حامیان جامعه مدنی (حجم)
838 subscribers
647 photos
138 videos
30 files
1.35K links
ماموریت حجم (حامیان جامعه مدنی): دیده بانی حقوق جامعه مدنی و پشتیبانی، فرهنگ سازی و توانمندسازی سازمان های جامعه مدنی ایران

آدرس سایت: irancso.com
ارتباط با ادمین: @Iraancso
Download Telegram
یک ثانیه از لذت فوری تا ملال فوری
✍🏻 فردین علیخواه

قطعاً برای شما هم پیش‌آمده است که در پیاده‌روهای شهر و به‌ویژه در مقابل اسباب‌بازی‌فروشی‌ها و یا سوپرمارکت‌ها کودکانی را دیده باشید که جیغ می‌زنند؛ پایشان را بر زمین می‌کوبند و از والدین می‌خواهند که چیزی را برایشان بخرند. آنان با شنیدن هر « گفتم نهِ » پدر یا مادر؛ مشتی محکم بر ران او می‌کوبند و به جیغ‌وداد خود ادامه می‌دهند تا بلکه به هدف برسند! والدین در این شرایط هر نوع توجیهی را که به ذهنشان خطور کند برای کوتاه آمدن کودک بکار می‌گیرند. ولی کمتر پیش می‌آید که این توجیهات اثرگذار شود. این کودکان در لحظه به دنبال لذت از آن شی یا خوراکی هستند. بسا اینکه نیم ساعت بعد دل‌زده شوند و بدون هیچ حسی؛ آن خوراکی یا اسباب‌بازی را به گوشه‌ای پرتاب کنند. من از کودکان عذر می‌خواهم که برای انتقال منظورم آن‌ها را سوژه این نوشته کرده ام چون گویا این ویژگی دیگر فقط متعلق به کودکان نیست.

برخی از اندیشمندان مطالعات فرهنگی، ویژگی زندگی امروز را « لذت فوری» instant gratification یا به تعبیر دیگری، «ارضاء آنی خواسته ها» می‌دانند. این مفهوم به کم‌تحملی و بی‌صبری افراد برای دستیابی به لذت اشاره دارد و بیانگر آن است که در زندگی امروز به تأخیر انداختن لذت امری ناموجه شده است، به‌گونه‌ای که افراد تمایل دارند تا دقیقاً مانند آن کودکی که در ابتدای این مطلب مثال زدم لذت‌هایی را که طالب آن هستند در لحظه تجربه کنند. جمله « من همین الآن اونو می خوام» به بهترین شکل بیانگر معنی لذت فوری است. گویا ما دیگر نمی‌خواهیم و نمی‌توانیم برآورده شدن خواسته هایمان را به آینده موکول کنیم و یا به تعویق اندازیم. گسترش چای کیسه ای فوری، قهوه فوری، خداحافظی با طبخ غذا و خرید غذای آماده، دوستی های فوری و به دنبال آن صدای جیر جیر تختخواب، بیانگر آن هستند که تحمل و صبوری برای دستیابی به لذت کاهش یافته است.

لذت فوری، در مقابل «لذت پس از صبوری» قرار دارد. منظور آن است که دستیابی به لذت نیازمند تحمل سختی‌هایی است. تجربه لذتِ نویسنده شدن، تجربه لذتِ مشهور شدن، تجربه لذتِ معلم شدن، تجربه لذتِ ثروتمند شدن، تجربه لذتِ مادر شدن، تجربه لذتِ شاعر شدن، تجربه لذتِ عارف شدن، تجربه لذتِ فوتبالیست شدن، تجربه لذتِ رانندگی با یک ماشین مدرن از آن جمله‌اند. درواقع این لذت‌ها، در لحظه و فوری به دست نمی‌آیند و مرهون تحمل قدری رنج و صبوری‌اند. بین آرزو، و لذت بردن از تحقق آن آرزو پلی به نام رنج و صبوری قرار دارد.

هرچند لذت فوری ویژگی زندگی امروز بشر تلقی شده است ولی به نظر می‌رسد که تعجیل برای رسیدن به لذت‌های زندگی و برآورده شدن فوری خواسته‌ها به شکل پررنگی به یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های جامعه ایرانی بدل شده است. شاید در اطرافمان کم نیستند افرادی که در طول یک سال به دنبال دوازده هنر یا حرفه رفته‌اند و به‌محض آنکه دریافته‌اند که این هنر یا حرفه نیازمند طی مسیری سخت و زمانی طولانی است آن را رها کرده‌اند. ولی این همه ماجرا نیست. این روزها یافتن شاعر فوری، ترانه‌سرای فوری، عکاس فوری، سلبریتی فوری، ثروتمند فوری، مکانیک فوری، نقاش فوری، نویسنده فوری، معلم فوری، راننده فوری، دانشجوی فوری و ورزشکار فوری چندان دشوار نیست. امروزه افراد به‌سختی قبول می‌کنند که برای مثال اگر می‌خواهند یک عکاس حرفه‌ای شوند باید مدتها در نیمه‌های شب از خواب شیرینشان صرف‌نظر کنند و به انتظار طلوع خورشید بنشینند تا درنهایت عکسی حرفه‌ای از طلوع خورشید بگیرند. و یا به‌دشواری می‌پذیرند که ممکن است برای نوشتن یک رمان ده سال و شاید هم بیشتر زمان صرف کنند.

گسترش لذت فوری، پیامدهای اجتماعی خاص خودش را نیز خواهد داشت. «سطحی شدن امور» یکی از آن‌هاست. شاید به همین دلیل است که این روزها مدام به دنبال آدم‌های اصیل، و نه فوری، می‌گردیم. شاید به همین دلیل است که این روزها با شنیدن هرفردی که اسمی در کرده است، بلافاصله نام او را در اینترنت جستجو می‌کنیم تا دریابیم که جزو « فوری‌هاست» یا صبوری و رنج متحمل شده است.

