آموزشکده توانا
55.6K subscribers
31.9K photos
37.5K videos
2.55K files
19.2K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.iss.one/Tavaana_Admin

📧 : [email protected]
📧 : [email protected]

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
وزیر محترم بهداشت و درمان
جناب آقای دکتر هاشمی

من محمدرضا عالی پیام، #فیلمساز ممنوع کار و #شاعر #طنزپرداز متخلص به #هالو به عنوان #زندانی_سیاسی این #نامه را از #زندان رجایی شهر، بند دو، سالن شش، برای شما می نویسم.

هرچند قبلن نیز طی نامه هایی از شما دعوت کرده بودیم سری به این زندان بزنید و از نزدیک شاهد وضعیت بهداشتی و درمانی و تغذیه ای ما باشید که چه والذاریاتی است. نمی دانم وقت شما ایجاب نکرد، یا زندانیان جزء جمعیت کشور به حساب نمی آیند، یا سلامتی آنها مهم نیست، یا شما وزیر زندانی ها نیستید، یا شاید اصلن نامه های ما به دست شما نرسیده است.

اما این نامه را نه برای توصیف وضعیت بهداشتی زندان، که به عنوان شکایت از مسئولین و کارکنان بیمارستان امام خمینی می نویسم. هرچند امید رسیدگی نمی رود.

در تاریخ ۶ دی ماه من با ۵۸ سال سن که علاوه بر فشار خون و آرتروز، مبتلا به بیماری صرع می باشم، ساعت ۹ صبح دچار حمله ی عصبی و تشنج شدم همبندان مرا به سرعت به درمانگاه زندان رساندند. درآنجا ضمن معاینه از من نوار قلب گرفتند و اعلام نارسایی کامل خون به قلب کردند که پس از وصل یک سرم با آمبولانس به بیمارستان امام خمینی اعزام گردیدم.

هنوز ساعت ۱۲ ظهر نشده بود وارد بیمارستان شدم. روی یک برانکار چرخدار، دستبند به دست و پابند به پا در گوشه ی راهرویی قرارم دادند. جایی که تابلو (اورژانس شماره یک) را در رو به رو می دیدم. تا ساعت هفت و سی دقیقه بعدازظهر یعنی حدود هشت ساعت، نه تنها ویزیت نشدم، حتی یک نفر نیامد اسمم را بپرسد. بگوید زنده ای یا مرده ای. یک گوشی به قلبم بگذارد. فشارم را بگیرد. نبضم را بگیرد. فقط هر چند وقت یکبار یکی از کادر بیمارستان رد می شد و می گفت این را چرا اینجا گذاشتید، راه را بند آورده است. بعد من را از این طرف به آن طرف می بردند. حتی یکبار به قسمتی که پشت پرده ای قرار داشت بردند که خانومی وارد شد و فریاد زد: این را کی آورده اینجا؟ زود ببریدش بیرون.

جناب آقای دکتر هاشمی
در تمام مدت ۸ ساعتی که در بیمارستان بودم از سرما به خود می لرزیدم و یک نفر پیدا نشد که یک پتو روی من بیندازد. این علاوه بر دو ساعتی بود که در آمبولانس لرزیدم. چون موقع حمله ی عصبی دوستان مرا با همان لباس داخل بند به بهداری بردند و لباس مناسب فضای بیرون به تن نداشتم.

لازم است بگویم آمبولانسی که مرا انتقال داد، فاقد هرگونه امکانات اولیه ی پزشکی، حتی اکسیژن بود و به جز مامورین بدرقه، هیچ کادر درمانی همراه ما نبود.

در بیمارستان هیچ کس نگفت تو معده هم داری؟ گرسنه ات نیست؟ از ساعت ۹ صبح که مرا به بهداری بردند تا ۱۰ و نیم شب که به زندان برگشتم، حتی کیک و آب میوه ای را هم که فرزندم خرید، اجازه ی خوردن ندادند. مامورین گفتند: ممنوع است. با احتساب شامی که شب قبل ساعت ۶ بعدازظهر خورده بودم تا ده و نیم شب که بازگشتم، من ۲۸ ساعت و نیم گرسنه بودم.

