داروگ
10 subscribers
9 photos
1 video
24 links
گرچه می گویند می گریند
روی ساحل نزدیک
سوگواران در میان سوگواران
قاصد روزان ابری
داروگ
کی می رسد باران ...

تلاشی برای زدودن غبار از حقیقت .
Download Telegram
«صلاح مملکت خویش خسروان دانند»

ما درخواست یا خواهشی از شورای محترم نگهبان برای تایید هیچ کاندیدایی نداریم.
آن‌ها وظایف و اختیارات قانونی خود را دارند،
قانون هم راهی برای نظارت مردم بر این وظایف و اختیارات قرار نداده است.

◀️اگر آن‌ها کسی را به خاطر عدم سابقه سیاسی کافی رد کنند،
و کس دیگر را با سابقه‌ی کمتر تایید کنند،
مردم نمی‌توانند کاری بکنند.
◀️اگر آن‌ها کسی را به دلیل انحراف از نظام و انقلاب رد کنند،
و سرمنشا همه انحرافات نظام را تایید کنند،
مردم نمی‌توانند کاری بکنند.
◀️اگر آن‌ها کسی را به واسطه فساد اقتصادی رد کنند،
و ام‌الفساد نظام را تایید کنند،
مردم نمی‌توانند کاری بکنند.
◀️اگر آن‌ها کسی را به خاطر ثابت نشدن بی گناهی‌اش رد کنند،
و کس دیگر را با ثابت شدن باگناهی‌اش تایید کنند،
مردم نمی‌توانند کاری بکنند.
◀️اگر آن‌ها کسی را به دلیلی رد کنند،
اما به مردم چیز دیگری بگویند،
باز هم مردم نمی‌توانند کاری بکنند.

لذا «صلاح مملکت خویش خسروان دانند».
اما چیزی که خسروان نمی‌دانند این است که:
اساسا مردم ایران اهل خواهش و التماس نیستند!
و گلایه‌ها را در درون می‌ریزند.
و درون هم گنجایشی دارد...

@azzobor
@daaarvag
«نگفیم هم شرکت نکنید»
«نمی گویم هم وارد نشو»
95/7/5
Forwarded from رویش
🔴جمعی از فعالین دانشگاهی و حوزوی سراسر کشور در نامه‌ای خطاب به شورای نگهبان، نگرانی خود نسبت به فشارهای وارده از سوی جریان‌های قدرت، ثروت و رسانه به این شورا جهت تاثیرگذاری بر روند احراز صلاحیت داوطلبان انتخابات ریاست جمهوری را ابراز داشتند.

🔴این نامه که متن کامل آن تا ساعتی دیگر منتشر خواهد شد، ضمن تشریح روند کنونی حرکت جریان انقلاب اسلامی، عملکرد شورای نگهبان در احراز صلاحیت‌های این دوره از انتخابات را در تعیین روند آینده انقلاب اسلامی حائز اهمیت دانسته است.

برای پیگیری اخبار مربوط به این نامه و امضای آن به کانال @rouyesh96 مراجعه کنید.
شورای نگهبان تشخیص‌دهنده‌ی این‌که مصلحتِ کشور در #چینش_کدام_ترکیب_نهایی برای صحنه‌ی انتخابات می باشد، نیست!

نامه ی 600 فعال سیاسی دانشجو خطاب به شورای نگهبان:


گویی با حذفِ پس‌وندِ «قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران» از نام این نهاد، رسالتِ مورد انتظار از آن نیز تغییر یافته و فراموش گردیده است!

فلسفه‌ی وجودی تأیید و رد صلاحیت نامزدها توسط شورای نگهبان بر اساس آرمان‌های قانون اساسی دارای جایگاه مردمی و مترقی و پیشرویی است .

متأسفانه به مرورِ زمان عمده‌ی تفسیرها و تلقی‌ها از این جایگاه به سمتی رفته است که تأیید و رد صلاحیتِ کاندیداها به عنوانِ ابزاری جهتِ #چیدمان_صحنه‌ی_انتخابات طبقِ #منافع_و_مصالح_جریانات_سیاسی_حاکم دیده شود؛ به گونه‌ای که کارکرد این نهاد #در_جهت_عکس_فلسفه‌ی_وجودی_خود قرار گیرد و #حذف_اراده‌ی_مزاحم_مردم پیش از انتخابات صورت گرفته و خیالِ #قدرتمندانی که منافع‌شان به منافعِ ملت ترجیح داده شده راحت گردد که کسی نمی‌تواند در این نظم اخلالی صورت دهد.

به تعبیرِ دیگر، برای #حذف_اراده‌ی_ملت و شکل دادن نظامِ دوحزبی در ایران که در کشورهای دیگر با حاکمیت سرمایه‌داری و رسانه‌های وابسته به آن شکل گرفته، از #مکانیسم_رد_صلاحیت‌ها به عنوان یارِ کمکی استفاده گردد.

این حجم از نگرانی و تلاش از سوی #اشراف_سیاسی چپ و راست برای حذف آقای احمدی نژاد و نماینده‌ی ایشان توسط شورای نگهبان، در حالی است که تقریباً کلیه‌ی رسانه‌های عمومی کشور از جناح‌های مختلف و با #بودجه‌های_میلیاردی در چند سال اخیر کمرِ همت به #تخریب_دکتر_احمدی_‌نژاد و دولت نهم و دهم و خط فکری ایشان بسته اند.

تفاوتی بینِ #حذف_اراده‌ی_مردم قبل و بعد از رأی‌گیری وجود ندارد.
شورای نگهبان در احرازِ صلاحیت‌ها طبق وظیفه‌ی ذاتی مجریِ اصل 115 قانون اساسی است، و نه تشخیص‌دهنده‌ی این‌که مصلحتِ کشور در #چینش_کدام_ترکیب_نهایی برای صحنه‌ی انتخابات.

برای پیگیری اخبار مربوط به این نامه و امضای آن به کانال @rouyesh96 مراجعه کنید.

@daaarvag
صدایی مشترک: "ما انقلابی ایم و آخرین گروهی هستیم که با زبان خوش (علیه تبعیض و فساد) سخن می گوییم"

#سید_میثم_صفائیان


@daaarvag
ما عمر و آبرو و ایمان و جانمان را برای تجارت ثروت و قدرت دیگران نمی بازیم.

محتوای انقلاب از صحنه حذف شود دلیلی برای انرژی صرف کردن در این بازار نداریم.

ما در گوشه خودمان با محتوای انقلاب حال می کنیم، تاجران بمانند و ثروت و قدرتشان.
بوی گند بازیشان که بلند شد مردم انتخاب خواهند کرد.
آن روز روزی است که نظام دلپیچه میگیرد و هر آنچه از تعفن رانت، فساد، تبعیض و اشراف سیاسی و اقتصادی -در این سالها- خورده است بالا می آورد ...

@daaarvag
تلاش مذبوحانه ی کدخدایی در دفاع از عملکرد غیر شفاف و مبهم شورای نگهبان در احراز صلاحیت کاندیداها.

کدخدایی(سخنگوی شورای نگهبان) در برنامه ی جهان آرا:

وی با اشاره به وضعیت حاکم بر انتخابات ریاست‌جمهوری #امریکا با بیان اینکه «کالج¬هایی در انتخابات امریکا وجود دارد که واسط بین مردم و نامزدها هستند که مردم به کالج‌ها رأی می‌دهند و کالج‌ها فرد را انتخاب می‌کنند» اضافه کرد: در فلسفه این مسئله در تاریخ #امریکا این‌گونه ذکر شده که ممکن است افرادی ناصالح خود را به مردم تحمیل کنند و چون مردم همه را نمی‌شناسند دچار اشتباه می‌شوند، ولی این یک مبنای عقلی دارد و براساس یک تجربه بشری است که مکانیزم‌های متفاوتی را برای احراز صلاحیت و تصدی پست‌های اصلی پیش‌بینی می‌کند.

yon.ir/yikLR

اما مکانیزم انتخاب کالج ها( رای های الکترال) در #آمریکا:
در همۀ ایالت‌ها به جز مین و نبراسکا، نامزدی که بیشتر آرا (مستقیم) را در ایالت ببرد، همۀ آرای کالج الکترال را نیز می‌گیرد.

اما تفاوت ماجرا:
در آمریکا مردم با رای بیشتر به یک کاندیدا، کاندیداهای پرت و خُرد را حذف میکنند و کالج الکترال دیگر به آنها رای نمیدهد.
در مکانیزم شورای نگهبان جمعی 12 نفره به طور غیر شفاف عده ای را از رقابت حذف میکنند.


شورای نگهبانی که قرار بود نماد برقراری مردم سالاری دینی در جهانی که دولت و حاکمیت بین صاحبان ثروت، قدرت و رسانه دست به دست می شود باشد، اکنون برای دفاع از عملکرد غیر قانونی و نادرست خود در "تحقق اراده ی مردم در تعیین سرنوشت خود" دست به دامان توجیهات اشتباه و قیاس های نابجای خود از مکانیزم های دموکراسی در همان کشور های صاحبان قدرت و سرمایه شده است ...

@daaarvag
🔴پرده ی اول

مهدویت نه یک امر ذهنی بلکه یک امر عینی است

"یک تلقی از مسائل دینی یا مذهبی از جمله مسأله پیامبر و امام و مهدویت در عامه وجود دارد که دامنه بحث ونگاه به این مسائل را محدود می کند. تلقی این است که هر موضوع مذهبی یا دینی، یک امر کاملا معنوی است و لذا خاستگاه، شاخصه و مولفه اش در عالَم معنا است؛ ولی در عالَم واقع و زندگی جاری، جریانی واقعی به نظر نمی رسد. این تلقی در برخی افراد وجود دارد و به همین علت، یک تقسیم بندی اشتباه برای آنها اتفاق افتاده که مسائل دینی و مذهبی، مسائلی کاملا معنوی و مربوط به حوزه روح، فکر و بخشی از وجود انسان است و سایر بخش ها به عنوان بخش های غیر معنوی، نه ضد معنوی، جنبه عملیاتی- اجرایی دارد و جریان معمولی زندگی هم، مجموعه ای از اینها است.

ابتدا می خواهم اصلاحی نسبت به این مطلب انجام دهم و موضوع را در جایگاه شایسته خودش قرار دهم. می خواهم به کسانی که چنین برداشتی دارند، که البته از نظر من، برداشت درستی نیست، آنها که به این تقسیم بندی معتقدند و مسائل دینی و مذهبی را عمدتا مسائل معنوی دانسته و با مسائل جاری زندگی متفاوت می بینند و از جنس دیگری می شمارند، عرض کنم که مسأله مهدویت صرفا بحث دینی(با تلقی پیشگفته) نیست که کسی بخواهد آن را بپذیرد یا نپذیرد؛ چون وقتی امری، ذهنی است، طبیعتا مثل پذیرفتن یک ارزش است؛ بپذیرید یا نپذیرید به انتخاب شما است. چنین مسأله ای در صحنه اجرا برای شما خط کشی نمی کند، شما را موظف نمی کند، شما الزاما با او مواجه نمی شوید.

