بعد از #قیصر پر از خاطرات ترک خورده ایم...
دکتر #قیصر_امین_پور زاده ی گتوند، شهر کوچکی در استان خوزستان است. #نویسنده و مدرس #دانشگاه بود اما او را بیشتر به شعرش می شناسند. شاعری متعهد که ۹ سال پیش، در چنین روزی آسمانی شد. شنیدم که یکی از دوستان برای برنامه ای از پدرش دعوت کرد، پرسیده بود: شما روشنفکرید یا بسیجی و انقلابی؟! آن دوست پرسیده بود چه فرقی دارد؟ پدر قیصر گفته بود که «پسر من #انقلابی بود و ولایتمدار. حالا کسانی به خانه ی ما می آیند که هیچ ربطی به پسرم ندارند. نمی خواهم در مراسمی شرکت کنم که برگزارکنندگانش در ظاهر با پسرم دوستاند اما مخالف اعتقاداتش حرف می زنند.»
از هشتم آبان ۸۶ ، سال هاست که می گذرد. هر وقت از کنار میدان قیصر امین پور در تهران، عبور می کنم به یاد چندین دفتر شعرش می افتم. به یاد بیت هایی که در رثای شهیدان سرود و در منقبت ایثار گفت. به یاد عاشقانه هایی که برای طبیعت گفت و غزل هایی که برای #انقلاب سرود. امین پور را نمی توان یک #شاعر صرف قلمداد کرد. او مردی بود که #شعر را می زیست؛ عارفانه به آنها فکر می کرد و عاشقانه به دیگران هدیه می داد.
مرحوم #ناصر_عبداللهی یکی از اشعار امین پور را با صدای زیبایش، ماندگار کرد. حالا آن دو مرد، عرش را به فرش ترجیح دادند و پر کشیدند؛ و ما امروز با اینکه پر از خاطرات ترک خورده ایم ولی دل به #پاییز نسپرده ایم...
سراپا اگر زرد و پژمرده ایم
ولی دل به پاییز نسپرده ایم
چو گلدان خالی لب پنجره
پر از خاطرات ترک خورده ایم
اگر داغ دل بود ما دیده ایم
اگر خون دل بود ما خورده ایم
اگر دل دلیل است آورده ایم
اگر داغ شرط است ما برده ایم
اگر دشنه ی دشمنان,گردنیم
اگر خنجر دوستان,گرده ایم
گواهی بخواهید: اینک گواه
همین زخم هایی که نشمرده ایم
دلی سربلند و سری سر به زیر
از این دست عمری به سر برده ایم
@Dr_alidarabi
دکتر #قیصر_امین_پور زاده ی گتوند، شهر کوچکی در استان خوزستان است. #نویسنده و مدرس #دانشگاه بود اما او را بیشتر به شعرش می شناسند. شاعری متعهد که ۹ سال پیش، در چنین روزی آسمانی شد. شنیدم که یکی از دوستان برای برنامه ای از پدرش دعوت کرد، پرسیده بود: شما روشنفکرید یا بسیجی و انقلابی؟! آن دوست پرسیده بود چه فرقی دارد؟ پدر قیصر گفته بود که «پسر من #انقلابی بود و ولایتمدار. حالا کسانی به خانه ی ما می آیند که هیچ ربطی به پسرم ندارند. نمی خواهم در مراسمی شرکت کنم که برگزارکنندگانش در ظاهر با پسرم دوستاند اما مخالف اعتقاداتش حرف می زنند.»
از هشتم آبان ۸۶ ، سال هاست که می گذرد. هر وقت از کنار میدان قیصر امین پور در تهران، عبور می کنم به یاد چندین دفتر شعرش می افتم. به یاد بیت هایی که در رثای شهیدان سرود و در منقبت ایثار گفت. به یاد عاشقانه هایی که برای طبیعت گفت و غزل هایی که برای #انقلاب سرود. امین پور را نمی توان یک #شاعر صرف قلمداد کرد. او مردی بود که #شعر را می زیست؛ عارفانه به آنها فکر می کرد و عاشقانه به دیگران هدیه می داد.
مرحوم #ناصر_عبداللهی یکی از اشعار امین پور را با صدای زیبایش، ماندگار کرد. حالا آن دو مرد، عرش را به فرش ترجیح دادند و پر کشیدند؛ و ما امروز با اینکه پر از خاطرات ترک خورده ایم ولی دل به #پاییز نسپرده ایم...
سراپا اگر زرد و پژمرده ایم
ولی دل به پاییز نسپرده ایم
چو گلدان خالی لب پنجره
پر از خاطرات ترک خورده ایم
اگر داغ دل بود ما دیده ایم
اگر خون دل بود ما خورده ایم
اگر دل دلیل است آورده ایم
اگر داغ شرط است ما برده ایم
اگر دشنه ی دشمنان,گردنیم
اگر خنجر دوستان,گرده ایم
گواهی بخواهید: اینک گواه
همین زخم هایی که نشمرده ایم
دلی سربلند و سری سر به زیر
از این دست عمری به سر برده ایم
@Dr_alidarabi
Audio
🔊🔊 من وطن را دوست دارم
🔴 شنیدنی؛ وقتی دکتر #علی_دارابی شعر استاد #علی_موسوی_گرمارودی را می خواند
🔵 کمیسیون #شعر_و_موسیقی
@Dr_alidarabi
🔴 شنیدنی؛ وقتی دکتر #علی_دارابی شعر استاد #علی_موسوی_گرمارودی را می خواند
🔵 کمیسیون #شعر_و_موسیقی
@Dr_alidarabi
بهار، بی گل روی نگار را چه کنم؟!
درباره ''شاعر انقلاب''
حسین آقا ممتحنی مشهور به #حمید_سبزواری متولد ۱۳۰۴ در سبزوار است. ابتدا به شغل معلمی مشغول بود. بعدها مشاغل دیگری را تجربه کرد تا آنکه تصمیم گرفت تمام توان خود را در #شعر و ادبیات متمرکز نماید.
حميدسبزواری از همان اوان نهضت، اشعاری را برای مردم و انقلاب ميسرود، لكن به واسطه خفقان شديد و سانسور #پهلوی، به سائقه شعر دير پای مقاومت، حميد نيز اشعار خود را در زبان رمز و استعاره میسرود:
مرا كه يار نباشد، #بهار را چه كنم
بهار، بی گل روی نگار را چه كنم
اميد بود كه با نوبهار باز آيی
ملامت دلِ اميدوار را چه كنم...
با وجود اين، درپي تشديد مبارزات مردمی، حميد، زبان رمز را كنار گذاشت و به طور صريح، از #امام خمينی سخن گفت:
بنازم بر آن پير و فكر جوانش
كه عاجز بُود خامه از داستانش
چه بحري است يارب كه نتوان رسيدن
به صد موج انديشه بر يك كرانش
نباشد «محمد» وليكن ز نسبت
بُود پاك فرزندی از خاندانش
«امام خمينی» كه خوی حسينی
هويداست از چهره پرتوانش
او پس از پیروزی انقلاب به سرودن شعر و شعار برای اجرا در راهپیماییها و اجتماع نماز جمعه پرداخت. شعرمشهور «آمریکا، آمریکا، مرگ به نیرنگ تو» از آفریده های آن دوران است.
یکی از ویژگی های بارز اشعار سبزواری ثبت آثارش در اذهان #مردم است. چندان که هنوز هم ورد زبان هاست و در مناسبتهای مختلف خوانده میشود. از دیگر مشخصه های شعر او باید به استحکام زبانی به تاثیر سبک خراسانی اشاره کرد.
علاوه بر زبان وزین، باید به غنای آثار وی از اساطیر و نمادهای تاریخی اشاره کرد. شعر او محملی برای نمایش دادن شخصیت هایی ست که طی هزارههای مختلف نزد مردم فلات ایران جایگاهی ویژه دارند. ائمه اطهار علیهم السلام، شخصیت های باستانی و اساطیری موجود در شاهنامهی حکیم توس، اسطوره های تاریخی و دینی همچون طالوت و جالوت، سمبل های دینی و اعتقادی وشخصیت های معرفی شده در قصص قرآنی مانند یوسف است که هر یک به شکلی ویژه در آثار #حسین_ممتحنی جلوه گری می کنند.
شعر #آزادی با مطلع «این بانگ آزادی کز خاوران خیزد» از سروده های استاد است که بزرگان معتقدند برای ساخت سرود ملی از همه شایسته تر بود. چون هم حماسی است و هم برآیند پیام انقلاب را در این شعر میبینیم. قصاید حمید در شکل اجتماعی و سیاسی کم نظیر است. در ادب معاصرشاید بتوان دو سه چهره نظیر #مهرداد_اوستا و #ملک_الشعرا را همانند وی در چامه سرایی متبحر دانست.
ادامه دارد...
(بخش دوم فردا منتشر می شود)
@Dr_alidarabi
درباره ''شاعر انقلاب''
حسین آقا ممتحنی مشهور به #حمید_سبزواری متولد ۱۳۰۴ در سبزوار است. ابتدا به شغل معلمی مشغول بود. بعدها مشاغل دیگری را تجربه کرد تا آنکه تصمیم گرفت تمام توان خود را در #شعر و ادبیات متمرکز نماید.
حميدسبزواری از همان اوان نهضت، اشعاری را برای مردم و انقلاب ميسرود، لكن به واسطه خفقان شديد و سانسور #پهلوی، به سائقه شعر دير پای مقاومت، حميد نيز اشعار خود را در زبان رمز و استعاره میسرود:
مرا كه يار نباشد، #بهار را چه كنم
بهار، بی گل روی نگار را چه كنم
اميد بود كه با نوبهار باز آيی
ملامت دلِ اميدوار را چه كنم...
با وجود اين، درپي تشديد مبارزات مردمی، حميد، زبان رمز را كنار گذاشت و به طور صريح، از #امام خمينی سخن گفت:
بنازم بر آن پير و فكر جوانش
كه عاجز بُود خامه از داستانش
چه بحري است يارب كه نتوان رسيدن
به صد موج انديشه بر يك كرانش
نباشد «محمد» وليكن ز نسبت
بُود پاك فرزندی از خاندانش
«امام خمينی» كه خوی حسينی
هويداست از چهره پرتوانش
او پس از پیروزی انقلاب به سرودن شعر و شعار برای اجرا در راهپیماییها و اجتماع نماز جمعه پرداخت. شعرمشهور «آمریکا، آمریکا، مرگ به نیرنگ تو» از آفریده های آن دوران است.
یکی از ویژگی های بارز اشعار سبزواری ثبت آثارش در اذهان #مردم است. چندان که هنوز هم ورد زبان هاست و در مناسبتهای مختلف خوانده میشود. از دیگر مشخصه های شعر او باید به استحکام زبانی به تاثیر سبک خراسانی اشاره کرد.
علاوه بر زبان وزین، باید به غنای آثار وی از اساطیر و نمادهای تاریخی اشاره کرد. شعر او محملی برای نمایش دادن شخصیت هایی ست که طی هزارههای مختلف نزد مردم فلات ایران جایگاهی ویژه دارند. ائمه اطهار علیهم السلام، شخصیت های باستانی و اساطیری موجود در شاهنامهی حکیم توس، اسطوره های تاریخی و دینی همچون طالوت و جالوت، سمبل های دینی و اعتقادی وشخصیت های معرفی شده در قصص قرآنی مانند یوسف است که هر یک به شکلی ویژه در آثار #حسین_ممتحنی جلوه گری می کنند.
شعر #آزادی با مطلع «این بانگ آزادی کز خاوران خیزد» از سروده های استاد است که بزرگان معتقدند برای ساخت سرود ملی از همه شایسته تر بود. چون هم حماسی است و هم برآیند پیام انقلاب را در این شعر میبینیم. قصاید حمید در شکل اجتماعی و سیاسی کم نظیر است. در ادب معاصرشاید بتوان دو سه چهره نظیر #مهرداد_اوستا و #ملک_الشعرا را همانند وی در چامه سرایی متبحر دانست.
ادامه دارد...
(بخش دوم فردا منتشر می شود)
@Dr_alidarabi
دكتر على دارابى
درباره #شاعر_انقلاب از ویژگی های بارز اشعار مرحوم #حمید_سبزواری ثبت آثارش در اذهان #مردم است. چندان که هنوز هم ورد زبان هاست و در مناسبتهای مختلف خوانده میشود. متن کامل را بخوانید: @Dr_alidarabi
بهار را دل من پر ترانه می خواهد
''درباره شاعر انقلاب''
هفت دفتر شعر از #حمید_سبزواری به چاپ رسیده است که به ترتیب عبارتند از:
یک: سرود درد
نخستین دفتر شعر حمید سبزواری است که سروده های سالها ۳۶ تا ۵۷ را در بر می گیرد، دوران ۲۱ ساله ای که مشحون از وقایع سیاسی و رنج و دردمندی #شاعر است و خبر از وجدان بیدار و آگاهی اجتماعی وی در شرایط دشوار می دهد. در این دفتر (مشتمل بر حدود ۶۵ غزل ، ۳۶ قصیده ، ۵ مثنوی ، ۳۴ شعر نو، ۱۹ چهارپاره، ۱۹ ترانه، سه مسمط، دو قطعه و یک ترکیب بند ) با مقدمه #رهبر_معظم_انقلاب در سال ۱۳۶۷ منتشر شده است.
دو : سرود سپیده ۱۳۶۸
سه : کاروان سپیده ۱۳۷۳
چهار: یاد یاران ۱۳۷۶ که مثنوی نسبتا بلندی است در رثای شهیدان #دفاع_مقدس.
پنج: گزیده ادبیات معاصر
شش: به رنگ آمده دشمن، منظومه ای است کوتاه با ۵۶ بیت در قالب مثنوی که در آن شیوه های فرهنگی دشمنان انقلاب و اسلام را پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ بیان کرده است.
هفت: سرودی دیگر
در اردیبهشت ماه ۱۳۸۱ به همت سازمان صدا و سیما و انجمن قلم مراسم نکوداشت شاعر در سالن کوثر سازمان #صداوسیما برگزار شد که رهاورد آن مجموعه « سرودی دیگر» با ۱۴۲ قطعه از تازه ترین اشعار کلاسیک می باشد.
از آثار ممتاز او سرود خاطره انگیز "خمینی ای امام" است که همزمان با ورود حضرت امام (ره) به #ایران در فرودگاه مهرآباد اجرا و همه گیر شد. به خاطر زیبایی و اثرگذاری فوق العاده، این اثر در فهرست آثار معنوی کشور ثبت شده است.
تحسین و تقدیر #امام خمینی از برخی سروده های حمید سبزواری از بزرگترین افتخارات اوست. امام خمینی با شنیدن ترانه «ای مجاهد شهید مطهر» که در رثای آیت الله مطهری سروده شده بود، فرمودند: #انقلاب ما امروز به چنین سرودها و موسیقی هایی نیازمند است.
سایر عناوین کسب شده توسط او عبارتند از :
- انتخاب استاد سبزواری به عنوان کارمند نمونه کشور در دهه ۱۳۷۰
- دریافت نشان درجه یک #فرهنگ و هنر در سال ۱۳۷۱
- انتخاب یکی از کتاب های شعر استاد به نام « سرود درد » به عنوان کتاب سال ۱۳۷۵
- معرفی استاد به عنوان چهره ماندگار #شعر و ادبیات کشور در سومین دوره از همایش چهره های ماندگار کشور ۱۳۸۲
- نشان افتخار جهادگر عرصه فرهنگ و هنر ۱۳۹۳
استاد حمید سبزواری را با عنوان «شاعر انقلاب» و «پدر شعر انقلابی» می شناسند.
او پس از عمری مجاهدت فرهنگی در ۲۲ خرداد امسال در #تهران درگذشت.
در پايان غزلی از آخرين سرودههايش را با عنوان «بازسازی وطن» می خوانیم:
#بهار را دل من پر ترانه می خواهد
برای خنده ، لب من بهانه می خواهد
به بازسازی ميهن ، بيا كمر بنديم
كه عندليب چمن ، آب و دانه میخواهد
نهال نهضت ما ، تا گل آورد به چمن
فراغتی ـ كه بر آرد جوانه ـ می خواهد
زبان ز نغمه بيگانگی ببند ای دوست
كه بزم ما سخنِ دوستانه میخواهد
فريب حيله ی دشمن، مخور كه آن مكّار
بهانه ای پی تاراجِ خانه میخواهد
ز فكر تفرقه پرهيز كن كه اهريمن
فنای ملت ما ، زين ميانه می خواهد
از اين طليعه كه لرزد زبام شرق «حميد»
تداوم سحری شادمانه میخواهد
روحش شاد و یادش همیشه زنده...
@Dr_alidarabi
''درباره شاعر انقلاب''
هفت دفتر شعر از #حمید_سبزواری به چاپ رسیده است که به ترتیب عبارتند از:
یک: سرود درد
نخستین دفتر شعر حمید سبزواری است که سروده های سالها ۳۶ تا ۵۷ را در بر می گیرد، دوران ۲۱ ساله ای که مشحون از وقایع سیاسی و رنج و دردمندی #شاعر است و خبر از وجدان بیدار و آگاهی اجتماعی وی در شرایط دشوار می دهد. در این دفتر (مشتمل بر حدود ۶۵ غزل ، ۳۶ قصیده ، ۵ مثنوی ، ۳۴ شعر نو، ۱۹ چهارپاره، ۱۹ ترانه، سه مسمط، دو قطعه و یک ترکیب بند ) با مقدمه #رهبر_معظم_انقلاب در سال ۱۳۶۷ منتشر شده است.
دو : سرود سپیده ۱۳۶۸
سه : کاروان سپیده ۱۳۷۳
چهار: یاد یاران ۱۳۷۶ که مثنوی نسبتا بلندی است در رثای شهیدان #دفاع_مقدس.
پنج: گزیده ادبیات معاصر
شش: به رنگ آمده دشمن، منظومه ای است کوتاه با ۵۶ بیت در قالب مثنوی که در آن شیوه های فرهنگی دشمنان انقلاب و اسلام را پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ بیان کرده است.
هفت: سرودی دیگر
در اردیبهشت ماه ۱۳۸۱ به همت سازمان صدا و سیما و انجمن قلم مراسم نکوداشت شاعر در سالن کوثر سازمان #صداوسیما برگزار شد که رهاورد آن مجموعه « سرودی دیگر» با ۱۴۲ قطعه از تازه ترین اشعار کلاسیک می باشد.
از آثار ممتاز او سرود خاطره انگیز "خمینی ای امام" است که همزمان با ورود حضرت امام (ره) به #ایران در فرودگاه مهرآباد اجرا و همه گیر شد. به خاطر زیبایی و اثرگذاری فوق العاده، این اثر در فهرست آثار معنوی کشور ثبت شده است.
تحسین و تقدیر #امام خمینی از برخی سروده های حمید سبزواری از بزرگترین افتخارات اوست. امام خمینی با شنیدن ترانه «ای مجاهد شهید مطهر» که در رثای آیت الله مطهری سروده شده بود، فرمودند: #انقلاب ما امروز به چنین سرودها و موسیقی هایی نیازمند است.
سایر عناوین کسب شده توسط او عبارتند از :
- انتخاب استاد سبزواری به عنوان کارمند نمونه کشور در دهه ۱۳۷۰
- دریافت نشان درجه یک #فرهنگ و هنر در سال ۱۳۷۱
- انتخاب یکی از کتاب های شعر استاد به نام « سرود درد » به عنوان کتاب سال ۱۳۷۵
- معرفی استاد به عنوان چهره ماندگار #شعر و ادبیات کشور در سومین دوره از همایش چهره های ماندگار کشور ۱۳۸۲
- نشان افتخار جهادگر عرصه فرهنگ و هنر ۱۳۹۳
استاد حمید سبزواری را با عنوان «شاعر انقلاب» و «پدر شعر انقلابی» می شناسند.
او پس از عمری مجاهدت فرهنگی در ۲۲ خرداد امسال در #تهران درگذشت.
در پايان غزلی از آخرين سرودههايش را با عنوان «بازسازی وطن» می خوانیم:
#بهار را دل من پر ترانه می خواهد
برای خنده ، لب من بهانه می خواهد
به بازسازی ميهن ، بيا كمر بنديم
كه عندليب چمن ، آب و دانه میخواهد
نهال نهضت ما ، تا گل آورد به چمن
فراغتی ـ كه بر آرد جوانه ـ می خواهد
زبان ز نغمه بيگانگی ببند ای دوست
كه بزم ما سخنِ دوستانه میخواهد
فريب حيله ی دشمن، مخور كه آن مكّار
بهانه ای پی تاراجِ خانه میخواهد
ز فكر تفرقه پرهيز كن كه اهريمن
فنای ملت ما ، زين ميانه می خواهد
از اين طليعه كه لرزد زبام شرق «حميد»
تداوم سحری شادمانه میخواهد
روحش شاد و یادش همیشه زنده...
@Dr_alidarabi
استاد شعر سهراب
#شعر ثروت ملی ماست. ایران عزیز، از دیرباز بوستان شعر و گلستان ادب فارسی بوده و شاعران برجسته ای در قرون مختلف، در آن زیسته و آثار ماندگاری را بدین آستان هدیه نموده اند. برای آشنایی نسل امروز با ستاره های درخشان سپهر #فرهنگ و ادب به معرفی یکی از شاعران هم روزگار خود می پردازم.
#عباس_کی_منش معروف به «مشفق کاشانی» شاعری نامدار است که سروده ها و تالیفات ارزشمندی دارد. او متولد ۱۳۰۴ شمسی در #کاشان است. در دانشگاه تهران تحصیل نمود و موفق به اخذ درجه فوق ليسانس در رشته امور اداری و بودجه شد.
ذوق سرشار و قریحه شاعرانه به مدد تلاشی خستگی ناپذیر در ۳۷ سال خدمت برای آموزش و پرورش فرزندان این زادبوم و همراهی با اهالی شعر و ادب و فرهنگ از او شاعری توانمند و نویسنده ای ممتاز ساخت.
علاوه برتصنیف ها و ترانه های بسیاری که حاصل همکاری وی با آهنگسازان و خوانندگان درجه یک است، چندین مجموعه شعر با عناوين :
صلای غم يا تضمين ۱۲ بند #محتشم_کاشانی ، خاطرات، سرود زندگی، شراب آفتاب، آذرخش، آيينه خيال و ... کتابهای متعددی نيز در زمينه های مذهبی - ادبی و سياسی از جمله نقشبندان غزل، مجموعه شعر انقلاب از شاعران معاصر؛ سه مجموعه شعر دفاع مقدس؛ مجموعه شعر شهيد ؛ "محمد" صلی الله عليه و آله و سلم در آيينه شعر فارسی، مدايح و مراثی درباره حضرت محمد صلی الله عليه و آله و سلم... از او منتشر شده است.
نکته ای که دانستنش برای نسل #جوان خالی از لطف نیست اینکه #مشفق_کاشانی استاد #سهراب_سپهری شاعر نام آشنای معاصر بوده است و چنان که در نخستین کتاب سهراب نیز ذکر شده است، مقدمه به قلم مشفق کاشانی ست و کشف استعداد سهراب و تشویق وی برای ادامه ی راه و انتشار آثارش، نخستین بار توسط مشفق صورت گرفته است.
از سمت های وی می توان به ریاست هیئت مدیره خانه شاعران ایران اشاره کرد. ریاست شورای شعر در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و عضویت در شورای شعر مرکز موسیقی و سرود سازمان #صداوسیما از دیگر عناوین اوست.
همواره اعضای شورا وی را به مرام پهلوانی و اخلاق حسنه می شناختند. مشفق شاعری آرام، شوخ طبع و متبسم بود؛ اینها خصائلی ست که بزرگان دین همواره خود را آراسته با آن داشتند.
در آرشیو موسیقی صداوسیما صدها عنوان از آثاری که بر اساس سروده های او ساخته و پرداخته شده موجود و در دسترس برنامه سازان است. آثاری شنیدنی که شاید برخی از #مردم عزیزمان نمی دانند این آثار معروف، به قلم اوست.
استاد مشفق کاشانی در سال ۱۳۸۲ به عنوان چهره ماندگار در حوزه شعر و #ادبیات معرفی شد. در مورد اسلوب و مشخصات شعر مشفق باید به استحکام زبان و فخامت کلام او اشاره کرد. در عین حال لطافت طبع و شیرین زبانی از دیگر مولفه های غزلیات اوست.
او به واقع تا آخرین لحظات حیات پرثمر خویش به فریضه تعلیم و فیض بردن از بحر بیکران شعر و شعور مشغول بود و سرانجام در دی ماه ۱۳۹۳ در لحظات شعرخوانی و سخنرانی در خانه شاعران #ایران به دلیل نارسایی قلبی از هوش رفت و شاعر کاشانی پس از انتقال به بیمارستان درآستانه ۹۰ سالگی درگذشت.
این غزل، یکی از سروده های اوست:
دانی كه نوبهار جوانی چه سان گذشت؟
زود آنچنان گذشت كه تیر از كمان گذشت
نیمی به راه عشق و جوانی تمام شد
نیم دگر به غفلت و خواب گران گذشت
صد آفرین به همت مرغی شكسته بال
كز خویشتن شد و از آشیان گذشت
افسردهای كه تازه گلی را ز دست داد
داند چها به بلبل بی خانمان گذشت
بنگر به شمع عشق ، كه در اشك و آه او
پروانه بال و پر زد و آتش به جان گذشت
بشنو درای قافله سالار زندگی
گوید به خواب بودی و این كاروان گذشت
ظالم اگر به تیغ ستم ، خون خلق ریخت
از خون بیگناه ، مگر می توان گذشت؟
مشفق بهار زندگیت گر صفا نداشت
شكر خدا كه همره باد خزان گذشت
@Dr_alidarabi
#شعر ثروت ملی ماست. ایران عزیز، از دیرباز بوستان شعر و گلستان ادب فارسی بوده و شاعران برجسته ای در قرون مختلف، در آن زیسته و آثار ماندگاری را بدین آستان هدیه نموده اند. برای آشنایی نسل امروز با ستاره های درخشان سپهر #فرهنگ و ادب به معرفی یکی از شاعران هم روزگار خود می پردازم.
#عباس_کی_منش معروف به «مشفق کاشانی» شاعری نامدار است که سروده ها و تالیفات ارزشمندی دارد. او متولد ۱۳۰۴ شمسی در #کاشان است. در دانشگاه تهران تحصیل نمود و موفق به اخذ درجه فوق ليسانس در رشته امور اداری و بودجه شد.
ذوق سرشار و قریحه شاعرانه به مدد تلاشی خستگی ناپذیر در ۳۷ سال خدمت برای آموزش و پرورش فرزندان این زادبوم و همراهی با اهالی شعر و ادب و فرهنگ از او شاعری توانمند و نویسنده ای ممتاز ساخت.
علاوه برتصنیف ها و ترانه های بسیاری که حاصل همکاری وی با آهنگسازان و خوانندگان درجه یک است، چندین مجموعه شعر با عناوين :
صلای غم يا تضمين ۱۲ بند #محتشم_کاشانی ، خاطرات، سرود زندگی، شراب آفتاب، آذرخش، آيينه خيال و ... کتابهای متعددی نيز در زمينه های مذهبی - ادبی و سياسی از جمله نقشبندان غزل، مجموعه شعر انقلاب از شاعران معاصر؛ سه مجموعه شعر دفاع مقدس؛ مجموعه شعر شهيد ؛ "محمد" صلی الله عليه و آله و سلم در آيينه شعر فارسی، مدايح و مراثی درباره حضرت محمد صلی الله عليه و آله و سلم... از او منتشر شده است.
نکته ای که دانستنش برای نسل #جوان خالی از لطف نیست اینکه #مشفق_کاشانی استاد #سهراب_سپهری شاعر نام آشنای معاصر بوده است و چنان که در نخستین کتاب سهراب نیز ذکر شده است، مقدمه به قلم مشفق کاشانی ست و کشف استعداد سهراب و تشویق وی برای ادامه ی راه و انتشار آثارش، نخستین بار توسط مشفق صورت گرفته است.
از سمت های وی می توان به ریاست هیئت مدیره خانه شاعران ایران اشاره کرد. ریاست شورای شعر در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و عضویت در شورای شعر مرکز موسیقی و سرود سازمان #صداوسیما از دیگر عناوین اوست.
همواره اعضای شورا وی را به مرام پهلوانی و اخلاق حسنه می شناختند. مشفق شاعری آرام، شوخ طبع و متبسم بود؛ اینها خصائلی ست که بزرگان دین همواره خود را آراسته با آن داشتند.
در آرشیو موسیقی صداوسیما صدها عنوان از آثاری که بر اساس سروده های او ساخته و پرداخته شده موجود و در دسترس برنامه سازان است. آثاری شنیدنی که شاید برخی از #مردم عزیزمان نمی دانند این آثار معروف، به قلم اوست.
استاد مشفق کاشانی در سال ۱۳۸۲ به عنوان چهره ماندگار در حوزه شعر و #ادبیات معرفی شد. در مورد اسلوب و مشخصات شعر مشفق باید به استحکام زبان و فخامت کلام او اشاره کرد. در عین حال لطافت طبع و شیرین زبانی از دیگر مولفه های غزلیات اوست.
او به واقع تا آخرین لحظات حیات پرثمر خویش به فریضه تعلیم و فیض بردن از بحر بیکران شعر و شعور مشغول بود و سرانجام در دی ماه ۱۳۹۳ در لحظات شعرخوانی و سخنرانی در خانه شاعران #ایران به دلیل نارسایی قلبی از هوش رفت و شاعر کاشانی پس از انتقال به بیمارستان درآستانه ۹۰ سالگی درگذشت.
این غزل، یکی از سروده های اوست:
دانی كه نوبهار جوانی چه سان گذشت؟
زود آنچنان گذشت كه تیر از كمان گذشت
نیمی به راه عشق و جوانی تمام شد
نیم دگر به غفلت و خواب گران گذشت
صد آفرین به همت مرغی شكسته بال
كز خویشتن شد و از آشیان گذشت
افسردهای كه تازه گلی را ز دست داد
داند چها به بلبل بی خانمان گذشت
بنگر به شمع عشق ، كه در اشك و آه او
پروانه بال و پر زد و آتش به جان گذشت
بشنو درای قافله سالار زندگی
گوید به خواب بودی و این كاروان گذشت
ظالم اگر به تیغ ستم ، خون خلق ریخت
از خون بیگناه ، مگر می توان گذشت؟
مشفق بهار زندگیت گر صفا نداشت
شكر خدا كه همره باد خزان گذشت
@Dr_alidarabi
در جبرئیل آباد الهام
عشق من #پاییز آمد مثل پار
بازهم من باز ماندم از #بهار
#احمد_عزیزی روز پنجشنبه ۴ دی ماه ۱۳۳۷ در سرپل ذهاب کرمانشاه به دنیا آمد. قبل از پیروزی #انقلاب به دعوت آل احمد به تهران رفت و دیداری با مرتضی مطهری داشت. با پیروزی انقلاب اسلامی شعر او در خدمت این نهضت قرار گرفت و در کنار اشعار انقلابی به مفاهیم دینی - اهل بیت علیهم السلام و ارتباط با خداوند پرداخت.
احمد عزیزی در کنار اساتیدی همچون علی معلم، حمید سبزواری و مهرداد اوستا در زمره شاعران نسل اول انقلاب بشمار می آید. قالب اصلی شعر او مثنوی بود و در دهه ۶۰ یکی از احیاگران این قالب شد اما، با زبانی شگفت.
زبان او دارای یک نظام نشانهشناسی عرفانی و فلسفی بود زیرا مطالعهاش در همین زمینهها بود و علاقه زیادی به عرفان داشت. از جمله: حوزه معرفتشناسی عرفان، وحدت وجود، ارتباط با خداوند، طبیعت و انسان و مفاهیم عام مذهبی و دینی، مبارزات امام حسین (ع)، حضرت زینب (س) و حضرت ابوالفضل (ع).
درتالیفات او این عناوین را می توان برشمرد:
• «کفشهای مکاشفه»
• «شرجی آواز»
• «خوابنامه و باغ تناسخ»
• «ترجمه زخم»
• «باران پروانه»
• «رودخانه رؤیا»
• "ناودان الماس "
• "ترانههای ایلیایی"
• غزالستان
• قوس غزل
• «ملکوت تکلم»
• «سیل گل سرخ»
• «روستای فطرت»
واژه سازی و آفرینش ترکیب های بدیع از خصیصه های او بود. تعابیری همچون: جبرئیل آباد الهام، آب بازیهای فطرت، تابستان عزلت، تب خیس تکلم، درختان پا به ماه، خودکشی دختران با قرص ماه، کولیان شبنم فروش.
بهره مندی از بیانی جذاب و ترکیب سازی خارق العاده که سرشار از نو آوری و طراوت بود، خیلی زود #جوانان را به سمت او جلب و جذب نموده و طرفداران بسیاری را به سویش فراخواند. شعر او الهام بخش جوانان بود و ارادتش به معصومین علیهم السلام موجب برکت و بارش در #شعر او می شد.
در سال ۸۶ که با جمعی از شاعران به دیدار مقام معظم رهبری رفت، شعری با عنوان "شاه ابالفضل من" خواند که مورد توجه و تفقد رهبری قرار گرفت. لختی پس از آن روز به دلیل عارضه ای دارویی به کما رفت و به مدت ۹ سال در این وضعیت زیست. بازدید دیدارش با رهبری معظم نقطه عطف دیگری در حیات او شد.
مادام که معظم له در سفر استانی به #کرمانشاه به عیادت آن شاعر دلسوخته رفتند و احمد در حالتی شبیه بیهوشی، گویی که صدا و حضور یار عزیز را با تمام جان درک کرده، تصویری از لبخند و اشک را در قاب نگاه همه ما به یادگار گذاشت.
احمد عزیزی ۱۵ اسفندماه سال ۱۳۸۶ درپی کاهش سطح هوشیاری به اغما رفت و در بیمارستان امام رضا (ع) کرمانشاه بستری شد و با تحملی شگرف گویی ۹ سال را در مکاشفه ای غریب گذراند و در ۱۶ اسفندماه ۱۳۹۵ از دنیا رفت.
#عشق ای تنها صدا، تنها طپش
بی تو انسان نور را گم می کند
بی تو در ماه... مه تراکم می کند
...جایش در بهشت و نامش در سپهر جاودان باد.
@Dr_alidarabi
عشق من #پاییز آمد مثل پار
بازهم من باز ماندم از #بهار
#احمد_عزیزی روز پنجشنبه ۴ دی ماه ۱۳۳۷ در سرپل ذهاب کرمانشاه به دنیا آمد. قبل از پیروزی #انقلاب به دعوت آل احمد به تهران رفت و دیداری با مرتضی مطهری داشت. با پیروزی انقلاب اسلامی شعر او در خدمت این نهضت قرار گرفت و در کنار اشعار انقلابی به مفاهیم دینی - اهل بیت علیهم السلام و ارتباط با خداوند پرداخت.
احمد عزیزی در کنار اساتیدی همچون علی معلم، حمید سبزواری و مهرداد اوستا در زمره شاعران نسل اول انقلاب بشمار می آید. قالب اصلی شعر او مثنوی بود و در دهه ۶۰ یکی از احیاگران این قالب شد اما، با زبانی شگفت.
زبان او دارای یک نظام نشانهشناسی عرفانی و فلسفی بود زیرا مطالعهاش در همین زمینهها بود و علاقه زیادی به عرفان داشت. از جمله: حوزه معرفتشناسی عرفان، وحدت وجود، ارتباط با خداوند، طبیعت و انسان و مفاهیم عام مذهبی و دینی، مبارزات امام حسین (ع)، حضرت زینب (س) و حضرت ابوالفضل (ع).
درتالیفات او این عناوین را می توان برشمرد:
• «کفشهای مکاشفه»
• «شرجی آواز»
• «خوابنامه و باغ تناسخ»
• «ترجمه زخم»
• «باران پروانه»
• «رودخانه رؤیا»
• "ناودان الماس "
• "ترانههای ایلیایی"
• غزالستان
• قوس غزل
• «ملکوت تکلم»
• «سیل گل سرخ»
• «روستای فطرت»
واژه سازی و آفرینش ترکیب های بدیع از خصیصه های او بود. تعابیری همچون: جبرئیل آباد الهام، آب بازیهای فطرت، تابستان عزلت، تب خیس تکلم، درختان پا به ماه، خودکشی دختران با قرص ماه، کولیان شبنم فروش.
بهره مندی از بیانی جذاب و ترکیب سازی خارق العاده که سرشار از نو آوری و طراوت بود، خیلی زود #جوانان را به سمت او جلب و جذب نموده و طرفداران بسیاری را به سویش فراخواند. شعر او الهام بخش جوانان بود و ارادتش به معصومین علیهم السلام موجب برکت و بارش در #شعر او می شد.
در سال ۸۶ که با جمعی از شاعران به دیدار مقام معظم رهبری رفت، شعری با عنوان "شاه ابالفضل من" خواند که مورد توجه و تفقد رهبری قرار گرفت. لختی پس از آن روز به دلیل عارضه ای دارویی به کما رفت و به مدت ۹ سال در این وضعیت زیست. بازدید دیدارش با رهبری معظم نقطه عطف دیگری در حیات او شد.
مادام که معظم له در سفر استانی به #کرمانشاه به عیادت آن شاعر دلسوخته رفتند و احمد در حالتی شبیه بیهوشی، گویی که صدا و حضور یار عزیز را با تمام جان درک کرده، تصویری از لبخند و اشک را در قاب نگاه همه ما به یادگار گذاشت.
احمد عزیزی ۱۵ اسفندماه سال ۱۳۸۶ درپی کاهش سطح هوشیاری به اغما رفت و در بیمارستان امام رضا (ع) کرمانشاه بستری شد و با تحملی شگرف گویی ۹ سال را در مکاشفه ای غریب گذراند و در ۱۶ اسفندماه ۱۳۹۵ از دنیا رفت.
#عشق ای تنها صدا، تنها طپش
بی تو انسان نور را گم می کند
بی تو در ماه... مه تراکم می کند
...جایش در بهشت و نامش در سپهر جاودان باد.
@Dr_alidarabi
حرفِ آخرِ عشق
مدتی است با کمک شاعر و هنرمند گرانقدر آقای حسینی که اکنون مسئولیت اداره شعر و موسیقی معاونت امور استان ها را بر عهده دارد، مجموعه ای را درباره شعرا و هنرمندان منتشر می کنیم که جا دارد از ایشان تشکر نمایم. پیشتر نیز مطلبی به آدرس ( https://telegram.me/dr_alidarabi/131) درباره مرحوم قیصر امین پور نوشتم و شعر ایشان را که توسط زنده یاد #ناصر_عبداللهی خوانده شده است، در ذیل همان مطلب منتشر کردم. اما به خاطر اهمیت این #شاعر عزیز در دو بخش، امروز و فردا مجددا به ایشان می پردازیم.
#قیصر_امین_پور ، متولد ۲ اردیبهشت ۱۳۳۸ در #گتوند از توابع شوشتر است. تحصیلات خود را تا مقطع دبیرستان در دزفول سپری کرد و از سال ۱۳۵۷ برای ادامه تحصیل در دانشگاه تهران به پایتخت مهاجرت نموده و پس از تغییر رشته به دنیای ادبیات وارد شد و در سال ۷۶ تحصیلات خود را در رشته زبان و ادبیات فارسی در #دانشگاه_تهران به پایان برد.
رساله او «سنت و نوآوری» در #شعر معاصر نام داشت که با راهنمایی دکتر شفیعی کدکنی از آن دفاع کرد. وی سالها به عنوان استاد در دانشگاه تهران و دانشگاه الزهرا به پرورش استعدادهای زبان فارسی پرداخت.
وی از جمله شاعرانی بود که پس از پیروزی #انقلاب_اسلامی در شکلگیری و استمرار فعالیتهای واحد شعر حوزه هنری تأثیر گذار بود. او درآن دوران مسئولیت صفحه شعرِ هفتهنامه سروش را بر عهده داشت.
اولین کتابهای خود را در سال ۶۳ و به نامهای «در کوچه آفتاب» (دفتر رباعی و دوبیتی) و «تنفس صبح» (مجموعه شعر) منتشر کرد. در سال ۶۸ موفق به کسب جایزه «نیما یوشیج»، موسوم به «مرغ آمین بلورین» شد. دکتر امین پور در سال ۸۲ به عنوان عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی برگزیده شد.از وی در زمینه هایی چون #شعر کودک و نثر ادبی، آثاری منتشر شده است. طوفان در پرانتز (نثر ادبی، ۱۳۶۵)، مثل چشمه ، مثل رود (شعر نوجوان، ۱۳۶۸)، بی بال پریدن (نثر ادبی، ۱۳۷۰)، مجموعه شعر آینه های ناگهان (۱۳۷۲) ، گزیده اشعار (۱۳۷۸) و مجموعه شعر گلها از دیگر تالیفات اوست.
از ویژگی های شعر #قیصر می توان به موارد ذیل اشاره نمود:
الف : مضامین بکر
ب : اندیشه های نو
ج : زبان امروزی
د: گوناگونی موضوعات
ه : وزن های متنوع
م : واژه های موزون و خوش آهنگ
مجموعه «دستور زبان عشق» سروده قیصر امین پور برگزیده بخش شعر بیست و ششمین دوره جایزه كتاب سال جمهوری اسلامی ایران شد و همچنین جایزه بخش شعر كتاب #فصل_زمستان ۸۶ را از آن خود كرد.
انتشارات مروارید گزیده اشعار او را در کنار گزیده اشعار شاملو ، فروغ ، نیما و "گلها همه آفتابگردانند" منتشر ساخت که با استقبال شگفت مواجه شد و به چاپ هاى متعدد رسید.
برخى دیگر از آثار او عبارتند از : منظومه ظهر روز دهم (برنده جایزه جشنواره كتاب كانون پرورش فكرى) به قول پرستو (برنده جایزه جشنواره كتاب كانون پرورش فكرى)، در كوچه آفتاب، منظومه روز دهم و... گلها همه آفتاب گردانند.
در اواسط دهه هفتاد دومین دفتر از اشعار امینپور با عنوان «آینه هاى ناگهان ۲» منتشر می شود که حاوى اشعارى است که بعدها در کتابهاى درسى به عنوان نمونه هایى از شعرهاى موفق نسل #انقلاب می آید.
مجموعه «آینه هاى ناگهان» تحول کیفى و کمى امین پور را بازتاب می دهد؛ و او را به درک روشنترى از شعر و ادبیات می رساند. اشعار این دفتر نشان از تفکر و اندیشه اى مىدهد که در ساختارى نو عرضه می شود. آینه هاى ناگهان، امین پور را به عنوان شاعرى تأثیرگذار در طیف هنرمندان پیشرو انقلاب تثبیت می کند و از آن سو نیز موجودیت شاعرى از نسل جدید به رسمیت شناخته می شود.
