به عظمت زینب (س)
امروز سالروز وفات خانم محترمی است که بزرگی و عظمتش تا حدی است که برادر معصوم و امام زمانش از وی می خواهد که برایش دعا کند و این یک تعارف و علقه ی خواهر و برادری نیست که #امام_حسین (ع) خطاب به حضرت زینب (س) می فرمایند: خواهر جان! مرا در نماز شب فراموش مكن. (ریاحین الشریعه، ص ۶۲) بلکه حکایت از روح بزرگ این بانوی پاکدامن دارد.
دینداری او تا حدی است که #امام_سجاد (ع) می فرمایند: عمه ام زینب در مسیر كوفه تا شام همه نمازهاى واجب و مستحب را اقامه می نمود و در بعضى منازل از شدت گرسنگى و ضعف، نشسته نماز می گزارد. (ریاحین الشریعه، ج۳، ص۶۲) می نشست، گاهی از پا می افتاد، خسته می شد اما لحظه ای از آنچه که بدان اعتقاد داشت، کوتاهی نکرد.
#حضرت_زینب (س) در مکتب پدری رشد کرده که می فرماید: مجاهد شهید در راه خدا، اجرش بیشتر از كسى نیست كه قدرت دارد اما عفت مىورزد،- یعنی قدرت انجام گناه را دارد ولی از آن دوری می کند- نزدیك است كه انسان عفیف فرشتهاى از فرشتگان باشد. (نهج البلاغه، فیض الاسلام، حكمت ۴۶۶) و این بانو، در سرتاسر عمر بابرکت خود، لحظه ای فرامین و توصیه های پدر را فراموش نکرد.
او حتى تسلى بخش دل حضرت زین العابدین (ع) بود، آن جا كه می گفت: [اى پسر برادر!] آن چه می بینى ( #شهادت پدر) تو را بى تاب نسازد. به خدا سوگند! این عهد رسول خدا با جد، پدر و عمویت است.» (بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۷۹)
اما اوج عظمت روحی و بزرگی این بانو در مجلس ابن زیاد ملعون رخ می نماید؛ آن گاه كه آن ملعون با نیش زبانش نمك به زخم زینب می پاشد و براى آزردن او می گوید: «كار خدا را با برادر و خانواده ات چگونه یافتى؟» او در واقع با تعریض می خواهد بگوید كه دیدى خدا چه بلایى به سرتان آورد؟ زینب علیهاالسلام در پاسخ درنگ نمی كند، با آرامشى كه از صبر و رضاى قلبى او حكایت دارد، می فرماید: «لا رایت الا جمیلا؛ #جز_زیبایی_ندیدم.» ابن زیاد از پاسخ یك زن اسیر در شگفت می ماند، و از این همه صبر و استقامت و تسلیم او در مقابل مصیبتها متعجب می شود و قدرت محاجه را از دست می دهد. (بحارالانوار، ج۴۵، صص۱۱۵-۱۱۶)
@Dr_alidarabi
امروز سالروز وفات خانم محترمی است که بزرگی و عظمتش تا حدی است که برادر معصوم و امام زمانش از وی می خواهد که برایش دعا کند و این یک تعارف و علقه ی خواهر و برادری نیست که #امام_حسین (ع) خطاب به حضرت زینب (س) می فرمایند: خواهر جان! مرا در نماز شب فراموش مكن. (ریاحین الشریعه، ص ۶۲) بلکه حکایت از روح بزرگ این بانوی پاکدامن دارد.
دینداری او تا حدی است که #امام_سجاد (ع) می فرمایند: عمه ام زینب در مسیر كوفه تا شام همه نمازهاى واجب و مستحب را اقامه می نمود و در بعضى منازل از شدت گرسنگى و ضعف، نشسته نماز می گزارد. (ریاحین الشریعه، ج۳، ص۶۲) می نشست، گاهی از پا می افتاد، خسته می شد اما لحظه ای از آنچه که بدان اعتقاد داشت، کوتاهی نکرد.
#حضرت_زینب (س) در مکتب پدری رشد کرده که می فرماید: مجاهد شهید در راه خدا، اجرش بیشتر از كسى نیست كه قدرت دارد اما عفت مىورزد،- یعنی قدرت انجام گناه را دارد ولی از آن دوری می کند- نزدیك است كه انسان عفیف فرشتهاى از فرشتگان باشد. (نهج البلاغه، فیض الاسلام، حكمت ۴۶۶) و این بانو، در سرتاسر عمر بابرکت خود، لحظه ای فرامین و توصیه های پدر را فراموش نکرد.
او حتى تسلى بخش دل حضرت زین العابدین (ع) بود، آن جا كه می گفت: [اى پسر برادر!] آن چه می بینى ( #شهادت پدر) تو را بى تاب نسازد. به خدا سوگند! این عهد رسول خدا با جد، پدر و عمویت است.» (بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۷۹)
اما اوج عظمت روحی و بزرگی این بانو در مجلس ابن زیاد ملعون رخ می نماید؛ آن گاه كه آن ملعون با نیش زبانش نمك به زخم زینب می پاشد و براى آزردن او می گوید: «كار خدا را با برادر و خانواده ات چگونه یافتى؟» او در واقع با تعریض می خواهد بگوید كه دیدى خدا چه بلایى به سرتان آورد؟ زینب علیهاالسلام در پاسخ درنگ نمی كند، با آرامشى كه از صبر و رضاى قلبى او حكایت دارد، می فرماید: «لا رایت الا جمیلا؛ #جز_زیبایی_ندیدم.» ابن زیاد از پاسخ یك زن اسیر در شگفت می ماند، و از این همه صبر و استقامت و تسلیم او در مقابل مصیبتها متعجب می شود و قدرت محاجه را از دست می دهد. (بحارالانوار، ج۴۵، صص۱۱۵-۱۱۶)
@Dr_alidarabi