منابعی برای تحقیق درمورد ایرانیان و زبان عربی
ـــ آذرنوش، آذرتاش (۱۳۹۹). چالش میان فارسی و عربی (سدههای نخست). تهران: نشر نی. ویراست دوم.
ـــ آذرنوش، آذرتاش (۱۳۷۴). راههای نفوذ فارسی در فرهنگ و زبان عرب جاهلی. تهران: توس.
ـــ بهار، ملك الشعرا (۱۳۷۳). سبکشناسی. تهران: امير كبير.
ـــ اشپولر، برتولد (۱۳۷۹). تاریخ ایران در نخستین قرون اسلامی. ترجمۀ عبدالجواد فلاطوری و مریم میراحمدی. تهران: علمی و فرهنگی.
ـــ دودپوتا، عمرمحمد (۱۳۸۲). تأثیر شعر عربی بر تکامل شعر فارسی. ترجمۀ سیروس شمیسا. تهران: صدای معاصر.
ـــ زرینکوب، عبدالحسین. دو قرن سکوت. تهران: سخن.
ـــ صادقی، علیاشرف (۱۳۵۷). تکوین زبان فارسی. تهران: دانشگاه آزاد ایران.
ـــ فاتحینژاد، عنایت الله (۱۴۰۰). ایرانیان و فرهنگ و ادبیات عربی. تهران: فرهنگ معاصر.
ـــ فرای، ریچارد (گردآورنده) (۱۳۶۳). تاریخ ایران از اسلام تا سلاجقه. جلد چهارم. ترجمۀ حسن انوشه. تهران: امیر کبیر.
ـــ محمدي ملایری، محمد (۱۳۹۶). فرهنگ ایرانی پیش از اسلام و آثار آن در تمدن اسلامی و ادبیات عربی. تهران: توس.
ایرج شهبازی
اول خردادماه ۱۴۰۴
@irajshahbazi
ـــ آذرنوش، آذرتاش (۱۳۹۹). چالش میان فارسی و عربی (سدههای نخست). تهران: نشر نی. ویراست دوم.
ـــ آذرنوش، آذرتاش (۱۳۷۴). راههای نفوذ فارسی در فرهنگ و زبان عرب جاهلی. تهران: توس.
ـــ بهار، ملك الشعرا (۱۳۷۳). سبکشناسی. تهران: امير كبير.
ـــ اشپولر، برتولد (۱۳۷۹). تاریخ ایران در نخستین قرون اسلامی. ترجمۀ عبدالجواد فلاطوری و مریم میراحمدی. تهران: علمی و فرهنگی.
ـــ دودپوتا، عمرمحمد (۱۳۸۲). تأثیر شعر عربی بر تکامل شعر فارسی. ترجمۀ سیروس شمیسا. تهران: صدای معاصر.
ـــ زرینکوب، عبدالحسین. دو قرن سکوت. تهران: سخن.
ـــ صادقی، علیاشرف (۱۳۵۷). تکوین زبان فارسی. تهران: دانشگاه آزاد ایران.
ـــ فاتحینژاد، عنایت الله (۱۴۰۰). ایرانیان و فرهنگ و ادبیات عربی. تهران: فرهنگ معاصر.
ـــ فرای، ریچارد (گردآورنده) (۱۳۶۳). تاریخ ایران از اسلام تا سلاجقه. جلد چهارم. ترجمۀ حسن انوشه. تهران: امیر کبیر.
ـــ محمدي ملایری، محمد (۱۳۹۶). فرهنگ ایرانی پیش از اسلام و آثار آن در تمدن اسلامی و ادبیات عربی. تهران: توس.
ایرج شهبازی
اول خردادماه ۱۴۰۴
@irajshahbazi
سخنرانی درمورد زیبایی از نگاه حافظ
در این سخنرانی، بر اساس اشعار حافظ و دیگر بزرگان، سعی کردهام در حد وسع به تبیین مسألۀ بسیار مهم زیبایی بپردازم. زیبایی هم برای دارندگانِ آن و هم برای خریدارانش میتواند مایۀ شادکامی و نیکبختی یا عاملِ تباهی و ناکامی باشد؛ به همین منظور لازم است که به طور جدی درمورد آسیبشناسی زیبایی کار کنیم و از طریق آموزشهای درست و دقیق، هم به زیبارویان بیاموزیم که به شکلی صحیح با زیباییشان روبهرو شوند و هم به کسانی که در تصمیمگیریهای خود، زیبایی را به عنوان تنها معیار، یا یکی از مهمترین معیارها در نظر میگیرند، یاد بدهیم که نگاه درستی به ماجرا داشته باشند.
✅ این سخنرانی را برای ارائه در گروهی که در سال ۱۴۰۱، به همت دوست عزیزم، سیدمحمد حسینی، در یکی از فرهنگسراهای غرب تهران، جمع شده بودند، تهیه کردم. امیدوارم که آن دوست گرامی که سلسلهجنبان این بحث بودند، همواره تندرست و شادمان باشند. از آن موقع تا کنون پیوسته به این موضوع اندیشیده و دربارۀ آن مطالعه کردهام. امیدوارم که این بحث خاطر شنوندگان عزیزش را خوش کند و مجالی برای تأمل دربارۀ زیبایی پدید بیاورد.
ایرج شهبازی
چهارم خردادماه ۱۴۰۴
@irajshahbazi
در این سخنرانی، بر اساس اشعار حافظ و دیگر بزرگان، سعی کردهام در حد وسع به تبیین مسألۀ بسیار مهم زیبایی بپردازم. زیبایی هم برای دارندگانِ آن و هم برای خریدارانش میتواند مایۀ شادکامی و نیکبختی یا عاملِ تباهی و ناکامی باشد؛ به همین منظور لازم است که به طور جدی درمورد آسیبشناسی زیبایی کار کنیم و از طریق آموزشهای درست و دقیق، هم به زیبارویان بیاموزیم که به شکلی صحیح با زیباییشان روبهرو شوند و هم به کسانی که در تصمیمگیریهای خود، زیبایی را به عنوان تنها معیار، یا یکی از مهمترین معیارها در نظر میگیرند، یاد بدهیم که نگاه درستی به ماجرا داشته باشند.
✅ این سخنرانی را برای ارائه در گروهی که در سال ۱۴۰۱، به همت دوست عزیزم، سیدمحمد حسینی، در یکی از فرهنگسراهای غرب تهران، جمع شده بودند، تهیه کردم. امیدوارم که آن دوست گرامی که سلسلهجنبان این بحث بودند، همواره تندرست و شادمان باشند. از آن موقع تا کنون پیوسته به این موضوع اندیشیده و دربارۀ آن مطالعه کردهام. امیدوارم که این بحث خاطر شنوندگان عزیزش را خوش کند و مجالی برای تأمل دربارۀ زیبایی پدید بیاورد.
ایرج شهبازی
چهارم خردادماه ۱۴۰۴
@irajshahbazi
زیبایی از نگاه حافظ
زمان: یکشنبه، چهارم خردادماه ۱۴۰۴
مدت سخنرانی: یک ساعت و چهل و هفت دقیقه
طرح بحث
۱) در ستایش زیبایی
۲) نظریۀ حافظ دربارۀ زیبایی
۲-۱) حُسن/ جمال
۲-۲) ملاحت/ نمک
۲-۳) آن
۲-۴) هنر
۳) نسبت زیبایی و نیکبختی
۳-۱) زیبایی و شادی
۳-۲) زیبایی و عشق
۳-۳) زیبایی و فضیلت
@irajshahbazi
زمان: یکشنبه، چهارم خردادماه ۱۴۰۴
مدت سخنرانی: یک ساعت و چهل و هفت دقیقه
طرح بحث
۱) در ستایش زیبایی
۲) نظریۀ حافظ دربارۀ زیبایی
۲-۱) حُسن/ جمال
۲-۲) ملاحت/ نمک
۲-۳) آن
۲-۴) هنر
۳) نسبت زیبایی و نیکبختی
۳-۱) زیبایی و شادی
۳-۲) زیبایی و عشق
۳-۳) زیبایی و فضیلت
@irajshahbazi
نقل قولها - زیبایی.pdf
384.3 KB
نقل قولها - زیبایی از نگاه حافظ - ایرج شهبازی
خودشناسی تباری
ما برای شناختن خودمان میتوانیم از روشهای مختلفی استفاده کنیم. یکی از این روشها خودشناسی تباری است. خودشناسی تباری یعنی این که بدانیم که خانوادۀ ما آینۀ ماست: چراکه ما بسیاری از ویژگیهای خوب و بد خانوادۀ خود را به ارث میبریم. در بسیاری از اوقات ویژگیهای ناپسندی که در دیگر اعضای خانوادۀ خود میبینیم، کمابیش در ما نیز وجود دارند، اما ما به دلایل گوناگون، از دیدن آن عیوب در خودمان ناتوانیم، ولی آنها را در دیگر اعضای خانوادهمان میبینیم و چه بسا از آنها میرنجیم.
