This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
امیر هوشنگ ابتهاج (زادهٔ ۶ اسفند ۱۳۰۶ در رشت)، متخلص به، ه. ا. سایه، شاعر ایرانی است.
سایه صد عمر در این قصه به سر رفت و هنوز
ماجرای من و معشوق مرا پایان نیست...
زادروزت خجسته باد
🐬@faramatni
سایه صد عمر در این قصه به سر رفت و هنوز
ماجرای من و معشوق مرا پایان نیست...
زادروزت خجسته باد
🐬@faramatni
🐬@faramatni
یه سفارش فرامتنیک دارم واستون :
بهار رو هرگز با تقویم ها دنبال نکنید ،
بله طبق تقویم اول فروردین آغاز بهاره ، اما حقیقتا بهار اینجوری نمیاد ، تقویمها نمیتونن حس بهار رو منتقل کنن،
بهار رو حس کنید همونطور که آروم آروم زمین گرم میشه و سبزه ها از زیر خاک سربر می کنن،
بهار رو حس کنین همونطور که یهو اوایل اسفند از خواب بیدار میشین و می بینین پرستوها برگشتن ،
بهار رو حس کنین همونجور که یهو بیست روز مونده به عید بادی گرم می وزه و برفها آب میشن،
بهار رو حس کنین همونجور که یهو می بینین بعضی از درختا برگاشون داره رشد می کنه ،
بهار یک حادثه نیست ، یک فراینده ، فرآیند جانی دوباره گرفتن ،
روز به روز ، لحظه به لحظه ،
بهار رو حس کنین:
وقتی که باد به صورتتون میخوره و به جای احساس سرما ، از نوازش باد خوشتون میاد
بهار رو حس کنین :
وقتی که صبح ها با صدای چلچله ها از خواب بیدار میشین
بهار رو حس کنین :
وقتی که اروم اروم آب رودخونه ها بالا میاد،
حسش کنین ،
بهار حس کردنیه ، بهار یک روز خاص تو تقویمها نیست ،
برای یکبار هم که شده ، بهار رو با تنتون ، با چشماتون ، با ریه هاتون ، با مغزتون حس کنین ،
#انوش
🐬@faramatni
یه سفارش فرامتنیک دارم واستون :
بهار رو هرگز با تقویم ها دنبال نکنید ،
بله طبق تقویم اول فروردین آغاز بهاره ، اما حقیقتا بهار اینجوری نمیاد ، تقویمها نمیتونن حس بهار رو منتقل کنن،
بهار رو حس کنید همونطور که آروم آروم زمین گرم میشه و سبزه ها از زیر خاک سربر می کنن،
بهار رو حس کنین همونطور که یهو اوایل اسفند از خواب بیدار میشین و می بینین پرستوها برگشتن ،
بهار رو حس کنین همونجور که یهو بیست روز مونده به عید بادی گرم می وزه و برفها آب میشن،
بهار رو حس کنین همونجور که یهو می بینین بعضی از درختا برگاشون داره رشد می کنه ،
بهار یک حادثه نیست ، یک فراینده ، فرآیند جانی دوباره گرفتن ،
روز به روز ، لحظه به لحظه ،
بهار رو حس کنین:
وقتی که باد به صورتتون میخوره و به جای احساس سرما ، از نوازش باد خوشتون میاد
بهار رو حس کنین :
وقتی که صبح ها با صدای چلچله ها از خواب بیدار میشین
بهار رو حس کنین :
وقتی که اروم اروم آب رودخونه ها بالا میاد،
حسش کنین ،
بهار حس کردنیه ، بهار یک روز خاص تو تقویمها نیست ،
برای یکبار هم که شده ، بهار رو با تنتون ، با چشماتون ، با ریه هاتون ، با مغزتون حس کنین ،
#انوش
🐬@faramatni
🐬@faramatni
در گریز از تنهایی و جدا افتادگی به دوست داشتن پناه میبری و آنگاه که دوست داشتن را یافتی آن را با هراسِ از کف دادنش، از هراس تنهایی و جداافتادگی، رنج آورش میکنی و سرانجام نیز از دست میدهیاَش.
احمقانه است اما تو از ترس تنها ماندن، تنها میمانی و گاه ته دلت حتی میترسی که قطعه گم شدهات را پیدا کنی که مبادا دوباره گمش کنی. تو از تنها ماندن میترسی و از همین رو تنها میمانی.
✍شل سیلور استاین
📗در جستجوی قطعه گمشده
🐬پی نوشت:
مفهوم اکثر نوشته های او عشق و سوءتفاهم درباره عشق است و این همان راز تراژیک زندگی اوست. شاعری که بسیار درباره عشق سروده ولی خود در تنهایی و انزوا زندگی و مرگ خویش را پذیرا شد.
🐬@faramatni
در گریز از تنهایی و جدا افتادگی به دوست داشتن پناه میبری و آنگاه که دوست داشتن را یافتی آن را با هراسِ از کف دادنش، از هراس تنهایی و جداافتادگی، رنج آورش میکنی و سرانجام نیز از دست میدهیاَش.
احمقانه است اما تو از ترس تنها ماندن، تنها میمانی و گاه ته دلت حتی میترسی که قطعه گم شدهات را پیدا کنی که مبادا دوباره گمش کنی. تو از تنها ماندن میترسی و از همین رو تنها میمانی.
✍شل سیلور استاین
📗در جستجوی قطعه گمشده
🐬پی نوشت:
مفهوم اکثر نوشته های او عشق و سوءتفاهم درباره عشق است و این همان راز تراژیک زندگی اوست. شاعری که بسیار درباره عشق سروده ولی خود در تنهایی و انزوا زندگی و مرگ خویش را پذیرا شد.
🐬@faramatni
🐬@faramatni
هیچ وقت بابت عشقهایی که نثار دیگران کردهاید و بعدها به این نتیجه رسیدهاید ذرهای برای عشق شما ارزش قائل نبودهاند، افسوس نخورید...
شما آن چیزی را که باید به زندگی ببخشید، بخشیدید؛
و چه چیزی زیباتر از عشق...
هر رنجِ دوست داشتن صیقلیست بر روح
و با هر تمرین دوست داشتن، روح تو زلالتر میشود...
✍ شل سیلور استاین
📕 به دنبال قطعه گم شده
🐬@faramatni
هیچ وقت بابت عشقهایی که نثار دیگران کردهاید و بعدها به این نتیجه رسیدهاید ذرهای برای عشق شما ارزش قائل نبودهاند، افسوس نخورید...
شما آن چیزی را که باید به زندگی ببخشید، بخشیدید؛
و چه چیزی زیباتر از عشق...
