دیدگاهی دیگر
469 subscribers
2.74K photos
1.82K videos
62 files
4.64K links
دیدگاهی دیگر لازم است تا ایران بهتری، دنیای بهتری بسازیم. مشاهده‌ها، خاطره‌ها، و تجربه‌هایم و نظراتی در موارد مختلف.
وب:
https://t.iss.one/s/dastanhayeyekzendegi
توییتر/اینستاگرام: bshadrav
Download Telegram
Forwarded from دیدگاهی دیگر (Behnam Shadravan)
موارد آموزشی برای شرایط بحرانی جنگی

در شرایط اضطراری جنگ چه کنیم؟
https://t.iss.one/dastanhayeyekzendegi/12164

آمادگی، تاب‌آوری، همیاری و نجات محلی در زمان جنگ و بحران
https://t.iss.one/dastanhayeyekzendegi/12165

راهنمای سلامت روان برای شرایط جنگhttps://t.iss.one/dastanhayeyekzendegi/12161

با کودکان در جنگ چگونه برخورد کنیم؟
https://t.iss.one/dastanhayeyekzendegi/12162

کهنسالان و معلولان و بیماران در زمان جنگ
https://t.iss.one/dastanhayeyekzendegi/12163

خواب در شرایط جنگی
https://t.iss.one/dastanhayeyekzendegi/12172
چک لیست خواب در شرایط جنگی
https://t.iss.one/dastanhayeyekzendegi/12172

در صورت نشت مواد رادیواکتیو یا حمله به تأسیسات هسته‌ای
https://t.iss.one/dastanhayeyekzendegi/12169

خروج از محل سکونت در شرایط جنگی
https://t.iss.one/dastanhayeyekzendegi/12177

و
https://t.iss.one/dastanhayeyekzendegi/12178

پیشگیری از خشونت خانگی علیه زنان و کودکان در شرایط جنگی یا بحرانی
https://t.iss.one/dastanhayeyekzendegi/12212

مواردی که اضافه شود همینجا لینک داده میشود. اگر موردی خاص مورد نظرتان است لطفاً بپرسید تا اضافه شود.
1
Forwarded from کانال شنیده‌ها دیده‌‌ها. هنر. دیدگاهی دیگر
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
سماع با ایران من
3
دروغ باورپذیرتر از راست است

امروز در ویدیویی این جمله را شنیدم. به نظرم درست است.

دروغ طراحی شده تا به مخاطب قبولانده شود که راست است. در حالی که واقعیات خیلی وقتها نه جاذبه دارند و نه با باورهای مخاطب همخوانی دارند. از کنار خبر یا نگاه مبتنی بر واقعیات عبور می‌کنیم و آنها را منتشر نمی‌کنیم چون یا باور ما منطبق نیست. همین دلیل انتشار گسترده دروغها است.

جنگ روایتها داریم و خیلی وقتها روایتهای دروغ را باور می‌کنیم. چون باپیش‌ذهن ما می‌خواند. این یکی از روشهای موثر بودن و وایرال شدن پروپگاندا و دروغ است.

نمونه‌ها فراوان است. زمان حمله هشت اکتبر حماس، هر دو سو کلی دروغ منتشر کردند. زمان جنگ دوازده روزه و پس از آن بسیاری دروغها منتشر می‌شد.

بارها شد که در مقابل افرادی که کلی دروغ منتشر می‌کردند ایستادم. چون به نظرم واقعیت مهم است.

در سالهای قبل چند بازی شد که که قانع شدم مطلبی که به نظر می‌آمد با مرجع معتبر بوده ولی فیک بوده و آنرا اگر منتشر کرده بودم خودم تکذیبش را هر جا ارسال کردم فرستادم.

ج‌ا دروغگوترین است. اصلا حرف راست کمتر ممکن است بگویند و حتی در آن صورت معمولا چند دروغ قاطیش می‌کنند. اسراییل هم دروغ میگوید و آمریکا هم تناقض گویی بسیار دارد.

پروپگانداسازان حرفه‌ای بخشی از واقعیت را که به نفع خودشان است منتشر میکنند و بخش دیگر را سانسور می‌کنند. اینجوری ظاهراً دروغگو نیستند، ولی در باطن نمایش یکسویه واقعیات برای تایید یک تعصب است.

رویه پذیرش و انتشار دروغ، و نفی مواردی که راست و مبتنی بر واقعیت هستند، کمک میکند که آدمها بر دین و باور خود بمانند و دیگری با تفاوت اندیشه را نفی کنند. اینطور یک عمر یا زمان طولانی آدمها فرصت اصلاح یا تغییر اندیشه و باور را از خود میگیرند، تفکرات و باورهای دروغین را می‌پذیرند و دنیایی غیرواقعی و دروغین دارند، و آن را منتشر می‌کنند. سکون تفکر با این فرهنگ متعصب دروغ شکل می‌گیرد. این از دلایل مهمی است که پیروان ادیان، و ایدیولوژیها و همراهان حکومت های اقتدارگرا، تمامیت خواه و ظالم بر باور خود به آنها اصرار می‌کنند و می‌مانند و هر دیگری و نظر متفاوت را نفی می‌کنند. البته در بسیاری از مخالفان آنها هم اسم صلبیت و پذیرش تنها نظرات مشابه ممکن می‌شود. گاهی هم که یکباره دروغها بر سرشان فرو بریزد و از باور پیشین دست بردارند، تعصب مخالف با تفکر پیشین دارند و با همان رویه اینبار دروغهای مخالف تفکر قبلی را هم باور می‌کنند.

