🧠♦️🔻🧠
پروفایل ایدئولوژی تربیتی معلمان ایرانی: پیشرفتگرایی در جایگاه نخست و جزمیتگرایی عقیدتی در مرتبه آخر
من (علی نوری) و همکارم خانم نرگس کیانی، دانش آموخته کارشناسی ارشد تاریخ و فلسفه تعلیم و تربیت دانشگاه ملایر، در مقالهای که اخیراً در نشریه پژوهش در برنامهریزی درسی منتشر شده، گزارش پژوهشی را ارائه کردهایم که به ارزیابی باورهای تربیتی معلمان ایرانی با استفاده از «پروفایل ایدئولوژیهای برنامه درسی» پرداخته است.
ایدئولوژیهای برنامه درسی، نظریههای هنجاری تربیتی هستند که تصمیمگیری و عملکرد آموزشگران درباره رسالت و هدف آموزش، محتوای برنامههای درسی، راهبردهای تدریس و شیوههای ارزشیابی را شکل میدهند. در واقع، میتوان آنها را نظامهایی اعتقادی دانست که تعیین میکنند «چه چیزی، چرا، چگونه و به چه دلایلی» باید تدریس شود. این ایدئولوژیها در شش دسته قرار میگیرند: جزمیتگرایی مذهبی (Religious Dogmatism)، انسانگرایی خردگرا (Rational Humanism)، پیشرفتگرایی (Progressivism)، نظریه انتقادی (Critical Theory)، نومفهومگرایی (Reconceptualism)، کثرتگرایی شناختی (Cognitive Pluralism). برای مرور کامل مراجعه کنید به مقاله ما از طریق لینک زیر:
https://www.jcsicsa.ir/article_180209.html
این بخش از پژوهش به روش پیمایشی انجام شده و هدف آن، شناسایی نوع پروفایل ایدئولوژیک معلمان ایرانی و ارتباط آن با متغیرهای جمعیتشناختی بود. ابزار مورد استفاده، مقیاس ۴۲ گویهای پروفایل ایدئولوژی برنامهدرسی بود که توسط این پژوهشگران طراحی شده است. برای دریافت نسخه فارسی مقیاس لینک پایین را باز کنید:
https://drive.google.com/file/d/1V7_xsFKQnl5w4vmGXacBplSelIWeFjSy/view?usp=sharing
و برای دریافت نسخه انگلیسی آن لینک پایین:
https://drive.google.com/file/d/18jEMLrdosUX-nVO_4uCG4ZLGIBqRacdi/view?usp=sharing
نتایج نشان داد که ایدئولوژی پیشرفتگرایی برای معلمان ایرانی در بالاترین جایگاه و جزمیت گرایی عقیدتی در پایینترین مرتبه قرار دارد.
همچنین نتایج نشان داد که میان ایدئولوژیهای برنامه درسی همبستگی مثبت و معناداری وجود دارد. بالاترین همبستگی میان پیشرفت گرایی و نومفهوم گرایی و ضعیف ترین نوع همبستگی میان جزمیت گرایی مذهبی و انسانگرایی خردگرا بود.
اگر چه تفاوت معنیداری در ترجیحات ایدئولوژی برنامه درسی معلمان بر حسب جنسیت مشاهده نشد، اما معلمان دارای مدرک تحصیلی کارشناسی و کارشناسی ارشد نسبت به معلمان دارای مدرک دکتری میزان ارزش همه ایدئولوژی ها را با درجه بالاتری ارزیابی نمودند.
همچنین، معلمان با سابقه بیشتر تجربه تدریس ایدئولوژی کثرت گرایی شناختی را دارای بیشترین ارزش میدانستند و معلمان با سابقه کمتر تمایل بیشتری به ایدئولوژی پیشرفت گرایی نشان دادند.
در حققیت دور از انتظار نیست که آموزشگران ایرانی با ایدئولوژی پیشرفت گرایی در بالاترین سطح ممکن موافق باشند، چرا که این ایدئولوژی منعکس کننده اندیشه های دانشمند بزرگ علوم تربیتی، جان دیوئی است و او یک نمونه متعالی و شاید تنها نظریه برنامه درسی ارائه کرده است که نه تنها دارای یک پشتوانه فلسفی قوی، بلکه بر پایه شواهد تجربی قوی (مطالعات هشت ساله دیوئی) حمایت می شود.
در مقابل، میتوان انتظار داشت که ایدئولوژی جزماندیشانه عقیدتی که هدف نهایی تعلیم و تربیت را شکل دادن به منش دانش آموزان مطابق با آموزه های یک عقیده خاص و ترغیب آنان به تنظیم زندگی خود بر اساس اصول و قواعد توصیه شده در آن عقیده خاص می داند، کمترین رتبه را نزد معلمان داشته باشد.
در صورتی که علاقمند به مطالعه متن کامل این مقاله هستید لینک پایین را باز کنید:
https://sanad.iau.ir/Journal/jsre/Article/1106840
لازم به ذکر است گزارش کامل ساخت و اعتبارسنجی پروفایل ایدئولوژیهای برنامه درسی در پایاننامه خانم نرگس کیانی آمده است.
پروفایل ایدئولوژی تربیتی معلمان ایرانی: پیشرفتگرایی در جایگاه نخست و جزمیتگرایی عقیدتی در مرتبه آخر
من (علی نوری) و همکارم خانم نرگس کیانی، دانش آموخته کارشناسی ارشد تاریخ و فلسفه تعلیم و تربیت دانشگاه ملایر، در مقالهای که اخیراً در نشریه پژوهش در برنامهریزی درسی منتشر شده، گزارش پژوهشی را ارائه کردهایم که به ارزیابی باورهای تربیتی معلمان ایرانی با استفاده از «پروفایل ایدئولوژیهای برنامه درسی» پرداخته است.
ایدئولوژیهای برنامه درسی، نظریههای هنجاری تربیتی هستند که تصمیمگیری و عملکرد آموزشگران درباره رسالت و هدف آموزش، محتوای برنامههای درسی، راهبردهای تدریس و شیوههای ارزشیابی را شکل میدهند. در واقع، میتوان آنها را نظامهایی اعتقادی دانست که تعیین میکنند «چه چیزی، چرا، چگونه و به چه دلایلی» باید تدریس شود. این ایدئولوژیها در شش دسته قرار میگیرند: جزمیتگرایی مذهبی (Religious Dogmatism)، انسانگرایی خردگرا (Rational Humanism)، پیشرفتگرایی (Progressivism)، نظریه انتقادی (Critical Theory)، نومفهومگرایی (Reconceptualism)، کثرتگرایی شناختی (Cognitive Pluralism). برای مرور کامل مراجعه کنید به مقاله ما از طریق لینک زیر:
https://www.jcsicsa.ir/article_180209.html
این بخش از پژوهش به روش پیمایشی انجام شده و هدف آن، شناسایی نوع پروفایل ایدئولوژیک معلمان ایرانی و ارتباط آن با متغیرهای جمعیتشناختی بود. ابزار مورد استفاده، مقیاس ۴۲ گویهای پروفایل ایدئولوژی برنامهدرسی بود که توسط این پژوهشگران طراحی شده است. برای دریافت نسخه فارسی مقیاس لینک پایین را باز کنید:
https://drive.google.com/file/d/1V7_xsFKQnl5w4vmGXacBplSelIWeFjSy/view?usp=sharing
و برای دریافت نسخه انگلیسی آن لینک پایین:
https://drive.google.com/file/d/18jEMLrdosUX-nVO_4uCG4ZLGIBqRacdi/view?usp=sharing
نتایج نشان داد که ایدئولوژی پیشرفتگرایی برای معلمان ایرانی در بالاترین جایگاه و جزمیت گرایی عقیدتی در پایینترین مرتبه قرار دارد.
همچنین نتایج نشان داد که میان ایدئولوژیهای برنامه درسی همبستگی مثبت و معناداری وجود دارد. بالاترین همبستگی میان پیشرفت گرایی و نومفهوم گرایی و ضعیف ترین نوع همبستگی میان جزمیت گرایی مذهبی و انسانگرایی خردگرا بود.
اگر چه تفاوت معنیداری در ترجیحات ایدئولوژی برنامه درسی معلمان بر حسب جنسیت مشاهده نشد، اما معلمان دارای مدرک تحصیلی کارشناسی و کارشناسی ارشد نسبت به معلمان دارای مدرک دکتری میزان ارزش همه ایدئولوژی ها را با درجه بالاتری ارزیابی نمودند.
همچنین، معلمان با سابقه بیشتر تجربه تدریس ایدئولوژی کثرت گرایی شناختی را دارای بیشترین ارزش میدانستند و معلمان با سابقه کمتر تمایل بیشتری به ایدئولوژی پیشرفت گرایی نشان دادند.
در حققیت دور از انتظار نیست که آموزشگران ایرانی با ایدئولوژی پیشرفت گرایی در بالاترین سطح ممکن موافق باشند، چرا که این ایدئولوژی منعکس کننده اندیشه های دانشمند بزرگ علوم تربیتی، جان دیوئی است و او یک نمونه متعالی و شاید تنها نظریه برنامه درسی ارائه کرده است که نه تنها دارای یک پشتوانه فلسفی قوی، بلکه بر پایه شواهد تجربی قوی (مطالعات هشت ساله دیوئی) حمایت می شود.
در مقابل، میتوان انتظار داشت که ایدئولوژی جزماندیشانه عقیدتی که هدف نهایی تعلیم و تربیت را شکل دادن به منش دانش آموزان مطابق با آموزه های یک عقیده خاص و ترغیب آنان به تنظیم زندگی خود بر اساس اصول و قواعد توصیه شده در آن عقیده خاص می داند، کمترین رتبه را نزد معلمان داشته باشد.
در صورتی که علاقمند به مطالعه متن کامل این مقاله هستید لینک پایین را باز کنید:
https://sanad.iau.ir/Journal/jsre/Article/1106840
لازم به ذکر است گزارش کامل ساخت و اعتبارسنجی پروفایل ایدئولوژیهای برنامه درسی در پایاننامه خانم نرگس کیانی آمده است.
آموزش برای عدالت: راهبردهای در سطح مدرسه برای آماده کردن دانشآموزان برای شناخت، تحلیل و به چالش کشیدن نابرابری
اگر دنبال یک کتاب خوب برای ترجمه هستید، این اثر ارزش وقت و انرژی دارد روی آن کار کنید.
اسکات سیدر، استاد روانشناسی رشد و تربیتی کالج بوستون، عالیه الامین، استاد دانشکده علوم تربیتی دانشگاه هاروارد، و جولیا بات، مدیر اجرایی آموزش فراگیر برای مدارس دولتی بوستون نویسندگان کتاب هستند و انجمن نظارت و برنامهریزی درسی منتشر کرده است.
🧠 در دنیایی که با بیعدالتیهای عمیق مبتنی بر نژاد، طبقه، جنسیت، توانایی و سایر جنبههای هویت مواجه هستیم، مدارس میتوانند مکانهای قدرتمندی باشند که به دانشآموزان یاد بدهند این نابرابریها را تشخیص دهند، تحلیل کنند و به چالش بکشند.
♦️خواندن این کتاب ضروری است برای همه آموزشگرانی که متعهد به ترویج برابری هستند و تلاش میکنند مدرسه خود را در مسیری دگرگون کننده به سوی مبارزه با ستم هدایت کنند.