اگر صادقانه و منصفانه در کار و حال خود نظر کنیم، آشکارا درمییابیم که عادتهای رفتاری نادرست و اخلاقیات زشتی که در پدر، مادر، برادر و خواهرمان میبینیم، در خود ما نیز وجود دارند. درمورد نقاط مثبت و ویژگیهای نیکو نیز ماجرا از همین قرار است؛ بنابراین ما میتوانیم از طریق شناختنِ اعضای خانوادهمان، شناخت عمیقتری از خود به دست بیاوریم. آری، هر یک از اعضای خانوادۀ ما بهسان آینهای غماز هستند که خوبیها و بدیهای وجودمان را در برابر دیدگان ما قرار میدهند. این همان چیزی است که آن را خودشناسی تباری مینامیم.
یک شکل دیگر این مسأله آن است که پدر یا مادر صفتی ناپسند دارند و فرزند در واکنش به آن صفت، رفتاری افراطی را در پیش میگیرد و به این ترتیب این چرخه ادامه پیدا میکند؛ برای نمونه ممکن است پدری بسیار سختگیر و کنترلگر باشد و فرزند او از این حیث درد و رنج بسیاری را تحمل کند. احتمال دارد این فرزند، در واکنش به سختگیری و کنترلگری پدرش، تصمیم بگیرد فرزند خود را آزاد و رها بگذارد و با سختگیری و کنترلگری، او را اذیت نکند. فرزند او این رفتار پدرش را ناشی از بیاعتنایی و بیتوجهی میداند و تصمیم میگیرد در کار فرزند خود سختگیرتر باشد و به این ترتیب به الگوی رفتاری پدر بزرگش برمیگردد و این چرخه ادامه مییابد.
به همین منوال ممکن است پدر/ مادر شرابخوار، معتاد به کار، تنبل، خسیس و پرحرف باشد و بچه در واکنش به این صفات، به شدت شرابگریز، تنبل، معتاد به کار، ولخرج و کمحرف شود و فرزند او هم در واکنش به این صفات به همان صفات پدر/ مادر بزرگش برگردد و به این ترتیب این صفات ناپسند به شکل چرخههای معیوبی نسل به نسل ادامه پیدا کنند. شخص باید آگاهانه به صفات و رفتارهای پدر یا مادر خود واکنش نشان بدهد.
گذشته از این که ما حلقهای از زنجیرۀ خانوادۀ خود هستیم، حلقهای از زنجیرۀ نژاد خود نیز به شمار میآییم. نیاکان و اجداد ما در طول تاریخ اخلاقیات و اندیشهها و رفتارهای ویژهای داشتهاند و ما میراثبران آن ویژگیهاییم. طبیعی است که خانواده و نژاد ما از طریق ما تداوم مییابد و ما حلقهای هستیم در میان حلقههای پیشین و حلقههای پسین. در اینجا هم ما وظیفه داریم که با خودشناسی تباری و در نهایت صداقت و شهامت، ویژگیها و خصوصیاتی را که نسل به نسل گشتهاند و به ما رسیدهاند، بشناسیم و اشتباهات و عادتهای بد و اخلاقهای نادرست و افکار غلط آنها را شناسایی کنیم و اجازه ندهیم آنها به فرزندان ما منتقل شوند. خیلی از مشکلاتی که در نسلهای قبلی وجود داشتهاند، بهصورت ناخودآگاه به ما منتقل میشوند، حتی اگر خودمان از آنها آگاه نباشیم.
از سوی دیگر باید افکار و اخلاقیاتِ نیکوی نیاکانمان را بشناسیم و بر آنها بیفزاییم و آنها را به نسلهای بعدی بسپاریم. خودشناسی تباری به ما کمک میکند که نهتنها از اشتباهات گذشته درس بگیریم، بلکه از این اشتباهات بهعنوان فرصتی برای رشد و بهبود استفاده کنیم. درواقع، این یک نوع آگاهی و مسئولیتپذیری در برابر گذشته و آینده است. ما باید مسئولیت تغییر را به دوش بگیریم و از نسلهای قبلی بهعنوان منابعی برای رشدِ خودمان و شادکامیِ نسلهای بعدی استفاده کنیم. اگر بتوانیم این آگاهی را به نسلهای بعدی هم منتقل کنیم، آنها هم میتوانند از اشتباهات ما یاد بگیرند و چرخههای منفی را قطع کنند.
ایرج شهبازی
نوزدهم تیرماه ۱۴۰۴
@irajshahbazi
ما برای شناختن خودمان میتوانیم از روشهای مختلفی استفاده کنیم. یکی از این روشها خودشناسی تباری است. خودشناسی تباری یعنی این که بدانیم که خانوادۀ ما آینۀ ماست: چراکه ما بسیاری از ویژگیهای خوب و بد خانوادۀ خود را به ارث میبریم. در بسیاری از اوقات ویژگیهای ناپسندی که در دیگر اعضای خانوادۀ خود میبینیم، کمابیش در ما نیز وجود دارند، اما ما به دلایل گوناگون، از دیدن آن عیوب در خودمان ناتوانیم، ولی آنها را در دیگر اعضای خانوادهمان میبینیم و چه بسا از آنها میرنجیم.
اگر صادقانه و منصفانه در کار و حال خود نظر کنیم، آشکارا درمییابیم که عادتهای رفتاری نادرست و اخلاقیات زشتی که در پدر، مادر، برادر و خواهرمان میبینیم، در خود ما نیز وجود دارند. درمورد نقاط مثبت و ویژگیهای نیکو نیز ماجرا از همین قرار است؛ بنابراین ما میتوانیم از طریق شناختنِ اعضای خانوادهمان، شناخت عمیقتری از خود به دست بیاوریم. آری، هر یک از اعضای خانوادۀ ما بهسان آینهای غماز هستند که خوبیها و بدیهای وجودمان را در برابر دیدگان ما قرار میدهند. این همان چیزی است که آن را خودشناسی تباری مینامیم.
یک شکل دیگر این مسأله آن است که پدر یا مادر صفتی ناپسند دارند و فرزند در واکنش به آن صفت، رفتاری افراطی را در پیش میگیرد و به این ترتیب این چرخه ادامه پیدا میکند؛ برای نمونه ممکن است پدری بسیار سختگیر و کنترلگر باشد و فرزند او از این حیث درد و رنج بسیاری را تحمل کند. احتمال دارد این فرزند، در واکنش به سختگیری و کنترلگری پدرش، تصمیم بگیرد فرزند خود را آزاد و رها بگذارد و با سختگیری و کنترلگری، او را اذیت نکند. فرزند او این رفتار پدرش را ناشی از بیاعتنایی و بیتوجهی میداند و تصمیم میگیرد در کار فرزند خود سختگیرتر باشد و به این ترتیب به الگوی رفتاری پدر بزرگش برمیگردد و این چرخه ادامه مییابد.
به همین منوال ممکن است پدر/ مادر شرابخوار، معتاد به کار، تنبل، خسیس و پرحرف باشد و بچه در واکنش به این صفات، به شدت شرابگریز، تنبل، معتاد به کار، ولخرج و کمحرف شود و فرزند او هم در واکنش به این صفات به همان صفات پدر/ مادر بزرگش برگردد و به این ترتیب این صفات ناپسند به شکل چرخههای معیوبی نسل به نسل ادامه پیدا کنند. شخص باید آگاهانه به صفات و رفتارهای پدر یا مادر خود واکنش نشان بدهد.
گذشته از این که ما حلقهای از زنجیرۀ خانوادۀ خود هستیم، حلقهای از زنجیرۀ نژاد خود نیز به شمار میآییم. نیاکان و اجداد ما در طول تاریخ اخلاقیات و اندیشهها و رفتارهای ویژهای داشتهاند و ما میراثبران آن ویژگیهاییم. طبیعی است که خانواده و نژاد ما از طریق ما تداوم مییابد و ما حلقهای هستیم در میان حلقههای پیشین و حلقههای پسین. در اینجا هم ما وظیفه داریم که با خودشناسی تباری و در نهایت صداقت و شهامت، ویژگیها و خصوصیاتی را که نسل به نسل گشتهاند و به ما رسیدهاند، بشناسیم و اشتباهات و عادتهای بد و اخلاقهای نادرست و افکار غلط آنها را شناسایی کنیم و اجازه ندهیم آنها به فرزندان ما منتقل شوند. خیلی از مشکلاتی که در نسلهای قبلی وجود داشتهاند، بهصورت ناخودآگاه به ما منتقل میشوند، حتی اگر خودمان از آنها آگاه نباشیم.
از سوی دیگر باید افکار و اخلاقیاتِ نیکوی نیاکانمان را بشناسیم و بر آنها بیفزاییم و آنها را به نسلهای بعدی بسپاریم. خودشناسی تباری به ما کمک میکند که نهتنها از اشتباهات گذشته درس بگیریم، بلکه از این اشتباهات بهعنوان فرصتی برای رشد و بهبود استفاده کنیم. درواقع، این یک نوع آگاهی و مسئولیتپذیری در برابر گذشته و آینده است. ما باید مسئولیت تغییر را به دوش بگیریم و از نسلهای قبلی بهعنوان منابعی برای رشدِ خودمان و شادکامیِ نسلهای بعدی استفاده کنیم. اگر بتوانیم این آگاهی را به نسلهای بعدی هم منتقل کنیم، آنها هم میتوانند از اشتباهات ما یاد بگیرند و چرخههای منفی را قطع کنند.
ایرج شهبازی
نوزدهم تیرماه ۱۴۰۴
@irajshahbazi
این فیلم کوتاه، به زیبایی نمونهای از خودشناسی تباری و شکستن الگوهای فکری نادرستی را که نسل به نسل منتقل میشوند، نشان میدهد.
پندنامۀ انوشیروان
از انوشیروان، پادشاه بزرگ ساسانی، چندین پندنامه در دست است. دو مورد از مهمترین پندنامههای او به «پندنامۀ تاج» و «پندنامۀ دخمه» معروف هستند. پندنامۀ دخمه شامل پندهایی است که به فرمان انوشیروان، بر روی دیوارهای دخمهاش نوشته بودند، تا پایمزد کسانی باشد که در آینده به زیارت تربت او میروند و پندنامۀ تاج هم شامل پندهایی بوده است که انوشیروان بر روی کنگرههای تاجش نوشته بوده است.
امیر عنصر المعالی پنجاه و پنج فقره از پندنامهی دخمهی انوشیروان را در باب هشتم قابوسنامه آورده است. برای آشنایی دوستان عزیزم با پندهای انوشیروان، چند جمله از آن را در زیر میآورم.
ـ تا روز و شب آينده و رونده است، از گردش حالها شگفت مدار.
ـ چرا مردمان از كارى پشيمان شوند كه دیگری از آن كار پشيمان شده است؟
ـ با مردمِ بىهنر دوستى مكن؛ كه مردم بىهنر نه دوستى را شايد و نه دشمنى را.
ـ بپرهيز از نادانى كه خود را دانا شمرد.
ـ داد از خويشتن بده تا از داور بینیاز باشى.
ـ خردنگرشِ بزرگزيان مباش.
ـ اگر خواهى كه بىگنج توانگر باشى، قانع باش.
ـ به گزاف مخر، تا به گزاف نبايد فروخت.
ـ از گرسنگى مردن به از آن كه به نانِ فرومايگان سير شدن.
ـ به خويشاوندانِ كم از خويش محتاج بودن مصيبتى عظيم دان؛ كه در آب مردن به كه از وَزَغ یاری خواستن.
ـ فريفتهتر زآن كسى نبوَد كه يافته به نايافته بدهد.
ـ در جهان فرومايهتر از آن كسى نيست كه كسى را بدو حاجت بوَد و تواند اجابت كردن آن حاجت، و او را یاری نكند.
ـ هر چند کسى دانا بوَد، اگر خردمند نيست، آن دانش بر وى وبال بوَد.
ـ هر كسى كه روزگار او را دانا نكند، هيچ دانا را در آموزش او رنج نبايد بردن؛ كه رنج او ضايع بوَد.
ـ اگر خواهى كه مردمان نيكوگوى تو باشند، مردمان را نيكوگو باش.
ـ اگر خواهى كه رنج تو در حق مردمان ضايع نشود، رنج مردمان در حق خويش ضايع مكن.
ـاگر خواهى كه بىاندازه اندوهگین نباشى، حسود مباش.
ـ اگر خواهى كه زندگانى به آسانى گذارى، روش خويش را بر روى كاردار.
ـ اگر خواهى كه از رنج دور باشى، آنچه نرود، مران.
ـ اگر خواهى كه تو را ديوانه نشمارند، آنچه نايافتنى بوَد، مجوى.
ـ اگر خواهى كه فريفته نباشى، كارِ ناكرده را به كرده مدار.
ـ اگر خواهى كه آبروی تو نرود، آبروی کسی را مبر.
ـ اگر خواهى كه از پشيمانى دراز ايمن گردى، به هواى دل كار مكن.
ـ اگر خواهى كه از زيركان باشى، روى خويش در آينۀ كسان بين.
ـ اگر خواهى كه قدر تو به جاى باشد، قدر مردم بشناس.
ـ اگر خواهى كه بر قول تو كار كنند، بر قولِ خويش كار كن.
ـ اگر خواهى كه از شمار آزادان باشى، طمع را در دل خويش جاى مده.
ـ اگر خواهى كه تمام مردم باشى، آنچه به خويشتن نپسندى، به هيچ كس مپسند.
ـ اگر خواهى كه بر دلت جراحتى نيفتد كه به هيچ مرهم بهتر نشود، با هيچ نادان مناظره مكن.
ـ اگر خواهى كه زبانت دراز بوَد، كوتاهدست باش.
اين است سخنها و پندهاى نوشروان عادل. چون بخوانى، اى پسر! اين لفظها را خوار مدار و جمله معلومِ خويش كن و اكنون آموز كه جوانى. چون پير گردى، به انديشيدن حاجت نيايد؛ كه پيران چيزها دانند.
(قابوسنامه، تصحیح استاد غلامحسین یوسفی، صص ۵۶ - ۵۵)
✅ در برخی از موارد، جملات را اندکی تغییر دادهام. اگر قصد دارید از این پندها در یک متن علمی استفاده کنید، لطفا به متن قابوسنامه مراجعه فرمایید.
ایرج شهبازی
بیست و هفتم تیرماه ۱۴۰۴
از انوشیروان، پادشاه بزرگ ساسانی، چندین پندنامه در دست است. دو مورد از مهمترین پندنامههای او به «پندنامۀ تاج» و «پندنامۀ دخمه» معروف هستند. پندنامۀ دخمه شامل پندهایی است که به فرمان انوشیروان، بر روی دیوارهای دخمهاش نوشته بودند، تا پایمزد کسانی باشد که در آینده به زیارت تربت او میروند و پندنامۀ تاج هم شامل پندهایی بوده است که انوشیروان بر روی کنگرههای تاجش نوشته بوده است.
امیر عنصر المعالی پنجاه و پنج فقره از پندنامهی دخمهی انوشیروان را در باب هشتم قابوسنامه آورده است. برای آشنایی دوستان عزیزم با پندهای انوشیروان، چند جمله از آن را در زیر میآورم.
ـ تا روز و شب آينده و رونده است، از گردش حالها شگفت مدار.
ـ چرا مردمان از كارى پشيمان شوند كه دیگری از آن كار پشيمان شده است؟
ـ با مردمِ بىهنر دوستى مكن؛ كه مردم بىهنر نه دوستى را شايد و نه دشمنى را.
ـ بپرهيز از نادانى كه خود را دانا شمرد.
ـ داد از خويشتن بده تا از داور بینیاز باشى.
ـ خردنگرشِ بزرگزيان مباش.
ـ اگر خواهى كه بىگنج توانگر باشى، قانع باش.
ـ به گزاف مخر، تا به گزاف نبايد فروخت.
ـ از گرسنگى مردن به از آن كه به نانِ فرومايگان سير شدن.
ـ به خويشاوندانِ كم از خويش محتاج بودن مصيبتى عظيم دان؛ كه در آب مردن به كه از وَزَغ یاری خواستن.
ـ فريفتهتر زآن كسى نبوَد كه يافته به نايافته بدهد.
ـ در جهان فرومايهتر از آن كسى نيست كه كسى را بدو حاجت بوَد و تواند اجابت كردن آن حاجت، و او را یاری نكند.
ـ هر چند کسى دانا بوَد، اگر خردمند نيست، آن دانش بر وى وبال بوَد.
ـ هر كسى كه روزگار او را دانا نكند، هيچ دانا را در آموزش او رنج نبايد بردن؛ كه رنج او ضايع بوَد.
ـ اگر خواهى كه مردمان نيكوگوى تو باشند، مردمان را نيكوگو باش.
ـ اگر خواهى كه رنج تو در حق مردمان ضايع نشود، رنج مردمان در حق خويش ضايع مكن.
ـاگر خواهى كه بىاندازه اندوهگین نباشى، حسود مباش.
ـ اگر خواهى كه زندگانى به آسانى گذارى، روش خويش را بر روى كاردار.
ـ اگر خواهى كه از رنج دور باشى، آنچه نرود، مران.
ـ اگر خواهى كه تو را ديوانه نشمارند، آنچه نايافتنى بوَد، مجوى.
ـ اگر خواهى كه فريفته نباشى، كارِ ناكرده را به كرده مدار.
ـ اگر خواهى كه آبروی تو نرود، آبروی کسی را مبر.
ـ اگر خواهى كه از پشيمانى دراز ايمن گردى، به هواى دل كار مكن.
ـ اگر خواهى كه از زيركان باشى، روى خويش در آينۀ كسان بين.
ـ اگر خواهى كه قدر تو به جاى باشد، قدر مردم بشناس.
ـ اگر خواهى كه بر قول تو كار كنند، بر قولِ خويش كار كن.
ـ اگر خواهى كه از شمار آزادان باشى، طمع را در دل خويش جاى مده.
ـ اگر خواهى كه تمام مردم باشى، آنچه به خويشتن نپسندى، به هيچ كس مپسند.
ـ اگر خواهى كه بر دلت جراحتى نيفتد كه به هيچ مرهم بهتر نشود، با هيچ نادان مناظره مكن.
ـ اگر خواهى كه زبانت دراز بوَد، كوتاهدست باش.
اين است سخنها و پندهاى نوشروان عادل. چون بخوانى، اى پسر! اين لفظها را خوار مدار و جمله معلومِ خويش كن و اكنون آموز كه جوانى. چون پير گردى، به انديشيدن حاجت نيايد؛ كه پيران چيزها دانند.
(قابوسنامه، تصحیح استاد غلامحسین یوسفی، صص ۵۶ - ۵۵)
✅ در برخی از موارد، جملات را اندکی تغییر دادهام. اگر قصد دارید از این پندها در یک متن علمی استفاده کنید، لطفا به متن قابوسنامه مراجعه فرمایید.
ایرج شهبازی
بیست و هفتم تیرماه ۱۴۰۴
✳️ گزارش نیکوکاریهای شما در چهار ماه نخست سال ۱۴۰۴
دوستان عزیز و مهربانم
در چهار ماه نخست سال ۱۴۰۴، مجموعا مبلغ ششصد و سی و پنج میلیون و پانصد هزار تومان از شما دریافت کردم و با کمک همراهان عزیزم، این مبلغ را به شرح زیر هزینه کردم:
✔️ مبلغ دویست و هشتاد و چهار میلیون و پانصد هزار تومان به دویست و پنجاه و نه خانوادۀ نیازمند، بانوی سرپرست خانوار و خانوادۀ بیسرپرست تقدیم شد.
✔️ مبلغ سی و نه میلیون تومان به سیزده بیمار نیازمند، برای تهیۀ دارو و دیگر هزینههای درمان، تقدیم شد.
✔️ مبلغ سی و سه میلیون و پانصد هزار تومان جهت هزینۀ تحصیل و تهیۀ لوازم التحریر، برای نوزده دانشآموز و دانشجوی نیازمند، در زنجان، نهاوند، تهران، سیستان و بلوچستان، هزینه شد.
✔️ مبلغ صد و نود و دو میلیون تومان به عنوان کمکهزینهی مسکن، برای پانزده خانوادهی نیازمند هزینه شد.
✔️ مبلغ هشتاد و شش میلیون و پانصد هزار تومان برای حمایت از هنرمندان و برنامههای فرهنگی هزینه شد.
♦️از خواهران و برادران ارجمندم، خانم دکتر طاهری و همکارانشان در مؤسسهی ترنم مهر باران، خانم زهرا امیری و گروه عیاران بلوچستان، آقای یحیی رضایی، خانم هانیهی جهانتیغ، خانم مریم منش و دوستان ارجمندشان، آقای امیرحسین جلالوند، خانم رقیه سپهری، خانم پروین حامدی، خانم صغری عابدی، آقای محمداسماعیل شهبازی، آقای علیرضا حافظینژاد، آقای علیاصغر ارجی، خانم مریم خالقی، خانم مریم شهبازی، خانم کوثر شهبازی، خانم زهرا محمدی و استاد فرامرز افشار که هر کدام در مرحلهای از کار کمکرسانی به نیازمندان، مشفقانه و خالصانه مرا یاری و همراهی کردند، صمیمانه سپاسگزارم.
امیدوارم خداوند مهربان به شما و عزیزانتان نور و نشاط و نیکی عطا کند و ترس و نگرانی و افسردگی و پژمردگی و درد و رنج را از وجودتان دور کند و جانهای زیباتون بیش از پیش غرق روشنایی و مهر باشه.
بانک ملی، به نام ایرج شهبازی
۶۰۳۷،۹۹۱۷،۳۴۲۹،۲۹۹۲
@irajshahbazi
دوستان عزیز و مهربانم
در چهار ماه نخست سال ۱۴۰۴، مجموعا مبلغ ششصد و سی و پنج میلیون و پانصد هزار تومان از شما دریافت کردم و با کمک همراهان عزیزم، این مبلغ را به شرح زیر هزینه کردم:
✔️ مبلغ دویست و هشتاد و چهار میلیون و پانصد هزار تومان به دویست و پنجاه و نه خانوادۀ نیازمند، بانوی سرپرست خانوار و خانوادۀ بیسرپرست تقدیم شد.
✔️ مبلغ سی و نه میلیون تومان به سیزده بیمار نیازمند، برای تهیۀ دارو و دیگر هزینههای درمان، تقدیم شد.
✔️ مبلغ سی و سه میلیون و پانصد هزار تومان جهت هزینۀ تحصیل و تهیۀ لوازم التحریر، برای نوزده دانشآموز و دانشجوی نیازمند، در زنجان، نهاوند، تهران، سیستان و بلوچستان، هزینه شد.
✔️ مبلغ صد و نود و دو میلیون تومان به عنوان کمکهزینهی مسکن، برای پانزده خانوادهی نیازمند هزینه شد.
✔️ مبلغ هشتاد و شش میلیون و پانصد هزار تومان برای حمایت از هنرمندان و برنامههای فرهنگی هزینه شد.
♦️از خواهران و برادران ارجمندم، خانم دکتر طاهری و همکارانشان در مؤسسهی ترنم مهر باران، خانم زهرا امیری و گروه عیاران بلوچستان، آقای یحیی رضایی، خانم هانیهی جهانتیغ، خانم مریم منش و دوستان ارجمندشان، آقای امیرحسین جلالوند، خانم رقیه سپهری، خانم پروین حامدی، خانم صغری عابدی، آقای محمداسماعیل شهبازی، آقای علیرضا حافظینژاد، آقای علیاصغر ارجی، خانم مریم خالقی، خانم مریم شهبازی، خانم کوثر شهبازی، خانم زهرا محمدی و استاد فرامرز افشار که هر کدام در مرحلهای از کار کمکرسانی به نیازمندان، مشفقانه و خالصانه مرا یاری و همراهی کردند، صمیمانه سپاسگزارم.
امیدوارم خداوند مهربان به شما و عزیزانتان نور و نشاط و نیکی عطا کند و ترس و نگرانی و افسردگی و پژمردگی و درد و رنج را از وجودتان دور کند و جانهای زیباتون بیش از پیش غرق روشنایی و مهر باشه.
بانک ملی، به نام ایرج شهبازی
۶۰۳۷،۹۹۱۷،۳۴۲۹،۲۹۹۲
@irajshahbazi
معرفی دورۀ فشردۀ نیروی حال
استاد اکهارت تله یکی از بزرگترین آموزگاران معنوی زمانۀ ماست. او در عین بهرهمندی از سنّتهای معنوی کهن، نگاهی نو به سلوک معنوی دارد و سعی میکند یک برنامۀ معنویِ عالی، متناسب با شرایط دنیای جدید ارائه کند. آثار او، به ویژه کتاب نیروی حال با استقبال شگفتآورِ بسیاری از افراد در سراسر جهان، روبهرو شده است. این کتاب به عموم زبانهای دنیا ترجمه شده و در زبان فارسی هم بیش از پانزده ترجمه از آن وجود دارد. مطالعۀ دقیق این کتاب میتواند شادی و آرامش عمیقی را برای انسان فراهم آورد و باعث رشدِ معنوی او شود.
به یاری خدا در جلسۀ یکروزهای که به همت مؤسسۀ سپهر مهر برگزار میشود، کتاب ارزشمند نیروی حال را بازخوانی میکنیم. در این دوره، در کنار سخنان استاد اکهارت تله، از سنت ادبی و عرفانی خودمان، به ویژه از آثار مولانا هم بهره میگیرم تا مطالب برای مخاطب ایرانی جذابتر و شیرینتر شود. در این دوره راجع به مسائلی مانند زیستن در زمان حال، شیوۀ مواجهۀ درست با گذشته و آینده، ساختارهای نفسانی، بیداری معنوی و نظایر آنها سخن میگوییم.
امیدوارم که این دوره در شرایط آشفته و متلاطمِ کنونی بتواند حال خوشی را برای علاقهمندان فراهم بیاورد و به انها کمک کند بهتر با این شرایط کنار بیایند.
✅ برای اطلاعات بیشتر به اطلاعیۀ زیر نگاه کنید.
✅ از دوستانی که قصد دارند در دورۀ نیروی حال شرکت کنند، خواهش میکنم زودتر ثبت نام کنند، تا دوستان عزیزم در موسسۀ سپهر مهر بتوانند با فراغ بال بیشتری، کارهای مربوط به تهیۀ ناهار و میانوعده و اجارۀ سالن را انجام دهند.
ایرج شهبازی
اول مردادماه ۱۴۰۴
@irajshahbazi
استاد اکهارت تله یکی از بزرگترین آموزگاران معنوی زمانۀ ماست. او در عین بهرهمندی از سنّتهای معنوی کهن، نگاهی نو به سلوک معنوی دارد و سعی میکند یک برنامۀ معنویِ عالی، متناسب با شرایط دنیای جدید ارائه کند. آثار او، به ویژه کتاب نیروی حال با استقبال شگفتآورِ بسیاری از افراد در سراسر جهان، روبهرو شده است. این کتاب به عموم زبانهای دنیا ترجمه شده و در زبان فارسی هم بیش از پانزده ترجمه از آن وجود دارد. مطالعۀ دقیق این کتاب میتواند شادی و آرامش عمیقی را برای انسان فراهم آورد و باعث رشدِ معنوی او شود.
به یاری خدا در جلسۀ یکروزهای که به همت مؤسسۀ سپهر مهر برگزار میشود، کتاب ارزشمند نیروی حال را بازخوانی میکنیم. در این دوره، در کنار سخنان استاد اکهارت تله، از سنت ادبی و عرفانی خودمان، به ویژه از آثار مولانا هم بهره میگیرم تا مطالب برای مخاطب ایرانی جذابتر و شیرینتر شود. در این دوره راجع به مسائلی مانند زیستن در زمان حال، شیوۀ مواجهۀ درست با گذشته و آینده، ساختارهای نفسانی، بیداری معنوی و نظایر آنها سخن میگوییم.
امیدوارم که این دوره در شرایط آشفته و متلاطمِ کنونی بتواند حال خوشی را برای علاقهمندان فراهم بیاورد و به انها کمک کند بهتر با این شرایط کنار بیایند.
✅ برای اطلاعات بیشتر به اطلاعیۀ زیر نگاه کنید.
✅ از دوستانی که قصد دارند در دورۀ نیروی حال شرکت کنند، خواهش میکنم زودتر ثبت نام کنند، تا دوستان عزیزم در موسسۀ سپهر مهر بتوانند با فراغ بال بیشتری، کارهای مربوط به تهیۀ ناهار و میانوعده و اجارۀ سالن را انجام دهند.
ایرج شهبازی
اول مردادماه ۱۴۰۴
@irajshahbazi
Forwarded from SEPEHR-E MEHR | سپهرِ مِهر
🔺 زیستن در اینجا و اکنون
(بازخوانی کتاب نیروی حال از آکهارت تله)
🔻 دکتر ایرج شهبازی
🔹 زمان: جمعه، هفدهم مردادماه ۱۴۰۴، ساعت ۹ تا ۱۵
🔺 مهلت ثبتنام: ۱۳ مردادماه ۱۴۰۴
♦️ شهریهُ ثبتنام:
۸۵۰ هزار تومان (حضوری)
۶۰۰ هزار تومان (آنلاین)
🔸 به همراه ناهار و میانوعده
🔺 کلاس آنلاین در پلتفرم گوگل میت برگزار میشود.
✳️ فایلهای صوتی در اختیار همهُ شرکتکنندگان قرار میگیرد.
✅ مکان برگزاری کلاس متعاقبا اعلام خواهد شد.
✅ تلفن و آیدی تلگرام جهت ثبت نام و کسب اطلاعات بیشتر:
09966480756
https://t.iss.one/Sepehr_mehro2
🆔 @irajshahbazi
🆔 @sepehr_mehr
(بازخوانی کتاب نیروی حال از آکهارت تله)
🔻 دکتر ایرج شهبازی
🔹 زمان: جمعه، هفدهم مردادماه ۱۴۰۴، ساعت ۹ تا ۱۵
🔺 مهلت ثبتنام: ۱۳ مردادماه ۱۴۰۴
♦️ شهریهُ ثبتنام:
۸۵۰ هزار تومان (حضوری)
۶۰۰ هزار تومان (آنلاین)
🔸 به همراه ناهار و میانوعده
🔺 کلاس آنلاین در پلتفرم گوگل میت برگزار میشود.
✳️ فایلهای صوتی در اختیار همهُ شرکتکنندگان قرار میگیرد.
✅ مکان برگزاری کلاس متعاقبا اعلام خواهد شد.
✅ تلفن و آیدی تلگرام جهت ثبت نام و کسب اطلاعات بیشتر:
09966480756
https://t.iss.one/Sepehr_mehro2
🆔 @irajshahbazi
🆔 @sepehr_mehr
امیدِ پژمرده
هر گونه امیدی پسندیده نیست. برخی از امیدها نه تنها مایۀ رشد و پیشرفت انسان نمیشوند، بلکه به طور جدّی به او آسیب میزنند. چنین امیدهایی را مولانا امید پژمرده میخواند؛ زیرا به جای این که باعث نیرو و نشاطِ آدمی شوند، او را پژمرده و افسرده میکنند:
در این امیدِ پژمرده، بپژمردی چو باغ از دی
ز دی بگْذر، سبک برپر؛ که نه جانِ بهاری تو
(کلیات شمس، چاپ استاد فروزانفر، غزل ۲۱۶۸)
برای تشخیص امید ناپسند از امید پسندیده، باید به نسبت میان امید و واقعبینی توجه کنیم. امید راستین باید لزوماً پایی در واقعیت داشته باشد. امیدی که از واقعیتهای زندگی جداست و صرفاً از توهمها، خیالبافیها و آرزواندیشیهای شخصی یا جمعی مایه میگیرد، البته امید خوبی نیست. با توجه به دو معیار امید و واقعبینی میتوان چهار وضعیت را از هم تفکیک کرد: امیدواری واقعبینانه، امیدواری غیر واقعبینانه، ناامیدی واقعبینانه و ناامیدی غیرواقعبینانه.
در میان این چهار وضعیت، فقط امیدواری واقعبینانه است که درست به نظر میرسد. در این وضعیت، شخص واقعیتها و از جمله واقعیتهای تلخ و ناگوار را میبیند و به هیچ وجه آنها را انکار نمیکند، اما در میان همۀ آنها تلاش میکند راهی به رهایی پیدا کند. او از چالشها و دشواریها فرصتی برای رشد میسازد و توجه خود را بر راه حلها متمرکز میکند. شخصی که هم واقعبین است و هم امیدوار، به هیچ وجه رنجها و مشکلات و مسائل را انکار نمیکند، اما به طور همزمان میتواند تواناییهای خود و امکانات هستی را نیز ببیند، از آنها یاری بگیرد و راهی برای نجات خود پیدا کند.
