دغدغه ایران
60.3K subscribers
956 photos
232 videos
136 files
1.98K links
این تنها رسانه ویژه انتشار نوشته‌های محمد فاضلی در تلگرام است. هیچ کانال دیگری برای نشر نوشته‌هایم ندارم.
Download Telegram
کرونا و شاید این آخرین کار زندگی‌ات باشد

محمد فاضلی - عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی

فیلم #غیرممکن، داستان واقعی خانواده‌ای اسپانیایی است که برای تعطیلات راهی تایلند می‌شوند. سونامی، یک روز بعد از استقرارشان در هتل ساحلی زیبا، همه چیز را ویران می‌کند و تعطیلات به فاجعه بدل می‌شود.

مادر و پسر بزرگ خانواده، در میان دریای آب کشنده سونامی در ساحل، زنده مانده و یکدیگر را می‌یابند. مادر به شدت زخمی شده و خونریزی دارد. این دو در حالی که می‌کوشند خود را نجات دهند، صدای کودکی را می‌شنوند که پدرش را صدا می‌کند.

مادر بر یافتن و نجات کودک اصرار می‌کند و پسر اصرار دارد که خودشان را از میان فاجعه نجات دهند. مادر در نهایت چیزی شبیه به این جمله را به پسرک می‌گوید: شاید این آخرین کار زندگی‌ات باشد.

فیلم جذابی است، سکانس آخر فیلم به همین جمله بازمی‌گردد. اگر دیدید، این نوشته را به یاد بیاورید.

هر کاری ممکن است آخرین کار زندگی ما باشد. مرگ خبر نمی‌کند. آدم گاه از سونامی فاجعه‌بار جان سالم به در می‌برد و گاه مثل فیلم رضا میرکریمی، #یک_حبه_قند در گلویش می‌جهد و خفه‌اش می‌کند. اگر هر کاری آخرین کار زندگی تلقی شود، آن گاه معنای دیگری می‌یابد.

کرونا هم عین سونامی برای شخصیت‌های فیلم #غیرممکن است. می‌شود فکر کرد شاید این آخرین کار زندگی‌ات باشد، آخرین تصمیم، آخرین فرصت اصلاح، آخرین زمان برای عذرخواهی، آخرین فرصت برای گفتن و آخرین فرصت جبران.

(اگر می‌پسندید به اشتراک بگذارید.)

⭕️ کانال دغدغه ایران:
@fazeli_mohammad

⭕️ توضیح مختصری درباره فیلم
https://www.instagram.com/p/B-wjgqwJgUB/?igshid=1wxq54yg2my2b
تحقیقی درباره آموزش در دوران کرونا

محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی

سؤالات زیادی درباره آموزش دانش‌آموزان و دانشجویان در این ایام کرونایی وجود دارند. پرسشنامه‌ای برای بررسی این سؤالات طراحی کرده‌ام که سه گروه می‌توانند به آن پاسخ دهند:

1⃣ دانش‌آموزان دوره اول و دوم دبیرستان

2⃣ دانشجویان دانشگاه‌ها

3⃣ والدین دانش‌آموزان ابتدایی (کلاس اول تا ششم).

پرسشنامه در لینک زیر قرار دارد و پاسخ‌گویی به آن بین 3 تا 6 دقیقه وقت می‌گیرد.

https://www.porsall.com/Poll/Show/478e7527e8d6440

📚 گزارش داده‌های حاصل از پرسشنامه‌های قبلی درباره ابعاد اجتماعی بحران کرونا را هم کامل و شفاف در کانال دغدغه ایران منتشر کردم. گزارش تحلیل داده‌های این پرسشنامه را نیز منتشر خواهم کرد.

🙏🙏 پیشاپیش از این‌که وقت‌تان را صرف پاسخ‌گویی به این پرسشنامه می‌کنید، سپاس‌گزارم.

(اگر می‌پسندید به اشتراک بگذارید.)

@fazeli_mohammad

لینک پرسشنامه

https://www.porsall.com/Poll/Show/478e7527e8d6440
لطفا به انجام اين تحقيق کمک کنيد

محمد فاضلي – عضو هيئت علمي دانشگاه شهيد بهشتي

وضعيت آموزش دانش‌آموزان و دانشجويان در ايام کرونا و تصميماتي که درباره آن‌ها گرفته مي‌شود، مهم است.

اميدوارم داده‌هايي که از پرسشنامه به اشتراک گذاشته‌شده درباره برخي ابعاد آموزش آنلاين به دست مي‌آيد به سياست‌گذاري و تصميم‌گيري بهتر درباره دانش‌آموزان و دانشجويان کمک کند.

لينک پرسشنامه:

 https://www.porsall.com/Poll/Show/478e7527e8d6440

پر کردن پرسشنامه بين سه تا شش دقيقه زمان لازم دارد. لطفا با به اشتراک گذاشتن و ارسال اين پرسشنامه براي ديگران به اجراي اين تحقيق کمک کنيد.

🙏🙏 پيشاپيش از زماني که براي تکميل پرسشنامه صرف مي‌کنيد سپاس‌گزارم.

نتايج تحليل داده‌ها نيز در کانال دغدغه ايران منتشر خواهد شد.

(اگر مي‌پسنديد به اشتراک بگذاريد.)

@fazeli_mohammad
نتیجه این تحقیق برای تصمیم‌گیران ارسال می‌شود

محمد فاضلی - عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی

نتایج این تحقیق درباره آموزش آنلاين در روزهای بیماری کرونا برای عموم منتشر می‌شود و حتما به دست مقامات آموزش و پرورش و وزارت علوم نیز رسانده می‌شود.

لينک پرسشنامه:

https://www.porsall.com/Poll/Show/478e7527e8d6440

پرسشنامه فوق درباره آموزش آنلاين در روزهای کرونا را تاکنون 1900 نفر پر کرده‌اند. کسب نتایج معتبرتر، به پر کردن پرسشنامه توسط افراد بیشتری نیاز دارد.

اگر شما یکی از این چهار گروه زیر هستید، لطف میکنید اگر چهار تا شش دقیقه برای کمک به این تحقیق وقت ارزشمندتان را برای پر کردن پرسشنامه صرف کنید:

☑️ والدین دانش آموز دوره ابتدایی

☑️ دانش آموز متوسطه دوره اول

☑️ دانش آموز متوسطه دوره دوم

☑️ دانشجوی دانشگاه در هر مقطعی

https://www.porsall.com/Poll/Show/478e7527e8d6440

(لطفا برای دیگران نیز ارسال کنید.)

@fazeli_mohammad
موقع خواندن این کتاب است

محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی

کشورها چه می‌کنند وقتی که با بحران روبه‌رو می‌شوند؟ کشورهای موفق در مقابل بحران‌های ملی چه کارهایی انجام داده‌اند؟

بحران کرونا جهان را فراگرفته و برای بسیاری از کشورها نظیر ایران ما، بحرانی عظیم است. ایران ما علاوه بر کرونا، با بحران اقتصادی، تحریم‌ها، وضع ناخوشایند سرمایه اجتماعی، تنش در سیاست خارجی، پایین آمدن قیمت نفت، بیش از یک دهه کاهش نرخ سرمایه‌گذاری، چند دهه تورم دورقمی و ناکافی بودن رشد اقتصادی هم مواجه است. این‌ها همه می‌توانند بحران ملی باشند یا به بحران‌های ملی تبدیل شوند.

اگر کتابی، تلاش علمی خوبی برای پاسخ دادن به این دو سؤال باشد، ارزش خواندن دارد. کتاب «آشوب: نقاط عطف برای کشورهای بحران‌زده» نوشته «جِرد دایموند» (که پیش از این کتاب ارزشمند فروپاشی هم از او به فارسی ترجمه شده) کتابی است که با وصف فوق الان باید خواند.

جرد دایموند کتاب را با بحثی درباره بحران‌های شخصی زندگی افراد و یافته‌های روان‌درمانی برای غلبه بر این نوع بحران‌ها شروع می‌کند. بحران‌های شخصی «نقطه عطف» هستند. «نقطه عطف ما را در تنگنا می‌گذارد تا روش‌های جدیدی طراحی کنیم، زیرا ثابت شده است که روش‌های پیشین برای رفع مشکلات، از عهده چالش مورد نظر برنمی‌آیند.» (ص. 20)

او نشان می‌دهد که برای غلبه بر بحران‌های شخصی در زندگی باید دوازده اقدام صورت گیرد. (ص. 60) دایموند سپس شباهت‌ها و تفاوت‌های بین افراد و کشورها را بررسی کرده و به فهرست دوازده «عامل مرتبط با پی‌آمدهای بحران‌های ملی» می‌رسد. او نُه عامل را بین افراد و کشورها مشترک تشخیص داده و سه عامل را به صورت استعاره‌هایی برای مقابله با بحران‌های ملی به‌کار می‌گیرد. نه عامل مشترک خیلی خلاصه عبارتند از:

🔹 یک. اجماع ملی درباره در بحران قرار گرفتن کشور (تصدیق یا انکار)

🔹 دو. پذیرش مسئولیت ملی برای اقدام کردن (پذیرش مسئولیت یا به گردن دیگران انداختن تقصیر)

🔹 سه. حصارسازی و تعیین حدود آن دسته مشکلات ملی که باید رفع شوند (تعیین آن سیاست‌ها و نهادهایی که باید تغییر کنند یا غفلت از تغییر)

🔹 چهار. دریافت کمک مادی و مالی از سایر کشورها

🔹 پنج. توسل به سایر کشورها به عنوان الگو برای چگونگی حل کردن مشکلات (الگوبرداری کردن)

🔹 هفت. خودسنجی صادقانه (اندازه‌گیری صادقانه توانایی‌ها، و کسب درک و شناختی از حدود خویش)

🔹 هشت. تجربه تاریخی از بحران‌های ملی پیشین (درس‌آموزی از بحران‌های گذشته)

🔹 نُه. پرداختن به ناکامی ملی (بررسی شکست‌های گذشته و شوق کشف راه‌حل‌های جدید، یا اصرار بر همان روش‌های قدیمی)

🔹 دوازده. رهایی از قیود جغرافیایی-سیاسی (هر کشوری محدودیت‌هایی دارد و باید به رها شدن از برخی و شناخت محدودیت‌های غیرقابل تغییر بیندیشد و به اجماع برسد.)

