حرف حساب
100 subscribers
1.09K photos
3 videos
3 files
1.35K links
برش‌هایی از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم | گروه مطالعاتی هیئت امام جعفر صادق علیه‌السلام
ارتباط با ادمین @Einizadeh_hamidreza
Download Telegram
مهم‌ترین شرط سلوک

🔻 آن‌چه این ضعیف از عقل و نقل استفاده نموده‌ام، این است که اهمّ اشیا از برای طالب قرب، جدّ و سعی تمام در #ترک_معصیت است. تا این خدمت را انجام ندهی، نه ذکرت و نه فکرت، به حال قلبت فایده‌ای نخواهد بخشید؛ چرا که پیشکش و خدمت کردن کسی که با سلطان در مقام عصیان و انکار است، بی‌فایده خواهد بود. نمی‌دانم کدام سلطان، اعظم از این سلطان عظیم الشأن است و کدام نقار (نزاع و جدال) اقبح است از نقار با او.

📜 بخشی از نامه #ملاحسینقلی_همدانی به اهل سیر و سلوک
📚 برگرفته از کتاب #کهکشان_نیستی
📖 صفحات ۱۳۳ و ۱۳۴
👤 #محمدهادی_اصفهانی

اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم)

https://t.iss.one/joinchat/AAAAAENyXBalTbnjfFQRjw
✳️ من هم بناست بمیرم...

🔻 شروع به تکاندن عبای خاکی‌اش کرد، من که از حرف‌زدن با او لذت می‌بردم، پرسیدم: «کجا بودی که عبایت این‌قدر خاکی است؟»
- وادی السلام.
- آن‌جا مُرده داری؟
- نه.
- بی‌کاری؟
- نه.
- برای چه رفته بودی؟
کمی مکث کرد و گفت: «استادم در تبریز، دستور داده است که دست‌کم هفته‌ای یک بار به مقبره‌ها بروم.»
- که چه شود؟
- که یادم بیاید من هم بناست بمیرم.

📚 از کتاب #کهکشان_نیستی
📖 صفحات ۴۰ و ۴۱
👤 #محمدهادی_اصفهانی
#کتاب_بخوانیم
#کتاب_خوب_بخوانیم

اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم)

https://t.iss.one/joinchat/AAAAAENyXBalTbnjfFQRjw
گول حالِ ذکرِ بی‌مراقبه را نباید خورد!

🔻 ...تو که هنوز جوارحت را از #معاصی پاک نکرده‌ای، چگونه منتظری که در شرح احوال قلب، چیزی به تو بنویسم؟! پس بشتاب، بشتاب به‌سوی توبه‌ی راستین؛ سپس بشتاب، بشتاب در کوشش و #مراقبت... اگر بی‌مراقبت مشغول به ذکر و فکر شوی، بی‌فایده خواهد بود، اگر چه حال هم بیاورد؛ چراکه آن حال، دوام پیدا نخواهد کرد. گول حالی را که ذکر بیاورد، بی‌مراقبه نباید خورد.

📜 بخشی از نامه‌ی #ملاحسینقلی_همدانی به اهل سیر و سلوک
📚 از کتاب #کهکشان_نیستی
📖 ص ۱۳۵
👤 #محمدهادی_اصفهانی

اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم)

https://t.iss.one/joinchat/AAAAAENyXBalTbnjfFQRjw
✳️ آفرین سید محمدسعید!

🔻 یادم نمی‌رود یک بار در مجلس درس، ناگهان آخوند [ #ملاحسینقلی_همدانی] تغییر حالی پیدا کرد و بی‌مقدمه چند مرتبه گفت: «آفرین سید محمدسعید، آفرین سید محمدسعید.» من و شاگردان همگی از رفتار او متعجب شدیم. شاگردان با بهت و حیرت به‌هم نگاه می‌کردند و از حکمت این قول در فکر بودند. به‌ناچار، روز و ساعت این مطلب را یادداشت کردند تا سید محمدسعید حبوبی از سفر بازگردد. پس از بازگشت سید محمدسعید، از او ماجرای رخ داده در آن ساعت و روز را پرسیدند. سید سعید تأملی کرد و پس از آنکه تعجبی بسیار در چهره داشت، در پاسخ آن‌ها گفته بود: «آن روز و آن ساعت در راه بازگشت از کربلا به‌سمت کوفه، در شط سوار قایقی شده بودم. در قایق، مرد عربی سرش را روی شانه‌ی من گذاشته بود و از خستگی خوابش برده بود. خُرخُر می‌کرد و آب دهانش داشت روی من می‌ریخت. می‌خواستم شانه‌ام را از زیر سر او بکشم اما دلم نیامد و با خود گفتم بگذارم این مرد روی شانه‌ی من بخوابد و این وضع نفرت‌آور را تا رسیدن به کوفه تحمل کردم.»

📚 از کتاب #کهکشان_نیستی
📖 ص ۶۱
👤 #محمدهادی_اصفهانی

اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی شنیده‌ایم)

https://t.iss.one/joinchat/AAAAAENyXBalTbnjfFQRjw
بزرگ نشد، مگر با عمل به دانسته‌هایش

🔻 او می‌دانست اگر به چیزی که #می‌داند #عمل کند، خداوند راه‌های حقیقت را بیش‌ازپیش به‌سوی او خواهد گشود. سیدعلی بزرگ نشد، مگر با عمل به دانسته‌هایش و دستوراتی که مطابق #شریعت می‌یافت. او هر دستوری که براساس شریعت بود، با جان‌ودل می‌پذیرفت و بدون کوتاهی، به آن اهتمام می‌ورزید.

📚 از کتاب #کهکشان_نیستی
📖 ص ۱۱۸
👤 #محمدهادی_اصفهانی

اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم)

https://t.iss.one/joinchat/AAAAAENyXBalTbnjfFQRjw
✳️ بُت

🔻 هر آدمی بُتی دارد؛ کسی باید آن را بشکند. اگر این بت شکسته نشود، هر ذکری که بگوید، هر عبادتی که کند، این بت و این من، متورم‌تر می‌شود.

📚 از کتاب #کهکشان_نیستی
📖 ص ۵۹
👤 #محمدهادی_اصفهانی

اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم)

https://t.iss.one/joinchat/AAAAAENyXBalTbnjfFQRjw
✳️ می‌خواهم مثل حسن باشم

🔻 یکی از شاگردانش برایم تعریف کرد وقتی من به دنیا آمده‌ام، پدر را در صحن #سیدالشهدا علیه‌السلام دیده که در سجده در حال گفتنِ «حسن، حسن» است. دلیلش را از او پرسیده بود. گفته بود خداوند فرزندی به من داده که نام او را حسن گذاشته‌ام و هرچه ما اراده کنیم، او به همان شکل از ما #اطاعت می‌کند: اگر بخواهیم بخوابد، می‌خوابد؛ اگر بخواهیم بنشیند، می‌نشیند؛ اگر به راست و چپ بگردانیمش، اطاعت می‌کند. من از خداوند در سجده طلب می‌کردم که مثل حسن باشم.

📚 از کتاب #کهکشان_نیستی | داستانی بر اساس زندگی #آیت_الله_قاضی_طباطبایی
📖 ص ۳۳۶
💬 راوی: فرزند آیت الله قاضی
👤 نوشته: #محمدهادی_اصفهانی

اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم)

https://t.iss.one/joinchat/AAAAAENyXBalTbnjfFQRjw
خدایا دیر آمدم اما...