اما،اگر کسی تخصص و توانایی ترجمه ندارد لطفا اقدام نکند.چند وقت پیش یک کتاب هوش مصنوعی معرفی کردم که بعد ترجمه شد. امروز ترجمه را دیدم، بسیار نامناسب بود😔
#کتاب_خواندنی
@eduneuro
اگر دنبال یک کتاب خوب برای ترجمه هستید، این اثر ارزش وقت و انرژی دارد روی آن کار کنید.
اسکات سیدر، استاد روانشناسی رشد و تربیتی کالج بوستون، عالیه الامین، استاد دانشکده علوم تربیتی دانشگاه هاروارد، و جولیا بات، مدیر اجرایی آموزش فراگیر برای مدارس دولتی بوستون نویسندگان کتاب هستند و انجمن نظارت و برنامهریزی درسی منتشر کرده است.
🧠 در دنیایی که با بیعدالتیهای عمیق مبتنی بر نژاد، طبقه، جنسیت، توانایی و سایر جنبههای هویت مواجه هستیم، مدارس میتوانند مکانهای قدرتمندی باشند که به دانشآموزان یاد بدهند این نابرابریها را تشخیص دهند، تحلیل کنند و به چالش بکشند.
♦️خواندن این کتاب ضروری است برای همه آموزشگرانی که متعهد به ترویج برابری هستند و تلاش میکنند مدرسه خود را در مسیری دگرگون کننده به سوی مبارزه با ستم هدایت کنند.
اما،اگر کسی تخصص و توانایی ترجمه ندارد لطفا اقدام نکند.چند وقت پیش یک کتاب هوش مصنوعی معرفی کردم که بعد ترجمه شد. امروز ترجمه را دیدم، بسیار نامناسب بود😔
#کتاب_خواندنی
@eduneuro
https://t.iss.one/eduneuro
مصرف کم ویتامین K ممکن است تضعیف حافظه مرتبط به سن را تسریع کند
🧠 یک پژوهش جدید نشان داده که کمبود ویتامین K میتواند بر سلامت مغز و حافظه در دوران پیری تأثیر منفی بگذارد. این تحقیق که بر روی موشهای میانسال انجام شد، نشان داد رژیم غذایی فقیر از ویتامین K موجب افزایش التهاب مغز، کاهش تولید نورونهای جدید در هیپوکامپ(ناحیه مغزی درگیر در یادگیری و حافظه) و افت تواناییهای حافظه و یادگیری فضایی میشود.
🧠موشهای دارای کمبود ویتامین K در آزمونهای تشخیص اشیا و یادگیری فضایی عملکرد ضعیفی داشتند. تعداد سلولهای تولیدکننده نورون در این موشها کاهش یافته و میزان التهاب مغزی آنان بالا بود. این التهاب ناشی از فعال شدن بیش از حد میکروگلیاها، سلولهای ایمنی مغز بود.
ویتامین K در سبزیجاتی مانند اسفناج، کلم بروکلی و کلم کیل یافت میشود.
🧠بنابراین، برای حفظ سلامت مغز در دوران پیری، رژیم غذایی سالم و غنی از سبزیجات ضروری است و استفاده از مکملها نمیتواند جایگزین رژیم غذایی مناسب شود.
منبع: اخبار علوم اعصاب
مقاله اصلی: مصرف کم ویتامین K باعث اختلال در شناخت، نوروژنز و افزایش التهاب عصبی میشود
مصرف کم ویتامین K ممکن است تضعیف حافظه مرتبط به سن را تسریع کند
🧠 یک پژوهش جدید نشان داده که کمبود ویتامین K میتواند بر سلامت مغز و حافظه در دوران پیری تأثیر منفی بگذارد. این تحقیق که بر روی موشهای میانسال انجام شد، نشان داد رژیم غذایی فقیر از ویتامین K موجب افزایش التهاب مغز، کاهش تولید نورونهای جدید در هیپوکامپ(ناحیه مغزی درگیر در یادگیری و حافظه) و افت تواناییهای حافظه و یادگیری فضایی میشود.
🧠موشهای دارای کمبود ویتامین K در آزمونهای تشخیص اشیا و یادگیری فضایی عملکرد ضعیفی داشتند. تعداد سلولهای تولیدکننده نورون در این موشها کاهش یافته و میزان التهاب مغزی آنان بالا بود. این التهاب ناشی از فعال شدن بیش از حد میکروگلیاها، سلولهای ایمنی مغز بود.
ویتامین K در سبزیجاتی مانند اسفناج، کلم بروکلی و کلم کیل یافت میشود.
🧠بنابراین، برای حفظ سلامت مغز در دوران پیری، رژیم غذایی سالم و غنی از سبزیجات ضروری است و استفاده از مکملها نمیتواند جایگزین رژیم غذایی مناسب شود.
منبع: اخبار علوم اعصاب
مقاله اصلی: مصرف کم ویتامین K باعث اختلال در شناخت، نوروژنز و افزایش التهاب عصبی میشود
مغز یک انسان به طور متوسط کمی کمتر از ۱۴۰۰ گرم است. اندازهگیری وزن مغز افراد مختلف نشان داده که برخی وزن مغزشان از این حد متوسط بیشتر بوده و برخی کمتر. آیا داشتن مغز بزرگتر به معنای برخورداری از توانایی هوشی بالاتر است؟
Anonymous Poll
17%
بله، چون تحقیقات نشان داده مغز افراد با هوش بالاتر از مقدار متوسط بزرگتر بوده است.
21%
خیر، چون تحقیقات نشان نداده مغز افراد با هوش بالاتر از مقدار متوسط بزرگتر بوده است.
5%
خیر، چون تحقیقات نشان داده مغز افراد با هوش بالاتر از مقدار متوسط کوچکتر بوده است.
50%
خیر،چون گاهی نشان داده شده افراد با هوش بیشتر مغز بزرگتر دارند و گاهی نشان داده مغز کوچکتر دارند
7%
بله، چون مغز انسان به عنوان باهوشترین موجود از همه حیوانات بزرگتر است؛ پس مغز بزرگتر یعنی هوش بیشتر
📚 آنچه ما ارزش میدانیم: علوم اعصاب انتخاب و تغییر
🔲 کتاب جدیدی است که به ما میآموزد محاسبات پنهان شکل دهنده به تصمیمات روزانه خود را بشناسیم و یاد بگیریم چگونه انتخابهای رضایتبخشتر و تأثیرگذارتر در محیط کار، روابط و زندگیمان داشته باشیم.
🟡 امیلی فالک نویسنده کتاب، به عنوان مدیر آزمایشگاه علوم اعصاب ارتباطات در دانشکده ارتباطات آننبرگ دانشگاه پنسیلوانیا و معاون آموزشی دانشگاه پنسیلوانیا، زمان زیادی صرف فکر کردن درباره پایههای عصبشناختی تصمیم گیری کرده است.
🟦او در این کتاب بر اساس تحقیقات پیشگامانهاش می خواهد به چنین پرسشهایی پاسخ دهد:
✔️چه چیزی پیامها را متقاعدکننده میکند؟
✔️ چرا و چگونه ایدهها گسترش مییابند؟
✔️چه چیزی افراد را در برقراری ارتباط مؤثر توانمند میکند؟
✔️چگونه میتوانیم رابطهمان را با تصمیمهای روزانهای که زندگیمان را تعریف میکنند تغییر دهیم؟
✔️چگونه میتوانیم مسیرهایی را برای انتخابهای هدفمندتر و کاملتر باز کنیم، رفتار خود را تغییر دهیم و دیگران را تحت تأثیر قرار دهیم تا متفاوت ببینند؟
#کتاب_خواندنی
#تصمیم_گیری
#انتخاب
➿➿➿➿➿➿➿➿
https://t.iss.one/eduneuro
🔲 کتاب جدیدی است که به ما میآموزد محاسبات پنهان شکل دهنده به تصمیمات روزانه خود را بشناسیم و یاد بگیریم چگونه انتخابهای رضایتبخشتر و تأثیرگذارتر در محیط کار، روابط و زندگیمان داشته باشیم.
🟡 امیلی فالک نویسنده کتاب، به عنوان مدیر آزمایشگاه علوم اعصاب ارتباطات در دانشکده ارتباطات آننبرگ دانشگاه پنسیلوانیا و معاون آموزشی دانشگاه پنسیلوانیا، زمان زیادی صرف فکر کردن درباره پایههای عصبشناختی تصمیم گیری کرده است.
🟦او در این کتاب بر اساس تحقیقات پیشگامانهاش می خواهد به چنین پرسشهایی پاسخ دهد:
✔️چه چیزی پیامها را متقاعدکننده میکند؟
✔️ چرا و چگونه ایدهها گسترش مییابند؟
✔️چه چیزی افراد را در برقراری ارتباط مؤثر توانمند میکند؟
✔️چگونه میتوانیم رابطهمان را با تصمیمهای روزانهای که زندگیمان را تعریف میکنند تغییر دهیم؟
✔️چگونه میتوانیم مسیرهایی را برای انتخابهای هدفمندتر و کاملتر باز کنیم، رفتار خود را تغییر دهیم و دیگران را تحت تأثیر قرار دهیم تا متفاوت ببینند؟
#کتاب_خواندنی
#تصمیم_گیری
#انتخاب
➿➿➿➿➿➿➿➿
https://t.iss.one/eduneuro
راهنمای شناسایی و تشخیص مشکلات عصبی-رشدی دانشآموزان
یک معلم باید دانش اولیهای در مورد مجموعهای از مشکلات عصبی، رشدی، و روانشناختی داشته باشد تا بتواند نیازهای دانشآموزان را بهتر درک کند و از آنها حمایت کند. با افزودن موارد ذکر شده توسط شما، این فهرست جامعتر میشود:
1. اوتیسم (Autism Spectrum Disorder - ASD): اختلال رشدی که بر ارتباطات، تعاملات اجتماعی و رفتار دانشآموز تأثیر میگذارد.
2. اختلال نقص توجه و بیشفعالی (Attention-Deficit/Hyperactivity Disorder - ADHD): شرایطی که با بیتوجهی، بیشفعالی و تکانشگری مشخص میشود.
3. دیسلکسیا (Dyslexia): مشکلی در یادگیری که بر خواندن و پردازش زبان تأثیر دارد.
4. دیسکلکولیا (Dyscalculia): مشکلی در یادگیری مربوط به درک اعداد و مفاهیم ریاضی.
5. دیسگرافیا (Dysgraphia): وضعیتی که بر توانایی نوشتاری، از جمله دستخط و املا، تأثیر میگذارد.
6. دیسپراکسی (Dyspraxia): مشکلی در هماهنگی حرکات و عملکرد حرکتی.
7. سندروم تورت (Tourette Syndrome): شرایطی که با حرکات و صداهای غیرارادی (تیکها) مشخص میشود.
8. اختلال وسواسی-اجباری (Obsessive-Compulsive Disorder - OCD): مجموعهای از افکار و رفتارهای آزارنده که فرد به طور مکرر و ناخواسته آنها را انجام میدهد.
9. اختلال پردازش حسی (Sensory Processing Disorder - SPD): دشواری در پردازش اطلاعات حسی مانند صداها، بافتها یا نور.
10. هایپرلکسیا (Hyperlexia): توانایی پیشرفته در خواندن از سنین کم که گاهی با اوتیسم مرتبط است.
11. ناتوانیهای ذهنی (Intellectual Disabilities): شامل مشکلات شناختی که بر یادگیری، حل مسئله و عملکردهای روزمره تأثیر میگذارد.
12. استرس (Stress): فشار روانی که میتواند بر عملکرد و رفتار دانشآموزان تأثیر بگذارد.
13. اضطراب (Anxiety): نگرانی و ترس شدید که ممکن است در موقعیتهای مختلف، بهویژه در محیط مدرسه، ظاهر شود.
