Forwarded from کانال خبری جمعیت خیریه غدیر
قسمت دوازدهم از رادیو کوچه
"عدالت اجتماعی"
🔹متنی در باب عدالت اجتماعی از شماره ۳۳ نشریه کوچه نوشتهی دکتر حسین دباغ
_گویندگان: ماریه رسولیان ابوالفضل کوچکخانی ، هما زنگنه و مبینا مهدی
_سردبیر: صالح میرزایی
_موسیقی: مجتبی اسمعیلی
تهیه شده در خانه فرهنگی غدیر
زمستان ۱۴۰۳
لینک کانال کستباکس و تلگرام:
Castbox | Telegram
"عدالت اجتماعی"
🔹متنی در باب عدالت اجتماعی از شماره ۳۳ نشریه کوچه نوشتهی دکتر حسین دباغ
_گویندگان: ماریه رسولیان ابوالفضل کوچکخانی ، هما زنگنه و مبینا مهدی
_سردبیر: صالح میرزایی
_موسیقی: مجتبی اسمعیلی
تهیه شده در خانه فرهنگی غدیر
زمستان ۱۴۰۳
لینک کانال کستباکس و تلگرام:
Castbox | Telegram
هفته آینده، دوشنبه میزگردی درباره اسلامگرایی و پسااسلامگرایی خواهیم داشت. اگر در آکسفورد یا حومه بودید به ما ملحق شوید. شرکت برای عموم آزاد است.
@hossein_dabbagh
@hossein_dabbagh
فردا ساعت ۱۷:۳۰ به وقت ایران در لایو اینستاگرام درباره معرفت شناسی الگوریتمهای شبکههای اجتماعی و مسئولیت اخلاقی ما در قبال آن گفتگو خواهم کرد. اگر علاقهمند هستید به ما بپیوندید و مشارکت کنید.
https://www.instagram.com/dabbagh_hossein
https://www.instagram.com/dabbagh_hossein
Forwarded from مشق نو
📝📝📝جایی که اخلاق، سیاست و تکنولوژی به هم گره میخورند!
🔻🔻🔻یادداشتی از حسین دباغ درباره کتاب «اخلاق هوش مصنوعی» منتشر شده در وبسایت #مشق_نو
📌گزیدهای از نوشتار پیش رو
🖊کتاب «اخلاق هوش مصنوعی» (AI Ethics) نوشته مارک کوکلبرگ به آیندهی هوش مصنوعی و چالشهای اخلاقی- سیاسی آن میپردازد. شیوهی نوشتار کتاب (دستکم در زبان انگلیسی) برای عموم سلیس و راحتفهم است و گمان میکنم علاقهمندان به حوزههای بینرشتهای بهرهی بسیاری از آن ببرند.
🖊آنچه کتاب را متمایز و مبرز میکند، بررسی چالشهای ویژهی رویارویی با هوش مصنوعی است: از بیعدالتیِ الگوریتمی گرفته تا خطرات ناشی از نشر اخبار کذب و مسئلهی پیچیدهی (عدم) مسئولیت اخلاقی- قانونیِ ماشینهای خودکار. کوکلبرگ به نیکویی میان منافع استفاده از هوش مصنوعی برای جوامع و مضرات آن تعادل برقرار میکند.
🖊استدلال او این است که بسیاری از نگرانیهای مرتبط با هوش مصنوعی در واقع امتداد دغدغههای قدیمیتر در باب قدرت، نظارت، و کنترل اجتماعی هستند. اما هشدار میدهد که عدم شفافیت و قابلیت مسئولیتگریزی موجود در سیستمهای هوش مصنوعی تهدیدی جدی برای کرامت انسانی بهشمار میآید.
🖊کوکلبرگ در پایان کتاب به نکتهای نغز اشاره میکند: چالشهای اخلاقی هوش مصنوعی، در مقایسه با بحرانهای جهانی مانند تغییرات اقلیمی، فقر و نابرابری، شاید اهمیت کمتری داشته باشند، اما به آنها گره خورده است. او معتقد است که تمرکز اصلی باید بر روی مسائل کلان مانند عدالت اجتماعی باشد، چراکه این مشکلات میتوانند با ظهور و گسترش هوش مصنوعی تشدید (یا در مواردی کاهش) یابند.
🔸متن کامل این نوشتار را در لینک زیر بخوانید یا روی Instant View کلیک کنید
mashghenow.com/?p=6202
#حسین_دباغ #کتاب
🔸نشانی تلگرام «مشق نو»:
t.iss.one/mashghenowofficial
🔻🔻🔻یادداشتی از حسین دباغ درباره کتاب «اخلاق هوش مصنوعی» منتشر شده در وبسایت #مشق_نو
📌گزیدهای از نوشتار پیش رو
🖊کتاب «اخلاق هوش مصنوعی» (AI Ethics) نوشته مارک کوکلبرگ به آیندهی هوش مصنوعی و چالشهای اخلاقی- سیاسی آن میپردازد. شیوهی نوشتار کتاب (دستکم در زبان انگلیسی) برای عموم سلیس و راحتفهم است و گمان میکنم علاقهمندان به حوزههای بینرشتهای بهرهی بسیاری از آن ببرند.
🖊آنچه کتاب را متمایز و مبرز میکند، بررسی چالشهای ویژهی رویارویی با هوش مصنوعی است: از بیعدالتیِ الگوریتمی گرفته تا خطرات ناشی از نشر اخبار کذب و مسئلهی پیچیدهی (عدم) مسئولیت اخلاقی- قانونیِ ماشینهای خودکار. کوکلبرگ به نیکویی میان منافع استفاده از هوش مصنوعی برای جوامع و مضرات آن تعادل برقرار میکند.
🖊استدلال او این است که بسیاری از نگرانیهای مرتبط با هوش مصنوعی در واقع امتداد دغدغههای قدیمیتر در باب قدرت، نظارت، و کنترل اجتماعی هستند. اما هشدار میدهد که عدم شفافیت و قابلیت مسئولیتگریزی موجود در سیستمهای هوش مصنوعی تهدیدی جدی برای کرامت انسانی بهشمار میآید.
🖊کوکلبرگ در پایان کتاب به نکتهای نغز اشاره میکند: چالشهای اخلاقی هوش مصنوعی، در مقایسه با بحرانهای جهانی مانند تغییرات اقلیمی، فقر و نابرابری، شاید اهمیت کمتری داشته باشند، اما به آنها گره خورده است. او معتقد است که تمرکز اصلی باید بر روی مسائل کلان مانند عدالت اجتماعی باشد، چراکه این مشکلات میتوانند با ظهور و گسترش هوش مصنوعی تشدید (یا در مواردی کاهش) یابند.
🔸متن کامل این نوشتار را در لینک زیر بخوانید یا روی Instant View کلیک کنید
mashghenow.com/?p=6202
#حسین_دباغ #کتاب
🔸نشانی تلگرام «مشق نو»:
t.iss.one/mashghenowofficial
مشق نو
اخلاق هوش مصنوعی: جایی که اخلاق، سیاست و تکنولوژی به هم گره میخورند!
وبسایت «مشق نو» با گرایش اصلاحطلبانه و رویکردی تحلیلی تلاش دارد در یادداشتها، مقالات و گفتوگوهای خود، نگاهی نظری با جنبههای آموزشی را مدنظر قرار دهند.
Forwarded from خانهٔ آگاهی
عنوان نشست:
میهمانان نشست:
دریافت لینک نشست:
پدیدارشناسی قمار فرزند آوری
میهمانان نشست:
فاطمه علمدار-جامعه شناس
لیلا اردبیلی-انسان شناس
حسین دباغ-پژوهشگر فلسفه
دریافت لینک نشست:
لمس کنید
پدیدارشناسی قمار فرزندآوری
خانه آگاهی
عنوان نشست:
فاطمه علمدار: جامعه شناس
حسین دباغ: پژوهشگر فلسفه
لیلا اردبیلی: انسان شناس
لینک تماشا در یوتوب:
پدیدار شناسی قمار فرزندآوری
فاطمه علمدار: جامعه شناس
حسین دباغ: پژوهشگر فلسفه
لیلا اردبیلی: انسان شناس
لینک تماشا در یوتوب:
لمس کنید
گفتگو درباره معرفت شناسی و روانشناسی الگوریتمهای شبکههای اجتماعی
الگوریتمهای هوش مصنوعی میدانند چه محتوایی را به ما نشان دهند — اما این دقت گاهی ما را در دنیایی بسته و یکنواخت قرار میدهد: اتاق پژواکی.
چطور این اتاقهای دیجیتال شکل میگیرند و چه تأثیری بر افکار و تصمیمات ما دارند؟
در این ویدئو به پشتپردهی این ماجرا سر میزنیم.
https://youtu.be/-u7DvQcvKo8?si=jxEZQ1sM3cdiiUbW
@hossein_dabbagh
@lyceumpodcast
الگوریتمهای هوش مصنوعی میدانند چه محتوایی را به ما نشان دهند — اما این دقت گاهی ما را در دنیایی بسته و یکنواخت قرار میدهد: اتاق پژواکی.
چطور این اتاقهای دیجیتال شکل میگیرند و چه تأثیری بر افکار و تصمیمات ما دارند؟
در این ویدئو به پشتپردهی این ماجرا سر میزنیم.
https://youtu.be/-u7DvQcvKo8?si=jxEZQ1sM3cdiiUbW
@hossein_dabbagh
@lyceumpodcast
YouTube
آیا هوش مصنوعی ما را در اتاق پژواک زندانی میکند؟
الگوریتمهای هوش مصنوعی دقیقاً میدانند چه محتوایی را به ما نشان دهند — اما این دقت گاهی ما را در دنیایی بسته و یکنواخت قرار میدهد: اتاق پژواکی.
چطور این اتاقهای دیجیتال شکل میگیرند و چه تأثیری بر افکار و تصمیمات ما دارند؟
در این ویدئو به پشتپردهی این…
چطور این اتاقهای دیجیتال شکل میگیرند و چه تأثیری بر افکار و تصمیمات ما دارند؟
در این ویدئو به پشتپردهی این…
Political Ideology
Episode 02
اپیزود ۰۲ رادیو آگاهی ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۴
| کتاب ایدئولوژیهای سیاسی بخش لیبرالیسم با تسهیل حسین دباغ |
آنچه خواهید شنید:
-لیبرالیسم چه تاریخی دارد؟
-لیبرالیسم چه مسیری را طی کرده است؟
-انواع لیبرالیسم چگونه طبقه بندی میشود؟
| لینک فایل تصویری | پیشنهاد کتاب |
@hossein_dabbagh
| کتاب ایدئولوژیهای سیاسی بخش لیبرالیسم با تسهیل حسین دباغ |
آنچه خواهید شنید:
-لیبرالیسم چه تاریخی دارد؟
-لیبرالیسم چه مسیری را طی کرده است؟
-انواع لیبرالیسم چگونه طبقه بندی میشود؟
| لینک فایل تصویری | پیشنهاد کتاب |
@hossein_dabbagh
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
لیبرالیسم و برابری
| بخشی از تسهیل کتاب ایدئولوژیهای سیاسی بخش لیبرالیسم با حسین دباغ |
| لینک نسخه کامل |
@hossein_dabbagh
| بخشی از تسهیل کتاب ایدئولوژیهای سیاسی بخش لیبرالیسم با حسین دباغ |
| لینک نسخه کامل |
@hossein_dabbagh
Forwarded from خانهٔ آگاهی
عنوان نشست:
میهمانان نشست:
ثبت نام:
تاملاتی بر جنگ ۱۲ روزه
میهمانان نشست:
#امین_بزرگیان:پژوهشگر علوم اجتماعی
#حسین_دباغ: پژوهشگر فلسفه سیاسی
#لیلا_حسین_زاده: پژوهشگر علوم اجتماعی
ثبت نام:
لمس کنید
👈 اخلاقِ جنگ درباره حمله اسرائیل به ایران چه میگوید؟
✍ در این مقاله که اخیرا برای سایت الجزیره نوشتهام، استدلال کردهام که حمله اسرائیل در ۲۴ خرداد ۱۴۰۴ – که نزدیک به هزار کشته در ایران بر جای گذاشت – نه یک دفاع مشروع پیشدستانه، بلکه حملهای پیشگیرانه و فاقد مبنای اخلاقی و حقوقی بود.
✏ نخست بر تمایز بنیادی میان «حمله پیشدستانه» (pre-emptive) و «حمله پیشگیرانه» (preventive) انگشت گذاشتهام: اولی واکنشی به تهدیدی آنی و مسلّم است، در حالی که دومی بر پیشبینی خطری محتمل تکیه دارد. بنا بر معیار کلاسیک «فرمول کارولین» ذیل اخلاق و حقوق جنگ – که اقتضا میکند تهدید «فوری، مبرم و فاقد هرگونه بدیل معقول» باشد – و نیز گزارشهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی و حتی ارزیابیهای متحدانِ خود اسرائیل، برنامه هستهای ایران در آستانه ساخت سلاح نبوده و مذاکرات دیپلماتیک جریان داشته است. پس حمله اسرائیل از آزمون ضرورت و تناسب سربلند بیرون نمیآید و بند ۵۱ منشور سازمان ملل متحد را نقض میکند.
