حرف حساب
100 subscribers
1.09K photos
3 videos
3 files
1.35K links
برش‌هایی از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم | گروه مطالعاتی هیئت امام جعفر صادق علیه‌السلام
ارتباط با ادمین @Einizadeh_hamidreza
Download Telegram
نترس؛ من با تو هستم!

📌 یکی از شاگردان #شیخ_محمدحسین_زاهد نقل می‌کند: بعد از وفات آقا، یکی از مقبره‌های #ابن‌بابویه که مربوط به ارادتمندان ایشان بود، برای دفن آماده شد. با جمعیت تا کنار مقبره آمدیم. در میان جمعیت، چشمم به #شیخ_رجبعلی_خیاط افتاد که بالا سر قبر آقا بلندبلند گریه می‌کرد. ولی بعد از چند دقیقه چیزی دیدم که خیلی تعجب کردم. دیگر شیخ رجبعلی خیاط گریه نمی‌کرد بلکه لبخندی بر لب داشت. روزی از خود ایشان علت را پرسیدم. جناب شیخ در جواب گفت: وقتی بالا سر قبر شیخ زاهد بودم، عالم برزخ به من مکاشفه شد. دیدم شیخ محمدحسین بالا سر قبرش ایستاده و مضطرب است و می‌ترسد داخل قبر شود. ناگهان وجود مقدس و مبارک #سیدالشهدا علیه السلام تشریف‌فرما شدند و به شیخ محمدحسین اشاره کردند و فرمودند: نترس؛ من با تو هستم! گریه برای ترس و اضطراب شیخ محمدحسین زاهد بود و لبخند برای تشریف‌فرمایی #امام_حسین علیه السلام.

📚 از کتاب #شیخ_محمدحسین_زاهد؛ زندگی و شرح حال شیخ محمدحسین زاهد
👤 نویسنده: حمیدرضا جعفری

اینجا #حرف_حساب بخوانید 👇

[Telegram.me/harfehesab114]
نترس؛ من با تو هستم!

📌 یکی از شاگردان #شیخ_محمدحسین_زاهد نقل می‌کند: بعد از وفات آقا، یکی از مقبره‌های #ابن‌بابویه که مربوط به ارادتمندان ایشان بود، برای دفن آماده شد. با جمعیت تا کنار مقبره آمدیم. در میان جمعیت، چشمم به #شیخ_رجبعلی_خیاط افتاد که بالا سر قبر آقا بلندبلند گریه می‌کرد. ولی بعد از چند دقیقه چیزی دیدم که خیلی تعجب کردم. دیگر شیخ رجبعلی خیاط گریه نمی‌کرد بلکه لبخندی بر لب داشت. روزی از خود ایشان علت را پرسیدم. جناب شیخ در جواب گفت: وقتی بالا سر قبر شیخ زاهد بودم، عالم برزخ به من مکاشفه شد. دیدم شیخ محمدحسین بالا سر قبرش ایستاده و مضطرب است و می‌ترسد داخل قبر شود. ناگهان وجود مقدس و مبارک #سیدالشهدا علیه السلام تشریف‌فرما شدند و به شیخ محمدحسین اشاره کردند و فرمودند: نترس؛ من با تو هستم! گریه برای ترس و اضطراب شیخ محمدحسین زاهد بود و لبخند برای تشریف‌فرمایی #امام_حسین علیه السلام.

📚 از کتاب #شیخ_محمدحسین_زاهد؛ زندگی و شرح حال شیخ محمدحسین زاهد
👤 نویسنده: حمیدرضا جعفری

اینجا #حرف_حساب بخوانید 👇
https://t.iss.one/joinchat/AAAAAENyXBalTbnjfFQRjw
✳️ بچه را که آن‌طور نمی‌زنند همشیره!

🔻 فرزند دو ساله‌ام در منزل شلوار و فرش را نجس کرد و مادرش چنان او را زد که نزدیک بود نفس بچه بند بیاید! خانم پس از یک ساعت تب کرد؛ تب شدیدی که به پزشک مراجعه کردیم و در شرایط اقتصادی آن روز، ۶۰ تومان پول نسخه و دارو شد ولی تب، شدید‌تر شد! مجدداً به پزشک مراجعه کردیم و این بار هم بابت هزینه‌ی درمان، مبلغ زیادی پرداخت کردیم و باز هم نتیجه نگرفتیم.

🔸 شب‌هنگام جناب شیخ ( #شیخ_رجبعلی_خیاط) را در ماشین سوار کردم تا به جلسه برویم. همسرم نیز در ماشین بود. جناب شیخ که سوار شد، اشاره به خانم کردم و گفتم: والده‌ی بچه‌هاست، تب کرده، دکتر هم بردیم ولی تب او قطع نمی‌شود. شیخ همان‌طور که به مقابلش نگاه می‌کرد، خطاب به همسرم فرمود: «بچه را که آن‌طور نمی‌زنند همشیره! #استغفار کن، از بچه دلجویی کن و چیزی برایش بخر، خوب می‌شوید.» ما چنین کردیم و تب همسرم قطع شد.

📚 برگرفته از کتاب #تقاص | حق‌الناس در تجربه‌های نزدیک به مرگ
📖 صفحات ۵۰ و ۵۱
#⃣ #اخلاق_خانواده

اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم)

https://t.iss.one/joinchat/AAAAAENyXBalTbnjfFQRjw
✳️ واقعا امام زمان را بیشتر از خودمان دوست داریم؟

🔻 #شیخ_رجبعلی_خیاط می‌فرمود: اغلب مردم اظهار می‌کنند که #امام_زمان (عج) را از خودشان بیشتر دوست دارند اما این‌طور نیست زیرا اگر او را بیشتر از خود دوست داشته باشیم باید برای او کار کنیم، نه برای خود!

📚 از کتاب #در_مسیر_بندگی
📖 ص ۳۶
#⃣ #انتظار #وظایف_منتظران
🙏 #خدایا_منجی_را_برسان

اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم)

https://t.iss.one/joinchat/AAAAAENyXBalTbnjfFQRjw