آموزشکده توانا
55.5K subscribers
32K photos
37.5K videos
2.55K files
19.2K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.iss.one/Tavaana_Admin

📧 : [email protected]
📧 : [email protected]

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
زندانی سیاسی محکوم به اعدام منوچهر فلاح در سالگرد شانزده سالگی تنها دخترش نامه‌ای به او نوشت و برای فرزندش درباره زندان رفتن و حکم اعدامش را توضیح می‌دهد.
زندانی سیاسی منوچهر فلاح در بخشی از نامه خود به دخترش می‌نویسد:
«در آستانه‌ی تولدت قاضی محمد علی درویش گفتار حکم اعدامم را به من ابلاغ کرده است شاید که مرا به تسلیم وادارد. اما غافل است از اینکه راهی را که برگزیده‌ام نه از میان صفحات کتاب‌ها بلکه از دل زندگی و از میان رنج‌های مردم آموخته‌ام. فقر و بی عدالتی آموزگاران من بوده‌اند و اکنون که این آگاهی در وجودم ریشه دوانده است سکوت در برابر آن را گناهی نابخشودنی می‌دانم.»
منوچهر فلاح در بهمن‌ماه ۱۴۰۳، توسط شعبه دو دادگاه انقلاب رشت به ریاست قاضی درویش‌گفتار (پسر) به اتهام «محاربه از طریق اقدام علیه امنیت ملی» صادر شد.


متن نامه زندانی سیاسی منوچهر فلاح به دختر ۱۶ ساله‌اش عسل را در زیر بخوانید:
«عسل عزیزم
روزی خورشید آزادی در این سرزمین طلوع خواهد کرد که بهایی سنگین برای آن پرداخته شود؛ و این بار قرعه‌ی این بها به نام من افتاده است. بدان که امید همیشه زنده است و روزی میهنمان از بند ظلم و ستم رهایی خواهد یافت.
عسل عزیزم
روزی که برای نخستین بار چشمانت را گشودی گویی جهان برای من روشن تر شد.
نخستین گریه‌هایت لبخندهای کودکانه‌ات آن لحظه که زبان گشودی و «بابا» گفتی نخستین قدم‌هایت و حتی زمین خوردن‌هایت همه و همه برای من معنای زندگی شدند. دیدن تو در هر لحظه امید و عشق را در دلم زنده می‌کرد.
اکنون شانزده ساله شده‌ای بزرگ شده‌ای و در آستانه‌ی ورود به دنیای تازه‌ای ایستاده‌ای در حالی که سرزمینمان در زمستانی سخت و تاریک فرو رفته است. و من اینجا در زندان لاکان از پس میله‌های سرد چشم انتظار تو هستم. دختر عزیزم
شاید بارها این پرسش در ذهنت نقش بسته باشد که چرا پدر من؟ مگر او چه کرده که باید در زندان باشد؟
عسل جان مرا به جرمی که مرتکب نشده‌ام در بند کرده‌اند من نه حقی را پایمال کرده‌ام نه ثروتی را غارت نه نانی را از سفره‌ی مردم برداشته‌ام. نه دکل نفتی دزدیده‌ام نه بر کرسی قضاوتی نشسته‌ام که حکم‌های ناعادلانه صادر کنم. تنها گناه من این بوده که به فقر نابرابری و بی عدالتی اعتراض کرده‌ام که نخواسته‌ام در برابر این همه ستم خاموش بمانم اما در این مسیر نه آسیبی به کسی رسانده‌ام و نه خشونتی به کار گرفته‌ام.
و حالا در آستانه‌ی تولدت قاضی محمدعلی درویش‌گفتار حکم اعدامم را به من ابلاغ کرده است شاید که مرا به تسلیم وادارد. اما غافل است از اینکه راهی را که برگزیده‌ام نه از میان صفحات کتاب‌ها بلکه از دل زندگی و از میان رنج‌های مردم آموخته‌ام. فقر و بی عدالتی آموزگاران من بوده اند و اکنون که این آگاهی در وجودم ریشه دوانده است سکوت در برابر آن را گناهی نابخشودنی می‌دانم.
عسل عزیزم
روزی خورشید آزادی در این سرزمین طلوع خواهد کرد که بهایی سنگین برای آن پرداخته شود؛ و این بار قرعه‌ی این بها به نام من افتاده است. بدان که امید همیشه زنده است و روزی میهنمان از بند ظلم و ستم رهایی خواهد یافت.
دختر یگانه‌ام عسل شیرینم تولدت مبارک
۲۰ بهمن ۱۴۰۳»


#منوچهر_فلاح #بیانیه #نه_به_اعدام #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
ایران، سرزمین رؤیاها
و فقر، گرانی و بی‌سرپناهی مردم

من، محمد ترکمانی، زندانی سیاسی سابق، صدای اعتراض خود را از بیمارستان قلب و عروق، در بستر بیماری، به گوش مردم دردمند و ستمدیده می‌رسانم.
تاریخ: ۲۵/۱۱/۱۴۰۳

از بینات خمینی:
دلخوش نباشید که فقط مسکن می‌سازیم، آب و برق را مجانی می‌کنیم، اتوبوس را مجانی می‌کنیم.
این در حالی است که خمینی پیش از روی کار آمدن، وعده نان و آب مجانی می‌داد.
باید از بن‌بست مسکن و نابودی اقتصادی نوشت؛ از اقتصادی که خمینی آن را "مال خر" دانست. باید از مستأجری نوشت که تا دیروز سرپناهی برای خانواده‌اش می‌توانست تهیه کند، اما امروز دیگر از تهیه آن عاجز است.
بحران فقر و بی‌سرپناهی کار را به جایی رسانده که بسیاری از مردم، قید مسکن را زده و به سرپناه‌های عهد بادنشین روی آورده‌اند. مردم دیگر توان تهیه مواد غذایی و پرداخت اجاره خانه را ندارند.
بیش از ۸۰ درصد مردم زیر خط فقر زندگی می‌کنند، در حالی که ایران یکی از ثروتمندترین کشورهای جهان است! اما مردمانش در فقر، گرسنگی و اغما به سر می‌برند.

در این سرزمین رؤیایی! ثروتمندان، ثروتمندتر شده‌اند و فقرا، فقیرتر. سیستم خامنه‌ای کاملاً در خدمت ثروتمندان است؛ ۷۰ درصد سپرده‌های بانکی در اختیار تنها ۲.۵ درصد جامعه است.
حکومت جمهوری اسلامی با بی‌خردی تمام اجازه نمی‌دهد مردم در رفاه باشند. قیمت برخی از مواد غذایی ۳۰۰ درصد افزایش یافته است. این وضعیت، نتیجه غارت سیستماتیک و اختلاس‌های میلیاردی سپاه و حافظان سپاه است؛ نظامی که از سفره مردم می‌دزدد و آن را در سرکوب مردم، اعتراضات و جنگ‌افروزی در منطقه هزینه می‌کند.

هزینه‌هایی که مردم ایران را به خیابان‌ها کشانده است، با مشت‌های گره‌کرده و گلوی پُر از فریاد:
"لبنان، فلسطین را رها کن، فکری به حال مردم کن!"
"مرگ بر دیکتاتور!"
هموطن دردمند و ستمدیده،
تا کی سکوت و بی‌تفاوتی؟
آیا فرزندان شما به آینده‌ای بهتر نیاز ندارند؟ آیا تاکنون اندیشیده‌اید نقش شما در آینده فرزندانتان چیست؟ یا فقط زاد و ولد را می‌شناسید؟

جوانان عزیز!
امروز، همان روزی است که ایران بیش از هر زمان، به نیروی جوانان خود نیاز دارد.
پدران و مادران، پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها!
امروز، روزی است که باید به جوانان نازنین بپیوندید.
جوانان نازنین،
بدانید که کسی پشتتان را نخواهد خاراند، جز ناخن انگشت خودتان.
به انتظار هیچ‌کس نباشید!
بدانید که هیچ‌کس به فکر شما نیست!
تنها راه نجات ما، سرنگونی حکومت دیکتاتوری است.

#پاینده_ایران_آزاد
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
#محمد_ترکمانی #بیانیه #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مجتبی مقیسه (از زندانیان سیاسی سابق سبزوار در‌ خیزش ۱۴۰۱) در تاریخ ۱۱ دی‌ماه ۱۴۰۳ پس از احضاریه توسط دادسرا، به اتهامات
توهین به مقدسات و فعالیت تبلیغی علیه نظام دوباره بازداشت شد و بعد از ۴۵ روز بلاتکلیفی در زندان سبزوار تا کنون برای او دادگاهی تشکیل نشده است.

او در این فایل صوتی، ضمن اطلاع دادن از بلاتکلیفی خود، می‌گوید «ما مجرم نیستیم، مجرم کسانی هستند که با اختلاس‌های میلیاردی سرمایه کشور را به غارت بردند ...»

#مجتبی_مقیسه #سبزوار #بیانیه #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📣 قرائت بیانیه دانشجویان کوی دانشگاه تهران در اعتراض خفقان سیاسی و امنیتی در دانشگاه‌ها

🔖 حدود ۱۰۰۰ دانشجویان کوی دانشگاه تهران که در اعتراض به قتل هم‌دانشگاهی خود امیرمحمد خالقی، روز جمعه ۲۶ بهمن‌ماه تجمع اعتراضی برگزار کردند، بیانیه‌ای خوانده و اعلام کردند که در ایران امنیت جانی ندارند.

🔴 در این بیانیه آمده که «اگر کشف حجابی صورت می‌گرفت، چه‌ها که نمی‌کردید. آنچه اهمیت ندارد، جان فرزندان ایران است.»

#امیرمحمد_خالقی #دانشگاه #دانشجو #بیانیه #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
خبر اقدام به خودکشی مادر دادخواه جاویدنام در زندان زنجان، واکنش‌ها و تاثر زیادی برانگیخته است.
شاهزاده رضا پهلوی در پیامی گفت:
«خانواده زنده‌یاد پویا بختیاری خبر داده‌اند که مادر دلیر آن جاویدنام، بانو ناهید شیرپیشه در زندان جمهوری اسلامی اقدام به خودکشی کرده است.

