حرف حساب
100 subscribers
1.09K photos
3 videos
3 files
1.35K links
برش‌هایی از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم | گروه مطالعاتی هیئت امام جعفر صادق علیه‌السلام
ارتباط با ادمین @Einizadeh_hamidreza
Download Telegram
✳️ در شب قدر این سه چیز را از خدا بخواهید

🔻 #شب_قدر، شب روشن‌شدن #اندازه‌ها است. بیایید در شب قدر از خدا بخواهید که اندازه سه چیز را برای ما روشن کند.

1⃣ خود #خدا اندازه‌اش را برای ما بگوید تا حدی که دل ما روشن شود. با درس و بحث و کتاب نمی‌توان رب را فهمید. تشخیص ربّ عالم، یک #دل_بیدار می‌خواهد. شب قدر شرایط به گونه‌ای است که خدا کمک می‌کند این‌ها را بفهمیم. خیلی مقام بلندی است که آدم بفهمد جهان ربّ دارد و این ربّ حکیم در زوایای حیاتش حاضر است.

2⃣ اندازه‌ی #خودتان را به شما بفهماند. در شب قدر انسان باید به بصیرتی برسد که بفهمد #بنده است؛ این که من مرد هستم یا زن، بی‌پول هستم یا پولدار و... همه دروغ و سراب است. انسان باید در شب قدر از خدا بخواهد که قدرش را به او بنمایاند که اگر هرکسی، قدر خود را بفهمد دیگر برای چیزهای بی‌ارزش تلاش نمی‌کند. این که ما بنده هستیم در شب قدر برای انسان باید مشخص شود البته کار مشکلی است اما باید به خدا التماس کرد که خدایا #بندگی مرا به من نشان بده.

3⃣ از خدا بخواهیم که قدر و اندازه‌ی این #دنیا را هم به ما بفهماند. دنیا #متاع_غرور است، محل #امتحان است. باور کنید که اگر این سه چیز را شما در شب قدر بگیرید از مرز #انسان_طبیعی بیرون می‌آیید یعنی نسبت به افراد معمولی ادراک بسیار بالایی پیدا می‌کنید.

👤 #استاد_اصغر_طاهرزاده
📗 برگرفته از جزوه «تفسیر سوره قدر»

اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم)

https://t.iss.one/joinchat/AAAAAENyXBalTbnjfFQRjw
چشمش به ارباب افتاد!

🔻 چند نفر که همگی پیکان داشتیم، در پمپ بنزین به نوبت ایستاده بودیم. در این بین یک ماشین بنز با رنگ متالیک سر رسید و پولی به کارگر پمپ بنزین داد که بنزین بزند. او درب ماشین را نیمه‌باز گذاشته و با ژست متکبرانه‌ای آرنج خود را به سقف ماشین تکیه داد، از داخل ماشین پیپی را برداشت و روشن کرد و در حالی که با افاده و تکبر به ما نگاه می‌کرد، شروع به پُک‌زدن آن نمود. در این حال بود که یکباره چشمش به آن طرف خیابان افتاد و باعجله پیپ را خاموش و سپس دستمالی برداشت و شروع کرد به پاک‌کردن اطراف ماشین و با نگرانی به آن طرف خیابان خیره شده بود. پس از مدت‌زمان کوتاهی متوجه شدیم که این آقا راننده‌ی ماشین است و ارباب او از آن طرف خیابان می‌آید تا سوار ماشین شود و این آقا به محض اینکه چشمش به ارباب افتاد، همه‌ی پَک و پوزش فرو ریخت و...

اگر ما احساس #حضور کنیم و چشممان به #رب_العالمین افتد، حتی انتظار #ثواب و #بهشت هم از خدا نداریم و می‌گوییم: #بنده را #اطاعت باید، بدون چون‌وچرا، و زمزمه خواهیم کرد:

ما گدایان خیل سلطانیم
شهر بند هوای جانانیم
بنده را نام خویشتن نبود
هرچه ما را لقب دهد آنیم
گر براند و گر ببخشاید
ره به جای دگر نمی‌دانیم

👤 #استاد_ابوالفضل_بهرام‌پور
📚 برگرفته از کتاب #زندگی_با_قرآن | ج۲
📖 صص ۷۴-۷۳
#⃣ #معرفت_نفس #خداشناسی

اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم)

https://t.iss.one/joinchat/AAAAAENyXBalTbnjfFQRjw