#ارسالی_از_شما
باغ گل.
به خامه ی محمد شيباني ( نیلوفر آبی).
سر آغاز گل ها تویی تو. شباهنگام که مرغ شباويز به شوق روی تو نغمه ساز کند، دستان باغبان و جوی آب و اشک چشم، پژواک صدای منقوش به حنجره ی موذن زاده اردبیلی، وای نام معشوق در هوا موج می زند، حضرت
مرغ شب، گل بر سر سجاده ی شوق به نماز ایستاده است، نام معشوق در چار گوشه ی باغ طنین انداز شده است. گل سوری رخساره تو، رخساره ی من چه؟!
رخساره ی تو طعم یک قبیله ره حجاز و آسمان می دهد نسیم، زلف آشفته ی تو را لای چهارده هجای قرون همیشه تکرار می کند. کعبه بی تاب تو شد از عاشقی، نوای شور، فصل شیدایی من است. دستان این توتم پرست، شب را مضراب مضراب خلوت خویش کرده است. اینک خداوند پیر و فرزانه ی این بوستان می داند که صورت تو، حضرت گل، ره کیمیا ی سیرت را طی می کند. لاله باز با رخساره ارغوانی و لا تحسین الذين قتلوا.... را تکرار می کند. حضرت لاله، عاشق این آیه است که؛ ز چشمان تو اسرار چینم. صدای پاک و نفیس مرغ شباويز بر عود خلوتم چنگ می زند. خسرو و چرخ چنبری، صدای شیرین می آید ای در رکاب تو، آرزوهای بزرگ، کودک شده، فرهاد کو؟!
امیر به سلامت، خبر آمد که سومنات و معبد بهار تشنه ی یک فتح نامه غرا هستند و غازی خراسان بزرگ ( محمود بن سبکتکین) به فکر تبسم بر گوشه ی لبان شماست.
بغداد و بازار برده فروشان مدت هاست کساد شده است فتح او اسباب رونق و فرخندگیست. این پیش قراولان روزهای بر باد رفته تو هستند که امروز لب فرو بسته اند و آسيمه سر، سر به خاک فرو برده اند و دل به خامه ام
بسته اند. بگذار بروم، من امشب می خواهم سوسن را لحظه لحظه زیارت کنم در این کوچه ی جا مانده از غوغا. یک چکامه بخوان. صدای لبیک لبیک بر فرا زمان سایه افکنده است. ابو حامد غزالی هم که به چهره تو ای سوسن نگاه کرد، خوب گوش بده، در این نیمه شب، آرام در نظاميه بغداد را بست و تارک شکوه همیشگیش شده است. دریا در سواد قلم نگنجد. اشک بر ديدگان سعدی، غريبانه می چکد خال رخساره خوبان نقره داغش کرده است جانا حرفی رقم بزن به کنایه صبح سبحان الله گویان پارسیان. جز سرشگ فاخر و اسرار تو، ره دیگر، ره حرامیان است و من مسافر حجاز تو هستم. باز،یک رباعی ز لعل و نرگس تو خریده شد و طواف تو، مقبول مرغ بلند پرواز اندیشه شد.
پشت این باغ، دجله، زکات ستان شده است. صدای
شیهه ی اسبان، توفان را لال کرده است ای معجزه خدا، این بازار سال ها طعم و بوی عطر به خود ندیده است، عطار خلوتیان ما همدیگر را حسب اسرار پیشانی نوشت خوب می شناسیم خوب خوب. عطر از تو، جان از تو، مشتری از تو. من آخرین حنجره ی باغ گل سرخم، باغ از من، راز از من. آری تبسم شیرین تو اینک، مرغ شب را ناب ترین عطر قمصر خلوتم کرده است آن نیز از تو.
والسلام علی من اتبع الهدي.
باغ گل.
به خامه ی محمد شيباني ( نیلوفر آبی).
سر آغاز گل ها تویی تو. شباهنگام که مرغ شباويز به شوق روی تو نغمه ساز کند، دستان باغبان و جوی آب و اشک چشم، پژواک صدای منقوش به حنجره ی موذن زاده اردبیلی، وای نام معشوق در هوا موج می زند، حضرت
مرغ شب، گل بر سر سجاده ی شوق به نماز ایستاده است، نام معشوق در چار گوشه ی باغ طنین انداز شده است. گل سوری رخساره تو، رخساره ی من چه؟!
رخساره ی تو طعم یک قبیله ره حجاز و آسمان می دهد نسیم، زلف آشفته ی تو را لای چهارده هجای قرون همیشه تکرار می کند. کعبه بی تاب تو شد از عاشقی، نوای شور، فصل شیدایی من است. دستان این توتم پرست، شب را مضراب مضراب خلوت خویش کرده است. اینک خداوند پیر و فرزانه ی این بوستان می داند که صورت تو، حضرت گل، ره کیمیا ی سیرت را طی می کند. لاله باز با رخساره ارغوانی و لا تحسین الذين قتلوا.... را تکرار می کند. حضرت لاله، عاشق این آیه است که؛ ز چشمان تو اسرار چینم. صدای پاک و نفیس مرغ شباويز بر عود خلوتم چنگ می زند. خسرو و چرخ چنبری، صدای شیرین می آید ای در رکاب تو، آرزوهای بزرگ، کودک شده، فرهاد کو؟!
امیر به سلامت، خبر آمد که سومنات و معبد بهار تشنه ی یک فتح نامه غرا هستند و غازی خراسان بزرگ ( محمود بن سبکتکین) به فکر تبسم بر گوشه ی لبان شماست.
بغداد و بازار برده فروشان مدت هاست کساد شده است فتح او اسباب رونق و فرخندگیست. این پیش قراولان روزهای بر باد رفته تو هستند که امروز لب فرو بسته اند و آسيمه سر، سر به خاک فرو برده اند و دل به خامه ام
بسته اند. بگذار بروم، من امشب می خواهم سوسن را لحظه لحظه زیارت کنم در این کوچه ی جا مانده از غوغا. یک چکامه بخوان. صدای لبیک لبیک بر فرا زمان سایه افکنده است. ابو حامد غزالی هم که به چهره تو ای سوسن نگاه کرد، خوب گوش بده، در این نیمه شب، آرام در نظاميه بغداد را بست و تارک شکوه همیشگیش شده است. دریا در سواد قلم نگنجد. اشک بر ديدگان سعدی، غريبانه می چکد خال رخساره خوبان نقره داغش کرده است جانا حرفی رقم بزن به کنایه صبح سبحان الله گویان پارسیان. جز سرشگ فاخر و اسرار تو، ره دیگر، ره حرامیان است و من مسافر حجاز تو هستم. باز،یک رباعی ز لعل و نرگس تو خریده شد و طواف تو، مقبول مرغ بلند پرواز اندیشه شد.
پشت این باغ، دجله، زکات ستان شده است. صدای
شیهه ی اسبان، توفان را لال کرده است ای معجزه خدا، این بازار سال ها طعم و بوی عطر به خود ندیده است، عطار خلوتیان ما همدیگر را حسب اسرار پیشانی نوشت خوب می شناسیم خوب خوب. عطر از تو، جان از تو، مشتری از تو. من آخرین حنجره ی باغ گل سرخم، باغ از من، راز از من. آری تبسم شیرین تو اینک، مرغ شب را ناب ترین عطر قمصر خلوتم کرده است آن نیز از تو.
والسلام علی من اتبع الهدي.
#ارسالی_از_شما
اشک معشوق
به خامه ی محمد شيباني ( نیلوفر آبی)
مدیر گروه معظم زیتون
در خلوت نازم کسی قدم نگذاشت و نخواهد گذاشت. این نداي کبریایی، تمام تار و پود عشاق ناب را سوزاند هر کدام ني هفت بند شدند. بند اولش شد حضرت ابوالحسن، انا نقطه تحت البا.
یا ابوالحسن، ویژگی مومنان را بگو، این صدای همام است که مشتاق شنیدن پاسخ است، سکوتی لبریز از جبر و اختيار در سیمای مبارک حضرت حیدر کرار نمایان شد همام بر سوال اصرار و حضرت نیز، نظاره گر امواج اسرار پیشانی نوشت ها، اصرار کار خود را می کند و چشمه به سخن پنجره می گشاید هنوز دقایقی نگذشته که صفیر سیمرغ کار خودش را می کند و ناگه همام از آشیان خاکی سوی افلاکیان پر می کشد.
مگر نگفتم حدیث معاشقگی پیش مکش، ای موسی صاحب کرامت، کوه به رقص آمد اینک، فصل شیدایی رسید.
ای کنایه ی سکر معاشقگی من مسیح ناز، زمین لبریز سرما بود عطر بهار وجود تو سام بن نوح را پس از دو هزاره دوباره زنده کرد. لای اوراق مبین، خال بنیامین، چاه و یوسف صدیق دوباره نمایان شد ، ای زليخا دست از دامن یوسف بردار، این صدای یعقوب پسر اسحاق است که ز ملک کنعان می آید به گوش.
من غلام توام ای ایاز، منم سلطان محمود غزنوی، هان درست است این صدای سلطانی است که به نمی ( ایاز) زانو زده است، ای شه مات شده، در پای بیدقی اکنون. امیران و سرهنگ زادگان از شنیدن نام تو بر خویش
می لرزند و تو بی تابی چنین .
تو اینک آواره از قصری با آنکه در قصری زليخا و شلاق ها نیز پیراهن یوسف را به استخوان پیوند زدند، نک ترنج حرفی برای انگشت ابهام باقی نگذاشت.
همه خلایق در لای امواج عادت و رسم، فرس به سوی پایان چه رهوار راندند و می رانند.
خبر آمد نیمه شب توتم یک عاشقی جان داده است چه صبح لبریز از شقایقی در یک قبیله یک تا به پا شده است. آسيمه سر شد، عاشق تیر خورده زین خبر، تو از خلوت یکتا چه می دانی؟! ای خمیده لای دستان کفاش و نانوا و قصاب.
عشقه!!! ای سکوت لبریز از بازار قونیه، اینک شمس تبریزی کجاست؟!!! از اين بازار ( بازار قونیه) فقط یک تاجر گذشت و طاق این بازار بی طاق شد، تو تاجر خسران
دیده ی عمر در کدام بازار گرفتار کدام طراری شدی که سر بی کله شدی؟!
صدای کودکان مکتب می آید به گوش، گوش ها هجا هجا الفبا نیوشند. هان قیس بن عامر ( مجنون) از قبیله نوفلیان پا به مکتب گذاشت، ليلي!!! مکتب من را از رونق تو انداختی.
نیک نظاره کن مجنون از راه رسید دو عشقه در قاب زمان جا مانده است چشم تو سواد من و شوق تو معلم و نگار من، این بود ره آورد دیدار ليلي و مجنون در روزی که همگی تعلیم عقل می دیدند. هان مجنون می خندد و ليلي سکوت می کند باد مکتب و معلم و شاگردان و همه و همه را با خود برده است به جز این دو يار مکتب خانه را.
ني نامه ی هجده ساله چو به اوج شکوه رسید مردی رسته از صلصال با نفیس ترین اندیشه در قاب رباعی، نیشابور را یک کمان از از ثری به ثریا رساند.
آری این یک خط از نمط اشک معشوق بود و حمیدی شیرازی نیز مرثیه ی گوی مرگ قو خویشتن خویش است تا محرم این دفتر که باشد و چه باشد.
والسلام علی من اتبع الهدي.
اشک معشوق
به خامه ی محمد شيباني ( نیلوفر آبی)
مدیر گروه معظم زیتون
در خلوت نازم کسی قدم نگذاشت و نخواهد گذاشت. این نداي کبریایی، تمام تار و پود عشاق ناب را سوزاند هر کدام ني هفت بند شدند. بند اولش شد حضرت ابوالحسن، انا نقطه تحت البا.
یا ابوالحسن، ویژگی مومنان را بگو، این صدای همام است که مشتاق شنیدن پاسخ است، سکوتی لبریز از جبر و اختيار در سیمای مبارک حضرت حیدر کرار نمایان شد همام بر سوال اصرار و حضرت نیز، نظاره گر امواج اسرار پیشانی نوشت ها، اصرار کار خود را می کند و چشمه به سخن پنجره می گشاید هنوز دقایقی نگذشته که صفیر سیمرغ کار خودش را می کند و ناگه همام از آشیان خاکی سوی افلاکیان پر می کشد.
مگر نگفتم حدیث معاشقگی پیش مکش، ای موسی صاحب کرامت، کوه به رقص آمد اینک، فصل شیدایی رسید.
ای کنایه ی سکر معاشقگی من مسیح ناز، زمین لبریز سرما بود عطر بهار وجود تو سام بن نوح را پس از دو هزاره دوباره زنده کرد. لای اوراق مبین، خال بنیامین، چاه و یوسف صدیق دوباره نمایان شد ، ای زليخا دست از دامن یوسف بردار، این صدای یعقوب پسر اسحاق است که ز ملک کنعان می آید به گوش.
من غلام توام ای ایاز، منم سلطان محمود غزنوی، هان درست است این صدای سلطانی است که به نمی ( ایاز) زانو زده است، ای شه مات شده، در پای بیدقی اکنون. امیران و سرهنگ زادگان از شنیدن نام تو بر خویش
می لرزند و تو بی تابی چنین .
تو اینک آواره از قصری با آنکه در قصری زليخا و شلاق ها نیز پیراهن یوسف را به استخوان پیوند زدند، نک ترنج حرفی برای انگشت ابهام باقی نگذاشت.
همه خلایق در لای امواج عادت و رسم، فرس به سوی پایان چه رهوار راندند و می رانند.
خبر آمد نیمه شب توتم یک عاشقی جان داده است چه صبح لبریز از شقایقی در یک قبیله یک تا به پا شده است. آسيمه سر شد، عاشق تیر خورده زین خبر، تو از خلوت یکتا چه می دانی؟! ای خمیده لای دستان کفاش و نانوا و قصاب.
عشقه!!! ای سکوت لبریز از بازار قونیه، اینک شمس تبریزی کجاست؟!!! از اين بازار ( بازار قونیه) فقط یک تاجر گذشت و طاق این بازار بی طاق شد، تو تاجر خسران
دیده ی عمر در کدام بازار گرفتار کدام طراری شدی که سر بی کله شدی؟!
صدای کودکان مکتب می آید به گوش، گوش ها هجا هجا الفبا نیوشند. هان قیس بن عامر ( مجنون) از قبیله نوفلیان پا به مکتب گذاشت، ليلي!!! مکتب من را از رونق تو انداختی.
نیک نظاره کن مجنون از راه رسید دو عشقه در قاب زمان جا مانده است چشم تو سواد من و شوق تو معلم و نگار من، این بود ره آورد دیدار ليلي و مجنون در روزی که همگی تعلیم عقل می دیدند. هان مجنون می خندد و ليلي سکوت می کند باد مکتب و معلم و شاگردان و همه و همه را با خود برده است به جز این دو يار مکتب خانه را.
ني نامه ی هجده ساله چو به اوج شکوه رسید مردی رسته از صلصال با نفیس ترین اندیشه در قاب رباعی، نیشابور را یک کمان از از ثری به ثریا رساند.
آری این یک خط از نمط اشک معشوق بود و حمیدی شیرازی نیز مرثیه ی گوی مرگ قو خویشتن خویش است تا محرم این دفتر که باشد و چه باشد.
والسلام علی من اتبع الهدي.
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#ارسالی_از_شما
فیلم شماره (4) از روشی که برای برجسته کاری روی مس انجام می دهم
«دور گیری و چروک گیری»
@kar_v_fanavari
حسین کاظمی دبیر کار و فناوری_بازنشسته
کانال فرهنگیان
@channelfarhangiyan
فیلم شماره (4) از روشی که برای برجسته کاری روی مس انجام می دهم
«دور گیری و چروک گیری»
@kar_v_fanavari
حسین کاظمی دبیر کار و فناوری_بازنشسته
کانال فرهنگیان
@channelfarhangiyan
#ارسالی_از_شما
رنج نامه.
به خامه محمد شيبانی.
مدیر گروه معظم زیتون.
ویژه نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی.
در دنیا ی مدرن امروز، پرداخت مالیات جز امور لاینفک و فرهنگ اجتماعی شده است.
اما مرجع مالیات گیرنده ( دولت) موظف و مکلف است که به مودی ( مالیات دهنده) پاسخ شفاف، قانع کننده، مستند به آمار ارايه دهد که مالیات گرفته شده، کجا صرف شده است یا سرمایه شده و از انتفاع آن چه عاید مودی می شود.
به عنوان مثال :
یک میلیون نفر (1/000/000) معلم با متوسط مالیات 50000 (پنجاه هزار تومان) با میانگین ماهیانه مالیات پنجاه میلیارد تومان یا بیشتر یا کمتر.
سوالی که پیش روی مودی هست اين است :
این مقدار مالیات یا بیشتر یا کمتر کجا هزینه
می شود؟!
چرا پول معلم می بایست به جیب مربی یا سرمربی تیم فوتبال ریخته شود ؟!
آقای حسن فریدون( روحانی) ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران
بنده حاضر نیستم پول مالیات بنده را به پشت توپ ببندید
پول مالیات بنده را استخر شنا بساز، کارگاه تولیدی بساز نه در جیب مربی و سرمربی تیم فوتبال بریز.
پول مالیات معلم را خرج آموزش کن به حساب معلم
در مانده در سیستان و بلوچستان بریز. به حساب و در مسیر مدارس یخ زده در روستاهای فراموش شده درکردستان هزینه کن
مگر قرار است ک ما چقدر کوتاه نظرانه فکر کنیم، ما انسان هستیم.
بچه های مردم بخاطر فقر با شکم گرسنه و با گرسنگی به مدرسه می آیند!!!
نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی شما بروید مجلسهای کشورهای اروپا را نگاه کنید صندلی های آنان مثل صندلی های اتوبوس شرکت واحد است مثل مسافران مترو کنار هم می نشینند
با من بیایید وضع روزگار آموزش را سر بزنيد، معلم مستاصل شده، پول مردم را خرج مردم کنید، امروز شبکه های اجتماعی مثل آفتاب همه شما را در مقابل مردم گذاشته است
از نداری و شدت فقر، مردم تهیدست تو صف گوشت یخ زده مثل فلک زده ها از اول صبح در صف انتظار هستند تا شاید فرزندان معصوم خود را سیر کنند
آقای روحانی زن و بچه شما مفهوم گرسنگی را
می دانند؟!!! خانه شما کجاست؟! ماشین شما چه هست؟!
نمایندگان ملت شما چه؟! زن و بچه های شما گرسنگی را لمس می کنند؟! فرزندان شما با گرسنگی به سمت مدرسه می روند؟!
الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم.
نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی اگر عدالت را رها کردید یا رها کنید یا رها کرده باشید بدون هیچ تعارفی مغضوب ملت خواهید شد و مطرود قلب ها. برويد توصیف ذو النورین را از نهج البلاغه بخوانید.
مردم متوسط، فقیر شدند و مردم تهیدست شبیه اشک یخ زده.
به خدا قسم
تمامی شما اگر می توانید و مشمول ملاحظه و مصلحت شوید و فکری عاجل در جهت رفع تظلم هاي حاصل از فقر نکنید هرگز بخشیده نخواهید شد زیرا شما نماینده ملت هستید.
آری عقاب مرگ به شکار، شب و روز مشغول است، دکتر و وزیر و.... نمی شناسد.
عموم ملت به خصوص اقشار متوسط و ضعیف در این روزها نان در خون فرو می برند.
راستی
از آشپزخانه مجلس چه خبر؟!
نان سبزی و ماست پیدا می شود؟!
نان سیب زمینی با نمک چی پیدا می شود؟!
در این روزها ی تلخ و جآنکاه که بر اقشار مستضعف مثل شلاق و سرما می گذرد، اگر سيد حسن مدرس یا مرحوم طالقانی در مجلس بود آنان چه می کردند ؟!
دست در گوش هايش می گذاشتند ؟! خود را به ندیدن و نشنیدن می زدند ؟!
جوابش مشخص است.
انتظار این است که مجلس تمام قامت منافع ملت را سرلوحه برنامه ها و تصمیم های کلان کند.
مردم بیدار هستند.
انتظار این است ؛که قلم و زبان و اراده و همت تمامی شما خوبان معطوف به ملت باشد فقط ملت.
والسلام علی من اتبع الهدي.
رنج نامه.
به خامه محمد شيبانی.
مدیر گروه معظم زیتون.
ویژه نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی.
در دنیا ی مدرن امروز، پرداخت مالیات جز امور لاینفک و فرهنگ اجتماعی شده است.
اما مرجع مالیات گیرنده ( دولت) موظف و مکلف است که به مودی ( مالیات دهنده) پاسخ شفاف، قانع کننده، مستند به آمار ارايه دهد که مالیات گرفته شده، کجا صرف شده است یا سرمایه شده و از انتفاع آن چه عاید مودی می شود.
به عنوان مثال :
یک میلیون نفر (1/000/000) معلم با متوسط مالیات 50000 (پنجاه هزار تومان) با میانگین ماهیانه مالیات پنجاه میلیارد تومان یا بیشتر یا کمتر.
سوالی که پیش روی مودی هست اين است :
این مقدار مالیات یا بیشتر یا کمتر کجا هزینه
می شود؟!
چرا پول معلم می بایست به جیب مربی یا سرمربی تیم فوتبال ریخته شود ؟!
آقای حسن فریدون( روحانی) ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران
بنده حاضر نیستم پول مالیات بنده را به پشت توپ ببندید
پول مالیات بنده را استخر شنا بساز، کارگاه تولیدی بساز نه در جیب مربی و سرمربی تیم فوتبال بریز.
پول مالیات معلم را خرج آموزش کن به حساب معلم
در مانده در سیستان و بلوچستان بریز. به حساب و در مسیر مدارس یخ زده در روستاهای فراموش شده درکردستان هزینه کن
مگر قرار است ک ما چقدر کوتاه نظرانه فکر کنیم، ما انسان هستیم.
بچه های مردم بخاطر فقر با شکم گرسنه و با گرسنگی به مدرسه می آیند!!!
نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی شما بروید مجلسهای کشورهای اروپا را نگاه کنید صندلی های آنان مثل صندلی های اتوبوس شرکت واحد است مثل مسافران مترو کنار هم می نشینند
با من بیایید وضع روزگار آموزش را سر بزنيد، معلم مستاصل شده، پول مردم را خرج مردم کنید، امروز شبکه های اجتماعی مثل آفتاب همه شما را در مقابل مردم گذاشته است
از نداری و شدت فقر، مردم تهیدست تو صف گوشت یخ زده مثل فلک زده ها از اول صبح در صف انتظار هستند تا شاید فرزندان معصوم خود را سیر کنند
آقای روحانی زن و بچه شما مفهوم گرسنگی را
می دانند؟!!! خانه شما کجاست؟! ماشین شما چه هست؟!
نمایندگان ملت شما چه؟! زن و بچه های شما گرسنگی را لمس می کنند؟! فرزندان شما با گرسنگی به سمت مدرسه می روند؟!
الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم.
نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی اگر عدالت را رها کردید یا رها کنید یا رها کرده باشید بدون هیچ تعارفی مغضوب ملت خواهید شد و مطرود قلب ها. برويد توصیف ذو النورین را از نهج البلاغه بخوانید.
مردم متوسط، فقیر شدند و مردم تهیدست شبیه اشک یخ زده.
به خدا قسم
تمامی شما اگر می توانید و مشمول ملاحظه و مصلحت شوید و فکری عاجل در جهت رفع تظلم هاي حاصل از فقر نکنید هرگز بخشیده نخواهید شد زیرا شما نماینده ملت هستید.
آری عقاب مرگ به شکار، شب و روز مشغول است، دکتر و وزیر و.... نمی شناسد.
عموم ملت به خصوص اقشار متوسط و ضعیف در این روزها نان در خون فرو می برند.
راستی
از آشپزخانه مجلس چه خبر؟!
نان سبزی و ماست پیدا می شود؟!
نان سیب زمینی با نمک چی پیدا می شود؟!
در این روزها ی تلخ و جآنکاه که بر اقشار مستضعف مثل شلاق و سرما می گذرد، اگر سيد حسن مدرس یا مرحوم طالقانی در مجلس بود آنان چه می کردند ؟!
دست در گوش هايش می گذاشتند ؟! خود را به ندیدن و نشنیدن می زدند ؟!
جوابش مشخص است.
انتظار این است که مجلس تمام قامت منافع ملت را سرلوحه برنامه ها و تصمیم های کلان کند.
مردم بیدار هستند.
انتظار این است ؛که قلم و زبان و اراده و همت تمامی شما خوبان معطوف به ملت باشد فقط ملت.
والسلام علی من اتبع الهدي.
#ارسالی_از_شما
آیا تا به حال
صدای "تراول" را
در قلکها
شنیده ای؟!
صدای "پول خُرد" را
چطور؟
"علم" نیز همین گونه است!
"خرده" که باشد
سروصدا می کند...
محسن آموزگار
آیا تا به حال
صدای "تراول" را
در قلکها
شنیده ای؟!
صدای "پول خُرد" را
چطور؟
"علم" نیز همین گونه است!
"خرده" که باشد
سروصدا می کند...
محسن آموزگار
#ارسالی_از_شما
با عرض سلام وخسته نباشید من سرایدارمدرسه هستم دو شیفت کار
می کنم الان دوسال هست که فولتایم ماسرایدارهاکه دو شیفت هستیم و ندادند میخواستم ازشمادرخواست کنم صدای ماسرایدارها رابه گوش مسئولین اداره ورامین برسانید..شایدشب عیدی کاری برای ما انجام دهند.باتشکر
با عرض سلام وخسته نباشید من سرایدارمدرسه هستم دو شیفت کار
می کنم الان دوسال هست که فولتایم ماسرایدارهاکه دو شیفت هستیم و ندادند میخواستم ازشمادرخواست کنم صدای ماسرایدارها رابه گوش مسئولین اداره ورامین برسانید..شایدشب عیدی کاری برای ما انجام دهند.باتشکر
#ارسالی_از_شما :
( به مناسبت سالگرد تاسیس نهاد امور تربیتی در هشتم اسفندماه ) امورتربیتی حاصل فکروتلاش مردان بزرگی همچون شهیدان رجایی و باهنربود،البته درآن زمان به کارگیری نیروهای دلسوزوعلاقه مندبه ارزشهای اسلامی که بتواندباعشق وخلوص ازلغزش نوجوانان وجوانان باترفندهای تربیتی درتقویت باورهای دینی و اعتقادی ونشاط وخلاقیت دانش آموزان نقش به سزایی رادرمدارس ایفا کندبسیارپررنگ بود،مربیان پرورشی قطعا همسنگران معرفت ودیانت هستند،بیاییم هنوزهم فطرت پاک و خداجوی کودکان ونوجوانان رابیشترجدی بگیریم وباورداشته باشیم وآن راپایه باورهای عمیق ترفرهنگی واخلاقی قراردهیم.بیاییم برای دوستی محکم تروعمیق تربادانش آموزانمان بهتربشناسیمشان تابهترراهنمایشان باشیم،نسل امروزرامخصوصا با شکیبایی و رفتارواقعی مان برخورد کنیم تادرست وبه راستی جوانه بزنندوقامت بکشندوسربلندباشند یادمان باشدآنهاهمیشه الگوی راستین نیازضروریشان است ونبایدالگوسازی دچاررکودویا به بیراهه کشیده شود. امورتربیتی مثل قبل بایدرنگ میراث دارانبیا واسطوره های مذهب راداشته باشدصدالبته باترفندعشق وچاشنی تربیت صحیح،بایدحتی دربدترین شرایط مربیان امورتربیتی این سربازان گمنام همیشه مسلح نوآوری وخلاقیت تربیتی باشندتا چشم های خواب آلوددرمسیرچاه های زندگی را هشداردهندوفکرخوب زیستن را وخوب ماندن را به دانش آموزانمان یادبدهیم ودرآخرفراموش نکنیم اهداف تشکیل امورتربیتی حراست ازمرزهای اعتقادی وحفظ دستاوردها وارزش های انقلاب درمدارس است.با نزدیک شدن به هفته ی تربیت اسلامی وسالروز تاسیس امورتربیتی یاد کسانی که آسمانی بودندشهیدان رجایی وباهنر وهمه کسانی که ترویج فرهنگ انسان سازی کردندهمیشه به یادماندنی است،باهمه ی این مسائل بچه های امورتربیتی خداقوت،روزتان پیشاپیش مبارک...به امیداینکه همیشه تاثیرگذارباشیم. یا علی. (شعله جهانگیری،معاون پرورشی)
( به مناسبت سالگرد تاسیس نهاد امور تربیتی در هشتم اسفندماه ) امورتربیتی حاصل فکروتلاش مردان بزرگی همچون شهیدان رجایی و باهنربود،البته درآن زمان به کارگیری نیروهای دلسوزوعلاقه مندبه ارزشهای اسلامی که بتواندباعشق وخلوص ازلغزش نوجوانان وجوانان باترفندهای تربیتی درتقویت باورهای دینی و اعتقادی ونشاط وخلاقیت دانش آموزان نقش به سزایی رادرمدارس ایفا کندبسیارپررنگ بود،مربیان پرورشی قطعا همسنگران معرفت ودیانت هستند،بیاییم هنوزهم فطرت پاک و خداجوی کودکان ونوجوانان رابیشترجدی بگیریم وباورداشته باشیم وآن راپایه باورهای عمیق ترفرهنگی واخلاقی قراردهیم.بیاییم برای دوستی محکم تروعمیق تربادانش آموزانمان بهتربشناسیمشان تابهترراهنمایشان باشیم،نسل امروزرامخصوصا با شکیبایی و رفتارواقعی مان برخورد کنیم تادرست وبه راستی جوانه بزنندوقامت بکشندوسربلندباشند یادمان باشدآنهاهمیشه الگوی راستین نیازضروریشان است ونبایدالگوسازی دچاررکودویا به بیراهه کشیده شود. امورتربیتی مثل قبل بایدرنگ میراث دارانبیا واسطوره های مذهب راداشته باشدصدالبته باترفندعشق وچاشنی تربیت صحیح،بایدحتی دربدترین شرایط مربیان امورتربیتی این سربازان گمنام همیشه مسلح نوآوری وخلاقیت تربیتی باشندتا چشم های خواب آلوددرمسیرچاه های زندگی را هشداردهندوفکرخوب زیستن را وخوب ماندن را به دانش آموزانمان یادبدهیم ودرآخرفراموش نکنیم اهداف تشکیل امورتربیتی حراست ازمرزهای اعتقادی وحفظ دستاوردها وارزش های انقلاب درمدارس است.با نزدیک شدن به هفته ی تربیت اسلامی وسالروز تاسیس امورتربیتی یاد کسانی که آسمانی بودندشهیدان رجایی وباهنر وهمه کسانی که ترویج فرهنگ انسان سازی کردندهمیشه به یادماندنی است،باهمه ی این مسائل بچه های امورتربیتی خداقوت،روزتان پیشاپیش مبارک...به امیداینکه همیشه تاثیرگذارباشیم. یا علی. (شعله جهانگیری،معاون پرورشی)
#ارسالی_از_شما:
🌺... حول حالنا الی احسن الحال🌺
(تغییر کن تا تحول ایجاد کنی)
..و انتهای این قصه سرد و سفید
همیشه سبز خواهد بود
تشكرازخداوند براي بودن خوبانی چون شمادر سالي كه گذشت.
ناب ترين دعاهايم را بر تار خورشيد و عرش كبريايي به وديعه مي گذارم، تا هماي سعادت بر زندگيتان استقرار یابد.
🌺با خوبی ها و بدیها
هر آنچه کـه بود برگی دیگر از دفتر روزگار ورق خورد،
برگ دیگری از درخت زمان
بر زمین افتاد سالی دیگر گذشت
روزهایتان بهاری و بهارتان جاودانه باد
همه به شما می گویند: سال خوبی داشته باشید
ولی من به شما می گویم :
"سال خوبی را برای خودتان خلق کنید"
به فکر آمدن روزهای خوب نباشید!
