بنیاد توسعه صلح و مهربانی های کوچک
457 subscribers
2.03K photos
689 videos
173 files
2.29K links
عزم کرده ایم با موهبت #مهربانی و #صلح بر هژمونیِ ناصلحی در جهانشهر پایان دهیم.

مٲموریت ما:
#نشاء_بذر_مهربانی و #پرورش_جوانه_صلح

#Together_For_Peace
--------
Spread Of Peace & Small Kindness Foundation

لینک ارتباطی:
@Raouf_Azari
Download Telegram
کتاب واقعیت یا Fact Fulness
اثر هانس رزلینگ.

کتاب «واقعیت: ده دلیل برای اینکه درباره‌ی جهان اشتباه فکر می‌کنیم و چرا رویدادهای جهان از آن‌چه به‌نظر می‌رسند، بهترند» در سال ۲۰۱۸ منتشر شده و نویسنده‌ی آن هانس رزلینگ است.

تصور شما از جهان اطرافتان چیست؟ آیا فکر می‌کنید به‌مرور زمان دنیا جای بهتری شده است یا نه؟ در کتاب واقعیت، می‌توانید واقعیت‌ها را آن‌گونه که هست، درک کنید.

در طول سال‌هایی که انسان روی کره‌ی زمین زیسته، امید به زندگی افزایش یافته است، کودکان کمتری می‌میرند و تلفات انسانی ناشی از بلایای طبیعی کاهش پیدا کرده است. اگر باور این نتایج برایتان سخت است، یا از نگاه شما زمین در طول زمان به‌جای بدتری برای زندگی تبدیل شده است، بهتر است کتاب واقعیت را حتما بخوانید تا متوجه شوید که این صرفا حس منفی و دراماتیک شما است، نه واقعیت موجود.

هانس رزلینگ که دانش‌آموخته و پروفسور در رشته‌ی بهداشت جهانی است، در کتاب واقعیت، اشتباه اکثریت انسان‌ها را در مورد واقعیت‌های جهان برملا می‌کند. او سخنرانی تد خود در مورد مطالب این کتاب را، با این مطلب آغاز می‌کند که برخلاف تصور، دانشجویانش در مورد واقعیت‌های جهان بسیار کم (حتی کمتر از شامپانزه‌ها) می‌دانند. 

واقعیت چیست؟

واقعیت، چیزی است که آمارها و نتایج مطالعات و بررسی‌ها نشان می‌دهند، نه فکر و احساسی که ما ناشی از دیدن بدی‌ها و مشکلات جهان داریم. واقعیت مفهومی است که پشت اعداد پنهان شده و نیاز داریم که از دل داده‌ها این واقعیت پنهان را بیرون بکشیم.

غرایز دراماتیک ما

هانس رزلینگ در کتاب واقعیت، نتایجی را که حاصل سال‌ها تلاش در زمینه‌ی تدریس جهان‌بینی مبتنی بر واقعیت و شنیدن چگونگی تفسیر اشتباه افراد از واقعیت‌ها است، با خواننده به اشتراک می‌گذارد.
اکثر افراد جنگ و خشونت و بلایای طبیعی و فساد را می‌بینند و حسی از بدترشدن مسائل به آن‌ها دست می‌دهد. تصور می‌کنند که ثروتمندان ثروتمندتر و فقرا فقیرتر می‌شوند و به‌زودی با اتمام منابع روبه‌رو می‌شویم. این جهان‌بینی پر از استرس و به‌نوعی دراماتیک دیدن جهان است. حتی افرادی که به آخرین اخبار درست و اطلاعات دسترسی دارند، باز هم دچار این نگاه دراماتیک می‌شوند.
اما هانس رزلینگ این نوع نگاه را ناشی از غرایز ما و خطای شناختی که ایجاد می‌کنند، می‌داند. اگر به واقعیتی که آمار و ارقام و بررسی‌ها نشان می‌دهند مراجعه کنیم، می‌بینیم که اکثریت جمعیت دنیا در جایی در میانه‌ی مقیاس درآمدی جهان زندگی می‌کنند. دخترانشان به مدرسه می‌روند و واکسینه می‌شوند. به‌عنوان یک قاعده‌ی کلی، جهان در حال بهترشدن است. اگرچه چالش‌های بسیاری وجود دارد، اما این یک نگاه مبتنی بر واقعیت است.

نقش رسانه در تحریف واقعیت

حتی اگر رسانه‌ها نسبت به درستی و صحت اطلاعاتی که منعکس می‌کنند، تعهد کامل داشته باشند، همواره اخباری را اعلام می‌کنند که اغلب منفی هستند. هیچ‌گاه در مورد اخبار خوبی که در جهان اتفاق می‌افتد، چیزی نمی‌گویند. همین مسئله باعث می‌شود مردمی که آن‌ها را می‌بینند و می‌شنوند، حس کنند جهان هر روز در حال بدتر شدن است. 

در پایان کتاب، داستان نوشتن کتاب واقعیت از زبان آنا و اولا رزلینگ به‌گونه‌ای جذاب و خواندنی توضیح داده شده است. آن‌ها از بیماری هانس می‌گویند که باعث لغو تمام سخنرانی‌هایش در سال آخر زندگی‌اش شد. این تغییر ناراحت‌کننده در زندگی هانس با یک چیز قابل تحمل شد: یک کتاب. آن‌ها توضیح می‌دهند که این کتاب حاصل تمام تلاش‌ها و تحقیقات هانس رزلینگ در طول زندگی حرفه‌ای‌اش با همراهی این دونفر است.
@dotDE
منبع : کانال دکتر سهند بهنام @dotDE

باز نشر : پویش #خانه_تکانی_فرهنگی
@KhaneTekaniFarhangi
بنیاد توسعه صلح و مهربانی های کوچک
Video
‍ ‍🗝بنیاد توسعه صلح و مهربانی های کوچک 🔒
🌷🖊 نمونه ٤٠١ 🔏
#رئوف_آذری
@Raoufazari
---------نگارش #دیماه ٩٨

🌷تجليل صلح سازان🌷

در طول سال هاي فعاليت در حوزه صلح و مهرباني، بسيار در پي علم و دانش پايه اي صلح ويلان بودم و جز چنداثر محدود از جمله "جنگ و صلح تولستوي" و... نيافتم!

جست و جوي اينترنتي ام مرا به چند وبسايت و كانال در شبكه هاي اجتماعي با محوريت صلح لينك داد كه يك از كمش، كانال انجمن علمي مطالعات صلح بود و همان موجد حضورم در اولين همايش سالانه آن انجمن در سال ٩٧ شد!
در آن همايش، علي رغم برخي كاستي ها و نقص ها، بر اراده توليد دانش صلح توسط مديران و متخصصان همراه آن انجمن وقوف يافتم تا جايي كه از صفر تا صد همايش را همراه شده و نكته ها از خرمن معرفت بزرگان برداشت كردم..
از آن زمان تا اين تاريخ كه همايش دوم را پيش رو داشتيم، مرتب پيج و كانال انجمن را رصد كرده ام و الحق و الانصاف متفاوت از بسياري تريبون داران به نام صلح شان يافته ام..
در همايش دوم كه محوريت علوم اجتماعيي و رابطه اش با صلح، اولويت غالبي داشت، بستر مناسبي خلق شد تا بسياري از مفاهيم مغفول اين حوزه از جمله تطور مفهوم صلح در بستر زمان جغرافياي ملي، صلح سازها و بسياري دانش روز صلح مورد امعان نظر قرار گيرد و بابي ارزشمند حول فعاليت هاي صلح محور خلق شود.
امروزه كه متأسفانه فضاي سياسي،اقتصادي، فرهنگي،اجتماعي،حاكميتي و حتي مدني و بيش از همه زيست محيطي كشورمان به ويژه و خاورميانه به صورت عام آلوده نشان مي دهد نيازمند اراده هايي از جنس تغييريم!
شك هم نداريم كه پروژه تغيير از #دانش استارت مي خورد و به #بينش، #رفتار_فردي و #رفتار_گروهي مي انجامد و در اين سير نيز،به ويژه در اين شرايط، بيش از هر مقوله اي به #صلح و صلح سازي محتاجيم.
چه خوبست قدر و قيمت كنشگراني كه ستون هاي تغييرمثبت را پايه گذاري مي كنند،بدانيم كه يك از كم اين شايستگان، مجموعه تلاشگران انجمن مطالعات علمي صلح اند و بنياد ما نيز بر مبناي فهم به گاه اين تلاش و شايستگي، تنديس سپاس را در اثناي همايش سالانه آن انجمن در سومين روز از ديماه ٩٨تقديم دكترمجتبي مقصودي،رييس هيات مديره آن انجمن نمود تا شايد يك از بسيار تلاش شان را ارج نهاده باشيم...
توفيق شان مستدام باد🌹❤️🌹