سخن پایانی: برخی از اندیشمندان معتقدند که در مقابل لذت فوری، َملال فوری هم وجود دارد. در کنار لذت فوری، یکی از ویژگی‌های انسان امروز دل‌زدگی یا َملال فوری است. انسان امروز زود از لذت‌هایش خسته می‌شود. زود به دنبال لذتی دیگر می‌دود، بله می‌دود!. لذت و ملال فوری، توصیف زندگی انسان امروزی است.
گروه جامعه‌شناسی دانشگاه گیلان
@Haajm
فراخوان ارسال مقالات برای نهمين همايش علمي سلامت روان و رسانه/ تا 20 آذر 97

محورهاي نهمین همايش سلامت روان و رسانه به شرح زیر است:
خشونت خانگی علیه زنان، مردان و کودکان
پیشگیری از خشونت (آزار) جنسی
خشونت و شبکه‌های اجتماعی مجازی
فرهنگ شهرنشینی، خشونت و مدیریت شهری
خشونت و شرایط اقتصادی، اجتماعی
نقش رسانه‌ها در کاهش یا افزایش انواع خشونت
نقش عوامل فردی و فرهنگی در کاهش و یا افزایش خشونت
نقش سازمان‍های مردم نهاد در کنترل و کاهش خشونت
نقش قوانین؛ نهادهای قانونی، ضابطان قضایی و انتظامی در پیشگیری یا تشدید خشونت

متن کامل خبر: bit.ly/2P7XN89
@Haajm
30 ویژگی جهان سومی ها از دیدگاه محمود سریع القلم
@Haajm
دعوت جامعه مدنی و هنرمندان ایران از مردم جهان براي همصدايي برابر تحريم هاي آمريكا
@Haajm
در اين متن آمده است: خام انديشي است كه گمان كنيم نتيجه اين تحريم ها دستيابي به حقوق شهروندي است.

اين هنرمندان از مردم خواسته اند از طريق اين لينك با آنها همصدا شوند
👈🏻 ‏لینک: ⁦ goo.gl/ujmHx8 ⁩ ⁧
#همصدایی_دربرابر_تحریم
‏۱۰ نوامبر روز جهانی علم درخدمت ‎#صلح_و_توسعه است.این روز از سوی سازمان ملل با هدف گسترش دسترسی همگانی به علم نامگذاری شده و شعار امسال آن نیز «علم، حقوق بشر» است
@Haajm
پخش بازی پرسپولیس در پارک‌های تهران
حجت نظری، یکی از اعضای شورای شهر تهران در توییتر نوشت که طرفداران فوتبال می‌توانند بازی فینال آسیا را در هفت پارک پایتخت تماشا کنند.
@Haajm
آداب خردمندی
✍🏻 پدرام سلطانی

در ١٥ سال گذشته در صدها نشست و جلسه و گفتگو در سطوح مختلف و موضوعات گوناگون شرکت داشته ام و با اشخاص زيادى در حاكميت، بخش خصوصى، جامعه ى مدنى و اقشار گوناگون همنشين بوده ام. این حضور فراوان و متنوع بیشترین بهره ای که برایم داشته است، آشنا شدن با انواع رفتار، گفتار و کردار و یافتن فرصت مقایسه ی آنها با یکدیگر بوده است. در این مدت بسیار کوشیدم که روش خردمندان را در میان جمع شناسایی کنم.

باید بگویم که منظورم از خردمندی، هوشمندی نیست، زیرا بسیار افرادی را دیده ام که از هوش و استعداد بالایی برخوردار بوده اند اما ویژگیهای خردمندی را کمتر داشته اند.

خردمندی به باور من حاصل جمع هوش، اخلاق و اراده است. به هر حال گزیده ی آداب خردمندان را چنین یافتم، ٢٠ ویژگی که البته با قوت و ضعف در افراد مختلف وجود دارد. به گمان من خردمند واقعی کسی است که اقلاٌ ١٥ مورد از موارد زیر را (که مورد بیستم حتماٌ یکی از آنها باشد) همزمان داشته باشد:

١-بسیار خوب و بادقت گوش می کنند و وسط صحبت دیگران نمی پرند. هنگام سخن گفتن دیگران، با بغل دستی خود حرف نمی زنند.

٢- سنجیده، کوتاه و دقیق سخن می گویند. در سخنانشان اثری از کنایه، تهدید، تحکم، خشونت و توهین نیست.

٣- بسیار اهل مطالعه هستند و عطش یادگیری دارند. در كنار به روز بودن در حوزه تخصصيشان، در علوم انسانى مطالعات زيادى دارند.

٤- از گفتن "نمی دانم" ابا ندارند و از تصحيح اشتباهاتشان توسط ديگران استقبال مى كنند.

٥- راستگویند. هرجا که راست گفتن را مصلحت نبينند، بجای دروغ گفتن سکوت می کنند.

٦- نگاهشان توأم با احترام و خوشامدی است. در سلام و احترام کردن به دیگران، به جایگاه اجتماعیشان توجه نمی کنند. رفتارشان با فروتنی و آرامش همراه است. چهره ای گشاده و بشاش دارند.

٧- اهل افراط و تفريط نيستند. در نگهدارى اموال عمومى و محيط زيست كوشش مى كنند و از جيب ديگران خرج نمى كنند.

٨- نسبت به باورها و نظراتشان تعصب ندارند و مدام آنها را پالايش مى كنند. از اين روى، نظر مخالف را با گشاده رویی می شنوند و پيش داورى نمى كنند.

٩- گفتار و کردارشان با تغییر منصب و مسئولیتشان تغییر نمی کند. در مديريتشان اهل كار گروهى و تعامل هستند.

١٠- روابطشان بر تصميماتشان تأثير نمى گذارد و سفارش پذير نيستند. براى خوشايند ديگران اظهار نظر مساعد نمى كنند.

١١- به مکان نشستنشان در مجلس حساسیت ندارند. روی اولین صندلی که خالی باشد می نشینند.

١٢- برای به دست آوردن مسئولیتی با دیگران، مستقیم یا غیر مستقیم، مذاکره یا لابی نمی کنند.

١٣- برای دیده شدن تلاش نمی کنند. داوطلب عکس گرفتن یا مصاحبه کردن نیستند. تلاش نمى كنند كه كارها را به نام خود تمام كنند.

١٤- بسیار نکته بین هستند. از تکرار گفته هایشان پرهیز می کنند و در سخنانشان همیشه نکات تازه و بدیع یافت می شود. در موضوعات خارج از تخصصشان اظهار نظر نمى كنند.

١٥- از پذیرش همزمان چند مسئولیت پرهیز می کنند. اگر مسئولیتی را بپذیرند برای تحقق اهداف آن بسیار تلاش می کنند.

١٦- افراد را قضاوت نمی کنند و در خصوص پیشینه، اعتقادات و احوالات خصوصی افراد کنجکاوی و تجسس نمی کنند. بجای سخن گفتن از افراد، از افکار و اندیشه ها سخن می گویند.

١٧- مسئوليت اشتباهاتشان را مى پذيرند و از اعتراف به خطا يا شكست خود طفره نمى روند. در پذيرش اشتباه فرافكنى نمى كنند.

١٨- وارد محاجه و یکی به دو نمی شوند وحاضر جوابى نمى كنند. در برابر تندی و توهین صبور و با سعه ی صدر هستند.

١٩- به هیجانات خود مسلط هستند. در رفتارشان خشم، ترس، اضطراب یا شادی مفرط دیده نمی شود.

٢٠- به هیچکدام از ویژگیهای بالا تظاهر نمی کنند.

اگر چنین افرادی را می شناسید، قدر آنها را بدانید. آنها در این زمانه ی پرآشوب مانند گلهایی هستند که در شکاف صخره ها گم شده اند. جامعه ی بالنده و آرمانی از اینگونه افراد در لایه های زبرین خود بیشتر دارد. کشوری که هرم خردمندی در آن وارونه باشد، یعنی هرچه بالاتر روی بیشتر از جنس خردمندان بیابی، جامعه ی رهیده ایست.
@pedram_soltani
@Haajm
پایان دفتر وزارت: ایران را از یاد نبریم
✍🏻 عباس آخوندی - ۱۹ آبان‌ماه ۹۷

▫️امروز روزِ بستن رسمی دفتر وزارت بود. در پی آن بودم و هستم که چرک‌نویس‌های این دفتر را پاکنویس کنم و به ملت عزیز ایران گزارش کنم تا شاید به‌کار جوانان و آیندگان آید. کوتاه سخن آنکه حکمرانی بی‌سرزمین، بدون حس تعلق به یک فرهنگ و تمدن و در خلاء امکان‌پذیر نیست پس ایران را از یاد نبریم.

دوم:
▫️شرط کارآمدی حکمرانی در درون، فراهم‌آوردن شرایطی است که مردمان برقراریِ عدالت را حس کنند. این موضوع هم بحثی ذهنی و رمانتیک نیست شاخص‌های آن تامین و تعهد به حقوق اساسی شهروندان و صلح اجتماعی، حاکمیت قانون، وجود فرصت‌های برابر برای همگان، دسترسی آزاد به اطلاعات، امکان رقابت منصفانه برای کسب منفعت خصوصی مشروع برای تمام شهروندان و در نهایت امکان خلق ثروت ملی توسط یک ملت به‌نحوی که همگان احساس بهبود کنند، و در بیرون، تامین منافع ملی در صحنه‌ی جهانی است. این‌کار نیز از رهگذر دفاع مقتدرانه از سرزمین با تجهیز به قدرت سخت و نرم به منظور تضمین امنیت ملی، تامین صلح و روانی حرکت در مبادله‌های فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و تجاری با سایر ملل به‌دست می‌آید.

سوم:
▫️عمران و آبادانی ایران مهم است. آن هم با توجه به سطح دانش روز بشری و توجه به فنآوری‌های مدرن و افزایش توان زیست‌پذیری در سرزمین و روانی حرکت در آن است. گذر از تکیه صرف بر استخراج و مصرف منابع طبیعی و مادی به اقتصاد دانش بنیان نیازمند زیر ساخت‌های سخت‌افزاری و نرم‌افزاری مدرن، کارآمد و زاینده‌است.

چهارم:
▫️انسان متمدن عضو سازمان مدنی سلول بنیادین جامعه در روزگار نوین است. توجه به فکر، هویت و شخصیت این انسان اساسِ کار است. اگر مطبوعات رکن چهارم است و اگر افکار عمومی مهم است، ریشه‌ی آن در این حقیقت نهفته است. بنابراین، از رسانه‌ی جامعه مدنی مراقبت کنیم. به‌هوش باشیم که ضدِّرسانه جای رسانه را نگیرد.

▫️به پایان آمد این دفتر حکایت هم‌چنان باقی است.
@AbbasAkhoundi
@Haajm
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چطور با روزنامه یک پنجره را پاک کنیم؟

🎥 فیلم یک دقیقه‌ای تاثیرگذار و انتخاب شده در میان برگزیدگان اولیه جشنواره فیلم حقوق بشر فرانسه/ کاری از ایران
@Haajm
تحریم، جنگی خاموش است
✍🏻 آیدین پورخامنه
@Haajm
یکی از ادعاهای سیاسیون آمریکایی برای تعدیل خشونت نهفته بر تحریم‌ها علیه ایران، بیرون بودن موضوع غذا و دارو از این محدودیت بود تا به جان انسان احترام گذاشته شود. در این خصوص با احمد قویدل، مدیرعامل کانون هموفیلی ایران گفت‌وگویی انجام شد و با او درباره وضعیت دسترسی بیماران هموفیلی به داروهایشان با توجه به تغییرات قیمت ارز و شروع تحریم‌های جدید، به خبرنگار «آرمان» مسائلی را مطرح کرد.

👈🏻 برای خواندن متن کامل بر روی "INSTANT" بزنید:
bit.ly/2ODdRd5
گزارش میدانی از وضعیت مردم زلزله‌زده غرب کشور یکسال پس از وقوع آن؛ فراموش‌شدگان سرپل
@Haajm
براساس گزارش میدانی در حال حاضر (تا تنظیم لحظه این گزارش؛ روز گذشته) باران باریدن گرفته و برخی کانکس‌ها (آنهایی که کیفیت پایینی دارند) از سقف و کف آب می‌دهند. باد شدیدی وزیدن گرفته و کانکس هایی را که کیفیت پایین تری دارند از زمین کنده و به این سو و آن سو پرت می کند. در مجموع شرایط جوی در وضعیت هشدار است. این وضعیت بد وقتی بدتر می شود که بفهمیم ساکنان این کانکس ها حتی از عهده ایزوگام سقف های کانس شان بر نمی‌آیند چرا که هزینه ایزوگام در چند ماه گذشته چند برابر شده است.