در همین دوران است که برخى از اشعار وى همراه با موسیقى تبدیل به ترانه هایى می شود که زمزمه لبهاى پیر و جوان شد. از جمله قطعه سربلند که با صدای زنده یاد ناصر عبدالهی بر روی آهنگی شنیدنی، خوانده شد.
سراپا اگر زرد و پژمرده ایم
ولی دل به پاییز نسپرده ایم
چو گلدان خالی لب پنجره
پر از خاطرات ترک خورده ایم
اگر داغ دل بود ما دیده ایم
اگر خون دل بود ما خورده ایم
اگر دل دلیل است ما آورده ایم
اگر داغ شرط است ما برده ایم
گواهی بخواهید اینک گواه
همین زخم هایی که نشمرده ایم
دلی سربلند و سری سر به زیر
از این دست عمری به سر برده ایم
@Dr_alidarabi
مدتی است با کمک شاعر و هنرمند گرانقدر آقای حسینی که اکنون مسئولیت اداره شعر و موسیقی معاونت امور استان ها را بر عهده دارد، مجموعه ای را درباره شعرا و هنرمندان منتشر می کنیم که جا دارد از ایشان تشکر نمایم. پیشتر نیز مطلبی به آدرس ( https://telegram.me/dr_alidarabi/131) درباره مرحوم قیصر امین پور نوشتم و شعر ایشان را که توسط زنده یاد #ناصر_عبداللهی خوانده شده است، در ذیل همان مطلب منتشر کردم. اما به خاطر اهمیت این #شاعر عزیز در دو بخش، امروز و فردا مجددا به ایشان می پردازیم.
#قیصر_امین_پور ، متولد ۲ اردیبهشت ۱۳۳۸ در #گتوند از توابع شوشتر است. تحصیلات خود را تا مقطع دبیرستان در دزفول سپری کرد و از سال ۱۳۵۷ برای ادامه تحصیل در دانشگاه تهران به پایتخت مهاجرت نموده و پس از تغییر رشته به دنیای ادبیات وارد شد و در سال ۷۶ تحصیلات خود را در رشته زبان و ادبیات فارسی در #دانشگاه_تهران به پایان برد.
رساله او «سنت و نوآوری» در #شعر معاصر نام داشت که با راهنمایی دکتر شفیعی کدکنی از آن دفاع کرد. وی سالها به عنوان استاد در دانشگاه تهران و دانشگاه الزهرا به پرورش استعدادهای زبان فارسی پرداخت.
وی از جمله شاعرانی بود که پس از پیروزی #انقلاب_اسلامی در شکلگیری و استمرار فعالیتهای واحد شعر حوزه هنری تأثیر گذار بود. او درآن دوران مسئولیت صفحه شعرِ هفتهنامه سروش را بر عهده داشت.
اولین کتابهای خود را در سال ۶۳ و به نامهای «در کوچه آفتاب» (دفتر رباعی و دوبیتی) و «تنفس صبح» (مجموعه شعر) منتشر کرد. در سال ۶۸ موفق به کسب جایزه «نیما یوشیج»، موسوم به «مرغ آمین بلورین» شد. دکتر امین پور در سال ۸۲ به عنوان عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی برگزیده شد.از وی در زمینه هایی چون #شعر کودک و نثر ادبی، آثاری منتشر شده است. طوفان در پرانتز (نثر ادبی، ۱۳۶۵)، مثل چشمه ، مثل رود (شعر نوجوان، ۱۳۶۸)، بی بال پریدن (نثر ادبی، ۱۳۷۰)، مجموعه شعر آینه های ناگهان (۱۳۷۲) ، گزیده اشعار (۱۳۷۸) و مجموعه شعر گلها از دیگر تالیفات اوست.
از ویژگی های شعر #قیصر می توان به موارد ذیل اشاره نمود:
الف : مضامین بکر
ب : اندیشه های نو
ج : زبان امروزی
د: گوناگونی موضوعات
ه : وزن های متنوع
م : واژه های موزون و خوش آهنگ
مجموعه «دستور زبان عشق» سروده قیصر امین پور برگزیده بخش شعر بیست و ششمین دوره جایزه كتاب سال جمهوری اسلامی ایران شد و همچنین جایزه بخش شعر كتاب #فصل_زمستان ۸۶ را از آن خود كرد.
انتشارات مروارید گزیده اشعار او را در کنار گزیده اشعار شاملو ، فروغ ، نیما و "گلها همه آفتابگردانند" منتشر ساخت که با استقبال شگفت مواجه شد و به چاپ هاى متعدد رسید.
برخى دیگر از آثار او عبارتند از : منظومه ظهر روز دهم (برنده جایزه جشنواره كتاب كانون پرورش فكرى) به قول پرستو (برنده جایزه جشنواره كتاب كانون پرورش فكرى)، در كوچه آفتاب، منظومه روز دهم و... گلها همه آفتاب گردانند.
در اواسط دهه هفتاد دومین دفتر از اشعار امینپور با عنوان «آینه هاى ناگهان ۲» منتشر می شود که حاوى اشعارى است که بعدها در کتابهاى درسى به عنوان نمونه هایى از شعرهاى موفق نسل #انقلاب می آید.
مجموعه «آینه هاى ناگهان» تحول کیفى و کمى امین پور را بازتاب می دهد؛ و او را به درک روشنترى از شعر و ادبیات می رساند. اشعار این دفتر نشان از تفکر و اندیشه اى مىدهد که در ساختارى نو عرضه می شود. آینه هاى ناگهان، امین پور را به عنوان شاعرى تأثیرگذار در طیف هنرمندان پیشرو انقلاب تثبیت می کند و از آن سو نیز موجودیت شاعرى از نسل جدید به رسمیت شناخته می شود.
در همین دوران است که برخى از اشعار وى همراه با موسیقى تبدیل به ترانه هایى می شود که زمزمه لبهاى پیر و جوان شد. از جمله قطعه سربلند که با صدای زنده یاد ناصر عبدالهی بر روی آهنگی شنیدنی، خوانده شد.
سراپا اگر زرد و پژمرده ایم
ولی دل به پاییز نسپرده ایم
چو گلدان خالی لب پنجره
پر از خاطرات ترک خورده ایم
اگر داغ دل بود ما دیده ایم
اگر خون دل بود ما خورده ایم
اگر دل دلیل است ما آورده ایم
اگر داغ شرط است ما برده ایم
گواهی بخواهید اینک گواه
همین زخم هایی که نشمرده ایم
دلی سربلند و سری سر به زیر
از این دست عمری به سر برده ایم
@Dr_alidarabi
Telegram
دكتر على دارابى
بعد از #قیصر پر از خاطرات ترک خورده ایم...
دکتر #قیصر_امین_پور زاده ی گتوند، شهر کوچکی در استان خوزستان است. #نویسنده و مدرس #دانشگاه بود اما او را بیشتر به شعرش می شناسند. شاعری متعهد که ۹ سال پیش، در چنین روزی آسمانی شد. شنیدم که یکی از دوستان برای برنامه…
دکتر #قیصر_امین_پور زاده ی گتوند، شهر کوچکی در استان خوزستان است. #نویسنده و مدرس #دانشگاه بود اما او را بیشتر به شعرش می شناسند. شاعری متعهد که ۹ سال پیش، در چنین روزی آسمانی شد. شنیدم که یکی از دوستان برای برنامه…
دكتر على دارابى
می خواهمت چنان که شب خسته خواب را می جویمت چنان که لب تشنه آب را محو توام چنان که ستاره به چشم صبح یا شبنم سپیده دمان آفتاب را درباره مرحوم #قیصر_امین_پور بخوانیم: @Dr_alidarabi
امین پور شاعرى بود انقلابى که سختی های جنگ را کاملا لمس نموده بود. شعرهاى او در دوران #دفاع_مقدس از نوادر ادبیات جنگ و پایدارى ست. او که خود در جبهه های جنگ تحمیلی شرکت می کرد، در مورد شعر دفاع مقدس چنین مى گوید:
«قضاوت به ویژه براى #ادبیات و هنر در دوره هاى خاص تاریخ، دشوار است. منظور از دوره هاى خاص دوره هایى مانند مشروطیت، انقلاب، جنگ و دفاع مقدس است كه انگار شعر و ادبیات در آن وظیفه، كاركرد و رسالت و تعریف دیگرى پیدا مى كند. اگر بخواهیم با همان معیارهاى آرمانى و همیشگى به سراغ این فصل ها برویم چه بسا كه دست خالى بر گردیم و گمان كنیم مثلا در بحبوحه جنگ، خبرى از هنر و ادبیات نبوده است. در حالى كه در بررسى چنین دوره هایى بهتر است كه به جاى نقد ایده آل به نقد رئال بیشتر بپردازیم. یعنى واقعگرایانه نگاه كنیم.»
احساس و ادراک او از جنگ و جهاد به واسطه حضورش در جبهه ها، به شکلی بارز در نوشته هایش متجلی می شود. جایی که می نویسد: مىخواستم شعرى براى جنگ بگویم دیدم نمىشود. دیگر قلم زبان دلم نیست. باید زمین گذاشت قلمها را. دیگر سلاح سرد سخن، کارساز نیست. باید براى جنگ از لولهی تفنگ بخوانم با واژهی فشنگ...
همین نگرش، قیصر را به جبهه ها می کشاند و هنگامی که دزفول موشک باران میشود، شعر او نیز به مصاف موشک میرود :
میخواستم شعری برای جنگ بگویم شعری برای شهر خودم- دزفول- دیدم که لفظ ناخوش موشک را باید به کار برد اما موشک زیبایی کلام مرا میکاست، گفتم که بیت ناقص شعرم از خانههای شهر که بهتر نیست بگذار شعر من همچون خانههای خاکی مردم خرد و خراب باشد و خون آلود. باید که شعر خاکی و خونین گفت...
#قیصر_امین_پور و اشعارش نمونه كامل زبان نسل دوم انقلاب است. نسلى كه از آرمان گرایى رفته رفته به واقع گرایى رخ پوشانده و همین واقع گرایى موجب نو شدن افكار و آراى آنها شده است. شاید به همین خاطر باشد كه اشعار دهه آخر عمر امین پور بیش از پیش مورد استقبال و اشتیاق نسل سوم انقلاب قرار گرفت. به نحوی که امروزه در تمامی كتابخانه هاى شخصی و عمومی نسخه دیوان هاى او حضور دارد.
و… ناگهان چقدر زود دیر میشود. قیصر شعر فارسی در سال ۱۳۷۸ دچار سانحه رانندگی شد و به دلیل ضایعات آن حادثه چندین بار تحت عمل جراحی قلب و کلیه قرار گرفت و پیوسته از بیماری های مختلف رنج می برد. عوارض آن آسیب دیدگی نهایتا پس از هشت سال موجب فوت این یگانه امین شد. درنهایت مقارن ساعت ۳ بامداد سه شنبه ۸ آبان ماه سال ۱۳۸۶ در بیمارستان دی صدای شاعر حماسه خاموش شد و جامعه ادبی را در بهت و اندوه فرو برد. پیکر وی برای دفن در زادگاهش به #گتوند منتقل شد.