🌷👏
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#مهرباني_هاي_كوچك
#رئوف_آذری
#پروژه_تغيير
#صلح_سازي
#دانش_صلح
#انجمن_علمي_مطالعات_صلح
#همايش_صلح_و_علوم_اجتماعي

@Sopskf

@ipsan

اینستا
https://www.instagram.com/p/B6s2uDYFAEK/?igshid=1hf4tbp5xcx8c
🌀 در آینه وجدان نگاه کن

اگر روزی به آینه گفتی: من روشنفکرم، من روزنامه نگارم، من تحلیلگرم، من سیاست ورزم، من مفسرم، من منتقدم، من مدافع حقوق بشرم، من طرفدار آزادی بیانم، من کنشگر اجتماعی ام ...
و شادمانم که ایران درگیر جنگ و آشوب بشود؛ لختی مهلت بده، بگذار آینه هم چیزی بگوید.
آینه می گوید تو راست می گویی که هر کدام از اینهایی یا همه اش هستی اما بگذار حقیقت را آینه بگوید:

تو انسان نیستی!

✍️#عرفان_نظرآهاری
Forwarded from رخداد تازه (مصطفی مهرآیین) (Mostafa Mehraeen)
در جامعه ما چه می گذرد؟
1) هانا آرنت در قطعه ای در کتاب «انقلاب مجارستان:مقاومت مردمی علیه توتالیتاریسم» می نویسد:« همه تجربیات ما از مناسبات توتالیتری حاکی از آن است که برای حکومت مطلقه هنگامی که کاملاً سوار بر کار است، تجربه واقعیت های عملی به مراتب خطرناک تر از کشش طبیعی انسان به آزادی است». او این نکته را در اشاره به رمانی از دودینتسو با عنوان «نه فقط از نان خالی» طرح می کند. آرنت معتقد است رمان دودینتسو دارای عنصری از طغیان و عصیان است،اما این عصیان از جنس عصیان های روشنفکری و به خاطر آزادی نیست. این عصیان بیشتر به خاطر وقوف بر حقیقت امور بوده است تا برای آزادی. دودینتسو در این رمان تجربه ای را از زمان جنگ جهانی دوم نقل می کند. او که همواره شنیده است شوروی بهترین هواپیماها را دارد در سنگر نشسته است و شاهد یک درگیری میان هواپیماهای آلمانی و روسی است که در آن هواپیماهای آلمانی با وجود تعداد اندکشان بر هواپیماهای روسی پیروز می شوند:« چیزی در درون من در هم شکست،زیرا تا آن زمان هرگز جز آنکه هواپیماهای ما سریعترین و بهترین هواپیماهای دنیا هستند چیزی نشنیده بودم». به باور آرنت، دودینتسو در اینجا به ما نشان می دهد که چگونه «یک تخیل توتالیتر زیر فشار واقعیت ها در هم می شکند و تجربه برخورد با واقعیت دیگر به وسیله حقیقت تاریخی استدلال های حزبی جایگزین نمی شود». آرنت در ادامه در تحلیل انقلاب مجارستان معتقد است ملت مجارستان در سطح تمامی طبقات سنی خود می دانست که در «دروغ و دغل» زندگی می کند و یکصدا و هم آواز در تمام بیانیه های خود خواستار چیزی شد که حتی روشنفکران با فراست روسی هم در خواب نمی دیدند و آن «آزادی در تفکر» بود.
۲) جامعه سالم جامعه ای است که در آن فاصله میان واقعیت با روایت زبانی از واقعیت آن گونه نباشد که واقعیت را تبدیل به یک امر مبهم و نادیدنی کند و روایت از واقعیت را تبدیل به یک روایت تخیلی دروغین نماید. جامعه ما از این منظر جامعه ای ناسالم است. واقعیت ها را آنقدر ندیدیم و به آن ها بی اعتنایی کردیم که اکنون بر ما آوار شده اند و روایت خود از جهان و زندگی را آنقدر در فاصله از واقعیت قرار دادیم که هم واقعیت موجود را ندیدیم و هم قادر به خلق واقعیتی تازه مبتنی بر روایت خود نشدیم مگر آنکه به خشونت متوسل شویم. ما همه در ندیدن واقعیت مقصریم،اعم از مردم و نظام سیاسی. ما همه در ساختن یک روایت تخیلی از زندگی مقصریم، اعم از مردم و نظام سیاسی. اکنون هر دو به میزانی هم واقعیت را بیشتر می بینیم و هم به تخیلی و دور از واقعیت بودن روایت خود از واقعیت آگاهیم. اما فشار واقعیت بر هر دوی ما چنان افزون شده هست که دیگر قادر به همکاری با یکدیگر نیستیم و به خون هم تشنه ایم که واقعیت های مرگ آفرین از همه سو ما را احاطه کرده اند. هر دو، هم مردم و هم نظام سیاسی، خود را بر لبه پرتگاه قرار داده اند. تنها یک راه نجات وجود دارد. هم مردم و هم نظام سیاسی در توافقی ناگفته(که ما اصولا در وضعیت فحش و فحش کاری هستیم که گفتگو را منتفی ساخته است) و بی اعتنا به آنچه تاکنون بر خود و زندگی خود روا داشته ایم سعی در کاستن خطرهای موجود در زندگی خود کنیم و با ایمان به واقعیت، واقعیت را تا جای ممکن در دستان خود کنترل کنیم و گرنه نابودی ما قطعی است.
https://t.iss.one/mostafamehraeen
Forwarded from عکس نگار
⚫️ من عروسک هایم را کفن می کردم

یادت هست چقدر می گفتم: «نه، نه، نه
نه به جنگ»

و تو به من می گفتی: «تو‌ می ترسی از جنگ چون همه کودکی ات را دنبال تابوت شهدا دویده ای. می ترسی از جنگ چون عمویت رفت روی مین. می ترسی چون در پناهگاه بزرگ شده ای و توی گوشت هنوز صدای ممتد آژیر قرمز است.»

تو‌ به من می گفتی : « تو از جنگ می ترسی چون می رفتی پشت غسالخانه آهار و به عارف می گفتی از دیوار برو بالا و از آن دریچه کوچک نگاه کن و بگو شهید چه شکلی است.
و عارف می گفت: شهید سر ندارد، شهید دست ندارد، شهید پا ندارد.»

تو‌ می گفتی که من می ترسم از جنگ چون عروسک هایم را کفن می کردم و در باغچه خاک می کردم و شب جمعه ها فاتحه می خواندم برایشان.

تو می گفتی که من از جنگ می ترسم چون کودکی ام در جنگ کشته شد، نوجوانی ام هم.

نه عزیزم، نه...

من از جنگ می ترسم چون جنگ سواد ندارد؛ چون شناسنامه آدم ها را نمی خواند، دفتر مشق بچه ها را نمی خواند. قباله ازدواج نو عروسان را نمی خواند. مدرک دانشگاهی تحصیل‌کردگان را نمی خواند.

من از جنگ می ترسم چون جنگ کور است؛ جوانی پسران را نمی بیند، زیبایی دخترکان را نمی بیند، فردای کودکان را نمی بیند، آرزوهای انسان را نمی بیند، رویاها و دلتنگی ها و حسرت ها را نمی بیند.

من از جنگ می ترسم چون جنگ ادب ندارد، پایش را می گذارد روی خانه ها، روی شهرها، روی آدم ها، روی قلب ها و عشق ها و تمناها...

من از جنگ می ترسم چون وقتی می خواهد قربانی بگیرد از قربانیانش اسمشان را نمی پرسد، رسمشان را نمی پرسد، حال و احوالشان را نمی پرسد، درد دل هایشان را نمی پرسد.

من از جنگ می ترسم چون آشنا و غریب سرش نمی شود، خوب و بد سرش نمی شود.دیندار و بی دین نمی شناسد، پیر و جوان نمی شناسد، باسواد و بی سواد نمی شناسد، فقیر و غنی نمی شناسد، تر و خشک را نمی شناسد؛ پایش به هر جا که برسد همه را می سوزاند.

من از جنگ می ترسم چون هر لباسی که بپوشد، هر نقابی که بزند، هر شعاری که بدهد، باز هم جنگ است و جنگ را از هر طرف که بنویسی گنج نخواهد شد، رنج خواهد شد.
من از جنگ می ترسم چون جنگ از همه انتقام می گیرد، از همه.


من از جنگ می ترسم، چون جنگ مگر چیست جز همین که ما در آنیم...

✍️#عرفان_نظرآهاری
◾️@erfannazarahari
Moammaye Shah
سالار عقیلی
ایران ...
اگر دل تو را شکستند
تورا به بند کینه بستند
چه عاشقان بی نشانی
که پای درد تو نشستند....
ترانه ای بی نظیر و ماندگار از سالار عقیلی
#فایل_صوتی
@modiriran
‍ این چه غریزه‌ای است که انسان را به انسان کُشتن وامی‌دارد، بی‌کمترین شرم؟ شلیک گلوله در جنگ باشد یا دستور ترور... جانی پر می‌کشد و بازمانده‌ای در غم می‌سوزد!

کدام مانیفستیْ برای جانِ کارگری در معدن، معترضی به فقر در خیابان، دانشجویی در هواپیما و آن‌کس که قهرمانش را بدرقه می‌کند و از هجوم جمعیت می‌میرد، ارزش متفاوتی قائل است؟

در روزگاری که گوش‌ها و چشم‌های افرادِ چسبیده به ثروت و صندلی، یکسره از کار افتاده است، نهادهای مدنی را باید بیش از پیش سرپا و نیرومند نگاه داشت.

احساس «مسئوليت» و انجامِ آن را انتظارداشتن از مدیران، این روزها بیش از هر زمانِ دیگری یک شوخی بی‌مزه به نظر می رسد. هرآنچه اُمید می نامیمَش، از دلِ تلخی‌ها و دردهای همین اکنون برخواهد خواست؛ اگر کنار نکشیم، از گفت‌وگو نهراسیم و به جای مرده باد/ زنده باد، در کوچک‌ترین کنش‌های روزمره‌مان، «صلح» را پاس بداریم.

🏴🏴🏴
مؤسسه رحمان، جان باختن جمع کثیری از هموطنان را طی ماه‌های اخیر دردمندانه تسلیت می‌گوید
________
نقل از #مؤسسه_رحمان

بازنشر:
#بنياد_توسعه_صلح_و_مهرباني

@sopskf
در جهنم وارونگي،نيلوفر مرداب باشيم!
#رئوف_آذري

دنيا كه آمديم،دقيقا" جايي پرت مان كردند كه خاورميانه نام داشت!

در اين جغرافيا فقط هم عصران نگارنده، حدود نيم قرن عمر كرده ايم و در اين فاصله، آنچه با گوشت و پوست و استخوان لمس و تجربه كرده و با چشم ديده و با ذهن تحليل كرده ايم، مصداقي به تمام معنا از #جهنم_وارونگي_كاركردي بوده است!

آب كه مايه حيات بوده، چنان خروشيده كه سيلي سَيلش، جغرافياي گلستان،مازندران،لرستان،خوزستان،هرمزگان،بوشهر،سيستان و بلوچستان و ... را عزادار كرده است!

آتش كه عامل گرمابخش و روشنابخش بوده، چنان هيمه اش سنگين شده كه زاگرس و بلوط ها، پلاسكو و سانچي مان را در دل طبيعت و اقيانوس آبي زغال كرده است!

باد كه به درازناي تاريخ، فاعل بارآوري و گرده افشاني بوده است، بر گُرده يل سيستان و خونين شهر خوزستان مان، گيوتين شده و خرده ريزه ريزگردهاي وجود را تا چشمان گربه جغرافيا پيش رانده است!

خاك كه سرچشمه وجود بوده، رؤياي بهشت قيامتي مان را در زلزله بم و كرمانشاه و آذربايجان و رودبار و ... زير و رو نموده و در بهشت زهرا، تعبير كرده و سهم مان را جز گورخوابي روا نداشته است!

برف كه نمادي از سپيدي و زايندگي بوده، بلاي جان مان شده و برادر برادر كولبر در خود فرو بلعيده است!

آسمان كه با ستارگان درخشانش، آرامش شب هاي تارمان بوده، كرور كرور هواپيما وفرهيخته را از آغوش امن خود فراري داده و در دل مصيبت رها كرده است!

جاده كه قرار بود ما را بهم برساند،براي ابد ما را از هم مي گيرد
تفنگ و پدافند و سرباز كه بنا بود امنيت ما را پاسداري كنند، به سوي خودمان شليك مي كنند!
شاه كليد و رسانه كه بنا بود،گشاينده قفل مشكلات و شفافيت باشند، در انفعال و بي خبري، اسلحه اي براي تهديد قدرت رأي جمهور شدند
واژگاني چون شايستگي، تعهد و تخصص و امثالهم معناي وابستگي،تملق و تعصب به ذهن متبادر كردند!

و با كمال تأسف اين ليست بلندبالا،غيرمنصفانه همچنان ادامه دارد اما قرار نيست كه ما دست روي دست بگذاريم و #همرنگ_جماعت شويم!

نياز است كوزه حصر در جغرافياي درد،غم و #وارونگي، بشكنيم و رها از سرسپردگي به شرايط نابسامان، دست بر دكمه پدافند دفاعي بفشاريم و باانتخاب درست هدف،خود را از مرداب تسليم شرايط و انفعال برهانيم!

بايد كه چون #نيلوفر_مرداب، خوب،زيبا،شاد و قوي، از مرداب شرايط،سربرافراشت و با تزريق #اميد_به_ديگر_دوستي و صفابخشي به جغرافياي زيست، صلح و به ويژه در شرايط امروزي سيلاب در شرق و جنوب شرق كشورمان، دل به #تپاكي،همدلي و وفاق ملي گرايش داد و با كلامي،قلمي،قدمي، درهمي، دردي كاست..
🌹❤️🌹
#بنياد_توسعه_صلح_و_مهرباني
#مهرباني_هاي_كوچك
#سيل
#تپاكي
#نيلوفر_مرداب_باشيم

@sopskf
___
https://www.instagram.com/p/B7P0Zk_lRAC/?igshid=6k52yg6eqhyu
بنیاد توسعه صلح و مهربانی های کوچک
Photo
داغ فاصله ها؟!
#رئوف_آذري

جلال هم رفت...

جلال را از دوران دانش آموزي مي شناختم ولي هرگز مجال بسياري نيافتيم تا دل سيري از هم نشيني با همديگر را تجربه كنيم!

سال ها معاونت اداره پست شهرستان را داشت اما هيچگاه، چون بسياري از پشت ميزنشينان، به صندلي دلبسته نشد و همواره منتقد وضع موجود بود و ناراضي از شرايط روز جامعه...

هرچند در بعد فكري و بهتر است بنويسم اعتقادي و حتي در روش و كنش همجوش نبوديم اما هيچ گاه به ياد ندارم كه همديگر را تخطئه يا متهم به خيانت كرده باشيم!
يك بار در اتاق كارش، لختي مجال گفت و گويي كوتاه يافتيم و در اثناي آن،سيگاري روشن كرد..
از آنجا كه به شدت به دودسيگار حساسيت داشتم، درخواست كردم خاموش كنند و البته ناخنكي نيز به سيگاري بودنش زدم و گفتم :"جلال جان، حيف سيماي قشنگ و ذهن پرمغزت نيست، سيگار دود كنيد؟!"

آرام و خنده بر لب پاسخم داد؛" رئوف جان، اين دودي كه مي بيني، فقط قسمي از آتش درونم نسبت به اوضاع است، پس بزرگي كن و تحملم كن!"
و چند دقيقه اي دوام آوردم ....

پسا آن نشست، بارها قرار گذاشتیم مفصل باهم صحبت کنیم و از دغدغه های مشترک و روش ها وکنش های متفاوت مان بگوییم اما مصیبت«امروز به فراد کردن» و شاید «حصار مرزبندی های فاصله زا» مجال مان گرفت تا اینکه:

امروز تصوير بي روح #جلال را بر صفحه گوشي ام يافتم و در واژگان خبر دقيق شدم،ناخودآگاه، ناله اي سر دادم 😭كه همسر بزرگوار و آروين جانم را شوكه كردم😱
از جلال و درد همواره همراهش برای شان گفتم و متعاقب آن از «قصد گفت و گوی مفصل و مجال از دست رفته» و دلیل و دلایل ناله حزینم،اینکه:

•چه تعداد جلال و پتانسیل فکری و علمی،فرهنگی و اجتماعی، فردی و جمعی و...در این سرای داریم که درد درونی شده شان، مجال نمود بیرونی شان نمی دهد!

•• چه بسیار فرصت هموندی و هم کنشی در مسیرتوسعه خود و‌ملت و مملکت داریم و در پس غبار و دیوار دشمن ایجاد، شایعه احمق ساز و فاصله دوست عامل، از دست می دهیم!

•••چه ظرفیت، موقعیت و مجال برای کار داریم و درپس رقابت با رفیق، پس می زنیم...

اگر «جلال» سال ها با درد نارضایتی از اوضاع و ناتوانی یا عدم امکان در تطبیق فکر و ذهن و واقع ساخت ، نگارنده نیز ایام بس درازی است با درد بدفهمی دامنگیر نخبگان و فرهیختگان و نیز فواصل ناموجه، استعدادسوز و فرصت زایل شان ، دمساز است و نمی داند کي، چه وقت،چگونه و کجا، متوقفش خواهد ساخت..
با همین پیش فرض بی خبری از وقت رفتن، بارها و بارها ، تأکید کرده و گفته ام:
«فارغ از مرزبندی ها، دست بوس تمامی آنانی هستم که در اراده و عمل نشان می دهند ، دلسوز این ملت و نیشتمان اند و خشتی بر دیوار اعتماد و آبادانی میهن می نهند»

جلال یک از بسیار اینان بود که رفتنش داغی است بر تاریخ فاصله ها و البته عبرتی برای فرداروزها...

انا لله و انا الیه راجعون
🌹❤️🌹

#دکتر_جلال_حاجی_زاده
#غم_فاصله ها
#درس_نكته ها
#عبرت ها

@sopskf
پویش "نوچرخه" = یعنی دوچرخه‌های نوروزی برای کودکان و نوجوانان و آماده کردن چشم‌ها برای اشک شوق https://t.iss.one/environ_concerns