🔺ما در سراى گدايان نيستيم!!
✍️صالح بن سعيد گويد: خدمت امام هادى عليه السلام رسيدم و عرضكردم: قربانت، در هر امرى در صدد خاموش كردن نور شما و كوتاهى در حق شما بودند، تا آنجا كه شما را در اين سراى زشت و بدنامى كه سراى گدايان نامند منزل دادند!
✨امام فرمود: پسر سعيد؟ تو هم چنين فكر ميكنى؟! سپس با دستش اشاره كرد و فرمود: بنگر، من نگاه كردم، بوستان‌هایى ديدم سرور بخش و بوستانهایی با ميوههاى تازهرس، كه در آنها دخترانى نيكو و خوشبوى بود مانند مرواريد در صدف و پسر بچهگان و مرغان و آهوان و نهرهاى جوشان كه چشمم خيره شد و ديدهام از كار افتاد، آنگاه فرمود: ما هر كجا باشيم اينها براى ما مهياست، ما در سراى گدايان نيستيم.!
📓الكافي، ج۱، ص۴۹۸، ح۲
📘بصائر الدرجات، جزء۸، باب۱۳، ح۷
📗الإختصاص، ص۳۲۴
📙الخرائج و الجرائح، ج۲، ص۶۸۰
📗مناقب بن شهرآشوب، ج۴، ص۴۱۱
📕بحار الأنوار، ج۵۰، ص۱۳۲، ح۱۵
🔸امام صادق عليه السلام فرمودند: «كسى كه معتقد باشد كه امام به آنچه در دست مردم است احتياج دارد كافر شده است.»
📕الكافي، ج۱، ص۵۳۷
#فضائل_امام_هادی
🔗@eteqadate_shie
✍️صالح بن سعيد گويد: خدمت امام هادى عليه السلام رسيدم و عرضكردم: قربانت، در هر امرى در صدد خاموش كردن نور شما و كوتاهى در حق شما بودند، تا آنجا كه شما را در اين سراى زشت و بدنامى كه سراى گدايان نامند منزل دادند!
✨امام فرمود: پسر سعيد؟ تو هم چنين فكر ميكنى؟! سپس با دستش اشاره كرد و فرمود: بنگر، من نگاه كردم، بوستان‌هایى ديدم سرور بخش و بوستانهایی با ميوههاى تازهرس، كه در آنها دخترانى نيكو و خوشبوى بود مانند مرواريد در صدف و پسر بچهگان و مرغان و آهوان و نهرهاى جوشان كه چشمم خيره شد و ديدهام از كار افتاد، آنگاه فرمود: ما هر كجا باشيم اينها براى ما مهياست، ما در سراى گدايان نيستيم.!
📓الكافي، ج۱، ص۴۹۸، ح۲
📘بصائر الدرجات، جزء۸، باب۱۳، ح۷
📗الإختصاص، ص۳۲۴
📙الخرائج و الجرائح، ج۲، ص۶۸۰
📗مناقب بن شهرآشوب، ج۴، ص۴۱۱
📕بحار الأنوار، ج۵۰، ص۱۳۲، ح۱۵
🔸امام صادق عليه السلام فرمودند: «كسى كه معتقد باشد كه امام به آنچه در دست مردم است احتياج دارد كافر شده است.»
📕الكافي، ج۱، ص۵۳۷
#فضائل_امام_هادی
🔗@eteqadate_shie
🔺صعود به آسمان توسط امام هادی سلام الله علیه و آوردن پرنده طلائی
✍🏻عمار بن زید گوید: به امام هادی علیه السلام عرض کردم: آیا شما می‌توانید به آسمان بالا روید و چیزی با خود بیاورید که نمونه‌اش در زمین نباشد؟! تا این درخواست را نمودم، دیدم امام علیه السلام در هوا بالا رفت و من به ایشان نگاه کردم تا از نظرم پنهان گردید، پس از مدتی برگشت و با خود پرنده‌ای طلائی آورد که در گوش‌هایش گوشواره‌های طلا و در منقارش دُرّ گرانبهایی بود و می‌گفت: خدایی جز خداوند یکتا نیست، محمد فرستاده خداوند است و علی ولی پروردگار و ائمه پس از او حجت‌های خدایند. سپس امام علیه السلام فرمود: این پرنده‌ای از پرندگان بهشت است، سپس آن را رها کرد و او بازگشت.