آنها نخواهند آمد … به فکر ساختن باشید…
روزهای خوب را باید ساخت
آرزو می کنم بهترین معمار سال جدید باشید..🌺
باسلام، وعرض تهنیت بواسطه حلول سال ۱۳۹۸، ان شاءالله، سال تحقق آرزوها، ایصال عشق وامید وخیر و صلاح برای همه مردم عزیز وشما وخانواده گرامی تان باشد🌸🌺🥀🌹
🖊سیدعلی سیدطاهرالدینی
مدرس دانشگاه ،مشاور و روانشناس تربیتی
🌺... حول حالنا الی احسن الحال🌺
(تغییر کن تا تحول ایجاد کنی)
..و انتهای این قصه سرد و سفید
همیشه سبز خواهد بود
تشكرازخداوند براي بودن خوبانی چون شمادر سالي كه گذشت.
ناب ترين دعاهايم را بر تار خورشيد و عرش كبريايي به وديعه مي گذارم، تا هماي سعادت بر زندگيتان استقرار یابد.
🌺با خوبی ها و بدیها
هر آنچه کـه بود برگی دیگر از دفتر روزگار ورق خورد،
برگ دیگری از درخت زمان
بر زمین افتاد سالی دیگر گذشت
روزهایتان بهاری و بهارتان جاودانه باد
همه به شما می گویند: سال خوبی داشته باشید
ولی من به شما می گویم :
"سال خوبی را برای خودتان خلق کنید"
به فکر آمدن روزهای خوب نباشید!
آنها نخواهند آمد … به فکر ساختن باشید…
روزهای خوب را باید ساخت
آرزو می کنم بهترین معمار سال جدید باشید..🌺
باسلام، وعرض تهنیت بواسطه حلول سال ۱۳۹۸، ان شاءالله، سال تحقق آرزوها، ایصال عشق وامید وخیر و صلاح برای همه مردم عزیز وشما وخانواده گرامی تان باشد🌸🌺🥀🌹
🖊سیدعلی سیدطاهرالدینی
مدرس دانشگاه ،مشاور و روانشناس تربیتی
#ارسالی_از_شما:
مرکز و علت سیل
به خامه ی محمد شیبانی ( نیلوفر آبی).
مدیر گروه معظم زیتون.
بدتر از سیل دانشگاهی است که با کمترین کیفیت آموزشی بعضا مبادرت به جذب دانشجو می کند و با اغماض مدرک تحصیلی می دهد و چنین فارغ التحصیلان به واسطه نفوذ و ارتباط بر اریکه تصمیم گیری و مدیریت
می رسند و از شعور عالی،
دانش کافی و شخصیت ممتاز هویتی کمترین بهره را دارند ،هنرشان چابلوسی،فرمان بری و.... است،تنها هنرشان کسب ثروت به هر طریق ممکن است،این بزرگ ترین مصیبتی است که بر خاک ایران خیمه زده،در حاشیه روستا ها هم بعضا انواع دانشگاه ها سر بر آورده.
این قدر که مردم ایران به صدقه دادن( که در حد خود خوب است) اهمیت می دهند اگر به کتاب خواندن اهمیت بدهند قطعا ما روزگار بهتری داشتیم.
اینقدر که مردم سراغ قبور امامزادگان می روند سراغ کتابخانه ها بروند اوضاع بهتر خواهد بود.
هیچ ملتی با صدقه و توسل و یا ساده انگاری به جایی نرسیده است.
میزان اختلاس های موجود نشان داد ،پوپولیسم و عوام فریبی ملت ایران را متاسفانه با تاریخ غنی،فرهنگ فاخر،ثروت های طبیعی به قهقهرا فلاکت خواهد برد.
وقتی دولت،مجلس و مراکز
تصمیم گیری های کلان معلم،دبیر،استاد،قلم،مدرسه،دانشگاه را با کم توجهی یا بی توجهی به حال خود رها کرده، مطمئن باشیم انواع بلاهای مهلک چون شب تاریک نازا صبح، بر تار و پود آن حلقه خواهد زد. چه ما خوشمان بیاید چه بدمان بیاید.
و گرنه کشوری با این همه امکانات چرا باید بسیاری از نخبگانش جلای وطن کنند . آیا خروج نخبگان بزرگ ترین حماقت در مدیریت نیست ؟!
میزان معدل مطالعه ملت ایران در سال نزدیک به فاجعه است که خود این موضوع نیز معلول سلسله علل است.
در مملکتی که صاحبان قلم و خداوندان آموزش و آگاهی ( معلم،دبیر،استاد) در مرز فلاکت زندگی می کنند اگر هر بلایی آن را با خود ببرد نباید تعجب کرد .
والسلام و علی من اتبع الهدی.
مرکز و علت سیل
به خامه ی محمد شیبانی ( نیلوفر آبی).
مدیر گروه معظم زیتون.
بدتر از سیل دانشگاهی است که با کمترین کیفیت آموزشی بعضا مبادرت به جذب دانشجو می کند و با اغماض مدرک تحصیلی می دهد و چنین فارغ التحصیلان به واسطه نفوذ و ارتباط بر اریکه تصمیم گیری و مدیریت
می رسند و از شعور عالی،
دانش کافی و شخصیت ممتاز هویتی کمترین بهره را دارند ،هنرشان چابلوسی،فرمان بری و.... است،تنها هنرشان کسب ثروت به هر طریق ممکن است،این بزرگ ترین مصیبتی است که بر خاک ایران خیمه زده،در حاشیه روستا ها هم بعضا انواع دانشگاه ها سر بر آورده.
این قدر که مردم ایران به صدقه دادن( که در حد خود خوب است) اهمیت می دهند اگر به کتاب خواندن اهمیت بدهند قطعا ما روزگار بهتری داشتیم.
اینقدر که مردم سراغ قبور امامزادگان می روند سراغ کتابخانه ها بروند اوضاع بهتر خواهد بود.
هیچ ملتی با صدقه و توسل و یا ساده انگاری به جایی نرسیده است.
میزان اختلاس های موجود نشان داد ،پوپولیسم و عوام فریبی ملت ایران را متاسفانه با تاریخ غنی،فرهنگ فاخر،ثروت های طبیعی به قهقهرا فلاکت خواهد برد.
وقتی دولت،مجلس و مراکز
تصمیم گیری های کلان معلم،دبیر،استاد،قلم،مدرسه،دانشگاه را با کم توجهی یا بی توجهی به حال خود رها کرده، مطمئن باشیم انواع بلاهای مهلک چون شب تاریک نازا صبح، بر تار و پود آن حلقه خواهد زد. چه ما خوشمان بیاید چه بدمان بیاید.
و گرنه کشوری با این همه امکانات چرا باید بسیاری از نخبگانش جلای وطن کنند . آیا خروج نخبگان بزرگ ترین حماقت در مدیریت نیست ؟!
میزان معدل مطالعه ملت ایران در سال نزدیک به فاجعه است که خود این موضوع نیز معلول سلسله علل است.
در مملکتی که صاحبان قلم و خداوندان آموزش و آگاهی ( معلم،دبیر،استاد) در مرز فلاکت زندگی می کنند اگر هر بلایی آن را با خود ببرد نباید تعجب کرد .
والسلام و علی من اتبع الهدی.
کانال فرهنگیان
آموزش و پرورش و صحنه های تاسف بار و قابل تامل در برنامه عصر جدید: ❌ در برنامه عصرجدید که در نوروز از تلویزیون پخش می شود:از یکی از شرکت کنندگان به نام محمد که بازیگر سیرک بود و تا سال دوم دبیرستان تحصیل و بعد ترک تحصیل کرده بود پرسیدند ، نمی خواهی ادامه تحصیل…
#ارسالی_از_شما:
سلام و عرض ادب و احترام
هر چند به دلیل مشغله زیاد کاری معمولا فرصتی برای استفاده از برنامه های صدا و‌سیما را ندارم
لکن به ضرورت حضور در جمع خانوادگی یکی دو قسمت از برنامه «عصرجدید» را به نظاره نشستم.
اتفاق آن گونه رقم خورد که در یکی از این برنامه ها شرکت کننده ای حضور داشت به اسم «محمد» که ترک تحصیل کرده بود و ...
و با اصرار مجری که نمی خواهید ادامه تحصل بدهید و ...
محمد با صدایی آرام ، لکن اعتقادی مستحکم میگفت :
«نه !
نمیخواهم
چیزی تَهِش نیست .»
تشویق ها و تاییدهای زیادی هم دریافت می کرد
و البته تایید یکی از داوران که البته جناب آقای دکتر بشیر حسینی بود.
استاد عزیزی که مولف یکی از کتاب های آموزش و پرورش نیز هست .
خیلی خرسند شدم!
از اینکه این مطلب را حتی اگر بر حسب اتفاق باشد در صدا و سیما دیدم.
و صد البته انتقادات زیادی که به داوران برنامه و ... شد.
با کمال احترام به همه همکاران گرامی باید عرض کنم
بنده به شدت با «محمد» موافقم!!
که هیچ چیز در ته این سیستم آموزشی نهفته نیست!
به عنوان یک نقد درون سازمانی
به شدت اعتقاد دارم ما در خیلی از موارد مشغول اتلاف عمر بچه ها هستیم.
از شاخه نظری گرفته که با سراب دکتر و‌مهندس شدن چند صدهزار نفر را به سمت گرداب کنکور می گشانیم و در نهایت چند ده یا نهایتاً چند صد نفر خلاص شده از این بند را به نمایش عمومی در می آوریم که بقیه عُرضه نداشتند .
و
جای تاسف بیشتر آن است
که درشاخه های فنی و کاردانش هم بعضاً مشغول همین کار هستیم
اصرار بیش از حد مدیران ما در توسعه رشته هایی که کاربردی در سطح شهر ، منطقه و‌حتی کشور ندارند تنها به دلیل کمبود هزینه و راحتی در تامین امکانات مثل نیرو و فضا باعث شده صرفاً دو رشته کامپیوتر و حسابداری را از شاخه های فنی با داشتن بیش از نیمی از هنرجویان داشته باشیم
شخصاً درخصوص رشته حسابداری که عمری است در آن تحصیل ، تدریس و‌کار کردم
با آمار و‌مستندات حرف های امثال «محمد» را می توانم تایید کنم .
در سَنَد رشته حسابداری که در سایت شورای عالی آموزش و پرورش نیز قابل دسترس است
این گونه تاکید شده که
در مجموع براساس محاسبات در طی۱۰ سال آتی( ۲ سال گذشته) با احتساب رشد اقتصادی۸٪ !!! و آمار بازنشستگان رشته و ... نهایتاًبه حدود ۱۰۰/۰۰۰ حسابدار جدید احتیاج داریم .
