چالشِ گفت‌‌وگو
34 subscribers
58 photos
18 videos
7 files
122 links
اگر فقط یک بار با رعایت اصول گفت‌وگو با یکدیگر سخن بگوییم، چند گام به توسعه‌ی پایدار در تمام ابعاد نزدیکتر شده‌ایم...


🌷بنياد توسعه صلح و مهرباني هاي كوچك🌹
ارتباط👇
[email protected]

t.iss.one/chaleshegoftegoo
Download Telegram
Forwarded from اتچ بات
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ 🗝کمپین مهربانی های کوچک 🔒
🌷🖊 نمونه ۲۳۳ 🔏 🔓

#رئوف_آذری
@Raoufazari
---------نگارش ۲۷ #فروردین ۹۷

🌷برترین مهربان راهبر توسعه پایدار🌷

*بخش دانشگاهیان

سالهاست شعارهایی چون "نه شرقی" و"نه غربی" گوش زمان را کر کرده است و در تمام این سال ها نیز مجبور شدیم و باز مجبوریم هم به شرق و هم به غرب متکی باشیم!

بیش ۴۰ سال از انقلاب سپری شد و هنوز که هنوز است نه تعهد متخصصان عبور کرده از صافی های گزینشی نتیجه ای موردانتظار نشان داده و نه تخصص متعهدان!

چهار دهه از عمر خود را با انقلاب پیش بردیم و در سیستم های آموزش و پرورش و آموزش عالی ذوب شدیم اما ماحصل مان شد پایان نامه نویس اجیری و آی اس آی پشیزی!

همه مکتب خانه های روستایی و حجره های مساجد را هم به دانشگاه تبدیل کردیم و خروار خروار متخصص، تحویل جامعه دادیم اما نهایت شان به کولبری، بدوکی، ته لنجی، چتربازی و ... ختم شد و گاه گداری نیز پابه پای شان تا لب گور رفتیم!

سازمان عریض و طویلی به نام "بهزیستی" بنیان نهادیم و به زعم خود برای "زیست بهتر" مردمان سرزمین مان، برنامه ریختیم و استراتژی تعریف کردیم اما سرانجامش شد "کارتن خوابی"،"گورخوابی"،"رکورد طلاق" ،"اعتیاد" و...

سال ها به نام "مدیریت بحران"، مانور برگزار کردیم و "زلزله های فرضی" پشت سرگذاشتیم و مقصد نهایی مان شد، مثلا" امداد هلال احمر و سازمان های متولی در زلزله کرمانشاه،کوهبنان، ورزقان و بم!

همه تلاش های توسعه ای و مدیریت انرژی مان منتهی شد به "پراید" و " تیبا" و جاده های مرگ و از آن سوی نیز "سدسازی" و بنیان های سازه ای و مرده روداصفهان و دریاچه مرگ ارومیه و ریزگردهای نمکی و آهکی و ...
ختم به خیرترین شان "انرژی هسته ای"، "مناقشه اتمی" و "برجام" بی فرجام!

و جالب اینکه همه و همه این ها و بسیار آنهایی که مجال ذکرشان نیست، به یک سوی نظر داشتند و آن "توسعه" به ظاهر پایدار بود!

نمی دانم " توسعه " را خوب معنا نکردیم یا راه را مناسب اختیار نکردیم و یا خوب نرفتیم!

هر چه بود قطارمان سرعت گرفت و با پیچ جاده پیچید و پیچید تا اینکه پیچ، پیچید و قطارمان نپیچید و بد نپیچید!

این بار نیز "ریزعلی خواجوی" دیگری نیاز بود تا "شعله زندگی" بیفروزد و از ابرام مان بر تداوم راه رفته و بد رفته، منصرف مان گرداند!

که صد البته این بار نه ناجی در ردای "دهقان فداکار، بلکه در مقام "استاد هوشیار" نیاز بود تا چراغی برفروزد و "توسعه" را معنایی "پایدار" آفریند..

او و چون اویی چند، این بار نیز آمدند تا باز ما جهان سومی ها را بر عادات دیرین مان، هشداری دهند که همواره چشم به راه اهورا، شاه یا منجی نباشیم و #خود نیز خودی باشیم و #توتم خود را از همان اوان کودکی، در مسیر توسعه پرداخت کنیم ...


مخلص کلام، امروز به لطف #حجم، مهندس #محمد_درویش و همدلان شان، عزیزی پیش روی مان و بر میز "گفت و گو" قرار گرفت که ایامی گوشه عزلت اختیار کرد تا شاید آن همه فریاد شلیک شده در گوش حاکمیت را مجالی دهد و به زعم خودشان "به هنگام روز تنگنا و ایام پنجری ماشین حاکمیت نیز، رمقی برای یاری ذخیره داشته باشد!"

اتفاقا" همان نیز امروز دروازه ای برای انتقادش گشود...

بله،حضور ارزنده #محسن_رنانی عزیز، [آن استاد هوشیار و جسور دانشگاه که مناقشه اتمی را به #آب، رشوه حاکمیت زنجیر کرد تا من و ما بفهمیم زیر پوست شهر و کشور را]، در اولین "گفت و گوی راهبردی #حجم، مغتنم شمردیم و همان مجالی آفرید تا
به نام کمپین مهربانی های کوچک، فریاد فروخورده اش را قدر نهیم و بگوییم اگر "قدر" ندانیمش شاید که نه درویشی مان کلاهی از نمد روزگار رساند و نه پارسایی مان در بهشت موعود نوایی و سرپناهی نصیب گرداند!