مسألۀ دیگری که برای تشخیص امید درست از امید نادرست باید مورد توجه گیرد، این است که آیا امید ما را از لحظۀ حال دور میکند یا نه. امیدی که همواره ما را به آینده پرتاب میکند و اجازه نمیدهد ما از لحظۀ حال به درستی بهره ببریم، امید خوبی نیست. اکنون سرچشمۀ آینده است و نحوۀ عملکرد ما در اکنون است که آیندۀ ما را میسازد. ما باید بدون هیچ توجیه و تأویلی، وظایف خود را در زمان حال انجام دهیم و از حواله کردنِ کارها به فردا دست برداریم. امروز وظایف خود را انجام ندادن و به فردایی که نیامده است و شاید هرگز نیاید، امید بستن البته کار خردمندانهای نیست. چنین امیدی میتواند موجبات بیچارگی انسان را فراهم بیاورد:
عمر بر امید فردا میرود
غافلانه سوی غوغا میرود
روزگار خویش را امروز دان
بنگرش تا در چه سودا میرود
(همان، غزل ۸۲۳)
یکی از مصادق امید پژمرده امید بستن به بخت و شانس است. به هیچ وجه نمیتوان انکار کرد که گاه حوادثی غیر قابل پیشبینی، مانند یافتن گنج یا آشنایی با شخصی برجسته، در زندگی انسان رخ میدهند و ناگهان او را از فرش به عرش میرسانند، اما این طمع خام است که ما این استثناها را به قاعده تبدیل کنیم و زندگی خود را بر اساس آنها مبتنی سازیم. امید بستن به شانس و بخت و دست از کار و کوشش برداشتن، نوعی امید پژمرده است و به انسان زیان میرساند (مثنوی، د ۲/ ۷۳۵ - ۷۳۲).
یکی دیگر از مصادیق امیدِ ناروا امید بستن به انسانهاست و از آنها توقع داشتن که آرزوها و نیازهای ما را برآورده کنند. کسی که امیدوار است شخصی دیگر از راه برسد و او را شادمان یا خوشبخت کند و نیز کسی که به قهرمانان گذشته یا آینده امید بسته و از آنها انتظار دارد که مشکلات او را حل کنند، گرفتار امید پژمرده است. واقع قضیه این است که اگر ما، خود، قهرمان زندگی خویش نباشیم و برای نیکبختی و شادکامی خویش نکوشیم، همۀ قهرمانان و قدیسان جهان هم نمیتوانند کمترین کاری برای ما انجام دهند. ما باید یک بار برای همیشه دست از امید بستن به دیگران برداریم و بپذیریم که قهرمانِ زندگی ما خومانیم و بس:
به امید کس چه باشی؟ که تویی امیدِ عالَم
تو به گوشِ می چه باشی؟ که تویی میِ عطایی
به درون توست یوسف، چه رَوی به مصر هرزه؟
تو درآ درون پرده بنگر چه خوش لقایی
(کلیات شمس، غزل ۲۸۳۹)
این بحث ادامه دارد و مصادیق بیشتری از امیدهای پژمرده را میتوانیم در زندگی خود شناسایی کنیم. غرض این است که ما همواره باید امیدهای خود را در نهایت صداقت واکاوی کنیم و ببینیم که آیا از مقولۀ امیدهای پژمرده هستند یا امیدهای برانگیزاننده و پیشبرنده و چنانچه متوجه شدیم امید ما درست نیست، برای کمک به خود، باید دست از آن امید برداریم.
ایرج شهبازی
چهارم مردادماه ۱۴۰۴
@irajshahbazi
هر گونه امیدی پسندیده نیست. برخی از امیدها نه تنها مایۀ رشد و پیشرفت انسان نمیشوند، بلکه به طور جدّی به او آسیب میزنند. چنین امیدهایی را مولانا امید پژمرده میخواند؛ زیرا به جای این که باعث نیرو و نشاطِ آدمی شوند، او را پژمرده و افسرده میکنند:
در این امیدِ پژمرده، بپژمردی چو باغ از دی
ز دی بگْذر، سبک برپر؛ که نه جانِ بهاری تو
(کلیات شمس، چاپ استاد فروزانفر، غزل ۲۱۶۸)
برای تشخیص امید ناپسند از امید پسندیده، باید به نسبت میان امید و واقعبینی توجه کنیم. امید راستین باید لزوماً پایی در واقعیت داشته باشد. امیدی که از واقعیتهای زندگی جداست و صرفاً از توهمها، خیالبافیها و آرزواندیشیهای شخصی یا جمعی مایه میگیرد، البته امید خوبی نیست. با توجه به دو معیار امید و واقعبینی میتوان چهار وضعیت را از هم تفکیک کرد: امیدواری واقعبینانه، امیدواری غیر واقعبینانه، ناامیدی واقعبینانه و ناامیدی غیرواقعبینانه.
در میان این چهار وضعیت، فقط امیدواری واقعبینانه است که درست به نظر میرسد. در این وضعیت، شخص واقعیتها و از جمله واقعیتهای تلخ و ناگوار را میبیند و به هیچ وجه آنها را انکار نمیکند، اما در میان همۀ آنها تلاش میکند راهی به رهایی پیدا کند. او از چالشها و دشواریها فرصتی برای رشد میسازد و توجه خود را بر راه حلها متمرکز میکند. شخصی که هم واقعبین است و هم امیدوار، به هیچ وجه رنجها و مشکلات و مسائل را انکار نمیکند، اما به طور همزمان میتواند تواناییهای خود و امکانات هستی را نیز ببیند، از آنها یاری بگیرد و راهی برای نجات خود پیدا کند.
مسألۀ دیگری که برای تشخیص امید درست از امید نادرست باید مورد توجه گیرد، این است که آیا امید ما را از لحظۀ حال دور میکند یا نه. امیدی که همواره ما را به آینده پرتاب میکند و اجازه نمیدهد ما از لحظۀ حال به درستی بهره ببریم، امید خوبی نیست. اکنون سرچشمۀ آینده است و نحوۀ عملکرد ما در اکنون است که آیندۀ ما را میسازد. ما باید بدون هیچ توجیه و تأویلی، وظایف خود را در زمان حال انجام دهیم و از حواله کردنِ کارها به فردا دست برداریم. امروز وظایف خود را انجام ندادن و به فردایی که نیامده است و شاید هرگز نیاید، امید بستن البته کار خردمندانهای نیست. چنین امیدی میتواند موجبات بیچارگی انسان را فراهم بیاورد:
عمر بر امید فردا میرود
غافلانه سوی غوغا میرود
روزگار خویش را امروز دان
بنگرش تا در چه سودا میرود
(همان، غزل ۸۲۳)
یکی از مصادق امید پژمرده امید بستن به بخت و شانس است. به هیچ وجه نمیتوان انکار کرد که گاه حوادثی غیر قابل پیشبینی، مانند یافتن گنج یا آشنایی با شخصی برجسته، در زندگی انسان رخ میدهند و ناگهان او را از فرش به عرش میرسانند، اما این طمع خام است که ما این استثناها را به قاعده تبدیل کنیم و زندگی خود را بر اساس آنها مبتنی سازیم. امید بستن به شانس و بخت و دست از کار و کوشش برداشتن، نوعی امید پژمرده است و به انسان زیان میرساند (مثنوی، د ۲/ ۷۳۵ - ۷۳۲).
یکی دیگر از مصادیق امیدِ ناروا امید بستن به انسانهاست و از آنها توقع داشتن که آرزوها و نیازهای ما را برآورده کنند. کسی که امیدوار است شخصی دیگر از راه برسد و او را شادمان یا خوشبخت کند و نیز کسی که به قهرمانان گذشته یا آینده امید بسته و از آنها انتظار دارد که مشکلات او را حل کنند، گرفتار امید پژمرده است. واقع قضیه این است که اگر ما، خود، قهرمان زندگی خویش نباشیم و برای نیکبختی و شادکامی خویش نکوشیم، همۀ قهرمانان و قدیسان جهان هم نمیتوانند کمترین کاری برای ما انجام دهند. ما باید یک بار برای همیشه دست از امید بستن به دیگران برداریم و بپذیریم که قهرمانِ زندگی ما خومانیم و بس:
به امید کس چه باشی؟ که تویی امیدِ عالَم
تو به گوشِ می چه باشی؟ که تویی میِ عطایی
به درون توست یوسف، چه رَوی به مصر هرزه؟
تو درآ درون پرده بنگر چه خوش لقایی
(کلیات شمس، غزل ۲۸۳۹)
این بحث ادامه دارد و مصادیق بیشتری از امیدهای پژمرده را میتوانیم در زندگی خود شناسایی کنیم. غرض این است که ما همواره باید امیدهای خود را در نهایت صداقت واکاوی کنیم و ببینیم که آیا از مقولۀ امیدهای پژمرده هستند یا امیدهای برانگیزاننده و پیشبرنده و چنانچه متوجه شدیم امید ما درست نیست، برای کمک به خود، باید دست از آن امید برداریم.
