Forwarded from ارزیابی شتابزده (Mohammadreza Eslami)
✍️سهند ایرانمهر، حسین دهباشی و وزیر بهداشت و معاونش
🔷 سهند ایرانمهر چند سال است که در عرصه کارهای قلمی فعال است و حضوری مستمر در عرصه نگارش دارد. هم طبع طنز دارد و هم وسعتِ مطالعات.
حسین دهباشی هم چندین سال است که در میخانه خدمت می کند به تعبیر حافظ. هم اهل قلم است، هم وسعت مطالعات تاریخی دارد و هم با اهالی وادی سیاست حشر و نشر دارد.
سهند ایرانمهر و حسین دهباشی، دو سه کلمه با هم "گفتگو" کرده اند و در عرض چند جمله، کارشان به فحش و فحش کشی کشیده و این به سابقه (شغلِ) پدر او اشاره کرده و آن به پدر(ان) و فرزندِ این اشاره کرده و... آنچنان به خدمتِ هم رسیده اند که گویی دو خصم کهَن به هم پریده اند. چه تلخ داستانی!
این هر دو، «اهل قلم» و اهل کتاب بوده/هستند (و حسب اتفاق هر دو «اهل قدرت» هم نیستند) اما در عرض یک «گفتگو» ی ساده، کارشان به چنان زد و خورد خشن و تُندی توئیتری/تلگرامی کشیده و چنان پنجه بر صورت یکدیگر کشیدند که به جز غصه و اندوه چیزی بر قلب انسان نمی نشیند.
🔷 دکتر محسن رنانی
دکتر رنانی مقاله ای دارد تحت عنوان: «ناتوانی در گفتگو، از امیرکبیر تا شیخ شجاع» و خلاصۀ کلامش در آن مقاله این است که: «یکی از اصلیترین مولفههای بلوغ عقلانی و روحی، چه در سطح فردی و چه در سطح اجتماعی، "توانایی گفتگو" است». او پس از مروری تاریخی بر «مشکل» جاری در میان ما ایرانیان، توضیح می دهد که:
✔️امیر کبیر و ناصرالدین شاه مهارت گفتگو با یکدیگر نداشتند (ایکاش داشتند)؛
✔️محمدعلی شاه و مشروطه خواهان هم نتوانستند با یکدیگر گفتگو کنند و این دودمان قاجاران را درنوردید.
✔️رضاخان هم (با وجود خدماتی که به کشور کرد) گفتگو را نمیفهمید.
✔️رنانی می گوید: شاید اگر رضا شاه و #مدرس به عنوان رهبرِ اقلیت مجلس، مهارت گفتگو داشتند و به گونهای عقلانی با هم گفتگو کرده بودند، ایران مسیرِ دیگری را طی کرده بود.
✔️رنانی ادامه می دهد: اگر محمدرضا شاه و مصدق و یارانشان تواناییِ درانداختن گفتگوهایی عمیق و جدی و صریح و منصفانه "بین خودشان" را داشتند، راهکارهایی برای تفاهم پیدا می کردند.
✔️او سپس به داستان #مهندس_بازرگان و عزل بنی صدر اشاره می کند.
✔️رنانی در این بحث حتی به ماجرای عزل آیت الله منتظری هم اشاره می کند و تا داستان مناقشه 88 پیش می آید.
✔️این بحث در میان سلسله بحثهایی که دکتر رنانی طی این سالها طرح کرده، دیده/شنیده شد ولی شاید در مقایسه با سایر مباحث ایشان، کمتر جدی انگاشته شد.
با این عقبه، بازگردیم و نگاهی کنیم به دو فقره رویداد اخیر که در تناظر با بحث دکتر رنانی قرار دارد و در انبوه اخبار جاری گم خواهد شد:
🔷نمکی و ملک زاده
از سهند ایرانمهر و حسین دهباشی بگذریم و به فقره بعدی بپردازیم؛ گفتگوی معاون وزیر بهداشت با رفیق/رئیس سابقش. دو پزشک، که حسب اتفاق هر دو سالها تجربه تخصصی و سالها فعالیتهای عالیِ علمی داشته اند. این دو در یک ویژگی دیگر هم مشترک هستند: در بحران #کرونا، هر دو متولّی مدیریت #سلامت کشور هستند.
این دو پزشک عالیرُتبه چنان عقیم از گفتگو «با یکدیگر» هستند که حرفهایشان به یکدیگر را «در رسانه» و «مقابل دیدگان مردم» می زنند. حرف نه! پنجه بر صورت هم می کشند.
🔷 از رنجی که می بریم
زمانی که در مدارس ابتدایی ژاپنی تدریس می کردم، مهمترین انگیزه از حضور در فضای مدرسه این بود که بفهمم آن #ژاپن رویایی و آرمانی (که می خواستیم اسلامی اش را بسازیم)، در مدارسش چه رخ می دهد که خروجیِ بخشِ صنعتش، می شود تویوتا و هوندا؟
گمانم آن بود که شاید «کودک ژاپنی» خیلی متفاوت با کودک ایرانی است. شگفت آنکه پس از چند ماه متوجه شدم که در سالهای نخست کودکی، تفاوتِ چندانی بین رفتارهای کودک ژاپنی با #کودک_ایرانی نیست. در هر کلاس، چند بچۀ شیطان و بازیگوش بودند. چند بچۀ گوشه گیر و ساکت هم بودند. نظم در مدرسه ژاپنی عالی است ولی مدارسِ منظم، در ایران هم کم نداریم. پس ماجرا چیست که در انتهای مسیر، خروجیِ ما آن می شود که دو پزشک عالیرتبه آنگونه با هم صحبت می کنند و دو روشنفکر اینگونه؟
🔷 تویوتا
از زمان #مشروطه تا به امروز، ما ایرانیان در تلاش و تکاپو برای اصلاح ساختارهای #حاکمیتی هستیم (که البته امر مثبتی است) ولی هر گونه ساختارِ حاکمیتی هم که برقرار شود تا زمانی که سطحِ گفتگو میان ما در حد نمکی و ملک زاده، دهباشی و ایرانمهر... است از میانِ ما «شرکت» بیرون نخواهد آمد. نامهایی همچون تویوتا، فیس بوک، اَپل، سونی و... نامهایی است که بر روی «شرکت» ها گذاشته شده و #شرکت، یعنی چند نفر «انسان» که می توانند سالها با هم #تولید_ثروت کنند و اختلافاتشان را با گفتگو حل کنند.
...
افسوس
مايی كه می خواستیم
زمین را
مهدِ مهربانی کنیم
خود نتوانستیم با هم مهربان باشیم!
#برتولت_برشت
t.iss.one/solesghalam
▪️▪️▪️
*خبرآنلاین مورخ ۵ دی ۱۳۹۹
🔷 سهند ایرانمهر چند سال است که در عرصه کارهای قلمی فعال است و حضوری مستمر در عرصه نگارش دارد. هم طبع طنز دارد و هم وسعتِ مطالعات.
حسین دهباشی هم چندین سال است که در میخانه خدمت می کند به تعبیر حافظ. هم اهل قلم است، هم وسعت مطالعات تاریخی دارد و هم با اهالی وادی سیاست حشر و نشر دارد.
سهند ایرانمهر و حسین دهباشی، دو سه کلمه با هم "گفتگو" کرده اند و در عرض چند جمله، کارشان به فحش و فحش کشی کشیده و این به سابقه (شغلِ) پدر او اشاره کرده و آن به پدر(ان) و فرزندِ این اشاره کرده و... آنچنان به خدمتِ هم رسیده اند که گویی دو خصم کهَن به هم پریده اند. چه تلخ داستانی!
این هر دو، «اهل قلم» و اهل کتاب بوده/هستند (و حسب اتفاق هر دو «اهل قدرت» هم نیستند) اما در عرض یک «گفتگو» ی ساده، کارشان به چنان زد و خورد خشن و تُندی توئیتری/تلگرامی کشیده و چنان پنجه بر صورت یکدیگر کشیدند که به جز غصه و اندوه چیزی بر قلب انسان نمی نشیند.
🔷 دکتر محسن رنانی
دکتر رنانی مقاله ای دارد تحت عنوان: «ناتوانی در گفتگو، از امیرکبیر تا شیخ شجاع» و خلاصۀ کلامش در آن مقاله این است که: «یکی از اصلیترین مولفههای بلوغ عقلانی و روحی، چه در سطح فردی و چه در سطح اجتماعی، "توانایی گفتگو" است». او پس از مروری تاریخی بر «مشکل» جاری در میان ما ایرانیان، توضیح می دهد که:
✔️امیر کبیر و ناصرالدین شاه مهارت گفتگو با یکدیگر نداشتند (ایکاش داشتند)؛
✔️محمدعلی شاه و مشروطه خواهان هم نتوانستند با یکدیگر گفتگو کنند و این دودمان قاجاران را درنوردید.
✔️رضاخان هم (با وجود خدماتی که به کشور کرد) گفتگو را نمیفهمید.
✔️رنانی می گوید: شاید اگر رضا شاه و #مدرس به عنوان رهبرِ اقلیت مجلس، مهارت گفتگو داشتند و به گونهای عقلانی با هم گفتگو کرده بودند، ایران مسیرِ دیگری را طی کرده بود.
✔️رنانی ادامه می دهد: اگر محمدرضا شاه و مصدق و یارانشان تواناییِ درانداختن گفتگوهایی عمیق و جدی و صریح و منصفانه "بین خودشان" را داشتند، راهکارهایی برای تفاهم پیدا می کردند.
✔️او سپس به داستان #مهندس_بازرگان و عزل بنی صدر اشاره می کند.
✔️رنانی در این بحث حتی به ماجرای عزل آیت الله منتظری هم اشاره می کند و تا داستان مناقشه 88 پیش می آید.
✔️این بحث در میان سلسله بحثهایی که دکتر رنانی طی این سالها طرح کرده، دیده/شنیده شد ولی شاید در مقایسه با سایر مباحث ایشان، کمتر جدی انگاشته شد.
با این عقبه، بازگردیم و نگاهی کنیم به دو فقره رویداد اخیر که در تناظر با بحث دکتر رنانی قرار دارد و در انبوه اخبار جاری گم خواهد شد:
🔷نمکی و ملک زاده
از سهند ایرانمهر و حسین دهباشی بگذریم و به فقره بعدی بپردازیم؛ گفتگوی معاون وزیر بهداشت با رفیق/رئیس سابقش. دو پزشک، که حسب اتفاق هر دو سالها تجربه تخصصی و سالها فعالیتهای عالیِ علمی داشته اند. این دو در یک ویژگی دیگر هم مشترک هستند: در بحران #کرونا، هر دو متولّی مدیریت #سلامت کشور هستند.
این دو پزشک عالیرُتبه چنان عقیم از گفتگو «با یکدیگر» هستند که حرفهایشان به یکدیگر را «در رسانه» و «مقابل دیدگان مردم» می زنند. حرف نه! پنجه بر صورت هم می کشند.
🔷 از رنجی که می بریم
زمانی که در مدارس ابتدایی ژاپنی تدریس می کردم، مهمترین انگیزه از حضور در فضای مدرسه این بود که بفهمم آن #ژاپن رویایی و آرمانی (که می خواستیم اسلامی اش را بسازیم)، در مدارسش چه رخ می دهد که خروجیِ بخشِ صنعتش، می شود تویوتا و هوندا؟
گمانم آن بود که شاید «کودک ژاپنی» خیلی متفاوت با کودک ایرانی است. شگفت آنکه پس از چند ماه متوجه شدم که در سالهای نخست کودکی، تفاوتِ چندانی بین رفتارهای کودک ژاپنی با #کودک_ایرانی نیست. در هر کلاس، چند بچۀ شیطان و بازیگوش بودند. چند بچۀ گوشه گیر و ساکت هم بودند. نظم در مدرسه ژاپنی عالی است ولی مدارسِ منظم، در ایران هم کم نداریم. پس ماجرا چیست که در انتهای مسیر، خروجیِ ما آن می شود که دو پزشک عالیرتبه آنگونه با هم صحبت می کنند و دو روشنفکر اینگونه؟
🔷 تویوتا
از زمان #مشروطه تا به امروز، ما ایرانیان در تلاش و تکاپو برای اصلاح ساختارهای #حاکمیتی هستیم (که البته امر مثبتی است) ولی هر گونه ساختارِ حاکمیتی هم که برقرار شود تا زمانی که سطحِ گفتگو میان ما در حد نمکی و ملک زاده، دهباشی و ایرانمهر... است از میانِ ما «شرکت» بیرون نخواهد آمد. نامهایی همچون تویوتا، فیس بوک، اَپل، سونی و... نامهایی است که بر روی «شرکت» ها گذاشته شده و #شرکت، یعنی چند نفر «انسان» که می توانند سالها با هم #تولید_ثروت کنند و اختلافاتشان را با گفتگو حل کنند.
...
افسوس
مايی كه می خواستیم
زمین را
مهدِ مهربانی کنیم
خود نتوانستیم با هم مهربان باشیم!
#برتولت_برشت
t.iss.one/solesghalam
▪️▪️▪️
*خبرآنلاین مورخ ۵ دی ۱۳۹۹
🔖بسیج جامعه ملی و بین المللی در مسیر عشق و امید به جای نفرت و دشمنی با توسل به گفت و گو و هم سخنی
دیالوگ(گفت و گو) باعث می شود تا بتوان همه را برای تغییر و تحول در جامعه بسیج کرد. این عمل به مشارکت کنندگان کمک میکند تا تواناییهای خود را در تفکر جمعی برای حل مسایل زندگی غنا بخشند و بکوشند تا به جست و جوی راه هایی دست یابند که منجر به توسعه روابط معنادار بین آنها می شود.
بزرگ ترین گام به سمت یک دنیای بهتر و صلح آمیز تر زمانی برداشته میشود که منطق پشتوانه شمشیرها شود و عشق و امید به زندگی جای نفرت و دشمنی را بگیرد.
دیالوگ از طریق برقراری رابطه انسانی منجر به حل تعارض و برقراری صلح در بین افراد اجتماع می شود. دیالوگ، اعضا و گروه های متضاد را گرد هم میآورد تا به حل مسایل، تعارض ها، مجادله ها و نگرانی های جمعی بپردازند و با طراحی برنامه های منطقی به یک توافق عملی دست یابند. در حقیقت نوشدارویی است برای برقراری روابط در میان گروههای که دوستی هایشان به سردی گراییده شده و از هم دور شدهاند.
منبع: نیستانی، محمد رضا، "اصول و مبانی دیالوگ؛ روش شناخت و آموزش"، نشر یارمانا آموخته، 1394، ص 11.
---
https://t.iss.one/chaleshegoftegoo/277
با سپاس از همرسانی د. علیرضا صادقی عزیز🙏
❤️🌹❤️
#چالش_گفت_و_گو
#دیالوگ_ملی
#مذاکره_ی_بین_المللی
@chaleshegoftegoo
دیالوگ(گفت و گو) باعث می شود تا بتوان همه را برای تغییر و تحول در جامعه بسیج کرد. این عمل به مشارکت کنندگان کمک میکند تا تواناییهای خود را در تفکر جمعی برای حل مسایل زندگی غنا بخشند و بکوشند تا به جست و جوی راه هایی دست یابند که منجر به توسعه روابط معنادار بین آنها می شود.
بزرگ ترین گام به سمت یک دنیای بهتر و صلح آمیز تر زمانی برداشته میشود که منطق پشتوانه شمشیرها شود و عشق و امید به زندگی جای نفرت و دشمنی را بگیرد.
دیالوگ از طریق برقراری رابطه انسانی منجر به حل تعارض و برقراری صلح در بین افراد اجتماع می شود. دیالوگ، اعضا و گروه های متضاد را گرد هم میآورد تا به حل مسایل، تعارض ها، مجادله ها و نگرانی های جمعی بپردازند و با طراحی برنامه های منطقی به یک توافق عملی دست یابند. در حقیقت نوشدارویی است برای برقراری روابط در میان گروههای که دوستی هایشان به سردی گراییده شده و از هم دور شدهاند.
منبع: نیستانی، محمد رضا، "اصول و مبانی دیالوگ؛ روش شناخت و آموزش"، نشر یارمانا آموخته، 1394، ص 11.
---
https://t.iss.one/chaleshegoftegoo/277
با سپاس از همرسانی د. علیرضا صادقی عزیز🙏
❤️🌹❤️
#چالش_گفت_و_گو
#دیالوگ_ملی
#مذاکره_ی_بین_المللی
@chaleshegoftegoo
Telegram
چالشِ گفتوگو
✳️ مانند یک خطشکن گفتوگو را آغاز کنیم
✍️ مجتبی لشکربلوکی
بگذارید بروم سر اصل مطلب: در مدرسه کلی کتاب خواندیم، شعر حفظ کردیم، تست زدیم، املاء نوشتیم، انشاء نوشتیم، اما کسی یادمان نداد که گفتوگو کنیم. ما با مسئله فقر روبرو هستیم. رئیسجمهور قول داده است که تا پایان دولت فقر مطلق را از بین ببرد! اما ما با فقر دیگری هم روبرو هستیم؛ فقر گفتوگو.
صادقانه باید اعتراف کرد ما قادر نیستیم انتظارات، احساسات، انتقاداتمان را به زبانی آسان، صریح و مؤثر به دیگران منتقل کنیم. از اینرو با جامعهای مواجه هستیم که نمیتواند گفتوگو کند. ما الکن شدهایم. نمیتوانیم با یکدیگر گفتوگو کنیم. متأسفانه با پانتومیم هم نمیشود کار را پیش برد. ما حرف میزنیم اما گفتوگو نمیکنیم. بگذارید سه مثال از بیماری اجتماعی الکنیسم بزنم.
- اگر به گفتههای مدیران ارشد و میانی در سازمان یا کشور دقت کنید. میبینید گاهی مدیران بهجای اینکه مستقیم و در جلسات داخلی تفاهم کنند در تریبونها با یکدیگر صحبت میکنند. یکی امروز حرفش را میزند و دیگری هفته بعد در جمعی یا جلسهای دیگر به بهانهای جواب او را میدهد. اختلافنظر در موضوعات کلان مدیریتی-اقتصادی-اجتماعی به کف سازمان یا جامعه منتقل میشود، چرا؟ چون ما بلد نیستیم گفتوگو کنیم.
- اگر دیپلماتی در مجامع جهانی حرفهای تند بزند و دیگر کشورها را خوار و خفیف کند، صفت شجاع به او میدهیم اما اگر سیاستمداری، همتایش را در آغوش بکشد و با او به گفتوگو بنشیند، این یعنی ضعف. در ضمیر ناخودآگاه مونولوگ جسورانه به دیالوگ عزتمندانه ترجیح دارد. چرا؟ چون مستبد کوچک نهفته در همه ما گفتوگو بلد نیست و هنوز فکر میکند گفتگو نمیتواند عزتمندانه و از سر قدرت باشد.
- وقتی تصادفی در خیابان رخ میدهد یا وقتی با یکی از اعضای خانواده دچار مشکل میشویم، شروع میکنیم به بلندبلند فریادزدن. در این حالت حرف میزنیم، اما گفتوگو نمیکنیم.
حالا ممکن است بپرسید چرا گفتوگو اینقدر مهم است. یکی از دلایلش را میگویم. در جامعه هر مسئلهای از سه راه، حل میشود: اولی گفتوگوست. ولی اگر به نتیجه نرسیدیم دو راه بیشتر باقی نمیماند. دومین راه خشونت است یعنی یک نفر/نهاد باید به زور متوسل شود. راه سوم وقتی است که ممکن است خشونت هزینهاش بالا باشد، باب گفتوگو نیز بسته است پس تنها راه دروغگویی برای فریبکاری است. در جامعهای که باب گفتوگو بسته شد، درهای خشونت و دروغ باز میشود. خوشبختانه باب گفتوگو اکنون باز است آن را باز نگه داریم.
◀️ تجویز راهبردی:
هرچند این بیماری وجود دارد اما رو به بهبود هستیم. دو تجویز زیر برای خروج سریعتر از "فقر گفتوگو" شاید مفید باشد:
۱. با سه تکنیک هنر گفتوگو را بیاموزیم.
برای گفتوگو تکنیکهای متعددی عنوان کردهاند اما به تجربه این سه را بسیار مفید یافتهام.
الف: قضاوت خود را معلق کنیم و فعالانه گوش کنیم (یعنی در حین گوشدادن سعی نکنیم که دنبال جواب باشیم و باید یاد بگیریم پیشفرضهای خود را معلق کنیم. گفتوگو با شنیدن آغاز میشود. در حالیکه ما از گفتوگو، گفتنش را بلدیم نه شنیدن).
ب: جسارت سهکلمهای داشته باشیم! شجاعت فقط فریادکشیدن نیست. گاهی تمام شجاعت در سه کلمه خلاصه میشود؛ من اشتباه کردم! تا چهل روز، هر روز به بهانهای بگویید: من اشتباه کردم.
ج: ساده (بهدور از پیچیدهگویی و قلنبه سلنبهگویی)، محترمانه (بهدور از توهین و تحقیر و تهمت) و عقلایی (همراه با محاسبه و دلایل روشن و استدلالهای مشخص) صحبت کنیم.
۲. با دو منفعت گفتوگو خو بگیریم.
بعد از انجام گفتوگو یکی از این دو حالت رخ می دهد: یا به هم نزدیک میشویم یا نمیتوانیم همدیگر را قانع کنیم. هر دو صورت ما برندهایم. اگر همگرایی ما بیشتر شود یعنی به "توافق جمعی" رسیدیم و این یعنی میتوانیم اقدام مشترک را آغاز کنیم. اما اگر نتوانستیم همدیگر را قانع کنیم، "تواضع جمعیمان" بیشتر میشود یعنی میفهمیم که استدلال ما آنقدر قوی نیست که بتوانیم طرف مقابل را همراه و قانع کنیم و نیازمند اطلاعات، مدارک، شواهد و یا قدرت استدلال بیشتر هستیم.
◀️ سخن پایانی:
اگر من گفتوگو کردم و دیگری فقط حرف زد چه؟ پیشرفت جوامع مدیون آدمهای غیرمتعارف است. اگر بخواهیم مانند دیگران باشیم هیچگاه از دور باطل فقر گفتوگو بیرون نخواهیم رفت. بهعنوان یک خطشکن گفتوگو را آغاز کنیم!
نقل از:
راه گفت وگو
@rahegoftogoo
---
https://t.iss.one/chaleshegoftegoo
✍️ مجتبی لشکربلوکی
بگذارید بروم سر اصل مطلب: در مدرسه کلی کتاب خواندیم، شعر حفظ کردیم، تست زدیم، املاء نوشتیم، انشاء نوشتیم، اما کسی یادمان نداد که گفتوگو کنیم. ما با مسئله فقر روبرو هستیم. رئیسجمهور قول داده است که تا پایان دولت فقر مطلق را از بین ببرد! اما ما با فقر دیگری هم روبرو هستیم؛ فقر گفتوگو.
صادقانه باید اعتراف کرد ما قادر نیستیم انتظارات، احساسات، انتقاداتمان را به زبانی آسان، صریح و مؤثر به دیگران منتقل کنیم. از اینرو با جامعهای مواجه هستیم که نمیتواند گفتوگو کند. ما الکن شدهایم. نمیتوانیم با یکدیگر گفتوگو کنیم. متأسفانه با پانتومیم هم نمیشود کار را پیش برد. ما حرف میزنیم اما گفتوگو نمیکنیم. بگذارید سه مثال از بیماری اجتماعی الکنیسم بزنم.
- اگر به گفتههای مدیران ارشد و میانی در سازمان یا کشور دقت کنید. میبینید گاهی مدیران بهجای اینکه مستقیم و در جلسات داخلی تفاهم کنند در تریبونها با یکدیگر صحبت میکنند. یکی امروز حرفش را میزند و دیگری هفته بعد در جمعی یا جلسهای دیگر به بهانهای جواب او را میدهد. اختلافنظر در موضوعات کلان مدیریتی-اقتصادی-اجتماعی به کف سازمان یا جامعه منتقل میشود، چرا؟ چون ما بلد نیستیم گفتوگو کنیم.
- اگر دیپلماتی در مجامع جهانی حرفهای تند بزند و دیگر کشورها را خوار و خفیف کند، صفت شجاع به او میدهیم اما اگر سیاستمداری، همتایش را در آغوش بکشد و با او به گفتوگو بنشیند، این یعنی ضعف. در ضمیر ناخودآگاه مونولوگ جسورانه به دیالوگ عزتمندانه ترجیح دارد. چرا؟ چون مستبد کوچک نهفته در همه ما گفتوگو بلد نیست و هنوز فکر میکند گفتگو نمیتواند عزتمندانه و از سر قدرت باشد.
- وقتی تصادفی در خیابان رخ میدهد یا وقتی با یکی از اعضای خانواده دچار مشکل میشویم، شروع میکنیم به بلندبلند فریادزدن. در این حالت حرف میزنیم، اما گفتوگو نمیکنیم.
حالا ممکن است بپرسید چرا گفتوگو اینقدر مهم است. یکی از دلایلش را میگویم. در جامعه هر مسئلهای از سه راه، حل میشود: اولی گفتوگوست. ولی اگر به نتیجه نرسیدیم دو راه بیشتر باقی نمیماند. دومین راه خشونت است یعنی یک نفر/نهاد باید به زور متوسل شود. راه سوم وقتی است که ممکن است خشونت هزینهاش بالا باشد، باب گفتوگو نیز بسته است پس تنها راه دروغگویی برای فریبکاری است. در جامعهای که باب گفتوگو بسته شد، درهای خشونت و دروغ باز میشود. خوشبختانه باب گفتوگو اکنون باز است آن را باز نگه داریم.
◀️ تجویز راهبردی:
هرچند این بیماری وجود دارد اما رو به بهبود هستیم. دو تجویز زیر برای خروج سریعتر از "فقر گفتوگو" شاید مفید باشد:
۱. با سه تکنیک هنر گفتوگو را بیاموزیم.
برای گفتوگو تکنیکهای متعددی عنوان کردهاند اما به تجربه این سه را بسیار مفید یافتهام.
الف: قضاوت خود را معلق کنیم و فعالانه گوش کنیم (یعنی در حین گوشدادن سعی نکنیم که دنبال جواب باشیم و باید یاد بگیریم پیشفرضهای خود را معلق کنیم. گفتوگو با شنیدن آغاز میشود. در حالیکه ما از گفتوگو، گفتنش را بلدیم نه شنیدن).
ب: جسارت سهکلمهای داشته باشیم! شجاعت فقط فریادکشیدن نیست. گاهی تمام شجاعت در سه کلمه خلاصه میشود؛ من اشتباه کردم! تا چهل روز، هر روز به بهانهای بگویید: من اشتباه کردم.
ج: ساده (بهدور از پیچیدهگویی و قلنبه سلنبهگویی)، محترمانه (بهدور از توهین و تحقیر و تهمت) و عقلایی (همراه با محاسبه و دلایل روشن و استدلالهای مشخص) صحبت کنیم.
۲. با دو منفعت گفتوگو خو بگیریم.
بعد از انجام گفتوگو یکی از این دو حالت رخ می دهد: یا به هم نزدیک میشویم یا نمیتوانیم همدیگر را قانع کنیم. هر دو صورت ما برندهایم. اگر همگرایی ما بیشتر شود یعنی به "توافق جمعی" رسیدیم و این یعنی میتوانیم اقدام مشترک را آغاز کنیم. اما اگر نتوانستیم همدیگر را قانع کنیم، "تواضع جمعیمان" بیشتر میشود یعنی میفهمیم که استدلال ما آنقدر قوی نیست که بتوانیم طرف مقابل را همراه و قانع کنیم و نیازمند اطلاعات، مدارک، شواهد و یا قدرت استدلال بیشتر هستیم.
◀️ سخن پایانی:
اگر من گفتوگو کردم و دیگری فقط حرف زد چه؟ پیشرفت جوامع مدیون آدمهای غیرمتعارف است. اگر بخواهیم مانند دیگران باشیم هیچگاه از دور باطل فقر گفتوگو بیرون نخواهیم رفت. بهعنوان یک خطشکن گفتوگو را آغاز کنیم!
نقل از:
راه گفت وگو
@rahegoftogoo
---
https://t.iss.one/chaleshegoftegoo
Telegram
چالشِ گفتوگو
اگر فقط یک بار با رعایت اصول گفتوگو با یکدیگر سخن بگوییم، چند گام به توسعهی پایدار در تمام ابعاد نزدیکتر شدهایم...
🌷بنياد توسعه صلح و مهرباني هاي كوچك🌹
ارتباط👇
✉ [email protected]
t.iss.one/chaleshegoftegoo
🌷بنياد توسعه صلح و مهرباني هاي كوچك🌹
ارتباط👇
✉ [email protected]
t.iss.one/chaleshegoftegoo
Forwarded from شبکه توسعه
🔳⭕️آخرین فرصت جمهوری اسلامی ایران- نامه به رهبری
دکتر محسن رنانی، استاد برجسته اقتصادسیاسی کشور نامه ای سه قسمتی برای رهبر انقلاب نوشته اند. برخی سرفصل های این سه نامه را با هم بخوانیم:
باوجود نتایج فراوانی که نظام مدیریت کشور در این چهار دهه داشته اما دستاوردهای آن قابل دفاع نیست: نزدیک به ۱۰ میلیون بیکار، بیش از ۴۰ سال تورم دو رقمی، شاخص فلاکتی سه برابر متوسط جهانی. این درحالی است که در دو دهه گذشته، سرشارترین درآمدهای نفتی کل تاریخ ایران را داشتهایم و همه اینها نشانه آنست که نظام مدیریت کشور، روزبهروز در حال پسروی است و دیگر توان مدیریت بحرانهای انباشتشده ملی را ندارد و در صورت ادامه، با سَر باز کردن هر بحران، سونامی چهل-سی (=۴۰ میلیون جوان زیر ۳۰ سال) کشور را با خود خواهد برد.
من اگر در زمان امیرکبیر بودم به پای او میافتادم و تمنا میکردم که منافع درباریان را و حتی خارجیان را یکجا و یکمرتبه قطع نکند و موجب بسیج درباریان و خارجیان برای فشار بر شاه نشود و شاه را نگران و خشمگین نکند.
من اگر به جای رهبران انقلاب مشروطیت بودم، تمام تلاش خود را برای همراه نگاه داشتن محمدعلی شاه با مشروطه میکردم، حتی وقتی شاه برخی درخواستهای زیادهخواهانه داشت.
من اگر مشاور مصدق بزرگ بودم به زاری از او تمنا میکردم که به دیدار شاه برود، شاهی که هنوز جوان بود و مستبد نشده بود، و از او بخواهد رهبری نهضت ملیشدن نفت را خودش برعهده بگیرد و با همفکری شاه راهکاری را پیدا کند تا ملیشدن نفت به نام شاه تمام شود.
اگر از نزدیکان آیتالله بروجردی (مرجع بلامنازع شیعیان جهان در همان دهه پر التهاب) بودم، به دست و پای ایشان میافتادم که مانع تدریس فلسفه و زبان انگلیسی در حوزهها نشوند.
من اگر در دهه ۵۰ قلمی و موقعیتی در جامعه ایران داشتم، حتماً به شاه نامه مینوشتم و خواهش میکردم تا بهخاطر آینده ایران با روحانیان مدارا کند و سخن آنان را بشنود.
من اگر در سال ۸۸ مشاور مهندس موسوی بودم به او تاکید میکردم، سید خودت را ذبح کن، تا جامعه از این بحران عبور کند. به تعهدت به رأیدهندگان عمل کردی، پس از چند روز پایان اعتراضات خیابانی را اعلام کن و اجازه بده کشور وارد فاز خشونت نشود و به روند عادی برگردد.
و اکنون که من خودم زبان دارم و قلم دارم و تریبون دارم و شنیده میشوم حاضرم خطر بپذیریم، آسیب ببینم و همه اعتبارم را خرج کنم تا شاید باب یک گفتوگو را باز کنم [اشاره به نامه های سه گانه به رهبری]
همچنین ایشان نوشته اند: ضروری است که شما از اقتدار فرهمند (کاریزماتیک) و سرمایه نمادین خود برای ایجاد تحولات ساختاری در نظام سیاسی در جهت رفع موانع ورود «انرژی خرد جمعی» به درون ساختار نظام مدیریت کشور بهره ببريد. چرا که هیچکدام از جانشینان احتمالی شما یارای انجام چنان اصلاحات ساختاری را نخواهند داشت. و در پایان نامه سوم پیشنهادهای زیر را مطرح کرده اند:
▫️افزودن مشروعیت عقلانی و مقبولیت سیاسی و عرفی به مشروعیت دینی در انتخاب رهبری و ورود خبرگان تخصصی و حرفهای و قومی و مذهبی به درون مجلس خبرگان
▫️انتخاب رهبری بهگونهای که نسلهای بعدی واقعاً احساس کنند که در انتخاب رهبر کشور نقش دارند و نمایندگانشان واقعاً و عملاً بر فعالیتهای رهبر نظارت میکنند.
▫️پاسخگو کردن رهبران آینده کشور به مجلس خبرگان [خبرگانی فراتر از فقها]
▫️مدتدار کردن دوره رهبران آینده، یا گذاشتن سقف سنی برای رهبران بعدی
▫️گنجاندن عفو عمومی ادواری بویژه مجرمان سیاسی در قانون اساسی
▫️حذف نظارت استصوابی
▫️ممنوعشدن گزینشهای غیرعرفی (سیاسی، ایدئولوژیک و…) که منجر به عدم تجهیز نظام تدبیر به حداکثر ظرفیت «خرد جمعی» شده است و حذف شرط مردبودن از شروط ریاستجمهوری
▫️افزودن اِلزام به اصلاح قانون اساسی به صورت ادواری
▫️تاسیس دادگاه قانون اساسی حافظ قانون مادر و ناموس ملی (سایت دکتر رنانی)
☑️⭕️تجویز راهبردی:
من و شما ممکن است با اندیشه های دکتر رنانی موافق یا مخالف باشیم. اما به عنوان یک شهروند سه کار را انجام دهیم:
1- این نامه ها را با دقت و منتقدانه بخوانیم دست کم دو بار.
2- دکتر رنانی همیشه تاکید بر هم شنوی و گفتگو دارد. او نشان داد که خود مصداق کامل گفتگوست. از رویکردشان بیاموزیم که چگونه می شود مودبانه، محترمانه، همدلانه، دلسوزانه و در عین حال عالمانه با دیگران به گفتگو نشست.
3- این نامه را سرآغاز یک گفتگوی ملی کنیم. اگر موافقیم همراه با دلایلی برای تایید محققانه آن و اگر مخالفیم همراه با نقد محترمانه آن. بگذاریم این نامه آغاز یک همشنوی همگانی و همفکری جمعی باشد. ما هم سعی کنیم یک گفتگوی آرام، منطقی، دلسوزانه، مودبانه و همدلانه انجام دهیم و باور کنیم حزب مقابل ما، جریان معارض ما، غیرهمفکران ما هم به اندازه ما ایران را دوست دارند.
شبکه توسعه
@I_D_network
دکتر محسن رنانی، استاد برجسته اقتصادسیاسی کشور نامه ای سه قسمتی برای رهبر انقلاب نوشته اند. برخی سرفصل های این سه نامه را با هم بخوانیم:
باوجود نتایج فراوانی که نظام مدیریت کشور در این چهار دهه داشته اما دستاوردهای آن قابل دفاع نیست: نزدیک به ۱۰ میلیون بیکار، بیش از ۴۰ سال تورم دو رقمی، شاخص فلاکتی سه برابر متوسط جهانی. این درحالی است که در دو دهه گذشته، سرشارترین درآمدهای نفتی کل تاریخ ایران را داشتهایم و همه اینها نشانه آنست که نظام مدیریت کشور، روزبهروز در حال پسروی است و دیگر توان مدیریت بحرانهای انباشتشده ملی را ندارد و در صورت ادامه، با سَر باز کردن هر بحران، سونامی چهل-سی (=۴۰ میلیون جوان زیر ۳۰ سال) کشور را با خود خواهد برد.
من اگر در زمان امیرکبیر بودم به پای او میافتادم و تمنا میکردم که منافع درباریان را و حتی خارجیان را یکجا و یکمرتبه قطع نکند و موجب بسیج درباریان و خارجیان برای فشار بر شاه نشود و شاه را نگران و خشمگین نکند.
من اگر به جای رهبران انقلاب مشروطیت بودم، تمام تلاش خود را برای همراه نگاه داشتن محمدعلی شاه با مشروطه میکردم، حتی وقتی شاه برخی درخواستهای زیادهخواهانه داشت.
من اگر مشاور مصدق بزرگ بودم به زاری از او تمنا میکردم که به دیدار شاه برود، شاهی که هنوز جوان بود و مستبد نشده بود، و از او بخواهد رهبری نهضت ملیشدن نفت را خودش برعهده بگیرد و با همفکری شاه راهکاری را پیدا کند تا ملیشدن نفت به نام شاه تمام شود.
اگر از نزدیکان آیتالله بروجردی (مرجع بلامنازع شیعیان جهان در همان دهه پر التهاب) بودم، به دست و پای ایشان میافتادم که مانع تدریس فلسفه و زبان انگلیسی در حوزهها نشوند.
من اگر در دهه ۵۰ قلمی و موقعیتی در جامعه ایران داشتم، حتماً به شاه نامه مینوشتم و خواهش میکردم تا بهخاطر آینده ایران با روحانیان مدارا کند و سخن آنان را بشنود.
من اگر در سال ۸۸ مشاور مهندس موسوی بودم به او تاکید میکردم، سید خودت را ذبح کن، تا جامعه از این بحران عبور کند. به تعهدت به رأیدهندگان عمل کردی، پس از چند روز پایان اعتراضات خیابانی را اعلام کن و اجازه بده کشور وارد فاز خشونت نشود و به روند عادی برگردد.
و اکنون که من خودم زبان دارم و قلم دارم و تریبون دارم و شنیده میشوم حاضرم خطر بپذیریم، آسیب ببینم و همه اعتبارم را خرج کنم تا شاید باب یک گفتوگو را باز کنم [اشاره به نامه های سه گانه به رهبری]
همچنین ایشان نوشته اند: ضروری است که شما از اقتدار فرهمند (کاریزماتیک) و سرمایه نمادین خود برای ایجاد تحولات ساختاری در نظام سیاسی در جهت رفع موانع ورود «انرژی خرد جمعی» به درون ساختار نظام مدیریت کشور بهره ببريد. چرا که هیچکدام از جانشینان احتمالی شما یارای انجام چنان اصلاحات ساختاری را نخواهند داشت. و در پایان نامه سوم پیشنهادهای زیر را مطرح کرده اند:
▫️افزودن مشروعیت عقلانی و مقبولیت سیاسی و عرفی به مشروعیت دینی در انتخاب رهبری و ورود خبرگان تخصصی و حرفهای و قومی و مذهبی به درون مجلس خبرگان
▫️انتخاب رهبری بهگونهای که نسلهای بعدی واقعاً احساس کنند که در انتخاب رهبر کشور نقش دارند و نمایندگانشان واقعاً و عملاً بر فعالیتهای رهبر نظارت میکنند.
▫️پاسخگو کردن رهبران آینده کشور به مجلس خبرگان [خبرگانی فراتر از فقها]
▫️مدتدار کردن دوره رهبران آینده، یا گذاشتن سقف سنی برای رهبران بعدی
▫️گنجاندن عفو عمومی ادواری بویژه مجرمان سیاسی در قانون اساسی
▫️حذف نظارت استصوابی
▫️ممنوعشدن گزینشهای غیرعرفی (سیاسی، ایدئولوژیک و…) که منجر به عدم تجهیز نظام تدبیر به حداکثر ظرفیت «خرد جمعی» شده است و حذف شرط مردبودن از شروط ریاستجمهوری
▫️افزودن اِلزام به اصلاح قانون اساسی به صورت ادواری
▫️تاسیس دادگاه قانون اساسی حافظ قانون مادر و ناموس ملی (سایت دکتر رنانی)
☑️⭕️تجویز راهبردی:
من و شما ممکن است با اندیشه های دکتر رنانی موافق یا مخالف باشیم. اما به عنوان یک شهروند سه کار را انجام دهیم:
1- این نامه ها را با دقت و منتقدانه بخوانیم دست کم دو بار.
2- دکتر رنانی همیشه تاکید بر هم شنوی و گفتگو دارد. او نشان داد که خود مصداق کامل گفتگوست. از رویکردشان بیاموزیم که چگونه می شود مودبانه، محترمانه، همدلانه، دلسوزانه و در عین حال عالمانه با دیگران به گفتگو نشست.
3- این نامه را سرآغاز یک گفتگوی ملی کنیم. اگر موافقیم همراه با دلایلی برای تایید محققانه آن و اگر مخالفیم همراه با نقد محترمانه آن. بگذاریم این نامه آغاز یک همشنوی همگانی و همفکری جمعی باشد. ما هم سعی کنیم یک گفتگوی آرام، منطقی، دلسوزانه، مودبانه و همدلانه انجام دهیم و باور کنیم حزب مقابل ما، جریان معارض ما، غیرهمفکران ما هم به اندازه ما ایران را دوست دارند.
شبکه توسعه
@I_D_network
ویرگول
🔳⭕️آخرین فرصت پیش روی جمهوری اسلامی ایران- نامه به رهبری
دکتر محسن رنانی، استاد برجسته اقتصادسیاسی کشور نامه ای سه قسمتی را خطاب به رهبر انقلاب منتشر کرده اند برخی سرفصل های این سه نامه را با هم…
Forwarded from تحلیل شبکههای اجتماعی مجازی
💢ظریف در کلابهاوس؛ آیا کلابهاوس در انتخابات اثرگذار خواهد بود؟
✍🏻محمد رهبری
🔹در ساعات پایانی شب گذشته محمد جواد ظریف در یک گفتگوی کلابهاوسی جنجالی شرکت کرد و به سؤالات در مورد توافق ۲۵ ساله ایران و چین و برجام پاسخ داد. این گفتگو باعث شد تا بر سر اهمیت کلابهاوس در انتخابات آینده مباحثاتی شکل بگیرد. تردیدی نیست که فضای تعاملی در کلابهاوس نقش عمدهای در جنجالیشدن گفتگو با وزیر امور خارجه داشته و حضور تفکرات متکثر در این محیط باعث شده است که سؤالات گروههای مختلف از ظریف پرسیده شود. اما آیا این فضا میتواند در انتخابات تأثیر بگذارد؟
🔸گفتگو با محمد جواد ظریف در کلابهاوس نمونه ایدهآلی برای بررسی مزایا و معایب این شبکه اجتماعی است. همانگونه که پیش از این در این یادداشت اشاره شد، توده مردم و رأیدهندگان تا به امروز در کلابهاوس حضور ندارند و عمدتا سلبربتیها، خبرنگاران و فعالان سیاسی در آنجا هستند. به همین دلیل نیز نیاز به واسطههایی برای انتقال مباحث از کلابهاوس به توده مردم هست. نمونهی گفتگو با ظریف در شب گذشته این را به خوبی نشان میدهد: جایی که تلگرام، اینستاگرام و واتساپ نقش رسانههای واسط را برای انتقال پیام به عموم مردم ایفا کردند چرا که مردم در این اپلیکیشنها حضور دارند نه در کلابهاوس.
🔹البته انتقال پیام از کلابهاوس به دیگر شبکهها تحت تأثیر گفتگو با وزیر امور خارجه کشور بوده که جزو مهمترین چهرههای کشور است و سخنانش ارزش خبری زیادی دارد، و اگر با دیگران گفتگو میشد احتمالا مطالب از آنجا خارج نمیشد. اما ماجرا برای دیگر نیروهای سیاسی متفاوت است. کما این که گفتگو با عبدالله رمضانزاده، مرعشی، رستم قاسمی و ... در همان فضا ماند و عموم مردم از آن مطلع نشدند.
🔸باید توجه کرد که برای انتقال سخنان ظریف از اپلیکیشنهای واسطی نظیر تلگرام و اینستاگرام استفاده شد. واقعیت آن است که حضور فعال در این اپلیکیشن نمیتواند بر ذهنیت رأیدهندگان تأثیر بگذارد چرا که اساسا این گروه از مردم در کلابهاوس حضور ندارند و سایر فعالان رسانهای و سیاسی نیز در نهایتا مجبور هستند تا از طریق این پلتفرمها با توده مردم گفتگو کنند.
استراتژی تبلیغات انتخاباتی با گفتگوی نخبگانی فرق دارد
🔹تجربه حضور ظریف در کلابهاوس نشان میدهد که شاید کلابهاوس به شکلگیری گفتگوی نخبگانی کمک کند، اما نمیتواند بستر مناسبی برای تبلیغات انتخاباتی باشد. کلابهاوس حداکثر میتواند بخشی از «زنجیره» یک کمپین تبلیغاتی انتخاباتی باشد و تمرکز بیش از حد گروههای سیاسی بر این اپلیکیشن میتواند گمراهکننده باشد.
🔸مضاف بر اینکه احتمالا در روزهای آتی شاهد حضور گروههای متعدد در فضای کلابهاوس باشیم و بعید نیست که هرچه به انتخابات نزدیکتر میشویم تعدد اتاقهای سیاسی گفتگو در این فضا بیشتر شود. در نتیجه احتمالا هرکسی در اتاق همفکران خود بیشتر حضور پیدا کند و شاهد شکلگیری اتاقهای پژواک در این فضا باشیم که مانع بزرگی برای تبلیغات انتخاباتی خواهد شد. کما اینکه در شب گذشته نیز گفتگو با عبدالله رمضانزاده به دلیل اتاق موازی گفتگو با ظریف، به محاق رفت.
گفتگوی جمعی در کلابهاوس در مقایسه با تلگرام و اینستاگرام
🔹حضور ظریف نشان داد که در کلابهاوس امکان شنیدن نظرات متکثر در گفتگو با مسئولان وجود دارد و جایی است که امکان گفتگوی نقادانه با مسئولان وجود دارد که برای انتخابات میتواند مؤثر واقع شود.
🔸اما کلابهاوس نقاط ضعفی هم دارد که در گفتگو با ظریف عیان شد. اولین نقطه ضعف آن این بود که بیش از ۸ هزار نفر نمیتوانند در یک گفتگو شرکت کنند. در حالی که امکان گفتگوی جمعی در کانالهای تلگرام و در قالب Voice Chat این ضعف را ندارد و همزمان صدها هزار نفر میتوانند در چنین فضایی حضور پیدا کنند.
🔹علاوه بر این تلگرام بر خلاف کلابهاوس اجازه ضبط کردن گفتگوها و انتشار فایل آن در همان کانال را میدهد. این مزیت در اینستاگرام هم دیده میشود جایی که پس از لایو سه نفره میتوان همان گفتگو را در صفحه منتشر کرد تا مخاطبانی که نتوانستند در زمان لایو گفتگو را گوش کنند، بعدا بشنوند. به همین خاطر است که لایو محمود صادقی با علی علیزاده ۲۱هزار بار در اینستاگرام دیده میشود و اگر به جای صادقی، ظریف طرفِ گفتگو بود شاید نتایج آن دهها برابر بیشتر از گفتگوی کلابهاوسی دیده میشد.
🔸به هرحال نمیتوان از قابلیت تکثربخشِ کلابهاوس برای ایجاد گفتگوی برابرتر غفلت کرد. اما نباید فراموش کرد که این امکان در تلگرام و تا حدی در اینستاگرام هم وجود دارد و به دلیل حضور عامه مردم در این شبکهها، نیاز به «رسانه واسط» برای انتقال پیام را کمرنگ خواهد کرد.
❇️کانال تحلیل شبکههای اجتماعی مجازی
📲 @socialMediaAnalysis
✍🏻محمد رهبری
🔹در ساعات پایانی شب گذشته محمد جواد ظریف در یک گفتگوی کلابهاوسی جنجالی شرکت کرد و به سؤالات در مورد توافق ۲۵ ساله ایران و چین و برجام پاسخ داد. این گفتگو باعث شد تا بر سر اهمیت کلابهاوس در انتخابات آینده مباحثاتی شکل بگیرد. تردیدی نیست که فضای تعاملی در کلابهاوس نقش عمدهای در جنجالیشدن گفتگو با وزیر امور خارجه داشته و حضور تفکرات متکثر در این محیط باعث شده است که سؤالات گروههای مختلف از ظریف پرسیده شود. اما آیا این فضا میتواند در انتخابات تأثیر بگذارد؟
🔸گفتگو با محمد جواد ظریف در کلابهاوس نمونه ایدهآلی برای بررسی مزایا و معایب این شبکه اجتماعی است. همانگونه که پیش از این در این یادداشت اشاره شد، توده مردم و رأیدهندگان تا به امروز در کلابهاوس حضور ندارند و عمدتا سلبربتیها، خبرنگاران و فعالان سیاسی در آنجا هستند. به همین دلیل نیز نیاز به واسطههایی برای انتقال مباحث از کلابهاوس به توده مردم هست. نمونهی گفتگو با ظریف در شب گذشته این را به خوبی نشان میدهد: جایی که تلگرام، اینستاگرام و واتساپ نقش رسانههای واسط را برای انتقال پیام به عموم مردم ایفا کردند چرا که مردم در این اپلیکیشنها حضور دارند نه در کلابهاوس.
🔹البته انتقال پیام از کلابهاوس به دیگر شبکهها تحت تأثیر گفتگو با وزیر امور خارجه کشور بوده که جزو مهمترین چهرههای کشور است و سخنانش ارزش خبری زیادی دارد، و اگر با دیگران گفتگو میشد احتمالا مطالب از آنجا خارج نمیشد. اما ماجرا برای دیگر نیروهای سیاسی متفاوت است. کما این که گفتگو با عبدالله رمضانزاده، مرعشی، رستم قاسمی و ... در همان فضا ماند و عموم مردم از آن مطلع نشدند.
🔸باید توجه کرد که برای انتقال سخنان ظریف از اپلیکیشنهای واسطی نظیر تلگرام و اینستاگرام استفاده شد. واقعیت آن است که حضور فعال در این اپلیکیشن نمیتواند بر ذهنیت رأیدهندگان تأثیر بگذارد چرا که اساسا این گروه از مردم در کلابهاوس حضور ندارند و سایر فعالان رسانهای و سیاسی نیز در نهایتا مجبور هستند تا از طریق این پلتفرمها با توده مردم گفتگو کنند.
استراتژی تبلیغات انتخاباتی با گفتگوی نخبگانی فرق دارد
🔹تجربه حضور ظریف در کلابهاوس نشان میدهد که شاید کلابهاوس به شکلگیری گفتگوی نخبگانی کمک کند، اما نمیتواند بستر مناسبی برای تبلیغات انتخاباتی باشد. کلابهاوس حداکثر میتواند بخشی از «زنجیره» یک کمپین تبلیغاتی انتخاباتی باشد و تمرکز بیش از حد گروههای سیاسی بر این اپلیکیشن میتواند گمراهکننده باشد.
🔸مضاف بر اینکه احتمالا در روزهای آتی شاهد حضور گروههای متعدد در فضای کلابهاوس باشیم و بعید نیست که هرچه به انتخابات نزدیکتر میشویم تعدد اتاقهای سیاسی گفتگو در این فضا بیشتر شود. در نتیجه احتمالا هرکسی در اتاق همفکران خود بیشتر حضور پیدا کند و شاهد شکلگیری اتاقهای پژواک در این فضا باشیم که مانع بزرگی برای تبلیغات انتخاباتی خواهد شد. کما اینکه در شب گذشته نیز گفتگو با عبدالله رمضانزاده به دلیل اتاق موازی گفتگو با ظریف، به محاق رفت.
گفتگوی جمعی در کلابهاوس در مقایسه با تلگرام و اینستاگرام
🔹حضور ظریف نشان داد که در کلابهاوس امکان شنیدن نظرات متکثر در گفتگو با مسئولان وجود دارد و جایی است که امکان گفتگوی نقادانه با مسئولان وجود دارد که برای انتخابات میتواند مؤثر واقع شود.
🔸اما کلابهاوس نقاط ضعفی هم دارد که در گفتگو با ظریف عیان شد. اولین نقطه ضعف آن این بود که بیش از ۸ هزار نفر نمیتوانند در یک گفتگو شرکت کنند. در حالی که امکان گفتگوی جمعی در کانالهای تلگرام و در قالب Voice Chat این ضعف را ندارد و همزمان صدها هزار نفر میتوانند در چنین فضایی حضور پیدا کنند.
🔹علاوه بر این تلگرام بر خلاف کلابهاوس اجازه ضبط کردن گفتگوها و انتشار فایل آن در همان کانال را میدهد. این مزیت در اینستاگرام هم دیده میشود جایی که پس از لایو سه نفره میتوان همان گفتگو را در صفحه منتشر کرد تا مخاطبانی که نتوانستند در زمان لایو گفتگو را گوش کنند، بعدا بشنوند. به همین خاطر است که لایو محمود صادقی با علی علیزاده ۲۱هزار بار در اینستاگرام دیده میشود و اگر به جای صادقی، ظریف طرفِ گفتگو بود شاید نتایج آن دهها برابر بیشتر از گفتگوی کلابهاوسی دیده میشد.
🔸به هرحال نمیتوان از قابلیت تکثربخشِ کلابهاوس برای ایجاد گفتگوی برابرتر غفلت کرد. اما نباید فراموش کرد که این امکان در تلگرام و تا حدی در اینستاگرام هم وجود دارد و به دلیل حضور عامه مردم در این شبکهها، نیاز به «رسانه واسط» برای انتقال پیام را کمرنگ خواهد کرد.
❇️کانال تحلیل شبکههای اجتماعی مجازی
📲 @socialMediaAnalysis
Forwarded from ارومیه کلوب | UrmiyeClub
🔺زنده باد گفتوگو
✍هوشنگ شیخی
▫️این نوشتار به اهمیت گفتوگو در جامعه ایرانی میپردازد و تمرکز آن بر گفتوگو میان اقوام در شمالغرب است. چراکه گسلهای قومی و مذهبی موجود در این ناحیه به کل کشور سرایت مییابند و علاوه بر ایجاد چالشهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی، موجودیت کشور و ثبات و امنیت آن را نیز تهدید میکنند.
▫️در جامعهای که معضلات مختلف اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی وجود دارد ایجاد دعوای هویتی (قومی و مذهبی) چیزی جز فرافکنی برای به حاشیه بردن خیر عمومی نیست. از این رهگذر سواری مجانی ناکارآمدها، بیبرنامهها و بی کارنامهها در انتخاباتها و رویدادهای مختلف اجتماعی رخ میدهد و در اپوخه شدن امر سیاسی، هویت به عنوان ابزار رقابت و تبلیغات به کار میآید. از اینرو واکاوی چالشها، تضادها و دعواهای قومی و مذهبی در شمالغرب بالاخص بین تُرکها و کُردها ضروری و غیرقابل اجتناب است. چراکه به واسطه تلاش نخبگان قومی اکثر ساحتهای فردی و اجتماعی زندگی ساکنان این ناحیه را در برگرفته و تأثیر مستقیم بر ذهنیت و تصویر افراد از امر ملی و احساس تعلق به کشور هم دارد. بنابراین مادامیکه در خصوص چالشهای مذکور بحث نشود و در همه سطوح حاکمیتی، اجتماعی و نخبگانی دستورکارگذاری نشود؛ بحث از توسعه، مشارکت، همبستگی و حتی امنیت جامعهای؛ آب در هاون کوبیدن است. از اینرو مسیر پیشنهادی به نخبگان و فعالان آذربایجانغربی گفتوگو است.
◽️ گفتوگو(dialogue) به منزله پایان دادن به تکگوییهای متکبرانه یا ذلیلانه است. به قول بوبر فیلسوف متأله آلمانی، گفتوگو زمانی شکل میگیرد که انسانها از شیءانگاری یکدیگر دست بردارند و با پذیرش متقابل یکدیگر به عنوان انسانهای همنوع رابطه «من-آن» را به رابطه «من-تو» تبدیل کنند.
مادامیکه یک گروه قومی خود را میزبان و دیگری را میهمان و یا یک گروه قومی خود را مدافع و مقیم و دیگری را مهاجم و مهاجر بداند گره از هیچ کاری گشوده نخواهد شد.
مادامیکه یک گروه خود را حق مطلق و طرف مقابل را باطل مطلق بپندارد، حقی برای او قائل نخواهد بود و مراودات کنونی را هم با دوگانه حق و باطل (بهشتی- دوزخی) میبیند. بنابراین هر اجحاف و هدم و حذفی را شایسته طرف باطل میداند.
◽️گفتوگو این شیءانگاریها، دوگانه انگاریها و آنتاگونیسم را بر نمیتابد. مراد از گفتوگو فراتر از هشتگانه زیر یعنی ارتباط (Communication) یا صحبت (Conversation) یا مذاکره (Negotiation) یا بحث (Discussion) یا مناظره (Debate) یا گپزدن (Chatting) یا حرف زدن (Talk) یا جدل و جر و بحث (Dispute) است.
تجربه شخصی بسیاری از ما گویای این است که با تجربهی هشتگانهی فوق توانستهایم به مرزهای گفتوگو نزدیک شویم و به قول گادامر به مرزهای امتزاج افقها نائل آییم. هرگاه این روش و ابزار عمومی شود و گفتوگو در سطوح مختلف اجتماعی خصوصا نخبگانی شکل بگیرد بعد از آن میتوان به مسائل مربوط به خیر عمومی هم پرداخت.
▫️گفتوگو یا همان دیالوگ از زمان سقراط تاکنون مدنظر فیلسوفان متعدد بوده و بحثهای نظری مختلف و متعددی پیرامون آن وجود دارد که ما به دنبال تکرار و تداوم آن بحثها در اینجا نیستیم بلکه قصد شرح این موضوع است که دیالوگ چیزی بیش از شرکت معمولی در یک بازی است و بیشتر بازی باهم و نه در برابر هم است.
گفتوگو منوط به پذیرش دیگری نه به مثابه فرودست، تابع، مادون، میهمان، مهاجر، مهاجم، باطل و دوزخی بلکه از موضع احترام به دیگری و رواداری و شناسایی اوست.
◽️انتهای مسیر عدم پذیرش دیگری در استان آذربایجانغربی و مفروض داشتن اثبات خود در نفی دیگری، چیزی جز عقبماندگی و چه بسا جنگ قومی و مذهبی نخواهد بود.
آری جنگ قومی-مذهبی! به هیچ وجه پیشبینی جنگ گزافهگویی نیست. چراکه حل دُشواره قومی در این ناحیه از کشور یا با مهاجرت و بیرون راندن و جابجایی کامل جمعیت یک گروه قومی-مذهبی میسر است یا با جنگ و نسل کشی و یا همزیستی و پذیرش دیگری راههای پیشرو هستند. اکنون تجربه گروههای مختلف در دنیا از نسلکشی، کوچ اجباری، جنگ و نهایتا گفتوگو در اختیار ماست و براساس همان تجربه و به واسطه اشتراکات مختلف قومی و مذهبی تنها راه اخلاقی، عقلانی، میسر و مفید برای گروههای قومی تُرک و کُرد در آذربایجانغربی گفتوگو با شرایط و ویژگیهای مشخص است.
◽️از این رو در بستر شبکههای نوین اجتماعی میتوان گفتوگو (دیالوگی) را سامان داد که در سایه آن تقویت حوزه عمومی و تعمق در خیر عمومی را تجربه کرد تا پایانی بر تکگوییها و توقف چرخه معیوب چالش هویتی و تهدید ثبات و امنیت کشور باشد.
✅ @UrmiyeClub | ارومیه کلوب
💻 UrmiyeClub.ir
✍هوشنگ شیخی
▫️این نوشتار به اهمیت گفتوگو در جامعه ایرانی میپردازد و تمرکز آن بر گفتوگو میان اقوام در شمالغرب است. چراکه گسلهای قومی و مذهبی موجود در این ناحیه به کل کشور سرایت مییابند و علاوه بر ایجاد چالشهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی، موجودیت کشور و ثبات و امنیت آن را نیز تهدید میکنند.
▫️در جامعهای که معضلات مختلف اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی وجود دارد ایجاد دعوای هویتی (قومی و مذهبی) چیزی جز فرافکنی برای به حاشیه بردن خیر عمومی نیست. از این رهگذر سواری مجانی ناکارآمدها، بیبرنامهها و بی کارنامهها در انتخاباتها و رویدادهای مختلف اجتماعی رخ میدهد و در اپوخه شدن امر سیاسی، هویت به عنوان ابزار رقابت و تبلیغات به کار میآید. از اینرو واکاوی چالشها، تضادها و دعواهای قومی و مذهبی در شمالغرب بالاخص بین تُرکها و کُردها ضروری و غیرقابل اجتناب است. چراکه به واسطه تلاش نخبگان قومی اکثر ساحتهای فردی و اجتماعی زندگی ساکنان این ناحیه را در برگرفته و تأثیر مستقیم بر ذهنیت و تصویر افراد از امر ملی و احساس تعلق به کشور هم دارد. بنابراین مادامیکه در خصوص چالشهای مذکور بحث نشود و در همه سطوح حاکمیتی، اجتماعی و نخبگانی دستورکارگذاری نشود؛ بحث از توسعه، مشارکت، همبستگی و حتی امنیت جامعهای؛ آب در هاون کوبیدن است. از اینرو مسیر پیشنهادی به نخبگان و فعالان آذربایجانغربی گفتوگو است.
◽️ گفتوگو(dialogue) به منزله پایان دادن به تکگوییهای متکبرانه یا ذلیلانه است. به قول بوبر فیلسوف متأله آلمانی، گفتوگو زمانی شکل میگیرد که انسانها از شیءانگاری یکدیگر دست بردارند و با پذیرش متقابل یکدیگر به عنوان انسانهای همنوع رابطه «من-آن» را به رابطه «من-تو» تبدیل کنند.
مادامیکه یک گروه قومی خود را میزبان و دیگری را میهمان و یا یک گروه قومی خود را مدافع و مقیم و دیگری را مهاجم و مهاجر بداند گره از هیچ کاری گشوده نخواهد شد.
مادامیکه یک گروه خود را حق مطلق و طرف مقابل را باطل مطلق بپندارد، حقی برای او قائل نخواهد بود و مراودات کنونی را هم با دوگانه حق و باطل (بهشتی- دوزخی) میبیند. بنابراین هر اجحاف و هدم و حذفی را شایسته طرف باطل میداند.
◽️گفتوگو این شیءانگاریها، دوگانه انگاریها و آنتاگونیسم را بر نمیتابد. مراد از گفتوگو فراتر از هشتگانه زیر یعنی ارتباط (Communication) یا صحبت (Conversation) یا مذاکره (Negotiation) یا بحث (Discussion) یا مناظره (Debate) یا گپزدن (Chatting) یا حرف زدن (Talk) یا جدل و جر و بحث (Dispute) است.
تجربه شخصی بسیاری از ما گویای این است که با تجربهی هشتگانهی فوق توانستهایم به مرزهای گفتوگو نزدیک شویم و به قول گادامر به مرزهای امتزاج افقها نائل آییم. هرگاه این روش و ابزار عمومی شود و گفتوگو در سطوح مختلف اجتماعی خصوصا نخبگانی شکل بگیرد بعد از آن میتوان به مسائل مربوط به خیر عمومی هم پرداخت.
▫️گفتوگو یا همان دیالوگ از زمان سقراط تاکنون مدنظر فیلسوفان متعدد بوده و بحثهای نظری مختلف و متعددی پیرامون آن وجود دارد که ما به دنبال تکرار و تداوم آن بحثها در اینجا نیستیم بلکه قصد شرح این موضوع است که دیالوگ چیزی بیش از شرکت معمولی در یک بازی است و بیشتر بازی باهم و نه در برابر هم است.
گفتوگو منوط به پذیرش دیگری نه به مثابه فرودست، تابع، مادون، میهمان، مهاجر، مهاجم، باطل و دوزخی بلکه از موضع احترام به دیگری و رواداری و شناسایی اوست.
◽️انتهای مسیر عدم پذیرش دیگری در استان آذربایجانغربی و مفروض داشتن اثبات خود در نفی دیگری، چیزی جز عقبماندگی و چه بسا جنگ قومی و مذهبی نخواهد بود.
آری جنگ قومی-مذهبی! به هیچ وجه پیشبینی جنگ گزافهگویی نیست. چراکه حل دُشواره قومی در این ناحیه از کشور یا با مهاجرت و بیرون راندن و جابجایی کامل جمعیت یک گروه قومی-مذهبی میسر است یا با جنگ و نسل کشی و یا همزیستی و پذیرش دیگری راههای پیشرو هستند. اکنون تجربه گروههای مختلف در دنیا از نسلکشی، کوچ اجباری، جنگ و نهایتا گفتوگو در اختیار ماست و براساس همان تجربه و به واسطه اشتراکات مختلف قومی و مذهبی تنها راه اخلاقی، عقلانی، میسر و مفید برای گروههای قومی تُرک و کُرد در آذربایجانغربی گفتوگو با شرایط و ویژگیهای مشخص است.
◽️از این رو در بستر شبکههای نوین اجتماعی میتوان گفتوگو (دیالوگی) را سامان داد که در سایه آن تقویت حوزه عمومی و تعمق در خیر عمومی را تجربه کرد تا پایانی بر تکگوییها و توقف چرخه معیوب چالش هویتی و تهدید ثبات و امنیت کشور باشد.
✅ @UrmiyeClub | ارومیه کلوب
💻 UrmiyeClub.ir
Forwarded from رسانه
🔺🔺خانیکی: پایههای ایجاد گفتگو در جامعه باید تقویت شود
شفقنا رسانه- مدیر گروه ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی گفت: زمینه های روی آوری به شبکه های اجتماعی گفتگو محور همچون «کلاب هاوس» مثبت تلقی می شود و باید سعی کرد با ورود به این عرصه ها و گسترش گفتگو و اصلاح رویکردهای غلط گذشته، پایههای گفتگو در جامعه سیاسی و عمومی را تقویت کرد.
https://media.shafaqna.com/news/519679/
شفقنا رسانه- مدیر گروه ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی گفت: زمینه های روی آوری به شبکه های اجتماعی گفتگو محور همچون «کلاب هاوس» مثبت تلقی می شود و باید سعی کرد با ورود به این عرصه ها و گسترش گفتگو و اصلاح رویکردهای غلط گذشته، پایههای گفتگو در جامعه سیاسی و عمومی را تقویت کرد.
https://media.shafaqna.com/news/519679/
شفقنا رسانه | Shafaqna Media
خانیکی: پایههای ایجاد گفتگو در جامعه باید تقویت شود - شفقنا رسانه | Shafaqna Media
شفقنا رسانه- مدیر گروه ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی گفت: زمینه های روی آوری به شبکه های اجتماعی گفتگو محور همچون «کلاب هاوس» مثبت تلقی می شود و باید سعی کرد…
Forwarded from بنیاد توسعه صلح و مهربانی های کوچک (Raouf Azari)
حقیقت روشنفکری و ضرورت هم فهمی وهم کنشی روشنفکران ایرانی
#رئوف_آذری*
https://t.iss.one/Sopskf/5077
«ما آرزو داریم، هر وقت با دیگری، گفت وگو می کنیم، حرف های مان، روح او را نیازارد و اثری رنج آور، باقی نگذارد. نه تنها این، بلکە، آرزومندیم کە با حرف های مان، راهی را طی کنیم که روح های مان، در اثر آن، شفاف و درخشان شود. دوست داریم تا به یکدیگر، نزدیک شویم و در این نزدیکی، به تفاهم دست یابیم و به حقیقت راه جوییم و از سوء تفاهم و تشنج، دور شویم»
(مقدمه کتاب کوچک گفت و گو،مرسده صادقی)
گفت وگوی شنبه شب مورخ چهارم اردیبهشت ۱۴۰۰، دو روشنفکر پیشگام ایرانی، بزرگواران؛ سروش و ملکیان، در نوع خود، کم نظیر و در این سطح، ستودنی بود که لازم می نماید برگزار کنندگان را ستود.
اما وااسفا، روح حاکم بر فضای فکری-فرهنگی ایران زمین، در طول قرون و اعصار گذشته، متأثر از سیاست و قدرت و هژمونی سیاست تک صدایی، در روان شهروند ایرانی رخنه داشته که متأسفانه، در بالاترین سطوح گفت و گویی نیز قابل ردیابی است...
تک گویی های به ظاهر گفت و گوی امشب، از واقعیت حقیقتی جانکاهی در فرهنگ گفتمانی ایرانیان پرده برداری کرد و غور در فحوای اظهارنظرات آن دو بزرگوار، علی رغم تعارفاتی که در دقایق پایانی گفت و گو با آغازگری ملکیان در تلطیف فضا نشان دادند، فرکانس هایی از دردی تاریخی هویدا کرد که خبر از رسوبات ذهنی تاریخی دارد..
رسوب ذهنیت خود حق پندار مطلق انگار پیشگام، در ذات ایرانی بروکراتیزاسیون شده، نیازمند واکاوی و تحلیل و شناخت به گاه است که اگر امروزه، توسط این دو عزیز پیشگام مورد امعان نظر، توجه، تلنگر، تعدیل و رسوب زدایی قرار نگیرد، این میراث به ظاهر نامیرا در جامعه ایرانی، همچنان آسیب زا به پیش خواهد تاخت و روز به روز وماه وسال و قرن به قرن، استمرار خواهد یافت...
جایی که ملکیان با شواهد و استناد به مقالات و یادداشت های خود، در تحلیل گفتمانی سروش، اشاره می کند و سروش، با اظهار کلامی، ندیدن و نخواندن مقالات و یادداشت یکی از معدود روشنفکران پیرامونی و سرزمینی، تفوق جایگاه خود بر منزلت معرفتی ملکیان را به رخ می کشد، اصل درد است و این درد جانکاه خود را در هاله ی معرفتی خویش گرفتار کردن و در قفس انداختن خود در چهارچوب فکری خود، اگر، همچنان تداوم داشته باشد، جزیره ای ماندن معرفت منتج از پژوهش و پیمایش منازل فلسفیدن روشنفکران، رسوبات ذهنی_تاریخی روشنفکران ایرانی را تحکیم خواهد بخشید و به ویژه، رازپوشی های غزالی و مولانا شبیه، در ساحت روشنفکری و زیر پوست شهر، بر ابهام و دیرفهمی آن بخش ممکن حقیقت خواهد فزود، آگاهی صرف هگل مآب و هگل باور، صنعت رازگشایی از دست های نامرئی آدم اسمیتی را نخواهد گشود، اصلاح جامعه فرو ریخته و فروپاشیده، میسور نخواهد شد و هنجار حاکمِ منجر به فروپاشیدگی تاریخی، همچنان بر افزودنِ مرارتِ سرزمینی و تقلیل معرفت حقیقت نزدیک، اصرار خواهد ورزید!
همچنان که پوپر، فهم متکثر بر حقیقت را می پذیرد ولی بر وجود حقیقت اشاره دارد، نیاز است با ابزار عقلِ البته ناقص بشری، توافقی حاصل آورد و این محصول نایل شدن به بخش ممکن حقیقت، را با هم فهمی و هم کنشی روشنفکران ممتاز سرزمینی، دنبال کرد...
امروزه، سروش و ملکیان و چند معدود هم وزن شان در معرفت دانی، رسالتی بس سنگین برعهده دارند تا ضمن خروج از جزیره ی خودکاوی و خودکنشی صرف، بر خردگرایی جمعی و تیمی متمرکز شوند و با کنش همدلانه و حقیقت کاوی هموندانه شان، مسیرگشایی کرده و یخ های ارتباط، تعامل و تکاپوی هموندانه را در این سرا، با گرمای هم پذیری و هم کنشی، آب کنند که امروزه، به ویژه در حاکمیت رسانه های بازنماگر بازیگرِ هوشیار، حقیقت ها، بیش از روزگاران گذشته، زیر پوست شهر، ناپیدایند و امواج بنیان کن سونامی وش شان، معرفت حقیقت و حقیقت معرفت را نشانه خواهد رفت و آنگاه است که؛
گفت و گوهای روشنفکری و حقیقت، جز کف روی اقیانوس سونامی های خردستیزِ خردگریز فرسایشی، نتیجه ای ملموس برای خردپذیر کردن جامعه نخواهد داشت..
رسالت امروزه ومسئولیت اجتماعیِ این دو روشنفکر روز جامعه ایرانی، در حوزه فرهنگ سنگین تر از سیاسیون است و می طلبد که فارغ از رسوبات ذهنی وتاریخی منیت های ایرانی، طرحی نو در اندازند و بنیان خردستیری معرفت گریز خودمطلق پنداری را براندازند و چشم اندازهای امید بخشی، به ایران و ایرانی هبه کنند...
همچو آهن، زآهنی بی رنگ شو
در ریاضت،آیینه بی ژنگ شو
خویش را صافی کن از اوصاف خود
تا ببینی،ذات پاک صاف خود
بینی اندر دل، علوم انبیا
بی کتاب و بی معید و اوستا
(مثنوی معنوی، دفتر اول)
---
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#مهربانی_های_کوچک
#گفت_و_گو
#دکتر_سروش
#دکتر_ملکیان
#هم_فهمی
#هم_کنشی_همدلانه
@sopskf
___
https://www.instagram.com/p/COEe6xerZhX/?igshid=14gsy0vkjk7ri
#رئوف_آذری*
https://t.iss.one/Sopskf/5077
«ما آرزو داریم، هر وقت با دیگری، گفت وگو می کنیم، حرف های مان، روح او را نیازارد و اثری رنج آور، باقی نگذارد. نه تنها این، بلکە، آرزومندیم کە با حرف های مان، راهی را طی کنیم که روح های مان، در اثر آن، شفاف و درخشان شود. دوست داریم تا به یکدیگر، نزدیک شویم و در این نزدیکی، به تفاهم دست یابیم و به حقیقت راه جوییم و از سوء تفاهم و تشنج، دور شویم»
(مقدمه کتاب کوچک گفت و گو،مرسده صادقی)
گفت وگوی شنبه شب مورخ چهارم اردیبهشت ۱۴۰۰، دو روشنفکر پیشگام ایرانی، بزرگواران؛ سروش و ملکیان، در نوع خود، کم نظیر و در این سطح، ستودنی بود که لازم می نماید برگزار کنندگان را ستود.
اما وااسفا، روح حاکم بر فضای فکری-فرهنگی ایران زمین، در طول قرون و اعصار گذشته، متأثر از سیاست و قدرت و هژمونی سیاست تک صدایی، در روان شهروند ایرانی رخنه داشته که متأسفانه، در بالاترین سطوح گفت و گویی نیز قابل ردیابی است...
تک گویی های به ظاهر گفت و گوی امشب، از واقعیت حقیقتی جانکاهی در فرهنگ گفتمانی ایرانیان پرده برداری کرد و غور در فحوای اظهارنظرات آن دو بزرگوار، علی رغم تعارفاتی که در دقایق پایانی گفت و گو با آغازگری ملکیان در تلطیف فضا نشان دادند، فرکانس هایی از دردی تاریخی هویدا کرد که خبر از رسوبات ذهنی تاریخی دارد..
رسوب ذهنیت خود حق پندار مطلق انگار پیشگام، در ذات ایرانی بروکراتیزاسیون شده، نیازمند واکاوی و تحلیل و شناخت به گاه است که اگر امروزه، توسط این دو عزیز پیشگام مورد امعان نظر، توجه، تلنگر، تعدیل و رسوب زدایی قرار نگیرد، این میراث به ظاهر نامیرا در جامعه ایرانی، همچنان آسیب زا به پیش خواهد تاخت و روز به روز وماه وسال و قرن به قرن، استمرار خواهد یافت...
جایی که ملکیان با شواهد و استناد به مقالات و یادداشت های خود، در تحلیل گفتمانی سروش، اشاره می کند و سروش، با اظهار کلامی، ندیدن و نخواندن مقالات و یادداشت یکی از معدود روشنفکران پیرامونی و سرزمینی، تفوق جایگاه خود بر منزلت معرفتی ملکیان را به رخ می کشد، اصل درد است و این درد جانکاه خود را در هاله ی معرفتی خویش گرفتار کردن و در قفس انداختن خود در چهارچوب فکری خود، اگر، همچنان تداوم داشته باشد، جزیره ای ماندن معرفت منتج از پژوهش و پیمایش منازل فلسفیدن روشنفکران، رسوبات ذهنی_تاریخی روشنفکران ایرانی را تحکیم خواهد بخشید و به ویژه، رازپوشی های غزالی و مولانا شبیه، در ساحت روشنفکری و زیر پوست شهر، بر ابهام و دیرفهمی آن بخش ممکن حقیقت خواهد فزود، آگاهی صرف هگل مآب و هگل باور، صنعت رازگشایی از دست های نامرئی آدم اسمیتی را نخواهد گشود، اصلاح جامعه فرو ریخته و فروپاشیده، میسور نخواهد شد و هنجار حاکمِ منجر به فروپاشیدگی تاریخی، همچنان بر افزودنِ مرارتِ سرزمینی و تقلیل معرفت حقیقت نزدیک، اصرار خواهد ورزید!
همچنان که پوپر، فهم متکثر بر حقیقت را می پذیرد ولی بر وجود حقیقت اشاره دارد، نیاز است با ابزار عقلِ البته ناقص بشری، توافقی حاصل آورد و این محصول نایل شدن به بخش ممکن حقیقت، را با هم فهمی و هم کنشی روشنفکران ممتاز سرزمینی، دنبال کرد...
امروزه، سروش و ملکیان و چند معدود هم وزن شان در معرفت دانی، رسالتی بس سنگین برعهده دارند تا ضمن خروج از جزیره ی خودکاوی و خودکنشی صرف، بر خردگرایی جمعی و تیمی متمرکز شوند و با کنش همدلانه و حقیقت کاوی هموندانه شان، مسیرگشایی کرده و یخ های ارتباط، تعامل و تکاپوی هموندانه را در این سرا، با گرمای هم پذیری و هم کنشی، آب کنند که امروزه، به ویژه در حاکمیت رسانه های بازنماگر بازیگرِ هوشیار، حقیقت ها، بیش از روزگاران گذشته، زیر پوست شهر، ناپیدایند و امواج بنیان کن سونامی وش شان، معرفت حقیقت و حقیقت معرفت را نشانه خواهد رفت و آنگاه است که؛
گفت و گوهای روشنفکری و حقیقت، جز کف روی اقیانوس سونامی های خردستیزِ خردگریز فرسایشی، نتیجه ای ملموس برای خردپذیر کردن جامعه نخواهد داشت..
رسالت امروزه ومسئولیت اجتماعیِ این دو روشنفکر روز جامعه ایرانی، در حوزه فرهنگ سنگین تر از سیاسیون است و می طلبد که فارغ از رسوبات ذهنی وتاریخی منیت های ایرانی، طرحی نو در اندازند و بنیان خردستیری معرفت گریز خودمطلق پنداری را براندازند و چشم اندازهای امید بخشی، به ایران و ایرانی هبه کنند...
همچو آهن، زآهنی بی رنگ شو
در ریاضت،آیینه بی ژنگ شو
خویش را صافی کن از اوصاف خود
تا ببینی،ذات پاک صاف خود
بینی اندر دل، علوم انبیا
بی کتاب و بی معید و اوستا
(مثنوی معنوی، دفتر اول)
---
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#مهربانی_های_کوچک
#گفت_و_گو
#دکتر_سروش
#دکتر_ملکیان
#هم_فهمی
#هم_کنشی_همدلانه
@sopskf
___
https://www.instagram.com/p/COEe6xerZhX/?igshid=14gsy0vkjk7ri
Telegram
بنیاد توسعه صلح و مهربانی های کوچک
https://instagram.com/stories/mostafamalekian_official/2558882938607784560?utm_source=ig_story_item_share&igshid=162t6y8za9ii6
حقیقت روشنفکری و ضرورت هم فهمی وهم کنشی روشنفکران ایرانی
#رئوف_آذری*
https://t.iss.one/Sopskf/5077
«ما آرزو داریم، هر وقت با دیگری، گفت وگو می کنیم، حرف های مان، روح او را نیازارد و اثری رنج آور، باقی نگذارد. نه تنها این، بلکە، آرزومندیم کە با حرف های مان، راهی را طی کنیم که روح های مان، در اثر آن، شفاف و درخشان شود. دوست داریم تا به یکدیگر، نزدیک شویم و در این نزدیکی، به تفاهم دست یابیم و به حقیقت راه جوییم و از سوء تفاهم و تشنج، دور شویم»
گفت وگوی شنبه شب مورخ چهارم اردیبهشت ۱۴۰۰، دو روشنفکر پیشگام ایرانی، بزرگواران؛ سروش و ملکیان، در نوع خود، کم نظیر و در این سطح، ستودنی بود که لازم می نماید برگزار کنندگان را ستود.
همچو آهن، زآهنی بی رنگ شو
در ریاضت،آیینه بی ژنگ شو
خویش را صافی کن از اوصاف خود
تا ببینی،ذات پاک صاف خود
بینی اندر دل، علوم انبیا
بی کتاب و بی معید و اوستا
(مثنوی معنوی، دفتر اول)
---
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#مهربانی_های_کوچک
#گفت_و_گو
#دکتر_سروش
#دکتر_ملکیان
#هم_فهمی
#هم_کنشی_همدلانه
#روزنامە_روزان
@sopskf
___
https://www.instagram.com/p/COEe6xerZhX/?igshid=14gsy0vkjk7ri
#رئوف_آذری*
https://t.iss.one/Sopskf/5077
«ما آرزو داریم، هر وقت با دیگری، گفت وگو می کنیم، حرف های مان، روح او را نیازارد و اثری رنج آور، باقی نگذارد. نه تنها این، بلکە، آرزومندیم کە با حرف های مان، راهی را طی کنیم که روح های مان، در اثر آن، شفاف و درخشان شود. دوست داریم تا به یکدیگر، نزدیک شویم و در این نزدیکی، به تفاهم دست یابیم و به حقیقت راه جوییم و از سوء تفاهم و تشنج، دور شویم»
گفت وگوی شنبه شب مورخ چهارم اردیبهشت ۱۴۰۰، دو روشنفکر پیشگام ایرانی، بزرگواران؛ سروش و ملکیان، در نوع خود، کم نظیر و در این سطح، ستودنی بود که لازم می نماید برگزار کنندگان را ستود.
همچو آهن، زآهنی بی رنگ شو
در ریاضت،آیینه بی ژنگ شو
خویش را صافی کن از اوصاف خود
تا ببینی،ذات پاک صاف خود
بینی اندر دل، علوم انبیا
بی کتاب و بی معید و اوستا
(مثنوی معنوی، دفتر اول)
---
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#مهربانی_های_کوچک
#گفت_و_گو
#دکتر_سروش
#دکتر_ملکیان
#هم_فهمی
#هم_کنشی_همدلانه
#روزنامە_روزان
@sopskf
___
https://www.instagram.com/p/COEe6xerZhX/?igshid=14gsy0vkjk7ri
Forwarded from ارزیابی شتابزده (Mohammadreza Eslami)
✍️چرا او را دوست داشتم؟
🔹 از نخستین دیدارمان که در خلیج توکیو و بر روی عرشه کشتی در جمع دانشجویان ایرانی مقیم ژاپن بود، بیشترین چیزی که در خاطرم ماندگار شد نحوۀ سخن گفتنِ دکتر ظریف بود؛ آن شب و در آن گعده ای که دانشجویان داشتند، «دکتر ظریفِ بازنشسته» ، با چهره ای خندان و شاداب در جمع بچه ها بود و آن طراوتِ رفتارش، آن خنده هایش، نه به مانند یک دیپلماتِ کار کشته یِ از نیویورک برگشته ، بلکه به یکی همانندِ خودمان می ماند!
به گمانم، وجه ممتاز و مبرّز دکتر ظریف، نه در تخصصش در روابط بین الملل (که صد البته متخصّصی صاحبِ تجربه است) و نه در سوابقِ کاری اش (که کارنامه ی کاریِ مطوّلی هم دارد) بلکه در نحوۀ سخن گفتنش است. ظریف، در سخن گفتن، واجدِ یک ویژگی است و آن، تقدمِ اصالتِ فردی اش به اصالتِ شغلی/حرفه ای است.
مهندس علی اکبر معین فر، پیش از آنکه "مهندس" باشد، فردی باهوش و با اخلاق در حوزه مسائل سیاسی/اجتماعی بود (و صد البته که یک مهندسِ خوب، و زلزله شناسِ زبده هم بود). مهندس بهمن حقیقی پیش از آنکه طراح سازۀ برج میلاد باشد، یک اصفهانیِ واجد اصالت های عمیقِ فردی و رفتاری بود. در جلساتِ ساخت سازه فولادی برج میلاد در شرکت سدادماشین، وقتی که بهمن حقیقی سخن می گفت پیش از آنکه پارامترهای مهندسی به ذهن برسد، طنین صدایِ یک اصفهانی بود که نحوۀ تکلمش بویِ اصالتِ اعصار می داد. بوی عطر اصفهانِ چندصدسالِ قبل.
که آمیخته شده بود با فرمولهای مقاومت مصالح و مکانیک جامدات و فولاد.
دکتر قالیبافیان، «بتُن» و دانشِ سازه بتنی را در ایران گسترش داد. ولی پیش از آنکه قالیبافیان به "بتن" شناخته شود، به رفتارهای لوطی مسلک و آن داش مشتی بودنش، و آن تبسم دائمش در تلکم با دانشجوها، شناخته می شد.
ظریف، آنگونه که من دیدمش و شناختمش، بیش از آنکه دیپلمات باشد، واجد اصالتهای فردی/رفتاری است. من از شنیدن این حرفهایِ دکتر ظریف متعجب نشدم، چون او همان است که هست! بله مسلم است که بنا به ملاحظات شغلی، افراد نمی توانند/نباید بی محابا سخن و «کلمه» را بر لسان جاری کنند، ولی ظریف در این حرفهایی که زده، یک ویژگی را بیش از هر چیزی به ذهنم می آورد: او خودش است.
https://www.instagram.com/p/COSxTrygIfv/?igshid=pku1u6ucw4di
t.iss.one/solseghalam
🔹 از نخستین دیدارمان که در خلیج توکیو و بر روی عرشه کشتی در جمع دانشجویان ایرانی مقیم ژاپن بود، بیشترین چیزی که در خاطرم ماندگار شد نحوۀ سخن گفتنِ دکتر ظریف بود؛ آن شب و در آن گعده ای که دانشجویان داشتند، «دکتر ظریفِ بازنشسته» ، با چهره ای خندان و شاداب در جمع بچه ها بود و آن طراوتِ رفتارش، آن خنده هایش، نه به مانند یک دیپلماتِ کار کشته یِ از نیویورک برگشته ، بلکه به یکی همانندِ خودمان می ماند!
به گمانم، وجه ممتاز و مبرّز دکتر ظریف، نه در تخصصش در روابط بین الملل (که صد البته متخصّصی صاحبِ تجربه است) و نه در سوابقِ کاری اش (که کارنامه ی کاریِ مطوّلی هم دارد) بلکه در نحوۀ سخن گفتنش است. ظریف، در سخن گفتن، واجدِ یک ویژگی است و آن، تقدمِ اصالتِ فردی اش به اصالتِ شغلی/حرفه ای است.
مهندس علی اکبر معین فر، پیش از آنکه "مهندس" باشد، فردی باهوش و با اخلاق در حوزه مسائل سیاسی/اجتماعی بود (و صد البته که یک مهندسِ خوب، و زلزله شناسِ زبده هم بود). مهندس بهمن حقیقی پیش از آنکه طراح سازۀ برج میلاد باشد، یک اصفهانیِ واجد اصالت های عمیقِ فردی و رفتاری بود. در جلساتِ ساخت سازه فولادی برج میلاد در شرکت سدادماشین، وقتی که بهمن حقیقی سخن می گفت پیش از آنکه پارامترهای مهندسی به ذهن برسد، طنین صدایِ یک اصفهانی بود که نحوۀ تکلمش بویِ اصالتِ اعصار می داد. بوی عطر اصفهانِ چندصدسالِ قبل.
که آمیخته شده بود با فرمولهای مقاومت مصالح و مکانیک جامدات و فولاد.
دکتر قالیبافیان، «بتُن» و دانشِ سازه بتنی را در ایران گسترش داد. ولی پیش از آنکه قالیبافیان به "بتن" شناخته شود، به رفتارهای لوطی مسلک و آن داش مشتی بودنش، و آن تبسم دائمش در تلکم با دانشجوها، شناخته می شد.
ظریف، آنگونه که من دیدمش و شناختمش، بیش از آنکه دیپلمات باشد، واجد اصالتهای فردی/رفتاری است. من از شنیدن این حرفهایِ دکتر ظریف متعجب نشدم، چون او همان است که هست! بله مسلم است که بنا به ملاحظات شغلی، افراد نمی توانند/نباید بی محابا سخن و «کلمه» را بر لسان جاری کنند، ولی ظریف در این حرفهایی که زده، یک ویژگی را بیش از هر چیزی به ذهنم می آورد: او خودش است.
https://www.instagram.com/p/COSxTrygIfv/?igshid=pku1u6ucw4di
t.iss.one/solseghalam
Forwarded from جمهوریت
📝📝 فرق بین گفتگو و جدل
✍رضا بژکول ،پژوهشگر اجتماعی
⚛ @jomhuriyat
♈️گفتگو انسان را به سمت بهتر شدن و شنیدن هول می دهد و کاری می کند که به جای دشمنی، دوستی را بنشاند. اما جدل همچنان که از اسمش پیداست به سمت کنش های تند جهت رسیدن به پیروزی های مصنوعی سوق می دهد!
♈️گفتگوی خوب انسان را فربه می کند و از اندیشه های متفاوت آگاه ، در حالی که جدل انسان را منزجر ، افکار را مسموم ، و به یک سو نگری سوق می دهد
♈️ نداشتن سازوکاری درست در گفتگو و توهین تخریب نسبت به همدیگر ! واقعیات جامعه را پوشیده نگه می دارد! و به جای بیان درد اصلی، به سوی کلی گویی از مشکلات می کشاند .
♈️کسانی که با واقعیات عینی جامعه زندگی می کنند گفتگو را محل تلاقی دو اندیشه یا نگاه می بینند و با آن کنار میاند ، اما آنانی که از واقعیات به دورند و شعار می دهند ! تلاش می کنند نگاه خودشان را تحمیل نمایند !
♈️گفتگو در هر سطحی نفسش بیان اندیشه و راهکار برای رسیدن به شفافیت ، نه جدل کردن برای مخفی کردن واقعیات است
گفتگو به صورت تعامل بدون اتهام ، توهین و یا تهدید نشانه خرد است !
♈️بر این اساس تلاش می کنم فرق بین گفتگو و جدل را به صورت دوسویه های متضاد به تصویر بکشم شاید دیده شده و بیشتر رعایت شود .
♈️گفتگو : یعنی من بدانم در ضمیر شما چه می گذرد و شما بدانید که درد من چیست
جدل : تشنه پیروزی است و شهوت استیلا بر غیر دارد
♈️گفتگو : دوستی ذهن و زبان است
جدل : پایانش دشمنی با زبان است
♈️گفتگو : راهی برای کاستن از افتراق ها و سئوتفاهم ها است
جدل : راهی برای فاصله گرفتن ها و ایجاد سئوتفاهم ها است
♈️گفتگو : ما را به هم نزدیک تر می کند
جدل : ما را از هم دورتر و دشمن می کند
♈️گفتگو: گره را می گشاید
جدل : گره را کورتر می کند
♈️گفتگو : بین اندیشه و صاحب اندیشه فرق می گذارد
جدل :به دشمنی با صاحب اندیشه می انجامد
♈️گفتگو : طرفین می پذیرند که خطا کردند یا دچار غفلت شده اند ، یا تند رفته اند
جدل : درد حقیقت ندارد و هیچ گاه به خطایی یا جفایی اعتراف نمی کند
♈️گفتگو : بیان فکری برای رسیدن به اجماع اجتماعی است
جدل : استثمار گفتگو ،برای به کرسی نشاندن نظر فردی است
♈️گفتگو : زور نمی گویبد، تهدید نمی کند، نصیحت و البته افشاگری هم نمی کند
جدل : هم زور می گویید هم تهدید و هم افشاگری آن هم از جنس خصوصی می کند
♈️گفتگو : زبان نرم و عقلایی دارد
جدل : زبانی درشت گو و پر از نیش و کنایه دارد (البته هر جدل گرایی درشتگو نیست )
♈️گفتگو : آینده ساز است
جدل : گذشته گرا است
♈️گفتگو : راهی را می جویید که آینده را بسازد
جدل : از راهی دفاع می کند که آن را طی کرده اند
♈️گفتگو : پیش رونده است
جدل : به نقطه آغاز برگشتن است
گفتگو : چیزی برای آموختن است
جدل : کوشش برای شیر فهم کردن است
♈️گفتگو : همانگونه که وارد می شود آن را رها می کند و می داند کی و کجا باید کنار بکشد
جدل : سماجت و افراط در پیگیری مباحث دارد
♈️گفتگو : هدفش شکست طرف مقابل نیست
جدل : بالا بردن پرچم پیروزی و اعتراف خصم به شکست طرف مقابل است
♈️گفتگو : انسان ساز است و معرفت پرور
جدل : تفرقه ساز است معرفت گریز
♈️ گفتگو : تعامل گونه واقعیات جامعه را واکاویی می کند
جدل : با زور و تهدید و افشاگری حریف را زیر رو می کند
اولی : راه انسانی برای رسیدن به فرمان خدایی است
دومی : راه نفسانی برای شکست انسانی در جهت رسیدن به مقصد نهایی است .
♈️بکوشیم گفتگو کنیم تا جدل! راه گفتگو همیشه باز است . اما جدل همیشه مسیرش یک سویه و بسته است
👌گفتگو یک فن است نه جدل
🔰بخشی از یاداشت برگرفته شده از نگاه زنده یاد بابایی است
https://instagram.com/reza.bezhkoul1342
⚛ @jomhuriyat
✍رضا بژکول ،پژوهشگر اجتماعی
⚛ @jomhuriyat
♈️گفتگو انسان را به سمت بهتر شدن و شنیدن هول می دهد و کاری می کند که به جای دشمنی، دوستی را بنشاند. اما جدل همچنان که از اسمش پیداست به سمت کنش های تند جهت رسیدن به پیروزی های مصنوعی سوق می دهد!
♈️گفتگوی خوب انسان را فربه می کند و از اندیشه های متفاوت آگاه ، در حالی که جدل انسان را منزجر ، افکار را مسموم ، و به یک سو نگری سوق می دهد
♈️ نداشتن سازوکاری درست در گفتگو و توهین تخریب نسبت به همدیگر ! واقعیات جامعه را پوشیده نگه می دارد! و به جای بیان درد اصلی، به سوی کلی گویی از مشکلات می کشاند .
♈️کسانی که با واقعیات عینی جامعه زندگی می کنند گفتگو را محل تلاقی دو اندیشه یا نگاه می بینند و با آن کنار میاند ، اما آنانی که از واقعیات به دورند و شعار می دهند ! تلاش می کنند نگاه خودشان را تحمیل نمایند !
♈️گفتگو در هر سطحی نفسش بیان اندیشه و راهکار برای رسیدن به شفافیت ، نه جدل کردن برای مخفی کردن واقعیات است
گفتگو به صورت تعامل بدون اتهام ، توهین و یا تهدید نشانه خرد است !
♈️بر این اساس تلاش می کنم فرق بین گفتگو و جدل را به صورت دوسویه های متضاد به تصویر بکشم شاید دیده شده و بیشتر رعایت شود .
♈️گفتگو : یعنی من بدانم در ضمیر شما چه می گذرد و شما بدانید که درد من چیست
جدل : تشنه پیروزی است و شهوت استیلا بر غیر دارد
♈️گفتگو : دوستی ذهن و زبان است
جدل : پایانش دشمنی با زبان است
♈️گفتگو : راهی برای کاستن از افتراق ها و سئوتفاهم ها است
جدل : راهی برای فاصله گرفتن ها و ایجاد سئوتفاهم ها است
♈️گفتگو : ما را به هم نزدیک تر می کند
جدل : ما را از هم دورتر و دشمن می کند
♈️گفتگو: گره را می گشاید
جدل : گره را کورتر می کند
♈️گفتگو : بین اندیشه و صاحب اندیشه فرق می گذارد
جدل :به دشمنی با صاحب اندیشه می انجامد
♈️گفتگو : طرفین می پذیرند که خطا کردند یا دچار غفلت شده اند ، یا تند رفته اند
جدل : درد حقیقت ندارد و هیچ گاه به خطایی یا جفایی اعتراف نمی کند
♈️گفتگو : بیان فکری برای رسیدن به اجماع اجتماعی است
جدل : استثمار گفتگو ،برای به کرسی نشاندن نظر فردی است
♈️گفتگو : زور نمی گویبد، تهدید نمی کند، نصیحت و البته افشاگری هم نمی کند
جدل : هم زور می گویید هم تهدید و هم افشاگری آن هم از جنس خصوصی می کند
♈️گفتگو : زبان نرم و عقلایی دارد
جدل : زبانی درشت گو و پر از نیش و کنایه دارد (البته هر جدل گرایی درشتگو نیست )
♈️گفتگو : آینده ساز است
جدل : گذشته گرا است
♈️گفتگو : راهی را می جویید که آینده را بسازد
جدل : از راهی دفاع می کند که آن را طی کرده اند
♈️گفتگو : پیش رونده است
جدل : به نقطه آغاز برگشتن است
گفتگو : چیزی برای آموختن است
جدل : کوشش برای شیر فهم کردن است
♈️گفتگو : همانگونه که وارد می شود آن را رها می کند و می داند کی و کجا باید کنار بکشد
جدل : سماجت و افراط در پیگیری مباحث دارد
♈️گفتگو : هدفش شکست طرف مقابل نیست
جدل : بالا بردن پرچم پیروزی و اعتراف خصم به شکست طرف مقابل است
♈️گفتگو : انسان ساز است و معرفت پرور
جدل : تفرقه ساز است معرفت گریز
♈️ گفتگو : تعامل گونه واقعیات جامعه را واکاویی می کند
جدل : با زور و تهدید و افشاگری حریف را زیر رو می کند
اولی : راه انسانی برای رسیدن به فرمان خدایی است
دومی : راه نفسانی برای شکست انسانی در جهت رسیدن به مقصد نهایی است .
♈️بکوشیم گفتگو کنیم تا جدل! راه گفتگو همیشه باز است . اما جدل همیشه مسیرش یک سویه و بسته است
👌گفتگو یک فن است نه جدل
🔰بخشی از یاداشت برگرفته شده از نگاه زنده یاد بابایی است
https://instagram.com/reza.bezhkoul1342
⚛ @jomhuriyat
Forwarded from اصلاحوب | islahweb.org
💢گفتوگو، گفت و گو یا گفتگو؟ (تفاوت مفهوم بر اساس نوشتار)
✍️آیدین حبیبی
متوجه هستم که اینها همگی تنوع نوشتاری یک واژه باشد اما بااینکه حتی ازنظر نگارش صحیح ویراستاری، یکی از آنها صحیح(تر) است، اما به نظرم مفهوم تنها یکی از آنها به مفهوم واقعی تعامل سازنده میان افراد مرتبط است.
🔗ادامهی مطلب
#گفتگو #گفتوگو #اندیشه #گزیده
🌐 www.islahweb.org
🆔 @islahweb
✍️آیدین حبیبی
متوجه هستم که اینها همگی تنوع نوشتاری یک واژه باشد اما بااینکه حتی ازنظر نگارش صحیح ویراستاری، یکی از آنها صحیح(تر) است، اما به نظرم مفهوم تنها یکی از آنها به مفهوم واقعی تعامل سازنده میان افراد مرتبط است.
🔗ادامهی مطلب
#گفتگو #گفتوگو #اندیشه #گزیده
🌐 www.islahweb.org
🆔 @islahweb
Forwarded from جمهوریت
📝📝مهارتهایی که کاندیداها ندارند
✍حمزه نوذری,جامعهشناس واستاد دانشگاه
منبع : شرق
⚛ @jomhuriyat
♈️نیازمندگفتمانهای هستیم که منازعات را نه از میان بردارندبلکه از آنتاگونیسم (دشمنی/دوستی) بکاهند)
♈️هرگونه مناظره، مباحثه وگفتوگویی بیش از هرچیز یک کنش متقابل اجتماعی (رابطه اجتماعی) است. درهرکنش متقابلی، ارتباطات کلامی وغیرکلامی وجود داردکه تسهیلکننده ارتباط هستندومعنا رامنتقل میکنند.
♈️درهر رابطه متقابلی مانند رابطه دو دوست، استاد وشاگرد، معلم ودانشآموز، زن وشوهر، والدین وفرزندان عناصرمهمی وجوددارد که بیتوجهی به آنهاکنش متقابل راخدشهدار میکند.
♈️برای تحلیل مناظرات کاندیداهای ریاستجمهوری میتوان آنرا به مثابه یک کنش متقابل اجتماعی درنظر گرفت.
♈️ رابطه کلامی کاندیداها نشان دادکه کنش متقابل خدشهدار نامی است که میتوان براین مناظرات گذاشت. یکی ازاصول کلامی درکنش متقابل اجتماعی گوشدادن فعال ودقیق است.
♈️ شنیدن عقاید،نظرات،احساسات و خواستهای فردمقابل یکی ازمهمترین اصول هر رابطه متقابل اجتماعی است. بدون گوشدادن دقیق، رابطه اجتماعی شکل مناسب ومؤثری به خود نمیگیرد وسوءتفاهم را افزایش میدهد. والدین و فرزندان بدون گوشدادن دقیق به نظرات وخواستهای همدیگر نمیتوانند رابطه مناسبی داشته باشند.
♈️ استادان درکلاس درس دانشگاه، از اینکه دانشجویان شنونده خوبی نیستند،گله دارندو برعکس. برنامه مناظرات نشان دادکه کاندیداها مهارت شنیدن ندارند.
♈️ آنهامیشنوند که سریع پاسخ بدهند درحالیکه گوشدادن در وهله اول، برای فهم است و درمرحله بعد برای پاسخدادن. عنصر مهم دیگری که درهرکنش متقابلی وجود دارد، پرسش و پاسخ است.
♈️لازمه پاسخ به پرسش، فهم دقیق سؤال است. در مناظرات کاندیداها دیدیم که اغلب آنها مهارت وتوانایی لازم برای پاسخ به سؤالات را ندارند و بیشتر علاقهمند هستندفرضیات ونگرشهای خود رابدون توجه به خواست طرف مقابل بیان کنند.
♈️تصورکنیم در رابطه متقابل بین دانشآموز و معلم، دانشجو و استاد، کارمندو رئیس، بدون توجه به سؤال وخواست یک طرف، طرف دیگر دیدگاههای کلی وغیرمرتبط بیان کند یا درپاسخ کنایه وطعنه بزند.
♈️مناظرات نشان دادکاندیداها فقط مهارت سخنرانی وکلیگویی دارند وکمتراهل شنیدن و گفتوگوکردن هستند.
♈️چگونه فردی خود را اصولگرا یا اصلاحطلب میداند درحالیکه مهارتهای اولیه رابطه متقابل را ندارد. چگونه وقتی دریک جمع هفتنفره، که همگی ازمسئولان ارشدکشوربوده وهستند و با هم آشنایی کامل دارند، نمیتوانندارتباط کلامی مناسبی داشته باشند وبه سؤالات پاسخ دهند، میتوانند نظرات وخواست گروههای مختلف اجتماعی ومیلیونها نفر را بشنوند. علاوه براین، مناظرات ما را به این نتیجه رساند که بسیاری از جلسات تصمیمگیری وتصمیمسازی که درسطح کلان کشور برگزارمیشود، به تعارف میگذردو بحثهای جدی درآنها صورت نمیگیرد.
♈️همه شرکتکنندگان درمناظره پست ومقام مهمی درکشور داشته ودارند ودرخصوص مباحث کلان کشورجلسات متعددی باهم برگزار میکنند اما محتوای سخن آنهانشان داد که جای مباحث جدی در جلساتشان خالی است.
هدف ازبرگزاری جلسات رسیدن به توافق و اجماع است، درحالیکه مناظرات نشان داد جلسات مسئولان ارشد حداقلها راهم محقق نکرده است ومدیران ارشدبه هر دلیلی نتوانستهاند نظرات مخالف خود را درجلسات بیان کنند.
♈️ کاندیدای ریاستجمهوری که مهارتهای ارتباطی مانندشنیدن وگوشدادن فعالانه را ندارد، چگونه میتواند دانش، هوش وابتکارشهروندان را برای اداره کشوربکار گیرد.
♈️لازمه ساماندادن به جامعه و اقتصاد شنیدن، فهم ودرک منافع، راهبردها و راهحلهای گروههای مختلف اجتماعی درجامعه متکثرایران است. انواع و اقسام خواستها وجنبشهای زیستمحیطی تاجنبشهای کارگری، جنبشهای زنان وفرودستها واقعیتهای جدیدی هستندکه باید شنیده ودرک شوند.
♈️باید اجازه دادجامعه مدنی ازتعامل با دولت نوآوریهایی برای برونرفت ازمعضلات بدست دهد.
♈️ نیازمندکاندیداها وگفتمانهایی هستیم که اختلاف نظرها ومنازعات را نه ازمیان بردارند، بلکه از آنتاگونیسم (دوست/ دشمنی) آنهابکاهند.
♈️ نهایت اینکه اقتصاد وتوسعه کشور مجموعهای از رویههای خنثی واقدامات فنی نیست، نمیتوان اقتصاد وتوسعه رابه ابعاد فنی مانندچطور تولیدکنیم یاچگونه مصرف کنیم، تقلیل داد بلکه بایدبه دنبال رویههای جدیدی از آزادی وبرابری باشیم.
♈️ما ازاقتصاد وتوسعهای دموکراتیک سخن میگوییم که امکان توسعه دیدگاهها، ایدهها و استراتژیهای مختلف رادرون خودش بازیابی و تجدید کندوهمواره به روی معانی و استراتژیهای جدیدگشوده باشد. با اینکار هم گروههای مختلف اجتماعی به رسمیت شناخته میشوندوهم میتوان به مساواتطلبی اندیشید.
⚛ @jomhuriyat
✍حمزه نوذری,جامعهشناس واستاد دانشگاه
منبع : شرق
⚛ @jomhuriyat
♈️نیازمندگفتمانهای هستیم که منازعات را نه از میان بردارندبلکه از آنتاگونیسم (دشمنی/دوستی) بکاهند)
♈️هرگونه مناظره، مباحثه وگفتوگویی بیش از هرچیز یک کنش متقابل اجتماعی (رابطه اجتماعی) است. درهرکنش متقابلی، ارتباطات کلامی وغیرکلامی وجود داردکه تسهیلکننده ارتباط هستندومعنا رامنتقل میکنند.
♈️درهر رابطه متقابلی مانند رابطه دو دوست، استاد وشاگرد، معلم ودانشآموز، زن وشوهر، والدین وفرزندان عناصرمهمی وجوددارد که بیتوجهی به آنهاکنش متقابل راخدشهدار میکند.
♈️برای تحلیل مناظرات کاندیداهای ریاستجمهوری میتوان آنرا به مثابه یک کنش متقابل اجتماعی درنظر گرفت.
♈️ رابطه کلامی کاندیداها نشان دادکه کنش متقابل خدشهدار نامی است که میتوان براین مناظرات گذاشت. یکی ازاصول کلامی درکنش متقابل اجتماعی گوشدادن فعال ودقیق است.
♈️ شنیدن عقاید،نظرات،احساسات و خواستهای فردمقابل یکی ازمهمترین اصول هر رابطه متقابل اجتماعی است. بدون گوشدادن دقیق، رابطه اجتماعی شکل مناسب ومؤثری به خود نمیگیرد وسوءتفاهم را افزایش میدهد. والدین و فرزندان بدون گوشدادن دقیق به نظرات وخواستهای همدیگر نمیتوانند رابطه مناسبی داشته باشند.
♈️ استادان درکلاس درس دانشگاه، از اینکه دانشجویان شنونده خوبی نیستند،گله دارندو برعکس. برنامه مناظرات نشان دادکه کاندیداها مهارت شنیدن ندارند.
♈️ آنهامیشنوند که سریع پاسخ بدهند درحالیکه گوشدادن در وهله اول، برای فهم است و درمرحله بعد برای پاسخدادن. عنصر مهم دیگری که درهرکنش متقابلی وجود دارد، پرسش و پاسخ است.
♈️لازمه پاسخ به پرسش، فهم دقیق سؤال است. در مناظرات کاندیداها دیدیم که اغلب آنها مهارت وتوانایی لازم برای پاسخ به سؤالات را ندارند و بیشتر علاقهمند هستندفرضیات ونگرشهای خود رابدون توجه به خواست طرف مقابل بیان کنند.
♈️تصورکنیم در رابطه متقابل بین دانشآموز و معلم، دانشجو و استاد، کارمندو رئیس، بدون توجه به سؤال وخواست یک طرف، طرف دیگر دیدگاههای کلی وغیرمرتبط بیان کند یا درپاسخ کنایه وطعنه بزند.
♈️مناظرات نشان دادکاندیداها فقط مهارت سخنرانی وکلیگویی دارند وکمتراهل شنیدن و گفتوگوکردن هستند.
♈️چگونه فردی خود را اصولگرا یا اصلاحطلب میداند درحالیکه مهارتهای اولیه رابطه متقابل را ندارد. چگونه وقتی دریک جمع هفتنفره، که همگی ازمسئولان ارشدکشوربوده وهستند و با هم آشنایی کامل دارند، نمیتوانندارتباط کلامی مناسبی داشته باشند وبه سؤالات پاسخ دهند، میتوانند نظرات وخواست گروههای مختلف اجتماعی ومیلیونها نفر را بشنوند. علاوه براین، مناظرات ما را به این نتیجه رساند که بسیاری از جلسات تصمیمگیری وتصمیمسازی که درسطح کلان کشور برگزارمیشود، به تعارف میگذردو بحثهای جدی درآنها صورت نمیگیرد.
♈️همه شرکتکنندگان درمناظره پست ومقام مهمی درکشور داشته ودارند ودرخصوص مباحث کلان کشورجلسات متعددی باهم برگزار میکنند اما محتوای سخن آنهانشان داد که جای مباحث جدی در جلساتشان خالی است.
هدف ازبرگزاری جلسات رسیدن به توافق و اجماع است، درحالیکه مناظرات نشان داد جلسات مسئولان ارشد حداقلها راهم محقق نکرده است ومدیران ارشدبه هر دلیلی نتوانستهاند نظرات مخالف خود را درجلسات بیان کنند.
♈️ کاندیدای ریاستجمهوری که مهارتهای ارتباطی مانندشنیدن وگوشدادن فعالانه را ندارد، چگونه میتواند دانش، هوش وابتکارشهروندان را برای اداره کشوربکار گیرد.
♈️لازمه ساماندادن به جامعه و اقتصاد شنیدن، فهم ودرک منافع، راهبردها و راهحلهای گروههای مختلف اجتماعی درجامعه متکثرایران است. انواع و اقسام خواستها وجنبشهای زیستمحیطی تاجنبشهای کارگری، جنبشهای زنان وفرودستها واقعیتهای جدیدی هستندکه باید شنیده ودرک شوند.
♈️باید اجازه دادجامعه مدنی ازتعامل با دولت نوآوریهایی برای برونرفت ازمعضلات بدست دهد.
♈️ نیازمندکاندیداها وگفتمانهایی هستیم که اختلاف نظرها ومنازعات را نه ازمیان بردارند، بلکه از آنتاگونیسم (دوست/ دشمنی) آنهابکاهند.
♈️ نهایت اینکه اقتصاد وتوسعه کشور مجموعهای از رویههای خنثی واقدامات فنی نیست، نمیتوان اقتصاد وتوسعه رابه ابعاد فنی مانندچطور تولیدکنیم یاچگونه مصرف کنیم، تقلیل داد بلکه بایدبه دنبال رویههای جدیدی از آزادی وبرابری باشیم.
♈️ما ازاقتصاد وتوسعهای دموکراتیک سخن میگوییم که امکان توسعه دیدگاهها، ایدهها و استراتژیهای مختلف رادرون خودش بازیابی و تجدید کندوهمواره به روی معانی و استراتژیهای جدیدگشوده باشد. با اینکار هم گروههای مختلف اجتماعی به رسمیت شناخته میشوندوهم میتوان به مساواتطلبی اندیشید.
⚛ @jomhuriyat
از الاهیات کلاسیک تا الاهیات دیالوگی بررسی موردی دین گفت و گویی…
@Vortrags
از الاهیات کلاسیک تا الاهیات دیالوگی
بررسی موردی دین گفت و گویی موسی صدر
رسول رسولی پور
باشگاه اندیشه و کانون گفت و گو
تابستان 1400
🔴 نسخه شنیداری جلسات اول تا نهم
@bashgahandishe
@dialoguecenter
@Vortrags
بررسی موردی دین گفت و گویی موسی صدر
رسول رسولی پور
باشگاه اندیشه و کانون گفت و گو
تابستان 1400
🔴 نسخه شنیداری جلسات اول تا نهم
@bashgahandishe
@dialoguecenter
@Vortrags
Forwarded from اصلاحوب | islahweb.org
💢كدام گفتوگو فايده دارد؟
✍️رضا بابایی
پس از سالها گفتوگو و مناظره و مباحثه با ديگران به اين نتيجهی تلخ رسيدهام که «دليل» و «برهان» و «ادب»، و حتی «سند» و «مدرک» کمترين تأثير را در تغيير افکار آدمها دارد. ذهن و باورهای ما تحت تأثير عوامل ديگری است. مهمترين عامل، شخصيت اخلاقی ما است.
🔗 ادامهی متن
#گفتوگو #گفتگو
🌐 www.islahweb.org
🆔 @islahweb
✍️رضا بابایی
پس از سالها گفتوگو و مناظره و مباحثه با ديگران به اين نتيجهی تلخ رسيدهام که «دليل» و «برهان» و «ادب»، و حتی «سند» و «مدرک» کمترين تأثير را در تغيير افکار آدمها دارد. ذهن و باورهای ما تحت تأثير عوامل ديگری است. مهمترين عامل، شخصيت اخلاقی ما است.
🔗 ادامهی متن
#گفتوگو #گفتگو
🌐 www.islahweb.org
🆔 @islahweb
Forwarded from شبکه کمک
گفتگوی_اجتماعی؛_چیستی،_سازوکارها_و_چالش_ها.pdf
1.6 MB
✅ یک مجموعه ارزنده از وزارت کار ،تعاون و رفاه اجتماعی
گفتگوی اجتماعی، چیستی، سازو کارها و چالش ها
📌به مدیران ارجمند سازمان های مردم نهاد توصیه می نماییم این مجموعه مطالب را مطالعه فرمایید.
باز نشر:
✅ روابط عمومی شبکه کمک
https://t.iss.one/KomakNetwork
گفتگوی اجتماعی، چیستی، سازو کارها و چالش ها
📌به مدیران ارجمند سازمان های مردم نهاد توصیه می نماییم این مجموعه مطالب را مطالعه فرمایید.
باز نشر:
✅ روابط عمومی شبکه کمک
https://t.iss.one/KomakNetwork
Forwarded from تحکیم ملت
📌 گفتوگو ضرورت حيات انساني است.
◽مصاحبه روزنامه اعتماد با دکتر علینیکجو پیرامون مهارت گفتوگو و پیامدهای فقدان آن در زندگی.
✍🏼 نیلوفر حامدی: سلامت يك محصول اجتماعي است و بايد جامعه را با گفتوگو محوري به سمت مهار خشونت و حل بحران پيش از وقوع آن هدايت كرد. از آنجايي كه گفتوگو قلب ارتباطات صميمي انساني است و يقينا پايه و اساسي است كه ديگر جوانب بر آن بنا نهاده ميشود؛ مهمترين مهارت، مهارت گفتوگو يعني انتقال ايدهها، افكار و احساسات و دريافت آنها از شخص مقابل است. علي نيكجو، متخصص اعصاب و روان در گفتوگو با «اعتماد» از ضرورت اين مهارت و فقدان آن در زندگي روزمره ما ميگويد. از اينكه ياد نگرفتن و به كار نبستن همين امر به ظاهر ساده چه تبعاتي براي جوامع انساني ما ميتواند به دنبال داشته باشد.
▫آيا حرف زدن با ديگران را ميتوان به عنوان يك مهارت تعريف كرد؟
البته كه اينطور است. كلمه، ادبيات، مهارتهاي زندگي، مهارت ارتباط، تبديل احساس به اسم، غناي كلام و مواردي از اين دست از جمله ضروريات زندگي است. الزاماتي كه مهم است همه ما نسبت به آنها آگاهي و اطلاعات لازم داشته باشيم. نه تنها در شكل زباني بلكه در عمل و تعاملات گروهي و اجتماعي هم بايد بتوانيم دانستههاي خودمان را در اين باره به كار ببريم. همه اين مهارتها جزو ضروريات مهم و اساسي زندگي ما هستند و نكته بسيار مهم درباره آنها اين است كه بايد آنها را بياموزيم.
▫با توجه به تاكيد خود شما مبني بر اينكه اين يك مهارت است و بايد آن را ياد گرفت، نحوه اين آموزش و يادگيري چگونه است؟ بستر آن كجاست؟
بايد در دوران پيشا دبستان و دبستان تمامي اين مهارتها به ما آموخته شود و متاسفانه ميبينيم كه در عمل اين اتفاق رخ نميدهد. اينكه پدر و مادر چگونه ميتوانند با هم به گفتوگو بنشينند. اينكه كودك ببيند هر يك از طرفين ميتواند سخن صوابي در دل حرف ديگري بيابد و به او بازخورد دهد، اينكه بچه تجربه كند كه در عين مخاصمه ميتوان مقتدرانه اما بدون فحاشي دلسرديها و دلخوريها را مطرح كرد، الگوي عملي مناسبي است براي پرداختن به مجادلات براي فرداي آن كودك. در واقع فضاي خانه و خانواده همان بستر اوليهاي است كه كودك ميتواند تمامي مهارتهاي مرتبط با تعاملات اجتماعي را ببيند، الگوبرداري كند و در آينده خود به كار ببرد. البته كه اين الگوها در طول رشد تغيير ميكنند و ميتواند بهبود يابد اما هر اندازه كه بستر اوليه يعني خانواده در اين زمينه قدرتمندتر عمل كند، كار آن كودك در آينده بزرگسالياش راحتتر خواهد بود.
▫بسياري از مقالات از ابزار گفتوگو به عنوان يكي از مهمترين روشهاي تعاملات انساني براي جلوگيري از خشونت نام ميبرند. آيا شما هم با اين گزاره موافقيد؟
ما در ابتداي مسير گفتوگو هستيم. البته تاكيد كنم حجم بالاي منازعات و خشونت لخت در خيابان فقط به اين دليل نيست كه ما نميتوانيم عصبيت را به كلمه تبديل كنيم، بلكه تابآوري ذهني و ظرفيتپذيري روانشناختي ما نيز در شرايط اسفناك اقتصادي و وضعيت بيآيندگي دچار آسيب سهمگين شده است. در واقع در شرايط فعلي شايد گروههايي هم باشند كه به اين مهارتها تسلط خوبي داشته باشند اما شرايط اقتصادي و اجتماعي كه در آن حضور دارند، كنترل موقعيت را از دست آنها خارج كرده باشد. در نتيجه با وجود اينكه ميتواند حرف بزند و بشنود اما نميتواند عصبيت دروني خودش را كنترل كند. از سوي ديگر، اين مهارتها فردي نيستند. اگرچه افراد بايد آنها را در درون خود نهادينه كنند اما كاربرد آنها در فضاي جمعي است كه معنا پيدا ميكند. پس اگر من به اين مهارت آگاهي داشته باشم اما طرف مقابل چيزي از آن نداند، بازهم تعاملات ناقصي خواهيم داشت.
▫با اين وجود نظر شما نسبت به شرايط فعلي جامعه ما چيست؟ شرايط را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
با همه اين اوصاف من به نسل جديد اميدوارم. نه به واسطه رويكرد آموزشهاي رسمي، بلكه به واسطه آگاهي پدر و مادراني كه بهرغم همه ناامنيهايي كه ايشان را فراگرفته، تلاش ميكنند فرزندانشان تجاربي را زندگي كنند كه خود محروم ماندهاند. خوشحالي من از اين است كه پدر و مادرهايي كه خود در محيط آسيبزا و پرتنش بزرگ شدهاند، تلاش ميكنند فرزندان خود را با مفاهيم ارتباطي آشنا كنند. من هر قدر از حاكميت نااميد هستم، به فضاي عمومي، جامعه مدني و كوشش و منش جمعي اين مردم اميدوار هستم.
📌 ادامه در INSTANT VIEW
(مشاهده فوری)
🆔@alipsychiatrist
📌 رسانهی تحلیلی_ خبری تحکیم ملت 👇
❇️ @tahkimmelat
◽مصاحبه روزنامه اعتماد با دکتر علینیکجو پیرامون مهارت گفتوگو و پیامدهای فقدان آن در زندگی.
✍🏼 نیلوفر حامدی: سلامت يك محصول اجتماعي است و بايد جامعه را با گفتوگو محوري به سمت مهار خشونت و حل بحران پيش از وقوع آن هدايت كرد. از آنجايي كه گفتوگو قلب ارتباطات صميمي انساني است و يقينا پايه و اساسي است كه ديگر جوانب بر آن بنا نهاده ميشود؛ مهمترين مهارت، مهارت گفتوگو يعني انتقال ايدهها، افكار و احساسات و دريافت آنها از شخص مقابل است. علي نيكجو، متخصص اعصاب و روان در گفتوگو با «اعتماد» از ضرورت اين مهارت و فقدان آن در زندگي روزمره ما ميگويد. از اينكه ياد نگرفتن و به كار نبستن همين امر به ظاهر ساده چه تبعاتي براي جوامع انساني ما ميتواند به دنبال داشته باشد.
▫آيا حرف زدن با ديگران را ميتوان به عنوان يك مهارت تعريف كرد؟
البته كه اينطور است. كلمه، ادبيات، مهارتهاي زندگي، مهارت ارتباط، تبديل احساس به اسم، غناي كلام و مواردي از اين دست از جمله ضروريات زندگي است. الزاماتي كه مهم است همه ما نسبت به آنها آگاهي و اطلاعات لازم داشته باشيم. نه تنها در شكل زباني بلكه در عمل و تعاملات گروهي و اجتماعي هم بايد بتوانيم دانستههاي خودمان را در اين باره به كار ببريم. همه اين مهارتها جزو ضروريات مهم و اساسي زندگي ما هستند و نكته بسيار مهم درباره آنها اين است كه بايد آنها را بياموزيم.
▫با توجه به تاكيد خود شما مبني بر اينكه اين يك مهارت است و بايد آن را ياد گرفت، نحوه اين آموزش و يادگيري چگونه است؟ بستر آن كجاست؟
بايد در دوران پيشا دبستان و دبستان تمامي اين مهارتها به ما آموخته شود و متاسفانه ميبينيم كه در عمل اين اتفاق رخ نميدهد. اينكه پدر و مادر چگونه ميتوانند با هم به گفتوگو بنشينند. اينكه كودك ببيند هر يك از طرفين ميتواند سخن صوابي در دل حرف ديگري بيابد و به او بازخورد دهد، اينكه بچه تجربه كند كه در عين مخاصمه ميتوان مقتدرانه اما بدون فحاشي دلسرديها و دلخوريها را مطرح كرد، الگوي عملي مناسبي است براي پرداختن به مجادلات براي فرداي آن كودك. در واقع فضاي خانه و خانواده همان بستر اوليهاي است كه كودك ميتواند تمامي مهارتهاي مرتبط با تعاملات اجتماعي را ببيند، الگوبرداري كند و در آينده خود به كار ببرد. البته كه اين الگوها در طول رشد تغيير ميكنند و ميتواند بهبود يابد اما هر اندازه كه بستر اوليه يعني خانواده در اين زمينه قدرتمندتر عمل كند، كار آن كودك در آينده بزرگسالياش راحتتر خواهد بود.
▫بسياري از مقالات از ابزار گفتوگو به عنوان يكي از مهمترين روشهاي تعاملات انساني براي جلوگيري از خشونت نام ميبرند. آيا شما هم با اين گزاره موافقيد؟
ما در ابتداي مسير گفتوگو هستيم. البته تاكيد كنم حجم بالاي منازعات و خشونت لخت در خيابان فقط به اين دليل نيست كه ما نميتوانيم عصبيت را به كلمه تبديل كنيم، بلكه تابآوري ذهني و ظرفيتپذيري روانشناختي ما نيز در شرايط اسفناك اقتصادي و وضعيت بيآيندگي دچار آسيب سهمگين شده است. در واقع در شرايط فعلي شايد گروههايي هم باشند كه به اين مهارتها تسلط خوبي داشته باشند اما شرايط اقتصادي و اجتماعي كه در آن حضور دارند، كنترل موقعيت را از دست آنها خارج كرده باشد. در نتيجه با وجود اينكه ميتواند حرف بزند و بشنود اما نميتواند عصبيت دروني خودش را كنترل كند. از سوي ديگر، اين مهارتها فردي نيستند. اگرچه افراد بايد آنها را در درون خود نهادينه كنند اما كاربرد آنها در فضاي جمعي است كه معنا پيدا ميكند. پس اگر من به اين مهارت آگاهي داشته باشم اما طرف مقابل چيزي از آن نداند، بازهم تعاملات ناقصي خواهيم داشت.
▫با اين وجود نظر شما نسبت به شرايط فعلي جامعه ما چيست؟ شرايط را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
با همه اين اوصاف من به نسل جديد اميدوارم. نه به واسطه رويكرد آموزشهاي رسمي، بلكه به واسطه آگاهي پدر و مادراني كه بهرغم همه ناامنيهايي كه ايشان را فراگرفته، تلاش ميكنند فرزندانشان تجاربي را زندگي كنند كه خود محروم ماندهاند. خوشحالي من از اين است كه پدر و مادرهايي كه خود در محيط آسيبزا و پرتنش بزرگ شدهاند، تلاش ميكنند فرزندان خود را با مفاهيم ارتباطي آشنا كنند. من هر قدر از حاكميت نااميد هستم، به فضاي عمومي، جامعه مدني و كوشش و منش جمعي اين مردم اميدوار هستم.
📌 ادامه در INSTANT VIEW
(مشاهده فوری)
🆔@alipsychiatrist
📌 رسانهی تحلیلی_ خبری تحکیم ملت 👇
❇️ @tahkimmelat
Telegraph
گفتوگو ضرورت حيات انساني است.
◽مصاحبه روزنامه اعتماد با دکتر علینیکجو پیرامون مهارت گفتوگو و پیامدهای فقدان آن در زندگی. ✍🏼 نیلوفر حامدی: سلامت يك محصول اجتماعي است و بايد جامعه را با گفتوگو محوري به سمت مهار خشونت و حل بحران پيش از وقوع آن هدايت كرد. از آنجايي كه گفتوگو قلب ارتباطات…