✳ بیست سال هوای چشمهایش را داشت!
🔻 حدود بیست سال میشد که هوای چشمهایش را داشت؛ مبادا به #نامحرم بیفتد. چشمها دیگر عادت کرده بودند. هر وقت نامحرمی میخواست وارد شود، چشمها بسته میشدند...
📚 برگرفته از کتاب #استاد | صد روایت از زندگی #آیت_الله_قاضی_طباطبایی
📖 ص ۱۱
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://t.iss.one/joinchat/AAAAAENyXBalTbnjfFQRjw
🔻 حدود بیست سال میشد که هوای چشمهایش را داشت؛ مبادا به #نامحرم بیفتد. چشمها دیگر عادت کرده بودند. هر وقت نامحرمی میخواست وارد شود، چشمها بسته میشدند...
📚 برگرفته از کتاب #استاد | صد روایت از زندگی #آیت_الله_قاضی_طباطبایی
📖 ص ۱۱
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://t.iss.one/joinchat/AAAAAENyXBalTbnjfFQRjw
✳️ بانی محترم!
🔻 آمده بود تا از بنّاها و معمارها تشکر کند. قطعهای را به همت او در مسجد کوفه ساخته بودند. هنوز چیزی از ورودش نگذشته بود که ناگهان چهرهاش بههم ریخت و برآشفته شد. قدری به دوروبر نگاه کرد. انگار دنبال چیزی میگشت. چشمش به یکی از کارگرها افتاد. با شتاب بهسمت او رفت و کلنگش را از دستش بیرون کشید. همه هاجوواج مانده بودیم... خدایا چه اتفاقی افتاده...؟! کلنگ به دست و با شتاب بهسمت تابلویی که بر دیوار نصب شده بود رفت. کلنگ را بالا آورد و محکم به تابلو کوبید. همین که تابلو خرد شد و به زمین ریخت، لبخند هم به لبان آقای #قاضی برگشت. معلوم شد بنّاها اسم او را بهعنوان بانیِ ساخت آن قسمت روی تابلویی نوشته بودند و آنجا نصب کرده بودند.
📚 برگرفته از کتاب #استاد | صد روایت از زندگی #آیت_الله_قاضی_طباطبایی
📖 ص ۴۲
#⃣ #اخلاق #اخلاص
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://t.iss.one/joinchat/AAAAAENyXBalTbnjfFQRjw
🔻 آمده بود تا از بنّاها و معمارها تشکر کند. قطعهای را به همت او در مسجد کوفه ساخته بودند. هنوز چیزی از ورودش نگذشته بود که ناگهان چهرهاش بههم ریخت و برآشفته شد. قدری به دوروبر نگاه کرد. انگار دنبال چیزی میگشت. چشمش به یکی از کارگرها افتاد. با شتاب بهسمت او رفت و کلنگش را از دستش بیرون کشید. همه هاجوواج مانده بودیم... خدایا چه اتفاقی افتاده...؟! کلنگ به دست و با شتاب بهسمت تابلویی که بر دیوار نصب شده بود رفت. کلنگ را بالا آورد و محکم به تابلو کوبید. همین که تابلو خرد شد و به زمین ریخت، لبخند هم به لبان آقای #قاضی برگشت. معلوم شد بنّاها اسم او را بهعنوان بانیِ ساخت آن قسمت روی تابلویی نوشته بودند و آنجا نصب کرده بودند.
📚 برگرفته از کتاب #استاد | صد روایت از زندگی #آیت_الله_قاضی_طباطبایی
📖 ص ۴۲
#⃣ #اخلاق #اخلاص
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://t.iss.one/joinchat/AAAAAENyXBalTbnjfFQRjw
✳️ خدایا، جدی نبودها!
🔻 لطیف بود و #مهربان. اهل تشر و دعوا نبود. گاهی هم اگر لازم میشد بهخاطر شیطنت بچهها یک دعوای کوچکی بکند، ظاهرسازی میکرد؛ نه اینکه واقعا به #خشم آمده باشد. یک بار بچهها دیده بودند که پدر بعد از دعوا به خلوتی رفته و دارد آهسته میگوید: «خدایا، من اگر یک دادی زدم، جدی نبودها!»
