#کتاب
🔸 خاطراتی از نخبه شهید داریوش رضایی نژاد به روایت خانواده، دوستان، همکاران
📅 سال انتشار : ۱۳۹۳
📐 قطع : رقعی
💳 قیمت : ۳.۵۰۰ تومان
#کتاب_طلائیه
@booktalaeieh
🔸 خاطراتی از نخبه شهید داریوش رضایی نژاد به روایت خانواده، دوستان، همکاران
📅 سال انتشار : ۱۳۹۳
📐 قطع : رقعی
💳 قیمت : ۳.۵۰۰ تومان
#کتاب_طلائیه
@booktalaeieh
ياران؛
پاي در راه نهيم
كه اين راه رفتني است و نه گفتني...
#شهيد_آويني #شهيد_سيد_مرتضي_آويني #سالروز_شهادت_سید_مرتضی_آوینی
#کتاب_طلائیه
@booktalaeieh
پاي در راه نهيم
كه اين راه رفتني است و نه گفتني...
#شهيد_آويني #شهيد_سيد_مرتضي_آويني #سالروز_شهادت_سید_مرتضی_آوینی
#کتاب_طلائیه
@booktalaeieh
Forwarded from شبکه توزیع کتاب طلائیه (حالا بماند)
پیرامون #کتاب 👇
#خاطرات_سفیر
📚📚📚
کتاب «خاطرات سفیر» خاطرات خانم نیلوفر شادمهری و شامل بیان چالشهایی است که یک بانوی مسلمان به عنوان دانشجوی ممتاز ایرانی در فرانسه با آن مواجه شده است.
او شد سفیر ایران، یا بهتر بگوییم سفیر اسلام در قلبکشور فرانسه. بانویی محجبه و شاید کمی متفاوت از همسالان و همکلاسیهای خود که برای تکمیل تحصیلاتش در رشتهی طراحی صنعتی، برای مدتی ایران را به مقصد فرانسه ترک میکند و اینگونه خاطرات سفیر آغاز میشود.
کتاب « #خاطرات_سفیر » به روایت خانم #نیلوفر_شاد_مهری با
نگارشی صمیمی و ساده، خواننده را به خوابگاهی در پاریس میبرد و او را با رویدادها، تجربهها و خاطراتش شریک میکند.
#کتاب_هفته : #خاطرات_سفیر
اثری از : #نیلوفر_شاد_مهری
#مرکز_پخش_کتاب_طلائیه_خیابان_محسنی_جنب_پل_خیبر_سمت_راست
@booktalaeieh
#خاطرات_سفیر
📚📚📚
کتاب «خاطرات سفیر» خاطرات خانم نیلوفر شادمهری و شامل بیان چالشهایی است که یک بانوی مسلمان به عنوان دانشجوی ممتاز ایرانی در فرانسه با آن مواجه شده است.
او شد سفیر ایران، یا بهتر بگوییم سفیر اسلام در قلبکشور فرانسه. بانویی محجبه و شاید کمی متفاوت از همسالان و همکلاسیهای خود که برای تکمیل تحصیلاتش در رشتهی طراحی صنعتی، برای مدتی ایران را به مقصد فرانسه ترک میکند و اینگونه خاطرات سفیر آغاز میشود.
کتاب « #خاطرات_سفیر » به روایت خانم #نیلوفر_شاد_مهری با
نگارشی صمیمی و ساده، خواننده را به خوابگاهی در پاریس میبرد و او را با رویدادها، تجربهها و خاطراتش شریک میکند.
#کتاب_هفته : #خاطرات_سفیر
اثری از : #نیلوفر_شاد_مهری
#مرکز_پخش_کتاب_طلائیه_خیابان_محسنی_جنب_پل_خیبر_سمت_راست
@booktalaeieh
#رنج_مقدس
#صفحه_بیست_و_سوم
میکند:
_عشق. عشق برای تولد یک ریحون، زیبایی یک ریحون، عطر یک ریحون. کاش میشد این درک و حس رو منتقل کنی به بقیه.