رهبر معظم انقلاب اسلامی در پی درگذشت قیصر امین پور با صدور پیام تسلیتی فرمودند:
«... او شاعری خلاق و برجسته بود و همچنان به سمت قله های این هنر بزرگ پیش می رفت. درگذشت او آرزوهایی را خاک کرد ولی راه فتح قله ها را امید است، دوستان و یاران نزدیک و شاگردان این عزیز ادامه دهند. او و دوستانش نخستین رویش های زیبا و مبارک انقلاب در عرصه های #شعر بودند و بخش مهمی از طراوت و جلوه این بوستان، مرهون ظهور و رشد آن عزیز و دیگر دوستان همراه اوست. خدا پاداش خوبی های او را امروز که بیش از گذشته به آن نیازمند است، با کرم و فضل به او برگرداند و او را در آغوش رحمت و مغفرت خویش بگیرد.»
پس از مرگ وی میدان شهرداری منطقه ۲ واقع در سعادت آباد به نام قیصر امین پور نامگذاری شد. از این هنرمند فقید درآیین اختتامیه نوزدهمین دوره #جشنواره تولیدات رادیویی و تلویزیونی تولیدات مراکز استانها که مقارن دی ماه ۱۳۹۵ در اهواز برگزار شد، باحضور پدر بزرگوارش تقدیر و تجلیل به عمل آمد.
در پایان با ذکر چند عنوان از اشعار او، به استقبال یکی از سروده هایش می رویم :
حرفهای ما هنوز ناتمام - تا نگاه میکنی - وقت رفتن است - بازهم همان حکایت همیشگی - پیش از آنکه باخبر شوی – لحظه عزیمت تو ناگزیر میشود – آی .... ای دریغ و حسرتِ همیشگی - و قاف حرفِ آخرِ عشق ... است آنجا که نام کوچک من آغاز میشود.
به یاد قیصر امین پور و سروده های جاودانه اش:
می خواهمت چنان که شب خسته خواب را
می جویمت چنان که لب تشنه آب را
محو توام چنان که ستاره به چشم صبح
یا شبنم سپیده دمان آفتاب را
بی تابم آن چنان که درختان برای باد
یا کودکان خفته به گهواره تاب را
بایسته ای چنان که تپیدن برای دل
یا آن چنان که بال پریدن عقاب را
حتی اگر نباشی، می آفرینمت
چونان که التهاب بیابان سراب را
ای خواهشی که خواستنی تر ز پاسخی
با چون تو پرسشی چه نیازی جواب را
@Dr_alidarabi
«قضاوت به ویژه براى #ادبیات و هنر در دوره هاى خاص تاریخ، دشوار است. منظور از دوره هاى خاص دوره هایى مانند مشروطیت، انقلاب، جنگ و دفاع مقدس است كه انگار شعر و ادبیات در آن وظیفه، كاركرد و رسالت و تعریف دیگرى پیدا مى كند. اگر بخواهیم با همان معیارهاى آرمانى و همیشگى به سراغ این فصل ها برویم چه بسا كه دست خالى بر گردیم و گمان كنیم مثلا در بحبوحه جنگ، خبرى از هنر و ادبیات نبوده است. در حالى كه در بررسى چنین دوره هایى بهتر است كه به جاى نقد ایده آل به نقد رئال بیشتر بپردازیم. یعنى واقعگرایانه نگاه كنیم.»
احساس و ادراک او از جنگ و جهاد به واسطه حضورش در جبهه ها، به شکلی بارز در نوشته هایش متجلی می شود. جایی که می نویسد: مىخواستم شعرى براى جنگ بگویم دیدم نمىشود. دیگر قلم زبان دلم نیست. باید زمین گذاشت قلمها را. دیگر سلاح سرد سخن، کارساز نیست. باید براى جنگ از لولهی تفنگ بخوانم با واژهی فشنگ...
همین نگرش، قیصر را به جبهه ها می کشاند و هنگامی که دزفول موشک باران میشود، شعر او نیز به مصاف موشک میرود :
میخواستم شعری برای جنگ بگویم شعری برای شهر خودم- دزفول- دیدم که لفظ ناخوش موشک را باید به کار برد اما موشک زیبایی کلام مرا میکاست، گفتم که بیت ناقص شعرم از خانههای شهر که بهتر نیست بگذار شعر من همچون خانههای خاکی مردم خرد و خراب باشد و خون آلود. باید که شعر خاکی و خونین گفت...
#قیصر_امین_پور و اشعارش نمونه كامل زبان نسل دوم انقلاب است. نسلى كه از آرمان گرایى رفته رفته به واقع گرایى رخ پوشانده و همین واقع گرایى موجب نو شدن افكار و آراى آنها شده است. شاید به همین خاطر باشد كه اشعار دهه آخر عمر امین پور بیش از پیش مورد استقبال و اشتیاق نسل سوم انقلاب قرار گرفت. به نحوی که امروزه در تمامی كتابخانه هاى شخصی و عمومی نسخه دیوان هاى او حضور دارد.
و… ناگهان چقدر زود دیر میشود. قیصر شعر فارسی در سال ۱۳۷۸ دچار سانحه رانندگی شد و به دلیل ضایعات آن حادثه چندین بار تحت عمل جراحی قلب و کلیه قرار گرفت و پیوسته از بیماری های مختلف رنج می برد. عوارض آن آسیب دیدگی نهایتا پس از هشت سال موجب فوت این یگانه امین شد. درنهایت مقارن ساعت ۳ بامداد سه شنبه ۸ آبان ماه سال ۱۳۸۶ در بیمارستان دی صدای شاعر حماسه خاموش شد و جامعه ادبی را در بهت و اندوه فرو برد. پیکر وی برای دفن در زادگاهش به #گتوند منتقل شد.
رهبر معظم انقلاب اسلامی در پی درگذشت قیصر امین پور با صدور پیام تسلیتی فرمودند:
«... او شاعری خلاق و برجسته بود و همچنان به سمت قله های این هنر بزرگ پیش می رفت. درگذشت او آرزوهایی را خاک کرد ولی راه فتح قله ها را امید است، دوستان و یاران نزدیک و شاگردان این عزیز ادامه دهند. او و دوستانش نخستین رویش های زیبا و مبارک انقلاب در عرصه های #شعر بودند و بخش مهمی از طراوت و جلوه این بوستان، مرهون ظهور و رشد آن عزیز و دیگر دوستان همراه اوست. خدا پاداش خوبی های او را امروز که بیش از گذشته به آن نیازمند است، با کرم و فضل به او برگرداند و او را در آغوش رحمت و مغفرت خویش بگیرد.»
پس از مرگ وی میدان شهرداری منطقه ۲ واقع در سعادت آباد به نام قیصر امین پور نامگذاری شد. از این هنرمند فقید درآیین اختتامیه نوزدهمین دوره #جشنواره تولیدات رادیویی و تلویزیونی تولیدات مراکز استانها که مقارن دی ماه ۱۳۹۵ در اهواز برگزار شد، باحضور پدر بزرگوارش تقدیر و تجلیل به عمل آمد.
در پایان با ذکر چند عنوان از اشعار او، به استقبال یکی از سروده هایش می رویم :
حرفهای ما هنوز ناتمام - تا نگاه میکنی - وقت رفتن است - بازهم همان حکایت همیشگی - پیش از آنکه باخبر شوی – لحظه عزیمت تو ناگزیر میشود – آی .... ای دریغ و حسرتِ همیشگی - و قاف حرفِ آخرِ عشق ... است آنجا که نام کوچک من آغاز میشود.
به یاد قیصر امین پور و سروده های جاودانه اش:
می خواهمت چنان که شب خسته خواب را
می جویمت چنان که لب تشنه آب را
محو توام چنان که ستاره به چشم صبح
یا شبنم سپیده دمان آفتاب را
بی تابم آن چنان که درختان برای باد
یا کودکان خفته به گهواره تاب را
بایسته ای چنان که تپیدن برای دل
یا آن چنان که بال پریدن عقاب را
حتی اگر نباشی، می آفرینمت
چونان که التهاب بیابان سراب را
ای خواهشی که خواستنی تر ز پاسخی
با چون تو پرسشی چه نیازی جواب را
@Dr_alidarabi
پروین شعر پارسی
رخشنده اعتصامی معروف به #پروین_اعتصامی (زاده ۲۵ اسفند ۱۲۸۵ در تبریز و درگذشته ۱۵ فروردین ۱۳۲۰ در تهران) شاعر ایرانی بود که عنوان «مشهورترین شاعر زن ایران» را به نام خود زده است.
اعتصامی فارسی، انگلیسی و عربی را در طفولیت آموخت و از آن زمان تحت نظر پدرش و استادانی چون دهخدا و ملک الشعرای بهار سرودن شعر را آغاز کرد. پروین بعد از جدایی از همسرش مدتی در کتابخانه دانشسرای عالی، به شغل کتابداری مشغول بود. پروین قبل از دومین نوبت چاپ دیوان اشعارش بیمار شد و درگذشت. زادروز پروین اعتصامی، (بیست و پنجم اسفندماه)، به عنوان «روز بزرگداشت پروین اعتصامی» نامگذاری شده است.
پروین از کودکی #شعر گفتن را آغاز کرد و با مضامینی کودکانه اما روشن و خردورزانه اشعارش را سرود. او زمانی که ۸ سال بیشتر نداشت، مناظره ای بین نخود و لوبیا نوشت که:
نخودی گفت لوبیایی را
کز چه من گردم این چنین، تو دراز؟
گفت: ما هردو را بباید پخت
چارهای نیست، با زمانه بساز
در خرداد ۱۳۰۳، جشن فارغالتحصیلی پروین در مدرسه برپا شد. او در این جشن درباره بیسوادی و بیخبری #زنان ایران در زمان شاهان قاجار و طاغوت حرف زد. اعتصامی در قسمتهایی از سخناناش که به «اعلامیه زن و تاریخ» معروف است، میگوید:
امیدواریم به همت دانشمندان و متفکرین روح فضیلت در ملت ایجاد شود و با تربیت نسوان اصلاحات مهمه اجتماعی در ایران فراهم گردد. در این صورت بنای تربیت حقیقی استوار خواهد شد و فرشته اقبال در فضای مملکت، بالگشایی خواهد کرد.
در زمان حیات پروین اعتصامی، دولت به دانشمندان، علما و بزرگان علم و ادب، مدالهای لیاقت و نشانهای دولتی می داد. در سال ۱۳۱۵، مدال درجه سه لیاقت به پروین داده شد ولی او این مدال را قبول نکرد. او حتی پیشنهاد #رضاشاه را برای تدریس ملکه و ولیعهد نپذیرفت زیرا به گفته خودش، اعتقاداتش در مورد ایستادگی در برابر استبداد، به او اجازه نمیداد در چنین مکان هایی حاضر شود. او پس از رد کردن مدال لیاقت، شعر «صاعقه ما ستم اغنیاست» را سرود که ظلم پادشاهان را هویدا می کرد.
پروین اعتصامی در فروردین ۱۳۲۰ به بیماری #حصبه مبتلا شد و در ۳ فروردین در بیمارستان بستری شود. برخی مدعی شده اند که سهلانگاری پزشک او در معالجه پروین سبب مرگش شده است؛ زیرا در شب ۱۴ فروردین وضعیت پروین بسیار وخیم میشود و با وجود ارسال کالسکه برای پزشک، او نمی آید و سرانجام پروین اعتصامی در تاریخ ۱۵ فروردین ۱۳۲۰ (۴ آوریل ۱۹۴۱) در سن ۳۴ سالگی در تهران درگذشت و در حرم فاطمه معصومه در قم به خاک سپرده شد.
پس از درگذشت پروین، مراسم رسمی دولتی برایش برگزار نشد و مدیر کانون زنان ایران، به دلیل برخی مسایل #سیاسی، از برگزاری مجلس یادبود برای پروین در آن کانون خودداری کرد. از پاسخ محرمانه فرمانداری قم در تاریخ هجدهم فروردین ۱۳۲۰ به تلگراف وزارت کشور در باب «موضوع حمل جنازه دختر اعتصامالملک»، به روشنی میتوان دریافت که #دستگاه_امنیتی رضاشاه نسبت به او حساسیت داشته است. این حساسیت به خاطر همان رد کردن نشان لیاقت توسط پروین و اشعار روشنگرانه اش علیه استبداد می باشد.
یکی از اشعار معروف پروین اعتصامی که علیه حاکمیت جور و ستم شاهنشاهی سروده است، #مست_و_هشیار می باشد که در پایان می خوانیم:
محتسب، مستی به ره دید و گریبانش گرفت
مست گفت ای دوست، این پیراهن است، افسار نیست
گفت: مستی، زان سبب افتان و خیزان میروی
گفت: جرم راه رفتن نیست، ره هموار نیست
گفت: میباید تو را تا خانهٔ قاضی برم
گفت: رو صبح آی، قاضی نیمهشب بیدار نیست
گفت: نزدیک است والی را سرای، آنجا شویم
گفت: والی از کجا در خانهٔ خمار نیست
گفت: تا داروغه را گوئیم، در مسجد بخواب
گفت: مسجد خوابگاه مردم بدکار نیست
گفت: دیناری بده پنهان و خود را وارهان
گفت: کار شرع، کار درهم و دینار نیست
گفت: از بهر غرامت، جامهات بیرون کنم
گفت: پوسیدست، جز نقشی ز پود و تار نیست
گفت: آگه نیستی کز سر در افتادت کلاه
گفت: در سر عقل باید، بی کلاهی عار نیست
گفت: می بسیار خوردی، زان چنین بیخود شدی
گفت: ای بیهودهگو، حرف کم و بسیار نیست
گفت: باید حد زند هشیار مردم، مست را
گفت: هشیاری بیار، اینجا کسی هشیار نیست
@Dr_alidarabi
رخشنده اعتصامی معروف به #پروین_اعتصامی (زاده ۲۵ اسفند ۱۲۸۵ در تبریز و درگذشته ۱۵ فروردین ۱۳۲۰ در تهران) شاعر ایرانی بود که عنوان «مشهورترین شاعر زن ایران» را به نام خود زده است.
اعتصامی فارسی، انگلیسی و عربی را در طفولیت آموخت و از آن زمان تحت نظر پدرش و استادانی چون دهخدا و ملک الشعرای بهار سرودن شعر را آغاز کرد. پروین بعد از جدایی از همسرش مدتی در کتابخانه دانشسرای عالی، به شغل کتابداری مشغول بود. پروین قبل از دومین نوبت چاپ دیوان اشعارش بیمار شد و درگذشت. زادروز پروین اعتصامی، (بیست و پنجم اسفندماه)، به عنوان «روز بزرگداشت پروین اعتصامی» نامگذاری شده است.
پروین از کودکی #شعر گفتن را آغاز کرد و با مضامینی کودکانه اما روشن و خردورزانه اشعارش را سرود. او زمانی که ۸ سال بیشتر نداشت، مناظره ای بین نخود و لوبیا نوشت که:
نخودی گفت لوبیایی را
کز چه من گردم این چنین، تو دراز؟
گفت: ما هردو را بباید پخت
چارهای نیست، با زمانه بساز
در خرداد ۱۳۰۳، جشن فارغالتحصیلی پروین در مدرسه برپا شد. او در این جشن درباره بیسوادی و بیخبری #زنان ایران در زمان شاهان قاجار و طاغوت حرف زد. اعتصامی در قسمتهایی از سخناناش که به «اعلامیه زن و تاریخ» معروف است، میگوید:
امیدواریم به همت دانشمندان و متفکرین روح فضیلت در ملت ایجاد شود و با تربیت نسوان اصلاحات مهمه اجتماعی در ایران فراهم گردد. در این صورت بنای تربیت حقیقی استوار خواهد شد و فرشته اقبال در فضای مملکت، بالگشایی خواهد کرد.
در زمان حیات پروین اعتصامی، دولت به دانشمندان، علما و بزرگان علم و ادب، مدالهای لیاقت و نشانهای دولتی می داد. در سال ۱۳۱۵، مدال درجه سه لیاقت به پروین داده شد ولی او این مدال را قبول نکرد. او حتی پیشنهاد #رضاشاه را برای تدریس ملکه و ولیعهد نپذیرفت زیرا به گفته خودش، اعتقاداتش در مورد ایستادگی در برابر استبداد، به او اجازه نمیداد در چنین مکان هایی حاضر شود. او پس از رد کردن مدال لیاقت، شعر «صاعقه ما ستم اغنیاست» را سرود که ظلم پادشاهان را هویدا می کرد.
پروین اعتصامی در فروردین ۱۳۲۰ به بیماری #حصبه مبتلا شد و در ۳ فروردین در بیمارستان بستری شود. برخی مدعی شده اند که سهلانگاری پزشک او در معالجه پروین سبب مرگش شده است؛ زیرا در شب ۱۴ فروردین وضعیت پروین بسیار وخیم میشود و با وجود ارسال کالسکه برای پزشک، او نمی آید و سرانجام پروین اعتصامی در تاریخ ۱۵ فروردین ۱۳۲۰ (۴ آوریل ۱۹۴۱) در سن ۳۴ سالگی در تهران درگذشت و در حرم فاطمه معصومه در قم به خاک سپرده شد.
پس از درگذشت پروین، مراسم رسمی دولتی برایش برگزار نشد و مدیر کانون زنان ایران، به دلیل برخی مسایل #سیاسی، از برگزاری مجلس یادبود برای پروین در آن کانون خودداری کرد. از پاسخ محرمانه فرمانداری قم در تاریخ هجدهم فروردین ۱۳۲۰ به تلگراف وزارت کشور در باب «موضوع حمل جنازه دختر اعتصامالملک»، به روشنی میتوان دریافت که #دستگاه_امنیتی رضاشاه نسبت به او حساسیت داشته است. این حساسیت به خاطر همان رد کردن نشان لیاقت توسط پروین و اشعار روشنگرانه اش علیه استبداد می باشد.
یکی از اشعار معروف پروین اعتصامی که علیه حاکمیت جور و ستم شاهنشاهی سروده است، #مست_و_هشیار می باشد که در پایان می خوانیم:
محتسب، مستی به ره دید و گریبانش گرفت
مست گفت ای دوست، این پیراهن است، افسار نیست
گفت: مستی، زان سبب افتان و خیزان میروی
گفت: جرم راه رفتن نیست، ره هموار نیست
گفت: میباید تو را تا خانهٔ قاضی برم
گفت: رو صبح آی، قاضی نیمهشب بیدار نیست
گفت: نزدیک است والی را سرای، آنجا شویم
گفت: والی از کجا در خانهٔ خمار نیست
گفت: تا داروغه را گوئیم، در مسجد بخواب
گفت: مسجد خوابگاه مردم بدکار نیست
گفت: دیناری بده پنهان و خود را وارهان
گفت: کار شرع، کار درهم و دینار نیست
گفت: از بهر غرامت، جامهات بیرون کنم
گفت: پوسیدست، جز نقشی ز پود و تار نیست
گفت: آگه نیستی کز سر در افتادت کلاه
گفت: در سر عقل باید، بی کلاهی عار نیست
گفت: می بسیار خوردی، زان چنین بیخود شدی
گفت: ای بیهودهگو، حرف کم و بسیار نیست
گفت: باید حد زند هشیار مردم، مست را
گفت: هشیاری بیار، اینجا کسی هشیار نیست
@Dr_alidarabi
از کجا می آید این آوای دوست
قدمت موسیقی در #ایران به دوره اساطیری باز میگردد. از مهمترین مُهرنگارههای خنیاگری (موسیقی) در جهان؛ باید از آنچه که در «تپه چغامیش» دزفول برجای مانده، یاد کرد که در سالهای ۱۹۶۱–۱۹۶۶ میلادی، کشف شد. این مهرنگاره ۳۴۰۰ ساله، سیمایی از بزم رامشگران را نشان میدهد. در این بزم باستانی، دستهای خنیاگر (نوازنده) دیده میشوند که هر کدام، به نواختن سازی سرگرم هستند. محققین بر این باورند که این نشانه ای از نخستین دسته #خنیاگران (ارکستر) جهان است که در آن یک نفر نوازندهای «چنگ»، دیگری «شیپور» و آن دیگر «تُنبک» مینوازد. چهارمین رامشگر در این میان، خوانندهای است که «آواز» میخواند.
#فردوسی در شاهنامه از ساخت ساز و علاقه شخصیتهای باستانی و اساطیری نسبت به سازهایی چون سُرنا یاد کرده است. #موسیقی در شعر ما نیز تاثیر فراوانی گذاشته است.
تفاوت این دو جمله، گواه این نظم است.
تا نَفَس دمد دل می رود ز جا
نَفَس تا دمد دل ز جا می رود
موسیقی سنتی ایرانی از هفت دستگاه:
شور - سهگاه – چهارگاه - همایون – ماهور – نوا - راستپنجگاه
و پنج آواز :
آواز ابوعطا - آواز بیات ترک – افشاری - آواز دشتی و شور، تشکیل می شود .
در فلات ایران دست کم چهل قوم زندگی می کنند که هر کدام از این اقوام زبان یا گویش مخصوص به خود را دارند و به میراث شنیداری مختص به خود تکیه و تاکید دارند.
در مناطق کوهستانی نوع سازها و جنس صدای آنها متفاوت از عرصه های کویری، ساحلی یا مرتع و مناطق جنگلی است. به عنوان مثال سازهایی مثل نی، نای، نرمه نای، کرنای، سُرنا، شمشال، لله وا قوشمه، دوزله، نی چوپانی، نی انبان، دودوک ... همه در زیرمجموعه سازهای بادی چوبی از خانواده «نی» هستند. اما تفاوت جغرافیای مردمی و حالات و روحیات مردم در هر منطقه باعث شده صدای ساز آنها تیز تر، بم تر، بلندتر یا نرم تر شود.
یکی دیگر از ویژگی های موسیقی ایران این است که مبتنی بر کلام (شعر) است و همواره مضمون و محتوایی را همراهی می کند. و گاه حتی وزن و اعتبار #شعر در آثار شنیداری بیش از موسیقی و سازها بوده است.
آوازهای عرفانی و آواهای مذهبی نقش مهمی در حفظ و پاسداشت فرهنگ دینی و میراث معنوی ایرانیان ایفا نموده است. هر یک از این نغمه ها و نواها ظرفیتی منحصر بفرد و بی بدیل از #فرهنگ ایرانی و میراث شنیداری ماست.
بدیهی ست که در عرصه فرهنگ - هنر - زبان و ادبیات خودی، به هر میزان جاذبه های بیشتری را نمایش دهیم، همانقدر از ترویج فرهنگ بیگانه و تاثیرات آن مصون خواهیم ماند.
درپایان شعری با مضمون انتظار (از مرتضی امیری اسفندقه) می خوانیم که از نظم و تناسبي برخوردار است كه در صوت های ملفوظ ايجاد شده و لحن و #آهنگ می آفریند.
فروغ بخش شب انتظار، آمدنی است
رفيق، آمدنی؛ غمگسار، آمدنی است
به خاكِ كوچه ديدار، آب می پاشند
بخوان ترانه، بزن تار، يار آمدنی است
صدای شيهه ی رخش ظهور می آيد
خبر دهيد بياران ، سوار آمدنی است
@Dr_alidarabi
قدمت موسیقی در #ایران به دوره اساطیری باز میگردد. از مهمترین مُهرنگارههای خنیاگری (موسیقی) در جهان؛ باید از آنچه که در «تپه چغامیش» دزفول برجای مانده، یاد کرد که در سالهای ۱۹۶۱–۱۹۶۶ میلادی، کشف شد. این مهرنگاره ۳۴۰۰ ساله، سیمایی از بزم رامشگران را نشان میدهد. در این بزم باستانی، دستهای خنیاگر (نوازنده) دیده میشوند که هر کدام، به نواختن سازی سرگرم هستند. محققین بر این باورند که این نشانه ای از نخستین دسته #خنیاگران (ارکستر) جهان است که در آن یک نفر نوازندهای «چنگ»، دیگری «شیپور» و آن دیگر «تُنبک» مینوازد. چهارمین رامشگر در این میان، خوانندهای است که «آواز» میخواند.
#فردوسی در شاهنامه از ساخت ساز و علاقه شخصیتهای باستانی و اساطیری نسبت به سازهایی چون سُرنا یاد کرده است. #موسیقی در شعر ما نیز تاثیر فراوانی گذاشته است.
تفاوت این دو جمله، گواه این نظم است.
تا نَفَس دمد دل می رود ز جا
نَفَس تا دمد دل ز جا می رود
موسیقی سنتی ایرانی از هفت دستگاه:
شور - سهگاه – چهارگاه - همایون – ماهور – نوا - راستپنجگاه
و پنج آواز :
آواز ابوعطا - آواز بیات ترک – افشاری - آواز دشتی و شور، تشکیل می شود .
در فلات ایران دست کم چهل قوم زندگی می کنند که هر کدام از این اقوام زبان یا گویش مخصوص به خود را دارند و به میراث شنیداری مختص به خود تکیه و تاکید دارند.
در مناطق کوهستانی نوع سازها و جنس صدای آنها متفاوت از عرصه های کویری، ساحلی یا مرتع و مناطق جنگلی است. به عنوان مثال سازهایی مثل نی، نای، نرمه نای، کرنای، سُرنا، شمشال، لله وا قوشمه، دوزله، نی چوپانی، نی انبان، دودوک ... همه در زیرمجموعه سازهای بادی چوبی از خانواده «نی» هستند. اما تفاوت جغرافیای مردمی و حالات و روحیات مردم در هر منطقه باعث شده صدای ساز آنها تیز تر، بم تر، بلندتر یا نرم تر شود.
یکی دیگر از ویژگی های موسیقی ایران این است که مبتنی بر کلام (شعر) است و همواره مضمون و محتوایی را همراهی می کند. و گاه حتی وزن و اعتبار #شعر در آثار شنیداری بیش از موسیقی و سازها بوده است.
آوازهای عرفانی و آواهای مذهبی نقش مهمی در حفظ و پاسداشت فرهنگ دینی و میراث معنوی ایرانیان ایفا نموده است. هر یک از این نغمه ها و نواها ظرفیتی منحصر بفرد و بی بدیل از #فرهنگ ایرانی و میراث شنیداری ماست.
بدیهی ست که در عرصه فرهنگ - هنر - زبان و ادبیات خودی، به هر میزان جاذبه های بیشتری را نمایش دهیم، همانقدر از ترویج فرهنگ بیگانه و تاثیرات آن مصون خواهیم ماند.
درپایان شعری با مضمون انتظار (از مرتضی امیری اسفندقه) می خوانیم که از نظم و تناسبي برخوردار است كه در صوت های ملفوظ ايجاد شده و لحن و #آهنگ می آفریند.
فروغ بخش شب انتظار، آمدنی است
رفيق، آمدنی؛ غمگسار، آمدنی است
به خاكِ كوچه ديدار، آب می پاشند
بخوان ترانه، بزن تار، يار آمدنی است
صدای شيهه ی رخش ظهور می آيد
خبر دهيد بياران ، سوار آمدنی است
@Dr_alidarabi
پهلوان شعر معاصر
هنوز بدون هیچ اغراقی او را پهلوان بی رقیب شعر معاصر باید خطاب کنیم. #محمدعلی_معلم دامغانی در دامغان زاده شد. پدر وی علی اصغر نام داشت. معلم دامغانی دانشآموخته حقوق دانشگاه تهران، شاعر، ترانه سرا و محقق ادبی معاصر است ایشان در شمار شاعران نسل اول #انقلاب_اسلامی ایران (۱۳۵۷) است و بسیاری از شعرهای مطرح دوران انقلاب و دفاع مقدس از سرودههای اوست: «این فصل را با من بخوان، باقی فسانهاست/ این فصل را بسیار خواندم، عاشقانهاست…»
این استاد فرزانه به شایستگی در سال ۱۳۸۰ به عنوان چهره ماندگار ادبیات کشور در همایش چهره های ماندگار سازمان #صداوسیما معرفی شد، این روزها نیز چهره ماندگار ادبیات #ایران به دور از هیچ هیاهویی، فرهنگستان هنر جمهوری اسلامی را رياست می كند.
https://Tlgrm.me/dr_alidarabi_media/4
این هفته، پس از مدت ها برای تجدید دیدار رفيق، استاد و پهلوان #شعر_معاصر به محضرش رفتم تا دقایقی خوشه چین محضر پر مهرش باشم. استاد هم چون همه ما دغدغه اش دغدغه انقلاب بود و پیوند نهضت به #ظهور حضرت قائم (عج) از شکست تئوری دهکده کوچک جهانی گفت و از سرعت مافوق تصور جابه جایی اطلاعات که شاید از نشانه های ظهور باشد. من هم از افسوس خود سخن گفتم که حیف است مسیولیت های اجرایی استاد، مانع از این باشد که مخاطبان #رسانه_ملی از نوشیدن جرعه های بیشتری از این چشمه دست نخورده حکمت و ادب بی بهره باشند و استاد نیز به کرامت پذیرفتند.
هنگام خداحافظی با خود می اندیشدم که چقدر افکار پهلوان شعر معاصر با ترانه های آشنایشان که باعطر #رمضان سال های دور و نزدیک نیز عجین شده حتی با گذشت سال های زیاد، پیوندی ناگسستنی دارد و در ذهن ترانه ماندگار استاد را که برای یکی از رمضان های رسانه ملی سروده بودند زمزمه میکردم.
🎶 ما گم شدیم، باید بیاد، اونی که چشم ما میشه
نماز حاجت بخونین، حاجتتون روا میشه
🌐 @Dr_alidarab
هنوز بدون هیچ اغراقی او را پهلوان بی رقیب شعر معاصر باید خطاب کنیم. #محمدعلی_معلم دامغانی در دامغان زاده شد. پدر وی علی اصغر نام داشت. معلم دامغانی دانشآموخته حقوق دانشگاه تهران، شاعر، ترانه سرا و محقق ادبی معاصر است ایشان در شمار شاعران نسل اول #انقلاب_اسلامی ایران (۱۳۵۷) است و بسیاری از شعرهای مطرح دوران انقلاب و دفاع مقدس از سرودههای اوست: «این فصل را با من بخوان، باقی فسانهاست/ این فصل را بسیار خواندم، عاشقانهاست…»
این استاد فرزانه به شایستگی در سال ۱۳۸۰ به عنوان چهره ماندگار ادبیات کشور در همایش چهره های ماندگار سازمان #صداوسیما معرفی شد، این روزها نیز چهره ماندگار ادبیات #ایران به دور از هیچ هیاهویی، فرهنگستان هنر جمهوری اسلامی را رياست می كند.
https://Tlgrm.me/dr_alidarabi_media/4
این هفته، پس از مدت ها برای تجدید دیدار رفيق، استاد و پهلوان #شعر_معاصر به محضرش رفتم تا دقایقی خوشه چین محضر پر مهرش باشم. استاد هم چون همه ما دغدغه اش دغدغه انقلاب بود و پیوند نهضت به #ظهور حضرت قائم (عج) از شکست تئوری دهکده کوچک جهانی گفت و از سرعت مافوق تصور جابه جایی اطلاعات که شاید از نشانه های ظهور باشد. من هم از افسوس خود سخن گفتم که حیف است مسیولیت های اجرایی استاد، مانع از این باشد که مخاطبان #رسانه_ملی از نوشیدن جرعه های بیشتری از این چشمه دست نخورده حکمت و ادب بی بهره باشند و استاد نیز به کرامت پذیرفتند.
هنگام خداحافظی با خود می اندیشدم که چقدر افکار پهلوان شعر معاصر با ترانه های آشنایشان که باعطر #رمضان سال های دور و نزدیک نیز عجین شده حتی با گذشت سال های زیاد، پیوندی ناگسستنی دارد و در ذهن ترانه ماندگار استاد را که برای یکی از رمضان های رسانه ملی سروده بودند زمزمه میکردم.
🎶 ما گم شدیم، باید بیاد، اونی که چشم ما میشه
نماز حاجت بخونین، حاجتتون روا میشه
🌐 @Dr_alidarab
Telegram
دکتر علی دارابی