Forwarded from Niki
International_Online_Symposium_on_Suicide_from_an_Interdisciplinary.pdf
26.8 MB
Forwarded from INRP (Sayeh)
🔷 انجمن علمی بینرشتهای INRP با همکاری مرکز پژوهشهای علمی و فناوری دانشجویان برگزار میکند:
🧠 سمپوزیوم آنلاین خودکشی از دیدگاه بینرشتهای
با محوریت بررسی ابعاد روانشناختی، عصبشناختی، اجتماعی و اخلاقی خودکشی
با حضور اساتید برجسته بینالمللی از دانشگاهها و مراکز پژوهشی مختلف جهان
🔸 به زبان انگلیسی همراه با ترجمه همزمان فارسی
🔸 بهصورت آنلاین بر بستر پلتفرم Zoom
🔸 مناسب برای دانشجویان، پژوهشگران و اعضای هیئت علمی
🔸 همراه با گواهی رسمی شرکت
📆 تاریخ برگزاری: ۲ و ۳ مرداد ۱۴۰۴ (۲۴ و ۲۵ جولای ۲۰۲۵)
🕒 مهلت ثبتنام: تا ۱ مرداد
ثبتنام از طریق: https://forms.gle/cmriVpZXTXAvHbhh8
💰 شرکت در این سمپوزیوم کاملاً رایگان است.
🆔 @NeuroINRP
🆔 @SSRC_News
🆔 @ISSIPO
🧠 سمپوزیوم آنلاین خودکشی از دیدگاه بینرشتهای
با محوریت بررسی ابعاد روانشناختی، عصبشناختی، اجتماعی و اخلاقی خودکشی
با حضور اساتید برجسته بینالمللی از دانشگاهها و مراکز پژوهشی مختلف جهان
🔸 به زبان انگلیسی همراه با ترجمه همزمان فارسی
🔸 بهصورت آنلاین بر بستر پلتفرم Zoom
🔸 مناسب برای دانشجویان، پژوهشگران و اعضای هیئت علمی
🔸 همراه با گواهی رسمی شرکت
📆 تاریخ برگزاری: ۲ و ۳ مرداد ۱۴۰۴ (۲۴ و ۲۵ جولای ۲۰۲۵)
🕒 مهلت ثبتنام: تا ۱ مرداد
ثبتنام از طریق: https://forms.gle/cmriVpZXTXAvHbhh8
💰 شرکت در این سمپوزیوم کاملاً رایگان است.
🆔 @NeuroINRP
🆔 @SSRC_News
🆔 @ISSIPO
❤2
پژوهش طراحی از منظر برنامه درسی
دکتر نرگس کشتیآرای
🎧📝 #Art34 🔹McKenney, S., Nieveen, N., & Van den Akker, J. (2006). Design research from a curriculum perspective. In Educational design research (pp. 67-90). Routledge.
🔸مککنی، اس.، نیوین، ان.، و ون دن آکر، جی. (2006). پژوهش طراحی از منظر برنامه درسی. در پژوهش طراحی آموزشی (صفحات 90-67). راتلج.
#design_principles
#اصول_طراحی
#curricular_products
#محصولات_برنامهدرسی
#professional_development_of_the_participants
#توسعه_حرفهای_مشارکت_کنندگان
#Formative_Evaluation
#ارزشیابی_تکوینی
#Revision_&_Redesign
#بازنگری_و_بازطراحی
♦️ کانال منبع شناسی مطالعات برنامه درسی:
🆔 @RICS_mmm1959
🌐 https://mehrmohammadi.ir
🔸مککنی، اس.، نیوین، ان.، و ون دن آکر، جی. (2006). پژوهش طراحی از منظر برنامه درسی. در پژوهش طراحی آموزشی (صفحات 90-67). راتلج.
#design_principles
#اصول_طراحی
#curricular_products
#محصولات_برنامهدرسی
#professional_development_of_the_participants
#توسعه_حرفهای_مشارکت_کنندگان
#Formative_Evaluation
#ارزشیابی_تکوینی
#Revision_&_Redesign
#بازنگری_و_بازطراحی
♦️ کانال منبع شناسی مطالعات برنامه درسی:
🆔 @RICS_mmm1959
🌐 https://mehrmohammadi.ir
❤1
----
تأثیر تحریک الکتریکی مغز و تمرین شناختی بر سلامت شناختی سالمندان
پژوهش مشترک اخیرِ دانشگاه بار-ایلان (به سرپرستی میشال لاویدور) و مرکز پزشکی دانشگاه گوتینگن که در مجله معتبر Scientific Reports منتشر شده، نشاندهنده نتایج امیدوارکنندهای در زمینه تقویت عملکرد شناختی سالمندان از طریق ترکیب تمرین شناختی رایانهای (CT) و تحریک جریان مستقیم فراجمجمهای (tDCS) است.
روش tDCS (Transcranial Direct Current Stimulation) یک روش غیرتهاجمی تحریک مغزی است که با اعمال جریان الکتریکی ضعیف (۱-۲ میلیآمپر) از طریق الکترودهای قرارگرفته روی جمجمه، فعالیت نورونها را تعدیل میکند. این روش با تغییر پتانسیل غشای عصبی، انعطافپذیری مغز (نوروپلاستیسیتی) را افزایش میدهد و زمینه را برای یادگیری و بهبود عملکرد شناختی فراهم میسازد. جریان الکتریکی ضعیف، فعالیت نورونهای قشر مغز را بهطور انتخابی تحریک یا مهار میکند. افزایش جریان خون موضعی و ترشح فاکتورهای نوروتروفیک (مثل BDNF) از اثرات ثانویه آن است.
در این مطالعه، ۸۵ سالمند (از مجموع ۱۶۵ شرکتکننده) به مدت ۱۶ جلسه تحت مداخله ترکیبی قرار گرفتند. گروه آزمایش، تمرینات شناختی + tDCS فعال دریافت کردند و گروه مقایسه تمرینات شناختی + tDCS ساختگی (شَم). یک گروه کنترل هم داشتند که مداخله فعال دریافت نکردند.
نتایج نشان داد گروهی که همزمان CT و tDCS فعال دریافت کرده بودند، بهبودهای چشمگیر، سریع و پایدار در حافظه، توجه و کارکردهای اجرایی نشان دادند. در مقابل، گروهی که فقط تمرین شناختی انجام داده بودند، پیشرفتهای محدود و موقتی داشتند و گروه کنترل تغییر محسوسی تجربه نکردند.
ترکیب CT + tDCS احتمالا به این خاطر مؤثرتر است کهtDCS با افزایش پتانسیل یادگیری مغز، اثر تمرینات شناختی را تشدید میکند. یعنی مسیرهای عصبی جدید با سرعت و پایداری بیشتر ایجاد میکند.
این یافتهها بیانگر آن است که tDCS با تقویت نوروپلاستیسیتی مغز، اثرگذاری تمرینات شناختی را بهطور معناداری افزایش میدهد. چنین رویکرد ترکیبی میتواند به عنوان یک راهبرد پیشگیرانه یا درمانی برای مقابله با زوال شناختی مرتبط با افزایش سن، از جمله در موارد ابتلا به دمانس خفیف، به کار رود.
برای مطالعه جزئیات بیشتر، مقاله کامل را از اینجا بخوانید:
---
#مقاله_خواندنی
#زوال_شناختی
#تحریک_الکتریکی_مغز
#تمرین_شناختی
https://t.iss.one/eduneuro
تأثیر تحریک الکتریکی مغز و تمرین شناختی بر سلامت شناختی سالمندان
پژوهش مشترک اخیرِ دانشگاه بار-ایلان (به سرپرستی میشال لاویدور) و مرکز پزشکی دانشگاه گوتینگن که در مجله معتبر Scientific Reports منتشر شده، نشاندهنده نتایج امیدوارکنندهای در زمینه تقویت عملکرد شناختی سالمندان از طریق ترکیب تمرین شناختی رایانهای (CT) و تحریک جریان مستقیم فراجمجمهای (tDCS) است.
روش tDCS (Transcranial Direct Current Stimulation) یک روش غیرتهاجمی تحریک مغزی است که با اعمال جریان الکتریکی ضعیف (۱-۲ میلیآمپر) از طریق الکترودهای قرارگرفته روی جمجمه، فعالیت نورونها را تعدیل میکند. این روش با تغییر پتانسیل غشای عصبی، انعطافپذیری مغز (نوروپلاستیسیتی) را افزایش میدهد و زمینه را برای یادگیری و بهبود عملکرد شناختی فراهم میسازد. جریان الکتریکی ضعیف، فعالیت نورونهای قشر مغز را بهطور انتخابی تحریک یا مهار میکند. افزایش جریان خون موضعی و ترشح فاکتورهای نوروتروفیک (مثل BDNF) از اثرات ثانویه آن است.
در این مطالعه، ۸۵ سالمند (از مجموع ۱۶۵ شرکتکننده) به مدت ۱۶ جلسه تحت مداخله ترکیبی قرار گرفتند. گروه آزمایش، تمرینات شناختی + tDCS فعال دریافت کردند و گروه مقایسه تمرینات شناختی + tDCS ساختگی (شَم). یک گروه کنترل هم داشتند که مداخله فعال دریافت نکردند.
نتایج نشان داد گروهی که همزمان CT و tDCS فعال دریافت کرده بودند، بهبودهای چشمگیر، سریع و پایدار در حافظه، توجه و کارکردهای اجرایی نشان دادند. در مقابل، گروهی که فقط تمرین شناختی انجام داده بودند، پیشرفتهای محدود و موقتی داشتند و گروه کنترل تغییر محسوسی تجربه نکردند.