📕نوادر المعجزات، ص۳۶۶
📙دلائل الإمامة، ص۴۱۳
📘مدينة معاجز الأئمة الإثني عشر، ج۷، ص۴۴۲
#فضائل_امام_هادی
🔗@eteqadate_shie
✍🏻عمار بن زید گوید: به امام هادی علیه السلام عرض کردم: آیا شما می‌توانید به آسمان بالا روید و چیزی با خود بیاورید که نمونه‌اش در زمین نباشد؟! تا این درخواست را نمودم، دیدم امام علیه السلام در هوا بالا رفت و من به ایشان نگاه کردم تا از نظرم پنهان گردید، پس از مدتی برگشت و با خود پرنده‌ای طلائی آورد که در گوش‌هایش گوشواره‌های طلا و در منقارش دُرّ گرانبهایی بود و می‌گفت: خدایی جز خداوند یکتا نیست، محمد فرستاده خداوند است و علی ولی پروردگار و ائمه پس از او حجت‌های خدایند. سپس امام علیه السلام فرمود: این پرنده‌ای از پرندگان بهشت است، سپس آن را رها کرد و او بازگشت.
📕نوادر المعجزات، ص۳۶۶
📙دلائل الإمامة، ص۴۱۳
📘مدينة معاجز الأئمة الإثني عشر، ج۷، ص۴۴۲
#فضائل_امام_هادی
🔗@eteqadate_shie
✨خلق پرنده‌ای از گل توسط امام هادی سلام الله علیه
✍️هاشم بن زید گوید: امام هادی علیه السلام را دیدم که کور مادر زادی را که نزد ایشان آورده بودند شفا دادند. و دگر بار دیدم که از گل، مجسمه‌ای شبیه پرنده ساخت و در آن دمیدند پس آن مجسمه به پرنده تبدیل شد و پرواز کرد. خدمت ایشان عرض کردم: بین شما و بین حضرت عیسی فرقی نیست. پس ایشان فرمودند: من از اویم و او از من است.
📙عيون المعجزات، ص۳۲۵و۳۲۶
📘مدينة معاجز، ج۷، ص۴۵۸
📕بحار الأنوار، ج۵۰، ص۱۸۵، ح۶۳
#فضائل_امام_هادی #خالقیت #خلق #وساطت
🔗@eteqadate_shie
✍️هاشم بن زید گوید: امام هادی علیه السلام را دیدم که کور مادر زادی را که نزد ایشان آورده بودند شفا دادند. و دگر بار دیدم که از گل، مجسمه‌ای شبیه پرنده ساخت و در آن دمیدند پس آن مجسمه به پرنده تبدیل شد و پرواز کرد. خدمت ایشان عرض کردم: بین شما و بین حضرت عیسی فرقی نیست. پس ایشان فرمودند: من از اویم و او از من است.
📙عيون المعجزات، ص۳۲۵و۳۲۶
📘مدينة معاجز، ج۷، ص۴۵۸
📕بحار الأنوار، ج۵۰، ص۱۸۵، ح۶۳
#فضائل_امام_هادی #خالقیت #خلق #وساطت
🔗@eteqadate_shie
دفاع از اعتقادات و رد شبهات
🔺امام را با چه چيز بايد شناخت؟ ( تکلم امام به زبان فارسی ) ✍️ابو بصير میگويد: از امام كاظم عليه السلام پرسيدم: امام را با چه چيز بايد شناخت؟ فرمود: با ويژگی‌هايى كه بايد داشته باشد و با مردم به هر زبانى سخن بگويد. مدتى نگذشت كه يك نفر خراسانى وارد شد و…
✨قدرت تکلم یک شیعه به ۷۳ زبان به اعجاز امام هادی صلوات الله علیه
✍🏻ابو هاشم جعفری میگوید: خدمت امام هادی (صلوات الله علیه) رسیدم و حضرت به زبان هندی با من صحبت کرد ولی من نمی‌توانستم جواب بدهم! جلوی امام یک ظرف پر از ریگی بود، یک ریگ از میان آنها برداشت و در دهان خودش گذاشت، و مدتی مکید سپس آن را به من داد و من نیز در دهانم گذاشتم؛ به خدا سوگند از خدمت امام مرخص نشده بودم که می‌توانستم به هفتاد و سه زبان صحبت کنم و اولی آنها زبان هندی بود.
📗إعلام الورى بأعلام الهدى، ص۳۵۶
📕الثاقب في المناقب، ص۵۳۳
📘كشف الغمة (ط - القديمة)، ج۲، ص۳۹۷
📙بحار الأنوار، ج۵۰، ص۱۳۶، ح۱۷
📔مدينة معاجز، ج۷، ص۴۵۲
#فضائل_امام_هادی #نشانه_امامت #علم_امام #علم_به_جمیع_زبانها_و_نطقها
🔗@eteqadate_shie
✍🏻ابو هاشم جعفری میگوید: خدمت امام هادی (صلوات الله علیه) رسیدم و حضرت به زبان هندی با من صحبت کرد ولی من نمی‌توانستم جواب بدهم! جلوی امام یک ظرف پر از ریگی بود، یک ریگ از میان آنها برداشت و در دهان خودش گذاشت، و مدتی مکید سپس آن را به من داد و من نیز در دهانم گذاشتم؛ به خدا سوگند از خدمت امام مرخص نشده بودم که می‌توانستم به هفتاد و سه زبان صحبت کنم و اولی آنها زبان هندی بود.
📗إعلام الورى بأعلام الهدى، ص۳۵۶
📕الثاقب في المناقب، ص۵۳۳
📘كشف الغمة (ط - القديمة)، ج۲، ص۳۹۷
📙بحار الأنوار، ج۵۰، ص۱۳۶، ح۱۷
📔مدينة معاجز، ج۷، ص۴۵۲
#فضائل_امام_هادی #نشانه_امامت #علم_امام #علم_به_جمیع_زبانها_و_نطقها
🔗@eteqadate_shie
💕 امام هادی علیه السلام در صُوَر مختلفه 💕
✍🏻 روایت شده است از ابو القاسم بن قاسم از خادم امام هادی علیه السلام که میگوید: متوکل حضرت را تحت نظر گرفته بود و نمی‌گذاشت کسی خدمتش برسد. یک‌روز بیرون آمدم و امام در خانه متوکل بود.
🔺گروهی از شیعیان نیز پشت درب اجتماع کرده بودند؛ پرسیدم: برای چه اینجا جمع شده‌اید؟ گفتند: منتظر مولایمان هستیم تا ایشان را نظاره کنیم و به ایشان سلام کنیم و برویم.
🔹گفتم: اگر ایشان را ببینید می‌شناسید؟ گفتند: ما همه ما ایشان را می‌شناسیم.
💫 وقتی امام خارج شد، از جای حرکت کرده و سلام دادند. امام پیاده و وارد خانه خود گردید. آنها هم خواستند برگردند. من رو به آن جمعیت کرده، گفتم: بایستید تا من سؤالی از شما بکنم!
🔸مگر شما امامتان را ندیدید؟ گفتند: بله!
⚡️ گفتم: برایم وصفش کنید!
- یکی گفت: پیر مردی بود که موهای سرش سفید شده بود و رنگ چهره‌اش کمی میل به سرخی داشت.
- دیگری گفت: دروغ نگو! محاسنی سیاه و چهره‌ای گندمگون داشت.
- دیگری گفت: نه بجان خودم چنین نبود. مردی بین ۴۰ و ۵۰ سال بود با چهره‌ای بین سفید و گندمی.
🍃 به آنها گفتم: مگر ادعا نمی‌کردید که ایشان‌را می‌شناسید!؟ بروید در پناه خداوند! 🙂
📚الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۴۰۳
📚بحار الأنوار، ج۵۰، ص۱۴۸
✍️ مشابه همین روایت را جناب حسین بن عبد الوهاب در کتاب عیون المعجزات، ص۳۲۴ به نقل از کتاب الإستشهاد أبوالقاسم علی بن أحمد کوفی از مشایخی که آنها خُدام برخی از ائمه علیهم السلام بوده‌اند، با اندکی اختلاف در الفاظ روایت کرده است!