📚 برگرفته از کتاب #استاد | صد روایت از زندگی #آیت_الله_قاضی_طباطبایی
📖 ص ۷۳
#⃣ #اخلاق_خانواده
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://t.iss.one/joinchat/AAAAAENyXBalTbnjfFQRjw
🔻 لطیف بود و #مهربان. اهل تشر و دعوا نبود. گاهی هم اگر لازم میشد بهخاطر شیطنت بچهها یک دعوای کوچکی بکند، ظاهرسازی میکرد؛ نه اینکه واقعا به #خشم آمده باشد. یک بار بچهها دیده بودند که پدر بعد از دعوا به خلوتی رفته و دارد آهسته میگوید: «خدایا، من اگر یک دادی زدم، جدی نبودها!»
📚 برگرفته از کتاب #استاد | صد روایت از زندگی #آیت_الله_قاضی_طباطبایی
📖 ص ۷۳
#⃣ #اخلاق_خانواده
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://t.iss.one/joinchat/AAAAAENyXBalTbnjfFQRjw
✳️ من چهل سال پشت در ماندم!
🔻 هر وقت یکی از شاگردان میخواست #ناامید یا #خسته شود، استاد با این جملات جان تازهای به او میبخشید: «من چهل سال پشت در ماندم و #صبر کردم تا نهایتاً در به روی من باز شد! اگر واقعاً طالب حق بودی، به جستوجو ادامه بده. اگر الان نرسی، بالاخره زمانی خواهی رسید. تردید به دلت راه نده! تازه وقتی هم در برایت باز شد، به همان کم بسنده نکن؛ بیشتر جستوجو کن و بیشتر بخواه. ممکن است کسی با ناخن زمین را بخراشد و ناگهان چشمهای سرشار از آب زلال از زمین بجوشد.،»
📚 برگرفته از کتاب #استاد | صد روایت از زندگی #آیت_الله_قاضی_طباطبایی
📖 ص ۸۵
#⃣ #سلوک
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://t.iss.one/joinchat/AAAAAENyXBalTbnjfFQRjw
🔻 هر وقت یکی از شاگردان میخواست #ناامید یا #خسته شود، استاد با این جملات جان تازهای به او میبخشید: «من چهل سال پشت در ماندم و #صبر کردم تا نهایتاً در به روی من باز شد! اگر واقعاً طالب حق بودی، به جستوجو ادامه بده. اگر الان نرسی، بالاخره زمانی خواهی رسید. تردید به دلت راه نده! تازه وقتی هم در برایت باز شد، به همان کم بسنده نکن؛ بیشتر جستوجو کن و بیشتر بخواه. ممکن است کسی با ناخن زمین را بخراشد و ناگهان چشمهای سرشار از آب زلال از زمین بجوشد.،»
📚 برگرفته از کتاب #استاد | صد روایت از زندگی #آیت_الله_قاضی_طباطبایی
📖 ص ۸۵
#⃣ #سلوک
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://t.iss.one/joinchat/AAAAAENyXBalTbnjfFQRjw
✳️ قدم اول
🔻 خدمت #آیت_الله_بهجت بودیم. یکی از حضار گفت: «حاج آقا یک نصیحتی بفرمایید استفاده کنیم.» آقای بهجت سرش پایین بود. این جمله را که شنید سرش را بالا آورد و فرمود: «از آنچه تا الان یاد گرفتهای، استفادهی لازم را کردهای؟!» سپس ادامه داد: «شما بحمدالله همه #نماز میخوانید ولی آیا واقعا از نظر نفسانی و معنوی از این نماز که عمود دین و مایهی تقرب به خداست بهرهی کافی را بردهاید؟ آیا آثار آن را در نفس خود احساس میکنید؟ زمانی که محضر استادمان #آقای_قاضی مشرف میشدیم، به ما اینگونه میفرمودند. ما هم معنای این نکته را خوب نفهمیدیم مگر پس از ریاضتها و تأملهای فراوان. باید #قدم_اول را با #صدق و #صفا بردارید. بهترین چیز برای شروع همین نماز است. قدم دوم را اگر نمیدانستید، خدای متعال کسی را با لطف و کرم خود میفرستد تا به شما یاد دهد.»