مهدویت، صرفا یک بحث مذهبی- اخلاقی داری آثار و تبعات صرفا اخلاقی در جامعه نیست. مهدویت، همه ماجرای هستی است."

اسفندیار رحیم مشایی، همایش مهدویت و مدیریت جهانی
۳۰ مرداد ۱۳۸۷
yon.ir/ZGwGL

@daaarvag
🔴خطر بحران اجتماعی در ایران

☑️ همبستگی اجتماعی شاخصی است که میزان اعتماد مردم به یکدیگر، پایبندیشان به نظم اجتماعی و حاکمیت قانون را می سنجد. اگر در اروپا در کشوری همبستگی اجتماعی به زیر 70 درصد بیاید نشان گر آغاز بحران اجتماعی و لزوم به کارگیری سیاست هایی جهت ایجاد اعتماد و انسجام مردم و قانون است. اگر در کشوری همبستگی اجتماعی کم باشد جنبش ها و اعتراضات مردمی نه باعث اصلاح بلکه به نفع مخالفین خارجی آن کشور تمام خواهد شد. اما اگر همبستگی اجتماعی بالا باشد، وجود اعتماد، جنبش های اجتماعی را به سمت اصلاح ساختاری جامعه سوق خواهد داد.
طبق تحقیقات و مقالات نوشته شده، این شاخص در چند شهر بزرگ ایران از جمله تهران به زیر 40 درصد سقوط کرده است.
کاهش همبستگی اجتماعی در ایران که عامل اصلی آن احساس بی عدالتی توسط مردم است، ممکن است اثرات بسیار بدی در ادامه مسیر جمهوری اسلامی ایجاد نماید.
وجود دشمنان زیاد خارجی برای ایران و سابقه ی دخالت دشمنان در تجزیه طلبی مناطق کرد و ترک نشین در کشور اهمیت همبستکی اجتماعی در ایران را دو چندان میکند.
سیاست زدایی و عبور از باورهای انقلابی، ناکار آمدی قوه ی قضاییه در برقراری عدالت و کاهش وقوع جرم، فشار اقتصادی و مدل های توسعه ی شهری فعلی را میتوان از عوامل اصلی کاهش همبستگی اجتماعی در کشور نام برد.
بدون شک پرده برداشتن ها و تهمت های گستاخانه ی کاندیداهای ریاست جمهوری در مناظره ی اخیر صدا و سیما در مقابل مردم که نشان از روابط پشت پرده و سواستفاده از بیت المال را نشان می دهد، در حالی که جایگزینی برای وضع موجود و نقطه ی امیدی برای برون رفت از این شرایط اجبار انتخاب بین بد یا بدتر معرفی نمی گردد و حرفی از آرمان های انقلاب ملت ایران از نمایندگان شنیده نمی شود، باعث کاهش بیش از پیش همبستگی اجتماعی و بالا رفتن خطر فروپاشی اجتماعی در ایران خواهد شد.

@daaarvag
آنجا که نماز خواندن و به شراب نشستن یکی است...

وقتی در صحنهٔ حق و باطل نیستی، وقتی شاهد عصر خودت و شهید حق و باطل جامعه‌ات نیستی، هر کجا که می‌خواهی باش؛ چه به نماز ایستاده باشی و چه به شراب نشسته باشی، هر دو یکی است!

... و غیبت ؟!
آنهایی که حسین را تنها گذاشتند و از حضور و شرکت و شهادت غایب شدند، اینها همه با هم برابرند؛ هر سه یکی‌اند:
چه آنهایی که حسین را تنها گذاشتند تا ابزار دست یزید باشند و مزدور او، و چه آنهایی که در هوای بهشت، به کنج خلوت عبادت خزیدند و با فراغت و امنیت، حسین را تنها گذاشتند و از دردسر حق و باطل کنار کشیدند و در گوشهٔ محراب‌ها و زاویهٔ خانه‌ها به عبادت خدا پرداختند، و چه آنهایی که مرعوب زور شدند و خاموش ماندند. زیرا در آنجا که حسین حضور دارد – و در هر قرنی و هر عصری حسین حضور دارد! – هر کس که در صحنهٔ او نیست، هر کجا که هست یکی است؛ مؤمن و کافر، جانی و زاهد، یکی است.

این است معنی این اصل تشیّع، که قبول هر عملی، یعنی ارزش هر عملی، به «امامت» و به «رهبری» و به «ولایت» بستگی دارد! و اگر او نباشد، همه چیز بی‌معنی است و می‌بینیم که هست.

#علی_شریعتی
#حسین_وارث_آدم
مجموعه آثار شماره ۱۹
صفحات ۲۰۴ و ۲۰۵.

@daaarvag
اصول گرایان بعد از شکست های انتخاباتی سه دسته می شوند:

1⃣دسته ی اول کلا اعتقادی به شکست ندارند، اینان سیاست را امری قدسی و خود را جناح حق می پندارند که همیشه پیروزند، این دسته مانند داعش بوده و درکی از واقعیت ندارند و از این رو شکست های پیاپی هیچ درسی به آنها نمی دهد و پیوسته از واقعیت دورتر می شوند. خطای استراتژیک آنها پنداشت حق بودن خود و قدسی دانستن امر سیاست در شرایط پیچیده و امنیتی فعلی است. آنها همچنین بدون تحلیل هزینه فرصت، فرصت های اندکی که با هزینه های سنگین به دست آورده اند را پیروزی می انگارند.