👈🏻 برای خواندن متن کامل بر روی "INSTANT" بزنید:
bit.ly/2FqYchk
چرا باید ایران را دوست داشت؟
✍️ علی‌اشرف درویشیان

ایران را دوست دارم چون‌که مزرعه‌های سرسبز و معطّر برنج شمال را دوست دارم. چون جنگل‌های انبوه مازندران و رشت را دوست دارم. ایران را دوست دارم چون فردوسی و شاهنامه‌اش را دوست دارم. چون رستم و سهراب و گردآفرید و تهمینه را دوست دارم. چون شیراز را دوست دارم. حافظ و سعدی را دوست دارم. چون کرمانشاه را دوست دارم و ابوالقاسم لاهوتی شاعر نامدار کرمانشاهی را دوست دارم. باغ‌های کرمانشاه و درخت‌های آلوچه و انگور و سیب و گلابی‌اش را دوست دارم. چون بیستون و شیرین و فرهاد را دوست دارم. چون لاله‌های واژگون لرستان را دوست دارم.

ایران را دوست دارم زیرا دکتر محمد مصدق، خسرو روزبه، خسرو گلسرخی و قهرمانانی چون بیژن جزنی و سعید سلطانپور و محمد مختاری و جعفر پوینده و همه‌ی جانباختگان راه آزادی را دوست دارم.

ایران را دوست دارم چون سرزمین پدری و اجدادی من است و مزار عزیزانم در آن است. پدر، مادر، مادربزرگ و همه‌ی کسانم در آن خوابیده‌اند.

ایران را دوست دارم چون مقام‌های سه‌گاه و چهارگاه و شور و دشتی و همایون و افشاری و در نهایت شجریان و آوازش را دوست دارم. و سه‌تار و کمانچه و دف و تنبور را دوست دارم. ایران را و باباکرم را دوست دارم. این‌ها تکه‌هایی از پازل شخصیت و هویت مرا تشکیل می‌دهند. بدون این‌ها که گفتم من بی‌هویت خواهم بود.

ایران را دوست دارم و آبگوشت و کوفته‌ی ایرانی را و آش‌های مختلف و ترید و شله‌زرد و شله‌قلمکار و انواع شربت‌ها را دوست دارم. و بوی عطر گلاب قمصر کاشان را دوست دارم. بوی چادر مادربزرگم را و جهان پهلوان تختی و پهلوان حسین گلزار کرمانشاهی را و نامجو را و همه‌ی کسانی که برای اعتلای نام ایران کوشیده‌اند.

ایران را دوست دارم و صادق هدایت و بوف کورش را و داش آکل را و شنگول و منگول را و بزرگ علوی را و استاد محمد باقر مؤمنی و جلال آل احمد و استادم دکتر سیمین دانشور را و دکتر امیرحسین آریانپور را.
این‌ها همه بخشی از هویت من هستند و اگر این‌ها نبودند من پادرهوا و ول بودم. اما این‌ها همه، آن گل، آن آش، آن شعر و آن تصنیف‌ها همه شخصیت مرا ساخته‌اند و من شدم آنچه که امروز هستم.

ایران را و فرش کاشان و شله‌زرد روز اربعین و همه‌ی این‌ها را دوست دارم و روی همه‌ی اینها ایران را دوست دارم و سرزمین دلیرپرور کُردستان را و کردها و شاعران و نویسندگان و مبارزان کرد را دوست دارم. کوچه‌های بچگی‌ام را که در ایران است دوست دارم. معلم‌های گذشته ام را، استادانم را، همه و همه را دوست دارم و ایران را که جایگاه ستار خان و باقر خان و یارمحمد خان کرمانشاهی و صفر خان و صمد بهرنگی است دوست دارم. ایران را دوست دارم زیرا شعرهای شاملو و فروغ فرخزاد و سیمین بهبهانی را دوست دارم.

و در پایان کلمه‌ی «پایان» را دوست دارم زیرا وقتی در دوران بچگی‌ام در مدرسه مشق‌هایم تمام می‌شد و به پایان می‌رسیدم شاد می‌شدم چون می‌دانستم که دوران زحمت‌ها و خستگی‌هایم به پایان رسیده است.
tlgur.com/d/GOVNDMK8
@ShamlouHouse
@Haajm
۱۲نوامبر،روزجهانی #کودکان_یتیم است.میلیون‌ها کودک درسراسر جهان به دلایل بسیاری مثل جنگ،قحطی،بیماری،جابه‌جایی یافقر پدر،مادر وخانواده خود را از دست می‌دهند.دومین دوشنبه نوامبر روزی برای این کودکان است.
@Haajm
لگوها و عروسک‌های شکسته
✍️جواد کاشی؛ استاد جامعه شناسی سیاسی دانشگاه علامه

چیزی در نسل جدید وجود دارد که برای هم نسلان من قابل فهم نیست: آنها می‌خواهند زندگی کنند. این درست همان نکته ساده و بدیهی است که برای نسل من، و برای دنیایی که ما در آن بالیدیم قابل فهم نیست.

دنیایی که ما در آن بالیدیم یک دست نبود. رنگ‌ها و تنوعات و تعارض‌های فراوانی در آن موج می‌زد. اما چیزی بود که همه آنها را به هم پیوند می‌داد. همه ما حس سنگینی از زندگی در این دنیا داشتیم. چیزی بود که بر روان همه ما سنگینی می‌کرد و سبب می‌شد تبعیض، ستم، نابرابری و استبداد را تحمل نکنیم. ما برای تحقق الگویی آرمانی از زندگی، می‌خواسیتم همه چیز را به یک نقطه آغاز پاک و بی آلایش بازگردانیم. پر از عشق نسبت به آن نقطه آغاز بودیم و پر از اشتیاق به آن الگوی آرمانی زندگی. در پرتو آن عشق و اشتیاق، پر بودیم از میل به ویرانی هر آنچه در روزگارمان جاری بود. ما پر از حس نفرت و کینه بودیم نسبت به هر آنچه بود. اساساً آشتی و سازش با بودهای این عالم را خیانت به آرمان‌ها می‌دانستیم.

نسل‌هایی که پس از ما آمدند، درست در نقطه مقابل ما قرار دارند. آنها می‌خواهند زندگی کنند. میل به زندگی، آنان را با هر آنچه هست در نسبت قرار می‌دهد. از زندگی موجود ناراضی‌اند، بسیار بسیار بیش از ما. اما تامین رضایت خود را در از میان بردن هر آنچه هست نمی‌جویند. نه نقطه آغاز بی آلایشی برای آنها وجود دارد نه الگویی آرمانی از زندگی. آنها آرایش تازه هر آنچه هست را جستجو می‌کنند. آرزو دارند هر آنچه هست را به هم بریزند و از قطعات آن شکلی تازه خلق کنند.

