جامعهشناسی ترجمه
Video
🧩 پرسش جامعهشناسانه
آیا اگر این متن بهجای نوشتهی یک نویسندهی بومی، ترجمهای از یک نویسندهی خارجی بود، همچنان مشمول این سطح از سانسور میشد؟
این پرسش چگونه میتواند ما را به درکی جامعهشناسانه از تمایزهای ساختاری در سیاستهای سانسور نسبت به «تولید بومی» و «واردات فرهنگی» رهنمون کند؟
#پرسش_جامعهشناختی
#سانسور
#ترجمه
#سمانه_فرهادی
بااحترام به تولید اولیه این ویدئو در کانال «جرعه» 🙏
@Samaneh_Farhadi
@TranSocInsights
آیا اگر این متن بهجای نوشتهی یک نویسندهی بومی، ترجمهای از یک نویسندهی خارجی بود، همچنان مشمول این سطح از سانسور میشد؟
این پرسش چگونه میتواند ما را به درکی جامعهشناسانه از تمایزهای ساختاری در سیاستهای سانسور نسبت به «تولید بومی» و «واردات فرهنگی» رهنمون کند؟
#پرسش_جامعهشناختی
#سانسور
#ترجمه
#سمانه_فرهادی
بااحترام به تولید اولیه این ویدئو در کانال «جرعه» 🙏
@Samaneh_Farhadi
@TranSocInsights
❤16👏2👍1
جامعهشناسی ترجمه
@TranSocInsights
✍️ ایفای نقش (نا)مترجم در فضاهای آستانهای
فیلم ترمینال (2004) با بازی تام هنکس در نقش ویکتور ناورسکی، روایتگر مردی از کشور خیالی «کارکوژیا/کراخوزیا» در اروپای شرقی است که در پی وقوع کودتا در کشورش، ماهها در وضعیتی برزخی در سالن ترانزیت فرودگاه جان اف. کندی گرفتار مانده. او نه امکان ورود به خاک ایالات متحده را دارد و نه مجوز بازگشت به میهن برایش صادر میشود. فارغ از امکان ارائهٔ خوانشهایی گوناگون از این اثر، اینجا تحلیل جامعهشناسانۀ یکی از صحنههای فیلم ارائه میشود.
ویکتور، قهرمان ساده و بیادعای فیلم شخصیتی است که توانسته بهجای انفعال در برابر وضعیت تعلیقیاش، با انعطافپذیری، روابطی انسانی در دل سازوکارهای سرد و بیعاطفۀ فرودگاه بسازد. در صحنهای، مدیر فرودگاه از ویکتور میخواهد نقش مترجم برای مسافری را ایفا کند که حامل دارویی از کانادا برای پدر بیمارش است. طبق قوانین آمریکا، انتقال دارو بدون مجوز قانونی ممنوع است. مدیر فرودگاه از ویکتور میخواهد موضوع/پیام ضبط دارو را به دلیل نداشتن مجوز به مسافر منتقل کند.
اما ویکتور، آگاه از بیتابی و شکنندگی وضعیت مسافر، پیام فرد آمریکایی مسئول را منتقل نمیکند، بجایش این مسافر را به التماس برای برانگیختن عطوفت مدیر مسئول ترغیب میکند. رویکردی که البته در نظام سرد دیوانسالاری مقامات راه به جایی نمیبرد. در اوج بنبست، ویکتور تنها با تلفظ یک واژه – «بز» – مسیر تازهای را ترسیم میکند. او زیرکانه به مسافر القا میکند که دارو را متعلق به حیوان خانگیاش جلوه دهد؛ راهحلی که در چارچوب قانونی موجود، از الزام به مجوز معاف است و باعث موفقیت مسافر در خروج دارو از آمریکا میشود.
در پرتو دیدگاه ولف (2012) و تأکید او بر «ترجمهورزی کنشگرانه»، ویکتور در جایگاه یک (نا)مترجم، صرفاً نه «واسطی زبانی» بلکه کنشگری فعال در میدان قدرت (قوانین) است. او با بهرهگیری از منابع محدود زبانی و دانش حقوقیاش، نظمی میآفریند که هم به نفع سوژهٔ تحت فشار است و هم قوانین را بهگونهای خلاقانه بازخوانی میکند. این همان عادتوارهای است که ولف معتقد است مترجمان باید آن را در ذهنشان بپرورانند. تصور کنید: تنها با یک کلمه همهچیز گفته شده و تمام معادلات دگرگون شده؛ بینقص و بینیاز از هیچ توضیح اضافهای.
#جامعه_شناسی_ترجمه
#تحلیل_قدرت
#تحلیل_فیلم
#ترمینال
#سمانه_فرهادی
برای مطالعهی بیشتر نک به:
Wolf, Michaela (2012). "The sociology of translation and its “activist turn”. Translation and Interpreting Studies 7:2 (2012), 129–143.
@TranSocInsights
@Samaneh_Farhadi
فیلم ترمینال (2004) با بازی تام هنکس در نقش ویکتور ناورسکی، روایتگر مردی از کشور خیالی «کارکوژیا/کراخوزیا» در اروپای شرقی است که در پی وقوع کودتا در کشورش، ماهها در وضعیتی برزخی در سالن ترانزیت فرودگاه جان اف. کندی گرفتار مانده. او نه امکان ورود به خاک ایالات متحده را دارد و نه مجوز بازگشت به میهن برایش صادر میشود. فارغ از امکان ارائهٔ خوانشهایی گوناگون از این اثر، اینجا تحلیل جامعهشناسانۀ یکی از صحنههای فیلم ارائه میشود.
ویکتور، قهرمان ساده و بیادعای فیلم شخصیتی است که توانسته بهجای انفعال در برابر وضعیت تعلیقیاش، با انعطافپذیری، روابطی انسانی در دل سازوکارهای سرد و بیعاطفۀ فرودگاه بسازد. در صحنهای، مدیر فرودگاه از ویکتور میخواهد نقش مترجم برای مسافری را ایفا کند که حامل دارویی از کانادا برای پدر بیمارش است. طبق قوانین آمریکا، انتقال دارو بدون مجوز قانونی ممنوع است. مدیر فرودگاه از ویکتور میخواهد موضوع/پیام ضبط دارو را به دلیل نداشتن مجوز به مسافر منتقل کند.