14. اضطراب امتحان (Test Anxiety): نوعی اضطراب که در زمان آمادهسازی یا شرکت در امتحانات بروز میکند.
15. افسردگی (Depression): احساسات طولانیمدت غم، ناامیدی، و کاهش علاقه به فعالیتها.
16. فرسودگی تحصیلی (Academic Burnout): خستگی شدید ناشی از فشارهای مربوط به تحصیل.
17. خستگی شناختی (Cognitive Fatigue): کاهش توانایی ذهنی پس از فعالیتهای طولانیمدت فکری.
18. قلدری (Bullying): آزار، تهدید یا تحقیر عمدی که میتواند به شکلهای فیزیکی، کلامی یا آنلاین باشد.
19. ترومای ناشی از تجربیات دشوار (Trauma): تأثیرات بلندمدت ناشی از تجربه پیوسته اتفاقات ناخوشایند یا استرسزا.
20. اختلال استرس پس از سانحه (Post-Traumatic Stress Disorder - PTSD): شرایط روانی آزاردهندهای که پس از تجربه یا مشاهده یک حادثه دردناک برای شخص ایجاد میشود.
21. مشکلات انزوا (Social Isolation): دانشآموزانی که از تعاملات اجتماعی دوری میکنند یا از سوی همسالان خود پذیرفته نمیشوند.
22. مشکلات سازگاری (Adjustment Disorders): چالشهایی که در نتیجه تغییرات یا انتقالات مهم در زندگی به وجود میآیند.
این فهرست به معلمان کمک میکند تا درک بهتری از مشکلاتی داشته باشند که ممکن است دانشآموزان با آنها مواجه شوند و برای پشتیبانی بهتر آماده شوند.
اگر موارد دیگری میشناسید در بخش کامنت به فهرست اضافه کنید.
کانال علوم اعصاب تربیتی را به دوستان و همکاران علاقمند معرفی کنید👇👇👇
https://t.iss.one/eduneuro
یک معلم باید دانش اولیهای در مورد مجموعهای از مشکلات عصبی، رشدی، و روانشناختی داشته باشد تا بتواند نیازهای دانشآموزان را بهتر درک کند و از آنها حمایت کند. با افزودن موارد ذکر شده توسط شما، این فهرست جامعتر میشود:
1. اوتیسم (Autism Spectrum Disorder - ASD): اختلال رشدی که بر ارتباطات، تعاملات اجتماعی و رفتار دانشآموز تأثیر میگذارد.
2. اختلال نقص توجه و بیشفعالی (Attention-Deficit/Hyperactivity Disorder - ADHD): شرایطی که با بیتوجهی، بیشفعالی و تکانشگری مشخص میشود.
3. دیسلکسیا (Dyslexia): مشکلی در یادگیری که بر خواندن و پردازش زبان تأثیر دارد.
4. دیسکلکولیا (Dyscalculia): مشکلی در یادگیری مربوط به درک اعداد و مفاهیم ریاضی.
5. دیسگرافیا (Dysgraphia): وضعیتی که بر توانایی نوشتاری، از جمله دستخط و املا، تأثیر میگذارد.
6. دیسپراکسی (Dyspraxia): مشکلی در هماهنگی حرکات و عملکرد حرکتی.
7. سندروم تورت (Tourette Syndrome): شرایطی که با حرکات و صداهای غیرارادی (تیکها) مشخص میشود.
8. اختلال وسواسی-اجباری (Obsessive-Compulsive Disorder - OCD): مجموعهای از افکار و رفتارهای آزارنده که فرد به طور مکرر و ناخواسته آنها را انجام میدهد.
9. اختلال پردازش حسی (Sensory Processing Disorder - SPD): دشواری در پردازش اطلاعات حسی مانند صداها، بافتها یا نور.
10. هایپرلکسیا (Hyperlexia): توانایی پیشرفته در خواندن از سنین کم که گاهی با اوتیسم مرتبط است.
11. ناتوانیهای ذهنی (Intellectual Disabilities): شامل مشکلات شناختی که بر یادگیری، حل مسئله و عملکردهای روزمره تأثیر میگذارد.
12. استرس (Stress): فشار روانی که میتواند بر عملکرد و رفتار دانشآموزان تأثیر بگذارد.
13. اضطراب (Anxiety): نگرانی و ترس شدید که ممکن است در موقعیتهای مختلف، بهویژه در محیط مدرسه، ظاهر شود.
14. اضطراب امتحان (Test Anxiety): نوعی اضطراب که در زمان آمادهسازی یا شرکت در امتحانات بروز میکند.
15. افسردگی (Depression): احساسات طولانیمدت غم، ناامیدی، و کاهش علاقه به فعالیتها.
16. فرسودگی تحصیلی (Academic Burnout): خستگی شدید ناشی از فشارهای مربوط به تحصیل.
17. خستگی شناختی (Cognitive Fatigue): کاهش توانایی ذهنی پس از فعالیتهای طولانیمدت فکری.
18. قلدری (Bullying): آزار، تهدید یا تحقیر عمدی که میتواند به شکلهای فیزیکی، کلامی یا آنلاین باشد.
19. ترومای ناشی از تجربیات دشوار (Trauma): تأثیرات بلندمدت ناشی از تجربه پیوسته اتفاقات ناخوشایند یا استرسزا.
20. اختلال استرس پس از سانحه (Post-Traumatic Stress Disorder - PTSD): شرایط روانی آزاردهندهای که پس از تجربه یا مشاهده یک حادثه دردناک برای شخص ایجاد میشود.
21. مشکلات انزوا (Social Isolation): دانشآموزانی که از تعاملات اجتماعی دوری میکنند یا از سوی همسالان خود پذیرفته نمیشوند.
22. مشکلات سازگاری (Adjustment Disorders): چالشهایی که در نتیجه تغییرات یا انتقالات مهم در زندگی به وجود میآیند.
این فهرست به معلمان کمک میکند تا درک بهتری از مشکلاتی داشته باشند که ممکن است دانشآموزان با آنها مواجه شوند و برای پشتیبانی بهتر آماده شوند.
اگر موارد دیگری میشناسید در بخش کامنت به فهرست اضافه کنید.
کانال علوم اعصاب تربیتی را به دوستان و همکاران علاقمند معرفی کنید👇👇👇
https://t.iss.one/eduneuro
زنان لبهای خود را حجیمتر میکنند، اما مردان لبهای آنان را در اندازه طبیعی میپسندند!
تیمی از پژوهشگران به رهبری دیوید آلیس از دانشکده روانشناسی دانشگاه سیدنی، به بررسی سوگیریهای جنسیتی و تأثیر بالقوه عملهای زیبایی بر ادرک اشخاص از زیبایی پرداختهاند.
نتایج نشان میدهد که به طور کلی مردم تصور میکنند لبهای کمی پُرتر در صورت زنانه و لبهای کمی نازکتر در صورت مردانه جذابتر هستند. اما وقتی بر اساس جنسیت تفکیک شدند، مشخص شد زنان لبهای حجیمتر را در صورت زنان ترجیح میدهند، در حالی که مردان اندازه طبیعی لبها را میپسندند.
این مطالعه همچنین نشان دادکه فُرم لبها به تنهایی، بدون بافت کل صورت، تغییراتی در رتبهبندی جذابیت ایجاد میکند. بنابراین، مغز اندازه لب رابه عنوان یک ویژگی متمایز،جدا از ساختار کلی صورت کدگذاری میکند.
بر اساس این نتایج میتوان گفت روندهای آرایشی مانند بزرگ کردن لبها ممکن است هنجارهای زیبایی اجتماعی را تغییر دهند. به این معنا که قرار گرفتن در معرض تغییر اندازه لبها ادراکات از جذابیت را تغییر میدهد.
منبع: دانشگاه سیدنی
اصل مقاله: اندازه لب و جذابیت چهره
🧠🧠🧠🧠
@eduneuro
تیمی از پژوهشگران به رهبری دیوید آلیس از دانشکده روانشناسی دانشگاه سیدنی، به بررسی سوگیریهای جنسیتی و تأثیر بالقوه عملهای زیبایی بر ادرک اشخاص از زیبایی پرداختهاند.
نتایج نشان میدهد که به طور کلی مردم تصور میکنند لبهای کمی پُرتر در صورت زنانه و لبهای کمی نازکتر در صورت مردانه جذابتر هستند. اما وقتی بر اساس جنسیت تفکیک شدند، مشخص شد زنان لبهای حجیمتر را در صورت زنان ترجیح میدهند، در حالی که مردان اندازه طبیعی لبها را میپسندند.
این مطالعه همچنین نشان دادکه فُرم لبها به تنهایی، بدون بافت کل صورت، تغییراتی در رتبهبندی جذابیت ایجاد میکند. بنابراین، مغز اندازه لب رابه عنوان یک ویژگی متمایز،جدا از ساختار کلی صورت کدگذاری میکند.
بر اساس این نتایج میتوان گفت روندهای آرایشی مانند بزرگ کردن لبها ممکن است هنجارهای زیبایی اجتماعی را تغییر دهند. به این معنا که قرار گرفتن در معرض تغییر اندازه لبها ادراکات از جذابیت را تغییر میدهد.
منبع: دانشگاه سیدنی
اصل مقاله: اندازه لب و جذابیت چهره
🧠🧠🧠🧠
@eduneuro
📢فراخوان پذیرش دانشجوی دکتری در رشته علوم یادگیری دانشگاه ترنتو
خانم دکتر Manuela Piazza، استاد روانشناسی و علوم اعصاب دانشگاه ترنتو در ایتالیا یک فراخوان برای پذیرش دانشجوی دکتری از طریق فراخوان ماری کوری اعلام کرده است.
ایشان از پژوهشگرانی که در خارج از ایتالیا هستند دعوت میکند تا به آزمایشگاه او در دانشگاه ترنتو بپیوندند. تحقیقات این آزمایشگاه روی نحوه یادگیری و پردازش مفاهیم انتزاعی توسط مغز انسان تمرکز دارد. آنها افراد را از تمام سنین و زمینههای فرهنگی، و حتی کسانی که دارای ناتوانیهای یادگیری هستند، مورد مطالعه قرار میدهند.
ابزارهایی مانند fMRI، EEG، ردیابی چشم، و روانفیزیک در این آزمایشها به کار برده میشوند. آزمایشگاه "Per2Con" بخشی از مرکز علوم ذهن و مغز در روورتو، شمال ایتالیاست و در محیط زیبایی نزدیک کوههای دولومیت و دریاچه گاردا قرار گرفته است. این مرکز به تحقیقات چندرشتهای و همکاریهای علمی فرصتهای زیادی میدهد.
متقاضیان از زمینههای مختلف که علاقهمند به این حوزه هستند، تشویق به پیوستن میشوند.
او به دنبال کاندیداهایی با پیشینه علمی قوی است تا برای بورسیههای معتبر پسادکتری ماری اسکلودوفسکا-کوری درخواست دهند. فراخوان بعدی در تاریخ ۸ می ۲۰۲۵ باز میشود و مهلت ارسال درخواستها تا ۱۰ سپتامبر ۲۰۲۵ است. اگر علاقهمند به کار در آزمایشگاه ایشان بهعنوان مؤسسه میزبان هستید، لطفاً با ایشان از طریق ایمیل [email protected] تماس بگیرید تا ایدههای پروژههای احتمالی را بررسی کرده و نحوه کمک ایشان به درخواست خود را بحث کنید.