هر رنجِ دوست داشتن صیقلیست بر روح
و با هر تمرین دوست داشتن، روح تو زلالتر میشود...
✍ شل سیلور استاین
📕 به دنبال قطعه گم شده
🐬@faramatni
🐬@faramatni
برخی رابطه ها ظریفند ،
طوری که به کوچکترین نسیمی می شکنند !
اما
برخی رابطه ها چنان زمختند ،
که ما را زخمی می کنند !
تو آهسته آهسته بلند می شوی ...
به راه می افتی ...
و
می روی .
در این راه رفتن ها ؛ قلبت بارها زخمی می شود ...
از همین رو ، آبدیده می شوی
یاد می گیری که همیشه دوست داشتن ها ، غمگینت خواهد کرد !
زیرا به یادت خواهد آورد که :
" هیچ تضمینی برای هیچ رابطه ای نیست ! "
شاید جذابیت ما شدن ،
در این باشد که آدمی ،
در هنگام وصال هرگز گمان نمی برد که روزی تنها خواهد ماند ...
شل سیلور استاین
ترجمه: سامان رضایی
🐬@faramatni
برخی رابطه ها ظریفند ،
طوری که به کوچکترین نسیمی می شکنند !
اما
برخی رابطه ها چنان زمختند ،
که ما را زخمی می کنند !
تو آهسته آهسته بلند می شوی ...
به راه می افتی ...
و
می روی .
در این راه رفتن ها ؛ قلبت بارها زخمی می شود ...
از همین رو ، آبدیده می شوی
یاد می گیری که همیشه دوست داشتن ها ، غمگینت خواهد کرد !
زیرا به یادت خواهد آورد که :
" هیچ تضمینی برای هیچ رابطه ای نیست ! "
شاید جذابیت ما شدن ،
در این باشد که آدمی ،
در هنگام وصال هرگز گمان نمی برد که روزی تنها خواهد ماند ...
شل سیلور استاین
ترجمه: سامان رضایی
🐬@faramatni
🐬@faramatni
آشنایی زدایی از واژه ها به شیوه فرامتنی:
این بار آدمهای خوب و بد
🐬
اگر می خواهید عمق نا آگاهی افرادی را که به سادگی یک قوم یا نژاد را بد می دانند یا قوم و نژادی دیگر را خوب ، متوجه شوید؛ کافی است که بدانید ما نه تنها اقوام خوب و بد نداریم ، که حتی آدمهای خوب و بد هم نداریم ، چرا که هیچ انسانی نه برای همیشه خوب مطلق است و نه برای همیشه بد مطلق ، خوبی و بدی در نسبت با موقعیتها و باز مهمتر از آن در نسبت با آدمها تعریف می شوند ، یعنی یک آدم در شرایطی حسب موقعیت روحی ، روانی خود می تواند رفتاری از خود بروز دهد که برای یک نفر خوب و برای فردی دیگر بد محسوب شود و همان انسان در موقعیتهای دیگری به گونه ای دیگر عمل کند که باز همان عمل برای برخی از افراد کاری خوب و برای افرادی دیگر کاری بد محسوب شود.
حالا دوباره به مطلب اول برمی گردم :
وقتی که خوبی و بدی تا بدانجایی نسبی است که حتی یک فرد و فراتر از آن ، حتی یک کار خاص فرد را نمی توان بصورت قاطع بد یا خوب قلمداد نمود ، چگونه می شود یک قوم یا یک نژاد یا پیروان یک مذهب یا دین را بصورت دسته جمعی خوب یا بد دانست ،
اندیشیدن فرامتنیک ، برای همین کارهاست ، برای جلوگیری از سوگیریها ، تصورات قالبی و پیشداوری
#انوش
🐬@faramatni
آشنایی زدایی از واژه ها به شیوه فرامتنی:
این بار آدمهای خوب و بد
🐬
اگر می خواهید عمق نا آگاهی افرادی را که به سادگی یک قوم یا نژاد را بد می دانند یا قوم و نژادی دیگر را خوب ، متوجه شوید؛ کافی است که بدانید ما نه تنها اقوام خوب و بد نداریم ، که حتی آدمهای خوب و بد هم نداریم ، چرا که هیچ انسانی نه برای همیشه خوب مطلق است و نه برای همیشه بد مطلق ، خوبی و بدی در نسبت با موقعیتها و باز مهمتر از آن در نسبت با آدمها تعریف می شوند ، یعنی یک آدم در شرایطی حسب موقعیت روحی ، روانی خود می تواند رفتاری از خود بروز دهد که برای یک نفر خوب و برای فردی دیگر بد محسوب شود و همان انسان در موقعیتهای دیگری به گونه ای دیگر عمل کند که باز همان عمل برای برخی از افراد کاری خوب و برای افرادی دیگر کاری بد محسوب شود.
حالا دوباره به مطلب اول برمی گردم :
وقتی که خوبی و بدی تا بدانجایی نسبی است که حتی یک فرد و فراتر از آن ، حتی یک کار خاص فرد را نمی توان بصورت قاطع بد یا خوب قلمداد نمود ، چگونه می شود یک قوم یا یک نژاد یا پیروان یک مذهب یا دین را بصورت دسته جمعی خوب یا بد دانست ،
اندیشیدن فرامتنیک ، برای همین کارهاست ، برای جلوگیری از سوگیریها ، تصورات قالبی و پیشداوری
#انوش
🐬@faramatni
🐬@faramatni
غزلی ناب از شهراد میدری
هدیه امشب کانال فرامتنی
به اهالی کوچه باغ فرامتن
🐬
جهانی را به هم می ریزی از دلبر شدن هایت
از این رعنا، از این غوغا، از این محشر شدن هایت
انارِ حبه یاقوتی، شرابِ نابِ شاتوتی
ترنجِ باغِ ماهوتی، تو با نوبر شدن هایت
هزاران برگ را بر سنگفرشِ ناز گسترده
هوایِ نم نم و پرسه به پرسه تر شدن هایت
نسیم از چینِ دامن آمده تا راهِ ابریشم
به شوقِ تاجرِ مُشکِ تر و عنبر شدن هایت
شکوهِ مشرقِ دوری، پرستشگاهی از نوری
چه باید کرد با قدیسه یِ مرمر شدن هایت
خدایی ناخدایی را که یادت داده این گونه
سکان در دست، ماهِ مست این بندر شدن هایت
طلایِ کوهِ نور است و خلیجِ نقره یِ افسون
پری رو و پری مو و پری پیکر شدن هایت
خرام ابرویِ چشم آهویِ پر تیهویِ زیبا رو !
