💬دستاوردی دیگر از دولت #روسوفیل !
✍سعید مالکی
💬گفتند #رضاشاه به دستور انگلیس اجازه استفاده از قوای مسلح را هنگام حمله روس به کشور پیدا نکرد.
اینکه اجنبی درامور داخلی کشور دخالت کندودستور بدهد و شاه مملکت اطاعت کند،بزرگترین ننگ است.
اکنون که عالیجناب #پوتین اجازه نمیدهد از #منابع_گاز خودمان برداشت کنیم،چه کسی را شماتت کنیم.
✍سعید کوشافر
#تحلیل_زمانه
🌍 @TahlilZamane
✍سعید مالکی
💬گفتند #رضاشاه به دستور انگلیس اجازه استفاده از قوای مسلح را هنگام حمله روس به کشور پیدا نکرد.
اینکه اجنبی درامور داخلی کشور دخالت کندودستور بدهد و شاه مملکت اطاعت کند،بزرگترین ننگ است.
اکنون که عالیجناب #پوتین اجازه نمیدهد از #منابع_گاز خودمان برداشت کنیم،چه کسی را شماتت کنیم.
✍سعید کوشافر
#تحلیل_زمانه
🌍 @TahlilZamane
💬سند جالب توجه نام #بادکوبه و ۳۳ بار نام ایران و صفر بار نام آذربایجان! در متن اصلی عهدنامه گلستان ۱۸۱۳م!
ولی باکو و #پانترک ها مدعیند:
۱- بادکوبه نام جعلی است!
۲- کشور (خیالی) آذربایجان، با گلستان و #ترکمانچای، بین روس و فارس تقسیم شد!
۳- نام ایران، اختراع #رضاشاه در ۱۹۳۵ م است!
❌سند محکم تاریخی، پاسخ به تجزیه طلبانی که مدعیند در متن های تاریخی «ممالک ایران» یعنی ایران چندپاره!
درحالی که واژه ممالک به معنای «کشور»به کار می رفته، برای ایران روسیه و عثمانی!
▫️فصل چهارم #ترکمانچای:
« از نقطه سر حد ممالک عثمانی که از خط مستقیم به قله کوه آغری کوچک أقرب است…»
✍مهرداد میر
#تحلیل_زمانه
🌍 @TahlilZamane
ولی باکو و #پانترک ها مدعیند:
۱- بادکوبه نام جعلی است!
۲- کشور (خیالی) آذربایجان، با گلستان و #ترکمانچای، بین روس و فارس تقسیم شد!
۳- نام ایران، اختراع #رضاشاه در ۱۹۳۵ م است!
❌سند محکم تاریخی، پاسخ به تجزیه طلبانی که مدعیند در متن های تاریخی «ممالک ایران» یعنی ایران چندپاره!
درحالی که واژه ممالک به معنای «کشور»به کار می رفته، برای ایران روسیه و عثمانی!
▫️فصل چهارم #ترکمانچای:
« از نقطه سر حد ممالک عثمانی که از خط مستقیم به قله کوه آغری کوچک أقرب است…»
✍مهرداد میر
#تحلیل_زمانه
🌍 @TahlilZamane
خنجر دوباره روسیه به #تمامیت_ارضی ایران!، تکمیل خفگی ژئوپلیتیک ایران در قفقاز پس از ۱۰۳ سال!
زاخارووا سخنگوی وزارت خارجه روسیه: بحث ما #زنگزور است
روس ها باپیمان قارص۱۹۲۱م(چهارسال پیش از پادشاهی رضاشاه)،#قره_سو و ایغدیر اشغالی ایران را بخشیدند به ترکیه، گفتند #رضاشاه بخشید!
عبرت این که روسیه حیله گر، به رغم این تعهد فصل اول قراردادایران و شوروی ۲۶ فوریه ۱۹۲۱:
«تمام معاهدات را که دولت تزاری روسیه حقوق ایران را تضییع مینمود ملغی اعلان مینماید»، نه تنها #ترکمانچای را لغو نکرد بلکه هشت ماه بعد با پیمان قارص۱۹۲۱ دو شهر ایرانی ترکمانچای را به ترک ها بخشید!
#تحلیل_زمانه
🌍 @TahlilZamane
زاخارووا سخنگوی وزارت خارجه روسیه: بحث ما #زنگزور است
روس ها باپیمان قارص۱۹۲۱م(چهارسال پیش از پادشاهی رضاشاه)،#قره_سو و ایغدیر اشغالی ایران را بخشیدند به ترکیه، گفتند #رضاشاه بخشید!
عبرت این که روسیه حیله گر، به رغم این تعهد فصل اول قراردادایران و شوروی ۲۶ فوریه ۱۹۲۱:
«تمام معاهدات را که دولت تزاری روسیه حقوق ایران را تضییع مینمود ملغی اعلان مینماید»، نه تنها #ترکمانچای را لغو نکرد بلکه هشت ماه بعد با پیمان قارص۱۹۲۱ دو شهر ایرانی ترکمانچای را به ترک ها بخشید!
#تحلیل_زمانه
🌍 @TahlilZamane
🔴این #مرسدس_بنز_500k مدل ۱۹۳۴ بنا به روایتی هدیه #هیتلر به #رضاشاه بوده، فقط دو عدد از آن باقی مانده و جزو گرانقیمت ترین و ارزشمندترین خودروهای حال حاضر در جهان است و در موزه خودروهای تاریخی تهران نگهداری میشود.
مراقب باشید توسط #شهرداری_تهران به بهانه تمام شدن تاریخ مصرف سر از حراجی های #دبی در نیاورد!
#علیرضا_زاکانی
#تحلیل_زمانه
🌍 @TahlilZamane
مراقب باشید توسط #شهرداری_تهران به بهانه تمام شدن تاریخ مصرف سر از حراجی های #دبی در نیاورد!
#علیرضا_زاکانی
#تحلیل_زمانه
🌍 @TahlilZamane
❇️ بنیان اصلی فکر پنجاهوهفتی
❇️ در اثبات این که انقلاب پنجاه و هفت، اصالتا ماهیت چپ داشت!
از حدود دو قرن پیش که حوزۀ علمیۀ نجف (در شکل جدیدش) با ظهور افرادی چون شیخ مرتضی انصاری و آخوند خراسانی به راه افتاد، و از حدود یک قرن پیش که حوزۀ علمیۀ قم را شیخ عبدالکریم حائری یزدی تأسیس کرد و افرادی چون آیتالله حسین بروجردی در آن به تربیت عالمان دینی پرداختند، در میان دهها آیتالله صاحبرساله، حتی یک نفر هم معتقد به فعالیتهای انقلابی و برقراری حکومت نبود و نشد.
اقلیت جوان و میانسالی از این قوم که به این ایدهها رو کردند، بخش مهمی از عقاید و انگیزههای خود را از محافل روشنفکری چپگرا اخذ و اقتباس کرده بودند؛ چنانکه یکی از آنان، از ماجرای دیدار خود با آلاحمد و خواندن کتاب غربزدگی خبر داد؛ و دیگری در خطابههای خود، از علی شریعتی با عنوان «بهقول آن محقق بزرگ» نقل قول میآورد. نیز اینان با محافلی چون کنفدراسیون دانشجویان ایرانی خارج از کشور، و حتی با گروههایی چون مجاهدین ارتباط داشتند.
مهمتر و کلیتر از این موارد اینکه: اقلیت مزبور، اغلب درسهای حوزه را خوانده و نخوانده، از آن فاصله گرفته؛ و با آموزههای انقلابی در سطح منطقه و حتی جهان، و فکر و فضای سیاسی مسلط آن دوره انس گرفته، و در فرایند تولید نوعی سوسیالیسم مشارکت میکردند. سوسیالیسمی که تلاش میشد با بهره گیری از اسطورههای آیینی مذهبی، زیر نامهای عدالتخواهی، ظلمستیزی، درافتادن با طاغوت و استکبار و نظایر اینها، پشتوانههایی برای آن دستوپا شود. بهعبارتی: کمتر کسی ابتدا به ساکن در ادبیات آیینی مذهبی به برابری و مبارزه و انقلاب و ... برخورده بود. عموماً ابتدا در فرهنگ سیاسی مارکسیستی زمانه با این مفاهیم آشنا شده، و سپس بسا به دلایل تاکتیکی، به تطبیق آن با آیین رو کردند.
روحانیت سنتی علاقهای نداشت که دم و دستگاه مسجد و محراب و منبر خود را همچون یک شبکۀ سازمانی در اختیار اقلیت آخوند سیاسی (یا بهتعبیری سیاسیِ ملبسشده به لباس آخوندی) قرار دهد که هر کدام دیگری را خارج از صراط مستقیم میدانست. ولی با گسترش ناگهانی عقاید انقلابی در میان مردم - خصوصاً جوانان - اینان پشتوانهای پیدا کردند و روحانیتِ سنتیِ نامعتقد به انقلاب و انقلابیگری را، تقریباً به زور، از مساجد بیرون راندند یا ساکت کردند و خود بر امور مسلط شدند. مساجد، مرکز انقلاب نبودند؛ بلکه به وسیله جوانان انقلابی و اقلیت کوچک طلاب سیاسی تسخیر شدند. بخش مهمی از روحانیت سنتی، حتی پس از ۵۷ هم با آن چندان از در آشتی در نیامد و کموبیش حاشیهنشین شد؛ ولی بخشی هم این روایت جدید از آیین را همچون یک واقعیت پذیرفت و حتی کوشید از نمد آن، کلاهی هم برای سر خود بسازد.