ترکیب CT + tDCS احتمالا به این خاطر مؤثرتر است کهtDCS با افزایش پتانسیل یادگیری مغز، اثر تمرینات شناختی را تشدید میکند. یعنی مسیرهای عصبی جدید با سرعت و پایداری بیشتر ایجاد میکند.
این یافتهها بیانگر آن است که tDCS با تقویت نوروپلاستیسیتی مغز، اثرگذاری تمرینات شناختی را بهطور معناداری افزایش میدهد. چنین رویکرد ترکیبی میتواند به عنوان یک راهبرد پیشگیرانه یا درمانی برای مقابله با زوال شناختی مرتبط با افزایش سن، از جمله در موارد ابتلا به دمانس خفیف، به کار رود.
برای مطالعه جزئیات بیشتر، مقاله کامل را از اینجا بخوانید:
---
#مقاله_خواندنی
#زوال_شناختی
#تحریک_الکتریکی_مغز
#تمرین_شناختی
https://t.iss.one/eduneuro
Telegram
علوم اعصاب تربیتی Educational Neuroscience
کانال علوم اعصاب تربیتی به هدف اشاعه دانش و پژوهش در حیطه علوم اعصاب تربیتی(مطالعات ذهن، مغز و تربیت) و امکان ارتباط بیشتر با علاقمندان این حوزه در حال رشد، جذاب و پویا توسط دکتر علی نوری هدایت و مدیریت میشود.
تماس با ادمین:
@edu_neuro
تماس با ادمین:
@edu_neuro
👍4
Forwarded from علوم اعصاب تربیتی Educational Neuroscience (Ali Nouri)
الگوي_طراحی_برنامه_درسی_عصب_سازنده_گرایی.pdf
872.9 KB
الگوی طراحی برنامه درسی عصب-سازنده گرایی
✍ علی نوری
🔅 دانشنامه برنامه درسی
🔺در این مقاله، الگوی طراحی برنامه درسی عصب-سازنده گرایی به عنوان یکی از رویکردهای نوین در برنامه درسی معرفی و بررسی میشود. این الگو بر پایه یافتههای علوم اعصاب و روانشناسی شناختی به دنبال ارائه چارچوبی برای طراحی برنامه درسی است که به طور موثرتری منجر به یادگیری و رشد دانشآموزان شود.
🔻 نویسنده به سابقه تلاشها برای پیوند میان علوم اعصاب و تربیت اشاره میکند و نشان میدهد که چگونه در اواخر قرن بیستم، ایده "یادگیری مبتنی بر مغز" به عنوان یک رویکرد غالب در این زمینه مطرح شد. با این حال، به مرور زمان مشخص شد که این رویکرد سادهانگارانه است و نیاز به چارچوبی دقیقتر و علمیتر برای ترجمه یافتههای علوم اعصاب به برنامه درسی وجود دارد. او این چارچوب را الگوی عصب -سازنده گرایی مینامد و سپس به معرفی مفروضه های اساسی الگو و نحوه برنامهریزی درسی مطابق با این الگو می پردازد.
#مقاله
#طراحی_برنامه_درسی
#عصب_سازنده_گرایی
https://t.iss.one/eduneuro
✍ علی نوری
🔅 دانشنامه برنامه درسی
🔺در این مقاله، الگوی طراحی برنامه درسی عصب-سازنده گرایی به عنوان یکی از رویکردهای نوین در برنامه درسی معرفی و بررسی میشود. این الگو بر پایه یافتههای علوم اعصاب و روانشناسی شناختی به دنبال ارائه چارچوبی برای طراحی برنامه درسی است که به طور موثرتری منجر به یادگیری و رشد دانشآموزان شود.
🔻 نویسنده به سابقه تلاشها برای پیوند میان علوم اعصاب و تربیت اشاره میکند و نشان میدهد که چگونه در اواخر قرن بیستم، ایده "یادگیری مبتنی بر مغز" به عنوان یک رویکرد غالب در این زمینه مطرح شد. با این حال، به مرور زمان مشخص شد که این رویکرد سادهانگارانه است و نیاز به چارچوبی دقیقتر و علمیتر برای ترجمه یافتههای علوم اعصاب به برنامه درسی وجود دارد. او این چارچوب را الگوی عصب -سازنده گرایی مینامد و سپس به معرفی مفروضه های اساسی الگو و نحوه برنامهریزی درسی مطابق با این الگو می پردازد.
#مقاله
#طراحی_برنامه_درسی
#عصب_سازنده_گرایی
https://t.iss.one/eduneuro
👌3❤1🥰1
---
برنامه آموزشی چین برای آموزش هوش مصنوعی به کودکان ۶ ساله
از پاییز امسال آموزش هوش مصنوعی در مدارس ابتدایی چین اجرا میشود، با تمرکز بر مبانی، نحوه طراحی مدلها، اخلاق و تفکر انتقادی درباره هوش مصنوعی.
این آموزش فقط درباره تکنولوژی نیست، بلکه آمادهسازی ذهنها برای زندگی در عصر جدید است. برای اطلاعات بیشتر اینجا را بخوانید.
واقعیت این است که با وجود برخی نگرانیها،آموزش هوش مصنوعی به کودکان ضروری است. بر اساس گزارش مجمع جهانی اقتصاد، ۳۹٪ مهارتهای فعلی تا سال ۲۰۳۰ منسوخ خواهند شد. همچنین ۵۹٪ نیروی کار نیاز به بازآموزی مهارت دارند.
برای آموزش هوش مصنوعی منتظر ماندن تا بزرگسالی بسیار دیر است. کودکان را باید آموزش داد تا از هوش مصنوعی استفاده کنند، نه اینکه جایگزین آنها در انجام کارها شود.
در کشورهای مختلف دنیا این سیاست در حال اجرا است. اخیرا عربستان و قطر هم سیاستی مشابه چین در پیش گرفتهاند.
اما، چرا ما در ایران، برنامهای نداریم؟ برنامهای برای پرورش آفرینندگان (نه فقط مصرفکنندگان) هوش مصنوعی!
ما حتی معلمان را هم با هوش مصنوعی آشنا نمیکنیم⁉️
---
#هوش_مصنوعی
#آموزش
🧠 🧠 🧠
https://t.iss.one/eduneuro
برنامه آموزشی چین برای آموزش هوش مصنوعی به کودکان ۶ ساله
از پاییز امسال آموزش هوش مصنوعی در مدارس ابتدایی چین اجرا میشود، با تمرکز بر مبانی، نحوه طراحی مدلها، اخلاق و تفکر انتقادی درباره هوش مصنوعی.
این آموزش فقط درباره تکنولوژی نیست، بلکه آمادهسازی ذهنها برای زندگی در عصر جدید است. برای اطلاعات بیشتر اینجا را بخوانید.
واقعیت این است که با وجود برخی نگرانیها،آموزش هوش مصنوعی به کودکان ضروری است. بر اساس گزارش مجمع جهانی اقتصاد، ۳۹٪ مهارتهای فعلی تا سال ۲۰۳۰ منسوخ خواهند شد. همچنین ۵۹٪ نیروی کار نیاز به بازآموزی مهارت دارند.
برای آموزش هوش مصنوعی منتظر ماندن تا بزرگسالی بسیار دیر است. کودکان را باید آموزش داد تا از هوش مصنوعی استفاده کنند، نه اینکه جایگزین آنها در انجام کارها شود.
در کشورهای مختلف دنیا این سیاست در حال اجرا است. اخیرا عربستان و قطر هم سیاستی مشابه چین در پیش گرفتهاند.
اما، چرا ما در ایران، برنامهای نداریم؟ برنامهای برای پرورش آفرینندگان (نه فقط مصرفکنندگان) هوش مصنوعی!
ما حتی معلمان را هم با هوش مصنوعی آشنا نمیکنیم⁉️
---
#هوش_مصنوعی
#آموزش
🧠 🧠 🧠
https://t.iss.one/eduneuro
👏7❤3
☆☆☆
رشته ذهن، مغز و تربیت یک علم مستقل است نه یکی از گرایشهای علوم شناختی!
◼️در این یادداشت میخواهم خیلی مختصر توضیح دهم که رشته ذهن، مغز و تربیت یک گرایش از علوم شناختی نیست. علوم شناختی (Cognitive Science) خود علمی تلفیقی است حاصل ترکیب چند رشته از جمله علوم اعصاب، هوش مصنوعی روانشناسی، فلسفه و زبانشناسی. ذهن، مغز و تربیت هم رشتهای مستقل است با مفاهیم، روششناسی، تاریخ و مدلهای نظری خاص خود.
◼️همانگونه که در منابع مختلف علوم شناختی آمده، در دهه ۶۰ میلادی مطالعه ذهن فقط موضوع روانشناسی و فلسفه نبود و حوزههای دیگر مانند علوم اعصاب، زبانشناسی و علوم محاسباتی نیز اکتشافات مهمی ارائه کردند. این امر برخی دانشمندان را ترغیب کرد تا بین دیسیپلینهای مختلف مانند روانشناسی، زبانشناسی، علوم اعصاب، فلسفه و علوم محاسباتی، تلفیقی صورت گیرد و دیسیپلین حاصل آن را «علوم شناختی» نامیدند. اهمیت این تحول سبب شد دهه ۶۰ بهعنوان «انقلاب شناختی» شناخته شود. پس از آن، علوم شناختی در دانشگاههای معتبر دنیا تأسیس شد. در ایران نیز از دهه اول قرن بیستویکم نخستین زمزمههای علوم شناختی شنیده شد و برخی چنین پنداشتند که آن رشتههای تلفیق شده، گرایشهایی از علوم شناختیاند. این در حالیست که پیش از پیدایش علوم شناختی، این رشتهها تأسیس شده بودند. اما این رشتهها قرار شد که با هم ترکیب شوند و با تلفیق آنها علم تازهای متولد شد که علوم شناختی است. این اتفاق به معنای آن نیست که رشتههای سهیم در ایجاد علوم شناختی حالا خود هویت مستقل نداشته باشند و به شاخههای علوم شناختی تبدیل شوند.
پس روانشناسی شناختی، علوم اعصاب سناختی و زبانشناسی شناختی هم رشتههایی مستقل هستند نه شاخههایی یا گرایشهایی از علوم شناختی.
🤔چرا ذهن، مغز و تربیت به طرز نادرستی گرایش علوم شناختی تلقی میشود؟
◼️ اهمیت کاربردهای علوم شناختی در تربیت در غرب منجر به ابداع «آموزش و پرورش شناختی» (Cognitive Education) شد. با تأسیس رشته علوم اعصاب تربیتی/ذهن، مغز و تربیت، برخی این دو مفهوم را یکی دانستند و به جای یکدیگر به کار بردند. اما بعد مدت کوتاهی این بدفهمی اصلاح شد و این دو مفهوم معانی خاص خود را بازیافتند.
🔻همانطور که پیشتر نیز اشاره کردهام در اینجا👇
https://t.iss.one/eduneuro/3119
مفهوم «شناختی» در سه ترکیب اصلی بهکار میرود: «فرایندها و کارکردهای شناختی»، «رویکردها و نظریههای شناختی» و «علوم شناختی». فرایندهای شناختی همان پردازشهای اطلاعاتی مثل ادراک، حافظه، یادگیری، توجه و تصمیمگیریاند. نظریههای شناختی گاهی نظریههای یادگیریاند و گاهی نظریههای تربیتی. و علوم شناختی، دانشی بینرشتهای است حاصل تلفیق روانشناسی، زبانشناسی، هوش مصنوعی، فلسفه ذهن و علوم اعصاب. بنابراین باید دقت کرد که واژه «شناختی» در چه بافتی بهکار رفته است.
از این رو، آموزش و پروش شناختی نیز میتواند چهار معنا داشته باشد: پرورش فرایندهای شناختی، نظریهای تربیتی با رویکرد شناختی، یک نظریه یادگیری، یا آموزش مبتنی بر آموزههای علوم شناختی. به نظر میرسد آنچه که بسیاری از افراد درگیر آموزش و پرورش شناختی از این مفهوم میفهمند ملغمهای ناسازگار و بیآرایه از همه این معانی است. در حالیکه هر یک از معانی خود دنیایی مستقل است و گاهی نمیتوان بین آنها ارتباط برقرار کرد.
🔻در نتیجه، مطالعات ذهن، مغز و تربیت - که من ترجیح میدهم آن را «علوم اعصاب تربیتی» بنامم - نه آموزش شناختی است، نه یک نظریه یا رویکرد و نه گرایشی از علوم شناختی.
🟪 ذهن، مغز و تربیت رشتهای مستقل است که در کنار مبانی روانشناختی و عصبشناختی، از علوم شناختی (در معنای بینرشتهای) و سایر علوم مانند هنر و زبانشناسی بهره میبرد اما گرایش هیچکدام نیست. در دانشگاههایی مانند هاروارد و بریستول نیز این رشته در دانشکدههای علوم تربیتی ارائه میشود، نه در علوم شناختی.
با این توصیف، علم ذهن، معز و تربیت یکی از شاخههای علوم تربیتی میتواند باشد ولی نه علوم شناختی. به همین ترتیب که روانشناسی شناختی هم یکی از شاخههای روان شناسی است و نه علوم شناختی.
🔷 برخی معتقدند «علوم اعصاب تربیتی» و «ذهن، مغز و تربیت» دو حوزهی متفاوتاند، اما در مطالعهای که ما اخیراً در سطح بینالمللی انجام دادیم، متخصصان آنها را دو نام متفاوت برای یک دیسیپلین واحد دانستند.اینجا را ببینید👇
https://lnkd.in/eJJbak8W
متاسفانه در حال حاضر در برخی دانشگاههای ایران کارشناسی ارشد این رشته ارائه میشود، اما واقعا آنچه ارائه میشود فاصله زیادی با واقعیت رشته دارد و این باعث سردرگمی و ابهام برای دانشجویان میشود. مشکل اصلی که وجود دارد برخی مفهومی را میشنوند و صرفا با اطلاعات پراکنده خود کلمات و جملاتی میسازند که صرفا کلمه یا جمله هستند نه کلمات یا جملاتی درست!
✍علی نوری
رشته ذهن، مغز و تربیت یک علم مستقل است نه یکی از گرایشهای علوم شناختی!
◼️در این یادداشت میخواهم خیلی مختصر توضیح دهم که رشته ذهن، مغز و تربیت یک گرایش از علوم شناختی نیست. علوم شناختی (Cognitive Science) خود علمی تلفیقی است حاصل ترکیب چند رشته از جمله علوم اعصاب، هوش مصنوعی روانشناسی، فلسفه و زبانشناسی. ذهن، مغز و تربیت هم رشتهای مستقل است با مفاهیم، روششناسی، تاریخ و مدلهای نظری خاص خود.
◼️همانگونه که در منابع مختلف علوم شناختی آمده، در دهه ۶۰ میلادی مطالعه ذهن فقط موضوع روانشناسی و فلسفه نبود و حوزههای دیگر مانند علوم اعصاب، زبانشناسی و علوم محاسباتی نیز اکتشافات مهمی ارائه کردند. این امر برخی دانشمندان را ترغیب کرد تا بین دیسیپلینهای مختلف مانند روانشناسی، زبانشناسی، علوم اعصاب، فلسفه و علوم محاسباتی، تلفیقی صورت گیرد و دیسیپلین حاصل آن را «علوم شناختی» نامیدند. اهمیت این تحول سبب شد دهه ۶۰ بهعنوان «انقلاب شناختی» شناخته شود. پس از آن، علوم شناختی در دانشگاههای معتبر دنیا تأسیس شد. در ایران نیز از دهه اول قرن بیستویکم نخستین زمزمههای علوم شناختی شنیده شد و برخی چنین پنداشتند که آن رشتههای تلفیق شده، گرایشهایی از علوم شناختیاند. این در حالیست که پیش از پیدایش علوم شناختی، این رشتهها تأسیس شده بودند. اما این رشتهها قرار شد که با هم ترکیب شوند و با تلفیق آنها علم تازهای متولد شد که علوم شناختی است. این اتفاق به معنای آن نیست که رشتههای سهیم در ایجاد علوم شناختی حالا خود هویت مستقل نداشته باشند و به شاخههای علوم شناختی تبدیل شوند.
پس روانشناسی شناختی، علوم اعصاب سناختی و زبانشناسی شناختی هم رشتههایی مستقل هستند نه شاخههایی یا گرایشهایی از علوم شناختی.
🤔چرا ذهن، مغز و تربیت به طرز نادرستی گرایش علوم شناختی تلقی میشود؟
◼️ اهمیت کاربردهای علوم شناختی در تربیت در غرب منجر به ابداع «آموزش و پرورش شناختی» (Cognitive Education) شد. با تأسیس رشته علوم اعصاب تربیتی/ذهن، مغز و تربیت، برخی این دو مفهوم را یکی دانستند و به جای یکدیگر به کار بردند. اما بعد مدت کوتاهی این بدفهمی اصلاح شد و این دو مفهوم معانی خاص خود را بازیافتند.
🔻همانطور که پیشتر نیز اشاره کردهام در اینجا👇
https://t.iss.one/eduneuro/3119
مفهوم «شناختی» در سه ترکیب اصلی بهکار میرود: «فرایندها و کارکردهای شناختی»، «رویکردها و نظریههای شناختی» و «علوم شناختی». فرایندهای شناختی همان پردازشهای اطلاعاتی مثل ادراک، حافظه، یادگیری، توجه و تصمیمگیریاند. نظریههای شناختی گاهی نظریههای یادگیریاند و گاهی نظریههای تربیتی. و علوم شناختی، دانشی بینرشتهای است حاصل تلفیق روانشناسی، زبانشناسی، هوش مصنوعی، فلسفه ذهن و علوم اعصاب. بنابراین باید دقت کرد که واژه «شناختی» در چه بافتی بهکار رفته است.
از این رو، آموزش و پروش شناختی نیز میتواند چهار معنا داشته باشد: پرورش فرایندهای شناختی، نظریهای تربیتی با رویکرد شناختی، یک نظریه یادگیری، یا آموزش مبتنی بر آموزههای علوم شناختی. به نظر میرسد آنچه که بسیاری از افراد درگیر آموزش و پرورش شناختی از این مفهوم میفهمند ملغمهای ناسازگار و بیآرایه از همه این معانی است. در حالیکه هر یک از معانی خود دنیایی مستقل است و گاهی نمیتوان بین آنها ارتباط برقرار کرد.
🔻در نتیجه، مطالعات ذهن، مغز و تربیت - که من ترجیح میدهم آن را «علوم اعصاب تربیتی» بنامم - نه آموزش شناختی است، نه یک نظریه یا رویکرد و نه گرایشی از علوم شناختی.
🟪 ذهن، مغز و تربیت رشتهای مستقل است که در کنار مبانی روانشناختی و عصبشناختی، از علوم شناختی (در معنای بینرشتهای) و سایر علوم مانند هنر و زبانشناسی بهره میبرد اما گرایش هیچکدام نیست. در دانشگاههایی مانند هاروارد و بریستول نیز این رشته در دانشکدههای علوم تربیتی ارائه میشود، نه در علوم شناختی.
با این توصیف، علم ذهن، معز و تربیت یکی از شاخههای علوم تربیتی میتواند باشد ولی نه علوم شناختی. به همین ترتیب که روانشناسی شناختی هم یکی از شاخههای روان شناسی است و نه علوم شناختی.
🔷 برخی معتقدند «علوم اعصاب تربیتی» و «ذهن، مغز و تربیت» دو حوزهی متفاوتاند، اما در مطالعهای که ما اخیراً در سطح بینالمللی انجام دادیم، متخصصان آنها را دو نام متفاوت برای یک دیسیپلین واحد دانستند.اینجا را ببینید👇
https://lnkd.in/eJJbak8W
متاسفانه در حال حاضر در برخی دانشگاههای ایران کارشناسی ارشد این رشته ارائه میشود، اما واقعا آنچه ارائه میشود فاصله زیادی با واقعیت رشته دارد و این باعث سردرگمی و ابهام برای دانشجویان میشود. مشکل اصلی که وجود دارد برخی مفهومی را میشنوند و صرفا با اطلاعات پراکنده خود کلمات و جملاتی میسازند که صرفا کلمه یا جمله هستند نه کلمات یا جملاتی درست!
✍علی نوری
Telegram
علوم اعصاب تربیتی Educational Neuroscience
♦️♦️♦️
در جستجوی آموزش و پرورش شناختی؟!
✍ علی نوری، مدیر گروه تخصصی علوم اعصاب تربیتی
یکی از مفاهیمی که در جامعه ما، گاهی، بدون توجه به معنای آن یا حتی درک درستی از ترکیب آن با کلمات دیگر استفاده میشود، کلمه «شناختی» (cognitive) است. این کلمه امروزه مُد…
در جستجوی آموزش و پرورش شناختی؟!
✍ علی نوری، مدیر گروه تخصصی علوم اعصاب تربیتی
یکی از مفاهیمی که در جامعه ما، گاهی، بدون توجه به معنای آن یا حتی درک درستی از ترکیب آن با کلمات دیگر استفاده میشود، کلمه «شناختی» (cognitive) است. این کلمه امروزه مُد…
❤7👏3🔥1👌1
تردیدها درباره غیر واقعی بودن یک ادعای قدرتمند: فقدان ارتباط بین ماده شیمیایی سروتونین و اختلال افسردگی!
یک پژوهش با مرور مطالعات متعدد نشان میدهد شواهد علمی قانعکنندهای مبنی بر ارتباط بین افسردگی و سطح پایین ماده شیمیایی سروتونین نیافته است!
این گزارش، استفاده گسترده از داروهای ضدافسردگی، بهخصوص مهارکنندههای بازجذب سروتونین (SSRIs) را به چالش میکشد. سالها تصور میشد این داروها با جبران کمبود سروتونین، افسردگی را درمان میکنند.
در کنار تجویز گسترده دادوهای ضدافسردگی، یک باور عمومیِ نادرستِ در میان بیش از ۹۰٪ افراد شایع است که افسردگی با «کمبود سروتونین» یا «عدم تعادل شیمیایی» ارتباط مستقیم دارد. این باور نادرست میتواند تمایل به استفاده از درمانهای غیردارویی (مانند رواندرمانی) را تضعیف کند. در حالیکه برخی شواهد نشان میدهند که مصرف طولانیمدت داروهای ضدافسردگی (SSRIs) ممکن است به کاهش سطح سروتونین در بلندمدت منجر شود.
پژوهشگران بر ضرورت تغییر تمرکز از درمانهای صرفاً دارویی به سمت آموزش تکنیکهای مقابله با افسردگی و رواندرمانی تاکید میکنند.
متن کامل مقاله را از اینجا بخوانید.
#مقاله_خواندنی
یک پژوهش با مرور مطالعات متعدد نشان میدهد شواهد علمی قانعکنندهای مبنی بر ارتباط بین افسردگی و سطح پایین ماده شیمیایی سروتونین نیافته است!
این گزارش، استفاده گسترده از داروهای ضدافسردگی، بهخصوص مهارکنندههای بازجذب سروتونین (SSRIs) را به چالش میکشد. سالها تصور میشد این داروها با جبران کمبود سروتونین، افسردگی را درمان میکنند.
در کنار تجویز گسترده دادوهای ضدافسردگی، یک باور عمومیِ نادرستِ در میان بیش از ۹۰٪ افراد شایع است که افسردگی با «کمبود سروتونین» یا «عدم تعادل شیمیایی» ارتباط مستقیم دارد. این باور نادرست میتواند تمایل به استفاده از درمانهای غیردارویی (مانند رواندرمانی) را تضعیف کند. در حالیکه برخی شواهد نشان میدهند که مصرف طولانیمدت داروهای ضدافسردگی (SSRIs) ممکن است به کاهش سطح سروتونین در بلندمدت منجر شود.
پژوهشگران بر ضرورت تغییر تمرکز از درمانهای صرفاً دارویی به سمت آموزش تکنیکهای مقابله با افسردگی و رواندرمانی تاکید میکنند.
متن کامل مقاله را از اینجا بخوانید.
#مقاله_خواندنی
❤6😨4🤷♀3⚡2
Forwarded from T Zandi
انتشارات دانشگاه خوارزمی منتشر کرد:
عنوان کتاب: اصول مبنایی آموزش
مؤلف: دیوید مریل
مترجمان: هاشم فردانش، طالب زندی، یوسف مهدوینسب، کیومرث تقیپور
معرفی کتاب:
دیوید مریل یکی از شاخصترین متخصصان حوزه تکنولوژی و طراحی آموزشی به دنبال تلاشهای مستمر خود برای سامانبخشی به مباحث حوزه طراحی آموزشی، اقدام به شناسایی عناصر مشترک تمام نظریهها و الگوهای طراحی آموزشی کرده و بر این اساس پنج اصل که وی آنها را اصول مبنایی آموزش (First principles of Instruction) مینامد پیشنهاد کرده است. این اصول به تنهایی نمیتوانست مسئله مهم و محوری طراحان آموزشی که همانا انتخاب و کاربرد مناسبترین الگوی طراحی آموزشی است را حل کند. برای پاسخگویی به همین مسئله است که مریل در این اثر به معرفی الگوی طراحی آموزشی سنگریزه در برکه ( The Pebble in the Pond) و تلفیق آن با اصول مبنایی آموزش میپردازد. به زعم مریل، این تلفیق را میتوان بهترین جمعبندی از تمامی الگوهای طراحی آموزشی تلقی کرد.
کاربرد:
استفاده از این کتاب میتواند در طراحی آموزشهای اثربخش، کارا و درگیرکننده، به اساتید، دانشجویان، معلمان و طراحان آموزشی دورههای مختلف کمک کند.
عنوان کتاب: اصول مبنایی آموزش
مؤلف: دیوید مریل
مترجمان: هاشم فردانش، طالب زندی، یوسف مهدوینسب، کیومرث تقیپور
معرفی کتاب:
دیوید مریل یکی از شاخصترین متخصصان حوزه تکنولوژی و طراحی آموزشی به دنبال تلاشهای مستمر خود برای سامانبخشی به مباحث حوزه طراحی آموزشی، اقدام به شناسایی عناصر مشترک تمام نظریهها و الگوهای طراحی آموزشی کرده و بر این اساس پنج اصل که وی آنها را اصول مبنایی آموزش (First principles of Instruction) مینامد پیشنهاد کرده است. این اصول به تنهایی نمیتوانست مسئله مهم و محوری طراحان آموزشی که همانا انتخاب و کاربرد مناسبترین الگوی طراحی آموزشی است را حل کند. برای پاسخگویی به همین مسئله است که مریل در این اثر به معرفی الگوی طراحی آموزشی سنگریزه در برکه ( The Pebble in the Pond) و تلفیق آن با اصول مبنایی آموزش میپردازد. به زعم مریل، این تلفیق را میتوان بهترین جمعبندی از تمامی الگوهای طراحی آموزشی تلقی کرد.
کاربرد:
استفاده از این کتاب میتواند در طراحی آموزشهای اثربخش، کارا و درگیرکننده، به اساتید، دانشجویان، معلمان و طراحان آموزشی دورههای مختلف کمک کند.
👏8❤3
الکساندر ساترلند نیل (Alexander Sutherland Neill) تربیتشناس پیشرفتگرا، بنیانگذار مدرسه سامرهیل و از پیشگامان آموزش دموکراتیک بود.
♦️نیل در ۱۷ اکتبر۱۸۸۳ در فورفر اسکاتلند به دنیا آمد و در محیطی سختگیر و مذهبی رشد کرد. تجربههای کودکی و تربیت با انضباط خشن، تأثیر عمیقی بر دیدگاههای آموزشیاش گذاشت.