📚 برگرفته از کتاب #استاد | صد روایت از زندگی #آیت_الله_قاضی_طباطبایی
📖 ص ۱۱۵
#⃣ #سلوک
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://t.iss.one/joinchat/AAAAAENyXBalTbnjfFQRjw
🔻 خدمت #آیت_الله_بهجت بودیم. یکی از حضار گفت: «حاج آقا یک نصیحتی بفرمایید استفاده کنیم.» آقای بهجت سرش پایین بود. این جمله را که شنید سرش را بالا آورد و فرمود: «از آنچه تا الان یاد گرفتهای، استفادهی لازم را کردهای؟!» سپس ادامه داد: «شما بحمدالله همه #نماز میخوانید ولی آیا واقعا از نظر نفسانی و معنوی از این نماز که عمود دین و مایهی تقرب به خداست بهرهی کافی را بردهاید؟ آیا آثار آن را در نفس خود احساس میکنید؟ زمانی که محضر استادمان #آقای_قاضی مشرف میشدیم، به ما اینگونه میفرمودند. ما هم معنای این نکته را خوب نفهمیدیم مگر پس از ریاضتها و تأملهای فراوان. باید #قدم_اول را با #صدق و #صفا بردارید. بهترین چیز برای شروع همین نماز است. قدم دوم را اگر نمیدانستید، خدای متعال کسی را با لطف و کرم خود میفرستد تا به شما یاد دهد.»
📚 برگرفته از کتاب #استاد | صد روایت از زندگی #آیت_الله_قاضی_طباطبایی
📖 ص ۱۱۵
#⃣ #سلوک
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://t.iss.one/joinchat/AAAAAENyXBalTbnjfFQRjw
✳️ مراقبه حرف اول را میزند
🔻 در ابتدا که به خدمتش رسیدم، از او طلب دستور #کیمیا کردم اما در پاسخ فرمود: «این ذکر را بسیار بگو که خود کیمیاست: اللَّهُمَ أَغْنِنِی بِحَلَالِکَ عَنْ حَرَامِکَ وَ بِفَضْلِکَ عَمَّنْ سِوَاکَ.»
🔸 دستورهای او حول #مراقبه و #شریعت میچرخید و بارها تکرار میکرد که این اذکار و ادعیه، با شرایطش تأثیر میکند و مراقبه حرف اول را میزند. اصول و فنون او در تربیت منطبق بر شریعت بود و اجازه نمیداد کسی ذرهای از آن فاصله بگیرد. همان دوران در میان شاگردانش این جملهی او به شهرت رسید: «اگر کسی #نماز_واجبش را #اول_وقت بخواند و به مقامات عالیه نرسد، مرا لعن کند.»
👤 راوی: #سیدعبدالکریم_کشمیری
📚 از کتاب #کهکشان_نیستی | داستانی بر اساس زندگی #آیت_الله_قاضی_طباطبایی
📖 صفحات ۴۵۹ و ۴۶۰
✒ نوشته: #محمدهادی_اصفهانی
📌 پ.ن: ۸ بهمن، سالروز درگذشت آیتالله قاضی طباطبایی
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://t.iss.one/joinchat/AAAAAENyXBalTbnjfFQRjw
🔻 در ابتدا که به خدمتش رسیدم، از او طلب دستور #کیمیا کردم اما در پاسخ فرمود: «این ذکر را بسیار بگو که خود کیمیاست: اللَّهُمَ أَغْنِنِی بِحَلَالِکَ عَنْ حَرَامِکَ وَ بِفَضْلِکَ عَمَّنْ سِوَاکَ.»
🔸 دستورهای او حول #مراقبه و #شریعت میچرخید و بارها تکرار میکرد که این اذکار و ادعیه، با شرایطش تأثیر میکند و مراقبه حرف اول را میزند. اصول و فنون او در تربیت منطبق بر شریعت بود و اجازه نمیداد کسی ذرهای از آن فاصله بگیرد. همان دوران در میان شاگردانش این جملهی او به شهرت رسید: «اگر کسی #نماز_واجبش را #اول_وقت بخواند و به مقامات عالیه نرسد، مرا لعن کند.»
👤 راوی: #سیدعبدالکریم_کشمیری
📚 از کتاب #کهکشان_نیستی | داستانی بر اساس زندگی #آیت_الله_قاضی_طباطبایی
📖 صفحات ۴۵۹ و ۴۶۰
✒ نوشته: #محمدهادی_اصفهانی
📌 پ.ن: ۸ بهمن، سالروز درگذشت آیتالله قاضی طباطبایی
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://t.iss.one/joinchat/AAAAAENyXBalTbnjfFQRjw
✳️ میخواهم مثل حسن باشم!
