پروین شعر پارسی
رخشنده اعتصامی معروف به #پروین_اعتصامی (زاده ۲۵ اسفند ۱۲۸۵ در تبریز و درگذشته ۱۵ فروردین ۱۳۲۰ در تهران) شاعر ایرانی بود که عنوان «مشهورترین شاعر زن ایران» را به نام خود زده است.
اعتصامی فارسی، انگلیسی و عربی را در طفولیت آموخت و از آن زمان تحت نظر پدرش و استادانی چون دهخدا و ملک الشعرای بهار سرودن شعر را آغاز کرد. پروین بعد از جدایی از همسرش مدتی در کتابخانه دانشسرای عالی، به شغل کتابداری مشغول بود. پروین قبل از دومین نوبت چاپ دیوان اشعارش بیمار شد و درگذشت. زادروز پروین اعتصامی، (بیست و پنجم اسفندماه)، به عنوان «روز بزرگداشت پروین اعتصامی» نامگذاری شده است.
پروین از کودکی #شعر گفتن را آغاز کرد و با مضامینی کودکانه اما روشن و خردورزانه اشعارش را سرود. او زمانی که ۸ سال بیشتر نداشت، مناظره ای بین نخود و لوبیا نوشت که:
نخودی گفت لوبیایی را
کز چه من گردم این چنین، تو دراز؟
گفت: ما هردو را بباید پخت
چارهای نیست، با زمانه بساز
در خرداد ۱۳۰۳، جشن فارغالتحصیلی پروین در مدرسه برپا شد. او در این جشن درباره بیسوادی و بیخبری #زنان ایران در زمان شاهان قاجار و طاغوت حرف زد. اعتصامی در قسمتهایی از سخناناش که به «اعلامیه زن و تاریخ» معروف است، میگوید:
امیدواریم به همت دانشمندان و متفکرین روح فضیلت در ملت ایجاد شود و با تربیت نسوان اصلاحات مهمه اجتماعی در ایران فراهم گردد. در این صورت بنای تربیت حقیقی استوار خواهد شد و فرشته اقبال در فضای مملکت، بالگشایی خواهد کرد.
در زمان حیات پروین اعتصامی، دولت به دانشمندان، علما و بزرگان علم و ادب، مدالهای لیاقت و نشانهای دولتی می داد. در سال ۱۳۱۵، مدال درجه سه لیاقت به پروین داده شد ولی او این مدال را قبول نکرد. او حتی پیشنهاد #رضاشاه را برای تدریس ملکه و ولیعهد نپذیرفت زیرا به گفته خودش، اعتقاداتش در مورد ایستادگی در برابر استبداد، به او اجازه نمیداد در چنین مکان هایی حاضر شود. او پس از رد کردن مدال لیاقت، شعر «صاعقه ما ستم اغنیاست» را سرود که ظلم پادشاهان را هویدا می کرد.
پروین اعتصامی در فروردین ۱۳۲۰ به بیماری #حصبه مبتلا شد و در ۳ فروردین در بیمارستان بستری شود. برخی مدعی شده اند که سهلانگاری پزشک او در معالجه پروین سبب مرگش شده است؛ زیرا در شب ۱۴ فروردین وضعیت پروین بسیار وخیم میشود و با وجود ارسال کالسکه برای پزشک، او نمی آید و سرانجام پروین اعتصامی در تاریخ ۱۵ فروردین ۱۳۲۰ (۴ آوریل ۱۹۴۱) در سن ۳۴ سالگی در تهران درگذشت و در حرم فاطمه معصومه در قم به خاک سپرده شد.
