بنیاد توسعه صلح و مهربانی های کوچک
462 subscribers
1.8K photos
641 videos
138 files
2.14K links
عزم کرده ایم با موهبت #مهربانی و #صلح بر هژمونیِ ناصلحی در جهانشهر پایان دهیم.

مٲموریت ما:
#نشاء_بذر_مهربانی و #پرورش_جوانه_صلح

#Together_For_Peace
--------
Spread Of Peace & Small Kindness Foundation

لینک ارتباطی:
@Raouf_Azari
Download Telegram
همرسانی یک تجربه زیسته جهت درک ارزش صلح ....

نقل از👇
https://www.instagram.com/p/C_6rHsoNqUi/?igsh=MWw1Y2Q3bnd2bTkwZw==


_
@sopskf
بنیاد توسعه صلح و مهربانی های کوچک
لینک دسترسی بە گزارش سفر پروژه تکریم #دهیاران_پیشگام_وطن دێ یارە پێشەنگەکانی نیشتمان https://t.iss.one/Sopskf/7022 این بار، روستای ورچک در منطقه سردشت و تجلیل دو شخصیت پیشگام وطن؛ کاک محمد احمدزاده، و کاک عزالدین محمودی پانزدهم شهریور۱۴۰۳ @sopskf
پروژه ی دێ یارە پێشەنگەکانی نیشتمان
(ده یاران پیشگام وطن)

https://t.iss.one/Sopskf/7021

ص۱

(١)سفر تکریمی هموندان بنیاد توسعه صلح و مهربانی به:
روستای ورچک،
از توابع شهرستان سردشت
منطقه باسک، بالادست سدملی سردشت

تقدیر شدگان:
#محمد_احمدزاده، رییس شورای روستا و کارآفرین برتر

#عزالدین_محمودی،
دهیار قانونی روستا و فرهنگی
---
تولستوی، جایی گفته است:

"برای کشف اقیانوس‌های جدید،
باید شهامت ترک ساحل آرام خود را داشته باشیم.
این جهان، جهان تغییر
است نه تقدیر ..."


نتایج نظرسنجی ها و بررسی های میدانی ما نشان می دهد که در طی کمتر ازیک دهه گذشته و ویژه در فاصله دولت های دوازدهم تا سیزدهم بیش از ده هزارنفر ازجمعیت جوان، نوجوان و کودک شهرستان سردشت و خاصه روستاییان، کوچ خارج از مرزها را اختیار کرده اند و بسیاری از روستاهای منطقه آلان منتهی به خطوط مرزی جنوب و جنوب غرب سردشت، به سبب کاهش شدید نیروی کار و فرصت های اشتغال و ... کاهش جمعیتی شدید، تجربه کرده و که اغلب به شهرهای همجوار، نقل مکان کرده اند.

برای مثال در دو خط جغرافیای آلان، چند روستای شاخص بیتوش از بالای چهارصد خانوار به چهل و اندی خانوار،
بێژوێ، از سیصد و شصت وپنج به یکصد و چهل و سه خانوار تقلیل یافته اند ودردآور سایر روستاهای آن محور نیز در شرف تخلیه و کاهش فاحش آمارخانواری هستند، به نحوی که فقط استعلام مان از یکی از معتمدان و فعالان آن سامان، چنین پاسخی گرفت:

" ئەو دێهاتانەی هەڕەشەی چۆڵ بوونیان لەسەرە یا چۆڵ و نیوە چۆڵن:
هەرزنێ ، گاکێ ، زەردەکانی ، تییەتی خوارێ، دۆڵاڵان، مەیدان، ئەشکانی سەرێ و خوارێ، گەرماو و گەرماو، بناوێ، گوێزڵێ (لەبەر بابەتی تێکهەڵچوونی ساڵی 95 لەگەڵ مەرزبانی)ڕەشەکانی سەرێ و خوارێ"

[در فحوای نظر، مشهود است که فقط در محور آلان، چهارده روستا، در شرف تخلیه هستند]

یا

"لەو چەندساڵەی دواییدا، بەهۆی کۆچی ناچاری و بێکاری و نەبوونی منداڵی خوێندن، قوتابخانەی گوندەکانی ئەشکان، مەزرێ ئالان، مێرگاسێ، شێرانێ وبناوێ بەتەواوی داخراون و گوندەکانی گوێزڵێ و گروێس و گڵەسپی بە2 یا 3 قوتابی چالاکی دەکەن"

[در این چند سال اخیر، به دلیل کوچ اجباری، بیکاری-تعطیلی بازارچه مرزی اشکان-و کمبود نوآموز، مدارس پنج روستا، کامل برچیده شده و دو روستا نیز با دو یا سه دانش آموز، فعال مانده اند]😭😭

اگر مصیبت کولبری و جان دهی و نیز کوچ فصلی خانواده ها در پی اطلاعیه ها و فراخوان های نیاز به نیروی کارگری برداشت محصولات باغی و زراعی شهرهای عمقی در شبکه های اجتماعی و آمار مسافران هر روزه خارج شده از روستاها و بازگشته در دل شب و تکرار این چرخه مذموم و صدالبته شغل های کاذب حواشی پارک ها و خیابان ها و بازارهای ساعتی و نیمروزه یا شبانه را هم به بحران امید جامعه و خشونت زیر پوست شهر اضافه کنیم، فاجعه شدیدتر خودنمایی می کند...