ننگ و شرم بر این رژیم ضدایرانی که مادری داغ‌دیده و خانواده‌ای دادخواه را این‌گونه تحت فشار قرار داده؛ جان فرزند میهن‌پرست را ستانده‌ و پدر و مادر او را به بند ضحاکی افکنده است.

مسئولیت سلامت و امنیت بانو شیرپیشه بر عهده رژیم جمهوری اسلامی و شخص علی خامنه‌ای است. اما این به معنای عدم مسئولیت شخصی کارمندان دستگاه‌های امنیتی و قضایی نیست. به ملت ایران بپیوندید و بیش از این سرنوشت خود را به رژیمی که در سراشیبی سقوط است پیوند نزنید.»

نرگس محمدی، برنده جایزه صلح نوبل، نیز در بیانیه‌ای نوشت:
«خبر تکان دهنده خودکشی ناهید شیرپیشه در زندان زنجان، تلنگری بر وجدان انسان‌هاست. خواهان آزادی فوری و بی قید و شرط ناهید شیرپیشه، مادر پویا بختیاری هستم. نگهداری ناهید شیرپیشه در زندان زنجان بدون در نظر گرفتن طبقه بندی و تفکیک جرائم، بی اعتنایی به وضعیت جسمی و روحی او ، اعمال فشارهای روحی و روانی و محدودیت های مضاعف بر او مصداق شکنجه و بدرفتاری با زندانی است. ناهید شیر پیشه دادخواه است و جای دادخواه زندان نیست. نرگس محمدی ۲۸ بهمن ۱۴۰۳»


#ناهید_شیرپیشه #پویا_بختیاری #منوچهر_بختیاری #دادخواهی #بیانیه #یاری_مدنی_توانا


@Tavaana_TavaanaTech
روایتی از اعتراف به جنایت آبان خونین در بازجویی‌ها؛
احمدرضا حائری:این نواختن سمفونی وحشتناک اعدام در زندان‌ها دیگر اثر ندارد

زمان در زندان کش می‌آید، اما وقتی همبندی‌ات که حکم اعدام در پرونده‌اش نوشته‌اند را، صدا می‌زنند زیر هشت، زمان برایت متوقف می‌شود! دو روز پیش بود، قصد خوابی عصرگاهی را داشتم، چشمانم گرم شده بود که ناگهان شنیدن صدایی غریبه از سر سالن، چون برق سه‌فازی شد که بدنم را خشک کرد، فقط شنیدم: «مهدی حسنی را افسر نگهبانی زیر هشت خواسته‌اند» ضربان قلبم تند شد و نفهمیدم چطور در لحظه خودم را به سر سالن رساندم، مهدی آنجا بود و من چنان روح و روانم زیر آوار افکار طناب و چوبه‌دار سنگینی می‌کرد که فقط توانستم مطمئن شوم مهدی نرود زیر هشت و اول دو تن از همبندی‌ها رفتند تا بپرسند موضوع چیست؟ افسر نگهبان هم کیسه لباس‌ها و وسائل مهدی را نشان داده و گفته بود فقط خواستیم بیاید برگه تحویل را امضا کند و این وسایلش را که از اوین آمده تحویل بگیرد.» تا رفقا برگشتند و با مهدی رفتند و همراه وسایل برگشتند؛ زمان برای من به کندی گذشت، گویی که روی سیاره دیگری هستم! سه دقیقه برایم شد سه روز!

الان برای خواهرانم در بند زنان اوین با هر بار صدا زدن پخشان و وریشه این اتفاق می‌افتد، اول زمان برای‌شان متوقف می‌شود و بعد تا پخشان و وریشه به بند برگردند، روان‌شان زیر خروارها فکرهای منفی درباره «طناب و چوبه دار» تا آستانه متلاشی شدن پیش می‌رود. برای شریفه محمدی و منوچهر فلاح و همبندی‌هایشان در زندان لاکان رشت، برای هموطنان عرب در زندان شیبان یا برای عیدو شه‌بخش یا سلیمان شه‌بخش و... در واحد دو قزلحصار، برای همه ما در چهار گوشه ایران «هر روز سمفونی وحشتناک اعدام را می‌نوازید»

غافل از اینکه دیگر اثر ندارد این ارعاب و اعدام، ما زخمی می‌شویم اما نمی‌شکنیم.

به خدا روزی را می‌بینیم که در چشمان‌تان پشیمانی موج می‌زند از اینکه یک ملت را به زور اسلحه، انفرادی، زندان و اعدام به گروگان گرفتید. روزی که می‌ترسم امثال ما نتوانیم عدالت انتقالی را تضمین کنیم, از فرط ستمی که روا داشته‌اید بر این مردم!