پس از درگذشت پروین، مراسم رسمی دولتی برایش برگزار نشد و مدیر کانون زنان ایران، به دلیل برخی مسایل #سیاسی، از برگزاری مجلس یادبود برای پروین در آن کانون خودداری کرد. از پاسخ محرمانه فرمانداری قم در تاریخ هجدهم فروردین ۱۳۲۰ به تلگراف وزارت کشور در باب «موضوع حمل جنازه دختر اعتصامالملک»، به روشنی میتوان دریافت که #دستگاه_امنیتی رضاشاه نسبت به او حساسیت داشته است. این حساسیت به خاطر همان رد کردن نشان لیاقت توسط پروین و اشعار روشنگرانه اش علیه استبداد می باشد.
یکی از اشعار معروف پروین اعتصامی که علیه حاکمیت جور و ستم شاهنشاهی سروده است، #مست_و_هشیار می باشد که در پایان می خوانیم:
محتسب، مستی به ره دید و گریبانش گرفت
مست گفت ای دوست، این پیراهن است، افسار نیست
گفت: مستی، زان سبب افتان و خیزان میروی
گفت: جرم راه رفتن نیست، ره هموار نیست
گفت: میباید تو را تا خانهٔ قاضی برم
گفت: رو صبح آی، قاضی نیمهشب بیدار نیست
گفت: نزدیک است والی را سرای، آنجا شویم
گفت: والی از کجا در خانهٔ خمار نیست
گفت: تا داروغه را گوئیم، در مسجد بخواب
گفت: مسجد خوابگاه مردم بدکار نیست
گفت: دیناری بده پنهان و خود را وارهان
گفت: کار شرع، کار درهم و دینار نیست
گفت: از بهر غرامت، جامهات بیرون کنم
گفت: پوسیدست، جز نقشی ز پود و تار نیست
گفت: آگه نیستی کز سر در افتادت کلاه
گفت: در سر عقل باید، بی کلاهی عار نیست
گفت: می بسیار خوردی، زان چنین بیخود شدی
گفت: ای بیهودهگو، حرف کم و بسیار نیست
گفت: باید حد زند هشیار مردم، مست را
گفت: هشیاری بیار، اینجا کسی هشیار نیست
@Dr_alidarabi
رخشنده اعتصامی معروف به #پروین_اعتصامی (زاده ۲۵ اسفند ۱۲۸۵ در تبریز و درگذشته ۱۵ فروردین ۱۳۲۰ در تهران) شاعر ایرانی بود که عنوان «مشهورترین شاعر زن ایران» را به نام خود زده است.
اعتصامی فارسی، انگلیسی و عربی را در طفولیت آموخت و از آن زمان تحت نظر پدرش و استادانی چون دهخدا و ملک الشعرای بهار سرودن شعر را آغاز کرد. پروین بعد از جدایی از همسرش مدتی در کتابخانه دانشسرای عالی، به شغل کتابداری مشغول بود. پروین قبل از دومین نوبت چاپ دیوان اشعارش بیمار شد و درگذشت. زادروز پروین اعتصامی، (بیست و پنجم اسفندماه)، به عنوان «روز بزرگداشت پروین اعتصامی» نامگذاری شده است.
پروین از کودکی #شعر گفتن را آغاز کرد و با مضامینی کودکانه اما روشن و خردورزانه اشعارش را سرود. او زمانی که ۸ سال بیشتر نداشت، مناظره ای بین نخود و لوبیا نوشت که:
نخودی گفت لوبیایی را
کز چه من گردم این چنین، تو دراز؟
گفت: ما هردو را بباید پخت
چارهای نیست، با زمانه بساز
در خرداد ۱۳۰۳، جشن فارغالتحصیلی پروین در مدرسه برپا شد. او در این جشن درباره بیسوادی و بیخبری #زنان ایران در زمان شاهان قاجار و طاغوت حرف زد. اعتصامی در قسمتهایی از سخناناش که به «اعلامیه زن و تاریخ» معروف است، میگوید:
امیدواریم به همت دانشمندان و متفکرین روح فضیلت در ملت ایجاد شود و با تربیت نسوان اصلاحات مهمه اجتماعی در ایران فراهم گردد. در این صورت بنای تربیت حقیقی استوار خواهد شد و فرشته اقبال در فضای مملکت، بالگشایی خواهد کرد.
در زمان حیات پروین اعتصامی، دولت به دانشمندان، علما و بزرگان علم و ادب، مدالهای لیاقت و نشانهای دولتی می داد. در سال ۱۳۱۵، مدال درجه سه لیاقت به پروین داده شد ولی او این مدال را قبول نکرد. او حتی پیشنهاد #رضاشاه را برای تدریس ملکه و ولیعهد نپذیرفت زیرا به گفته خودش، اعتقاداتش در مورد ایستادگی در برابر استبداد، به او اجازه نمیداد در چنین مکان هایی حاضر شود. او پس از رد کردن مدال لیاقت، شعر «صاعقه ما ستم اغنیاست» را سرود که ظلم پادشاهان را هویدا می کرد.
پروین اعتصامی در فروردین ۱۳۲۰ به بیماری #حصبه مبتلا شد و در ۳ فروردین در بیمارستان بستری شود. برخی مدعی شده اند که سهلانگاری پزشک او در معالجه پروین سبب مرگش شده است؛ زیرا در شب ۱۴ فروردین وضعیت پروین بسیار وخیم میشود و با وجود ارسال کالسکه برای پزشک، او نمی آید و سرانجام پروین اعتصامی در تاریخ ۱۵ فروردین ۱۳۲۰ (۴ آوریل ۱۹۴۱) در سن ۳۴ سالگی در تهران درگذشت و در حرم فاطمه معصومه در قم به خاک سپرده شد.
پس از درگذشت پروین، مراسم رسمی دولتی برایش برگزار نشد و مدیر کانون زنان ایران، به دلیل برخی مسایل #سیاسی، از برگزاری مجلس یادبود برای پروین در آن کانون خودداری کرد. از پاسخ محرمانه فرمانداری قم در تاریخ هجدهم فروردین ۱۳۲۰ به تلگراف وزارت کشور در باب «موضوع حمل جنازه دختر اعتصامالملک»، به روشنی میتوان دریافت که #دستگاه_امنیتی رضاشاه نسبت به او حساسیت داشته است. این حساسیت به خاطر همان رد کردن نشان لیاقت توسط پروین و اشعار روشنگرانه اش علیه استبداد می باشد.
یکی از اشعار معروف پروین اعتصامی که علیه حاکمیت جور و ستم شاهنشاهی سروده است، #مست_و_هشیار می باشد که در پایان می خوانیم:
محتسب، مستی به ره دید و گریبانش گرفت
مست گفت ای دوست، این پیراهن است، افسار نیست
گفت: مستی، زان سبب افتان و خیزان میروی
گفت: جرم راه رفتن نیست، ره هموار نیست
گفت: میباید تو را تا خانهٔ قاضی برم
گفت: رو صبح آی، قاضی نیمهشب بیدار نیست
گفت: نزدیک است والی را سرای، آنجا شویم
گفت: والی از کجا در خانهٔ خمار نیست
گفت: تا داروغه را گوئیم، در مسجد بخواب
گفت: مسجد خوابگاه مردم بدکار نیست
گفت: دیناری بده پنهان و خود را وارهان
گفت: کار شرع، کار درهم و دینار نیست
گفت: از بهر غرامت، جامهات بیرون کنم
گفت: پوسیدست، جز نقشی ز پود و تار نیست
گفت: آگه نیستی کز سر در افتادت کلاه
گفت: در سر عقل باید، بی کلاهی عار نیست
گفت: می بسیار خوردی، زان چنین بیخود شدی
گفت: ای بیهودهگو، حرف کم و بسیار نیست
گفت: باید حد زند هشیار مردم، مست را
گفت: هشیاری بیار، اینجا کسی هشیار نیست
@Dr_alidarabi