برای اطلاعات بیشتر در مورد تحقیقات و طرح بورسیه، لینکهای زیر را بررسی کنید:
- آزمایشگاه:
https://r.unitn.it/en/cimec/per2con
فعالیتها و علایق پژوهشی استاد میزبان
https://scholar.google.com/citations?user=by8C-jMAAAAJ&hl=en
- جزئیات بیشتر درباره ایشان در سایت دانشگاه ترنتو:
https://webapps.unitn.it/du/en/Persona/PER0000598/Curriculum
اطلاعات بیشتر در مورد طرح بورسیه نیز در لینک زیر موجود است:
[https://marie-sklodowska-curie-actions.ec.europa.eu/actions/postdoctoral-fellowships
خانم دکتر Manuela Piazza، استاد روانشناسی و علوم اعصاب دانشگاه ترنتو در ایتالیا یک فراخوان برای پذیرش دانشجوی دکتری از طریق فراخوان ماری کوری اعلام کرده است.
ایشان از پژوهشگرانی که در خارج از ایتالیا هستند دعوت میکند تا به آزمایشگاه او در دانشگاه ترنتو بپیوندند. تحقیقات این آزمایشگاه روی نحوه یادگیری و پردازش مفاهیم انتزاعی توسط مغز انسان تمرکز دارد. آنها افراد را از تمام سنین و زمینههای فرهنگی، و حتی کسانی که دارای ناتوانیهای یادگیری هستند، مورد مطالعه قرار میدهند.
ابزارهایی مانند fMRI، EEG، ردیابی چشم، و روانفیزیک در این آزمایشها به کار برده میشوند. آزمایشگاه "Per2Con" بخشی از مرکز علوم ذهن و مغز در روورتو، شمال ایتالیاست و در محیط زیبایی نزدیک کوههای دولومیت و دریاچه گاردا قرار گرفته است. این مرکز به تحقیقات چندرشتهای و همکاریهای علمی فرصتهای زیادی میدهد.
متقاضیان از زمینههای مختلف که علاقهمند به این حوزه هستند، تشویق به پیوستن میشوند.
او به دنبال کاندیداهایی با پیشینه علمی قوی است تا برای بورسیههای معتبر پسادکتری ماری اسکلودوفسکا-کوری درخواست دهند. فراخوان بعدی در تاریخ ۸ می ۲۰۲۵ باز میشود و مهلت ارسال درخواستها تا ۱۰ سپتامبر ۲۰۲۵ است. اگر علاقهمند به کار در آزمایشگاه ایشان بهعنوان مؤسسه میزبان هستید، لطفاً با ایشان از طریق ایمیل [email protected] تماس بگیرید تا ایدههای پروژههای احتمالی را بررسی کرده و نحوه کمک ایشان به درخواست خود را بحث کنید.
برای اطلاعات بیشتر در مورد تحقیقات و طرح بورسیه، لینکهای زیر را بررسی کنید:
- آزمایشگاه:
https://r.unitn.it/en/cimec/per2con
فعالیتها و علایق پژوهشی استاد میزبان
https://scholar.google.com/citations?user=by8C-jMAAAAJ&hl=en
- جزئیات بیشتر درباره ایشان در سایت دانشگاه ترنتو:
https://webapps.unitn.it/du/en/Persona/PER0000598/Curriculum
اطلاعات بیشتر در مورد طرح بورسیه نیز در لینک زیر موجود است:
[https://marie-sklodowska-curie-actions.ec.europa.eu/actions/postdoctoral-fellowships
Forwarded from علوم اعصاب تربیتی Educational Neuroscience (Ali Nouri)
👈 هر چه بیشتر و سریعتر آموزش دهیم= یادگیرندگان (دانش آموزان و دانشجویان) هم بیشتر و سریعتر فراموش خواهند کرد!
●●●●
🔴احتمالا استادان یا معلمانی را میشناسید که همیشه در تلاشند حجم گسترده ای از مباحث و موضوعات را با سرعت زیاد ارائه کنند. آنان اینقدر استرس دارند که کتاب یا جزوه را تمام کنند که اصلا هدف اصلی شان همین است و بنابراین کمتر به هدف اصلی آموزش یعنی یادگیری عمیق و در حد تسلط توجه میکنند. معمولا در جلسات آخر این شتاب در آموزش به قدری زیاد میشود که خود آموزشگر هم متوجه میشود مقصد اصلی او تمام کردن مباحث است. برخی هم برای هماهنگ کردن آهنگ تدریس خود با زمان پیش بینی شده برای واحد مورد تدریس، به ناچار مباحث مورد تدریس خود را به قدری محدود میکنند که زودتر از موعد یا سر موعد به قول خودشان درس را تمام میکنند. مثلا میگویند "بچه ها خوشبختانه درسمون تموم شده و میتونیم کلاسها رو دیگه تعطیل کنیم!" اینجا هم هدف تمام کردن کتاب یا جزوه است و نه یادگیری عمیق. واقعا هیچ درسی هیچ وقت تمام نمی شود؛ اگر قرار باشد تمام شود جایگاه آن در حد یک رشته علمی به یک مهارت یا یک تکنیک کاهش یافته است.
■■■■
🟢 من با اتکای به دانش علوم اعصاب تربیتی میخواهم دلایلی ارائه کنم تا شاید آن آموزشگران را متقاعد کنم که اگر بیشتر و سریعتر آموزش میدهند، منتظر باشند یادگیرندگان آنها هم بیشتر و سریعتر فراموش کنند.
●●●●
🔵 نخست اینکه گنجایش هیپوکامپ، ناحیه تشکیل حافظه در مغز محدود است.هیپوکامپ در مغز اطلاعات را دسته بندی میکند و به نواحی مختلف قشر مخ برای ثبت بلندمدت میفرستد. هیپوکامپ نمیتواند در یک زمان حجم گسترده ای از اطلاعات را پردازش کند. معمولا در زمانهای استراحت و به طور خاص هنگام خواب است که این کار را انجام میدهد. برای تثبیت یا تحکیم حافظه لازم است قبل و بعد یادگیری حتما استراحت یا خواب کافی داشته باشیم.
■■■■
🔴دوم، آموزش گسترده و بدون بازخورد کافی منجر به همان چیزی میشود که تربیت شناس برجسته برزیلی، پایولو فریره، آن را "آموزش بانکی" مینامد. این استعاره حکایت از آن دارد که همچون سپرده گذاری در بانک، مجموعه ای از اطلاعات را در ذهن دانش آموزان به ودیعه می گذاریم؛ به همان شکل که سپرده را از بانک پس میگیریم در روز امتحان اطلاعات به ودیعه گذاشته را از ذهن یادگیرندگان دریافت میکنیم و بنابراین وقتی ترم بعد شروع به آموزش می کنیم و از آنها درباره موضوعات ترم پیش میپرسیم با تعدادی ذهن خالی شده رویارو میشویم. چون به بهای تمام کردن درس، فرصتی برای تامل و بازخورد و بررسی تکالیف یادگیرندگان و در نتیجه فرصتی برای تثبیت و تحکیم یادگیری باقی نمیماند. اما همان ترم پیش بوده که تعدادی پرسش چندگزینه ای (که به اشتباه تستی می گویند نه چند گزینه ای!) در اختیار آنان قرار دادیم تا به خودمان دلخوشی دهیم یادگیری اتفاق افتاده است. در حالیکه یادگیرندگان به ناچار شب امتحان تا صبح بیدار مانده بودند و آن اطلاعات را مشاهده کرده بودند. در نتیجه چون اطلاعات فقط خوانش شده بودند و نه مرور یا بسط و گسترش معنایی، در حافظه کوتاه مدت ذخیره شده و روز امتحان برای بازشناسی گزینه ها کار کرده ولی بلافاصله شبیه همان سپرده بانکی دریافت شده چیزی در ذهن باقی نمانده است، چون اطلاعات فقط در حافظه کوتاه مدت ذخیره شده نه در حافظه بلندمدت.
●●●●
🟢هنوز دلایل زیادی میتوانم ارائه کنم که آموزشگران را متقاعد کنم بجای تمام کردن مباحث، نگاهی به میزان پیشرفت یادگیری یادگیرندگان خود هم داشته باشند. میدانید که توجه ما یکنواخت نیست و نوسان دارد. یعنی در طول شبانه روز در چرخه های ۹۰ دقیقه ای توجه از یک سطح بالا بسمت یک سطح پایین میرود و این چرخه چندین بار تکرار میشود (البته سطح آن در طول شبانه روز متفاوت است). توجه دروازه حافظه است، یعنی ما وقتی به چیزی توجه نمیکنیم غیر منطقی است انتطار داشته باشیم حافظه اصلا تشکیل شود. پس نمیتوانیم یک جلسه را پیوسته و یکنواخت تدریس کنیم.
■■■■
🔵و سرانجام اینکه آموزش مباحث زیاد ممکن است حسن نیت یک آموزشگر را نشان دهد، ولی واقعا در این زمانه انفجار اطلاعات بی معنی است. چون هر لحظه دانش تازه ای تولید میشود و چه بسا بخش زیادی از دانش پیش تر منسوخ شده باشد.
●●●●
🔴من با دیوید آزوبل کاملا موافقم که میگوید انگیزه برای یادگیری یک سایق شناختی است، یعنی درونی و ذاتی است. او بدرستی میگوید دلیل کم انگیزه بودن یا فاقد انگیزه بودن یادگیرندگان این است که ما آموزشگران اطلاعات جدید را بدون ارتباط با دانش قبلی آنان ارایه می کنیم. وقتی هدف تمام کردن کتاب باشد، ما فرصت نمیکنیم هر جلسه پیوند میان یادگیری جدید و دانش قبلی برقرار کنیم.
●■●■
✍علی نوری، دانشیار برنامه ریزی درسی و متخصص علوم اعصاب تربیتی
🧠🧠🧠🧠
@eduneuro
#یادداشت
#حافظه
#هیپوکامپ
#توجه
#قشر_مخ
#علوم_اعصاب_تربیتی
#محدودیت_های_حافظه
●●●●
🔴احتمالا استادان یا معلمانی را میشناسید که همیشه در تلاشند حجم گسترده ای از مباحث و موضوعات را با سرعت زیاد ارائه کنند. آنان اینقدر استرس دارند که کتاب یا جزوه را تمام کنند که اصلا هدف اصلی شان همین است و بنابراین کمتر به هدف اصلی آموزش یعنی یادگیری عمیق و در حد تسلط توجه میکنند. معمولا در جلسات آخر این شتاب در آموزش به قدری زیاد میشود که خود آموزشگر هم متوجه میشود مقصد اصلی او تمام کردن مباحث است. برخی هم برای هماهنگ کردن آهنگ تدریس خود با زمان پیش بینی شده برای واحد مورد تدریس، به ناچار مباحث مورد تدریس خود را به قدری محدود میکنند که زودتر از موعد یا سر موعد به قول خودشان درس را تمام میکنند. مثلا میگویند "بچه ها خوشبختانه درسمون تموم شده و میتونیم کلاسها رو دیگه تعطیل کنیم!" اینجا هم هدف تمام کردن کتاب یا جزوه است و نه یادگیری عمیق. واقعا هیچ درسی هیچ وقت تمام نمی شود؛ اگر قرار باشد تمام شود جایگاه آن در حد یک رشته علمی به یک مهارت یا یک تکنیک کاهش یافته است.
■■■■
🟢 من با اتکای به دانش علوم اعصاب تربیتی میخواهم دلایلی ارائه کنم تا شاید آن آموزشگران را متقاعد کنم که اگر بیشتر و سریعتر آموزش میدهند، منتظر باشند یادگیرندگان آنها هم بیشتر و سریعتر فراموش کنند.
