🔴 دیدار با فعالان مدنی سردشت

" کمپین مهربانیهای کوچک " نام کنشی مدنی است که از دل سردشت سرسبز و سخاوتمند برآمده است.
ترویج مهربانی ترجمان ساده رسالتی است که این دسته از فعالان مدنی سردشتی برای خود قائلند.
گروهی تلگرامی تشکیل می شود و اعضا همدیگر را در روایت مهربانیهای کوچک خود سهیم می کنند.
یکی از دانه دادن به پرندگان در روزی برفی می گوید، دیگری داستان کمک به مسافری در راه مانده را تعریف می کند و دیگرانی هم ماجرای کمک به کولبران در آن شب سرد و ظلمانی را تعریف می کنند.
بدون شک فکر بکری است که کسی بیاید برای تبلیغ مودت و محبت از شبکه تلگرام استفاده کند، آنهم در زمانه ای که خشونتهای فکری و فعلی و کلامی، جایی برای عشق و مهرورزی باقی نگذاشته است.
این دوستان استفاده بهینه از تلگرام را به این کمپین محدود نکرده اند.
گروه تریبون همدلی کار دیگرشان است که در ماههای گذشته نمونه ای موفق و البته معتبر از تضارب و تعاطی اندیشه و مساله شناسی درست شده است.
بدون اینکه از آسیبهای معمول و ملازم اینگونه فعالیتها در فضای مجازی سهم چندانی ببرد.
من چند بار مهمان این تریبون شده و هر دفعه از نظم و آراستگی و تعهد گردانندگانش به برساختن یک گفتگوی آزاد و مدنی حظ برده ام.
اگر دولت احمدی نژاد به واژگانی چون مهرورزی خیانت نکرده بود، دوست داشتم بگویم کار این گروه از فعالان سردشتی مهرورزی است.
ایده نامیدن سردشت بنام شهر صلح و آشتی هم از دل اینگونه فعالیتها و از بطن جامعه مدنی آن روییده است.
دیشب مدیران تریبون همدلی و نیز سفیر و ایده پرداز کمپین مهربانیهای کوچک با چراغی از مهربانی بر من وارد شدند.
بهانه دیدار اهدای لوح تقدیری به بنده بود که خود را البته شایسته آن نمی دانستم.
گفتم و بدون هیچ تواضع از جنس تکبری هم گفتم که این ماییم که باید از مهربانانی چون شما با قلم و قدم قدردانی کنیم.
تقدیر از شبکه های اجتماعی هم که جای خود دارد. بدون تلگرام نه امکان این همدلیها وجود داشت و نه اساسا زمینه آشنایی یاران جامعه مدنی اینگونه فراهم می شد.
اتفاقا یکی از حاضران در اینباره نکته ای نغز گفت، بازتاب ملی و جهانی مرگ کولبران بسیار بیشتر از بمباران شیمیایی سردشت بعنوان نخستین حمله شیمیایی از این دست در تاریخ بود!
این نکته ای است که ضرورت استفاده درست و هدفمند از شبکه های اجتماعی و امکانات و ظرفیتهای بیکران آنها را گوشزد می کند.
دوستان سردشتی بیگمان در این زمینه پیشتاز و آموزنده بوده اند.

https://t.iss.one/kurdname1

‍ 🌹کمپین مهربانی های کوچک🌹
#نمونه_ ۱۸۱
رئوف آذری،ایده پرداز و مدیرکمپین
@Raoufazari
--- #اسفند_ماه_۹۵🔸(یادی ۲باره)

🌹یادی مجدد از مهربانی بزرگ🌹

نیمه بهمن ۹۵ بود که گزارشی از بزرگ مهربان #پرستاری در همین کمپین نگاشتیم و #مهربانی_بزرگ ایشان را پاس داشتیم.

امروز خسته و کوفته از سفر که بازگشتم در اولین حضورم در فضای مجازی با پیام یک عزیز مهربان همواره در بستربیماری خوابیده مواجه شدم که چنین نگاشته بود:
" کاک رئوف گیان امروز بیماریم وارد سال چهارم شد😭

امروز دقیقا روزی است که مهربانی #پرستار_دلسوزم کاک #رحمت_عباسپور در حق این حقیر وارد سال سوم شد.

پارسال در #بهمن_ماه منعکس کننده #مهربانی این بزرگوار در #کمپین بودید.

دوست داشتم امسال نیز با #تراوش_قلم _زیبای تان از طرف ما متتی زیبا و درخور این مهربانی بزرگ تقدیم کمپین و کاک رحمت نمایید..."

