🔴 نمونهای از رفتار یک آیتالله با مردم
🔹تابستان۷۷ برای سیاحتی به همراه تعدادی از دوستان به دره گنجنامه همدان رفتیم. متوجه شدیم با توجه به جمعیت زیاد حاضر، مردم برای قضای حاجت مشکل دارند و به ما هم سرایت کرد چون سه چشمه توالت موجود در گنجنامه گرفته بود و کاسه آنها پر و لبریز از کثیفی شده بودند.
🔹ما که قصد داشتیم آنجا تا غروب استراحت کنیم با این وضع ممکن نبود .تصمیم گرفتیم کمی در تپه ها و باغات پیاده روی کنیم و برگردیم .
ساعاتی بعد که به محل پارک ماشین ها کنار توالت های غیر قابل استفاده برگشتیم متوجه صف مردم برای قضای حاجت و وضو گرفتن بعضی مردم شدیم.
🔹تصور کردیم شهرداری یا سازمان گردشگری که پول ورودی میگیرند، بالاخره به وظیفه معطل مانده خود عمل کرده اند.! اما در بین مردم صحبت از یک شیخ محترم بود که می گفتند به اینجا آمده برای دیدن گنجنامه و کار را ایشان درست کرده اند.
🔹 راننده ما که آنجا مانده بود برایمان نقل کردند که یک روحانی آمد و وضع مستراح ها و مشکل مردم را که دیده اول سراغ مسئولین را گرفته و کسی حضور نداشته و به راننده و همراهانش گفته کاری بکنند و آنها هم دیده اند پر از تعفن و اشیاء هستند و به ایشان گفتند خیلی بوی بد میدهد و ابزاری نداریم و شیرهای آب هم خراب هستند و نمیتوانیم کاری بکنیم ولی ایشان خودشان رفتند اوضاع را دیدند و لباس روحانی را در آوردند و آستینها را بالا زدند و دستهایشان رادر کیسه های پلاستیک میوه که در ماشین بود قرار دادند و خواستند هرچه کیسه پلاستیک در ماشین ها هست بیاورند .
🔹وی پارچه ای روی دهان و بینی خود بستند و شخصا تمام اشیاء و لجن ها و ... را با دست از کاسه توالت ها بیرون کشیده و در کیسه پلاستیک ها ریختند و از راننده و محافظ ها که حالشان بهم میخورد خواستند که فقط از دره با دبه ها آب بیاورند و پس از تخلیه و باز کردن گرفتگی ها همه توالت ها را شسته و آماده استفاده مردم کردند.
🔹خرابی لوله ها و شیرهای آب را هم برطرف کردند و بعد خود را طاهر کرده و وضو گرفته و در گوشه باغچه ای در آن نزدیکی به نماز ایستادند.
🔹مایل شدم بروم و ایشان را ببینم و بدانم کدام روحانی هستند ، از دور به ما نشانش دادند و تا آمدیم به ایشان برسیم سوار خودرو شده بودند ، ماشین دور زد و از کنار ما رد شد و دیدم آیت الله #حائری_شیرازی نماینده ولی فقیه و امام جمعه شیراز است .
به نقل از آقای #آیت_پیمان
@melatebidar
🔹تابستان۷۷ برای سیاحتی به همراه تعدادی از دوستان به دره گنجنامه همدان رفتیم. متوجه شدیم با توجه به جمعیت زیاد حاضر، مردم برای قضای حاجت مشکل دارند و به ما هم سرایت کرد چون سه چشمه توالت موجود در گنجنامه گرفته بود و کاسه آنها پر و لبریز از کثیفی شده بودند.
🔹ما که قصد داشتیم آنجا تا غروب استراحت کنیم با این وضع ممکن نبود .تصمیم گرفتیم کمی در تپه ها و باغات پیاده روی کنیم و برگردیم .
ساعاتی بعد که به محل پارک ماشین ها کنار توالت های غیر قابل استفاده برگشتیم متوجه صف مردم برای قضای حاجت و وضو گرفتن بعضی مردم شدیم.
🔹تصور کردیم شهرداری یا سازمان گردشگری که پول ورودی میگیرند، بالاخره به وظیفه معطل مانده خود عمل کرده اند.! اما در بین مردم صحبت از یک شیخ محترم بود که می گفتند به اینجا آمده برای دیدن گنجنامه و کار را ایشان درست کرده اند.
🔹 راننده ما که آنجا مانده بود برایمان نقل کردند که یک روحانی آمد و وضع مستراح ها و مشکل مردم را که دیده اول سراغ مسئولین را گرفته و کسی حضور نداشته و به راننده و همراهانش گفته کاری بکنند و آنها هم دیده اند پر از تعفن و اشیاء هستند و به ایشان گفتند خیلی بوی بد میدهد و ابزاری نداریم و شیرهای آب هم خراب هستند و نمیتوانیم کاری بکنیم ولی ایشان خودشان رفتند اوضاع را دیدند و لباس روحانی را در آوردند و آستینها را بالا زدند و دستهایشان رادر کیسه های پلاستیک میوه که در ماشین بود قرار دادند و خواستند هرچه کیسه پلاستیک در ماشین ها هست بیاورند .
🔹وی پارچه ای روی دهان و بینی خود بستند و شخصا تمام اشیاء و لجن ها و ... را با دست از کاسه توالت ها بیرون کشیده و در کیسه پلاستیک ها ریختند و از راننده و محافظ ها که حالشان بهم میخورد خواستند که فقط از دره با دبه ها آب بیاورند و پس از تخلیه و باز کردن گرفتگی ها همه توالت ها را شسته و آماده استفاده مردم کردند.
🔹خرابی لوله ها و شیرهای آب را هم برطرف کردند و بعد خود را طاهر کرده و وضو گرفته و در گوشه باغچه ای در آن نزدیکی به نماز ایستادند.
🔹مایل شدم بروم و ایشان را ببینم و بدانم کدام روحانی هستند ، از دور به ما نشانش دادند و تا آمدیم به ایشان برسیم سوار خودرو شده بودند ، ماشین دور زد و از کنار ما رد شد و دیدم آیت الله #حائری_شیرازی نماینده ولی فقیه و امام جمعه شیراز است .
به نقل از آقای #آیت_پیمان
@melatebidar
💠 حادثه تلخ امروز #سیل #شیراز مرا به یاد جمله #عالم_متفکر حضرت آیت الله #حائری_شیرازی پس از سیل سال ۱۳۸۰ شیراز انداخت که با تمثیل خطاب به #مسئولان_شهری فرمودند:
"شما می روید خانه آب رو می گیرید و آب هم می آید خانه شما را می گیرد."
پ.ن: عکس بالا مسیل پیش بینی شده کنار #دروازه_قرآن
#حـسـیـن_مـذنـب
✍بیداری ملت
@bidariymelat
@bidariymelat
"شما می روید خانه آب رو می گیرید و آب هم می آید خانه شما را می گیرد."
پ.ن: عکس بالا مسیل پیش بینی شده کنار #دروازه_قرآن
#حـسـیـن_مـذنـب
✍بیداری ملت
@bidariymelat
@bidariymelat
🔴قراره قانون ممنوعیت ازدواج #زیر18سال در مجلس رایگیری بشه. قانونی که در حمایت از #ازدواج_اجباری دختران کم سن وسال قراره تصویب بشه
در برخی از نقاط ایران در اقشار ضعیف، خانوادهها به دلیل مشکلات مالی دختر خردسالشون رو به ازدواج مردان بزرگسال درمیاوردن یا میفروختن. و اون دختر به کارهای مختلفی مثل قالیبافی مشغول میشد. این دختران معمولا #همسردوم یا سوم بودن. که ظلم درحق اونا بود
قبلا #مجمع_تشخیص مصلحت سن 13سال رو سن ازدواج قرار داده بود. الان نمایندگان میخوان این سن رو به 18سال افزایش بدن
دلیل دیگر تصویب این #قانون نرسیدن به بلوغ فکری و عقلی نوجوانان هست
چندتا سوال؟
عدد 18ازکجا اومد؟ روی چه حسابیه؟ چرا 19نه؟چرا 17نه؟ یعنی 17سال و یازده ماه بلوغ فکری نداره، 18سال بشه یدفعه بالغ میشه فکرش؟
آیا با قراردادن سن 18اون مشکلات حل میشه؟ آیا پدری دختر 19سالهشو بهخاطر فقر یا #اعتیاد بفروشه مشکلی نداره؟
آیا بهتر نیست قانونی وضع بشه که جلوی ازدواج اجباری رو تو هر سنی بگیره؟ همچنین ازدواج یا دختران با مردان سنبالا؟
آیا با تصویب این قانون ازدواجهای ثبت نشده و غیرمحضری افزایش پیدا نمیکنه؟ قانون دور زده نمیشه؟