✏ در ادامه هشدار دادهام که پذیرش چنین «استثنای پرهزینهای» نظم حقوقی بینالمللی را متلاشی میکند؛ بدین دلیل که هر دولت دیگری نیز میتواند با ارجاع به خوف و ظن، دست به حمله بزند. بهویژه با ظهور پهپادهای خودکار، موشکهای مافوقصوت و هوش مصنوعی، پنجره زمان برای تأمل و نظارت عمومی تنگ شده و مرز پارادایم زمان صلح و زمان جنگ در حال محوشدن است؛ به سخن دیگری ما در آستانه ورود به «حالت دائمی استثناء» قرار داریم، جایی که سرعت و غافلگیری بر قانون و تناسب غلبه مییابد.
✏ برای گریز از این گرداب، سه شرط حیاتی را عنوان کردهام:
۱) راستیآزمایی شفاف هر ادعای «تهدید قریبالوقوع» توسط نهادهای کم و بیش بیطرف همچون آژانس؛
۲) اثبات علنیِ اینکه تمام مجاری دیپلماتیک و ابزارهای غیرنظامی پیش از توسل به قوه قهریه آزموده شده است؛
۳) ارزیابی عمومیِ پیامدهای انسانی و زیستمحیطی اقدام نظامی پیش از فشردن ماشه.
✏ نتیجه اینکه که اگر خوف بر واقعیت و تعقل پیشی گیرد، جهان به ورطه جنگهای پیشگیرانه ممتد فرو میغلتد و امید به صلح و خویشتنداری رنگ میبازد. خط فاصل میان دفاع مشروع و تجاوز افسارگسیخته را باید پاس داشت؛ در غیر این صورت، این ترس است که بر آینده حکم خواهد راند، نه عقلانیت و عدالت.
@hossein_dabbagh
✍ در این مقاله که اخیرا برای سایت الجزیره نوشتهام، استدلال کردهام که حمله اسرائیل در ۲۴ خرداد ۱۴۰۴ – که نزدیک به هزار کشته در ایران بر جای گذاشت – نه یک دفاع مشروع پیشدستانه، بلکه حملهای پیشگیرانه و فاقد مبنای اخلاقی و حقوقی بود.
✏ نخست بر تمایز بنیادی میان «حمله پیشدستانه» (pre-emptive) و «حمله پیشگیرانه» (preventive) انگشت گذاشتهام: اولی واکنشی به تهدیدی آنی و مسلّم است، در حالی که دومی بر پیشبینی خطری محتمل تکیه دارد. بنا بر معیار کلاسیک «فرمول کارولین» ذیل اخلاق و حقوق جنگ – که اقتضا میکند تهدید «فوری، مبرم و فاقد هرگونه بدیل معقول» باشد – و نیز گزارشهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی و حتی ارزیابیهای متحدانِ خود اسرائیل، برنامه هستهای ایران در آستانه ساخت سلاح نبوده و مذاکرات دیپلماتیک جریان داشته است. پس حمله اسرائیل از آزمون ضرورت و تناسب سربلند بیرون نمیآید و بند ۵۱ منشور سازمان ملل متحد را نقض میکند.
✏ در ادامه هشدار دادهام که پذیرش چنین «استثنای پرهزینهای» نظم حقوقی بینالمللی را متلاشی میکند؛ بدین دلیل که هر دولت دیگری نیز میتواند با ارجاع به خوف و ظن، دست به حمله بزند. بهویژه با ظهور پهپادهای خودکار، موشکهای مافوقصوت و هوش مصنوعی، پنجره زمان برای تأمل و نظارت عمومی تنگ شده و مرز پارادایم زمان صلح و زمان جنگ در حال محوشدن است؛ به سخن دیگری ما در آستانه ورود به «حالت دائمی استثناء» قرار داریم، جایی که سرعت و غافلگیری بر قانون و تناسب غلبه مییابد.
✏ برای گریز از این گرداب، سه شرط حیاتی را عنوان کردهام:
۱) راستیآزمایی شفاف هر ادعای «تهدید قریبالوقوع» توسط نهادهای کم و بیش بیطرف همچون آژانس؛
۲) اثبات علنیِ اینکه تمام مجاری دیپلماتیک و ابزارهای غیرنظامی پیش از توسل به قوه قهریه آزموده شده است؛
۳) ارزیابی عمومیِ پیامدهای انسانی و زیستمحیطی اقدام نظامی پیش از فشردن ماشه.
✏ نتیجه اینکه که اگر خوف بر واقعیت و تعقل پیشی گیرد، جهان به ورطه جنگهای پیشگیرانه ممتد فرو میغلتد و امید به صلح و خویشتنداری رنگ میبازد. خط فاصل میان دفاع مشروع و تجاوز افسارگسیخته را باید پاس داشت؛ در غیر این صورت، این ترس است که بر آینده حکم خواهد راند، نه عقلانیت و عدالت.
@hossein_dabbagh
Forwarded from BBCPersian
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔻این هفته در پرگار: اختیار انسان و مسئولیت کیفری
🔻دختر چهارده سالهای که مرتکب جنایت شده چه مجازاتی باید ببیند؟ سن کیفری در چه مرزی باید تعیین شود؟ در مورد اختلال روانی حاد چه؟ جنایت از جانب کسی که توان تشخیص خوب و بد ندارد به چه کیفری باید بیانجامد؟ فلسفه و روانپزشکی در این باره چه میگویند؟
میهمانها:
حسین دباغ، استاد فلسفه
مانی منجمی، روانپزشک
@BBCPersian
🔻دختر چهارده سالهای که مرتکب جنایت شده چه مجازاتی باید ببیند؟ سن کیفری در چه مرزی باید تعیین شود؟ در مورد اختلال روانی حاد چه؟ جنایت از جانب کسی که توان تشخیص خوب و بد ندارد به چه کیفری باید بیانجامد؟ فلسفه و روانپزشکی در این باره چه میگویند؟
میهمانها:
حسین دباغ، استاد فلسفه
مانی منجمی، روانپزشک
@BBCPersian
Audio
📻این هفته در پرگار: اختیار انسان و مسئولیت کیفری
🔻دختر چهارده سالهای که مرتکب جنایت شده چه مجازاتی باید ببیند؟ سن کیفری در چه مرزی باید تعیین شود؟ در مورد اختلال روانی حاد چه؟ جنایت از جانب کسی که توان تشخیص خوب و بد ندارد به چه کیفری باید بیانجامد؟ فلسفه و روانپزشکی در این باره چه میگویند؟
میهمانها:
حسین دباغ، استاد فلسفه
مانی منجمی، روانپزشک
@BBCPersian
@hossein_dabbagh
لینک یوتیوب برنامه
🔻دختر چهارده سالهای که مرتکب جنایت شده چه مجازاتی باید ببیند؟ سن کیفری در چه مرزی باید تعیین شود؟ در مورد اختلال روانی حاد چه؟ جنایت از جانب کسی که توان تشخیص خوب و بد ندارد به چه کیفری باید بیانجامد؟ فلسفه و روانپزشکی در این باره چه میگویند؟
میهمانها:
حسین دباغ، استاد فلسفه
مانی منجمی، روانپزشک
@BBCPersian
@hossein_dabbagh
لینک یوتیوب برنامه
Forwarded from اِمروزگی | فرهاد مشکور
🔸اخلاق، ترس و تکنولوپولیتیک جنگ
تأملی انتقادی بر مقالهی حسین دباغ دربارهی حمله اسرائیل به ایران
✍ فرهاد مشکور
مقالهی حسین دباغ در الجزیره، کوششی سنجیده و اخلاقمدارانه است برای بازشناسی مرز میان «دفاع مشروع» و «تهاجم افسارگسیخته» در میانهی یکی از تیرهترین لحظات تاریخ معاصر خاورمیانه. نویسنده با ارجاع به سنت فلسفهی جنگ عادلانه، از آگوستین تا والزر، و با اشاره به منشور سازمان ملل، تلاش میکند از امکان بازگشت به نظمی بگوید که در آن، جنگ هنوز باید توجیه شود، نه بدیهی تلقی گردد.