و نکته جالب اینکه در آموزش و پرورش هر ساله ۱۰۵/۰۰۰ دیپلم حسابداری صادر می شود و در عرض ۱۰ سال ۱/۰۵۰/۰۰۰ دیپلم حسابداری
حال آنکه نهایتاً به ۱۰۰/۰۰۰ نیرو‌جدید احتیاج است !
و جمله ای که در سند نیز آمده اینکه
در بهترین حالت بیش از ۸۰٪ فارغ التحصلان در رشته خود مشغول نخواهند شد!!!!!!!
خوب با این وضعیت چرا با امثال «محمد» که توان و علاقه کاری را دارند باید در آموزش و پرورش بمانند؟
در رشته من با یک دوره آموزشی ۳ماهه می توان وارد بازار کار شد
لکن هنرجوی بنده بعد از ۳سال حتی برخی کارهای ابتدایی را مسلط نیست
یک اکسل ساده در برنامه درسی رشته حسابداری نیست !
و مدت زمان آموزش تخصصی او از زمان واحدهای تخصصی یک دوره کارشناسی نیز بیشتر است!
ضعف سیستم آموزشی نکته ای قابل پوشاندن نیست
اگر این ها اتلاف منابع مالی و صد البته عمر هنرجویان نیست ! چیست ؟
بارها و‌بارها خدمت دوستان در آموزش های فنی و حرفه و کاردانش شخصاً عرض کردم
چه در سطح شهرستان و
چه در سطح استان و
چه در سطح وزارتخانه
رشته بنده را توسعه ندهید
و سر این مطلب معتقد و مستحکم ایستادم و البته که آماج حملات و انتقادات نیز بوده ام
به عزیزان برنامه ریز عرضه داشتم
قطب تولیدات کشاورزی استان تهران شهرستان ورامین است
مدیران گران قدر
از درب اداره که خارج می شوید نه کار صنعتی می بینید نه خدمات فقط کار کشاورزی است
و چرا در شهرستان هنرستان کشاورزی نداریم !؟
قطب تولیدات کشاورزی استان(ورامین) به جای آموزش به هنرجوی بنده که چندین نسل کشاورز بودند و‌خود نیز هم علاقه دارند آموزش حسابداری می دهد!
محمد حق دارد !
ضعف های ما در آموزش اینقدر هست که حتی افرادی مثل محمد که رشته مورد علاقه خود نیز تحصیل می کنند خسته می کنیم
مطالب آنچنان که باید و شاید مناسب و منسجم نیست
کسل کننده
و تکراری است
به عنوان یک نقد از درون باید گفت
محمد حق دارد!
و شخصاً اگر کسی بتواند شغلی مناسب داشته باشد و صد البته علاقه
توصیه می کنم روال محمد را در پیش بگیرد
و‌بعد از اشتغال در صورت نیاز و علاقه تحصیل کنند
چون واقعاً تَهِش هیچ چیز نیست !
و من الله التوفیق
دکتر محمدرضا اردستانی رستمی
هنرآموز حسابداری و
مدیر مالی و‌اداری کارخانه پارس
سلام و عرض ادب و احترام
هر چند به دلیل مشغله زیاد کاری معمولا فرصتی برای استفاده از برنامه های صدا و‌سیما را ندارم
لکن به ضرورت حضور در جمع خانوادگی یکی دو قسمت از برنامه «عصرجدید» را به نظاره نشستم.
اتفاق آن گونه رقم خورد که در یکی از این برنامه ها شرکت کننده ای حضور داشت به اسم «محمد» که ترک تحصیل کرده بود و ...
و با اصرار مجری که نمی خواهید ادامه تحصل بدهید و ...
محمد با صدایی آرام ، لکن اعتقادی مستحکم میگفت :
«نه !
نمیخواهم
چیزی تَهِش نیست .»
تشویق ها و تاییدهای زیادی هم دریافت می کرد
و البته تایید یکی از داوران که البته جناب آقای دکتر بشیر حسینی بود.
استاد عزیزی که مولف یکی از کتاب های آموزش و پرورش نیز هست .
خیلی خرسند شدم!
از اینکه این مطلب را حتی اگر بر حسب اتفاق باشد در صدا و سیما دیدم.
و صد البته انتقادات زیادی که به داوران برنامه و ... شد.
با کمال احترام به همه همکاران گرامی باید عرض کنم
بنده به شدت با «محمد» موافقم!!
که هیچ چیز در ته این سیستم آموزشی نهفته نیست!
به عنوان یک نقد درون سازمانی
به شدت اعتقاد دارم ما در خیلی از موارد مشغول اتلاف عمر بچه ها هستیم.
از شاخه نظری گرفته که با سراب دکتر و‌مهندس شدن چند صدهزار نفر را به سمت گرداب کنکور می گشانیم و در نهایت چند ده یا نهایتاً چند صد نفر خلاص شده از این بند را به نمایش عمومی در می آوریم که بقیه عُرضه نداشتند .
و
جای تاسف بیشتر آن است
که درشاخه های فنی و کاردانش هم بعضاً مشغول همین کار هستیم
اصرار بیش از حد مدیران ما در توسعه رشته هایی که کاربردی در سطح شهر ، منطقه و‌حتی کشور ندارند تنها به دلیل کمبود هزینه و راحتی در تامین امکانات مثل نیرو و فضا باعث شده صرفاً دو رشته کامپیوتر و حسابداری را از شاخه های فنی با داشتن بیش از نیمی از هنرجویان داشته باشیم
شخصاً درخصوص رشته حسابداری که عمری است در آن تحصیل ، تدریس و‌کار کردم
با آمار و‌مستندات حرف های امثال «محمد» را می توانم تایید کنم .
در سَنَد رشته حسابداری که در سایت شورای عالی آموزش و پرورش نیز قابل دسترس است
این گونه تاکید شده که
در مجموع براساس محاسبات در طی۱۰ سال آتی( ۲ سال گذشته) با احتساب رشد اقتصادی۸٪ !!! و آمار بازنشستگان رشته و ... نهایتاًبه حدود ۱۰۰/۰۰۰ حسابدار جدید احتیاج داریم .
و نکته جالب اینکه در آموزش و پرورش هر ساله ۱۰۵/۰۰۰ دیپلم حسابداری صادر می شود و در عرض ۱۰ سال ۱/۰۵۰/۰۰۰ دیپلم حسابداری
حال آنکه نهایتاً به ۱۰۰/۰۰۰ نیرو‌جدید احتیاج است !
و جمله ای که در سند نیز آمده اینکه
در بهترین حالت بیش از ۸۰٪ فارغ التحصلان در رشته خود مشغول نخواهند شد!!!!!!!
خوب با این وضعیت چرا با امثال «محمد» که توان و علاقه کاری را دارند باید در آموزش و پرورش بمانند؟
در رشته من با یک دوره آموزشی ۳ماهه می توان وارد بازار کار شد
لکن هنرجوی بنده بعد از ۳سال حتی برخی کارهای ابتدایی را مسلط نیست
یک اکسل ساده در برنامه درسی رشته حسابداری نیست !
و مدت زمان آموزش تخصصی او از زمان واحدهای تخصصی یک دوره کارشناسی نیز بیشتر است!
ضعف سیستم آموزشی نکته ای قابل پوشاندن نیست
اگر این ها اتلاف منابع مالی و صد البته عمر هنرجویان نیست ! چیست ؟
بارها و‌بارها خدمت دوستان در آموزش های فنی و حرفه و کاردانش شخصاً عرض کردم
چه در سطح شهرستان و
چه در سطح استان و
چه در سطح وزارتخانه
رشته بنده را توسعه ندهید
و سر این مطلب معتقد و مستحکم ایستادم و البته که آماج حملات و انتقادات نیز بوده ام
به عزیزان برنامه ریز عرضه داشتم
قطب تولیدات کشاورزی استان تهران شهرستان ورامین است
مدیران گران قدر
از درب اداره که خارج می شوید نه کار صنعتی می بینید نه خدمات فقط کار کشاورزی است
و چرا در شهرستان هنرستان کشاورزی نداریم !؟
قطب تولیدات کشاورزی استان(ورامین) به جای آموزش به هنرجوی بنده که چندین نسل کشاورز بودند و‌خود نیز هم علاقه دارند آموزش حسابداری می دهد!
محمد حق دارد !
ضعف های ما در آموزش اینقدر هست که حتی افرادی مثل محمد که رشته مورد علاقه خود نیز تحصیل می کنند خسته می کنیم
مطالب آنچنان که باید و شاید مناسب و منسجم نیست
کسل کننده
و تکراری است
به عنوان یک نقد از درون باید گفت
محمد حق دارد!
و شخصاً اگر کسی بتواند شغلی مناسب داشته باشد و صد البته علاقه
توصیه می کنم روال محمد را در پیش بگیرد
و‌بعد از اشتغال در صورت نیاز و علاقه تحصیل کنند
چون واقعاً تَهِش هیچ چیز نیست !
و من الله التوفیق
دکتر محمدرضا اردستانی رستمی
هنرآموز حسابداری و
مدیر مالی و‌اداری کارخانه پارس
#ارسالی_از_شما
طاووس پاول.
به خامه ی محمد شیبانی ( نیلوفر آبی).
مدیر گروه معظم زیتون.
به ادب فرهنگ عالی تشکر، نشر داده شود.
اما بعد؛
جناب آقای پاول عزیز سلام.
ادب عالی و اخلاق انسانی حکم می کند که صمیمانه از اختراع مفید،پرکاربرد و فراگیر شما تشکر کنم .
اختراعی که میلیون ها کاربر را در این شبکه به هم مرتبط کرد،سبب و فرصت بروز استعدادهای مختلف شد.
صبر و تحمل آدمیان را بخاطر تنوع و تکثر اندیشه ها،باورهای مختلف و متضاد بیشتر کرد.
سبب پیدایش دوستی ها و دوستان قابل اعتماد شد.
تلگرام شما مثل رشته مرواریدی، انسان ها را به هم مرتبط کرد،افق آزادی را وسیع کرد و میدان شنیدن و فکر کردن را فراخ نمود بسیاری هزینه ها را کم کرد،اضطراب ها زیادی را
از بین برد و رنج تنهایی را کم کرد یا تسکین داد.
آقای پاول اختراع شما از مرز شهرها،کشورها عبور کرد و خدماتش جهانی شد.
کودکی در آفریقا بعضا مصدوم شد و پزشکی از قاره دیگر ،کشوری دیگر،شهر دگر به کمکش شتافت .
آری به عنوان یک ایرانی، لازم می دانم از شما تشکر کنم .
تلگرام شما حتی در حوادث سیل و
مصیبت های آن، همراه و یار تمام لحظات تلخ ما بود و کمک کرد و سبب شد که همگی لطمات سیل را فوری ببینیم و هر کس در حد و توان خود به هم وطنان کمک کند.