●●●●
🔵 نخست اینکه گنجایش هیپوکامپ، ناحیه تشکیل حافظه در مغز محدود است.هیپوکامپ در مغز اطلاعات را دسته بندی میکند و به نواحی مختلف قشر مخ برای ثبت بلندمدت میفرستد. هیپوکامپ نمیتواند در یک زمان حجم گسترده ای از اطلاعات را پردازش کند. معمولا در زمانهای استراحت و به طور خاص هنگام خواب است که این کار را انجام میدهد. برای تثبیت یا تحکیم حافظه لازم است قبل و بعد یادگیری حتما استراحت یا خواب کافی داشته باشیم.
■■■■
🔴دوم، آموزش گسترده و بدون بازخورد کافی منجر به همان چیزی میشود که تربیت شناس برجسته برزیلی، پایولو فریره، آن را "آموزش بانکی" مینامد. این استعاره حکایت از آن دارد که همچون سپرده گذاری در بانک، مجموعه ای از اطلاعات را در ذهن دانش آموزان به ودیعه می گذاریم؛ به همان شکل که سپرده را از بانک پس میگیریم در روز امتحان اطلاعات به ودیعه گذاشته را از ذهن یادگیرندگان دریافت میکنیم و بنابراین وقتی ترم بعد شروع به آموزش می کنیم و از آنها درباره موضوعات ترم پیش میپرسیم با تعدادی ذهن خالی شده رویارو میشویم. چون به بهای تمام کردن درس، فرصتی برای تامل و بازخورد و بررسی تکالیف یادگیرندگان و در نتیجه فرصتی برای تثبیت و تحکیم یادگیری باقی نمیماند. اما همان ترم پیش بوده که تعدادی پرسش چندگزینه ای (که به اشتباه تستی می گویند نه چند گزینه ای!) در اختیار آنان قرار دادیم تا به خودمان دلخوشی دهیم یادگیری اتفاق افتاده است. در حالیکه یادگیرندگان به ناچار شب امتحان تا صبح بیدار مانده بودند و آن اطلاعات را مشاهده کرده بودند. در نتیجه چون اطلاعات فقط خوانش شده بودند و نه مرور یا بسط و گسترش معنایی، در حافظه کوتاه مدت ذخیره شده و روز امتحان برای بازشناسی گزینه ها کار کرده ولی بلافاصله شبیه همان سپرده بانکی دریافت شده چیزی در ذهن باقی نمانده است، چون اطلاعات فقط در حافظه کوتاه مدت ذخیره شده نه در حافظه بلندمدت.
●●●●
🟢هنوز دلایل زیادی میتوانم ارائه کنم که آموزشگران را متقاعد کنم بجای تمام کردن مباحث، نگاهی به میزان پیشرفت یادگیری یادگیرندگان خود هم داشته باشند. میدانید که توجه ما یکنواخت نیست و نوسان دارد. یعنی در طول شبانه روز در چرخه های ۹۰ دقیقه ای توجه از یک سطح بالا بسمت یک سطح پایین میرود و این چرخه چندین بار تکرار میشود (البته سطح آن در طول شبانه روز متفاوت است). توجه دروازه حافظه است، یعنی ما وقتی به چیزی توجه نمیکنیم غیر منطقی است انتطار داشته باشیم حافظه اصلا تشکیل شود. پس نمیتوانیم یک جلسه را پیوسته و یکنواخت تدریس کنیم.
■■■■
🔵و سرانجام اینکه آموزش مباحث زیاد ممکن است حسن نیت یک آموزشگر را نشان دهد، ولی واقعا در این زمانه انفجار اطلاعات بی معنی است. چون هر لحظه دانش تازه ای تولید میشود و چه بسا بخش زیادی از دانش پیش تر منسوخ شده باشد.
●●●●
🔴من با دیوید آزوبل کاملا موافقم که میگوید انگیزه برای یادگیری یک سایق شناختی است، یعنی درونی و ذاتی است. او بدرستی میگوید دلیل کم انگیزه بودن یا فاقد انگیزه بودن یادگیرندگان این است که ما آموزشگران اطلاعات جدید را بدون ارتباط با دانش قبلی آنان ارایه می کنیم. وقتی هدف تمام کردن کتاب باشد، ما فرصت نمیکنیم هر جلسه پیوند میان یادگیری جدید و دانش قبلی برقرار کنیم.
●■●■
✍علی نوری، دانشیار برنامه ریزی درسی و متخصص علوم اعصاب تربیتی
🧠🧠🧠🧠
@eduneuro
#یادداشت
#حافظه
#هیپوکامپ
#توجه
#قشر_مخ
#علوم_اعصاب_تربیتی
#محدودیت_های_حافظه
🧠🧠
برنامهریزی برای حفظ سلامت مغز در دوران بازنشستگی
✍ جوزف دولین، استاد علوم اعصاب شناختی کالج دانشگاهی لندن
برنامهریزی برای بازنشستگی اغلب بر مسائل مالی متمرکز است، اما سلامت مغز نیز به همان اندازه اهمیت دارد. برای داشتن یک زندگی پرنشاط و سالم در دوران بازنشستگی، باید روی حفظ عملکرد شناختی سرمایهگذاری کنیم. سه عامل کلیدی که در حفظ سلامت مغز نقش دارند عبارتند از:
✅ تحریک ذهنی فعال:
مغز را به طور مرتب با چالشهای جدید درگیر کنید. حل جدول یا سودوکو روشهای خوبی هستند، اما پس از مدتی به یک فعالیت عادی تبدیل میشوند و چالشبرانگیز نخواهند بود. برای افزایش ذخایر شناختی، یادگیری مهارتهای جدید مانند زبانآموزی، نواختن ساز موسیقی یا مطالعه عمیق توصیه میشود.
✅ تعاملات اجتماعی:
تنهایی و انزوا تأثیرات مخربی بر عملکرد مغز دارند. انزوای اجتماعی میتواند سطح هورمونهای استرس را افزایش داده و به مرور زمان حافظه، یادگیری و تنظیم احساسات را مختل کند. در مقابل، فعالیتهای اجتماعی مانند تعامل با دوستان، شرکت در رویدادهای گروهی و ارتباطات خانوادگی موجب تقویت انعطافپذیری شناختی میشود و خطر زوال عقل را کاهش میدهد.
✅ یادگیری مهارتهای جدید:
آموزش و کسب مهارتهای تازه، مغز را فعال نگه میدارد. تحقیقات نشان دادهاند که کسانی که در دوران بازنشستگی مهارتهای جدیدی را میآموزند، کمتر در معرض مشکلات شناختی قرار میگیرند.
بهطور کلی، ترکیب چالشهای ذهنی، یادگیری مهارتهای تازه و تعاملات اجتماعی بهترین راه برای حفظ سلامت مغز و داشتن یک زندگی پرانرژی و بانشاط در دوران بازنشستگی است.
ارتباطات خود را تقویت کنید، مغزتان را به چالش بکشید و از لحظات زندگی لذت ببرید! 😊
--
#یادداشت
#سلامت_مغز
#بازنشستگی
برنامهریزی برای حفظ سلامت مغز در دوران بازنشستگی
✍ جوزف دولین، استاد علوم اعصاب شناختی کالج دانشگاهی لندن
برنامهریزی برای بازنشستگی اغلب بر مسائل مالی متمرکز است، اما سلامت مغز نیز به همان اندازه اهمیت دارد. برای داشتن یک زندگی پرنشاط و سالم در دوران بازنشستگی، باید روی حفظ عملکرد شناختی سرمایهگذاری کنیم. سه عامل کلیدی که در حفظ سلامت مغز نقش دارند عبارتند از:
✅ تحریک ذهنی فعال:
مغز را به طور مرتب با چالشهای جدید درگیر کنید. حل جدول یا سودوکو روشهای خوبی هستند، اما پس از مدتی به یک فعالیت عادی تبدیل میشوند و چالشبرانگیز نخواهند بود. برای افزایش ذخایر شناختی، یادگیری مهارتهای جدید مانند زبانآموزی، نواختن ساز موسیقی یا مطالعه عمیق توصیه میشود.
✅ تعاملات اجتماعی:
تنهایی و انزوا تأثیرات مخربی بر عملکرد مغز دارند. انزوای اجتماعی میتواند سطح هورمونهای استرس را افزایش داده و به مرور زمان حافظه، یادگیری و تنظیم احساسات را مختل کند. در مقابل، فعالیتهای اجتماعی مانند تعامل با دوستان، شرکت در رویدادهای گروهی و ارتباطات خانوادگی موجب تقویت انعطافپذیری شناختی میشود و خطر زوال عقل را کاهش میدهد.
✅ یادگیری مهارتهای جدید:
آموزش و کسب مهارتهای تازه، مغز را فعال نگه میدارد. تحقیقات نشان دادهاند که کسانی که در دوران بازنشستگی مهارتهای جدیدی را میآموزند، کمتر در معرض مشکلات شناختی قرار میگیرند.
بهطور کلی، ترکیب چالشهای ذهنی، یادگیری مهارتهای تازه و تعاملات اجتماعی بهترین راه برای حفظ سلامت مغز و داشتن یک زندگی پرانرژی و بانشاط در دوران بازنشستگی است.
ارتباطات خود را تقویت کنید، مغزتان را به چالش بکشید و از لحظات زندگی لذت ببرید! 😊
--
#یادداشت
#سلامت_مغز
#بازنشستگی
❇️❇️❇️
برنامه درسی مارپیچی (Spiral curriculum): الگویی مناسب برای سازماندهی محتوای آموزشی
✍ دکتر علی نوری، مدیر سیگ علوم اعصاب تربیتی
✅✅
سازماندهی محتوا و مواد برنامه درسی یکی از تکالیف سخت برای برنامه ریزان درسی است. این سازماندهی به طور کلی باید به دو شکل افقی و عمودی صورت گیرد.
در شکل افقی، محتوا و مواد آموزشی در طول یک دوره تحصیلی بطور همزمان بهم مرتبط می شوند؛ مثلا اگر در طول نیمسال اول تحصیلی دروس ریاضی و علوم و مطالعات اجتماعی ارایه می شوند آنها به گونه ای با هم مرتبط شوند. یعنی اگر مثلا مباحث ریاضیات در فصل اول درباره نحوه جمع اعداد دو رقمی است تلاش شود در مطالعات اجتماعی فصل اول هم این مفهوم از طریق محاسبه تعداد اعضای خانواده تمرین شود. در درس ریاضی هم یکی از مسائل اجتماعی ارایه شود تا با استفاده از جمع اعداد دو رقمی حل شود. معمولا در این نوع سازماندهی از طرح های مساله محور میتوان استفاده کرد و سازماندهی افقی را به شکلی اثربخش اعمال نمود.
اما، سازماندهی عمودی به معنای برقراری ارتباط، تداوم، اتصال و توالی محتوا و مواد آموزشی در طول دوره های تحصیلی متفاوت است. بعنوان مثال، مواد و محتوای آموزشی واحدهای درسی پایه ششم ابتدایی در تداوم پایه پنجم باشند و مبنایی برای پایه هفتم واقع شوند. در چنین شرایطی چندین معیار اساسی باید مورد توجه قرار گیرد: از قبیل اهداف برنامه درسی، ابزارها و فناوری ها، ساختار دیسیپلین مورد طراحی، ویژگیهای رشدی یادگیرندگان و تقاضاهای اجتماعی. بر همین اساس الگوهای مختلفی برای سازماندهی عمودی محتوا و مواد برنامه درسی پیشنهاد شده است که هر کدام دارای پشتوانه نظری و تجربی خاصی هستند؛ از جمله این الگوها میتوان به الگوهای "از ساده به پیچیده" (مبتنی بر الگوی شکل دهی و زنجیره سازی اسکینر)، "از عینی به انتزاعی" ( مبتنی بر ساختار رشد شناختی پیاژه)، "از کلی به جزیی" (مبتنی بر الگوی هرم ساخت شناختی برای یادگیری معنی دار آزوبل) و ... اشاره کرد.