2⃣دسته ی دوم که شکست خود را می پذیرند و دلایل تکراری و واهی زیر را برای شکست می آورند:

-بی لیاقتی مردم
-نداشتن تکنیک های لازم برای جنگ روانی
-اخلاق مداری در مناظرات و پرهیز از گفتن بعضی حرف ها
-عدم همت کافی برای تبلیغ به بهترین شکل
-تقلب و دسیسه های خارجی
-وحدت شکنی بعضی دیگر از اصول گرایان
-احمدی نژاد!

این دسته هم به دلیل دوری از "واقعیت" فرق چندانی با دسته ی اول ندارند.

3⃣اما دسته ی سوم که بسیار اندک اند، به مثابه فرد عاقلی که سرش به سنگ خورده به فکر فرو می رود و وقتی جوابی برای سوالش پیدا نمی کند گوشش برای شنیدن حرف های جدید شنواتر می گردد.
این دسته ی قلیل انگشت شمار پی می برند که شاید باخت در تمام انتخابات های اخیر(ر.ج، خبرگان، مجلس، شورای شهر، مجددا ر.ج) به دلیل عملکردها، ظلم ها یا تفکرات و نگرش های اشتباه ما به دین، انقلاب و مردم در این سال ها بوده است!?
شاید ما هیچ وقت شناخت صحیحی از مردم ایران و آنچه که هویت آنها را شکل میدهد نداشته ایم!?
شاید ما بازیچه ی طراحانی هستیم که پیوسته همین نتیجه را از ما می خواهند!?
اگر شعار و اصول و تفکرات ما حق است، چطور ممکن است فطرت اکثریت جامعه حق را نپذیرد!?
شاید ما تنها تکرار گذشته ایم و تاکنون تغییری نکرده ایم!?
شاید مردم همواره انقلابی عمل کرده اند ولی چیزی از آرمان های انقلاب 57 در ما ندیده اند!?
و از این دست شاید ها ...

◀️ اگر اصول گرا هستید یا به آنها اعتماد دارید، امیدوارم از دسته ی سوم باشید!

@daaarvag
آقایون نظام مقدس جمهوری اسلامی! آیا این فقط حسن روحانیه که می‌تونه در عرض ی ماه، قوه‌ی قضائیه‌ی مملکت و سپاه و بسیج و صدا و سیما و کوفت و زهر مار را با خاک یکسان کند و «تو» هم نشنود یا من و ما هم آزادیم که مدعی باشیم دستگاه قضا، جز اعدام و بگیر و ببند و حصر علما و ال و بل، هیچ کارنامه‌ی دیگری ندارد؟! اصلا سئوالی از عزیز دلم آقاعزیز! برای چی روی موشک‌ها برداشی نوشتی «مرگ بر اسرائیل» که تحریم‌ها لغو نشود؟! حضرت قاسم! یارانه‌ی قطع شده‌ی مرا چرا خرج آسایش قددراز چشم‌تیله‌ای می‌کنی؟! به تو چه سوریه؟! به من چه عراق؟! یا نه؟! فقط روحانی و جهانگیری آزادند برای این اباطیل؟! والله حاج‌قاسم! برادران شهید نامزد پوششی مناظرات که جای خود دارند؛ نزد مهدی جهانگیری هم بروی، ما عمرا حسادت کنیم! ما فقط یک حرف داریم! خطاب به همه‌ی شما! به همه‌ی شماها! به همه‌ی سران لشکری و کشوری! بی‌آنکه ناظر بر این همه تخلف، دولت و یا نظام را متهم به تقلب کنیم، سئوالی از محضرتان می‌پرسیم: اگر مصلحت در ابقای رئیس‌جمهور فعلی بود و اگر او، این همه آزاد است که حتی منقل را هم ببندد به بیت بزرگان و جیک احدی از شما هم درنیاید، معذرت می‌خواهم، مگر مرض دارید انتخابات برگزار می‌کنید؟! و احساسات پابرهنه‌ها را جریحه‌دار می‌کنید؟! پاپتی گرسنه‌ی نالایق، تعرفه می‌خواهد چه کار؟! تعرفه‌ی رأی، مفت چنگ ذخیر‌ه‌های طلایی؛ دختر صفدر! دختر کفتر! ترانه‌ علیدوستی! باران کوثری! والله پابرهنه‌ها، بخصوص از نوع انقلابی و حزب‌اللهی آن، آنقدر خر نظام هستند که حتی با انتصاب هم، به روحانی بگویند؛ رئیس‌جمهور قانونی! اینکه دیگر انتخابات نمی‌خواهد! آقای آملی! با جان علما چه کار داری؟! آقای جعفری! سپاه را چه به سیاست؟! موشک‌های حضرتعالی، شکم این ملت را پاره کرده! مهمات تو نبود، تا الان لغو شده بود تحریم‌ها! و من عاشق حسن روحانی هستم! پرزیدنتی که از دروغ و تهمت، کوه هم بسازد، باز مصلحت نیست صلاحیتش رد شود! مصلحت فقط این است: ما برای همیشه، اسگل نظام مقدس جمهوری اسلامی باقی بمانیم! در صف رأی بیاستیم اما حق رأی نداشته باشیم! شهدای مدافع حرم، یعنی بادیگاردهای امنیت نجومی‌بگیران! من این را تازه فهمیدم! آهای امیر جعفری! حق با تو بود! لیاقت ما همین است! فقط خواهشا ژست اپوزیسیون نگیر! صفا کن با نظام مقدسی که از تو رأی می‌گیرد و از پدر من جان!
رونوشت: علی‌بن‌ابی‌طالب!
نویسنده: حسین قدیانی ،روزنامه نگار اصولگرا