امید ک بر لب همگان تبسم باشد و تلگرام حامل درود،تهنیت، انتقال آرامش،آگاهی و صلح برای همگان باشد
جناب آقای پاول دورف ،امید است که
شاد باشید و تندرست.
۱2/ آوریل/۲۰۱۹ میلادی.
Povel Peacok
Written by Mohammad Sheybani (The Lotus)
Manager of the Olive group.
Please disseminate this message to show the great culture of gratitude.
Dear Pavel,
I would like to express my deepest gratitude to you because of the invention of Telegram, a useful and widespread social media application.
Your invention has connected millions of users together and offers opportunities to express capabilities and share expertise.
It helps to increase people tolerance, acceptance, and understanding of various controversial ideas, thoughts and believes.
It helps to establish friendships and finding good and reliable friends.
Telegram has connected people together like pearls in a necklace, broadened the horizon of freedom, expanded the scope of thinking, reduced the costs, eliminated anxieties and soothed the pain of loneliness.
Dear Pavel, your invention has crossed the boundaries of cities and countries and acknowledged globally across the world. If a child injure in Africa, a doctor will come to help him from another country by the help of this social media power.
I would like to thank you as an Iranian.
In the recent flood event and its catastrophes, Iranian people has been informed about the flood damage instantaneously with the help of your Telegram and helped those who affected by this natural disaster as much as they could.
I wish happiness for everyone and I hope Telegram carries messages that contain knowledge, peace and tranquility for everyone.
Dear Pavel Durov, I wish you happy and healthy life.
12 April 2019
.
اینستاگرام پاول دورف ارسال شد
طاووس پاول.
به خامه ی محمد شیبانی ( نیلوفر آبی).
مدیر گروه معظم زیتون.
به ادب فرهنگ عالی تشکر، نشر داده شود.
اما بعد؛
جناب آقای پاول عزیز سلام.
ادب عالی و اخلاق انسانی حکم می کند که صمیمانه از اختراع مفید،پرکاربرد و فراگیر شما تشکر کنم .
اختراعی که میلیون ها کاربر را در این شبکه به هم مرتبط کرد،سبب و فرصت بروز استعدادهای مختلف شد.
صبر و تحمل آدمیان را بخاطر تنوع و تکثر اندیشه ها،باورهای مختلف و متضاد بیشتر کرد.
سبب پیدایش دوستی ها و دوستان قابل اعتماد شد.
تلگرام شما مثل رشته مرواریدی، انسان ها را به هم مرتبط کرد،افق آزادی را وسیع کرد و میدان شنیدن و فکر کردن را فراخ نمود بسیاری هزینه ها را کم کرد،اضطراب ها زیادی را
از بین برد و رنج تنهایی را کم کرد یا تسکین داد.
آقای پاول اختراع شما از مرز شهرها،کشورها عبور کرد و خدماتش جهانی شد.
کودکی در آفریقا بعضا مصدوم شد و پزشکی از قاره دیگر ،کشوری دیگر،شهر دگر به کمکش شتافت .
آری به عنوان یک ایرانی، لازم می دانم از شما تشکر کنم .
تلگرام شما حتی در حوادث سیل و
مصیبت های آن، همراه و یار تمام لحظات تلخ ما بود و کمک کرد و سبب شد که همگی لطمات سیل را فوری ببینیم و هر کس در حد و توان خود به هم وطنان کمک کند.
امید ک بر لب همگان تبسم باشد و تلگرام حامل درود،تهنیت، انتقال آرامش،آگاهی و صلح برای همگان باشد
جناب آقای پاول دورف ،امید است که
شاد باشید و تندرست.
۱2/ آوریل/۲۰۱۹ میلادی.
Povel Peacok
Written by Mohammad Sheybani (The Lotus)
Manager of the Olive group.
Please disseminate this message to show the great culture of gratitude.
Dear Pavel,
I would like to express my deepest gratitude to you because of the invention of Telegram, a useful and widespread social media application.
Your invention has connected millions of users together and offers opportunities to express capabilities and share expertise.
It helps to increase people tolerance, acceptance, and understanding of various controversial ideas, thoughts and believes.
It helps to establish friendships and finding good and reliable friends.
Telegram has connected people together like pearls in a necklace, broadened the horizon of freedom, expanded the scope of thinking, reduced the costs, eliminated anxieties and soothed the pain of loneliness.
Dear Pavel, your invention has crossed the boundaries of cities and countries and acknowledged globally across the world. If a child injure in Africa, a doctor will come to help him from another country by the help of this social media power.
I would like to thank you as an Iranian.
In the recent flood event and its catastrophes, Iranian people has been informed about the flood damage instantaneously with the help of your Telegram and helped those who affected by this natural disaster as much as they could.
I wish happiness for everyone and I hope Telegram carries messages that contain knowledge, peace and tranquility for everyone.
Dear Pavel Durov, I wish you happy and healthy life.
12 April 2019
.
اینستاگرام پاول دورف ارسال شد
Telegram
attach 📎
#ارسالی_از_شما👇👇👇
#جاده_موفقیت
✍#سیدعلی_سیدطاهرالدینی
چرخ زندگی همیشه نمی‌تواند به یک منوال بچرخد! زندگی ما آدم‌ها هم مثل طبیعت فصل‌های مختلفی دارد. گاهی ممکن است شرایط جوی و محیطی زندگی ما به طراوت بهار و گرمی تابستان باشد.
پاییز زندگی ما آدم‌ها گاهی دل‌انگیز و گاهی هم غم‌انگیز و برگ‌ریزان است و گاهی اوقات، چه با تقصیر و چه بدون تقصیر، "فصل یخ‌بندان" زندگی هم از راه می‌رسد.
فصلی که تنها به "سخت‌تنان امکان زیستن و ادامه بقا پس از آن سرمای سوزناک را می‌دهد. اکثر آدم‌ها در دوره‌ای از زندگی‌شان با فصل یخ‌بندان و روزهای سخت و شرایط بحرانی روبه‌رو می‌شوند؛ اما برخورد انسان‌ها با بروز چنین شرایطی تاکنون به دو شیوه‌ی کاملاً متفاوت بوده است؛
فشارهای زندگی بر برخی از انسان‌ها باعث شده الماس‌های درونشان استخراج شود و آنها پس از گذراندن یک دوره دشوار، تبدیل به موجودی گران‌بهاتر و پردرخشش‌تر می‌شوند، اما گروهی دیگر ممکن است زیر این فشارها خرد شوند.
آنها توان روحی و جسمی خود را می‌بازند و دیگر بنیه‌ای برای ادامه دادن مسیر در آینده برایشان باقی نمی‌ماند که باید مراقب باشیم که هرگز خود و اطرافیانمان در چنین وضعیتی قرار نگیریم.
باید بپذیریم که جاده‌ی موفقیت پیچ‌وخم‌های بسیاری دارد و تنها انسان‌هایی می‌توانند سفر موفقیت را تا ایستگاه آخر ادامه دهند که پیش از آن هنر رانندگی کردن در گردنه‌های سخت زندگی را آموخته باشند و این باور به عمق ذهن و وجودشان رسوخ کرده باشد که "در جدال بین روزهای سخت و آدم‌های سخت، در نهایت این آدم‌های سخت هستند که می‌مانند، نه روزهای سخت!"
#سیدعلی_سیدطاهرالدینی
#روانشناسی_تربیتی
#جاده_موفقیت
#روزهای_سخت
#جاده_موفقیت
✍#سیدعلی_سیدطاهرالدینی
چرخ زندگی همیشه نمی‌تواند به یک منوال بچرخد! زندگی ما آدم‌ها هم مثل طبیعت فصل‌های مختلفی دارد. گاهی ممکن است شرایط جوی و محیطی زندگی ما به طراوت بهار و گرمی تابستان باشد.
پاییز زندگی ما آدم‌ها گاهی دل‌انگیز و گاهی هم غم‌انگیز و برگ‌ریزان است و گاهی اوقات، چه با تقصیر و چه بدون تقصیر، "فصل یخ‌بندان" زندگی هم از راه می‌رسد.
فصلی که تنها به "سخت‌تنان امکان زیستن و ادامه بقا پس از آن سرمای سوزناک را می‌دهد. اکثر آدم‌ها در دوره‌ای از زندگی‌شان با فصل یخ‌بندان و روزهای سخت و شرایط بحرانی روبه‌رو می‌شوند؛ اما برخورد انسان‌ها با بروز چنین شرایطی تاکنون به دو شیوه‌ی کاملاً متفاوت بوده است؛
فشارهای زندگی بر برخی از انسان‌ها باعث شده الماس‌های درونشان استخراج شود و آنها پس از گذراندن یک دوره دشوار، تبدیل به موجودی گران‌بهاتر و پردرخشش‌تر می‌شوند، اما گروهی دیگر ممکن است زیر این فشارها خرد شوند.
آنها توان روحی و جسمی خود را می‌بازند و دیگر بنیه‌ای برای ادامه دادن مسیر در آینده برایشان باقی نمی‌ماند که باید مراقب باشیم که هرگز خود و اطرافیانمان در چنین وضعیتی قرار نگیریم.
باید بپذیریم که جاده‌ی موفقیت پیچ‌وخم‌های بسیاری دارد و تنها انسان‌هایی می‌توانند سفر موفقیت را تا ایستگاه آخر ادامه دهند که پیش از آن هنر رانندگی کردن در گردنه‌های سخت زندگی را آموخته باشند و این باور به عمق ذهن و وجودشان رسوخ کرده باشد که "در جدال بین روزهای سخت و آدم‌های سخت، در نهایت این آدم‌های سخت هستند که می‌مانند، نه روزهای سخت!"
#سیدعلی_سیدطاهرالدینی
#روانشناسی_تربیتی
#جاده_موفقیت
#روزهای_سخت
#ارسالی_از_شما
مزار قلم.
به خامه‌محمد شیبانی( نیلوفر آبی).
مدیر گروه معظم زیتون.
خیلی سال است که جایگاه معلم به ویژه به لحاظ تامین یک زندگی حتی متوسط ،به حراج شلاق روزگار رفته است. امروز عموم معلمان زیر خط فقر به سر می برند.
فقری که شیرازه بسیاری‌از امور معلم را متلاشی کرده است و متاسفانه توانسته معلم را به نماد مظلومیت و فقر تبدیل کند.
خیلی سال است که بین معلم و مطالعه ،معلم و تبلور اندیشه ،فاصله افتاده است. طبیعی خواهد بود نتیجه بی توجهی به معلم به تمامی زیر ساخت های فرهنگی،اجتماعی،اقتصادی،امنیتی و.... آسیب های فراگیر خواهد زد چرا که معلم قلب تپنده یک ملت است. هرگاه، این قلب
فرهنگ ساز بنا به هر دلیلی سلمه و صدمه دید قهرا و جبرا عوارض منفی آن با گذر ایام در جامعه بروز خواهد کرد.