مگر چشم و گوش را از آدمها گرفتهاند که فریاد زیبایی طبیعت را نمیشنوند و نمیبینند. خودشان را به دیدن مصنوعات عادت دادهاند و دل به یک گل و سبزه نمیدهند.
_ بعضی حسها رو باید آدم خودش دریافت کنه. وقتی براش بگی نمیتونه همراهت جلو بره. نهایت و نتیجهای برای این فکر کردن نمیبینه.
_ نهایتش رسیدن به خالق زیباییهاست که توی خوشگل پر سوال دیوونه رو آفریده که خواب رو از کلهی آدم میپرونی.
متعجب بر میگردم سمتش:
_ دفترم! نگو که ندیدی و برنداشتی و چهقدر خوشحال نشدی؟ برو بیار، فکر عاقبتت باش.
هلش میدهم عقب و روی فرش مینشینم. کتابم را بر میدارم؛ و خودم را مشغول نشان میدهم. کمی در سکوت نگاهم میکند. محل نمیگذارم. صدایش را تحکمی بلند میکنه که:
_ لیلا خانوم! دفتر من رو شما نباید بر میداشتی. به خالق زیباییها قسم، اگر من تا برسم داخل اتاق و دفتر را سر جاش نگذاشته باشی اون وقت...
کتاب را میبندم:
_ خالق زیبای من رو قسم نخور، برادر زشت! چون کور خوندی. به جان این ریحونها قسم که تا آخرش رو نخونم محاله برگردونم.
نرم میشود:
_ لیلا جان!
#رنج_مقدس
#کتاب_طلائیه
https://t.iss.one/joinchat/AAAAADwOun69HCYfE3iblA
#صفحه_بیست_و_سوم
میکند:
_عشق. عشق برای تولد یک ریحون، زیبایی یک ریحون، عطر یک ریحون. کاش میشد این درک و حس رو منتقل کنی به بقیه.
مگر چشم و گوش را از آدمها گرفتهاند که فریاد زیبایی طبیعت را نمیشنوند و نمیبینند. خودشان را به دیدن مصنوعات عادت دادهاند و دل به یک گل و سبزه نمیدهند.
_ بعضی حسها رو باید آدم خودش دریافت کنه. وقتی براش بگی نمیتونه همراهت جلو بره. نهایت و نتیجهای برای این فکر کردن نمیبینه.
_ نهایتش رسیدن به خالق زیباییهاست که توی خوشگل پر سوال دیوونه رو آفریده که خواب رو از کلهی آدم میپرونی.
متعجب بر میگردم سمتش:
_ دفترم! نگو که ندیدی و برنداشتی و چهقدر خوشحال نشدی؟ برو بیار، فکر عاقبتت باش.
هلش میدهم عقب و روی فرش مینشینم. کتابم را بر میدارم؛ و خودم را مشغول نشان میدهم. کمی در سکوت نگاهم میکند. محل نمیگذارم. صدایش را تحکمی بلند میکنه که:
_ لیلا خانوم! دفتر من رو شما نباید بر میداشتی. به خالق زیباییها قسم، اگر من تا برسم داخل اتاق و دفتر را سر جاش نگذاشته باشی اون وقت...
کتاب را میبندم:
_ خالق زیبای من رو قسم نخور، برادر زشت! چون کور خوندی. به جان این ریحونها قسم که تا آخرش رو نخونم محاله برگردونم.
نرم میشود:
_ لیلا جان!