🔻تحصیلاتش را در کالج ترینیتی و دانشگاه ادینبرا در رشته ادبیات وفلسفه گذراند. مدتی تدریس کرد و به روزنامهنگاری پرداخت، اما نارضایتیاش از نظام سنتی، او را بهسوی تأسیس مدرسهای آزاد سوق داد.
♦️نیل تحت تأثیر زیگموند فروید، آموزش را ابزاری برای رشد آزاد کودک میدانست، نه کنترل و القای ارزشهای بزرگسالان.
🔻وی سرانجام در سال ۱۹۲۷ مدرسه سامرهیل را در سافولک انگلستان بنیان نهاد.سامرهیل تا دهه ۱۹۵۰ ناشناخته بود، اما با انتشار کتاب «سامرهیل: رویکردی رادیکال به دوران کودکی» در دهه ۶۰ میلادی، شهرت یافت.
♦️نیل در سال ۱۹۷۳ درگذشت. پس از او، همسرش آنا و سپس دخترشان زویی، مدیریت مدرسه را ادامه دادند.
مدرسه سامرهیل همچنان فعال است و به اصول آموزش دموکراتیک پایبند. مدرسه را از اینجا ببینید.
#شخصیت_ها
#مدرسه
🧠🧠🧠
@eduneuro
♦️نیل در ۱۷ اکتبر۱۸۸۳ در فورفر اسکاتلند به دنیا آمد و در محیطی سختگیر و مذهبی رشد کرد. تجربههای کودکی و تربیت با انضباط خشن، تأثیر عمیقی بر دیدگاههای آموزشیاش گذاشت.
🔻تحصیلاتش را در کالج ترینیتی و دانشگاه ادینبرا در رشته ادبیات وفلسفه گذراند. مدتی تدریس کرد و به روزنامهنگاری پرداخت، اما نارضایتیاش از نظام سنتی، او را بهسوی تأسیس مدرسهای آزاد سوق داد.
♦️نیل تحت تأثیر زیگموند فروید، آموزش را ابزاری برای رشد آزاد کودک میدانست، نه کنترل و القای ارزشهای بزرگسالان.
🔻وی سرانجام در سال ۱۹۲۷ مدرسه سامرهیل را در سافولک انگلستان بنیان نهاد.سامرهیل تا دهه ۱۹۵۰ ناشناخته بود، اما با انتشار کتاب «سامرهیل: رویکردی رادیکال به دوران کودکی» در دهه ۶۰ میلادی، شهرت یافت.
♦️نیل در سال ۱۹۷۳ درگذشت. پس از او، همسرش آنا و سپس دخترشان زویی، مدیریت مدرسه را ادامه دادند.
مدرسه سامرهیل همچنان فعال است و به اصول آموزش دموکراتیک پایبند. مدرسه را از اینجا ببینید.
#شخصیت_ها
#مدرسه
🧠🧠🧠
@eduneuro
❤6
☆☆ ☆☆
مهارتهای خواندن و مشکلات آن از نوزادی شکل میگیرند!
یک تیم پژوهشی به سرپرستی دکتر نادین گاب، دانشیار دانشکده تحصیلات تکمیلی علوم تربیتی دانشگاه هاروارد، در مطالعهای جالب دریافتند که تفاوتهای مغزی مرتبط با مهارت خواندن بسیار زودتر از تصورات قبلی - از حدود ۱۸ ماهگی - آغاز میشوند.
این پژوهش که با همکاری تد تورسکی، الیزابت اسکالانته و مگان لو از دانشگاه هاروارد انجام شده است، نشان میدهد مسیر رشد مغزی کودکان دارای مشکلات خواندن از ۱۸ ماهگی از همسالان آنها متمایز میشود. این بدان معناستکه «ما باید شناسایی و مداخله را به جای سالهای ابتدایی مدرسه، به دوران پیشدبستانی و حتی نوپایی منتقل کنیم.»
این تیم پژوهشی در دانشکده تحصیلات تکمیلی هاروارد، در یک مطالعه طولی با استفاده از تصویربرداری MRI و ارزیابیهای جامع روانسنجی، رشد ۱۳۰ کودک را از ۳ ماهگی تا کودکی پیگیری کردند. یافتهها حاکی از آن است که پایههای عصبی خواندن - شامل پردازش واجی و مهارتهای زبانی - از همان ماههای اول زندگی و احتمالاً حتی پیش از تولد شکل میگیرد.
دکتر گاب و همکارانش در آزمایشگاه علوم اعصاب تربیتی هاروارد بر این باورند که این کشف میتواند انقلابی در برنامهریزی درسی برای آموزش خواندن ایجاد کند و لزوم توجه به رشد زبانی در سالهای اولیه زندگی را بیش از پیش آشکار میسازد.
#مقاله_خواندنی
#خواندن
#علوم_اعصاب_تربیتی
🔻🔻🧠🧠🧠🔻🔻🔻
https://t.iss.one/eduneuro
متن کامل مقاله را از اینجا بخوانید
مهارتهای خواندن و مشکلات آن از نوزادی شکل میگیرند!
یک تیم پژوهشی به سرپرستی دکتر نادین گاب، دانشیار دانشکده تحصیلات تکمیلی علوم تربیتی دانشگاه هاروارد، در مطالعهای جالب دریافتند که تفاوتهای مغزی مرتبط با مهارت خواندن بسیار زودتر از تصورات قبلی - از حدود ۱۸ ماهگی - آغاز میشوند.
این پژوهش که با همکاری تد تورسکی، الیزابت اسکالانته و مگان لو از دانشگاه هاروارد انجام شده است، نشان میدهد مسیر رشد مغزی کودکان دارای مشکلات خواندن از ۱۸ ماهگی از همسالان آنها متمایز میشود. این بدان معناستکه «ما باید شناسایی و مداخله را به جای سالهای ابتدایی مدرسه، به دوران پیشدبستانی و حتی نوپایی منتقل کنیم.»
این تیم پژوهشی در دانشکده تحصیلات تکمیلی هاروارد، در یک مطالعه طولی با استفاده از تصویربرداری MRI و ارزیابیهای جامع روانسنجی، رشد ۱۳۰ کودک را از ۳ ماهگی تا کودکی پیگیری کردند. یافتهها حاکی از آن است که پایههای عصبی خواندن - شامل پردازش واجی و مهارتهای زبانی - از همان ماههای اول زندگی و احتمالاً حتی پیش از تولد شکل میگیرد.
دکتر گاب و همکارانش در آزمایشگاه علوم اعصاب تربیتی هاروارد بر این باورند که این کشف میتواند انقلابی در برنامهریزی درسی برای آموزش خواندن ایجاد کند و لزوم توجه به رشد زبانی در سالهای اولیه زندگی را بیش از پیش آشکار میسازد.
#مقاله_خواندنی
#خواندن
#علوم_اعصاب_تربیتی
🔻🔻🧠🧠🧠🔻🔻🔻
https://t.iss.one/eduneuro
متن کامل مقاله را از اینجا بخوانید
Telegram
علوم اعصاب تربیتی Educational Neuroscience
کانال علوم اعصاب تربیتی به هدف اشاعه دانش و پژوهش در حیطه علوم اعصاب تربیتی(مطالعات ذهن، مغز و تربیت) و امکان ارتباط بیشتر با علاقمندان این حوزه در حال رشد، جذاب و پویا توسط دکتر علی نوری هدایت و مدیریت میشود.
تماس با ادمین:
@edu_neuro
تماس با ادمین:
@edu_neuro
❤8
NoteBook LM
یک کتابخوان هوشمند و پادکستساز شخصی با کلی ابزار جذاب برای یادگیری، آموزش و پژوهش
---
NoteBook LM
محصولی از گوگل است که مثل یک دستیار تحقیقاتی و یادداشتبرداری هوشمند عمل میکند. با استفاده از هوش مصنوعی Gemini، میتواند فایلها، متون و لینکهایی که در اختیارش میگذاری را بفهمد، خلاصه کند، تحلیل کند و حتی به فرمتهای خلاقانهتری مثل پادکست، جدول مطالب یا راهنمای مطالعه تبدیل کند
تمرکز اصلی این ابزار روی کار با منابع اختصاصی شماست؛ یعنی برخلاف چتباتهایی مثل ChatGPT، فقط بر اساس فایلها و اطلاعاتی که خودتان در اختیارش میگذارید پاسخ میدهد. این ویژگی باعث میشود خروجیها دقیقتر، مرتبطتر و قابلاستنادتر باشند. برای هر جواب، ارجاع به منبع میدهد و میتوان صحت اطلاعات را راحتتر بررسی کرد.
یکی از امکانات خاص و بسیار مفید آن برای علاقهمندان به مطالعه و یادگیری شنیداری، قابلیت Audio Overview یا همان پادکستسازی هوشمند است. NoteBook LM میتواند محتوای منابع شما را به یک گفتوگوی شنیدنی بین دو مجری مجازی تبدیل کند. این پادکستها برای مرور مباحث درسی، ارائههای کاری یا حتی یادگیری در مسیر رفتوآمد عالی هستند. فقط فعلاً خروجی صوتی به زبان انگلیسی تولید میشود، اما با کمی راهنمایی و ترکیب منابع میتوان استفاده مفیدی از آن کرد.
در کنار این، ابزار خلاصهسازی خودکار، ساخت FAQ، زمانبندی (Timeline)، راهنمای مطالعه (Study Guide)، یادداشتبرداری و ساخت نقشه ذهنی (Mind Map) هم در اختیار شماست. حتی میتوانید از آن بخواهید برایتان یک خلاصه مستند (Briefing Doc) بنویسد یا ساختار مطالب را به شکل فهرست سازمانیافته درآورد.
کار با NoteBook LM بسیار ساده است: وارد سایت آن میشوید (با VPN)، یک دفترچه میسازید، فایلها یا لینکها را اضافه میکنید و از قابلیتهای متنوع آن بهره میگیرید.
منابع قابل پشتیبانی شامل PDF، Google Docs، متن کپیشده، لینک وب، ویدیو یوتیوب دارای زیرنویس، فایل صوتی (MP3/WAV)، فایل متنی ساده و حتی فرمت Markdown است.
از امکانات جالب دیگر، بخش Discover Sources است که به کمک آن، خود NoteBook LM میتواند در وب جستجو کند و منابع مرتبط با موضوع دلخواه شما را پیدا کند. این ویژگی بهخصوص برای شروع تحقیقات جدید یا زمانی که هنوز منابع خاصی ندارید بسیار کاربردی است.
در نسخه رایگان، محدودیتهایی مانند ۵۰ منبع در هر دفترچه و ۵۰ سؤال در روز وجود دارد، اما برای بسیاری از کاربران عادی کافی است. نسخههای حرفهای (Plus/Enterprise) قابلیتهای بیشتری مثل تعداد منبع بیشتر یا پشتیبانی از فایلهای آفیس را ارائه میدهند.
در نهایت، NoteBook LM یک ابزار همهکاره برای کسانی است که با اطلاعات زیاد سروکار دارند. اگر دانشجو، محقق، نویسنده، تولیدکننده محتوا یا فقط فردی کنجکاو هستی، این ابزار میتواند زمانت را ذخیره کرده، یادگیریات را عمیقتر کند و حتی فایلهایت را به محتوای شنیدنی و قابل اشتراک تبدیل کند.
-----
#یادداشت
#هوش_مصنوعی
#کتابخوانی
#پادکست
#دستیار_مجازی
👇♦️🔻🧠👇♦️🔻
https://t.iss.one/eduneuro
یک کتابخوان هوشمند و پادکستساز شخصی با کلی ابزار جذاب برای یادگیری، آموزش و پژوهش
---
NoteBook LM
محصولی از گوگل است که مثل یک دستیار تحقیقاتی و یادداشتبرداری هوشمند عمل میکند. با استفاده از هوش مصنوعی Gemini، میتواند فایلها، متون و لینکهایی که در اختیارش میگذاری را بفهمد، خلاصه کند، تحلیل کند و حتی به فرمتهای خلاقانهتری مثل پادکست، جدول مطالب یا راهنمای مطالعه تبدیل کند
تمرکز اصلی این ابزار روی کار با منابع اختصاصی شماست؛ یعنی برخلاف چتباتهایی مثل ChatGPT، فقط بر اساس فایلها و اطلاعاتی که خودتان در اختیارش میگذارید پاسخ میدهد. این ویژگی باعث میشود خروجیها دقیقتر، مرتبطتر و قابلاستنادتر باشند. برای هر جواب، ارجاع به منبع میدهد و میتوان صحت اطلاعات را راحتتر بررسی کرد.
یکی از امکانات خاص و بسیار مفید آن برای علاقهمندان به مطالعه و یادگیری شنیداری، قابلیت Audio Overview یا همان پادکستسازی هوشمند است. NoteBook LM میتواند محتوای منابع شما را به یک گفتوگوی شنیدنی بین دو مجری مجازی تبدیل کند. این پادکستها برای مرور مباحث درسی، ارائههای کاری یا حتی یادگیری در مسیر رفتوآمد عالی هستند. فقط فعلاً خروجی صوتی به زبان انگلیسی تولید میشود، اما با کمی راهنمایی و ترکیب منابع میتوان استفاده مفیدی از آن کرد.
در کنار این، ابزار خلاصهسازی خودکار، ساخت FAQ، زمانبندی (Timeline)، راهنمای مطالعه (Study Guide)، یادداشتبرداری و ساخت نقشه ذهنی (Mind Map) هم در اختیار شماست. حتی میتوانید از آن بخواهید برایتان یک خلاصه مستند (Briefing Doc) بنویسد یا ساختار مطالب را به شکل فهرست سازمانیافته درآورد.
کار با NoteBook LM بسیار ساده است: وارد سایت آن میشوید (با VPN)، یک دفترچه میسازید، فایلها یا لینکها را اضافه میکنید و از قابلیتهای متنوع آن بهره میگیرید.
منابع قابل پشتیبانی شامل PDF، Google Docs، متن کپیشده، لینک وب، ویدیو یوتیوب دارای زیرنویس، فایل صوتی (MP3/WAV)، فایل متنی ساده و حتی فرمت Markdown است.
از امکانات جالب دیگر، بخش Discover Sources است که به کمک آن، خود NoteBook LM میتواند در وب جستجو کند و منابع مرتبط با موضوع دلخواه شما را پیدا کند. این ویژگی بهخصوص برای شروع تحقیقات جدید یا زمانی که هنوز منابع خاصی ندارید بسیار کاربردی است.
در نسخه رایگان، محدودیتهایی مانند ۵۰ منبع در هر دفترچه و ۵۰ سؤال در روز وجود دارد، اما برای بسیاری از کاربران عادی کافی است. نسخههای حرفهای (Plus/Enterprise) قابلیتهای بیشتری مثل تعداد منبع بیشتر یا پشتیبانی از فایلهای آفیس را ارائه میدهند.
در نهایت، NoteBook LM یک ابزار همهکاره برای کسانی است که با اطلاعات زیاد سروکار دارند. اگر دانشجو، محقق، نویسنده، تولیدکننده محتوا یا فقط فردی کنجکاو هستی، این ابزار میتواند زمانت را ذخیره کرده، یادگیریات را عمیقتر کند و حتی فایلهایت را به محتوای شنیدنی و قابل اشتراک تبدیل کند.
-----
#یادداشت
#هوش_مصنوعی
#کتابخوانی
#پادکست
#دستیار_مجازی
👇♦️🔻🧠👇♦️🔻
https://t.iss.one/eduneuro
❤8🙏1👌1
غم و غصه شدید میتواند خطر مرگ را تا ۹۰٪ افزایش دهد
🔳 اگرچه سوگواری (عزادار شدن) بخش طبیعی از فقدان است، برخی افراد آن را به صورت طولانیمدت و شدید تجربه میکنند که عواقب جدی برای سلامتی دارد.
🔳یک مطالعه دهساله در دانمارک نشان داده افراد دچار غم و اندوه شدید، استفاده بیشتری از خدمات درمانی دارند و احتمال مرگشان در عرض ۱۰ سال دو برابر است. این افراد بیشتر از داروهای ضدافسردگی و آرامبخش استفاده میکنند و نیاز به حمایت ویژه دارند.
🔳در این مطالعه طولی، پژوهشگران با ارزیابی وضعیت سلامت جسمانی و روانی ۱۷۳۵ فرد داغدار به مدت ۱۰ سال دریافتند افرادی با سطوح بالای غم و اندوه، مراجعات درمانی بیشتری داشته و مرگومیرشان در بلندمدت افزایش مییابد.
🔳 این مطالعه نشان میدهد شناسایی افراد آسیبپذیر و ارائه مراقبتهای هدفمند میتواند از عوارض شدید سوگ جلوگیری کند.
برای دسترسی به متن کامل مقاله اینجا را باز کنید.
کانال تلگرام علوم اعصاب تربیتی🔻🔻
https://t.iss.one/eduneuro
#مقاله_خواندنی
#سوگ
#سلامتی
🔳 اگرچه سوگواری (عزادار شدن) بخش طبیعی از فقدان است، برخی افراد آن را به صورت طولانیمدت و شدید تجربه میکنند که عواقب جدی برای سلامتی دارد.
🔳یک مطالعه دهساله در دانمارک نشان داده افراد دچار غم و اندوه شدید، استفاده بیشتری از خدمات درمانی دارند و احتمال مرگشان در عرض ۱۰ سال دو برابر است. این افراد بیشتر از داروهای ضدافسردگی و آرامبخش استفاده میکنند و نیاز به حمایت ویژه دارند.
🔳در این مطالعه طولی، پژوهشگران با ارزیابی وضعیت سلامت جسمانی و روانی ۱۷۳۵ فرد داغدار به مدت ۱۰ سال دریافتند افرادی با سطوح بالای غم و اندوه، مراجعات درمانی بیشتری داشته و مرگومیرشان در بلندمدت افزایش مییابد.
🔳 این مطالعه نشان میدهد شناسایی افراد آسیبپذیر و ارائه مراقبتهای هدفمند میتواند از عوارض شدید سوگ جلوگیری کند.
برای دسترسی به متن کامل مقاله اینجا را باز کنید.
کانال تلگرام علوم اعصاب تربیتی🔻🔻
https://t.iss.one/eduneuro
#مقاله_خواندنی
#سوگ
#سلامتی
❤6👍2
کدام یک از گزینههای زیر، نرمافزاری برای تحلیل دادههای الکتروآنسفالوگرافی(EEG) است؟
Anonymous Poll
22%
نوروفیدبک (Neurofeedback)
10%
نوروتکنولوژی (Neurotechnology)
30%
نقشهبرداری مغز (Brain mapping)
38%
نوروگاید (NeuroGuide)
❤2🤣1
تاثیرات استفاده از هوش مصنوعی بر ذهن و مغز
--- یک مطالعه اخیر توسط پژوهشگران دانشگاه MIT و کالج Wellesley، تأثیرات شناختی استفاده از مدلهای زبانی بزرگ (مانند ChatGPT) در نگارش مطلب (writing essay) را بررسی کرده است. این پژوهش شامل ۵۴ شرکتکننده بود که به سه گروه تقسیم شدند: گروهی که از ChatGPT استفاده میکردند (گروه LLM)، گروهی که از موتورهای جستجو استفاده میکردند (گروه موتور جستجو)، و گروهی که تنها به دانش خود متکی بودند (گروه بدون ابزار). طی چهار ماه، شرکتکنندگان در چندین جلسه مطلب نوشتند و فعالیت مغزی آنها با استفاده از الکتروانسفالوگرافی (EEG) ثبت شد.
یافتههای کلیدی:
۱. اتصالات عصبی: گروه بدون ابزار، اتصال عصبی قویتری در تمامی باندهای فرکانسی، بهویژه باندهای تتا و آلفا، نشان داد که نشاندهنده درگیری شناختی عمیقتر است. در مقابل، گروه LLM اتصال ضعیفتری داشتند که حاکی از کاهش تلاش ذهنی هنگام استفاده از ابزارهای هوش مصنوعی بود.
۲. حافظه و تسلط: شرکتکنندگانی که از ChatGPT استفاده میکردند، در بهخاطر آوردن و نقلقول دقیق مطالب خود مشکل بیشتری داشتند و احساس تسلط کمتری نسبت به کار خود گزارش کردند. گروههای بدون ابزار و موتور جستجو، حافظه بهتر و احساس تسلط قویتری داشتند.
۳. بدهی شناختی: هنگامی که شرکتکنندگان از ChatGPT به شرایط نوشتن بدون کمک تغییر وضعیت دادند، اتصال مغزی آنها به سطح گروه بدون ابزار بازنگشت که نشاندهنده «بدهی شناختی» ناشی از وابستگی قبلی به هوش مصنوعی است.
پیامدهای آموزشی:
این مطالعه نگرانیهایی را درباره تأثیرات بلندمدت ابزارهای هوش مصنوعی بر یادگیری مطرح میکند. اگرچه ChatGPT میتواند کارها را تسهیل کند، اما ممکن است تفکر انتقادی و حافظه را کاهش دهد. پژوهشگران از آموزشگران میخواهند که به یادگیرندگان فرصت دهند از هوش مصنوعی استفاده کنند، اما به گونهای که مهارتهای شناختی آنان تضعیف نشود.
با فراگیر شدن هوش مصنوعی در آموزش، درک تعادل بین مزایا و معایب شناختی آن ضروری است. این مطالعه بیانگر آن است که برای بهینهسازی نقش هوش مصنوعی در محیطهای آموزشی و کاهش پیامدهای منفی بالقوه آن باید اقداماتی منطقی و درست صورت پذیرد.
برای اطلاعات بیشتر، به https://arxiv.org/abs/2506.08872
مراجعه کنید.
--- یک مطالعه اخیر توسط پژوهشگران دانشگاه MIT و کالج Wellesley، تأثیرات شناختی استفاده از مدلهای زبانی بزرگ (مانند ChatGPT) در نگارش مطلب (writing essay) را بررسی کرده است. این پژوهش شامل ۵۴ شرکتکننده بود که به سه گروه تقسیم شدند: گروهی که از ChatGPT استفاده میکردند (گروه LLM)، گروهی که از موتورهای جستجو استفاده میکردند (گروه موتور جستجو)، و گروهی که تنها به دانش خود متکی بودند (گروه بدون ابزار). طی چهار ماه، شرکتکنندگان در چندین جلسه مطلب نوشتند و فعالیت مغزی آنها با استفاده از الکتروانسفالوگرافی (EEG) ثبت شد.
یافتههای کلیدی:
۱. اتصالات عصبی: گروه بدون ابزار، اتصال عصبی قویتری در تمامی باندهای فرکانسی، بهویژه باندهای تتا و آلفا، نشان داد که نشاندهنده درگیری شناختی عمیقتر است. در مقابل، گروه LLM اتصال ضعیفتری داشتند که حاکی از کاهش تلاش ذهنی هنگام استفاده از ابزارهای هوش مصنوعی بود.
۲. حافظه و تسلط: شرکتکنندگانی که از ChatGPT استفاده میکردند، در بهخاطر آوردن و نقلقول دقیق مطالب خود مشکل بیشتری داشتند و احساس تسلط کمتری نسبت به کار خود گزارش کردند. گروههای بدون ابزار و موتور جستجو، حافظه بهتر و احساس تسلط قویتری داشتند.
۳. بدهی شناختی: هنگامی که شرکتکنندگان از ChatGPT به شرایط نوشتن بدون کمک تغییر وضعیت دادند، اتصال مغزی آنها به سطح گروه بدون ابزار بازنگشت که نشاندهنده «بدهی شناختی» ناشی از وابستگی قبلی به هوش مصنوعی است.
پیامدهای آموزشی:
این مطالعه نگرانیهایی را درباره تأثیرات بلندمدت ابزارهای هوش مصنوعی بر یادگیری مطرح میکند. اگرچه ChatGPT میتواند کارها را تسهیل کند، اما ممکن است تفکر انتقادی و حافظه را کاهش دهد. پژوهشگران از آموزشگران میخواهند که به یادگیرندگان فرصت دهند از هوش مصنوعی استفاده کنند، اما به گونهای که مهارتهای شناختی آنان تضعیف نشود.
با فراگیر شدن هوش مصنوعی در آموزش، درک تعادل بین مزایا و معایب شناختی آن ضروری است. این مطالعه بیانگر آن است که برای بهینهسازی نقش هوش مصنوعی در محیطهای آموزشی و کاهش پیامدهای منفی بالقوه آن باید اقداماتی منطقی و درست صورت پذیرد.
برای اطلاعات بیشتر، به https://arxiv.org/abs/2506.08872
مراجعه کنید.
arXiv.org
Your Brain on ChatGPT: Accumulation of Cognitive Debt when Using...
This study explores the neural and behavioral consequences of LLM-assisted essay writing. Participants were divided into three groups: LLM, Search Engine, and Brain-only (no tools). Each completed...
❤3
---
برای والدین، آموزشگران و رهبرانی که هنوز قدرت "محبت" در تربیت را درک نکردهاند!
یوهان پستالوزی، تربیتشناس نامدار سوییسی در سدهٔ هجدهم، معروف به "پدر آموزش ابتدایی"، یکی از شناختهشدهترین سخنگویان دفاع از تربیت از طریق محبت است. او فریاد زد:
«تربیت بدون محبت، پیکری بیروح است».
پستالوزی، متأثر از اندیشههای ژان ژاک روسو، به ژرفترین اصل آموزش رسید: «ذاتِ تربیت، در محبت و عشق ورزیدن است».
در نگاه پستالوزی، هدف تهایی تربیت نه پروراندن انسانهایی مطیع و پیرو، بلکه اشخاصی مهربان، همدل و مسئول است—کسانی که بتوانند دیگری را همچون خود ببینند و برای ساختن جهانی بهتر، مهرورزی را نقطهٔ آغاز بدانند.
دو سده بعد، نل نودینگز، فیلسوف اخلاق و تربیت آمریکایی، ندای فراموششدهٔ پستالوزی را در قالب نظریهٔ اخلاق مراقبت (Ethics of Care) زنده کرد.
او پرسید: «تربیت اگر بر پایهٔ مراقبت نباشد، بر چه استوار است؟»
از نگاه نودینگز، تربیت یعنی رابطه. و در این رابطه، معلم نه یک مدیرِ محتوا و ناظم، بلکه مراقبی دلسوز است—میبیند، میشنود، هست، و اهمیت میدهد.
کلاس درس، تنها با حضور رابطههای انسانی زنده است، نه با دیوارهای رسمی و چارچوبهای سرد.
اما این رابطهٔ مراقبتی، پیش از آنکه در مدرسه شکل گیرد، در خانه آغاز میشود.
خانه، نخستین پناهگاه روانی انسان است؛ جایی که کودک باید آموخته شود که ارزشمند است، شنیده میشود، و دوستداشتنیست.
محبت پدر و مادر، هوای تنفسی کودک است؛ نه لطف است، نه پاداش، بلکه حق طبیعی اوست.
کودک نیاز دارد که بغل شود، شنیده شود، و قربانصدقهاش بروند...
نباید از گفتنِ «دوستت دارم» به فرزندمان بترسیم، یا مهر را به نمره، نظم یا موفقیت مشروط کنیم.
کودکانی که محبت بیقید و شرط دریافت میکنند، نهتنها ایمنتر و آرامتر رشد میکنند، بلکه مهربانی را به جهان بازمیگردانند.
«دستهای تربیت اگر از محبت خالی باشد، هر چه میرویاند، بیریشه است». چنانکه محمّد حسین نظیری نیشابوری، شاعر خوشفکر سده های دهم و یازدهم هجری گفته است:
«درس ادیب اگر بود زمزمهی محبتی، جمعه به مکتب آورد طفل گریزپای را.»
محبت در خانه، الفبای نخست انسانسازی است—و خانههای بیمهر، جامعههای بیفردا خواهند ساخت.
و با این همه، هنوز در گوشهوکنار جهان، کودکانی هستند که نهتنها محبت نمیبینند، بلکه مظلومانه در آتش جنگ، فقر، بیخانمانی و خشونت میسوزند.