فکر می‌کنید این مردم خبر خودکشی ناهید شیربیشه را می‌شنوند، چه میزان بر حجم خشم و عصبانیت‌شان افزوده می‌شود؟ فکر می‌کنید مادری را تنها به جرم دادخواهی زندانی و با انفرادی شکنجه کنید، اگر خودکشی کند، مردم از شنیدن خبرش‌ چه حالی می‌شوند!؟

با خبر خودکشی ناهید یاد روزهای بازجویی در بند یک الف سپاه می‌افتم، من روی صندلی رو به دیوار، سربازجوی سازمان اطلاعات سپاه از پشت سر مدام دو مصاحبه‌ام با بی‌بی‌سی و اینترنشنال را پخش می‌کرد که درباره بیانیه‌ای بود که با دوستان در داخل کشور درباره هشدار نسبت به سرکوب مردم در اعتراضات بهار ۱۴۰۱ داده بودیم؛ و آنجا که می‌گفتم:« ما بر اساس تجربه آبان نگران هستیم نیروهای امنیتی بار دیگر از اسلحه جنگی برای سرکوب اعتراضات آرام مردم استفاده کنند.» همانجا پخش مصاحبه را قطع و با غیض می‌پرسید:« آقای حائری چرا با اطمینان گفتید ما از اسلحه جنگی استفاده می‌کنیم» پاسخش دادم:« چون آبان ۹۸ را دیده بودیم.که دست اراذل اسلحه دادید و بی‌هدف رگبار گرفتند و صدها مثل پویا بختیاری و ابراهیم کتابدار را کشتند» دست‌پاچه پاسخ داد:« آقای حائری می‌دانستید ما پس از آبان دستور دادیم اسلحه‌خانه‌های پایگاه‌های‌ بسیج را پلمپ کنند!؟» و من خونسرد پاسخ دادم:« به فرض صحت به ما که ابلاغ نکرده بودید! گمان ما این بود باز به دست اراذل کلاش جنگی می‌دهید.»

آن روز اولین بار بود که اعتراف رسمی را می‌شنیدم از جنایت در آبان خونین ۹۸ از سوی یک نیروی دست‌اندرکار!

الان که اخبار را تحلیل می‌کنم و می‌بینم اینها حتی از تجمع کهنه‌سربازان جنگ هشت‌ساله و خانواده شهدا برای پایان یافتن حصر رهبران جنبش سبز به دستور کین‌توزانه «آن دیگری»؛ چنان هراسی دارند که مرکز شهر را به حالت حکومت نظامی درآورده و صدها تن را بازداشت می‌کنند، چنین بزدلانی‌که دائم در حال جستجوی جرقه یا شعله‌ای هستند که در جائی درگیرد و سریع بروند به هر قیمتی خاموشش کنند؛ پس‌ با اعتراضات مردم جان به لب رسیده در دهدشت و بازداشت‌شدگان یا با دانشجویان چگونه رفتار می‌کنند!؟ جز این است که گردان‌های اراذل و اسلحه‌خانه‌هایی با درهای باز را به کار می‌گیرند!؟

بار دیگر از سر صدق تأکید می‌کنم، زندان و اعدام و سرکوب اگر در این کشور مؤثر بود و مردم این سرزمین زیر بار حرف زور می‌رفتند، الان ما به جای زندان شما در زندان یکی از نوادگان محمدعلی‌شاه قاجار در حبس بودیم.

اعدام اثر ندارد.
سرکوب اثر ندارد.
حبس و حصر و انفرادی و دادگاه فرمایشی دیگر اثر ندارد.
این درس تاریخ است؛ پیروزی دموکراسی و آزادی‌خواهی بر استبداد حتمی است.

#احمدرضا_حائری
زندان قزلحصار
۳۰ بهمن ۱۴۰۳
پنجاه‌وششمین هفته کارزار «سه‌شنبه‌های نه به اعدام»

#بیانیه #یاری_مدنی_توانا
🔴 پیوستن زندان دیزل‌آباد کرمانشاه به کارزار "سه‌شنبه‌های نه به اعدام" و همراهی جمعی از زندانیان جرایم عادی زندان لاکان در هفته پنجاه‌ و ششم

🔸 دفاع از "حق حیات"، از محکومان به اعدام تا کودکان مبتلا به سرطان را وظیفه‌ی خود می‌دانیم

کارزار "سه‌شنبه‌های نه به اعدام" در حالی وارد پنجاه‌ و ششمین هفته‌ی خود می‌شود که جمعی از زندانیان زندان دیزل‌آباد کرمانشاه، به‌عنوان سی‌وششمین زندان، در نامه‌ای اعلام کردند که از ۳۰ بهمن به این کارزار می‌پیوندند و علیه حکم قرون‌وسطایی اعدام، دست به اعتصاب غذا خواهند زد.

اعضای کارزار "سه‌شنبه‌های نه به اعدام"، جان‌باختن دانشجوی دانشگاه تهران، امیرمحمد خالقی، که مظلومانه و به شکلی بسیار مشکوک به قتل رسید، را به خانواده او، دانشجویان و مردم ایران تسلیت می‌گویند. این کارزار حکومت را مسئول این حادثه می‌داند و ضمن حمایت از اعتراضات به‌حق دانشجویان این دانشگاه، سایر دانشگاه‌ها را به همراهی و همبستگی با دانشجویان تهران دعوت می‌کند.