اشتباه نکنید. در پی تکرار آن توضیح نیستم که: «دو روایت از آیین هست: یکی بد و دیگری خوب.» هرگز! آیین هرچه بود، بود؛ اما نسبتی با انقلابيگری، تشکیل حکومت، ضدیت با امپریالیسم، و وحدت با روسیه و چین نداشت.
شیخ مرتضی انصاری، ولایت سیاسی را انکار کرد. آخوند خراسانی وجود فقها در مجلس شورا را پذیرفت؛ ولی دادن حق وتو به آنان را ناروا دانست. سید ابوالحسن اصفهانی (رییس حوزۀ نجف) دستور داد نواب صفوی را از عراق سوار ماشین کرده و در مرز ایران پیاده کنند. شیخ عبدالکریم حائری در خصوص رفتار تند #رضاشاه در قم (در برخورد با یک معمم) فتوا داد حرام است کسی کلمهای راجع به آن صحبت کند. سید حسین بروجردی امر کرد نواب و یارانش را به زخم چوب از فیضیه بیرون انداختند؛ و با دربار ارتباطی مسالمتآمیز داشت. سید ابوالقاسم خویی (مرجع شیعه) برای شاه انگشتر متبرک فرستاد. با توجه به اینموارد، به گمانم سخت نیست پذیرفتن این که: «از چنین نهادی، انقلاب و حکومت دینی بیرون نمیآمد.»
مهدی بازرگان پس از برکناری گفت: «چهل سال ما اسبی را زین کردیم؛ ولی فلان و فلان نرسيده، پریدند روی آن و تاختند.» راست میگفت؛ الا اینکه زین و یراق کردن آن اسب، کمتر بر عهدۀ افرادی چون او بود. زینکننده اصلی، چپهایی بودند که دائم او را از جهت «به قدر کافی انقلابی نبودن» طعن و لعن میکردند؛ از جمله دانشجویان چپ مذهبی که برای جلو زدن در چپ بودن (نسبت به چپهای لامذهب) سفارت آمریکا را اشغال کردند.
مهمترین دانشگاه فنی ایران به نام یک چریک چپگرای مذهبی است (دانشگاه شریف). در تهران، دو اتوبان به نام نواب صفوی و فداییان اسلام وجود دارد و حتی خیابانهایی به نام پاتریس لومومبا (مبارز چپگرای افریقایی) و سیمون بولیوار (انقلابی ضداستعمار امریکای جنوبی) وجود دارد؛ ولی خیابانی به نام هیچیک از مراجع شیعی که گفتیم، در تهران نیست.
این موارد، گویای چیزی در خصوص ماهیت اصالتاً چپ ۵۷ نیست؟
✍️ مرتضی مردیها
#تحلیل_زمانه
🌍 @TahlilZamane
❇️ در اثبات این که انقلاب پنجاه و هفت، اصالتا ماهیت چپ داشت!
از حدود دو قرن پیش که حوزۀ علمیۀ نجف (در شکل جدیدش) با ظهور افرادی چون شیخ مرتضی انصاری و آخوند خراسانی به راه افتاد، و از حدود یک قرن پیش که حوزۀ علمیۀ قم را شیخ عبدالکریم حائری یزدی تأسیس کرد و افرادی چون آیتالله حسین بروجردی در آن به تربیت عالمان دینی پرداختند، در میان دهها آیتالله صاحبرساله، حتی یک نفر هم معتقد به فعالیتهای انقلابی و برقراری حکومت نبود و نشد.
اقلیت جوان و میانسالی از این قوم که به این ایدهها رو کردند، بخش مهمی از عقاید و انگیزههای خود را از محافل روشنفکری چپگرا اخذ و اقتباس کرده بودند؛ چنانکه یکی از آنان، از ماجرای دیدار خود با آلاحمد و خواندن کتاب غربزدگی خبر داد؛ و دیگری در خطابههای خود، از علی شریعتی با عنوان «بهقول آن محقق بزرگ» نقل قول میآورد. نیز اینان با محافلی چون کنفدراسیون دانشجویان ایرانی خارج از کشور، و حتی با گروههایی چون مجاهدین ارتباط داشتند.
