خبرفوری
غیور مرد عشایری که باعث افتخار ایل بهارلو شد 🔹سردار شهید حسین فرصت برای رعایت بهداشت مردم روستا حمامی در روستا ساخت. آنقدر خلاق و خوشفکر بود که همزمان با گرم شدن آب، کف حمام که موزائیک بود هم گرم میشد. با این روش مردم در زمستان میتوانستند از حمام گرم روستا…
غواص شهیدی که با دستان بسته، سوژه رسانهها شد
🔹شهید منصور مهدوی نیاکی فرد مستعد و خوشفکر بود و در کنار فعالیتهای درسی و آموزشی به کار هنر خوشنویسی و نقاشی و همچنین به تلاشهای ورزشی میپرداخت. در زمینه هنرهای رزمی و غواصی دوره تخصصی را گذرانده بود.
🔹منصور مهدوی نیاکی بهخاطر گمنامی حضرت زهرا(س) خودش هم به گمنامی علاقه داشت همیشه به مادرش میگفت: "وقتی قبر مادرمان ناپیداست من چه باید بگویم؟" انگار میدانست که میرود و شهید میشود و تا مدتها پیکرش بدون مزار مفقود میماند.
🔹پیکر شهید منصور مهدوی نیاکی دستبسته با لباس غواصی بهعنوان یکی از سالمترین پیکرهای تفحصشده ۱۷۵ غواص و خطشکن، برای نخستینبار در مقابل دوربینهای خبری قرار گرفت.
#معرفی_شهید
#شهید_غواص
@AkhbareFori | Link
🔹شهید منصور مهدوی نیاکی فرد مستعد و خوشفکر بود و در کنار فعالیتهای درسی و آموزشی به کار هنر خوشنویسی و نقاشی و همچنین به تلاشهای ورزشی میپرداخت. در زمینه هنرهای رزمی و غواصی دوره تخصصی را گذرانده بود.
🔹منصور مهدوی نیاکی بهخاطر گمنامی حضرت زهرا(س) خودش هم به گمنامی علاقه داشت همیشه به مادرش میگفت: "وقتی قبر مادرمان ناپیداست من چه باید بگویم؟" انگار میدانست که میرود و شهید میشود و تا مدتها پیکرش بدون مزار مفقود میماند.
🔹پیکر شهید منصور مهدوی نیاکی دستبسته با لباس غواصی بهعنوان یکی از سالمترین پیکرهای تفحصشده ۱۷۵ غواص و خطشکن، برای نخستینبار در مقابل دوربینهای خبری قرار گرفت.
#معرفی_شهید
#شهید_غواص
@AkhbareFori | Link
خبرفوری
شهیدی که هیچ کس را نداشت و برای آب نامه مینوشت
🔹 همرزم شهید یوسف قربانی میگوید: " هر روز میدیدم یوسف گوشهای نشسته و نامه مینویسد با خودم میگفتم یوسف که کسی را ندارد برای چه کسی نامه مینویسد؟ آن هم هر روز. یک روز گفتم یوسف نامهات را پست نمیکنی؟ دست مرا گرفت و قدم زنان کنار ساحل اروند برد نامه را از جیبش در آورد، پاره کرد و داخل آب ریخت چشمانش پر از اشک شد و آرام گفت: من برای آب نامه مینویسم کسی را ندارم که"
🔹 یکی از کارهای مورد علاقه یوسف قربانی نقاشی کردن و نوشتن بود. به هر چادری که قدم میگذاشت بر روی دیوارهای آن اشکال گوناگون را رسم میکرد. این کارش بچهها را واقعا ذلّه کرده بود. مدام میگفتند: یوسف! بابا این چه کاری که میکنی؟ چادرها را خراب نکن. ولی او گوشش به این حرفها بدهکار نبود و کار خودش را میکرد.
#معرفی_شهید
#شهید_غواص
@AkhbareFori | Link
#معرفی_شهید
#شهید_غواص
@AkhbareFori | Link
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM