@ebteda_ir
🔺مهرنامه و سبزواری
توصیفی عقدهگشایانه از یک آرمان
«حمید سبزواری از نظر جایگاهش در تاریخ ادبیات، هر که باشد و نباشد، برای نسل مایی که در دهههای پنجاه و شصت شمسی دانشآموز بودیم صدای خاطراتی است یخزده و ترسخورده. دست کم ما نمیتوانیم تصویر او را از خط کش ناظمها و کاغذرنگیهای فقیرانهی دههی فجر و مشتهای کوچک گرهکرده در صبحهای سرد سیزده آبان جدا کنیم... بخواهیم یا نخواهیم، دوست داشته باشیم یا نداشته باشیم، او جزئی از حافظهی جمعی دو سه نسل از ایرانیانی است که همچنان که در صف مرغ و برنج کوپنی ایستاده بودند و به باقیماندهی شیر خشک نوزادانشان فکر میکردند از رادیو دکانها شنیدند:
از صلابت ملت و ارتش و سپاه ما/ جاودانه شد از فروغ سحر پگاه ما...»
اینها تمام استعداد عقلای لیبرالِ سرزمینمان است برای عقدهگشایی نسبت به شاعر بلندآوازهی انقلاب. مثلاً خواستهاند تا #حمید_سبزواری و شعر و هنرش را تخفیف دهند و تحقیر کنند. آن هم لابد به جرم سرایشِ شاخصترین شعر ضدامریکاییِ عصر ما. در همین گیرودار، نفرتشان از آرمانهای انقلابی را هم نتوانستهاند مهار کنند و در پوششِ یادکردِ سبزواری، این نفرت را سرازیر کردهاند. توصیفات تلخ و ناچسب #مهرنامه از فضای انقلابی #دههی_شصت به همان اندازه بچگانه و مبتدیست که تلاشش برای تحلیل شخصیت سبزواری. این عصبانیتِ ریشهدار، تنها یک دلیل دارد و آن، تداوم غلیان عصیان ایرانیها علیه #دیو_ستمباره و #عقرب_جراره است. حمید سبزواری را هم بخاطر خلق این تعابیر وحشتناک، دوست نمیدارند. اگرچه تظاهر کنند که حمید با آنها بوده؛ در جای دیگری از همین شماره، همزمان کوشیدهاند تا سبزواری را دارای جهتگیریهای تجدیدنظرطلبانه و همسو با مشیِ لیبرالی خود معرفی کنند. و چه کوشش کودکانهای!
🔸پینوشت:
مهرنامه شماره 48، مرداد 95
🔺مهرنامه و سبزواری
توصیفی عقدهگشایانه از یک آرمان
«حمید سبزواری از نظر جایگاهش در تاریخ ادبیات، هر که باشد و نباشد، برای نسل مایی که در دهههای پنجاه و شصت شمسی دانشآموز بودیم صدای خاطراتی است یخزده و ترسخورده. دست کم ما نمیتوانیم تصویر او را از خط کش ناظمها و کاغذرنگیهای فقیرانهی دههی فجر و مشتهای کوچک گرهکرده در صبحهای سرد سیزده آبان جدا کنیم... بخواهیم یا نخواهیم، دوست داشته باشیم یا نداشته باشیم، او جزئی از حافظهی جمعی دو سه نسل از ایرانیانی است که همچنان که در صف مرغ و برنج کوپنی ایستاده بودند و به باقیماندهی شیر خشک نوزادانشان فکر میکردند از رادیو دکانها شنیدند:
از صلابت ملت و ارتش و سپاه ما/ جاودانه شد از فروغ سحر پگاه ما...»
اینها تمام استعداد عقلای لیبرالِ سرزمینمان است برای عقدهگشایی نسبت به شاعر بلندآوازهی انقلاب. مثلاً خواستهاند تا #حمید_سبزواری و شعر و هنرش را تخفیف دهند و تحقیر کنند. آن هم لابد به جرم سرایشِ شاخصترین شعر ضدامریکاییِ عصر ما. در همین گیرودار، نفرتشان از آرمانهای انقلابی را هم نتوانستهاند مهار کنند و در پوششِ یادکردِ سبزواری، این نفرت را سرازیر کردهاند. توصیفات تلخ و ناچسب #مهرنامه از فضای انقلابی #دههی_شصت به همان اندازه بچگانه و مبتدیست که تلاشش برای تحلیل شخصیت سبزواری. این عصبانیتِ ریشهدار، تنها یک دلیل دارد و آن، تداوم غلیان عصیان ایرانیها علیه #دیو_ستمباره و #عقرب_جراره است. حمید سبزواری را هم بخاطر خلق این تعابیر وحشتناک، دوست نمیدارند. اگرچه تظاهر کنند که حمید با آنها بوده؛ در جای دیگری از همین شماره، همزمان کوشیدهاند تا سبزواری را دارای جهتگیریهای تجدیدنظرطلبانه و همسو با مشیِ لیبرالی خود معرفی کنند. و چه کوشش کودکانهای!
🔸پینوشت:
مهرنامه شماره 48، مرداد 95
@ebteda_ir
🔺
او همچنان مغضوبِ لیبرالهای وطنیست. راستهای مدرنِ افراطی، او را پایهگذارِ بنیادگرایی و خشونتطلبی جا میزنند و به او میتازند.
#شریعتی
#مهرنامه
🔺
او همچنان مغضوبِ لیبرالهای وطنیست. راستهای مدرنِ افراطی، او را پایهگذارِ بنیادگرایی و خشونتطلبی جا میزنند و به او میتازند.
#شریعتی
#مهرنامه