مهمتر و کلیتر از این موارد اینکه: اقلیت مزبور، اغلب درسهای حوزه را خوانده و نخوانده، از آن فاصله گرفته؛ و با آموزههای انقلابی در سطح منطقه و حتی جهان، و فکر و فضای سیاسی مسلط آن دوره انس گرفته، و در فرایند تولید نوعی سوسیالیسم مشارکت میکردند. سوسیالیسمی که تلاش میشد با بهره گیری از اسطورههای آیینی مذهبی، زیر نامهای عدالتخواهی، ظلمستیزی، درافتادن با طاغوت و استکبار و نظایر اینها، پشتوانههایی برای آن دستوپا شود. بهعبارتی: کمتر کسی ابتدا به ساکن در ادبیات آیینی مذهبی به برابری و مبارزه و انقلاب و ... برخورده بود. عموماً ابتدا در فرهنگ سیاسی مارکسیستی زمانه با این مفاهیم آشنا شده، و سپس بسا به دلایل تاکتیکی، به تطبیق آن با آیین رو کردند.
روحانیت سنتی علاقهای نداشت که دم و دستگاه مسجد و محراب و منبر خود را همچون یک شبکۀ سازمانی در اختیار اقلیت آخوند سیاسی (یا بهتعبیری سیاسیِ ملبسشده به لباس آخوندی) قرار دهد که هر کدام دیگری را خارج از صراط مستقیم میدانست. ولی با گسترش ناگهانی عقاید انقلابی در میان مردم - خصوصاً جوانان - اینان پشتوانهای پیدا کردند و روحانیتِ سنتیِ نامعتقد به انقلاب و انقلابیگری را، تقریباً به زور، از مساجد بیرون راندند یا ساکت کردند و خود بر امور مسلط شدند. مساجد، مرکز انقلاب نبودند؛ بلکه به وسیله جوانان انقلابی و اقلیت کوچک طلاب سیاسی تسخیر شدند. بخش مهمی از روحانیت سنتی، حتی پس از ۵۷ هم با آن چندان از در آشتی در نیامد و کموبیش حاشیهنشین شد؛ ولی بخشی هم این روایت جدید از آیین را همچون یک واقعیت پذیرفت و حتی کوشید از نمد آن، کلاهی هم برای سر خود بسازد.
اشتباه نکنید. در پی تکرار آن توضیح نیستم که: «دو روایت از آیین هست: یکی بد و دیگری خوب.» هرگز! آیین هرچه بود، بود؛ اما نسبتی با انقلابيگری، تشکیل حکومت، ضدیت با امپریالیسم، و وحدت با روسیه و چین نداشت.
شیخ مرتضی انصاری، ولایت سیاسی را انکار کرد. آخوند خراسانی وجود فقها در مجلس شورا را پذیرفت؛ ولی دادن حق وتو به آنان را ناروا دانست. سید ابوالحسن اصفهانی (رییس حوزۀ نجف) دستور داد نواب صفوی را از عراق سوار ماشین کرده و در مرز ایران پیاده کنند. شیخ عبدالکریم حائری در خصوص رفتار تند #رضاشاه در قم (در برخورد با یک معمم) فتوا داد حرام است کسی کلمهای راجع به آن صحبت کند. سید حسین بروجردی امر کرد نواب و یارانش را به زخم چوب از فیضیه بیرون انداختند؛ و با دربار ارتباطی مسالمتآمیز داشت. سید ابوالقاسم خویی (مرجع شیعه) برای شاه انگشتر متبرک فرستاد. با توجه به اینموارد، به گمانم سخت نیست پذیرفتن این که: «از چنین نهادی، انقلاب و حکومت دینی بیرون نمیآمد.»
مهدی بازرگان پس از برکناری گفت: «چهل سال ما اسبی را زین کردیم؛ ولی فلان و فلان نرسيده، پریدند روی آن و تاختند.» راست میگفت؛ الا اینکه زین و یراق کردن آن اسب، کمتر بر عهدۀ افرادی چون او بود. زینکننده اصلی، چپهایی بودند که دائم او را از جهت «به قدر کافی انقلابی نبودن» طعن و لعن میکردند؛ از جمله دانشجویان چپ مذهبی که برای جلو زدن در چپ بودن (نسبت به چپهای لامذهب) سفارت آمریکا را اشغال کردند.
مهمترین دانشگاه فنی ایران به نام یک چریک چپگرای مذهبی است (دانشگاه شریف). در تهران، دو اتوبان به نام نواب صفوی و فداییان اسلام وجود دارد و حتی خیابانهایی به نام پاتریس لومومبا (مبارز چپگرای افریقایی) و سیمون بولیوار (انقلابی ضداستعمار امریکای جنوبی) وجود دارد؛ ولی خیابانی به نام هیچیک از مراجع شیعی که گفتیم، در تهران نیست.
این موارد، گویای چیزی در خصوص ماهیت اصالتاً چپ ۵۷ نیست؟
✍️ مرتضی مردیها
#تحلیل_زمانه
🌍 @TahlilZamane