قلم می ماند از توصیفِ اِغواگر شدن هایت
تنِ تو آخرِ گرمایِ تابستان، بغل وا کن
مرا جا کن شبی در هُرمِ شهریور شدن هایت
نه تنها تار، بلکه کار دستم داده ای ای عشق!
خدا خیرت دهد هر شب تو با این شر شدن هایت
شراب از شعر میریزد، چه شوری برمی انگیزد
بخوان خاتون! بخوان از مستیِ دلبر شدن هایت
غزل گفتم که باز عاشق شوی، چون که خبر دارم
غزلهایِ مرا با شور و شوق از بر شدن هایت
🐬@faramatni
غزلی ناب از شهراد میدری
هدیه امشب کانال فرامتنی
به اهالی کوچه باغ فرامتن
🐬
جهانی را به هم می ریزی از دلبر شدن هایت
از این رعنا، از این غوغا، از این محشر شدن هایت
انارِ حبه یاقوتی، شرابِ نابِ شاتوتی
ترنجِ باغِ ماهوتی، تو با نوبر شدن هایت
هزاران برگ را بر سنگفرشِ ناز گسترده
هوایِ نم نم و پرسه به پرسه تر شدن هایت
نسیم از چینِ دامن آمده تا راهِ ابریشم
به شوقِ تاجرِ مُشکِ تر و عنبر شدن هایت
شکوهِ مشرقِ دوری، پرستشگاهی از نوری
چه باید کرد با قدیسه یِ مرمر شدن هایت
خدایی ناخدایی را که یادت داده این گونه
سکان در دست، ماهِ مست این بندر شدن هایت
طلایِ کوهِ نور است و خلیجِ نقره یِ افسون
پری رو و پری مو و پری پیکر شدن هایت
خرام ابرویِ چشم آهویِ پر تیهویِ زیبا رو !
قلم می ماند از توصیفِ اِغواگر شدن هایت
تنِ تو آخرِ گرمایِ تابستان، بغل وا کن
مرا جا کن شبی در هُرمِ شهریور شدن هایت
نه تنها تار، بلکه کار دستم داده ای ای عشق!
خدا خیرت دهد هر شب تو با این شر شدن هایت
شراب از شعر میریزد، چه شوری برمی انگیزد
بخوان خاتون! بخوان از مستیِ دلبر شدن هایت
غزل گفتم که باز عاشق شوی، چون که خبر دارم
غزلهایِ مرا با شور و شوق از بر شدن هایت
🐬@faramatni
🐬@faramatni
آنها که با گردش طبیعت و چرخش زمین به دور خورشید آشنایی دارند ، خوب می دانند که روز نوروز لحظه تحویل سال واقعی طبیعت نیست، اصولا فلسفه بهار شکوفایی است که خود فرایندی تدریجی است که در یک بازه زمانی چندماهه از آغاز اسفند با نوازش گرم نسیم آغاز می شود و گاه تا پایان اردیبهشت ادامه می یابد. تنها لحظه واقعی تحویل سال و نقطه عطف طبیعت، در شب یلداست ، لحظه ای که به یکباره رویه ی رو به خورشید زمین، در چرخش بیضوی خود به دور خورشید عوض می شود و تمام عناصر هستی آرام آرام در مسیر شکوفایی قرار می گیرد.
حال که این همه شوق ما به بهار و لحظه تحویل سال ، به شکوفا شدن های رنگ به رنگ طبیعت برمی گردد ، سوال اصلی شاید این باشد که نقطه عطف زندگی فردی و اجتماعی ما کی و کجاست تا تمام هستی مان را در مسیر شکوفایی قرار دهد؟
پاسخ به این سوال مشخص خواهد کرد که در این دهها بار لحظه تحویل های قراردادی سال ـ که هر ۳۶۵ روز یکبار می آیند و می گذرند ـ کدامین نقطه عطف، ما را از شب یلدای جان و جهانمان به شکوفایی ابدی سوق خواهد داد؟
به قول خیام ـ که خود مبدع دقیق ترین گاهشمار جهان بوده است ـ این نگرش ما به استفاده از تمامی فرصتهای زیبازیستن است که شکوفایی مان را رقم می زند نه گردش ایام و لحظه های تحویل سالی که هرسال می آیند و می گذرند:
ساقی گل و سبزه بس طربناک شدهست
دریاب که هفته دگر خاک شدهست
می نوش و گلی بچین که تا درنگری
گل خاک شدهست و سبزه خاشاک شدهست.
#انوش
🐬@faramatni
آنها که با گردش طبیعت و چرخش زمین به دور خورشید آشنایی دارند ، خوب می دانند که روز نوروز لحظه تحویل سال واقعی طبیعت نیست، اصولا فلسفه بهار شکوفایی است که خود فرایندی تدریجی است که در یک بازه زمانی چندماهه از آغاز اسفند با نوازش گرم نسیم آغاز می شود و گاه تا پایان اردیبهشت ادامه می یابد. تنها لحظه واقعی تحویل سال و نقطه عطف طبیعت، در شب یلداست ، لحظه ای که به یکباره رویه ی رو به خورشید زمین، در چرخش بیضوی خود به دور خورشید عوض می شود و تمام عناصر هستی آرام آرام در مسیر شکوفایی قرار می گیرد.
حال که این همه شوق ما به بهار و لحظه تحویل سال ، به شکوفا شدن های رنگ به رنگ طبیعت برمی گردد ، سوال اصلی شاید این باشد که نقطه عطف زندگی فردی و اجتماعی ما کی و کجاست تا تمام هستی مان را در مسیر شکوفایی قرار دهد؟
پاسخ به این سوال مشخص خواهد کرد که در این دهها بار لحظه تحویل های قراردادی سال ـ که هر ۳۶۵ روز یکبار می آیند و می گذرند ـ کدامین نقطه عطف، ما را از شب یلدای جان و جهانمان به شکوفایی ابدی سوق خواهد داد؟
به قول خیام ـ که خود مبدع دقیق ترین گاهشمار جهان بوده است ـ این نگرش ما به استفاده از تمامی فرصتهای زیبازیستن است که شکوفایی مان را رقم می زند نه گردش ایام و لحظه های تحویل سالی که هرسال می آیند و می گذرند:
ساقی گل و سبزه بس طربناک شدهست
دریاب که هفته دگر خاک شدهست
می نوش و گلی بچین که تا درنگری
گل خاک شدهست و سبزه خاشاک شدهست.
#انوش
🐬@faramatni
🐬@faramatni
شیوع بیماری ویروس کرونا موجب بروز ترس و وحشت در جامعه شده است. در چند روز اخیر می توان این ترس و وحشت را در رفتارها و کنش های فردی و جمعی مشاهده کرد. هجوم به داروخانه ها برای خرید ماسک و مایعات ضدعفونی کننده، خرید و انبار کردن آذوقه و مایحتاج روزانه توسط بسیاری از شهروندان، کاهش استفاده از وسایل نقلیه عمومی و ... نمودهایی از این هراس همگانی از درگیر شدن با ویروس کرونا است.
