پول ها و طلاهاش رو داد و خداحافظي کرد ، داشت از درب ستاد پشتيباني جنگ مي رفت بيرون که مسئول ستاد گفت:
مادر رسيدتون رو نمي گيرين؟!
پيرزن لبخندي زد و گفت: من براي دادن شوهر و دو تا پسرم از کسي رسيد نگرفتم ، اينا که ديگه چيزي نيست...
#سبک_زندگی_شهدا
✍بیداری ملت
@bidariymelat
@bidariymelat
مادر رسيدتون رو نمي گيرين؟!
پيرزن لبخندي زد و گفت: من براي دادن شوهر و دو تا پسرم از کسي رسيد نگرفتم ، اينا که ديگه چيزي نيست...
#سبک_زندگی_شهدا
✍بیداری ملت
@bidariymelat
@bidariymelat