ایشان اضافه کرده بودند:

" #کاک_رحمت هنوز هم میاد هرروز سِرُم و #آمپول #تزریق_می کند هرروز #مهربان_تر و #خوش_روتر از دیروز!🌹

ازسال ۱۳۹۰تا حال ۸ مرتبه جراحی و۶۴ مرتبه #شیمی_درمانی و #پرتو_درمانی شده ام که کاک رحمت از زمان شروع مهربانی شان تا این تاریخ #۶۰۰_سرم و حدود #۲۴۰۰_آمپول تزریق کرده اند..."🌹👏🌹

وی همچنین خطاب به اعضای کمپین مهربانی های کوچک هم نگاشته بودند:

"مراتب تشکر خویش از بزرگواران کمپین و خاصه شخص شما ومردم سردشت وکاک رحمت دارم."
در نهایت؛ التماس دعای خیر نیز کرده بودند:

"التماس #دعای_خیر دارم.
برایم دعا کنید سایر #مراحل_درمانی و #شیمی_درمانی را هم به #سلامتی تمام کنم."

حال من بودم و متنی سراسر احساس و شعور و وفا🌹

🍏احساس دَین در قبال یک مهربانی بزرگ
🍏شعور درک مهربانی

🍏وفای به مهربانی مهربانان

چه می توانستم بنگارم، جز اینکه بنویسم:

🕕عمر در گذر ثانیه ها، رو به نقصان دارد!
خوشا آنکه قدر این ثانیه داند و نغمه خویش، خوش خواند و رود🌹

و چه خوش صدا #نغمه_سرایی کرده است، آن #مهربان_پرستار_سردشتی که #سه_سال پی در پی بدون هیچ چشمداشتی، همچنان سرِوقت، طمعِ #تخصص را پیش پای #دل، قربانی کرده و می کند تا روز به روز بر وسعت #قلب_مهربان شان فزاید👏

اوست آن که؛
#قدر_لحظه_ها داند و #توشه از #آمپول و #تزریق فراهم آورد نه امروز بلکه #بازپسین_روزش را...

سپاس چند و چندباره مهربان_پرستار_سردشتی #رحمت_عباسپور عزیز و همه آن #مهربانان_سردشتی را اعم از دست بر جیب های سخاوت و ملبس به لباس فرشتگان را 🌹🌹🌹

و اما یک نکته آن بیمار همواره در بستر خوابیده نیز؛
بدان که مردان بزرگ تاریخ، همواره رنج و سختی درازدامن متقبل و متحمل شده اند و لختی ننالیده اند!
ننال و ببال که شاید خداوند رگه هایی از بزرگی در جمع خانوادگی تان، سراغ دارد و ما و شما هنوز نمی دانیم...
باش چون گذشته مقاوم که خلقت در #کبد_و_رنج، خود حکمت ها دارد...

سپاس تحمل درد #مهربان_بیمار سقزی سردشت نشین، #فریدون_محمدزاده عزیز، آن بزرگ #قاری و #حافظ_قرآن و خانواده اش را...

دعا می کنیم خداوند مهرورز، مهربانی مهربان رحمت عزیز را، مرهم همیشگی درد درازدامن تان گرداند...
🌹🌹🌹

#کمپین_مهربانی_های_کوچک
#رئوف_آذری
#مهربان_پرستار
#رحمت_عباسپور
-----
شما نیز به جمع ما بپیوندید تا مهربانی های تان را ماندگار کنید👇
https://t.iss.one/joinchat/AAAAADwcjLGWfyVvmh8gEw

اینهم گزارش پارسالی از آن مهربانی👇☝

#کمپین مهربانی های کوچک
#نمونه ی ۷۲
#رئوف آذری
@Raoufazari
ایده پرداز و مدیر کمپین
------------ (۱۵ بهمن۹۴)

چندی پیش درخدمت جمعی از خیرین، عیادتی داشتیم از یک قاری بزرگوار سقزی که اینک برسفره ی مهر سردشتی ها اما متأسفانه پنجه در پنجه ی بیماری صعب العلاج سرطان مغزاستخوان ایام می گذرانند!

لختی درجمع خانوادگی شان نشستیم با تنها دخترکوچولوی شان"اسماء" همبازی شدیم و...

کاک "فریدون محمدزاده" ی عزیز از قاریان بزرگوار منطقه ای بودند که علی رغم همکاری با ادارات،نهادها و مؤسسات در برگزاری مراسمات و تقبل آغازگری برنامه ها با کلام وحی و صوت دل انگیزشان، متأسفانه متناسب با داشته های شان مورد اقبال و توجه واقع نشدند!

خود و خانم شان در دانشگاه پیام نور سردشت مشغول به تحصیل بودند که بیماری ای مزمن هر دوی شان را چون اختاپوسی دربرگرفت و متأسفانه هر دو با تنها دخترنازشان، خانه نشین شدند و اگر الطاف مهربانان نبود، شاید سرنوشت شان شوم می بود!