فرصت چسبیدیم و #تندیس_سپاس سال در حوزه توسعه و دانشگاه تقدیمش کردیم تا یادآوری کرده باشیم که اگر هنوز "توسعه" رمقی دارد در این سرای، به لطف او و امثال اوست و ما قدردان این تلاش های مدفون در سونامی سانسورها، کم لطفی ها و بی توجهی هاییم...

و صدالبته که حضور #کاک_آروین عزیزم، جمع ارزشمندی از کنشگران مدنی ایران زمین و نکته گویی های بزرگان و نیز تندیس و لوح تجلیل و هدایای ان جی اوی #حجم نیز بر مبارکی نشست فزود...

سپاس و هزاران سپاس آن #مهربان_راهبر #توسعه_پایدار و همه #راهبرد_اندیشان سرزمین مان را...


🌷🌷🌷

#کمپین_مهربانی_های_کوچک
#رئوف_آذری
#تندیس_سپاس
#مهربان_راهبر
#توسعه_پایدار
#محسن_رنانی
#حجم
#محمد_درویش
#گفت_و_گوی_راهبردی


گروه کمپین👇👇👇

https://t.iss.one/joinchat/Ahy1TDwcjLFay-gvaJBVYw

کانال چالش مهربانی
(گزیده گزارش مهربانی مهربانان)
@kindness_challenge

چالش 🌷گفتگو🌷
@chaleshe_goftegoo
Forwarded from اتچ بات
گفت و گوی #صلح_محور، ضرورت خاورمیانه و جهانشهر

تلاقی #چالشگران_گفت_و_گوی کارگروه سواد رسانه ای و مسئولیت اجتماعی انجمن سوادرسانه ای ایران
و
#گفت_و_گو_محوران کانون گفت و گو

در راستای نهادینه کردن #گفت_و_گوهای_صلح_محور به مناسبت سالیاد #بمباران_شیمیایی و گرامیداشت مقام شهدا و مصدومین شیمیایی #سردشت

در این #دیالوگ فی مابین، ابتدا #مهندس_ناصر_شاه_حسینی، #مدیرعامل_کانون، ضمن خیرمقدم به اعضای بنیاد صلح و مهربانی و نیز دبیر کارگروه سوادرسانه ای و مسئولیت اجتماعی انجمن سوادرسانه ای ایران، به معرفی #کانون_گفت_و_گو پرداختند و نقش خانم دکتر فاطمه صدر عاملی و سایر اعضای کانون را ستودند.

سپس از اقدامات #مهارت_افزایی در حوزه #گفت_و_گو سخن راندند و بر تمرکز مجموعه شان بر #دیالوگ به معنی واقعی اشاره کردند.

سپس از دوره های مهارتی و نیز اقدامات میدانی آن مجموعه گزارشی اجمالی ارایه داداند.

در ادامه #رئوف_آذری، دبیر #کارگروه_سوادرسانه_ای_و_مسئولیت_اجتماعی انجمن سوادرسانه ای ایران، ضرورت شکل گیری و نیز رسالت کاری کارگروه تحت امر خود را بیان کردند و سپس به چند اقدام مهم آن کارگروه در راستای مسئولیت اجتماعی و نیز تداوم رسالت کمپین مهربانی های کوچک دیروز و بنیاد توسعه صلح و مهربانی های کوچک امروز از جمله #چالش_گفت_و_گو،
و
#جوانه_های_صلح اشاره کردند.

سپس با اشاره به موضوع بمباران شیمیایی سردشت(هفتم تیر سال ۱۳۶۶) توسط رژیم بعث و فاجعه ی انسانی و زیست محیطی متعاقب آن و نیز #سکوت_غالب_رسانه_ای و متولیان سازمان های حقوق بشری و بین المللی و در نتیجه وقوع بمبارانی دیگر و فاجعه ای بزرگ تر چون #حلبچه، ضرورت در لحظه بودن رسانه ای ها و نیز کنشگری گفت و گو محوران را انکارناپذیر خواندند.

در ادامه با اشاره به فضای ملتهب کنونی در خاورمیانه و ویژه تر در ایران و فی مابین جناح های سیاسی و حتی کنشگران مدنی که حاصل آن جز #فقر_اعتماد_عمومی بین دولت و ملت با ملت باهم نبوده است با الهام از نظر بزرگان، #گفت_و_گو را ضرورت روز کشور و خاورمیانه و حتی جهانشهر خواندند و تلاش #کانون_گفت_و_گو را در پرداختن به این مهم، ستودنی خواندند و اظهار امیدواری کردند تا ضمن تداوم تلاش های قبلی، در راستای ادای مسئولیت اجتماعی در سایر حوزه ها نیز محورهایی چون #بمباران_شیمیایی_سردشت و #حلبچه و نیز مفاهیمی چون #صلح_و_مهربانی را در کارگاه های آتی مورد توجه قرار دهند که مورد استقبال قرار گرفت.

#جمال_سبحانی، #عثمان_عباسی، #امیرارسلان_خضری و #مهربانو_فرهمند نیز از مشارکت کنندگان در این گفت و گوی #صلح_محور بودند که هریک به تناسب، تجاربی مصداق گونه از ضرورت گفت و گو را طرح و نتایج حاصله را مطرح کردند.


در خاتمه ضمن تعهد طرفین به تدام نشست ها و همکاری های فی مابین، از طرف #کارگروه_سوادرسانه_ای_و_مسئولیت_اجتماعی انجمن سوادرسانه ای ایران، لوح سپاسی تقدیم #کانون_گفت_و_گو و به نیابت مهندس شاه حسینی گردید...

🌷🌷🌷

@chaleshegoftegoo

@dialoguecenter

@Sopskf
Forwarded from اتچ بات
گزارش صوتی و مکتوب #گفت_و_گوهای_صلح، به مناسبت سالیاد بمباران شیمیایی سردشت

تهران/کانون گفت و گو /۱۰ تیرماه ۹۷

‍ ‍ گفت و گوی #صلح_محور، ضرورت خاورمیانه و جهانشهر

تلاقی #چالشگران_گفت_و_گوی کارگروه سواد رسانه ای و مسئولیت اجتماعی انجمن سوادرسانه ای ایران
و
#گفت_و_گو_محوران کانون گفت و گو

در راستای نهادینه کردن #گفت_و_گوهای_صلح_محور به مناسبت سالیاد #بمباران_شیمیایی و گرامیداشت مقام شهدا و مصدومین شیمیایی #سردشت

در این #دیالوگ فی مابین، ابتدا #مهندس_ناصر_شاه_حسینی، #مدیرعامل_کانون، ضمن خیرمقدم به اعضای بنیاد صلح و مهربانی و نیز دبیر کارگروه سوادرسانه ای و مسئولیت اجتماعی انجمن سوادرسانه ای ایران، به معرفی #کانون_گفت_و_گو پرداختند و نقش خانم دکتر فاطمه صدر عاملی و سایر اعضای کانون را ستودند.

سپس از اقدامات #مهارت_افزایی در حوزه #گفت_و_گو سخن راندند و بر تمرکز مجموعه شان بر #دیالوگ به معنی واقعی اشاره کردند.

سپس از دوره های مهارتی و نیز اقدامات میدانی آن مجموعه گزارشی اجمالی ارایه داداند.

در ادامه #رئوف_آذری، دبیر #کارگروه_سوادرسانه_ای_و_مسئولیت_اجتماعی انجمن سوادرسانه ای ایران، ضرورت شکل گیری و نیز رسالت کاری کارگروه تحت امر خود را بیان کردند و سپس به چند اقدام مهم آن کارگروه در راستای مسئولیت اجتماعی و نیز تداوم رسالت کمپین مهربانی های کوچک دیروز و بنیاد توسعه صلح و مهربانی های کوچک امروز از جمله #چالش_گفت_و_گو،
و
#جوانه_های_صلح اشاره کردند.

سپس با اشاره به موضوع بمباران شیمیایی سردشت(هفتم تیر سال ۱۳۶۶) توسط رژیم بعث و فاجعه ی انسانی و زیست محیطی متعاقب آن و نیز #سکوت_غالب_رسانه_ای و متولیان سازمان های حقوق بشری و بین المللی و در نتیجه وقوع بمبارانی دیگر و فاجعه ای بزرگ تر چون #حلبچه، ضرورت در لحظه بودن رسانه ای ها و نیز کنشگری گفت و گو محوران را انکارناپذیر خواندند.

در ادامه با اشاره به فضای ملتهب کنونی در خاورمیانه و ویژه تر در ایران و فی مابین جناح های سیاسی و حتی کنشگران مدنی که حاصل آن جز #فقر_اعتماد_عمومی بین دولت و ملت با ملت باهم نبوده است با الهام از نظر بزرگان، #گفت_و_گو را ضرورت روز کشور و خاورمیانه و حتی جهانشهر خواندند و تلاش #کانون_گفت_و_گو را در پرداختن به این مهم، ستودنی خواندند و اظهار امیدواری کردند تا ضمن تداوم تلاش های قبلی، در راستای ادای مسئولیت اجتماعی در سایر حوزه ها نیز محورهایی چون #بمباران_شیمیایی_سردشت و #حلبچه و نیز مفاهیمی چون #صلح_و_مهربانی را در کارگاه های آتی مورد توجه قرار دهند که مورد استقبال قرار گرفت.

#جمال_سبحانی، #عثمان_عباسی، #امیرارسلان_خضری و #مهربانو_فرهمند نیز از مشارکت کنندگان در این گفت و گوی #صلح_محور بودند که هریک به تناسب، تجاربی مصداق گونه از ضرورت گفت و گو را طرح و نتایج حاصله را مطرح کردند.


در خاتمه ضمن تعهد طرفین به تدام نشست ها و همکاری های فی مابین، از طرف #کارگروه_سوادرسانه_ای_و_مسئولیت_اجتماعی انجمن سوادرسانه ای ایران، لوح سپاسی تقدیم #کانون_گفت_و_گو و به نیابت مهندس شاه حسینی گردید...

🌷🌷🌷

*فایل صوتی بخشی از گفت و گوها، به پیوست می باشد👇

@chaleshegoftegoo

@dialoguecenter

@Sopskf
گفت و گو، نقطه ضعف جامعه ما!
رئوف آذری*

از گواردیولا، بازیکن و مربی اسطوره ای فوتبال، که تمام شمار یا حداقل اکثریت جام های فوتبالی ممکن را در کیسه دارد، نقل است:
"سعی کنید،روی چیزی تمرین کنید که ضعف دارید نه روی چیزی که دوست دارید"

می دانیم که حدود دو سوم ساختمان وجودی انسان مایع است و مایعات با موجی، به تلاطم می افتند.
هژمونی عواطف و هیجانات در انسان، سبب می شود تمایل ما بیشتر سوی "دوست داشتنی ها" باشد و کم تر روی آنچه که در دایره سلایق و عواطف مانیست، تمرکز کنیم و صدالبته همان نیز، موجدِ بسیاری از کاستی های ما در زندگی یا روابط مان با دیگران می شود!

ساختار جوامع سوم و به ویژه کشور ما، مبتنی بر حوزه هیجانی است و صدافسوس که در این جغرافیا، منطق گفت و گو، کم تر مجالی برای رسیدن به "فهم مشترک" می آفریند و همان نیز عاملی مهم می شود در وقوع اختلافات خانوادگی،درگیری های قوم و خویشی، نزاع های خیابانی و جنگ دولت ها و در نهایت آسیب ملت ها!
مدت هاست کنشگران مدنی و صاحب نظران اجتماعی در جامعه ما، متوجه ضعف شهروندان ایرانی در #گفت_و_گو، شده اند و بارها در محافل و مجالس، میزگرد،همایش و کنفرانس ها بر آن تأکید کرده و توصیه هایی متعاقب آن ارایه داده اند. هرچند کنش هایی جسته و گریخته، شکل گرفته اما واقعیت آنی نیست که بزرگان عنوان "گفت و گوی ملی" بر آن نهند که صدالبته در این بُرهه ضروری و حیاتی است...
نگارنده در آستانه سال نوشمسی(اسفند۹۶)، در فضای شبکه های اجتماعی، ایده ی #چالش_گفت_و_گو را با آن امید، پیشنهاد کرد تا بستری آفریده شود برای #تمرین_جمعی روی #نقطه_ضعف_ملی...
پس همدل شویم تا همگی روی این محور تمرکز کنیم شاید که با مهارت در گفت و گو، اعتماد زایل شده، وجدان خفته کاری و فهم نادرست از همزیستی مان، بازگشت و بیدار شد و دُرست شد و سیاست مداران،کرسی داران، کنشگران مدنی و متخصصان علمی، ره مشترکی برای درمان "درد"های ملی مان یافتند...🌷

#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#مهربانی_های_کوچک
#رئوف_آذری
#مسئولیت_اجتماعی
#ضعف_ملی
#گفت_و_گو

@sopskf
-----
*فعال صلح و مهربانی، ایده پرداز چالش گفت و گو
@chaleshegoftegoo
-----
https://www.instagram.com/p/Bsv4qdtF8BC/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=aopr6z2exkn0
از پیمان حلف الفضول تا حقوق شهروندی مهاجرین!

رئوف آذری*

"پیمان جوانمردان" یکی از شریف ترین پیمان های تاریخ بشریت است که پیش از اسلام بسته شد.
آورده اند که:" مردی زبیدی از اهل یمن، کالائی به عاص بن وائل سهمی فروخت، عاص در پرداخت بها مماطله نمود و به فروشنده ستم کرد تا مأیوس شد. آن مرد اشعاری گفت و از قریش دادخواهی کرد. دادخواهی آن مرد ستم دیده غریب، در دل بنی‎هاشم اثر کرد. زبیر بن عبدالمطلب که شجاع، آزادمنش، آقا، بخشنده، شاعر و خطیب بود وقتی اشعار آن مرد را شنید، سوگند یاد کرد, پیمانی با قبایل قریش ببندد که اقویا را از ظلم به ضعیف منع کنند و اهل مکه را از ستم به غریب باز دارند و در این موضوع اشعاری گفت و آن حلف را حلف الفضول نامید. آنگاه پنج قبیله از قبایل قریش از جمله بنی‎هاشم و بنی‎زهره در دارالندوه اجتماع کردند و اتفاق نمودند که داد مظلوم را از ظالم بگیرند و هر ستمدیده‎ای را خواه از اهل مکه باشد و یا از کسانی که به مکه می‎آیند،‌یاری کنند"
رسول خدا از این پیمان با عظمت یاد می کردند و می فرمود:«...اگر حالا نیز مرا به آن پیمان بخواهند اجابت می کنم ....»(فروغ ابدیت ج اول ص 184)

امروز اما در قرن ۲۱، در جهانشهر ما و ویژه تر در ولایت ما، حقوق شهروندی پایمال می شود و عزیز مهاجری افغانی، به دادخواهی دعوت مان کرده است...
بستر "رسانه" بر تضییع حقوق قانونی جناب محمدکاظم کاظمی،شاعر و نویسنده افغانی، واقفم ساخت. "مسئولیت اجتماعی" ام، حکم می کند، زبیر وش فریاد برآورم:
"شهروندان آزاده ایران زمین، در احقاق حقوق شهروندی،به ویژه حق مهاجران و ویژه تر، افغانی های عزیز، پیمانی دیگر از نوعِ حلف الفضولم، آرزوست..." پیشنهاد می کنم، روی این موضوع به "گفت و گوی ملی" بپردازیم، نظرتان چیست؟!
🌷🌷
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#مهربانی_های_کوچک
#رئوف_آذری
#مسئولیت_اجتماعی
#حقوق_شهروندی
#تضییع_حقوق_شهروندی
#حقوق_اقلیت_ها
#دادخواهی_مهاجران
#چالش_گفت_و_گو


@sopskf

@chaleshegoftegoo

------

*فعال صلح و مهربانی، ایده پرداز "چالش گفت و گو"، دبیر کارگروه سواد رسانه و مسئولیت اجتماعی انجمن سواد رسانه ای ایران
**نقل مقدمه از سایت
www.porseshkadeh.com

https://www.instagram.com/p/Bs2c4hyFlMQ/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=fftskff572
🗝کمپین مهربانی های کوچک 🔒
🌷🖊 نمونه ۳۳۳ 🔓
#رئوف_آذری
@Raoufazari
🔘نگارش ۲۷ #فروردین ۹۷

🌷برترین مهربان راهبر توسعه پایدار🌷

سالهاست شعارهایی چون "نه شرقی" و"نه غربی" گوش زمان را کر کرده است و در تمام این سال ها نیز مجبور شدیم و باز مجبوریم هم به شرق و هم به غرب متکی باشیم!

بیش ۴۰ سال از انقلاب سپری شد و هنوز که هنوز است نه تعهد متخصصان عبور کرده از صافی های گزینشی نتیجه ای موردانتظار نشان داده و نه تخصص متعهدان!

چهار دهه از عمر خود را با انقلاب پیش بردیم و در سیستم های آموزش و پرورش و آموزش عالی ذوب شدیم اما ماحصل مان شد پایان نامه نویس اجیری و آی اس آی پشیزی!

همه مکتب خانه های روستایی و حجره های مساجد را هم به دانشگاه تبدیل کردیم و خروار خروار متخصص، تحویل جامعه دادیم اما نهایت شان به کولبری، بدوکی، ته لنجی، چتربازی، زلزله و سیلاب و بحران مدیریت امداد و ... ختم شد و گاه گداری نیز پابه پای شان تا لب گور رفتیم!

سازمان عریض و طویلی به نام "بهزیستی" بنیان نهادیم و به زعم خود برای "زیست بهتر" مردمان سرزمین مان، برنامه ریختیم و استراتژی تعریف کردیم اما سرانجامش شد "کارتن خوابی"،"گورخوابی"،"رکورد طلاق" ،"اعتیاد" و...

سال ها به نام "مدیریت بحران"، مانور برگزار کردیم و "زلزله های فرضی" پشت سرگذاشتیم و مقصد نهایی مان شد، مثلا" امداد بحران زلزله و سیل!!

همه تلاش های توسعه ای و مدیریت انرژی مان منتهی شد به "پراید" و " تیبا" و جاده های مرگ و از آن سوی نیز "سدسازی" و بنیان های سازه ای و مرده روداصفهان و دریاچه مرگ ارومیه و ریزگردهای نمکی و آهکی و ...
ختم به خیرترین شان "انرژی هسته ای"، "مناقشه اتمی" و "برجام" که آن هم بی فرجام و متأسفانه "بدفرجام" شد!

و جالب اینکه همه و همه این ها و بسیار آنهایی که مجال ذکرشان نیست، به یک سوی نظر داشتند و آن "توسعه" به ظاهر پایدار بود!

نمی دانم " توسعه " را خوب معنا نکردیم یا راه را مناسب اختیار نکردیم و یا خوب نرفتیم!

هر چه بود قطارمان سرعت گرفت و با پیچ جاده پیچید و پیچید تا اینکه جاده، پیچید و قطارمان نپیچید و "رزمندگی" در ته درها، نصیب بردیم!

این بار نیز "ریزعلی خواجوی" دیگری نیاز بود تا "شعله زندگی" بیفروزد و از ابرام مان بر تداوم راه رفته و بد رفته، منصرف مان گرداند!

که صد البته این بار نه ناجی در ردای "دهقان فداکار، بلکه در مقام "استاد هوشیار" نیاز بود تا چراغی برفروزد و "توسعه" را معنایی "پایدار" آفریند..

او و چون اویی چند، این بار نیز آمدند تا باز ما جهان سومی ها را بر عادات دیرین مان، هشداری دهند که همواره چشم به راه اهورا، شاه یا منجی نباشیم و #خود نیز خودی باشیم و #توتم خود را از همان اوان کودکی، در مسیر توسعه پرداخت کنیم ...


مخلص کلام، امروز به لطف #حجم، مهندس #محمد_درویش و همدلان شان، عزیزی پیش روی مان و بر میز "گفت و گو" قرار گرفت که ایامی گوشه عزلت اختیار کرد تا شاید آن همه فریاد شلیک شده در گوش حاکمیت را مجالی دهد و به زعم خودشان "به هنگام روز تنگنا و ایام پنجری ماشین حاکمیت نیز، رمقی برای یاری ذخیره داشته باشد!"

اتفاقا" همان نیز امروز دروازه ای برای انتقادش گشود...

بله،حضور ارزنده #محسن_رنانی عزیز، [آن استاد هوشیار و جسور دانشگاه که مناقشه اتمی را به #آب، رشوه حاکمیت زنجیر کرد تا من و ما بفهمیم زیر پوست شهر و کشور را]، در اولین "گفت و گوی راهبردی #حجم، مغتنم شمردیم و همان مجالی آفرید تا به نام کمپین مهربانی های کوچک(نسخه آغازین سال های ۹۴ الی ۹۷ بنیاد توسعه صلح و مهربانی)، فریاد فروخورده اش را قدر نهیم و بگوییم اگر "قدر" ندانیمش شاید که نه درویشی مان کلاهی از نمد روزگار رساند و نه پارسایی مان در بهشت موعود نوایی و سرپناهی نصیب گرداند!

فرصت چسبیدیم و #تندیس_سپاس سال در حوزه توسعه و دانشگاه تقدیمش کردیم تا یادآوری کرده باشیم که اگر هنوز "توسعه" رمقی دارد در این سرای، به لطف او و امثال اوست و ما قدردان این تلاش های مدفون در سونامی سانسورها، کم لطفی ها و بی توجهی هاییم...

و صدالبته که حضور #کاک_آروین عزیزم، جمع ارزشمندی از کنشگران مدنی ایران زمین و نکته گویی های بزرگان و نیز تندیس و لوح تجلیل و هدایای ان جی اوی #حجم نیز بر مبارکی نشست فزود...

سپاس و هزاران سپاس آن #مهربان_راهبر #توسعه_پایدار و همه #راهبرد_اندیشان سرزمین مان را که امروز #استراتژیست_محور، می اندیشند و #راهبردی و هوشیارانه به پیش مان می رانند و همگی شایسته تکریم و تجلیل و تقدیر شایسته تلاش شان هستند ک صدالبته درویشی ما، مجال بسیار نمی دهد و اگر هم فرصتی هست، بسیار کم و ناقابل است اما همان را نیز چون "ستاره دریایی" به دریا بازگردندان، پذیرفته ایم و از این حیث خوشحالیم😓

@sopskf
----------
@chaleshegoftegoo

#بازنشر با ویرایش مختصر
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#رئوف_آذری - فعال صلح و مهربانی از بنياد توسعه صلح و مهربانی:

♻️ کرونا علی‌رغم آسیب‌هایی که داشت موجب همگرایی در عین فاصله زایی شد، از جمه میتوان به شکل‌گیری «شبکه کمک» در بین کنشگران اشاره کرد.
♻️ کرونا موجب اصلاحات فرهنگی در کسری از زمان شد.
♻️ کرونا موجب بازاندیشی در عقاید و مناسک عبادی و فرم و شکل آنها شد و فحوا و محتوای عبادت بیش از قبل مورد توجه قرار گرفت.
♻️ کرونا سبب شد ارزش روابط را درک کنیم.
♻️ کرونا سبب شد خوداندیشی را جایگزین دگراندیشی کنیم و بیش از اینکه ذهنمان درگیر قضاوت دیگران باشد متوجه خودمان شود.
♻️کرونا موجب تامل در مفاهیم قدرت و سیاست شد.
♻️ کرونا یادمان داد مردم، مسئولان و کنشگران به فهم مشترک هم محتاج هستند.
♻️ کرونا یادمان داد که گروه‌ها، احزاب و تشکیلات، فرصتهای نابی برای حکمرانی خردمندانه هستند و نه تهدیدی برای قدرت‌ها.
♻️ کرونا یادمان داد که سفر صرفا جا به جا شدن در جغرافیای بیرونی نیست بلکه سفر از دل به ذهن و بالعکس میتواند خانقاه خانه را در دوران قرنطینه به عبادتگاه سالکان بدل کند.
#کمپین_گفتگو
@Haajm
حقیقت روشنفکری و ضرورت هم فهمی و‌هم کنشی روشنفکران ایرانی
#رئوف_آذری*
https://t.iss.one/Sopskf/5077

«ما آرزو داریم، هر وقت با دیگری، گفت و‌گو می کنیم، حرف های مان، روح او را نیازارد و اثری رنج آور، باقی نگذارد. نه تنها این، بلکە، آرزومندیم کە با حرف های مان، راهی را طی کنیم که روح های مان، در اثر آن، شفاف و درخشان شود. دوست داریم تا به یکدیگر، نزدیک شویم و در این نزدیکی، به تفاهم دست یابیم و به حقیقت راه جوییم و از سوء تفاهم و تشنج، دور شویم»
(مقدمه کتاب کوچک گفت و گو،مرسده صادقی)

گفت وگوی شنبه شب مورخ چهارم اردیبهشت ۱۴۰۰، دو روشنفکر پیشگام ایرانی، بزرگواران؛ سروش و ملکیان، در نوع خود، کم نظیر و در این سطح، ستودنی بود که لازم می نماید برگزار کنندگان را ستود.

اما وااسفا، روح حاکم بر فضای فکری-فرهنگی ایران زمین، در طول قرون و اعصار گذشته، متأثر از سیاست و قدرت و هژمونی سیاست تک صدایی، در روان شهروند ایرانی رخنه داشته که متأسفانه، در بالاترین سطوح گفت و گویی نیز قابل ردیابی است...

تک گویی های به ظاهر گفت و گوی امشب، از واقعیت حقیقتی جانکاهی در فرهنگ گفتمانی ایرانیان پرده برداری کرد و غور در فحوای اظهارنظرات آن دو‌ بزرگوار، علی رغم تعارفاتی که در دقایق پایانی گفت و گو با آغازگری ملکیان در تلطیف فضا نشان دادند، فرکانس هایی از دردی تاریخی هویدا کرد که خبر از رسوبات ذهنی تاریخی دارد..

رسوب ذهنیت خود حق پندار مطلق انگار پیشگام، در ذات ایرانی بروکراتیزاسیون شده، نیازمند واکاوی و تحلیل و شناخت به گاه است که اگر امروزه، توسط این دو عزیز پیشگام مورد امعان نظر، توجه، تلنگر، تعدیل و رسوب زدایی قرار نگیرد، این میراث به ظاهر نامیرا در جامعه ایرانی، همچنان آسیب زا به پیش خواهد تاخت و روز به روز و‌ماه و‌سال و قرن به قرن، استمرار خواهد یافت...

جایی که ملکیان با شواهد و استناد به مقالات و یادداشت های خود، در تحلیل گفتمانی سروش، اشاره می کند و سروش، با اظهار کلامی، ندیدن و نخواندن مقالات و یادداشت یکی از معدود روشنفکران پیرامونی و سرزمینی، تفوق جایگاه خود بر منزلت معرفتی ملکیان را به رخ می کشد، اصل درد است و این درد جانکاه خود را در هاله ی معرفتی خویش گرفتار کردن و در قفس انداختن خود در چهارچوب فکری خود، اگر، همچنان تداوم داشته باشد، جزیره ای ماندن معرفت منتج از پژوهش و پیمایش منازل فلسفیدن روشنفکران، رسوبات ذهنی_تاریخی روشنفکران ایرانی را تحکیم خواهد بخشید و به ویژه، رازپوشی های غزالی و مولانا شبیه، در ساحت روشنفکری و زیر پوست شهر، بر ابهام و‌ دیرفهمی آن بخش ممکن حقیقت خواهد فزود، آگاهی صرف هگل مآب و هگل باور، صنعت رازگشایی از دست های نامرئی آدم اسمیتی را نخواهد گشود، اصلاح جامعه فرو ریخته و فروپاشیده، میسور نخواهد شد و هنجار حاکمِ منجر به فروپاشیدگی تاریخی، همچنان بر افزودنِ مرارتِ سرزمینی و تقلیل معرفت حقیقت نزدیک، اصرار خواهد ورزید!

همچنان که پوپر، فهم متکثر بر حقیقت را می پذیرد ولی بر وجود حقیقت اشاره دارد، نیاز است با ابزار عقلِ البته ناقص بشری، توافقی حاصل آورد و این محصول نایل شدن به بخش ممکن حقیقت، را با هم فهمی و هم کنشی روشنفکران ممتاز سرزمینی، دنبال کرد...

امروزه، سروش و ملکیان و چند معدود هم وزن شان در معرفت دانی، رسالتی بس سنگین برعهده دارند تا ضمن خروج از جزیره ی خودکاوی و خودکنشی صرف، بر خردگرایی جمعی و تیمی متمرکز شوند و با کنش همدلانه و حقیقت کاوی هموندانه شان، مسیرگشایی کرده و یخ های ارتباط، تعامل و تکاپوی هموندانه را در این سرا، با گرمای هم پذیری و هم کنشی، آب کنند که امروزه، به ویژه در حاکمیت رسانه های بازنماگر بازیگرِ هوشیار، حقیقت ها، بیش از روزگاران گذشته، زیر پوست شهر، ناپیدایند و امواج بنیان کن سونامی وش شان، معرفت حقیقت و حقیقت معرفت را نشانه خواهد رفت و آنگاه است که؛
گفت و گوهای روشنفکری و حقیقت، جز کف روی اقیانوس سونامی های خردستیزِ خردگریز فرسایشی، نتیجه ای ملموس برای خردپذیر کردن جامعه نخواهد داشت..

رسالت امروزه و‌مسئولیت اجتماعیِ این دو روشنفکر روز جامعه ایرانی، در حوزه فرهنگ سنگین تر از سیاسیون است و می طلبد که فارغ از رسوبات ذهنی و‌تاریخی منیت های ایرانی، طرحی نو در اندازند و بنیان خردستیری معرفت گریز خودمطلق پنداری را براندازند و چشم اندازهای امید بخشی، به ایران و ایرانی هبه کنند...

همچو آهن، زآهنی بی رنگ شو
در ریاضت،آیینه بی ژنگ شو
خویش را صافی کن از اوصاف خود
تا ببینی،ذات پاک صاف خود
بینی اندر دل، علوم انبیا
بی کتاب و بی معید و اوستا
(مثنوی معنوی، دفتر اول)
---
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#مهربانی_های_کوچک
#گفت_و_گو
#دکتر_سروش
#دکتر_ملکیان
#هم_فهمی
#هم_کنشی_همدلانه
@sopskf
___
https://www.instagram.com/p/COEe6xerZhX/?igshid=14gsy0vkjk7ri
حقیقت روشنفکری و ضرورت هم فهمی و‌هم کنشی روشنفکران ایرانی
#رئوف_آذری*
https://t.iss.one/Sopskf/5077

«ما آرزو داریم، هر وقت با دیگری، گفت و‌گو می کنیم، حرف های مان، روح او را نیازارد و اثری رنج آور، باقی نگذارد. نه تنها این، بلکە، آرزومندیم کە با حرف های مان، راهی را طی کنیم که روح های مان، در اثر آن، شفاف و درخشان شود. دوست داریم تا به یکدیگر، نزدیک شویم و در این نزدیکی، به تفاهم دست یابیم و به حقیقت راه جوییم و از سوء تفاهم و تشنج، دور شویم»


گفت وگوی شنبه شب مورخ چهارم اردیبهشت ۱۴۰۰، دو روشنفکر پیشگام ایرانی، بزرگواران؛ سروش و ملکیان، در نوع خود، کم نظیر و در این سطح، ستودنی بود که لازم می نماید برگزار کنندگان را ستود.



همچو آهن، زآهنی بی رنگ شو
در ریاضت،آیینه بی ژنگ شو
خویش را صافی کن از اوصاف خود
تا ببینی،ذات پاک صاف خود
بینی اندر دل، علوم انبیا
بی کتاب و بی معید و اوستا
(مثنوی معنوی، دفتر اول)
---
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#مهربانی_های_کوچک
#گفت_و_گو
#دکتر_سروش
#دکتر_ملکیان
#هم_فهمی
#هم_کنشی_همدلانه
#روزنامە_روزان
@sopskf
___
https://www.instagram.com/p/COEe6xerZhX/?igshid=14gsy0vkjk7ri
هنر گفت و گو با طبیعت

دکتر محی الدین محمدخانی،
از اساتید شاخص روان شناسی تربیتی و اجتماعی حال حاضر ایران و ویژه کوردستانات است که سال ها  در راستای ادای مسئولیت اجتماعی و حرفه ای خود، جلسات سخنرانی، کارگاهی و بازآموزی را برای شهروندان، کارکنان و اساتید حوزه تعلیم و تربیت عمومی،حوزوی و عالی در مساجد، سازمان ها، مدارس و دانشگاه ها، داوطلبانه برگزار کرد و همان بذل تخصص و زکات حرفه اش، سبب شد روز به روز بیشتر و بیشتر در دل ها نفوذ کند و جغرافیای علاقه مندان و باورمندان به پندار، گفتار و کردارش را  به وسعت نشتیمان، گسترش دهد.