بخشی از این ترس طبیعت آدمی است و موجب می شود تا افراد توصیه های بهداشتی و ایمنی را جدی بگیرند و از خود مراقبت کنند. اما اگر این بیماری را با موارد دیگری چون مرگ و میر ناشی از تصادفات رانندگی، سرطانهای ناشی از مصرف فست فود و استعمال دخانیات و یا سکته های قلبی و بیماری هایی چون آنفلوانزا مقایسه کنیم درمی یابیم که به رغم تعداد بیشتر فوتی های ناشی از رانندگی یا سرطان یا سکته های قلبی این ترس که با کرونا در سطح جامعه گسترش یافته در آن موارد وجود ندارد.
این امر نشان می دهد که جامعه با هراس و هیجان منفی کرونا در سطحی وسیع دست به گریبان است. این هراس و وحشت از بیماری در شبکه های اجتماعی به صورت تصاعدی و با گفتگوهای احساسی راجع به آن افزایش یافته و می تواند علاوه بر ایجاد زمینه هایی برای رفتارهای نامعقول فردی و جمعی با تاثیر منفی گذاشتن بر سیستم ایمنی افراد موجبات ضعف ایمنی در بدن شود. یعنی همان نقطه ای که بیماری کرونا را از صورت یک بیماری گذرا به مساله ای مرگبار تبدیل می کند.
بدبن ترتیب با این چرخه مواجه می شویم:
1-هراس از کرونا موجب استرس و اضطراب میشود
2-این استرس سیستم ایمنی بدن را تضعیف می کند
3-ویروس کرونا برای افرادی با سیستم ایمنی ضعیف کشنده است.
ملاحظه می کنید که چگونه هراس و ترس ناشی از بیماری خود زمینه ساز کشنده شدن بیماری می شود و تمام دیگر احتیاطهایی چون ماسک و دستکش و ضدعفونی کردن ها بی فایده و بیهوده می شوند.
با توجه به این مسایل باید به خود و اطرافیانمان مدیریت و کنترل هیجان منفی را بیاموزیم و آموزش دهیم.
برای مقابله با استرس ناشی از کرونا از رویکرد دوریجویی (بی اهمیت دانستن موضوع و بدون رعایت بهداشت، زندگی عادی را دنبال کردن)، خودمهارگری (اعتماد به نفس کاذب مبنی بر توان مقابله با بیماری بدون نیاز به ملاحظات بهداشتی و درمانی) و دوری گریزی (پنهان شدن و قطع ارتباط با همه و تعطیل کردن زندگی) پرهیز کنیم.
و در مقابل با بهره گیری از رویکردهای خویشتن داری، مسئولیتپذیری، حمایت اجتماعی و حل مدبرانه میتوان مانع از بیماری های روانشناختی ناشی از شیوع کرونا ویروس در خود و اطرافیان شد.
#عصرایران
با تلخیص.
🐬@faramatni
شیوع بیماری ویروس کرونا موجب بروز ترس و وحشت در جامعه شده است. در چند روز اخیر می توان این ترس و وحشت را در رفتارها و کنش های فردی و جمعی مشاهده کرد. هجوم به داروخانه ها برای خرید ماسک و مایعات ضدعفونی کننده، خرید و انبار کردن آذوقه و مایحتاج روزانه توسط بسیاری از شهروندان، کاهش استفاده از وسایل نقلیه عمومی و ... نمودهایی از این هراس همگانی از درگیر شدن با ویروس کرونا است.
بخشی از این ترس طبیعت آدمی است و موجب می شود تا افراد توصیه های بهداشتی و ایمنی را جدی بگیرند و از خود مراقبت کنند. اما اگر این بیماری را با موارد دیگری چون مرگ و میر ناشی از تصادفات رانندگی، سرطانهای ناشی از مصرف فست فود و استعمال دخانیات و یا سکته های قلبی و بیماری هایی چون آنفلوانزا مقایسه کنیم درمی یابیم که به رغم تعداد بیشتر فوتی های ناشی از رانندگی یا سرطان یا سکته های قلبی این ترس که با کرونا در سطح جامعه گسترش یافته در آن موارد وجود ندارد.
این امر نشان می دهد که جامعه با هراس و هیجان منفی کرونا در سطحی وسیع دست به گریبان است. این هراس و وحشت از بیماری در شبکه های اجتماعی به صورت تصاعدی و با گفتگوهای احساسی راجع به آن افزایش یافته و می تواند علاوه بر ایجاد زمینه هایی برای رفتارهای نامعقول فردی و جمعی با تاثیر منفی گذاشتن بر سیستم ایمنی افراد موجبات ضعف ایمنی در بدن شود. یعنی همان نقطه ای که بیماری کرونا را از صورت یک بیماری گذرا به مساله ای مرگبار تبدیل می کند.
بدبن ترتیب با این چرخه مواجه می شویم:
1-هراس از کرونا موجب استرس و اضطراب میشود
2-این استرس سیستم ایمنی بدن را تضعیف می کند
3-ویروس کرونا برای افرادی با سیستم ایمنی ضعیف کشنده است.
ملاحظه می کنید که چگونه هراس و ترس ناشی از بیماری خود زمینه ساز کشنده شدن بیماری می شود و تمام دیگر احتیاطهایی چون ماسک و دستکش و ضدعفونی کردن ها بی فایده و بیهوده می شوند.
با توجه به این مسایل باید به خود و اطرافیانمان مدیریت و کنترل هیجان منفی را بیاموزیم و آموزش دهیم.
برای مقابله با استرس ناشی از کرونا از رویکرد دوریجویی (بی اهمیت دانستن موضوع و بدون رعایت بهداشت، زندگی عادی را دنبال کردن)، خودمهارگری (اعتماد به نفس کاذب مبنی بر توان مقابله با بیماری بدون نیاز به ملاحظات بهداشتی و درمانی) و دوری گریزی (پنهان شدن و قطع ارتباط با همه و تعطیل کردن زندگی) پرهیز کنیم.
و در مقابل با بهره گیری از رویکردهای خویشتن داری، مسئولیتپذیری، حمایت اجتماعی و حل مدبرانه میتوان مانع از بیماری های روانشناختی ناشی از شیوع کرونا ویروس در خود و اطرافیان شد.
#عصرایران
با تلخیص.
🐬@faramatni
🐬@faramatni
آیا "عذاب وجدان" ماهیتی حقیقی دارد؟
نگاهی فرامتنیک به مقوله ی عذاب وجدان و احساس گناه:
وجدان یکی از عبارتهای کلیدی در اخلاق دینی است. بسیاری از ادیان و حتی مکاتب فلسفی ، وجدان را یکی از مفاهیم اخلاقی و رجوع به آن را از راههای رستگاری دانسته و عذاب وجدان را یکی از معیارهای شناخت امور اخلاقی از غیر اخلاقی عنوان نموده اند.
در تمامی ادیان اعم از ادیان شرقی و سامی نیز وجدان را ودیعه ای الهی در نهاد آدمی دانسته و عذاب وجدان و احساس گناه در پی انجام عملی غیر اخلاقی را امری فطری می دانند.
اما آیا حقیقتا عذاب وجدان و احساس گناه امری فطری است؟
نگاهی فرامتنیک به کردارهای اخلاقی و غیر اخلاقی در جوامع مختلف نشان می دهد که عذاب وجدان و احساس گناه نه تنها هیچ دلیل ماورائی و آسمانی ندارد که اتفاقا کاملا پدیده ای فیزیکی بوده و مرتبط با پارادایمهایی است که فرد درون آن پارادایمها متولد می شود و رشد می کند. اول به نمونه های عینی نگاه کنیم و سپس دلایل علمی آن را ارائه دهیم:
یک فرد شیعه ی معتقد به آموزه های این مذهب با ارتکاب چه اعمالی عذاب وجدان می گیرد : ترک نماز ، روزه خواری ، ارتکاب اعمال جنسی خارج از چارچوب احکام ،جسارت به عصمت و تقدس پیامبر اسلام یا ائمه توسط دیگران ، دزدی ، قتل و دهها مورد دیگر.
حالا ببینیم یک فرد سنی با ارتکاب چه اعمالی دچار عذاب وجدان می شود : تمامی موارد فوق الذکر به استثنای موارد مربوط به عصمت یا تقدس ائمه.
حال یک فرد مسیحی را در نظر می گیریم : برای او هیچ یک از موارد فوق به جز قتل و دزدی برانگیزاننده احساس عذاب وجدان نیست و در مقابل، ترک کارهایی برای او حس گناه یا عذاب وجدان دارد که جزو آموزه های دینی مسیحیت است.
حال به سیر تغییرات عذاب وجدان در داخل یک پارادایم مذهبی می پردازیم : مثلا همان فرد شیعه : این فرد در صورتی که در یک خانواده بسیار معتقد و متعهد به احکام اسلامی تربیت شده و در زمان کودکیش نمازش را به موقع خوانده و تمام روزه هایش را گرفته باشد ، در زمان بزرگسالی به هر دلیلی ترک عادت پیشین کند ، در بار نخست دچار عذاب وجدان شدید شده و هرچقدر این ترک عادت تکرار شود ، از میزان عذاب وجدان او کاسته می شود تا به صفر میل کند.
این روال کاهش عذاب وجدان و کاهش تدریجی احساس گناه در اثر تکرار یک تابو نه فقط در اعمال مذهبی که در همه امور اخلاقی و غیر اخلاقی وجود دارد.
مصاحبه های بی شمار با قاتلان زنجیره ای گویای این حقیقت است که همه ی آنها پس از ارتکاب نخستین قتل دچار عذاب وجدان شدید بوده اند و این حس پس از ارتکاب قتل های بعدی به تدریج کمتر و کمتر شده و در انتها به جایی رسیده که فرد به قتل های زنجیره ای عادت کرده است.
به سادگی همه ی ما با مرور زندگی خودمان هم متوجه می شویم که بسیاری از اعتقادات و کارهایمان از روی عادت های آموخته شده در دوران کودکی ناشی شده است. نمونه خیلی ساده و دم دستی آن در مورد زنان جامعه خودمان کنارگذاشتن چادر توسط بانوان محجبه میباشد.
اما تحلیل علمی و فرامتنیک فقدان حقیقتی به نام عذاب وجدان یا احساس گناه :
در روانشناسی شناختی مغز انسان را شبیه رایانه ای پیشرفته می دانند که در اثر سیر تکاملی از میلیونها سال پیش روز به روز هوشمندتر شده است. مغز انسان در روز تولد تنها دارای داده هایی است که از طریق ژنتیک یا در دوران جنین به مغزش منتقل شده است و از آن پس داده ها بصورت مداوم بر رایانه مغز انسان ثبت می شوند.
یکی از هوشمندیهای ویژه مغز انسان این است که وقتی داده ای بر روی سلولهای مغز ثبت شده باشد ، داده جدید در صورتی می تواند ثبت شود که با داده پیشین ثبت شده در تناقض نبوده یا این تعارض در یک بازه زمانی حل شده باشد. این دوره حل تعارض همان دوره احساس گناه یا عذاب وجدان نامیده می شود چرا که فرد هنوز داده های پیشین را کنار نگذاشته و داده های جدید نیز ثبت نشده اند.
نمونه های بالا را مجددا مرور کنید. نخستین داده های ثبت شده همان آموزه هایی است که از طریق ژنتیک منتقل شده یا در دوره کودکی توسط والدین به فرزند آموخته می شود و در این میان آموزه های مذهبی و اخلاقی به دلیل تاکید و تکرار والدین ، ریشه دارترین آنهاست. به همین دلیل می بینیم ثبت داده های معارض با آموزه های دوران کودکی در ذهن فرد بسیار دشوار بوده و عذاب وجدان را در آدمی برمی انگیزد.
تنها راه کاهش عذاب وجدان و حس گناه دریافت بازخوردهای مثبت بیشتر از انجام تابوهاست.
عذاب وجدان و احساس گناه را نه امری فطری بدانیم و نه ودیعه ای الهی ، این حس دقیقا مثل تمام حس های هیجانی دیگر بخشی از کارکرد طبیعی مغز است.
مهم این است که بدانیم هرچه در کودکی ، کودک را با بایدها و نبایدهای اخلاقی یا مذهبی بیشتری درگیر کنیم احساس گناه یا عذاب وجدان او در مواجهه با داده های جدید بیشتر خواهد بود.
#انوش
🐬@faramatni
آیا "عذاب وجدان" ماهیتی حقیقی دارد؟
نگاهی فرامتنیک به مقوله ی عذاب وجدان و احساس گناه:
وجدان یکی از عبارتهای کلیدی در اخلاق دینی است. بسیاری از ادیان و حتی مکاتب فلسفی ، وجدان را یکی از مفاهیم اخلاقی و رجوع به آن را از راههای رستگاری دانسته و عذاب وجدان را یکی از معیارهای شناخت امور اخلاقی از غیر اخلاقی عنوان نموده اند.
در تمامی ادیان اعم از ادیان شرقی و سامی نیز وجدان را ودیعه ای الهی در نهاد آدمی دانسته و عذاب وجدان و احساس گناه در پی انجام عملی غیر اخلاقی را امری فطری می دانند.
اما آیا حقیقتا عذاب وجدان و احساس گناه امری فطری است؟
نگاهی فرامتنیک به کردارهای اخلاقی و غیر اخلاقی در جوامع مختلف نشان می دهد که عذاب وجدان و احساس گناه نه تنها هیچ دلیل ماورائی و آسمانی ندارد که اتفاقا کاملا پدیده ای فیزیکی بوده و مرتبط با پارادایمهایی است که فرد درون آن پارادایمها متولد می شود و رشد می کند. اول به نمونه های عینی نگاه کنیم و سپس دلایل علمی آن را ارائه دهیم:
یک فرد شیعه ی معتقد به آموزه های این مذهب با ارتکاب چه اعمالی عذاب وجدان می گیرد : ترک نماز ، روزه خواری ، ارتکاب اعمال جنسی خارج از چارچوب احکام ،جسارت به عصمت و تقدس پیامبر اسلام یا ائمه توسط دیگران ، دزدی ، قتل و دهها مورد دیگر.
حالا ببینیم یک فرد سنی با ارتکاب چه اعمالی دچار عذاب وجدان می شود : تمامی موارد فوق الذکر به استثنای موارد مربوط به عصمت یا تقدس ائمه.
حال یک فرد مسیحی را در نظر می گیریم : برای او هیچ یک از موارد فوق به جز قتل و دزدی برانگیزاننده احساس عذاب وجدان نیست و در مقابل، ترک کارهایی برای او حس گناه یا عذاب وجدان دارد که جزو آموزه های دینی مسیحیت است.
حال به سیر تغییرات عذاب وجدان در داخل یک پارادایم مذهبی می پردازیم : مثلا همان فرد شیعه : این فرد در صورتی که در یک خانواده بسیار معتقد و متعهد به احکام اسلامی تربیت شده و در زمان کودکیش نمازش را به موقع خوانده و تمام روزه هایش را گرفته باشد ، در زمان بزرگسالی به هر دلیلی ترک عادت پیشین کند ، در بار نخست دچار عذاب وجدان شدید شده و هرچقدر این ترک عادت تکرار شود ، از میزان عذاب وجدان او کاسته می شود تا به صفر میل کند.
این روال کاهش عذاب وجدان و کاهش تدریجی احساس گناه در اثر تکرار یک تابو نه فقط در اعمال مذهبی که در همه امور اخلاقی و غیر اخلاقی وجود دارد.
مصاحبه های بی شمار با قاتلان زنجیره ای گویای این حقیقت است که همه ی آنها پس از ارتکاب نخستین قتل دچار عذاب وجدان شدید بوده اند و این حس پس از ارتکاب قتل های بعدی به تدریج کمتر و کمتر شده و در انتها به جایی رسیده که فرد به قتل های زنجیره ای عادت کرده است.
به سادگی همه ی ما با مرور زندگی خودمان هم متوجه می شویم که بسیاری از اعتقادات و کارهایمان از روی عادت های آموخته شده در دوران کودکی ناشی شده است. نمونه خیلی ساده و دم دستی آن در مورد زنان جامعه خودمان کنارگذاشتن چادر توسط بانوان محجبه میباشد.
اما تحلیل علمی و فرامتنیک فقدان حقیقتی به نام عذاب وجدان یا احساس گناه :
در روانشناسی شناختی مغز انسان را شبیه رایانه ای پیشرفته می دانند که در اثر سیر تکاملی از میلیونها سال پیش روز به روز هوشمندتر شده است. مغز انسان در روز تولد تنها دارای داده هایی است که از طریق ژنتیک یا در دوران جنین به مغزش منتقل شده است و از آن پس داده ها بصورت مداوم بر رایانه مغز انسان ثبت می شوند.
یکی از هوشمندیهای ویژه مغز انسان این است که وقتی داده ای بر روی سلولهای مغز ثبت شده باشد ، داده جدید در صورتی می تواند ثبت شود که با داده پیشین ثبت شده در تناقض نبوده یا این تعارض در یک بازه زمانی حل شده باشد. این دوره حل تعارض همان دوره احساس گناه یا عذاب وجدان نامیده می شود چرا که فرد هنوز داده های پیشین را کنار نگذاشته و داده های جدید نیز ثبت نشده اند.
نمونه های بالا را مجددا مرور کنید. نخستین داده های ثبت شده همان آموزه هایی است که از طریق ژنتیک منتقل شده یا در دوره کودکی توسط والدین به فرزند آموخته می شود و در این میان آموزه های مذهبی و اخلاقی به دلیل تاکید و تکرار والدین ، ریشه دارترین آنهاست. به همین دلیل می بینیم ثبت داده های معارض با آموزه های دوران کودکی در ذهن فرد بسیار دشوار بوده و عذاب وجدان را در آدمی برمی انگیزد.
تنها راه کاهش عذاب وجدان و حس گناه دریافت بازخوردهای مثبت بیشتر از انجام تابوهاست.
عذاب وجدان و احساس گناه را نه امری فطری بدانیم و نه ودیعه ای الهی ، این حس دقیقا مثل تمام حس های هیجانی دیگر بخشی از کارکرد طبیعی مغز است.
مهم این است که بدانیم هرچه در کودکی ، کودک را با بایدها و نبایدهای اخلاقی یا مذهبی بیشتری درگیر کنیم احساس گناه یا عذاب وجدان او در مواجهه با داده های جدید بیشتر خواهد بود.
#انوش
🐬@faramatni
🐬@faramatni
آشنایی زدایی از واژه ها
این واژه: شیطان
واژه شیطان واژه ای آشنا برای اهل ایمان است. این واژه آشناتر می شود زمانی که اهل ایمان رفتاری انجام می دهند که خلاف آموزه های دینی شان باشد، بلافاصله مومنان دلیل این رفتار خارج از چارچوبهای عبودیت را به فرشته ای نسبت می دهند که اعتقاد دارند روزی بخاطر عدم سجده به آدم به فرمان خداوند از بهشت رانده شد و سوگند یاد کرد که مومنان را از راه بندگی منحرف کند. اگر چه شاید هیچ یک از مومنان ندانند که اصولا تا سه هزار و سیصد سال پیش فرشته ای به نام شیطان در هیچ یک از کتابهای مقدس و در هیچ یک از ادیان وجود نداشته است. در کتابهای اول تورات و در سفر پیدایش اصولا فریب خوردن حوا به مار نسبت داده شده و در پنج کتاب نخست تورات که پیش از آشنایی بنی اسرائیل با ایرانیان و آیین زرتشتی نگاشته شده است ، اثری از شیطان یا ابلیس مشاهده نمی شود.
اگر کمی به عقب تر برگردیم یعنی به پیش از آخن آتون در مصر ، اصولا در تمام قبایل جهان چندخدایی رواج داشته است که هریک از خدایان مامور به کاری خاص بوده اند و از همین روی نمادی به نام شیطان یا اهریمن در برابر خدا فاقد موضوعیت بوده است.
با وجود اینکه نخستین نشانه های یکتا پرستی در مصر زمان آخن آتون (آمن هوتپ چهارم) و در قالب آفتاب پرستی پیدا شده اما تا دویست سال پس از آن که زرتشت اهورامزدا را به عنوان یگانه خدای جهان معرفی می کند و در "گاهان" اهریمن را در مقابل نور قرار می دهد ، ثنویتی در ادیان وجود ندارد. بیش از یک هزار سال بعد ، یهودیان تبعیدی در بابل با نشانه ها و کارکرد اهریمن در آیین زرتشت آشنا می شوند و از آن به بعد بتدریج اهریمن، در قالب شیطان یا ابلیس به اسفار بعدی تورات راه می یابد. و این ارتقای درجه تا جایی می رسد که در کتابهای آخر عهد و سپس در قرآن کریم فریب آدم و حوا و تشویق آنان به خوردن میوه ممنوعه به ابلیس نسبت داده می شود.
از منظری فرامتنی عمل شیطانی چیزی جز خروج از چارچوبهای عادت کرده ی عبودیت نیست که به فرآیند عادی ثبت داده های جدید در مغز برمی گردد و شیطان همان وسوسه ای است که آدمی را به جستجوی عرصه های تازه و ارتکاب رفتارهایی فراتر از چارچوبهای قطعی شده ترغیب می کند. وسوسه ای که خاصیت طبیعی هر ارگانیسمی در هستی است و اگر نبود این اشتیاق به کاوش ها و ساختارشکنی ها ، نه تنها انسان که هیچ ارگانیسم دیگری را سودای تکامل نبود.
حالا شاید سوال همیشگی اهل ایمان به سادگی جواب داده شود؟ همیشه مومنان این سوال را از خود می کنند که خداوند چرا با وجود اینکه می دانست شیطان قصد فریب بندگانش را دارد که از عبودیت خداوند دورشان بکند اجازه داد شیطان بماند و با آزادی کامل به کار خود ادامه دهد؟ جوابش را باید در کارکرد شیطان جست، فقدان شیطان یعنی فقدان موضوعیتی به نام تکامل ، در ادیان ابراهیمی و به ویژه اسلام نیز به خوبی بر این مساله تاکید می شود که جهاد اکبر غلبه بر هواهای نفسانی است و در این راه غلبه بر وسوسه های شیطانی گام اول رستکاری است. بدین معنی که شیطانی باید باشد تا غلبه بر آن ایمان و عبودیت را ارزشمند کند وگرنه بی وجود عنصری به نام شیطان و وسوسه هایش ـ نه ایمانی وجود خواهد داشت و نه آن ایمان را ارزش و قربی.
آنچه می ماند این که بدانیم وسوسه های شیطانی نیز امری نسبی است که از دینی به دینی دیگر و از مذهبی به مذهبی دیگر تغییر می کند. سهل است حتی می تواند ازفردی به فردی دیگر نیز متفاوت باشد. برای مومنی ممکن است ترک نماز شب وسوسه ای شیطانی باشد و برای مومنی دیگر صرفا بیدار نشدن برای نماز صبح ، برای یک یهودی ممکن است تردید در اثربخشی اوراد پای دیوار ندبه وسوسه ای شیطانی باشد و برای یک مسلمان ، تردید در اثربخشی آیه الکرسی در گشایش مشکلات و رفع بلیات،
از منظری فرامتنی تا زمانی که چارچوبهایی وجود دارد که خارج شدن از آنها به مثابه ارتکاب رفتاری ضدعبودیت است ، موجودی به نام شیطان نیز موضوعیت دارد.
#انوش_ترابی
🐬@faramatni
آشنایی زدایی از واژه ها
این واژه: شیطان
واژه شیطان واژه ای آشنا برای اهل ایمان است. این واژه آشناتر می شود زمانی که اهل ایمان رفتاری انجام می دهند که خلاف آموزه های دینی شان باشد، بلافاصله مومنان دلیل این رفتار خارج از چارچوبهای عبودیت را به فرشته ای نسبت می دهند که اعتقاد دارند روزی بخاطر عدم سجده به آدم به فرمان خداوند از بهشت رانده شد و سوگند یاد کرد که مومنان را از راه بندگی منحرف کند. اگر چه شاید هیچ یک از مومنان ندانند که اصولا تا سه هزار و سیصد سال پیش فرشته ای به نام شیطان در هیچ یک از کتابهای مقدس و در هیچ یک از ادیان وجود نداشته است. در کتابهای اول تورات و در سفر پیدایش اصولا فریب خوردن حوا به مار نسبت داده شده و در پنج کتاب نخست تورات که پیش از آشنایی بنی اسرائیل با ایرانیان و آیین زرتشتی نگاشته شده است ، اثری از شیطان یا ابلیس مشاهده نمی شود.
اگر کمی به عقب تر برگردیم یعنی به پیش از آخن آتون در مصر ، اصولا در تمام قبایل جهان چندخدایی رواج داشته است که هریک از خدایان مامور به کاری خاص بوده اند و از همین روی نمادی به نام شیطان یا اهریمن در برابر خدا فاقد موضوعیت بوده است.
با وجود اینکه نخستین نشانه های یکتا پرستی در مصر زمان آخن آتون (آمن هوتپ چهارم) و در قالب آفتاب پرستی پیدا شده اما تا دویست سال پس از آن که زرتشت اهورامزدا را به عنوان یگانه خدای جهان معرفی می کند و در "گاهان" اهریمن را در مقابل نور قرار می دهد ، ثنویتی در ادیان وجود ندارد. بیش از یک هزار سال بعد ، یهودیان تبعیدی در بابل با نشانه ها و کارکرد اهریمن در آیین زرتشت آشنا می شوند و از آن به بعد بتدریج اهریمن، در قالب شیطان یا ابلیس به اسفار بعدی تورات راه می یابد. و این ارتقای درجه تا جایی می رسد که در کتابهای آخر عهد و سپس در قرآن کریم فریب آدم و حوا و تشویق آنان به خوردن میوه ممنوعه به ابلیس نسبت داده می شود.
