Forwarded from اتچ بات
درياچه اروميه چرا خشک شد
(محمد فاضلي – عضو هيئت علمي دانشگاه شهيد بهشتي)
✅ پاسخ به اين سؤال که درياچه اروميه چگونه خشک شد، بر راهکارهاي ممانعت از خشک شدن کامل درياچه و تطبيق دادن آن با شرايط جديد و تا حد ممکن احياي آن اثر تعيينکننده دارد. چهار محقق در مقالهاي با عنوان «سهم عوامل اقليمي و انساني در خشک شدن دومين درياچه شور جهان در قرن بيستم» که در «مجله هيدرولوژي» (Journal of Hydrology, 560, 2018, 342-353) منتشر شده، با مرور گسترده مطالعات درباره خشک شدن درياچه اروميه، و انجام مطالعات جديد، به اين سؤال پاسخ گفتهاند. اهم مندرجات اين مقاله به شرح زير است.
✅ اول، اهداف مقاله چهار چيز است: بررسي تغييرات شرايط اقليمي و تأثير آنها بر درياچه؛ نقشهبرداري تغييرات در الگوهاي کاربري زمين به علت توسعه کشاورزي در حوضه آبريز درياچه؛ ارزيابي تغييرات در ذخيره آبي زمين در حوضه و تأثير آن بر کاهش آب درياچه؛ ارزيابي ميزان افزايش در نيازهاي آبياري در حوضه و تأثير آن بر ورود آب به درياچه.
✅ دوم، ميانگين بلندمت بارش در منطقه از سال 1973 (1351) تا 2011 (1390) برابر 352 ميليمتر در سال بوده است. حداکثر بارندگي در سالهاي 1993 و 1994 معادل 612 ميليمتر بوده است.
✅ سوم، بيش از 36 سد بر روي رودخانههاي حوضه آبريز ساخته شده تا آب را براي مصارف کشاورزي و ساير مصارف ذخيره و از مسير ورود به درياچه منحرف کنند.
✅ چهارم، دادههاي کاربري اراضي که بر اساس اطلاعات ماهوارهاي مختلف در فاصله سالهاي 1987 (1366) تا 2016 (1395) به دست آمده نشان ميدهد نواحي شهري در مدت حدود 30 سال معادل 180 درصد و اراضي کشاورزي 98 درصد افزايش يافته است. نياز خالص آبياري در فاصله سالهاي 1980 تا 2010 (سالهاي 1359 تا 1389) 3 برابر شده است.
✅ پنجم، ميزان بارندگي و سطح آب درياچه تا سال 1995 (1374) با هم همبستگي دارند (به اندازه 0.15) اما از سال 1374 به بعد، اين همبستگي کاهش مييابد. «اين نشان ميدهد عوامل تعيينکننده ديگري بر سطح آب درياچه اثر دارند که ميتواند ناشي از تأثير نفوذ انسان بر هيدرولوژي حوضه آبريز درياچه باشد.» (ص. 349)
✅ ششم، شبيهسازي ميزان آب ورودي به درياچه بعد از سال 1995 در دو حالت با کمک مدلهاي هيدرولوژيک (حالت اول، طبيعي و بدون وجود فعاليت انساني؛ و حالت دوم، ورودي با وجود فعاليت انساني) نشان ميدهد که 86 درصد از تغييرات ميزان آب درياچه، ناشي از فعاليت انساني است؛ و اين تفاوت معادل 28 ميليارد متر مکعب آب است. (ص. 350)
✅ هفتم، کاهش شديد حجم آب درياچه اروميه در فاصله 1995 تا 2010 ناشي از شتاب گرفتن فعاليتهاي مديريت آب در حوضه است. سه برابر شدن نياز آبياري به دليل 98 درصد افزايش در سطح زير کشت، اصليترين عامل است. فعاليتهاي مديريت منابع آبي باعث کاهش ساليانه 1.74 ميليارد متر مکعب جريان ورودي به درياچه شده است (بر اساس مدلسازي هيدرولوژيک)
✅ هشتم، نيازهاي آبي فعاليتهاي انساني در حوضه آبريز درياچه اروميه در حال افزايش است و تغييرات اقليمي نيز تشديد ميشوند. اقدامات بسيار جديتري در زمينه کاهش برداشت آب و افزايش بهرهوري آبياري لازم است تا تعادل درازمدت در درياچه برقرار شود.
✅ مقاله در مجله معتبري منتشر شده، نويسندگان از دانشگاه معتبري هستند، و دادههاي مختلف و فهرست طولاني مطالعات پيشين را بهکار گرفتهاند. حاصل آن است که اگرچه تغييرات اقليمي سهمي اندک داشتهاند، اما اصليترين سهم (معادل 86 درصد تغييرات حجم آب درياچه) محصول فعاليت انساني (توسعه شهري و گسترش کشاورزي) است. اين مقاله در کنار مقاله ديگري که به تازگي توسط 9 محقق منتشر شده (بعداً معرفي خواهم کرد) نشان ميدهد بدون کاهش مصرف آب در حوضه آبريز درياچه اروميه، به مدد اصلاحات عميق در بخش کشاورزي، کاهش سطح زير کشت و کاهش قابل توجه آب مصرفي در کشاورزي، و همزمان مديريت مصرف شديد در آب شرب و بهداشت شهري، و صنعت، نميتوان به تعادل بلندمدت درياچه اروميه انديشيد. ادامه وضع موجود (که سطح زير کشت در حوضه افزايش يافته و مييابد) بايد به انتظار فاجعه نشست. کشور نيازمند #سازگاري_با_کمآبي است.
✅ #خشک_شدن_درياچه_اروميه، #سازگاري_با_کمآبي، #اصلاحات_کشاورزي
(اين متن را اگر ميپسنديد، براي ديگران هم ارسال کنيد.) @fazeli_mohammad
(محمد فاضلي – عضو هيئت علمي دانشگاه شهيد بهشتي)
✅ پاسخ به اين سؤال که درياچه اروميه چگونه خشک شد، بر راهکارهاي ممانعت از خشک شدن کامل درياچه و تطبيق دادن آن با شرايط جديد و تا حد ممکن احياي آن اثر تعيينکننده دارد. چهار محقق در مقالهاي با عنوان «سهم عوامل اقليمي و انساني در خشک شدن دومين درياچه شور جهان در قرن بيستم» که در «مجله هيدرولوژي» (Journal of Hydrology, 560, 2018, 342-353) منتشر شده، با مرور گسترده مطالعات درباره خشک شدن درياچه اروميه، و انجام مطالعات جديد، به اين سؤال پاسخ گفتهاند. اهم مندرجات اين مقاله به شرح زير است.
✅ اول، اهداف مقاله چهار چيز است: بررسي تغييرات شرايط اقليمي و تأثير آنها بر درياچه؛ نقشهبرداري تغييرات در الگوهاي کاربري زمين به علت توسعه کشاورزي در حوضه آبريز درياچه؛ ارزيابي تغييرات در ذخيره آبي زمين در حوضه و تأثير آن بر کاهش آب درياچه؛ ارزيابي ميزان افزايش در نيازهاي آبياري در حوضه و تأثير آن بر ورود آب به درياچه.
✅ دوم، ميانگين بلندمت بارش در منطقه از سال 1973 (1351) تا 2011 (1390) برابر 352 ميليمتر در سال بوده است. حداکثر بارندگي در سالهاي 1993 و 1994 معادل 612 ميليمتر بوده است.
✅ سوم، بيش از 36 سد بر روي رودخانههاي حوضه آبريز ساخته شده تا آب را براي مصارف کشاورزي و ساير مصارف ذخيره و از مسير ورود به درياچه منحرف کنند.
✅ چهارم، دادههاي کاربري اراضي که بر اساس اطلاعات ماهوارهاي مختلف در فاصله سالهاي 1987 (1366) تا 2016 (1395) به دست آمده نشان ميدهد نواحي شهري در مدت حدود 30 سال معادل 180 درصد و اراضي کشاورزي 98 درصد افزايش يافته است. نياز خالص آبياري در فاصله سالهاي 1980 تا 2010 (سالهاي 1359 تا 1389) 3 برابر شده است.
✅ پنجم، ميزان بارندگي و سطح آب درياچه تا سال 1995 (1374) با هم همبستگي دارند (به اندازه 0.15) اما از سال 1374 به بعد، اين همبستگي کاهش مييابد. «اين نشان ميدهد عوامل تعيينکننده ديگري بر سطح آب درياچه اثر دارند که ميتواند ناشي از تأثير نفوذ انسان بر هيدرولوژي حوضه آبريز درياچه باشد.» (ص. 349)
✅ ششم، شبيهسازي ميزان آب ورودي به درياچه بعد از سال 1995 در دو حالت با کمک مدلهاي هيدرولوژيک (حالت اول، طبيعي و بدون وجود فعاليت انساني؛ و حالت دوم، ورودي با وجود فعاليت انساني) نشان ميدهد که 86 درصد از تغييرات ميزان آب درياچه، ناشي از فعاليت انساني است؛ و اين تفاوت معادل 28 ميليارد متر مکعب آب است. (ص. 350)
✅ هفتم، کاهش شديد حجم آب درياچه اروميه در فاصله 1995 تا 2010 ناشي از شتاب گرفتن فعاليتهاي مديريت آب در حوضه است. سه برابر شدن نياز آبياري به دليل 98 درصد افزايش در سطح زير کشت، اصليترين عامل است. فعاليتهاي مديريت منابع آبي باعث کاهش ساليانه 1.74 ميليارد متر مکعب جريان ورودي به درياچه شده است (بر اساس مدلسازي هيدرولوژيک)
✅ هشتم، نيازهاي آبي فعاليتهاي انساني در حوضه آبريز درياچه اروميه در حال افزايش است و تغييرات اقليمي نيز تشديد ميشوند. اقدامات بسيار جديتري در زمينه کاهش برداشت آب و افزايش بهرهوري آبياري لازم است تا تعادل درازمدت در درياچه برقرار شود.
✅ مقاله در مجله معتبري منتشر شده، نويسندگان از دانشگاه معتبري هستند، و دادههاي مختلف و فهرست طولاني مطالعات پيشين را بهکار گرفتهاند. حاصل آن است که اگرچه تغييرات اقليمي سهمي اندک داشتهاند، اما اصليترين سهم (معادل 86 درصد تغييرات حجم آب درياچه) محصول فعاليت انساني (توسعه شهري و گسترش کشاورزي) است. اين مقاله در کنار مقاله ديگري که به تازگي توسط 9 محقق منتشر شده (بعداً معرفي خواهم کرد) نشان ميدهد بدون کاهش مصرف آب در حوضه آبريز درياچه اروميه، به مدد اصلاحات عميق در بخش کشاورزي، کاهش سطح زير کشت و کاهش قابل توجه آب مصرفي در کشاورزي، و همزمان مديريت مصرف شديد در آب شرب و بهداشت شهري، و صنعت، نميتوان به تعادل بلندمدت درياچه اروميه انديشيد. ادامه وضع موجود (که سطح زير کشت در حوضه افزايش يافته و مييابد) بايد به انتظار فاجعه نشست. کشور نيازمند #سازگاري_با_کمآبي است.
✅ #خشک_شدن_درياچه_اروميه، #سازگاري_با_کمآبي، #اصلاحات_کشاورزي
(اين متن را اگر ميپسنديد، براي ديگران هم ارسال کنيد.) @fazeli_mohammad
Forwarded from اتچ بات
ما و زمینی که غارت شد
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✳️ شامگاه یکشنبه دوم دیماه 1397 در خانه هنرمندان به همراه جمعی از هنرمندان از جمله رضا کیانیان، میترا حجار و دیگرانی از سینمای ایران به تماشای فیلم «تالان» به کارگردانی محمد صادق دهقانی نشستم. مستندی پژوهشی درباره غارت منابع آب زیرزمینی این سرزمین که پیشتر دربارهاش بسیار شنیده بودم.
✳️ جمعی که در سالن نشسته بودند قریب به اتفاق از اقشار هنرمند و فرهیخته کشور بودند، اما در چهرههای ایشان، واکنشهایشان به صحنهها و سخنانشان وقتی از سالن خارج میشدند میتوانستم بفهمم که شوکه شده بودند و کاملاً معلوم بود که شاید هیچ گاه این گونه به وخیم بودن وضعیت منابع آب زیرزمینی این سرزمین نیندیشیده بودند. آنها گویی هرگز به زمین غارتشده و کمرشکسته بر اثر تخلیه آبخوانهای ایران کهن، این گونه نگاه نکرده بودند.
✳️ تالان حکایت غریب و قریبی است از چگونگی همدست شدن سیاستمداران، شکست سیاستهای توسعه اقتصادی، مردمان در جستوجوی معاش، نمایندگان طالب رأی، منفعتطلبیهای پیمانکاران، الگوی نادرست حکمرانی، اصرار بر تکرار اشتباهات، انکار مسائل محیطزیست و چشم بستن بر واقعیت است. تالان را باید ایرانیان ببینند تا بدانیم چگونه در کنار یکدیگر زمین را غارت کردیم.
✳️ تالان، فیلمی که شایسته است در هر مدرسه، دانشگاه، شورای شهر و روستا، مسجد روستا و هر جایی که گوش شنوا و چشم بینایی هست نمایش داده شود. یک جلسه علنی مجلس را باید به نمایش تالان اختصاص داد تا عاقبت قانونگذاری مخرب به حال محیطزیست آشکار شود. تالان را باید سیاستگذاران ببینند. تالان بازگویی صدای ناهنجار توسعه بیخردانه ماست که در گوش طبیعت پیچیده و به ما بازگشته است. این صدا را باید همگان بشنوند.
✳️ تالان اگرچه هشدار میدهد و فریاد میکشد، اما سیاه نیست، امیدوارکننده هم هست. تالان هشدار میدهد که اگرچه دیر شده، اما مهلت به پایان نرسیده است. تالان فیلم بیم و امید است. اگر بازگردیم و راه عقلانیت در پیش گیریم، هنوز میشود آبهای زیرزمینی این کشور را نجات داد. تالان ما را به درس گرفتن از گذشته و بهکار بستن عقلانیت برای آینده فرامیخواند.
✳️ «تالان» را به دانشگاه، مدرسه، روستا و شهرتان دعوت کنید (تماس برای دعوت: @m_s_dehghani) و همگان را به تماشای آن دعوت نمایید. تماشای تالان بخشی از فرایند گفتوگوی اجتماعی گستردهای است که برای «#سازگاری_با_کمآبی» و «#پایدارسازی_منابع_آب_ایران» به آن نیازمندیم.
✳️ (این مطلب را اگر میپسندید، برای دیگران نیز ارسال کنید.) @fazeli_mohammad
@IR_S_S
مطالب مرتبط
🔹شیخ بهایی در محاصره «ژول ورن»ها: https://t.iss.one/fazeli_mohammad/1244
🔹چرخ را از نو اختراع نکنید: https://t.iss.one/fazeli_mohammad/1158
🔹کمکم زیر پایمان خالی میشود و در آغوش فاجعه بدبخت میشویم: https://t.iss.one/fazeli_mohammad/1346
🔹جامعه، آب و اقتصاد: https://t.iss.one/fazeli_mohammad/1474
🔹ژرفای سیاستی آب ژرف: https://t.iss.one/fazeli_mohammad/1457
🔹هفت توهم درباره مسأله آب در ایران: https://t.iss.one/fazeli_mohammad/1175
🔹دموکراسی و آبهای ژرف: https://t.iss.one/fazeli_mohammad/1125
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✳️ شامگاه یکشنبه دوم دیماه 1397 در خانه هنرمندان به همراه جمعی از هنرمندان از جمله رضا کیانیان، میترا حجار و دیگرانی از سینمای ایران به تماشای فیلم «تالان» به کارگردانی محمد صادق دهقانی نشستم. مستندی پژوهشی درباره غارت منابع آب زیرزمینی این سرزمین که پیشتر دربارهاش بسیار شنیده بودم.
✳️ جمعی که در سالن نشسته بودند قریب به اتفاق از اقشار هنرمند و فرهیخته کشور بودند، اما در چهرههای ایشان، واکنشهایشان به صحنهها و سخنانشان وقتی از سالن خارج میشدند میتوانستم بفهمم که شوکه شده بودند و کاملاً معلوم بود که شاید هیچ گاه این گونه به وخیم بودن وضعیت منابع آب زیرزمینی این سرزمین نیندیشیده بودند. آنها گویی هرگز به زمین غارتشده و کمرشکسته بر اثر تخلیه آبخوانهای ایران کهن، این گونه نگاه نکرده بودند.
✳️ تالان حکایت غریب و قریبی است از چگونگی همدست شدن سیاستمداران، شکست سیاستهای توسعه اقتصادی، مردمان در جستوجوی معاش، نمایندگان طالب رأی، منفعتطلبیهای پیمانکاران، الگوی نادرست حکمرانی، اصرار بر تکرار اشتباهات، انکار مسائل محیطزیست و چشم بستن بر واقعیت است. تالان را باید ایرانیان ببینند تا بدانیم چگونه در کنار یکدیگر زمین را غارت کردیم.
✳️ تالان، فیلمی که شایسته است در هر مدرسه، دانشگاه، شورای شهر و روستا، مسجد روستا و هر جایی که گوش شنوا و چشم بینایی هست نمایش داده شود. یک جلسه علنی مجلس را باید به نمایش تالان اختصاص داد تا عاقبت قانونگذاری مخرب به حال محیطزیست آشکار شود. تالان را باید سیاستگذاران ببینند. تالان بازگویی صدای ناهنجار توسعه بیخردانه ماست که در گوش طبیعت پیچیده و به ما بازگشته است. این صدا را باید همگان بشنوند.
✳️ تالان اگرچه هشدار میدهد و فریاد میکشد، اما سیاه نیست، امیدوارکننده هم هست. تالان هشدار میدهد که اگرچه دیر شده، اما مهلت به پایان نرسیده است. تالان فیلم بیم و امید است. اگر بازگردیم و راه عقلانیت در پیش گیریم، هنوز میشود آبهای زیرزمینی این کشور را نجات داد. تالان ما را به درس گرفتن از گذشته و بهکار بستن عقلانیت برای آینده فرامیخواند.
✳️ «تالان» را به دانشگاه، مدرسه، روستا و شهرتان دعوت کنید (تماس برای دعوت: @m_s_dehghani) و همگان را به تماشای آن دعوت نمایید. تماشای تالان بخشی از فرایند گفتوگوی اجتماعی گستردهای است که برای «#سازگاری_با_کمآبی» و «#پایدارسازی_منابع_آب_ایران» به آن نیازمندیم.
✳️ (این مطلب را اگر میپسندید، برای دیگران نیز ارسال کنید.) @fazeli_mohammad
@IR_S_S
مطالب مرتبط
🔹شیخ بهایی در محاصره «ژول ورن»ها: https://t.iss.one/fazeli_mohammad/1244
🔹چرخ را از نو اختراع نکنید: https://t.iss.one/fazeli_mohammad/1158
🔹کمکم زیر پایمان خالی میشود و در آغوش فاجعه بدبخت میشویم: https://t.iss.one/fazeli_mohammad/1346
🔹جامعه، آب و اقتصاد: https://t.iss.one/fazeli_mohammad/1474
🔹ژرفای سیاستی آب ژرف: https://t.iss.one/fazeli_mohammad/1457
🔹هفت توهم درباره مسأله آب در ایران: https://t.iss.one/fazeli_mohammad/1175
🔹دموکراسی و آبهای ژرف: https://t.iss.one/fazeli_mohammad/1125
Telegram
attach 📎
معرفی «انسان، کانال و ایدهای» ارزشمند
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✅ محمدرضا جلاییپور (متولد 1361)، نفر اول کنکور علوم انسانی سال 1380، برنده مدال طلای المپیاد ادبی سال 1379، و دانشجوی دکتری جامعهشناسی دانشگاه آکسفورد است. فعال اجتماعی و سیاسی خوشفکر، ایراندوست، اصلاحطلب، اخلاقی و انسان ارزشمندی است که اولین بار او را یازده سال پیش در لندن ملاقات کردم و بعد از آن دوستان خوبی بودهایم. کانالی هم در فضای تلگرام دارد که در آن مطالب ارزشمندی منتشر میکند (https://t.iss.one/jalaeipour). ایدهای ارزشمند برای شفافیت هم امروز مطرح کرده است که شما را به خواندن آن دعوت میکنم.
————————————-
⭕️روابط نمایندگان و وزرا: ضرورت شفافیت
پیشنهاد انتشارِ متن همهی پرسشهای نمایندگان و پاسخهای وزرا
محمدرضا جلائیپور
وقت وزرا و نمایندگان در ساعات کاری متعلق به خودشان نیست و بخشی از «سرمایهی عمومی» است که باید در نحوهی هزینهی آن به شهروندان پاسخگو باشند. یک وزیر اگر چهار سال، بدون یک روز تعطیلی، حتی روزی ۱۶ ساعت کار کند ۲۳۳۶۰ ساعت مجموع زمانی است که در دوران وزرات میتواند برای بسط خیر همگانی هزینه کند. وقت متوسط او برای هر استان در دورهی وزارتش ۷۳۵ ساعت، و سهم هر ایرانی از کل وقت دورهی وزارت او، ۱.۰۲ ثانیه است. کابینه ۱۸ وزیر دارد و سهم هر ایرانی از وقت کل کابینه به اضافهی رئیسجمهور ۱۹.۴۸ ثانیه (یکسوم دقیقه) است. با محاسبات مشابه سهم هر ایرانی از وقت مجموع ۲۹۰ نماینده مجلس در طول چهار سال نمایندگیشان ۲۹۷.۴ ثانیه (۵ دقیقه) است. به ضرورت هزینهی موثر، شفاف و کارای وقت محدود نمایندگان و وزرا باید حساسیت بیشتری داشت.
خوشبختانه صدای مطالبهی شفافیت آراء نمایندگان رو به بلندتر شدن است. اما شفافیت پارلمانی صرفاً محدود به انتشار عمومی آراء نمایندگان نیست (در این یادداشت به چند بعد دیگر شفافیت پارلمانی اشاره کردهام: https://t.iss.one/jalaeipour/3614). یکی دیگر از وجوه شفافیت پارلمانی شفافیت پرسشهای نمایندگان از وزرا و پاسخهای وزرا است. یکی از فعالیتهای پرحجم نمایندگان مجلس ایران ارتباطگیری با وزرا است؛ و بخش زیادی از وقت وزیران صرف ملاقات با نمایندگان، شرکت در جلسات مجلس و بسیج وزارتخانهها برای پاسخ دادن به سؤالات نمایندگان میشود. اغلب به دور از انظار عمومی و غیرشفاف.
لطفاً بقیه متن را در کانال «محمدرضا جلاییپور» (https://t.iss.one/jalaeipour/3804) مطالعه بفرمایید.
(این متن را اگر میپسندید، برای دیگران نیز ارسال کنید.) @fazeli_mohammad
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✅ محمدرضا جلاییپور (متولد 1361)، نفر اول کنکور علوم انسانی سال 1380، برنده مدال طلای المپیاد ادبی سال 1379، و دانشجوی دکتری جامعهشناسی دانشگاه آکسفورد است. فعال اجتماعی و سیاسی خوشفکر، ایراندوست، اصلاحطلب، اخلاقی و انسان ارزشمندی است که اولین بار او را یازده سال پیش در لندن ملاقات کردم و بعد از آن دوستان خوبی بودهایم. کانالی هم در فضای تلگرام دارد که در آن مطالب ارزشمندی منتشر میکند (https://t.iss.one/jalaeipour). ایدهای ارزشمند برای شفافیت هم امروز مطرح کرده است که شما را به خواندن آن دعوت میکنم.
————————————-
⭕️روابط نمایندگان و وزرا: ضرورت شفافیت
پیشنهاد انتشارِ متن همهی پرسشهای نمایندگان و پاسخهای وزرا
محمدرضا جلائیپور
وقت وزرا و نمایندگان در ساعات کاری متعلق به خودشان نیست و بخشی از «سرمایهی عمومی» است که باید در نحوهی هزینهی آن به شهروندان پاسخگو باشند. یک وزیر اگر چهار سال، بدون یک روز تعطیلی، حتی روزی ۱۶ ساعت کار کند ۲۳۳۶۰ ساعت مجموع زمانی است که در دوران وزرات میتواند برای بسط خیر همگانی هزینه کند. وقت متوسط او برای هر استان در دورهی وزارتش ۷۳۵ ساعت، و سهم هر ایرانی از کل وقت دورهی وزارت او، ۱.۰۲ ثانیه است. کابینه ۱۸ وزیر دارد و سهم هر ایرانی از وقت کل کابینه به اضافهی رئیسجمهور ۱۹.۴۸ ثانیه (یکسوم دقیقه) است. با محاسبات مشابه سهم هر ایرانی از وقت مجموع ۲۹۰ نماینده مجلس در طول چهار سال نمایندگیشان ۲۹۷.۴ ثانیه (۵ دقیقه) است. به ضرورت هزینهی موثر، شفاف و کارای وقت محدود نمایندگان و وزرا باید حساسیت بیشتری داشت.
خوشبختانه صدای مطالبهی شفافیت آراء نمایندگان رو به بلندتر شدن است. اما شفافیت پارلمانی صرفاً محدود به انتشار عمومی آراء نمایندگان نیست (در این یادداشت به چند بعد دیگر شفافیت پارلمانی اشاره کردهام: https://t.iss.one/jalaeipour/3614). یکی دیگر از وجوه شفافیت پارلمانی شفافیت پرسشهای نمایندگان از وزرا و پاسخهای وزرا است. یکی از فعالیتهای پرحجم نمایندگان مجلس ایران ارتباطگیری با وزرا است؛ و بخش زیادی از وقت وزیران صرف ملاقات با نمایندگان، شرکت در جلسات مجلس و بسیج وزارتخانهها برای پاسخ دادن به سؤالات نمایندگان میشود. اغلب به دور از انظار عمومی و غیرشفاف.
لطفاً بقیه متن را در کانال «محمدرضا جلاییپور» (https://t.iss.one/jalaeipour/3804) مطالعه بفرمایید.