الگوهای فوق هر کدام دارای امتیازات و محدودیتهای خاصی هستند که در این فضا امکان پرداختن به آنها نیست. در پاسخ به محدودیت های آن الگوها، اما الگوی سازماندهی مارپیچی توصیه می شود. الگوی مارپیچی در واقع یک الگوی بدیل است که هم ساختار دیسپلینی/ موضوعی را در نظر میگیرد، هم نیازهای رشد یادگیرنده و هم نحوه پردازش اطلاعات در ذهن. این الگو یکی از شاهکارهایی است که جروم برونر در اختیار برنامه ریزان درسی قرار داده است.
بر اساس این الگو، مبنای سازماندهی محتوا و مواد برنامه درسی ساختار موضوعی آن واحد درسی است. منظور از ساختار موضوعی این است که هر رشته یا موضوع دانشی خواه ریاضیات، خواه تاریخ یا هنر هر کدام دارای مفاهیم، تاریخ، پژوهش، رهبران و نظریه های خاص خود هستند. در سازماندهی مارپیچی این ساختار در اولین ترم یا دوره ارایه می شود و در دوره های بعد همین ساختار مجددا تکرار می شود، اما با هر تکرار به عمق و وسعت محتوا و مواد آموزشی نیز افزوده می شود.
این شیوه سازماندهی را یادگیرندگان دوست دارند، چون هم به آنان نحوه رشد دانش و اندیشیدن و پژوهیدن در درون دیسپلین های مختلف را می آموزد و هم زمینه یادگیری معنی دار را از طریق ایجاد ارتباط میان یادگیری جدید و دانش قبلی فراهم میکند.
#یادداشت
#برنامه_درسی
#رشد_شناختی
👇
@eduneuro
برنامه درسی مارپیچی (Spiral curriculum): الگویی مناسب برای سازماندهی محتوای آموزشی
✍ دکتر علی نوری، مدیر سیگ علوم اعصاب تربیتی
✅✅
سازماندهی محتوا و مواد برنامه درسی یکی از تکالیف سخت برای برنامه ریزان درسی است. این سازماندهی به طور کلی باید به دو شکل افقی و عمودی صورت گیرد.
در شکل افقی، محتوا و مواد آموزشی در طول یک دوره تحصیلی بطور همزمان بهم مرتبط می شوند؛ مثلا اگر در طول نیمسال اول تحصیلی دروس ریاضی و علوم و مطالعات اجتماعی ارایه می شوند آنها به گونه ای با هم مرتبط شوند. یعنی اگر مثلا مباحث ریاضیات در فصل اول درباره نحوه جمع اعداد دو رقمی است تلاش شود در مطالعات اجتماعی فصل اول هم این مفهوم از طریق محاسبه تعداد اعضای خانواده تمرین شود. در درس ریاضی هم یکی از مسائل اجتماعی ارایه شود تا با استفاده از جمع اعداد دو رقمی حل شود. معمولا در این نوع سازماندهی از طرح های مساله محور میتوان استفاده کرد و سازماندهی افقی را به شکلی اثربخش اعمال نمود.
اما، سازماندهی عمودی به معنای برقراری ارتباط، تداوم، اتصال و توالی محتوا و مواد آموزشی در طول دوره های تحصیلی متفاوت است. بعنوان مثال، مواد و محتوای آموزشی واحدهای درسی پایه ششم ابتدایی در تداوم پایه پنجم باشند و مبنایی برای پایه هفتم واقع شوند. در چنین شرایطی چندین معیار اساسی باید مورد توجه قرار گیرد: از قبیل اهداف برنامه درسی، ابزارها و فناوری ها، ساختار دیسیپلین مورد طراحی، ویژگیهای رشدی یادگیرندگان و تقاضاهای اجتماعی. بر همین اساس الگوهای مختلفی برای سازماندهی عمودی محتوا و مواد برنامه درسی پیشنهاد شده است که هر کدام دارای پشتوانه نظری و تجربی خاصی هستند؛ از جمله این الگوها میتوان به الگوهای "از ساده به پیچیده" (مبتنی بر الگوی شکل دهی و زنجیره سازی اسکینر)، "از عینی به انتزاعی" ( مبتنی بر ساختار رشد شناختی پیاژه)، "از کلی به جزیی" (مبتنی بر الگوی هرم ساخت شناختی برای یادگیری معنی دار آزوبل) و ... اشاره کرد.
الگوهای فوق هر کدام دارای امتیازات و محدودیتهای خاصی هستند که در این فضا امکان پرداختن به آنها نیست. در پاسخ به محدودیت های آن الگوها، اما الگوی سازماندهی مارپیچی توصیه می شود. الگوی مارپیچی در واقع یک الگوی بدیل است که هم ساختار دیسپلینی/ موضوعی را در نظر میگیرد، هم نیازهای رشد یادگیرنده و هم نحوه پردازش اطلاعات در ذهن. این الگو یکی از شاهکارهایی است که جروم برونر در اختیار برنامه ریزان درسی قرار داده است.
بر اساس این الگو، مبنای سازماندهی محتوا و مواد برنامه درسی ساختار موضوعی آن واحد درسی است. منظور از ساختار موضوعی این است که هر رشته یا موضوع دانشی خواه ریاضیات، خواه تاریخ یا هنر هر کدام دارای مفاهیم، تاریخ، پژوهش، رهبران و نظریه های خاص خود هستند. در سازماندهی مارپیچی این ساختار در اولین ترم یا دوره ارایه می شود و در دوره های بعد همین ساختار مجددا تکرار می شود، اما با هر تکرار به عمق و وسعت محتوا و مواد آموزشی نیز افزوده می شود.
این شیوه سازماندهی را یادگیرندگان دوست دارند، چون هم به آنان نحوه رشد دانش و اندیشیدن و پژوهیدن در درون دیسپلین های مختلف را می آموزد و هم زمینه یادگیری معنی دار را از طریق ایجاد ارتباط میان یادگیری جدید و دانش قبلی فراهم میکند.
#یادداشت
#برنامه_درسی
#رشد_شناختی
👇
@eduneuro
برنامه درسی و آموزش پاسخگو به فرهنگ
مغز پیوسته خودش را با محیط فرهنگی سازگار می کند و ساختار و کارکرد خود را منطبق با آن تغییر می دهد. بر اساس یافته های این مطالعات، تفاوت های عصبی و رفتاری میان فرهنگ ها برخاسته از تعامل منحصر به فرد میان عوامل مختلف ژنتیکی، فیزیولوژیکی و فرهنگی است.
همچنین یافته های اخیربیانگر آن است که تجربه فرهنگی نقش مهمی در شکل دهی و رشد مکانیزم های مغزی زیربنای شناخت دارد و رشد هیجانی نیز به شکلی بنیادی تحت تاثیر کیفیت محیط فرهنگی واقع می شود.
این بینش های تازه ایده ای را پشتیبانی می کند که به عنوان «برنامه درسی پاسخگو به فرهنگ» شهرت یافته است.
رویکرد پاسخگو به فرهنگ بر این ادعاست که احترام به جهان بینی های متفاوت معلمان و دانشآموزان از بافت های فرهنگی متفاوت باید در کانون توجه برنامه های درسی مدارس قرار گیرد.
برنامه ریزان درسی و سیاستگذاران تربیتی باید نه تنها موجودیت فرهنگهای متعدد را بپذیرند، بلکه به تنوع فرهنگی به دیده احترام نگریسته و فرصتهایی فراهم نمایند تا افراد از فرهنگهای مختلف در شناخت و رشد فرهنگ خود و سایر فرهنگها سهیم شوند.
منبع: برنامه درسی پاسخگو به فرهنگ
مغز پیوسته خودش را با محیط فرهنگی سازگار می کند و ساختار و کارکرد خود را منطبق با آن تغییر می دهد. بر اساس یافته های این مطالعات، تفاوت های عصبی و رفتاری میان فرهنگ ها برخاسته از تعامل منحصر به فرد میان عوامل مختلف ژنتیکی، فیزیولوژیکی و فرهنگی است.
همچنین یافته های اخیربیانگر آن است که تجربه فرهنگی نقش مهمی در شکل دهی و رشد مکانیزم های مغزی زیربنای شناخت دارد و رشد هیجانی نیز به شکلی بنیادی تحت تاثیر کیفیت محیط فرهنگی واقع می شود.
این بینش های تازه ایده ای را پشتیبانی می کند که به عنوان «برنامه درسی پاسخگو به فرهنگ» شهرت یافته است.
رویکرد پاسخگو به فرهنگ بر این ادعاست که احترام به جهان بینی های متفاوت معلمان و دانشآموزان از بافت های فرهنگی متفاوت باید در کانون توجه برنامه های درسی مدارس قرار گیرد.
برنامه ریزان درسی و سیاستگذاران تربیتی باید نه تنها موجودیت فرهنگهای متعدد را بپذیرند، بلکه به تنوع فرهنگی به دیده احترام نگریسته و فرصتهایی فراهم نمایند تا افراد از فرهنگهای مختلف در شناخت و رشد فرهنگ خود و سایر فرهنگها سهیم شوند.
منبع: برنامه درسی پاسخگو به فرهنگ
یائسگی زودرس با خطر بیشتر ابتلای به بیماریهای زوال شناختی از جمله آلزایمر مرتبط است
♦️ زنانی که قبل از ۴۰ سالگی یائسگی را تجربه می کنند، بیشتر از کسانی که بعد از ۵۰ سالگی وارد یائسگی می شوند، با زوال شناختی مواجه می شوند. یافته ها، بر اساس داده های طولی از نزدیک به ۵۰۰۰ زن، نشان می دهد که یائسگی زودرس ممکن است یک عامل خطر مستقل برای زوال عقل باشد، حتی پس از کنترل افسردگی و سایر متغیرها.همچنین، زنانی که یائسگی دیرتر داشتند در تکالیف شناختی بهتر از مردان عمل کردند. این مطالعه به شواهد فزایندهای اضافه می کند که عوامل جنسی بر خطر زوال عقل تأثیر می گذارد و ممکن است به درک بهتر استراتژی های پیشگیری در آینده کمک کند. این یافتهها در نشریه آلزایمر و زوال شناختی، نشریه انجمن بینالمللی آلزایمر در ۱۵ آوریل ۲۰۲۵ منتشر شده است.
یائسگی (Menopause) شرایطی رایج و طبیعی برای زنان به معنی اتمام دوره های قاعدگی، توانایی بارداری و تولید مثل است. آنان در این دوره علائم متوسط تا شدیدی را به دلیل تغییرات شدید هورمونی تجربه می کنند.
🔷تیمی از محققان دانشکده پزشکی دانشگاه توهوکو و موسسه علوم پزشکی متروپولیتن توکیو دریافتند زنانی که قبل از ۴۰ سالگی وارد یائسگی شدهاند، نسبت به زنانی که بعد از ۵۰ سالگی وارد یائسگی شدهاند، وضعیت شناختی بدتری دارند. ین یافته ممکن است برای پزشکان هنگام ارزیابی خطر ابتلای بیمار به زوال عقل مفید باشد.تیم تحقیقاتی این مطالعه را انجام دادند، زیرا زوال عقل به طور نامتناسبی بر زنان در سراسر جهان تأثیر می گذارد و نشان می دهد که زوال عقل ممکن است ناشی از عوامل خطری باشد که مختص زنان است. علاوه بر این، یائسگی زودرس با خطر بالاتر افسردگی در زندگی بعدی همراه است که یک عامل خطر شناخته شده برای زوال عقل است. با این حال، شواهد مستقیم در مورد تأثیر یائسگی زودتر بر مسیرهای مرتبط با سن علائم افسردگی و عملکرد شناختی کمیاب است.
🔴این تیم از دادههای مطالعه طولی در پیری استفاده کرد و سن یائسگی را به سه دسته طبقهبندی کرد: <۴۰، ۴۰-۴۹، و ≥۵۰ سال. این مطالعه شامل ۴۷۲۶ زن و مرد بود که در معیارهای کارکرد شناختی مانند جهت گیری، یادآوری فوری و تاخیری و روانی کلامی مورد ارزیابی قرار گرفتند. این تیم ارتباط بین جنس و سن در یائسگی و عملکرد شناختی را دو سال بعد پس از تنظیم عوامل خطر قابل اصلاح پایه برای زوال عقل آزمایش کردند. از آنجایی که یائسگی زودهنگام خطر ابتلا به افسردگی را افزایش می دهد، که پس از آن خطر ابتلا به زوال عقل را افزایش می دهد، محققان باید این عامل را کنترل می کردند تا مشخص شود که آیا یائسگی زودرس به خودی خود یک عامل خطر مستقیم است یا خیر.
✅پس از کنترل معیارهای پیامد پایه و سایر متغیرهای کمکی (مانند سایر عوامل خطرزای قابل اصلاح زوال عقل)، یائسگی در زنان کمتر از ۴۰ سال، در مقایسه با ۵۰ سال بیشتر، به طور قابل توجهی دیده شد و پیگیری دو ساله نیز پیشرفته تر شدن بیماری را تایید کرد.
🔻عملکرد شناختی در زنانی که در سنین بالای ۵۰ سال وارد یائسگی شدند در واقع بهتر از گروه مقایسه مردان بود. درمان جایگزینی هورمون (HRT) (درمانی برای به حداقل رساندن علائم یائسگی) با عملکرد شناختی مرتبط نبود.
🔳 نتایج حاکی از آن است که زنانی که یائسگی زودهنگام را تجربه میکنند ممکن است یک گروه پرخطر مخصوص برای زوال شناختی باشند. تحقیقات بیشتر برای روشن کردن مکانیسمهای اساسی رابطه بین سطوح هورمونهای زنانه و عملکرد شناختی ضروری است.پژوهشگران معتقدند درک عمیق این رابطه به طور بالقوه میتواند به ما در طراحی درمانهایی کمک کند که شروع زوال عقل را در بیماران در معرض خطر به تاخیر بیندازد.
منبع: اخبار علوم اعصاب
https://t.iss.one/eduneuro
#مقاله_خواندنی
#آلزایمر
#یائسگی
#زوال_شناختی
♦️ زنانی که قبل از ۴۰ سالگی یائسگی را تجربه می کنند، بیشتر از کسانی که بعد از ۵۰ سالگی وارد یائسگی می شوند، با زوال شناختی مواجه می شوند. یافته ها، بر اساس داده های طولی از نزدیک به ۵۰۰۰ زن، نشان می دهد که یائسگی زودرس ممکن است یک عامل خطر مستقل برای زوال عقل باشد، حتی پس از کنترل افسردگی و سایر متغیرها.همچنین، زنانی که یائسگی دیرتر داشتند در تکالیف شناختی بهتر از مردان عمل کردند. این مطالعه به شواهد فزایندهای اضافه می کند که عوامل جنسی بر خطر زوال عقل تأثیر می گذارد و ممکن است به درک بهتر استراتژی های پیشگیری در آینده کمک کند. این یافتهها در نشریه آلزایمر و زوال شناختی، نشریه انجمن بینالمللی آلزایمر در ۱۵ آوریل ۲۰۲۵ منتشر شده است.
یائسگی (Menopause) شرایطی رایج و طبیعی برای زنان به معنی اتمام دوره های قاعدگی، توانایی بارداری و تولید مثل است. آنان در این دوره علائم متوسط تا شدیدی را به دلیل تغییرات شدید هورمونی تجربه می کنند.
🔷تیمی از محققان دانشکده پزشکی دانشگاه توهوکو و موسسه علوم پزشکی متروپولیتن توکیو دریافتند زنانی که قبل از ۴۰ سالگی وارد یائسگی شدهاند، نسبت به زنانی که بعد از ۵۰ سالگی وارد یائسگی شدهاند، وضعیت شناختی بدتری دارند. ین یافته ممکن است برای پزشکان هنگام ارزیابی خطر ابتلای بیمار به زوال عقل مفید باشد.تیم تحقیقاتی این مطالعه را انجام دادند، زیرا زوال عقل به طور نامتناسبی بر زنان در سراسر جهان تأثیر می گذارد و نشان می دهد که زوال عقل ممکن است ناشی از عوامل خطری باشد که مختص زنان است. علاوه بر این، یائسگی زودرس با خطر بالاتر افسردگی در زندگی بعدی همراه است که یک عامل خطر شناخته شده برای زوال عقل است. با این حال، شواهد مستقیم در مورد تأثیر یائسگی زودتر بر مسیرهای مرتبط با سن علائم افسردگی و عملکرد شناختی کمیاب است.
🔴این تیم از دادههای مطالعه طولی در پیری استفاده کرد و سن یائسگی را به سه دسته طبقهبندی کرد: <۴۰، ۴۰-۴۹، و ≥۵۰ سال. این مطالعه شامل ۴۷۲۶ زن و مرد بود که در معیارهای کارکرد شناختی مانند جهت گیری، یادآوری فوری و تاخیری و روانی کلامی مورد ارزیابی قرار گرفتند. این تیم ارتباط بین جنس و سن در یائسگی و عملکرد شناختی را دو سال بعد پس از تنظیم عوامل خطر قابل اصلاح پایه برای زوال عقل آزمایش کردند. از آنجایی که یائسگی زودهنگام خطر ابتلا به افسردگی را افزایش می دهد، که پس از آن خطر ابتلا به زوال عقل را افزایش می دهد، محققان باید این عامل را کنترل می کردند تا مشخص شود که آیا یائسگی زودرس به خودی خود یک عامل خطر مستقیم است یا خیر.
✅پس از کنترل معیارهای پیامد پایه و سایر متغیرهای کمکی (مانند سایر عوامل خطرزای قابل اصلاح زوال عقل)، یائسگی در زنان کمتر از ۴۰ سال، در مقایسه با ۵۰ سال بیشتر، به طور قابل توجهی دیده شد و پیگیری دو ساله نیز پیشرفته تر شدن بیماری را تایید کرد.
🔻عملکرد شناختی در زنانی که در سنین بالای ۵۰ سال وارد یائسگی شدند در واقع بهتر از گروه مقایسه مردان بود. درمان جایگزینی هورمون (HRT) (درمانی برای به حداقل رساندن علائم یائسگی) با عملکرد شناختی مرتبط نبود.
🔳 نتایج حاکی از آن است که زنانی که یائسگی زودهنگام را تجربه میکنند ممکن است یک گروه پرخطر مخصوص برای زوال شناختی باشند. تحقیقات بیشتر برای روشن کردن مکانیسمهای اساسی رابطه بین سطوح هورمونهای زنانه و عملکرد شناختی ضروری است.پژوهشگران معتقدند درک عمیق این رابطه به طور بالقوه میتواند به ما در طراحی درمانهایی کمک کند که شروع زوال عقل را در بیماران در معرض خطر به تاخیر بیندازد.
منبع: اخبار علوم اعصاب
https://t.iss.one/eduneuro
#مقاله_خواندنی
#آلزایمر
#یائسگی
#زوال_شناختی
Forwarded from RICS(Resources In Curriculum Studies)
Developing_Qualitative_Inquiry,_Volume_11_Patricia_Leavy_Fiction.pdf
4.9 MB
📚#156 🔹Leavy, P. (2016). Fiction as research practice: Short stories, novellas, and novels. Routledge.
🔸داستان همچون عمل پژوهشی: داستان کوتاه، رمان کوتاه و رمان. (لیوی، 2016)
♦️ کانال منبع شناسی مطالعات برنامه درسی:
🆔 @RICS_mmm1959
🌐 https://mehrmohammadi.ir
🔸داستان همچون عمل پژوهشی: داستان کوتاه، رمان کوتاه و رمان. (لیوی، 2016)
♦️ کانال منبع شناسی مطالعات برنامه درسی:
🆔 @RICS_mmm1959
🌐 https://mehrmohammadi.ir
داستان همچون عمل پژوهشی (بخش2)
دکتر محمد عطاران
🎧📚#156 🔹Leavy, P. (2016). Fiction as research practice: Short stories, novellas, and novels. Routledge.
🔸داستان همچون عمل پژوهشی: داستان کوتاه، رمان کوتاه و رمان. (لیوی، 2016)
🔹#Art_based_research
🔸#تحقیق_مبتنی_بر_هنر
🔹#fiction_based_research
🔸#تحقیق_مبتنی_بر_داستان
🔹#short_stories
🔸#داستان_کوتاه
🔹#novellas
🔸#رمان_کوتاه
🔹#novels
🔸#رمان
♦️ کانال منبع شناسی مطالعات برنامه درسی:
🆔 @RICS_mmm1959
🌐 https://mehrmohammadi.ir
🔸داستان همچون عمل پژوهشی: داستان کوتاه، رمان کوتاه و رمان. (لیوی، 2016)
🔹#Art_based_research
🔸#تحقیق_مبتنی_بر_هنر
🔹#fiction_based_research
🔸#تحقیق_مبتنی_بر_داستان
🔹#short_stories
🔸#داستان_کوتاه
🔹#novellas
🔸#رمان_کوتاه
🔹#novels
🔸#رمان
♦️ کانال منبع شناسی مطالعات برنامه درسی:
🆔 @RICS_mmm1959
🌐 https://mehrmohammadi.ir
صرفنظر از اینکه در چه رشتهای تحصیل میکنید یا فارغالتحصیل شدید، باید مقداری با دانشهای زیر آشنایی اولیه داشته باشید. اما یکی از اینها آنقدر مهم است که در اولویت نخست قرار دارد. برای شما آن کدام دانش است که ضروری است هر کس حتما آشنایی داشته باشد؟
Anonymous Poll
14%
زبان و ادبیات
17%
تاریخ و فلسفه
22%
روانشناسی
1%
جامعه شناسی
10%
ریاضیات و آمار
4%
هنرها
2%
الهیات
3%
حقوق و سیاست
27%
تکنولوژی اطلاعات و ارتباطات
《》《》《》《》
وقتی میمیریم درون مغزمان چه میگذرد؟
یک تحقیق جدید نشان داده، در عرض چند ثانیه مردن یا به اصطلاح جان دادن، زندگی برای ما بازپخش میشود: یعنی ما کل زندگی خود را دوباره زنده میکنیم و لحظات به یاد ماندنی را که در آن زندگی کردهایم مرور میکنیم.
✅ دانشمندان علوم اعصاب فعالیت مغز انسان در حال مرگ را ثبت کرده و الگوهای امواج مغزی ریتمیک را در حین مرگ کشف کردهاند. الگوی فعالیت این امواج مشابه آنهایی است که در هنگام خواب دیدن، یادآوری و مراقبه رخ میدهد.