https://telegram.me/daaarvag
این انتخابات تمام شد ولی یک جریان را هرگز نخواهم بخشید و فراموش نخواهم کرد.
آنانی که با پرچم عدالت خواهی، مستعمره سیاسی اشخاص و گروه های سیاسی راست شدند و این علم مبارک و مقدس را به سیاسی بازی و آمال دنیوی شان، لکه دار کردند.
کسانی که شرم نکردند که بیندیشند، همه انبیاء و اولیاء و کتب آسمانی در خدمت #عدالت بوده اند و نه عدالت در خدمت آنان!
شان عدالت بالاتر از آن است، که تبدیل به دکان اهالی قدرت و ستاد انتخاباتی شود.
@khamenism

https://telegram.me/daaarvag
بسیار ساده است.
همه چیز در بعد دعوای سیاسی تمام شد.
حالا ما مانده ایم و شکستی که اختلاف آرای معنی دار آن دو راه پیش پای ما می گذارد:

یکم: باز هم به روی خود نیاوردن و ادعای ساختن بدنه ی اجتماعی در این اتخابات کردن و حالا بعد از باختن باز دعوت سانتیمانتال حزب اللهی ها برای بستن بند پوتین ها! برای ادامه مبارزه ( مبارزه باکی؟ با چی؟ ) و اما چهار سال دیگر نشستن در خلوت و ساختن دوگانه ی ما و مردم ، و چهار سال دیگر دعوای سیاسی با دولت و باز سر به زنگاه خود را مردم عامی مطالبه گر جا زدن، و خلاصه ادامه ی مسیری که چهار سال آمدیم و نتیجه اش را دیدم!.

نتیجه ای که نه فقط در شکست انتخاباتی بلکه در شکست گفتمانی خود را نشان داد. دقیقا همانجا که جناب رییسی برای جلب نظر قشر متوسط شهری از ادبیات اصلاح طلبان وام گرفت و شعور روستاییان و چرخش گفتمانی در روستاها را ندید و تقلید ناقصی شد از گفتمان رفاه طلبان ضد ایدولوژیک...

پس راه اول چیز خاصی نیست!، جز ادامه ی همان راهی که چهار سال با نشستن سر بودجه نهادهای نفتی-انقلابی و غر زدن و مطالبه کردن پیمودیم.

دوم:
راه دوم اما از دیگری و فهم دیگری و تشکیک در دیگری و مبارزه با دیگری نمی گذرد!. راه دوم بازگشت به خودمان است. صداقت با خودمان. بازخوانی خودمان. ما باید پوست بیندازیم. دعوا بر سر کسب دولت را تمام کنیم. نسل پوسیده ی قبلی و سلبریتی های حزب اللهی که تا حلقوم غرق رانت و نفت و جلسات خصوصی هستند را پشت سر بگذاریم. جلسات عمومی بگیریم. به یکدیگر اجازه گفتگو بدهیم. مرده ی سعید جلیلی و کشته ی حسن عباسی نباشیم. کار مان دارد به کجا می رسد؟. کم مانده است منتظر انگشت اشاره ی حامد زمانی و تتلو باشیم! که راه را به ما نشان بدهند!.
بزنیم زیر این میز شعار و ریا وسلبریتی بازی و رانت نفت و همایش و پول مفت و روحیه رخوت!

به همین صراحت! به همین زبان ساده ی ملموس! که نان آدم را می برد و درد سر میاورد و اکثر دوستان مذهبی و حزب اللهی را می رنجاند و در کنارش بساط مرید و مراد بازی را جمع می کند و در دکان تجمیع و تزریق کنندگان را تخته می نماید.

پشت کنیم به خمینی نهاد!. رو بیاوریم به خمینی نهضت!. بر گردیم سر کتابهایمان. بر گردیم سر جلال ، سر شریعتی. چه شد که دیگر هیچ ربطی به اقبال لاهوری نداریم؟. چه شد که پروین اعتصامی را دور انداختیم؟!. چه شد که قیافه و لباسمان ما را تافته ی جدا بافته از مردم کردیم؟ چه شد که اینقدر عصبی و دعوا گر شدیم؟ چه شد که برای چند رای بیشتر، دست به دامان تتلیتی ها و دچار زدن انواع تهمت ها ی دروغ و شرم آور به روحانی شدیم؟. چه شد که یک نفر سوال نکرد جناب رییسی جای مبارزه با فساد ( که شعار شماست ) قوه قضاییه است یا مجریه؟ چه شد که یکی نپرسید ربط جناب رییسی به ماه ها زندان و شلاقی که منصور نظری خورد چه بود؟ و آزاد کردن صدها منصور ناشناخته دیگر از زندان ظلم وظیفه کیست؟
بیا با هم بخندیم....
اصلا چه شد که شکم آوردیم؟ چه شد که ساعات خواب و بیداریمان و نوع تغذیه مان، همانند کسانی شد که به سبک زندگی شان نقد داریم؟ چرا احساس غرق شدگی کردیم؟ مگر ما خدا را نداشتیم؟ مگر در کانتکست " یکی از دو خوبی " ادعای نفس کشیدن نداشتیم؟ پس چه شد که الغریق یتشبث به کل حشیش شدیم؟

سالها از روزهای ابتدای انقلاب گذشته. چه شد که از طالقانی هیچ نمی دانیم و چرا از بهشتی هیچ نمی خوانیم؟ چرا هیچ کس جرات نکرد کلمه " فلسطین " را یک بار و حتی یک بار در این مناظرات بر زبان بیاورد؟ چرا در پستو و اتاق سیگار! از جناب رییسی و اطرافیانش اظهار ناامیدی کردیم ولی در جلسات رسمی شیر غران و ببر درانش بودیم؟ چرا بعد از این باز طبق معمول روستاها را فراموش خواهیم کرد؟ چرا رسانه ای از خود نداریم؟ چرا معتاد پول شده ایم؟ چرا به لحاظ اقتصادی نمی توانیم روی پای خودمان بایستیم؟
چه شد که اگر بخواهیم همین سوالات را دور هم یک دور جمع خوانی کنیم در فلان کافی شاپ و فلان موسسه یکدیگر را می بینیم اما قراری در هیج مسجدی نخواهیم گذاشت؟

پ.ن:
افعال را جمع بستم. ننوشتم شما. نوشتم ما.
رفیق حزب اللهی! امروز، بازهم چون دیروز، کنار توام.
برادر تو و اگر خدا بخواهد همسنگر تو.


https://telegram.me/daaarvag
🔴اتفاق تکراری دانشگاه:
تشکل های اصلاح طلب عکس میرحسین را به برد خود می زنند و انجمن اسلامی و عده ای دیگر بعد از درخواست از انتظامات آن را پایین میکشند و بعد درگیری و شعار ....
اما در باره ی این اتفاق تحلیل های دو طرف را می گویم، خودتان تصمیم بگیرید.

انجمن اسلامی: آقای موسوی مردم را به شورش فرا خوانده و با بازی کردن در پازل آمریکا و دیگران (!) باعث ایجاد هزینه برای مردم و کشور شده است. به همین دلیل توسط شورای عالی امنیت ممنوع التصویر است و تشکل های اجازه ندارند عکس او را به برد خود بزنند و این کار خلاف قانون است. اگر آنها این کار را بکنند این مطالبه ممکن است در سایر دانشگاه ها و کشور فراگیر شود!

تشکل های اصلاحات: میرحسین موسوی انسان سالم و آرمان خواهی است و حصر و ممنوعیت تصویری او خلاف آزاذی و بی عدالتی است. باید اجازه بدهیم حرف هایش را بزند یا اگر خلافی کرده محاکمه شود. این ممنوعیت اشتباه است و باید برداشته شود.
او نماد اصلاح طلبی و آرمان خواهی است و حصر او نمی تواند این حق حرف زدن را از او بگیرد و این کار دیکتاتوری و خلاف حقوق اساسی در قانون است.

البته در این فضا بحث استدلالی صورت نمیگیرد!

اما حکایت ما انسان بیماری است که سیستم عصبی اش دچار مشکل شده است. با سوزنی فریاد می زند با خنجری زهرآگین تنها ناله ای کوچک سر می دهد!

#هاشمی_رئیس_سابق_مجمع_تشخیص
#روحانی
#برجام
#هسته_ای
#موشکی
#حقوق_بشر
#سوریه_آستانه_توافق_تجزیه
#شورای_نگهبان
#قوه_قضائیه
#جمهوریت!

https://uupload.ir/files/avh4_20170521_134432.jpg

@daaarvag
پیام نامه ی ابطحی به حجت الاسلام رئیسی:

ما تندرو های این طرف رو مدیریت میکنیم و شما هم به عنوان محور اصول گرایی تندرو های او طرف رو مدیریت کن. بدین ترتیب با حذف تمام اراده های مستقل با هم کشور رو اداره (و انقلاب را نابود!) می کنیم...


"علاوه بر بدنه کلی اصولگرایان، پیوستن تند ترین و افراطی ترین افراد و جریانات را به کمپین شما می دیدم خوشحال می شدم. فکر می کردم چه رییس جمهور بشوید و چه نشوید، بودن اینها زیر چتر مدیریتی فردی مثل شما به نفع مصالح کلی کشور است. این سرمایه را از دست ندهید. کشور به همکاری همه جناح ها - البته با حفظ تفاوت دیدگاه - نیاز دارد."

yon.ir/bnQ5H

https://telegram.me/daaarvag
پیرامون انتخابات 96 قسمت #اول
باز خوانی انتقادی عملکرد #امت_حزب_الله در بزنگاه های سیاسی و انتخابات های جمهوری اسلامی وبررسی چالش های پیش روی #امت_حزب_الله

1)نداشتن هویت مشخص ومستقل:
امت حزب الله به دلیل سیر تحول معرفتی ای که در این چند سال برای آن به وجود امده است هویت مستقل خود را به طور کامل از دست داده است .طرحی که از دهه 70 برای تبدیل شدن امت حزب الله به پیاده نظام جناح راست پیگیری شد والبته در سال 84 با حضور محمود احمدی نژاد کمی به سرانجام رسیدن این طرح به تعویق افتاد ،امروز در 30 اردیبهشت 96 که این مطلب نوشته میشود به طور کامل به سرانجام رسیده است.
در همین انتخابات ما دیدیم که با طراحی بسیار منسجمِ اصولگرا _امنیتی ها همه جریانات حزب الله بعد از یک حرکت بسیار نرم ودقیق که از اردیبهشت سال 90 شروع شد توانستند همه افراد مستقلی که هویتی برای خود قائل بودند را به زیر پرچم وحدت بیاورند ،وامروز همه جریاناتی که روز ی امید میرفت بتوانند با حرکتی حق طلبانه زیر میز اشراف بزنند وارد جرگه اصولگرایی وتبدیل شدن به یک بالِ الیگارشی شده اند .از این افراد وگروه ها میتوان به عنوان مثال به سعید جلیلی،حمید رسایی جنبش دانشجویی حزب الهی (بسیج های دانشجویی،دفتر تحکیم وحدت وغیره) اشاره کرد.

2)تصور عدم صداقت در مبارزه توسط حزب الهی ها از سوی مردم:
مردم وقتی میبینند کاندیدای جریان حزب الله دست فردی را که فساد آن در مجموعه زیر نظرش برای همگان واضح می باشد را به عنوان فردی مبارز وانقلابی بالا می بردو درمناظرات همه جناح راست واصولگراها با هم هم تیمی شده اند علیه تیم اصلاح طلبان به عدم صداقت گفتار وکردار حزب الهی هاوکاندیدشان پی میبرند

3)عدم مرزبندی شفاف با اصولگرا ها وجناح راستی ها:
یکی دیگر از آفت هایی که جریان حزب الله باید تکلیف خود را با آن مشخص کند جریان منحط اصولگرایی هست.جوانان آرمان خواهی که دل درگرو انقلاب اسلامی دارند اما با این جریان مرز بندی ندارند واین جریان بر امت حزب الله سیطره معرفتی دارد مطمئنا نمی توانند جایگاهی بین مردم پیدا کنند وهویت مستقل خودشان را معرفی کنند.و از انجایی که اصولگراها وجناح راستی ها به هر دلیلی که بیان آن در این مجال نمیگنجد از نظر مردم به درستی از اصلی ترین مسببان وضع موجودند پس مرزبندی با آن ها برای ادامه راه امت حزب الله واجب عینیست.

4)عدم اعتقاد جدی وواقعی به مردم:
هرچند در درون گروه موسوم به حزب الهی ها عده ای هرچند محدود هستند که به محوریت مردم در انقلاب اسلامی ویوم الله بودن روز تجلی اراده های آن ها اعتقاد دارند ولی اکثریت این جبهه به دلیل انحراف معرفتی ای که در دهه 70 با سیطره گفتمان امنیت و دهه 80 با سیطره گفتمان ولایت برای آن ها به وجود آمده نمیتوانند رابطه خود را با مردم مشخص کنند وبه مردم به صورت موجوداتی نگاه میکنند که چیزی از واقعیانت موجود نمیفهمند ووظیفه هدایت مردم به گردن امت حزب الله می باشد.
برای پیوستن به سیل مردم باید حزب الهی ها نسبت خود را با مقوله ای به نام جمهوریت و نقش مردم مشخص کنند.

5)شیفت از گفتمان اصیل انقلاب اسلامی یعنی عدالت_آزادی به گفتمان ولایت_امنیت
سیل عظیم توده های مردم در بهمن 57 خواهان عدالت و آزادی در همه شئون بودند،اما به مرور زمان با سیطره معرفتی جناح راست وکسانی که به آرمان های اصیل 57 اعتقادی نداشتند بر امت حزب الله یک شیفت گفتمانی در امت حزب الله به وجود آمد و عدالت جای خود را به امنیت و جمهوریت وآزادی جای خود را به ولایت دادند.هرچند قوام ولایت و امنیت در آرائ انقلابیون 57 به همین برقراری عدالت وامنیت بود ولی حزب الهی ها با این شیفت گفتمانی کم کم راه خود را از مردم دور کردند.برای بازگشت به همان جریان سازان بهمن 57 باید عدالت وآزادی دوباره جای خود را در نظام معرفتی امت حزب الله پیدا کنند.
#صاد_الف_بیداد

@moqsetin
https://telegram.me/daaarvag
یکی از سخنرانی های بسیار خوب درباره انتخابات و امکان سیاست در ایران
"خواستگاه جمهوریت در نظام سیاسی ایران و گفتمان حضرت امام"
پیشنهاد میکنم حتما گوش کنید.
در باب انتخابات 96
با کمی تاخیر مینویسم تا با آرامش بیشتری خوانده شود.

حس این روزهای من مثل وقتهایی است که پرسپولیس در برابر استقلال میبازد!
این حس ناشی از این است که این انتخابات را از مدتها پیش یک "بازی" تحلیل میکردم. یک "دربی" حساس جناحی-امنیتی...

ناراحتی امروز من، اگر بتوان اسمش را ناراحتی گذاشت،
ناراحتی از باخت در یک بازی است...
یک بازی که بازی من نیست و من صرفا تماشا چی و تشویق کننده و هوادارم.
در بازی بزرگان! "جوان مومن انقلابی" نقشش توپ جمع کن، تماشاچی، فریاد زن، کتک خور و چیزی شبیه این است. تازه هزینه ی دیدن بازی را هم باید پرداخت کند...
نهایتا او را در حد لیدری که توی وووزلا میدمد یا طبل میکوبد یا حنجره اش را پاره میکند تا هیجان بازی زیاد شود، بازی میدهند.
"جوان مومن انقلابی" در هر دو جناح "اصول گرا" و "اصلاح طلب" همین وضع را دارد.

آری
به یک معنای راهبردی
-اگرچه در متن بازی نبودیم-
ما و همه ی مردم در این بازی برده ایم.
مردم که مدتها است آموخته اند،
اگر نسل نو انقلابی هم آموخته باشد که باید از اصول گرایی و اصلاح طلبی (به معنای حزبی آن) فاصله بگیرد،
همانطور که ماهها پیش نوشتم،
این "فهم" همان پیروزی بزرگ در انتخابات است.
همان که رهبری فرمودند.

روی سخن من اصلا با امثال جمنا و شیوخ ریش سفید و امنیتی های دلسوز آشفته ی اصولگرا،
یا با امثال بازیگران اصلی جریان امید و اعتدال و شیخ تکرار مکررات و دیگر شیوخ فرصت طلب اصلاح طلب،
یا حتی با بهاری های زیرکِ زیر و رو کش
نیست،
آنها دارند بازی میکنند،
طبیعی است،
گاهی میبرند، گاهی میبازند.