(این متن را اگر میپسندید، برای دیگران نیز ارسال کنید.) @fazeli_mohammad
Telegram
محمدرضا جلائیپور🍀Jalaeipour
دلمشغولِ «آرمانگرایی واقعنگرانه»، «دادگریِ مصلحانه» و «جامعهشناسی و سیاستشناسیِ ایران»
https://instagram.com/m.jalaeipour
آیدیِ ارتباط با نویسنده @jalaeipourm
https://instagram.com/m.jalaeipour
آیدیِ ارتباط با نویسنده @jalaeipourm
بودجه در دوراهی اتلاف یا عدالت
(محمد فاضلی و علیرضا عبدالهزاده)
✅ بودجه سالیانه نماد توافق جمعی برای بازتوزیع منابع ملی است. منبع اصلی بودجه سرمایههای ملی است و دولت باید کارگزار مردم در تصمیمگیری درباره شیوه هزینه کردن منابع و سرمایههای ملی باشد. هدف این نوشته، جلب توجه مردم به اتفاق نامبارکی است که سالهاست در بازتوزیع این سرمایههای عمومی رخ میدهد.
✅ اول، بودجه عمومی سال 1398 کشور بنا بر اخباری که منتشر شده، حدود 440 هزار میلیارد تومان است و سهم هر ایرانی (در جمعیت 82 میلیون نفری) بیش از پنج میلیون (5366000 تومان) تومان میشود.
✅ دوم، دولت رقمی معادل 900 هزار میلیارد تومان یارانه پنهان و آشکار در بودجه میپردازد و این معادل یازده میلیون تومان (10975000 تومان) به ازای هر ایرانی، یعنی دو برابر سهم از بودجه عمومی است.
✅ سوم، مبالغ یارانه آشکار در بودجه میآیند و برای مثال وامهای حمایتی اشتغال و مخارج به عنوان بیمه درمانی و حمایتی و ... از آن جملهاند که البته ماجرای رسیدنشان به گروههای هدف واقعی، قصه مفصل دیگری است. مبالغ یارانه پنهان اما در بودجه ذکر نمیشود. مبالغی هم هست که یارانهای فرابودجهای و به دلیل تعهدات گاه به گاه دولت به این و آن است.
✅ چهارم، این حجم یارانه با توجه به نظام ناکارآمد اقتصادی و اجرایی، عادلانه توزیع نمیشود. سهم خانوارهای ثروتمند از یارانه پنهان بنزین بیش از ۱۰ برابر بهرهمندی خانوار فقیر از آن است. این نابرابری در بهرهمندی از مبالغ یارانهها در بقیه بخشها نیز کموبیش وجود دارد.
✅ پنجم، در مقام مقایسه، ۱۲۰ هزار میلیارد تومان مالیات پیشبینی شده که در برابر حتی یارانه بنزین که ۱۴۵ هزار میلیارد تومان است، یا مجموع یارانههای پنهان که ۶۷۰ هزار میلیارد تومان است، قطرهای بیش نیست. یعنی خانوارهای ثروتمند، بهطور میانگین، بیش از مالیاتی که میدهند از تخفیف حتی بنزین بهرهمند میشوند.
✅ مردم بهتر است بدانند این یارانهها (که از آنها تا به امروز توسعه درخوری حاصل نشده، بلکه حیف و میل منابع طبیعی است) صرف توسعه کشور نمیشود و به حساب مردم عادی و فرودست موجب بهرهمندی بیشتر طبقات ثروتمند میشود و حتی کشورهای همسایه از طریق قاچاق از آن منتفع شدهاند.
✅ ملت همچنین باید استحضار داشته باشند که اصلاح نظام یارانهای به نفع فقرا و کلیت توسعه، فقط با اصلاح یا واقعیسازی قیمتها رخ نمیدهد، بلکه سیاستهای مکملی لازم است. مطالبه برای ترکیب سیاستهای مکمل، سیاستهای حمایتی از فقرا، بخش تولید و بخشهای آسیبپذیر، و همزمان اصلاح این گونه اتلاف منابع را باید آغاز کرد. مردم همچنین باید بدانند که بخشی از تورمی که به مدت چند دهه تحمل کردهاند و ممکن است بیشتر نیز بشود، ناشی از کسر بودجه دولت است که با ادامه این نوع بودجهبندی، بدتر نیز خواهد شد.
✅ مردم شریف ایران بهتر از بدنه اداری و سیاسی میدانند داراییهای خود را چطور خرج کنند. بخش مهمی از جامعه ایران، بالاخص گروههای نابرخوردار و غیرثروتمند باید بپرسند سهم ما از این شیوه توزیع یارانههای پنهان و آشکار چیست؟ یارانه پنهان فعلی برای هر خانواده سه نفره معادل 33 میلیون تومان در سال یا معادل حدود 3 میلیون تومان در ماه است. آیا خانوادههای فقیر معادل 3 میلیون تومان در ماه از محل شیوه فعلی توزیع یارانههای پنهان و آشکار، رفاه به دست میآورند؟ اگر سهم شما از نظام یارانههای پنهان و آشکار موجود به اندازه رفاهی معادل 3 میلیون تومان برای هر نفر در ماه نیست، یعنی باید در این نظام بودجهریزی و توزیع یارانههای پنهان بازنگری شود. مسأله فعلی رسیدن به عزم سیاسی و اجتماعی برای بازنگری در نظام توزیع یارانههاست، و شیوه انجام اصلاحات و بازنگری موضوع بعدی است که باید به موقع دربارهاش بحث کرد.
✅ نکته آخر اینکه ما مردم ایران هنوز به اندازه کافی درباره رابطه بین این شیوه تنظیم بودجه و بروز فساد، تورم، و نابرابری نمیدانیم. برنامهریزان باید بیشتر درباره تأثیر این گونه بودجهنویسی توضیح بدهند. یادمان باشد بین سوختن کودکانمان در مدارس غیراستاندارد، کیفیت پایین خدمات عمومی، فقر غذایی برخی خانوارها – که تعدادشان کم نیست – بیکار شدن کارگران، و بسیاری مسائل دیگر و این شیوه بودجه تنظیم کردن رابطه زیادی هست. بودجه باید شفافسازی شود. شیوهای که در گذشته بودجهریزی شده در مسیر اتلاف بوده است بیش از آنکه به عدالت نزدیک باشد. #بودجه_شفاف، #بودجه_و_عدالت
(این متن را اگر میپسندید، برای دیگران نیز ارسال کنید.) @fazeli_mohammad
این مطلب در روزنامه ایران، مورخ 4 دی 1397، قبل از ارائه لایحه بودجه به مجلس، منتشر شده است.
(محمد فاضلی و علیرضا عبدالهزاده)
✅ بودجه سالیانه نماد توافق جمعی برای بازتوزیع منابع ملی است. منبع اصلی بودجه سرمایههای ملی است و دولت باید کارگزار مردم در تصمیمگیری درباره شیوه هزینه کردن منابع و سرمایههای ملی باشد. هدف این نوشته، جلب توجه مردم به اتفاق نامبارکی است که سالهاست در بازتوزیع این سرمایههای عمومی رخ میدهد.
✅ اول، بودجه عمومی سال 1398 کشور بنا بر اخباری که منتشر شده، حدود 440 هزار میلیارد تومان است و سهم هر ایرانی (در جمعیت 82 میلیون نفری) بیش از پنج میلیون (5366000 تومان) تومان میشود.
✅ دوم، دولت رقمی معادل 900 هزار میلیارد تومان یارانه پنهان و آشکار در بودجه میپردازد و این معادل یازده میلیون تومان (10975000 تومان) به ازای هر ایرانی، یعنی دو برابر سهم از بودجه عمومی است.
✅ سوم، مبالغ یارانه آشکار در بودجه میآیند و برای مثال وامهای حمایتی اشتغال و مخارج به عنوان بیمه درمانی و حمایتی و ... از آن جملهاند که البته ماجرای رسیدنشان به گروههای هدف واقعی، قصه مفصل دیگری است. مبالغ یارانه پنهان اما در بودجه ذکر نمیشود. مبالغی هم هست که یارانهای فرابودجهای و به دلیل تعهدات گاه به گاه دولت به این و آن است.
✅ چهارم، این حجم یارانه با توجه به نظام ناکارآمد اقتصادی و اجرایی، عادلانه توزیع نمیشود. سهم خانوارهای ثروتمند از یارانه پنهان بنزین بیش از ۱۰ برابر بهرهمندی خانوار فقیر از آن است. این نابرابری در بهرهمندی از مبالغ یارانهها در بقیه بخشها نیز کموبیش وجود دارد.
✅ پنجم، در مقام مقایسه، ۱۲۰ هزار میلیارد تومان مالیات پیشبینی شده که در برابر حتی یارانه بنزین که ۱۴۵ هزار میلیارد تومان است، یا مجموع یارانههای پنهان که ۶۷۰ هزار میلیارد تومان است، قطرهای بیش نیست. یعنی خانوارهای ثروتمند، بهطور میانگین، بیش از مالیاتی که میدهند از تخفیف حتی بنزین بهرهمند میشوند.
✅ مردم بهتر است بدانند این یارانهها (که از آنها تا به امروز توسعه درخوری حاصل نشده، بلکه حیف و میل منابع طبیعی است) صرف توسعه کشور نمیشود و به حساب مردم عادی و فرودست موجب بهرهمندی بیشتر طبقات ثروتمند میشود و حتی کشورهای همسایه از طریق قاچاق از آن منتفع شدهاند.
✅ ملت همچنین باید استحضار داشته باشند که اصلاح نظام یارانهای به نفع فقرا و کلیت توسعه، فقط با اصلاح یا واقعیسازی قیمتها رخ نمیدهد، بلکه سیاستهای مکملی لازم است. مطالبه برای ترکیب سیاستهای مکمل، سیاستهای حمایتی از فقرا، بخش تولید و بخشهای آسیبپذیر، و همزمان اصلاح این گونه اتلاف منابع را باید آغاز کرد. مردم همچنین باید بدانند که بخشی از تورمی که به مدت چند دهه تحمل کردهاند و ممکن است بیشتر نیز بشود، ناشی از کسر بودجه دولت است که با ادامه این نوع بودجهبندی، بدتر نیز خواهد شد.
✅ مردم شریف ایران بهتر از بدنه اداری و سیاسی میدانند داراییهای خود را چطور خرج کنند. بخش مهمی از جامعه ایران، بالاخص گروههای نابرخوردار و غیرثروتمند باید بپرسند سهم ما از این شیوه توزیع یارانههای پنهان و آشکار چیست؟ یارانه پنهان فعلی برای هر خانواده سه نفره معادل 33 میلیون تومان در سال یا معادل حدود 3 میلیون تومان در ماه است. آیا خانوادههای فقیر معادل 3 میلیون تومان در ماه از محل شیوه فعلی توزیع یارانههای پنهان و آشکار، رفاه به دست میآورند؟ اگر سهم شما از نظام یارانههای پنهان و آشکار موجود به اندازه رفاهی معادل 3 میلیون تومان برای هر نفر در ماه نیست، یعنی باید در این نظام بودجهریزی و توزیع یارانههای پنهان بازنگری شود. مسأله فعلی رسیدن به عزم سیاسی و اجتماعی برای بازنگری در نظام توزیع یارانههاست، و شیوه انجام اصلاحات و بازنگری موضوع بعدی است که باید به موقع دربارهاش بحث کرد.
✅ نکته آخر اینکه ما مردم ایران هنوز به اندازه کافی درباره رابطه بین این شیوه تنظیم بودجه و بروز فساد، تورم، و نابرابری نمیدانیم. برنامهریزان باید بیشتر درباره تأثیر این گونه بودجهنویسی توضیح بدهند. یادمان باشد بین سوختن کودکانمان در مدارس غیراستاندارد، کیفیت پایین خدمات عمومی، فقر غذایی برخی خانوارها – که تعدادشان کم نیست – بیکار شدن کارگران، و بسیاری مسائل دیگر و این شیوه بودجه تنظیم کردن رابطه زیادی هست. بودجه باید شفافسازی شود. شیوهای که در گذشته بودجهریزی شده در مسیر اتلاف بوده است بیش از آنکه به عدالت نزدیک باشد. #بودجه_شفاف، #بودجه_و_عدالت
(این متن را اگر میپسندید، برای دیگران نیز ارسال کنید.) @fazeli_mohammad
این مطلب در روزنامه ایران، مورخ 4 دی 1397، قبل از ارائه لایحه بودجه به مجلس، منتشر شده است.
تحریمها: جنگ مفروضات شطرنجی
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✳️ تحریم برای هیچ کشوری راهگشا، خوشیُمن و رحمت نیست. تحریمها ضعیفترین اقشار جامعه را آسیب میزنند، طبقه متوسط را تضعیف میکنند و توسعه درازمدت را مختل میسازند؛ اما صرفنظر از اینکه اساساً نباید اجازه داد کشور تحریم شود، سؤال این لحظه دو چیز است: چگونه تحریمها کماثر شوند؟ راه تعدیل در وضعیت تحریم چیست؟ موضوع این متن، یکی از پاسخها به دومی است.
✳️ آمریکاییها نظام تحریمها را بر مفروضاتی بنا کردهاند. محاسبه آمریکاییها درباره واکنش ایران بر تصمیم آنها درباره اعمال، تشدید یا هر تصمیم دیگری درباره تحریمها مؤثر است. این بازی رنجآور برای اقشار مختلف مردم ایران، و توسعه درازمدت کشور، شبیه به بازی شطرنج است. شطرنجباز حرفهای ارزیابی میکند که طرف مقابل بیشتر احتمال دارد چه کارهایی انجام دهد و سابقه بازیهای حریف نشان میدهد دست به چه حرکاتی میزند.
✳️ آمریکاییها هم مفروضاتی درباره شیوه اداره کشور، مدیریت اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جامعه ایران دارند و به احتمال قریب به یقین در کنار آن چهارصد نفری که در خزانهداری آمریکا مسئول بررسیهای فنی، بانکی و اقتصادی هستند، نظریهپردازان و استراتژیستهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی هم دارند که در درجه اول بر مبنای مفروضاتی درباره حاکمیت سیاسی ایران و سپس بر مبنای مفروضاتی درباره مردم و جامعه، طراحی میکنند. مفروضات آنها – برخی چیزهایی که در ذهن استراتژیستهای آنها میگذرد - بر اساس ارزیابی سابقه کنشهای ایران احتمالاً چیزی شبیه به شرح زیر است.
✳️ «ایرانیان شیوه درستی برای بهرهبرداری از منابع انسانی، طبیعی، فرهنگی و اجتماعی خود ندارند. آنها به ناکارآمدترین شیوههای بهرهبرداری از منابع آب و خاک بهرهبرداری میکنند و مقادیر بسیار زیادی انرژی را سالیانه هدر میدهند و موجب آلودگی هم میشوند. آنها تصمیمهای سخت جدی برای حل مسائلشان نمیگیرند زیرا اتاقهای فکر کافی برای وارد ساختن ایدههای جدید به نظام سیاستگذاری ندارند و مجموعهای محدود از بوروکراتها گذرگاههای ایده، قدرت و اختیار تصمیمگیری را در اختیار دارند و به دلایل مختلف با نوآوریهای سیاستی مخالفت میشود. نظام سیاستگذاری به علم توجه چندانی ندارد و تعارض منافع چنان آن را در بر گرفته که به سختی بتواند تصمیم دشوار درست بگیرد. ابداعات سیاستی در نظام بوروکراسی سنگین و محافظهکار جایگاهی نمییابند و هر نوآور شجاعی به سرعت سرش به دیوار میخورد. این نظام سیاستگذاری به رنجاندن اقشار اجتماعی ادامه میدهد. آنها روشهای نوآورانه سایر کشورهای جهان برای غلبه بر فقر و فقرزدایی با کمترین هزینه بدون پولهای بادآورده نفت را نمیشناسند و به کسانی که این روشها را معرفی میکنند اعتنا نمیکنند. سیاستگذاران دائماً به نوآوران میگویند شما واقعیت اجرایی را نمیشناسید و حرفهای فضایی غیراجرایی میزنید. سیاستگذاران کماکان معتقدند علم اقتصاد در ایران کار نمیکند. آمار را با معتبر یا نامعتبر بودن ارزیابی نمیکنند، بلکه بیشتر به شیرین یا تلخ بودن آمار فکر میکنند. نظام سیاستگذاری بیشتر به تحریمها توجه میکند نه عللی که باعث ممکن و مؤثر شدن تحریمها میشوند. تعارضات درون نظام سیاستگذاری، مانع از چابکی میشود و در نتیجه ناکارآمدیها ادامه مییابند و مردم بیشتر به سیاستمداران و سیاستگذاران بیاعتماد میشوند. آنها به احتمال خیلی زیاد دست از شیوههای گذشتهشان نخواهند کشید؛ و به ایدهها و اتاق فکرهای نو، و گفتوگوهای جدی و جدید درباره شیوه اداره کشور به قدر کافی میدان نمیدهند.»
✳️ استراتژیستهای آمریکایی فهرست بلندی از این گونه مفروضات درباره ایران دارند که در یک پست تلگرامی همه آنها نمیگنجند. بخشی از شطرنج تحریم این است که این مفروضات شناساییشده و به گونهای بازی کنید که مفروضات آنها به هم بریزد. شطرنجبازان بزرگ در لحظاتی از بازی شطرنج، با حرکات هوشمندانه و ابداعی، گاه با فدا کردن برخی امتیازهای کوچک (گامبی)، در موقعیت (پوزیسیون) بهتر قرار میگیرند. تحریم – غیرانسانی و ظالمانه – و به همان اندازه، بازی واقعی به هم ریختن مفروضات خصم نیز هست. تحریم عین شطرنج حرفهای، زمان دارد و وقت هر بازیگر برای حرکاتش مشخص است و ترتیب حرکات اهمیت دارد. وقت اصلاح روشها و به هم ریختن مفروضات تحریمکنندگان بیپایان نیست. کاری کنید مفروضاتشان به هم بریزد تا بازی به نحو معناداری تغییر کند.
✳️ (این متن را اگر میپسندید، برای دیگران نیز ارسال کنید.)
✳️ https://t.iss.one/fazeli_mohammad
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✳️ تحریم برای هیچ کشوری راهگشا، خوشیُمن و رحمت نیست. تحریمها ضعیفترین اقشار جامعه را آسیب میزنند، طبقه متوسط را تضعیف میکنند و توسعه درازمدت را مختل میسازند؛ اما صرفنظر از اینکه اساساً نباید اجازه داد کشور تحریم شود، سؤال این لحظه دو چیز است: چگونه تحریمها کماثر شوند؟ راه تعدیل در وضعیت تحریم چیست؟ موضوع این متن، یکی از پاسخها به دومی است.
✳️ آمریکاییها نظام تحریمها را بر مفروضاتی بنا کردهاند. محاسبه آمریکاییها درباره واکنش ایران بر تصمیم آنها درباره اعمال، تشدید یا هر تصمیم دیگری درباره تحریمها مؤثر است. این بازی رنجآور برای اقشار مختلف مردم ایران، و توسعه درازمدت کشور، شبیه به بازی شطرنج است. شطرنجباز حرفهای ارزیابی میکند که طرف مقابل بیشتر احتمال دارد چه کارهایی انجام دهد و سابقه بازیهای حریف نشان میدهد دست به چه حرکاتی میزند.
✳️ آمریکاییها هم مفروضاتی درباره شیوه اداره کشور، مدیریت اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جامعه ایران دارند و به احتمال قریب به یقین در کنار آن چهارصد نفری که در خزانهداری آمریکا مسئول بررسیهای فنی، بانکی و اقتصادی هستند، نظریهپردازان و استراتژیستهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی هم دارند که در درجه اول بر مبنای مفروضاتی درباره حاکمیت سیاسی ایران و سپس بر مبنای مفروضاتی درباره مردم و جامعه، طراحی میکنند. مفروضات آنها – برخی چیزهایی که در ذهن استراتژیستهای آنها میگذرد - بر اساس ارزیابی سابقه کنشهای ایران احتمالاً چیزی شبیه به شرح زیر است.
✳️ «ایرانیان شیوه درستی برای بهرهبرداری از منابع انسانی، طبیعی، فرهنگی و اجتماعی خود ندارند. آنها به ناکارآمدترین شیوههای بهرهبرداری از منابع آب و خاک بهرهبرداری میکنند و مقادیر بسیار زیادی انرژی را سالیانه هدر میدهند و موجب آلودگی هم میشوند. آنها تصمیمهای سخت جدی برای حل مسائلشان نمیگیرند زیرا اتاقهای فکر کافی برای وارد ساختن ایدههای جدید به نظام سیاستگذاری ندارند و مجموعهای محدود از بوروکراتها گذرگاههای ایده، قدرت و اختیار تصمیمگیری را در اختیار دارند و به دلایل مختلف با نوآوریهای سیاستی مخالفت میشود. نظام سیاستگذاری به علم توجه چندانی ندارد و تعارض منافع چنان آن را در بر گرفته که به سختی بتواند تصمیم دشوار درست بگیرد. ابداعات سیاستی در نظام بوروکراسی سنگین و محافظهکار جایگاهی نمییابند و هر نوآور شجاعی به سرعت سرش به دیوار میخورد. این نظام سیاستگذاری به رنجاندن اقشار اجتماعی ادامه میدهد. آنها روشهای نوآورانه سایر کشورهای جهان برای غلبه بر فقر و فقرزدایی با کمترین هزینه بدون پولهای بادآورده نفت را نمیشناسند و به کسانی که این روشها را معرفی میکنند اعتنا نمیکنند. سیاستگذاران دائماً به نوآوران میگویند شما واقعیت اجرایی را نمیشناسید و حرفهای فضایی غیراجرایی میزنید. سیاستگذاران کماکان معتقدند علم اقتصاد در ایران کار نمیکند. آمار را با معتبر یا نامعتبر بودن ارزیابی نمیکنند، بلکه بیشتر به شیرین یا تلخ بودن آمار فکر میکنند. نظام سیاستگذاری بیشتر به تحریمها توجه میکند نه عللی که باعث ممکن و مؤثر شدن تحریمها میشوند. تعارضات درون نظام سیاستگذاری، مانع از چابکی میشود و در نتیجه ناکارآمدیها ادامه مییابند و مردم بیشتر به سیاستمداران و سیاستگذاران بیاعتماد میشوند. آنها به احتمال خیلی زیاد دست از شیوههای گذشتهشان نخواهند کشید؛ و به ایدهها و اتاق فکرهای نو، و گفتوگوهای جدی و جدید درباره شیوه اداره کشور به قدر کافی میدان نمیدهند.»
✳️ استراتژیستهای آمریکایی فهرست بلندی از این گونه مفروضات درباره ایران دارند که در یک پست تلگرامی همه آنها نمیگنجند. بخشی از شطرنج تحریم این است که این مفروضات شناساییشده و به گونهای بازی کنید که مفروضات آنها به هم بریزد. شطرنجبازان بزرگ در لحظاتی از بازی شطرنج، با حرکات هوشمندانه و ابداعی، گاه با فدا کردن برخی امتیازهای کوچک (گامبی)، در موقعیت (پوزیسیون) بهتر قرار میگیرند. تحریم – غیرانسانی و ظالمانه – و به همان اندازه، بازی واقعی به هم ریختن مفروضات خصم نیز هست. تحریم عین شطرنج حرفهای، زمان دارد و وقت هر بازیگر برای حرکاتش مشخص است و ترتیب حرکات اهمیت دارد. وقت اصلاح روشها و به هم ریختن مفروضات تحریمکنندگان بیپایان نیست. کاری کنید مفروضاتشان به هم بریزد تا بازی به نحو معناداری تغییر کند.
✳️ (این متن را اگر میپسندید، برای دیگران نیز ارسال کنید.)
✳️ https://t.iss.one/fazeli_mohammad
Telegram
دغدغه ایران
این تنها رسانه ویژه انتشار نوشتههای محمد فاضلی در تلگرام است. هیچ کانال دیگری برای نشر نوشتههایم ندارم.
Forwarded from اتچ بات
چگونه این همه شرارت؟
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✅ «این اندازه از شرارت چطور میتواند از وجود کسی سرچشمه بگیرد که آنقدر معمولی و حتی متوسط است که به آدم برمیخورد؟» (ص. 120) این سؤال به نظر من کلیدیترین پرسشی است که آریل دورفمن، نویسنده شیلیایی به نحوی تلاش میکند تا در کتاب «شکستن طلسم وحشت: محاکمه شگفتانگیز و پایانناپذیر ژنرال آگوستو پینوشه» (ترجمه زهرا شمس، نشر کرگدن، 1397) به آن پاسخ دهد. این کتاب 194 صفحهای تأملبرانگیز، وحشتآور و در عین حال سادهخوان، ظرف مدت کوتاهی به چاپ دوم رسیده است و شما نیز خواندن آنرا از دست ندهید.
✅ ژنرال «آگوستو خوزه رامون پینوشه اوگارته» فقط دو هفته قبل از آنکه در سپتامبر 1973 علیه رئیسجمهور سوسیالیست شیلی سالوادور آلنده کودتا کند، توسط خود آلنده به ریاست کل ارتش منصوب شده و به او سوگند وفاداری خورده بود. ایزابل مورل لهتهلییر او را این گونه توصیف کرده بود «پینوشه نه هیولایی است فراتر از انسانیت، نه تجسم جوهری شر. فقط یک انسان است.» (ص. 147) این انسان که او را «مبادی آداب، بامحبت و خوشذات» توصیف کردهاند، بعد از کودتا به سرعت به انسان سفاکی بدل شد.
✅ آگوستو پینوشه از 1973 تا 1990 رئیسجمهور شیلی بود و بالاخره در آن سال نتیجه انتخابات را پذیرفت و از قدرت کناره گرفت، اما مصونیت دریافت کرد تا هیچگاه محاکمه نشود، سناتور باقی ماند. شبکه قدرتش در شیلی حاکم بود و کسی جرأت نداشت از محاکمه او دم بزند. همه بیم آن داشتند که دموکراسی نیمبند، بر اثر پاسخ خشن او و حامیانش از میان برود.
✅ قاضی «بالتازار گازرون» اسپانیایی در 1998 از طریق عفو بینالملل حکمی برای دستگیری ژنرال پینوشه که برای معالجه به لندن سفر کرده بود صادر کرد. سؤالات قاضی اسپانیایی راجع به صدها قتلی بود که تحت حکومت پینوشه انجام شده بود، و صدها انسانی که ناپدید شده بودند. فعالان حقوق بشر شیلیایی با دقت و وسوسه دستگری و تلاش برای محاکمه او ابتدا در انگلستان و پس از استرداد به شیلی را دنبال میکردند.
✅ شکنجه، مثله کردن قربانیان، برهنه کردن قربانیان و نگه داشتن در هوای سرد، چپاندن موش به مقعد زندانیان، وصل کردن برق به دستگاه تناسلی قربانیان، واداشتن پدران به تجاوز کردن به پسرانشان، کشیدن زندانیان با هلیکوپتر روی خس و خاشاک، و ... تنها بخشی از جنایاتی بود که پلیس ژنرال آگوستو پینوشه در حق مردم شیلی انجام داده بود.
✅ هزاران سال طول کشیده بود تا بشر بردگی را براندازد، به همگان فارغ از جنسیت و رنگ پوست بنگرد، حق رأی داشته باشد، تا کار کودک و تبعیض مذهبی را غیرقانونی کند، و حالا در اوایل قرن بیستویکم، نوبت به محاکمه یک جنایتکار مبادی آداب، بیرون از مرزهای مصونیت قضایی در کشورش رسیده بود. آریل دورفمن روایتی تأملبرانگیز از بیم و امیدهای تلاش برای این محاکمه ارائه میکند.
✅ ژنرال آگوستو پینوشه در نهایت محاکمه نشد اما به قول دورفمن «از میان تمام پیکارهای زندگی طولانی ژنرال، نبردی که او نمیتواند هیچ امیدی به پیروزی در آن داشته باشد، نبرد بر سر این است که پس از مرگش چطور به یادها سپرده خواهد شد ... باور دارم که ژنرال در نبرد کنترل زبان آیندگان، شکست خورده است.» (صص. 183-182) «کودکان آینده را تصور میکنم، هزاران سال بعد، که در یک دشت یا یک زمین خالی مشغول بازیاند. یکی از آنها کاری میکند یا چیزی میگوید که مستحق توبیخ است، مستحق توهین، مستحق دشنامی زننده، و بچهای دیگر فریاد میزند: وای، پینوشه نباش.»
✅ هر انسانی با خواندن کتاب «شکستن طلسم وحشت» بارها بر خود نهیب خواهد زد، تو هم ممکن است در اندازه خودت پینوشه شوی، مواظب باش، خشونت همه جا در کمین است، حتی اگر خوشذات، مبادی آداب، و مدعی نجات میهنات باشی، آنگونه که پینوشه خود را چنین میدانست.
✅ #شکستن_طلسم_وحشت
✅ #پینوشه_نباش
✅ (این متن را اگر میپسندید، برای دیگران نیز ارسال کنید.) @fazeli_mohammad
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✅ «این اندازه از شرارت چطور میتواند از وجود کسی سرچشمه بگیرد که آنقدر معمولی و حتی متوسط است که به آدم برمیخورد؟» (ص. 120) این سؤال به نظر من کلیدیترین پرسشی است که آریل دورفمن، نویسنده شیلیایی به نحوی تلاش میکند تا در کتاب «شکستن طلسم وحشت: محاکمه شگفتانگیز و پایانناپذیر ژنرال آگوستو پینوشه» (ترجمه زهرا شمس، نشر کرگدن، 1397) به آن پاسخ دهد. این کتاب 194 صفحهای تأملبرانگیز، وحشتآور و در عین حال سادهخوان، ظرف مدت کوتاهی به چاپ دوم رسیده است و شما نیز خواندن آنرا از دست ندهید.
✅ ژنرال «آگوستو خوزه رامون پینوشه اوگارته» فقط دو هفته قبل از آنکه در سپتامبر 1973 علیه رئیسجمهور سوسیالیست شیلی سالوادور آلنده کودتا کند، توسط خود آلنده به ریاست کل ارتش منصوب شده و به او سوگند وفاداری خورده بود. ایزابل مورل لهتهلییر او را این گونه توصیف کرده بود «پینوشه نه هیولایی است فراتر از انسانیت، نه تجسم جوهری شر. فقط یک انسان است.» (ص. 147) این انسان که او را «مبادی آداب، بامحبت و خوشذات» توصیف کردهاند، بعد از کودتا به سرعت به انسان سفاکی بدل شد.
✅ آگوستو پینوشه از 1973 تا 1990 رئیسجمهور شیلی بود و بالاخره در آن سال نتیجه انتخابات را پذیرفت و از قدرت کناره گرفت، اما مصونیت دریافت کرد تا هیچگاه محاکمه نشود، سناتور باقی ماند. شبکه قدرتش در شیلی حاکم بود و کسی جرأت نداشت از محاکمه او دم بزند. همه بیم آن داشتند که دموکراسی نیمبند، بر اثر پاسخ خشن او و حامیانش از میان برود.
✅ قاضی «بالتازار گازرون» اسپانیایی در 1998 از طریق عفو بینالملل حکمی برای دستگیری ژنرال پینوشه که برای معالجه به لندن سفر کرده بود صادر کرد. سؤالات قاضی اسپانیایی راجع به صدها قتلی بود که تحت حکومت پینوشه انجام شده بود، و صدها انسانی که ناپدید شده بودند. فعالان حقوق بشر شیلیایی با دقت و وسوسه دستگری و تلاش برای محاکمه او ابتدا در انگلستان و پس از استرداد به شیلی را دنبال میکردند.
✅ شکنجه، مثله کردن قربانیان، برهنه کردن قربانیان و نگه داشتن در هوای سرد، چپاندن موش به مقعد زندانیان، وصل کردن برق به دستگاه تناسلی قربانیان، واداشتن پدران به تجاوز کردن به پسرانشان، کشیدن زندانیان با هلیکوپتر روی خس و خاشاک، و ... تنها بخشی از جنایاتی بود که پلیس ژنرال آگوستو پینوشه در حق مردم شیلی انجام داده بود.
✅ هزاران سال طول کشیده بود تا بشر بردگی را براندازد، به همگان فارغ از جنسیت و رنگ پوست بنگرد، حق رأی داشته باشد، تا کار کودک و تبعیض مذهبی را غیرقانونی کند، و حالا در اوایل قرن بیستویکم، نوبت به محاکمه یک جنایتکار مبادی آداب، بیرون از مرزهای مصونیت قضایی در کشورش رسیده بود. آریل دورفمن روایتی تأملبرانگیز از بیم و امیدهای تلاش برای این محاکمه ارائه میکند.
✅ ژنرال آگوستو پینوشه در نهایت محاکمه نشد اما به قول دورفمن «از میان تمام پیکارهای زندگی طولانی ژنرال، نبردی که او نمیتواند هیچ امیدی به پیروزی در آن داشته باشد، نبرد بر سر این است که پس از مرگش چطور به یادها سپرده خواهد شد ... باور دارم که ژنرال در نبرد کنترل زبان آیندگان، شکست خورده است.» (صص. 183-182) «کودکان آینده را تصور میکنم، هزاران سال بعد، که در یک دشت یا یک زمین خالی مشغول بازیاند. یکی از آنها کاری میکند یا چیزی میگوید که مستحق توبیخ است، مستحق توهین، مستحق دشنامی زننده، و بچهای دیگر فریاد میزند: وای، پینوشه نباش.»
✅ هر انسانی با خواندن کتاب «شکستن طلسم وحشت» بارها بر خود نهیب خواهد زد، تو هم ممکن است در اندازه خودت پینوشه شوی، مواظب باش، خشونت همه جا در کمین است، حتی اگر خوشذات، مبادی آداب، و مدعی نجات میهنات باشی، آنگونه که پینوشه خود را چنین میدانست.
✅ #شکستن_طلسم_وحشت
✅ #پینوشه_نباش
✅ (این متن را اگر میپسندید، برای دیگران نیز ارسال کنید.) @fazeli_mohammad
Telegram
attach 📎
پولمرگی
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✅ ایام تنظیم بودجه سالیانه کشور که فرامیرسد، میان دستگاههای دولتی، نمایندگان مجلس در استانهای مختلف، استانداران و همه نهادها و سازمانهایی که به ردیفهای بودجه دولتی متصل هستند، رقابتی شدید برای گرفتن سهم بیشتری از بودجه درمیگیرد.
✅ منابع مالی بیشتری که صرف کارهای غلط شوند درست مانند خودروی پرقدرت و تندرویی عمل میکنند که در مسیری نادرست به سمت دره رانده میشود. این کشور در دهههای گذشته شاهد هزاران پروژه ساختوساز بوده که با پولهای کلان اما در مسیرهای غلط ایجاد شدهاند. صنایع پرآببری که در مناطق خشک و کمآب ساخته شدند، سدهای عظیمی که از اساس نباید ساخته میشدند، توسعه کشاورزی با الگوهای کشت ناسازگار با کمآبی و پروژههای شهری عظیم همگی بر بنیان پولهای کلان از منابع عمومی ساخته شدهاند اما برخی از آنها امروز بخشی از مصائب این کشورند.
✅ این گونه ولخرجیها اگر به توسعه نینجامیدهاند و وضعیت نامناسب عمده شاخصهای کسبوکار، شفافیت، فساد، رقابتپذیری، جذب سرمایه خارجی، جذب گردشگر، کیفیت محیطزیست و دهها شاخص دیگر از این دست نشان همین وضع نامناسباند، علتهای زیادی دارند و هیچ تبیین تکعلّتی برای آنها کافی نیست و این نوشتار قصد دارد برخی از آنها را متذکر شود.
✅ اولین سازوکاری که نظام بودجهریزی را به شدت مخدوش و توسعهگریز میسازد، اولویت تخصیص به مواردی است که من آنها را محصول دام «امر مشاهدهپذیر» مینامم. ساخت بزرگراه، سد و شبکه، کارخانه فولاد و چیزهایی از این دست به چشم میآیند و موجودیت فیزیکیشان مشهود است اما برای مثال تخصیص اعتبارات برای انجام اموری که زندگی مدرن را سنجشپذیر میسازند، به چشم نمیآید. تخصیص بودجه برای بهبود نظام سنجش دادههای پایهای منابع و مصارف آب، به چشم نمیآید، برای رسانهها جذاب نیست و عموم مردم نیز چیزی از اهمیت آن سر در نمیآورند. این نوع بودجهریزی در نهایت به تقویت نرمافزاری و سازوکارهای اصلاح در کشور بیعنایت است و ساختوساز در آن اولویت مییابد.
✅ دوم، بودجهریزی بر اساس فرایند و نه خروجی، مصیبت عظیمی برای نظام بودجهریزی است. آنچه باید مد نظر سیاستگذار باشد و دولت و کل عملکرد نظام سیاسی – اجتماعی از منظر آن بررسی و نقد شود، آن چیزی است که دولت انجام میدهد و نتیجهای است که به دست میآورد، نه فرایندی که دولت طی میکند و منابعی که برای کارهایش صرف میکند. گاه وقتی از دولتیها پرسیده میشود عملکرد شما در این عرصه چیست، تعداد جلسات برگزارشده، مقدار منابع خرجشده، تعداد نفرساعت نیروی انسانی مصروف کار، گزارشهای تولیدشده و مواردی از این دست را گزارش میکنند اما آنچه بهواقع اهمیت دارد، حاصل به دست آمده است. دو چیز معمولاً گزارش و شناسایی نمیشود: اول، نسبت بین آنچه انجام میشود و آنچه باید حاصل شود و سازوکار تأثیر چگونگیهای انجام کارها بر حاصل مورد انتظار؛ دوم، آنچه حاصل شده است.
✅ سوم، بودجهریزی فعلی بر سه اصل استوار است: «لابیگری»، «دام مسیر طیشده» و «فقدان نقشه عدالت». کشور فاقد بانکهای اطلاعاتی دقیقی است که عدم توازنهای ساختاری میان بخشهای مختلف – خواه بخشهای موضوعی و خواه بخشهای جغرافیایی – را به دقت نشان داده و ظرفیت برنامهریزی بر مبنای آنها ایجاد کند. بودجهریزی بدون نقشه عدالت که اعتبارات را به عرصههای خاصی برای کاستن از بیعدالتیها هدایت کند، محصول «دام مسیر طیشده» هم هست. آنها که توانستهاند در گذشته اعتبارات و بودجه را به سمت مقاصد خاصی هدایت کنند، و برای مثال به استان خاصی هدایت کرده و در آنجا انبوهی از پروژههای نیمهکاره تعریف کردهاند، نیمهکاره بودن همان پروژهها را مبنایی برای تخصیص بخش بیشتری از اعتبارات برای تکمیل آنها قرار میدهند.
✅ من آن خصیصهای از نظام برنامهریزی را که به اصلاح سازوکارها بیتوجه است و دائم عطش آنرا دارد که منابع مالی، طبیعی، انسانی و سیاسی بیشتری را صرف ساختوساز کند، بدون آنکه ارزیابی واقعی و درستی از تأثیر توسعهای آن داشته باشد، و برای تداوم این رویه خود بر کسب و هزینه کردن منابع مالی و پولی و بیشتری اتکا دارد، «#پولمرگی» مینامم. پولمرگی خصیصه آن نظام توسعهای است که به دلیل عدم اصلاح سازوکارهای صرف کردن منابع، با داشتن منابع پولی بیشتر، قوت بیشتری برای برداشتن گامهای نادرست بزرگتر پیدا میکند و خود را با پول بیشتر به دشواری افزونتری میاندازد.
(این متن را اگر میپسندید، برای دیگران هم ارسال کنید.) https://t.iss.one/fazeli_mohammad
*نسخه مفصلتر این مطلب در روزنامه ایران مورخ 12 دیماه 1397 منتشر شده است.
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✅ ایام تنظیم بودجه سالیانه کشور که فرامیرسد، میان دستگاههای دولتی، نمایندگان مجلس در استانهای مختلف، استانداران و همه نهادها و سازمانهایی که به ردیفهای بودجه دولتی متصل هستند، رقابتی شدید برای گرفتن سهم بیشتری از بودجه درمیگیرد.
✅ منابع مالی بیشتری که صرف کارهای غلط شوند درست مانند خودروی پرقدرت و تندرویی عمل میکنند که در مسیری نادرست به سمت دره رانده میشود. این کشور در دهههای گذشته شاهد هزاران پروژه ساختوساز بوده که با پولهای کلان اما در مسیرهای غلط ایجاد شدهاند. صنایع پرآببری که در مناطق خشک و کمآب ساخته شدند، سدهای عظیمی که از اساس نباید ساخته میشدند، توسعه کشاورزی با الگوهای کشت ناسازگار با کمآبی و پروژههای شهری عظیم همگی بر بنیان پولهای کلان از منابع عمومی ساخته شدهاند اما برخی از آنها امروز بخشی از مصائب این کشورند.
✅ این گونه ولخرجیها اگر به توسعه نینجامیدهاند و وضعیت نامناسب عمده شاخصهای کسبوکار، شفافیت، فساد، رقابتپذیری، جذب سرمایه خارجی، جذب گردشگر، کیفیت محیطزیست و دهها شاخص دیگر از این دست نشان همین وضع نامناسباند، علتهای زیادی دارند و هیچ تبیین تکعلّتی برای آنها کافی نیست و این نوشتار قصد دارد برخی از آنها را متذکر شود.
✅ اولین سازوکاری که نظام بودجهریزی را به شدت مخدوش و توسعهگریز میسازد، اولویت تخصیص به مواردی است که من آنها را محصول دام «امر مشاهدهپذیر» مینامم. ساخت بزرگراه، سد و شبکه، کارخانه فولاد و چیزهایی از این دست به چشم میآیند و موجودیت فیزیکیشان مشهود است اما برای مثال تخصیص اعتبارات برای انجام اموری که زندگی مدرن را سنجشپذیر میسازند، به چشم نمیآید. تخصیص بودجه برای بهبود نظام سنجش دادههای پایهای منابع و مصارف آب، به چشم نمیآید، برای رسانهها جذاب نیست و عموم مردم نیز چیزی از اهمیت آن سر در نمیآورند. این نوع بودجهریزی در نهایت به تقویت نرمافزاری و سازوکارهای اصلاح در کشور بیعنایت است و ساختوساز در آن اولویت مییابد.
✅ دوم، بودجهریزی بر اساس فرایند و نه خروجی، مصیبت عظیمی برای نظام بودجهریزی است. آنچه باید مد نظر سیاستگذار باشد و دولت و کل عملکرد نظام سیاسی – اجتماعی از منظر آن بررسی و نقد شود، آن چیزی است که دولت انجام میدهد و نتیجهای است که به دست میآورد، نه فرایندی که دولت طی میکند و منابعی که برای کارهایش صرف میکند. گاه وقتی از دولتیها پرسیده میشود عملکرد شما در این عرصه چیست، تعداد جلسات برگزارشده، مقدار منابع خرجشده، تعداد نفرساعت نیروی انسانی مصروف کار، گزارشهای تولیدشده و مواردی از این دست را گزارش میکنند اما آنچه بهواقع اهمیت دارد، حاصل به دست آمده است. دو چیز معمولاً گزارش و شناسایی نمیشود: اول، نسبت بین آنچه انجام میشود و آنچه باید حاصل شود و سازوکار تأثیر چگونگیهای انجام کارها بر حاصل مورد انتظار؛ دوم، آنچه حاصل شده است.
✅ سوم، بودجهریزی فعلی بر سه اصل استوار است: «لابیگری»، «دام مسیر طیشده» و «فقدان نقشه عدالت». کشور فاقد بانکهای اطلاعاتی دقیقی است که عدم توازنهای ساختاری میان بخشهای مختلف – خواه بخشهای موضوعی و خواه بخشهای جغرافیایی – را به دقت نشان داده و ظرفیت برنامهریزی بر مبنای آنها ایجاد کند. بودجهریزی بدون نقشه عدالت که اعتبارات را به عرصههای خاصی برای کاستن از بیعدالتیها هدایت کند، محصول «دام مسیر طیشده» هم هست. آنها که توانستهاند در گذشته اعتبارات و بودجه را به سمت مقاصد خاصی هدایت کنند، و برای مثال به استان خاصی هدایت کرده و در آنجا انبوهی از پروژههای نیمهکاره تعریف کردهاند، نیمهکاره بودن همان پروژهها را مبنایی برای تخصیص بخش بیشتری از اعتبارات برای تکمیل آنها قرار میدهند.
✅ من آن خصیصهای از نظام برنامهریزی را که به اصلاح سازوکارها بیتوجه است و دائم عطش آنرا دارد که منابع مالی، طبیعی، انسانی و سیاسی بیشتری را صرف ساختوساز کند، بدون آنکه ارزیابی واقعی و درستی از تأثیر توسعهای آن داشته باشد، و برای تداوم این رویه خود بر کسب و هزینه کردن منابع مالی و پولی و بیشتری اتکا دارد، «#پولمرگی» مینامم. پولمرگی خصیصه آن نظام توسعهای است که به دلیل عدم اصلاح سازوکارهای صرف کردن منابع، با داشتن منابع پولی بیشتر، قوت بیشتری برای برداشتن گامهای نادرست بزرگتر پیدا میکند و خود را با پول بیشتر به دشواری افزونتری میاندازد.
(این متن را اگر میپسندید، برای دیگران هم ارسال کنید.) https://t.iss.one/fazeli_mohammad
*نسخه مفصلتر این مطلب در روزنامه ایران مورخ 12 دیماه 1397 منتشر شده است.
Telegram
دغدغه ایران
این تنها رسانه ویژه انتشار نوشتههای محمد فاضلی در تلگرام است. هیچ کانال دیگری برای نشر نوشتههایم ندارم.
Forwarded from اتچ بات
فرضیههایی درباره 41 مشاور 4 وزیر
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✅ کانال «نود اقتصادی» فهرستی از 41 مشاور 4 وزیر منتشر کرده است و از صبح تاکنون چند نفر آنرا برای من هم ارسال کردهاند و دلیلش هم آن است که نامم در بین مشاوران وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی ذکر شده است. یکی از نمایندگان مجلس هم گفتهاند موضوع را از سازمان امور اداری و استخدامی جویا میشوند. سعی میکنم از این فهرست نکاتی درباره ضعف ساختار اداری کشور استخراج کنم.
✅ من از شهریور 1392 تا سال 1396 مشاور وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی بودم و با آغاز دولت دوازدهم از اواخر مرداد 1396 دیگر حکمی به عنوان مشاور وزیر دریافت نکردم. من در 17 آبان 1396 همکاری با وزارت نیرو به عنوان مشاور وزیر را آغاز کردم، اما نامم بدون آنکه حکمی به عنوان مشاور وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی داشته باشم در سایت این وزارتخانه باقی مانده است و البته از این امر اطلاع هم نداشتم. همین سبب شده «نود اقتصادی» مرا هم در فهرست 41 مشاور ذکر کند. افراد دیگری هم در فهرست هستند که میدانم زمانی حکم مشاور داشتهاند ولی چند سال است همکاریشان خاتمه یافته، ولی نامشان کماکان در سایت وزارتخانه درج شده است.
✅ اگر دقت کنید هر چهار وزیری که نام 41 مشاور ایشان ذکر شده، وزرایی هستند که در دو سه ماه اخیر مشغول بهکار شدهاند. فرضیه قوی این است که نام برخی از مشاورین از قبل در سایت باقی مانده است، و برخی مشاوران وزیر قبلی بودهاند و وزیر جدید نیز برای مشاوران جدیدی حکم صادر کرده اما نام مشاوران قبلی کماکان در سایت هست بدون آنکه واقعاً مشاور وزیر باشند.
✅ نام «سید میعاد صالحی» به عنوان «مشاور وزیر در امور صنایع پیشرفته» وزیر صنعت، معدن و تجارت و همچنین مشاور علمی و فنآوری وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی در فهرست مذکور ثبت شده است، یعنی احتمالاً «سیدمیعاد صالحی» مشاور محمد شریعتمداری در وزارت صمت بوده و همراه وی به وزارت تعاون منتقل شده اما بعد از سه چهار ماه، کماکان نامش در سایت وزارت صمت هم درج شده است.
✅ احتمال زیادی هست که بررسی دقیق نشان بدهد بخش زیادی از این 41 نفر هیچ همکاری، حکم یا رابطه مالی با وزارتخانهها ندارند اما نامشان در سایت وزارتخانهها ثبت شده است. این بدان معناست که ارتباطی میان بخش اداری و کارگزینی و سایت وزارتخانهها برقرار نیست. مشکل به ظاهر سادهای است، اما همین امر مولد شائبه چندشغلی بودن افراد و تقویت بیاعتمادی است.
✅ ماجرای مشاوران البته به جهات دیگری هم قابل بررسی است. مشاور گاه سمت تشریفاتی است که بعد از کنار گذاشتن برخی افراد از سمت معاونت وزیر، و برای حفظ احترام یا به خاطر رودربایستی وزیر، برای برخی افراد صادر میشود. گاه حکم مشاور برای مدیر ارشدی صادر میشود که در انتظار بازنشستگی است و دوره انتظار را با سمتی محترمانه سپری میکند.
✅ مشاور گاه سمتی است که وزیر برای وارد کردن برخی افراد برای انجام پروژهای خاص از آن استفاده میکند، وقتی راه دیگری برای به خدمت گرفتن فرد مد نظر برای بازه زمانی مشخصی در نظام اداری تعریف نشده است. مشاور گاه برای برخی سمتهای سازمانی به عنوان دومین سمت افراد هم صادر میشود لیکن این افراد فقط برای یکی از دو سمتشان حقوق دریافت میکنند. مشاور وزیر در چنین مواقعی، عنوانی است که جایگاه ارتباطی با وزیر و دسترسی فرد به او را مشخص میکند.
✅ صرفنظر از اینکه بررسی نهایی نشان دهد چند نفر از میان 41 نفر فهرست افراد ذکر شده، بهواقع حکم مشاور وزیر دارند و از دستگاهها حقوق دریافت میکنند، انتشار این فهرست را به سه جهت باید به فال نیک گرفت. اول آنکه نشان میدهد فضای مجازی کارش را درست انجام میدهد و در جهت شفافیت گام برمیدارد، حتی اگر نام من هم به اشتباه در میان 41 نفر ذکر شده باشد. دوم، انتشار این فهرست همچنین نیاز به بررسی و بازنگری در قواعد و رویههای صدور حکم مشاور وزیر برای افراد، و در صورت لزوم محدود کردن آنرا نشان میدهد. سوم، این فهرست نشان میدهد بخش اداری وزارتخانهها و سایت آنها باید به گونهای به یکدیگر متصل باشند که به محض پایان یافتن تاریخ حکم مشاوران یا سایر مقامات وزارتخانهها و تمدید نشدن احکام، چارت سازمانی اصلاح شود. باقی ماندن نام افراد در چارت سازمانی، در نگاه بدبینانه، ظرفیت سوءاستفاده را نیز به همراه دارد.
#چهار_وزیر_41_مشاور
(این متن را اگر میپسندید، برای دیگران نیز ارسال کنید.) @fazeli_mohammad
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✅ کانال «نود اقتصادی» فهرستی از 41 مشاور 4 وزیر منتشر کرده است و از صبح تاکنون چند نفر آنرا برای من هم ارسال کردهاند و دلیلش هم آن است که نامم در بین مشاوران وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی ذکر شده است. یکی از نمایندگان مجلس هم گفتهاند موضوع را از سازمان امور اداری و استخدامی جویا میشوند. سعی میکنم از این فهرست نکاتی درباره ضعف ساختار اداری کشور استخراج کنم.
✅ من از شهریور 1392 تا سال 1396 مشاور وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی بودم و با آغاز دولت دوازدهم از اواخر مرداد 1396 دیگر حکمی به عنوان مشاور وزیر دریافت نکردم. من در 17 آبان 1396 همکاری با وزارت نیرو به عنوان مشاور وزیر را آغاز کردم، اما نامم بدون آنکه حکمی به عنوان مشاور وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی داشته باشم در سایت این وزارتخانه باقی مانده است و البته از این امر اطلاع هم نداشتم. همین سبب شده «نود اقتصادی» مرا هم در فهرست 41 مشاور ذکر کند. افراد دیگری هم در فهرست هستند که میدانم زمانی حکم مشاور داشتهاند ولی چند سال است همکاریشان خاتمه یافته، ولی نامشان کماکان در سایت وزارتخانه درج شده است.
✅ اگر دقت کنید هر چهار وزیری که نام 41 مشاور ایشان ذکر شده، وزرایی هستند که در دو سه ماه اخیر مشغول بهکار شدهاند. فرضیه قوی این است که نام برخی از مشاورین از قبل در سایت باقی مانده است، و برخی مشاوران وزیر قبلی بودهاند و وزیر جدید نیز برای مشاوران جدیدی حکم صادر کرده اما نام مشاوران قبلی کماکان در سایت هست بدون آنکه واقعاً مشاور وزیر باشند.
✅ نام «سید میعاد صالحی» به عنوان «مشاور وزیر در امور صنایع پیشرفته» وزیر صنعت، معدن و تجارت و همچنین مشاور علمی و فنآوری وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی در فهرست مذکور ثبت شده است، یعنی احتمالاً «سیدمیعاد صالحی» مشاور محمد شریعتمداری در وزارت صمت بوده و همراه وی به وزارت تعاون منتقل شده اما بعد از سه چهار ماه، کماکان نامش در سایت وزارت صمت هم درج شده است.
✅ احتمال زیادی هست که بررسی دقیق نشان بدهد بخش زیادی از این 41 نفر هیچ همکاری، حکم یا رابطه مالی با وزارتخانهها ندارند اما نامشان در سایت وزارتخانهها ثبت شده است. این بدان معناست که ارتباطی میان بخش اداری و کارگزینی و سایت وزارتخانهها برقرار نیست. مشکل به ظاهر سادهای است، اما همین امر مولد شائبه چندشغلی بودن افراد و تقویت بیاعتمادی است.
✅ ماجرای مشاوران البته به جهات دیگری هم قابل بررسی است. مشاور گاه سمت تشریفاتی است که بعد از کنار گذاشتن برخی افراد از سمت معاونت وزیر، و برای حفظ احترام یا به خاطر رودربایستی وزیر، برای برخی افراد صادر میشود. گاه حکم مشاور برای مدیر ارشدی صادر میشود که در انتظار بازنشستگی است و دوره انتظار را با سمتی محترمانه سپری میکند.
✅ مشاور گاه سمتی است که وزیر برای وارد کردن برخی افراد برای انجام پروژهای خاص از آن استفاده میکند، وقتی راه دیگری برای به خدمت گرفتن فرد مد نظر برای بازه زمانی مشخصی در نظام اداری تعریف نشده است. مشاور گاه برای برخی سمتهای سازمانی به عنوان دومین سمت افراد هم صادر میشود لیکن این افراد فقط برای یکی از دو سمتشان حقوق دریافت میکنند. مشاور وزیر در چنین مواقعی، عنوانی است که جایگاه ارتباطی با وزیر و دسترسی فرد به او را مشخص میکند.
✅ صرفنظر از اینکه بررسی نهایی نشان دهد چند نفر از میان 41 نفر فهرست افراد ذکر شده، بهواقع حکم مشاور وزیر دارند و از دستگاهها حقوق دریافت میکنند، انتشار این فهرست را به سه جهت باید به فال نیک گرفت. اول آنکه نشان میدهد فضای مجازی کارش را درست انجام میدهد و در جهت شفافیت گام برمیدارد، حتی اگر نام من هم به اشتباه در میان 41 نفر ذکر شده باشد. دوم، انتشار این فهرست همچنین نیاز به بررسی و بازنگری در قواعد و رویههای صدور حکم مشاور وزیر برای افراد، و در صورت لزوم محدود کردن آنرا نشان میدهد. سوم، این فهرست نشان میدهد بخش اداری وزارتخانهها و سایت آنها باید به گونهای به یکدیگر متصل باشند که به محض پایان یافتن تاریخ حکم مشاوران یا سایر مقامات وزارتخانهها و تمدید نشدن احکام، چارت سازمانی اصلاح شود. باقی ماندن نام افراد در چارت سازمانی، در نگاه بدبینانه، ظرفیت سوءاستفاده را نیز به همراه دارد.
#چهار_وزیر_41_مشاور
(این متن را اگر میپسندید، برای دیگران نیز ارسال کنید.) @fazeli_mohammad
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
صدایی که شنیده نشد
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✅ صدای پای بهمن 1397 به گوش میرسد، چهل سال پس از انقلابی که حکومت پهلوی را برانداخت. ایرانیان به چه میاندیشیدند و چه احساسی داشتند که انقلاب را پدید آوردند؟ چه اسنادی در دست داریم تا سالهای منتهی به انقلاب را بازخوانی کنیم؟ یکی از مهمترین اسناد، تحقیقی است که با عنوان «طرح آیندهنگری» توسط مجید تهرانیان (1391-1316) و علی اسدی (1370-1314) در سال 1353 انجام شد. این تحقیق شامل نظرسنجی از مردم ایران و مصاحبه با گروههای مختلف نخبگان است. این تحقیق به دلایل مختلف از دسترس جامعه ایرانی دور بود تا اینکه به همت عباس عبدی و محسن گودرزی، بخش عمده آن در قالب کتاب «صدایی که شنیده نشد: نگرشهای اجتماعی-فرهنگی و توسعه نامتوازن ایران» در سال 1396 و توسط نشر نی منتشر شد. من در این یادداشت، صرفاً بخشهایی از کتاب را معرفی میکنم و بیشتر بر مقدمه عباس عبدی و محسن گودرزی برای این معرفی تکیه میکنم، و در یکی دو یادداشت دیگر هم به دادههای مندرج در آن خواهم پرداخت.
✅ پرسش اصلی مجید تهرانیان آن بوده که جامعه ایران دهه 1350 چقدر توان تحمل تغییرات وسیع ناشی از نوسازی اقتصادی و اجتماعی را داشته است؟ و ایرانیان تحت چنان شرایطی چگونه زندگی میکرده، جهان خود را چگونه میدیده، و شرایط اجتماعی را چگونه تفسیر میکردهاند؟
✅ جهان ایرانی دهه 1350 از یک سو خوشبینانه به تغییرات شتابان، رشد طبقه متوسط، صنعتیشدن و ثبات مینگریست و از سویی دیگر آبستن حوادث بوده است. علی اسدی در تحقیقاتش نشان داده بود که در بین تودهها و نخبگان میل بازگشت به گذشته و بهویژه پناه بردن به مذهب، بر اثر شدت تغییرات، در حال رشد بود. «تحقیقات نشان میداد ارزشهای مدنظر حکومت وقت حتی در بین گروههی که پایگاه آن محسوب میشد، عمومیت نداشت.» (ص. 15)
✅ نتیجه این تحقیقات در سال 1354 در همایشی با عنوان «طرح آیندهنگری» با شرکت صاحبنظران در شیراز ارائه شده است. هرمز مهرداد به بیگانگی سیاسی دانشجویان اشاره کرده و میگوید «از یک طرف اصرار طبقه جوان و تحصیلکرده به شرکت در امور سیاسی و از طرف دیگر رویه مسئولین و مدیران سیاسی که معمولاً رضایت و علاقهای به شرکت جوانان تحصیلکرده در فعالیت سیاسی نشان نمیدهند باعث شد نوعی بیگانگی سیاسی در طبقه دانشجو ایجاد شود. ... تحقیقاتی که انستیتوی مطالعات اجتماعی دانشگاه تهران ... نشان میدهد 90 درصد دانشجویان سیاستمداران ایرانی را ناصالح تشخیص دادهاند. ... بیش از 50 درصد این دانشجویان مشکل عمده سیاسی ایران را بیتوجهی رهبران سیاسی به مشکلات اقتصادی و اجتماعی و وجود نابرابری و بیعدالتی ذکر کردهاند.» (ص 18)
✅ سیدمحمدباقر نجفی با اشاره به مذاکرات و گفتوگو با متفکرین روحانی، میگوید «کلیه افراد مصاحبهشده از رسانهها ناراضی بودند و نسبت به برنامههای مذهبی آنها بدبین بودند و با تأکید بر اهمیت رسانهها آنها را در شرایط فعلی غیرمعنوی و غیراخلاقی میدانستند.» (ص. 20) و داریوش همایون میگوید «اصل قضیه این است که جوانان تعلق خاطری به وضع موجود ندارند و در ضمن منفعت مستقری هم در حفظ آن نمیبینند. ... هیچ انتظاری جز وضعی که با آن روبهرو هستیم (یعنی کنار کشیدن اکثریت بزرگ جوانان این مملکت و ناسازگاری با وضع موجود) نمیتوانیم داشته باشیم.» (ص. 21)
✅ تاریخ نشان داد که حق با مجید تهرانیان، علی اسدی، هرمز مهرداد و داریوش همایون بود. آنها از خودبیگانگی سیاسی، پناه بردن به مذهب، نارضایتی اجتماعی و ظرفیت بههمریختگی ساختار قدرت را دریافته بودند، اما کسانی بودند که از سر محافظهکاری را تعلق به ساختار سیاسی، به جای نقد علمی، دست به دامان رد کردن علوم اجتماعی زدند. تورج فرازمند در همان همایش میگوید «هیچ کدام از تعاریفی که آقای همایون و آقای نیکخواه در مورد نظام سیاسی بیان کردند ... به نظر من با کشور ما جور در نمیآید، چون بر اساس یک داوری غلط و روش آماری بیپایه و ناصحیح (منظور مثلا متد آماری است که باید در میشیگان پیاده شود اما در یزد استفاده میکنند). ... گفتید رژیم سیاسی چیزی است و توسعه سیاسی چیزی دیگر، در این مملکت دو هزار و پانصد سال است که این دو پیوستگی مطلق خود را دارند، و اگر آنها را از هم جدا کنیم، بیان توسعه سیاسی با ضوابط غربی صحیح نخواهد بود.»
✅ نظام سیاسی پهلوی ترجیح داد به عوض مواجهه با واقعیت، محققان و روششان را غربی بخواند؛ گویی حقایقی که علوم اجتماعی بیان میکند، جهنمی است که سیاسیون توان مواجهه با آن ندارند. #صدایی_که_شنیده_نشد
(این متن را اگر میپسندید، برای دیگران هم ارسال کنید.) @fazeli_mohammad
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✅ صدای پای بهمن 1397 به گوش میرسد، چهل سال پس از انقلابی که حکومت پهلوی را برانداخت. ایرانیان به چه میاندیشیدند و چه احساسی داشتند که انقلاب را پدید آوردند؟ چه اسنادی در دست داریم تا سالهای منتهی به انقلاب را بازخوانی کنیم؟ یکی از مهمترین اسناد، تحقیقی است که با عنوان «طرح آیندهنگری» توسط مجید تهرانیان (1391-1316) و علی اسدی (1370-1314) در سال 1353 انجام شد. این تحقیق شامل نظرسنجی از مردم ایران و مصاحبه با گروههای مختلف نخبگان است. این تحقیق به دلایل مختلف از دسترس جامعه ایرانی دور بود تا اینکه به همت عباس عبدی و محسن گودرزی، بخش عمده آن در قالب کتاب «صدایی که شنیده نشد: نگرشهای اجتماعی-فرهنگی و توسعه نامتوازن ایران» در سال 1396 و توسط نشر نی منتشر شد. من در این یادداشت، صرفاً بخشهایی از کتاب را معرفی میکنم و بیشتر بر مقدمه عباس عبدی و محسن گودرزی برای این معرفی تکیه میکنم، و در یکی دو یادداشت دیگر هم به دادههای مندرج در آن خواهم پرداخت.
✅ پرسش اصلی مجید تهرانیان آن بوده که جامعه ایران دهه 1350 چقدر توان تحمل تغییرات وسیع ناشی از نوسازی اقتصادی و اجتماعی را داشته است؟ و ایرانیان تحت چنان شرایطی چگونه زندگی میکرده، جهان خود را چگونه میدیده، و شرایط اجتماعی را چگونه تفسیر میکردهاند؟
✅ جهان ایرانی دهه 1350 از یک سو خوشبینانه به تغییرات شتابان، رشد طبقه متوسط، صنعتیشدن و ثبات مینگریست و از سویی دیگر آبستن حوادث بوده است. علی اسدی در تحقیقاتش نشان داده بود که در بین تودهها و نخبگان میل بازگشت به گذشته و بهویژه پناه بردن به مذهب، بر اثر شدت تغییرات، در حال رشد بود. «تحقیقات نشان میداد ارزشهای مدنظر حکومت وقت حتی در بین گروههی که پایگاه آن محسوب میشد، عمومیت نداشت.» (ص. 15)
✅ نتیجه این تحقیقات در سال 1354 در همایشی با عنوان «طرح آیندهنگری» با شرکت صاحبنظران در شیراز ارائه شده است. هرمز مهرداد به بیگانگی سیاسی دانشجویان اشاره کرده و میگوید «از یک طرف اصرار طبقه جوان و تحصیلکرده به شرکت در امور سیاسی و از طرف دیگر رویه مسئولین و مدیران سیاسی که معمولاً رضایت و علاقهای به شرکت جوانان تحصیلکرده در فعالیت سیاسی نشان نمیدهند باعث شد نوعی بیگانگی سیاسی در طبقه دانشجو ایجاد شود. ... تحقیقاتی که انستیتوی مطالعات اجتماعی دانشگاه تهران ... نشان میدهد 90 درصد دانشجویان سیاستمداران ایرانی را ناصالح تشخیص دادهاند. ... بیش از 50 درصد این دانشجویان مشکل عمده سیاسی ایران را بیتوجهی رهبران سیاسی به مشکلات اقتصادی و اجتماعی و وجود نابرابری و بیعدالتی ذکر کردهاند.» (ص 18)
✅ سیدمحمدباقر نجفی با اشاره به مذاکرات و گفتوگو با متفکرین روحانی، میگوید «کلیه افراد مصاحبهشده از رسانهها ناراضی بودند و نسبت به برنامههای مذهبی آنها بدبین بودند و با تأکید بر اهمیت رسانهها آنها را در شرایط فعلی غیرمعنوی و غیراخلاقی میدانستند.» (ص. 20) و داریوش همایون میگوید «اصل قضیه این است که جوانان تعلق خاطری به وضع موجود ندارند و در ضمن منفعت مستقری هم در حفظ آن نمیبینند. ... هیچ انتظاری جز وضعی که با آن روبهرو هستیم (یعنی کنار کشیدن اکثریت بزرگ جوانان این مملکت و ناسازگاری با وضع موجود) نمیتوانیم داشته باشیم.» (ص. 21)
✅ تاریخ نشان داد که حق با مجید تهرانیان، علی اسدی، هرمز مهرداد و داریوش همایون بود. آنها از خودبیگانگی سیاسی، پناه بردن به مذهب، نارضایتی اجتماعی و ظرفیت بههمریختگی ساختار قدرت را دریافته بودند، اما کسانی بودند که از سر محافظهکاری را تعلق به ساختار سیاسی، به جای نقد علمی، دست به دامان رد کردن علوم اجتماعی زدند. تورج فرازمند در همان همایش میگوید «هیچ کدام از تعاریفی که آقای همایون و آقای نیکخواه در مورد نظام سیاسی بیان کردند ... به نظر من با کشور ما جور در نمیآید، چون بر اساس یک داوری غلط و روش آماری بیپایه و ناصحیح (منظور مثلا متد آماری است که باید در میشیگان پیاده شود اما در یزد استفاده میکنند). ... گفتید رژیم سیاسی چیزی است و توسعه سیاسی چیزی دیگر، در این مملکت دو هزار و پانصد سال است که این دو پیوستگی مطلق خود را دارند، و اگر آنها را از هم جدا کنیم، بیان توسعه سیاسی با ضوابط غربی صحیح نخواهد بود.»
✅ نظام سیاسی پهلوی ترجیح داد به عوض مواجهه با واقعیت، محققان و روششان را غربی بخواند؛ گویی حقایقی که علوم اجتماعی بیان میکند، جهنمی است که سیاسیون توان مواجهه با آن ندارند. #صدایی_که_شنیده_نشد
(این متن را اگر میپسندید، برای دیگران هم ارسال کنید.) @fazeli_mohammad
Telegram
attach 📎
آقا معلم فارسی
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✳️ علیرضا مقامی، همشهری سهراب سپهری بود، متولد 1331 که قرآن را از چهار سالگی به شیوه مکتبخانههای قدیم و مقدمات عربی را به شیوه حوزوی خوانده بود. کار در کارخانههای کاشان را هم تجربه کرده و دست آخر معلم ادبیات شده بود. اقبالم بلند بود وقتی سی سال پیش در اراک دانشآموز کلاسش شدم. دانشجوی کارشناسی ارشد ادبیات بود و راه دور و دراز را تا تبریز هر هفته میرفت و میآمد، اما کلاسش هیچ از آن خستگیهای راه نشانی نداشت.
✳️ ادبیات فارسی برایش درس ضریب 4 کنکور نبود. درس هم نمیداد تا سر و ته کلاس را هم بیاورد و آنقدر بر ادبیات مسلط بود و میدانست به کدام راه میرود که درس دادن در مدرسهای که همه دانشآموز ریاضی بودند و به روال معمول، همه دنبال مهندس شدن بودند، چیزی از جدیت او در هدایت این مهندسان آینده به دنیای عمیق و پرغوغای ادبیات، و حکمت نهفته در آن، نمیکاست.
✳️ خودش نوشتن، سرودن و عاشقی کردن میدانست و هم از اینرو، کلاس فارسی هم به اندازه هندسه برای خودش و برای برخی نظیر من اهمیت داشت. شاید همه همین احساس را داشتند. حرمت امامزاده به متولی آن است و او متولی ادبیات بود. راه بردن به اندیشه، احساس و عاطفه سعدی، حافظ و حتی ابوالفضل بیهقی را میآموزاند.
✳️ او سی سال پیش، گویی این روزهای ما را خوانده بود که درس انشا به چه خواری و پستی میافتد و نوشتن، این ابزار اندیشیدن در مقابل صنعت کنکور به چه ذلتی گرفتار میشود. اگر کلاسهای «آقا معلم هندسه» در ریاضیات، ما را به مواجهه با «زیبایی هندسی آفرینش» فرامیخواندند، کلاسهای «آقا معلم فارسی» ما را با «هندسهی آفرینش زیبایی» روبهرو میساخت. آنجا بود که یاد میگرفتیم آفرینش زیبایی در زبان، چه هندسه پیچیدهای دارد و چقدر جذاب است.
✳️ شور نوشتن را در ما برمیانگیخت و هر یک به قدر علاقه از آن برگرفتیم، و تا امروز باقیست. یادم هست شبی تلویزیون فیلم مستندی پخش میکرد و سخت تحت تأثیر آن قرار گرفتم. قلم برداشتم و شاعرانه، منتقدانه و در شأن نوجوانی که فلسفه میبافد دربارهاش نوشتم. فردا وقتی به مدرسه رسیدم، اصلاً کلاس ادبیات نداشتیم اما دفترم را همراه برده بودم. در کلاساش را زدم و نوشته را به او نشان دادم. ایستاد و خواند. حتماً چیز قابلی ننوشته بودم اما از خواندن تا نقد و نظرش، وقت گذاشتنی عاشقانه برای شوراندن بود. گمشدهای که این روزها بسیار کمیاب است.
✳️ دوستش شدیم و جمعی به خانهاش راه یافتیم. دبیرستان که به پایان رسید، همه دانشآموزان را جمع کرد و با خود به اردوی کاشان برد، در باغی که خودش مهیا کرده بود، و چه زحمتی کشید آن یکی دو روز، تا پیوند محبتاش را با همه محکم کند. یک سال بعد از پایان تحصیلات یکی از دانشآموزان، در جواب نامهاش با خط زیبا نوشته بود «همچنان در خدمت هستم. حقه مِهر بدان مُهر و نشان است که بود.» نامهای که یک ربع قرن بعد، هنوز آنرا به یادگار نگاه داشته است. سالها بعد هم به خانهاش رفت و آمد میکردیم و هنوز موفقیتهایمان را دنبال میکرد.
✳️ سیوشش ساله بود اما همواره برای من مردی پنجاه ساله و بیشتر جلوه میکرد. میخندید اما گویی حزنی داشت که همواره آنرا فرومیخورد. همان حزنی که شاید سن و سال اندکش را مرد پختهای سپیدموی جلوه میداد. بعدها سروده بود: چندی است عقدههای دلم وا نمیشود/در چهرهام نشاط هویدا نمیشود؛ یک کوله بار گریه به پشت نگاه من/دردم ولی به گریه مداوا نمیشود. احتمالاً هیچ یک از ما فراموش نکردهایم داستان «حسنک وزیر» را چنان با بغض برایمان خواند و معنا کرد که نفرت از «بوسهل زوزنی»ها را در وجودمان به ودیعت بگذارد.
✳️ «آقا معلم فارسی»، علیرضا مقامی (آقای مقامی ما)، که هیچ وقت رساله دکتری زبان و ادبیات فارسیاش در دانشگاه تهران را به پایان نبرد تا به قول خودش همواره دانشجو بماند، شاعر بود، به فارسی و عربی خوب مینوشت و میسرود، معلم دانشگاه هم بود، اما عاشقانه در مدرسه هم درس میداد. آقا معلم میدانست نسلی که ادبیات نفهمد مهندسان خوبی هم نخواهند شد، هر قدر که نخبه باشند. من امروز به این میاندیشم با نسلی که ادبیات برایش «ضریب 4 کنکور» است و انشا نوشتن برایش بیاهمیت جلوه داده شده است، چه باید کنیم. روحش شاد.
(این متن را اگر میپسندید، برای دیگران هم ارسال کنید.) @fazeli_mohammad
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✳️ علیرضا مقامی، همشهری سهراب سپهری بود، متولد 1331 که قرآن را از چهار سالگی به شیوه مکتبخانههای قدیم و مقدمات عربی را به شیوه حوزوی خوانده بود. کار در کارخانههای کاشان را هم تجربه کرده و دست آخر معلم ادبیات شده بود. اقبالم بلند بود وقتی سی سال پیش در اراک دانشآموز کلاسش شدم. دانشجوی کارشناسی ارشد ادبیات بود و راه دور و دراز را تا تبریز هر هفته میرفت و میآمد، اما کلاسش هیچ از آن خستگیهای راه نشانی نداشت.
✳️ ادبیات فارسی برایش درس ضریب 4 کنکور نبود. درس هم نمیداد تا سر و ته کلاس را هم بیاورد و آنقدر بر ادبیات مسلط بود و میدانست به کدام راه میرود که درس دادن در مدرسهای که همه دانشآموز ریاضی بودند و به روال معمول، همه دنبال مهندس شدن بودند، چیزی از جدیت او در هدایت این مهندسان آینده به دنیای عمیق و پرغوغای ادبیات، و حکمت نهفته در آن، نمیکاست.
✳️ خودش نوشتن، سرودن و عاشقی کردن میدانست و هم از اینرو، کلاس فارسی هم به اندازه هندسه برای خودش و برای برخی نظیر من اهمیت داشت. شاید همه همین احساس را داشتند. حرمت امامزاده به متولی آن است و او متولی ادبیات بود. راه بردن به اندیشه، احساس و عاطفه سعدی، حافظ و حتی ابوالفضل بیهقی را میآموزاند.
✳️ او سی سال پیش، گویی این روزهای ما را خوانده بود که درس انشا به چه خواری و پستی میافتد و نوشتن، این ابزار اندیشیدن در مقابل صنعت کنکور به چه ذلتی گرفتار میشود. اگر کلاسهای «آقا معلم هندسه» در ریاضیات، ما را به مواجهه با «زیبایی هندسی آفرینش» فرامیخواندند، کلاسهای «آقا معلم فارسی» ما را با «هندسهی آفرینش زیبایی» روبهرو میساخت. آنجا بود که یاد میگرفتیم آفرینش زیبایی در زبان، چه هندسه پیچیدهای دارد و چقدر جذاب است.
✳️ شور نوشتن را در ما برمیانگیخت و هر یک به قدر علاقه از آن برگرفتیم، و تا امروز باقیست. یادم هست شبی تلویزیون فیلم مستندی پخش میکرد و سخت تحت تأثیر آن قرار گرفتم. قلم برداشتم و شاعرانه، منتقدانه و در شأن نوجوانی که فلسفه میبافد دربارهاش نوشتم. فردا وقتی به مدرسه رسیدم، اصلاً کلاس ادبیات نداشتیم اما دفترم را همراه برده بودم. در کلاساش را زدم و نوشته را به او نشان دادم. ایستاد و خواند. حتماً چیز قابلی ننوشته بودم اما از خواندن تا نقد و نظرش، وقت گذاشتنی عاشقانه برای شوراندن بود. گمشدهای که این روزها بسیار کمیاب است.
✳️ دوستش شدیم و جمعی به خانهاش راه یافتیم. دبیرستان که به پایان رسید، همه دانشآموزان را جمع کرد و با خود به اردوی کاشان برد، در باغی که خودش مهیا کرده بود، و چه زحمتی کشید آن یکی دو روز، تا پیوند محبتاش را با همه محکم کند. یک سال بعد از پایان تحصیلات یکی از دانشآموزان، در جواب نامهاش با خط زیبا نوشته بود «همچنان در خدمت هستم. حقه مِهر بدان مُهر و نشان است که بود.» نامهای که یک ربع قرن بعد، هنوز آنرا به یادگار نگاه داشته است. سالها بعد هم به خانهاش رفت و آمد میکردیم و هنوز موفقیتهایمان را دنبال میکرد.
✳️ سیوشش ساله بود اما همواره برای من مردی پنجاه ساله و بیشتر جلوه میکرد. میخندید اما گویی حزنی داشت که همواره آنرا فرومیخورد. همان حزنی که شاید سن و سال اندکش را مرد پختهای سپیدموی جلوه میداد. بعدها سروده بود: چندی است عقدههای دلم وا نمیشود/در چهرهام نشاط هویدا نمیشود؛ یک کوله بار گریه به پشت نگاه من/دردم ولی به گریه مداوا نمیشود. احتمالاً هیچ یک از ما فراموش نکردهایم داستان «حسنک وزیر» را چنان با بغض برایمان خواند و معنا کرد که نفرت از «بوسهل زوزنی»ها را در وجودمان به ودیعت بگذارد.
✳️ «آقا معلم فارسی»، علیرضا مقامی (آقای مقامی ما)، که هیچ وقت رساله دکتری زبان و ادبیات فارسیاش در دانشگاه تهران را به پایان نبرد تا به قول خودش همواره دانشجو بماند، شاعر بود، به فارسی و عربی خوب مینوشت و میسرود، معلم دانشگاه هم بود، اما عاشقانه در مدرسه هم درس میداد. آقا معلم میدانست نسلی که ادبیات نفهمد مهندسان خوبی هم نخواهند شد، هر قدر که نخبه باشند. من امروز به این میاندیشم با نسلی که ادبیات برایش «ضریب 4 کنکور» است و انشا نوشتن برایش بیاهمیت جلوه داده شده است، چه باید کنیم. روحش شاد.