اما اگر کلاه پدیدارشناسی بر سر نهیم و به متن بنگریم، پرسشی بنیادیتر پیش روی ما سر برمیآورد:
آیا اصول اخلاقیای که مقاله بر آنها استوار شده، هنوز قادر به داوری دربارهی جهانی هستند که در ساختار خود، تمایز صلح و جنگ را عملاً معلق کرده است؟
آیا میتوان به مفاهیمی بازگشت که تجربهی امروزین انسانها دیگر آنها را به شیوهی پیشین ادراک نمیکنند؟ در ادامه میکوشم چهار نقد محوری بر مبنای چنین رویکردی طرح کنم.
۱- مقاله بر تمایز میان جنگ پیشدستانه و پیشگیرانه تکیه دارد، و تنها اولی را از منظر اخلاقی مشروع میداند. این تمایز در آثار کلاسیک فلسفهی اخلاق جنگ تثبیت شده است، اما پرسش اینجاست:
در جهانی که تهدید، بر مبنای امکانهای پیشینی تعریف میشود، نه وقوع بالفعل، آیا این تمایز هنوز در تجربهی ما پدیدار میشود؟
اگر دشمن نه بهخاطر آنچه واقعاً انجام داده، بلکه صرفاً بهدلیل نیتی فرضی یا تصویری که روایت مسلط از او ساخته، هدف حمله قرار گیرد؛ و اگر تصمیم نظامی بجای واکنش به رویدادی واقعی، بر پایهی مدلهای پیشبینیمحور و محاسبات امنیتی صادر شود؛ آنگاه دیگر نمیتوان گفت که اخلاق در جایگاه داور تصمیم باقی مانده است. بلکه باید پذیرفت که اخلاق، در دل کنشی که از پیش طراحی و تنظیم شده، تنها نقشی نمایشی و پسینی دارد ــ نه نیرویی تعیینکننده.
در چنین وضعیتی، زبان اخلاقی مقاله، بیشتر به یادمانی برای گذشتهای ازدسترفته شباهت دارد تا نیرویی برای نقدِ اکنون. آنچه تجربهی اکنون به ما نشان میدهد، تجربهی بیمرزی است: مرزی که فقط در سطح کلام بازتولید میشود، نه در واقعیت عمل.
۲. مقاله اسرائیل را ناقض حقوق بینالملل معرفی میکند، و بر مواد ۲(۴) و ۵۱ منشور سازمان ملل استناد میجوید. اما پدیدارشناسی حقوق بینالملل نشان میدهد که این نظم، در عمل، همواره بهنفع دولتهای نیرومند تفسیر و اجرا شده است.
اگر ساختار حقوق بینالملل بهگونهای طراحی شده که نقض آن توسط قدرتهای نظامی مجازاتناپذیر است، آیا نقض آن واقعاً از نظم عدول میکند، یا صرفاً آن را آشکار میسازد؟
اسرائیل، ایالات متحده و چند دولت دیگر، سالهاست که از اجرای مصوبات شورای امنیت، پیوستن به دادگاههای بینالمللی یا پذیرش نظارت مستقل سر باز زدهاند. آیا در چنین بستری، میتوان به قانون استناد کرد، بیآنکه ساختار اعمال آن را نقد کرد؟
در واقع، آنچه در تجربهی ملتهای خاورمیانه پدیدار میشود، نه «حقوق بینالملل»، بلکه نوعی هژمونی حقوقی است، از آن دست حقوقی که بیشتر برای مشروعسازی توزیع نابرابر خشونت بهکار میرود تا برای تنظیم مسئولانه قدرت.
۳. مقاله از «شتاب تکنولوژیک» میگوید و اینکه چگونه پهپادها، جنگندهها و هوش مصنوعی، مجال تصمیمگیری اخلاقی را از دولتها گرفتهاند. اما این تحلیل، تکنولوژی را هنوز در مقام ابزار میبیند؛ ابزاری که فقط «زمان» را تسریع میکند.
اما مسئله عمیقتر از این است:
تکنولوژی فقط شتابدهنده نیست، بلکه خودِ ساختار تصمیم را بازتعریف کرده است.
تصمیمات نظامی امروز، بیش از آنکه محصول deliberation انسانی باشند، نتیجهی تعامل الگوریتمها، منطق پیشبینی و الگوهای یادگیری ماشینیاند. نه اینکه صرفاً وقت اخلاق کم شده، بلکه زمان برای پردازش امر اخلاقی بیمعنا شده است.
مقاله به درستی از «وضعیت استثناء دائم» آگامبن یاد میکند، اما پرسش بنیادین را باز نمیپرسد:
آیا تکنولوژی، صرفاً ابزار اعمال وضعیت استثنایی است یا خود، در بنیانش، تولیدکنندهی این وضعیت است؟
در غیاب این پرسش، تصویر تکنولوژی در متن، بهطرز ناخواستهای بیخطر و بیرونی میماند.
ادامه
📌بخش دوم
👇👇👇
تأملی انتقادی بر مقالهی حسین دباغ دربارهی حمله اسرائیل به ایران
✍ فرهاد مشکور
مقالهی حسین دباغ در الجزیره، کوششی سنجیده و اخلاقمدارانه است برای بازشناسی مرز میان «دفاع مشروع» و «تهاجم افسارگسیخته» در میانهی یکی از تیرهترین لحظات تاریخ معاصر خاورمیانه. نویسنده با ارجاع به سنت فلسفهی جنگ عادلانه، از آگوستین تا والزر، و با اشاره به منشور سازمان ملل، تلاش میکند از امکان بازگشت به نظمی بگوید که در آن، جنگ هنوز باید توجیه شود، نه بدیهی تلقی گردد.
اما اگر کلاه پدیدارشناسی بر سر نهیم و به متن بنگریم، پرسشی بنیادیتر پیش روی ما سر برمیآورد:
آیا اصول اخلاقیای که مقاله بر آنها استوار شده، هنوز قادر به داوری دربارهی جهانی هستند که در ساختار خود، تمایز صلح و جنگ را عملاً معلق کرده است؟
آیا میتوان به مفاهیمی بازگشت که تجربهی امروزین انسانها دیگر آنها را به شیوهی پیشین ادراک نمیکنند؟ در ادامه میکوشم چهار نقد محوری بر مبنای چنین رویکردی طرح کنم.
۱- مقاله بر تمایز میان جنگ پیشدستانه و پیشگیرانه تکیه دارد، و تنها اولی را از منظر اخلاقی مشروع میداند. این تمایز در آثار کلاسیک فلسفهی اخلاق جنگ تثبیت شده است، اما پرسش اینجاست:
در جهانی که تهدید، بر مبنای امکانهای پیشینی تعریف میشود، نه وقوع بالفعل، آیا این تمایز هنوز در تجربهی ما پدیدار میشود؟
اگر دشمن نه بهخاطر آنچه واقعاً انجام داده، بلکه صرفاً بهدلیل نیتی فرضی یا تصویری که روایت مسلط از او ساخته، هدف حمله قرار گیرد؛ و اگر تصمیم نظامی بجای واکنش به رویدادی واقعی، بر پایهی مدلهای پیشبینیمحور و محاسبات امنیتی صادر شود؛ آنگاه دیگر نمیتوان گفت که اخلاق در جایگاه داور تصمیم باقی مانده است. بلکه باید پذیرفت که اخلاق، در دل کنشی که از پیش طراحی و تنظیم شده، تنها نقشی نمایشی و پسینی دارد ــ نه نیرویی تعیینکننده.
در چنین وضعیتی، زبان اخلاقی مقاله، بیشتر به یادمانی برای گذشتهای ازدسترفته شباهت دارد تا نیرویی برای نقدِ اکنون. آنچه تجربهی اکنون به ما نشان میدهد، تجربهی بیمرزی است: مرزی که فقط در سطح کلام بازتولید میشود، نه در واقعیت عمل.
۲. مقاله اسرائیل را ناقض حقوق بینالملل معرفی میکند، و بر مواد ۲(۴) و ۵۱ منشور سازمان ملل استناد میجوید. اما پدیدارشناسی حقوق بینالملل نشان میدهد که این نظم، در عمل، همواره بهنفع دولتهای نیرومند تفسیر و اجرا شده است.
اگر ساختار حقوق بینالملل بهگونهای طراحی شده که نقض آن توسط قدرتهای نظامی مجازاتناپذیر است، آیا نقض آن واقعاً از نظم عدول میکند، یا صرفاً آن را آشکار میسازد؟
اسرائیل، ایالات متحده و چند دولت دیگر، سالهاست که از اجرای مصوبات شورای امنیت، پیوستن به دادگاههای بینالمللی یا پذیرش نظارت مستقل سر باز زدهاند. آیا در چنین بستری، میتوان به قانون استناد کرد، بیآنکه ساختار اعمال آن را نقد کرد؟
در واقع، آنچه در تجربهی ملتهای خاورمیانه پدیدار میشود، نه «حقوق بینالملل»، بلکه نوعی هژمونی حقوقی است، از آن دست حقوقی که بیشتر برای مشروعسازی توزیع نابرابر خشونت بهکار میرود تا برای تنظیم مسئولانه قدرت.
۳. مقاله از «شتاب تکنولوژیک» میگوید و اینکه چگونه پهپادها، جنگندهها و هوش مصنوعی، مجال تصمیمگیری اخلاقی را از دولتها گرفتهاند. اما این تحلیل، تکنولوژی را هنوز در مقام ابزار میبیند؛ ابزاری که فقط «زمان» را تسریع میکند.
اما مسئله عمیقتر از این است:
تکنولوژی فقط شتابدهنده نیست، بلکه خودِ ساختار تصمیم را بازتعریف کرده است.
تصمیمات نظامی امروز، بیش از آنکه محصول deliberation انسانی باشند، نتیجهی تعامل الگوریتمها، منطق پیشبینی و الگوهای یادگیری ماشینیاند. نه اینکه صرفاً وقت اخلاق کم شده، بلکه زمان برای پردازش امر اخلاقی بیمعنا شده است.
مقاله به درستی از «وضعیت استثناء دائم» آگامبن یاد میکند، اما پرسش بنیادین را باز نمیپرسد:
آیا تکنولوژی، صرفاً ابزار اعمال وضعیت استثنایی است یا خود، در بنیانش، تولیدکنندهی این وضعیت است؟
در غیاب این پرسش، تصویر تکنولوژی در متن، بهطرز ناخواستهای بیخطر و بیرونی میماند.
ادامه
📌بخش دوم
👇👇👇
Telegram
اِمروزگی | فرهاد مشکور
«آدم اینجا تنهاست
و در این تنهایی،
سایه نارونی تا ابدیت جاری است»
کانال تلگرام فرهاد مشکور
🔸نویسنده، پژوهشگر فلسفهٔ معاصر، پدیدارشناسی، روانشناسی و هرمنوتیک
برای مشاوره و تماس آدرس ایمیل:
[email protected]
و در این تنهایی،
سایه نارونی تا ابدیت جاری است»
کانال تلگرام فرهاد مشکور
🔸نویسنده، پژوهشگر فلسفهٔ معاصر، پدیدارشناسی، روانشناسی و هرمنوتیک
برای مشاوره و تماس آدرس ایمیل:
[email protected]
✏ وقتی «آزادی» به «انقیاد» بدل میشود
منتشر شده در ژورنال The Philosopher
✍️ حسین دباغ و پاتریک حسن
👈 در این نوشته، من به همراه پاتریک حسن استدلال کردهایم که مداخلهٔ نظامی یا سیاسیِ خارجی در قالب شعار «تغییر رژیم» در ایران، نهتنها راه به رهایی نمیبرد، بلکه اغلب به بازتولید همان استبدادی منجر میشود که وعدهٔ نابودیاش داده میشود.