از طرفی دیگر، آن عده نیز که در روستاها ماندگار شده و روی چندده متر زمین زراعی مشغول اند به جهت عدم استفاده از تکنولوژی روز، فقر صنعت فن آوری و نیز راه های ارتباطی مناسب، در دام واسطه ها گرفتار می شوند و مثلن انگور سیاه_آن طلای ناب ارگانیک-و انجیر و انار و سماق شان، با بهای بخسی از سبد درآمدی خانوار، ستانده می شود و تٲسف بارتر اینکه؛

برخی از همین در روستاماندگان و نیز حاشیه نشینان شهر و زمین باختگان اطراف دریاچه سد ملی، به جان طبیعت بکر منطقه و جنگل های بلوط و بنه و گون ها افتاده و شیره ارگانیک ماندنِ محصولات کمِ قبلیِ شان را می مکند و سپس با دام آبیاری قطره ای تاکستان های سنتی نابی چون انگور و سماق، برندملی و جهانی این دو محصول و محصولات دیگر را قربانی ندانم کاری و انتفاع آنی شان می کنند!

اینجا اما در روستای ورچک، داستان جور دیگری رقم خورده است:
مردی و مردانی و دختران و زنان و مادرانی به
پاخاستند و
همچنان که یکی از آن مردان خود می گفتند:

"علی رغم مسیر صعب العبور و محدودیت های ایجاد شده در عبور و مرور حواشی سد و مسیر منتهی به روستا، جمعیت و نفوس و خانوار روستا، هیچ که کم نشده، بلکه بر تعداد خانوارها افزوده شده است.

+هیچ جوانی از آن روستا کوچ دایمی و ویژه خارج مرزها،اختیار نکرده است و آن عده هم که به دلیل شغل اداری یا تجارت در جاهای دیگر سکنی گزیده اند، به نحوی ازانحاء در روستا، شعبه ای باقی دارند یا حداقل تعهد به خدمت و مشارکت در امور عمرانی و آبادانی روستا، واننهاده اند.

+کمتر جوانی، بی شغل مانده یا شغل کاذب اختیار کرده است.

+کمتر جوان یا حتی میانسالِ سیگاری در روستا مشاهده می شود( ما در طول سفر حتی یک مورد مصرف سیگارمشاهده نکردیم).

مدعی هستند که؛
+ هیچ پرونده قتل، نزاع و اختلافات موردی از آن روستا، در دادگاه و پاسگاه یافت نمی شود، چون قبل از اینکه بخواهد از روستا خارج شود،توسط معتمدین رسیدگی و فیصله داده می شود.

ادامە در👇
https://t.iss.one/Sopskf/7038
بنیاد توسعه صلح و مهربانی های کوچک
لینک دسترسی بە گزارش سفر پروژه تکریم #دهیاران_پیشگام_وطن دێ یارە پێشەنگەکانی نیشتمان https://t.iss.one/Sopskf/7022 این بار، روستای ورچک در منطقه سردشت و تجلیل دو شخصیت پیشگام وطن؛ کاک محمد احمدزاده، و کاک عزالدین محمودی پانزدهم شهریور۱۴۰۳ @sopskf
مانده از👇

https://t.iss.one/Sopskf/7037

ص ۲

+مراسمات و ویژه عروسی های شان، همچنان
در سنت، اخلاق و عرف بومی متعهد مانده و کمتر نشانی از رسومات غالب، اختلاط مرسوم و هزینه های سنگین در آن مشاهده می شود.

+فرهنگ هه ره وزی پیروز، در مسایل عمرانی و آبادانی روستا و انتقاع عامه محور، غالب است و مثال،
احداث پُل بر روی رودخانه خروشان وقت زاب و جاده کشی دستی در دهه شصت،هفتاد و ‌هشتاد، نیز تعمیر و بنای مسجد، آبرسانی،برق رسانی و .. با مشارکت مردمی و همیاری و یاریگری جمعی صورت گرفته است.

و بسیاری موارد دیگر...

این همه به لطف وجود دو شایسته روستاوند وعنایت دو مرد به پاخاسته برای ادای مسئولیت اجتماعی به نام های؛

کاک محمد احمدزاده
و
کاک عزالدین محمودی
و
خانواده های شان و صدالبته حمایت جمعی مردمی و شٲن و منزلت صلح درونی و بین فردی حاکم در روستا بوده است که در ذکر خیر و نقل قول ها از آن دو عزیز مشهود بوده است.

