محمد مهدی فاطمی صدر
4.38K subscribers
640 photos
51 videos
7 files
11 links
مدرسه‌‌ی شیعی وتر | روایت نهضت امت

@mahdi_vvatr
Download Telegram
گفتم: برخی رفقای بسیجی پنج سال روزه‌ی استیجاری گرفته‌اند تا پرواز ایران به لبنان را بگیرند و این جا به جهاد برسند. گفت: حرکت حزب‌الله در لبنان را که، تازه، تأسیس می‌کردیم برخی‌مان پنج سال روزه‌ی استیجاری می‌گرفتیم تا بتوانیم یک تفنگ بخریم‌‌؛ وزن بطاقة|بندقیة، در گوشم زنگ می‌زد...
صلیبی‌های لبنانی قاطی کرده‌اند که از چه شیعه‌ها با پرچم و شعارهای حرکت حزب‌الله تا محله‌های صلیبی‌نشین بیروت رفته‌اند و با امواج انسانی که روستاهای جنوب لبنان را آزاد می‌کنند هم‌دلی کرده‌اند. حتا در هم‌این فاصله‌ی اندک جمیزة تا ضاحیة، هم لبنان ملت نبوده است، نیست، نخواهد بود...
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
جاده‌های جنوب لبنان بی‌ فاصله پس از پایان آتش‌بس شاهد یک ستون‌کشی مستمر است. ستون‌کشی مدنی با پرچم حرکت حزب‌الله که روستا به روستا می‌رود و می‌آید و دسته می‌شود و دش‌من صهیونی را بی سلاح به عقب می‌راند...
فقیه به نور وحی چیزی را در خشت خام می‌بیند که سفیه در آینه از وا دادن به فیفا و فتف و یونی‌فل نمی‌بیند...
جنبش فواحش در ایران دو پای‌گاه دارد: ورزش‌گاه، دانش‌گاه...
عباس در بیروت در دبیرستان دولتی درس می‌خواند که مختلط بود. سال آخر دعوت آن دختر شیعه‌ی ناملتزم را به نتیجه رساند و محجبه‌اش کرد؛ با هم‌این حرف زدن و کتاب دادن. عباس علامه در این جنگ شهید شد و آن دختر اکنون طلبه است...
وحدت منهای دعوت هم‌این است که می‌بینیم: نکبت...
آفت حلقه‌های میانی امت بددلی با هم و زدن برای هم است...
عقب‌نشینی از اقامه‌ی حجاب نشانه‌یی است که به عنوان خط عوض کردن نظام از فهم خویش از نظام شریعت به نظام قدرت فهمیده می‌شود...
خانه‌ی شهید عباس علامه در محله‌ی اوزاعی بود؛ لب خط ضاحیه‌ی بیر‌وت، پشت دیوارهای فرودگاه؛ ضاحیه‌ی ضاحیه. مادر عباس از خواهرش خاطره گفت که عبایه‌اش مندرس شده بود. عباس پلی‌استیشن خود را فروخت و برای خاله یک عبایه‌ی تازه، هدیه خرید...
در سرمای زمستان بعل‌بک حجم‌ سنگینی از تبرعات مردمی از ایران را برای آواره‌های شیعه‌ی سوری خرج می‌کردند اما خودشان تازه چند روز بود که بخاری و آب‌گرم‌کن داشتند و پیش از آن حتا پتو نداشتند. گفت: بانیان آن تبرع‌ها به نیت آواره‌های سوری پول می‌فرستادند و ستاد ایرانی‌ها بانی نداشت...
به روایت مصحف محمد، سینماگرها مانند داستان‌نویس‌ها سر در هر سوراخی می‌کنند اما یاوه‌‌شان پایه ندارد‌؛ و الشعراء یتبعهم الغاوون...
از ابتدای جنگ با اسرائیل راویان فراوانی را در لبنان دیده‌ام، همه مستندنویس؛ داستان‌نویس ندیده‌ام. چگالی حقیقت این روزها این جا این قدر بالا است که جایی برای توهم باقی نمی‌ماند...
‏آن آواره‌ی شیعه‌ی سوریه‌یی با حاج حسین یک‌تا در لبنان عکس یادگاری گرفته بود. عکس چرخیده بود و مسلحین سنی برایش پی‌گرد صادر کرده بودند. دولت اموی سوریه حتا آن شیعه‌ها که با حاج حسین عکس دارند را تحمل نمی‌کند و انتظار داریم آن‌ها که با حاج قاسم کار می‌کردند خود به سوریه برگردند...
‏در هرمل هیچ کس نمی‌داند که آماج آواره‌های شیعه سوریه در لبنان چه است؟ بیروت‌نشین‌ها می‌گویند: برگردید، حتا اگر کشته شوید. پشت سر در شام، مسلحین سازنده‌ی دولت اموی دمشق پس از غارت خانه‌ی آن‌ها منتظرند تا خودشان را از دم تیغ بگزارند؛ مرتد اگر نتوانند شبیح که می‌توانند بخوانندشان...
شیعه در سوریه ره‌بر ندارد. سال‌ها دستاربندهایی را باد کرده‌ییم که هنرشان مهار شیعه‌های مکتبی سوریه زیر یوغ سکولارهای بعث بوده است. و اکنون که حزب بعث فرو پاشیده، آن‌ها هم گم و گور شده‌اند. جالب اما آن دانایان کلند که هنوز پی سوار کردن این آخوندهای درباری بر شانه‌ی شیعیان شامند...
آن برادر بیروت‌نشین جایی نوشته بود: هم‌آن طور که سنی‌های فلسطینی‌، غزه را خالی نکردند و مقاومت کردند، شیعه‌های سوریه هم نباید شام را خالی کند. آن برادر بیروت‌نشین‌ یادش نبود که مقاومت شیعه در اکنون سوریه نه سلاح دارد و نه سازمان‌ دارد و نه سرپل، و ریز به ریز شناسایی شده است..‌.
‏آدمی که با مشیت الاهی بسازد داستان‌نویس و سینماگر و تیاتردرآور نمی‌شود...
ما محکوم به مستندیم...
زعامت شیعه با فقاهت جواهری می‌شود و نه پالت دلار...