بیشتر به خلاقیت در فرم می‌اندیشند تا به خلاقیت در محتوا. به جای روایتی حقیقت طلبانه از زندگی و سیاست، روایتی زیبایی شناختی دارند.
ما به کودکانی شبیه بودیم، که عروسک اسباب بازی‌مان را می‌شکستیم، اما اینها به کودکانی شبیه‌اند که اسباب بازی‌شان لگوست.. هر چه را پیش رویشان هست جدی می‌گیرند، اما لزوماً دوستش ندارند. ممکن است شکل موجودش را در ذهن و روانشان تخریب‌ کنند، اما در جستجوی آنند تا قطعات آن را در یک صورت بندی تازه سرهم کنند. آنها به هزار شکل ممکن زندگی با همین قطعات می‌اندیشند، و ما به یک فراروی می‌اندیشیدیم که نسبتی با زمان حال نداشت.

نسل من رو به انقراض است، اما برای نسل جدید بن بست ساخته است. نسل من، اگر در مناصب سیاسی و حاکمیتی نشسته، از مواهب مالی و رانتی فراوان بهره مند است، اما مرتب دار و ندار جهان را تحقیر می‌کند و میل جوانان به زندگی را تقبیح می‌کند. به آنان راه نمی‌دهد، موقعیت‌های خود را به آنان واگذار نمی‌کند. از جهان پر از زهد خود دیواری ساخته برای نسل جدید. خود زاهدانه از مواهب دنیا بهره‌مند است و جوانان طالب زندگی و دنیا را بی کار و محروم از زندگی رها کرده است. نسل من اگر در موقعیت اپوزیسیون است، نسل جدید را تحقیر می‌کند که چرا به اندازه کافی فداکار نیست. چرا به هیزم تنور آتشین او تبدیل نمی‌شود.

نسل جدید اگر احساس ناامیدی و یاس کند، ناشی از سکونت ناگزیر در بن بستی است که ما برای او ساخته‌ایم. تاب نمی‌آورند، با ما می‌ستیزند، اگر مایوس و ناامید باشند، ناشی از بی نتیجه ماندن تلاش هایشان است و طولانی شدن عمر این بن بست. چه فاجعه‌ای است اگر فرزندان برای گشایش زندگی شان منتظر مرگ پدر بمانند.

به خلاف آنچه ما فکر می‌کنیم، میل نسل جدید به زندگی، خودخواهانه نیست. آنها نماینده دورانی هستند که نه مرگ بلکه زندگی را نه روانی معطوف به رهایی است. تداوم ما، مشروط به آن است که میل زندگی و میل مرگ، اروس و تاناتوس، به توازن برسند. آنها با جانبداری سویه زندگی، رو به روی سویه مرگ زندگی ایستاده‌اند.
اگر نمی‌خواهیم فرزندان منتظر مرگ پدران بمانند، باید کارکرد خود را دگرگون کنیم.

فرزندان ما به هر حال بر ما غلبه خواهند کرد. اما غلبه تام و تمام سویه زندگی بر سویه معطوف به مرگ، زندگی را دستخوش بحران‌هایی از سنخ دیگر می‌کند. بحران‌هایی که دوباره سویه مرگ را فراخوان خواهد کرد و دوباره نسلی مشابه نسل ما را متولد خواهد ساخت. باید به توازن اندیشید. ما می‌توانیم پیش از مرگ، به توازن جامعه کمک کنیم. نسل جدید را به رسمیت بشناسیم، راه را برای او بازکنیم، به تدریج به نفع او عقب بنشینیم، دنیای آنان را جدی بگیریم، به جد منتقد دنیای خود باشیم، تا آنها به ما اعتماد کنند. آنوقت از ما خواهند شنید که مسیر زندگی گاهی به نقطه‌های بحرانی خواهد رسید و عبور از آن نقاط، جز با فداکاری، از خود گذشتگی، و پذیرش قهرمانانه مرگ امکان پذیر نخواهد بود.
@Haajm
بازنشستگی؛ پاداش یا مجازات
✍🏻 مجید صیادی | روزنامه‌نگار

پس از تصویب و ابلاغ قانون منع به‌کار‌گیری بازنشستگان، صاحب‌نظران از زوایای مختلف حقوقی، اجرایی و سیاسی از موضع موافق، مخالف و منتقد به آن پرداختند. مدیرانی که مشمول قانون می‌شدند و حامیان سیاسی آنها نیز تلاش بسیاری کردند که راه گریزی بیابند. در این میان، اما آنچه کمتر مورد توجه قرار گرفت تغییر ماهیت و کارکرد بازنشستگی بود که رسمیت یافته بود.

سال‌ها بود که چیزهایی می‌دیدیم و حرف‌هایی می‌شنیدیم که روحمان را می‌آزرد و قلبمان را می‌فشرد. با روحی آزرده و دلی گرفته، اما به ‌خودمان امید می‌دادیم. می‌دیدیم و می‌شنیدیم از روزگار و زندگی هزاران هزار هموطن شریف که چگونه در سنینی که باید با نداشتن دغدغه معاش، کرامتشان حفظ می‌شد.

اما شاهد تخریب روحیه‌شان بودیم؛ در حساب و کتاب دخل و خرجی که هیچ‌وقت جور نمی‌شد، می‌دیدیم که چطور غرور مردانه و شکوه زنانه‌شان در تلاشی بی‌فرجام برای حفظ آبرویی که از پس 30سال کار گردآمده بود، تحلیل می‌رفت. با این همه دل خوش می‌کردیم که این وضعیت غیرمنصفانه، اتفاقی است و به دلایلی ناخواسته این شرایط پیش آمده، اصالت و حداقل رسمیت ندارد؛ درست می‌شود. احکام را می‌خواندیم و باور داشتیم که بازنشستگی پاداشی است به پاس 30 سال خدمت و سند افتخار است. سند شایستگی و کاروتلاش صاحبش. سال از پس سال می‌گذشت و منتظر بودیم مدیران و تصمیم‌گیران چنان مدیریت کنند و تصمیم بگیرند که دوباره الفاظ با واقعیت هم‌معنا شوند و بازنشستگی بشود پاداش و بازنشسته با برخورداری از آن به کارهایی بپردازد که خدمت و انجام وظیفه مانع می‌شدند. با دوستان و خانواده بیشتر سرکند. سفر برود. زیارت، سیاحت. کتاب‌های نخوانده بخواند و از دیدن فیلم و تئاتر و شنیدن موسیقی لذت ببرد. فرصت خلوت‌کردن با خود یا خدا را داشته باشد. کارهای پزشکی عقب‌افتاده را انجام دهد و باور کند که بازنشستگی تغییر فازی است از انجام وظایف شغلی و اجتماعی به رسیدگی به علائق و نیازهای فردی و این یعنی درک حق‌شناسی جامعه.

اما هرچه گذشت معنای بازنشستگی از آنچه مبدعانش در ذهن داشتند و اعلام کرده بودند و بر احکام می‌نوشتند بیشتر فاصله می‌گرفت. مدیران و تصمیم‌گیران، اقتصاد و قوانینش را برنمی‌تافتند. سیاست بر همه‌‌چیز اولویت داشت، اما پدیده‌های اقتصادی از تورم غیرقابل مهار گرفته تا گرانی روزافزون و نیازهای جدید و کاهش فرصت‌های شغلی کار خود را می‌کردند. پاداش را به جریمه و بازنشستگی را به تاریخ انقضا تبدیل کرد. ظاهرا اجرای برنامه بازنشستگی پیش‌نیازهایی داشته و جامعه ما آن شرایط را از دست داده؛ احتمالا ثبات اقتصادی. اما چندی پیش و با مصوبه مجلس شورای اسلامی به ‌نام قانون منع به‌کارگیری بازنشستگان، امیدمان رنگ باخت. اول خوشحال بودیم که بالاخره قرار است وضعیت تغییر کند. عنوان قانون چنان بود که امیدوار شدیم. می‌شد اینطور استنباط کرد که کسی اجازه ندارد مردم را از بازنشستگی محروم کند. یا در برخورداری از این پاداش تأخیر بیندازد. اما خیال باطل بود. معافیت جانبازان بالای ۵۰درصد از این قانون همه‌‌چیز را روشن کرد. نشان داد که قانونگذاران کشور واقعا از یاد برده‌اند که بازنشستگی پاداش است نه مجازات. که اگر غیر از این بود جانبازان سرافراز را لایق بخشودگی از آن نمی‌کردند.

بگذریم که دولتمردان مشمول این قانون نیز با رفتارهایی دور از ذهن برای فرار از بازنشستگی، نشان دادند که آنها هم بازنشستگی را مجازات می‌دانند.
صدالبته که سال‌هاست در عمل و عالم واقع بازنشستگی برای بسیاری مجازاتی است در بدترین زمان عمرشان.

این روزها و در هیاهوی چانه‌زنی‌های رقبای سیاسی بر سر تاریخ تولد مدیران تحت حمایتشان، آنچه کلا فراموش شده از یک طرف بی‌کفایتی کسانی است که طی سال‌ها با سرانگشت بی‌تدبیری‌شان، پاداشی را به مجازات تبدیل کردند.

لابد بازنشستگی هم طرحی است استعماری و مردم خبر ندارند و از طرف دیگر خیل کارمندان، که بر سر دوراهی انتخاب بستن بار خودشان به هر طریق ممکن، یا سختی و تاریکی آینده خود و خانواده‌شان، قرار دارند./ همشهری
@Haajm
‏۱۳ نوامبر، روز جهانی ‎#مهربانی است. گروهی از نهادهای بشردوستانه در سال ۱۹۹۷ بایکدیگر متحد شدند تا مردم را تشویق کنند که در این روز به یکدیگر هدیه بدهند. هدیه‌هایی مثل کتاب، لباس، غذا، شاخه‌ی گل و حتی یک لبخند
@Haajm
دبیرکارگروه تشکل های مردم نهاد ستاد بازآفرینی شهری پایدار:
ضرورت ایفای نقش تسهیل‌گری در امور بازآفرینی از سوی تشکل‌های مردم نهاد/ دولت در کار سمن ها مداخله نکند

فیروزه صابر، دبیرکارگروه تشکل های مردم نهاد ستاد بازآفرینی شهری پایدار با اشاره به اینکه سازمان های مردم نهاد با اتکا بر اصول مختلفی می توانند مشارکت مردم را در برنامه بازآفرینی محلات جلب کنند، اظهارکرد: یکی از این اصول اعتماد اجتماعی است که به نوع تعامل و گفت و گوی بین مردم و سازمان های مردم نهاد باز می گردد.

وی با تاکید بر لزوم ایجاد شفافیت سمن ها، برای جلب مشارکت موثر مردم در بازآفرینی محلات، گفت: این سازمان ها باید در عملیات و نوع نگاه، از شفافیت با جامعه محلی برخوردار باشند.

دبیرکارگروه تشکل های مردم نهاد ستاد بازآفرینی شهری پایدار با اشاره به اینکه سازمان های مردم نهاد باید نقش تسهیلگری را برای بازآفرینی محلات، در جامعه محلی ایفا کنند، افزود: این جامعه محلی است که باید نسبت به حل مسائل اجتماعی حساس و دراین زمینه تصمیم گیرنده باشد.

وی ادامه داد: به دلیل اینکه تشکل ها بر حسب تخصص و ماموریت خود بر حوزه و رشته خاصی متمرکز هستند باید در پیوند با هم قرار گیرند و به صورت شبکه ای فعالیت و هم گرایی بین خود ایجاد کنند. همچنین تشکل ها باید از توان، تجربه، منابع و امکانات یکدیگر به خوبی استفاد کنند تا ضریب تاثیرگذاری و کارکرد بهتری در جامعه محلی داشته باشند.

صابر با اشاره به اینکه توسعه جامعه محلی دارای بخش های مختلف کالبدی، فرهنگی، اجتماعی و بهداشتی است، تصریح کرد: یک تشکل به تنهایی نمی تواند پاسخگوی همه نیازها باشند و باید برای توسعه جامعه محلی با دیگر تشکل ها همراه شود.

وی تاکید کرد: تشکل های مردم نهاد، باید اصل مشارکت مردم را جدی بگیرند و اجازه ندهند این احساس در جامعه محلی ایجاد شود که این نهاد برای آنها تصمیم می گیرد.