در مقابل کسانی که اولویت برایشان واقعیت و راستی است، امکان تغییر و نماندن و تعصبات پیشین را به خود می‌دهند. این افراد به خود امکان تغییر باور و مسیر را می‌دهند و معمولا مرتب تفکراتشان سیال است چون قابلیت تغییر تفکر را به خود می‌دهند.

مهم آن است که در شستشوی مغزی یک دیدگاه یا نظر نمانیم و با سوی دیگر خبررسانی هم مرتبط باشیم و دنبال واقعیات باشیم چون خیلی زمانها هر دو سو دروغ میگویند و واقعیت با هر دو سو متفاوت است.

چنین نگاهی تعصبی ندارد و قابلیت تغییر تفکر را دارد و نمایشی از فکر باز و روشن‌فکری است.
👍21
بحران آب، ورشکستگی آبی، سی سال پیش‌‌بینی میشد ولی گوش شنوایی نبود

✍️ بهنام شادروان
دکترای مهندسی عمران. محقق توسعه پایدار. استاد دانشگاه در آمریکا

سی سال پیش همین پیش بینی را داشتیم و هر چه کردیم شاید تغییری بدهیم، نتوانستیم.  کاشکی ساختار قابلیت اصلاح داشت و حرف منتقدان و آدمهای دلسوز را می‌شنیدند.

این روزها باز یاد جلسات درس سازه های هیدرولیکی کارشناسی ارشد دانشگاه شریف میفتم که سی و یک سال پیش در دوران رفسنجانی داشتیم. دکتر غلامرضا انصاری استاد بود‌. اون زمانها هر رشته کارشناسی ارشد پنج شش نفر در شریف می‌گرفتند و کلاس ما شش هفت نفر دانشجو بودیم.

چند نفریمون با ایشان نزدیکتر بودیم و بعد از کلاس می‌ماندیم و با ایشان درد دل میکردیم. بارها چشمانمان پربغض بود، چون آنچه امروز بر سر ایران آمده را میدیدیم، از همان زمان شواهد مشخص بود. از همان زمان جای‌جای ایران مشاهده فرونشست زمین شروع شده بود و برای آینده اخطار دهنده بود. مثلا خود رفسنجان که پز صادرات زیاد پسته را می‌دادند و به منطقه و شاید خود رییس جمهور وقت مرتبط بود.

آن زمان مهمترین مجله جهانی مرتبط
Hydropower and Dams
هم با هاشمی به دلیل سدسازی مصاحبه اختصاصی داشت و او واقعا فکر میکرد ایران را دارد نجات می‌دهد از نظر آبی در حالی که پروژه های آبی به فرموده توجیه و اجرا میشد.

همان زمانها سپاه  برای سود اقتصادی و آموختن ساخت تونل و مغار که به شهرهای موشکیشان منجر شود و برای نفوذ به محیط و رشته و وزارتخانه‌های تخصصی، با کمک سیاستهای پس از جنگ هاشمی و با کمک کسانی در وزارت نیرو که بعدها شاخص‌های اصلاح طلبی شناخته شدند وارد پروژه‌های آبی هم شدند. اوایل آنها پیمانکار بودند ولی بعدتر در کارفرمای وزارت نیرو  نفوذ کردند. فتاح اولین وزیر کاملا سپاهی بود و پس از او تا همین دوران پزشکیان، سپاهی‌ها در این وزارتخانه قدرتمند و گاه وزیر بوده‌اند. اشتراک آنها عدم درک تخصصی و نگاه ایدیولوژیک و غیرتخصصی بوده و هست.

همان رویه و سیاستهای آبی در دوران اصلاحات و بعدش ادامه داشت. و دوران احمدی‌نژاد سرعت تخریب زیرساختها و آب زیرزمینی فاجعه بارتر هم شد.

سی و دو سال پیش یعنی پیش‌ از کلاسی که گفتم، وزارت نیرو سفری به آذربایجان را برای دانشجویان دانشگاههای تهران ترتیب داده بود که از هر دانشگاه دو دانشجو نمایندگی می‌کردند و شاهد ساخت سدهای اطراف ارومیه بودیم.

فاجعه ورشکستگی آبی در ایران یک روزه و یک ساله شکل نگرفته. و آن هم به طول دوران ج‌ا بوده است.

فاجعه خودکفایی کشاورزی و تعبیر فاجعه بار استقلال کشاورزی، فاجعه توجیه نادرست و استانی پروژه های صنعتی و کشاورزی در مناطق خشک، فاجعه انتقال آب از حوضه‌های آبریز به حوضه های خشکتر، فاجعه استفاده بی محدودیت و بی‌مطالعه از آبهای زیرزمینی، فاجعه تصور فانتزی و خیالی بودن محیط زیست، هر چقدر هم اساتیدی آگاه که فروخته نمی‌شدند و هم ما جوانان آن روز نوشتیم و گفتیم و با مسوولان صحبت کردیم، و .... ج‌ا و مسوولان نادان و ناکارآمد و ساختار هرمی که تخصص را زیر چتر فرموده‌های مدیران نادان و ناکارآمد کرده، مسوول این فاجعه ورشکستگی آبی هم مثل بقیه فاجعه‌های سیاسی اقتصادی اجتماعی فرهنگی و ... بوده و هست.

سالهای بعدش در دانشگاه صنعت آب و برق گاهی سدسازی تدریس می‌کردم و دانشجویانم تعجب می‌کردند که چرا سدسازی بی‌رویه و سیاستهای آبی را به تندی نقد می‌کنم.

آنچه بسیاری فراموش می‌کنند یا نمی‌دانند جایگاه اصلاح‌طلبان فعلی و سابق در قهقرایی امروز ایران است. آنچه همواره نگرانمان می‌کند بازگشت اصلاح‌طلبان سابق و امروز حتی درصورت و پس از عبور از ج‌ا به قدرت است که همانها باز شاید همفکران خود و حتی سپاهی‌ها را برای ادامه تخریب ایران باز وارد عرصه حکومت کنند.

کانال دیدگاهی دیگر
https://t.iss.one/s/dastanhayeyekzendegi
2👍1👎1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
نگران سرنوشت ایرانیم
بیانیه ۱۷ نفر

شبکه همگرایی جمهوری خواهان از این بیانیه با حفظ انتقادات خود پشتیبانی میکند.

#نه_به_جنگ
#نه_به_غنی_سازی
#نه_به_اعدام
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
#حق_تعیین_سرنوشت
#دموکراسی_سکولاریسم_جمهوری
#نه_به_جمهوری_اسلامی

چهارشنبه ۲۳ جولای ۲۰۲۵
پست مشترک همگرایی جمهوری خواهان

رسانه همگرایی جمهوری خواهان
https://t.iss.one/hamgerayerInternetRepublic
2
ما متعصبین

مدتی پیش در کنفرانسی بودم. با چند ایرانی رفتیم ناهار بخوریم. هنگام بازگشت راننده اوبر هم ایرانی از آب درامد. استادی مسن ایرانی که عمری در آمریکا بوده در مورد رضا پهلوی با فرد بغل دستیش سخن می‌گفت که راننده متوجه شد و خودش را داخل بحث کرد. راننده و آن استاد هر دو به تندترین نحوه به هم می‌تاختند چون نظرات متفاوتی در مورد رضا پهلوی داشتند. فرصتی سکوت که پیدا شد از راننده پرسیدم : چند سال است از ایران خارج شدی؟ و بعد از او در مورد زندگیش پرسیدم و موضوع عوض شد.

نه آن استاد و نه این راننده هیچ کدامشان افراد کنش‌گری نبودند. هر کدامشان چهل سال بود اصلا ایران نرفته بودند. به دلیل تجربه زیسته در موضوعی با‌ هم اختلاف نظر داشتند و سر پیری هر دو آتششان بالا گرفته بود و به جان هم افتاده بودند.

رضا پهلوی را اگر تفاهم داشتند فرشته است یا شیطان، یا حال که این گونه در مورد او متضاد فکر می‌کردند تغییری در ایران حاصل نمی‌شد. ولی مشغول این دعوا شدند و اگر نبودم، این مسیر نیم ساعتی بر همه جهنم میشد و رستوران بهشت که رفته بودیم خاطره اش جهنمی میشد.

شاید کمی قابلیت پذیرش آن که مخاطب، همسایه، دوست برادر، خواهر، مادر، پدر یا همسر مان یا هر دیگری ممکن است صد و هشتاد درجه نظر سیاسیش با ما فرق بکند و آن را به رسمیت بشناسیم، از اولیه ترین مواردی است که از کشورهای دموکراتیک باید بیاموزیم.

وقتی دیگری را شیطانی ندیدیم دقیقا از تفکر متفاوت می‌آموزیم نه از آنها که برایمان دست می‌زنند و ما را تشویق می‌کنند. خانواده هایی که هر کدام از افرادشان نظر سیاسی یا دین یا باور متفاوتی دارند، در دنیای متمدن خیلی عادی است. به نظرم شاید همین یکی را بیاموزیم خیلی مهمتر است از سخنرانیهایمان در مورد خوب یا بد بودن این یا آن شخص و باور و راه.
دیدگاهی دیگر
بحران آب، ورشکستگی آبی، سی سال پیش‌‌بینی میشد ولی گوش شنوایی نبود ✍️ بهنام شادروان دکترای مهندسی عمران. محقق توسعه پایدار. استاد دانشگاه در آمریکا سی سال پیش همین پیش بینی را داشتیم و هر چه کردیم شاید تغییری بدهیم، نتوانستیم.  کاشکی ساختار قابلیت اصلاح…
بحران آب، ورشکستگی آبی،

بخش دوم. آیا سدسازی منسوخ است

✍️ بهنام شادروان

https://t.iss.one/dastanhayeyekzendegi/12231
ادامه متن فوق از بحثی با دوستی:

اهمیت دادن به سدسازی نشان از آن دارد که اصلیترین بخش متن اولیه که بحث از آن شروع شد را توجه نکرده ایم چون نگاهمان تنها به سدسازی است فقط و همین اتفاقا به نظرم ایراد نگاه است. آن بخش اصلی کلام این بود:

فاجعه خودکفایی کشاورزی و تعبیر فاجعه بار استقلال کشاورزی، فاجعه توجیه نادرست و استانی پروژه های صنعتی و کشاورزی در مناطق خشک، فاجعه انتقال آب از حوضه‌های آبریز به حوضه های خشکتر، فاجعه استفاده بی محدودیت و بی‌مطالعه از آبهای زیرزمینی، فاجعه تصور فانتزی و خیالی بودن محیط زیست، هر چقدر هم اساتیدی آگاه که فروخته نمی‌شدند و هم ما جوانان آن روز نوشتیم و گفتیم و با مسوولان صحبت کردیم، و .... ج‌ا و مسوولان نادان و ناکارآمد و ساختار هرمی که تخصص را زیر چتر فرموده‌های مدیران نادان و ناکارآمد کرده، مسوول این فاجعه ورشکستگی آبی هم مثل بقیه فاجعه‌های سیاسی اقتصادی اجتماعی فرهنگی و ... بوده و هست.

و خیر. سدسازی به خودی خود منسوخ و رد شده نیست. ولی سدسازی بخش کوچکی از برنامه‌ریزی منابع آب است نه مرکزیت آن نه تنها روش. و تا آنجا که بشود از آن و همواره از تمرکز بر آن اجتناب میشود به دلایل مشکلات بسیاری که سدسازی بر محیط‌زیست و اقتصاد و منابع آب موجب می‌شود.

نگاه سازه ای هم این گونه است.

حتی در چین که رکورددار سدسازی است، و خیلی هم از نظر توسعه پایدار جایگاه ویژه ای ندارد، و کلی پروژه مسأله دار محیط زیستی سدسازی دارد ولی از نظر نگاه کلی نسبت به ج‌ا کلی جلوتر است. مثلا در همین موضوع سد نسبت تعداد بند، یا سدهای خیلی کوچک به سد کوچک به سد متوسط به سد بزرگ بالا است، یعنی چند برابر است هر کدام نسبت به دیگری نه آن که تمرکز آنها تنها بر سد بزرگ باشد. این فاجعه ج‌ا است.

در مورد نیروگاه‌های آبی هم نیروگاه‌های آبی کوچک به متوسط به بزرگ نسبتشان بالا است. چراییش به مواد بسیاری برمیگردد که یکیش تعلق است و اگر لازم بشود باید برایتان توضیح داد چرا با وجود تکنولوژی اما همه کشورها نسبت سد بزرگشان نسبت به سایر پروژه های سازه ای پایین است و ایران برعکس است.

مدیران ج‌ا نه می‌فهمیدند نه دانشش را داشته‌اند.

حالا برویم سراغ روشهای غیرسازه‌ای مدیریت منابع آب آنها نسبتشان به همه سازه های آبی  بسیار بالا و گسترده است.

چرا کشورهای مثل ج‌ا تمرکز بر پروژه سازه ای مثل سدها است؟ چون پز خوبی است. چون برای عده ای درآمد خوبی دارد و چون همینقدر می فهمیدند.
بحران آب، ورشکستگی آبی،

بخش سوم. آیا سدسازی منسوخ است؟

در ادامه مباحثی در مورد ورشکستگی آبی

✍️ بهنام شادروان

بخشهای قبلی
https://t.iss.one/dastanhayeyekzendegi/12231
و
https://t.iss.one/dastanhayeyekzendegi/12235

نگاه مدیران ج‌ا سازه محور است. در این نگاه مهم آن است که سدی ساخته شود. راست کار کشورهای دیکتاتوری و اقتدارگرا. سد می‌سازند و پزش را می‌دهند و فکر می‌کنند شق‌القمر کرده‌اند. نگاه توسعه پایدار، می‌گوید به ازای هر سد ، صدها پروژه دیگر که بیشترشان سازه‌ای نیستند، همزمان باید شکل بگیرد. در مقابل نگاه سازه‌محور است که فاجعه‌بار است.

فرض کنید در مطالعات امکان یابی پروژه ای سدسازی تایید شد و علیرغم همه مشکلات محیط زیستی، و با تلاشهای مختلف که آن مشکلات را حداقل بکنید، آن تایید شد. نگاه توسعه ای می‌پرسد به ازای این تخریب محیط زیست، و روستا ها و مناطق و میراث فرهنگی و ... چند صد پروژه همزمان بند، آبخیزداری طبیعی یا ساختی، آبخوان داری، کنترل سیلاب ، برنامه‌ریزی گیاهی، کشاورزی یا تحقیقاتی کشت و صنعت، توریستی و اکوتوریسم ، بندهای کوچک، سدهای کوچک، نیروگاه‌های کوچک، موزه های طبیعی و میراث فرهنگی، مدرسه سازی و شهرکهای و روستاهای نمونه توسعه‌ای و .... همزمان شکل گرفته و طراحی شده است. اکثر اینها بخشی از بودجه پروژه نیستند، بلکه از موجبات توسعه به ازای ساخت یک پروژه بزرگ به ویژه در یک کشور در حال توسعه هستند، تا تخریب‌های ناشی از پروژه بزرگ را تعدیل کنند. امکانات آبراهه ماهی رو و .. برای نگاهداری اکوسیستم و ماهی‌های ویژه با ژنتیک خاص فرگشت در آن رودخانه و حیوانات منطقه پیش بینی شده که محیط‌زیست کمترین فاجعه را ببیند؟ برای مسیر ماهیها و ماندن نسلشان و تغییر ساختار اکوسیستمی چه اندیشیده شده؟