#رنج_مقدس
#کتاب_طلائیه
https://t.iss.one/joinchat/AAAAADwOun69HCYfE3iblA
Telegram
شبکه توزیع کتاب طلائیه
💕کانال رسمی موسسه فرهنگی سفیران طلائیه . کتاب طلائیه
نشانی :اراک ابتدای خیابان محسنی . سمت راست . جنب پل خیبر
09189637930_08632228593
📲اینستاگرام:
↘️ instagram.com/booktalaeieh
ارتباط با مدیرکانال👇
@golbarg_sorkh1
💕کانال رسمی موسسه فرهنگی سفیران طلائیه . کتاب طلائیه
نشانی :اراک ابتدای خیابان محسنی . سمت راست . جنب پل خیبر
09189637930_08632228593
📲اینستاگرام:
↘️ instagram.com/booktalaeieh
ارتباط با مدیرکانال👇
@golbarg_sorkh1
شبکه توزیع کتاب طلائیه
پیرامون #کتاب 👇 #خاطرات_سفیر 📚📚📚 کتاب «خاطرات سفیر» خاطرات خانم نیلوفر شادمهری و شامل بیان چالشهایی است که یک بانوی مسلمان به عنوان دانشجوی ممتاز ایرانی در فرانسه با آن مواجه شده است. او شد سفیر ایران، یا بهتر بگوییم سفیر اسلام در قلبکشور فرانسه. بانویی…
ان شاءالله از پنجشنبه پخش میگردد تعداد محدود
#کتاب خوب
📚مجنون در آتش
📝خاطرات و زندگینامه سردار شهید محمدحسین ساعدی.
#کتاب مجنون در آتش
#کاری از گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی
#کتاب_طلائیه
@booktalaeieh
📚مجنون در آتش
📝خاطرات و زندگینامه سردار شهید محمدحسین ساعدی.
#کتاب مجنون در آتش
#کاری از گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی
#کتاب_طلائیه
@booktalaeieh
از بچگی لقمه های سفره ی موسی بن جعفر(ع) رو خوردیم و قد کشیدیم...
پدرمعشوقم...
بین اهلبیتی که کارشون استجابت دعا و رفع حوائجه اسم شما باب الحوائجه...
مشکلاتمونو میدونی...
گره ها مونو میدونی...
بیچارگی هامونو خبر داری...
بحق گل پسرت که ما عمریه اسیرشیم
یه کار برا ما بکن...
یاباب الحوائج...
ما ریزه خوار سفره ی موسی بن جعفریم...
#یاموسی_بن_جعفر
#یاباب_الحوائج
#یاابالرضا
#ادرکنی
#نعیم_کاوه
#کتاب_طلائیه
https://t.iss.one/joinchat/AAAAADwOun69HCYfE3iblA
پدرمعشوقم...
بین اهلبیتی که کارشون استجابت دعا و رفع حوائجه اسم شما باب الحوائجه...
مشکلاتمونو میدونی...
گره ها مونو میدونی...
بیچارگی هامونو خبر داری...
بحق گل پسرت که ما عمریه اسیرشیم
یه کار برا ما بکن...
یاباب الحوائج...
ما ریزه خوار سفره ی موسی بن جعفریم...
#یاموسی_بن_جعفر
#یاباب_الحوائج
#یاابالرضا
#ادرکنی
#نعیم_کاوه
#کتاب_طلائیه
https://t.iss.one/joinchat/AAAAADwOun69HCYfE3iblA
تصویری سوزناک از فرزند شهید مدافع حرم اکبر زوار در مقابل همرزمان پدر
.
#ااسرائیل_سیلی_محکمی_خواهد_خورد
#کتاب_طلائیه
https://t.iss.one/joinchat/AAAAADwOun69HCYfE3iblA
.
#ااسرائیل_سیلی_محکمی_خواهد_خورد
#کتاب_طلائیه
https://t.iss.one/joinchat/AAAAADwOun69HCYfE3iblA
خداوندا !
بر سرِ دو راهی مان می گذاری که چه کنیم ؟ آنگاه که هیچ یک از دو راه را نمیشناسیم و از پایانِ هیچ کدام خبر نداریم ؟
بَدِ روزگار ، قَدَری مان کرده است و ما را به انکارِ آن همه اختیار که به ما بخشیدی واداشته است. خدایا مگذار !
#مردی_در_تبعید_ابدی |
#نادر_ابراهیمی
#کتاب_طلائیه
https://t.iss.one/joinchat/AAAAADwOun69HCYfE3iblA
بر سرِ دو راهی مان می گذاری که چه کنیم ؟ آنگاه که هیچ یک از دو راه را نمیشناسیم و از پایانِ هیچ کدام خبر نداریم ؟
بَدِ روزگار ، قَدَری مان کرده است و ما را به انکارِ آن همه اختیار که به ما بخشیدی واداشته است. خدایا مگذار !
#مردی_در_تبعید_ابدی |
#نادر_ابراهیمی
#کتاب_طلائیه
https://t.iss.one/joinchat/AAAAADwOun69HCYfE3iblA
🔹نام کتاب: #ملاصالح
(سرگذشت شگفتانگیز مترجم اسرای ایرانی و عراقی #ملاصالح_قاری)
🔹نویسنده: #رضیه_غبیشی
🔹ناشر: #انتشارات_شهید_کاظمی
✂️برشی از کتاب:
.
وارد شهر شدیم. خیلی عجیب بود!
نشانی از آبادی نبود. به #کاظمین میرفتیم، اما همه به حسین(ع) سلام میدادند.
زمزمه در فضای ساکت اتوبوس پیچید:
- السلام علیک یا اباعبدالله #السلام_علیک_یا_باب_الحوائج، یا #موسی_بن_جعفر .
انگار کسی بغل دستی خود را نمیدید و هرکس خودش بود و تنهاییاش.
اشک بیصدایشان بیاختیار سرازیر بود. به محض اینکه ماشین در خیابان، روبه روی حرم از حرکت ایستاد، مأموران سریع پیاده شدند. باورمان نمیشد که مقابل حرم ایستادهایم. با صدای مأموران به خود آمدیم:
- يا الله نزلو! (زود بیایید پایین!)
بغضکرده و مات و مبهوت، بدون اینکه حرفی بزنیم، چشم به حرم امامان کاظمین (ع) دوخته بودیم. انگار قدرت سخن گفتن از ما سلب شده بود. یک به یک پیاده شدیم و خیلی زود اشک از صورت زرد و تکیدهمان سرازیر شد.
باورمان نمیشد قدم به #وادی_عشق گذاشتهایم و رو به روی حرم عزیزانی هستیم که دیدنشان منتهای آرزوی همه #رزمندگان و #شهدا بود.
میترسیدیم از خواب بیدار شویم و بفهمیم همهچیز فقط یک رؤیا بوده است؛ اما نه بیدار بودیم. به ترتیب و بی صدا پیاده شدیم.
بی صدا گریه میکردیم. به سمت #صحن رفتیم. بعد از سالها در ناباوری خود را در حرم امامان معصوم (ع) میدیدیم.
شانههایمان از گریه میلرزید!
روحی فداك يا باب الحوائج!
#کتاب_طلائیه
https://t.iss.one/joinchat/AAAAADwOun69HCYfE3iblA
(سرگذشت شگفتانگیز مترجم اسرای ایرانی و عراقی #ملاصالح_قاری)
🔹نویسنده: #رضیه_غبیشی
🔹ناشر: #انتشارات_شهید_کاظمی
✂️برشی از کتاب:
.
وارد شهر شدیم. خیلی عجیب بود!
نشانی از آبادی نبود. به #کاظمین میرفتیم، اما همه به حسین(ع) سلام میدادند.
زمزمه در فضای ساکت اتوبوس پیچید:
- السلام علیک یا اباعبدالله #السلام_علیک_یا_باب_الحوائج، یا #موسی_بن_جعفر .
انگار کسی بغل دستی خود را نمیدید و هرکس خودش بود و تنهاییاش.
اشک بیصدایشان بیاختیار سرازیر بود. به محض اینکه ماشین در خیابان، روبه روی حرم از حرکت ایستاد، مأموران سریع پیاده شدند. باورمان نمیشد که مقابل حرم ایستادهایم. با صدای مأموران به خود آمدیم:
- يا الله نزلو! (زود بیایید پایین!)
بغضکرده و مات و مبهوت، بدون اینکه حرفی بزنیم، چشم به حرم امامان کاظمین (ع) دوخته بودیم. انگار قدرت سخن گفتن از ما سلب شده بود. یک به یک پیاده شدیم و خیلی زود اشک از صورت زرد و تکیدهمان سرازیر شد.
باورمان نمیشد قدم به #وادی_عشق گذاشتهایم و رو به روی حرم عزیزانی هستیم که دیدنشان منتهای آرزوی همه #رزمندگان و #شهدا بود.
میترسیدیم از خواب بیدار شویم و بفهمیم همهچیز فقط یک رؤیا بوده است؛ اما نه بیدار بودیم. به ترتیب و بی صدا پیاده شدیم.
بی صدا گریه میکردیم. به سمت #صحن رفتیم. بعد از سالها در ناباوری خود را در حرم امامان معصوم (ع) میدیدیم.
شانههایمان از گریه میلرزید!
روحی فداك يا باب الحوائج!
#کتاب_طلائیه
https://t.iss.one/joinchat/AAAAADwOun69HCYfE3iblA
📝توصیه ی راننده اتوبوس فرانسوی به لیلا حاتمی: این یه موضوع ملّیه، به خارجی ها ربطی نداره!
🔺فیلم حرف های خانم بازیگر را در جشنواره ای خارجی دیدم که دست و پاشکسته شکایت به خارجی ها برد و فکر می کرد بار اول اش است که از سیاست حرف می زند.
البته کارگردان فیلم جواب آن خانم را داد و در جواب خبرنگاری دیگر گفت: "ما اینجا نیستیم که کشورمان را عرضه کنیم و بگوییم بیایید و ببینید ما چقدر قربانی هستیم، بیایید و به ما کمک کنید. این خسته کننده و حال به هم زن است."
و البته همین کارگردان تصریح کرد که: "ما فیلم ساخته ایم و بیایید درباره اثر هنری مان حرف بزنید. اینقدر از ما سوالات سیاسی نپرسید."
🔺اما من بعد از شنیدن بیانیه سیاسی بی محل خانم فرانسه دوست، یاد کتابی افتادم به اسم "خاطرات سفیر". این کتاب، خاطرات دختر ایرانی است که برای ادامه تحصیل به فرانسه می رود اما در فرانسه همه او را به عنوان نماینده ایران و مسئول جواب به سوالات شان درباره ایران و اسلام می دانند.
🔺بخشی از کتاب به خاطره اعتصاب راننده اتوبوس ها در فرانسه می پردازد. نویسنده اینطور می نویسد:
یه دفعه چشمم به یه اتوبوس افتاد که جلوی روی همه اومد و صاف وایساد توی ایستگاه. راننده اتوبوس رو خاموش کرد و سوت زنان از اتوبوس پیاده شد. رفتم جلو، سلام کردم و گفتم: "عذر می خوام. امروز اتوبوس نیست" گفت: "نه، امروز اعتصابه"
دوست داشتم بدونم اعتصاب برای چیه؛ به خصوص که داشتم متضرر می شدم و ناخواسته در زنجیره نتایج اعتصاب دخیل شده بودم. گفتم: "ببخشید ... می شه بدونم برای چی راننده ها اعتصاب کردند؟" راننده اتوبوس یه نگاهی به من انداخت و گفت: "این یه موضوع ملّیه. به خارجیا ارتباطی نداره."
(آفرین ورپریده! از این حس ملی گرایی ات خیلی خوشم اومد بی تربیت!)
خب، دیگه چی باید می گفتم؟ هیچی! اما واقعا این حس دوگانه ای که توی پرانتز نوشتم سراغم اومد. اگرچه جواب بی ادبانه ای بود، آفرین به این شخص که علیه دولتش هم که تحصن می کنه وقتی مقابل یه خارجی قرار می گیره بهش حق نمی ده که بخواد حتی وارد دعواهای ملی بشه. واقعا از این کارش خیلی خوشم اومد. من اگه جای رئیس اش بودم حتما تشویق اش می کردم.
🖋 #حامد_بامروت_نژاد
🔹کتاب "خاطرات سفیر" نوشته خانم نیلوفر شادمهری انتشارات سوره مهر
#کتاب_طلائیه
https://t.iss.one/joinchat/AAAAADwOun69HCYfE3iblA
🔺فیلم حرف های خانم بازیگر را در جشنواره ای خارجی دیدم که دست و پاشکسته شکایت به خارجی ها برد و فکر می کرد بار اول اش است که از سیاست حرف می زند.
البته کارگردان فیلم جواب آن خانم را داد و در جواب خبرنگاری دیگر گفت: "ما اینجا نیستیم که کشورمان را عرضه کنیم و بگوییم بیایید و ببینید ما چقدر قربانی هستیم، بیایید و به ما کمک کنید. این خسته کننده و حال به هم زن است."
و البته همین کارگردان تصریح کرد که: "ما فیلم ساخته ایم و بیایید درباره اثر هنری مان حرف بزنید. اینقدر از ما سوالات سیاسی نپرسید."
🔺اما من بعد از شنیدن بیانیه سیاسی بی محل خانم فرانسه دوست، یاد کتابی افتادم به اسم "خاطرات سفیر". این کتاب، خاطرات دختر ایرانی است که برای ادامه تحصیل به فرانسه می رود اما در فرانسه همه او را به عنوان نماینده ایران و مسئول جواب به سوالات شان درباره ایران و اسلام می دانند.
🔺بخشی از کتاب به خاطره اعتصاب راننده اتوبوس ها در فرانسه می پردازد. نویسنده اینطور می نویسد:
یه دفعه چشمم به یه اتوبوس افتاد که جلوی روی همه اومد و صاف وایساد توی ایستگاه. راننده اتوبوس رو خاموش کرد و سوت زنان از اتوبوس پیاده شد. رفتم جلو، سلام کردم و گفتم: "عذر می خوام. امروز اتوبوس نیست" گفت: "نه، امروز اعتصابه"
دوست داشتم بدونم اعتصاب برای چیه؛ به خصوص که داشتم متضرر می شدم و ناخواسته در زنجیره نتایج اعتصاب دخیل شده بودم. گفتم: "ببخشید ... می شه بدونم برای چی راننده ها اعتصاب کردند؟" راننده اتوبوس یه نگاهی به من انداخت و گفت: "این یه موضوع ملّیه. به خارجیا ارتباطی نداره."
(آفرین ورپریده! از این حس ملی گرایی ات خیلی خوشم اومد بی تربیت!)
خب، دیگه چی باید می گفتم؟ هیچی! اما واقعا این حس دوگانه ای که توی پرانتز نوشتم سراغم اومد. اگرچه جواب بی ادبانه ای بود، آفرین به این شخص که علیه دولتش هم که تحصن می کنه وقتی مقابل یه خارجی قرار می گیره بهش حق نمی ده که بخواد حتی وارد دعواهای ملی بشه. واقعا از این کارش خیلی خوشم اومد. من اگه جای رئیس اش بودم حتما تشویق اش می کردم.
🖋 #حامد_بامروت_نژاد
🔹کتاب "خاطرات سفیر" نوشته خانم نیلوفر شادمهری انتشارات سوره مهر
#کتاب_طلائیه
https://t.iss.one/joinchat/AAAAADwOun69HCYfE3iblA
#برشی_از_کتاب ✂️
حقیقت یا جرأت، شاید یک بازی شده باشد.... اما واقعا سراغ حقیقت رفتن جرأت میخواهد.....
#هوای_من 💞
#نرجس_شکوریان_فرد
#کتاب_طلائیه
https://t.iss.one/joinchat/AAAAADwOun69HCYfE3iblA
حقیقت یا جرأت، شاید یک بازی شده باشد.... اما واقعا سراغ حقیقت رفتن جرأت میخواهد.....
#هوای_من 💞
#نرجس_شکوریان_فرد
#کتاب_طلائیه
https://t.iss.one/joinchat/AAAAADwOun69HCYfE3iblA
#مقاله_روز
عنوان: عقاید یک دلقک
با یکی از تاثیرگذارترین رمان های قرن آشنا شوید
#کتاب_طلائیه
https://t.iss.one/joinchat/AAAAADwOun69HCYfE3iblA
عنوان: عقاید یک دلقک
با یکی از تاثیرگذارترین رمان های قرن آشنا شوید
#کتاب_طلائیه
https://t.iss.one/joinchat/AAAAADwOun69HCYfE3iblA
#به_بازار_آمد
📚جلد ۶ دفترچهخاطرات جغد
📙خفاش نازنازیام گم شده
📖۸۴ صفحه
🖊🎨رِبِکا الیوت
🖋سیدنوید سیدعلیاکبر
👫۶ تا ۹ سال
🏷۱۴۰۰۰ تومان
#جغد
#کتاب_طلائیه
https://t.iss.one/joinchat/AAAAADwOun69HC
📚جلد ۶ دفترچهخاطرات جغد
📙خفاش نازنازیام گم شده
📖۸۴ صفحه
🖊🎨رِبِکا الیوت
🖋سیدنوید سیدعلیاکبر
👫۶ تا ۹ سال
🏷۱۴۰۰۰ تومان
#جغد
#کتاب_طلائیه
https://t.iss.one/joinchat/AAAAADwOun69HC
رمان ادواردو، زندگی متفاوتِ یکی از ثروتمندترین مردان جهان، به نام ادواردو آنیلی است
#ادواردو
#بهزاد_دانشگر
#عهد_مانا
#رمان
#کتاب_طلائیه
https://t.iss.one/joinchat/AAAAADwOun69HCYfE3iblA
#ادواردو
#بهزاد_دانشگر
#عهد_مانا
#رمان
#کتاب_طلائیه
https://t.iss.one/joinchat/AAAAADwOun69HCYfE3iblA
#معرفي_كتاب
داستان این رمان در قلب اروپا رخ میدهد، در کاخ سناتور آنیلی، صاحب کارخانۀ فیات. داستان از آخر زندگی ادواردو شروع میشود و سه خط داستانی به هم بافته، در هم میتنند و هر چین و شکنِ این بافته، فصلی از رمان است و داستان را پیش میبرد.
#ادواردو
#بهزاد_دانشگر
#عهد_مانا
#کتاب_طلائیه
https://t.iss.one/joinchat/AAAAADwOun69HCYfE3iblA
داستان این رمان در قلب اروپا رخ میدهد، در کاخ سناتور آنیلی، صاحب کارخانۀ فیات. داستان از آخر زندگی ادواردو شروع میشود و سه خط داستانی به هم بافته، در هم میتنند و هر چین و شکنِ این بافته، فصلی از رمان است و داستان را پیش میبرد.
#ادواردو
#بهزاد_دانشگر
#عهد_مانا
#کتاب_طلائیه
https://t.iss.one/joinchat/AAAAADwOun69HCYfE3iblA
سرباز کوچک امام
چاپ یازدهم/شومیز/وزیری
قیمت 32000تومان
#کتاب_طلائیه
https://t.iss.one/joinchat/AAAAADwOun69HCYfE3iblA
چاپ یازدهم/شومیز/وزیری
قیمت 32000تومان
#کتاب_طلائیه
https://t.iss.one/joinchat/AAAAADwOun69HCYfE3iblA
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
⚠️ مادر و دو دختر ایرانی در دمشق ⚠️
❗️قدر #مدافعان_حرم را بدانیم❗️
#خداحافظ_سالار
#کتاب_طلائیه
https://t.iss.one/joinchat/AAAAADwOun69HCYfE3iblA
❗️قدر #مدافعان_حرم را بدانیم❗️
#خداحافظ_سالار
#کتاب_طلائیه
https://t.iss.one/joinchat/AAAAADwOun69HCYfE3iblA