سحن من نقد درون گفتمانی "جوان مومن انقلابی" است.
تا کی باید چوب
تحجر،
مصلحت اندیشی های بی مورد،
فساد گسترده ی ساختاری،
ناکارآمدی،
چشم تنگی،
کم صبری،
و تحلیل های آبکی
اصولگرایی را بخورد؟

تا کی باید از پلشتی اصولگرایی -به معنای سیاسی آن- به دامان پر از خار اصلاح طلبی یا به بازی پیچیده ی بهاری ها پناه ببرد؟
تا کی باید این عدم اعتماد به نفس، از او، تنها بدنه ی رای ناکارآمدی بسازد که به راحتی معامله شود؟
تا کی باید در ویرانه ی اصول گرایی و اصلاح طلبی و بهاری زندگی کند مبادا که بیرون از این ویرانه ها طعمه گرگ شود؟
گرگ در خانه است! چرا باید گرگ را بزغاله شمرد و طهارت باطنش را استصحاب کرد!؟

من و دوستان انقلابی ام ،
موسیقی را میشناسیم ولی به خاطر یک اصولگرای متحجر احمق متهم به مخالفت با هنریم!
معتقدیم امربه معروف و نهی از منکر اولا ربطی به حجاب ندارد ولی به خاطر طرح "گشت ارشاد" یک گروه اصولگرای دیگر متهم به سلب آزادی های مردم هستیم!
دغدغه اول مان برگزاری کرسی های آزاد اندیشی است اما به خاطر رفتار امنیتی یک دسته اصول گرای کوته فکر دیگر متهم به انجماد میشویم!
عاشق مردمیم، اما به خاطر رفتار متکبرانه، نگاه فرعونی و ضرب و شتم مردم توسط اصولگرایانی دیگر، متهم به دشمنی با مردمیم!
اهل مطالعه و داستان و رمان و شعریم، اما به خاطر یک اصولگرای خشک مغز بی هنر متهم به جهل و تحجر شده ایم!
اعتقادمان به مردم سالاری از دین مان برخاسته است اما به خاطر تفقه نمایی عده ی دیگری از اصولگرایان متهم به استبدادطلبی هستیم!
درسخوانیم اما به خاطر یکی دیگرشان که سوادش به دماغش نمیرسد ولی گنده دماغ ترین آدمها است متهم به بی سوادی میشویم!

و هزار درد دیگر ...
که از شباهت چهره مان با اصولگرایان
میکشیم!

این انتخابات به من می آموزد: نباید از اصولگرایی رد شد...
باید با اصولگرایی - به معنای سیاسی آن - به مبارزه پرداخت.
مبارزه ای که مردم آن را شروع کرده اند...
و امروز
جوان مومن انقلابی
به نام انقلاب خمینی
باید عَلَم این مبارزه را
عَلَم مبارزه با "تحجر" را
روشن ضمیر و آگاه
خود به دوش بکشد.

مصطفی جلالی
@mohakamjalali

https://telegram.me/daaarvag
🔴دو خاطره از منصور نظري ، شاعر آزاده ی مبارز فساد

🔴ظلم کردن به نام دین

منصور نظري، شاعر عدالتخواه وآزاده ايست كه از سال ٨٥ دست تقدير قرعه كار را بنام او ميزند تا در اين ده سال رسوا كننده ي جريان زر و زور و تزوير در قوه قضاييه باشد!

به نام دين بر مردم ظلم كردن يعني چه؟
جلسه اي بود با حضور برخي از فعالين مبارزه با فساد و اقاي منصور نظري آمده بودند تا از پرونده هاي فسادي كه در دادگستري دو استان اصفهان و چهارمحال رسيدگي كرده بودند، بگويند ...
دوسال بود كه حكم حبس ايشان به جرم عدالتخواهي و امر به معروف امده بود و ايشان متواري بودند تا بتوانند فرياد مظلومانه ي آن مادر شهيد شهركردي و ديگر مظلومان شهركرد را به گوش مسئولين برسانند.
یکی از دوستان ایشان ميگفت: با هزاران زحمت مستندات فساد معاون دادگستري را به دفتر اقاي اژه اي رساندم و خوشحال بوديم از اينكه پرونده به دفتر اژه اي و مراجع مربوطه رسيده و پيگيري ميشود! اما بعد از گذشت دو هفته گوشي ام زنگ خورد و ديدم همان معاون دادگستري شهركرد (كه مستندات پرونده هاي ايشون رو ارائه داده بودم به دفتر اقاي اژه اي) پشت خط هستند، تعجب كردم نمي دانستم كه شماره مرا از كجا اورده ؟!
تعجبم صد برابر شد، ان زمان كه گفت هر چه كه درباره من برده اي تهران و تحويل معاون اقاي اژه اي دادي، يك نسخه اش دست خودم رسيده (بله ! پرونده را از دادگستري تهران ارجاع داده بودند به شخص متهم فساد كه خودش پرونده خود را بررسي كند) و تو كه ميخواستي امر به معروف كني اول مي امدي به خودم ميگفتي !
وقتي ایشان اين وقايع رو شرح ميداد اينجا بود كه فهميدم كه به نام دين ظلم كردن يعني چه؟!

يك جاي ديگر هم در داستان نظري كه فهميدم به نام دين ظلم كردن يعني چه ؟!
آقاي نظري تعريف ميكرد كه مبلغ بيست و يك ميليون پانصدهزار تومان قاضي رشوه ميخواست ، پرسيدم بيست ميليون مشخص است، ان يك و نيم ميليون چيست ، قاضي گفت هزينه حج يكي از بزرگان است

https://telegram.me/daaarvag