اقتداری که از آن دم میزدند این بود؟
✳️ یک روز محمدرضا خیلی ناراحت بود. به من گفت: مادر جان! مردهشور این سلطنت را ببرد که من شاه و فرمانده کل قوا هستم و بدون اطلاع من هواپیماهای ما را بردهاند ویتنام.
آنموقع جنگ ویتنام بود و آمریکاییها که از قدیم در ایران نظامی داشتند، هر وقت احتیاج پیدا میکردند از پایگاههای ایران و امکانات ایران با صلاحدید خود استفاده میکردند و حتی اگر احتیاج داشتند از هواپیماها و یدکیهای ما استفاده میکردند برای پشتیبانی از نیروهای خودشان در ویتنام.
حالا بماند که چقدر سوخت مجانی میزدند و اصلاً کل بنزین هواپیماها و سوخت کشتیهایشان را از ایران میبردند.
#تاجالملوک_آیرملو
#خاطرات_ملکه_پهلوی
انتشارات بهآفرین
صفحه ۳۸۷.
https://telegram.me/joinchat/A3m9KzvhhZZXaVy3Nwx7uA
✳️ یک روز محمدرضا خیلی ناراحت بود. به من گفت: مادر جان! مردهشور این سلطنت را ببرد که من شاه و فرمانده کل قوا هستم و بدون اطلاع من هواپیماهای ما را بردهاند ویتنام.
آنموقع جنگ ویتنام بود و آمریکاییها که از قدیم در ایران نظامی داشتند، هر وقت احتیاج پیدا میکردند از پایگاههای ایران و امکانات ایران با صلاحدید خود استفاده میکردند و حتی اگر احتیاج داشتند از هواپیماها و یدکیهای ما استفاده میکردند برای پشتیبانی از نیروهای خودشان در ویتنام.
حالا بماند که چقدر سوخت مجانی میزدند و اصلاً کل بنزین هواپیماها و سوخت کشتیهایشان را از ایران میبردند.
#تاجالملوک_آیرملو
#خاطرات_ملکه_پهلوی
انتشارات بهآفرین
صفحه ۳۸۷.
https://telegram.me/joinchat/A3m9KzvhhZZXaVy3Nwx7uA