سوال آن است که برای چه سد ساخته میشود و چه جایگزینها و روشهای موازی و بهبود دهنده برای ان اهداف هست؟. اگر موضوع انرژی برق آبی منعطف در زمان پیک مصرف هدف اصلی است، چه جایگزینها و لااقل پروژه های موازی مورد نظر است. منظورم پروژه های کوچک و محلی است تا تعلق را نگاه دارد. اگر هدف آب کشاورزی است ، چه برنامه و تکنولوژی استفاده بهینه آبی هست؟ چه برنامه‌ای برای توزیع آب با نشت کم در زمان شروع بهره برداری سد هست؟ « تقریبا همه پروژه های سدسازی پس از انقلاب سالها پیش‌ از توسعه شبکه آبرسانی و انتقال آب سد، خود سازه سد ساخته شده است!»

اگر موضوع و هدف سیلاب یا حتی رسوب‌گیری بوده چه روشهای کنترلی و جلوگیری کننده و کنترل کننده فرسایش و رسوب دیگری پیش‌بینی شده است و همزمان با ساخت سد بهره برداری شده است.

تقریبا همه پروژه های پس از انقلاب هیچ کدام از موارد فوق که به صورت مثال آورده شد را انجام نداده‌اند. چون نگاه صلب سازه ای سود محور بدون درک محیط زیست و با پیش فرض غلط و دانش محدود پیگیری شده است. اصلا نگاه مدیران دقیقا مقابل توسعه پایدار بوده است.

وقتی چنان مواردی در پروژه ها هر اسمی و مربوط به هر رودخانه‌ای باشد ، برنامه ریزی نشود، کل برنامه ساخت متمرکز شد زیر سوال است.

همچنین در این پروژه ها اگر انتقال به حوضه‌های آبریز خشک مورد نظر بوده که فاجعه بیشتر و خطرناکتر و بحران‌زا بوده است. تغییر مسیر حوضه به حوضه ، فاجعه اکولوژیکی و محیط‌زیستی به همراه دارد.

اینها که گفتم اینجا و آنجا ، این سد و آن سد ندارد. بخشی از فاجعه سازی در دوران ج‌ا است. جاهایی خیلی فاجعه بارتر و جاهایی کمتر.
پست مشترک شبکه همگرایی جمهوری خواهان


🔴 ما امضا کنندگان بیانیه زیر از متن بیانیه ۱۷ نفر پشتیبانی می کنیم:

بنظر ما، مردم ایران و میهن مان در شرایط بسیار دشواری قرار دارد، سه شمشیر مکانیزم ماشه، خطر دوباره جنگ و فشار کمرشکن اقتصادی همراه با بحران عمومی حکمرانی ناکارآمد و ایدئولوژیک، بحران چند وجهی در زندگی مردم، فقدان حقوق و آزادی اساسی در زندگی مردم  شرایط ویژه ای بوجود آورده است و ایران را با خطر موجودیتی روبرو کرده است:

📌 چرا باید از این بیانیه حمایت کرد؟

بیانیه‌ی «نگران سرنوشت ایرانیم» صدای جمعی از فعالان مستقل سیاسی و مدنی است که با نگاهی مسئولانه و آینده‌نگر، خطر فروپاشی داخلی و تجاوز خارجی را گوشزد کرده‌است. این بیانیه نه دعوت به خشونت است و نه وابستگی به قدرت‌های بیگانه؛ بلکه تأکید بر عاملیت مردم، حق تعیین سرنوشت، و ضرورت گذار مسالمت‌آمیز به سوی یک دولت ملی و دموکراتیک دارد.

اساس، روح و هدف بیانیه که رفراندوم و تعیین سرنوشت بدست مردم است، ‌ خارج از ساختارهای حاکمیت ولایت فقیه و  در جامعه دموکراتیک باشد مورد قبول و اجماع همه مردم آزادیخواه و دموکرات است.


متن کامل در لینک زیر:

https://tinyurl.com/7pnfta5d

#آزادی_زندانیان_مدنی_و_سیاسی
#نه_به_اعدام
#حق_تعیین_سرنوشت
#نه_به_غنی_سازی
#نه_به_جنگ
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#جمهوری_سکولار_دمکرات_ایران
#زن_زندگی_آزادی


جمعه ۳ مرداد ۱۴۰۴

رسانه همگرایی جمهوری خواهان
https://t.iss.one/hamgerayerInternetRepublic
دیدگاهی دیگر
پست مشترک شبکه همگرایی جمهوری خواهان 🔴 ما امضا کنندگان بیانیه زیر از متن بیانیه ۱۷ نفر پشتیبانی می کنیم: بنظر ما، مردم ایران و میهن مان در شرایط بسیار دشواری قرار دارد، سه شمشیر مکانیزم ماشه، خطر دوباره جنگ و فشار کمرشکن اقتصادی همراه با بحران عمومی حکمرانی…
بیانیه هفده نفر: مستقل و پیشرو

یک نکته که متوجه شدم از حرفهای آقای قادری اینه که پیش از موسوی متن هفده نفر تهیه شده بوده.

