آن دو مرد، عرش را به فرش ترجیح دادند و پر کشیدند؛ و ما امروز با اینکه پر از خاطرات ترک خورده ایم ولی دل به #پاییز نسپرده ایم...
متن کامل را در کانال دکتر علی دارابی بخوانیم:
@Dr_alidarabi
متن کامل را در کانال دکتر علی دارابی بخوانیم:
@Dr_alidarabi
بعد از #قیصر پر از خاطرات ترک خورده ایم...
دکتر #قیصر_امین_پور زاده ی گتوند، شهر کوچکی در استان خوزستان است. #نویسنده و مدرس #دانشگاه بود اما او را بیشتر به شعرش می شناسند. شاعری متعهد که ۹ سال پیش، در چنین روزی آسمانی شد. شنیدم که یکی از دوستان برای برنامه ای از پدرش دعوت کرد، پرسیده بود: شما روشنفکرید یا بسیجی و انقلابی؟! آن دوست پرسیده بود چه فرقی دارد؟ پدر قیصر گفته بود که «پسر من #انقلابی بود و ولایتمدار. حالا کسانی به خانه ی ما می آیند که هیچ ربطی به پسرم ندارند. نمی خواهم در مراسمی شرکت کنم که برگزارکنندگانش در ظاهر با پسرم دوستاند اما مخالف اعتقاداتش حرف می زنند.»
از هشتم آبان ۸۶ ، سال هاست که می گذرد. هر وقت از کنار میدان قیصر امین پور در تهران، عبور می کنم به یاد چندین دفتر شعرش می افتم. به یاد بیت هایی که در رثای شهیدان سرود و در منقبت ایثار گفت. به یاد عاشقانه هایی که برای طبیعت گفت و غزل هایی که برای #انقلاب سرود. امین پور را نمی توان یک #شاعر صرف قلمداد کرد. او مردی بود که #شعر را می زیست؛ عارفانه به آنها فکر می کرد و عاشقانه به دیگران هدیه می داد.
مرحوم #ناصر_عبداللهی یکی از اشعار امین پور را با صدای زیبایش، ماندگار کرد. حالا آن دو مرد، عرش را به فرش ترجیح دادند و پر کشیدند؛ و ما امروز با اینکه پر از خاطرات ترک خورده ایم ولی دل به #پاییز نسپرده ایم...
سراپا اگر زرد و پژمرده ایم
ولی دل به پاییز نسپرده ایم
چو گلدان خالی لب پنجره
پر از خاطرات ترک خورده ایم
اگر داغ دل بود ما دیده ایم
اگر خون دل بود ما خورده ایم
اگر دل دلیل است آورده ایم
اگر داغ شرط است ما برده ایم
اگر دشنه ی دشمنان,گردنیم
اگر خنجر دوستان,گرده ایم
گواهی بخواهید: اینک گواه
همین زخم هایی که نشمرده ایم
دلی سربلند و سری سر به زیر
از این دست عمری به سر برده ایم
@Dr_alidarabi
دکتر #قیصر_امین_پور زاده ی گتوند، شهر کوچکی در استان خوزستان است. #نویسنده و مدرس #دانشگاه بود اما او را بیشتر به شعرش می شناسند. شاعری متعهد که ۹ سال پیش، در چنین روزی آسمانی شد. شنیدم که یکی از دوستان برای برنامه ای از پدرش دعوت کرد، پرسیده بود: شما روشنفکرید یا بسیجی و انقلابی؟! آن دوست پرسیده بود چه فرقی دارد؟ پدر قیصر گفته بود که «پسر من #انقلابی بود و ولایتمدار. حالا کسانی به خانه ی ما می آیند که هیچ ربطی به پسرم ندارند. نمی خواهم در مراسمی شرکت کنم که برگزارکنندگانش در ظاهر با پسرم دوستاند اما مخالف اعتقاداتش حرف می زنند.»
از هشتم آبان ۸۶ ، سال هاست که می گذرد. هر وقت از کنار میدان قیصر امین پور در تهران، عبور می کنم به یاد چندین دفتر شعرش می افتم. به یاد بیت هایی که در رثای شهیدان سرود و در منقبت ایثار گفت. به یاد عاشقانه هایی که برای طبیعت گفت و غزل هایی که برای #انقلاب سرود. امین پور را نمی توان یک #شاعر صرف قلمداد کرد. او مردی بود که #شعر را می زیست؛ عارفانه به آنها فکر می کرد و عاشقانه به دیگران هدیه می داد.
مرحوم #ناصر_عبداللهی یکی از اشعار امین پور را با صدای زیبایش، ماندگار کرد. حالا آن دو مرد، عرش را به فرش ترجیح دادند و پر کشیدند؛ و ما امروز با اینکه پر از خاطرات ترک خورده ایم ولی دل به #پاییز نسپرده ایم...
سراپا اگر زرد و پژمرده ایم
ولی دل به پاییز نسپرده ایم
چو گلدان خالی لب پنجره
پر از خاطرات ترک خورده ایم
اگر داغ دل بود ما دیده ایم
اگر خون دل بود ما خورده ایم
اگر دل دلیل است آورده ایم
اگر داغ شرط است ما برده ایم
اگر دشنه ی دشمنان,گردنیم
اگر خنجر دوستان,گرده ایم
گواهی بخواهید: اینک گواه
همین زخم هایی که نشمرده ایم
دلی سربلند و سری سر به زیر
از این دست عمری به سر برده ایم
@Dr_alidarabi
برف پاییزی بعد از پاییز دودی
قبلا در شبکه های اجتماعی وقتی #پاییز می آمد، جوان ترها صدای خش خش برگ ها و عکس درختان هزار رنگ و زمین نم گرفته را برای هم می فرستادند. اما در چندروز گذشته، به جای همه این زیبایی ها فقط دود دیدیم و ممنوعیت رفت و آمد شنیدیم و زمین خشک.
سوخت های غیر استاندارد، فعالیت های صنعتی آلاینده، ترافیک و خیابان های نامناسب، اتومبیل های فرسوده، سیستم حمل و نقل عمومی قدیمی، مدیریت ضعیف، برنامه ریزی غیرمتمرکز، ریزگردها و مسائل اینچنینی باعث شده است که نفس کشیدن در #تهران و برخی شهرهای #کشور سخت شود.
انگار تهران با همه ی عظمتش مغلوب شده بود و دیگر کسی نمی توانست روی برگ های خشکیده دوان دوان برود تا صدای خش خش آنها را بشنود. کار به جایی رسید که به قول #اخوان_ثالث نمی شد گفت هوا بس ناجوانمردانه سرد است از بس که در چند روز گذشته هوا ناجوانمردانه آلوده بود... دودگرفته و سمی و خطرناک. دود همه جا رخنه کرد؛ حتی در پاییز...
اما عاقبت آسمان بارید. بخش های زیادی از شهر تهران، زیر اولین #برف پاییزی پنهان شد. سفیدی نعمت الهی، سیاهی آلودگی را شست. برف و سرما، جان دوباره ای در تن تهران دمید... عجب برفی بود. الحمدلله.
با وجود بارش اين نعمت الهى در تهران و تعدادى از شهرهاى كشور که به حق باعث خوشحالی #مردم و خصوصا كشاورزان شد اما برف امروز تهران كه تازه در تمام شهر هم نبود پرده از ضعف و ناهماهنگى دستگاه هاى اجرايی، خدماتى و شهرى برداشت.
اكثر مردم امروز با تاخير چندين ساعته به محل كارشان رسيدند و خيلى از قرارها عملا ملغى شد. من خودم ٣ ساعت در #ترافيك گرفتارشدم تا به محل كارم برسم؛ مثل همه ی شهروندان تهرانى!
@Dr_alidarabi
قبلا در شبکه های اجتماعی وقتی #پاییز می آمد، جوان ترها صدای خش خش برگ ها و عکس درختان هزار رنگ و زمین نم گرفته را برای هم می فرستادند. اما در چندروز گذشته، به جای همه این زیبایی ها فقط دود دیدیم و ممنوعیت رفت و آمد شنیدیم و زمین خشک.
سوخت های غیر استاندارد، فعالیت های صنعتی آلاینده، ترافیک و خیابان های نامناسب، اتومبیل های فرسوده، سیستم حمل و نقل عمومی قدیمی، مدیریت ضعیف، برنامه ریزی غیرمتمرکز، ریزگردها و مسائل اینچنینی باعث شده است که نفس کشیدن در #تهران و برخی شهرهای #کشور سخت شود.
انگار تهران با همه ی عظمتش مغلوب شده بود و دیگر کسی نمی توانست روی برگ های خشکیده دوان دوان برود تا صدای خش خش آنها را بشنود. کار به جایی رسید که به قول #اخوان_ثالث نمی شد گفت هوا بس ناجوانمردانه سرد است از بس که در چند روز گذشته هوا ناجوانمردانه آلوده بود... دودگرفته و سمی و خطرناک. دود همه جا رخنه کرد؛ حتی در پاییز...
اما عاقبت آسمان بارید. بخش های زیادی از شهر تهران، زیر اولین #برف پاییزی پنهان شد. سفیدی نعمت الهی، سیاهی آلودگی را شست. برف و سرما، جان دوباره ای در تن تهران دمید... عجب برفی بود. الحمدلله.
با وجود بارش اين نعمت الهى در تهران و تعدادى از شهرهاى كشور که به حق باعث خوشحالی #مردم و خصوصا كشاورزان شد اما برف امروز تهران كه تازه در تمام شهر هم نبود پرده از ضعف و ناهماهنگى دستگاه هاى اجرايی، خدماتى و شهرى برداشت.
اكثر مردم امروز با تاخير چندين ساعته به محل كارشان رسيدند و خيلى از قرارها عملا ملغى شد. من خودم ٣ ساعت در #ترافيك گرفتارشدم تا به محل كارم برسم؛ مثل همه ی شهروندان تهرانى!
@Dr_alidarabi
در جبرئیل آباد الهام
عشق من #پاییز آمد مثل پار
بازهم من باز ماندم از #بهار
#احمد_عزیزی روز پنجشنبه ۴ دی ماه ۱۳۳۷ در سرپل ذهاب کرمانشاه به دنیا آمد. قبل از پیروزی #انقلاب به دعوت آل احمد به تهران رفت و دیداری با مرتضی مطهری داشت. با پیروزی انقلاب اسلامی شعر او در خدمت این نهضت قرار گرفت و در کنار اشعار انقلابی به مفاهیم دینی - اهل بیت علیهم السلام و ارتباط با خداوند پرداخت.
احمد عزیزی در کنار اساتیدی همچون علی معلم، حمید سبزواری و مهرداد اوستا در زمره شاعران نسل اول انقلاب بشمار می آید. قالب اصلی شعر او مثنوی بود و در دهه ۶۰ یکی از احیاگران این قالب شد اما، با زبانی شگفت.
زبان او دارای یک نظام نشانهشناسی عرفانی و فلسفی بود زیرا مطالعهاش در همین زمینهها بود و علاقه زیادی به عرفان داشت. از جمله: حوزه معرفتشناسی عرفان، وحدت وجود، ارتباط با خداوند، طبیعت و انسان و مفاهیم عام مذهبی و دینی، مبارزات امام حسین (ع)، حضرت زینب (س) و حضرت ابوالفضل (ع).
درتالیفات او این عناوین را می توان برشمرد:
• «کفشهای مکاشفه»
• «شرجی آواز»
• «خوابنامه و باغ تناسخ»
• «ترجمه زخم»
• «باران پروانه»
• «رودخانه رؤیا»
• "ناودان الماس "
• "ترانههای ایلیایی"
• غزالستان
• قوس غزل
• «ملکوت تکلم»
• «سیل گل سرخ»
• «روستای فطرت»
واژه سازی و آفرینش ترکیب های بدیع از خصیصه های او بود. تعابیری همچون: جبرئیل آباد الهام، آب بازیهای فطرت، تابستان عزلت، تب خیس تکلم، درختان پا به ماه، خودکشی دختران با قرص ماه، کولیان شبنم فروش.
بهره مندی از بیانی جذاب و ترکیب سازی خارق العاده که سرشار از نو آوری و طراوت بود، خیلی زود #جوانان را به سمت او جلب و جذب نموده و طرفداران بسیاری را به سویش فراخواند. شعر او الهام بخش جوانان بود و ارادتش به معصومین علیهم السلام موجب برکت و بارش در #شعر او می شد.
در سال ۸۶ که با جمعی از شاعران به دیدار مقام معظم رهبری رفت، شعری با عنوان "شاه ابالفضل من" خواند که مورد توجه و تفقد رهبری قرار گرفت. لختی پس از آن روز به دلیل عارضه ای دارویی به کما رفت و به مدت ۹ سال در این وضعیت زیست. بازدید دیدارش با رهبری معظم نقطه عطف دیگری در حیات او شد.
مادام که معظم له در سفر استانی به #کرمانشاه به عیادت آن شاعر دلسوخته رفتند و احمد در حالتی شبیه بیهوشی، گویی که صدا و حضور یار عزیز را با تمام جان درک کرده، تصویری از لبخند و اشک را در قاب نگاه همه ما به یادگار گذاشت.
احمد عزیزی ۱۵ اسفندماه سال ۱۳۸۶ درپی کاهش سطح هوشیاری به اغما رفت و در بیمارستان امام رضا (ع) کرمانشاه بستری شد و با تحملی شگرف گویی ۹ سال را در مکاشفه ای غریب گذراند و در ۱۶ اسفندماه ۱۳۹۵ از دنیا رفت.
#عشق ای تنها صدا، تنها طپش
بی تو انسان نور را گم می کند
بی تو در ماه... مه تراکم می کند
...جایش در بهشت و نامش در سپهر جاودان باد.
@Dr_alidarabi
عشق من #پاییز آمد مثل پار
بازهم من باز ماندم از #بهار
#احمد_عزیزی روز پنجشنبه ۴ دی ماه ۱۳۳۷ در سرپل ذهاب کرمانشاه به دنیا آمد. قبل از پیروزی #انقلاب به دعوت آل احمد به تهران رفت و دیداری با مرتضی مطهری داشت. با پیروزی انقلاب اسلامی شعر او در خدمت این نهضت قرار گرفت و در کنار اشعار انقلابی به مفاهیم دینی - اهل بیت علیهم السلام و ارتباط با خداوند پرداخت.
احمد عزیزی در کنار اساتیدی همچون علی معلم، حمید سبزواری و مهرداد اوستا در زمره شاعران نسل اول انقلاب بشمار می آید. قالب اصلی شعر او مثنوی بود و در دهه ۶۰ یکی از احیاگران این قالب شد اما، با زبانی شگفت.
زبان او دارای یک نظام نشانهشناسی عرفانی و فلسفی بود زیرا مطالعهاش در همین زمینهها بود و علاقه زیادی به عرفان داشت. از جمله: حوزه معرفتشناسی عرفان، وحدت وجود، ارتباط با خداوند، طبیعت و انسان و مفاهیم عام مذهبی و دینی، مبارزات امام حسین (ع)، حضرت زینب (س) و حضرت ابوالفضل (ع).
درتالیفات او این عناوین را می توان برشمرد:
• «کفشهای مکاشفه»
• «شرجی آواز»
• «خوابنامه و باغ تناسخ»
• «ترجمه زخم»
• «باران پروانه»
• «رودخانه رؤیا»
• "ناودان الماس "
• "ترانههای ایلیایی"
• غزالستان
• قوس غزل
• «ملکوت تکلم»
• «سیل گل سرخ»
• «روستای فطرت»
واژه سازی و آفرینش ترکیب های بدیع از خصیصه های او بود. تعابیری همچون: جبرئیل آباد الهام، آب بازیهای فطرت، تابستان عزلت، تب خیس تکلم، درختان پا به ماه، خودکشی دختران با قرص ماه، کولیان شبنم فروش.
بهره مندی از بیانی جذاب و ترکیب سازی خارق العاده که سرشار از نو آوری و طراوت بود، خیلی زود #جوانان را به سمت او جلب و جذب نموده و طرفداران بسیاری را به سویش فراخواند. شعر او الهام بخش جوانان بود و ارادتش به معصومین علیهم السلام موجب برکت و بارش در #شعر او می شد.
در سال ۸۶ که با جمعی از شاعران به دیدار مقام معظم رهبری رفت، شعری با عنوان "شاه ابالفضل من" خواند که مورد توجه و تفقد رهبری قرار گرفت. لختی پس از آن روز به دلیل عارضه ای دارویی به کما رفت و به مدت ۹ سال در این وضعیت زیست. بازدید دیدارش با رهبری معظم نقطه عطف دیگری در حیات او شد.
مادام که معظم له در سفر استانی به #کرمانشاه به عیادت آن شاعر دلسوخته رفتند و احمد در حالتی شبیه بیهوشی، گویی که صدا و حضور یار عزیز را با تمام جان درک کرده، تصویری از لبخند و اشک را در قاب نگاه همه ما به یادگار گذاشت.
احمد عزیزی ۱۵ اسفندماه سال ۱۳۸۶ درپی کاهش سطح هوشیاری به اغما رفت و در بیمارستان امام رضا (ع) کرمانشاه بستری شد و با تحملی شگرف گویی ۹ سال را در مکاشفه ای غریب گذراند و در ۱۶ اسفندماه ۱۳۹۵ از دنیا رفت.
#عشق ای تنها صدا، تنها طپش
بی تو انسان نور را گم می کند
بی تو در ماه... مه تراکم می کند
...جایش در بهشت و نامش در سپهر جاودان باد.
@Dr_alidarabi
Forwarded from دكتر على دارابى
آن دو مرد، عرش را به فرش ترجیح دادند و پر کشیدند؛ و ما امروز با اینکه پر از خاطرات ترک خورده ایم ولی دل به #پاییز نسپرده ایم...
متن کامل را در کانال دکتر علی دارابی بخوانیم:
@Dr_alidarabi
متن کامل را در کانال دکتر علی دارابی بخوانیم:
@Dr_alidarabi