رسانه ها چگونه ما را مدیریت می کنند؟/2/
🔍برجسته سازی و یک نکته:
متن زیر را با دقت بخوایند:
« رستم 700 سال عمر کرد #افسانه است اما نوح 950 سال عمر کرد #حقیقت است .
کاوه ضحاک را از مین برد#افسانه است اما موسی فرعون را از میان برد#حقیقت است.
از دوش ضحاک مار رویید#افسانه است اما عصای موسی اژدها شد#حقیقت است.
کیکاووس با عقابها پرواز کرد#افسانه است اما سلیمان بر قالی پرنده پرواز کرد#حقیقت است.
رستم دیو سپید را شکست داد#افسانه است اما داوود جالوت را شکست داد#حقیقت است.
زال توسط سیمرغ پرورش یافت#افسانه است اما یونس در شکم نهنگ زندگی کرد#حقیقت است.
بیژن مدتی درون چاه زندگی کرد#افسانه است اما یوسف مدتی درون چاه زندگی کرد#حقیقت است.
داراب در سبدی روی آب پیدا شد#افسانه است اما موسی در سبدی روی آب پیدا شد#حقیقت است.
سیاوش به سلامت از آتش گذشت#افسانه است اما ابراهیم به سلامت از آتش گذشت#حقیقت است.
فریدون و یارانش از دجله گذشتند#افسانه است اما موسی و یارانش از نیل گذشتند#حقیقت است.
آرش با کمان مرز ایران را تعیین کرد#افسانه است اما نوح حیواناتش را سوار کشتی کرد#حقیقت است.
سیاوش از وسوسۀ نامادری گریخت#افسانه است اما یوسف از وسوسۀ نامادری گریخت#حقیقت است.
به راستی چرا آنچه به نفع باور دینی مردم است معجزه و حقیقت محسوب میشود اما آنچه مربوط به تمدن ماست افسانه و خرافات است.»
📎📎در متن بالا فارغ از مثال هایی که با عنوان #افسانه و #حقیقت مطرح شده است، تولیدکنندگان پیام در سطر پایانی مخاطب را پس از مهندسی فکر، با سوالی مواجه می کنند که این سوال مشرف به تغییر باور و سبک زندگی است. مخاطبان هوشمند با این جمله باید فورا این سوال مهم #سواد_رسانه ای را از خود بپرسد که این پیام قرار است چه سبک زندگی یا ارزشی را در من تغییر دهد یا ایجاد کند؟
آیا تولیدکنندگان این پیام واقعا دلشان به حال تمدن و تاریخ ایرانی ما سوخته است یا باورهای دینی نشانه گرفته شده است؟ آیا به صورت اتفاقی در این سوال از کلماتی مانند مانند «نفع» در کنار «باورهای دینی» و «افسانه» و «خرافات» در کنار «تمدن» استفاده شده است؟ تولیدکننده این متن خواسته است چه چیز یا چه کسی را متهم و چه چیز یا چه کسی را در موضع مظلوم قرار دهد؟
رسانه با #برجسته_سازی در پیام ها، افکار عمومی را مدیریت می کنند.
رسانه ها گرچه نمی توانند تعیین کنند که مخاطبان چطور بیندیشند اما می توانند تعیین کنند که درباره چه بیندیشند.
#آموزش_عمومی_سواد_رسانه_ای
#معصومه_نصیری
@asrehooshmandi
🔍برجسته سازی و یک نکته:
متن زیر را با دقت بخوایند:
« رستم 700 سال عمر کرد #افسانه است اما نوح 950 سال عمر کرد #حقیقت است .
کاوه ضحاک را از مین برد#افسانه است اما موسی فرعون را از میان برد#حقیقت است.
از دوش ضحاک مار رویید#افسانه است اما عصای موسی اژدها شد#حقیقت است.
کیکاووس با عقابها پرواز کرد#افسانه است اما سلیمان بر قالی پرنده پرواز کرد#حقیقت است.
رستم دیو سپید را شکست داد#افسانه است اما داوود جالوت را شکست داد#حقیقت است.
زال توسط سیمرغ پرورش یافت#افسانه است اما یونس در شکم نهنگ زندگی کرد#حقیقت است.
بیژن مدتی درون چاه زندگی کرد#افسانه است اما یوسف مدتی درون چاه زندگی کرد#حقیقت است.
داراب در سبدی روی آب پیدا شد#افسانه است اما موسی در سبدی روی آب پیدا شد#حقیقت است.
سیاوش به سلامت از آتش گذشت#افسانه است اما ابراهیم به سلامت از آتش گذشت#حقیقت است.
فریدون و یارانش از دجله گذشتند#افسانه است اما موسی و یارانش از نیل گذشتند#حقیقت است.
آرش با کمان مرز ایران را تعیین کرد#افسانه است اما نوح حیواناتش را سوار کشتی کرد#حقیقت است.
سیاوش از وسوسۀ نامادری گریخت#افسانه است اما یوسف از وسوسۀ نامادری گریخت#حقیقت است.
به راستی چرا آنچه به نفع باور دینی مردم است معجزه و حقیقت محسوب میشود اما آنچه مربوط به تمدن ماست افسانه و خرافات است.»
📎📎در متن بالا فارغ از مثال هایی که با عنوان #افسانه و #حقیقت مطرح شده است، تولیدکنندگان پیام در سطر پایانی مخاطب را پس از مهندسی فکر، با سوالی مواجه می کنند که این سوال مشرف به تغییر باور و سبک زندگی است. مخاطبان هوشمند با این جمله باید فورا این سوال مهم #سواد_رسانه ای را از خود بپرسد که این پیام قرار است چه سبک زندگی یا ارزشی را در من تغییر دهد یا ایجاد کند؟
آیا تولیدکنندگان این پیام واقعا دلشان به حال تمدن و تاریخ ایرانی ما سوخته است یا باورهای دینی نشانه گرفته شده است؟ آیا به صورت اتفاقی در این سوال از کلماتی مانند مانند «نفع» در کنار «باورهای دینی» و «افسانه» و «خرافات» در کنار «تمدن» استفاده شده است؟ تولیدکننده این متن خواسته است چه چیز یا چه کسی را متهم و چه چیز یا چه کسی را در موضع مظلوم قرار دهد؟
رسانه با #برجسته_سازی در پیام ها، افکار عمومی را مدیریت می کنند.
رسانه ها گرچه نمی توانند تعیین کنند که مخاطبان چطور بیندیشند اما می توانند تعیین کنند که درباره چه بیندیشند.
#آموزش_عمومی_سواد_رسانه_ای
#معصومه_نصیری
@asrehooshmandi
#افسانه_های_تلگرامی برای چهره های مشهور
نوشتهاند نامه شهریار به انیشتین باعث شده این دانشمند آلمانی از ساخت بمب اتم پشیمان شود. گفته میشود بعد از حمله اتمی آمریکا به ژاپن عدهای در ایران از شهریار خواستند شعری بگوید و برای انیشتین بفرستد تا او را از اختراع مهیبش آگاه کند. این ماجرا به این شکل آورده شده: «عدهای به سرپرستی دخترش (خانم مریم یا شهرزاد بهجت) مامور میشوند که شعر را به انیشتین برسانند. از مدیر دفترش در اقامتگاهش وقت میگیرند. روز موعود فرامیرسد.
ترجمه فصیح انگلیسی شعر را در اقامتگاه انیشتین برایش میخوانند. طوری که حاضران نقل کردهاند، آن بزرگمرد عالم دانش دو بار از جای خود برمیخیزد. دو دستش را بر صورتش مینهد و میفشارد. قطرات اشک بر شیشه عینکش نمایان میشود. با چهرهای اندوهگین یکباره با صدایی بلند فریاد میزند: «به دادم برسید!» بعد سکوت میکند و صورتش را در میان دو دستش میگیرد و غرق در بحر تفکر میگردد. سکوت غمانگیزی فضای اقامتگاهش را پر میکند. دقایقی بعد میخواهد که شعر بار دیگر خوانده شود. این بار پس از شنیدن آن به خارج از اتاقش میرود و با وضعیتی مغموم در باغش قدم میزند. گویا تا آخر عمر هم همیشه غمگین بوده است! گفته میشود بعد از این نامه انیشتین به مبارزی علیه سلاحهای اتمی تبدیل میشود.»
اما اصل ماجرا چیست؟
داستان خودش آنقدر طنز است که نیازی به اصل نیست اما ذکر این موارد خالی از لطف نیست. انیشتین نقشی در ساخت بمب اتم نداشت. پدر بمب اتمی «رابرت اپنهایمر» است، نه انیشتین. انیشتین برای درک خطر بمب اتم به نامه شهریار نیازی نداشت. یک سال پیش از جنگ، او و «نیلز بور» نسبت به این خطر هشدار داده بودند. انیشتین، یک سال پیش از ارسال چنین نامهای، در روزنامه نیویورکتایمز حمله اتمی آمریکا به ژاپن را محکوم کرده بود!
هر داستانی را #باور_نکنید.
@asrehooshmandi
نوشتهاند نامه شهریار به انیشتین باعث شده این دانشمند آلمانی از ساخت بمب اتم پشیمان شود. گفته میشود بعد از حمله اتمی آمریکا به ژاپن عدهای در ایران از شهریار خواستند شعری بگوید و برای انیشتین بفرستد تا او را از اختراع مهیبش آگاه کند. این ماجرا به این شکل آورده شده: «عدهای به سرپرستی دخترش (خانم مریم یا شهرزاد بهجت) مامور میشوند که شعر را به انیشتین برسانند. از مدیر دفترش در اقامتگاهش وقت میگیرند. روز موعود فرامیرسد.
ترجمه فصیح انگلیسی شعر را در اقامتگاه انیشتین برایش میخوانند. طوری که حاضران نقل کردهاند، آن بزرگمرد عالم دانش دو بار از جای خود برمیخیزد. دو دستش را بر صورتش مینهد و میفشارد. قطرات اشک بر شیشه عینکش نمایان میشود. با چهرهای اندوهگین یکباره با صدایی بلند فریاد میزند: «به دادم برسید!» بعد سکوت میکند و صورتش را در میان دو دستش میگیرد و غرق در بحر تفکر میگردد. سکوت غمانگیزی فضای اقامتگاهش را پر میکند. دقایقی بعد میخواهد که شعر بار دیگر خوانده شود. این بار پس از شنیدن آن به خارج از اتاقش میرود و با وضعیتی مغموم در باغش قدم میزند. گویا تا آخر عمر هم همیشه غمگین بوده است! گفته میشود بعد از این نامه انیشتین به مبارزی علیه سلاحهای اتمی تبدیل میشود.»
اما اصل ماجرا چیست؟
داستان خودش آنقدر طنز است که نیازی به اصل نیست اما ذکر این موارد خالی از لطف نیست. انیشتین نقشی در ساخت بمب اتم نداشت. پدر بمب اتمی «رابرت اپنهایمر» است، نه انیشتین. انیشتین برای درک خطر بمب اتم به نامه شهریار نیازی نداشت. یک سال پیش از جنگ، او و «نیلز بور» نسبت به این خطر هشدار داده بودند. انیشتین، یک سال پیش از ارسال چنین نامهای، در روزنامه نیویورکتایمز حمله اتمی آمریکا به ژاپن را محکوم کرده بود!
هر داستانی را #باور_نکنید.
@asrehooshmandi