تعبیر خودم اینه که طرفداران موسوی متن رو به دستش رسانده‌اند و متن جدیدی بر اساس آن تهیه شده و پیش از هفده نفر متن موسوی منتشر شده. این یک بازی سیاسی بوده که دیگران از جمله متن هفده نفر را حمایت از متن موسوی و موسوی نشان دهند. یک تا سه نفر از جمع هفده نفر در این موضوع احتمال می‌دهم دخیل بوده باشند که کار غیراخلاقی بوده و کار موسوی هم در صورتی که می‌دانسته دیگران در حال انتشار متنی مشابه هستند و از آن متن اطلاع داشته در پیش دستی به نظرم اخلاقی نبوده.

متن هفده نفر اما از متن موسوی از خیلی جهات جلوتر است و غیر از پیشرو بودن در متن، نکته دیگرش آن است که آنها لااقل کسانی که من میشناسم در دوران طلایی امام نقشی در ویرانی ایران نداشته اند و او را جان بیدار نخوانده‌اند.

نکته مهمتر در مورد بیانیه آنها همین است که چند نفر از شریف‌ترین حقوقدانان و فعالان حقوق بشری پشت این نوشته هستند.

بر خلاف بازیهای سیاسی در دوران گذار، بیش از همه به کنش‌گری و تصمیم کلیدی حقوقدانان بر مبنای حقوق بشر نیاز هست تا از رفتن به سمت استبداد و تباهی مجدد جلوگیری کنند و تنها امکان گزینه های دموکراتیک و حقوق بشری را باز بگذارند.

چون گزینه های استبدادی و ضد  یعنی مردم حق خودشان را از خودشان بگیرند که از نظر منطقی باطل است.

بیانیه هفده نفر
https://www.daadkhast.org/fa/petition/5892/

بیانیه حمایت همگرایی جمهوری‌خواهان از بیانیه هفده نفر
https://t.iss.one/hamgerayerInternetRepublic/15366

کانال دیدگاهی دیگر
https://t.iss.one/s/dastanhayeyekzendegi

رسانه همگرایی جمهوری خواهان
https://t.iss.one/hamgerayerInternetRepublic.
مصادره دادخواهی توسط یک جناح درست نیست. دادخواهی به تمام ایران و ایرانیان تعلق دارد و مال هیچ جناحی نیست. دادخواه آن با نظرات متفاوت اما مورد احترام ما هستند.
همبستگی برای آزادی زندانیان سیاسی و عقیدتی و نه به اعدام

اگر موافقید لطفاً امضا کنید

https://chng.it/yp6NrG5kZw
مغالطه‌ی «خارج‌نشینی پس نمی‌فهمی» (یا به شکل کلی‌تر: «تو آنجا نیستی، پس نمی‌توانی درک کنی») یکی از انواع مغالطه‌های اد هومینم (حمله به شخص به جای استدلال) یا مغالطه رد صلاحیت شخص به‌جای رد استدلال است.
تعریف:
در این مغالطه، به‌جای بررسی محتوای استدلال یا نقد فرد، موقعیت جغرافیایی یا شرایط شخصی او (مثلاً اینکه خارج از کشور زندگی می‌کند) به‌عنوان دلیل برای بی‌اعتبار دانستن سخنش مطرح می‌شود.
مثال:
«تو خارج از کشوری، پس نمی‌فهمی مردم داخل چه می‌کشند.»
«تو سال‌هاست ایران نیستی، پس صلاحیت نداری درباره مشکلات اقتصادی حرف بزنی.»
چرا مغالطه است؟
زیرا:
درستی یا نادرستی یک استدلال به موقعیت گوینده بستگی ندارد.
فرد ممکن است از منابع معتبر، دانش و تجربه برخوردار باشد، حتی اگر در آن موقعیت جغرافیایی نباشد.
این نوع مغالطه باعث می‌شود بحث منطقی جای خود را به حمله شخصی یا حذف گفت‌وگو بدهد.
معادل انگلیسی:
این نوع مغالطه در زبان انگلیسی گاهی به صورت:
"You're not from here" fallacy
یا "Appeal to locality"
یا در قالب Ad hominem circumstantial نیز شناخته می‌شود.
اگر مایل باشید می‌توانم پاسخ‌هایی برای مقابله با این مغالطه نیز آماده کنم.
همبستگی برای آزادی زندانیان سیاسی و عقیدتی و نه به اعدام

اگر موافقید لطفاً امضا کنید

https://chng.it/yp6NrG5kZw
عقبگرد

چند روز پیش داشتم فکر میکردم چه شد دوستی که زمانی قابلیت شنیدن و نقد چپ و راست را داشت و به راحتی نظری را نمی‌پذیرفت، حالا در حد راست افراطی عقب رفته. دور و برش پر شده آدمهایی که راست افراطی هستند و نه مطالعه و سوادی دارند و نه در ایران و نه خارج کار داوطلبانه‌ای کرده‌اند. نه تنها سابقه فعالیت سیاسی در ایران ندارند، که اصلا سابقه کار جمعی ندارند. همه حرف آن دوست تحریم و تحقیر ارتجاع سرخ و سیاه شده است و خلاصه عملا در حال زدن هر دیگراندیش به نام آن که ملا، چپی، مجاهد است، شده. در حالی که مطالعاتی در مورد انقلاب پنجاه و هفت و دلایلش تقریبا ندارد یا کاملا یکسویه خوانده و شنیده و چون خانواده یا پدرش شاه‌دوست بوده آمادگی بازگشت به آن تفکر و رویه را داشته است.