🔳 تصور کنید در عرض چند ثانیه کل زندگی خود را دوباره زنده کنید. مانند یک رعد و برق، شما بیرون از بدن خود هستید و لحظات به یاد ماندنی را که در آن زندگی کردهاید تماشا میکنید. این فرآیند که به «یادآوری زندگی» معروف است، تجربهای است که در لحظات نزدیک به مردن گزارش شده است. اما چه اتفاقاتی طی لحظات مردن حتی پس از مرگ درون مغز شما رخ میدهد؟ اینها سؤالاتی است که دانشمندان علوم اعصاب را برای قرنها متحیر کرده است.
یک مطالعه جدید منتشر شده در نشریه Frontiers in Aging Neuroscience نشان میدهد که مغز شما ممکن است در طول انتقال به مرگ و حتی پس از آن فعال و هماهنگ باقی بماند و شرایط دشوار پیشآمده را مدیریت کند.
این پژوهش تکآزمودنی گزارشی است از فعالیت مغز یک بیمار ۸۷ ساله مبتلا به صرع در ثانیههایی قبل و بعد از مرگ او. دکتر رائول ویسنته از دانشگاه تارتو، استونی و همکارانش از الکتروانسفالوگرافی (EEG) برای تشخیص تشنج و درمان بیمار استفاده کردند. طی این ثبت الکتریکی، بیمار دچار حمله قلبی شد و از دنیا رفت. این رویداد غیرمنتظره به دانشمندان اجازه داد تا برای اولین بار فعالیت مغز انسان در حال مرگ را ثبت کنند.
مقاله اصلی را از اینجا بخوانید
🔳بنا به گفته دکتر اجمال زمار، جراح مغز و اعصاب در دانشگاه لوئیزویل، که این مطالعه را هدایت کرده، ما ۹۰۰ ثانیه از فعالیت مغز را در زمان مرگ اندازهگیری کردیم و تمرکز مشخصی روی آنچه در ۳۰ ثانیه قبل و بعد از توقف ضربان قلب اتفاق افتاد، داشتیم. درست قبل و بعد از توقف کار قلب، ما شاهد تغییراتی در باند خاصی از نوسانات عصبی، به اصطلاح نوسانات گاما، و همچنین در نوسانات دلتا، تتا، آلفا و بتا بودیم. این نوسانات(امواج مغزی)، الگوهایی از فعالیت ریتمیک مغز است که به طور معمول در مغز انسان زنده وجود دارند. مثلا الگوی گاما، در حین انجام عملکردهای شناختی بالا، مانند تمرکز، رویا، مدیتیشن، بازیابی اطلاعات از حافظه، پردازش اطلاعات و ادراک آگاهانه نقش دارند.
🔳زمار میگوید: « در حین مردن نوسانهای نشانگر بازیابی بازیابی حافظه دیده شده است. یعنی مغز ممکن است آخرین یادآوری رویدادهای مهم زندگی را درست قبل از مرگ انجام دهد، مشابه آنچه در تجارب نزدیک به مرگ گزارش شده است. این یافتهها درک ما از زمان پایان دقیق زندگی را به چالش میکشند و سوالات مهم بعدی مانند نحوه فعالیت مغز در زمان اهدای عضو را مهم میکند.
🔳در حالی که این مطالعه اولین موردی است که فعالیت مغز زنده در طول فرآیند مرگ در انسان اندازه گیری میکند، پیشتر تغییرات مشابهی در نوسانات گاما در موشهایی که در محیط های کنترل شده نگهداری می شدند مشاهده شده است. این بدان معنی است که احتمالا در حین مرگ، مغز یک پاسخ بیولوژیکی را سازماندهی و اجرا کند که در همه گونهها دیده میشود.
🔳با این حال، این اندازهگیریها بر اساس یک مورد واحد است و از مغز یک بیمار که دچار آسیب، تشنج و تورم شده است، نشات میگیرد، که تفسیر دادهها را پیچیده میکند. با این وجود، زمار قصد دارد موارد بیشتری را بررسی کند و این نتایج را منبع امید می داند.
او گفته: "من به عنوان یک جراح مغز و اعصاب، گاهی اوقات با مشاهده سوگ و فقدان در همراهان بیماران مواجه میشوم. رساندن خبر مرگ به اعضای مضطرب خانواده به طرز غیرقابل توصیفی دشوار است."
چیزی که ممکن است از این تحقیق بیاموزیم این است که: اگرچه عزیزان ما چشمانشان بسته است و آمادهاند که برای استراحتی همیشگی ما را تنها بگذارند، اما مغز آنها ممکن است در حال پخش برخی از بهترین لحظاتی باشد که در زندگی خود تجربه کردهاند.
✅پیام روشن این تحقیق این است که:👇👇👇
● افرادی که اعضای بدنشان را اهدا میکنند، در آن لحطات میدانند که دارند چکار میکنند.
■ لحظات پایانی زندگی هر شخص را در کنار او باشیم، چون مغزش فعال است و درک میکند، اگر چه زبانش و بدنش قادر به پاسخ دادن نیست.
○ مهمتر اینکه برای انباشتن روی هم چیزهای بیارزش مانند پول و موقعیت، باعث رنجش و آزار دیگران نشویم و به خودمان اجازه دهیم در آن لحظات بازپخش زندگی قبل از مردن، تجربههایی که مرور میکنیم در ما احساس رضایت و آرامش ایجاد کنند 😔
منبع: Frontiers
گزارش دهنده: مریم کلارک
ترجمه و تلخیص: علی نوری
بازنشر: کانال تلگرام علوم اعصاب تربیتی
وقتی میمیریم درون مغزمان چه میگذرد؟
یک تحقیق جدید نشان داده، در عرض چند ثانیه مردن یا به اصطلاح جان دادن، زندگی برای ما بازپخش میشود: یعنی ما کل زندگی خود را دوباره زنده میکنیم و لحظات به یاد ماندنی را که در آن زندگی کردهایم مرور میکنیم.
✅ دانشمندان علوم اعصاب فعالیت مغز انسان در حال مرگ را ثبت کرده و الگوهای امواج مغزی ریتمیک را در حین مرگ کشف کردهاند. الگوی فعالیت این امواج مشابه آنهایی است که در هنگام خواب دیدن، یادآوری و مراقبه رخ میدهد.
🔳 تصور کنید در عرض چند ثانیه کل زندگی خود را دوباره زنده کنید. مانند یک رعد و برق، شما بیرون از بدن خود هستید و لحظات به یاد ماندنی را که در آن زندگی کردهاید تماشا میکنید. این فرآیند که به «یادآوری زندگی» معروف است، تجربهای است که در لحظات نزدیک به مردن گزارش شده است. اما چه اتفاقاتی طی لحظات مردن حتی پس از مرگ درون مغز شما رخ میدهد؟ اینها سؤالاتی است که دانشمندان علوم اعصاب را برای قرنها متحیر کرده است.
یک مطالعه جدید منتشر شده در نشریه Frontiers in Aging Neuroscience نشان میدهد که مغز شما ممکن است در طول انتقال به مرگ و حتی پس از آن فعال و هماهنگ باقی بماند و شرایط دشوار پیشآمده را مدیریت کند.
این پژوهش تکآزمودنی گزارشی است از فعالیت مغز یک بیمار ۸۷ ساله مبتلا به صرع در ثانیههایی قبل و بعد از مرگ او. دکتر رائول ویسنته از دانشگاه تارتو، استونی و همکارانش از الکتروانسفالوگرافی (EEG) برای تشخیص تشنج و درمان بیمار استفاده کردند. طی این ثبت الکتریکی، بیمار دچار حمله قلبی شد و از دنیا رفت. این رویداد غیرمنتظره به دانشمندان اجازه داد تا برای اولین بار فعالیت مغز انسان در حال مرگ را ثبت کنند.
مقاله اصلی را از اینجا بخوانید
🔳بنا به گفته دکتر اجمال زمار، جراح مغز و اعصاب در دانشگاه لوئیزویل، که این مطالعه را هدایت کرده، ما ۹۰۰ ثانیه از فعالیت مغز را در زمان مرگ اندازهگیری کردیم و تمرکز مشخصی روی آنچه در ۳۰ ثانیه قبل و بعد از توقف ضربان قلب اتفاق افتاد، داشتیم. درست قبل و بعد از توقف کار قلب، ما شاهد تغییراتی در باند خاصی از نوسانات عصبی، به اصطلاح نوسانات گاما، و همچنین در نوسانات دلتا، تتا، آلفا و بتا بودیم. این نوسانات(امواج مغزی)، الگوهایی از فعالیت ریتمیک مغز است که به طور معمول در مغز انسان زنده وجود دارند. مثلا الگوی گاما، در حین انجام عملکردهای شناختی بالا، مانند تمرکز، رویا، مدیتیشن، بازیابی اطلاعات از حافظه، پردازش اطلاعات و ادراک آگاهانه نقش دارند.
🔳زمار میگوید: « در حین مردن نوسانهای نشانگر بازیابی بازیابی حافظه دیده شده است. یعنی مغز ممکن است آخرین یادآوری رویدادهای مهم زندگی را درست قبل از مرگ انجام دهد، مشابه آنچه در تجارب نزدیک به مرگ گزارش شده است. این یافتهها درک ما از زمان پایان دقیق زندگی را به چالش میکشند و سوالات مهم بعدی مانند نحوه فعالیت مغز در زمان اهدای عضو را مهم میکند.
🔳در حالی که این مطالعه اولین موردی است که فعالیت مغز زنده در طول فرآیند مرگ در انسان اندازه گیری میکند، پیشتر تغییرات مشابهی در نوسانات گاما در موشهایی که در محیط های کنترل شده نگهداری می شدند مشاهده شده است. این بدان معنی است که احتمالا در حین مرگ، مغز یک پاسخ بیولوژیکی را سازماندهی و اجرا کند که در همه گونهها دیده میشود.
🔳با این حال، این اندازهگیریها بر اساس یک مورد واحد است و از مغز یک بیمار که دچار آسیب، تشنج و تورم شده است، نشات میگیرد، که تفسیر دادهها را پیچیده میکند. با این وجود، زمار قصد دارد موارد بیشتری را بررسی کند و این نتایج را منبع امید می داند.
او گفته: "من به عنوان یک جراح مغز و اعصاب، گاهی اوقات با مشاهده سوگ و فقدان در همراهان بیماران مواجه میشوم. رساندن خبر مرگ به اعضای مضطرب خانواده به طرز غیرقابل توصیفی دشوار است."
چیزی که ممکن است از این تحقیق بیاموزیم این است که: اگرچه عزیزان ما چشمانشان بسته است و آمادهاند که برای استراحتی همیشگی ما را تنها بگذارند، اما مغز آنها ممکن است در حال پخش برخی از بهترین لحظاتی باشد که در زندگی خود تجربه کردهاند.
✅پیام روشن این تحقیق این است که:👇👇👇
● افرادی که اعضای بدنشان را اهدا میکنند، در آن لحطات میدانند که دارند چکار میکنند.
■ لحظات پایانی زندگی هر شخص را در کنار او باشیم، چون مغزش فعال است و درک میکند، اگر چه زبانش و بدنش قادر به پاسخ دادن نیست.
○ مهمتر اینکه برای انباشتن روی هم چیزهای بیارزش مانند پول و موقعیت، باعث رنجش و آزار دیگران نشویم و به خودمان اجازه دهیم در آن لحظات بازپخش زندگی قبل از مردن، تجربههایی که مرور میکنیم در ما احساس رضایت و آرامش ایجاد کنند 😔
منبع: Frontiers
گزارش دهنده: مریم کلارک
ترجمه و تلخیص: علی نوری
بازنشر: کانال تلگرام علوم اعصاب تربیتی