اما ویکتور، آگاه از بیتابی و شکنندگی وضعیت مسافر، پیام فرد آمریکایی مسئول را منتقل نمیکند، بجایش این مسافر را به التماس برای برانگیختن عطوفت مدیر مسئول ترغیب میکند. رویکردی که البته در نظام سرد دیوانسالاری مقامات راه به جایی نمیبرد. در اوج بنبست، ویکتور تنها با تلفظ یک واژه – «بز» – مسیر تازهای را ترسیم میکند. او زیرکانه به مسافر القا میکند که دارو را متعلق به حیوان خانگیاش جلوه دهد؛ راهحلی که در چارچوب قانونی موجود، از الزام به مجوز معاف است و باعث موفقیت مسافر در خروج دارو از آمریکا میشود.
در پرتو دیدگاه ولف (2012) و تأکید او بر «ترجمهورزی کنشگرانه»، ویکتور در جایگاه یک (نا)مترجم، صرفاً نه «واسطی زبانی» بلکه کنشگری فعال در میدان قدرت (قوانین) است. او با بهرهگیری از منابع محدود زبانی و دانش حقوقیاش، نظمی میآفریند که هم به نفع سوژهٔ تحت فشار است و هم قوانین را بهگونهای خلاقانه بازخوانی میکند. این همان عادتوارهای است که ولف معتقد است مترجمان باید آن را در ذهنشان بپرورانند. تصور کنید: تنها با یک کلمه همهچیز گفته شده و تمام معادلات دگرگون شده؛ بینقص و بینیاز از هیچ توضیح اضافهای.
#جامعه_شناسی_ترجمه
#تحلیل_قدرت
#تحلیل_فیلم
#ترمینال
#سمانه_فرهادی
برای مطالعهی بیشتر نک به:
Wolf, Michaela (2012). "The sociology of translation and its “activist turn”. Translation and Interpreting Studies 7:2 (2012), 129–143.
@TranSocInsights
@Samaneh_Farhadi
❤21
✍️ در ادامهی پست پیشین
واژهی «نامترجم» در پست پیشین برگرفته از عبارت «نابازیگر» در سینمای زندهیاد عباس کیارستمی است. هنرمندی که در برخی آثارش، حضور افراد عادی و فاقد تجربهٔ حرفهای بازیگری را به حضور بازیگران زبده ترجیح میداد تا به باوری طبیعیتر و بیواسطهتر در روایت برسد. نمونههای موفقی از این رویکرد را میتوان در نقش پدربزرگ در خانهی دوست کجاست؟ و پسرک در نان و کوچه مشاهده کرد.
#عباس_کیارستمی
#مترجم
#سمانه_فرهادی
@TranSocInsights
@Samaneh_Farhadi
واژهی «نامترجم» در پست پیشین برگرفته از عبارت «نابازیگر» در سینمای زندهیاد عباس کیارستمی است. هنرمندی که در برخی آثارش، حضور افراد عادی و فاقد تجربهٔ حرفهای بازیگری را به حضور بازیگران زبده ترجیح میداد تا به باوری طبیعیتر و بیواسطهتر در روایت برسد. نمونههای موفقی از این رویکرد را میتوان در نقش پدربزرگ در خانهی دوست کجاست؟ و پسرک در نان و کوچه مشاهده کرد.
#عباس_کیارستمی
#مترجم
#سمانه_فرهادی
@TranSocInsights
@Samaneh_Farhadi
❤16👍5
جامعهشناسی ترجمه
هارولد پینتر (۱۹۳۰-۲۰۰۸)
✍️از جنگ گفتن: خطابۀ هارولد پینتر به مناسبت اهدای جایزۀ نوبل در حوزۀ ادبیات
هارولد پینتر (1930-2008)، نمایشنامهنویس، کارگردان و فعال سیاسی بریتانیایی، در سال ۲۰۰۵ برندۀ جایزۀ نوبل ادبیات شد. او در خطابهای با عنوان «هنر، حقیقت و سیاست» با بهرهگیری از شعر و زبانی دراماتیک، از جایگاه یک هنرمندِ متعهد، به نقدی بیپرده و بنیادین از سیاست خارجی ایالات متحدۀ آمریکا پرداخت.
پینتر، که از خانوادهای یهودی زاده شده، در این سخنرانی، با لحنی گزنده و بیتعارف، ساختارهای سلطه، جنگافروزی و خشونتِ نهادینهشده در نظم سیاسی آمریکا را به چالش کشید. او در خطابهاش نشان داد که چگونه ایالات متحده، از پایان جنگ جهانی دوم تا امروز، با توسل به دروغ، تحریف واقعیت و بهرهگیری از زبان بهمثابه ابزار قدرت، منطق امپریالیستی خود را در سراسر جهان تحمیل کرده است.
پینتر، پس از شرحی بر شیوههای خلاقانۀ خود در آفریدن موقعیتهای دراماتیک و شخصیتپردازی، به سازوکارهای زبانی و گفتمانی پرداخت که سیاستورزان برای مشروعیتبخشی به جنگ به کار میگیرند. او با نگاهی افشاگر، «دروغ» را نقطۀ پیوند میان سیاست رسمی و بحران حقیقت دانست. بخشهایی از این خطابه، که به ترجمهی رضا رضایی در کتاب «خدمت به حقیقت، خدمت به آزادی» آمده، به مناسبت، تقدیم میشود.
#زبان
#قدرت
#هارولد_پینتر
#رضا_رضایی
#سمانه_فرهادی
@Samaneh_Farhadi
@TranSocInsights
هارولد پینتر (1930-2008)، نمایشنامهنویس، کارگردان و فعال سیاسی بریتانیایی، در سال ۲۰۰۵ برندۀ جایزۀ نوبل ادبیات شد. او در خطابهای با عنوان «هنر، حقیقت و سیاست» با بهرهگیری از شعر و زبانی دراماتیک، از جایگاه یک هنرمندِ متعهد، به نقدی بیپرده و بنیادین از سیاست خارجی ایالات متحدۀ آمریکا پرداخت.
پینتر، که از خانوادهای یهودی زاده شده، در این سخنرانی، با لحنی گزنده و بیتعارف، ساختارهای سلطه، جنگافروزی و خشونتِ نهادینهشده در نظم سیاسی آمریکا را به چالش کشید. او در خطابهاش نشان داد که چگونه ایالات متحده، از پایان جنگ جهانی دوم تا امروز، با توسل به دروغ، تحریف واقعیت و بهرهگیری از زبان بهمثابه ابزار قدرت، منطق امپریالیستی خود را در سراسر جهان تحمیل کرده است.
پینتر، پس از شرحی بر شیوههای خلاقانۀ خود در آفریدن موقعیتهای دراماتیک و شخصیتپردازی، به سازوکارهای زبانی و گفتمانی پرداخت که سیاستورزان برای مشروعیتبخشی به جنگ به کار میگیرند. او با نگاهی افشاگر، «دروغ» را نقطۀ پیوند میان سیاست رسمی و بحران حقیقت دانست. بخشهایی از این خطابه، که به ترجمهی رضا رضایی در کتاب «خدمت به حقیقت، خدمت به آزادی» آمده، به مناسبت، تقدیم میشود.
#زبان
#قدرت
#هارولد_پینتر
#رضا_رضایی
#سمانه_فرهادی
@Samaneh_Farhadi
@TranSocInsights
❤9👍5
🔍 گزیدههایی از خطابۀ «هنر، حقیقت، و سیاست»ِ هارولد پینتر
پینتر: زبان سیاسی آنگونه که سیاستمداران به کار میبرند، اصلا جرئت نمیکند که وارد این قلمرو [هنر] بشود، زیرا بیشتر سیاستمداران، طبق شواهدی که در اختیار ماست به حقیقت علاقهای ندارند بلکه نفعشان در قدرت و حفظ قدرت است. برای حفظ این قدرت لازم است که مردم در جهل باشند، غافل از حقیقت زندگی کنند، حتی حقیقت زندگی خودشان. بنابراین، آنچه در اطراف ماست قالی پرنقش و نگاری از انواع دروغهاست که بر آن نشستهایم و غذا میخوریم.
همانطور که تکتک حاضران در اینجا میدانند، توجیهی که برای حمله به عراق آوردند این بود که صدام حسین مجموعۀ فوقالعاده خطرناکی از جنگافزارهای کشتار جمعی دارد که بخشی از آنها را میشود ظرف 45 دقیقه آتش کرد و ویرانی هولناک به بار آورد. به ما اطمینان دادند که این حقیقت است؛ اما نبود. به ما گفتند که عراق با القاعده ارتباط دارد و در فجایع 11 سپتامبر 2001 نیویورک شریک جرم است. به ما اطمینان دادند که این حقیقت است، اما نبود. حقیقت چیز دیگری است. حقیقت بر میگردد به اینکه آمریکا چه دریافتی از نقش خودش در جهان دارد و چگونه میخواهد این نقش را ایفا کند.
#هارولد_پینتر
#_11_سپتامبر
#آمریکا
@Samaneh_Farhadi
@TranSocInsights
پینتر: زبان سیاسی آنگونه که سیاستمداران به کار میبرند، اصلا جرئت نمیکند که وارد این قلمرو [هنر] بشود، زیرا بیشتر سیاستمداران، طبق شواهدی که در اختیار ماست به حقیقت علاقهای ندارند بلکه نفعشان در قدرت و حفظ قدرت است. برای حفظ این قدرت لازم است که مردم در جهل باشند، غافل از حقیقت زندگی کنند، حتی حقیقت زندگی خودشان. بنابراین، آنچه در اطراف ماست قالی پرنقش و نگاری از انواع دروغهاست که بر آن نشستهایم و غذا میخوریم.
همانطور که تکتک حاضران در اینجا میدانند، توجیهی که برای حمله به عراق آوردند این بود که صدام حسین مجموعۀ فوقالعاده خطرناکی از جنگافزارهای کشتار جمعی دارد که بخشی از آنها را میشود ظرف 45 دقیقه آتش کرد و ویرانی هولناک به بار آورد. به ما اطمینان دادند که این حقیقت است؛ اما نبود. به ما گفتند که عراق با القاعده ارتباط دارد و در فجایع 11 سپتامبر 2001 نیویورک شریک جرم است. به ما اطمینان دادند که این حقیقت است، اما نبود. حقیقت چیز دیگری است. حقیقت بر میگردد به اینکه آمریکا چه دریافتی از نقش خودش در جهان دارد و چگونه میخواهد این نقش را ایفا کند.
#هارولد_پینتر
#_11_سپتامبر
#آمریکا
@Samaneh_Farhadi
@TranSocInsights
❤14👏5
🔍 در ادامۀ پست پیشین
پینتر: من به شما میگویم که آمریکا بیتردید بزرگترین شارلاتان است. بیرحم، بیاعتنا، مغرور و ددمنش است؛ اما بسیار زیرک هم هست. فروشندهای است که فقط به خودش فکر میکند و پرفروشترین جنسش هم خودپرستی است. همیشه هم میخواهد برنده باشد. همۀ روسای جمهور آمریکا وقتی بر پردۀ تلویزیون ظاهر میشوند حتما بارها میگویند «مردم آمریکا»، مثلا در این جمله: «من به مردم آمریکا اعلام میکنم که وقتش رسیده ما مردم آمریکا بخواهیم از حقوق مردم آمریکا دفاع کنیم و از مردم آمریکا تقاضا میکنم در اقدامی که قرار است از جانب مردم آمریکا صورت بگیرد به رئیسجمهور مردم آمریکا اعتماد کنند.»
ترفند معرکهای است. از زبان عملا برای تعطیل کردن فکر استفاده میشود. لفظ «مردم آمریکا» مثل بالش واقعا گرم و نرمی است که میشود با خیال راحت روی آن لم داد.
#زبان
#تحلیل_گفتمان
#آمریکا
#هارولد_پینتر
@Samaneh_Farhadi
@TranSocInsights
پینتر: من به شما میگویم که آمریکا بیتردید بزرگترین شارلاتان است. بیرحم، بیاعتنا، مغرور و ددمنش است؛ اما بسیار زیرک هم هست. فروشندهای است که فقط به خودش فکر میکند و پرفروشترین جنسش هم خودپرستی است. همیشه هم میخواهد برنده باشد. همۀ روسای جمهور آمریکا وقتی بر پردۀ تلویزیون ظاهر میشوند حتما بارها میگویند «مردم آمریکا»، مثلا در این جمله: «من به مردم آمریکا اعلام میکنم که وقتش رسیده ما مردم آمریکا بخواهیم از حقوق مردم آمریکا دفاع کنیم و از مردم آمریکا تقاضا میکنم در اقدامی که قرار است از جانب مردم آمریکا صورت بگیرد به رئیسجمهور مردم آمریکا اعتماد کنند.»
ترفند معرکهای است. از زبان عملا برای تعطیل کردن فکر استفاده میشود. لفظ «مردم آمریکا» مثل بالش واقعا گرم و نرمی است که میشود با خیال راحت روی آن لم داد.
#زبان
#تحلیل_گفتمان
#آمریکا
#هارولد_پینتر
@Samaneh_Farhadi
@TranSocInsights
❤19
🔍 بخشی دیگر از خطابۀ هارولد پینتر
پینتر: آمریکا حالا دیگر خودش را برای منازعۀ رقیق به زحمت نمیاندازد. دیگر دلیلی نمیبیند که توداری یا حتی زیرکی کند. بدون ترس و واهمه ورقها را روی میز میریزد. اصلا به سازمان ملل، قوانین یا مخالفتهای مستدل محل سگ هم نمیگذارد، چون اینها را ضعیف و به دردنخور میداند. یک گوسفند کوچولو هم دنبال خودش میکشد که بعبع میکند و طناب به گردنش زده؛ منظور بریتانیای کبیر است که این قدر رقتبرانگیز و بیاختیار شده.
[...] سیاست اعلامشده رسمی [آمریکا] اکنون «سلطۀ تمامعیار» است. این اصطلاح از من نیست، مال خودشان است. «سلطۀ تمامعیار» یعنی کنترل زمین، دریا، هوا، فضا و همۀ منابع و ذخایر موجود. آمریکا اکنون در 132 کشور جهان 702 پایگاه نظامی دارد. [...] آمریکا 8 هزار کلاهک هستهای فعال و عملیاتی دارد. 2هزارتای آنها آمادۀ شلیکاند و ظرف 15 دقیقه میشود پرتابشان کرد. سیستمهای جدیدی از نیروی هستهای نیز دارد میسازد که به پناهگاهشکن معروف است. [...] چیزی که ما میدانیم این است که این جنون کودکانه (داشتن سلاحهای هستهای و تهدید به استفاده از آن) در بطن فلسفۀ سیاسی فعلی آمریکا جای گرفته است. باید یادمان باشد که آمریکا بر موضع نظامی همیشگیاش ایستاده است و هیچ نشانهای از ترک کردن این موضع به دست نمیدهد.
#قدرت
#بریتانیا
#سلطه_تمامعیار
#هارولد_پینتر
برای مطالعۀ بیشتر نک به:
هارولد پینتر، هنر، حقیقت، و سیاست (1390، 47-67). در خدمت به حقیقت، خدمت به آزادی (خطابههای برندگان جایزۀ نوبل ادبیات). ترجمۀ رضا رضایی، نشر نگارۀ آفتاب.
@Samaneh_Farhadi
@TranSocInsights
پینتر: آمریکا حالا دیگر خودش را برای منازعۀ رقیق به زحمت نمیاندازد. دیگر دلیلی نمیبیند که توداری یا حتی زیرکی کند. بدون ترس و واهمه ورقها را روی میز میریزد. اصلا به سازمان ملل، قوانین یا مخالفتهای مستدل محل سگ هم نمیگذارد، چون اینها را ضعیف و به دردنخور میداند. یک گوسفند کوچولو هم دنبال خودش میکشد که بعبع میکند و طناب به گردنش زده؛ منظور بریتانیای کبیر است که این قدر رقتبرانگیز و بیاختیار شده.
[...] سیاست اعلامشده رسمی [آمریکا] اکنون «سلطۀ تمامعیار» است. این اصطلاح از من نیست، مال خودشان است. «سلطۀ تمامعیار» یعنی کنترل زمین، دریا، هوا، فضا و همۀ منابع و ذخایر موجود. آمریکا اکنون در 132 کشور جهان 702 پایگاه نظامی دارد. [...] آمریکا 8 هزار کلاهک هستهای فعال و عملیاتی دارد. 2هزارتای آنها آمادۀ شلیکاند و ظرف 15 دقیقه میشود پرتابشان کرد. سیستمهای جدیدی از نیروی هستهای نیز دارد میسازد که به پناهگاهشکن معروف است. [...] چیزی که ما میدانیم این است که این جنون کودکانه (داشتن سلاحهای هستهای و تهدید به استفاده از آن) در بطن فلسفۀ سیاسی فعلی آمریکا جای گرفته است. باید یادمان باشد که آمریکا بر موضع نظامی همیشگیاش ایستاده است و هیچ نشانهای از ترک کردن این موضع به دست نمیدهد.
#قدرت
#بریتانیا
#سلطه_تمامعیار
#هارولد_پینتر
برای مطالعۀ بیشتر نک به:
هارولد پینتر، هنر، حقیقت، و سیاست (1390، 47-67). در خدمت به حقیقت، خدمت به آزادی (خطابههای برندگان جایزۀ نوبل ادبیات). ترجمۀ رضا رضایی، نشر نگارۀ آفتاب.
@Samaneh_Farhadi
@TranSocInsights
❤17👏2
📽 دسترسی به ویدئو و متن سخنرانی نوبل پینتر
برای دیدن و خواندن نسخۀ کامل سخنرانی هارولد پینتر در مراسم دریافت جایزۀ نوبل ادبیات، میتوانید به لینک زیر مراجعه کنید.
آنچه در پستهای پیشین خواندید، گزیدهای از همین سخنرانی است:
🔗 https://www.nobelprize.org/prizes/literature/2005/pinter/lecture
#HaroldPinter
#NobelPrize
@Samaneh_Farhadi
@TranSocInsights
برای دیدن و خواندن نسخۀ کامل سخنرانی هارولد پینتر در مراسم دریافت جایزۀ نوبل ادبیات، میتوانید به لینک زیر مراجعه کنید.
آنچه در پستهای پیشین خواندید، گزیدهای از همین سخنرانی است:
🔗 https://www.nobelprize.org/prizes/literature/2005/pinter/lecture
#HaroldPinter
#NobelPrize
@Samaneh_Farhadi
@TranSocInsights
❤16
✍️ از ویتگنشتاین تا مکدونالدی شدن: نگاهی به مقالهٔ پارکس
یکی از گفتارهای پیشرو در زمان خود در قلمروی «جامعهشناسی ترجمه»، مقالهٔ جرالد پارکس با عنوان «بهسوی جامعهشناسی ترجمه» (1998) است که به روشنی بر اهمیت مطالعهٔ ترجمه از منظر جامعهشناختی تأکید میورزد. پارکس، با بازتعریف مفهوم ترجمه از منظر نشانهشناسی و با الهام از تلقی ویتگنشتاینی از زبان بهمثابه «بازیهای زبانی»، ترجمه را نه صرفاً کنشی زبانی، بلکه اجتماعی میانگارد.
از منظر او، جامعهشناسی ترجمه ضرورتی نظری است چرا که این رویکرد ما را به سوی شناختی دقیقتر از فرهنگ خود، لایههای پنهان آن، و تحولات تاریخی و تعاملیاش رهنمون میسازد. مطالعهٔ ترجمه از این منظر، به پرسشهایی بنیادین پاسخ میدهد: چه اثری، از کدام زبان و فرهنگ، در چه زمانی، و چرا ترجمه شده است؟ پارکس تأکید میکند که پاسخ این پرسشها را باید در نیروهای پیدا و پنهان فرهنگ مقصد جستوجو کرد؛ نیروهایی که در انتخاب، پذیرش، و حتی طرد آثار ترجمهای نقشی تعیینکننده دارند.
او با ارجاع به نمونههایی در شوروی سابق و غرب نشان میدهد که فرایند گزینش آثار برای ترجمه، غالباً نه بر اساس ارزشهای ادبی اثر، بلکه با سنجش معیارهای سیاسی و هنجاری فرهنگ میزبان صورت گرفتهاند.
وی در ادامه با بهرهگیری از مفهوم «مکدونالدی شدن» ترجمه، بهویژه در قالب روند سریع، سطحی، و انبوه ترجمه از زبان انگلیسیِ آمریکایی به سایر زبانها، نسبت به پیامدهای این روند هشدار میدهد. او با مطالعۀ این آثار به ایتالیایی، این پدیده را مصداقی از استعمار فرهنگی میداند؛ فرآیندی که سنتهای فکری و ادبی فرهنگ مقصد را به حاشیه میراند و فضای فرهنگی را با محتوای عامهپسندِ آمریکایی اشباع میکند. از نظر وی، تنها در مواردی نادر همچون انجیل شاه جیمز یا هومر ِ الکساندر پوپ، ترجمه میتواند بهچنان کیفیت و قدرتی دست یابد که خود بدل به اثری کلاسیک در زبان مقصد شود (در زبان فارسی کلیله و دمنه نصرالله منشی، حاجی بابای میرزا حبیب اصفهانی و دون کیشوت محمد قاضی از جمله این آثار هستند). با این حال، پارکس خاطر نشان میسازد که دست برقضا نویسندگانی چون ایبسن و تولستوی هستند، که آثارشان حتی بدون ترجمهای ممتاز نیز توانسته است در دل فرهنگهای دیگر جای گیرند و به بخشی از میراث فکری آن جوامع تبدیل شوند.
در پایان، پارکس خواستار پیوند میان مترجمان و جامعهشناسان میشود؛ پیوندی که بتواند با بهرهگیری از ابزارهای تحلیلی جامعهشناسی، لایههای پنهان تأثیر اجتماعی، سیاسی، و فرهنگی ترجمه را بکاود.
#جامعه_شناسی_ترجمه
#ویتگنشتاین
#استعمار_فرهنگی
#سمانه_فرهادی
برای مطالعه بیشتر نک به:
Parks, Gerald (1998). Towards the Sociology of Translation. Rivista internazionale di tecnica della traduzione [International Journal of Translation]. (3), 25-35.
@TranSocInsights
@Samaneh_Farhadi
یکی از گفتارهای پیشرو در زمان خود در قلمروی «جامعهشناسی ترجمه»، مقالهٔ جرالد پارکس با عنوان «بهسوی جامعهشناسی ترجمه» (1998) است که به روشنی بر اهمیت مطالعهٔ ترجمه از منظر جامعهشناختی تأکید میورزد. پارکس، با بازتعریف مفهوم ترجمه از منظر نشانهشناسی و با الهام از تلقی ویتگنشتاینی از زبان بهمثابه «بازیهای زبانی»، ترجمه را نه صرفاً کنشی زبانی، بلکه اجتماعی میانگارد.
از منظر او، جامعهشناسی ترجمه ضرورتی نظری است چرا که این رویکرد ما را به سوی شناختی دقیقتر از فرهنگ خود، لایههای پنهان آن، و تحولات تاریخی و تعاملیاش رهنمون میسازد. مطالعهٔ ترجمه از این منظر، به پرسشهایی بنیادین پاسخ میدهد: چه اثری، از کدام زبان و فرهنگ، در چه زمانی، و چرا ترجمه شده است؟ پارکس تأکید میکند که پاسخ این پرسشها را باید در نیروهای پیدا و پنهان فرهنگ مقصد جستوجو کرد؛ نیروهایی که در انتخاب، پذیرش، و حتی طرد آثار ترجمهای نقشی تعیینکننده دارند.
او با ارجاع به نمونههایی در شوروی سابق و غرب نشان میدهد که فرایند گزینش آثار برای ترجمه، غالباً نه بر اساس ارزشهای ادبی اثر، بلکه با سنجش معیارهای سیاسی و هنجاری فرهنگ میزبان صورت گرفتهاند.
وی در ادامه با بهرهگیری از مفهوم «مکدونالدی شدن» ترجمه، بهویژه در قالب روند سریع، سطحی، و انبوه ترجمه از زبان انگلیسیِ آمریکایی به سایر زبانها، نسبت به پیامدهای این روند هشدار میدهد. او با مطالعۀ این آثار به ایتالیایی، این پدیده را مصداقی از استعمار فرهنگی میداند؛ فرآیندی که سنتهای فکری و ادبی فرهنگ مقصد را به حاشیه میراند و فضای فرهنگی را با محتوای عامهپسندِ آمریکایی اشباع میکند. از نظر وی، تنها در مواردی نادر همچون انجیل شاه جیمز یا هومر ِ الکساندر پوپ، ترجمه میتواند بهچنان کیفیت و قدرتی دست یابد که خود بدل به اثری کلاسیک در زبان مقصد شود (در زبان فارسی کلیله و دمنه نصرالله منشی، حاجی بابای میرزا حبیب اصفهانی و دون کیشوت محمد قاضی از جمله این آثار هستند). با این حال، پارکس خاطر نشان میسازد که دست برقضا نویسندگانی چون ایبسن و تولستوی هستند، که آثارشان حتی بدون ترجمهای ممتاز نیز توانسته است در دل فرهنگهای دیگر جای گیرند و به بخشی از میراث فکری آن جوامع تبدیل شوند.
در پایان، پارکس خواستار پیوند میان مترجمان و جامعهشناسان میشود؛ پیوندی که بتواند با بهرهگیری از ابزارهای تحلیلی جامعهشناسی، لایههای پنهان تأثیر اجتماعی، سیاسی، و فرهنگی ترجمه را بکاود.
