👌👌⬆️ ⚫️ ⬇️👌👌
غبار سر تا سر میدان رو فرا گرفته بود، چون غبار فرو نشست .. #حسین (ع) را دیدم که خود را به بالین #قاسم رسانده و کنار سر او ایستاده است و قاسم ( از شدت درد ) با دو پای خویش زمین را میخراشید ؛ و در این هنگام حسین (ع) فرمود : « از رحمت خدا به دور باشند قومی که تو را کشتند ؛ در روز رستاخیز ، جد تو از جمله دشمنان آن ها خواهد بود . »
روی لب های تو با نیزه نوشتند #حسن ..
خطِّ کـوفی بـه عـقــیـق یمــنت میبینـم ..
#قاسم_بن_الحسن
.
فایل صوتی مراسم هرشب را ، در کانال تلگرامی #زندگی_شیرین بشنوید 🙏🏻
👇🏻👇🏻👇🏻
@hatampoori
.
🔻 با زیباترین پیام های مخصوص #محرم ، همچنان با ما همراه باشید .
https://www.instagram.com/hatampouri
نشر این مطالب زیبا با شما دوست عزیز 🌹
.
زحمت اطلاع رسانی با شما دوست عزیز
🌹

.
لقب « اسدالله الغالب » را #علی بر او نهاد تا دوباره حمله های حیدری در میدان ها تکرار شود و هنوز بعد از این همه سال ، زیر نور مهتاب ، چهره اش در زلالی آب می لرزد ؛ گویی تنها بعد از خدا ، از آب میترسد .. مردی که افسانه نیست !
و حالا قسم به لحظه ناامیدی #عباس ... که دمی دست از حسین برنخواهیم داشت ؛ نه اینکه #حسین بی یاور بماند ... نه !
که ما دیگر همچون حسین ، یار و‌ اربابی نخواهیم یافت ... !

فایل صوتی مراسم هرشب را ، در کانال تلگرامی #زندگی_شیرین_والهی بشنوید 🙏🏻
👇🏻👇🏻👇🏻
@hatampoori
با زیباترین پیام های مخصوص #محرم ، همچنان با ما همراه باشید 🔰
https://www.instagram.com/hatampouri
زحمت نشر مطالب با شما دوست عزیز 🌹

.
طبل ها میکوبند ، سنج ها بی قراری میکنند و اشک ها بی تاب رهایی اند . گودخانه ی چشم ، دیگر تابِ دریا دریا غم را نمی آور و موج اشک بر صورتم روان میشود . پلک ها رو میبندم تا شاید شورش دلم را مرهمی گذارم اما صدای #العطش العطش ... از فراسوی تاریخ برجانم چنگ میزند ؛ چه نزدیک است ، پژواک مویه های کودکانِ بی قرار #نینوا ...
تار و پودم را به رنگ سیاه میبافم و با سیاه پوشان هم‌نوا میشوم :
حسینم یا حسینم ، یا حسینم یا#حسین ...
کاش من و همه ی سیاه پوشان در آن روزِ بی غروب ، لشگریان سردار تنهایمان بودیم ...........
.
فایل صوتی #مقتل_خوانی #ظهر_عاشورا
را فردا در همین کانال تلگرامی #زندگی_شیرین_والهی دریافت بفرمایید
👇🏻
@hatampoori
در نشر زیباترین پیام های مخصوص #محرم ، همچنان با ما همراه باشید
https://www.instagram.com/hatampouri

طبل ها میکوبند ، سنج ها بی قراری میکنند و اشک ها بی تاب رهایی اند . گودخانه ی چشم ، دیگر تابِ دریا دریا غم را نمی آور و موج اشک بر صورتم روان میشود . پلک ها رو میبندم تا شاید شورش دلم را مرهمی گذارم اما صدای #العطش العطش ... از فراسوی تاریخ برجانم چنگ میزند ؛ چه نزدیک است ، پژواک مویه های کودکانِ بی قرار #نینوا ...
تار و پودم را به رنگ سیاه میبافم و با سیاه پوشان هم‌نوا میشوم :
حسینم یا حسینم ، یا حسینم یا#حسین ...
کاش من و همه ی سیاه پوشان در آن روزِ بی غروب ، لشگریان سردار تنهایمان بودیم .......
👇🏻👇🏻
@hatampoori

ممنون که در نشر پیام های مخصوص و زیبای #محرم، با ما همراه بودید