🍃سید نعمة الله جزائری در ذیل این روایت می‌نویسد:
- این (روایت) واضح می‌سازد آنچه که مکرراً در این کتاب ذکر آن گذشت که ائمه اطهار علیهم السلام ظاهر می‌شوند بر مردم با صورت‌هایی مختلف، به آنچه با احوالات مردم تناسب دارد و عقول شان آن را تحمل می‌کند، از جهت حکمت‌ها و مصالحی که عقول ما به آنها نمی‌رسد.
📙رياض الأبرار في مناقب الأئمة الأطهار، ج۲، ص۴۶۹
#فضائل_امام_هادی #انقلاب_صور
🔗@eteqadate_shie
✍🏻 روایت شده است از ابو القاسم بن قاسم از خادم امام هادی علیه السلام که میگوید: متوکل حضرت را تحت نظر گرفته بود و نمی‌گذاشت کسی خدمتش برسد. یک‌روز بیرون آمدم و امام در خانه متوکل بود.
🔺گروهی از شیعیان نیز پشت درب اجتماع کرده بودند؛ پرسیدم: برای چه اینجا جمع شده‌اید؟ گفتند: منتظر مولایمان هستیم تا ایشان را نظاره کنیم و به ایشان سلام کنیم و برویم.
🔹گفتم: اگر ایشان را ببینید می‌شناسید؟ گفتند: ما همه ما ایشان را می‌شناسیم.
💫 وقتی امام خارج شد، از جای حرکت کرده و سلام دادند. امام پیاده و وارد خانه خود گردید. آنها هم خواستند برگردند. من رو به آن جمعیت کرده، گفتم: بایستید تا من سؤالی از شما بکنم!
🔸مگر شما امامتان را ندیدید؟ گفتند: بله!
⚡️ گفتم: برایم وصفش کنید!
- یکی گفت: پیر مردی بود که موهای سرش سفید شده بود و رنگ چهره‌اش کمی میل به سرخی داشت.
- دیگری گفت: دروغ نگو! محاسنی سیاه و چهره‌ای گندمگون داشت.
- دیگری گفت: نه بجان خودم چنین نبود. مردی بین ۴۰ و ۵۰ سال بود با چهره‌ای بین سفید و گندمی.
🍃 به آنها گفتم: مگر ادعا نمی‌کردید که ایشان‌را می‌شناسید!؟ بروید در پناه خداوند! 🙂
📚الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۴۰۳
📚بحار الأنوار، ج۵۰، ص۱۴۸
✍️ مشابه همین روایت را جناب حسین بن عبد الوهاب در کتاب عیون المعجزات، ص۳۲۴ به نقل از کتاب الإستشهاد أبوالقاسم علی بن أحمد کوفی از مشایخی که آنها خُدام برخی از ائمه علیهم السلام بوده‌اند، با اندکی اختلاف در الفاظ روایت کرده است!
🍃سید نعمة الله جزائری در ذیل این روایت می‌نویسد:
- این (روایت) واضح می‌سازد آنچه که مکرراً در این کتاب ذکر آن گذشت که ائمه اطهار علیهم السلام ظاهر می‌شوند بر مردم با صورت‌هایی مختلف، به آنچه با احوالات مردم تناسب دارد و عقول شان آن را تحمل می‌کند، از جهت حکمت‌ها و مصالحی که عقول ما به آنها نمی‌رسد.
📙رياض الأبرار في مناقب الأئمة الأطهار، ج۲، ص۴۶۹
#فضائل_امام_هادی #انقلاب_صور
🔗@eteqadate_shie
دفاع از اعتقادات و رد شبهات
⚡️خلق کردن شير از صورت روی پرده، توسط حضرت امام کاظم علیه السلام ✍🏻بسند صحیح از علی بن يقطين روایت شده: هارون‌الرشيد(الحقیر) مردی را طلب كرد كه امر إمامت آنحضرت را باطل سازد و آنحضرت را در مجلس خجالت دهد. برای اين منظور مرد ساحری را حاضر كردند…
✨ خلق کردن دو شیر از تصاویر روی متکای متوکل ملعون توسط امام هادی علیه السلام!
🍃 زرّافه دربان متوكل مى‌گويد: از هندوستان مرد شعبده بازى نزد متوكل آمد. و متوكل شعبده بازى را خيلى دوست مى‌داشت. و اين شخص در فن خويش خيلى ماهر بود. متوكل خواست امام هادی عليه السلام را شرمنده سازد. به مرد شعبده باز گفت: اگر بتوانى او را خجل سازى، هزار دينار به تو مى‌دهم! زرّافه مى‌گويد: متوكل دستور داد نانهاى نازک و سبكى بپزند و آنها را بر سر سفره بگذارند. و مرا نيز كنار سفره نشاند. و امام عليه السّلام را هم براى غذا خوردن دعوت كرد. و طرف چپ حضرت، متّكايى بود كه تصوير شير بر آن بود. شعبده باز هم روبروى متّكا نشست. وقتى كه امام عليه السّلام دستش را به سوى نان دراز كرد، مرد شعبده باز كارى كرد كه نان به هوا پريد. دوباره امام عليه السّلام دست برد تا نان را بردارد، باز شعبده باز كار سابق خويش را تكرار نمود. و همه خنديدند.
🔸در اين هنگام، حضرت دست خود را به تصوير شيرى كه در متّكا بود زد و فرمود: اين مرد را بگير. ناگهان شير از متّكا پريد و مرد شعبده باز را دريد و خورد و به جاى سابق خويش برگشت.
🔹مردم از اين كار حيران شدند. سپس امام برخاست. متوكل گفت: خواهش مى‌كنم بنشين و اين مرد را برگردان. حضرت فرمود: به خدا قسم! او ديگر بعد از اين ديده نخواهد شد. و رو به متوكل كرد و فرمود: آيا دشمنان خدا را بر دوستان او مسلّط مى‌گردانى. حضرت رفت و آن مرد، ديگر رؤيت نگرديد.
📚 الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۴۰۰
📚 الثاقب في المناقب، ص۵۵۵
📚 کشف الغمة، ج۲، ص۹۰۱
📚 الهداية الکبرى، ص۳۱۹
🔗مطلب مرتبط:
➖خلق کردن دو شیر از تصاویر توسط امام رضا علیه السلام
➖خلق کردن شير از صورت روی پرده، توسط حضرت امام کاظم علیه السلام
➖ خلق شیر از کلید توسط امام صادق علیه السلام
#فضائل_امام_هادی #خالقیت #خلق #وساطت
🔗@eteqadate_shie
🍃 زرّافه دربان متوكل مى‌گويد: از هندوستان مرد شعبده بازى نزد متوكل آمد. و متوكل شعبده بازى را خيلى دوست مى‌داشت. و اين شخص در فن خويش خيلى ماهر بود. متوكل خواست امام هادی عليه السلام را شرمنده سازد. به مرد شعبده باز گفت: اگر بتوانى او را خجل سازى، هزار دينار به تو مى‌دهم! زرّافه مى‌گويد: متوكل دستور داد نانهاى نازک و سبكى بپزند و آنها را بر سر سفره بگذارند. و مرا نيز كنار سفره نشاند. و امام عليه السّلام را هم براى غذا خوردن دعوت كرد. و طرف چپ حضرت، متّكايى بود كه تصوير شير بر آن بود. شعبده باز هم روبروى متّكا نشست. وقتى كه امام عليه السّلام دستش را به سوى نان دراز كرد، مرد شعبده باز كارى كرد كه نان به هوا پريد. دوباره امام عليه السّلام دست برد تا نان را بردارد، باز شعبده باز كار سابق خويش را تكرار نمود. و همه خنديدند.
🔸در اين هنگام، حضرت دست خود را به تصوير شيرى كه در متّكا بود زد و فرمود: اين مرد را بگير. ناگهان شير از متّكا پريد و مرد شعبده باز را دريد و خورد و به جاى سابق خويش برگشت.
🔹مردم از اين كار حيران شدند. سپس امام برخاست. متوكل گفت: خواهش مى‌كنم بنشين و اين مرد را برگردان. حضرت فرمود: به خدا قسم! او ديگر بعد از اين ديده نخواهد شد. و رو به متوكل كرد و فرمود: آيا دشمنان خدا را بر دوستان او مسلّط مى‌گردانى. حضرت رفت و آن مرد، ديگر رؤيت نگرديد.