حکومت اعدامی، با ماشین کشتار و سرکوب خود، بی‌وقفه در حال ادامه‌ی جنایت است. تنها در بهمن‌ماه، دست‌کم ۶۲ تن را اعدام کرده که دو تن از آنان زن بوده‌اند. در هفته‌ی گذشته، حکم اعدام زندانی سیاسی، شریفه محمدی، که پیش‌تر توسط دیوان عالی کشور نقض شده بود، مجدداً توسط بی‌دادگاه هم‌عرض انقلاب رشت تأیید شد.
در اعتراض به این حکم و سایر احکام اعدام، زندانیانِ جرایم عادی در زندان لاکان اعلام کرده‌اند که به همراه بند زنان و مردان سیاسی این زندان، در همراهی با کارزار "سه‌شنبه‌های نه به اعدام" این هفته دست به اعتصاب غذا خواهند زد.

از سوی دیگر، شاهد سرکوب خونین اعتراضات مردمی در شهر دهدشت بودیم. حاکمیت، علاوه بر بازداشت گسترده‌ی جوانان قیام، از سلاح گرم برای سلب حیات و کشتار مردم استفاده می‌کند تا جامعه را مرعوب کند؛ اما جامعه آبستن خیزشی دیگر علیه استبداد است.

مرور اخبار نشان می‌دهد که جنایت‌های حاکمیت ولایت فقیه تنها به سرکوب، زندان، اعدام و کشتار مردم معترض و بی‌دفاع در خیابان خلاصه نمی‌شود. این کشتار و "سلب حیات"، حتی شامل کودکان مبتلا به سرطان و بیماری‌های خاص نیز شده است. خانواده‌های این کودکان، به دلیل فقر و ناتوانی مالی، از درمان عزیزان‌شان انصراف می‌دهند و ناچار به تماشای مرگ تدریجی فرزندان خود می‌نشینند.(روزنامه اطلاعات ۲۵ بهمن)
حتی حکومت حاضر نیست حداقل‌های مورد نیاز کودکان معلول را تأمین کند. از نظر کارزار، تعرض به معیشت و سلامت مردم، به‌ویژه کودکان، مصداق بارز جنایت است.
کارزار، ضمن محکوم کردن این جنایات و اقدامات غیرانسانی، دفاع از حق حیات را، از محکومان به اعدام تا کودکان مبتلا به بیماری‌های خاص و کودکان معلول و ..‌. وظیفه‌ی خود می‌داند.

در هفته‌ی گذشته، شاهد تجمع خانواده‌های زندانیان محکوم به اعدام، در مقابل زندان‌های اوین و سقز و حمایت‌های مردمی از آن‌ها بودیم. همچنین، کانون نویسندگان ایران نیز، در ادامه‌ی حمایت‌های تشکل‌های مدنی و صنفی، با صدور بیانیه‌ای از کارزار حمایت و خواستار توقف اعدام‌های وحشیانه شد.
ما از این حمایت‌ها استقبال و قدردانی می‌کنیم و خواستار گسترش تجمعات در مقابل زندان‌ها هستیم.

🔸 کارزار‌ "سه‌شنبه‌های نه به اعدام" سه‌شنبه ۳۰ بهمن ۱۴۰۳، برای پنجاه و ششمین هفته‌ی پیاپی، در ۳۶ زندان زیر، اعتصاب غذا خواهد داشت:
زندان اوین (بند زنان، بند ۴ و ۸)
زندان قزلحصار (واحد ۳ و ۴)
زندان مرکزی کرج
زندان تهران بزرگ
زندان خورین ورامین
زندان اراک
زندان خرم‌آباد
زندان اسدآباد اصفهان
زندان دستگرد اصفهان
زندان شیبان اهواز
زندان سپیدار اهواز
زندان نظام شیراز
زندان عادل‌آباد شیراز (بند زنان و مردان)
زندان برازجان
زندان رامهرمز
زندان بم
زندان کهنوج
زندان طبس
زندان جوین
زندان مشهد
زندان گنبدکاووس
زندان قائم‌شهر
زندان رشت (بند مردان و زنان)
زندان رودسر
زندان حویق تالش
زندان اردبیل
زندان تبریز
زندان ارومیه
زندان سلماس
زندان خوی
زندان نقده
زندان سقز
زندان بانه
زندان مریوان
زندان کامیاران
زندان دیزل‌آباد کرمانشاه

🔹 هفته پنجاه و ششم
📆 سه‌شنبه ۳۰ بهمن ۱۴۰۳
#کارزار_سه‌شنبه‌های_نه_به_اعدام

#نه_به_اعدام #بیانیه #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
آرشام رضایی، زندانی سیاسی محبوس در زندان قزلحصار، طی نامه‌ای سرگشاده به مقامات سازمان زندان‌ها، از تهدید خود و رضا محمدحسینی به تجاوز گروهی، توسط یکی از پرسنل زندان به نام قاسم صحرایی خبر داد.