مفتخریم که در میانه دهه هشتاد و آنگاه که در کسوت خدمتگزاری دانشگاه آزاد اسلامی سردشت، بودیم از آن مقام عالی دعوت و کسب فیض بریم و بعدها نیز در ابتدای دهه ۹۰ شمسی، ازجانب کمپین ملی مهربانی های کوچک، محضرشان برسیم و ازشخص شخیص ایشان و مهربانوی همواره همراه و حامی شان، تجلیل کنیم.

سال هاست رشته پیوندمان، برقرار است و در سفر و حضر و به گاه در نظر غایب و در دل و شبکه های اجتماعی حاضر،  هر روز بیش از دیروز از محضرشان می آموزیم..

در این بُرش،
https://t.iss.one/Sopskf/7040

آن بزرگوار از نقش پیشران حضور در طبیعت و اثرش بر پرورش مهارت گوش دادن و سخن گفتن، می گوید.

باید اینجا شاهدی بر مدعای آن بزرگوار باشیم که در تجربه زیسته و نیز دهه اخیر آموزش و مشاوره مان بدان نایل آمدیم و آن ماحصل حدود یک دهه تمرین مهارت های گفت و گو با نوآموزان کلاس های مهربانی، آشتی و گفت و گو بود.

یادش بخیر که در بازه آن یک دهه، مهارت آموزان کلاس گفت و گو را ترغیب می کردیم به دل طبیعت بروند و با بلوط ها، چشمه ها، پرندگان و حیوانات و گیاهان مورد علاقه شان،گفت و گو کنند،گوش دل به نجوای شان بسپارند و از روزگاران خوش و ناخوش خود برای شان، بگویند.

چه نکو دستاوردی بود که همزمان چند هدف تحقق می یافت:

①مهارت آموزان، تخلیه روانی می شدند و هر گردی بر ذهن و رنجشی بر دل و باری بر روح و روان داشتند، به جریان باد و باران و رودخانه و چشمه و آب و گذر زمان می سپردند و سبکبال می شدند.

②مهارت های گوش دادن، سخن گفتن و نوشتن شان تقویت می شد و در عمل دیدیم و ده ها نمونه هم شاهد مصور و مکتوب داریم.

③ قدر و قیمت گونه های درختی، گیاهی و جانوری و نیز ارزش عناصر چندگانه آب و باد و خاک و آتش را بهتر فهم می کردند و در گزارشات کاری، تحلیل ها و تفسیرهای کلاسی، به نقش غیرقابل انکار هر گونه و عنصر در غنای زیست جمعی، بیشتر وقوف می یافتند و این فهم موجد احترام بیشترشان در مواجهه با گونه ها و نیز مدیریت عناصر و انرژی های نهفته در طبیعت می شد و از طرفی نیز در پروژه های حفاظت، نگهداری و احیا نیز عاشقانه و خالصانه مشارکت می کردند.

شاهد این مدعا می تواند پروژه پرورش نهال در چهار روستای الگویی توسط مهارت آموزان این کلاس ها باشد که هر یک به سهم خود از یک تا یکصد و مواردی تا هزار و دو مورد هم تا شش هزار نهال بلوط را پرورش دادند و ماحصل همت پرورشی شان شامل بسیاری کنفرانس ها، همایش ها و جلسات و شهرهای مقصد سفر تسهیلگر صلح و مهربانی شان می شد که از جمله؛
حلبچه و سلیمانیه در اقلیم کوردستان،
ایروان در ارمنستان،
استانبول در ترکیه،
کیش در جنوب ایران،
ایرانشهر در شرق ایران،
لرستان و کردستان در غرب ایران،
گنبد کاوس در شمال ایران،
و تهران در مرکز بوده است.(گزارش تصویری هر کدام در صفحات مجازی بنیاد، قابل جست و جو و دسترسی است)

④ترویج فرهنگ صلح و محیط زیست و تبدیل نقشی دانش آموزان از نقشی پذیرنده و منفعل به نقش عامل و اثرگذار و سفیری فعال

در ابتدای دهه ۹۰ در آموزشگاه مهربانی شهید عظیمی سردشت، مهارت آموزان کلاس های دهگانه، موظف بودند هر هفته یک نماینده شان، گزارشی از پژوهش، یادگیری و خدمت ویژه اش به طبیعت و سایر زیستمندان یا فهم جدید حاصله از دانش روز را برای سایرین انتقال داده و باری نیز در نیمه دهه ۹۰، کاروانی از کودکان سفیر صلح، راهی تهران و موزه صلح شدند تا پیام صلح و مهربانی مردمان سردشت را منتقل کنند...


⑤تولید ادبیات تحقیقی مرتبط و همرسانی عصاره این تجارب زیسته و کنشگری های صلح ورزانه طی یادداشت ها(نمونه فعلی که مطالعه می کنید) و نیز مقالات کنفرانسی و واگویه های مناسبتی از روندها ورویه های پیش گفته و نتایج حاصله...


برگردیم به نغز گویی استاد محمدخانی، آن معلم و رفیق شفیق و واگویه پرفحوایش در نقش کم بدیل گوش سپاری به خروش رودخانه و صدای صخره ها و کوهستان و اثرگذاری اش بر یادگیری های دوران کودکی...

درود بر پیشگامان خوانش دقیق آموزه های طبیعت و همرسانی های سخاوتمندانه شان، که آموختیم در محضرشان🙏

🌹❤️🌹

#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#مهربانی_های_کوچک
#هنر_گفت_و_گو
#گفت_و_گو_با_طبیعت
#دکتر_محمدخانی
#رئوف_آذری
#آموزشگاه_مهربانی
#زنگ_گفت_و_گو
#مهارت_آموزی

@sopskf