Forwarded from اتچ بات
حلبچه و امید به زندگی
#حلبچه و سی سال بعد از فاجعه بمباران شیمیایی!
قبل از ۱۶ مارس ۱۹۸۸، در ۲۸ ژوئن ۱۹۸۷ #سردشت، به همان شیوه مورد تهاجم رژیم بعث قرار گرفته بود که سکوت عجیب دنیا در قبال آن فاجعه، #انفال و#حلبچه را آفرید!
کم محلی جامعه جهانی به موضوع #انفال و #حلبچه که تداوم همان پروژه #رژیم_بعث اختیار بود، موجب شد که اسب چموش قدرت #صدام، چنان پیشتازی کند که خود عاملان،مشوقان و کارگردانان را به خطر انداخت و کار به جایی رسید که سناریوی سقوط رژیم بعث، در عراق طراحی و برنامه ریزی شد و #صدام، آن دیکتاتور بزرگ خاورمیانه، در دخمه ای خزید و از آنجا بر #دار_مکافات_عمل رفت!
اما تکثیر ویروس زیاده خواهی رژیم بعث تا #سوریه نیز پیش رفت و چندی قبل، #خان_شیخون نیز قربانی همان شیوه غسرانسانی شد و این سیر تا امروز که موضوع #کوبانی، #شنگال، #کرکوک، و #عفرین همچنان خبر اول رسانه ها هستند، تداوم دارد...
چه آن زمان که رسانه ها #قرص_سکوت، بلعیده بودند تا امروز که #بلندگوی_فریاد اختیار کرده اند، #کورد و #کردستانی_ها، همچنان سوژه اول #قربانی شدن در خاورمیانه هستند!
ذکر و تحلیل دلایل #خودتحمیل یا #دیگر_تحمیل آن در حوصله ی این یادداشت نیست اما آنچه در این سطور قصد اشاره به آن داریم تنها و تنها این نکته است که از تصویر نقاشی شده ماموستا #حسن_مُراد_حلبچه_ای، الهام گرفته ام...
او در نمایشگاهی که چندسال قبل، در حلبچه و به مناسبت سالگرد بمباران شیمیایی آن شهر، برپا کرده بود، این تابلو را نشانم داد و گفت:
"این #عُمر_خاور و پسرش [نماد مظلومیت شهروندان حلبچه ای]است که #امید_به_زندگی را در وجودشان تزریق کرده ام!"
گفتم به کدامین منظور؟
گفت:" به قصد #تداوم_پایداری ملتی که ریشه در تاریخ دارد و باید سر به افلاک زند..."
امروز به لطف آن افکاربلند، بر تابلوی ورودی #حلبچه، عنوان #پایتخت_ئاشتی و #سردشت نیز، #میعادگاه_صلح_جهانی، خودنمایی می کند که آن خود، نشان بارزی از #امید_به_تعالی است🌷❤🌷
بله، دوستان همدل و همراه:
#ملت_ها_با_امید_زنده_خواهند_ماند و آن که می میرد، گیوتین به دست های زمانه اند که گمان می برند، خدایگان روی زمین اند...
#امید_زنده_است و به ویژه در بین ملتی که همه ی نامرادی های تاریخ را تجربه کرده است، نخواهد مُرد...
پس بیایید #نهال_امید را پاس داریم که آن الفبای رسالت ما در عرصه #صلح_و_مهربانی است...
🌷🌷🌷
#حلبچه
#سردشت
#بمباران_شیمیایی
#امید
#صلح
کانال #الفبای_صلح_و_مهربانی
@havalani_ashti
#حلبچه و سی سال بعد از فاجعه بمباران شیمیایی!
قبل از ۱۶ مارس ۱۹۸۸، در ۲۸ ژوئن ۱۹۸۷ #سردشت، به همان شیوه مورد تهاجم رژیم بعث قرار گرفته بود که سکوت عجیب دنیا در قبال آن فاجعه، #انفال و#حلبچه را آفرید!
کم محلی جامعه جهانی به موضوع #انفال و #حلبچه که تداوم همان پروژه #رژیم_بعث اختیار بود، موجب شد که اسب چموش قدرت #صدام، چنان پیشتازی کند که خود عاملان،مشوقان و کارگردانان را به خطر انداخت و کار به جایی رسید که سناریوی سقوط رژیم بعث، در عراق طراحی و برنامه ریزی شد و #صدام، آن دیکتاتور بزرگ خاورمیانه، در دخمه ای خزید و از آنجا بر #دار_مکافات_عمل رفت!
اما تکثیر ویروس زیاده خواهی رژیم بعث تا #سوریه نیز پیش رفت و چندی قبل، #خان_شیخون نیز قربانی همان شیوه غسرانسانی شد و این سیر تا امروز که موضوع #کوبانی، #شنگال، #کرکوک، و #عفرین همچنان خبر اول رسانه ها هستند، تداوم دارد...
چه آن زمان که رسانه ها #قرص_سکوت، بلعیده بودند تا امروز که #بلندگوی_فریاد اختیار کرده اند، #کورد و #کردستانی_ها، همچنان سوژه اول #قربانی شدن در خاورمیانه هستند!