متولی امور معلمان‌به عهده مجلس است و قوه مجریه ، در طی سال های اخیر جهت سامان دهی وضعیت فرهنگیان تلاش هایی شد اما متاسفانه در میدان اجرا و عمل ،حکایت همان شام و ناهار هیچی ...... است.
لایحه نظام هماهنگ یک نمونه عینی و همگانی آن است. که تا این لحظه برای فرهنگیان اجرا نشد،دولت ها با استدلال ی خاص خودشان در اجرا آن دفع الوقت کردند زیرا می گویند بار مالی دارد،که استدلال متینی نیست.
بسیاری از معلمان جهت تامین زندگی از مدار کار اصلی خود خارج شدند زیرا با حرف و وعده و وعید این رییس جمهور آن رییس جمهور این وزیر و آن وزیر و... نمی توان مایحتاج زندگی را تامین کرد.
متاسفانه دولت حاضر هم با توجه به تورم وحشتناک حاضر در رها کردن معلمان به حال خود، سنگ تمام گذاشته است .
آقای روحانی؛
معلمان ،نون در خون فرو می برند صدای آنان را می شنوی؟! آقای روحانی؛
بغض معلمان مستاصل در زیر آوار مصیبت ها اقتصادی را متوجه هستی؟!
دردشان را لمس
می کنی؟!
آقای روحانی؛
معلمان اجرایی نکردن نظام هماهنگ را یک ظلم می دانند.
آری معلم سال هاست که بی صدا زیر بار
مصیبت های دهشتناک خمیده شده است.
کاری کردند که معلم حتی انگیزه ادامه تحصیل نداشته باشد تحت این عنوان که ارتقا علمی معلم یکبار در حقوق و مزایای لحاظ می شود.
این کار یعنی چی؟
جایگاه و منزلت معلم بماند.
وضعیت کلی معلمان غم انگیز است، صاحبان تصمیم بدانند اگر می خواهند ایران رشد پایدار ،منظم،واقعی و... داشته باشد ،چاره آن است که به معلم باید در عمل اقبال کنند،در غیر این صورت آب در هاونگ کوبیدن است ،زیرا معلم اولین و مهم ترین رکن ترقی یک جامعه است .
یکی از ارکان ترقی ژاپن پس از سال ۱۹۴۵ م . توجه و اهتمام پایدار و ویژه به معلم بود نتایج این سرمایه گذاری مادی،فرهنگی،اجتماعی و... کمتر از چند دهه پس از بمب اتمی ( جهنم دست ساز بشر) ژاپن قد بر افراشت .
آلمان همین طور، روزی که حزب ناسیونال سوسیال آدلف هیتلر ( حزب نازی) آلمان را به قهقهرا کشاند ،آلمان بدست معلمان توانا شد آلمان.
آری با بوق ، تبریک ،لوح و... شما نمی توانید اثبات کنید که برای خداوند کلاس( معلم ) قدمی اساسی بر داشتید ،این امور جنبه تبلیغی دارد.
آری معلمان روزگار سخت و تلخی دارند .
هر گاه معلم و قلم در میدان قانون و اجرا بر صدر نشست آن روز اولین طلیعه سعادت بر ایران کهن تابان شده است.
امید که دست از کار تبلیغی بر داشته شود و در عمل ،معلم دوستی ثابت شود .
والسلام علی من اتبع الهدی.
مزار قلم.
به خامه‌محمد شیبانی( نیلوفر آبی).
مدیر گروه معظم زیتون.
خیلی سال است که جایگاه معلم به ویژه به لحاظ تامین یک زندگی حتی متوسط ،به حراج شلاق روزگار رفته است. امروز عموم معلمان زیر خط فقر به سر می برند.
فقری که شیرازه بسیاری‌از امور معلم را متلاشی کرده است و متاسفانه توانسته معلم را به نماد مظلومیت و فقر تبدیل کند.
خیلی سال است که بین معلم و مطالعه ،معلم و تبلور اندیشه ،فاصله افتاده است. طبیعی خواهد بود نتیجه بی توجهی به معلم به تمامی زیر ساخت های فرهنگی،اجتماعی،اقتصادی،امنیتی و.... آسیب های فراگیر خواهد زد چرا که معلم قلب تپنده یک ملت است. هرگاه، این قلب
فرهنگ ساز بنا به هر دلیلی سلمه و صدمه دید قهرا و جبرا عوارض منفی آن با گذر ایام در جامعه بروز خواهد کرد.
متولی امور معلمان‌به عهده مجلس است و قوه مجریه ، در طی سال های اخیر جهت سامان دهی وضعیت فرهنگیان تلاش هایی شد اما متاسفانه در میدان اجرا و عمل ،حکایت همان شام و ناهار هیچی ...... است.
لایحه نظام هماهنگ یک نمونه عینی و همگانی آن است. که تا این لحظه برای فرهنگیان اجرا نشد،دولت ها با استدلال ی خاص خودشان در اجرا آن دفع الوقت کردند زیرا می گویند بار مالی دارد،که استدلال متینی نیست.
بسیاری از معلمان جهت تامین زندگی از مدار کار اصلی خود خارج شدند زیرا با حرف و وعده و وعید این رییس جمهور آن رییس جمهور این وزیر و آن وزیر و... نمی توان مایحتاج زندگی را تامین کرد.
متاسفانه دولت حاضر هم با توجه به تورم وحشتناک حاضر در رها کردن معلمان به حال خود، سنگ تمام گذاشته است .
آقای روحانی؛
معلمان ،نون در خون فرو می برند صدای آنان را می شنوی؟! آقای روحانی؛
بغض معلمان مستاصل در زیر آوار مصیبت ها اقتصادی را متوجه هستی؟!
دردشان را لمس
می کنی؟!
آقای روحانی؛
معلمان اجرایی نکردن نظام هماهنگ را یک ظلم می دانند.
آری معلم سال هاست که بی صدا زیر بار
مصیبت های دهشتناک خمیده شده است.
کاری کردند که معلم حتی انگیزه ادامه تحصیل نداشته باشد تحت این عنوان که ارتقا علمی معلم یکبار در حقوق و مزایای لحاظ می شود.
این کار یعنی چی؟
جایگاه و منزلت معلم بماند.
وضعیت کلی معلمان غم انگیز است، صاحبان تصمیم بدانند اگر می خواهند ایران رشد پایدار ،منظم،واقعی و... داشته باشد ،چاره آن است که به معلم باید در عمل اقبال کنند،در غیر این صورت آب در هاونگ کوبیدن است ،زیرا معلم اولین و مهم ترین رکن ترقی یک جامعه است .
یکی از ارکان ترقی ژاپن پس از سال ۱۹۴۵ م . توجه و اهتمام پایدار و ویژه به معلم بود نتایج این سرمایه گذاری مادی،فرهنگی،اجتماعی و... کمتر از چند دهه پس از بمب اتمی ( جهنم دست ساز بشر) ژاپن قد بر افراشت .
آلمان همین طور، روزی که حزب ناسیونال سوسیال آدلف هیتلر ( حزب نازی) آلمان را به قهقهرا کشاند ،آلمان بدست معلمان توانا شد آلمان.
آری با بوق ، تبریک ،لوح و... شما نمی توانید اثبات کنید که برای خداوند کلاس( معلم ) قدمی اساسی بر داشتید ،این امور جنبه تبلیغی دارد.
آری معلمان روزگار سخت و تلخی دارند .
هر گاه معلم و قلم در میدان قانون و اجرا بر صدر نشست آن روز اولین طلیعه سعادت بر ایران کهن تابان شده است.
امید که دست از کار تبلیغی بر داشته شود و در عمل ،معلم دوستی ثابت شود .
والسلام علی من اتبع الهدی.
#ارسالی_از_شما
در امر خطیر آموزش توقف جایز نیست .
اما متاسفانه با قانون جدید من در آوردی و بدون تامل و درایت توسط برخی تصمیم گیرندگان بداندیش ، ادامه تحصیل و ارتقای فرهنگیان عزیز را محدود کرده اند .
در برخی از ارگانها و سازمان ها و دستگاه ها به غیر از اینکه اجازه ی تحصیل دارند هیچ ، بلکه هزینه ی تحصیل آنها گاهی به صورت کامل و گاهی هم به صورت کمک هزینه ی تحصیل که تقریبا نصف هزینه ی تحصیل آنان می باشد به دانشجویان خود پرداخت می کنند .
لذا رسانه های در اختیار فرهنگیان نباید این امر مهم را فراموش کرده و باید این خواسته ی به حق قشر زحمت کش فرهنگیان را بازگو کند تا همکاران عزیز به حق خود برسند .
پس خواهشا از شما دوستان تقاضامندم که با درایت خود چندین بار این مطلب را در کانال فرهنگیان با قلم زیبا و شیوای خود درج کرده تا تعداد زیادی از همکارانی که هزینه های زیادی را برای ادامه ی تحصیل خود خرج نموده اند ، به حق خود برسند . و برای دیگر همکاران که تاکنون برای ادامه تحصیل اقدام نکرده اند ، تشویقی باشد و انگیزه های لازم را برای ادامه ی تحصیل داشته باشند .
سپاس
محمد شیرکوند
در امر خطیر آموزش توقف جایز نیست .
اما متاسفانه با قانون جدید من در آوردی و بدون تامل و درایت توسط برخی تصمیم گیرندگان بداندیش ، ادامه تحصیل و ارتقای فرهنگیان عزیز را محدود کرده اند .
در برخی از ارگانها و سازمان ها و دستگاه ها به غیر از اینکه اجازه ی تحصیل دارند هیچ ، بلکه هزینه ی تحصیل آنها گاهی به صورت کامل و گاهی هم به صورت کمک هزینه ی تحصیل که تقریبا نصف هزینه ی تحصیل آنان می باشد به دانشجویان خود پرداخت می کنند .
لذا رسانه های در اختیار فرهنگیان نباید این امر مهم را فراموش کرده و باید این خواسته ی به حق قشر زحمت کش فرهنگیان را بازگو کند تا همکاران عزیز به حق خود برسند .
پس خواهشا از شما دوستان تقاضامندم که با درایت خود چندین بار این مطلب را در کانال فرهنگیان با قلم زیبا و شیوای خود درج کرده تا تعداد زیادی از همکارانی که هزینه های زیادی را برای ادامه ی تحصیل خود خرج نموده اند ، به حق خود برسند . و برای دیگر همکاران که تاکنون برای ادامه تحصیل اقدام نکرده اند ، تشویقی باشد و انگیزه های لازم را برای ادامه ی تحصیل داشته باشند .