مثال، اینکه در ذکر خیر مشارکت اهالی، کاک محمد احمدزاده، عنوان کردند:

"خانواده بزرگ عارفی و ویژه کاک جبار، علی رغم اینکه سال ها قبل از روستا رفته اند و زمینی باقی در روستا ندارند اما همواره بیش از ساکنان روستا، در امورات خیر، مشارکت داشته اند".

یا درجایی دیگر، ذکر خیر نقش ماندگارِ

الف) شیخ باقی،
در احداث پُل های متعدد(تخریب هر ساله سیلاب و ساخت مجدد)،

ب) ملامحمد و ماموستا ابوبکر عارفی،
در حجره داری و تربیت علما و ترویج سواد،
و
ج) حسین بەگ،
در عمران چشمه ها و ساخت جانمازهای سنگی کنار چشمه ها و همچنین کاشت درختان توت خیریه ای و... علی رغم فقر مالی خود،

نُقل کلام شان بود که آن تمرکزشان بر سجایای دیگری و خدمت ماندگارشان، نشانگانی بارز بر نهادینه شدن صلح اندرونی و بین فردی در روستاست.

فارغ از همه اینها،
نقش انکارناپذیر کاک محمد احمد زاده در کارآفرینی پیشگام شان در باب مویز انگور مشهور مام برایمه
MAM_BRAYMA
و ترویج و توسعه این رقم از میوه بهشتی
در منطقه و نیز سایر رقم های انگور چون انگور ڕەش میری
RASH_MIRI
و همچنین ایجاد اشتغال پایدار برای خانواده و ترویج آن در روستا، هزار من کاغذ می طلبد.

آنچه نمایندگان بنیاد توسعه صلح و مهربانی و جمع دیگر همراه، ملاحظه کردند، کاک محمد، یک تنه در آن دره متروک و بکر جهنمی پایین دست روستا، بدون ردپایی نامبارک در طبیعت، بهشتی بنا نهاده که مصداق تخلق به اخلاق عمران و آبادانی زمین و قسمی از ادای مٲموریت و رسالت بشری است.


سبز کردن منطقه ای متروک و فرآوری محصولی مرغوب، مغفول و کمیاب و در کنار آن تزریق امید و عشق به وطن و زنجیر قلب جوانان و ویژه پسرکوچک از دانشگاه برگشته اش بر سفره رزق فرآوری پدر و خارج کردن ذهن شان از رؤیای تزریق شده کوچ و مهاجرت به آنسوی مرزها و آب ها، ستودنی است.

محصول مویز مام برایمه
و انگور #رەش_میری،
اکنون مشتری های در نوبت شهرهای مرکزی و نیز شهروندان خارج از مرزها را دارد و این برای روستایی جزیره ای در دل هژمونی منطقه کوچ غالب فصلی، مهاجرت دایمی و تخلیه روستاهای پیرامونی خارق العاده و شبیه معجزه است.

کاک محمد، خود می گفت:
"همه اینها را مدیون همراهی کاک عزالدین(دهیار روستا) و سایر ده یاران و همراهان و معتمدان و جوانان و زنان رشید و اهل فضل روستا و صدالبته جمعی چون یاران کاک جلال معروفیان و کاک جبار عارفی که در اوج ناامیدی در جریان احداث جاده، خون جدیدی در رگ های امیدمان تزریق کردند، و همچنین مشوقان و تکریم های اینچنینی خوبان شهرم سردشت-شهر صلح و مهربانی-و سایر بزرگان هستم."

کاک عزالدین هم، در فرازی، از نقش انکارناپذیر گروه مؤسسان دانشگاه های سردشت، خیرین مدرسه ساز،اساتید و معلمان تعلیم و تربیت عمومی و عالی سخن گفت و یاد آور شد که؛
" ما مدیون آموزه های برگرفته از خرمن معرفت و خدمت بزرگانیم"

قبل تر نقل به مضمونی از تولستوی آورده بودیم که؛
اگر مردمان، شهامت ترک ساحل امن عادت مٱلوف داشته باشند، قطع یقین می توانند به کشف اقیانوس های جدید نایل آمده، تقدیر محیط تحمیل را پس رانده و سرنوشت دیگری برای خود و دیگری رقم زنند...
...اینان چنین کردند..👏

...همیاران پروژه ده یاران پیشگام وطنِ بنیاد توسعه صلح و مهربانی تحت عنوان کوردی "دێ یارە پێشەنگەکانی نیشتمان" - با همراهی و پیشنهاد جمعی از اعضای پیشگام جماعت دعوت و اصلاح سردشت، در پانزدهمین روز شهریور ۱۴۰۳ سفری تکریمی به حومه روستای ورچک(کەنێران) ترتیب دادە و در دیداری تجلیلی، از این دو عزیز پیشگام در توسعه پایدار روستای ورچک، و خانواده همراه شان تقدیر کرده و از یزدان متعالی تکثیر به پاخاستگان مشابه را برای ادای مسئولیت اجتماعی، در جغرافیای وطن طلبیدند.