آیا چون در نقاط شمالی #تهران کمتر کسی زیر 18سال ازدواج میکنه، در روستاهای ماهم همینطوریه؟ یعنی آیا درسته تو #تجریش بنشینیم و برای روستاهامون که شرایط زندگیشون خیلی فرق داره، تصمیم بگیریم؟
آیا برای جلوگیری از ازدواجهایی که دختر به #بلوغ_فکری نرسیده، پدر خود دختر نمیتونه تشخیص بده؟ و اجازه نده؟ #اذن_پدر پس برای چیه؟ البته اگر اکثر پدارن جامعه رو عاقل و بالغ بدونیم
یه دختر 20ساله یعنی میتونه با یه مرد 60ساله ازدواج کنه و مشکلی نداره؟ ولی یه دختر 17.5ساله با یه پسر 22ساله نمیتونه؟
مگر غیر اینه که در کشوری مثل #سوئد که ازدواج زیر 18سال ممنوعه، رابطه دختر و پسر آزاد و قانونیه؟ چطور میتونیم نصف قانون رو از اونا تقلید کنیم. ازدواج ممنوع، رابطه دخترپسر هم ممنوع؟
اگه دختری در سن 15سالگی به #بلوغ_عقلی و جسمی رسید و خواست ازدواج کنه، از لحاظ شرعی کسی میتونه مانعش بشه؟
آیت الله #حائری_شیرازی میفرمودن
امکان ندارد یکی از راههای حلال را بسته باشیم و راههای حرام باز نشود. در مسئله #ازدواج نیز چنین است.
تمام راه های حلال باید با کمال اطمینان «تا آخر» باز باشد
بهنظر باید قانون دقیقتری وضع بشه، تا اصل مشکل #کودک_همسری رو حل کنه
این قانون بجای اینکه جلوی ظلم به کودکان رو بگیره، جلوی ازدواج جوانهای بالغ و عاقل رو میگیره
#حسین_دارابی
✍بیداری ملت
@bidariymelat
@bidariymelat
در برخی از نقاط ایران در اقشار ضعیف، خانوادهها به دلیل مشکلات مالی دختر خردسالشون رو به ازدواج مردان بزرگسال درمیاوردن یا میفروختن. و اون دختر به کارهای مختلفی مثل قالیبافی مشغول میشد. این دختران معمولا #همسردوم یا سوم بودن. که ظلم درحق اونا بود
قبلا #مجمع_تشخیص مصلحت سن 13سال رو سن ازدواج قرار داده بود. الان نمایندگان میخوان این سن رو به 18سال افزایش بدن
دلیل دیگر تصویب این #قانون نرسیدن به بلوغ فکری و عقلی نوجوانان هست
چندتا سوال؟
عدد 18ازکجا اومد؟ روی چه حسابیه؟ چرا 19نه؟چرا 17نه؟ یعنی 17سال و یازده ماه بلوغ فکری نداره، 18سال بشه یدفعه بالغ میشه فکرش؟
آیا با قراردادن سن 18اون مشکلات حل میشه؟ آیا پدری دختر 19سالهشو بهخاطر فقر یا #اعتیاد بفروشه مشکلی نداره؟
آیا بهتر نیست قانونی وضع بشه که جلوی ازدواج اجباری رو تو هر سنی بگیره؟ همچنین ازدواج یا دختران با مردان سنبالا؟
آیا با تصویب این قانون ازدواجهای ثبت نشده و غیرمحضری افزایش پیدا نمیکنه؟ قانون دور زده نمیشه؟
آیا چون در نقاط شمالی #تهران کمتر کسی زیر 18سال ازدواج میکنه، در روستاهای ماهم همینطوریه؟ یعنی آیا درسته تو #تجریش بنشینیم و برای روستاهامون که شرایط زندگیشون خیلی فرق داره، تصمیم بگیریم؟
آیا برای جلوگیری از ازدواجهایی که دختر به #بلوغ_فکری نرسیده، پدر خود دختر نمیتونه تشخیص بده؟ و اجازه نده؟ #اذن_پدر پس برای چیه؟ البته اگر اکثر پدارن جامعه رو عاقل و بالغ بدونیم
یه دختر 20ساله یعنی میتونه با یه مرد 60ساله ازدواج کنه و مشکلی نداره؟ ولی یه دختر 17.5ساله با یه پسر 22ساله نمیتونه؟
مگر غیر اینه که در کشوری مثل #سوئد که ازدواج زیر 18سال ممنوعه، رابطه دختر و پسر آزاد و قانونیه؟ چطور میتونیم نصف قانون رو از اونا تقلید کنیم. ازدواج ممنوع، رابطه دخترپسر هم ممنوع؟
اگه دختری در سن 15سالگی به #بلوغ_عقلی و جسمی رسید و خواست ازدواج کنه، از لحاظ شرعی کسی میتونه مانعش بشه؟
آیت الله #حائری_شیرازی میفرمودن
امکان ندارد یکی از راههای حلال را بسته باشیم و راههای حرام باز نشود. در مسئله #ازدواج نیز چنین است.
تمام راه های حلال باید با کمال اطمینان «تا آخر» باز باشد
بهنظر باید قانون دقیقتری وضع بشه، تا اصل مشکل #کودک_همسری رو حل کنه
این قانون بجای اینکه جلوی ظلم به کودکان رو بگیره، جلوی ازدواج جوانهای بالغ و عاقل رو میگیره
#حسین_دارابی
✍بیداری ملت
@bidariymelat
@bidariymelat
﷽؛
خاطره ای از مرحوم ایت الله
#حائری_شیرازی(ره)
🔸چطور لقمه از گلویمان به راحتی پایین میره؟! 🔸
🔺دکتر علی حائری شیرازی فرزند ایت الله حایری شیرازی میگوید:👇
👈صبح جمعه بود. ساعت نزدیک ده بود که از جا بلند شدم، دیدم روی زمین جلوی تلویزیون دراز کشیده اند و کتاب میخوانند و چشمانشان قرمز شده،
سلام کردم. خواستند از جا بلند شوند، امّا کمردرد شدید، مانع شد. دست به میز گرفتند و با حالت دولا به زحمت بلند شدند. به خاطر کمر درد فصلی که یادگار ایام طاغوت بود، نتوانستند کمر راست کنند، کج کج راه افتادند.
👈 متعجّب پرسیدم: «صبح که حالتان خوب بود، یکهو چطور شد؟» گفتند: «به کُلِه مرغی سر زدی؟» گفتم: «نه» گفتند: «برو شیرین کاری پدرت را ببین»
👈 قبلا کُله مرغی که از قدیم، پایین حیاط بود را تعمیر کرده بودم و هفت و هشت ده تا مرغ و خروس آنجا پرورش می دادم. به غیر از آن، مرغ عشق، فنچ، بلبل خرمایی و هر چیزی که ذوق ایام کودکی را در من زنده کند ...واقعا پدر راست میگفت: «اگر خانه ای حیاط نداشت، اهل خانه حیات ندارند».
بگذریم.
👈 امّا مدّتی بود دیگر مثل سابق به پرنده ها رسیدگی نمی کردم، یک ظرف آب مکانیزه ای داشتم که با لولۀ باریک آبی به سقف کُله مرغی وصل بود.
هر وقت آبش تمام میشد، سبک می شد و بالا می رفت و چون پر می شد، سنگینی اش آن را به پایین می آورد، تا مرغ ها بتوانند دوباره آب بیاشامند. تنظیم ظرف بهم خورده و ارتباطش با لوله جدا شده بود. خب من هم دیگر حوصلۀ درست کردن نداشتم ...
👈 گفتند: «صبح بعد از نماز آمدم به مرغها سر بزنم. دیدم زبان بسته ها نه آب دارند و نه غذا. با نخ ماهی گیری چند ساعت تلاش کردم تا ظرف آب را به سقف سه متری کله مرغی نصب کنم تا بالاخره نزدیکی های هشت و نه صبح موفق شدم ظرف آب را درست کنم. کجی کمرم برای این است. بعد دیدم غذا هم ندارند؛ رفتم در آشپزخانه دیدم فقط چند کیلو پیاز هست. همه را با رندۀ ریز، رنده کردم تا پرنده های کوچک هم بی بهره نمانند. قرمزی چشمم هم از این است ...
👈 گفتم: «چرا به خودتون رحم نمیکنید؟» نگاهی گذرا به من کردند و گفتند: «چون میخوام خدا به تو رحم کنه!» بعد ادامه دادند: «آهِ این طیور رو دست کم نگیریا ! کفالت اینها را تو به دست گرفتی. اینها مثل زن و بچّه و عیال تو هستند. اگر در حالی که خدا اموراتشان را به دست تو داده بهشان رسیدگی نکردی، نفرینت می کنند و خدا هم به این واسطه تو را از رحمتش دور می کند. چطور میتونی سیر و سیراب باشی وقتی این خلایق خدا که بدست تو سپرده شدند گرسنه و تشنه هستند؟»
👈بعد گویی چیزی از ذهنشان رد شده باشد سکوت کردند، چشم و ابرو در هم کشیدند و با حالت گریه ادامه دادند: «مردم هم عیال ما #مسئولین هستند. چطور ماها لقمه از گلویمان به راحتی پایین میره؟! وقتی خدا کفالت و اداره اُمور امتی را به دست ما سپرده و ما هرچی گذاشتن جلومون می خوریم انگار نه انگار گرسنه ای هم هست».
بعد گفتند: «استغفار کن برای این بی توجّهی که داشتی».
✍️ بیداری ملت
@bidariymelat
خاطره ای از مرحوم ایت الله
#حائری_شیرازی(ره)
🔸چطور لقمه از گلویمان به راحتی پایین میره؟! 🔸
🔺دکتر علی حائری شیرازی فرزند ایت الله حایری شیرازی میگوید:👇
👈صبح جمعه بود. ساعت نزدیک ده بود که از جا بلند شدم، دیدم روی زمین جلوی تلویزیون دراز کشیده اند و کتاب میخوانند و چشمانشان قرمز شده،
سلام کردم. خواستند از جا بلند شوند، امّا کمردرد شدید، مانع شد. دست به میز گرفتند و با حالت دولا به زحمت بلند شدند. به خاطر کمر درد فصلی که یادگار ایام طاغوت بود، نتوانستند کمر راست کنند، کج کج راه افتادند.
👈 متعجّب پرسیدم: «صبح که حالتان خوب بود، یکهو چطور شد؟» گفتند: «به کُلِه مرغی سر زدی؟» گفتم: «نه» گفتند: «برو شیرین کاری پدرت را ببین»
👈 قبلا کُله مرغی که از قدیم، پایین حیاط بود را تعمیر کرده بودم و هفت و هشت ده تا مرغ و خروس آنجا پرورش می دادم. به غیر از آن، مرغ عشق، فنچ، بلبل خرمایی و هر چیزی که ذوق ایام کودکی را در من زنده کند ...واقعا پدر راست میگفت: «اگر خانه ای حیاط نداشت، اهل خانه حیات ندارند».
بگذریم.
👈 امّا مدّتی بود دیگر مثل سابق به پرنده ها رسیدگی نمی کردم، یک ظرف آب مکانیزه ای داشتم که با لولۀ باریک آبی به سقف کُله مرغی وصل بود.
هر وقت آبش تمام میشد، سبک می شد و بالا می رفت و چون پر می شد، سنگینی اش آن را به پایین می آورد، تا مرغ ها بتوانند دوباره آب بیاشامند. تنظیم ظرف بهم خورده و ارتباطش با لوله جدا شده بود. خب من هم دیگر حوصلۀ درست کردن نداشتم ...
👈 گفتند: «صبح بعد از نماز آمدم به مرغها سر بزنم. دیدم زبان بسته ها نه آب دارند و نه غذا. با نخ ماهی گیری چند ساعت تلاش کردم تا ظرف آب را به سقف سه متری کله مرغی نصب کنم تا بالاخره نزدیکی های هشت و نه صبح موفق شدم ظرف آب را درست کنم. کجی کمرم برای این است. بعد دیدم غذا هم ندارند؛ رفتم در آشپزخانه دیدم فقط چند کیلو پیاز هست. همه را با رندۀ ریز، رنده کردم تا پرنده های کوچک هم بی بهره نمانند. قرمزی چشمم هم از این است ...
👈 گفتم: «چرا به خودتون رحم نمیکنید؟» نگاهی گذرا به من کردند و گفتند: «چون میخوام خدا به تو رحم کنه!» بعد ادامه دادند: «آهِ این طیور رو دست کم نگیریا ! کفالت اینها را تو به دست گرفتی. اینها مثل زن و بچّه و عیال تو هستند. اگر در حالی که خدا اموراتشان را به دست تو داده بهشان رسیدگی نکردی، نفرینت می کنند و خدا هم به این واسطه تو را از رحمتش دور می کند. چطور میتونی سیر و سیراب باشی وقتی این خلایق خدا که بدست تو سپرده شدند گرسنه و تشنه هستند؟»
👈بعد گویی چیزی از ذهنشان رد شده باشد سکوت کردند، چشم و ابرو در هم کشیدند و با حالت گریه ادامه دادند: «مردم هم عیال ما #مسئولین هستند. چطور ماها لقمه از گلویمان به راحتی پایین میره؟! وقتی خدا کفالت و اداره اُمور امتی را به دست ما سپرده و ما هرچی گذاشتن جلومون می خوریم انگار نه انگار گرسنه ای هم هست».
بعد گفتند: «استغفار کن برای این بی توجّهی که داشتی».
✍️ بیداری ملت
@bidariymelat
📜 قبل از انتخابات ۹۴ همراه با حجتالاسلاموالمسلمین حیدر #مصلحی و جمعی از دوستان خدمت آیتالله محیالدین #حائری_شیرازی بودیم.
آقای حائری کاندیدای خبرگان رهبری شده بودند و جو در لایه نخبگانی تا حدی علیه ایشان بود که جامعه مدرسین که خود ایشان از مؤسسین آن بودند هم، چند روز بعد لیست داد و ایشان را در لیست نگذاشته بود و همین باعث شد انصراف دهند.
در آن جلسه بعد از نماز مغرب کسی با صدای بلند گفت: انشاءالله حاج آقا در انتخابات رای اول تهران را بیاورند! و همه آمین گفتند.
آقای حائری به تندی برگشتند و آن فرد را مورد عتاب قرار دادند و گفتند: چه میگویی؟ این چه دعاییست؟ چقدر بودند کسانی که رای اول آوردند و الآن در قعر جهنمند و چقدر هستند کسانی که رای نیاوردند و محبوب خدا هستند!
دعا کنید آنچه صلاح خداست، بشود...
امروز انگار وضع آقای مصلحی شبیه آن روز آیتالله حائری است و ریگیهای دل چرکین از ایشان گزکی گیر آوردهاند و جشن تخریب و انتقام برپاست!
بله آقای مصلحی!
به شما مطمئنتر رای میدهم و دعا میکنم آنچه صلاح خداست، بشود.
✍ روحالله #مومن_نسب
✍️بیداری ملت
@bidariymelat
آقای حائری کاندیدای خبرگان رهبری شده بودند و جو در لایه نخبگانی تا حدی علیه ایشان بود که جامعه مدرسین که خود ایشان از مؤسسین آن بودند هم، چند روز بعد لیست داد و ایشان را در لیست نگذاشته بود و همین باعث شد انصراف دهند.
در آن جلسه بعد از نماز مغرب کسی با صدای بلند گفت: انشاءالله حاج آقا در انتخابات رای اول تهران را بیاورند! و همه آمین گفتند.
آقای حائری به تندی برگشتند و آن فرد را مورد عتاب قرار دادند و گفتند: چه میگویی؟ این چه دعاییست؟ چقدر بودند کسانی که رای اول آوردند و الآن در قعر جهنمند و چقدر هستند کسانی که رای نیاوردند و محبوب خدا هستند!
دعا کنید آنچه صلاح خداست، بشود...
امروز انگار وضع آقای مصلحی شبیه آن روز آیتالله حائری است و ریگیهای دل چرکین از ایشان گزکی گیر آوردهاند و جشن تخریب و انتقام برپاست!
بله آقای مصلحی!
به شما مطمئنتر رای میدهم و دعا میکنم آنچه صلاح خداست، بشود.
✍ روحالله #مومن_نسب
✍️بیداری ملت
@bidariymelat