اما اینک مهربانی های کوچک و بزرگ مهربانان،قلب های آنان را می نوازند و گاه و بیگاه عزیزانی درمحفل خانوادگی شان همدلی را هجی می کنند...

یکی از مهربانان که مهرورزی اش را مدت مدیدی است در کف نیاز خانواده مهربان فریدون نهاده و الحق و الانصاف اقیانوس دلانه و با همت بی مثال، بیمارنوازی کرده اند،پرستاری است سردشتی که طبق اظهارنظر مهربان فریدون، چنین بزرگوارانه و داوطلبانه مهربانی بزرگ شان را نثار کرده اند:

"کاک رحمت عباسپور، دوسال واندی است در سخت ترین شرایط کاری و حتی بعضا" نصف شب و در روزهای سرد ویخبندان و گرمای تابستان بدون هیچ چشم داشتی مهربانانه دربالین بنده حقیر حاضر شده و حدود هزار آمپول و300سرم تزریق کرده است."
واقعا وقتی مهرورزی برخی مهربانان رامقایسه می کنیم با آنهایی که ذاتا" وظایف شان پرستاری از دیگران است و گاه اهمال می ورزند!، زبانت قاصر از مدح شان و قلمت ناتوان از وصف شان و چشمانت نابینا در برابر جمال سیمای مهروزشان می شود!
در مورد حجم و میزان مهرورزی مهربان پرستار"رحمت عباسپور" عزیز،همبن بس که فریدون وار بگوییم و بنویسیم:

"این است الگو و نمونه ی بارز مهربانی"💐👏🌹🌺🌸🌷
هزاران درودشان باد و نمونه شان بسیار بسیار...
امید که وزارت بهداشت،درمان و آموزش پزشکی تمهیدی اتخاذ فرمایند که مهربان پرستار"رحمت عباسپور" عزیز در روز پرستار، چون "اسوه ی مهربانی"معرفی شده و مورد تجلیل قرار گیرند...
-----
https://telegram.me/joinchat/Ahy1TDwcjLFq-xK87MhCOQ
به ما بپیوندید تا با سرسوزن امید،به جراحی جهانشهر بپردازیم وغده ی نامهربانی ها(دروغ،تظاهر،خشم،تجاوز،ترور،قتل و کشتار،غم و اندوه و...) را بیرون کشیم و بذر مهربانی در دل آن بکاریم🌹👏

کاشت دانه بلوط توسط مردم دوست دار طبيعت ،روستای شیخ مزار در دل کوه برای حيات بخشى به فضای سبز زيستگاه خود👏

اورميه كلوپ✔️
✅ @UrmiyeClub

درودشان باد💐

پارک بانوان ایرانشهر با طعم کتاب و مهربانی.
شاد بخوانید و شاد بنوازید سرود زندگی را کودکان سرزمینم.
جمعه ۶ اسفند ۹۵

بازارچه غذا به نفع کودکان بی بضاعت.
ایرانشهرجمعه ۶ اسفند ۹۵.
مهرتان پاینده مهربانان.

درود بر مهربان کریم زایی عزیز
مهربانی ها در ایرانشهر چادر زده اند و من شهادت می دهم که ایرانشهر امروز با ایرانشهر دیروز(سال ۹۰) فاصله ها دارد ...

«« شغلی شریف اما مهجور
از زندگی پاک خادم غسالخانه »»
مدت ها بود که منتظر فرصتی بودم تا دیداری داشته باشم با افرادی که کارشان کمی ترسناک است.
غسالخانه و خادم آن نمونه بارزی از این شغل هاست.عاقبت همه مان از زیر دستشان میگذریم و آخرین ملاقات را قبل از وداع کامل با دنیا، با آنها خواهیم داشت.
بر خیلی هایمان تصور اینکه یکساعت جای این افراد باشیم هم سخت است.
بر آن شدم تا راهسپار منزلشان شوم و پای صحبت‌های کسی بنشینم که آخرین دیدار و سرکارمان با او خواهد افتاد دیر زود دارد اما سوخت و سوز ندارد!!!
به سراغ "کاک آیت رسولی"خادم غسالخانه حاجی ابراهیم جوانرود رفتم که آخرین میزبان دنیای ما هستند و جسم بی جانمان را مهیای سفر می کند که برگشتی در آن نیست!!!
به پاس احترام و زحمات و مشقت کار کاک آیت رسولی که تمام شبانه روز با معلولیت جسمی که دارد در خدمت و خدمتگزاری صادقانه به مردم می باشد به همراه دوستان بزرگوار؛
کاک محمد فرزین
(رئیس بهزیستی)
کاک ناصر وکیلی و مهندس سالار عبدالرحمان
(اعضای شورای شهر جوانرود)
کاک ادریس خسروی زاده
(فعال فرهنگی و هنری)
به دیدارش رفتیم تا قدردان زحمات طاقت فرسای ایشان و خانواده محترمشان نسبت به اموات جوانرود و حومه تقدیر نموده باشیم.

درود بر مهربان مرادی عزیز و دیکر مهربانان همراه و نیز آن بزرگ مهربان نیز🌹🌹🌹

استاد بزرگوارم آقای آذری عالیقدر بینهایت سپاسگزارم علی رغم خستگی و رنج سفر منعکس کننده این مهربانی بزرگ بودین واقعا خودم ناتوان از نوشتن این مهربانی وزبانم قاصر از تشکر از مهربان برادر وپرستار دلسوزم کاک رحمت عباسپور بود سپاس فراوان از شما وکاک رحمت و تمام مهربانان کمپین و مردم سردشت خونگرم که همیشه در شرایط سخت بیماری در کنارم هستند از خداوند متعال خواستارم ثواب این مهربانی شمارا جنات النعیم قرار دهد ان شاءالله از همگی شما گرامیان برای شفای عاجل تمامی بیماران و بنده خاضعانه التماس دعای خیر دارم 🌹🌹🌹🌹🌸🌸

مهربان فریدون عزیز
مهربانی های بسیاری در نوبت بودند ولی در نگاشتن این یکی فقط به خاطر قلب مهربان شما و کاک رحمت، درنگ جایز ندیدم🌹

درود بر مهربان #عباسپور و درود بر قلم رنگین و مهربانی #استادآذری بزرگوار🌹از ایزد منان طلب شفای عاجل برای مهربان کاک #فریدون_محمدزاده خواستاریم🌹

سلام. خیلی ممنون از لطف همه دوستان. واقعیتش من اینکارو واسه مطرح شدن نکردم و فقط هدفم انسانیت و کمک به هم نوع و اگه ان شالله قبول باشه رضایت خدا بوده. من هر کاری کردم برحسب وظیفه ی انسانی بوده که روی دوش هر پرستار و یا اساسا هر انسانی گذاشته شده. حالا هم خدای بزرگ به بنده حقیر توفیق خدمت به هم نوع رو داده که 1000 مرتبه خدا را شاکرم. باز هم از لطف و محبت همه دوستان تشکر می کنم❤️❤️❤️

مهربان رحمت عزیز، امثال تان تکثیر باد و هوشیاری و رعایت حال وجدان در ادای مسئولیت، عادت هر روز و هر لحظه تان باد🌹

یک سال و نیم قبل از ترک کشور، یکی از دوستان عزیزم که مهندس عمران بود گفت که می خواهد یک مجتمع آپارتمانی بسازد و از دوستانش خواست که اگر می خواهند در این مجموعه سرمایه گذاری کنند. آپارتمان مختصری که در آن زندگی می کردیم را فروختیم و با پولش، در آن مجتمع یک واحد ۸۵ متری را پیش خرید کردیم. رابطه مان به گونه ای بود که وقتی پول (تمام دار و ندارمان) را به این دوست دادم، حتی به فکر گرفتن رسید از او نبودم. یک سال گذشت. خانه را ساخت. به من زنگ زد و گفت مجتمع را ساخته و بیشتر از پیش بینی اولیه خود سود کرده و خودش را (اخلاقا) موظف می داند به جای واحد ۸۵ متری، یک واحد ۱۰۶ (صدو شش) متری به من بدهد! و بعد همین کار را کرد. باورتان نمی شود؟ ماجرایی که روایت کردم، عین حقیقت بود. اسم آن دوست هم، مهندس وحید میرزاده، عضو شورای فعالان ملی-مذهبی بود که ۵ سال پیش در چنین روزی، بر اثر ابتلا به سرطان ریه درگذشت. خدا رحمتش کند.

هر کسی در این دنیا سرمایه ای دارد. سرمایه بنده، برخورداری از نعمت نزدیکان و دوستانی درجه یک بوده که از آنها، جز خوبی به یاد ندارم. از اکثرشان مدت هاست به خاطر نبودن در ایران دور بوده ام، و بعضی شان مانند آقا وحید هم از دنیا رفته اند. اما نه تنها هیچ کدامشان هیچ وقت به اصطلاح سرم کلاه نگذاشته اند، که از بسیاری از آنها خاطراتی استثنایی دارم که شاید -در این دوره و زمانه- برای خیلی ها باور نکردنی باشد. بنده هنوز به آدم ها و به انسانیت خوش بینم. دست خودم نیست.