#جامعه_شناسی_ترجمه
#ویتگنشتاین
#استعمار_فرهنگی
#سمانه_فرهادی
برای مطالعه بیشتر نک به:
Parks, Gerald (1998). Towards the Sociology of Translation. Rivista internazionale di tecnica della traduzione [International Journal of Translation]. (3), 25-35.
@TranSocInsights
@Samaneh_Farhadi
❤13
✍️مکدونالدی شدن (در پست پیشین)
اصطلاح «مکدونالدیشدن» (MacDonalidization) را نخستینبار جامعهشناس آمریکایی جورج ریتزر در چارچوب نظریهپردازی خود از جامعۀ معاصر و بر پایهٔ مفهوم «عقلانی شدن» ماکس وبر در دهۀ 90 میلادی ابداع کرد. این مفهوم بهطور خلاصه، به گسترش اصول رستورانهای فستفودی - سرعت، کارآمدی، استانداردسازی، و کنترل - در تمامی ابعاد زندگی اجتماعی، نخست در جامعۀ آمریکا و نیز بر بقیۀ جهان، اشاره دارد.
در اصل، ریتزر نظریۀ وبر را از سطح تحلیل کلانِ تاریخ مدرن، به سطح فرهنگ روزمره و جهانیشدن امروز بسط داد. او در خوانشی نو، آن عقلانیت ابزاری و بیروحی را که وبر در قالب «قفس آهنین خِردگرایی» هشدار میداد، در پدیدههایی معاصر همچون رستورانهای زنجیرهای، رسانه، سلامت، تجارت، سینمای هالیوودی، و نظام آموزش و پرورش بازمییابد.
#مکدونالدی_شدن
#وبر
#ریتزر
#سمانه_فرهادی
نک به:
Ritzer, G. (1998). The Weberian theory of rationalization and the McDonaldization of contemporary society. Illuminating social life: Classical and contemporary theory revisited, 37-61.
✅@TranSocInsights
اصطلاح «مکدونالدیشدن» (MacDonalidization) را نخستینبار جامعهشناس آمریکایی جورج ریتزر در چارچوب نظریهپردازی خود از جامعۀ معاصر و بر پایهٔ مفهوم «عقلانی شدن» ماکس وبر در دهۀ 90 میلادی ابداع کرد. این مفهوم بهطور خلاصه، به گسترش اصول رستورانهای فستفودی - سرعت، کارآمدی، استانداردسازی، و کنترل - در تمامی ابعاد زندگی اجتماعی، نخست در جامعۀ آمریکا و نیز بر بقیۀ جهان، اشاره دارد.
در اصل، ریتزر نظریۀ وبر را از سطح تحلیل کلانِ تاریخ مدرن، به سطح فرهنگ روزمره و جهانیشدن امروز بسط داد. او در خوانشی نو، آن عقلانیت ابزاری و بیروحی را که وبر در قالب «قفس آهنین خِردگرایی» هشدار میداد، در پدیدههایی معاصر همچون رستورانهای زنجیرهای، رسانه، سلامت، تجارت، سینمای هالیوودی، و نظام آموزش و پرورش بازمییابد.
#مکدونالدی_شدن
#وبر
#ریتزر
#سمانه_فرهادی
نک به:
Ritzer, G. (1998). The Weberian theory of rationalization and the McDonaldization of contemporary society. Illuminating social life: Classical and contemporary theory revisited, 37-61.
✅@TranSocInsights
❤8👏4
📌 برای مطالعۀ کامل مقالۀ «بهسوی جامعهشناسی ترجمه» نوشتۀ جرالد پارکس به زبان اصلی، میتوانید به فایل PDF پیوست مراجعه کنید.
همچنین، برای آشنایی با بحث «نظریۀ وبر و مکدونالدی شدن جامعۀ معاصر»، مطالعۀ مقالۀ دوم به قلم جورج ریتزر پیشنهاد میشود.
بعلاوه، با جستوجوی کلیدواژههایی مانند «مکدونالدی شدن» و «عقلانی شدن وبر» میتوانید به مقالات و منابع فارسی مرتبط نیز دسترسی پیدا کنید.
#جامعه_شناسی_ترجمه
#سمانه_فرهادی
@TranSocInsights
همچنین، برای آشنایی با بحث «نظریۀ وبر و مکدونالدی شدن جامعۀ معاصر»، مطالعۀ مقالۀ دوم به قلم جورج ریتزر پیشنهاد میشود.
بعلاوه، با جستوجوی کلیدواژههایی مانند «مکدونالدی شدن» و «عقلانی شدن وبر» میتوانید به مقالات و منابع فارسی مرتبط نیز دسترسی پیدا کنید.
#جامعه_شناسی_ترجمه
#سمانه_فرهادی
@TranSocInsights
❤9
جامعهشناسی ترجمه
🎭 نمایی از اجرای تعزیه در میدان نقش جهان اصفهان (1397)- برگرفته از سایت خبری مشرق @TranSocInsights
✍️ تعزیه، تژه، تزیه: پیوند بذر «نمایش و فرهنگ»
مسلمانان، به تعبیر ستاری (1387)، با وجود فراز و فرودهای تاریخی و آشناییشان با سنت نمایشی یونان و هند نخواستند یا نتوانستند وقایع تنشزا را بهعنوان بستری برای خلق تئاتری چالشبرانگیز و مبین ستیزه با حکمی اجتماعیـسیاسی بهکار گیرند، و در این میان تنها تشیع توانست به کشف مفهوم درام نایل آید که همانا «تعزیه» بود. تشیع چون هر حکومت جز حکومت امامان معصوم را غاصب میشمرد و به نظامی آرمانی میاندیشد، با واقعیت تاریخی درگیر میشود و درصدد است تاریخ را با ارادهاش در مسیر دیگری اندازد. به بیان ستاری، اسطورۀ زیربنای این دیدگاه، یعنی تقابل خیر و شر، بذر درام را در ذهن شیعیان افشاند، بر داد و تعزیه شد: آیینی برآمده از نبرد نور و ظلمت و شهادت پرچمدار روشنایی که راز ماندگاریاش در اعتلای کلمۀ حق است؛ از همینرو، زمان در آن دقیقهشمار نیست، بلکه کیفی است و مکان هر جاست که «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا».
