@ebteda_ir
🔺 انقلابْ بیانقلاب!
نقدِ سند تحول آموزش و پرورش، موضوع برنامۀ زاویۀ شبکۀ چهار بود و دکتر #مقصود_فراستخواه تنها مهمانِ حاضر در استودیو. شاید این اولین حضور فراستخواه در تلویزیون بود. آن هم با توپ پُر! حسابی و با هیجان در نقدِ بنیادینِ سند تحولِ بنیادین آموزش و پرورش حرف زد.
نقدهای دکتر فراستخواه تقریباً چنین خط و ربطی دارد؛ «کشور ما از زمان تاسیس دارالفنون به این سو، فلسفۀ تعلیم و تربیت داشت؛ فلسفۀ مبتنی بر #تجدد و #مدرنیته. #ایدئولوژی هم داشت: #مدرنیزاسیون. انقلاب اسلامی، این فلسفه و ایدئولوژی را بههم ریخت و خودش خواست فلسفه و ایدئولوژی برآمده از دین را جا بیندازد. و همین موجب خرابکاری در نظام تعلیم و تربیت شد.»
او قاطعانه تاکید دارد که پس از انقلاب اسلامی نباید به این فلسفه و ایدئولوژی دست میزدند! باید اجازه میدادند که همان فلسفۀ مدرن در ساختار تعلیم و تربیت معتبر میماند. فراستخواه البته برای توجیهِ تاکید خود، به ارزشهای برآمده از فلسفۀ مدرن هم اشاره میکند. ارزشهایی کماکان سرشار از ابهام و ایهام و البته در بستهبندیهای شیک!
آنچه حیرتانگیز است، نه نقدهای فراستخواه به سند تحول _ که هزار بار شدیدتر هم میتوان نقدش کرد _ بلکه صراحتِ او در طرح ضرورت تداومِ حیات و اعتبارِ فلسفه و ارزشهای مدرن حتی با وجود وقوع انقلاب اسلامی است! از این آشکارتر نمیشود پدیدهای به بزرگیِ انقلاب را ندید و یافتِ معنایش را به تاخیر انداخت.
این دیدگاه، البته تازگی ندارد. دکتر فراستخواه، چهرهای با مختصات فکریِ مشخص است. همۀ آثار و گفتارش چنین مبانیای دارد. اما اینکه یکطرفه بنشیند در قاب تلویزیون و بدون حریفِ جدی و حتی بدون ورودِ اساسیِ مجری کارشناس، بدیهیات را به رگبار ببندد، عجیب است.
.
🔺 انقلابْ بیانقلاب!
نقدِ سند تحول آموزش و پرورش، موضوع برنامۀ زاویۀ شبکۀ چهار بود و دکتر #مقصود_فراستخواه تنها مهمانِ حاضر در استودیو. شاید این اولین حضور فراستخواه در تلویزیون بود. آن هم با توپ پُر! حسابی و با هیجان در نقدِ بنیادینِ سند تحولِ بنیادین آموزش و پرورش حرف زد.
نقدهای دکتر فراستخواه تقریباً چنین خط و ربطی دارد؛ «کشور ما از زمان تاسیس دارالفنون به این سو، فلسفۀ تعلیم و تربیت داشت؛ فلسفۀ مبتنی بر #تجدد و #مدرنیته. #ایدئولوژی هم داشت: #مدرنیزاسیون. انقلاب اسلامی، این فلسفه و ایدئولوژی را بههم ریخت و خودش خواست فلسفه و ایدئولوژی برآمده از دین را جا بیندازد. و همین موجب خرابکاری در نظام تعلیم و تربیت شد.»
او قاطعانه تاکید دارد که پس از انقلاب اسلامی نباید به این فلسفه و ایدئولوژی دست میزدند! باید اجازه میدادند که همان فلسفۀ مدرن در ساختار تعلیم و تربیت معتبر میماند. فراستخواه البته برای توجیهِ تاکید خود، به ارزشهای برآمده از فلسفۀ مدرن هم اشاره میکند. ارزشهایی کماکان سرشار از ابهام و ایهام و البته در بستهبندیهای شیک!
آنچه حیرتانگیز است، نه نقدهای فراستخواه به سند تحول _ که هزار بار شدیدتر هم میتوان نقدش کرد _ بلکه صراحتِ او در طرح ضرورت تداومِ حیات و اعتبارِ فلسفه و ارزشهای مدرن حتی با وجود وقوع انقلاب اسلامی است! از این آشکارتر نمیشود پدیدهای به بزرگیِ انقلاب را ندید و یافتِ معنایش را به تاخیر انداخت.
این دیدگاه، البته تازگی ندارد. دکتر فراستخواه، چهرهای با مختصات فکریِ مشخص است. همۀ آثار و گفتارش چنین مبانیای دارد. اما اینکه یکطرفه بنشیند در قاب تلویزیون و بدون حریفِ جدی و حتی بدون ورودِ اساسیِ مجری کارشناس، بدیهیات را به رگبار ببندد، عجیب است.
.