و سوالم باقی است که چه عقبگرد آدمها را موجب می‌شود؟

البته ممکن است آدمهایی این روزها طرفدار یا مخالف همدیگر باشند مثلا به آقای رضا پهلوی یا جمهوری خواهی و ... نظر مثبت یا منفی داشته باشند و این حق هر کسی است. اما وقتی این رویه همراه تحقیر هر دگراندیش و شیطان نمایی دیگری باشد، که متفاوت فکر می‌کند، این تعجب آور است.

بیایید گفتگو‌ بیاموزیم و در تبادل نظرات به ویژه با آنها که مثل ما فکر نمی‌کنند، فرصتی برای آموختن داشته باشیم.
1
تعهد جیمی کارتر به حقوق بشر

در اینجا برخی از فعالیت‌های کلیدی که نشان‌دهنده تعهد جیمی کارتر به حقوق بشر هستند، آورده شده است:
در دوران ریاست‌جمهوری او (۱۹۷۷–۱۹۸۱):
ارتقاء حقوق بشر در سیاست خارجی: کارتر حقوق بشر را به یکی از ارکان اصلی سیاست خارجی ایالات متحده تبدیل کرد و از ارزش‌های دموکراتیک و همکاری‌های بین‌المللی دفاع نمود.
مقابله با نقض حقوق بشر: او نقض حقوق بشر از سوی دولت‌های مختلف را محکوم کرد، از جمله قطع کمک به رژیم‌هایی مانند حکومت نظامی اروگوئه و حمایت از گروه‌های مخالف.
ترویج شفافیت: دولت او گزارش‌های سالانه «وضعیت حقوق بشر کشورها» را از حالت محرمانه خارج و منتشر کرد تا آگاهی عمومی از نقض حقوق بشر در جهان افزایش یابد.
میانجی‌گری صلح در خاورمیانه: کارتر نقش کلیدی در توافق‌نامه کمپ دیوید بین مصر و اسرائیل ایفا کرد که چارچوبی برای صلح ایجاد و از جنگ‌های بعدی میان این دو کشور جلوگیری کرد.
از طریق مرکز کارتر (تأسیس در ۱۹۸۲):
نظارت بر انتخابات: مرکز کارتر در کشورهای مختلف، از جمله در آفریقا، آمریکای لاتین و آسیا، بر انتخابات نظارت می‌کند تا از روندهای دموکراتیک و عادلانه حمایت کند.
حل منازعات و صلح‌سازی: کارتر و این مرکز در حل مسالمت‌آمیز منازعات، به‌ویژه در خاورمیانه، آفریقا و مناطق بحران‌زده دیگر فعال بودند.
حمایت از مدافعان حقوق بشر: مرکز کارتر از افراد و سازمان‌هایی که در سراسر جهان برای دفاع از حقوق بشر فعالیت می‌کنند، از طریق برنامه‌هایی نظیر «فروم سیاست‌گذاری برای مدافعان حقوق بشر» پشتیبانی می‌کند.
ابتکارات سلامت عمومی: این مرکز در ریشه‌کن‌سازی بیماری‌هایی مانند کرم گینه و کنترل بیماری‌های نادیده‌گرفته‌شده تلاش کرده است و با کاهش رنج و بهبود کیفیت زندگی، به مناطق محروم کمک می‌کند.
دفاع از گروه‌های به‌حاشیه‌رانده‌شده: کارتر چه در دوران ریاست‌جمهوری و چه پس از آن، در زمینه‌هایی مانند عدالت نژادی، حقوق زنان و حقوق افراد دگرباش جنسی موضع‌گیری و از آن‌ها حمایت کرد.
حمایت از دادگاه کیفری بین‌المللی: مرکز کارتر از تأسیس دادگاه کیفری بین‌المللی حمایت کرده و از فعالیت‌های آن پشتیبانی می‌کند.
مشارکت در پروژه خانه‌سازی: کارتر و همسرش روزالین نقش برجسته‌ای در پروژه «خانه برای بشریت» داشتند و وقت خود را برای ساخت مسکن ارزان‌قیمت در کشورهای مختلف اختصاص دادند.
دفاع از حقوق زنان: کارتر به‌ویژه از مواضع محدودکننده کلیسای باپتیست جنوبی درباره نقش زنان انتقاد کرد و از طریق برنامه‌های مرکز، از برابری جنسیتی، مبارزه با بهره‌کشی جنسی و ارتقاء رهبری زنان در روندهای صلح حمایت کرد.
عدالت نژادی: ابتکار عدالت نژادی مرکز کارتر بر اجرای برنامه‌هایی تمرکز دارد که با خشونت نژادی تاریخی مقابله کرده، ترمیم آن را هدف قرار می‌دهند و از تغییرات سیاستی برای تحقق عدالت برابر حمایت می‌کنند.
تعهد بی‌وقفه جیمی کارتر به حقوق بشر، که از طریق این فعالیت‌ها و کسب جایزه صلح نوبل در سال ۲۰۰۲ مشهود است، تأثیری انکارناپذیر بر چشم‌انداز جهانی حقوق بشر داشته است.
در مورد برنامه نوفتی که در کنفرانس مونیخ به آن مرجع داده می‌شد

لااقل اینطور نمایش داده میشود که تیم رضا پهلوی جوان است و متخصص. اینطور توجه را جلب میکنند و کار می‌کنند. آیا جمهوری‌خواهان چقدر به روز هستند و بر اساس نیازهای امروز و با متخصصان جوان برنامه می‌ریزند؟ چقدر در جریان نیازها و توان جامعه جوان ایران هستند؟ برنامه جمهوری‌خواهان آیا تدوین شده است؟

پس از دریافت و نگاهی اجمالی آن را به جاهایی مثل اینجا ارسال کردم. گنگاه اجمالیم چند جنبه را میبینم.

یکی صدای پای استبداد و حتی فاشیسم در این نوشته می‌آید‌
دوم بسیاری مواردی به نظرم کلا قابل استفاده است برای آینده ایران و بسیاری موارد مثلا همان جاها که سپرده اند به متخصصان و به قول معروف «وغیره» ها قسمت‌هایی بوده که اطلاع کافی فکر کرده اند ندارند.
نحوه نگارش: نگارشگران و ویرایشگران حتما با نحوه نگارش علمی و روشهای تهیه گزارش‌های علمی آشنا هستند و
هوش مصنوعی:  نمیرد هوش مصنوعی که بسیار از آن در تهیه این سند استفاده شده است.

اما باید دقیقتر مطالعه کنم

یک نکته دیگر که جایی نوشتم در پاسخ دوستی:

البته جوان بودن هم مهم است. وقتی افراد و گروه‌هایی با قشر و تفکر و نیازها و نحوه تفکر جوانان و تیوریها و راهکارهای نو ناآشنا هستند و به گذشته خود می‌نازند، و به قول معروف به روز نیستند و در سنین بازنشستگی هستند و عملا با علم و کنش‌گری روز فاصله گرفته‌اند، اما خود را آقابالاسر میدانند، متوجه نیستند که با ایرانی روبرو هستند که بیشتر تحصیلکردگان و روشنفکرانش زنان جوان هستند، در همان تفکر خودبرتربینی و مردسالاری میمانند.

این نکته مثبتی است اگر تیمی متخصص و جوان را توانسته اند طرفداران پهلوی برای تهیه مستندات خود فعال کنند. و این یک نقص و واماندگی است اگر جمهوری‌خواهان با وجود آن که شاید تعداد طرفدارانشان بیشتر باشد نتوانسته‌اند انجام دهند.

یک علت به نظرم تمرکز تنها بر سیاست است در حالی که برای نوشتن برنامه و کار جدی، نیاز به متخصصان مختلف نه فقط تحلیلگران و سابقه داران سیاسی هست.

علت دیگر عدم باور به نقش جدی جوانان در راهبری و برعکس باور به دانایی و ارجحیت بازنشستگان و شاید نوعی دیکتاتوری فردی در تفکر پدرسالاری است که به ویژه در سیاسیون ایران است.
بار در مورد فرهنگ دینی

جالب برایم این نگاه فرهنگ دینی است. همزمان در گروهی شخصی مطالبی از رسانه های حکومتی در مورد آمریکا و اسراییل منتشر میکرد که بعضیهایش دروغ بود و در گروه دیگری فردی که طرفدار رضا پهلوی است دروغنمایی تاریخ را باور کرده بود .

در جواب هر دو همین متن زیر را آوردم:

به نظرم ما باید روی خلاصی از فرهنگ دینی و مردسالاری کار کنیم چون مهم نیست چه تعصبی داشته باشیم. وقتی تعصب داریم چشممان تنها آنچه می‌خواهیم را می‌پذیرد :


حرف من اینه که به واقعیت به راستی و آنچه واقعا اتفاق میفته احترام بگذاریم نه به هر چه که باور داریم را تایید کند.

آنچه شما انجام می‌دهید بر اساس فرهنگ دینی ما است‌ در این فرهنگ سیاه و سفید، فرشته و شیطان معلوم است. پس هر چه نظر ما را تایید کند درست و قابل انتشار است و هر چه برخلاف نظر ما باشد ، هر چند هم واقعی و درست باشد نیازی به انتشار ندارد.

این نگاه اگرچه از فرهنگ دینی ناشی شده اما در کسانی که هر تفکری حتی ضد دینی دارند هم موجود است و فاجعه بار است.

چون ما با فرهنگ تفکر نقاد آشنا نشده ایم. در تفکر نقاد واقعیات و درستی و راستی نه تعصبات ما ارجح هستند.