کودکانی که در خیابانها فراموش میشوند،
در اردوگاههای پناهندگی بیسرنوشتاند،
در مدرسهها خاموش میگردند،
و در خانهها، قربانی خشمهای فروخورده و محبتهای دریغشدهاند.
آیا میتوان این جهان را «تربیتشده» دانست؟
وقتی کودک، بهجای اینکه شنیده شود، مدیریت میشود؛
وقتی آموزش، بهجای رشد انسانی، فقط برای رقابتی بیروح طراحی شده است؛
وقتی در سیاست، خشونت و سود جای مهر و عدالت را میگیرد...
پستالوزی هشدار داده بود، و نودینگز تکرار کرد:
«تربیتِ بیمهر، آفتِ انسانیت است.»
امیدوارم، روزی فرا برسد که:
🔹 رابطههای مراقبتی، جای دیوارهای کنترلی را بگیرد؛
🔹 معلمان و والدین، خالقان فضاهای امن و انسانی باشند، نه ناظمان نظم بیجان؛
🔹 خانه و مدرسه، دستدردست هم، کودک را با زبان مهر به جهان معرفی کنند؛
🔹 و اخلاق مراقبت، نهفقط در مدرسه، که در خانواده، رسانه، اقتصاد، و سیاست نیز نهادینه گردد.
و تنها با تربیتِ مبتنی بر عشق است که میتوان جهان را از خشونت، بیعدالتی و تنهایی نجات داد.
اما به قول سعدی بررگ، به عمل کار برآید به سخندانی نیست!
پستالوزی تنها یک نظریهپرداز نبود؛ او آموزههایش را زندگی کرد. در روستای «نویهوف» برای کودکان فقیر و ولگرد یک مدرسه تاسیس کرد، به آنها خواندن، نوشتن، کار و احترام آموخت. پس از ویرانی «استانس»، یتیمان جنگ را گرد آورد و نوشت:
«با آنها زندگی کردم، با آنها غذا خوردم، با آنها گریستم و به آنها آموختم.»
او نشان داد که تربیت، بدون عشق، معنا ندارد. به همین خاطر مدرسهٔ «یوردون» را بنیان گذاشت؛ الگویی زنده از آموزش مبتنی بر محبت.
او کتاب هم نوشت، در کتاب «چگونه گرترود به فرزندانش آموزش میدهد» نوشت:
«آغوش مادر، نخستین مدرسهٔ کودک است.»
✍ علی نوری، دانشیار برنامهریزی درسی
---
#یادداشت
#تربیت
#محبت
#مراقبت
کانال تلگرام علوم اعصاب تربیتی
https://t.iss.one/eduneuro
برای والدین، آموزشگران و رهبرانی که هنوز قدرت "محبت" در تربیت را درک نکردهاند!
یوهان پستالوزی، تربیتشناس نامدار سوییسی در سدهٔ هجدهم، معروف به "پدر آموزش ابتدایی"، یکی از شناختهشدهترین سخنگویان دفاع از تربیت از طریق محبت است. او فریاد زد:
«تربیت بدون محبت، پیکری بیروح است».
پستالوزی، متأثر از اندیشههای ژان ژاک روسو، به ژرفترین اصل آموزش رسید: «ذاتِ تربیت، در محبت و عشق ورزیدن است».
در نگاه پستالوزی، هدف تهایی تربیت نه پروراندن انسانهایی مطیع و پیرو، بلکه اشخاصی مهربان، همدل و مسئول است—کسانی که بتوانند دیگری را همچون خود ببینند و برای ساختن جهانی بهتر، مهرورزی را نقطهٔ آغاز بدانند.
دو سده بعد، نل نودینگز، فیلسوف اخلاق و تربیت آمریکایی، ندای فراموششدهٔ پستالوزی را در قالب نظریهٔ اخلاق مراقبت (Ethics of Care) زنده کرد.
او پرسید: «تربیت اگر بر پایهٔ مراقبت نباشد، بر چه استوار است؟»
از نگاه نودینگز، تربیت یعنی رابطه. و در این رابطه، معلم نه یک مدیرِ محتوا و ناظم، بلکه مراقبی دلسوز است—میبیند، میشنود، هست، و اهمیت میدهد.
کلاس درس، تنها با حضور رابطههای انسانی زنده است، نه با دیوارهای رسمی و چارچوبهای سرد.
اما این رابطهٔ مراقبتی، پیش از آنکه در مدرسه شکل گیرد، در خانه آغاز میشود.
خانه، نخستین پناهگاه روانی انسان است؛ جایی که کودک باید آموخته شود که ارزشمند است، شنیده میشود، و دوستداشتنیست.
محبت پدر و مادر، هوای تنفسی کودک است؛ نه لطف است، نه پاداش، بلکه حق طبیعی اوست.
کودک نیاز دارد که بغل شود، شنیده شود، و قربانصدقهاش بروند...
نباید از گفتنِ «دوستت دارم» به فرزندمان بترسیم، یا مهر را به نمره، نظم یا موفقیت مشروط کنیم.
کودکانی که محبت بیقید و شرط دریافت میکنند، نهتنها ایمنتر و آرامتر رشد میکنند، بلکه مهربانی را به جهان بازمیگردانند.
«دستهای تربیت اگر از محبت خالی باشد، هر چه میرویاند، بیریشه است». چنانکه محمّد حسین نظیری نیشابوری، شاعر خوشفکر سده های دهم و یازدهم هجری گفته است:
«درس ادیب اگر بود زمزمهی محبتی، جمعه به مکتب آورد طفل گریزپای را.»
محبت در خانه، الفبای نخست انسانسازی است—و خانههای بیمهر، جامعههای بیفردا خواهند ساخت.
و با این همه، هنوز در گوشهوکنار جهان، کودکانی هستند که نهتنها محبت نمیبینند، بلکه مظلومانه در آتش جنگ، فقر، بیخانمانی و خشونت میسوزند.
کودکانی که در خیابانها فراموش میشوند،
در اردوگاههای پناهندگی بیسرنوشتاند،
در مدرسهها خاموش میگردند،
و در خانهها، قربانی خشمهای فروخورده و محبتهای دریغشدهاند.
آیا میتوان این جهان را «تربیتشده» دانست؟
وقتی کودک، بهجای اینکه شنیده شود، مدیریت میشود؛
وقتی آموزش، بهجای رشد انسانی، فقط برای رقابتی بیروح طراحی شده است؛
وقتی در سیاست، خشونت و سود جای مهر و عدالت را میگیرد...
پستالوزی هشدار داده بود، و نودینگز تکرار کرد:
«تربیتِ بیمهر، آفتِ انسانیت است.»
امیدوارم، روزی فرا برسد که:
🔹 رابطههای مراقبتی، جای دیوارهای کنترلی را بگیرد؛
🔹 معلمان و والدین، خالقان فضاهای امن و انسانی باشند، نه ناظمان نظم بیجان؛
🔹 خانه و مدرسه، دستدردست هم، کودک را با زبان مهر به جهان معرفی کنند؛
🔹 و اخلاق مراقبت، نهفقط در مدرسه، که در خانواده، رسانه، اقتصاد، و سیاست نیز نهادینه گردد.
و تنها با تربیتِ مبتنی بر عشق است که میتوان جهان را از خشونت، بیعدالتی و تنهایی نجات داد.
اما به قول سعدی بررگ، به عمل کار برآید به سخندانی نیست!
پستالوزی تنها یک نظریهپرداز نبود؛ او آموزههایش را زندگی کرد. در روستای «نویهوف» برای کودکان فقیر و ولگرد یک مدرسه تاسیس کرد، به آنها خواندن، نوشتن، کار و احترام آموخت. پس از ویرانی «استانس»، یتیمان جنگ را گرد آورد و نوشت:
«با آنها زندگی کردم، با آنها غذا خوردم، با آنها گریستم و به آنها آموختم.»
او نشان داد که تربیت، بدون عشق، معنا ندارد. به همین خاطر مدرسهٔ «یوردون» را بنیان گذاشت؛ الگویی زنده از آموزش مبتنی بر محبت.
او کتاب هم نوشت، در کتاب «چگونه گرترود به فرزندانش آموزش میدهد» نوشت:
«آغوش مادر، نخستین مدرسهٔ کودک است.»
✍ علی نوری، دانشیار برنامهریزی درسی
---
#یادداشت
#تربیت
#محبت
#مراقبت
کانال تلگرام علوم اعصاب تربیتی
https://t.iss.one/eduneuro
❤10👏2💔1
به باور شما، کدام یک از ادعاهای زیر به درستی ماهیت انسان و نحوه تربیت او را توصیف میکند؟
Anonymous Poll
3%
انسان با گرایش ذاتی به شرارت زاده میشود. او باید از طریق دین کنترل و هدایت شود (روحانیون قرون وسطی)
5%
انسان ذاتا سرکش زاده میشود و در پی منافع شخصی است. او باید از طریق قانون کنترل شود (توماس هابز)
39%
انسان ذاتا نه پاک زاده میشود و نه شرور. ذهن او صفحه سفیدی است که تربیت به آن شکل میدهد(جان لاک)
47%
انسان مجهز به قابلیتهایی مانند همکاری و خودخواهی زاده میشود که در زندگی به هر دوی آنها نیاز دارد.
7%
باوری متفاوت از این موارد اشاره شده دارم که در کامنت مینویسم.
❤4