📚 الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۴۰۰
📚 الثاقب في المناقب، ص۵۵۵
📚 کشف الغمة، ج۲، ص۹۰۱
📚 الهداية الکبرى، ص۳۱۹
🔗مطلب مرتبط:
➖خلق کردن دو شیر از تصاویر توسط امام رضا علیه السلام
➖خلق کردن شير از صورت روی پرده، توسط حضرت امام کاظم علیه السلام
➖ خلق شیر از کلید توسط امام صادق علیه السلام
#فضائل_امام_هادی #خالقیت #خلق #وساطت
🔗@eteqadate_shie
دفاع از اعتقادات و رد شبهات
✍️ استشهاد حضرت زینب کبریٰ سلام الله علیها در مجلس ابن زياد ملعون به آيه شریفه تطهير! ⚡️ابن زياد ملعون حرامزاده رو به حضرت زينب كبری سلام الله علیها كرد و گفت: سپاس خدايی را كه شما را مفتضح ساخت و مقتول ساخت و دروغ شما را ظاهر نمود! 💚 حضرت عالمه غیر معلمه…
✍️ گوشت بدن فرزندان رسول الله صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه السلام ( از جمله زینب کبری سلام الله علیها ) بر درندگان حرام است!
📖ابوالهلقام، عبدالله بن جعفر حمیری، صقر جبلی، ابو شعیب حناط و علی بن مهزیار گفته‌اند:
زینب کذابه مدعی بود دختر علی بن ابی طالب (علیه السلام) است.
🔥متوکل ملعون او را احضار کرد و گفت: نسب خود را بگو، گفت من زینب دختر علی (علیه السلام) هستم که او را به شام برده‌اند و در یکی از بیابانها در میان بنی کلب قرار گرفته و آنجا اقامت گزیده است. متوکل گفت: زینب دختر علی (علیه السلام) از دورانی کهن است و تو جوانی! گفت: پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مرا دعا کرده است که در هر پنجاه سال یک بار جوانی‌ام باز گردد.
🔥متوکل بزرگان خاندان ابوطالب را خواست و پرسید چگونه به دروغ این زن پی‌برده شود؟ فتح گفت: تنها ابن الرضا (امام هادی علیه السلام) می‌تواند تو را در این باره آگاه کند. متوکل دستور داد او را به حضور آوردند و از او پرسیدند.
🌷حضرت امام هادی صلوات الله علیه فرمود: فرزندان امیرالمومنین (علیه السلام) را نشانه‌ای است. پرسیدند: آن چیست؟ فرمود: درندگان متعرض آنها نمی‌شوند این زن را در معرض درندگان بگذارید، اگر متعرض او نشدند راست میگوید.
⚡️آن زن (زینب کذابه) گفت: ای امیرمؤمنان (متوکل حرامزاده) درباره من از خدا پروا کن او قصد کشتن مرا دارد. پس بر الاغ نشست و فریاد میزد: من زینب کذابم!
🍃 در روایتی است که این کار را بدان زن پیشنهاد کردند و او نپذیرفت، اما او را در معرض درندگان نهادند و درندگان او را خوردند!
🔹جناب علی بن مهزیار میگوید: در این میان علی بن جهم گفت: این سخن را دربارهٔ گوینده‌اش (امام هادی علیه السلام) بیازمایید پس درندگان را سه روز گرسنه نگه داشتند و آنگاه امام علیه السلام را خواندند و درندگان را آزاد کردند. اما آنها چون او را دیدند به او پناه بردند و دم تکانیدند. امام به آنها اعتنایی نکرد و بر بام رفت و نزد متوکل نشست. پس از بام فرود آمد و درندگان به او پناه می‌جستند و دم می‌تکاندند تا آنکه بیرون رفت.
🌷و فرمود: پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) فرموده است: گوشت فرزندان من بر درندگان حرام است.
📚 المناقب ج۳، ص۵۱۸
🔗مطالب مرتبط:
➖حضرت زینب سلام الله علیها عالمه غیر معلمه
➖استشهاد حضرت زینب در مجلس ابن زياد به آيه شریفه تطهير
#فضائل_حضرت_زینب #فضائل_امام_هادی #فضائل_اهل_بیت
🔗@eteqadate_shie
📖ابوالهلقام، عبدالله بن جعفر حمیری، صقر جبلی، ابو شعیب حناط و علی بن مهزیار گفته‌اند:
زینب کذابه مدعی بود دختر علی بن ابی طالب (علیه السلام) است.
🔥متوکل ملعون او را احضار کرد و گفت: نسب خود را بگو، گفت من زینب دختر علی (علیه السلام) هستم که او را به شام برده‌اند و در یکی از بیابانها در میان بنی کلب قرار گرفته و آنجا اقامت گزیده است. متوکل گفت: زینب دختر علی (علیه السلام) از دورانی کهن است و تو جوانی! گفت: پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مرا دعا کرده است که در هر پنجاه سال یک بار جوانی‌ام باز گردد.
🔥متوکل بزرگان خاندان ابوطالب را خواست و پرسید چگونه به دروغ این زن پی‌برده شود؟ فتح گفت: تنها ابن الرضا (امام هادی علیه السلام) می‌تواند تو را در این باره آگاه کند. متوکل دستور داد او را به حضور آوردند و از او پرسیدند.
🌷حضرت امام هادی صلوات الله علیه فرمود: فرزندان امیرالمومنین (علیه السلام) را نشانه‌ای است. پرسیدند: آن چیست؟ فرمود: درندگان متعرض آنها نمی‌شوند این زن را در معرض درندگان بگذارید، اگر متعرض او نشدند راست میگوید.
⚡️آن زن (زینب کذابه) گفت: ای امیرمؤمنان (متوکل حرامزاده) درباره من از خدا پروا کن او قصد کشتن مرا دارد. پس بر الاغ نشست و فریاد میزد: من زینب کذابم!
🍃 در روایتی است که این کار را بدان زن پیشنهاد کردند و او نپذیرفت، اما او را در معرض درندگان نهادند و درندگان او را خوردند!
🔹جناب علی بن مهزیار میگوید: در این میان علی بن جهم گفت: این سخن را دربارهٔ گوینده‌اش (امام هادی علیه السلام) بیازمایید پس درندگان را سه روز گرسنه نگه داشتند و آنگاه امام علیه السلام را خواندند و درندگان را آزاد کردند. اما آنها چون او را دیدند به او پناه بردند و دم تکانیدند. امام به آنها اعتنایی نکرد و بر بام رفت و نزد متوکل نشست. پس از بام فرود آمد و درندگان به او پناه می‌جستند و دم می‌تکاندند تا آنکه بیرون رفت.
🌷و فرمود: پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) فرموده است: گوشت فرزندان من بر درندگان حرام است.
📚 المناقب ج۳، ص۵۱۸
🔗مطالب مرتبط:
➖حضرت زینب سلام الله علیها عالمه غیر معلمه
➖استشهاد حضرت زینب در مجلس ابن زياد به آيه شریفه تطهير
#فضائل_حضرت_زینب #فضائل_امام_هادی #فضائل_اهل_بیت
🔗@eteqadate_shie
⚡️لشکریان ائمه اطهار علیهم السلام از فرشتگان
✍🏻قطب الدین راوندی روایت کرده که:
🔥متوکل یا واثق یا یکی دیگر از خلفاء عباسی امر کرد عسکر (لشکر) خود را که ۹۰هزار بودند از اتراک که در سرّ من رأی (سامرا) بودند که هر کدام توبره اسب خود را از گِل سرخ پر کنند و در میان بیابان وسیعی در موضعی روی هم بریزند، ایشان چنین کردند وبه منزله کوه بزرگی شد و اسم آن را تلّ مخالی نهادند. آنگاه بالای آن رفت و حضرت امام علی نقی علیه السلام را نیز به آنجا طلبید و گفت: شما را اینجا خواستم تا مشاهده کنی لشکرهای مرا، و امر کرده بود لشکریان را که با زینت و اسلحه تمام حاضر باشند و غرضش آن بود که شوکت و اقتدار خود را بنماید تا مبادا آن حضرت یا یکی از اهل بیت او اراده خراج بر او نماید.