ایرج شهبازی
چهارم مردادماه ۱۴۰۴
@irajshahbazi
Forwarded from SEPEHR-E MEHR | سپهرِ مِهر
موسسهٔ فرهنگی سپهرِ مهر با همکاری گروه ادبیات خانهٔ اندیشمندانِ علوم انسانی برگزار میکند:
✳️ سلسله نشستهای ماهانهٔ صبحِ امید ✳️
سخنران:
اردشیر منصوری
✅ موضوع نشست سوم: «خودمراقبتی و فراغت»
شعرخوانی:
خانم فریبا خادمی
اجرای موسیقی سنتی با حضور:
آقایان منوچهر بیجنوند و داود بیجنوند (نوازندهٔ تنبور)
آقای ایلیا بیجنوند (نوازندهٔ کمانچه)
آقای مسعود بیجنوند (نوازند دف)
مدیر علمی نشست:
دکتر مهرداد رحمانی
🗓 دوشنبه، ششم مردادماه ۱۴۰۴، ساعت ۱۷
🏡 خیابان نجاتالهی (ویلا)، نبش خیابان ورشو، خانهی اندیشمندان علوم انسانی، سالن فردوسی
🔹برنامه به صورت حضوری برگزار می گردد.
🔹ورود برای عموم آزاد و رایگان است.
🔹 فایل صوتی جلسه در کانال قرار خواهد گرفت.
🔹 جهت حمایت مالی از این برنامه، لطفا به آیدی @Sepehr_mehro2 پیام دهید.
✅ فایل صوتی نشست اول
✅ فایل صوتی نشست دوم
🌲خانهٔ اندیشمندان علوم انسانی
🌲موسسهٔ فرهنگی هنری سپهرِ مهر
#اردشیرـمنصوری
#صبح_امید
#خودمراقبتی
#فراغت
🆔 @ardeshirmansouri
🆔 @iranianhht
🆔 @sepehr_mehr
✳️ سلسله نشستهای ماهانهٔ صبحِ امید ✳️
سخنران:
اردشیر منصوری
✅ موضوع نشست سوم: «خودمراقبتی و فراغت»
شعرخوانی:
خانم فریبا خادمی
اجرای موسیقی سنتی با حضور:
آقایان منوچهر بیجنوند و داود بیجنوند (نوازندهٔ تنبور)
آقای ایلیا بیجنوند (نوازندهٔ کمانچه)
آقای مسعود بیجنوند (نوازند دف)
مدیر علمی نشست:
دکتر مهرداد رحمانی
🗓 دوشنبه، ششم مردادماه ۱۴۰۴، ساعت ۱۷
🏡 خیابان نجاتالهی (ویلا)، نبش خیابان ورشو، خانهی اندیشمندان علوم انسانی، سالن فردوسی
🔹برنامه به صورت حضوری برگزار می گردد.
🔹ورود برای عموم آزاد و رایگان است.
🔹 فایل صوتی جلسه در کانال قرار خواهد گرفت.
🔹 جهت حمایت مالی از این برنامه، لطفا به آیدی @Sepehr_mehro2 پیام دهید.
✅ فایل صوتی نشست اول
✅ فایل صوتی نشست دوم
🌲خانهٔ اندیشمندان علوم انسانی
🌲موسسهٔ فرهنگی هنری سپهرِ مهر
#اردشیرـمنصوری
#صبح_امید
#خودمراقبتی
#فراغت
🆔 @ardeshirmansouri
🆔 @iranianhht
🆔 @sepehr_mehr
در ستایش ناامیدی (جستجوی امید در ناامیدی)
در نگاه نخست به نظر میرسد که *ناامیدی* مطلقاً امر ناپسندی است و باید به طور کامل خود را از آن دور نگاه داریم، اما چنین نیست و از منظری توحیدی، ناامیدی هم از آفریدههای حق است و در این جهان رسالتی دارد:
ور شوم نوميد، نوميدىِّ من
عينِ صُنعِ آفتاب است، اى حَسَن!
(مثنوی، د ۲/ ۱۱۱۶ - ۱۱۱۴)
بنابراین نباید از کنار یأسهای خود به آسانی عبور کنیم. ناامیدی میتواند فلسفۀ عمیقی داشته باشد و از یاوران ما در طی کردنِ مسیر زندگی به شمار بیاید. باید بر روی ناامیدیهای خود درنگ کنیم و حکمتهای آنها را دریابیم. به همین سبب است که مولانا از جستجوی امید در ناامیدی سخن میگوید و امید را در ناامیدی جستجو میکند:
دو دیده در عدم دوز و عجب بین
زهی اومیدها در ناامیدی
(کلیات شمس، چاپ استاد فروزانفر، غزل ۲۶۶۳)
بنابراین میتوانیم در جاهایی که هیچ امیدی وجود ندارد، به دنبال گنج مقصود بگردیم. اگر به زندگی خود نگاه کنیم، میبینیم که در بسیاری از موارد ما دقیقاً در همان جاهایی که هیچ امیدی نداشتیم، به مطلوب خود دست یافتیم:
تو همه طمع بر آن نه که در او نیست امیدت
که ز نومیدی اول تو بدین سوی رسیدی
(همان، غزل ۲۸۲۰)
به نظر مولانا خداوند شربتی دارد که آن را تنها به ناامیدان میچشاند. این شربت چنان خوشگوار و ارزشمند است که امیدواران در حسرت آن به سر میبرند:
شربتی داری که پنهانی به نومیدان دهی
تا فغان در نآورَد، از حسرتش اومیدوار
(همان، غزل ۱۰۷۳)
بودای بزرگ ناامیدی را بزرگترین فضیلت میدانست و مولانا هم خود را غلامِ ساعت ناامیدی میداند؛ زیراکه درست در زمان ناامیدی است که روزنی باز میشود و وصال به دست میآید:
غلام ساعت نومیدیام؛ که آن ساعت
شراب وصل بتابد ز شیشهای حلبی
(همان، غزل ۳۰۴۹)
ناامیدی، با وجود خود، امید را قابل فهم میکند. اگر ناامیدی نبود، طبعاً ما نمیتوانستیم هیچ درکی از امید داشته باشیم. کسی که در همۀ زندگی خود امید داشته و هیچ گاه طعم ناامیدی را نچشیده است، طبعاً نمیتواند درکی از ماهیت امیدواری خود داشته باشد.
گذشته از این ناامیدی انسان را به دعا و نیایش برمیانگیزد. آن گاه که انسان از همۀ اسباب و علل مادی ناامید شده است، دست تمنا به سوی حضرت حق بلند میکند و به راز و نیاز با او روی میآورد. به این ترتیب ناامیدی میتواند از طریق برانگیختن انسان به دعا برکات زیادی را نصیب او بگرداند: «حیلهها چون مرد، هنگام دعاست». از این جهت است که مولانا بیمرادی را پیشقراول بهشت میداند؛ زیراکه انسان را از ارادۀ قاهر خدا اگاه میکند.
یک دلیل دیگر برای این که باید امید را در ناامیدی جستجو کنیم، این است که امکانات این جهان و نیز الطاف خداوند بیش از حد تصور ماست. اگر دری به روی ما بسته شد، دهها راه دیگر وجود دارد که میتوانیم از آنها بهره ببریم؛ بنابراین در اوج ناامیدی هم امید خود را از دست ندهیم:
ز بعد وقت نومیدی امیدی است
به زیر کوری اندر سینه دیدی است
مشو نومید از دشنام دلدار
که بعدِ رنجِ روزه، روزِ عیدی است
(همان، غزل ۳۵۰)
از سوی دیگر در برخی از موارد امید میتواند کانون رنج و دردی بیپایان باشد و ناامیدی میتواند راحتی و آرامش عظیمی را برای انسان به ارمغان بیاورد؛ برای نمونه امید به پیدا شدن یک گمشده میتواند خواب و آرام و قرار را از شما بگیرد، ولی وقتی مطمئن شدید که آن گمشده پیدا نمیشود و انتظار یافته شدن آن را کنار گذاشتید، احساس راحتی میکنید. یا امیدهای بستن به رابطهای که تمام شده است، بسیار آزاردهنده است. در اینجا هم ناامیدی باعث رهایی و آرامش میشود. قدما میگفتند: ألیأسُ إحدی الرّاحتَینِ»؛ یعنی ناامیدی یکی از دو راحتی است (مثنوی، د ۵/ عنوان نثر پیش از بیت ۳۸۱۵).