👈 در دلِ این پارادوکس اخلاقی، با پدیدهای مواجهایم که میتوان آن را «پیشگویی خودبرآورنده امپریالیسم» نام نهاد: امری که در آن، خودِ تهدید خارجی، ابزار بقای قدرت داخلی میشود. قدرتهای مداخلهگر، به نام آزادی، بذر بیاعتمادی و انسداد سیاسی میپراکنند و دست استبداد داخلی را برای سرکوب هر ندای آزادیخواهی بازتر میکنند.
👈 در این مقاله نشان دادهایم که در حافظهٔ تاریخی ملت ایران، از کودتای ۱۳۳۲ تا جنگ ایران و عراق، تجربههای مداخلهجویانه خاطرهای جمعی از سلطهی بیگانه ساختهاند که به نفع نیروهای اقتدارگرا تمام شده است. در چنین بستری، حتی اگر نیت مداخله «رهاییبخشی» باشد، مردم آن را با «تحقیر ملّی» همسان میانگارند. در نتیجه، روایت رسمی حکومت—که خود را مدافع عزت و کرامت ملّی در برابر نیروهای استکباری می داند—نهفقط تضعیف، بلکه بیش از پیش تقویت میشود.
👈 آنچه اینجا رخ میدهد، چیزی فراتر از پروپاگانداست؛ در حقیقت، حکومت از ترکیب خاصی از "ملیگرایی شیعی" بهره میگیرد تا خود را در مقام وارث «دین»، پاسدار «حرمت ملت»، و حافظ «خاک و شرف» نشان دهد. چنین سازوکار ایدئولوژیکی، در بستر تهدید خارجی، بهسادگی میدان را برای سرکوب داخلی فراهم می کند. در چنین وضعیتی، شعارهایی چون «زن، زندگی، آزادی» به آسانی به حاشیه رانده میشوند و مخالفان داخلی در چشم مردم به آلت دست بیگانگان بدل میشوند.
👈 ما همچنین به خطای بخشی از روشنفکران و فعالان چپ ضدامپریالیست اشاره کردهایم که از بیم همراهی با گفتمان قدرتهای مداخلهگر، عملاً چشم بر سرکوبهای ساختاری و بیعدالتیهای جاری در ایران میبندند. این طیف، ناخواسته در دام همان دوگانهٔ کاذبی میافتد که حکومتهای اقتدارگرا به آن دامن میزنند: یا با ما، یا با بیگانه! چنین رویکردی، اگرچه ممکن است در ظاهر از موضع نقد سلطهٔ خارجی باشد، در عمل به مشروعیتبخشی به وضعیت موجود و انکار صدای معترضان داخلی میانجامد.
👈 اما آنچه پیشنهاد میکنیم، نه جنگطلبی و نه تسلیم در برابر وضعیت موجود، بلکه نوعی همبستگی مسئولانه با مردم ایران است. به باور ما، راه اخلاقی و مؤثر، نه «دخالت از بالا» بلکه تقویت از پایین است؛ نه «آزادسازی با توپ و تفنگ» بلکه یاریرسانی به کنشگران مدنی، تقویت صدای داخل، و فراهمکردن بسترهای ارتباطی و حمایتی برای جامعهای در حال خیزش است. بهجای جنگافزار و تحریم، باید از کنشگران مدنی، زنان معترض، روزنامهنگاران در تبعید، و دانشجویان در زنجیر حمایت کرد. بهجای نسخهپیچی از خارج، باید گوش به صدای داخل سپرد.
👈 در پایان، پیام ما به سادگی همین است که:
آزادی هدیهٔ نیروهای مداخلهگر نیست؛ فرآیند پررنج و پرمخاطرهای است که باید از دلِ تجربه و خواست مردمی برآید. آزادی اگر از بیرون تحمیل شود، معنای خود را از دست میدهد.
هر پروژهای که این خواست را مصادره کند، بهجای رهایی، به انقیاد تازهای خواهد انجامید —با زبانی تازه، اما زخمی آشنا.
لینک مقاله به انگلیسی:
https://www.thephilosopher1923.org/post/when-liberation-becomes-subjugation-the-moral-paradox-of-regime-change-in-iran-by-hossein-dabbagh
@hossein_dabbagh
منتشر شده در ژورنال The Philosopher
✍️ حسین دباغ و پاتریک حسن
👈 در این نوشته، من به همراه پاتریک حسن استدلال کردهایم که مداخلهٔ نظامی یا سیاسیِ خارجی در قالب شعار «تغییر رژیم» در ایران، نهتنها راه به رهایی نمیبرد، بلکه اغلب به بازتولید همان استبدادی منجر میشود که وعدهٔ نابودیاش داده میشود.
👈 در دلِ این پارادوکس اخلاقی، با پدیدهای مواجهایم که میتوان آن را «پیشگویی خودبرآورنده امپریالیسم» نام نهاد: امری که در آن، خودِ تهدید خارجی، ابزار بقای قدرت داخلی میشود. قدرتهای مداخلهگر، به نام آزادی، بذر بیاعتمادی و انسداد سیاسی میپراکنند و دست استبداد داخلی را برای سرکوب هر ندای آزادیخواهی بازتر میکنند.
👈 در این مقاله نشان دادهایم که در حافظهٔ تاریخی ملت ایران، از کودتای ۱۳۳۲ تا جنگ ایران و عراق، تجربههای مداخلهجویانه خاطرهای جمعی از سلطهی بیگانه ساختهاند که به نفع نیروهای اقتدارگرا تمام شده است. در چنین بستری، حتی اگر نیت مداخله «رهاییبخشی» باشد، مردم آن را با «تحقیر ملّی» همسان میانگارند. در نتیجه، روایت رسمی حکومت—که خود را مدافع عزت و کرامت ملّی در برابر نیروهای استکباری می داند—نهفقط تضعیف، بلکه بیش از پیش تقویت میشود.
👈 آنچه اینجا رخ میدهد، چیزی فراتر از پروپاگانداست؛ در حقیقت، حکومت از ترکیب خاصی از "ملیگرایی شیعی" بهره میگیرد تا خود را در مقام وارث «دین»، پاسدار «حرمت ملت»، و حافظ «خاک و شرف» نشان دهد. چنین سازوکار ایدئولوژیکی، در بستر تهدید خارجی، بهسادگی میدان را برای سرکوب داخلی فراهم می کند. در چنین وضعیتی، شعارهایی چون «زن، زندگی، آزادی» به آسانی به حاشیه رانده میشوند و مخالفان داخلی در چشم مردم به آلت دست بیگانگان بدل میشوند.
👈 ما همچنین به خطای بخشی از روشنفکران و فعالان چپ ضدامپریالیست اشاره کردهایم که از بیم همراهی با گفتمان قدرتهای مداخلهگر، عملاً چشم بر سرکوبهای ساختاری و بیعدالتیهای جاری در ایران میبندند. این طیف، ناخواسته در دام همان دوگانهٔ کاذبی میافتد که حکومتهای اقتدارگرا به آن دامن میزنند: یا با ما، یا با بیگانه! چنین رویکردی، اگرچه ممکن است در ظاهر از موضع نقد سلطهٔ خارجی باشد، در عمل به مشروعیتبخشی به وضعیت موجود و انکار صدای معترضان داخلی میانجامد.
👈 اما آنچه پیشنهاد میکنیم، نه جنگطلبی و نه تسلیم در برابر وضعیت موجود، بلکه نوعی همبستگی مسئولانه با مردم ایران است. به باور ما، راه اخلاقی و مؤثر، نه «دخالت از بالا» بلکه تقویت از پایین است؛ نه «آزادسازی با توپ و تفنگ» بلکه یاریرسانی به کنشگران مدنی، تقویت صدای داخل، و فراهمکردن بسترهای ارتباطی و حمایتی برای جامعهای در حال خیزش است. بهجای جنگافزار و تحریم، باید از کنشگران مدنی، زنان معترض، روزنامهنگاران در تبعید، و دانشجویان در زنجیر حمایت کرد. بهجای نسخهپیچی از خارج، باید گوش به صدای داخل سپرد.
👈 در پایان، پیام ما به سادگی همین است که:
آزادی هدیهٔ نیروهای مداخلهگر نیست؛ فرآیند پررنج و پرمخاطرهای است که باید از دلِ تجربه و خواست مردمی برآید. آزادی اگر از بیرون تحمیل شود، معنای خود را از دست میدهد.
هر پروژهای که این خواست را مصادره کند، بهجای رهایی، به انقیاد تازهای خواهد انجامید —با زبانی تازه، اما زخمی آشنا.
لینک مقاله به انگلیسی:
https://www.thephilosopher1923.org/post/when-liberation-becomes-subjugation-the-moral-paradox-of-regime-change-in-iran-by-hossein-dabbagh
@hossein_dabbagh
The Philosopher
"When Liberation Becomes Subjugation: The Moral Paradox of Regime Change in Iran" By Hossein Dabbagh & Patrick Hassan (keywords:…
Calls for regime change in Iran have surged once again following the June 2025 aerial bombardments by Israel, encouraged by hawkish factions in Washington and Tel Aviv. These military actions, ostensibly aimed at curbing Iran’s nuclear threat, are accompanied…
Forwarded from اِمروزگی | فرهاد مشکور
🔸«امروزگیِ هنجارمند»: صورت اخلاقی بودن در اکنون
🔹تأملی بر مقاله "وقتی «آزادی» به «انقیاد» بدل میشود"
✍️فرهاد مشکور
«امروزگیِ هنجارمند» به نزد من، افق اخلاقی زیستن در اکنون تاریخی است؛ به بیان دیگر، امروزگی بهمثابه گشودگی هستیشناختی به زمان حال، شرط امکان بروز تعهد و جهتمندی هنجاری در تجربهی زیسته است. این دو مفهوم—امروزگی و هنجارمند—در هم تنیدهاند: یکی امکان هستیشناختی بودن در زمان است، و دیگری صورت اخلاقی و التزامآور آن بودن.
امروزگی، به تعبیر من، نوعی گشودگی به اکنون در نسبت دیالکتیکی با گذشته و آینده است؛ بهمعنای زیستنِ چندلایه در اکنون تاریخی، بیآنکه به لحظهگرایی فروکاسته شود یا از حافظهمندی گسسته گردد. امروزگی دازاین را در موقعیتی قرار میدهد که بتواند اکنون را نه چنان گذرگاهی بیسکونت، که میدان تفسیر، تصمیم و امکان تلقی کند.
در دل این گشودگی، آنگاه که اکنون در افق مسئولیتپذیری و پاسخگویی تجربه میشود، امروزگیِ هنجارمند پدید میآید: نحوهای از بودن در اکنون که حامل بار تعهد اخلاقیـسیاسی است. این امروزگی نه فقط تجربهای آزاد یا رها، بلکه گشودگیای متعهّد است—اکنونی که با گذشته درگیر میشود، از آن میپرسد «چه کردیم؟» و به آینده پاسخ میدهد «چه باید کرد؟»
اگر امروزگی از این سطح هنجاری تهی شود، میتواند به حضوری بیریشه و نیهیلیستی در زمان بینجامد. اما وقتی با تعهد به گذشته و آینده همراه میگردد، امروزگی به امروزگیِ هنجارمند بدل میشود—یعنی صورتی از اکنون که نهتنها سکونتپذیر، بلکه الزامآور است.
بهبیان خلاصه:
امروزگی، امکانِ بودن در زمان است؛ امروزگیِ هنجارمند، جهتِ بودن در زمان.
📌سه اصل بنیادین در امروزگیِ هنجارمند
1. بازاندیشی گذشته برای فهم پیوستگی رنج و مقاومت و نه برای انتقام: "اکنون"، در این افق، به جایی بدل میشود که گذشته از نو خوانده میشود؛ نه برای بازتولید قربانیبودن، بلکه برای احضار کرامت و تداوم مقاومت.
2. سکونت در اکنون، به جای گریز از آن؛ اکنونی که حامل هر دو سنگینی تاریخ و امکانهای آزادی است: "اکنون"، بستر فشار و شکوفایی است؛ تنها در حضور متعهّدانه در آن میتوان مسیر رهایی را گشود.
3. طرح آینده نه بر حسب الگوریتمهای قدرت، بلکه در افق کرامت انسانی و تعهد به امکانهای گشوده: آیندهی برخاسته از امروزگیِ هنجارمند، از آن دست نسخههای نامتجانس بیرونی نخواهد بود، بلکه استمرار اخلاقیِ حافظه و ارادهی زیسته است.
📌بازخوانی مقالهی حسین دباغ و پاتریک حسن در پرتو امروزگیِ هنجارمند
در مقالهی «وقتی آزادی به انقیاد بدل میشود»، نویسندگان با دقت نشان میدهند که چگونه مداخلات بیرونی—حتی اگر با نیت آزادیخواهانه باشند—میتوانند آیندهی سیاسی مردم ایران را مصادره کنند. این مداخلات، در چارچوب مفهومی امروزگیِ هنجارمند، دو آسیب بنیادین به سوژهی ایرانی وارد میکنند:
- نخست آنکه، امروزگی را به تعلیق میبرند: "اکنون" با تهدید و اضطراب و امید به نجات از بیرون، بدل به وضعیت انتظاری میشود که در آن سوژه نمیتواند در اکنون خویش سکونت کند.