جناب آقای دکتر هاشمی
سرمی را که ساعت ۱۰ صبح در بهداری زندان به دست من وصل کردند، ساعت ۱۲ تمام شد و هیچ کس نبود که آن را از دستم جدا کند. از هر کسی که رد می شد می پرسیدم: آقا این سرم هشت ساعت است تمام شده.کی از دست من باز می کنه؟ یکی می گفت: پرستار و رد می شد. پرستار می گفت : دکتر باید دستور دهد و رد می شد.

وقتی پسرم در قسمت پذیرش در مقام اعتراض به خانم شیما حیدری گفت: چرا به پدرم رسیدگی نمی کنید؟ آن خانوم که فهمیده بود من سیاسی هستم، گفت: من اصلن نمی دانم سیاست چی هست.

جناب آقای دکتر هاشمی
طبیعی است که کادر بیمارستان امام خمینی ندانند سیاست چیست. اما آیا نمی دانند معنی بیمار اورژانسی چیست؟ نمی دانند نارسایی خون به قلب چیست؟ نمی دانند تشنج یک بیمار مبتلا به صرع چیست؟ اصلن می دانند بیمار چیست؟ قلب چیست؟ مغز چیست؟ فشار خون چیست؟ خون چیست؟

پس از هشت ساعت معطلی و توهین و تحقیر در گوشه ی راهرو، چون فشار دستبند و پابند و سرما و گرسنگی امانم را بریده بود، از مامورین خواس
تم مرا به زندان برگردانند تا لااقل داروهایم را بخورم. چون آنجا اگر از ناراحتی قلب و مغز نمی مردم، حتمن از سرما و گرسنگی تلف می شدم. در نتیجه ساعت هفت و نیم بیمارستان را بدون هیچ گونه اقدامی از پرسنل و پزشکان ترک کردم.

جناب آقای دکتر هاشمی
اگر وضعیت اعزام یک بیمار اورژانسی و رسیدگی در بیمارستان های شما این است، بدین وسیله رسمن درخواست می کنم در صورت بروز هرگونه مشکلی برای من مرا به بیمارستان اعزام نکنند و مسئولیت مرگ من یا هر اتفاق ناگوار دیگری برگردن مسئولین پزشکی کشور و در راس همه خود شما خواهد بود.

این نامه را چون نمی دانستم به چه طریق باید به شما رساند، در صفحه ی فیس بوکم قرار دادم تا شاید یک آشنا آن را به شما برساند.
فایده ای هم دارد؟

والسلام
بااحترام، عالی پیام
@Tavaana_Tavaanatech
نامه سرگشاده محمدرضا عالی پیام (هالو) به قاضی پرونده

قاضی محترم،

حبس خود را کشیدم و آزاد شدم. هرچند معلوم نیست این خلاصی از #زندان تا کی پایدار بماند و کی دوباره به #حبس برگردم. دوستان «هم لباس شما و همدل با من» در بازپرسی و در دادگاه به من گفته بودند: عالی پیام، یک مقام کله گنده پشت پرونده‌ی توست و دستور داده حال تو را بگیرند تا دلش خنک شود. برای همین هم شما چشم خود را بر قانون بستید و پرونده‌ای را که امر به مختومه بود باز کردید و به من حکم زندان دادید. وقتی هم که از اوین مرا به رجایی شهر آوردند، یکی از معاونین زندان، خصوصی به من گفت: دستور داده‌اند تو را به رجایی شهر بفرستند تا حالت را بگیرند.

علی ایحال هرچه بود گذشت. اما لازم می‌دانم مراتب سپاس خود را از شما به خاطر مسایل زیر اعلام کنم:

۱ـ خیلی ها به من لقب سوپاپ اطمینان رژیم داده بودند و می‌گفتند از خودشان است و چرا او را نمی‌گیرند و … ؟ شما مرا از همه‌ی این اتهامات تبرئه کردید.
۲ـ یک سال فرصت کافی و بی دغدغه به من دادید تا بدون گرفتاری‌ها و کارهای روزمره و مهمانی‌ها و وقت تلف کردن‌های بیرون زندان، به کارهای تحقیقاتی نیمه کاره‌ی خودم بپردازم. هرچند به دستور مقامات زندان اجازه‌ی استفاده از #کتابخانه را نداشتم، ولی بودند دوستانی که کتاب‌های مورد نیاز را برایم می‌آوردند.
۳ـ تشکر از شما به خاطر فراهم آوردن فرصتی طلایی برای یک سال زندگی با کسانی که معلول #ظلم و فقر و #بی‌عدالتی جامعه‌ای هستند که شما ساخته‌اید. لمس درد کسانی که مطرود اجتماع شده‌اند، ولی حق زندگی کردن دارند.
۴ـ تشکر از شما به خاطر برقرار کردن ارتباط تنگاتنگ هالو با قشری از جامعه که هیچ گاه با تفکر و #مطالعه انسی نداشته است و انتقال افکار و اندیشه‌ی هالویی به آن‌ها. با خبر شدنشان از این که در بیرون زندان چه می‌گذرد و چه بر سر آن‌ها آمده است و چرا آمده است.
۵ ـ تشکر از شما به خاطر ایجاد فرصتی مغتنم برای تشکیل کلاس‌های عروض و قافیه و آشنایی #زندانیان با #شعر و فرهنگ و ادب و از همه مهم‌تر، توان بیان درد خود به زبان شعر. حضور هالو در این زندان بیش از سی #شاعر معترض تحویل شما داد. همه که اعدام نمی‌شوند. نیمی از این ها پس از سال‌ها حبس به جامعه بازمی‌گردند. کما این که در زمان محکومیت خود من، بسیاری از این هنرجو ها آزاد شدند.
۶ ـ تشکر از شما به خاطر عوض کردن رنگ و مزه و احساس اشعار من، شعرهایی که در زندان سروده شد و پخش گردید را با اشعار قبلم مقایسه کنید. آیا فکر کردید با زندانی شدن هالو دهانش بسته می‌شود؟ خیر، اشعارش صیقلی شد و واقع بینانه‌تر. چون من بخشی از جامعه را که زندانیان عادی و غیر سیاسی باشند را تا به حال به این خوبی درک نکرده بودم.
۷ ـ جناب آقای قاضی، در زندان شنیدم که شاعران دیگری را هم دستگیر و روانه‌ی زندان کرده‌اید. از این بابت هم از شما ممنونم. چون همان طور که زمین از حجت خدا خالی نمی‌ماند، زندان نیز نباید از شاعران دگر اندیش خالی بماند.
۸ ـ جناب آقای قاضی، شما همراه هالو، اشعار هالو را وارد این زندان کردید. کسی هالو را نمی‌شناخت، ولی الان که شما دارید این نامه را می‌خوانید، دفترچه دفترچه اشعار هالو دارد رونویس می‌شود و خیلی از آن‌ها را از بر شده‌اند. باز اشتباه کردید.
۹ ـ آقای قاضی، من یک آدم فرهنگی بودم. سرم به فیلمسازیم بود و وقتی ممنوع کار شدم، به شعر. شما از من یک آدم سیاسی ساختید. بسیاری از فعالان سیاسی را فقط نامشان را شنیده بودم. ولی چه در این زندان و چه در اوین فرصت کافی برای آشنایی نزدیک با آن‌ها، نشست و برخاست و تبادل افکار فراهم آوردید. این اشتباهتان محشر کبرا بود.

خلاصه خواستید حالم را بگیرید، ولی ندانسته حال دادید. حتا عدم استفاده از باشگاه و کتابخانه و سالن سینما و بخش فرهنگی و مرخصی و عفو عمومی و عفو مشروط و راه براه محرومیت از ملاقات حضوری و این‌ها هم حالم را نگرفت. دمم گرم. نوروز باستانی بر شما هم مبارک.

از چنین فرصتی که ساخته‌ای
من که بردم، ولی تو باخته‌ای
من اگر پیرم و به زنجیرم
تو شدی خط خطی و من شیرم
از قضا یا قدر هر آن چه که بود
تو ضرر کرده ای و هالو سود
جان من مثل دفعه‌ی ماضی
باز هم اشتباه کن قاضی
باز هم جان استر و یابو
حال گیری کنید از #هالو

محمدرضا عالی پیام (هالو)
@Tavaana_TavaanaTech
شعری از #محمدرضا_عالی_پیام ( #هالو) در مورد دعای تحویل #سال_نو

هر چه خواندیم اول هر سال
حول احوالنا به احسن حال

حالمان به نشد که هر ساله
گاومان زاده است گوساله

تا به امید توست می‌دانیم
که به این حال و روز می‌مانیم

چون چنین است ای خدای ودود
از تو خواهیم با تمام وجود

حال ما را به خویش وابگذار
خود بدانیم و حال زار و نزار

سر به راهیم یا اگر اوباش
کار با کارمان نداشته باش

گیوه را ور کشیم و دل بدهیم
دست در دست یکدگر بنهیم

لای چرخ زمانه چوب کنیم
خودمان حال خویش خوب کنیم

@Tavaana_TavaanaTech
#محمدرضا_عالی‌پیام (هالو) در این ویدئو کوتاه که پس از #آزادی این شاعر #طنزپرداز از زندان است می‌گوید در سه چهار ماه اول حبس خود نمی‌توانسته است شعر طنز بگوید و گمان داشت چشمه طنزش خشکیده تا این‌که آهسته‌آهسته توانست شعر طنز بگوید.

ایشان می‌گوید اولین #شعر طنزی که توانست در #زندان بگوید این چند بیت بود:

مردمان نجیب ایرانی
هر زمانی شدید زندانی
در اوین یا اگر رجایی‌شهر
توی تهران و یا هر استانی
با دو تا چشم خویش می‌بینید
برق مجانی آب مجانی

محمد رضا عالی پیام - #هالو

@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#شاعر #طنزپرداز محمدرضا عالی‌پیام (هالو) در این ویدئوی کوتاه توصیه‌‌ای به حسن #روحانی، رئیس‌جمهور ِ جمهوری اسلامی ایران دارد: #ریلکس
#هالو

@Tavaana_TavaanaTech
زندان #رجایی‌شهر به روایت #هالو (ویدئو)
بدو بدو که نوبر بهاره
هالو بازم یه شعر تازه داره
می‌گم بیا سیاستُ ولش کن
ببر تو باغچه و زیر گِلِش کن
جایی که من می‌گم رجایی‌شهره
من شنیدم خدام با این‌جا قهره
این‌جا همه منتظر قصاصن
هیچ‌کی امیدی نداره اساسا
شعر جدیدی از محمدرضا عالی‌پیام (هالو)
محمد رضا عالی پیام - هالو
#تفکیک_جرایم
شعر جدید عالی پیام توصیف وضعیت زندان رجایی شهر و عدم رعایت قانون تفکیک جرایم است و بسیار تکان دهنده است.

در جلسه چهارم و پنجم دوره حقوق زندانیان که توسط آموزشکده توانا برگزار شد به اصل تفکیک جرایم پرداخته شده است.
فایل های این دوره در آدرس زیر قابل دستیابی هستند.
https://goo.gl/NRsmGo


@Tavaana_TavaanaTech
شعر «دروغ» را محمدرضا #عالی‌پیام (هالو) زمانی سرود که در #زندان بود:

روز و شب می‌بارد از هر سوی سیل‌آسا دروغ
بر تو و بر من دروغ و بر شما و ما دروغ

این دروغ و آن دروغ و آن دروغ و این دروغ
این طرف یا آن طرف، این جا دروغ، آن جا دروغ

زیر یا بالا چه فرقی می کند، بالا و زیر
هم از این پایین دروغ و هم از آن بالا دروغ

نه یکی دو تّا، نه ده تا بیست تا پنجاه تا
صبح و شب سهمیه دارد هر کسی صدها دروغ

روز خانم با دروغش پیش برده کار خویش
در عوض تحویل می‌گیرد شب از آقا دروغ

مثل هر کار بد دیگر که تکراری شود
اولش باشد قبیح و آخرش زیبا دروغ

بچه‌ها از بچگی درس دروغ آموختن
از برادر، خواهر و از مادر و بابا دروغ

زنگ درس راستی در مدرسه تعطیل شد
در دبستان و دبیرستان و دانشگاه دروغ

چون که در تاریخ خوانده هی دروغ اندر دروغ
در نتیجه می‌نویسد متن انشا را دروغ

آنچه را چشمت ندید اما برایت گفته‌اند
شک کن و با خود بگو گوشم شنید، اما دروغ

هر چه می‌گویند: از قول مقامات شریف
روزنامه جای خود دارد، صدا سیما دروغ

آن چه را دیروز گفتندش، کنون تکذیب شد
پس بدان اخبار امروزی شود فردا، دروغ

شیخ گفت: آن کس دروغی گفت، دشمن با خداست
این زمان – استغفرالله - شیخ سر تا پا دروغ

ملت مظلوم ما تا چند باید بشنوند
از منِ شاعر دروغ و از توی ملا، دروغ

در شبی سرد از سر تنهایی‌اش هالو سرود
کنج زندان این غزل را که ردیفش با دروغ

محمد رضا عالی پیام - #هالو

برای موضوع #دروغ دیدن این ویدئو نیز سودمند است:
https://goo.gl/FymcUZ

@Tavaana_TavaanaTech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
روزه خوری حلال
شعری ازمحمدرضا عالی پیام(هالو)

...مال مردم همه از ریز و درشت
دانه دانه بخوری یا با مشت
هیچ اشکال ندارد اخوی
بخور آن قدر که تا سیر شوی
بعد از آن مال صغیر است و یتیم
چه ببلعیم، چه آن را بجویم
بعد هم مثل ابو شیخ الدین
خوردن دشت دراندشت زمین
موشک و تانک بگیری بخوری
وام از بانک بگیری بخوری
وام بی ضامن و بی استاندارد
رقمش فوق هزاران ملیارد
پنج و شش یا دو سه تا حداقل
کشتی نفتی و انواع دکل
کمپلت را بتپانش در حلق
یک قلپ آب ... نه ... خون این خلق
روی آن سر بکش و قورت بده
بعد هی هارت بده هورت بده
همه این ها که توی معده رود
مبطل روزه‌ی مومن نشود
هر که ماخذ طلبید از تو بگو
دفتر فقه جناب #هالو

@Tavaana_TavaanaTech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
برنامه غذایی #هالو
شعر طنزی از محمدرضا #عالی‌پیام (هالو)

در زمستان فرنی می چسبد
آش دوغ سبلان باید خورد
به و ازگیل و انار و انگور
همه در فصل خزان باید خورد
ماه مرداد پنیر و سبزی
یا که خربوزه و نان باید خورد
فرودین ماه که وقت عیش است
باده با ماهرخان باید خورد
قیمه در ماه محرم خوب است
با ولع سینه زنان باید خورد
شله زرد و سمنو ماه صفر
روزه را در رمضان باید خورد

@Tavaana_TavaanaTech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
مردمان نجیب ایرانی
هر زمانی شدید زندانی
در اوین یا اگر رجایی شهر
توی تهران و یا هر استانی
با دو تا چشم خویش می‌بینید
برق مجانی آب مجانی

عالی پیام (هالو)

goo.gl/r4lzGK

مطالب مرتبط:

مطالب مرتبط:
زندان در ایران: جایی که نه خدا هست نه قانون
https://bit.ly/2j0rDrL
حقوق زندانی
https://bit.ly/1XC6UrO
حقوق زندانیان
https://bit.ly/2fayaO8

https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
محمدرضا عالی‌پیام؛ «هالو»ی هنر ایران
goo.gl/300779

«محمدرضا عالی‌پیام»، هنرمند و شاعر طنزپرداز منتقد در بیستم خرداد ۱۳۳۶ در جنوب تهران در خانواده‌ای مذهبی به دنیا آمد. دیپلم ریاضی گرفت و در رشته گرافیک دانشکده هنرهای زیبا در دانشگاه تهران تحصیل کرد، اما بیشتر فعالیتش را به حوزه سینما معطوف کرد. او عضو کانون فیلم‎نامه‌نویسان سینمای ایران، عضو شورای مرکزی و دبیر انجمن تهیه کنندگان مستقل سینمای ایران، انجمن صنفی شرکت‌های تبلیغاتی و مدیر عامل مؤسسه «مینا فیلم» و مدیر مسئول مؤسسه تبلیغاتی «دایره مینا» است.

فعالیت‌های فرهنگی و هنری

از آنجا که عالی‌پیام در دانشگاه رشته گرافیک خوانده بود قبل از انقلاب اسلامی در «انتشارات قلم» طرح جلد می‌زد. در همان سال‌ها در چند فیلم نیز بازی کرد و چندین فیلم کوتاه نیز ساخت. نخستین فعالیت سینمایی او بازی در فیلم «جنگ اطهر» در سال ۱۳۵۶ به کارگردانی «محمدعلی نجفی» بود. پس از انقلاب نیز فعالیتش در حوزه سینما را با کارگردانی، فیلمنامه‌نویسی، تهیه‌کنندگی، سرمایه‌گذاری و بازیگری ادامه داد. این فعالیت سینمایی ادامه داشت تا اینکه در سال ۱۳۷۶ و در پی یک بازداشت، ممنوع کار شد. اما با این حال در سال ۱۳۸۰موفق شد پس از دوندگی‌های بسیار، مجوز ساخت فیلم «موشو» را بگیرد، تا اینکه در جریان گرفتن پروانه نمایش به او اعلام کردند که اساسا «ممنوع فرهنگ» است. به عبارتی او از هرگونه کار فرهنگی منع شده بود. فیلم موشو نیز اجازه اکران نگرفت.

با وجود سابقه و فعالیت‌های سینمایی عالیپ‌یام، بیش از هر چیزی او را با شعرهایش می‌شناسند. شعرهایی که در میان معترضان به حکومت جمهوری اسلامی هواخواهان بسیار دارد. لحن صمیمی اشعار او موجب شده است مردم عادی نیز با اشعار او بیشتر دمخور باشند. خصوصا که اشعار عالی‌پیام اعتراض را با طنز در می‌آمیزد و همین موجب جذابیت بیشتر اشعار او می‌شود. عالی‌پیام در شعر تخلص «هالو» را برای خود برگزید. به گفته خودش وقتی در سال ۷۶ به او اعلام کردند دیگر نمی‌تواند در حوزه سینما فعالیت کند، تمرکزش را بر روی شعر گذاشت. اگرچه پیش از آن نیز شعر می‌گفت و با روزنامه «خط خطی» همکاری داشت. از او کتاب «افاضات هالو» به چاپ رسید اما کمی پس از انتشار، این کتاب از کتابفروشی‌ها جمع آوری شد.

https://tavaana.org/fa/MohammadrezaAalipayam

https://t.iss.one/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شعر آتش به اختیاران

محمد رضا عالی پیام #هالو
تهدید عالی پیام به حذف فیزیکی؟
منبع: کانال هالو:
mrhalloo

درباره هالو:
https://tavaana.org/fa/MohammadrezaAalipayam

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#دختر_آبی

دختر آبی آسمانی شد
بشنو از راز دختر آبی
بلبلی زیر گوش گل می‌خواند
رمز اعجاز دختر آبی
ناله‌ی پرشرار مرغ سحر
شد هم آواز دختر آبی
زهره با چنگ آسمانی خود
ساز بر ساز دختر آبی
شهرزاد هزار و یک شب هم
قصه پرداز دختر آبی
قصه‌ای تازه دارد از مرگ
زندگی‌ساز دختر آبی
گرچه آبی ست، بال او سرخ است
بال پرواز دختر آبی
دفتر ظلم پاره از سُمّ
اسب تکتاز دختر آبی
برجک جهل را فرو انداخت
موشک انداز دختر آبی
بس خجالت به مردها داده
روح لجباز دختر آبی

از شب تیره روز می‌زاید
آن سحر رفت، صبح می‌آید
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پشیمانی

محمدرضا عالی‌پیام این شعر را به خانواده‌ی بختیاری و بختیاری‌ها تقدیم کرده است.

از آن روزی که دادم رای آری
فقط شرمندگی و شرمساری
از آن چه گفتم و کردم پشیمان
نبوده حاصلش جز بدبیاری
نبوده حاصلش جز آه مردم
تورم، فقر، بی‌کاری، نداری
شکم‌های تهی از نان خالی
غم و اندوه و ماتم، اشک و زاری
هر آن چه نخبه در خانه نشسته
و یا از آب و خاک خود فراری
امور ملک دست اهل منبر
شیوخ روضه‌خوان، مداح و قاری
خجالت می‌کشم از روی مردم
ازین گندآفرینی، گندکاری
خجل از مام ستار بهشتی
خجل از خون پویا بختیاری

#محمد_رضا_عالی_پیام #هالو

منبع: فیسبوک محمدرضا عالی‌پیام

@Tavaana_TavaanaTech