از منظری فرامتنی عمل شیطانی چیزی جز خروج از چارچوبهای عادت کرده ی عبودیت نیست که به فرآیند عادی ثبت داده های جدید در مغز برمی گردد و شیطان همان وسوسه ای است که آدمی را به جستجوی عرصه های تازه و ارتکاب رفتارهایی فراتر از چارچوبهای قطعی شده ترغیب می کند. وسوسه ای که خاصیت طبیعی هر ارگانیسمی در هستی است و اگر نبود این اشتیاق به کاوش ها و ساختارشکنی ها ، نه تنها انسان که هیچ ارگانیسم دیگری را سودای تکامل نبود.
حالا شاید سوال همیشگی اهل ایمان به سادگی جواب داده شود؟ همیشه مومنان این سوال را از خود می کنند که خداوند چرا با وجود اینکه می دانست شیطان قصد فریب بندگانش را دارد که از عبودیت خداوند دورشان بکند اجازه داد شیطان بماند و با آزادی کامل به کار خود ادامه دهد؟ جوابش را باید در کارکرد شیطان جست، فقدان شیطان یعنی فقدان موضوعیتی به نام تکامل ، در ادیان ابراهیمی و به ویژه اسلام نیز به خوبی بر این مساله تاکید می شود که جهاد اکبر غلبه بر هواهای نفسانی است و در این راه غلبه بر وسوسه های شیطانی گام اول رستکاری است. بدین معنی که شیطانی باید باشد تا غلبه بر آن ایمان و عبودیت را ارزشمند کند وگرنه بی وجود عنصری به نام شیطان و وسوسه هایش ـ نه ایمانی وجود خواهد داشت و نه آن ایمان را ارزش و قربی.
آنچه می ماند این که بدانیم وسوسه های شیطانی نیز امری نسبی است که از دینی به دینی دیگر و از مذهبی به مذهبی دیگر تغییر می کند. سهل است حتی می تواند ازفردی به فردی دیگر نیز متفاوت باشد. برای مومنی ممکن است ترک نماز شب وسوسه ای شیطانی باشد و برای مومنی دیگر صرفا بیدار نشدن برای نماز صبح ، برای یک یهودی ممکن است تردید در اثربخشی اوراد پای دیوار ندبه وسوسه ای شیطانی باشد و برای یک مسلمان ، تردید در اثربخشی آیه الکرسی در گشایش مشکلات و رفع بلیات،
از منظری فرامتنی تا زمانی که چارچوبهایی وجود دارد که خارج شدن از آنها به مثابه ارتکاب رفتاری ضدعبودیت است ، موجودی به نام شیطان نیز موضوعیت دارد.
#انوش_ترابی
🐬@faramatni
🐬@faramatni
به کجا ؟
به عشق
اما عشق
که به اندیشه ات فرو می برد
به اندیشه
اما اندیشه
که اندوهگینت می کند
به اندوه
اما اندوه
که به ترحم می انجامد
به ترحم
اما ترحم
که به نومیدی می کشاند
به نومیدی
اما نومیدی
که به پرسش می انجامد
به پرسش
اما پرسش
که به پاسخ می انجامد
به پاسخ
اما پاسخ
که به سرکشی می انجامد
به سرکشی
اما سرکشی
که به مرگ می انجامد
پس سرانجام به مرگ
اما بی سرکشی
بی ترحم
بی عشق
زندگی را چه معنایی ست ؟
✍اریش فرید(شاعر اتریشی)
🐬@faramatni
به کجا ؟
به عشق
اما عشق
که به اندیشه ات فرو می برد
به اندیشه
اما اندیشه
که اندوهگینت می کند
به اندوه
اما اندوه
که به ترحم می انجامد
به ترحم
اما ترحم
که به نومیدی می کشاند
به نومیدی
اما نومیدی
که به پرسش می انجامد
به پرسش
اما پرسش
که به پاسخ می انجامد
به پاسخ
اما پاسخ
که به سرکشی می انجامد
به سرکشی
اما سرکشی
که به مرگ می انجامد
پس سرانجام به مرگ
اما بی سرکشی
بی ترحم
بی عشق
زندگی را چه معنایی ست ؟
✍اریش فرید(شاعر اتریشی)
🐬@faramatni
🐬@faramatni
هرگز مثل دیگر شاعران پاییز را دوست نداشته ام،
دوست داشتن سهل است ،
من هر پاییز با برگهای خشک فروریخته ام
و هر زمستان با انبوه درختان، یخ بسته ام
تا در بهاری دیگر دوباره بشکوفم
و همیشه مهمترین سوال زندگی ام در پاییز این بوده است:
آیا دوباره بهار را خواهم دید؟
حالا دوباره بهار در راه است
صدای پاهایش را می شنوم
پرندگانی که از جنوب آمده اند
غوغایی به راه انداخته اند
روی شاخه های درختان
بادهای گرم اسفندی
باغ را از خوابهای زمستانی
بیدار می کند
و همچنان که زمین گرم می شود
در زیر چمن های یخ بسته و خشک
اتفاق های سبزی دارد می افتد.
حقیقتش را بخواهید
احساس بهار شایستگی می خواهد
جانهایی شایسته شکوفایی
دلهایی شایسته عشق
و انسانهایی شایسته رستاخیز.
تمام اهالی این کوچه باغ را
به جشن حیات دعوت می کنم ،
برای همراهی با این همه زیبایی و شکوفایی.
#انوش
🐬@faramatni
هرگز مثل دیگر شاعران پاییز را دوست نداشته ام،
دوست داشتن سهل است ،
من هر پاییز با برگهای خشک فروریخته ام
و هر زمستان با انبوه درختان، یخ بسته ام
تا در بهاری دیگر دوباره بشکوفم
و همیشه مهمترین سوال زندگی ام در پاییز این بوده است:
آیا دوباره بهار را خواهم دید؟
حالا دوباره بهار در راه است
صدای پاهایش را می شنوم
پرندگانی که از جنوب آمده اند
غوغایی به راه انداخته اند
روی شاخه های درختان
بادهای گرم اسفندی
باغ را از خوابهای زمستانی
بیدار می کند
و همچنان که زمین گرم می شود
در زیر چمن های یخ بسته و خشک
اتفاق های سبزی دارد می افتد.
حقیقتش را بخواهید
احساس بهار شایستگی می خواهد
جانهایی شایسته شکوفایی
دلهایی شایسته عشق
و انسانهایی شایسته رستاخیز.
تمام اهالی این کوچه باغ را
به جشن حیات دعوت می کنم ،
برای همراهی با این همه زیبایی و شکوفایی.
#انوش
🐬@faramatni