دبیرکارگروه تشکل های مردم نهاد ستاد بازآفرینی شهری پایدار افزود: شرط اصلی موفقیت یک تشکل مردم نهاد این است که به عنوان یک تسهیلگر بتواند مشارکت جامعه محلی را در پروسه تصمیم گیری برای حل مسائل جامعه جلب کند.

وی با بیان اینکه دولت باید تشکل های مردم نهاد را باور کند، گفت: وضعیت تشکل های مردم نهاد درسال های اخیر نوساناتی داشته و در دوره هایی مورد قبول دولت نبوده، اما در حال حاضر تا حدودی در بخش هایی از دولت نقش این تشکل ها پذیرفته شده است.

صابر بیان کرد: دولت به دلیل قدرت برتری که برای خود در جامعه قائل است، تصور می کند می تواند برای تشکل ها تعیین تکلیف کند در حالیکه اینطور نیست و دولت باید باور کند تشکل ها ضلعی از اضلاع توسعه اجتماعی و اقتصادی کشور هستند و نیازی به مداخله دولت ندارند.

دبیرکارگروه تشکل های مردم نهاد ستاد بازآفرینی شهری پایدار با اشاره به اینکه دولت باید برای فعالیت NGOها بستر امنی را فراهم کند، ادامه داد: هنوز بسیاری از این سازمانها برای شکل گیری، مجوز گرفتن، تمدید و فعالیت با مشکلات عدیده ای مواجه هستند.

وی با بیان اینکه در زمینه فعالیت NGO ها و نحوه حمایت دولت از آنها قانون مدونی وجود ندارد، گفت: این قانون باید از طریق دولت به مجلس برود و تصویب شود اما تاکنون این کار انجام نشده است.

صابر با بیان اینکه دولت باید به شکل گیری شبکه های تخصصی و ملی کمک کند، گفت: اخیرا برخی از بخش های دولتی به جای اینکه این پیوند را برای تشکل ها ایجاد کنند، خود نسبت به تشکیل انجمن خیریه و NGO اقدام می کنند و از رانت اطلاعاتی و منابع دولتی در این زمینه استفاده می کنند که این کار به هیچ وجه اخلاقی و حرفه ای نیست.

دبیرکارگروه تشکل های مردم نهاد ستاد بازآفرینی شهری پایدار اظهار کرد: دولت ها برای همکاری مشترک با تشکل ها نباید آنها را به صورت پیمانکار ببینند و باید به عنوان یک نهاد اجتماعی داوطلب به این تشکل ها نگاه کنند.

وی افزود: دولت به دلیل برخورداری از زیرساخت ها، امکانات و منابع موجود باید از طریق آموزش به توانمند سازی NGOها و تشکل های مردمی کمک کند و امکاناتی که در شکل گیری و بقا آنها موثر باشد را در اختیارشان قرار دهد./پایگاه خبری وزارت راه و شهرسازی
tlgur.com/d/8DYkz6WG
@Haajm
خیر و وقف برای دانشگاه
✍🏻محمد فاضلی

جان هاروارد کشیشی بود که در فاصله سال‌های 1607 تا 1638 میلادی زندگی کوتاهی داشت اما عاشق یاد گرفتن و آموزش بود. او مبلغ 1285 دلار (نیمی از کل دارایی مالی‌اش) و کل کتابخانه‌اش را به دانشگاهی که در 1636 تأسیس شده بود هدیه کرد و نام این دانشگاه به افتخار او به «دانشگاه هاروارد» تغییر یافت.

دانشگاه‌های آمریکایی از آن زمان به بعد همواره مبالغ زیادی را در قالب وقف، هبه، بخشش، نذر و امور مشابه دریافت کرده‌اند. فهرست ثروتمندترین دانشگاه‌های آمریکایی نشان می‌دهد که سه دانشگاه هاروارد، ییل و تگزاس به ترتیب 35، 27.1 و 26.5 میلیارد دلار دارایی از محل وقف و بخشش خیرین دارند. دهمین دانشگاه 10.4 میلیارد دلار، و حتی یکصدمین دانشگاه در این فهرست بیش از یک میلیارد دلار دارایی ناشی از وقف و بخشش‌های خیرین دارند.

برخی دانشگاه‌ها در ایران نیز تلاش کرده‌اند باشگاه خیرین راه‌اندازی کنند و به طرق مختلف منابعی را از این محل جذب کنند. این کار بالاخص در زمانه‌ای که دولت به دلایل مختلف تحت فشار مالی است و توان زیادی برای حمایت از توسعه کمی و کیفی دانشگاه‌ها ندارد، بسیار مهم است.

دانشگاه‌های اصلی– فهرستی از یازده دانشگاه اصلی و ممتاز کشور - می‌توانند جذب‌کننده کمک‌های مالی، وقف، حمایت‌های خیرین و سرمایه‌گذاری ثروتمندان در توسعه فضاهای دانشگاهی، آزمایشگاه‌ها، نوسازی بناهای فرسوده دانشگاه‌ها، کمک به دانشجویان دکتری مستعد برای ادامه تحصیل و متمرکز شدن روی انجام رساله‌ها، کمک به کتابخانه‌ها، تجهیز کلاس‌ها و خیلی موارد دیگر باشند.

اگرچه بسیاری از نهادهای کشور قربانی بی‌اعتمادی شده‌اند اما کماکان دانشگاه‌ها در زمره قابل‌اعتمادترین نهادها به‌شمار می‌آیند. دانشگاه‌ها به‌واسطه داشتن هیئت امنا، امکان ثبت اماکن و تأسیسات ساخته‌شده با کمک‌های خیرین، و مشاهده‌پذیر بودن نتیجه سرمایه‌گذاری خیرین، ظرفیت مناسبی برای جذب این کمک‌ها دارند. خود علم و توسعه دانش نیز کماکان احترام و جایگاهی نزد مردم و بالاخص اقشار فرهیخته ثروتمند دارد و همین امر می‌تواند تعامل دانشگاه با خیرین را تقویت کند.

سنت وقف، بخشش و کمک خیرین به دانشگاه‌ها در ایران نیز وجود داشته است. موقوفات زیاد دانشگاه تهران و برخی دانشگاه‌های دیگر شناخته‌شده هستند. ما برای تقویت دانشگاه‌ها در این شرایط دشوار، برای تقویت نهاد علم به عنوان یکی از بزرگ‌ترین سرمایه‌های توسعه در ایران، به توسعه مشارکت خیرین و وقف‌کنندگان برای دانشگاه‌ها نیازمندیم.