🔻 دستش را روی شانه‌ام گذاشت و گفت: «قاسم! تو مرا دوست داری؟» در حالی که با خود فکر می‌کردم چرا این سؤال را می‌پرسد، گفتم: «آقا بر منکرش لعنت.» به دیوار تکیه داد و گفت: «من اگر چیزی بگویم قول می‌دهی عمل کنی؟» با سرعت گفتم: «آقا شما جان بخواهید.» گفت: « از امشب بلند شو و #نماز_شب بخوان.» نفسم در سینه حبس شد. پس از بهتی طولانی گفتم: «آقا شما می‌دانید که من اصلا نماز نمی‌خوانم! چه رسد به اینکه بخواهم نماز شب بخوانم... تا دیروقت در قهوه‌خانه هستم و صبح اصلا بیدار نمی‌شوم...» گفت: «هر ساعتی که نیت کنی، من بیدارت می‌کنم.»

🔸... برخلاف هرروز که تا بعد از طلوع آفتاب می‌خوابیدم، در نیمه‌ی شب بیدار شدم. از جایم بلند شدم، دمپایی را پا کردم و به‌سوی حوض آب در وسط حیاط رفتم. خدایا این چه انقلابی بود که در من به‌پا شده بود؟ من که بودم؟ #قاسم_فاسق که بود؟ چشمانم را رو به آسمان گرفتم و از سویدای دلم جوشش چشمه‌ای را احساس کردم که با حقیقت لایزالی و آسمانیِ #عشق تکلم می‌کرد و می‌گفت: «خداوندا قاسم دیر آمده ولی مردانه چاکر درگاهت خواهد بود.»

📚 از کتاب #کهکشان_نیستی | داستانی بر اساس زندگی #آیت_الله_قاضی_طباطبایی
📖 صص ۳۸۳ تا ۳۸۵
👤 نوشته: #محمدهادی_اصفهانی

اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم)

https://t.iss.one/joinchat/AAAAAENyXBalTbnjfFQRjw
تمام غصه‌ها تا اولِ الله‌اکبرِ نماز است!

🔻 «تمام غم‌ها و غصه‌ها تا اولِ الله‌اکبرِ #نماز است.» [آیت‌الله قاضی] این را گفت و شروع کرد به خواندن نماز. به او نگاه کردم و یاد کلامش افتادم که می‌گفت: «اگر عیاشان و خوش‌گذران‌ها بدانند که در #معرفت_الهی چه مقدار شور و عشق و لذت هست، دست از همه‌ی کارها برمی‌داشتند و به طرف معرفت الهی روی می‌آوردند.»

👤 راوی: #علامه_طباطبایی
📚 از کتاب #کهکشان_نیستی | داستانی بر اساس زندگی #آیت_الله_قاضی_طباطبایی
📖 ص ۴۱۴
نوشته: #محمدهادی_اصفهانی

اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم)

https://t.iss.one/joinchat/AAAAAENyXBalTbnjfFQRjw
✳️ برای بازی‌کردن خلق نشده‌ایم!

🔻 در بین استادانم جوانی بود که #شیخ_محمدتقی_بهجت نام داشت. نزد او بخشی از کتاب رسائل شیخ انصاری را خواندم. یادم نمی‌رود روزی را که به‌دلیل خستگی، در جمع دوستان در حرم مطهر نشسته بودم؛ شیخ محمدتقی را دیدم که به سویم می‌آید. اشاره‌ای کرد تا نزدش بروم. از جا برخاستم و به سویش رفتم. به‌آرامی سرش را نزدیک گوشم آورد و گفت: «ما لِلَّعْبِ خُلِقْنا.» (برای بازی‌کردن خلق نشده‌ایم). این کلام چنان دلم را آتش زد که از آن به بعد متحیر و سرگردان شدم و بر اثر آن، انقلابی مضاعف در وجودم به‌پا شد.

👤 راوی: #سیدعبدالکریم_کشمیری
📚 از کتاب #کهکشان_نیستی | داستانی بر اساس زندگی #آیت_الله_قاضی_طباطبایی
📖 صفحات ۴۵۵ و ۴۵۶
نوشته: #محمدهادی_اصفهانی

اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم)

https://t.iss.one/joinchat/AAAAAENyXBalTbnjfFQRjw