ذکر و تحلیل دلایل #خودتحمیل یا #دیگر_تحمیل آن در حوصله ی این یادداشت نیست اما آنچه در این سطور قصد اشاره به آن داریم تنها و تنها این نکته است که از تصویر نقاشی شده ماموستا #حسن_مُراد_حلبچه_ای، الهام گرفته ام...
او در نمایشگاهی که چندسال قبل، در حلبچه و به مناسبت سالگرد بمباران شیمیایی آن شهر، برپا کرده بود، این تابلو را نشانم داد و گفت:
"این #عُمر_خاور و پسرش [نماد مظلومیت شهروندان حلبچه ای]است که #امید_به_زندگی را در وجودشان تزریق کرده ام!"
گفتم به کدامین منظور؟
گفت:" به قصد #تداوم_پایداری ملتی که ریشه در تاریخ دارد و باید سر به افلاک زند..."
امروز به لطف آن افکاربلند، بر تابلوی ورودی #حلبچه، عنوان #پایتخت_ئاشتی و #سردشت نیز، #میعادگاه_صلح_جهانی، خودنمایی می کند که آن خود، نشان بارزی از #امید_به_تعالی است🌷❤🌷
بله، دوستان همدل و همراه:
#ملت_ها_با_امید_زنده_خواهند_ماند و آن که می میرد، گیوتین به دست های زمانه اند که گمان می برند، خدایگان روی زمین اند...
#امید_زنده_است و به ویژه در بین ملتی که همه ی نامرادی های تاریخ را تجربه کرده است، نخواهد مُرد...
پس بیایید #نهال_امید را پاس داریم که آن الفبای رسالت ما در عرصه #صلح_و_مهربانی است...
🌷🌷🌷
#حلبچه
#سردشت
#بمباران_شیمیایی
#امید
#صلح
کانال #الفبای_صلح_و_مهربانی
@havalani_ashti
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
حادثه ی دیشب #سنندج، تلخ و بسیار سوزناک بود!
در حد یک فاجعه انسانی!
شیوه جان دادن مظلومانه مسافران اتوبوس، شباهتی بسیار با نوع جان سپاری شهدای شیمیایی #سردشت و #حلبچه داشت و از سویی دیگر نیز بی شباهت به موضوع #انفال نبود!
چه اینکه اگر در سردشت و حلبچه، گاز خردل و اعصاب، جان مردم بگرفت، در #سنندج، با غلظتی بیشتر دود سیاه ناشی از آتشی شعله ور با قیر، پوست و ریه ها را نشانه رفت و اگر در #جغرافیای_انفال، چاله های خاکی میزبان شهروندان کورد اقلیم شد، اینجا حفره های مملو از قیر جوشان، مسافران را بلعید...
دردناک و سوزناک بود ولی اما #سنه_دژ، با #طنین_حنجره_سعدالله_نصیری و #دستان_مسیحایی_هادی_ضیاءالدینی، #روح_کاک_احمدها و #مهندس_ادب ها و دیگر بزرگان آن دیار را مجدد بر بلندای #آبیدر به #بیداری_ابدی فرا خواهد خواند...
#سنه_دژ من و ما، در نامهربانی زمان، #اقبال نخواهد باخت و همچنان #سپر_سینه اش، بلایا را پس خواهد راند...
گوید: از خاری چرا افتم به غم؟
خنده را من خود زخار آورده ام!
#سینه_دژ، دژ وجودت همواره استوار باد🌷
رئوف آذری، ۲۰ تیرماه ۹۷
در حد یک فاجعه انسانی!
شیوه جان دادن مظلومانه مسافران اتوبوس، شباهتی بسیار با نوع جان سپاری شهدای شیمیایی #سردشت و #حلبچه داشت و از سویی دیگر نیز بی شباهت به موضوع #انفال نبود!
چه اینکه اگر در سردشت و حلبچه، گاز خردل و اعصاب، جان مردم بگرفت، در #سنندج، با غلظتی بیشتر دود سیاه ناشی از آتشی شعله ور با قیر، پوست و ریه ها را نشانه رفت و اگر در #جغرافیای_انفال، چاله های خاکی میزبان شهروندان کورد اقلیم شد، اینجا حفره های مملو از قیر جوشان، مسافران را بلعید...
دردناک و سوزناک بود ولی اما #سنه_دژ، با #طنین_حنجره_سعدالله_نصیری و #دستان_مسیحایی_هادی_ضیاءالدینی، #روح_کاک_احمدها و #مهندس_ادب ها و دیگر بزرگان آن دیار را مجدد بر بلندای #آبیدر به #بیداری_ابدی فرا خواهد خواند...
#سنه_دژ من و ما، در نامهربانی زمان، #اقبال نخواهد باخت و همچنان #سپر_سینه اش، بلایا را پس خواهد راند...
گوید: از خاری چرا افتم به غم؟
خنده را من خود زخار آورده ام!
#سینه_دژ، دژ وجودت همواره استوار باد🌷
رئوف آذری، ۲۰ تیرماه ۹۷
Telegram
attach 📎