(این متن را اگر میپسندید، برای دیگران هم ارسال کنید.) @fazeli_mohammad
بودجه به زبان آدمیزاد
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✅ اقتصاد و هر عرصه سیاستی مهمی، به رسانههایی نیاز دارد که آنچه را از چشم مردم پنهان است، برای مردم آشکار ساخته و روابط میان کیفیت زندگی مردم و آن عرصه را آشکار کند. اغلب رسانههای اقتصاد و گزارشهایی که توسط نهادهای اقتصادی منتشر میشوند، به خاطر تیراژ پایین و نوع زبانی که بهکار میگیرند که تخصصی خوب است، از دسترس مردم خارج هستند. شهروندانی که قادر باشند از میان شمار زیادی اصطلاحات آشنا برای اقتصادخواندهها – برای مثال از آن جنس که در سند بودجه کشور گنجانده میشود – و ناآشنا برای عموم مردم، فهمی از روندهای اقتصادی به دست آورند زیاد نیست.
✅ سند بودجه سالیانه کشور یکی از مهمترین اسنادی است که سرنوشت زندگی روزمره مردم نیز به آن گره خورده و توسعه نیز در گرو آن است. چندین دهه است بودجه سندی دستنیافتنی و غیرقابل فهم برای مردم بوده است. اکثریت قاطعی از مردم چیزی درباره کسر بودجه (و اثراتش)، تملک داراییهای سرمایهای، بودجه عمومی، بودجه شرکتهای دولتی و دهها مفهوم موجود در بودجه و کاربرد آنها در مملکتداری نمیدانند. دو سه سالی است که مطالبهای در حال فراگیر شدن برای شفافیت و قابل فهم شدن بودجه آغاز شده است. شبکههای اجتماعی نیز کمک کردهاند، اما کماکان جای خالی گزارشی تفصیلی که بودجه را به زبان قابل فهم تبدیل کند، چیزی شبیه «#بودجه_به_زبان_آدمیزاد» خالی بود.
✅ مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی در تاریخ پنج دیماه 1397 گزارشی با عنوان «بررسی لایحه بودجه سال 1398 کشور: بودجه به زبان ساده» منتشر کرده است. من تا آنجا که اطلاع دارم این اولین باری است که گزارشی با این کیفیت درباره تشریح بودجه منتشر میشود و به نوعی میتوان آنرا حاصل مطالبهگریِ در حال عمومیشدن برای شفافیت و آگاهی عمومی درباره بودجه تلقی کرد.
✅ این گزارش با یک مثال ساده از کشور اوگاندا نشان میدهد که آنچه به سادگی در بودجه میآید و ظاهرش موّجه است و حدود 25 میلیون دلار درآمد برای عمران کشور اوگاندا فراهم میکند، در واقع 750 میلیون دلار به اقتصاد این کشور ضربه میزند. خواننده عادی و غیراقتصادخوان نیز به سادگی آنرا درمییابد. شاید برای اولین بار است که یک گزارش رسمی دولتی در تیتر خود خیلی خودمانی مینویسد «بودجه خوبی چه جور بودجهای است؟» و پس از آن درباره «بودجه سرِ کاری»، «بودجه بیبرنامه» و «بودجه روزمره» و وجوه بودجه خوب از جمله عدالت توضیح میدهد. جدولی که در صفحه 5 این گزارش ارائه شده شاخصهای خوبی برای قضاوت درباره بودجه در اختیار خواننده قرار میدهد.
✅ این گزارش شرحی مناسب از مراحل بررسی و تصویب بودجه ارائه میکند. شاید خیلی ساده باشد، اما به خواننده میگوید راحتتر آن است که 4 صفر را از جلوی هر عدد بودجه بردارید و آنرا به «میلیارد تومان» بخوانید یا 7 صفر را حذف کنید و واحد عدد «هزار میلیارد تومان» میشود. همین توصیه ساده، سرگیجه افراد در خواندن بودجه و رسیدن به درکی از اعداد و به دنبال آن مقایسهها را سادهتر میکند.
✅ گزارش همچنین شرحی ساده و قابل فهم از مفاهیم بودجه میدهد و به همان سادگی توضیح میدهد که هر یک دلار کاهش قیمت نفت، باعث 2400 میلیارد تومان کاهش منابع میشود و چگونه دست بالا گرفتن درآمدهای نفتی، همه کاستیها و نقصانهای بودجه را میپوشاند. این گزارش به صراحت درباره شرکتهای دولتی مینویسد: «مجمع شرکتها، بودجه مصوب خود را به سازمان برنامه و بودجه جهت تأیید ارسال میکنند و سازمان برنامه نیز (غالباً بدون بررسی کافی) آنها را به مجلس برای تصویب ارسال میکند.» ولی این خبر خوب را هم میدهد که از بودجه سال 1398 مطالبه برای کسب اطلاعات شرکتهای دولتی، آغاز شده است.
✅ ارقام جدول 9 آن نشان میدهند که هر ایرانی در قالب بودجه سال 1398 برای هر بخش چقدر هزینه میکند و بزرگترین رقم هزینههای هر ایرانی برای رفاه اجتماعی و معادل 1365363 تومان و بعد از آن 584888 تومان برای بهداشت و کوچکترین عدد 4847 تومان و برای محیطزیست است.
✅ گزارش «بررسی لایحه بودجه سال 1398 کشور: بودجه به زبان ساده» یک #موفقیت_کوچک اما مؤثر برای شفافسازی و رسا کردن صدای دانش اقتصادی در عرصه عمومی است که باید تداوم یابد و تقویت شود.
(این متن را اگر میپسندید، برای دیگران هم ارسال کنید.) https://t.iss.one/fazeli_mohammad
✅ https://t.iss.one/IR_S_S
#بودجه_شفاف، #بودجه_سرنوشت_است
اصل گزارش را از این محل دانلود کنید: https://rc.majlis.ir/fa/report/show/1095039
*نسخه مفصلتر این متن در روزنامه ایران مورخ 19 دی 1397 منتشر شده است.
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✅ اقتصاد و هر عرصه سیاستی مهمی، به رسانههایی نیاز دارد که آنچه را از چشم مردم پنهان است، برای مردم آشکار ساخته و روابط میان کیفیت زندگی مردم و آن عرصه را آشکار کند. اغلب رسانههای اقتصاد و گزارشهایی که توسط نهادهای اقتصادی منتشر میشوند، به خاطر تیراژ پایین و نوع زبانی که بهکار میگیرند که تخصصی خوب است، از دسترس مردم خارج هستند. شهروندانی که قادر باشند از میان شمار زیادی اصطلاحات آشنا برای اقتصادخواندهها – برای مثال از آن جنس که در سند بودجه کشور گنجانده میشود – و ناآشنا برای عموم مردم، فهمی از روندهای اقتصادی به دست آورند زیاد نیست.
✅ سند بودجه سالیانه کشور یکی از مهمترین اسنادی است که سرنوشت زندگی روزمره مردم نیز به آن گره خورده و توسعه نیز در گرو آن است. چندین دهه است بودجه سندی دستنیافتنی و غیرقابل فهم برای مردم بوده است. اکثریت قاطعی از مردم چیزی درباره کسر بودجه (و اثراتش)، تملک داراییهای سرمایهای، بودجه عمومی، بودجه شرکتهای دولتی و دهها مفهوم موجود در بودجه و کاربرد آنها در مملکتداری نمیدانند. دو سه سالی است که مطالبهای در حال فراگیر شدن برای شفافیت و قابل فهم شدن بودجه آغاز شده است. شبکههای اجتماعی نیز کمک کردهاند، اما کماکان جای خالی گزارشی تفصیلی که بودجه را به زبان قابل فهم تبدیل کند، چیزی شبیه «#بودجه_به_زبان_آدمیزاد» خالی بود.
✅ مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی در تاریخ پنج دیماه 1397 گزارشی با عنوان «بررسی لایحه بودجه سال 1398 کشور: بودجه به زبان ساده» منتشر کرده است. من تا آنجا که اطلاع دارم این اولین باری است که گزارشی با این کیفیت درباره تشریح بودجه منتشر میشود و به نوعی میتوان آنرا حاصل مطالبهگریِ در حال عمومیشدن برای شفافیت و آگاهی عمومی درباره بودجه تلقی کرد.
✅ این گزارش با یک مثال ساده از کشور اوگاندا نشان میدهد که آنچه به سادگی در بودجه میآید و ظاهرش موّجه است و حدود 25 میلیون دلار درآمد برای عمران کشور اوگاندا فراهم میکند، در واقع 750 میلیون دلار به اقتصاد این کشور ضربه میزند. خواننده عادی و غیراقتصادخوان نیز به سادگی آنرا درمییابد. شاید برای اولین بار است که یک گزارش رسمی دولتی در تیتر خود خیلی خودمانی مینویسد «بودجه خوبی چه جور بودجهای است؟» و پس از آن درباره «بودجه سرِ کاری»، «بودجه بیبرنامه» و «بودجه روزمره» و وجوه بودجه خوب از جمله عدالت توضیح میدهد. جدولی که در صفحه 5 این گزارش ارائه شده شاخصهای خوبی برای قضاوت درباره بودجه در اختیار خواننده قرار میدهد.
✅ این گزارش شرحی مناسب از مراحل بررسی و تصویب بودجه ارائه میکند. شاید خیلی ساده باشد، اما به خواننده میگوید راحتتر آن است که 4 صفر را از جلوی هر عدد بودجه بردارید و آنرا به «میلیارد تومان» بخوانید یا 7 صفر را حذف کنید و واحد عدد «هزار میلیارد تومان» میشود. همین توصیه ساده، سرگیجه افراد در خواندن بودجه و رسیدن به درکی از اعداد و به دنبال آن مقایسهها را سادهتر میکند.
✅ گزارش همچنین شرحی ساده و قابل فهم از مفاهیم بودجه میدهد و به همان سادگی توضیح میدهد که هر یک دلار کاهش قیمت نفت، باعث 2400 میلیارد تومان کاهش منابع میشود و چگونه دست بالا گرفتن درآمدهای نفتی، همه کاستیها و نقصانهای بودجه را میپوشاند. این گزارش به صراحت درباره شرکتهای دولتی مینویسد: «مجمع شرکتها، بودجه مصوب خود را به سازمان برنامه و بودجه جهت تأیید ارسال میکنند و سازمان برنامه نیز (غالباً بدون بررسی کافی) آنها را به مجلس برای تصویب ارسال میکند.» ولی این خبر خوب را هم میدهد که از بودجه سال 1398 مطالبه برای کسب اطلاعات شرکتهای دولتی، آغاز شده است.
✅ ارقام جدول 9 آن نشان میدهند که هر ایرانی در قالب بودجه سال 1398 برای هر بخش چقدر هزینه میکند و بزرگترین رقم هزینههای هر ایرانی برای رفاه اجتماعی و معادل 1365363 تومان و بعد از آن 584888 تومان برای بهداشت و کوچکترین عدد 4847 تومان و برای محیطزیست است.
✅ گزارش «بررسی لایحه بودجه سال 1398 کشور: بودجه به زبان ساده» یک #موفقیت_کوچک اما مؤثر برای شفافسازی و رسا کردن صدای دانش اقتصادی در عرصه عمومی است که باید تداوم یابد و تقویت شود.
(این متن را اگر میپسندید، برای دیگران هم ارسال کنید.) https://t.iss.one/fazeli_mohammad
✅ https://t.iss.one/IR_S_S
#بودجه_شفاف، #بودجه_سرنوشت_است
اصل گزارش را از این محل دانلود کنید: https://rc.majlis.ir/fa/report/show/1095039
*نسخه مفصلتر این متن در روزنامه ایران مورخ 19 دی 1397 منتشر شده است.
Telegram
دغدغه ایران
این تنها رسانه ویژه انتشار نوشتههای محمد فاضلی در تلگرام است. هیچ کانال دیگری برای نشر نوشتههایم ندارم.
یک لقمه صداقت
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✅ خبر ساده است: «ماهواره پیام در مدار قرار نگرفت.» وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات، رئیس دانشگاه صنعتی امیرکبیر و دیگرانی خبر را بیان و تأیید کردهاند. علت را هم توضیح دادهاند: وقتی ماهواره رهاسازی میشود، باید سرعتاش هفتونیم کیلومتر بر ثانیه باشد، و چون با این سرعت رهاسازی نشده، سقوط کرده است. محل سقوط، اقیانوس هند است و بلافاصله اعلام شده که ماهواره جایگزین با نام «پیام 2» ساخته خواهد شد. معنا و اهمیت اجتماعی صادقانه اعلام کردن سقوط ماهواره پیام چند چیز است که نباید از آنها به سادگی گذشت.
✅ اول، مسئولان پروژه پذیرفتهاند که انسان جایزالخطاست، حتی وقتی مدیر، کارشناس یا دانشمند جمهوری اسلامی ایران باشد. محاسباتاش ممکن است غلط از کار دربیاید، یا اصلاً همه چیز درست باشد و سازوکارهای طبیعی همراهی نکنند.
✅ دوم، مدیران پذیرفتهاند که جهان سیاه و سفید نیست، بلکه طیفی از رنگهاست. ماهواره پیام در مرحله آخر سقوط کرده و شکست خورده و این قسمت سیاه داستان است، اما ماهوارهای ساخته شده، با ماهوارهبر ایرانی پرتاب شده، دستگاههای آن شش دقیقه کار کردهاند و حتی پس از سقوط نیز جیپیاس آن کار کرده و مکان سقوط را در اقیانوس هند نشان داده است. دنیای ما ترکیبی از شکستها و موفقیتهاست، حتی اگر ما ایرانیان باشیم، دنیا رنگارنگ است و در هر رخدادی، این رنگارنگی حاضر است.
✅ سوم، اعلام سقوط ماهوارهبر، عین تولید اعتماد و سرمایه اجتماعی است. اگر با صراحت گفتیم که ماهوارهبر سقوط کرد، دفعه دیگر که به درستی در مدار قرار گرفت، حرف و حدیث نخواهد داشت. مهمتر این است که وقتی دادههای ماهواره ایرانی نشان داد وضعیت آب و کشاورزی چگونه است، یا هر داده دیگری ارسال کرد، مردم بیشتر به آن اعتماد خواهند کرد.
✅ چهارم، اعلام سقوط پیام، راه را برای بررسی شفاف علل ناکامی باز میکند. فرض کنید نتیجه معکوس اعلام شده بود. مدیران باید سکوت میکردند، برای دروغگویی عذاب وجدان میگرفتند و دستشان برای بررسی علل ناکامی و فرض کنید مؤاخذه کردن مقصران احتمالی، بسته میشد. چیزی برای پنهان کردن باقی نمانده و راه برای بررسی و گزارش جزئیات غیرمحرمانه به مردم باز است.
✅ پنجم، میلیونها ساعت وقت صرف فرضیهپردازی درباره حادثه نمیشود. رسانههای خارجی نمیتوانند با آشکار کردن دروغ مدیران ایرانی برای خودشان مخاطب جمع کنند و سناریوپردازیهای امنیتی که در چنین مواقعی رونق میگیرند، کسبوکارشان تخته میشود.
✅ ششم، ما هم میشویم مثل بقیه آدمیان روی کره زمین که اشتباه میکنند. کسی دیگر برایمان جوک نمیسازد که «از ارزشهای ما ایرانیها هیچ کم نمیشود.» فضاپیمای چلنجر آمریکا در سال 1986 به هنگام پرتاب و فضاپیمای کلمبیا در سال 2003 هنگام بازگشت به زمین منفجر شد؛ و ولادیمیر کومارف، تنها سرنشین سایوز 1، در 1967 هنگام بازگشت به زمین کشته شد. اعلام خبر سقوط پیام، یعنی ما هم مثل بقیه مردم و نظامهای تخصصی، مدیریتی و سیاسی جهان، اشتباه میکنیم و همواره موفق نمیشویم.
✅ هفتم، سقوط پیام، به مسألهای کارشناسی و علمی تبدیل شد تا از آن درس بگیرند؛ نه آنکه لاپوشانی سقوط آن، پروندهای لاینحل، استخوان لای زخم جامعه، و امنیتی شود.
✅ کاش پیام با موفقیت در مدار قرار میگرفت، اما تردید دارم در مدار قرار گرفتن آن علیرغم همه دستآوردهای فنیاش، به اندازه ناکامیاش اهمیت و معنای اجتماعی و سیاسی میداشت. مدیرانی را که تصمیم گرفتهاند این ناکامی را شفاف اعلام کنند، و در برابر فشارهای احتمالی برای پنهانکاری ایستادهاند، باید تبریک گفت. «یک لقمه صداقت» در جامعه سرشار از بیاعتمادی امروز ما، موفقیت_کوچک اما شیرینی است. صداقت، میتواند سقوط را هم به موفقیت اجتماعی و سیاسی بدل کند.
✅ #سقوط_موفقیتآمیز_ماهواره_پیام، #یک_لقمه_صداقت
(این متن را اگر میپسندید، برای دیگران هم ارسال کنید.)
https://t.iss.one/fazeli_mohammad
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✅ خبر ساده است: «ماهواره پیام در مدار قرار نگرفت.» وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات، رئیس دانشگاه صنعتی امیرکبیر و دیگرانی خبر را بیان و تأیید کردهاند. علت را هم توضیح دادهاند: وقتی ماهواره رهاسازی میشود، باید سرعتاش هفتونیم کیلومتر بر ثانیه باشد، و چون با این سرعت رهاسازی نشده، سقوط کرده است. محل سقوط، اقیانوس هند است و بلافاصله اعلام شده که ماهواره جایگزین با نام «پیام 2» ساخته خواهد شد. معنا و اهمیت اجتماعی صادقانه اعلام کردن سقوط ماهواره پیام چند چیز است که نباید از آنها به سادگی گذشت.
✅ اول، مسئولان پروژه پذیرفتهاند که انسان جایزالخطاست، حتی وقتی مدیر، کارشناس یا دانشمند جمهوری اسلامی ایران باشد. محاسباتاش ممکن است غلط از کار دربیاید، یا اصلاً همه چیز درست باشد و سازوکارهای طبیعی همراهی نکنند.
✅ دوم، مدیران پذیرفتهاند که جهان سیاه و سفید نیست، بلکه طیفی از رنگهاست. ماهواره پیام در مرحله آخر سقوط کرده و شکست خورده و این قسمت سیاه داستان است، اما ماهوارهای ساخته شده، با ماهوارهبر ایرانی پرتاب شده، دستگاههای آن شش دقیقه کار کردهاند و حتی پس از سقوط نیز جیپیاس آن کار کرده و مکان سقوط را در اقیانوس هند نشان داده است. دنیای ما ترکیبی از شکستها و موفقیتهاست، حتی اگر ما ایرانیان باشیم، دنیا رنگارنگ است و در هر رخدادی، این رنگارنگی حاضر است.
✅ سوم، اعلام سقوط ماهوارهبر، عین تولید اعتماد و سرمایه اجتماعی است. اگر با صراحت گفتیم که ماهوارهبر سقوط کرد، دفعه دیگر که به درستی در مدار قرار گرفت، حرف و حدیث نخواهد داشت. مهمتر این است که وقتی دادههای ماهواره ایرانی نشان داد وضعیت آب و کشاورزی چگونه است، یا هر داده دیگری ارسال کرد، مردم بیشتر به آن اعتماد خواهند کرد.
✅ چهارم، اعلام سقوط پیام، راه را برای بررسی شفاف علل ناکامی باز میکند. فرض کنید نتیجه معکوس اعلام شده بود. مدیران باید سکوت میکردند، برای دروغگویی عذاب وجدان میگرفتند و دستشان برای بررسی علل ناکامی و فرض کنید مؤاخذه کردن مقصران احتمالی، بسته میشد. چیزی برای پنهان کردن باقی نمانده و راه برای بررسی و گزارش جزئیات غیرمحرمانه به مردم باز است.
✅ پنجم، میلیونها ساعت وقت صرف فرضیهپردازی درباره حادثه نمیشود. رسانههای خارجی نمیتوانند با آشکار کردن دروغ مدیران ایرانی برای خودشان مخاطب جمع کنند و سناریوپردازیهای امنیتی که در چنین مواقعی رونق میگیرند، کسبوکارشان تخته میشود.
✅ ششم، ما هم میشویم مثل بقیه آدمیان روی کره زمین که اشتباه میکنند. کسی دیگر برایمان جوک نمیسازد که «از ارزشهای ما ایرانیها هیچ کم نمیشود.» فضاپیمای چلنجر آمریکا در سال 1986 به هنگام پرتاب و فضاپیمای کلمبیا در سال 2003 هنگام بازگشت به زمین منفجر شد؛ و ولادیمیر کومارف، تنها سرنشین سایوز 1، در 1967 هنگام بازگشت به زمین کشته شد. اعلام خبر سقوط پیام، یعنی ما هم مثل بقیه مردم و نظامهای تخصصی، مدیریتی و سیاسی جهان، اشتباه میکنیم و همواره موفق نمیشویم.
✅ هفتم، سقوط پیام، به مسألهای کارشناسی و علمی تبدیل شد تا از آن درس بگیرند؛ نه آنکه لاپوشانی سقوط آن، پروندهای لاینحل، استخوان لای زخم جامعه، و امنیتی شود.
✅ کاش پیام با موفقیت در مدار قرار میگرفت، اما تردید دارم در مدار قرار گرفتن آن علیرغم همه دستآوردهای فنیاش، به اندازه ناکامیاش اهمیت و معنای اجتماعی و سیاسی میداشت. مدیرانی را که تصمیم گرفتهاند این ناکامی را شفاف اعلام کنند، و در برابر فشارهای احتمالی برای پنهانکاری ایستادهاند، باید تبریک گفت. «یک لقمه صداقت» در جامعه سرشار از بیاعتمادی امروز ما، موفقیت_کوچک اما شیرینی است. صداقت، میتواند سقوط را هم به موفقیت اجتماعی و سیاسی بدل کند.
✅ #سقوط_موفقیتآمیز_ماهواره_پیام، #یک_لقمه_صداقت
(این متن را اگر میپسندید، برای دیگران هم ارسال کنید.)
https://t.iss.one/fazeli_mohammad
Telegram
دغدغه ایران
این تنها رسانه ویژه انتشار نوشتههای محمد فاضلی در تلگرام است. هیچ کانال دیگری برای نشر نوشتههایم ندارم.
پیکان، دوچرخه، موشک و «تولدت مبارک»
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✅ «مبارک، مبارک، تولدت مبارک/ لبت شاد و دلت خوش، چو گل پرخنده باشی/ بیا شمعها رو فوت کن، که صد سال زنده باشی/ مبارک، مبارک، تولدت مبارک.» شعر و آهنگ ماندگار شدند. ایرانیان امروز اکثراً نمیدانند این آهنگ چرا ساخته شد. تولید پیکان در سال 1346 آغاز و در سال 1349 مراسمی در ورزشگاه آزادی برگزار و از آهنگی رونمایی شد که به سفارش ایران ناسیونال (ایران خودرو فعلی) و توسط انوشیروان روحانی برای پیکان ساخته شده بود: «تولدت مبارک».
✅ صادق زیباکلام، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران، چهل و هشت سال بعد از «تولدت مبارک»، صنایع هستهای و موشکی را با دوچرخهسازی مقایسه کرده و گفته است «ای کاش به جای صنایع هستهای، به جای ماهواره و به جای موشک، جمهوری اسلامی میتوانست یک دوچرخه بسازد که با دوچرخه ترکیه یا دوچرخه هند رقابت کند.» دو نوع مواجهه با این گفته میتوان داشت.
✅ اول، از منظر سیاستگذاری علم و فناوری و مقایسه کردن مزیتهای هر یک از انواع دانش و فناوری، و ارائه آمار و ارقام درباره اینکه آیا دوچرخههای ایرانی در بازار جهانی رقابتپذیر هستند؟ و در ادامه پرسید آیا اساساً میشود صنعتی مرتبط با امنیت (نظیر ساخت موشک) را با دوچرخهسازی مقایسه کرد یا این کار نادرست است. این نوع مواجهه تخصص من نیست و به آن ورود نمیکنم.
✅ دوم، گفتار صادق زیباکلام چه معنای اجتماعی و فرهنگیای دارد و بر چه چیز دلالت میکند؟ این سؤال تلویحاً بدان معناست که آنچه بر زبان یک نفر فرد برجسته اجتماعی جاری میشود، صرفاً سخن او نیست، بلکه بروز و ظهور نوعی از نگرش و گفتمان خاصی است، و باید پرسید معنای این نگرش و گفتمان چیست و تحت چه شرایطی بروز کرده است. طرح این سؤال یعنی از منظر اجتماعی و سیاسی، مهم نیست که موشک یا صنعت هستهای از دوچرخهسازی باکیفیت، مهمتر هست یا نیست، بلکه چرایی بروز پرسشی در نسبت موشک و دوچرخه اهمیت دارد. این سؤالی درباره «افق فرهنگی فناوری» است.
✅ من هجده سال پیش کتاب «راهبردهای عملی توسعه فرهنگی» (1379) درباره دهه جهانی توسعه فرهنگی را ترجمه کردم که در آن درباره طرحهای توسعهای که تناسب فرهنگی دارند آمده است «طرح باید دارای چنان ماهیتی باشد که مردم بتوانند برایش جشن بگیرند، اجزایش را به هم مربوط سازند، دربارهاش آواز بخوانند، نمایشنامه بنویسند، شعر بسرایند و موسیقیای بسازند که لذت و شادیشان را از پیشرفت طرح نشان دهد.» (ص. 294) و در ادامه میپرسد: «(مردم) درباره چه چیزهایی آواز میخوانند؟ درباره چه چیزی حکاکی و نقاشی میکنند؟ آیا طرح به همان اندازه که در خدمت افراد تحلیلگر، عقلانی و منطقی است در خدمت افراد معمولی، دارای علائق شهودی و اشخاص خلاق هم هست؟»
✅ این پرسشها یعنی بپرسیم اگر یک رویکرد غیرقابل انکار و دارای معنا و اثر اجتماعی، به نقطهای رسیده که دوچرخه را با موشک و صنعت هستهای مقایسه میکند، چه معنایی دارد. آیا همه یا اکثریتی از جامعه، چنان به شکل فعلی توسعه دلبستهاند و اثر آن بر کیفیت زندگی خود را چنان درک میکند که دلبستگی سبب آفرینش هنری بر محور توسعه جاری شود؟ آیا جامعه به وجه مثبت درگیری عاطفی خود با موضوع فناوری و توسعه را بروز میدهد؟ یا بخشی از جامعه نیروی عاطفی و خلاقیت خود را صرف میکند تا آنچه را توسعه خوانده میشود بیمعنا و بیاثر جلوه دهد؟
✅ فراگیری و فرانسلی شدن آهنگ «تولدت مبارک» نشان میدهد پیکان در عمق وجود فرهنگی ایرانیان رسوخ کرده بود و امروز نیز بخشی از خاطره جمعی است. پیکان اگر اهمیتی نداشت و با مقاومت فرهنگی ایرانیان مواجه شده بود، «تولدت مبارک» نیز جایی در میان ایرانیان نمییافت و شاید انوشیروان روحانی نیز به ساختن آهنگی چنین ماندگار برای آن تن نمیداد.
✅ فناوری، چیزی فراتر از انتخابی راهبردی، ابزاری برای قدرت یا ارتقای کیفیت زندگی است؛ همه اینها هست و از همه آنها فراتر میرود. اگر مردم، خودجوش و از همه اقشار، برای چیزی شعر نمیسرایند، آهنگ نمیسازند و پرسشهایی میپرسند که استراتژیستها یا تحلیلگران را خوش نمیآید، مسأله فراتر از نفهمیدن یا تحت تأثیر بیگانه بودن است. چیزی در آن فناوری، و بستر اقتصادی، اجتماعی و سیاسی هست که از پیوند فرهنگی عمیق میان مردم و فناوری جلوگیری میکند.
#افق_فرهنگی_توسعه
(این متن را اگر میپسندید، برای دیگران نیز ارسال کنید.) @fazeli_mohammad
*نسخه مفصلتر این نوشته در روزنامه ایران روز 27 دی 1397 منتشر شده است.
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✅ «مبارک، مبارک، تولدت مبارک/ لبت شاد و دلت خوش، چو گل پرخنده باشی/ بیا شمعها رو فوت کن، که صد سال زنده باشی/ مبارک، مبارک، تولدت مبارک.» شعر و آهنگ ماندگار شدند. ایرانیان امروز اکثراً نمیدانند این آهنگ چرا ساخته شد. تولید پیکان در سال 1346 آغاز و در سال 1349 مراسمی در ورزشگاه آزادی برگزار و از آهنگی رونمایی شد که به سفارش ایران ناسیونال (ایران خودرو فعلی) و توسط انوشیروان روحانی برای پیکان ساخته شده بود: «تولدت مبارک».
✅ صادق زیباکلام، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران، چهل و هشت سال بعد از «تولدت مبارک»، صنایع هستهای و موشکی را با دوچرخهسازی مقایسه کرده و گفته است «ای کاش به جای صنایع هستهای، به جای ماهواره و به جای موشک، جمهوری اسلامی میتوانست یک دوچرخه بسازد که با دوچرخه ترکیه یا دوچرخه هند رقابت کند.» دو نوع مواجهه با این گفته میتوان داشت.
✅ اول، از منظر سیاستگذاری علم و فناوری و مقایسه کردن مزیتهای هر یک از انواع دانش و فناوری، و ارائه آمار و ارقام درباره اینکه آیا دوچرخههای ایرانی در بازار جهانی رقابتپذیر هستند؟ و در ادامه پرسید آیا اساساً میشود صنعتی مرتبط با امنیت (نظیر ساخت موشک) را با دوچرخهسازی مقایسه کرد یا این کار نادرست است. این نوع مواجهه تخصص من نیست و به آن ورود نمیکنم.
✅ دوم، گفتار صادق زیباکلام چه معنای اجتماعی و فرهنگیای دارد و بر چه چیز دلالت میکند؟ این سؤال تلویحاً بدان معناست که آنچه بر زبان یک نفر فرد برجسته اجتماعی جاری میشود، صرفاً سخن او نیست، بلکه بروز و ظهور نوعی از نگرش و گفتمان خاصی است، و باید پرسید معنای این نگرش و گفتمان چیست و تحت چه شرایطی بروز کرده است. طرح این سؤال یعنی از منظر اجتماعی و سیاسی، مهم نیست که موشک یا صنعت هستهای از دوچرخهسازی باکیفیت، مهمتر هست یا نیست، بلکه چرایی بروز پرسشی در نسبت موشک و دوچرخه اهمیت دارد. این سؤالی درباره «افق فرهنگی فناوری» است.
✅ من هجده سال پیش کتاب «راهبردهای عملی توسعه فرهنگی» (1379) درباره دهه جهانی توسعه فرهنگی را ترجمه کردم که در آن درباره طرحهای توسعهای که تناسب فرهنگی دارند آمده است «طرح باید دارای چنان ماهیتی باشد که مردم بتوانند برایش جشن بگیرند، اجزایش را به هم مربوط سازند، دربارهاش آواز بخوانند، نمایشنامه بنویسند، شعر بسرایند و موسیقیای بسازند که لذت و شادیشان را از پیشرفت طرح نشان دهد.» (ص. 294) و در ادامه میپرسد: «(مردم) درباره چه چیزهایی آواز میخوانند؟ درباره چه چیزی حکاکی و نقاشی میکنند؟ آیا طرح به همان اندازه که در خدمت افراد تحلیلگر، عقلانی و منطقی است در خدمت افراد معمولی، دارای علائق شهودی و اشخاص خلاق هم هست؟»
✅ این پرسشها یعنی بپرسیم اگر یک رویکرد غیرقابل انکار و دارای معنا و اثر اجتماعی، به نقطهای رسیده که دوچرخه را با موشک و صنعت هستهای مقایسه میکند، چه معنایی دارد. آیا همه یا اکثریتی از جامعه، چنان به شکل فعلی توسعه دلبستهاند و اثر آن بر کیفیت زندگی خود را چنان درک میکند که دلبستگی سبب آفرینش هنری بر محور توسعه جاری شود؟ آیا جامعه به وجه مثبت درگیری عاطفی خود با موضوع فناوری و توسعه را بروز میدهد؟ یا بخشی از جامعه نیروی عاطفی و خلاقیت خود را صرف میکند تا آنچه را توسعه خوانده میشود بیمعنا و بیاثر جلوه دهد؟
✅ فراگیری و فرانسلی شدن آهنگ «تولدت مبارک» نشان میدهد پیکان در عمق وجود فرهنگی ایرانیان رسوخ کرده بود و امروز نیز بخشی از خاطره جمعی است. پیکان اگر اهمیتی نداشت و با مقاومت فرهنگی ایرانیان مواجه شده بود، «تولدت مبارک» نیز جایی در میان ایرانیان نمییافت و شاید انوشیروان روحانی نیز به ساختن آهنگی چنین ماندگار برای آن تن نمیداد.
✅ فناوری، چیزی فراتر از انتخابی راهبردی، ابزاری برای قدرت یا ارتقای کیفیت زندگی است؛ همه اینها هست و از همه آنها فراتر میرود. اگر مردم، خودجوش و از همه اقشار، برای چیزی شعر نمیسرایند، آهنگ نمیسازند و پرسشهایی میپرسند که استراتژیستها یا تحلیلگران را خوش نمیآید، مسأله فراتر از نفهمیدن یا تحت تأثیر بیگانه بودن است. چیزی در آن فناوری، و بستر اقتصادی، اجتماعی و سیاسی هست که از پیوند فرهنگی عمیق میان مردم و فناوری جلوگیری میکند.
#افق_فرهنگی_توسعه
(این متن را اگر میپسندید، برای دیگران نیز ارسال کنید.) @fazeli_mohammad
*نسخه مفصلتر این نوشته در روزنامه ایران روز 27 دی 1397 منتشر شده است.
حسین دهباشی را زندان نکنید
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✅ حسین دهباشی، سازنده فیلم تبلیغاتی حسن روحانی در سال 1392، و بعدها منتقد تند و تیز و گزنده او و دولتاش، با شکایت وزارت بهداشت به چهار ماه حبس محکوم شده و امروز 30 دی 1397 خبر داده که حکم قطعی شده و باید راهی زندان شود. مقامات رسمی – در بیست و چهار ساعت گذشته - این خبر را تکذیب نکردهاند. من علیرغم آنکه منش و مشرب ایشان در عرصه سیاست را نمیپسندم و از نظر نامساعدش درباره خودم مطلعم و تیغ طعنشان را هم چشیدهام، به دلایل زیر معتقدم شکایت از او را پس بگیرید و از زندان کردن این شهروند – هر که و هر گونه که هست - بپرهیزید.
✅ اول، رواست آنان که پا به عرصه قدرت و سیاست میگذارند تحمل و نقدپذیری بسیار داشته و قبلاً چنان بزرگ شده باشند که از نقدها – حتی آنگاه که ناحق و ناروا میپندارند – نرنجند؛ و استدلال را ننهند و اقتدار برگیرند. سخن تند و تیز شهروند، هر قدر که ناروا باشد و روح و جان مقامات را بیازارد؛ از خسارتی که تصمیمات نادرست اصحاب قدرت – گاه از سر جایزالخطایی انسان و بیشتر از سر سوءمدیریت - بر روح و جسم میلیونها انسان وارد میکنند و گاه نسلها باقی میماند، بیشتر نیست. روا نیست که ارباب قدرت، برای ایراد خسارت به خلایق، به کفایت مؤاخذه نشوند و شهروندان برای طعن و نیشی ناچیز، عقوبت بینند. ارباب قدرت را چنین تنگنظری و زودرنجی شایسته نیست.
✅ دوم، روایت حسین دهباشی از کلیت داستان (چنانکه در این لینک آمده: https://akharinkhabar.ir/politics/4939456/) نشان میدهد نقد ایشان به شخص وزیر بهداشت بوده است. چرا باید نقدی شخصی، از سوی سازمان حقوقی وزارت بهداشت و دولت، پیگیری و شکایت شود و انگ نقدناپذیری و زندانی کردن شهروند منتقد به پیشانی کلیتی حقوقی و سازمان دولت بخورد؟ اگر هم وزارت بهداشت پیگیری حقوقی نکرده و ماجرا شخصی است، «ادب قدرت» رعایت نشده و نباید به پای کلیت دولت هم نوشته شود.
✅ سوم، «گر حکم شود که مست گیرند/در شهر هر آنچه هست گیرند.» فضای مجازی در قرن بیستویکم، پر است از نقدها، نیشها و طعنها به اصحاب قدرت که اگر قرار باشد همه را پیگیری کنند، شهروندان زیادی بیرون از زندان باقی نخواهند ماند.
✅ چهارم، کشوری که در کوران تحریم و مشکل اقتصادی و تضعیف سرمایه اجتماعی است، اولویتهای اساسیاش را فرونمیگذارد تا به تیلهبازی مشغول شود. زندانی کردن یک شهروند دست به قلم، فیلمساز و اهل هنر برای یک دولت و دستگاه سیاسی، با هزار مشکل، حکایت آن کلوخانداز است که باید منتظر پاداش سنگ باشد (کلوخانداز را پاداش سنگ است.)
✅ کشاندن کار تا به اینجا هم با «ادب قدرت» و «رعایت مصلحت» سازگار نبوده است. قصه کوتاه کرده، شکایت از شهروند را پس بگیرید که با روح حقوق شهروندی سازگارتر است.
✅ #حسین_دهباشی_را_زندان_نکنید
✅ (این متن را اگر میپسندید، برای دیگران نیز ارسال کنید.) @fazeli_mohammad
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✅ حسین دهباشی، سازنده فیلم تبلیغاتی حسن روحانی در سال 1392، و بعدها منتقد تند و تیز و گزنده او و دولتاش، با شکایت وزارت بهداشت به چهار ماه حبس محکوم شده و امروز 30 دی 1397 خبر داده که حکم قطعی شده و باید راهی زندان شود. مقامات رسمی – در بیست و چهار ساعت گذشته - این خبر را تکذیب نکردهاند. من علیرغم آنکه منش و مشرب ایشان در عرصه سیاست را نمیپسندم و از نظر نامساعدش درباره خودم مطلعم و تیغ طعنشان را هم چشیدهام، به دلایل زیر معتقدم شکایت از او را پس بگیرید و از زندان کردن این شهروند – هر که و هر گونه که هست - بپرهیزید.
✅ اول، رواست آنان که پا به عرصه قدرت و سیاست میگذارند تحمل و نقدپذیری بسیار داشته و قبلاً چنان بزرگ شده باشند که از نقدها – حتی آنگاه که ناحق و ناروا میپندارند – نرنجند؛ و استدلال را ننهند و اقتدار برگیرند. سخن تند و تیز شهروند، هر قدر که ناروا باشد و روح و جان مقامات را بیازارد؛ از خسارتی که تصمیمات نادرست اصحاب قدرت – گاه از سر جایزالخطایی انسان و بیشتر از سر سوءمدیریت - بر روح و جسم میلیونها انسان وارد میکنند و گاه نسلها باقی میماند، بیشتر نیست. روا نیست که ارباب قدرت، برای ایراد خسارت به خلایق، به کفایت مؤاخذه نشوند و شهروندان برای طعن و نیشی ناچیز، عقوبت بینند. ارباب قدرت را چنین تنگنظری و زودرنجی شایسته نیست.
✅ دوم، روایت حسین دهباشی از کلیت داستان (چنانکه در این لینک آمده: https://akharinkhabar.ir/politics/4939456/) نشان میدهد نقد ایشان به شخص وزیر بهداشت بوده است. چرا باید نقدی شخصی، از سوی سازمان حقوقی وزارت بهداشت و دولت، پیگیری و شکایت شود و انگ نقدناپذیری و زندانی کردن شهروند منتقد به پیشانی کلیتی حقوقی و سازمان دولت بخورد؟ اگر هم وزارت بهداشت پیگیری حقوقی نکرده و ماجرا شخصی است، «ادب قدرت» رعایت نشده و نباید به پای کلیت دولت هم نوشته شود.
✅ سوم، «گر حکم شود که مست گیرند/در شهر هر آنچه هست گیرند.» فضای مجازی در قرن بیستویکم، پر است از نقدها، نیشها و طعنها به اصحاب قدرت که اگر قرار باشد همه را پیگیری کنند، شهروندان زیادی بیرون از زندان باقی نخواهند ماند.
✅ چهارم، کشوری که در کوران تحریم و مشکل اقتصادی و تضعیف سرمایه اجتماعی است، اولویتهای اساسیاش را فرونمیگذارد تا به تیلهبازی مشغول شود. زندانی کردن یک شهروند دست به قلم، فیلمساز و اهل هنر برای یک دولت و دستگاه سیاسی، با هزار مشکل، حکایت آن کلوخانداز است که باید منتظر پاداش سنگ باشد (کلوخانداز را پاداش سنگ است.)
✅ کشاندن کار تا به اینجا هم با «ادب قدرت» و «رعایت مصلحت» سازگار نبوده است. قصه کوتاه کرده، شکایت از شهروند را پس بگیرید که با روح حقوق شهروندی سازگارتر است.
✅ #حسین_دهباشی_را_زندان_نکنید
✅ (این متن را اگر میپسندید، برای دیگران نیز ارسال کنید.) @fazeli_mohammad
👍1
120131_001
My Recording
دانشگاه مسئول در برابر محیطزیست. سخنرانی محمد فاضلی در دانشگاه تهران. سوم بهمن 1397.
سیاستورزی به مثابه بازاریابی
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✅ فیلیپ کاتلر از بزرگترین متخصصان بازاریابی در جهان، در یکی از کتابهایش خاطرهای از پیامی تبلیغاتی برای شرکت کوکاکولا نقل میکند. کاتلر مینویسد وقتی ویدئوی تبلیغاتی برای مدیر کوکاکولا پخش شد، گفت من از این تبلیغ خوشم نمیآید. کاتلر مینویسد در پاسخ به او گفتم اگر قرار است همه محصولات کارخانه را شما بخرید، چیزی خواهیم ساخت که شما از آن خوشتان بیاید.
✅ گفته کاتلر خیلی ساده، واقعیتی دردناک از عرصههای سیاسی، اجتماعی و بوروکراتیک را آشکار میسازد. صاحبان قدرت با این مخاطره مواجهاند که به سرعت از یاد ببرند که آنها هم تولیدکنندهاند. آنها کالای عمومی تولید میکنند. امنیت، سیاست عمومی، گفتار سیاسی و تقنین همگی کالاهای عمومی هستند. اینها کالای عمومیاند و به مالکیت کسی درنمیآیند و استفاده هر فرد از آنها با بهرهمندی دیگران از چنین کالاهایی تعارض ندارد، اما این خصایص سبب نمیشود تا کالا بودن آنها از بین برود.
✅ کالا وقتی ارزشمند است که مصرفکننده و تقاضایی داشته باشد؛ و تقاضا زمانی شکل میگیرد که کالا بتواند نیازی را برآورده کند. بدین ترتیب کالای عمومی هم باید برآورنده نیازی باشد. واقعیت آن است که اگر کالایی به هیچ نیازی - صرفنظر از مناقشهای که بر سر واقعی یا کاذب بودن نیاز درمیگیرد – پاسخ ندهد، مشتری نیز نخواهد داشت. تبلیغ کردن کالایی که نیازی را برطرف نمیکند هم به جایی نخواهد رسید.
✅ کاتلر به مانند بسیاری دیگر از بازاریابان معتقد است مدیر باید نیازها را بشناسد، مطابق نیازها ارزش بیافریند و رضایت به دست آورد. کالایی که برای پاسخ به نیازی طراحی نشده باشد، ارزشی نمیآفریند و رضایتی حاصل نمیکند. طبیعی است که بهکار گرفتن رسانه برای فروختن چنین کالایی، بهکار نخواهد آمد.
✅ رسانه برای پیشبرد سیاست عمومی نیز بهکار گرفته میشود. پیشبرد سیاست عمومی در این معنا، همان فروختن آن به مصرفکننده است. استفاده از رسانه برای سیاست عمومی هم مشمول همان اوصافی است که کاتلر برای بازاریابی برمیشمارد. رسانه باید سیاست عمومی را به مصرفکننده معرفی کرده و او را مجاب کند که خریدار کالایی به نام سیاست عمومی باشد. طبیعی است که ظرفیت کالا برای پاسخ دادن به نیاز و محتوای پیامی که بازاریاب برای تبلیغ بهکار میگیرد، دو عامل اصلی پیشرفت در این عرصه هستند.
✅ این تحلیل وقتی وارد فضای سیاستگذاری عمومی میشود حامل دو معناست. اول، اگر سیاستی از اساس کیفیت نداشته باشد، یعنی جامعه برآورد کند که نیازی را برطرف نمیسازد، ره به جایی نخواهد برد و کاربرد رسانه، قرین موفقیت نخواهد بود. دوم، آن مدیرانی که رسانه را برای پیشبرد سیاست عمومی بهکار میگیرند، باید درست مانند مدیر کوکاکولا به یاد داشته باشند که خودشان خریدار سیاست عمومی نیستند، بلکه مردم خریدار بالقوهاند، یعنی هر محصول رسانهای که برای پیشبرد سیاست عمومی تولید میشود نباید به خوشایند واضع سیاست عمومی ساخته شود، بلکه خریدار را مد نظر داشته باشد.
✅ ما در ایران با سه واقعیت تلخ مواجهیم. اول، سیاستگذاران – طراح، تولیدکننده و فروشنده کالایی به نام سیاست عمومی – اکثراً کالایشان را به فراخور سلیقه، منافع، شبکه تفکر، ایدئولوژی و اهداف خود تنظیم میکنند و غافلاند از اینکه فروختن سیاست عمومی به مردم در مقابل کسب مشروعیت و مقبولیت از آنهاست و باید رضایت ایشان را جلب کرد. محصول نهایی سیاست عمومی، یعنی رضایت مردم، از آنجا که در حسابهای مالی و جایی نظیر بورس، بازتاب سریع ندارد، سیاستگذار همواره در برابر مخاطره بازخورد دیر و نابههنگام قرار میگیرد. دوم، سیاستگذار تصور میکند سیاست عمومی بیکیفیت و ناکارآمد را میتوان با اصرار و تکرار به مردم تحمیل کرد. سوم، سیاستگذار میکوشد با کاربست رسانه آنگونه که خود میپسندد، سیاست عمومی را به شهروندان بفروشد و فرقی هم نمیکند که این سیاست عمومی برای مواجهه با تورم، فساد، سیاست خارجی یا اعتراضات کارگری باشد.
✅ سیاستگذار ایرانی باید بیاموزد که نه دانای کل و نه فینفسه عامل تولید خیر جمعی است، بلکه فروشندهای است که برخلاف تولیدکنندگان کالای خصوصی، کالای عمومی میفروشد. او نه میتواند کالای بیکیفیت را بفروشد و نه حتی کالای خوب را میتواند با رسانهای که خود شکل و محتوایش را صرفنظر از نظر مردم میپسندد، به فروش برساند.
(این متن را اگر میپسندید، برای دیگران هم ارسال کنید.) @fazeli_mohammad
-------------------
*این مطلب در روزنامه ایران مورخ 7 بهمن 1397 منتشر شده است.
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✅ فیلیپ کاتلر از بزرگترین متخصصان بازاریابی در جهان، در یکی از کتابهایش خاطرهای از پیامی تبلیغاتی برای شرکت کوکاکولا نقل میکند. کاتلر مینویسد وقتی ویدئوی تبلیغاتی برای مدیر کوکاکولا پخش شد، گفت من از این تبلیغ خوشم نمیآید. کاتلر مینویسد در پاسخ به او گفتم اگر قرار است همه محصولات کارخانه را شما بخرید، چیزی خواهیم ساخت که شما از آن خوشتان بیاید.
✅ گفته کاتلر خیلی ساده، واقعیتی دردناک از عرصههای سیاسی، اجتماعی و بوروکراتیک را آشکار میسازد. صاحبان قدرت با این مخاطره مواجهاند که به سرعت از یاد ببرند که آنها هم تولیدکنندهاند. آنها کالای عمومی تولید میکنند. امنیت، سیاست عمومی، گفتار سیاسی و تقنین همگی کالاهای عمومی هستند. اینها کالای عمومیاند و به مالکیت کسی درنمیآیند و استفاده هر فرد از آنها با بهرهمندی دیگران از چنین کالاهایی تعارض ندارد، اما این خصایص سبب نمیشود تا کالا بودن آنها از بین برود.
✅ کالا وقتی ارزشمند است که مصرفکننده و تقاضایی داشته باشد؛ و تقاضا زمانی شکل میگیرد که کالا بتواند نیازی را برآورده کند. بدین ترتیب کالای عمومی هم باید برآورنده نیازی باشد. واقعیت آن است که اگر کالایی به هیچ نیازی - صرفنظر از مناقشهای که بر سر واقعی یا کاذب بودن نیاز درمیگیرد – پاسخ ندهد، مشتری نیز نخواهد داشت. تبلیغ کردن کالایی که نیازی را برطرف نمیکند هم به جایی نخواهد رسید.
✅ کاتلر به مانند بسیاری دیگر از بازاریابان معتقد است مدیر باید نیازها را بشناسد، مطابق نیازها ارزش بیافریند و رضایت به دست آورد. کالایی که برای پاسخ به نیازی طراحی نشده باشد، ارزشی نمیآفریند و رضایتی حاصل نمیکند. طبیعی است که بهکار گرفتن رسانه برای فروختن چنین کالایی، بهکار نخواهد آمد.
✅ رسانه برای پیشبرد سیاست عمومی نیز بهکار گرفته میشود. پیشبرد سیاست عمومی در این معنا، همان فروختن آن به مصرفکننده است. استفاده از رسانه برای سیاست عمومی هم مشمول همان اوصافی است که کاتلر برای بازاریابی برمیشمارد. رسانه باید سیاست عمومی را به مصرفکننده معرفی کرده و او را مجاب کند که خریدار کالایی به نام سیاست عمومی باشد. طبیعی است که ظرفیت کالا برای پاسخ دادن به نیاز و محتوای پیامی که بازاریاب برای تبلیغ بهکار میگیرد، دو عامل اصلی پیشرفت در این عرصه هستند.
✅ این تحلیل وقتی وارد فضای سیاستگذاری عمومی میشود حامل دو معناست. اول، اگر سیاستی از اساس کیفیت نداشته باشد، یعنی جامعه برآورد کند که نیازی را برطرف نمیسازد، ره به جایی نخواهد برد و کاربرد رسانه، قرین موفقیت نخواهد بود. دوم، آن مدیرانی که رسانه را برای پیشبرد سیاست عمومی بهکار میگیرند، باید درست مانند مدیر کوکاکولا به یاد داشته باشند که خودشان خریدار سیاست عمومی نیستند، بلکه مردم خریدار بالقوهاند، یعنی هر محصول رسانهای که برای پیشبرد سیاست عمومی تولید میشود نباید به خوشایند واضع سیاست عمومی ساخته شود، بلکه خریدار را مد نظر داشته باشد.
✅ ما در ایران با سه واقعیت تلخ مواجهیم. اول، سیاستگذاران – طراح، تولیدکننده و فروشنده کالایی به نام سیاست عمومی – اکثراً کالایشان را به فراخور سلیقه، منافع، شبکه تفکر، ایدئولوژی و اهداف خود تنظیم میکنند و غافلاند از اینکه فروختن سیاست عمومی به مردم در مقابل کسب مشروعیت و مقبولیت از آنهاست و باید رضایت ایشان را جلب کرد. محصول نهایی سیاست عمومی، یعنی رضایت مردم، از آنجا که در حسابهای مالی و جایی نظیر بورس، بازتاب سریع ندارد، سیاستگذار همواره در برابر مخاطره بازخورد دیر و نابههنگام قرار میگیرد. دوم، سیاستگذار تصور میکند سیاست عمومی بیکیفیت و ناکارآمد را میتوان با اصرار و تکرار به مردم تحمیل کرد. سوم، سیاستگذار میکوشد با کاربست رسانه آنگونه که خود میپسندد، سیاست عمومی را به شهروندان بفروشد و فرقی هم نمیکند که این سیاست عمومی برای مواجهه با تورم، فساد، سیاست خارجی یا اعتراضات کارگری باشد.
✅ سیاستگذار ایرانی باید بیاموزد که نه دانای کل و نه فینفسه عامل تولید خیر جمعی است، بلکه فروشندهای است که برخلاف تولیدکنندگان کالای خصوصی، کالای عمومی میفروشد. او نه میتواند کالای بیکیفیت را بفروشد و نه حتی کالای خوب را میتواند با رسانهای که خود شکل و محتوایش را صرفنظر از نظر مردم میپسندد، به فروش برساند.
(این متن را اگر میپسندید، برای دیگران هم ارسال کنید.) @fazeli_mohammad
-------------------
*این مطلب در روزنامه ایران مورخ 7 بهمن 1397 منتشر شده است.
بفرمایید «تالار ادعا»
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✅ اینجا کشور ادعاهاست. ادعاهایی از این جنس که «هنر نزد ایرانیان است و بس» را نمیگویم، بلکه ادعاهای سیاستی در نظرم است، ادعاهایی از این جنس که میتوان برق را برای مردم مجانی کرد و برای دولت هم بهتر است که این کار را بکند، قیمت گوشت به علت برجام به صد هزار تومان رسیده است، میتوان دریای خزر و خلیج فارس را به هم با آبراهی وصل کرد، یارانه ماهیانه را میتوان به 250 هزار تومان افزایش داد، در ایران آب به اندازه کافی هست و مشکل کمآبی نداریم، میتوان ظرف سه تا پنج سال هواپیمای مسافربری پهنپیکر ایرانی ساخت، آمریکا در حال فروپاشی است، چند هزار سرباز آمریکایی را میتوان اسیر گرفت و بابت آزادی هر کدام یک میلیارد دلار خسارت دریافت کرد، باید در ایران سالیانه 55 میلیون تن فولاد تولید کرد، و همینطور الی آخر.
✅ خودم میدانم که رسانههای آزاد یکی از بهترین عرصهها برای آزمودن این گونه ادعاهاست. مراکز پژوهشی و اندیشکدهها هم دست به راستیآزمایی درخصوص این گونه ادعاها میزنند. مرکز پژوهشهای مجلس در بسیاری از گزارشهایش به ارزیابی چنین ادعاهایی میپردازد. اما به شکل نمادین و شاید واقعی بتوان از این حد هم فراتر رفت.
✅ کاش میشد جایی مثل تالار بزرگ وزارت کشور، تئاتر شهر، تالار وحدت، یا یکی از تالارهای دانشگاه تهران را به «تالار ادعا» تبدیل کنیم. تالار ادعا، یعنی جایی که جماعتی پرسشگر، صاحب یک ادعایی را دعوت میکنند، زمانی را به او فرصت میدهند تا ادعایش را شرح کند، و پرسشگران هم سؤالاتشان را بپرسند و خلاصه جلسه بحث و بررسی هر ادعا مطرح شود، رسانهها هم باشند، اصلاً روی اینستاگرام پخش زنده کنند، اصلاً چقدر خوب که تلویزیون پخش مستقیم کند.
✅ شما چه میدانید #تالار_ادعا شاید میراث ما ایرانیان برای بشریت شد. #تالار_ادعا شاید کمکم بشود یک جایی مثل همان گوشهای (Speakers corner) در هاید پارک لندن که آدمها آنجا میایستند و آزادانه سخن میگویند. بشر در تاریخاش ساختن کلوسئوم را هم به یاد دارد، آمفی تئاتر دائمی رم باستان که در آن گلادیاتورها با حیوانات میجنگیدند. #تالار_ادعا هم شاید جایی شد برای آنکه شهروندان، سیاستمداران و سیاستگذاران صاحب ادعا را به دفاع از مدعیاتشان فرابخوانند، از کلوسئوم که بهتر است.
✅ مردم بین خودشان میگویند «حرف است، کنتور که نمیاندازد» اما اگر #تالار_ادعا راه بیفتد، حرف زدن کنتور خواهد انداخت. رسانهها و همین تلگرام هم خودش نوعی #تالار_ادعاست، اما باور کنید یک #تالار_ادعا که حضوری برگزار شود، چیز دیگری است.
✅ رسانه آزاد، شبکه اجتماعی و گزارشهای پژوهشی به جای خود نیکوست، اما کسی چه میداند شاید روزی #تالار_ادعا هم در این کشور ساخته و اصلاً بینالمللی هم شد و به اسم Tehran Hall of Claim در جهان مشهور و به یکی از جاذبههای توریستی تهران و ایران بدل شد. شهروندان تا آن زمان شاید بتوانند سخن هر مدعیای را با هشتگ #تالار_ادعا همراه کنند تا اقلاً ترند شدن چنین هشتگی به مدعی نشان دهد، جامعه ادعایش را به چالش کشیده و قانع نشده است.
#تالار_ادعا
(این متن را اگر میپسندید، برای دیگران هم ارسال کنید.) @fazeli_mohammad
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✅ اینجا کشور ادعاهاست. ادعاهایی از این جنس که «هنر نزد ایرانیان است و بس» را نمیگویم، بلکه ادعاهای سیاستی در نظرم است، ادعاهایی از این جنس که میتوان برق را برای مردم مجانی کرد و برای دولت هم بهتر است که این کار را بکند، قیمت گوشت به علت برجام به صد هزار تومان رسیده است، میتوان دریای خزر و خلیج فارس را به هم با آبراهی وصل کرد، یارانه ماهیانه را میتوان به 250 هزار تومان افزایش داد، در ایران آب به اندازه کافی هست و مشکل کمآبی نداریم، میتوان ظرف سه تا پنج سال هواپیمای مسافربری پهنپیکر ایرانی ساخت، آمریکا در حال فروپاشی است، چند هزار سرباز آمریکایی را میتوان اسیر گرفت و بابت آزادی هر کدام یک میلیارد دلار خسارت دریافت کرد، باید در ایران سالیانه 55 میلیون تن فولاد تولید کرد، و همینطور الی آخر.
✅ خودم میدانم که رسانههای آزاد یکی از بهترین عرصهها برای آزمودن این گونه ادعاهاست. مراکز پژوهشی و اندیشکدهها هم دست به راستیآزمایی درخصوص این گونه ادعاها میزنند. مرکز پژوهشهای مجلس در بسیاری از گزارشهایش به ارزیابی چنین ادعاهایی میپردازد. اما به شکل نمادین و شاید واقعی بتوان از این حد هم فراتر رفت.
✅ کاش میشد جایی مثل تالار بزرگ وزارت کشور، تئاتر شهر، تالار وحدت، یا یکی از تالارهای دانشگاه تهران را به «تالار ادعا» تبدیل کنیم. تالار ادعا، یعنی جایی که جماعتی پرسشگر، صاحب یک ادعایی را دعوت میکنند، زمانی را به او فرصت میدهند تا ادعایش را شرح کند، و پرسشگران هم سؤالاتشان را بپرسند و خلاصه جلسه بحث و بررسی هر ادعا مطرح شود، رسانهها هم باشند، اصلاً روی اینستاگرام پخش زنده کنند، اصلاً چقدر خوب که تلویزیون پخش مستقیم کند.
✅ شما چه میدانید #تالار_ادعا شاید میراث ما ایرانیان برای بشریت شد. #تالار_ادعا شاید کمکم بشود یک جایی مثل همان گوشهای (Speakers corner) در هاید پارک لندن که آدمها آنجا میایستند و آزادانه سخن میگویند. بشر در تاریخاش ساختن کلوسئوم را هم به یاد دارد، آمفی تئاتر دائمی رم باستان که در آن گلادیاتورها با حیوانات میجنگیدند. #تالار_ادعا هم شاید جایی شد برای آنکه شهروندان، سیاستمداران و سیاستگذاران صاحب ادعا را به دفاع از مدعیاتشان فرابخوانند، از کلوسئوم که بهتر است.
✅ مردم بین خودشان میگویند «حرف است، کنتور که نمیاندازد» اما اگر #تالار_ادعا راه بیفتد، حرف زدن کنتور خواهد انداخت. رسانهها و همین تلگرام هم خودش نوعی #تالار_ادعاست، اما باور کنید یک #تالار_ادعا که حضوری برگزار شود، چیز دیگری است.
✅ رسانه آزاد، شبکه اجتماعی و گزارشهای پژوهشی به جای خود نیکوست، اما کسی چه میداند شاید روزی #تالار_ادعا هم در این کشور ساخته و اصلاً بینالمللی هم شد و به اسم Tehran Hall of Claim در جهان مشهور و به یکی از جاذبههای توریستی تهران و ایران بدل شد. شهروندان تا آن زمان شاید بتوانند سخن هر مدعیای را با هشتگ #تالار_ادعا همراه کنند تا اقلاً ترند شدن چنین هشتگی به مدعی نشان دهد، جامعه ادعایش را به چالش کشیده و قانع نشده است.
#تالار_ادعا
(این متن را اگر میپسندید، برای دیگران هم ارسال کنید.) @fazeli_mohammad
Forwarded from اتچ بات
ونزوئلا از آنچه در تلویزیون میبینید به شما نزدیکتر است!!
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✅ چه اتفاقی در بزرگترین دارنده ذخایر نفت جهان رخ داده که چنین در تب و تاب خشونت قرار گرفته است؟ خوشبختانه کتابی به فارسی در دست داریم که میتوان ریشههای رخدادها ونزوئلای امروز را در آن یافت. «معمای فراوانی: رونقهای نفتی و دولتهای نفتی» نوشته تری لین کارل با ترجمه جعفر خیرخواهان در سال 1388 منتشر شد اما شاید در کوران حوادث سال 88 به اندازه کافی دیده نشد.
✅ درآمد کشورهای عضو اوپک در سالهای 1970 تا 1974 یازده برابر (ص. 26) و سیاست و اقتصاد این کشورها نفتی شد. شاه ایران از تمدن بزرگ سخن میگفت اما سقوط کرد، و سرنوشت بقیه نیز بسیار ناخوشایند بود. پابلو آلفونسو بنیانگذار اوپک میگفت «نفت مدفوع شیطان است. ما در مدفوع شیطان غرق میشویم» کارل شرح میدهد که چرا کشورهای نفتی در مدفوع شیطان غرق شدند.
✅ ادعای نویسنده این است که «وابستگی به یک کالای صادراتی خاص نه فقط طبقات اجتماعی و نوع رژیمهای حکومتی را شکل میدهد، ... بلکه خود نهادهای حکومت، چارچوب تصمیمگیری و تصمیمات حسابگرانه سیاستمداران را نیز شکل میدهند.» (ص. 30) کشورهای فروشنده به دلیل وابستگی به درآمدهای خارجی و فقدان پایه مالیاتی درست دچار وضعیت «فقدان نظام اداری مرکزی منسجم و کاملاً نهادینهشده» (ص. 39) میشوند. این دولتها به وضعی دچار میشوند که درآمد سرشار ناشی از نفت به آنها امکان میدهد «حوزه اختیارات قانونی دولت را» افزایش دهند (ص. 41 و 58)، اما همزمان «چندگانگی فرصتهای مبادرت به رانتجویی برای مقامات عمومی و گروههای خصوصی» (ص. 41) دولت را تضعیف میکنند. دست دولت برای مداخله در عرصههای مختلف باز است اما فرصتهای رانتجویی، مقامات عمومی و بخش خصوصی را به رانتجویی واداشته و دولت را به چالش میکشد: قدرت سیاسی گلوگشاد و پتوپهن، و به همان اندازه کمظرفیت در مسیر توسعه.
✅ کشورهای نفتی به سرعت «تمایل شدیدی به سمت پروژههای کلان در صنایع سنگین نشان دادند» (ص. 58) و «رفاه عمومی از طریق کالاها و خدمات بیشتر، افزایش فرصتهای شغلی و یارانهدهی به مایحتاج مصرفکنندگان بهبود یافت.» (ص. 59) نرخ ارز این کشورها رشد کرد و در نتیجه «وابستگی به واردات را تشویق و تولید داخلی را تضعیف کرد.» (ص. 60) کارآیی اندک خدمات عمومی «تأخیرهای چندساله و هزینههای اضافی وحشتناک اکثر پروژههای کلان دولتی را متوقف کرد.» (ص. 61) و یارانهها با نرخی دو برابر تولید ناخالص داخلی رشد کرد (ص. 61). حمایت نهادهای و اعتباری از صنایع ناکارآی داخلی، ضربهگیر برای هزینههای مواد غذایی و برنامههای عمومی شد (ص. 62).
✅ کارل سری به اسپانیای ابرقدرت قرن شانزدهم میزند و نشان میدهد طلا و نقره سرشار سرازیر شده از مستعمرات اثری درسآموز برای کشورهای نفتی دارد. «کسر بودجه، پول زیاده ارزشگذاریشده داخلی در برابر پولهای خارجی، واردات و یارانههای سربهفلککشیده، تورم فزاینده و بدهی خارجی» (ص. 76) نتیجه نهایی حکومتها و اقتصادهای نفتی است. نفت کالایی میشود که فقط با بودجه ارتباط برقرار میکند و ارتباطش با بقیه اقتصاد مولد نیست و حتی به دلیل ایجاد ظرفیت خرج کردن، به نابودی منابع کمک میکند (ص. 92).
✅ شاهجمله کارل به نظر من در صفحه 77 است «خرج کردن برای حاکمان قاعده میشود زیرا منابع، حداقل در ابتدای کار، دسترس هستند، چون وظایف دشوارتری مثل ساختن اقتدار اداری، زمانبر است و پاداشهای آنی اندکی فراهم میکند. در حقیقت، خرج کردن به سازوکار ابتدایی دولتمندی تبدیل میشود.» (ص. 77) این شاهجمله است که توضیح میدهد نفت فینفسه مشکل نیست بلکه فقدان ساختار اداری کارآمد و ظرفیت حکمرانی عامل مصیبت است. «میراث ضعیف دولتسازی، تمرکزگرایی افراطی در قوه مجریه، تمایل قوی به توسعهطلبی و فرصتهای از دسترفته برای ایجاد ساختار اداری توانمند» (ص. 142» عامل بدبختی این کشورهاست.
✅ تری لین کارل توضیح میدهد که چرا نروژ علیرغم دست یافتن به رانت نفت به علت داشتن دولتی که در آن استخدامها بر اساس شایستگی بود، کارمندان دولت از نفوذ سیاسی بیرونی مصوب بودند، مداخلات خودسرانه رهبران سیاسی غیرممکن بود و فساد وجود نداشت توانست از تله نفت بگریزد (ص. 323) و اندونزی نیز از شیوه حکومتداری کشورهای نفتی فاصله گرفت (ص. 340).
✅ کتاب کارل بسیار ارزشمندتر و عمیقتر از آن است که من شرحی قابل قبول از آن در این مختصر ارائه کنم. شایسته است سیاستگذاران و سیاستمداران ایرانی آنرا همین امروز دست گیرند و تا کامل نخواندهاند، زمین نگذارند و هیچ تصمیمی هم نگیرند.
(این متن را اگر میپسندید، برای دیگران هم ارسال کنید.) @fazeli_mohammad
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✅ چه اتفاقی در بزرگترین دارنده ذخایر نفت جهان رخ داده که چنین در تب و تاب خشونت قرار گرفته است؟ خوشبختانه کتابی به فارسی در دست داریم که میتوان ریشههای رخدادها ونزوئلای امروز را در آن یافت. «معمای فراوانی: رونقهای نفتی و دولتهای نفتی» نوشته تری لین کارل با ترجمه جعفر خیرخواهان در سال 1388 منتشر شد اما شاید در کوران حوادث سال 88 به اندازه کافی دیده نشد.
✅ درآمد کشورهای عضو اوپک در سالهای 1970 تا 1974 یازده برابر (ص. 26) و سیاست و اقتصاد این کشورها نفتی شد. شاه ایران از تمدن بزرگ سخن میگفت اما سقوط کرد، و سرنوشت بقیه نیز بسیار ناخوشایند بود. پابلو آلفونسو بنیانگذار اوپک میگفت «نفت مدفوع شیطان است. ما در مدفوع شیطان غرق میشویم» کارل شرح میدهد که چرا کشورهای نفتی در مدفوع شیطان غرق شدند.
✅ ادعای نویسنده این است که «وابستگی به یک کالای صادراتی خاص نه فقط طبقات اجتماعی و نوع رژیمهای حکومتی را شکل میدهد، ... بلکه خود نهادهای حکومت، چارچوب تصمیمگیری و تصمیمات حسابگرانه سیاستمداران را نیز شکل میدهند.» (ص. 30) کشورهای فروشنده به دلیل وابستگی به درآمدهای خارجی و فقدان پایه مالیاتی درست دچار وضعیت «فقدان نظام اداری مرکزی منسجم و کاملاً نهادینهشده» (ص. 39) میشوند. این دولتها به وضعی دچار میشوند که درآمد سرشار ناشی از نفت به آنها امکان میدهد «حوزه اختیارات قانونی دولت را» افزایش دهند (ص. 41 و 58)، اما همزمان «چندگانگی فرصتهای مبادرت به رانتجویی برای مقامات عمومی و گروههای خصوصی» (ص. 41) دولت را تضعیف میکنند. دست دولت برای مداخله در عرصههای مختلف باز است اما فرصتهای رانتجویی، مقامات عمومی و بخش خصوصی را به رانتجویی واداشته و دولت را به چالش میکشد: قدرت سیاسی گلوگشاد و پتوپهن، و به همان اندازه کمظرفیت در مسیر توسعه.
✅ کشورهای نفتی به سرعت «تمایل شدیدی به سمت پروژههای کلان در صنایع سنگین نشان دادند» (ص. 58) و «رفاه عمومی از طریق کالاها و خدمات بیشتر، افزایش فرصتهای شغلی و یارانهدهی به مایحتاج مصرفکنندگان بهبود یافت.» (ص. 59) نرخ ارز این کشورها رشد کرد و در نتیجه «وابستگی به واردات را تشویق و تولید داخلی را تضعیف کرد.» (ص. 60) کارآیی اندک خدمات عمومی «تأخیرهای چندساله و هزینههای اضافی وحشتناک اکثر پروژههای کلان دولتی را متوقف کرد.» (ص. 61) و یارانهها با نرخی دو برابر تولید ناخالص داخلی رشد کرد (ص. 61). حمایت نهادهای و اعتباری از صنایع ناکارآی داخلی، ضربهگیر برای هزینههای مواد غذایی و برنامههای عمومی شد (ص. 62).
✅ کارل سری به اسپانیای ابرقدرت قرن شانزدهم میزند و نشان میدهد طلا و نقره سرشار سرازیر شده از مستعمرات اثری درسآموز برای کشورهای نفتی دارد. «کسر بودجه، پول زیاده ارزشگذاریشده داخلی در برابر پولهای خارجی، واردات و یارانههای سربهفلککشیده، تورم فزاینده و بدهی خارجی» (ص. 76) نتیجه نهایی حکومتها و اقتصادهای نفتی است. نفت کالایی میشود که فقط با بودجه ارتباط برقرار میکند و ارتباطش با بقیه اقتصاد مولد نیست و حتی به دلیل ایجاد ظرفیت خرج کردن، به نابودی منابع کمک میکند (ص. 92).
✅ شاهجمله کارل به نظر من در صفحه 77 است «خرج کردن برای حاکمان قاعده میشود زیرا منابع، حداقل در ابتدای کار، دسترس هستند، چون وظایف دشوارتری مثل ساختن اقتدار اداری، زمانبر است و پاداشهای آنی اندکی فراهم میکند. در حقیقت، خرج کردن به سازوکار ابتدایی دولتمندی تبدیل میشود.» (ص. 77) این شاهجمله است که توضیح میدهد نفت فینفسه مشکل نیست بلکه فقدان ساختار اداری کارآمد و ظرفیت حکمرانی عامل مصیبت است. «میراث ضعیف دولتسازی، تمرکزگرایی افراطی در قوه مجریه، تمایل قوی به توسعهطلبی و فرصتهای از دسترفته برای ایجاد ساختار اداری توانمند» (ص. 142» عامل بدبختی این کشورهاست.
✅ تری لین کارل توضیح میدهد که چرا نروژ علیرغم دست یافتن به رانت نفت به علت داشتن دولتی که در آن استخدامها بر اساس شایستگی بود، کارمندان دولت از نفوذ سیاسی بیرونی مصوب بودند، مداخلات خودسرانه رهبران سیاسی غیرممکن بود و فساد وجود نداشت توانست از تله نفت بگریزد (ص. 323) و اندونزی نیز از شیوه حکومتداری کشورهای نفتی فاصله گرفت (ص. 340).
✅ کتاب کارل بسیار ارزشمندتر و عمیقتر از آن است که من شرحی قابل قبول از آن در این مختصر ارائه کنم. شایسته است سیاستگذاران و سیاستمداران ایرانی آنرا همین امروز دست گیرند و تا کامل نخواندهاند، زمین نگذارند و هیچ تصمیمی هم نگیرند.
(این متن را اگر میپسندید، برای دیگران هم ارسال کنید.) @fazeli_mohammad
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
دولتی که بتواند مشکل حل کند
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✅ مردم بیش از پیش از سیاست کناره میگیرند. هواداران سیاسی خسته و از پا افتادهاند. جوش و خروش در مخالفت با حکومت امکان قد برافراشتن و شدت گرفتن دارد، با این حال به بخشی خاص محدود میشود و راه و رسمهای انقلابی دیگر کارساز نیستند. روشنفکرها هم سکوت اختیار کردهاند. سیاست به فعالیتی خودبزرگبینانه تبدیل شده است. سیاستمداران خود را مسئول همه چیز میپندارند، منطق بحث جناحی آنها را به نوید دادن تدابیر مؤثر برای حل و فصل قطعی تمام مشکلات سوق میدهد. آنها زندانی وعدههای خویشاند و ناتوان از مقاومت در برابر فشارهای جناح خود، باید به تلاش برای انجام گفتههایشان بدون در نظر گرفتن هزینهها و نتایج آن همت گمارند. آنها باید بر محدودیتهای خود وقوف یابند و از سپردن وعدههای نشدنی دوری کنند. یک دولت متکبر، همهجا حاضر و همهکاردان، ناگزیر علیل و ازکارافتاده است و فقط یک دولت فروتن میتواند خود را به راستی فعال نشان دهد، زیرا تنها چنین دولتی قادر است به جامعه گوش دهد، شهروندان را درک کند و در خدمت آنها باشد و در به تحقق رساندن اهدافشان بهوسیله خودشان یاری رساند. تکنوکراتها و سیاستمدارهای ما مشغولیت بسیار را به حساب کار واقعی میگذارند، آنها ساعات مدیدی را به بازی گیرای قدرت و بازسازی دنیا میگذرانند اما آنها هیچگاه با مراقبت لازم طراحی و پیگیری اصلاحاتی را که ادعای انجام آنرا برای خیر شهروندان دارند، تدارک نمیبینند.
✅ من تقریباً تردید ندارم که موقع خواندن عبارات فوق، فکر کردهاید درباره ایران است؛ اما جملات فوق را «میشل کروزیه» جامعهشناس فرانسوی که متخصص جامعهشناسی سازمانهاست در پیشگفتار کتاب «دولت فروتن، دولت مدرن: راهبردهایی برای تغییری دیگر» درباره فرانسه نوشته است (صص. 18-15). کتاب سال 1991 نوشته شده و در سال 1390 با ترجمه مجید وحید توسط انتشارات «رخداد نو» در 294 صفحه منتشر شده است.
✅ اینکه شما به هنگام خواندن عبارات فوق به ایران فکر کردهاید، تا حدی نشان میدهد دولتها در سراسر جهان، مشکلات جدی دارند (جلیقه زردهای پاریس هم همین را نشان میدهند). کروزیه هم به دنبال نشان دادن مشکل دولتها در جهان و ضرورت بازسازی آنهاست.
✅ او اعتقاد دارد «سیاستمدارها از این نبوغ برخوردارند که دست به خودمسمومی بزنند. آنها آنقدر برای برنامههایشان استدلال میکنند که سرانجام خود نیز آنها را باور میکنند.» (ص. 34) و نشان میدهد مردم فرانسه با انتخاب فرانسوا میتران «در انتظار پایان بحران بیکاری نبودند، اکثریت بزرگ رأیدهندگان بیشتر از آنچه سیاستمداران باور میکنند، واقعگرا هستند، ولی میخواستند چنین احساس کنند که کارها در مسیر مناسب برای خروج از بحران انجام میشود.» (ص. 37) «فرانسویهای مدرن ... خواهان تساهل، احترام به رقیب و مبادلات و همیاریهای مثبت در جهت مصلحت عمومی هستند.» (ص. 41) اینها همان چیزهایی است که مردم در ایران هم خواهان آن هستند.
✅ «حکومت درنیافته بود که آینده جامعه فرانسه و کامیابی نهایی هر حکومتی وابسته به شیوهای است که بر اساس آن مشکلات جوانان، دانشگاهها و پژوهش حل میشود.» (ص. 50) گویی حکومتها در همه جا کموبیش اهمیت پژوهش را درنمییابند. کروزیه ساختار اداری را هدف میگیرد و نشان میدهد «موانع نوآوری، فرهنگی نیستند ... این موانع اجتماعی و اداریاند» (ص. 63) که مانع نوآوری میشود و نیاز به مراجعه به دولت پیشرفتها را متوقف میکند.
✅ کروزیه استدلال میکند که مدرن کردن دولت به معنای کامپیوتری کردن بیشتر امور نیست «بلکه باید روشها، اعمال و روح را تغییر داد.» (ص. 66) این همان چیزی است که در ایران ما فهم نمیشود. فهم نکردن چنین نکته مهمی محصول تعارض منافع و البته ساختارهایی است که «درباره قابلیتهای خود دچار توهم شدهاند.» (ص. 66) درمان، گذار به دولت فروتن است.
✅ دولت فروتن، مقید به سرمایهگذاری بلندمدت است، در خدمت جامعهای که نمیتوان به آن دستور دارد و ترتیبات و اهداف آنرا با دستور تعیین کرد، بلکه باید به آن گوش سپرد (ص. 67). روشنفکران و سیاستمداران تا رسیدن به چنین دولتی راه طولانی در پیش دارند. راهی که با بحث همگانی، روشن شدن استدلالها و باز شدن فضای اقدام هموار میشود. جامعه به قدرت سیاسیای نیازمند است که ضعیف و بههم ریخته نباشد، قدرتی آمیخته به احترام که به آنچه نمیداند آگاه است، حدود خود را میشناسد و فرمان نمیراند. دولتی که قادر به سازگاری است (ص. 83). کروزیه دولت فروتن، دولتی که بتواند مشکل حل کند، و شیوه ساختن آنرا توضیح میدهد. #دولت_فروتن
(این متن را اگر میپسندید، برای دیگران هم ارسال کنید.) @fazeli_mohammad
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✅ مردم بیش از پیش از سیاست کناره میگیرند. هواداران سیاسی خسته و از پا افتادهاند. جوش و خروش در مخالفت با حکومت امکان قد برافراشتن و شدت گرفتن دارد، با این حال به بخشی خاص محدود میشود و راه و رسمهای انقلابی دیگر کارساز نیستند. روشنفکرها هم سکوت اختیار کردهاند. سیاست به فعالیتی خودبزرگبینانه تبدیل شده است. سیاستمداران خود را مسئول همه چیز میپندارند، منطق بحث جناحی آنها را به نوید دادن تدابیر مؤثر برای حل و فصل قطعی تمام مشکلات سوق میدهد. آنها زندانی وعدههای خویشاند و ناتوان از مقاومت در برابر فشارهای جناح خود، باید به تلاش برای انجام گفتههایشان بدون در نظر گرفتن هزینهها و نتایج آن همت گمارند. آنها باید بر محدودیتهای خود وقوف یابند و از سپردن وعدههای نشدنی دوری کنند. یک دولت متکبر، همهجا حاضر و همهکاردان، ناگزیر علیل و ازکارافتاده است و فقط یک دولت فروتن میتواند خود را به راستی فعال نشان دهد، زیرا تنها چنین دولتی قادر است به جامعه گوش دهد، شهروندان را درک کند و در خدمت آنها باشد و در به تحقق رساندن اهدافشان بهوسیله خودشان یاری رساند. تکنوکراتها و سیاستمدارهای ما مشغولیت بسیار را به حساب کار واقعی میگذارند، آنها ساعات مدیدی را به بازی گیرای قدرت و بازسازی دنیا میگذرانند اما آنها هیچگاه با مراقبت لازم طراحی و پیگیری اصلاحاتی را که ادعای انجام آنرا برای خیر شهروندان دارند، تدارک نمیبینند.
✅ من تقریباً تردید ندارم که موقع خواندن عبارات فوق، فکر کردهاید درباره ایران است؛ اما جملات فوق را «میشل کروزیه» جامعهشناس فرانسوی که متخصص جامعهشناسی سازمانهاست در پیشگفتار کتاب «دولت فروتن، دولت مدرن: راهبردهایی برای تغییری دیگر» درباره فرانسه نوشته است (صص. 18-15). کتاب سال 1991 نوشته شده و در سال 1390 با ترجمه مجید وحید توسط انتشارات «رخداد نو» در 294 صفحه منتشر شده است.
✅ اینکه شما به هنگام خواندن عبارات فوق به ایران فکر کردهاید، تا حدی نشان میدهد دولتها در سراسر جهان، مشکلات جدی دارند (جلیقه زردهای پاریس هم همین را نشان میدهند). کروزیه هم به دنبال نشان دادن مشکل دولتها در جهان و ضرورت بازسازی آنهاست.
✅ او اعتقاد دارد «سیاستمدارها از این نبوغ برخوردارند که دست به خودمسمومی بزنند. آنها آنقدر برای برنامههایشان استدلال میکنند که سرانجام خود نیز آنها را باور میکنند.» (ص. 34) و نشان میدهد مردم فرانسه با انتخاب فرانسوا میتران «در انتظار پایان بحران بیکاری نبودند، اکثریت بزرگ رأیدهندگان بیشتر از آنچه سیاستمداران باور میکنند، واقعگرا هستند، ولی میخواستند چنین احساس کنند که کارها در مسیر مناسب برای خروج از بحران انجام میشود.» (ص. 37) «فرانسویهای مدرن ... خواهان تساهل، احترام به رقیب و مبادلات و همیاریهای مثبت در جهت مصلحت عمومی هستند.» (ص. 41) اینها همان چیزهایی است که مردم در ایران هم خواهان آن هستند.
✅ «حکومت درنیافته بود که آینده جامعه فرانسه و کامیابی نهایی هر حکومتی وابسته به شیوهای است که بر اساس آن مشکلات جوانان، دانشگاهها و پژوهش حل میشود.» (ص. 50) گویی حکومتها در همه جا کموبیش اهمیت پژوهش را درنمییابند. کروزیه ساختار اداری را هدف میگیرد و نشان میدهد «موانع نوآوری، فرهنگی نیستند ... این موانع اجتماعی و اداریاند» (ص. 63) که مانع نوآوری میشود و نیاز به مراجعه به دولت پیشرفتها را متوقف میکند.
✅ کروزیه استدلال میکند که مدرن کردن دولت به معنای کامپیوتری کردن بیشتر امور نیست «بلکه باید روشها، اعمال و روح را تغییر داد.» (ص. 66) این همان چیزی است که در ایران ما فهم نمیشود. فهم نکردن چنین نکته مهمی محصول تعارض منافع و البته ساختارهایی است که «درباره قابلیتهای خود دچار توهم شدهاند.» (ص. 66) درمان، گذار به دولت فروتن است.
✅ دولت فروتن، مقید به سرمایهگذاری بلندمدت است، در خدمت جامعهای که نمیتوان به آن دستور دارد و ترتیبات و اهداف آنرا با دستور تعیین کرد، بلکه باید به آن گوش سپرد (ص. 67). روشنفکران و سیاستمداران تا رسیدن به چنین دولتی راه طولانی در پیش دارند. راهی که با بحث همگانی، روشن شدن استدلالها و باز شدن فضای اقدام هموار میشود. جامعه به قدرت سیاسیای نیازمند است که ضعیف و بههم ریخته نباشد، قدرتی آمیخته به احترام که به آنچه نمیداند آگاه است، حدود خود را میشناسد و فرمان نمیراند. دولتی که قادر به سازگاری است (ص. 83). کروزیه دولت فروتن، دولتی که بتواند مشکل حل کند، و شیوه ساختن آنرا توضیح میدهد. #دولت_فروتن
(این متن را اگر میپسندید، برای دیگران هم ارسال کنید.) @fazeli_mohammad
Telegram
attach 📎
کمآبی سرزمین ایران چقدر است؟
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✅ شما هم حتماً شنیدهاید که ما ایرانیان در کشور کمآب زندگی میکنیم. اصطلاح «#سازگاری_با_کمآبی» به همین ویژگی اشاره دارد، اما چگونه میتوانیم تصویر بهتری از کمآبی ایران به دست آوریم؟ تصور میکنم مقایسه ساده بین منابع آب تجدیدپذیر ایران و مقدار آب برخی رودخانههای جهان میتواند تصویر خیلی خوبی از کمآبی سرزمین ایران ارائه کند.
✅ نشانی صفحهای در اینترنت را در پایین این یادداشت آوردهام که در آن میتوانید مشخصات 139 رودخانه مهم جهان را به ترتیب مقدار آورد آب آنها مشاهده کنید. من هم در اینجا مقدار کل آب تجدیدپذیر کشور را با آورد آب برخی از این رودخانهها مقایسه کردهام. مقدار آبدهی رودخانهها در این جدول، بر حسب مترمکعب بر ثانیه داده شده است. اگر این عدد را در سه عدد 3600، 24 و 365 (31536000 ثانیه هر سال) کنید، مقدار آب دهی بر حسب مترمکعب به دست میآید. مقدار آب تجدیدپذیر کشور در گذشته حدود 130 میلیارد متر مکعب بوده که گفته میشود به حدود 90 میلیارد متر مکعب کاهش یافته است. من در اینجا مقدار 100 میلیارد مترمکعب را در نظر میگیرم.
🔹آمازون، بزرگترین رودخانه جهان است و آورد آن 209000 مترمکعب در ثانیه و معادل 6591 میلیارد مترمکعب در سال (66 برابر کل آب تجدیدپذیر ایران) است. این مقدار معادل 20 درصد (یکپنجم) آب شیرین کره زمین است که به اقیانوسها میریزد.
🔹رودخانه گنگ-براهماپوترا، جاری در هند و بنگلادش، چهارمین رودخانه جهان، با آورد سالیانه 1202 میلیارد متر مکعب (12 برابر کل آب ایران) است.
🔹رودخانه یانگتسه، در چین، با آورد 30166 مترمکعب بر ثانیه، که فقط یکی از رودخانههای چین است، آورد سالیانه 951 میلیارد مترمکعب در سال (9.5 برابر کل آب ایران) دارد.
🔹رودخانه میسیسیپی در آمریکا، با آورد 16792 مترمکعب بر ثانیه، آورد سالیانهای معادل 529 میلیارد مترمکعب (5.2 برابر کل آب ایران) دارد.
🔹رودخانه ولگا، در روسیه، با آورد 8060 مترمکعب بر ثانیه، آورد سالیانهای معادل 254 میلیارد مترمکعب (2.5 برابر کل آب ایران) دارد.
🔹آرُویمی، آخرین رودخانه فهرست 139 رودخانه بزرگ جهان است که آورد سالیانه آن 2000 مترمکعب بر ثانیه است و آورد سالیانه آن 63 میلیارد مترمکعب است. آرُویمی به رودخانه کنگو میریزد که خودش 1299 میلیارد مترمکعب سالیانه آورد دارد (13 برابر کل منابع آب تجدیدپذیر ایران).
✅ اعداد فوق، بالاخص بر اساس مقدار آب آمازون و سهم آن از آب شیرین جهان، نشان میدهد که کل آب شیرینی که به اقیانوسها تخلیه میشود، معادل 32955 میلیارد متر مکعب است. این بدان معناست که کل مقدار آب تجدیدپذیر ایران، معادل 0.3 (سهدهم درصد) کل آب شیرین تخلیهشده به اقیانوسهاست. ما ایرانیان حدود 1 درصد جمعیت جهان را داریم و سهممان از آب جهان، معادل 0.3 درصد آب شیرین تخلیهشده به اقیانوسها (و نه کل آب شیرین جهان) است.
✅ #سازگاری_با_کمآبی
✅ #ایران_سرزمین_کمآب
(این متن را اگر میپسندید، برای دیگران هم ارسال کنید.) @fazeli_mohammad
https://en.wikipedia.org/wiki/List_of_rivers_by_discharge
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✅ شما هم حتماً شنیدهاید که ما ایرانیان در کشور کمآب زندگی میکنیم. اصطلاح «#سازگاری_با_کمآبی» به همین ویژگی اشاره دارد، اما چگونه میتوانیم تصویر بهتری از کمآبی ایران به دست آوریم؟ تصور میکنم مقایسه ساده بین منابع آب تجدیدپذیر ایران و مقدار آب برخی رودخانههای جهان میتواند تصویر خیلی خوبی از کمآبی سرزمین ایران ارائه کند.
✅ نشانی صفحهای در اینترنت را در پایین این یادداشت آوردهام که در آن میتوانید مشخصات 139 رودخانه مهم جهان را به ترتیب مقدار آورد آب آنها مشاهده کنید. من هم در اینجا مقدار کل آب تجدیدپذیر کشور را با آورد آب برخی از این رودخانهها مقایسه کردهام. مقدار آبدهی رودخانهها در این جدول، بر حسب مترمکعب بر ثانیه داده شده است. اگر این عدد را در سه عدد 3600، 24 و 365 (31536000 ثانیه هر سال) کنید، مقدار آب دهی بر حسب مترمکعب به دست میآید. مقدار آب تجدیدپذیر کشور در گذشته حدود 130 میلیارد متر مکعب بوده که گفته میشود به حدود 90 میلیارد متر مکعب کاهش یافته است. من در اینجا مقدار 100 میلیارد مترمکعب را در نظر میگیرم.
🔹آمازون، بزرگترین رودخانه جهان است و آورد آن 209000 مترمکعب در ثانیه و معادل 6591 میلیارد مترمکعب در سال (66 برابر کل آب تجدیدپذیر ایران) است. این مقدار معادل 20 درصد (یکپنجم) آب شیرین کره زمین است که به اقیانوسها میریزد.
🔹رودخانه گنگ-براهماپوترا، جاری در هند و بنگلادش، چهارمین رودخانه جهان، با آورد سالیانه 1202 میلیارد متر مکعب (12 برابر کل آب ایران) است.
🔹رودخانه یانگتسه، در چین، با آورد 30166 مترمکعب بر ثانیه، که فقط یکی از رودخانههای چین است، آورد سالیانه 951 میلیارد مترمکعب در سال (9.5 برابر کل آب ایران) دارد.
🔹رودخانه میسیسیپی در آمریکا، با آورد 16792 مترمکعب بر ثانیه، آورد سالیانهای معادل 529 میلیارد مترمکعب (5.2 برابر کل آب ایران) دارد.
🔹رودخانه ولگا، در روسیه، با آورد 8060 مترمکعب بر ثانیه، آورد سالیانهای معادل 254 میلیارد مترمکعب (2.5 برابر کل آب ایران) دارد.
🔹آرُویمی، آخرین رودخانه فهرست 139 رودخانه بزرگ جهان است که آورد سالیانه آن 2000 مترمکعب بر ثانیه است و آورد سالیانه آن 63 میلیارد مترمکعب است. آرُویمی به رودخانه کنگو میریزد که خودش 1299 میلیارد مترمکعب سالیانه آورد دارد (13 برابر کل منابع آب تجدیدپذیر ایران).
✅ اعداد فوق، بالاخص بر اساس مقدار آب آمازون و سهم آن از آب شیرین جهان، نشان میدهد که کل آب شیرینی که به اقیانوسها تخلیه میشود، معادل 32955 میلیارد متر مکعب است. این بدان معناست که کل مقدار آب تجدیدپذیر ایران، معادل 0.3 (سهدهم درصد) کل آب شیرین تخلیهشده به اقیانوسهاست. ما ایرانیان حدود 1 درصد جمعیت جهان را داریم و سهممان از آب جهان، معادل 0.3 درصد آب شیرین تخلیهشده به اقیانوسها (و نه کل آب شیرین جهان) است.
✅ #سازگاری_با_کمآبی
✅ #ایران_سرزمین_کمآب
(این متن را اگر میپسندید، برای دیگران هم ارسال کنید.) @fazeli_mohammad
https://en.wikipedia.org/wiki/List_of_rivers_by_discharge
Wikipedia
List of rivers by discharge
This article lists rivers by their average discharge measured in descending order of their water flow rate. Here, only those rivers whose discharge is more than 2,000 m3/s (71,000 cu ft/s) are shown. It can be thought of as a list of the biggest rivers on…
👍1
انقلاب، ساختوسازها، ساختوپاختها و سازوکارها
محمد فاضلی (عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✅ هر سال در بهمنماه، فهرستی از جاده، ریل، سد، شبکه، نیروگاه، کارخانه فولاد، تأسیسات آبرسانی، مدرسه، دانشگاه و ... به عنوان دستآوردهای نظام جمهوری اسلامی ایران معرفی میشود. من تردید ندارم که ساختن این گونه زیرساختها برای توسعه اقتصادی ضرورت دارند و بیگمان بخش مهمی از آنها دستآوردهایی قابل احتراماند که همچون داراییهای ارزشمند ملت ایران باید آنها را ارج نهاد و همچون امانتی برای نسلهای آتی به ایشان منتقل کرد.
✅ انقلاب را اگر با این رویکرد بنگریم، میتوان نام این رویکرد را «#انقلاب_ و_ساختوساز» نامید. انقلابی که دستآوردهایش را در قالب بتون، فولاد و فناوری متجلی و ارائه کرده است. کیفیت زندگی ایرانیان، قدرت ملی و امنیت ملی، ثبات و پایداری و چشمانداز توسعه کشور تا اندازه زیادی توسط همین دستآوردها حاصل شده است.
✅ جمهوری اسلامی ایران را اما میتوان در چهل سالگیاش از زاویه دیگری نیز نگریست، زاویهای که من بر آن نام «#انقلاب_و_سازوکارها» میگذارم. سازوکارها از جنس نرمافزار اداره کشور و قاعده بازی هستند و بر این باورم که جمهوری اسلامی ایران در چهل سال اول عمرش، بسیار کمتر از آن مقدار که کمر همت به توسعه سختافزارها بسته، منابع را صرف اصلاح و توسعه سازوکارها کرده است.
✅ سختافزار کیفیت زندگی، نیروگاهی است که برق تأمین میکند و سدی است که آب شرب، کشاورزی و صنعت را فراهم میکند، اما سازوکار ناظر بر مصرف این منابع، بازارهای متشکل آب و انرژی، نظام تعرفهگذاری و ساختار حقوقی ناظر بر فعالیت اقتصادی و رعایت حقابههاست. ✅ بیمارستان و درمانگاه سختافزار بهداشت و درمان، است، اما سازوکار پایدارسازی منابع مالی نظام بهداشت و درمان تجلی فیزیکی ندارد و در قواعد حاکم بر روابط بیمهها و نظام درمان، روابط حقوقی و مالی میان پزشک و بیمار، نظام تأمین مالی سلامت، و روابط میان پیشگیری و درمان تجلی میکند.
✅ دهها هزار شعبه بانک و تعدد بانکها، نشان توسعه ساختوسازی بخش مالی و پولی است، اما توسعه سازوکارها را باید در تضمین سلامت و شفافیت نظام بانکی، کیفیت خدمات آن در مقایسه با بانکهای جهان و کارکرد آن در تأمین مالی بخشهای مولد اقتصاد دید.
✅ خصیصه جمهوری اسلامی ایران را در چهل سالگی عمرش، عدم توازن میان بعد ساختوسازی و بعد سازوکاری آن است. نظام سیاسیای که زیرساختها مشهود را به مدد میلیاردها دلار منابع نفتی و استفاده حتی افراطی از منابع طبیعی و انسانی کشور گسترش داده است اما سازوکارهای تنظیمکننده قواعد بازی در زمین زیرساختها، توسعهنیافته و ناهمساز با شرایط دنیای پیچیده امروز هستند.
✅ کیفیت نامناسب برخی زیرساختها و هدررفتهایی که در برخی موارد صورت گرفته و پروژههایی که علیرغم هزینههای گزافشان، پایداری ندارند و استخوان لای زخمهای جامعه بدل شدهاند، ناشی از نقصان در سازوکارهای ناظر بر پیدایش، طراحی، تصویب و اجرای این پروژهها بوده است.
✅ شهرهای بسیاری در چهل سالگی انقلاب و بعد از صرف میلیاردها دلار برای زیرساختهای توسعه، ناپایدارند و از ریسک زلزله، آتشسوزی و آلودگی هوا رنج میبرند. تأمین مالی صنعت آب و برق با دشواری مواجه است. نظام بهداشت و درمان در تأمین مالی به دشواری افتاده و بدمصرفی بر عرصه مصرف حاملهای انرژی حاکم است. سه شاخص اقتصاد کلان یعنی نرخ تورم، نرخ بیکاری و نرخ رشد اقتصادی وضعیت مناسبی ندارند، و شکایت مردم از فراگیر شدن فساد باعث کاهش سرمایه اجتماعی شده است.
✅ این نقصانهای جدی را نمیتوان با طرحهای عمرانی و پروژههای ساختوساز بیشتر درمان کرد. ساختوسازهای بیشتر بر بستر نظام اداری، قواعد حقوقی، شرایط نهادی و بهطور کلی سازوکارهایی که مولد همین وضعیت بودهاند، نتیجهای جز ناپایداری و ویرانی بیشتر نخواهد داشت. عقلانیت ساختوسازگرا کاملاً مستعد آن است که شیوهای از حکمرانی «#ساختوپاختگرا» را نیز در خود بپروراند و به شکل فزایندهای مشروعیت سیاسی را فرسوده سازد.
✅ جمهوری اسلامی ایران برای پا گذاردن به دومین چهل سال عمر خود، بیش از آنکه به ساختوسازهای کثیرتر و بریدن روبانهای بیشتر، بر بستر قواعد و سازوکارهایی پرنقصان نیازمند باشد، به عقلانیتی سازوکارگرا، و اصلاح نرمافزارها، توسعه حقوقی و بسط سازوکارهای عقلانی بهبود حکمرانی نیازمند است.
✅ جمهوری اسلامی ایران به گذاری بنیادین در اندیشه حکمرانی نیاز دارد. گذاری که از چشمانداز توسعهای مبتنی بر مهندسی و مهندسان فراتر رفته و به سوی رویکردی مبتنی بر علوم انسانی و اجتماعی، سیاستگذاری عمومی و علوم حکمرانی گام بردارد؛ از ساختوسازها فراتر رود و به سازوکارها بپردازد.
(این متن را اگر میپسندید، برای دیگران نیز ارسال کنید.) @fazeli_mohammad
محمد فاضلی (عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✅ هر سال در بهمنماه، فهرستی از جاده، ریل، سد، شبکه، نیروگاه، کارخانه فولاد، تأسیسات آبرسانی، مدرسه، دانشگاه و ... به عنوان دستآوردهای نظام جمهوری اسلامی ایران معرفی میشود. من تردید ندارم که ساختن این گونه زیرساختها برای توسعه اقتصادی ضرورت دارند و بیگمان بخش مهمی از آنها دستآوردهایی قابل احتراماند که همچون داراییهای ارزشمند ملت ایران باید آنها را ارج نهاد و همچون امانتی برای نسلهای آتی به ایشان منتقل کرد.
✅ انقلاب را اگر با این رویکرد بنگریم، میتوان نام این رویکرد را «#انقلاب_ و_ساختوساز» نامید. انقلابی که دستآوردهایش را در قالب بتون، فولاد و فناوری متجلی و ارائه کرده است. کیفیت زندگی ایرانیان، قدرت ملی و امنیت ملی، ثبات و پایداری و چشمانداز توسعه کشور تا اندازه زیادی توسط همین دستآوردها حاصل شده است.
✅ جمهوری اسلامی ایران را اما میتوان در چهل سالگیاش از زاویه دیگری نیز نگریست، زاویهای که من بر آن نام «#انقلاب_و_سازوکارها» میگذارم. سازوکارها از جنس نرمافزار اداره کشور و قاعده بازی هستند و بر این باورم که جمهوری اسلامی ایران در چهل سال اول عمرش، بسیار کمتر از آن مقدار که کمر همت به توسعه سختافزارها بسته، منابع را صرف اصلاح و توسعه سازوکارها کرده است.
✅ سختافزار کیفیت زندگی، نیروگاهی است که برق تأمین میکند و سدی است که آب شرب، کشاورزی و صنعت را فراهم میکند، اما سازوکار ناظر بر مصرف این منابع، بازارهای متشکل آب و انرژی، نظام تعرفهگذاری و ساختار حقوقی ناظر بر فعالیت اقتصادی و رعایت حقابههاست. ✅ بیمارستان و درمانگاه سختافزار بهداشت و درمان، است، اما سازوکار پایدارسازی منابع مالی نظام بهداشت و درمان تجلی فیزیکی ندارد و در قواعد حاکم بر روابط بیمهها و نظام درمان، روابط حقوقی و مالی میان پزشک و بیمار، نظام تأمین مالی سلامت، و روابط میان پیشگیری و درمان تجلی میکند.
✅ دهها هزار شعبه بانک و تعدد بانکها، نشان توسعه ساختوسازی بخش مالی و پولی است، اما توسعه سازوکارها را باید در تضمین سلامت و شفافیت نظام بانکی، کیفیت خدمات آن در مقایسه با بانکهای جهان و کارکرد آن در تأمین مالی بخشهای مولد اقتصاد دید.
✅ خصیصه جمهوری اسلامی ایران را در چهل سالگی عمرش، عدم توازن میان بعد ساختوسازی و بعد سازوکاری آن است. نظام سیاسیای که زیرساختها مشهود را به مدد میلیاردها دلار منابع نفتی و استفاده حتی افراطی از منابع طبیعی و انسانی کشور گسترش داده است اما سازوکارهای تنظیمکننده قواعد بازی در زمین زیرساختها، توسعهنیافته و ناهمساز با شرایط دنیای پیچیده امروز هستند.
✅ کیفیت نامناسب برخی زیرساختها و هدررفتهایی که در برخی موارد صورت گرفته و پروژههایی که علیرغم هزینههای گزافشان، پایداری ندارند و استخوان لای زخمهای جامعه بدل شدهاند، ناشی از نقصان در سازوکارهای ناظر بر پیدایش، طراحی، تصویب و اجرای این پروژهها بوده است.
✅ شهرهای بسیاری در چهل سالگی انقلاب و بعد از صرف میلیاردها دلار برای زیرساختهای توسعه، ناپایدارند و از ریسک زلزله، آتشسوزی و آلودگی هوا رنج میبرند. تأمین مالی صنعت آب و برق با دشواری مواجه است. نظام بهداشت و درمان در تأمین مالی به دشواری افتاده و بدمصرفی بر عرصه مصرف حاملهای انرژی حاکم است. سه شاخص اقتصاد کلان یعنی نرخ تورم، نرخ بیکاری و نرخ رشد اقتصادی وضعیت مناسبی ندارند، و شکایت مردم از فراگیر شدن فساد باعث کاهش سرمایه اجتماعی شده است.
✅ این نقصانهای جدی را نمیتوان با طرحهای عمرانی و پروژههای ساختوساز بیشتر درمان کرد. ساختوسازهای بیشتر بر بستر نظام اداری، قواعد حقوقی، شرایط نهادی و بهطور کلی سازوکارهایی که مولد همین وضعیت بودهاند، نتیجهای جز ناپایداری و ویرانی بیشتر نخواهد داشت. عقلانیت ساختوسازگرا کاملاً مستعد آن است که شیوهای از حکمرانی «#ساختوپاختگرا» را نیز در خود بپروراند و به شکل فزایندهای مشروعیت سیاسی را فرسوده سازد.
✅ جمهوری اسلامی ایران برای پا گذاردن به دومین چهل سال عمر خود، بیش از آنکه به ساختوسازهای کثیرتر و بریدن روبانهای بیشتر، بر بستر قواعد و سازوکارهایی پرنقصان نیازمند باشد، به عقلانیتی سازوکارگرا، و اصلاح نرمافزارها، توسعه حقوقی و بسط سازوکارهای عقلانی بهبود حکمرانی نیازمند است.
✅ جمهوری اسلامی ایران به گذاری بنیادین در اندیشه حکمرانی نیاز دارد. گذاری که از چشمانداز توسعهای مبتنی بر مهندسی و مهندسان فراتر رفته و به سوی رویکردی مبتنی بر علوم انسانی و اجتماعی، سیاستگذاری عمومی و علوم حکمرانی گام بردارد؛ از ساختوسازها فراتر رود و به سازوکارها بپردازد.
(این متن را اگر میپسندید، برای دیگران نیز ارسال کنید.) @fazeli_mohammad