سه عامل هم که دایموند به شکل استعاری از حیطه شخصی به سطح ملی می‌کشاند عبارتند از:

🔹 شش. هویت ملی (متناظر با صلابت نفس در سطح فردی، و ترکیبی از مشخصه‌های زبانی، فرهنگی و تاریخی منحصربه‌فرد کشورهاست.)

🔹 ده. انعطاف‌پذیری (برخلاف سطح شخصی، انعطاف‌پذیری برای کشورها در موقعیت‌های خاص تعریف می‌شود و بخشی از هویت کشور نیست.)

🔹 یازده. ارزش‌های اساسی (هر کشور دارای ارزش‌های اساسی است که رعایت کردن‌شان حیثیتی است.)

دایموند سپس در فصول دو تا هفت، تاریخ معاصر کشورهای فنلاند، ژاپن، شیلی، اندونزی، آلمان بعد از جنگ جهانی دوم و استرالیا را بررسی می‌کند. فصول هشتم تا دهم مشکلات پیش روی ژاپن و آمریکا را بررسی می‌کند و در فصل یازدهم به مشکلات پیش روی جهان می‌پردازد. آخرین بخش کتاب به درس‌ها، پرسش‌ها و چشم‌انداز او از عوامل بررسی‌شده و دست‌آورد کتاب او می‌پردازد.

کتاب اگرچه به اذعان نویسنده‌اش از نوع انتخاب کشورهای بررسی‌شده رنج می‌برد و هفت کشور شاخص همه کشورهای جهان نیستند و تحلیل عمیق‌تری از داده‌های مربوط به هر کشور را نیز طلب می‌کند، اما حاوی بینش‌های عمیقی است.

الگوی نظری دوازده‌ عاملی دایموند را می‌توان برای تحلیل شرایط کشورها در مقابل بحران‌ها و پاسخ دادن به این پرسش که «کدام کشورها می‌توانند از بحران‌های‌شان با موفقیت عبور کنند و آینده‌ای بهتر بسازند؟» استفاده کرد. این دقیقاً همان پرسشی است که پیش روی ایران ماست.

خواندن این کتاب برای عموم کتاب‌خوان، مقامات سیاسی و محققان علوم سیاسی، اقتصاد، جامعه‌شناسی، سیاست‌گذاری عمومی و رشته‌های مرتبط، جذاب و تأمل‌برانگیز است.

(اگر می‌پسندید به اشتراک بگذارید.)
@fazeli_mohammad


https://www.instagram.com/p/B_QTY4hJnrO/?igshid=7pjy73d6a0rd

معرفی کتاب فروپاشی نوشته جرد دایموند.
کِش‌ خودت را پيدا کن

محمد فاضلي – عضو هيئت علمي دانشگاه شهيد بهشتي

اين روزها که از صبح تا عصر و رسيدن به منزل براي چندين ساعت متوالي از ماسک استفاده مي‌کنم، يک نکته برايم جالب شده است: « تداوم اثر کِش». شايد شما هم اين را تجربه کرده‌ايد.

کِش ماسک جراحي معمولي، خيلي ضعيف و نحيف است و صبح که براي حفاظت در مقابل ويروس کرونا ماسک را مي‌پوشم، هيچ فشاري از اين کش بر گوشم احساس نمي‌کنم. اثر کِش به تدريج در طول روز مشخص مي‌شود و عصر که مي‌شود ديگر بخشي از گوش که زير کِش قرار گرفته است درد مي‌گيرد. درد هنگام غروب غيرقابل تحمل مي‌شود. «تداوم اثر کِش» هر قدر هم که فشارش ضعيف باشد بالاخره به نقطه دردناک مي‌رسد.

فکر مي‌کنم « تداوم اثر کش» خيلي مهم‌تر از درد لاله گوش بر اثر پوشيدن ماسک در ايام شيوع بيماري کرونا باشد. زندگي شخصي، سازمان و کشور نيز همين گونه تحت تأثير «اثر کِش» - اثر فشار ضعيف مداوم - قرار مي‌گيرند و لحظه‌اي فرامي‌رسد که درد و بعد غيرقابل تحمل شدن آن از راه مي‌رسد.

تداوم اثر کِش در سطح فردي، نتيجه انباشتن، حل نکردن و دور نساختن مشکلات، کينه‌ها، خاطرات ناخوشايند، سوءتفاهم‌ها و کارهاي کوچک انجام‌نشده است که هر کدام عين کنه به يک جايي از روح آدم مي‌چسبند يا بر ذهن فشار مي‌آورند. يک روز بالاخره اين‌ها به بروز مسأله‌اي بزرگ و حل‌نشدني يا بحراني عميق منجر مي‌شوند.

تداوم اثر کش در سطح سازمان هم نتيجه اصلاح نکردن سازوکارهاي ريز ريزي است که هر کدام عين موريانه يا آفت، زدگي و کرم‌خوردگي در عملکرد سازمان ايجاد مي‌کنند. آن‌چه ابتدا کوچک بود بعد از مدتي تمام عملکرد سازمان را تحت فشار قرار مي‌دهد.

تداوم اثر کش در سطح کشورداري بيش از همه اثرگذار است. آن مسأله‌ کوچکي که در ابتدا با هزينه‌اي اندک، برخوردي قاطع، پذيرش مسئوليت اشتباه، عذرخواهي، رفع يک مانع قانوني، تن دادن به يک نوآوري کوچک يا بازگشتن از يک قدم اوليه قابل رفع بود، اگر باقي بماند و حل نشود، بالاخره به نقطه دردناک مي‌رسد.

يک نکته عميق‌تر هم هست. بسياري از کش‌هاي ضعيفي که ابتدا براي نگه داشتن يک ماسک (وسيله‌اي که براي دور بودن از خطر ضروري است) پشت گوش زندگي شخصي، سازماني و حکمراني بسته مي‌شوند؛ ممکن است به تدريج بلاي جان شوند و صاحب ماسک را به نقطه غيرقابل تحمل برسانند.

هر فرد، سازمان يا نظام حکمراني بايد در احوالات خودش به دنبال کش‌هاي ضعيفي بگردد که به پشت گوش زندگي‌اش فشار مي‌آورند. کش‌ها هر قدر بيشتر بمانند، دردناک‌تر مي‌شوند. بخش زيادي از دردناک، غمناک و بي‌انگيزه شدن آدم‌ها در زندگي شخصي، سازماني و اجتماعي محصول همين کش‌هاست.

شايد بتوان براي بهبود وضعيت هر شخص، مدير يا حکمراني به او توصيه کرد «کِش خودت را پيدا کن».

https://www.instagram.com/p/B_hIFcBJU2N/?igshid=scek84ykfgdl

(اگر مي‌پسنديد به اشتراک بگذاريد.)

@fazeli_mohammad
ايمني کارگر چه مي‌شود؟

محمد فاضلي – عضو هيئت علمي دانشگاه شهيد بهشتي

يادداشت «سي نکته درباره حداقل دستمزد کارگران» ابعادي از مشکلات کارگران و البته کارفرماها در نظام سياست‌گذاري ايران را نشان مي‌داد، اما مسأله کارگر در ايران فقط مقوله بسيار مهم دستمزد نيست.

امروز نهم ارديبهشت برابر با 28 آوريل «روز جهاني ايمني و بهداشت حرفه‌اي» (World Day for Safety and Health at Work 2020) است. ايمني کار هم از آن مقولات به فراموشي سپرده شده در ذهنيت جامعه و سياست‌گذار ايراني است.

خبرگزاري تسنيم در هشتم ارديبهشت 1398 خبري با اين تيتر منتشر کرده است: «۹ هزار و ۹۹۶ کارگر ایرانی در سال ۹۷ حین کار آسیب دیدند.» اين خبر هم‌چنين ذکر مي‌کند که «سومین عامل مرگ و میر در جهان و دومین عامل مرگ و میر در ایران بعد از تصادفات، حوادث ناشی از کار است.»‌

مواجهه شخصي من با کم‌توجهي به ايمني کار در جريان تدوين «گزارش ملي پلاسکو» بود. متن آن گزارش نشان مي‌دهد که چگونه کارفرما و کارگر، نظام بازرسي کار و ساير ارکان مرتبط با ايمني کار به تجهيزات ضروري براي حفظ ايمني کار، آموزش‌هاي لازم به کارگران و فرايندهاي منجر به نقض ايمني کار کم‌توجه و گاه کاملاً بي‌توجه هستند.

گزارش ملي نشان مي‌داد که چگونه کم‌توجهي به ايمني کار سهم بسيار بزرگي در پيدايش فاجعه پلاسکو ايفا کرده بود.

يازدهم ارديبهشت روز جهاني کارگر است، يعني روز جهاني ايمني و بهداشت کار و روز جهاني کارگر در فاصله اندکي از يکديگر قرار دارند. کارگران و همه انسان‌هايي که کار مي‌کنند، شايسته شرايط ايمن کاري هستند.

جامعه ايران به شناخت دقيق‌تري از پي‌آمدهاي مخرب، فقيرکننده، فلاکت‌زا و رنج‌آور اندک بودن توجه به ايمني کار و عواقب آن براي هزاران خانواده‌اي که ساليانه تحت تأثير اين پديده قرار مي‌گيرند نيازمند است.

حق کارگر و هر انساني که کار مي‌کند است که ايمني کار به صورت جدي در دستور کار جامعه، نخبگان و سياست‌گذاران باشد.

#حق_ايمني_کار

#گزارش_ملي_پلاسکو

(اگر مي‌پسنديد به اشتراک بگذاريد.)

@fazeli_mohammad
این آدم

محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی

این آدم، محمدحسین کریمی‌پور، خیلی خوب می‌نویسد. معلم است و نوشته‌هایش معلمی می‌کند در حق آدمیزاد. درد انسان، وطن، دین و معیشت خلق‌الله دارد. درد و شجاعتی در نوشتارش نهفته است تحسین‌برانگیز.

آخرین نوشته‌اش درباره روز معلم با عنوان «آدم!» است. گمشده سالیان درازی از عمر ما را تصویر می‌کند. بقیه نوشتارهایش را اگر بخوانید، به احتمال زیاد مشتری کانالش می‌شوید و شاید چند ساعتی وقت‌تان را بگیرد تا از آن‌ها لذت وافر ببرید.

برای شادمانی، سربلندی و سلامت همه معلمان، و بالاخص معلمان خوب، از صمیم قلب دعا کنیم.

(اگر می‌پسندید، به اشتراک بگذارید.)

@fazeli_mohammad
املاء بنویس! انشاء ننویس!

محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی

⭕️ تقدیم به همه معلمانی که عاشقانه و عالمانه، سودای ساختن ایرانی آباد و آزاد، از مسیر تربیت دانش‌آموزان و دانشجویانی خلّاق، قلندر و سرکش، نوآور، متعهد و مسئول در سر دارند.

من برای خلاصه کردن آموزش و پرورش (آپ) ما در یک جمله می‌نویسم: «املاء بنویس! انشاء ننویس!»

انشاء حتی اگر موضوعش همان جمله تکراری «علم بهتر است یا ثروت؟» باشد، عامل به حرکت درآوردن ذهن، خلّاقیت و درگیر شدن با دوراهی‌های بنیادی زندگی است. ابوالفضل بیهقی بزرگ بی‌دلیل ننوشته است: «مرد آن‌گاه آگاه شود که نبشتن گیرد و بداند که‌ پهنای کار چیست ...».

انشاء در فرهنگ معین چنین معنی شده است: «آفریدن، به وجود آوردن . 2 - آغاز کردن . 3 - از خود چیزی گفتن. 4 - سخن‌پردازی.» آپ باید آفریدن و خلق کردن بیاموزد، و دانش‌آموز خلاّق و آفرینش‌گر شود. انشاء آدمی را به ضرورت خلق کردن، فراتر رفتن از زندگی روزمره، اندیشیدن به مفاهیم مهم چون آزادی، عدالت، انسانیت، اخلاق، حقیقت، دین، معنای زندگی و ... آگاه می‌کند. انشاء نوشتن، چیزی فراتر از سیاه کردن کاغذ است.

انشاء قدرت دادن به دانش‌آموز است. قدرت آن‌که حرف متفاوتی بزند، جلوی جمع بایستد و بگوید من این گونه می‌اندیشم، خود را به داوری جمع بسپارد، وارد گفت‌وگو شود، و همه چیز را به چالش بکشد. رابطه قدرت افقی می‌شود. معلّم گوینده نیست، شنونده است.

زنگ املاء را اما به خاطر بیاورید. هیچ ابداعی در آن نیست، کلماتی را که به خطر سپرده‌اید تکرار می‌کنید، رونویسی. سرت را زیر می‌اندازی و به حرف معلم گوش و عین آن‌را تکرار می‌کنی. املاء که جای نوآوری، خلاقیت و خوداظهاری و بروز شخصیت نیست. رابطه قدرت است. معلّم املایت را تصحیح می‌کند، غلط می‌گیرد، گفت‌وگو هم نمی‌کند. خط می‌زند و نمره می‌دهد.

املاء رابطه قدرت است. معلم بالای سرت، و معلم و دانش‌آموز هر دو یک چیز را تکرار می‌کنند، آن‌چه در مرجعی به نام کتاب لغت نوشته شده است، عین کتاب بنویس، همین!!

هر قدر املاء تکرار مکررات است و رابطه قدرت، انشاء تکثر و تنوع است و بال و پر دادن به خیال تا فراتر برود از هر آن‌چه هست به هر آن‌چه دوست داری باشد، یا خیال می‌کنی باید باشد. انشاء دانش‌آموز را سرکش می‌آموزد و املاء اطاعت و رام بودن طلب می‌کند. هر قدر در این باره بنویسم کم است.

آموزش و پرورش ما هر قدر هم که در بند یک از فصل چهارم سند تحول بنیادین آموزش و پرورش، اهدافش برای تربیت انسان را ردیف کند، منطق رنگ باختن زنگ انشاء و جایگاه نوشتن در آپ و پررنگی املاء و ساختار املاءدوست، بیشتر آشکار می‌شود.

تضعیف انشاء و پررنگی املاء و منطق املاءدوستی، دانش‌آموز را دوازده سال عمله بساط کنکور بار می‌آورد. این دوازده سال فضیلتی ندارد الا آمادگی برای رسیدن به کنکور، و حالا چهار سال بعدش هم فضیلتی ندارد جز رفتن به کنکور کارشناسی ارشد و همین طور الی آخر. تست زدن همان املاء نوشتن است، نه انشاء کردن.

انشاء سرکشی و پرواز خیال می‌طلبد به فراسوی آن‌چه هست، و املاء منقاد و مطیع می‌طلبد و راضی به هر چه هست. املاءدوستی و انشاءگریزی منطق قدرت است. آموزش و پرورش این منطق قدرت را لخت و عریان، قبیح و دریده، بازتولید می‌کند. مرگ زنگ انشاء و قوت املاء فقط یک نشانه است.

آب توسعه، آزادی، دموکراسی، دین‌داری، وطن‌دوستی، معنویت و معیشت از این املاء‌دوست و انشاءگریز گرم نمی‌شود. اگر هنوز باریکه‌ای از خلاقیت، انسان‌دوستی، اخلاق و فضائل در خروجی‌های این آپ هست، کارکرد خانواده و قوت‌های جامعه ایرانی و زحمت معلمانی است که هنوز سر به اطاعت کامل این نظم املاءدوست ننهاده‌اند.

اوج تناقض آن‌جاست که نسل جدید خیال انشاء کردن دارد و املاء‌گریز؛ و جماعت سیاست‌گذار سودای املاءکردن دارد و انشاءگریز؛ بازی سرجمع صفر، هیچ در هیچ، سراسر خسران. دست‌آورد: عمر بر بادرفته فرزندان خلایق و شکافی که عریض‌تر می‌شود.

(اگر می‌پسندید به اشتراک بگذارید.)

@fazeli_mohammad

آقا معلم هندسه 👇👇
https://www.instagram.com/p/B_ncKL1pNnP/?igshid=qyyjs2nmc9pd

آقا معلم فارسی 👇👇
https://www.instagram.com/p/B_oepBgJn8_/?igshid=1qnp0ati9pw7s
لعنتي هميشه سخت‌تر است

محمد فاضلي – عضو هيئت علمي دانشگاه شهيد بهشتي

ال پاچينو – هنرپیشه مشهور آمریکایی - با نقش سرهنگ اسلِيد در فيلم «بوي خوش يک زن» (محصول 1992) در يکي از سکانس‌هاي پاياني و درخشان فيلم مي‌گويد: «تو زندگيم هر وقت به دو راهي رسيدم، بدون استثنا مي‌دونستم راه درست کدومه، اما هميشه راه غلط را انتخاب کردم؛ مي‌دوني چرا؟! چون راه درست لعنتي، هميشه سخت‌تر بود

«بوي خوش يک زن» چند ديالوگ درخشان ديگر هم دارد، اما من اين يکي را خيلي بيشتر از بقيه دوست دارم، چون تصويري از سياست‌گذاري عمومي و حکمراني است، درباره زندگي فردي نيست و عين سرنوشت سياست عمومي است.

سياست‌گذار، حکمران يا مجري اغلب يا شايد هميشه مي‌داند «راه درست کدومه، اما لعنتي هميشه سخت‌تر است.» او در چنين مواقعي دنبال کساني مي‌گردد که راه راحت‌تر اما نادرست را توجيه کنند يا درست جلوه دهند.

او گاه آن‌قدر موضوع را به اين و آن ارجاع مي‌دهد تا نظرات مختلف دريافت کند، معرکه آراء راه بيندازد و دست آخر مسئوليت خودش را در بين ديدگاه‌هاي متناقض گم يا کم‌رنگ کند و دست آخر راه راحت اما نادرست را برگزيند، بدون عذاب وجدان.