- دوم آنکه، هنجارمندی بودن در زمان را مخدوش میسازند: یعنی قدرت بازاندیشی اخلاقی نسبت به گذشته، و التزام آزادانه به آینده از سوژه سلب میشود.
بدینسان، نه گذشته در اختیار اوست، نه آینده؛ و اکنون نیز چیزی جز تعلیق و تعویق نیست.
«امروزگیِ هنجارمند» مفهومی است برای عبور از دوگانهی مرگبار: انتظار برای نجات از بیرون و تحمل استبداد با توجیه مقاومت. این مفهوم، افقی را ترسیم میکند که در آن، سوژه دیگر در حاشیهی زمان خویش نیست و در مرکز اکنونی ایستاده است که از گذشته معنا میگیرد و به آینده پاسخ میدهد.. در این چشمانداز، رهایی فرمانی وارداتی و آزادی باد آورده و از جنس «خودبرآورندگی امپریالیسم» نیست؛ تعهدی است در اکنونِ تاریخی، بهمیانجی حافظه، مقاومت، و امکان.
🔹تأملی بر مقاله "وقتی «آزادی» به «انقیاد» بدل میشود"
✍️فرهاد مشکور
«امروزگیِ هنجارمند» به نزد من، افق اخلاقی زیستن در اکنون تاریخی است؛ به بیان دیگر، امروزگی بهمثابه گشودگی هستیشناختی به زمان حال، شرط امکان بروز تعهد و جهتمندی هنجاری در تجربهی زیسته است. این دو مفهوم—امروزگی و هنجارمند—در هم تنیدهاند: یکی امکان هستیشناختی بودن در زمان است، و دیگری صورت اخلاقی و التزامآور آن بودن.
امروزگی، به تعبیر من، نوعی گشودگی به اکنون در نسبت دیالکتیکی با گذشته و آینده است؛ بهمعنای زیستنِ چندلایه در اکنون تاریخی، بیآنکه به لحظهگرایی فروکاسته شود یا از حافظهمندی گسسته گردد. امروزگی دازاین را در موقعیتی قرار میدهد که بتواند اکنون را نه چنان گذرگاهی بیسکونت، که میدان تفسیر، تصمیم و امکان تلقی کند.
در دل این گشودگی، آنگاه که اکنون در افق مسئولیتپذیری و پاسخگویی تجربه میشود، امروزگیِ هنجارمند پدید میآید: نحوهای از بودن در اکنون که حامل بار تعهد اخلاقیـسیاسی است. این امروزگی نه فقط تجربهای آزاد یا رها، بلکه گشودگیای متعهّد است—اکنونی که با گذشته درگیر میشود، از آن میپرسد «چه کردیم؟» و به آینده پاسخ میدهد «چه باید کرد؟»
اگر امروزگی از این سطح هنجاری تهی شود، میتواند به حضوری بیریشه و نیهیلیستی در زمان بینجامد. اما وقتی با تعهد به گذشته و آینده همراه میگردد، امروزگی به امروزگیِ هنجارمند بدل میشود—یعنی صورتی از اکنون که نهتنها سکونتپذیر، بلکه الزامآور است.
بهبیان خلاصه:
امروزگی، امکانِ بودن در زمان است؛ امروزگیِ هنجارمند، جهتِ بودن در زمان.
📌سه اصل بنیادین در امروزگیِ هنجارمند
1. بازاندیشی گذشته برای فهم پیوستگی رنج و مقاومت و نه برای انتقام: "اکنون"، در این افق، به جایی بدل میشود که گذشته از نو خوانده میشود؛ نه برای بازتولید قربانیبودن، بلکه برای احضار کرامت و تداوم مقاومت.
2. سکونت در اکنون، به جای گریز از آن؛ اکنونی که حامل هر دو سنگینی تاریخ و امکانهای آزادی است: "اکنون"، بستر فشار و شکوفایی است؛ تنها در حضور متعهّدانه در آن میتوان مسیر رهایی را گشود.
3. طرح آینده نه بر حسب الگوریتمهای قدرت، بلکه در افق کرامت انسانی و تعهد به امکانهای گشوده: آیندهی برخاسته از امروزگیِ هنجارمند، از آن دست نسخههای نامتجانس بیرونی نخواهد بود، بلکه استمرار اخلاقیِ حافظه و ارادهی زیسته است.
📌بازخوانی مقالهی حسین دباغ و پاتریک حسن در پرتو امروزگیِ هنجارمند
در مقالهی «وقتی آزادی به انقیاد بدل میشود»، نویسندگان با دقت نشان میدهند که چگونه مداخلات بیرونی—حتی اگر با نیت آزادیخواهانه باشند—میتوانند آیندهی سیاسی مردم ایران را مصادره کنند. این مداخلات، در چارچوب مفهومی امروزگیِ هنجارمند، دو آسیب بنیادین به سوژهی ایرانی وارد میکنند:
- نخست آنکه، امروزگی را به تعلیق میبرند: "اکنون" با تهدید و اضطراب و امید به نجات از بیرون، بدل به وضعیت انتظاری میشود که در آن سوژه نمیتواند در اکنون خویش سکونت کند.
- دوم آنکه، هنجارمندی بودن در زمان را مخدوش میسازند: یعنی قدرت بازاندیشی اخلاقی نسبت به گذشته، و التزام آزادانه به آینده از سوژه سلب میشود.
بدینسان، نه گذشته در اختیار اوست، نه آینده؛ و اکنون نیز چیزی جز تعلیق و تعویق نیست.
«امروزگیِ هنجارمند» مفهومی است برای عبور از دوگانهی مرگبار: انتظار برای نجات از بیرون و تحمل استبداد با توجیه مقاومت. این مفهوم، افقی را ترسیم میکند که در آن، سوژه دیگر در حاشیهی زمان خویش نیست و در مرکز اکنونی ایستاده است که از گذشته معنا میگیرد و به آینده پاسخ میدهد.. در این چشمانداز، رهایی فرمانی وارداتی و آزادی باد آورده و از جنس «خودبرآورندگی امپریالیسم» نیست؛ تعهدی است در اکنونِ تاریخی، بهمیانجی حافظه، مقاومت، و امکان.
Forwarded from جرعه
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
♦️حسین دباغ دو معنا از "وطن" را در مقابل هم میگذارد و معنای "وطن دوستی"؛ "وطن فروشی" را مورد تحلیل قرار میدهد🔺
@joreah_journal
www.instagram.com/joreah_journal
@joreah_journal
www.instagram.com/joreah_journal