📚 #معرفی_کتاب
دلنوشتهها و نقاشیهای بچههای غزه در قالب کتابی با عنوان #باغهای_امید از سوی انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان منتشر شده است.
#هفته_ای_یک_وعده_کتاب
@alummah_ir
دلنوشتهها و نقاشیهای بچههای غزه در قالب کتابی با عنوان #باغهای_امید از سوی انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان منتشر شده است.
#هفته_ای_یک_وعده_کتاب
@alummah_ir
📚 #معرفی_کتاب
کتاب حاضر سعی دارد تا تاریخ نگاری معاصر #غرب دربارة صهیونیسم را به نقد بگذارد با این فرض که تاریخ نویسی معاصر اروپا در دفاع از #صهیونیسم بر حفظ منافع استعمارگران مبتنی می باشد.
#هفته_ای_یک_وعده_کتاب
@alummah_ir
کتاب حاضر سعی دارد تا تاریخ نگاری معاصر #غرب دربارة صهیونیسم را به نقد بگذارد با این فرض که تاریخ نویسی معاصر اروپا در دفاع از #صهیونیسم بر حفظ منافع استعمارگران مبتنی می باشد.
#هفته_ای_یک_وعده_کتاب
@alummah_ir
📚 #هفته_ای_یک_وعده_کتاب
وقتی كه دختر خانواده اي با وابستگي سياسي با اسم «#جوليا» در خارج از كشور بوسيله تروريست هاي «#طالبان» ربوده مي شود...
#کتاب_ادبیات
#جولیا
@alummah_ir
وقتی كه دختر خانواده اي با وابستگي سياسي با اسم «#جوليا» در خارج از كشور بوسيله تروريست هاي «#طالبان» ربوده مي شود...
#کتاب_ادبیات
#جولیا
@alummah_ir
📚 #هفته_ای_یک_وعده_کتاب
#طالبان چنان که خود اذعان ميکنند، جهان را نميشناسند، از آن چه در ديگر کشورها ميگذرد خبر ندارند و چندان مشتاق آن هم نيستند...
#طالبان
#کتاب_ادبیات
@alummah_ir
#طالبان چنان که خود اذعان ميکنند، جهان را نميشناسند، از آن چه در ديگر کشورها ميگذرد خبر ندارند و چندان مشتاق آن هم نيستند...
#طالبان
#کتاب_ادبیات
@alummah_ir
📚 #هفته_ای_یک_وعده_کتاب
#محمد_آصف_سلطان_زاده به وسیله تکنیک #رئالیسم_جادویی دست به خلق آشوب و شورش مردمانی زده است که راهی برایشان نمانده جز نعره زدن و دگرگون شدن. جای تعجب ندارد که گاوهای نوظهور شبیه گاوهای این شهر نیستند و کسی هم پیش از این آنها را ندیده است و گوی به ناگاه از زمین روئیده اند.
#گاو_های_برنزی
#کتاب_ادبیات
@alummah_ir
#محمد_آصف_سلطان_زاده به وسیله تکنیک #رئالیسم_جادویی دست به خلق آشوب و شورش مردمانی زده است که راهی برایشان نمانده جز نعره زدن و دگرگون شدن. جای تعجب ندارد که گاوهای نوظهور شبیه گاوهای این شهر نیستند و کسی هم پیش از این آنها را ندیده است و گوی به ناگاه از زمین روئیده اند.
#گاو_های_برنزی
#کتاب_ادبیات
@alummah_ir
📚 #هفته_ای_یک_وعده_کتاب
گاهی، مأموران با پوشیدن لباس کُردی، چندان به مَقر آنان نزدیک میشدند که میتوانستند نگهبانان مرزی را با ریشهای بلند ببینند. هدف، نابودی کامل آنان بود...
#پرچم_های_سیاه
#کتاب_ادبیات
@alummah_ir
گاهی، مأموران با پوشیدن لباس کُردی، چندان به مَقر آنان نزدیک میشدند که میتوانستند نگهبانان مرزی را با ریشهای بلند ببینند. هدف، نابودی کامل آنان بود...