دستگاه اداري هم هميشه پر از آدم‌هايي است که به داد او مي‌رسند. آدم‌هايي که فرش را از جهت خوابش جارو مي‌کنند، و باد به بادبان راه راحت مي‌دمند. فضيلت از آن کساني است که سختي‌هاي راه را فرياد مي‌زنند، حتي مغضوب مي‌شوند اما به حکمران، سياست‌گذار يا مجري حالي مي‌کنند که نمي‌تواني بدون عذاب وجدان و پذيرش مسئوليت، راه راحت‌تر را انتخاب کني.

کار در عرصه سياست عمومي هميشه بر سر دوراهي درست/نادرست بودن است. انتخاب‌کننده هميشه درکي از سختي هر يک از دو راه دارد. حکمران، سياست‌گذار يا مجري آن‌گاه که از دغدغه اخلاقي تهي شود و هيچ چيز نتواند مسئوليت اخلاقي را به يادش بياورد، تباهي آغاز مي‌شود. مصيبت وقتي فرومي‌بارد که تنها توجيه اين باشد که «لعنتي هميشه سخت‌تر است.»

#سیاست_اقتصادی، #سیاست_خارجی، #سیاست_داخلی، #سیاست_فرهنگی، #سیاست_قضائی، #سیاست_اجتماعی، #سیاست_محیط_زیست، #سیاست_پولی، #سیاست_بورس، #سیاست_مالی، و #سیاست_...

👇👇👇
https://www.instagram.com/p/B_rrmOKn2aN/?igshid=12imescvwv1ix
 
(اگر مي‌پسنديد به اشتراک بگذاريد.)

@fazeli_mohammad
Forwarded from شبکه توسعه
راهنماي سر کار گذاشتن مقامات ارشد
(قسمت اول، گزارش ضخیم)

 محمد فاضلي – عضو هيئت علمي دانشگاه شهيد بهشتي


گيج کردن با گزارش ضخيم

⭕️ يکي از راه‌هايي که کارمندان، کارشناسان و مديران دولتي آگاهانه يا از سر ناآگاهي براي گيج، خنثي و فلج مغزي کردن مقامات ارشد به‌کار مي‌گيرند، نوشتن گزارش‌هاي حجيم، قطور، مملو از متن و با ضخامت است.

⭕️ پرونده‌های بسياري روي ميز مقامات اداري ارشد (احتمالاً نودونه درصد آن‌ها) وجود دارد که در کنار زماني که براي جلسات، رفت و آمد بين جلسات در شهر و ارتباطات سياسي صرف مي‌کنند، سبب مي‌شود هرگز فرصتي براي خواندن زياد و صرف کردن وقت بسيار براي متون ضخيم و حجيم نداشته باشند.

⭕️ شما با آگاهي از اين موضوع مي‌توانيد براي هر بار که خواستيد موضوع مهمي را گزارش کنيد، يک گزارش ضخيم و تا حد ممکن پرابهام، داراي زبان مغشوش و در هم ريخته محتوايي، اما شکيل براي مقام ارشد ارسال کنيد. او فرصت خواندن ندارد و ذهن درگير هزاران مسأله‌اش پردازش نمی‌کند.

⭕️ مقامات ارشد در مقابل چنين گزارش‌هايي چند سناريو دارند. فکر مي‌کنند تخصصي‌تر از آن است که بفهمند، مثل بقيه گزارش‌هاي اداري مزخرف است يا مطلب آن‌قدر مهم است که بايد به يک بخش تخصصي ارجاع کرد. سرنوشت غالب اين گونه گزارش‌ها، ارجاع به سلسله مراتب اداري است. شما در اين لحظه موفق شده‌ايد.

⭕️ گزارش ارجاع‌شده، در سلسله مراتب مي‌چرخد، هر کارمند و کارشناسي آن‌را به بغلي ارجاع مي‌دهد (بازي بغلي بگير اپيزودهاي طنز مهران مديري را به ياد بياوريد) و در نهايت به احتمال بسيار زياد شما گزارش داده‌ايد، کلي چرخيده است و اتفاقي هم نمي‌افتد.


بهبود‌هاي کوچک عليه گزارش‌هاي ضخيم

اگر مدير و مقام ارشد هستيد، براي اين‌که نگذاريد کارشناسان و مديران‌تان شما را سرکار بگذارند و زمان‌تان را بدزدند، مي‌توانيد از روش‌هاي زير استفاده کنيد:

☑️ براي زيردستان خود مشخص کنيد که گزارش‌ها و نامه‌هايي با حداکثر چند صفحه/کلمه را مي‌خوانيد.

☑️ گزارش‌هاي ضخيم‌تر از حد مشخص شده‌ را صرفاً با گزارش خلاصه‌شده بپذيريد.

☑️ معياري براي خلاصه‌سازي مشخص کنيد و براي مثال هر پنجاه صفحه گزارش مي‌تواند در يک صفحه خلاصه و ارسال شود.

☑️ مشخص کنيد که گزارش بايد خيلي صريح و روشن باشد و به تصميم‌گيري کمک کند. هدف از ارسال گزارش بايد به دقت مشخص شده باشد.

☑️ ارسال کننده گزارش‌هاي ضخيمي را که به تصميم‌گيري کمک نمي‌کنند، ابهام را افزايش مي‌دهند و به دليل فرصت نداشتن براي مطالعه (نه انجام کار تخصصي روي آن) بايد به سلسله مراتب ارجاع دهيد، توبيخ و تنبيه کنيد.

☑️ آدم‌هاي متخصصي در هر سازمان لازم است که خلاصه کردن متون را بدانند. اين‌ها کارمندان اداري ساده وامانده از همه جا نيستند، بلکه احتمالاً متخصص‌ترين، دست به قلم‌ترين و فهيم‌ترين کارکنان سازمان هستند که قادرند زمان شما را از دست «دزدان زمان» نجات دهند.

سخن آخر
اگر مقام و مدير ارشدي هستيد که روي ميزتان پر از گزارش‌هاي ضخيمي است که فرصت نداريد آن‌ها را بخوانيد و به سلسله مراتب ارجاع مي‌دهيد و به تصميم‌گيري شما کمک نمي‌کنند، «دزدان زمان» در حال بر باد دادن عمرتان هستند.

#دزدان_زمان
#گزارش_ضخيم

(به اشتراک بگذارید تا آفریده شود)
@I_D_Network
@fazeli_mohammad
پی‌نوشت
حل مشکلات نظام اداري براي تقويت ظرفيت حکومت ضروري است. من از آن‌جا که به بهبودهاي کوچک باور دارم، تلاش مي‌کنم در مجموعه‌اي از يادداشت‌ها شماري از مشکلات و راهکارهاي پيشنهادي براي بهبود را طرح کنم. اين متون شايد براي انديشيدن بيشتر به وضعيت نظام حکمراني کمک کنند.
آب، برق و کرونا در هواي داغ

محمد فاضلي – عضو هيئت علمي دانشگاه شهيد بهشتي

هوا بالاخص در استان‌هاي گرمسير به سرعت به سمت گرم و داغ شدن پيش مي‌رود. شواهد درباره اثر گرماي هوا بر کرونا ضد و نقيض است. برخي مي‌گويند کرونا تحت تأثير گرما کمتر شده و برخي مي‌گويند بي‌‌تأثير است. من از آن دسته‌ام که به دلايل غيرپزشکي معتقدم اگر حواس‌مان نباشد، گرماي هوا باعث مي‌شود گرماي هوا مهار کرونا را سخت‌تر کند.

کادرهاي درمان خط مقدم «مقابله درماني» با کرونا هستند. کرونا اما يک خط مقدم «مقابله پيشگيرانه‌» هم دارد: صنعت آب. آخرين نظرسنجي که من ديدم نشان مي‌داد 92 درصد مردم گفته‌اند به‌طور مرتب دست‌هاي خود را براي مقابله با کرونا مي‌شويند. ميزان حمام رفتن مردم بيشتر شده و شست‌وشوي وسايل خريداري‌شده از بيرون ضروري شده است. اين‌ها همه باعث افزايش مصرف آب در منازل شده است.

اگر شست‌وشوي دست‌ها نباشد و آب به اندازه کافي براي «مقابله پيشگيرانه» با کرونا در دسترس قرار نگيرد، بيماري بيشتر مي‌شود کادرهاي درمان بايد فشار بيشتري را تحمل کنند.

وضعيت منابع آب کشور در دو سال گذشته با بارش‌ها بهتر شده اما برخي شهرها شاهد 30 تا 40 درصد افزايش مصرف آب شرب و بهداشت هستند. هوا درست در چنين شرايطي در حال گرم شدن است. گرماي هوا مصرف آب را بالا مي‌برد. اگر هواي آب را نداشته باشيم و مديريت مصرف نکنيم، گرماي هوا وضعيت کرونا را بدتر مي‌کند.

گرماي هوا مصرف کولرهاي گازي را بالاخص در مناطق گرمسير افزايش مي‌دهد. انتقال آب و فعال بودن مراکز درماني به عنوان دو جبهه اقدام پيشگيرانه و درماني عليه کرونا به برق نياز دارد. رعايت اصول مديريت مصرف در استفاده از برق نيز ضروري است تا مشکلي در تأمين برق شهرها و مراکز درماني ايجاد نشود.

اقتصاد ايران تا همين‌جا هم قرباني خسارات شديد کروناست. ميليون‌ها انسان از اين بيماري ضربه اقتصادی خورده‌اند و هر روز طول کشيدن آن درد و رنج ايرانيان را افزون مي‌کند. مديريت مصرف آب و برق راهي به سوي مهار کرونا و این درد و رنج است.

برای هر بار مصرف آب و برق، به کادرهای درمان، رنج بیماران و آسیب‌دیدگان اقتصادی از کرونا فکر کنیم.

(اگر مي‌پسنديد به اشتراک بگذاريد.)

@fazeli_mohammad
زنده باد زندگی

محمد فاضلي – عضو هيئت علمي دانشگاه شهيد بهشتي

دکتر محسن رناني نامه مفصلي (4600 کلمه) به «ويروس مبارک کرونا» نوشته و اثراتش بر جامعه ايران را برشمرده است. نامه او، درسي در سياست‌گذاري و حکمراني است. منتخبي از اين نامه را اینجا آورده‌ام. . لينک کل نامه در انتهاي این يادداشت هست.

🔹کرونا تو کمک کردی تا پرستاران ما، بدون نگرانی از مؤاخذه، در بیمارستان‌ها برقصند، تا ما دریابیم که موسیقی بخشی از انرژی سرشار دوران مدرن را آزاد می‌کند و ... موسیقی همزمان با جریان زندگی، فرصتی برای بازسازی روان و کسب آرامش به ما می‌دهد.

🔹کرونا تو به ما نشان دادی که روح انسانی در هر شرایطی قدرت معجزه دارد. تو به ما فرصت دادی تا صحنه های بی‌نظیر مهربانی و همدردی و همراهی پزشکان و پرستارانی را که از جان مایه می‌گذارند ببینیم و اشک همدلی بریزیم.

🔹تو سؤالات بزرگی در برابر دستگاه فقاهت و نهادهای دینی، اندیشمندان و روشنفکران مسلمان قرار دادی و جامعه مسلمانان را وارد شرایط بی‌نظیری برای تجربه دینداری‌های شخصیِ فارغ از مناسک جمعی کردی.

🔹کرونا تو ما را متوجه کردی که سازمان مدیریت بحران کشور، به‌جای نوشتن تفاهم‌نامه با حوزه علمیه برای کاهش بلایای طبیعی از طریق دعا، بهتر است بر تأمین امکانات و تجهیزات ایمنی برای شهرها تمرکز کند.

🔹کرونای عزیز تو آن‌چنان قدرتمندی که باعث شدی صدها زندانی سیاسی که سال‌ها نهادهای حقوق بشری پیگیر آزادی آن‌ها بودند،‌ آزاد شوند و این موضوع روشن شود که اگر همه زندانیان سیاسی هم آزاد شوند، هم‌چنان آرامش برقرار است و هیچ‌چیزی آسیب نمی‌بیند.

🔹تو هم‌چنین برای ما روشن کردی که می‌شود ۸۰ درصد از زندانیان کشور آزاد باشند و می‌توان بدون هیچ آسیبی به امنیت جامعه، به شیوه‌هایی بهتری آنان را مراقبت کنیم و به ایفای حقوق و انجام وظایفی که بر عهده دارند رهنمون کنیم.

🔹کرونا تو به ما نشان دادی که می‌توان عزیزانی را که دار فانی را وداع می‌گویند، در آرامش و سکوت به خاک سپرد و از دور برای‌شان طلب مغفرت کرد و آیات رحمتی نثار روح‌شان کرد؛ و هزینه‌هایی که صرف مراسم‌های متعدد می‌کردیم را برای شادی روح آنان صرف گره‌گشایی از مشکلات جامعه کنیم.

🔹کرونا این روزها که تو پیش ما هستی، ما داریم یاد می‌گیریم که می‌شود با هزینه‌ای اندک، در آرامش و سادگی، و بی‌هیاهو و بدون رقابت، ازدواج کرد. ما هم داریم می‌آموزیم که ازدواج جوانان‌مان را آسان بگیریم تا نسل جوان ما بتواند طعم عشق وسادگی را در زندگی بچشد.

🔹کرونای مبارک به ما نشان دادی که چقدر مقامات هر کشوری می‌توانند با برقراری ارتباط موثر و گفت‌وگوی صمیمانه و نزدیک، روراست و صادقانه با مردم، به جامعه خود اطمینان و آرامش بدهند. همچنین به مقامات ما خاطر‌نشان کردی که می‌شود بدون خطابه و سخنرانی، در سکوت، کار کرد، عمل کرد و مدیریت کرد.

🔹کرونا نشان دادی که می‌شود همه قوای حکومت همکارانه بر فوری‌ترین و اصلی‌ترین نیازهای جامعه متمرکز شوند و با مدیریتی آرام و به‌دور از شعار و هیجان، فقط رفاه و سلامت جامعه را مد نظر قرار دهند.

🔹کرونا آگاه‌مان کردی که برای مدیریت کارآمد یک موقعیت ویژه، نه‌تنها کل نظام سیاسی باید قیام کند، بلکه کل جامعه نیز باید به تصمیم مدیران، اعتماد و از آن پشتیبانی و با آن همکاری کند.

🔹تو در آرامش و بدون شتاب، کاری را خواهی کرد و ساختار سیاسی ما را در برابر انتخاب‌های مبارکی قرار خواهی داد که در این چهل سال نه جنگ تحمیلی، نه تلاش‌های صدها نویسنده و منتقد و استاد و هنرمند و روشنفکر، و نه انتخابات‌ها و اعتراضاتی نظیر ۸۸ و ۹۶ و ۹۸ نتوانستند به انجام برسانند.

🔹تو نشان دادی که توزیع قدرت و تفویض اختیار در سراسر کشور چقدر مدیریت حوادث ناگهانی را آسان می‌کند و موجب عملکرد مؤثر و فعال مقامات استانی می‌شود.

🔹کرونا ما را متوجه کردی که زمان بازسازی و شفافیت نظام تأمین اجتماعی کشور فرارسیده است، به‌گونه‌ای که بخش‌های مهم جمعیت که مشاغل موقت و روزمزد و پاره‌وقت دارند، تحت پوشش تأمین اجتماعی قرار گیرند تا در این موقعیت‌های ویژه‌ بتوان قشرهای کم‌درآمد را حمایت کرد.

🔹 کرونای مبارک، اصلاً نگران نباش، بمان و مأموریت خودت را تمام کن.

(اگر مي‌پسنديد به اشتراک بگذاريد.)

@fazeli_mohammad

لينک اصل نامه
آدم كسي مباش!

محمّد حسين كريمي پور

معلم عزيزي، دو سه باري، چند نفر از ما را برد منزل علامه جعفري . ما بچه ها، روي زمين دورش مي نشستيم و او با آن شمايل با نمك و لهجه شيرين آذري، برايمان حرف مي زد. بلد بود از آن اوج فلسفه و معقولات فرو آيد و با يك مشت پسر بچه سر به هوا ، ارتباط فكري برقرار كند!
علامه جورابهايش را نشانمان داد و با افتخار، تعريف كرد چقدر در رفوي جوراب مهارت دارد. يك ذره منيت و رعونت و جبروت آخوندي نداشت. آدم بود. نور به قبرش ببارد.

از آن نشست ها ، دو قصه از تجارب شخصي علامه يادم مانده كه امروز، يكي را برايتان نقل مي كنم.

آقاي من كه شما باشي، نقل به مضمون، علامه گفت:

روزي طلبه فلسفه خواني نزد من آمد تا برخي سوالات بپرسد. ديدم جوان مستعديست كه استاد خوبي نداشته است. ذهن نقاد و سوالات بديع داشت كه بي پاسخ مانده بود. پاسخ ها را كه مي شنيد، مثل تشنه اي بود كه آب خنكي يافته باشد. خواهش كرد برايش درسي بگويم و من كه ارزش اين آدم را فهميده بودم، پذيرفتم. قرار شد فلان كتاب را نزد من بخواند. چندي كه گذشت، ديدم فريفته و واله من شده است. در ذهنش ابهت و عظمتي يافته بودم كه برايش خطر داشت. هرچه كردم، اين حالت درو كاسته نشد. مي دانستم اين شيفتگي، به استقلال فكرش صدمه مي زند. تصميم گرفتم فرصت تعليم را قرباني استقلال ضميرش كنم.

روزي كه قرار بود براي درس بيايد، در خانه را نيم باز گذاشتم. دوچرخه فرزندم را برداشتم و در باغچه، شروع به بازي و حركات كودكانه كردم. ديدمش كه سر ساعت، آمد. از كنار در، دقايقي با شگفتي مرا نگريست. با هيجان، بازي را ادامه دادم. در نظرش شكستم. راهش را كشيد و بي يك كلمه، رفت كه رفت.

اينجا كه رسيد، مرحوم علامه جعفري با آنهمه خدمات فكري و فرهنگي به اسلام ، گفت :
براي آخرتم به معدودي از اعمالم، اميد دارم. يكي همين دوچرخه بازي آنروز است!

درس استاد آن شب آن بود كه دنبال آدمهاي بزرگ بگرديد و سعي كنيد دركشان كرده از وجودشان توشه برگيريد. اما مريد و واله كسي نشويد. شما انسانيد و ارزشتان به ادراك و استقلال عقلتان است. عقلتان را تعطيل و تسليم كسي نكنيد. آدم كسي نشويد، هر چقدر هم طرف بزرگ باشد.

https://t.iss.one/M_H_Karimipour
به چه زبانی هشدار دهیم که شنیده شویم؟

محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی

اعتراضات دی‌ماه 1396 را «جنبش چیزباختگان ناامید» نامیده بودم. سیاست و اقتصاد در ایران یکی از کارهایش تولید چیزباخته است، یعنی دائم بر شمار افرادی می‌افزاید که احساس می‌کنند یک چیز ارزشمند زندگی‌شان - مال‌شان، جوانی‌شان، استعدادشان، آینده‌شان، فرزندشان و ... - را می‌بازند.

خصیصه «چیزباخته»سازی سیاست و اقتصاد که در سخنرانی «افسانه پیل و پراید» گفتم با قوّت بیشتر در جریان است و وضعیتی شده که میلیون‌ها نفر در حال باختن حداقل‌های زندگی هستند. کرونا هم مزید بر علت شده است.

تورم دورقمی نزدیک به پنج دهه است که گریبان این کشور را گرفته است. تورم در سال‌های پیشین و امسال با شدت بیشتری، در حال عمیق کردن درّه نابرابری و بر باد دادن حداقل امیدهای چیزباختگان ناامید است.

تورم فزاینده، سودهای نجومی بورس، افزایش سرسام‌آور قیمت خودرو و ارزش‌های کهکشانی مسکن، داشتن شماری را از دارایی‌ها را برای بخش‌هایی از مردم به آرزوهای دست‌نیافتنی تبدیل می‌کند.

قریب بیست سال پیش پژو 206 خودرو طبقه متوسط حتی تا دانشجویان بود. یادم هست وقتی برای اولین بار با همسرم وارد خوابگاه متأهلی دانشگاه تربیت مدرس شدیم، از این‌که دانشجویان متأهل اغلب خودرو داشتند و بسیاری پژو 206 داشتند، تعجب کردیم. نویدی بود از این‌که ما هم می‌توانیم یک روزی داشته باشیم.

پژو 206 حالا به 170 میلیون تومان رسیده و خانه‌ای که من در پایان ایام دانشجویی با پس‌انداز 17 میلیونی خریدم پانصد تا هفتصد میلیون شده است. کدام دانشجوی دکتری متأهلی قادر است در شرایط عادی و کار خودش چنین مبلغی را تأمین کند؟

عاقبت این وضعیت کاملاً روشن است. آن‌ها که پس‌انداز، خودرو، خانه، زمین، سکه و سایر دارایی‌ها را دارند، با سرعت عجیب تورم، سودهای بورس یا افزایش سیخکی قیمت خودرو، از آن‌ها که ندارند فاصله می‌گیرند.

چیزباختگان که در همان شرایط هم ناامید بودند، حالا «واماندگان تورم» هستند یا به سرعت از آن‌ها که در بورس سودهای کلان کسب می‌کنند عقب می‌مانند. دره نابرابری عمیق‌تر می‌شود و ناامیدی گسترده‌تر از گذشته رنگ خودش را به چهره خلایق می‌پاشد.

من قبلاً کتاب «تاوان نابرابری: چرا برابری به سود همگان است» را (این‌جا) معرفی کرده‌ام. جمله‌ای در آن کتاب هست که برای تحلیل این وضعیت به‌کار می‌آید: «انسان یعنی حساسیت به حقیر شمرده شدن» (ص. 56) و نابرابری انسان‌ها را تحقیر می‌کند. تورم به نابرابری دامن می‌زند و چیزباختگان را بیش از گذشته تحقیر می‌کند.  

ویلکینسون و پیکت نویسندگان کتاب «تاوان نابرابری» معتقدند حکومت‌ها برای کاستن از نابرابری، کمبود سیاستی ندارند، مشکل‌شان فقدان اراده و عزم سیاسی است. (ص. 265) مشکل اکنون نیز چهار دهه فقدان عزم سیاسی برای تن دادن به الزامات همه‌جانبه اصلاحات و مهار سازوکارهای مولد نابرابری و تحقیر انسان ایرانی است.

من اقتصاد نخوانده‌ام اما این‌قدر می‌فهمم که آن‌چه در جریان است، تورم فزاینده‌ای است که زندگی را برای میلیون‌ها ایرانی دست‌نیافتنی می‌کند و معدودی را به ارزش‌های متورم‌شده دارایی‌ها می‌رساند.

فساد نظام‌مند شده بر شعله این نابرابری می‌دمد و زبانه‌هایش، از روح، روان، انسجام، نظم و ثبات اجتماعی خاکستری بر جا خواهد گذاشت. احساس محرومیت و فقر نسبی، در کنار فقر مطلق برخی گروه‌ها، نشانی از آینده‌ای خوشایند نیست.

ما به چه زبان دیگری هشدار دهیم که شنیده شویم؟

(اگر می‌پسندید به اشتراک بگذارید.)

@fazeli_mohammad
زلزله و فراموشی سیاستی

محمد فاضلی - عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی

زلزله هر چند سال یکبار به یادمان می‌آورد که در شهری ناامن، روی گسل، و ناآماده برای کاستن از خسارات زلزله زندگی می‌کنیم.

خوب است این بار به خود بگوییم و بر سر سیاست فریاد بکشیم که زلزله چند دهه به ما فرصت داده است و ما کماکان در غفلتیم، فراموشی سیاستی.

چهار دهه قبل تهران کمتر از چهار میلیون نفر جمعیت داشت و امروز بیش از ده میلیون نفر. جمعیت در معرض خطر بیش از دو و نیم برابر شده است.

ما چه زمانی احساس کردیم ایمنی در برابر زلزله در دستور کار جدی سیاست است؟ و سیاست چه موقع گزارشی به ما از اقداماتش برای ایمنی زلزله داد؟

ما باز هم فراموش خواهیم کرد و سیاست گویی کارهایی مهمتر از ایمنی بیش از ده میلیون نفر و سرنوشت یک کشور در برابر زلزله دارد.

انشالله که امشب زلزله دیگری رخ نخواهد داد، اما این سوال کاش بی‌پاسخ نماند که زلزله چه زمانی در دستور کار سیاست و جامعه قرار می‌گیرد؟ چگونه زلزله و جان ده میلیون انسان را دستور کار سیاست کنیم؟

اگر سیاستی دستور کارش جان ده میلیون انسان نیست، پس به چه کار می‌آید؟

ما در این چند دهه چه کاری باید انجام می‌دادیم غیر از انتظار کشیدن برای فاجعه زلزله تهران و اکنون چه باید کنیم؟

(اگر می‌پسندید به اشتراک بگذارید.)
@fazeli_mohammad
Forwarded from شبکه توسعه
چگونه مقامات و مدیران را سر کار بگذاریم؟
(قسمت دوم: اسلایدهای سرِ کاری)

محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی


اغلب مقامات و مدیران جلسه دوست دارند، گونه جلسه‌گریز آن‌ها کمتر رؤیت شده است. جلسه را از آن جهت دوست دارند که نظام اداری ظرفیت کارشناسی و رویه‌های مولّد مسئولیت‌پذیری ندارد و مدیران پایین‌دست اغلب تصمیم نمی‌گیرند و تصمیم‌سازی نمی‌کنند، و تصمیم‌گیری به عهده مقامات و مدیران ارشد گذاشته می‌شود. آن‌ها هم اغلب برای شناخت وضعیت و تقسیم کردن بار مسئولیت تصمیم بر شانه‌های تعدادی زیادتر، ترجیح می‌دهند جلسه تشکیل دهند. 

اغلب تعدادی «جلّاس گردگو» یعنی کسانی که بسیار جلسه می‌روند و آن‌قدر بی‌خاصیت و گرد حرف می‌زنند که هیچ خطری متوجه‌شان نشود، در جلسه حاضر می‌شوند. اسلاید خوراک همیشگی این گونه جلسات است. شما اغلب احتیاج دارید اسلایدهایی ارائه کنید که نشان دهد کار کرده‌اید، اما دست آخر گرهی هم از کار باز نکنند. اسلایدی که منجر به تصمیم شود، مسئولیت دارد و دردسر درست می‌کند. شما می‌توانید برای ارائه اسلایدها راهبرد زیر را اجرا کنید.

1⃣ حداقل دو برابر تعداد دقایق زمان جلسه اسلاید تهیه کنید. برای جلسه‌ای یک ساعتی، ۱۰۰ تا ۱۲۰ اسلاید آماده کنید.

2⃣ اسلایدها را شلوغ تهیه کنید. انبوهی از اعداد و ارقام، متن، شکل و نمودار را داخل هر اسلاید بچپانید.

3⃣ ده بیست اسلاید اول را به کلیات، مقدمه و تاریخچه اختصاص دهید.

4⃣ در هر اسلاید یک نکته مبهم و مناقشه‌برانگیز که وقت جلسه را بگیرد قرار دهید.

5⃣ هنگام ارائه اسلایدها، آن‌ها را روی پرده نمایش داده و سرتان را زیر بیندازید و عیناً از روی هر اسلاید بخوانید. اگر پرسیدند این اسلاید چه چیزی را نشان می‌دهد، دوباره همان مطالب را این بار با طول و تفصیل بیشتر ارائه کنید.

6⃣ اسلایدها را رفت و برگشتی طراحی کنید، به گونه‌ای که دائم لازم باشد به اسلایدهای قبلی برگردید و دائم روی اسلایدها پیشروی و پسروی کنید.

7⃣ متن و جدول اسلایدها را به رنگ‌های مختلف آرایش کنید تا مخاطب محو تماشا شده و سرگیجه بگیرد.

8⃣ اگر اعتراض شد که چرا به اصل حرف و اسلایدهای اصلی نمی‌رسید، بگویید لازم است تاریخچه بحث برای همه روشن شود. 

این هشت راهبرد را که به‌کار بگیرید، به احتمال قوی هیچ وقت هیچ جلسه‌ای به انتهای اسلایدهای شما نمی‌رسد. هر بار وارد می‌شوید و اسلایدها را از نو ارائه می‌دهید. همیشه اسلایدها نیمه‌کاره می‌مانند و مقام و مدیر مجبور است خودش تصمیم بگیرد، مسئولیت بپذیرد و شما کارتان را درست انجام داده‌اید.


⭕️ اگر مقام یا مدیر هستید
سر کار نروید، هیچ موضوع مهمی نیست که نشود در حداکثر ۶ تا ۱۰ اسلاید خوب طراحی‌شده ارائه کرد.

پیش از ارائه اسلایدها، گزارش مکتوبی را که اسلایدها از آن استخراج شده‌اند تحویل بگیرید. اجازه ندهید اسلایدی ارائه شود که مبتنی بر گزارش مکتوب نباشد. بدترین گزارش، همان نسخه چاپ شده اسلایدهاست. کلاه سرتان نرود.

اگر کارشناسان و مدیران شما ده‌ها اسلاید به جلسه آورده‌اند، همه‌شان را به انضمام اسلایدها از جلسه بیرون کنید، آمده‌اند شما را سر کار بگذارند.

کارشناس یا مدیری که اسلایدهایش پر از اعداد و ارقام و متن است، بالاخص اعداد و ارقامی که به هیچ کاری نمی‌آیند، توبیخ کنید، اصلاً با کفش بزنید.

تهیه‌کننده هر مجموعه اسلایدی را که حاوی اطلاعات منجر به تصمیم نیست، توبیخ کنید، او را هم با کفش بزنید.

ارائه‌دهنده‌ای را که سرش را زیر می‌اندازد و در حالی که خودتان سواد دارید تا از روی اسلایدها بخوانید، از روی متن اسلایدها می‌خواند و حضورش هیچ ارزش افزوده‌ای ندارد، بیرون کنید و دیگر به هیچ جلسه‌ای راه ندهید.

اگر اسلایدهای تکراری با رنگ و لعاب متفاوت را هر بار در جلسات می‌بینید، تردید نکنید که تهیه‌کننده را توبیخ کنید.

⭕️ سخن آخر
ارائه اسلاید باید ابزاری برای نمایش بهتر، صراحت بیشتر و استفاده مناسب از ابزارهای تصویری به منظور ارائه اطلاعات خلاصه و دقیق، اجماع‌سازی و نزدیک‌تر کردن مدیر به حذف برخی گزینه‌های سیاستی و اخذ تصمیم درست باشد. اگر بعد از مشاهده شماری اسلاید، گیج‌تر و گنگ‌تر از گذشته شده‌اید، بدانید #دزدان_زمان وقت شما را دزدیده‌اند و سر کارتان گذاشته‌اند.

کارشناس و مدیری که نتواند اسلاید خوب تهیه کند، شایسته جایگاهش نیست، و مدیر و مقامی که اجازه دهد اسلایدهای بد ارائه شوند ...


(به اشتراک بگذارید تا آفریده شود)
@I_D_Network
@fazeli_mohammad
Forwarded from آینده مشترک
⚛️سیاست‌گذار آیینه‌ به دست!

امیر ناظمی

⭕️خرد جمعی
فرانسيس گالتون در ۱۹۰۶ از یک مسابقه تفریحی توانست نتایج بزرگی بگیرد. در این مسابقه افراد در مقابل ۶ پنس می‌توانستند وزن گاوی را که می‌دیدند، حدس بزنند. بهترین حدسی که به واقعيت نزدیک بود، برنده مسابقه بود.

مجموعا ٧٨٧ نظر داده شده بود. گالتون و می‌خواست ببیند «خرد جمعی» چه قضاوتی کرده است. او فکر می‌کرد عدد میانگین پیش‌بینی فرسنگ‌ها از واقعیت فاصله داشته باشد، چرا که از ديد او اکثريت قاطع افراد ناتوان از تخمین وزن گاو بودند.

ميانگينِ نظرات جمعيت ۱۲۱۲پوند بود و وزن واقعی گاو ۱۲۰۸پوند! گالتون نوشت: «قضاوت‌های جمعی و دموکراتيک از اعتباری بيش از انتظار برخوردارند».

⭕️دموکراسی و خرد جمعی
دموکراسی همان باور عملی مردم به این واقعیت است:
«خرد جمعی» از درک تک تک آن‌ها بهتر است، هرچند در میان این جمع پر باشد از افرادی که بدترین تصمیم‌گیری‌های شخصی را دارند!

در حقیقت ما چاره‌ای نداریم تا باورکنیم دموکراسی و خرد جمعی بهتر از ۹۹.۹ درصد تک تک ماها برآورد می‌کند! چرا که حتی اگر برآیند جمع اشتباه کند و مثلا اولویت‌های نادرستی را برای جامعه‌اش انتخاب کند، به واسطه همان جمعی‌بودن‌اش، آن‌چنان مشروعیت اولویت‌گذاری اشتباه خود را بالا می‌برد که بیش از هر اولویت دیگری برای سیاست‌گذاری مناسب است!

از سال ۱۹۷۰ ژاپنی‌ها بر اساس درک همین واقعیت بود که تلاش کردند تا اولویت‌های صنعتی و فناوری خود را بر اساس یک ادراک جمعی تشخیص دهند. آن‌ها در ۵حوزه اصلی کشور، پرسش‌هایی را از حدود ۲۵۰۰ خبره پرسیدند؛ در خصوص سیاست درست دولت، پیش‌بینی‌ها و مقایسه با سایر کشورها. البته «پاسخ جمعی» را مجددا به همان خبرگان بازگرداند و از آنان خواستند باردیگر به همان پرسش‌ها (ولی این بار با آگاهی از پاسخ دیگر خبرگان) پاسخ دهند (روش دلفی).

این تجربه ژاپنی‌ها آن‌چنان برای سیاست‌گذاران آن کشور نقشی کلیدی ایفا کرد، که از آن سال تا کنون هر ۵ سال این نوع سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی را تکرار می‌کنند؛ تجربه‌ای که امروزه آن را آینده‌نگاری (Foresight) می‌نامیم.

آنان بر خلاف سایر کشورهای آن‌زمان سیاست‌ها را «از بالا به پایین» تعیین نکردند، بلکه با مشارکت خود خبرگان و فعالان بود که سیاست‌گذاری ملی را انجام دادند.

⭕️آیینه در دست
به نظر می‌رسد سیاست‌گذاری در قرن گذشته ۳تحول را طی کرد؛ که هر کدام را می‌شود با ۳استعاره تعریف کرد:

1️⃣فرمانده جنگی: در ابتدا سیاست‌گذار خود را در قامت فرمانده‌ای می‌دید که باید هدف و راه را تعیین کند و پیاده‌نظام او بی‌هیچ مشارکتی فرمان‌پذیر اوامر او باشند. سربازانی یک‌شکل که در یک توده معنادار هستند.

2️⃣رهبر ارکستر: در این دوره سیاست‌گذار خود را در نقش هماهنگ‌کننده‌ای می‌دید که هم‌افزایی می‌آفرید و هر یک از بخش‌ها و دستگاه‌ها با آزادی عمل و تبحر، اما ساز تخصصی و متنوع خود را می‌نواختند؛ تا آهنگی زیبا خلق شود.

3️⃣آیینه به دست: اما سیاست‌گذار در این دوره و بر پایه آینده‌نگاری، آیینه‌ای به دست دارد که می‌تواند به خوبی چهره جامعه را به خود همان جامعه نشان دهد. جامعه توسعه‌یافته کافی است تصویر خودش را ببیند تا بتواند خود را تصحیح کند و بهترین تصویر آینده‌اش را خلق کند.

در سومین استعاره است که سیاست‌گذار باید مهارت کنار گذاردن سوگیری‌ها، جلب مشارکت و نهایتا بازخورددهی به جامعه را داشته باشد. در این حالت است که خرد جمعی حکم می‌راند، نه هیچ‌کس دیگر؛ خرد جمعی که کم‌اشتباه‌تر از هر فردی است!

سیاست‌گذار آیینه به دست است که فرصت خلق آینده مطلوبی را می‌دهد که خواست جمعی است. به این ترتیب آینده خلق می‌شود؛ نه آن‌که منتظر کشف ما بماند!


پ.ن.: یک تمرین
برای تعیین اولویت‌های خوزه فناوری اطلاعات و بر اساس یادگیری از تجربیات جهانی، تصمیم داریم تا این بار این آیینه را شکل دهیم؛ پرسش‌هایی در ۲۱ حوزه فناوری طرح شده است تا با اتکاء به خرد جمعی به بهترین سیاست‌ها دست یابیم؛ لطفا با پاسخ‌دهی به آن این تمرین را به یک تجربه آینده‌ساز تبدیل کنید:
app.epoll.pro/2655725



به اشتراک بگذارید تا آفریده شود
@ShareNovate
Forwarded from شبکه توسعه
🔳⭕️ خدا علی را نیامرزد!
دکتر مجتبی لشکربلوکی


زنی مراجعه کرد به معاویه و با او بر سر موضوعی بحث و جدل کرد. معاویه از این گستاخی و جسارت زن در گفتگوی بی محابایش ناراحت شد و به او گفت «خدا علی را نیامرزد» که او این رسم را فراگیر کرد. منظور او چه بود؟ رسم هم‌ترازی حاکم و شهروند، پارادایم نقد پذیری حاکمان، آیین اعتراض بدون لکنت به حاکم و رسم بدهکاری حاکم و طلبکاری شهروند.

این روایت را که در یک سخنرانی شنیدم و به فکر فرورفتم. آیا علی(ع) فقط همین هنجارشکنی را انجام داد؟ جواب این بود: هنجار شکنی‌های او بیش از اینهاست! به ۷ نمونه اشاره می کنم.

1⃣ به روایت محققان تاریخ، در دوران حکومت ایشان زندانی سیاسی گزارش نشده است. آن هم آن زمانی که امیر مالک جان و مال و ناموس مردم بود و زندانی سیاسی امری رایج.

2⃣ امروزه می‌شنویم که مدیران ارشد کشورها شامل نخست‌وزیران و روسای جمهور، به خاطر تخلفات مالی در زمان مسوولیت یا بعدش محاکمه می‌شوند و این را نشانه آزادی و عدالت می.دانیم. ایشان به دادگاه فراخوانده شد. از طرف یک جایگاه والا؟ نه! به شکایت یک فرد عادی. یک رییس قبیله؟ نه یک شهروند معمولی! یک مسلمان؟ نه یک اقلیت! و جالب اینجاست محکوم شد و جالب تر اینکه پذیرفت! اعتراف می‌کنم همین که او توسط یک شهروند معمولی اقلیت غیرمسلمان به دادگاه فراخوانده می‌شود و در دادگاه حاضر می‌شود هنوز برای من قابل هضم نیست. چه برسد به محکوم شدنش!

3⃣ خود را بدهکار مردم می‌دانست نه طلبکار. حتما شنیده‌اید در خانه زنی که همسرش را در یکی از جنگ‌ها از دست داده بود به صورت ناشناس رفته بود و برایشان نان می‌پخت و با بچه‌ها بازی می‌کرد و آن زن هم پیاپی علی را نفرین می‌کرد. و در انتها که متوجه شد که او همان علی است حاکم سرزمین‌های پهناور. علی خاضعانه گفت: شما ببخشید که تا کنون مشکلات شما را حل نکرده بودم، از درگاه خدا بخواهید که على را ببخشد.

4⃣ به گواهی تاریخ، مخالفینش در مسجد علیه او و رو در روی سخن می‌گفتند و چند ساعت بعد برای گرفتن حق خود از بیت‌المال می‌آمدند. هنوز هم باور کردنش سخت است.

5⃣ زمانی که در جنگ‌های عرب، مثله کردن (بریدن گوش یا بینی و اعضا) امری رایج بود او دستور نظامی شدید می‌داد (و نه اینکه صرفا توصیه اخلاقی نرم کند) که کشتگان را مثله نکنید، فراریان را تعقیب نکنید و مجروحان را نکشید و ...

6⃣ کافیست امروز در گوگل جستجو کنید تصویر حضرت علی. تصویری که می‌‌آید فردی جدی و مقتدر در کنار شیر و شمشیر (ذوالفقار). این تصویر سال‌هاست در ذهن من و شما نشسته چه بخواهیم چه نخواهیم. اما به ما نگفتند که در یکی از جنگ‌ها، ۱۲ هزار نفر از متعصب‌ترین افراد اعلام جنگ کردند. صبورانه با آن‌ها گفت‌وگو کرد و آن قدر مدارا و نرمش و تعامل کرد که ۱۲ هزار نفر به ۴ هزار نفر رسید سپس به ۱۵۰۰ نفر. هنر استراتژیست‌های جنگی آن است که در جنگ با کمترین خونریزی فاتح شوند و علی اینگونه بود. منتهی برای من و شما ذوالفقار علی بیش از گفتگوی علی تبلیغ و ترویج شده. زمانی که او برای گفتگو، تعامل، مکاتبه، محاجه، توافق، مذاکره گذاشت بسیار بسیار بیشتر از جنگ بوده است اما ...

7⃣ او با زندانیان (البته گفتم که زندانی سیاسی نداشتند) مانند یک انسان برخورد کرد. گفته می‌شود تا قبل از او زندانیان در چاه‌های عمیق و به شیوه‌ای غیرانسانی نگه داری می‌شدند. او برای اولین بار برای زندانیان، فضای مناسبی برای طی کردن دوران محکومیت فراهم کرد و برای حقوق زندانیان مانند یک انسان، ارزش قائل شد.
هنجارشکنی‌های او بسیار بیشتر از این حرف هاست.

☑️تجویز راهبردی:
شاید بد نباشد که امسال فقط برای فرق شکافته علی گریه نکنیم. برای خود گریه کنیم. اصلا فرق علی شکافت که ترک در دانسته‌های من و تو ایجاد شود. که فرق ذهنیت‌ها، تعصب‌های و جاهلیت‌های من و تو شکافته شود. عجیب است ما برای کسی گریه می‌کنیم که هیچ شباهتی به او نداریم. بیش از شمشیر علی، به منطق علی (ایجاد توافق از طریق مفاهمه) و بیش از عدالت اقتصادی علی به عدالت سیاسی (برابری حاکم و شهروندان فارغ از جنسیت و نژاد و مذهب) و بیش از جنگ علی به آشتی او تمرکز کنیم. باشد که به برکت آن حضرت آمرزیده شویم.

(به اشتراک بگذارید تا آفریده شود)
@I_D_Network
@Dr_Lashkarbolouki
شب قدر ما؟؟

محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی

حدود بیست سال پیش به سخنرانی اندیشمندی درباره شب قدر گوش سپرده بودم. ایشان در تفسیر شب قدر چیزی نزدیک به این مضمون می‌گفت: اگر مؤمن روزه واقعی بگیرد و تزکیه نفس کند، تحولی عمیق در او پدید می‌آید. بیست روز روزه گرفتن واقعی، ظرفیت این تحول روحی و درونی را تقویت می‌کند. بنابراین شب قدر، برای آدمی که روزه در او تزکیه نفسی خلق نکرده و از درون متحول نشده، اثری ندارد. شب قدر، زمان خاصی نیست، خاص بودن از خود فرد و تحولی که در او پیدا شده حاصل می‌شود. شب قدر افراد می‌تواند متفاوت باشد و هر زمانی رخ دهد که آن تحول درونی در فرد پدیدار شود. البته ماه رمضان به دلیل زمینه‌ای که روزه برای تزکیه فرد ایجاد می‌کند، زمان مناسبی برای شب قدر هر فرد است.

اگر این تعبیر از شب قدر را بپذیریم – که من شخصاً تصور می‌کنم تعبیر خوبی از شب قدر است – جدای از عرصه زندگی فردی، یک نتیجه بزرگ اجتماعی-سیاسی می‌توان از آن گرفت. تقدیر ملت‌ها، محصول تصمیم‌های سختی است که می‌گیرند و درست مثل روزه‌داران واقعی، چشم بر بدی‌ها می‌بندند، کردار نادرست انجام نمی‌دهند.

تقدیر هر جامعه‌ای، حکومتی و اقتصادی، تابع تصمیم‌های سخت است. جالب این است که این تصمیم‌های سخت از جنس محروم کردن یا محروم شدن – به اختیار یا به اجبار - قدرت و حکومت از برخی منابع (لذت‌ها) هستند. آن‌گاه که قدرت خود را از منبع (لذت و شهوت) دست کردن در جیب مردم، دست‌اندازی به منابع نسل‌های آینده، سرک کشیدن در زندگی خصوصی آدمیان، سخن بیهوده گفتن، چشم‌چرانی سیاسی، افتادن در پوستین خلائق، مال حرام خوردن و زبان گزنده و تند داشتن، و کاربست نامشروع قدرت علیه جامعه و طبیعت، و ... خود را محروم کند یا به مدد اقتضائات تاریخی محروم شود، آمادگی برای تقدیر متفاوت (حلول شب قدر) پیدا می‌کند.

انسانی که حریم‌دری کند، کردارش علی‌وار نباشد و تحولی در او پدید نیامده باشد، بهره‌ای از شب قدر نخواهد داشت، هر چند نیمه‌شب تا صبحگاه شب‌های قدر قرآن بر سر گیرد و ضجّه بزند، مگر از خزانه غیب الهی که فقط خدا داند، روزی‌اش دهند. سیاست و جامعه‌ای هم که به عوض حریم‌داری، کردارش حریم‌دری باشد، تصمیم سخت نگیرد و خود را به اختیار از لذت دریدن حریم علم، اخلاق، دین، قدرت، طبیعت، فرد و ... محروم نکند، شب قدر مبارکی نخواهد داشت. تحولی در تقدیرش حاصل نمی‌شود، هر چند تظاهر به دینداری کند و از در و دیوارش مناسک ببارد.

#شب_قدر جامعه ما نیز در فردای دوردست اخذ تصمیم‌های سخت برای حرمت نهادن به حریم‌ همه چیز، حریم‌داری، و دست کشیدن از حریم‌دری فرا می‌رسد. ضجّه زدن بی‌فایده است. آن‌ها که تقدیرشان شکوفایی اقتصادی، آرامش و شادی اجتماعی، محیط‌زیست سالم و پایدار، و سیاست و حکومت پرظرفیت است، زمانی دست از حریم‌دری کشیده‌اند و حریم‌دار شده‌اند. کدام #تصمیم_سخت را اجرا کرده‌ایم که تقدیری متفاوت طلب داریم؟

#شب_قدر،  #حریم_دَری، #حریم_داری

(اگر می‌پسندید به اشتراک بگذارید.)

@fazeli_mohammad