قادری سهی (1389) در مقالۀ «جشنوارۀ حوسی: نگاهی به عاشورای حسینی در پهنۀ کارائیب»، از غفلت پژوهشهای مربوط به درامهای پسااستعماری از آیینهای نمایشی کشورهای حوزۀ دریای کارائیب میگوید، حالآنکه این منطقه از دیرباز شاهد تلاشهای نمایشی معناداری در تقابل با سلطۀ استعمار بوده است. (قادری، برای نمونه، از بازنویسی نمایشنامۀ «توفان» شکسپیر با نام انقلاب در توفان (1969) نام میبرد که امه سزر در آن خوانشی ضداستعماری از روایت شکسپیر ارائه میدهد). البته، معدود پژوهشهایی هستند که به نقش آیینها در مبارزات ضد استعماری کارائیب اشاره دارند- مثلا کتاب درام پسااستعماری- اما، به زعم قادری، نویسندگان این اثر با حذف گزینشیشان از نقش آئینهای محرم و تعزیه در آن منطقه سخنی نمیگویند.
آیینهای محرم در کارائیب ریشه در مهاجرت اجباری شیعیان شبهقاره هند در سده ۱۹ دارد که با جذب گروههای مذهبی متنوع – سنیها، بوداییها و هندوها – آیینی جمعی شکل دادند. قادری در ادامه به دگرگونیهای مفهومی و نمایشی این آیین پس از سفر، از «تژه» در هند – شبیهسازی نمادین حرم امام در مراسم خیابانی – تا «تزیه» در کارائیب میپردازد. او نشان میدهد که چگونه آیین عاشورای حسینی در کارائیب از مراسمی مذهبی به جشنوارهای عمومی برای اقوام مختلف، از مسلمانان تا سیاهان و چینیها، بدل شده است. شیعیان از روز اول محرم دست به کار ساختن «تزیه»، ساختمانی خیالی و مینیاتوری از حرم امام حسین(ع) می شوند، نوازندگان سنج هریک با طبالی گاه مدرن و سنج زدن به آنها میپیوندند، و شیعیان با گرداندن تزیهها «حوسی، حوسی، حوسی» میگویند و تماشاگران با گفتن «I Say Hossey» با عزاداران همنوایی می کنند.
#تعزیه
#عاشورا
#کارائیب
#سمانه_فرهادی
@TranSocInsights
@Samaneh_Farhadi
مسلمانان، به تعبیر ستاری (1387)، با وجود فراز و فرودهای تاریخی و آشناییشان با سنت نمایشی یونان و هند نخواستند یا نتوانستند وقایع تنشزا را بهعنوان بستری برای خلق تئاتری چالشبرانگیز و مبین ستیزه با حکمی اجتماعیـسیاسی بهکار گیرند، و در این میان تنها تشیع توانست به کشف مفهوم درام نایل آید که همانا «تعزیه» بود. تشیع چون هر حکومت جز حکومت امامان معصوم را غاصب میشمرد و به نظامی آرمانی میاندیشد، با واقعیت تاریخی درگیر میشود و درصدد است تاریخ را با ارادهاش در مسیر دیگری اندازد. به بیان ستاری، اسطورۀ زیربنای این دیدگاه، یعنی تقابل خیر و شر، بذر درام را در ذهن شیعیان افشاند، بر داد و تعزیه شد: آیینی برآمده از نبرد نور و ظلمت و شهادت پرچمدار روشنایی که راز ماندگاریاش در اعتلای کلمۀ حق است؛ از همینرو، زمان در آن دقیقهشمار نیست، بلکه کیفی است و مکان هر جاست که «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا».
قادری سهی (1389) در مقالۀ «جشنوارۀ حوسی: نگاهی به عاشورای حسینی در پهنۀ کارائیب»، از غفلت پژوهشهای مربوط به درامهای پسااستعماری از آیینهای نمایشی کشورهای حوزۀ دریای کارائیب میگوید، حالآنکه این منطقه از دیرباز شاهد تلاشهای نمایشی معناداری در تقابل با سلطۀ استعمار بوده است. (قادری، برای نمونه، از بازنویسی نمایشنامۀ «توفان» شکسپیر با نام انقلاب در توفان (1969) نام میبرد که امه سزر در آن خوانشی ضداستعماری از روایت شکسپیر ارائه میدهد). البته، معدود پژوهشهایی هستند که به نقش آیینها در مبارزات ضد استعماری کارائیب اشاره دارند- مثلا کتاب درام پسااستعماری- اما، به زعم قادری، نویسندگان این اثر با حذف گزینشیشان از نقش آئینهای محرم و تعزیه در آن منطقه سخنی نمیگویند.
آیینهای محرم در کارائیب ریشه در مهاجرت اجباری شیعیان شبهقاره هند در سده ۱۹ دارد که با جذب گروههای مذهبی متنوع – سنیها، بوداییها و هندوها – آیینی جمعی شکل دادند. قادری در ادامه به دگرگونیهای مفهومی و نمایشی این آیین پس از سفر، از «تژه» در هند – شبیهسازی نمادین حرم امام در مراسم خیابانی – تا «تزیه» در کارائیب میپردازد. او نشان میدهد که چگونه آیین عاشورای حسینی در کارائیب از مراسمی مذهبی به جشنوارهای عمومی برای اقوام مختلف، از مسلمانان تا سیاهان و چینیها، بدل شده است. شیعیان از روز اول محرم دست به کار ساختن «تزیه»، ساختمانی خیالی و مینیاتوری از حرم امام حسین(ع) می شوند، نوازندگان سنج هریک با طبالی گاه مدرن و سنج زدن به آنها میپیوندند، و شیعیان با گرداندن تزیهها «حوسی، حوسی، حوسی» میگویند و تماشاگران با گفتن «I Say Hossey» با عزاداران همنوایی می کنند.
#تعزیه
#عاشورا
#کارائیب
#سمانه_فرهادی
@TranSocInsights
@Samaneh_Farhadi
❤10
🎭 صحنهای از اجرای آیینی در جشنواره حوسی در یکی از جزایر کارائیب؛ بازآفرینی بومیشدهای از تعزیه. به نوشته «حسین» روی پیراهن فرد پیشزمینه دقت کنید.
@TranSocInsights
@TranSocInsights
❤10👎1
جامعهشناسی ترجمه
🎭 صحنهای از اجرای آیینی در جشنواره حوسی در یکی از جزایر کارائیب؛ بازآفرینی بومیشدهای از تعزیه. به نوشته «حسین» روی پیراهن فرد پیشزمینه دقت کنید. @TranSocInsights
✍️ در ادامۀ پست پیشین:
اما چگونه است که آیینی همچون تعزیه با ریشهای تاریخی و مذهبی، که گوبینو آن را با تراژدی یونان قیاس کرده، اینگونه در گذر زمان دگرگون میشود و به اشکال تازهای از تژه و تزیه تحول مییابد؟
بَسنت (1998) در مقالهای دربارۀ ترجمۀ تئاتر با اشاره به اعتراض پیراندلو نسبت به خیانت مترجمان و بازیگران به اثرش، دیدگاه نویسنده بهمثابه «مالک مطلق معنا» را افراطی تلقی میکند و هر ترجمۀ ممکن – چه بینازبانی و چه بینانشانهای – را بالقوه بینهایت متغیر میداند. از نگاه بَسنت، مفهوم «ازدسترفتن (معنا)» که اغلب در ترجمۀ نثر و شعر مطرح است، در تئاتر اعتبار چندانی ندارد، چون اثر نمایشی تنها در تجسم و اجرا به تمامیت میرسد. به همین دلیل، تئاترها بهواسطۀ تفاوت در قواعد و سنتهای فرهنگی، پدیدههایی سیال و ناپایدارند. ازاینروی، در غیاب تلاش یا سازش از سوی مترجمان و بازیگران در راستای فرهنگپذیر کردن اثر، پسند مخاطبان، انتظارات فرهنگی و محدودیتهای نظام تئاتری مقصد، حاصل کار اثری «غریب» یا «نامأنوس» خواهد بود.
از منظر جامعهشناسی ترجمه، سفر تعزیه از خاستگاه شیعی خود نمونهای از سازوکارهای تطبیق آیینهای مذهبی با بسترهای سیاسی-فرهنگی نوپدید است. شیعیان و گروههای قومی در کارائیب، بهطور شهودی دریافتهاند که برای معناسازی اجتماعی از این آیین، باید آن را با نظامهای فرهنگی زیستبومشان پیوند زنند. درنتیجه در این سفر، تعزیه بدل به جشنوارهای شده که نقشآفرینی خلاقانۀ اقوام گوناگون، روایت کربلا را به نماد مقاومت و بستری برای اعتراض در آن سوی مرزها تبدیل کرده است.
برای مطالعۀ بیشتر نک به:
ستاری، جلال (۱۳۸۷). زمینه اجتماعی تعزیه و تئاتر در ایران. تهران: نشر مرکز.
قادری سهی، بهزاد (۱۳۸۹). «جشنوارۀ حوسی: نگاهی به عاشورای حسینی در پهنۀ کارائیب»، روزنامۀ شرق (چهارشنبه ۱۵ دی ۱۳۸۹، شماره ۱۱۵۳).
Bassnett, S., & Lefevere, A. (1998). Constructing cultures: Essays on literary translation (Vol. 11). Multilingual Matters.
#ترجمه_تئاتر
#جامعه_شناسی_ترجمه
#سمانه_فرهادی
@TranSocInsights
@Samaneh_Farhadi
اما چگونه است که آیینی همچون تعزیه با ریشهای تاریخی و مذهبی، که گوبینو آن را با تراژدی یونان قیاس کرده، اینگونه در گذر زمان دگرگون میشود و به اشکال تازهای از تژه و تزیه تحول مییابد؟
بَسنت (1998) در مقالهای دربارۀ ترجمۀ تئاتر با اشاره به اعتراض پیراندلو نسبت به خیانت مترجمان و بازیگران به اثرش، دیدگاه نویسنده بهمثابه «مالک مطلق معنا» را افراطی تلقی میکند و هر ترجمۀ ممکن – چه بینازبانی و چه بینانشانهای – را بالقوه بینهایت متغیر میداند. از نگاه بَسنت، مفهوم «ازدسترفتن (معنا)» که اغلب در ترجمۀ نثر و شعر مطرح است، در تئاتر اعتبار چندانی ندارد، چون اثر نمایشی تنها در تجسم و اجرا به تمامیت میرسد. به همین دلیل، تئاترها بهواسطۀ تفاوت در قواعد و سنتهای فرهنگی، پدیدههایی سیال و ناپایدارند. ازاینروی، در غیاب تلاش یا سازش از سوی مترجمان و بازیگران در راستای فرهنگپذیر کردن اثر، پسند مخاطبان، انتظارات فرهنگی و محدودیتهای نظام تئاتری مقصد، حاصل کار اثری «غریب» یا «نامأنوس» خواهد بود.
از منظر جامعهشناسی ترجمه، سفر تعزیه از خاستگاه شیعی خود نمونهای از سازوکارهای تطبیق آیینهای مذهبی با بسترهای سیاسی-فرهنگی نوپدید است. شیعیان و گروههای قومی در کارائیب، بهطور شهودی دریافتهاند که برای معناسازی اجتماعی از این آیین، باید آن را با نظامهای فرهنگی زیستبومشان پیوند زنند. درنتیجه در این سفر، تعزیه بدل به جشنوارهای شده که نقشآفرینی خلاقانۀ اقوام گوناگون، روایت کربلا را به نماد مقاومت و بستری برای اعتراض در آن سوی مرزها تبدیل کرده است.
برای مطالعۀ بیشتر نک به:
ستاری، جلال (۱۳۸۷). زمینه اجتماعی تعزیه و تئاتر در ایران. تهران: نشر مرکز.
قادری سهی، بهزاد (۱۳۸۹). «جشنوارۀ حوسی: نگاهی به عاشورای حسینی در پهنۀ کارائیب»، روزنامۀ شرق (چهارشنبه ۱۵ دی ۱۳۸۹، شماره ۱۱۵۳).
Bassnett, S., & Lefevere, A. (1998). Constructing cultures: Essays on literary translation (Vol. 11). Multilingual Matters.
#ترجمه_تئاتر
#جامعه_شناسی_ترجمه
#سمانه_فرهادی
@TranSocInsights
@Samaneh_Farhadi
❤11
Hossay Festival- Ghaderi Sohi.pdf
242.6 KB
📚 برای مطالعۀ کامل مقالۀ قادری سهی (1389)، به فایلPDF پیوست 👆مراجعه کنید.
همچنین علاقهمندان سایر رشتهها میتوانند برای مطالعۀ کتاب Constructing Cultures از بسنت و لفور به نسخۀ فارسی آن با عنوان «فرهنگها چگونه ساخته میشوند»، ترجمۀ نصرالله مرادیانی، نشر قطره مراجعه کنند.
@TranSocInsights
همچنین علاقهمندان سایر رشتهها میتوانند برای مطالعۀ کتاب Constructing Cultures از بسنت و لفور به نسخۀ فارسی آن با عنوان «فرهنگها چگونه ساخته میشوند»، ترجمۀ نصرالله مرادیانی، نشر قطره مراجعه کنند.
@TranSocInsights
❤11👏1