#پرچم_های_سیاه
#کتاب_ادبیات
@alummah_ir
📚 #هفته_ای_یک_وعده_کتاب
به یاد میآورد امروز دو روز میشود که از دنیا بیخبر مانده است. دو روز است که نمیداند در شهر آیا کدام گپی شده یانی. دو روز است که خبر ندارد در #کابل چی گپ شده و یا از #قندهار چی فرمانهایی صادر شده است. به یاد پنج سال پیش میافتد...
#از_یاد_رفتن
#کتاب_ادبیات
@alummah_ir
به یاد میآورد امروز دو روز میشود که از دنیا بیخبر مانده است. دو روز است که نمیداند در شهر آیا کدام گپی شده یانی. دو روز است که خبر ندارد در #کابل چی گپ شده و یا از #قندهار چی فرمانهایی صادر شده است. به یاد پنج سال پیش میافتد...
#از_یاد_رفتن
#کتاب_ادبیات
@alummah_ir
📚 #هفته_ای_یک_وعده_کتاب
امید در این چهار دیواری مثل آن یاکریمی است که ناخواسته از پنجره به کلاس درسمان آمده بود. شیشه را باور نداشت و در رویای آزادی خودش را بارها و بارها به پنجره میکوبید. آن قدر این کار را کرد که خسته و بال شکسته به گوشه ای افتاد.
مجال من برای زندگی همان روزهایی بود که یاکریم در آسمان روستا آزادانه پرواز میکرد...
#دختر_ایزدی
#کتاب_ادبیات
@alummah_ir
امید در این چهار دیواری مثل آن یاکریمی است که ناخواسته از پنجره به کلاس درسمان آمده بود. شیشه را باور نداشت و در رویای آزادی خودش را بارها و بارها به پنجره میکوبید. آن قدر این کار را کرد که خسته و بال شکسته به گوشه ای افتاد.
مجال من برای زندگی همان روزهایی بود که یاکریم در آسمان روستا آزادانه پرواز میکرد...
#دختر_ایزدی
#کتاب_ادبیات
@alummah_ir
📚 #هفته_ای_یک_وعده_کتاب
بوبو صبح که بیدار شده بود و به دهلیز برآمده بود، پشت دروازهی اتاق آغاصاحب لحظهیی مکث کرده بود. گوش داده بود و صدای نفسهای بلند و خشدار آغاصاحب را شنیده بود. میخواست از دروازهی دهلیز به برنده برآید و از رازینهها پایان شود و برود تا طهارت کند و وضو بگیرد و بیاید نماز صبحش را بخواند که دیگر قضا شده بود. چند وقت بود که دیگر چون گذشته همیشه صبح ملا آذان بیدار نمیشد...
#پایان_روز
#کتاب_ادبیات
@alummah_ir
بوبو صبح که بیدار شده بود و به دهلیز برآمده بود، پشت دروازهی اتاق آغاصاحب لحظهیی مکث کرده بود. گوش داده بود و صدای نفسهای بلند و خشدار آغاصاحب را شنیده بود. میخواست از دروازهی دهلیز به برنده برآید و از رازینهها پایان شود و برود تا طهارت کند و وضو بگیرد و بیاید نماز صبحش را بخواند که دیگر قضا شده بود. چند وقت بود که دیگر چون گذشته همیشه صبح ملا آذان بیدار نمیشد...
#پایان_روز
#کتاب_ادبیات
@alummah_ir
📚 #هفته_ای_یک_وعده_کتاب
«رومن پوئرتُلاس» چاره از بین بردن داعش را تنها در حضور و مداخله «#ناپلئون_بناپارت» مشهورترین دولتمرد فرانسویها دیده است که در "ناپلئون به جنگ #داعش میرود" او را به صحنه زندگی بازگردانده و به جنگ داعشیها میفرستد.
#ناپلئون_به_جنگ_داعش_می_رود
#کتاب_ادبیات
@alummah_ir
«رومن پوئرتُلاس» چاره از بین بردن داعش را تنها در حضور و مداخله «#ناپلئون_بناپارت» مشهورترین دولتمرد فرانسویها دیده است که در "ناپلئون به جنگ #داعش میرود" او را به صحنه زندگی بازگردانده و به جنگ داعشیها میفرستد.
#ناپلئون_به_جنگ_داعش_می_رود
#کتاب_ادبیات
@alummah_ir