باشد که این رویه تکریم پیشگامان امر خیر و توسعه پایدار تداوم یابد و شاهد روزگاران بهتر ازامروز برای سردشت، زاگروس و ایران عزیز باشیم.

ادامه👇
https://t.iss.one/Sopskf/7039
بنیاد توسعه صلح و مهربانی های کوچک
لینک دسترسی بە گزارش سفر پروژه تکریم #دهیاران_پیشگام_وطن دێ یارە پێشەنگەکانی نیشتمان https://t.iss.one/Sopskf/7022 این بار، روستای ورچک در منطقه سردشت و تجلیل دو شخصیت پیشگام وطن؛ کاک محمد احمدزاده، و کاک عزالدین محمودی پانزدهم شهریور۱۴۰۳ @sopskf
مانده از پست های ①
https://t.iss.one/Sopskf/7037

و
https://t.iss.one/Sopskf/7038

گزارش سفر تکریمی پروژه ی
دێ یارە پێشەنگەکانی نیشتمان


ص ۳
پ.ن:
+پروژه ده یاران پیشگام وطن، پروژه ای است برای شناسایی و تکریم ده یاران پیشگام و مؤثر در توسعه پایدار روستاها، ترویج خیر جمعی و مؤثر در محل سکونت که توسط بنیاد توسعه صلح و مهربانی، در تداوم پویش کمپین ملی مهربانی های کوچک، چالش جهانی بلوط، چالش فرصت سازی از بحران و نیز پویش مادرانه هایی برای وطن و...، آغاز شده و امید می رود تا تحقق اهداف تداوم یابد.

++در این پروژه، عنوان ده یاران پیشگام، به هر شخصیت حقوقی(عضو شورای روستا یا دهیار منتخب شورا) یا شخصیت حقیقی(هر روستایی مؤثر در توسعه روستا تحت هر عنوان خاص یا عام) که اندیشه و ایده، عمل و فعالیت و خدمتش، موجد عمران و آبادانی، اشتغال زایی و کارآفرینی و تزریق امید به روستا، تحقق بخشی از اهداف توسعه پایدار آن و جلوگیری از مهاجرت و ترک روستا شود، اطلاق می شود و امیدواریم ابتدا هر شهروند سردشتی -شهر صلح و مهربانی- و روستاهای تابعه، بعدها ایران زمین، سراغی ازاین افراد پیشگام گرفتند، معرفی فرمایند تا بلکه تمهید تشرف به محضرشان با همراهی پیشنهاد دهنده و تکریم تلاش و معرفی عمومی شان، میسور گردد.

آبادباد این گهرسرزمین
و
تکثیر باد هنر به پاخاستن برای ادای مسئولیت اجتماعی و شهامت کشف اقیانوس های جدید و تغییر تقدیر و سرنوشت تاریخ تحمیل..

🌹🌹
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#مهربانی_های_کوچک
#پروژه_های_بزرگ_مردمی
#سردشت
#شهر_صلح_و_مهربانی
#ده_یاران_پیشگام_وطن
#دێ_یارە_پێشەنگەکانی_نیشتمان
#ورچک

@sopskf
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دکتر محی الدین محمدخانی:
"بهترین مکان برای یادگرفتن مهارت گوش دادن و سخن گفتن، ساحل رودخانه یا در دل کوهستان(طبیعت)است..."

ادامه کلیپ را اینجا ببینید👇
https://www.instagram.com/reel/C_SvM1psbcV/?igsh=MTF6Y2JuaXpkazYyOQ==
---

@sopskf
هنر گفت و گو با طبیعت

دکتر محی الدین محمدخانی،
از اساتید شاخص روان شناسی تربیتی و اجتماعی حال حاضر ایران و ویژه کوردستانات است که سال ها  در راستای ادای مسئولیت اجتماعی و حرفه ای خود، جلسات سخنرانی، کارگاهی و بازآموزی را برای شهروندان، کارکنان و اساتید حوزه تعلیم و تربیت عمومی،حوزوی و عالی در مساجد، سازمان ها، مدارس و دانشگاه ها، داوطلبانه برگزار کرد و همان بذل تخصص و زکات حرفه اش، سبب شد روز به روز بیشتر و بیشتر در دل ها نفوذ کند و جغرافیای علاقه مندان و باورمندان به پندار، گفتار و کردارش را  به وسعت نشتیمان، گسترش دهد.

مفتخریم که در میانه دهه هشتاد و آنگاه که در کسوت خدمتگزاری دانشگاه آزاد اسلامی سردشت، بودیم از آن مقام عالی دعوت و کسب فیض بریم و بعدها نیز در ابتدای دهه ۹۰ شمسی، ازجانب کمپین ملی مهربانی های کوچک، محضرشان برسیم و ازشخص شخیص ایشان و مهربانوی همواره همراه و حامی شان، تجلیل کنیم.

سال هاست رشته پیوندمان، برقرار است و در سفر و حضر و به گاه در نظر غایب و در دل و شبکه های اجتماعی حاضر،  هر روز بیش از دیروز از محضرشان می آموزیم..

در این بُرش،
https://t.iss.one/Sopskf/7040

آن بزرگوار از نقش پیشران حضور در طبیعت و اثرش بر پرورش مهارت گوش دادن و سخن گفتن، می گوید.

باید اینجا شاهدی بر مدعای آن بزرگوار باشیم که در تجربه زیسته و نیز دهه اخیر آموزش و مشاوره مان بدان نایل آمدیم و آن ماحصل حدود یک دهه تمرین مهارت های گفت و گو با نوآموزان کلاس های مهربانی، آشتی و گفت و گو بود.

یادش بخیر که در بازه آن یک دهه، مهارت آموزان کلاس گفت و گو را ترغیب می کردیم به دل طبیعت بروند و با بلوط ها، چشمه ها، پرندگان و حیوانات و گیاهان مورد علاقه شان،گفت و گو کنند،گوش دل به نجوای شان بسپارند و از روزگاران خوش و ناخوش خود برای شان، بگویند.

چه نکو دستاوردی بود که همزمان چند هدف تحقق می یافت:

①مهارت آموزان، تخلیه روانی می شدند و هر گردی بر ذهن و رنجشی بر دل و باری بر روح و روان داشتند، به جریان باد و باران و رودخانه و چشمه و آب و گذر زمان می سپردند و سبکبال می شدند.

②مهارت های گوش دادن، سخن گفتن و نوشتن شان تقویت می شد و در عمل دیدیم و ده ها نمونه هم شاهد مصور و مکتوب داریم.

③ قدر و قیمت گونه های درختی، گیاهی و جانوری و نیز ارزش عناصر چندگانه آب و باد و خاک و آتش را بهتر فهم می کردند و در گزارشات کاری، تحلیل ها و تفسیرهای کلاسی، به نقش غیرقابل انکار هر گونه و عنصر در غنای زیست جمعی، بیشتر وقوف می یافتند و این فهم موجد احترام بیشترشان در مواجهه با گونه ها و نیز مدیریت عناصر و انرژی های نهفته در طبیعت می شد و از طرفی نیز در پروژه های حفاظت، نگهداری و احیا نیز عاشقانه و خالصانه مشارکت می کردند.

شاهد این مدعا می تواند پروژه پرورش نهال در چهار روستای الگویی توسط مهارت آموزان این کلاس ها باشد که هر یک به سهم خود از یک تا یکصد و مواردی تا هزار و دو مورد هم تا شش هزار نهال بلوط را پرورش دادند و ماحصل همت پرورشی شان شامل بسیاری کنفرانس ها، همایش ها و جلسات و شهرهای مقصد سفر تسهیلگر صلح و مهربانی شان می شد که از جمله؛
حلبچه و سلیمانیه در اقلیم کوردستان،
ایروان در ارمنستان،
استانبول در ترکیه،
کیش در جنوب ایران،
ایرانشهر در شرق ایران،
لرستان و کردستان در غرب ایران،
گنبد کاوس در شمال ایران،
و تهران در مرکز بوده است.(گزارش تصویری هر کدام در صفحات مجازی بنیاد، قابل جست و جو و دسترسی است)

④ترویج فرهنگ صلح و محیط زیست و تبدیل نقشی دانش آموزان از نقشی پذیرنده و منفعل به نقش عامل و اثرگذار و سفیری فعال

در ابتدای دهه ۹۰ در آموزشگاه مهربانی شهید عظیمی سردشت، مهارت آموزان کلاس های دهگانه، موظف بودند هر هفته یک نماینده شان، گزارشی از پژوهش، یادگیری و خدمت ویژه اش به طبیعت و سایر زیستمندان یا فهم جدید حاصله از دانش روز را برای سایرین انتقال داده و باری نیز در نیمه دهه ۹۰، کاروانی از کودکان سفیر صلح، راهی تهران و موزه صلح شدند تا پیام صلح و مهربانی مردمان سردشت را منتقل کنند...


⑤تولید ادبیات تحقیقی مرتبط و همرسانی عصاره این تجارب زیسته و کنشگری های صلح ورزانه طی یادداشت ها(نمونه فعلی که مطالعه می کنید) و نیز مقالات کنفرانسی و واگویه های مناسبتی از روندها ورویه های پیش گفته و نتایج حاصله...


برگردیم به نغز گویی استاد محمدخانی، آن معلم و رفیق شفیق و واگویه پرفحوایش در نقش کم بدیل گوش سپاری به خروش رودخانه و صدای صخره ها و کوهستان و اثرگذاری اش بر یادگیری های دوران کودکی...