در عالم سیاست هم ناامیدی از یک نظام سیاسی، چه بسا انسانها را به جستجوی انواع دیگری از شیوههای حکومتی سوق بددهد. امیدواری به نظامی که قابلیت و قدرتی برای بهبود اوضاع ندارد، ممکن است انسانها را از جستجوی چارهاندیشیهای جدید بازدارد. در اینجا هم از درون ناامیدی به امید راه میبریم.
باری، با چنین نگاهی به ناامیدی، شخص حتی در لحظات ناامیدی هم امید خود را از دست نمیدهد و امید را در درون ناامیدی جستجو میکند:
بعدِ نوميدى بسى اوميدهاست
از پسِ ظلمت بسى خورشيدهاست
(مثنوی، د ۳/ ۳۹۲۵ - ۲۹۳۲)
بنابراین نمیتوان ناامیدی را به طور مطلق بد دانست. خوبی یا بدی ناامیدی را شیوۀ برخورد ما تعیین میکند. اگر با ناامیدی خود روبهرو شویم، مسئولیتمان را در قبال آن بپذیریم، آن را بشناسیم و پیامهای موجود در آن را جدی بگیریم، ناامیدی به یک موقعیت طلایی برای پیشرفت ما تبدیل میشود، اما اگر ناامیدی به تنبلی و بیتفاوتی و کرختی عاطفی بینجامد، البته بسیار ویرانگر میشود.
ایرج شهبازی
پنجم مردادماه ۱۴۰۴
@irajshahbazi
در نگاه نخست به نظر میرسد که *ناامیدی* مطلقاً امر ناپسندی است و باید به طور کامل خود را از آن دور نگاه داریم، اما چنین نیست و از منظری توحیدی، ناامیدی هم از آفریدههای حق است و در این جهان رسالتی دارد:
ور شوم نوميد، نوميدىِّ من
عينِ صُنعِ آفتاب است، اى حَسَن!
(مثنوی، د ۲/ ۱۱۱۶ - ۱۱۱۴)
بنابراین نباید از کنار یأسهای خود به آسانی عبور کنیم. ناامیدی میتواند فلسفۀ عمیقی داشته باشد و از یاوران ما در طی کردنِ مسیر زندگی به شمار بیاید. باید بر روی ناامیدیهای خود درنگ کنیم و حکمتهای آنها را دریابیم. به همین سبب است که مولانا از جستجوی امید در ناامیدی سخن میگوید و امید را در ناامیدی جستجو میکند:
دو دیده در عدم دوز و عجب بین
زهی اومیدها در ناامیدی
(کلیات شمس، چاپ استاد فروزانفر، غزل ۲۶۶۳)
بنابراین میتوانیم در جاهایی که هیچ امیدی وجود ندارد، به دنبال گنج مقصود بگردیم. اگر به زندگی خود نگاه کنیم، میبینیم که در بسیاری از موارد ما دقیقاً در همان جاهایی که هیچ امیدی نداشتیم، به مطلوب خود دست یافتیم:
تو همه طمع بر آن نه که در او نیست امیدت
که ز نومیدی اول تو بدین سوی رسیدی
(همان، غزل ۲۸۲۰)
به نظر مولانا خداوند شربتی دارد که آن را تنها به ناامیدان میچشاند. این شربت چنان خوشگوار و ارزشمند است که امیدواران در حسرت آن به سر میبرند:
شربتی داری که پنهانی به نومیدان دهی
تا فغان در نآورَد، از حسرتش اومیدوار
(همان، غزل ۱۰۷۳)
بودای بزرگ ناامیدی را بزرگترین فضیلت میدانست و مولانا هم خود را غلامِ ساعت ناامیدی میداند؛ زیراکه درست در زمان ناامیدی است که روزنی باز میشود و وصال به دست میآید:
غلام ساعت نومیدیام؛ که آن ساعت
شراب وصل بتابد ز شیشهای حلبی
(همان، غزل ۳۰۴۹)
ناامیدی، با وجود خود، امید را قابل فهم میکند. اگر ناامیدی نبود، طبعاً ما نمیتوانستیم هیچ درکی از امید داشته باشیم. کسی که در همۀ زندگی خود امید داشته و هیچ گاه طعم ناامیدی را نچشیده است، طبعاً نمیتواند درکی از ماهیت امیدواری خود داشته باشد.
گذشته از این ناامیدی انسان را به دعا و نیایش برمیانگیزد. آن گاه که انسان از همۀ اسباب و علل مادی ناامید شده است، دست تمنا به سوی حضرت حق بلند میکند و به راز و نیاز با او روی میآورد. به این ترتیب ناامیدی میتواند از طریق برانگیختن انسان به دعا برکات زیادی را نصیب او بگرداند: «حیلهها چون مرد، هنگام دعاست». از این جهت است که مولانا بیمرادی را پیشقراول بهشت میداند؛ زیراکه انسان را از ارادۀ قاهر خدا اگاه میکند.
یک دلیل دیگر برای این که باید امید را در ناامیدی جستجو کنیم، این است که امکانات این جهان و نیز الطاف خداوند بیش از حد تصور ماست. اگر دری به روی ما بسته شد، دهها راه دیگر وجود دارد که میتوانیم از آنها بهره ببریم؛ بنابراین در اوج ناامیدی هم امید خود را از دست ندهیم:
ز بعد وقت نومیدی امیدی است
به زیر کوری اندر سینه دیدی است
مشو نومید از دشنام دلدار
که بعدِ رنجِ روزه، روزِ عیدی است
(همان، غزل ۳۵۰)
از سوی دیگر در برخی از موارد امید میتواند کانون رنج و دردی بیپایان باشد و ناامیدی میتواند راحتی و آرامش عظیمی را برای انسان به ارمغان بیاورد؛ برای نمونه امید به پیدا شدن یک گمشده میتواند خواب و آرام و قرار را از شما بگیرد، ولی وقتی مطمئن شدید که آن گمشده پیدا نمیشود و انتظار یافته شدن آن را کنار گذاشتید، احساس راحتی میکنید. یا امیدهای بستن به رابطهای که تمام شده است، بسیار آزاردهنده است. در اینجا هم ناامیدی باعث رهایی و آرامش میشود. قدما میگفتند: ألیأسُ إحدی الرّاحتَینِ»؛ یعنی ناامیدی یکی از دو راحتی است (مثنوی، د ۵/ عنوان نثر پیش از بیت ۳۸۱۵).
در عالم سیاست هم ناامیدی از یک نظام سیاسی، چه بسا انسانها را به جستجوی انواع دیگری از شیوههای حکومتی سوق بددهد. امیدواری به نظامی که قابلیت و قدرتی برای بهبود اوضاع ندارد، ممکن است انسانها را از جستجوی چارهاندیشیهای جدید بازدارد. در اینجا هم از درون ناامیدی به امید راه میبریم.
باری، با چنین نگاهی به ناامیدی، شخص حتی در لحظات ناامیدی هم امید خود را از دست نمیدهد و امید را در درون ناامیدی جستجو میکند:
بعدِ نوميدى بسى اوميدهاست
از پسِ ظلمت بسى خورشيدهاست
(مثنوی، د ۳/ ۳۹۲۵ - ۲۹۳۲)
بنابراین نمیتوان ناامیدی را به طور مطلق بد دانست. خوبی یا بدی ناامیدی را شیوۀ برخورد ما تعیین میکند. اگر با ناامیدی خود روبهرو شویم، مسئولیتمان را در قبال آن بپذیریم، آن را بشناسیم و پیامهای موجود در آن را جدی بگیریم، ناامیدی به یک موقعیت طلایی برای پیشرفت ما تبدیل میشود، اما اگر ناامیدی به تنبلی و بیتفاوتی و کرختی عاطفی بینجامد، البته بسیار ویرانگر میشود.
ایرج شهبازی
پنجم مردادماه ۱۴۰۴
@irajshahbazi