🔻 فرزند #آیتالله_قاضی میگوید: یکی از شاگردان پدرم برایم تعریف کرد وقتی من به دنیا آمدهام، پدر را در صحن #سیدالشهدا علیهالسلام دیده که در سجده در حال گفتنِ «حسن، حسن» است. دلیلش را از او پرسیده بود. گفته بود خداوند فرزندی به من داده که نام او را حسن گذاشتهام و هرچه ما اراده کنیم، او به همان شکل از ما #اطاعت میکند: اگر بخواهیم بخوابد، میخوابد؛ اگر بخواهیم بنشیند، مینشیند؛ اگر به راست و چپ بگردانیمش، اطاعت میکند. من از خداوند در سجده طلب میکردم که مثل حسن باشم.
📚 از کتاب #کهکشان_نیستی | داستانی بر اساس زندگی #آیت_الله_قاضی_طباطبایی
📖 ص ۳۳۶
💬 راوی: فرزند آیت الله قاضی
👤 نوشته: #محمدهادی_اصفهانی
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://t.iss.one/joinchat/AAAAAENyXBalTbnjfFQRjw
🔻 فرزند #آیتالله_قاضی میگوید: یکی از شاگردان پدرم برایم تعریف کرد وقتی من به دنیا آمدهام، پدر را در صحن #سیدالشهدا علیهالسلام دیده که در سجده در حال گفتنِ «حسن، حسن» است. دلیلش را از او پرسیده بود. گفته بود خداوند فرزندی به من داده که نام او را حسن گذاشتهام و هرچه ما اراده کنیم، او به همان شکل از ما #اطاعت میکند: اگر بخواهیم بخوابد، میخوابد؛ اگر بخواهیم بنشیند، مینشیند؛ اگر به راست و چپ بگردانیمش، اطاعت میکند. من از خداوند در سجده طلب میکردم که مثل حسن باشم.
📚 از کتاب #کهکشان_نیستی | داستانی بر اساس زندگی #آیت_الله_قاضی_طباطبایی
📖 ص ۳۳۶
💬 راوی: فرزند آیت الله قاضی
👤 نوشته: #محمدهادی_اصفهانی
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://t.iss.one/joinchat/AAAAAENyXBalTbnjfFQRjw
✳️ قدم اول
🔻 خدمت #آیت_الله_بهجت بودیم. یکی از حضار گفت: «حاج آقا یک نصیحتی بفرمایید استفاده کنیم.» آقای بهجت سرش پایین بود. این جمله را که شنید سرش را بالا آورد و فرمود: «از آنچه تا الان یاد گرفتهای، استفادهی لازم را کردهای؟!» سپس ادامه داد: «شما بحمدالله همه #نماز میخوانید ولی آیا واقعا از نظر نفسانی و معنوی از این نماز که عمود دین و مایهی تقرب به خداست بهرهی کافی را بردهاید؟ آیا آثار آن را در نفس خود احساس میکنید؟ زمانی که محضر استادمان #آقای_قاضی مشرف میشدیم، به ما اینگونه میفرمودند. ما هم معنای این نکته را خوب نفهمیدیم مگر پس از ریاضتها و تأملهای فراوان. باید #قدم_اول را با #صدق و #صفا بردارید. بهترین چیز برای شروع همین نماز است. قدم دوم را اگر نمیدانستید، خدای متعال کسی را با لطف و کرم خود میفرستد تا به شما یاد دهد.»
📚 برگرفته از کتاب #استاد | صد روایت از زندگی #آیت_الله_قاضی_طباطبایی
📖 ص ۱۱۵
#⃣ #سلوک
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://t.iss.one/joinchat/AAAAAENyXBalTbnjfFQRjw
🔻 خدمت #آیت_الله_بهجت بودیم. یکی از حضار گفت: «حاج آقا یک نصیحتی بفرمایید استفاده کنیم.» آقای بهجت سرش پایین بود. این جمله را که شنید سرش را بالا آورد و فرمود: «از آنچه تا الان یاد گرفتهای، استفادهی لازم را کردهای؟!» سپس ادامه داد: «شما بحمدالله همه #نماز میخوانید ولی آیا واقعا از نظر نفسانی و معنوی از این نماز که عمود دین و مایهی تقرب به خداست بهرهی کافی را بردهاید؟ آیا آثار آن را در نفس خود احساس میکنید؟ زمانی که محضر استادمان #آقای_قاضی مشرف میشدیم، به ما اینگونه میفرمودند. ما هم معنای این نکته را خوب نفهمیدیم مگر پس از ریاضتها و تأملهای فراوان. باید #قدم_اول را با #صدق و #صفا بردارید. بهترین چیز برای شروع همین نماز است. قدم دوم را اگر نمیدانستید، خدای متعال کسی را با لطف و کرم خود میفرستد تا به شما یاد دهد.»
📚 برگرفته از کتاب #استاد | صد روایت از زندگی #آیت_الله_قاضی_طباطبایی
📖 ص ۱۱۵
#⃣ #سلوک
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://t.iss.one/joinchat/AAAAAENyXBalTbnjfFQRjw
✳️ خدایا، جدی نبودها!
🔻 لطیف بود و #مهربان. اهل تشر و دعوا نبود. گاهی هم اگر لازم میشد بهخاطر شیطنت بچهها یک دعوای کوچکی بکند، ظاهرسازی میکرد؛ نه اینکه واقعا به #خشم آمده باشد. یک بار بچهها دیده بودند که پدر بعد از دعوا به خلوتی رفته و دارد آهسته میگوید: «خدایا، من اگر یک دادی زدم، جدی نبودها!»
📚 برگرفته از کتاب #استاد | صد روایت از زندگی #آیت_الله_قاضی_طباطبایی
📖 ص ۷۳
#⃣ #اخلاق_خانواده
❤️ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهای مربوط به حوزه خانواده و تربیت فرزند)
https://t.iss.one/joinchat/AAAAAENyXBalTbnjfFQRjw
🔻 لطیف بود و #مهربان. اهل تشر و دعوا نبود. گاهی هم اگر لازم میشد بهخاطر شیطنت بچهها یک دعوای کوچکی بکند، ظاهرسازی میکرد؛ نه اینکه واقعا به #خشم آمده باشد. یک بار بچهها دیده بودند که پدر بعد از دعوا به خلوتی رفته و دارد آهسته میگوید: «خدایا، من اگر یک دادی زدم، جدی نبودها!»
📚 برگرفته از کتاب #استاد | صد روایت از زندگی #آیت_الله_قاضی_طباطبایی
📖 ص ۷۳
#⃣ #اخلاق_خانواده
❤️ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهای مربوط به حوزه خانواده و تربیت فرزند)
https://t.iss.one/joinchat/AAAAAENyXBalTbnjfFQRjw
✳ بیست سال هوای چشمهایش را داشت!
🔻 حدود بیست سال میشد که هوای چشمهایش را داشت؛ مبادا به #نامحرم بیفتد. چشمها دیگر عادت کرده بودند. هر وقت نامحرمی میخواست وارد شود، چشمها بسته میشدند...
📚 برگرفته از کتاب #استاد | صد روایت از زندگی #آیت_الله_قاضی_طباطبایی
📖 ص ۱۱
#⃣ #سلوک
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://t.iss.one/joinchat/AAAAAENyXBalTbnjfFQRjw
🔻 حدود بیست سال میشد که هوای چشمهایش را داشت؛ مبادا به #نامحرم بیفتد. چشمها دیگر عادت کرده بودند. هر وقت نامحرمی میخواست وارد شود، چشمها بسته میشدند...
📚 برگرفته از کتاب #استاد | صد روایت از زندگی #آیت_الله_قاضی_طباطبایی
📖 ص ۱۱
#⃣ #سلوک
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://t.iss.one/joinchat/AAAAAENyXBalTbnjfFQRjw
✳️ قدم اول
🔻 خدمت #آیت_الله_بهجت بودیم. یکی از حضار گفت: «حاج آقا یک نصیحتی بفرمایید استفاده کنیم.» آقای بهجت سرش پایین بود. این جمله را که شنید سرش را بالا آورد و فرمود: «از آنچه تا الان یاد گرفتهای، استفادهی لازم را کردهای؟!» سپس ادامه داد: «شما بحمدالله همه #نماز میخوانید ولی آیا واقعا از نظر نفسانی و معنوی از این نماز که عمود دین و مایهی تقرب به خداست بهرهی کافی را بردهاید؟ آیا آثار آن را در نفس خود احساس میکنید؟ زمانی که محضر استادمان #آقای_قاضی مشرف میشدیم، به ما اینگونه میفرمودند. ما هم معنای این نکته را خوب نفهمیدیم مگر پس از ریاضتها و تأملهای فراوان. باید #قدم_اول را با #صدق و #صفا بردارید. بهترین چیز برای شروع همین نماز است. قدم دوم را اگر نمیدانستید، خدای متعال کسی را با لطف و کرم خود میفرستد تا به شما یاد دهد.»