درود بر پیشگامان خوانش دقیق آموزه های طبیعت و همرسانی های سخاوتمندانه شان، که آموختیم در محضرشان🙏

🌹❤️🌹

#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#مهربانی_های_کوچک
#هنر_گفت_و_گو
#گفت_و_گو_با_طبیعت
#دکتر_محمدخانی
#رئوف_آذری
#آموزشگاه_مهربانی
#زنگ_گفت_و_گو
#مهارت_آموزی

@sopskf
ریشه در خاک بودن، استعاره ای از اصالت، استواری و نکوخصالی است. اینجا، اما وقتی پای تیغی تیز و دستانی نامهران و اراده ای ناصلح، در میان است، واژگان نیز کم می آورند...

@sopskf
بنیاد توسعه صلح و مهربانی های کوچک
ریشه در خاک بودن، استعاره ای از اصالت، استواری و نکوخصالی است. اینجا، اما وقتی پای تیغی تیز و دستانی نامهران و اراده ای ناصلح، در میان است، واژگان نیز کم می آورند... @sopskf
محصول مهربانی، صبوری و توکل...

https://t.iss.one/Sopskf/7042

✍️رئوف آذری*

حدود هشت سال قبل، مهربانویی روان شناس چنین نقل قولی از مراجعی ناشناس برایم ارسال کرده بود تا محضر مهربانان گروه، همرسانی کنم، بلکه الهام بخش شود.👇

"مهربانی یک زن

سال های سال، از زندگی مشترک من و همسرم می گذشت، ما زندگی نه چندان خوبی با هم داشتیم.
همه اطرافیان به مظلومیت و صبور بودن من اعتراض می کردند.

اما، من همیشه یک نصیحت پدرم آویزه گوشم بود:
انما یوفی الصابرون اجرهم بغیر حساب....
خداوند پاداش صابران را بدون حساب و عدد خواهد داد.

در اوج بیماری و بداخلاقی همسرم، همیشه این آیه را می خواندم و در تنهایی ام گریه می کردم و از خداوند صبر می خواستم که همسرم بیماری و رفتارهایش رو به بهبود رود.
همه به من حق می دادند اگر از زندگیش هم بیرون می رفتم اما نرفتم ....

تا اینکه یکی از خاله های فقیرم مشکل بی پولی و بیکاری همسرش برایش پیش آمد من هم پولی را که برای فرزندانم و زندگیم کنار گذاشته بودم به او بخشیدم.

مدتها گذشت و در تنگنای سختی های زندگی از خداوند خواستم به واسطه آن کار خیر مشکلم را حل کند و به لطف خداوند دریچه های زیادی در زندگیمان باز شد و وضعیتمان روز به روز بهتر شد.

هیچ وقت فکر نمی کردم آن خیر، برایم باعث خیرهای فراوان دیگر در زندگیم شود و گاهی در ڸصبرم و در پیدا شدن گشایشی که خداوند وعده داده بود شک می کردم.
اما وعده خداوند هر چند زمان بر باشد روزی حتما محقق می شود.

خواستم این مهربانی کوچک را با دوستان مهربان شریک کنم.
با تشکر"


کمی رخصت طلبیدم اما وااسفا که در گذر زمان و حجم سنگین گزارش های واصله آن روزها و فشار کاری، فراموش شد یا همرسانی شد و انعکاسی به ارسال کننده، نرسید!😓


امروز، در پی یادداشتی، آرشیو مجازی را می کاویدم که مجدد به آن درخواست رسیدە و در تلفیقی عجیب و به ظاهر نامربوط، کنار این تصویر یافتم شان...

ذهنم تلنگری خورد تا ضمن وفای به عهد البته با تٲخیر نابخشودنی😓🙏،
تمنایی هم داشته باشم برای آن درخت و بلوط ها و بنه ها و سایر زیستمندان همواره مهربان و صبور و خویشتن دار در برابر زخم طمع و آز بشرجماعت و تیغه دستگاه های سنگین جاده تراش و جانکاه و زبان و قلم نیشدار و خون دل چکان، بلکه از سر عنایت پروردگار و توکل بر آیه؛
-انما یوفی الصابرون اجرهم بغیر حساب-،
گشایشی و دریچه ای به روی شان باز و مشکل و مسٲله و چالش شان، حل شود و تغییری در وضعیت شان هویدا و به روزگاران امن و آرام و حق اساسی زیست پایدار برسند..

خداوندا به حق کبریایی ات، این سنت دیرین پاداش به صبر را همچنان بر جمیع زیستمندان این جغرافیا و جهان و ویژه کودکان و زنان مظلوم غزه، ارزانی بفرما...

___
*کنشگر صلح و محیط زیست

@sopskf
دکتر محمد خضری، آن مرد برای تمام فصول، متخصص ربایش قلب های مردمان شهر صلح و مهربانی است، نیست؟
الحق که هست...

@sopskf
متخصص ربایش قلب ها در شهر صلح و مهربانی...
✍️رئوف آذری*

https://t.iss.one/Sopskf/7044?single

ص۱
اولین ریشوهایی که در بازه کودکی و نوجوانی دیدم، کمیته ای ها و ثاراللهی ها بودند!
باری  در اثنای جنگ ایران و عراق، به روستای مادری ام آمدند و دایی ام را فراخواندند!
سئوال کردند، اسمت چی یه؟
گفت، ابوبکر
از بغلی اش، پرسیدند، اسم این چی یه؟
گفت: عُمر

یک سیلی جانانه،خواباند بغل گوش دایی و نعره ای کشید و گفت: "پدر سوخته، جمع خلیفه هاتون را جمع کردید تا علی،بر کُرسی ننشیند"!

و دایی بنده خدا که از اختلافات مذهبی چیزی نمی دانست، تاوان خلفا را داد.

او را درخانواده و روستا،عُمر خطاب می کردند و در شناسنامه هم ابوبکر قید شده بود و جالب آنکه خطاب صحت سنجی هم قرار گرفت، دو اسم داشت که خودش رافایق،می خواند و شناسنامه هم عمر درج شده بود!

عجبا که بعد از مدتی، خبری در شهر پیچید، مبتی بر اینکه؛
" کمیته ای/ثارالهی ها، سلاح و مهمات ها را از مرز خارج و به خیل رجوی ها،پیوستند"!

ریشوهای دیگری که دیدم، آوارگانی بودند که  از اقلیم کوردستان عراق، در ابتدای دهه هفتاد آواره شهرمان شده و در مساجد پناه گرفته بودند.

کل زمان روزشان، بدون هیچ کار و کاسبی ای و دغدغه ای برای نان شب، نماز و روزه و قدم زدن در حیاط و صحن مسجد بود و حفظ قرآن، به نحوی که همگی حافظ کل قرآن، برگشتند!

بعد از آنها، القاعده ها، طالبانی ها و داعشی ها و مانور رسانه ها هم سبب ساز شد به طور کلی، نتوانم به ریشوها و پشموها، حس خوبی داشته باشم!

تا به میمنت کمپین ملی مهربانی های  کوچک، سفری داشتم به جنوب کشور و گذرم افتاد به مدرسه علوم دینی آن دیار و بعد نیز بلوچستان، زاهدان و دیدار با مولوی عبدالحمید و خیل مشتاقان و طلبه های کتابخوان و شریفش و چندی از این جماعات..

باری، به قصد عیادت بیمار محمودی نامی از همشهریان، محضر ریش بلند و سبیل متعارفش، رسیدیم و چنان بزرگ منش و خالص و ناب یافتمش که تصورم به نسبت ریشوها معتدل تر شد.

در ابتدای دهه نود، در پی تغییر ساختمان محل سکونت اجاره ای بودم  و چه نکو وصل شدم به ساختمانی که سوژه مورد بحث، در آن سکنی داشتند و ماه آینده، قصد تخلیه اش داشتند.

ماه که به سر بُرج زُحل رسید، ساختمان را تخلیه کرد و اما به مؤجر سپرده بود که فلانی را بی نصیب نکند و همان شد که پسادکتر محمد و خانواده اش، به آن ساختمان، نقل مکان کردیم.
از شما پنهان اما بر خداوند عیان که کمتر مستٲجری، چنین متعهدانه و مسئولانه، ساختمان داری می کند و کمتر کدبانویی یافت می شود که بعد از‌ترک ساختمان اجاره ای، چنین بهداشتی،تمیز و مرتب،
ساختمان را به مستٲجر بعدی تحویل دهد..

روابط مان از همان دوران، کمی گرم گرفت و رفت و آمد خانوادگی و همسفرگی با آن بزرگوار را لختی تجربه کردیم و باز بر سلامت نفس و کرم و مهر و اخلاص ش بیشتر وقوف یافتم تا اینکه، چند بار کودک بیمار را نیز به دست شفاگرش بخشیدم و مسیحا نفسش، جان بخشید و این شناخت، رفته رفته بیشتر شد و در بیمارستان و دور از نظر، رصد شد و بعدها نیز در فعالیت های امدادی و خیریه، بیشتر ازخانواده ها، اسم و رسم و سنت نکوی طبابت در منزل قشر مستضعف به گوشم رسید.

کمتر روستایی و کمتر خانواری رفتم که ردپایی از دستان شفابخش و مهر کم مثالش نباشد..

بعدها، در مسجد خانقاه، جامع و مسجد حضرت علی، عثمان، عمر و ابوبکر و محمد رسول ا... و  آشتی،
بسیار یافتمش که پسانمازهایش و به ویژه حدفاصل نماز مغرب و عشاء، چندین و چندها ویزیت رایگان و مشاوره پزشکی نداشته باشد... 

امروز آخرین روز شهریور و در آستانه روز جهانی صلح،
عزم کردم  در مسجد جامع شهر که قبل تر، مسجدی با نشانگان صلح، معرفی اش کرده بودم، نماز جمعه بخوانم..

بعد از نماز، ملاحظه کردم حاج ماموستا صالح،
که از چهره های  محجوب، متواضع اما سالخورده و بیمار کنونی منطقه بود، گوشه ای به انتظار نشسته است.
محضرشان رسیدم، سلام علیکی تقدیم کرده و از احوالش سئوال کردم که شکر خدا، بعد از طی بیماری سخت، بسیار سرحال نشان می داد. شکر خدای گفت و بعد، انگشت اشاره  سمت دکتر محمد در حال نماز، دراز کرد و گفت:"خدایش، خیر بسیار دهد که همواره با روی خندان، پاسخ گوی دردم است و هیچگاه دست رد به سینه ام نزده و از مشورت هایش بی بهره نبوده ام"
  نوه ی همراهش را فرستاد و دکتر آمد.
ابتدا به دست بوس حاج ماموستا رفت و بعد گوش هایش را کامل بخشید و داروها را چک کرد و توصیه هایش را ارایه داد..

حاجی دیگری سررسید و بعد ازخوش و بشی و ذکر خیری ازدکتر، او هم جلورفت و بابت ویزیت دیروز تشکرش کرد و اما گفت:
"خوب، وظیفه شاگر دیروزی ها، سنگین است و امروز هم مشورتی دارم" و مشورت گرفت و رفت..

بعدِ آن عزیز هموندم در هیات موسس دانشگاه، سر رسید و او هم جلو رفت و از سخاوت و مهرش در ویزیت های رایگان هر روزه تمجید کرد و رفت..

ادامه👇
https://t.iss.one/Sopskf/7047
مانده از یادداشت👇
https://t.iss.one/Sopskf/7046

___
...این صحنه ها و این مهربانی های کوچک و بزرگ، هر روزه و هر هفته در نمازهای یومیه و نمازهای جمعه، از دکتر محمد خضری عزیز قابل مشاهده است
و بلاخره امروز، جسارت کرده و به بهانه ای، رخصت عکسی گرفتم و در این صفحه، با شما خوبان همراه بنیاد توسعه صلح و مهربانی، به اشتراک گذاشتم تا؛  

اول، از رذیلت قضاوت بر مبنای  ظاهر دیگران حذر کنیم
و بعد؛
این فضیلت گرانسنگ مغفول و گاه گمشده ذکر خیر دیگری
و نیز مسئولیت اجتماعی را غبارتکانی کرده
و تلنگری گردانیم برای؛
نکودیدن ها،
نکویی گفتن ها
و
نکوهمرسانی کردن ها

که یادش بخیر، یک از بسیار تٲکیدات مان در کمپین ملی مهربانی های کوچک
بود.

صد آفرین ودرود باید گفت دکتر محمد خضری های نوعی سرزمین مان که عمل نکوی مهرورزانه شان به سیمای شان جان می بخشد و این انعکاس جان، در هر لبخند و کلام و دستان پر مهر و شفاگرشان نیز، نمود و ظهور ظاهری دارد و دل ها و جان ها و سیماها را معنا می بخشد و جان ها را می پالاید...

بیش باد چنین مهربانانی در سرزمین مان که صلح در درون و وجود، سیما و کنش شان هویداست و در واقع با تخصص و مهرش، قلب ها را می رباید🙏

_
*کنشگر صلح و محیط زیست

🌹❤️🌹

#بنیاد_صلح_و_مهربانی
#مهربانی_های_کوچک
#شهر_صلح_و_مهربانی
#روز_جهانی_صلح
#متخصص_ربایش_قلب_ها
#دکتر_محمد_خضری

@sopskf
Audio
🟢 صلح، ایران و هنرمند خودآموخته! 🟢

📚
@darvishnameh

1️⃣ هنرمند خودآموخته کیست؟ چرا در مهار بیابان‌زایی و جلوگیری از متروکه‌شدن روستاها اهمیت دارد؟ چگونه به ارتقای سلامت اجتماعی جامعه کمک می‌کند؟ و اینها چه ربطی با کاهش خشونت، بزهکاری و مهاجرت داشته و می‌تواند به عیار صلحی باکیفیت‌تر کمک کند؟

2️⃣ فردا - ۲۱ سپتامبر ۲۰۲۴ - برابر با ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، روز جهانی صلح است و شاید هیچ زمان چون امروز منطقه در آستانه جنگی تمام‌عیار قرار نداشته است! در این میان، هنرمندان خودآموخته چگونه می‌توانند به امنیت روانی جامعه افزوده و بهانه‌ای سترگ باشند برای افتخار به ایرانی‌بودن؟

3️⃣ در ۱۳دقیقه کوشیدم تا در تالار استاد جلیل شهناز خانه هنرمندان به این پرسش‌ها پاسخ دهم.

https://t.iss.one/darvishnameh/12772

#هنرمند_خودآموخته
#صلح
#سخنرانی_محمد_درویش
از مدیریت امداد زلزله کرمانشاه
تا
طلوع راهبری وفاق در کردستان

___
*پست بعدی را ملاحظه فرمایید👇

@sopskf