اگر شما هم آن‌قدر ثروتمند هستید که بخواهید اموالی را وقف کرده یا بخشش کنید، دانشگاه‌های اصلی کشور را در خاطر داشته باشید. آینده عقلانیت، توسعه و سرنوشت زندگی ما ایرانیان با کیفیت این دانشگاه‌ها به هم گره خورده است. اگر می‌توانید، به وقف و کار خیر برای دانشگاه‌ها بیندیشید. کسی چه می‌داند، شاید دانشگاهی که شما به آن کمک می‌کنید، روزی نقش دانشگاه هاروارد را در ایران ایفا کرد.
@Haajm
بیش از هزار نفر از متخصصان محیط زیست و هنرمندان خطاب به رئیس قوه قضائیه:
بازداشتی های محیط زیست جوانی را فدای حفظ تنوع زیستی کردند

بیش از هزار نفر از متخصصان محیط زیست، هنرمندان و فعالان مدنی حامی محیط زیست کشور در نامه ای به رییس قوه قضاییه با بیان اینکه بازداشت شدگان محیط زیستی از کارشناسان خوش نام حیات وحش و فعالان محیط زیست کشور هستند خواستار دادرسی منصفانه این افراد شدند.

امضا کنندگان که در بین آنها نام چهره های سرشناس و پیشکسوت محیط زیست، متخصصان دانشگاهی، مدیران، کارشناسان و محیط بانان سازمان حفاظت محیط زیست، جامعه هنری و فعالان مدنی حامی محیط زیست نیز دیده می شود، با تاکید بر ضرورت حفظ امنیت کشور و برخورد با کسانی که بخواهند مخل این امنیت شوند، خطاب به آیت الله آملی لاریجانی نوشتند که بازداشت شدگان مورد نظر از خوش سابقه ترین فعالان و کارشناسان محیط زیست بوده که همواره در چارچوب قانون، بی مزد و منت جوانی خود را نثار حفاظت از تنوع زیستی ایران کرده اند.

امضا کنندگان که شمار آنها به بیش از هزار و صد نفر می رسد، با ابراز نگرانی از گذشت بیش از 9 ماه از بازداشت موقت این افراد نوشتند: ما شهادت می دهیم طی سالها فعالیت حرفه ای بازداشت شدگان جز تلاش برای خدمت به میهن و حفاظت از طبیعت این مرز و بوم شاهد هیچ گونه فعالیت شبهه انگیزی از سوی آنها نبوده ایم از این رو استدعا داریم رویه دادرسی نامبردگان با حفظ کرامت انسانی آنها و با شفافیت کامل تا رفع تمامی ابهامات موجود و با مراعات حق دفاع و دادرسی منصفانه و اقناع وجدانی محقق شود.

هشت تن از کارشناسان حیات وحش و فعالان محیط زیست کشور که در بین آنها افرادی همچون هومن جوکار، مدیر ملی پروژه حفاظت از یوزپلنگ آسیایی و طاهر قدیریان، از برگزیدگان یونسکو در سال 2009، در بهمن ماه سال گذشته به اتهام جاسوسی بازداشت شدند.

وزارت اطلاعات (به عنوان مرجع تشخیص جاسوسی) و رییس سازمان حفاظت محیط زیست بارها اعلام کرده اند که این افراد جاسوس نیستند.
برای 4 نفر از این فعالان محیط زیست به اتهام فساد فی الارض کیفرخواست صادر شده است.
@Haajm
8⃣ هشتمین #گفتگوی_راهبردی_حجم
#جامعه_مدنی و گذر از چالش‌های اقتصادی ایران
🎙 سخنران: #عباس_احمد_آخوندی
۲۹ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۱۷
⭕️ ورود برای عموم آزاد و رایگان است ⭕️
@Haajm
به مناسبت هفته‌ی کتاب، روایت توران میرهادی را از کتاب‌های تاثیرگذار زندگی‌اش بخوانید.

یازده‌ساله بودم که خواندن دو داستان، تأثیر عمیقی بر دل و جان من گذاشت. یکی از آن‌ها کتاب «فریدل استار ماتس» بود که داستان پسرکی پنج‌ ساله است که در گیرودار تخلیه‌ی شهر در جنگ جهانی اول، پدر و مادرش را گم می‌کند و پس از سرگردانی بسیار، به جنگلی می‌رسد. جنگل‌بان و خانواده‌اش او را به فرزندی می‌پذیرند و بزرگ می‌کنند. تنها یادگار او از پدر و مادرش شلواری است که حاضر نیست آن را به کسی ببخشد. فرزندان جنگل‌بان که خواهان این شلوار هستند، او را سرزنش می‌کنند و از حق‌ناشناسی او دلخور می‌شوند. ولی همین شلوار سبب می‌شود تا او پدر و مادر واقعی‌اش را بیابد. درد این کودک سرگردان، ‌چنان در من اثر کرد که نفرت از جنگ و مصائبی که به بار می‌آورد، جزئی از من شد.
کتاب دیگر، «مایا، دختر گریزان از کندو» از نویسنده‌ای آلمانی بود. مایا زنبور عسل باهوشی است که روزی از کندو دور می‌شود. زنبورهای درشت خرمایی او را اسیر می‌کنند و او می‌شنود که آن‌ها قصد دارند به کندوی زنبور عسل حمله کنند. مایا از دست آن‌ها می‌گریزد و با زحمت بسیار، خود را به کندو می‌رساند و به زنبورهای عسل هشدار می‌دهد. به‌این‌ترتیب، کندو از حمله نجات می‌یابد. هنوز پس از گذشت نیم‌قرن، همه‌ی لحظه‌های این کتاب را به خاطر می‌آورم. این کتاب، انگیزه‌ی خدمت، فراتر رفتن از خود و کاری ارزشمند کردن را در وجود من کاشت و سبب شد به کشورم، به مردم و فرهنگ آن عشق بورزم و هنوز که هنوز است، رگه‌های این تأثیر را در زندگی روزمره‌ی خود کشف می‌کنم و می‌بینم.

🔹گفت‌وگو با زمان، مجموعه گفت‌وگوهای توران میرهادی، تدوین: مسعود میرعلایی، انتشارات موسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان

@atrafpublication
@Haajm
https://ytre.ir/atraf123