📚 برگرفته از کتاب #استاد | صد روایت از زندگی #آیت_الله_قاضی_طباطبایی
📖 ص ۱۱۵
#⃣ #سلوک
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://t.iss.one/joinchat/AAAAAENyXBalTbnjfFQRjw
🔻 خدمت #آیت_الله_بهجت بودیم. یکی از حضار گفت: «حاج آقا یک نصیحتی بفرمایید استفاده کنیم.» آقای بهجت سرش پایین بود. این جمله را که شنید سرش را بالا آورد و فرمود: «از آنچه تا الان یاد گرفتهای، استفادهی لازم را کردهای؟!» سپس ادامه داد: «شما بحمدالله همه #نماز میخوانید ولی آیا واقعا از نظر نفسانی و معنوی از این نماز که عمود دین و مایهی تقرب به خداست بهرهی کافی را بردهاید؟ آیا آثار آن را در نفس خود احساس میکنید؟ زمانی که محضر استادمان #آقای_قاضی مشرف میشدیم، به ما اینگونه میفرمودند. ما هم معنای این نکته را خوب نفهمیدیم مگر پس از ریاضتها و تأملهای فراوان. باید #قدم_اول را با #صدق و #صفا بردارید. بهترین چیز برای شروع همین نماز است. قدم دوم را اگر نمیدانستید، خدای متعال کسی را با لطف و کرم خود میفرستد تا به شما یاد دهد.»
📚 برگرفته از کتاب #استاد | صد روایت از زندگی #آیت_الله_قاضی_طباطبایی
📖 ص ۱۱۵
#⃣ #سلوک
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://t.iss.one/joinchat/AAAAAENyXBalTbnjfFQRjw
✳️ بانی محترم!
🔻 آمده بود تا از بنّاها و معمارها تشکر کند. قطعهای را به همت او در مسجد کوفه ساخته بودند. هنوز چیزی از ورودش نگذشته بود که ناگهان چهرهاش بههم ریخت و برآشفته شد. قدری به دوروبر نگاه کرد. انگار دنبال چیزی میگشت. چشمش به یکی از کارگرها افتاد. با شتاب بهسمت او رفت و کلنگش را از دستش بیرون کشید. همه هاجوواج مانده بودیم... خدایا چه اتفاقی افتاده...؟! کلنگ به دست و با شتاب بهسمت تابلویی که بر دیوار نصب شده بود رفت. کلنگ را بالا آورد و محکم به تابلو کوبید. همین که تابلو خرد شد و به زمین ریخت، لبخند هم به لبان آقای #قاضی برگشت. معلوم شد بنّاها اسم او را بهعنوان بانیِ ساخت آن قسمت روی تابلویی نوشته بودند و آنجا نصب کرده بودند.
📚 برگرفته از کتاب #استاد | صد روایت از زندگی #آیت_الله_قاضی_طباطبایی
📖 ص ۴۲
#⃣ #اخلاق #اخلاص
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://t.iss.one/joinchat/AAAAAENyXBalTbnjfFQRjw
🔻 آمده بود تا از بنّاها و معمارها تشکر کند. قطعهای را به همت او در مسجد کوفه ساخته بودند. هنوز چیزی از ورودش نگذشته بود که ناگهان چهرهاش بههم ریخت و برآشفته شد. قدری به دوروبر نگاه کرد. انگار دنبال چیزی میگشت. چشمش به یکی از کارگرها افتاد. با شتاب بهسمت او رفت و کلنگش را از دستش بیرون کشید. همه هاجوواج مانده بودیم... خدایا چه اتفاقی افتاده...؟! کلنگ به دست و با شتاب بهسمت تابلویی که بر دیوار نصب شده بود رفت. کلنگ را بالا آورد و محکم به تابلو کوبید. همین که تابلو خرد شد و به زمین ریخت، لبخند هم به لبان آقای #قاضی برگشت. معلوم شد بنّاها اسم او را بهعنوان بانیِ ساخت آن قسمت روی تابلویی نوشته بودند و آنجا نصب کرده بودند.
📚 برگرفته از کتاب #استاد | صد روایت از زندگی #آیت_الله_قاضی_طباطبایی
📖 ص ۴۲
#⃣ #اخلاق #اخلاص
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://t.iss.one/joinchat/AAAAAENyXBalTbnjfFQRjw