سپاس
محمد شیرکوند
#ارسالی_از_شما
کم کم سال تحصیلی رو به پایان است باهمه ی تلخی هاوشیرینی هایش،اما زحمات معلمان مهربان ودلسوز در این میان پایان پذیر نیست.شعر زیر به پاس یکسال زحمات مدیر،معلمان،ناظم وسایر مسیولین محترم مدرسه حضرت موسی بن جعفر(ع)ورامین سروده شده وتقدیم میگردد:
به پایان آمد امسال وکلاسم می رود بالا
خداحافظ معلم جان،خداحافظ همین حالا
اگر نامهربان بودم،توبامن مهربان بودی
کبوتربچه ای بودم،برایم آسمان بودی
محبت بیکران کردی،مرا تابیکران بردی
اگر اندوهگین بودم،تو بامن غصه میخوردی
حلالم کن اگر گاهی،حواسم جای دیگر بود
توباجان درس می دادی،سر من روی دفتربود
تو می پرسیدی از من درس،توبامن کار میکردی
نمی فهمیدم اما تو،بسی تکرار میکردی
خداحافظ کلاس درس،علوم وهدیه واملا
مشقت های جدول ضرب،رفاقت های بی همتا
فراموشم نخواهد شد،محبت های تان هرگز
کسی دیگرنمیگیرد،به دنیا جای تان هرگز
باتقدیم احترام علی داودی جاوید
(پدر محمد حسین کلاس سوم خانم مقصودی)
کم کم سال تحصیلی رو به پایان است باهمه ی تلخی هاوشیرینی هایش،اما زحمات معلمان مهربان ودلسوز در این میان پایان پذیر نیست.شعر زیر به پاس یکسال زحمات مدیر،معلمان،ناظم وسایر مسیولین محترم مدرسه حضرت موسی بن جعفر(ع)ورامین سروده شده وتقدیم میگردد:
به پایان آمد امسال وکلاسم می رود بالا
خداحافظ معلم جان،خداحافظ همین حالا
اگر نامهربان بودم،توبامن مهربان بودی
کبوتربچه ای بودم،برایم آسمان بودی
محبت بیکران کردی،مرا تابیکران بردی
اگر اندوهگین بودم،تو بامن غصه میخوردی
حلالم کن اگر گاهی،حواسم جای دیگر بود
توباجان درس می دادی،سر من روی دفتربود
تو می پرسیدی از من درس،توبامن کار میکردی
نمی فهمیدم اما تو،بسی تکرار میکردی
خداحافظ کلاس درس،علوم وهدیه واملا
مشقت های جدول ضرب،رفاقت های بی همتا
فراموشم نخواهد شد،محبت های تان هرگز
کسی دیگرنمیگیرد،به دنیا جای تان هرگز
باتقدیم احترام علی داودی جاوید
(پدر محمد حسین کلاس سوم خانم مقصودی)
#ارسالی_از_شما:
عید فطر .
به خامه ی محمد شیبانی( نیلوفر آبی).
امروز آخرین ساعاتی است که ماه رمضان در انتهای آن قرار دارد.
طبعا سوالی که در ذهن و روح آدمی طنین انداز است این ؛ فلسفه این عبادت چیست؟
این یک سوال است اما اذهان مختلف ،پاسخ های متفاوتی خواهند داد که حتما از زوایای ذهنی آنان متین و زیباست.
نگارنده نیز از منظره اجتماعی ،این عبادت را مورد توجه قرار
می دهد .
روزه اعتراض به سیران( ثروتمندان،متمکنین،مترفین) یک جامعه است یعنی چه شد که یکی بر گنج خوابیده و هزاران نفر در یک اجتماع روزهای متوالی بی نان هستند ؟!!! یکی زیر سر خشت طلا می گذارد و دیگران نیز حتی از داشتن یک خشت خام محروم هستند.
روزه یعنی اصلاح قوانین،بر طرف کردن موانع عرفی و فرهنگی که مانع تحقق کار می شود .
روزه یعنی جمع شدن دست ها و ذهن ها جهت ساخت کارخانه،کارگاه، حمایت از کارگر،تامین بهداشت،درمان، نیروی کار .
روزه یعنی حمایت از
سرمایه گذارانی که دغدغه شان رساندن نان و آگاهی به عموم جامعه است.
اگر همگان بر این مهم( آگاهی ،تولید کار) به فراخور امکانات کنار هم آیند
در یک برنامه ی
شفاف،قانونی،منظم،مستمر ،هدفمند و جامع در دو دهه ریشه فقر،گرسنگی خشکیده خواهد شد.
وقتی روزه هستیم انتظار داریم ،دیگران مقابل ما رعایت حال ما را کنند پس دیگران ( گرسنگان و بیکاران )
چقدر باید از سیران یک جامعه انتظار رفع موانع حیاتیشان را داشته باشند ؟!
فاعتبروا یا اولوالابصار.
عید فطر .
به خامه ی محمد شیبانی( نیلوفر آبی).
امروز آخرین ساعاتی است که ماه رمضان در انتهای آن قرار دارد.
طبعا سوالی که در ذهن و روح آدمی طنین انداز است این ؛ فلسفه این عبادت چیست؟
این یک سوال است اما اذهان مختلف ،پاسخ های متفاوتی خواهند داد که حتما از زوایای ذهنی آنان متین و زیباست.
نگارنده نیز از منظره اجتماعی ،این عبادت را مورد توجه قرار
می دهد .
روزه اعتراض به سیران( ثروتمندان،متمکنین،مترفین) یک جامعه است یعنی چه شد که یکی بر گنج خوابیده و هزاران نفر در یک اجتماع روزهای متوالی بی نان هستند ؟!!! یکی زیر سر خشت طلا می گذارد و دیگران نیز حتی از داشتن یک خشت خام محروم هستند.
روزه یعنی اصلاح قوانین،بر طرف کردن موانع عرفی و فرهنگی که مانع تحقق کار می شود .
روزه یعنی جمع شدن دست ها و ذهن ها جهت ساخت کارخانه،کارگاه، حمایت از کارگر،تامین بهداشت،درمان، نیروی کار .
روزه یعنی حمایت از
سرمایه گذارانی که دغدغه شان رساندن نان و آگاهی به عموم جامعه است.
اگر همگان بر این مهم( آگاهی ،تولید کار) به فراخور امکانات کنار هم آیند
در یک برنامه ی
شفاف،قانونی،منظم،مستمر ،هدفمند و جامع در دو دهه ریشه فقر،گرسنگی خشکیده خواهد شد.
وقتی روزه هستیم انتظار داریم ،دیگران مقابل ما رعایت حال ما را کنند پس دیگران ( گرسنگان و بیکاران )
چقدر باید از سیران یک جامعه انتظار رفع موانع حیاتیشان را داشته باشند ؟!
فاعتبروا یا اولوالابصار.
#ارسالی_از_شما
سلام.دریکی ازروزهای این هفته برای پرسیدن یک سوال به اداره آموزش وپرورش رفتم.ساعت 7ونیم صبح آنجا بودم اداره بازبود دربیشتراتاقها بازبود امابیشترهمکارنم دراتاقها نبودند.متوجه شدم درنمازخانه اداره مشغول خواندن زیارت عاشورا(که کاری بسیارپسندیده است)ودرادامه خوردن صبحانه بودند.به غیرازمن کسان دیگری هم بودند که معطل امضاء یک نامه بودند.البته منکرزحمات همکارانم دراداره آموزش وپرورش نیستم.امانمی شداین مراسم راقبل ازساعت 7ونیم برگزارکنندوازساعت 7ونیم شروع به کارمی کردند؟تاهمان ده بیست نفر(شایدبیشتر)معطل نمی شدند؟پس احترام به مراجعه کنندگان که ارباب رجوع خطاب می شوند چه می شود؟آیا این کارهمکارانم دراداره آموزش وپرورش ضایع کردن حق مردم نامیده نمی شود؟آقا امام حسین علیه السلام پیام های زیادی باقیام وشهادتشون به ماشیعیان داده اندکه من وهمکارانم به آن ها عمل نمی کنیم.درآخراشاره می کنم به این مورد که منکرزحمات صادقانه بعضی ازهمکارانم دراداره آموزش وپرورش نمی شوم . ش ح
سلام.دریکی ازروزهای این هفته برای پرسیدن یک سوال به اداره آموزش وپرورش رفتم.ساعت 7ونیم صبح آنجا بودم اداره بازبود دربیشتراتاقها بازبود امابیشترهمکارنم دراتاقها نبودند.متوجه شدم درنمازخانه اداره مشغول خواندن زیارت عاشورا(که کاری بسیارپسندیده است)ودرادامه خوردن صبحانه بودند.به غیرازمن کسان دیگری هم بودند که معطل امضاء یک نامه بودند.البته منکرزحمات همکارانم دراداره آموزش وپرورش نیستم.امانمی شداین مراسم راقبل ازساعت 7ونیم برگزارکنندوازساعت 7ونیم شروع به کارمی کردند؟تاهمان ده بیست نفر(شایدبیشتر)معطل نمی شدند؟پس احترام به مراجعه کنندگان که ارباب رجوع خطاب می شوند چه می شود؟آیا این کارهمکارانم دراداره آموزش وپرورش ضایع کردن حق مردم نامیده نمی شود؟آقا امام حسین علیه السلام پیام های زیادی باقیام وشهادتشون به ماشیعیان داده اندکه من وهمکارانم به آن ها عمل نمی کنیم.درآخراشاره می کنم به این مورد که منکرزحمات صادقانه بعضی ازهمکارانم دراداره آموزش وپرورش نمی شوم . ش ح
کانال فرهنگیان
🔻بودجه رتبه بندی به پرداخت مطالبات اختصاص یافت 🔻محمود نگهبان سلامی، نایب رئیس کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس با یادآوری اختصاص رقم 2 هزار میلیارد تومان در بودجه سال 98 برای اجرای نظام رتبه بندی، عنوان کرد: این رقم با 10 درصد افزایش برای پرداخت مطالبات فرهنگیان…
#ارسالی_از_شما
سلام باز مثل اینکه فرهنگیان رو فریب دادن
اگر به این شکل باشد توهین بزرگی به فرهنگیان شده
انگاری فرهنگیان برای آنها کودکی هستن که ابتدا باوعده الکی خاموش می کنند ودر انتها هیچ ،واقعا چرا باید اینگونه باشد،وظیفه فرهنگیان در مقابل این گونه رفتارها چیست
سلام باز مثل اینکه فرهنگیان رو فریب دادن
اگر به این شکل باشد توهین بزرگی به فرهنگیان شده
انگاری فرهنگیان برای آنها کودکی هستن که ابتدا باوعده الکی خاموش می کنند ودر انتها هیچ ،واقعا چرا باید اینگونه باشد،وظیفه فرهنگیان در مقابل این گونه رفتارها چیست