متن این نامه به شرح زیر است:

موضوع: تهدید به تجاوز گروهی

خدمت جناب آقای محمدی، ریاست محترم سازمان زندان‌های کل کشور، و جناب آقای حیات الغیب، مدیرکل محترم سازمان زندان‌های استان تهران،

با درود و احترام،

چند وقت پیش که در زندان اوین بودم و هنوز به این لجنزار که کرامت انسان‌ها را زیر پا می‌گذارند منتقل نشده بودم، در حال گذراندن محکومیت در سالن چهار بند چهار اوین بودم. در آن زمان یک زندانی به نام «سین ـ الف» (برای حفظ کرامت انسانی، از ذکر نام دیگر فرد معذورم) در حمام زندان، به فردی به نام «پ ـ س» (که برای حفظ کرامت انسانی نام وی را نمی‌برم) تجاوز کرد.
پس از اطلاع مسئولین زندان از این حادثه، فرد متجاوز را در جای خود نگه داشتند و فردی که مورد تجاوز قرار گرفته بود را به سالنی دیگر منتقل کردند. حتی از ادامه کار در زندان که به نوعی استثمار انسان‌ها توسط زندانیان مالی است، جلوگیری شد. لازم به ذکر است که فرد متجاوز، همشهری و دوست چندین ساله هدایت‌الله فرزادی، رئیس وقت زندان اوین، بوده است.
اگر آن زمان که این حادثه رخ داد، سکوت نکرده بودم، امروز در شکنجه‌گاهی به نام زندان قزلحصار در سلول‌های انفرادی بند ۳۵ و واحد ۳ از سوی فردی هتاک به نام قاسم صحرایی تهدید به تجاوز گروهی نشده و مورد هتاکی و فحش‌های رکیک جنسی نسبت به مادر و خواهر خود و رضا محمدحسینی نمی‌شدم. او با بی‌شرمی و وقاحت به من و رضا محمد حسینی اعلام کرد که اگر اعتراض کنید، شما را به سلول‌های جمعی منتقل می‌کنم تا دیگر زندانیان (جرایم عادی) ترتیب شما را بدهند! او علنا ما را تهدید به تجاوز گروهی کرد.

جناب آقای حیات‌الغیب، چندی پیش و پس از دیداری که با شما در زندان قزلحصار داشتم، عرض کردم که آدم‌های اشتباهی را در جای اشتباه قرار ندهید تا با تصمیمات اشتباهشان فاجعه به بار نیاورند.
این تصمیمات اشتباه ممکن است فاجعه‌بار باشد و متاسفانه به زودی شاهد وقوع چنین فحایع انسانی خواهیم بود.
شخص نامبرده پیشتر در زندان رجای‌شهر نیز دست به چنین اعمال شنیعی زده است که بارها توسط زندانیان گزارش شده، اما هیچ برخورد قانونی‌ای با او صورت نگرفته است. اگر این وضعیت ادامه یابد و هیچ اقدامی در این خصوص انجام نشود، اگر در حین سپری کردن محکومین مورد تعرض، تجاوز و ضرب و شتم قرار بگیرم، تمامی عواقب آن به عهده شخص شما خواهد بود. در آن زمان، دیگر سکوت نخواهم کرد و با تمام قدرت در برابر بی‌شرمی و وقاحت این افراد خواهیم ایستاد و از حقوق انسانی خود دفاع خواهیم کرد.

آرشام رضایی
بهمن ماه ۱۴۰۳

لازم به ذکر است، روز ۲۲ بهمن ماه، در پی سر دادن شعارهای اعتراضی، زرتشت احمدی‌راغب، رضا محمدحسینی و آرشام رضایی به سلول انفرادی منتقل شدند. امروز رضا محمدحسینی و زرتشت احمدی‌راغب از انفرادی به بند عمومی منتقل شدند و آرشام رضایی همچنان در انفرادی است.

ـ عکس قاسم صحرایی، که قبلا در خصوص رفتارش در زندان رجایی‌شهر گزارشی نوشته بودیم در پوستر آمده است.

#آرشام_رضایی #بیانیه #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
نامه سرگشاده رضا محمد حسینی، زندانی سیاسی در خصوص تهدید به تجاوز گروهی از سوی افسر جانشین واحد ۳ زندان قزل‌حصار

با درود و احترام،

مردم شریف و آزاده ایران،
من، رضا محمد حسینی، زندانی سیاسی، در تاریخ یکشنبه ۲۱ بهمن ماه ۱۴۰۳، از سوی مدیران زندان قزلحصار مطلع شدم که به همراه دو هم‌بندم، آرشام رضایی و زرتشت احمدی راغب، به دلیل اعتراضات مدنی و مخالفت با اعدام و دیکتاتوری، باید به سلول‌های انفرادی واحد ۳ بند ۳۵، ویژه زندانیان محکوم به اعدام، منتقل شویم. ما که در واحد ۴ سالن ۲۱ بند ویژه زندانیان سیاسی محبوس بودیم، به مدیر داخلی زندان اعلام کردیم که سلول‌های انفرادی را شکنجه‌گاه‌هایی غیرقانونی می‌دانیم و حاضر نیستیم با پای خود به آنجا برویم

در این هنگام، افسر جانشین به همراه زندانبانان وارد بند شدند و ادعا کردند که طبق دستور قضایی باید به سلول انفرادی منتقل شویم. اما هنگامی که خواستار مشاهده دستور قضایی شدیم، هیچ سندی ارائه نشد و ادعای آنان واهی بود. ما در اعتراض به این تصمیم غیرقانونی، وارد کریدور اصلی شدیم و با سر دادن فریادهای آزادی‌خواهانه، مخالفت خود را با دیکتاتوری و اعدام اعلام کردیم. در این میان، من و آرشام رضایی مقابل دفتر مدیریت داخلی تحصن کردیم. زندانبانان به آرشام دستبند زدند و مرا با زور از واحد ۴ خارج کرده و تحویل گارد زندان دادند. سپس زرتشت احمدی راغب را به سلول‌های انفرادی منتقل کردند. ما در اعتراض به این اقدامات غیرانسانی، اعتصاب غذا کردیم و در روزهای دوشنبه ۲۲ بهمن و سه‌شنبه ۲۳ بهمن، همچنان در سلول‌های جداگانه به اعتراضات خود ادامه دادیم.

اما در روز سه‌شنبه ۲۳ بهمن، افسر جانشین واحد ۳، قاسم صحرایی، به همراه معاونش کمالی، در برابر سلول انفرادی من ایستادند. قاسم صحرایی شروع به فحاشی‌های رکیک و توهین به خانواده و پدر زنده‌یاد من کرد. لازم به ذکر است که پیش‌تر گزارش‌هایی درباره رفتارهای خشونت‌آمیز و غیرانسانی قاسم صحرایی منتشر شده است. من به او تاکید کردم که رفتارش غیرقانونی و ناقض کرامت انسانی است. متأسفانه، پس از باز کردن درب سلول، مرا به نقطه کور دوربین‌ها کشیدند و در حضور مدیر بند انفرادی، امید محمدزاده، مورد ضرب و شتم قرار دادند. قاسم صحرایی حتی مرا به تجاوز گروهی توسط مجرمان خطرناک تهدید کرد

سلول‌های انفرادی زندان قزلحصار، که بارها درباره شرایط غیرانسانی آن صحبت کرده‌ایم، فاقد حداقل استانداردهای بهداشتی و انسانی هستند. این سلول‌ها بدون نور کافی، به شدت سرد، بدون تهویه مناسب، فاقد آب گرم برای استحمام، و محروم از هواخوری و تماس با دیگر زندانیان هستند. این شرایط نه تنها سلامت جسمی، بلکه سلامت روانی زندانیان را به شدت تهدید می‌کند

سوال من این است: آیا میهن‌دوستی، عشق به مردم، ارج نهادن به انسانیت، مخالفت با اعدام، خشونت و سانسور، و ایستادگی در برابر سرکوب و استبداد، جرم محسوب می‌شود؟ آیا در دنیایی که حقوق بشر و عدالت باید حرف اول و آخر را بزند، چنین خواسته‌های بنیادین انسانی باید با زندان، شکنجه و تحقیر پاسخ داده شود؟ 

ما زندانیان سیاسی، با وجود تمام فشارها و آزارها، به عهد خود با ملت و سرزمین بزرگ ایران پایبندیم. ما بر اساس وظیفه‌ای میهنی و انسانی، در برابر رژیم سرکوبگر جمهوری اسلامی ایستاده‌ایم و اتحاد و همدلی خود را با مردم ایران برای رهایی از چنگال اهریمنان حاکم اعلام می‌کنیم.

ما به جهانیان می‌گوییم: سکوت در برابر این جنایات، همدستی با ظلم است. ما از جامعه بین‌المللی، سازمان‌های حقوق بشر، و همه انسان‌های آزاده می‌خواهیم که صدای ما باشند و برای پایان دادن به این بی‌عدالتی‌ها اقدام کنند.

رضا محمد حسینی
زندان قزلحصار
۳۰ بهمن ماه ۱۴۰۳

#رضا_محمدحسینی #بیانیه #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
مطهره گونه‌ای، زندانی سیاسی: دادخواهی جنایت را نباید و نمی‌توان به پیشگاه حاکمیت جنایتکار برد

مطهره گونه‌ای، زندانی سیاسی، در یادداشتی تأکید می‌کند که مجازات اعدام ابزاری برای سرکوب و ارعاب مردم توسط جمهوری اسلامی است و نمی‌توان از این حاکمیت جنایتکار انتظار عدالت داشت. او با اشاره به روندهای ناعادلانه دادرسی و سرکوب‌های گسترده، مخالفت با اعدام را جدای از مبارزه علیه جمهوری اسلامی بی‌معنا می‌داند و بر لزوم اتحاد در برابر این نظام تمامیت‌خواه تأکید می‌کند.


متن کامل یادداشت مطهره گونه‌ای به شرح زیر است:


هنگامی که از "نه به اعدام برای هر کسی و در هر شرایطی" سخن می‌رانیم، به عبارتی تمامی ابعاد آسیب‌زای این مجازات را در نظر گرفته‌ایم. مجازات غیرانسانی اعدام، یک مسأله‌ی مهم سیاسی است، چرا که در بطن آن، دولت‌ها و حکومت‌های اقتدارگرا خود را در چنان وضعیت مسلطی می‌بینند که حتی حق سلب حیات شهروندان را دارند. فارغ از نگاه تفصیلی آسیب‌شناسانه به مسأله‌ی قتل و مجازات آن و قربانی بودن مجرمان، آیا به راستی جمهوری اسلامی از روندهای قضائی عادلانه برخوردار است که بتوان از رئیس دولت و دستگاه قضائی آن، مطالبه‌ی احقاق عدالت داشت؟ سعید مدنی در کتاب درباره‌ی اعدام به خوبی این مسأله را تبیین می‌کند:

