شبکه توزیع کتاب طلائیه
101 subscribers
1.61K photos
81 videos
18 files
414 links
‍ ‍ ‍ ‍

💕کانال رسمی موسسه فرهنگی سفیران طلائیه . کتاب طلائیه
نشانی :اراک ابتدای خیابان محسنی . سمت راست . جنب پل خیبر
09189637930_08632228593
📲اینستاگرام:
↘️ instagram.com/booktalaeieh
ارتباط با مدیرکانال
@Halabemanad
Download Telegram
خاک پای آزادگان، سُرمه چشمان وطن

🔸۲۶ مرداد سالروز بازگشت آزاداگان سرافراز به دامن پر مهر وطن فرخنده باد.


#ملاصالح
#آن_بیست_و_سه_نفر
https://telegram.me/ketabtalaeieh
🔹نام کتاب: #ملاصالح
(سرگذشت شگفت‌انگیز مترجم اسرای ایرانی و عراقی #ملاصالح_قاری)
🔹نویسنده: #رضیه_غبیشی
🔹ناشر: #انتشارات_شهید_کاظمی
✂️برشی از کتاب:
.
وارد شهر شدیم. خیلی عجیب بود!
نشانی از آبادی نبود. به #کاظمین می‌رفتیم، اما همه به حسین(ع) سلام می‌دادند.
زمزمه در فضای ساکت اتوبوس پیچید:
- السلام علیک یا اباعبدالله #السلام_علیک_یا_باب_الحوائج، یا #موسی_بن_جعفر .
انگار کسی بغل دستی خود را نمی‌دید و هرکس خودش بود و تنهایی‌اش.
اشک بی‌صدایشان بی‌اختیار سرازیر بود. به محض اینکه ماشین در خیابان، روبه روی حرم از حرکت ایستاد، مأموران سریع پیاده شدند. باورمان نمی‌شد که مقابل حرم ایستاده‌ایم. با صدای مأموران به خود آمدیم:
- يا الله نزلو! (زود بیایید پایین!)
بغض‌کرده و مات و مبهوت، بدون اینکه حرفی بزنیم، چشم به حرم امامان کاظمین (ع) دوخته بودیم. انگار قدرت سخن گفتن از ما سلب شده بود. یک به یک پیاده شدیم و خیلی زود اشک از صورت زرد و تکیده‌مان سرازیر شد.
باورمان نمی‌شد قدم به #وادی_عشق گذاشته‌ایم و رو به روی حرم عزیزانی هستیم که دیدنشان منتهای آرزوی همه #رزمندگان و #شهدا بود.
می‌ترسیدیم از خواب بیدار شویم و بفهمیم همه‌چیز فقط یک رؤیا بوده است؛ اما نه بیدار بودیم. به ترتیب و بی صدا پیاده شدیم.
بی صدا گریه می‌کردیم. به سمت #صحن رفتیم. بعد از سال‌ها در ناباوری خود را در حرم امامان معصوم (ع) می‌دیدیم.
شانه‌هایمان از گریه می‌لرزید!
روحی فداك يا باب الحوائج!
#کتاب_طلائیه


https://t.iss.one/joinchat/AAAAADwOun69HCYfE3iblA