✨حضرت فرمود: می‌خواهی من نیز لشکر خود را بر تو ظاهر کنم؟ گفت: بلی، پس حضرت دعا کرد و فرمود: نگاه کن! چون نظر کرد دید ما بین آسمان و زمین از مشرق و مغرب پر است از ملائکه و تمام شاکی السلاح (مسلّح) بودند!
🔥خلیفه چون دید او را غش عارض شد چون به هوش آمد؛ حضرت فرمود:
ما به دنیای شما کاری نداریم ما مشغول به امر آخرت می‌باشیم بر تو باکی نباشد از آنچه گمان کرده‌ای، (یعنی اگر گمانت آن است که ما بر تو خروج می‌خواهیم بکنیم از این خیال راحت باش ما این اراده را نداریم.)
📕الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۴۱۴، ح۱۹
📘الثاقب في المناقب، ص۵۵۷، ح۱۷
📓كشف الغمة في معرفة الأئمة، ج۲، ص۳۹۵
📙مدينة معاجز الأئمة الإثني عشر، ج۷، ص۴۸۴
📚بحار الأنوار، ج۵۰، ص۱۵۵، ح۴۴
🔗مطلب مرتبط:
➖ظاهر شدن لشکر زیادی از جنیان و ملائکه در خدمت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف هنگام ظهور
➖منتظران ظهور حضرت قائم علیه السلام در جابلقا
#فضائل_امام_هادی #ملائکه
#اطاعت_ملائکه_از_امام #اطاعت_مخلوقات_از_امام
🔗@eteqadate_shie
✍🏻قطب الدین راوندی روایت کرده که:
🔥متوکل یا واثق یا یکی دیگر از خلفاء عباسی امر کرد عسکر (لشکر) خود را که ۹۰هزار بودند از اتراک که در سرّ من رأی (سامرا) بودند که هر کدام توبره اسب خود را از گِل سرخ پر کنند و در میان بیابان وسیعی در موضعی روی هم بریزند، ایشان چنین کردند وبه منزله کوه بزرگی شد و اسم آن را تلّ مخالی نهادند. آنگاه بالای آن رفت و حضرت امام علی نقی علیه السلام را نیز به آنجا طلبید و گفت: شما را اینجا خواستم تا مشاهده کنی لشکرهای مرا، و امر کرده بود لشکریان را که با زینت و اسلحه تمام حاضر باشند و غرضش آن بود که شوکت و اقتدار خود را بنماید تا مبادا آن حضرت یا یکی از اهل بیت او اراده خراج بر او نماید.
✨حضرت فرمود: می‌خواهی من نیز لشکر خود را بر تو ظاهر کنم؟ گفت: بلی، پس حضرت دعا کرد و فرمود: نگاه کن! چون نظر کرد دید ما بین آسمان و زمین از مشرق و مغرب پر است از ملائکه و تمام شاکی السلاح (مسلّح) بودند!
🔥خلیفه چون دید او را غش عارض شد چون به هوش آمد؛ حضرت فرمود:
ما به دنیای شما کاری نداریم ما مشغول به امر آخرت می‌باشیم بر تو باکی نباشد از آنچه گمان کرده‌ای، (یعنی اگر گمانت آن است که ما بر تو خروج می‌خواهیم بکنیم از این خیال راحت باش ما این اراده را نداریم.)
📕الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۴۱۴، ح۱۹
📘الثاقب في المناقب، ص۵۵۷، ح۱۷
📓كشف الغمة في معرفة الأئمة، ج۲، ص۳۹۵
📙مدينة معاجز الأئمة الإثني عشر، ج۷، ص۴۸۴
📚بحار الأنوار، ج۵۰، ص۱۵۵، ح۴۴
🔗مطلب مرتبط:
➖ظاهر شدن لشکر زیادی از جنیان و ملائکه در خدمت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف هنگام ظهور
➖منتظران ظهور حضرت قائم علیه السلام در جابلقا
#فضائل_امام_هادی #ملائکه
#اطاعت_ملائکه_از_امام #اطاعت_مخلوقات_از_امام
🔗@eteqadate_shie