"زمینه‌های بسیاری برای ادعای قربانی بودن آن محکومان اعدام وجود دارد. بررسی‌های تجربی گسترده به وضوح کاربرد نابرابر و خودسرانه‌ی حکم اعدام را نشان می‌دهد. مجازات اعدام به شکل نامتناسبی به اعضای اقلیت‌ها و گروه‌های به حاشیه رانده‌شده، از جمله اقلیت‌های نژادی و قومیتی، مذهبی، محلی، کارگران مهاجر، فقرا یا افراد با ناتوانی هوشی و روانی گرایش دارد. برخی افراد به دلیل ویژگی‌های قومی و ملیت و یا به دلیل عدم استطاعت برای برخورداری از وکیل قانونی توانا و باانگیزه، حکم اعدام دریافت می‌کنند."

اکنون مایه‌ی تأسف است که برخی دانشگاهیان، به جای بررسی جامعه‌شناختی و سیاسی رخداد اخیر که منجر به کشته‌شدن یک دانشجو شده است، توأمان با موضع محکم "نه به اعدام"، خواستار قتل و اعدام انسانی دیگر شده‌اند که تنها صورت مسأله‌ی سال‌ها سیاست‌گذاری و حکمرانی خطا و استبدادی جمهوری اسلامی را پاک می‌کنند.

در جامعه‌ای که از منظر اقتصادی، اجتماعی و سیاسی از سوی حکومت، تحت اختناق و سرکوب حداکثری قرار دارد و حاکمیتی تا بُن دندان مسلح و حامی سرسخت کشتار و مرگ در مسند قدرت است، انگشت اتهام باید به سوی متهم و عامل اصلی این بازتولید خشونت یعنی جمهوری اسلامی نشانه رود.

هدف حکومت از اجرای هر حکم اعدامی، مشروعیت‌بخشی به سایر احکام اعدام، خاصه فعالان سیاسی و مدنی، و بازنمایی اقتدار تضعیف‌شده‌ی خود در راستای ارعاب پیشگیرانه‌ی مردم از هرگونه اعتراض علیه خویش است. بنابراین، قربانی اعدام‌ها فقط محکومان نیستند، بلکه تمامی مردم مشمول عواقب سهمگین آن خواهند بود.

گمانه‌زنی‌های بسیاری نیز در خصوص ابعاد این حادثه وجود دارد؛ از جمله اینکه در منطقه‌ی امیرآباد، که خوابگاه‌های دانشجویی و اماکن استراتژیک، به عنوان مثال خانه‌ی امن اطلاعات سپاه و ساختمان انرژی هسته‌ای در آن قرار دارد و در صورت وقوع هرگونه تجمع و یا اعتراضات دانشجویی، نیروهای سرکوبگر امنیتی با اشراف همه‌جانبه و با تمام قوا مردم را سرکوب می‌کنند و فجایع کوی دانشگاه و خیزش ۱۴۰۱ را رقم می‌زنند، چطور از برقراری امنیت عادی آن عاجزند؟ به علاوه، هم‌زمانی این رخداد دلخراش و رپرتاژ عظیم رسانه‌های داخلی برای پوشش آن با برگزاری تجمع دانشگاهیان و فعالان سیاسی در محل سردر دانشگاه تهران در ظهر همان روز و بازداشت وحشیانه همراه با ضرب و شتم ده‌ها نفر از معترضان، از جمله جانبازان و ایثارگران و دانشجویان، که وضعیت و نهاد بازداشت‌کننده‌ی بسیاری از آنان تاکنون نامشخص است، باید مورد تأمل جدی قرار گیرد.

علی‌ای‌حال، با توجه به بیانیه‌های منتشرشده از سوی برخی نهادهای دانشجویی و مطالبه‌ی تسریع در مجازات عاملین قتل، و همچنین صدور فرمان‌های پزشکیان مبنی بر عدم جلوگیری از تجمع در داخل دانشگاه اما خارج‌نشدن اعتراضات از فضای آن و تشکیل کمیته‌ی ویژه‌ی بررسی، به نظر می‌رسد دستگاه امنیتی-قضائی در صدد انحراف جریانات دانشجویی از کارزار "نه به اعدام"، خاصه پس از تأیید حکم اعدام شریفه محمدی، مهدی حسنی و بهروز احسانی، و رد اعاده‌ی دادرسی حکم اعدام پخشان عزیزی، و همچنین کنترل بیش از پیش دانشگاه‌ها و امنیتی‌تر کردن فضای آن با رویکردی پیشگیرانه است.


دادخواهی جنایت را نمی‌توان به پیشگاه جنایتکار برد. ...

ادامه متن را در لینک زیر بخوانید:
https://tavaana.org/motahareh-gonei-nameh/

#مطهره_گونه_ای #بیانیه #نه_به_اعدام #نه_به_جمهوری_اسلامی #زن_زندگی_آزادی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech