برای پاسداشت استادی که مسئولیت اجتماعی را در عمل، ترویج داد؛
#دکتر_علی_صاحبی👇
سومین جلسه از سلسله نشست های مسئولیت اجتماعی دانشگاهیان، برگزار شد.
https://t.iss.one/Sopskf/6789
این نشست که با روایتگری دکتر علی صاحبی، روانشناس شهیر کشور، دانش آموخته فوق دکتری روان شناسی بالینی از سیدنی استرالیا و نماینده رسمی مؤسسه بین المللی ویلیام گلسر
با تسهیلگری رئوف آذری،
کنشگر صلح و محیط زیست، درجمعه شب مورخ ۲۱ مهر،
اجرایی شد،
ابتدا؛
رئوف آذری، نایب رئیس انجمن ترویج فرهنگ مسئولیت اجتماعی، ضمن اشاره به سوابق این جلسات و گروه مسئئولیت اجتماعی دانشگاهی، معرفی آقای دکتر صاحبی را محضر جامعه دانشگاهی، زیره به کرمان بردن خواند و عنوان کرد؛
قرار است استاد صاحبی،
در ادامه نشست های قبلی،
این بار از دوران دانشجویی و کنشگری مسئولیت اجتماعی دانشگاهیان به صورت کلی، تجارب خود را بیان کنند.
در ادامه ضمن دعوت استاد صاحبی، تلنگری به کتاب به پاخاستن برای انسانیت ایشان زد و گفت:" قرار است دانشگاهیان از به پاخاستن های شان در مسیر انسانیت، بگویند تا با اشتراک تجارب، هم آموزی ها، بیشتر و حال و روز جامعه، بهتر از دیروز و امروز شود"
دکتر صاحبی نیز ضمن درود به شنوندگان و تشکر از آقای آذری گفتند:
من روانشناسم. روانشناس بالینی، از دانشگاه تهران فارغ التحصیل و برای اخذ درجه دکتری به استرالیا رفتم. دکترا را آنجا گرفتم بعد دانشگاه مشهد و مجددا سیدنی و فوق دکترا را آنجا گرفتم.
من نقش اساتید دانشگاه را در خارج از کشور دیده ام اما الگوی من ملی است.
از دوران دانش آموزی با افکار ملی و مذهبی ها آشنا شدم و بعد از انقلاب با مهندس بازرگان و سحابی ارتباط داشتم.
الگو های من در حوزه مسئولیت اجتماعی دانشگاهیان، از این شخصیت ها الهام گرفته شده است.
در دوره اصلاحات هم فعالیت هایم در دانشگاه بسیار جدی شد ولی پس از پایان دولت اصلاحات، استعفا دادم و دوباره به استرالیا رفتم.
من در سیدنی کلینک داشته و دارم و در داخل و خارج کشور فعالیت می کنم.
وقتی برای اولین بار برای فعالیت هایم به ایران آمدم از طرف مراجع خاص مورد سوال قرار گرفتم، که انگیزه های شما چیست؟
من فقط گفتم من مصدقی هستم و الگو های فعالیت اجتماعی من از ایشان و کاملا داخلی است.
من دغدغه ایران را دارم.
در همین راستا است که روانشناسی بالینی را به صورت فردی، رها کردم و به جامعه و اجتماع پرداختم.
اساس این تغییر "تئوری انتخاب" است.
جامعه را باید تغییر داد.
تئوری انتخاب چیست
تئوری انتخاب یک عرصه مهم مسئولیت پذیری اجتماعی است.
به عبارت دیگر برخلاف فروید که معتقد بود، انسان ها روان نجور هستند، گلسر معتقد بود انسانهایی که مسئولیت پذیر نیستند، رنجور می شوند.
ما باید به انسان ها یاد بدهیم که چگونه مسئولیت های خود را در جامعه انجام بدهند و به دیگران نیز یاد بدهند.
فعالیت های اجتماعی من در سه قلمرو تحقق یافته است:
۱- آموزش رسمی
۲- نشر مقاله و کتب
۳- حمایت های مالی هدفمند از حوزه های آسیب پذیر
از یک زمانی تلاشم متوجه آموزش رسمی مددکاران، مشاوران و روانشناسان برای سوق دادن این حوزه به حوزه اجتماعی شد.
بعد آن، کتاب آکادمیک کمتر نوشتم. تلاش کردم و کتاب برای عموم مردم نوشتم.
"مسئولیت پذیری، فضیلتی گمشده" یکی دیگر از کتاب ها، "تئوری انتخاب" بود.
این کتاب علمی که به زبان ساده، نگارش شده است، شصت بار تجدید چاپ شده است که نشانه اقبال مردم به این کتاب بوده است.
جامعه ایران یک درد بزرگ دارد.
مسئولیت گریزی، این درد از والدین و فرزندان، کارگر و کارمند، وزیر و وکیل و ... جاری است و صدمه بسیاری به کشور وارد آورده است.
باید همه یاد بگیریم مسئولیت کارهایمان را بپذیریم.
یکی دیگر از کتاب هایم در حوزه اجتماعی " به پاخاستن برای انسانیت" داستانهایی از به پا خاستن مردم از محیط کار خود، محله خود، سازمان و شهر خود برای تغییر است که موفق به تغییر جامعه هدف خود شدند.
در حوزه خیریه ها هم با همان نگاه "تئوری انتخاب"، متوجه آسیب های جدی شدم. بر خلاف ظاهر اقدام این نوع کار های خیریه ای مرسوم، به شدت به جامعه صدمه می زنند.
خیریه ها می آیند با اهداء کالا ها و خدمات رایگان، انسان ها را با هویت قربانی پرورش می دهند و قربانی نگه می دارند. کتابی در حوزه آسیب شناسی خیریه ها را نوشتم و تلاش نمودم تشریح کنم که این کمک های بدون توجه و رایگان سازی، نتیجه ای برای جامعه ندارد و آسیب به جامعه است که شکاف ها را عمیق تر می کند.
در این رابطه کتابی نوشتم تحت عنوان " انسان و انتخاب دشوار" حکایت انسان هایی که نمی خواهند، قربانی باشند و قربانی بمانند یا می خواهند توانمند شوند و روی پای خود بایستند.
بخواهم خلاصه بگویم:
"دیدن، دگر آموز " و "شنیدن، دگر آموز" نیز کتابی بود که مقدمه تغییر است.
#دکتر_علی_صاحبی👇
سومین جلسه از سلسله نشست های مسئولیت اجتماعی دانشگاهیان، برگزار شد.
https://t.iss.one/Sopskf/6789
این نشست که با روایتگری دکتر علی صاحبی، روانشناس شهیر کشور، دانش آموخته فوق دکتری روان شناسی بالینی از سیدنی استرالیا و نماینده رسمی مؤسسه بین المللی ویلیام گلسر
با تسهیلگری رئوف آذری،
کنشگر صلح و محیط زیست، درجمعه شب مورخ ۲۱ مهر،
اجرایی شد،
ابتدا؛
رئوف آذری، نایب رئیس انجمن ترویج فرهنگ مسئولیت اجتماعی، ضمن اشاره به سوابق این جلسات و گروه مسئئولیت اجتماعی دانشگاهی، معرفی آقای دکتر صاحبی را محضر جامعه دانشگاهی، زیره به کرمان بردن خواند و عنوان کرد؛
قرار است استاد صاحبی،
در ادامه نشست های قبلی،
این بار از دوران دانشجویی و کنشگری مسئولیت اجتماعی دانشگاهیان به صورت کلی، تجارب خود را بیان کنند.
در ادامه ضمن دعوت استاد صاحبی، تلنگری به کتاب به پاخاستن برای انسانیت ایشان زد و گفت:" قرار است دانشگاهیان از به پاخاستن های شان در مسیر انسانیت، بگویند تا با اشتراک تجارب، هم آموزی ها، بیشتر و حال و روز جامعه، بهتر از دیروز و امروز شود"
دکتر صاحبی نیز ضمن درود به شنوندگان و تشکر از آقای آذری گفتند:
من روانشناسم. روانشناس بالینی، از دانشگاه تهران فارغ التحصیل و برای اخذ درجه دکتری به استرالیا رفتم. دکترا را آنجا گرفتم بعد دانشگاه مشهد و مجددا سیدنی و فوق دکترا را آنجا گرفتم.
من نقش اساتید دانشگاه را در خارج از کشور دیده ام اما الگوی من ملی است.
از دوران دانش آموزی با افکار ملی و مذهبی ها آشنا شدم و بعد از انقلاب با مهندس بازرگان و سحابی ارتباط داشتم.
الگو های من در حوزه مسئولیت اجتماعی دانشگاهیان، از این شخصیت ها الهام گرفته شده است.
در دوره اصلاحات هم فعالیت هایم در دانشگاه بسیار جدی شد ولی پس از پایان دولت اصلاحات، استعفا دادم و دوباره به استرالیا رفتم.
من در سیدنی کلینک داشته و دارم و در داخل و خارج کشور فعالیت می کنم.
وقتی برای اولین بار برای فعالیت هایم به ایران آمدم از طرف مراجع خاص مورد سوال قرار گرفتم، که انگیزه های شما چیست؟
من فقط گفتم من مصدقی هستم و الگو های فعالیت اجتماعی من از ایشان و کاملا داخلی است.
من دغدغه ایران را دارم.
در همین راستا است که روانشناسی بالینی را به صورت فردی، رها کردم و به جامعه و اجتماع پرداختم.
اساس این تغییر "تئوری انتخاب" است.
جامعه را باید تغییر داد.
تئوری انتخاب چیست
تئوری انتخاب یک عرصه مهم مسئولیت پذیری اجتماعی است.
به عبارت دیگر برخلاف فروید که معتقد بود، انسان ها روان نجور هستند، گلسر معتقد بود انسانهایی که مسئولیت پذیر نیستند، رنجور می شوند.
ما باید به انسان ها یاد بدهیم که چگونه مسئولیت های خود را در جامعه انجام بدهند و به دیگران نیز یاد بدهند.
فعالیت های اجتماعی من در سه قلمرو تحقق یافته است:
۱- آموزش رسمی
۲- نشر مقاله و کتب
۳- حمایت های مالی هدفمند از حوزه های آسیب پذیر
از یک زمانی تلاشم متوجه آموزش رسمی مددکاران، مشاوران و روانشناسان برای سوق دادن این حوزه به حوزه اجتماعی شد.
بعد آن، کتاب آکادمیک کمتر نوشتم. تلاش کردم و کتاب برای عموم مردم نوشتم.
"مسئولیت پذیری، فضیلتی گمشده" یکی دیگر از کتاب ها، "تئوری انتخاب" بود.
این کتاب علمی که به زبان ساده، نگارش شده است، شصت بار تجدید چاپ شده است که نشانه اقبال مردم به این کتاب بوده است.
جامعه ایران یک درد بزرگ دارد.
مسئولیت گریزی، این درد از والدین و فرزندان، کارگر و کارمند، وزیر و وکیل و ... جاری است و صدمه بسیاری به کشور وارد آورده است.
باید همه یاد بگیریم مسئولیت کارهایمان را بپذیریم.
یکی دیگر از کتاب هایم در حوزه اجتماعی " به پاخاستن برای انسانیت" داستانهایی از به پا خاستن مردم از محیط کار خود، محله خود، سازمان و شهر خود برای تغییر است که موفق به تغییر جامعه هدف خود شدند.
در حوزه خیریه ها هم با همان نگاه "تئوری انتخاب"، متوجه آسیب های جدی شدم. بر خلاف ظاهر اقدام این نوع کار های خیریه ای مرسوم، به شدت به جامعه صدمه می زنند.
خیریه ها می آیند با اهداء کالا ها و خدمات رایگان، انسان ها را با هویت قربانی پرورش می دهند و قربانی نگه می دارند. کتابی در حوزه آسیب شناسی خیریه ها را نوشتم و تلاش نمودم تشریح کنم که این کمک های بدون توجه و رایگان سازی، نتیجه ای برای جامعه ندارد و آسیب به جامعه است که شکاف ها را عمیق تر می کند.
در این رابطه کتابی نوشتم تحت عنوان " انسان و انتخاب دشوار" حکایت انسان هایی که نمی خواهند، قربانی باشند و قربانی بمانند یا می خواهند توانمند شوند و روی پای خود بایستند.
بخواهم خلاصه بگویم:
"دیدن، دگر آموز " و "شنیدن، دگر آموز" نیز کتابی بود که مقدمه تغییر است.
در سیل لرستان ده روزی با همسرم در منطقه مستقر بودم و روی توانمند سازی دانش آموزان در حوزه تاب آوری و امید آفرینی کارکردم.
در بلوچستان به جای اهدای کالا،
در منطقه سراوان به معلمین یک دوره آموزشی تئوری انتخاب را درس دادیم و یا در تجربه ای دیگر برای مشاوران مدارس شهر مهاباد و سردشت به کمک بنیاد توسعه صلح و مهربانی، یک دوره آموزش " تئوری انتخاب" برای جمع کثیری از معلمان و مشاوران و مربیان برگزار نمودیم.
در اقدامی دیگر با انجمنی آشنا شدم که تلاش می کردند،بچه های آسیب پذیر در حاشیه شهر مشهد را آموزش دهند و به آنها کمک کنند به سمت آسیب به خصوص اعتیاد نروند.
متوجه شدم فعالیت های این انجمن ذوقی است و پایه های علمی کار آنها ضعیف است.
کمک کردم برای کارکنان آنها،
دوره آموزشی گذاشتم و توانستم تغییری در روش های آنها جهت بهبود شرایط کودکان فراهم کنم که فعالیت شان اکنون هم ادامه دارد.
در دوران کرونا تلاشم این بود کنار مردم باشم.
مردم با مسائلی مانند ناامیدی ، تنگ خُلقی، اضطراب و استرس و ...دست به گریبان بودند.
در لایو هایی که در اینستاگرام دو شب در هفته تحت عنوان "جویبار لحظه ها جاری است" تدارک دیده بودیم، برنامه داشتیم برای مدیریت اضطراب که مؤثر و قابل توجه بود.
این برنامه هنوز هم در هفته یکبار تداوم دارد.
در همکاری با "صبح رویش" مدرسه پچه های پناهنده، کمکهایی به آنها کردم.
از ایرانیان خارج کشور کمک گرفتم و این کمک را به این مدرسه اهداء نمودم.
در حوزه کودکان پناهنده افعانستانی نیز من کمک هایی را دوسال پیش برای مدرسه "صبح رویش" با همکاری " مدرسه کار آفرینی شریف" محقق نمودم.
به داوطلبین مدرسه کارآفرینی شریف درس می دادم و تمام شهریه های آنها به بهبودشرایط آموزشی این مدرسه اختصاص داده شد.
جالب است که در این مسیر، نیرو های مدرسه کار آفرینی شریف، داوطلبانه آموزش های حرفه ای به دانش آموزان این مدارس که درگیر کار نیز بودند، ارائه دادند که بسیار موفق بود.
به مدرسه دیگری هم كه متعلق به کودکان پناهنده افعانستانی بود با اختصاص در آمد فروش یکی از کتاب هایم به ایرانیان خارج کشور، کمک مالی نمودم که آنهم تاثیر مهمی در بهبود شرایط تحصیل دانش آموزان این مدرسه داشت.
در دوره کرونا برای کادر سلامت هم دوره مراقبت روانی برگزار کردم که آن هم تجربه بسیار موفقی بود.
در این دوران خاصی که ایران زندگی می کنیم کتابی در تحلیل روانشناسی خودکامگی را ترجمه و به صورت پی دی اف به صورت رایگان در دسترس عموم مردم قرار داده ام.
مؤسسه ای دارم که فعالیت هایی در حوزه روانشناسی برگزار می کنم که شغل من است به مردم خدمات ارائه می دهم و محل در آمد من است.
در مجموع انسان خوشبین و امیدواری هستم.
ایران را مانند ققنوسی می بینم که از همه مشکلات در طول تاریخ، جان بدر برده است و از شرایط امروز هم جان به در خواهد برد.
اعتقاد عمیق به صلح دارم.
یکی از آثارم کتاب "مدرسه صلح آموز" است. یک کتاب کار برای معلمین در مدارس برای حل تعارضات بین دانش آموزان در مدارس از راه های صلح آمیز و گفتگو نوشته ام، امیدوارم توجه سیستم آموزشی به آن جلب شود.
---
+رئوف آذری،تسهیلگر نشست، اینجا ورود می کند و از تجربه یک دهه فعالیت صلح ورزانه در مدارس الگویی یکی از شهرستان های شمال غرب کشور می گوید و از خاطره اهدای کتاب مدرسه صلح آموز و تماس دکتر صاحبی به پاس این تلاش و تجلیل ایشان یاد کرد و نیز از کمک مالی گروه ایشان به اولین تجربه کارآفرینی اجتماعی بلوطبانان پا به رکاب در چهار روستای هدف نقاط صفر مرزی...
--
ادامه از دکتر صاحبی:
من در رابطه با اتفاقات روزانه مقاله و مطلب می نویسم.
همین الان هم در رابطه با جنگ فلسطین و اسرائیل مطلب نوشتهام. در زیر مطالب من کامنت می گذارند: آقا شما روانشناس هستید؟
یا سیاستمدار؟
به عبارتی کامنت هایی که معنایش این است که من نباید به مسائل روز کار داشته باشم!
دوستان دقت کنید من اول انسانم، آنگاه حرفه ام روانشناسی است.
من نمی توانم در مواجهه با مشکلات جامعه سکوت کنم.
من چرا درباره اینکه دماغ سیاست در همه جا فرو رفته، ننویسم؟
من اول انسان هستم و دغدغه ایران دارم و بعد روانشناسم.
مگر فقط گروه های خاصی باید در این موارد اظهار نظر کنند.
تعریف مسئولیت اجتماعی دانشگاهی در دل مسئولیت حرفه ای آن است.
من هفته ای یکبار در دوران استادی به حراست می رفتم و توضیح می دادم که حرف هایی که در مورد مسائل روز می زنم، مسئولیت اجتماعی من است که به افزایش کیفیت زندگی و آگاهی بخشی به مردم و دانشجویانم کمک کنم.
باید بتوانم افراد توانمندی تربیت کنم که بتوانند بر سبک زندگی جامعه تاثیر بگدارند.
بتوانند شرایط بد را برای کمک به مردم تعییر دهند.
در بلوچستان به جای اهدای کالا،
در منطقه سراوان به معلمین یک دوره آموزشی تئوری انتخاب را درس دادیم و یا در تجربه ای دیگر برای مشاوران مدارس شهر مهاباد و سردشت به کمک بنیاد توسعه صلح و مهربانی، یک دوره آموزش " تئوری انتخاب" برای جمع کثیری از معلمان و مشاوران و مربیان برگزار نمودیم.
در اقدامی دیگر با انجمنی آشنا شدم که تلاش می کردند،بچه های آسیب پذیر در حاشیه شهر مشهد را آموزش دهند و به آنها کمک کنند به سمت آسیب به خصوص اعتیاد نروند.
متوجه شدم فعالیت های این انجمن ذوقی است و پایه های علمی کار آنها ضعیف است.
کمک کردم برای کارکنان آنها،
دوره آموزشی گذاشتم و توانستم تغییری در روش های آنها جهت بهبود شرایط کودکان فراهم کنم که فعالیت شان اکنون هم ادامه دارد.
در دوران کرونا تلاشم این بود کنار مردم باشم.
مردم با مسائلی مانند ناامیدی ، تنگ خُلقی، اضطراب و استرس و ...دست به گریبان بودند.
در لایو هایی که در اینستاگرام دو شب در هفته تحت عنوان "جویبار لحظه ها جاری است" تدارک دیده بودیم، برنامه داشتیم برای مدیریت اضطراب که مؤثر و قابل توجه بود.
این برنامه هنوز هم در هفته یکبار تداوم دارد.
در همکاری با "صبح رویش" مدرسه پچه های پناهنده، کمکهایی به آنها کردم.
از ایرانیان خارج کشور کمک گرفتم و این کمک را به این مدرسه اهداء نمودم.
در حوزه کودکان پناهنده افعانستانی نیز من کمک هایی را دوسال پیش برای مدرسه "صبح رویش" با همکاری " مدرسه کار آفرینی شریف" محقق نمودم.
به داوطلبین مدرسه کارآفرینی شریف درس می دادم و تمام شهریه های آنها به بهبودشرایط آموزشی این مدرسه اختصاص داده شد.
جالب است که در این مسیر، نیرو های مدرسه کار آفرینی شریف، داوطلبانه آموزش های حرفه ای به دانش آموزان این مدارس که درگیر کار نیز بودند، ارائه دادند که بسیار موفق بود.
به مدرسه دیگری هم كه متعلق به کودکان پناهنده افعانستانی بود با اختصاص در آمد فروش یکی از کتاب هایم به ایرانیان خارج کشور، کمک مالی نمودم که آنهم تاثیر مهمی در بهبود شرایط تحصیل دانش آموزان این مدرسه داشت.
در دوره کرونا برای کادر سلامت هم دوره مراقبت روانی برگزار کردم که آن هم تجربه بسیار موفقی بود.
در این دوران خاصی که ایران زندگی می کنیم کتابی در تحلیل روانشناسی خودکامگی را ترجمه و به صورت پی دی اف به صورت رایگان در دسترس عموم مردم قرار داده ام.
مؤسسه ای دارم که فعالیت هایی در حوزه روانشناسی برگزار می کنم که شغل من است به مردم خدمات ارائه می دهم و محل در آمد من است.
در مجموع انسان خوشبین و امیدواری هستم.
ایران را مانند ققنوسی می بینم که از همه مشکلات در طول تاریخ، جان بدر برده است و از شرایط امروز هم جان به در خواهد برد.
اعتقاد عمیق به صلح دارم.
یکی از آثارم کتاب "مدرسه صلح آموز" است. یک کتاب کار برای معلمین در مدارس برای حل تعارضات بین دانش آموزان در مدارس از راه های صلح آمیز و گفتگو نوشته ام، امیدوارم توجه سیستم آموزشی به آن جلب شود.
---
+رئوف آذری،تسهیلگر نشست، اینجا ورود می کند و از تجربه یک دهه فعالیت صلح ورزانه در مدارس الگویی یکی از شهرستان های شمال غرب کشور می گوید و از خاطره اهدای کتاب مدرسه صلح آموز و تماس دکتر صاحبی به پاس این تلاش و تجلیل ایشان یاد کرد و نیز از کمک مالی گروه ایشان به اولین تجربه کارآفرینی اجتماعی بلوطبانان پا به رکاب در چهار روستای هدف نقاط صفر مرزی...
--
ادامه از دکتر صاحبی:
من در رابطه با اتفاقات روزانه مقاله و مطلب می نویسم.
همین الان هم در رابطه با جنگ فلسطین و اسرائیل مطلب نوشتهام. در زیر مطالب من کامنت می گذارند: آقا شما روانشناس هستید؟
یا سیاستمدار؟
به عبارتی کامنت هایی که معنایش این است که من نباید به مسائل روز کار داشته باشم!
دوستان دقت کنید من اول انسانم، آنگاه حرفه ام روانشناسی است.
من نمی توانم در مواجهه با مشکلات جامعه سکوت کنم.
من چرا درباره اینکه دماغ سیاست در همه جا فرو رفته، ننویسم؟
من اول انسان هستم و دغدغه ایران دارم و بعد روانشناسم.
مگر فقط گروه های خاصی باید در این موارد اظهار نظر کنند.
تعریف مسئولیت اجتماعی دانشگاهی در دل مسئولیت حرفه ای آن است.
من هفته ای یکبار در دوران استادی به حراست می رفتم و توضیح می دادم که حرف هایی که در مورد مسائل روز می زنم، مسئولیت اجتماعی من است که به افزایش کیفیت زندگی و آگاهی بخشی به مردم و دانشجویانم کمک کنم.
باید بتوانم افراد توانمندی تربیت کنم که بتوانند بر سبک زندگی جامعه تاثیر بگدارند.
بتوانند شرایط بد را برای کمک به مردم تعییر دهند.
در خاطرات مهندس بزرگان، زمانی که ریاست دانشکده فنی بوده، نقل شده است که از او پرسیده بودند چرا درباره کنسرسیوم حرف زدی؟
شما رئیس دانشکده فنی هستید. جواب داده بود مردم که نمی دانند کنسرسیوم چیست؟
ما به عنوان استاد دانشگاه، می دانیم و باید بگوییم.
دانشگاه به عنوان نهاد مسئولیت اجتماعی محل تولید دانش، ادبیات، فلسفه و .. است. نشخوار آنچه گفته اند، نیست. خیلی از آدم ها حرف های دیگران را قرقره می کنند و فکر می کند تولید اندیشه می کنند.
تولید آگاهی، دانش و امید آفرینی وظیفه دانشگاه است.
در کشور ما دانشگاه ها پیرو دولت شده اند.
تولید دانش ، تفکر انتقادی، موضع گیری و آگاهی بخشی به مردم، مٲموریت یک دانشگاهی و مسئولیت اجتماعی اوست که لازم است ادا کند...
---
سپس،
تسهیلگر نشست، ضمن طرح سئوالات مشارکت کنندگان، پاسخ دکتر صاحبی را طلبید که با حوصله و تٲنی، پاسخ گفته شد.
پوستر سلسله نشست ها به پیوست👇
https://t.iss.one/Sopskf/6789
گزارش:
احمد قویدل،
روابط عمومی انجمن ترویج فرهنگ مسئولیت اجتماعی
۲۱ مهرماه ۱۴۰۲
____
*بازنشر
@sopskf
شما رئیس دانشکده فنی هستید. جواب داده بود مردم که نمی دانند کنسرسیوم چیست؟
ما به عنوان استاد دانشگاه، می دانیم و باید بگوییم.
دانشگاه به عنوان نهاد مسئولیت اجتماعی محل تولید دانش، ادبیات، فلسفه و .. است. نشخوار آنچه گفته اند، نیست. خیلی از آدم ها حرف های دیگران را قرقره می کنند و فکر می کند تولید اندیشه می کنند.
تولید آگاهی، دانش و امید آفرینی وظیفه دانشگاه است.
در کشور ما دانشگاه ها پیرو دولت شده اند.
تولید دانش ، تفکر انتقادی، موضع گیری و آگاهی بخشی به مردم، مٲموریت یک دانشگاهی و مسئولیت اجتماعی اوست که لازم است ادا کند...
---
سپس،
تسهیلگر نشست، ضمن طرح سئوالات مشارکت کنندگان، پاسخ دکتر صاحبی را طلبید که با حوصله و تٲنی، پاسخ گفته شد.
پوستر سلسله نشست ها به پیوست👇
https://t.iss.one/Sopskf/6789
گزارش:
احمد قویدل،
روابط عمومی انجمن ترویج فرهنگ مسئولیت اجتماعی
۲۱ مهرماه ۱۴۰۲
____
*بازنشر
@sopskf
"دکترها گفتند که اثر گاز خردل بمباران شیمیایی، محتمل از عوامل سرطان تو باشد"
"دکتر گفت ما از دهه ها پیش می دانستیم که گاز خردل، ۱۰۰٪ سرطان زاست."
"من نگران خودم زیاد نیستم، توکلم به خداهست چون اینجا در آمریکا، پزشکان حاذقی هستند و دارو و درمان بسیار... اما من نگران جوانانی هستم که در سردشت و کوردستان با سرطان، دست و پنجه نرم می کنند.
آنها واقعا" نیاز به حمایت دارند. هم از بعد پزشکی و هم مالی...
باید فکری به حال مردم سردشت کرد چون مدیریت سرطان بسیار بسیار پرهزینه است.
شرکت ها و دولت هایی که گاز شیمیایی فروختند به صدام، باید بیایتد و پاسخگو باشند.
از مسئولین کشور درخواستم اینست که مسٲله بمباران شیمیایی سردشت، نبایدبه فراموشی سپرده شود.
من در آمریکا می خواهم صدای مردم سردشت باشم، با رسانه گفت و گو می کنم و این مسٲله را به روی صحنه جهان خواهم آوردت تا حمایت گسترده تری به مردم ارایه داد..
"من واقعا" می خواهم صدای شما باشم"
این جملات نقل قولی اند از #هیرش_امینی...
او که در دوره اول کودکی، پدرش را در جریان بمباران شیمیایی از دست داد ولی با عزمی مثال زدنی، پست دکترای پزشکی گرفت ولی، سرطان مجال....
@sopskf
"دکتر گفت ما از دهه ها پیش می دانستیم که گاز خردل، ۱۰۰٪ سرطان زاست."
"من نگران خودم زیاد نیستم، توکلم به خداهست چون اینجا در آمریکا، پزشکان حاذقی هستند و دارو و درمان بسیار... اما من نگران جوانانی هستم که در سردشت و کوردستان با سرطان، دست و پنجه نرم می کنند.
آنها واقعا" نیاز به حمایت دارند. هم از بعد پزشکی و هم مالی...
باید فکری به حال مردم سردشت کرد چون مدیریت سرطان بسیار بسیار پرهزینه است.
شرکت ها و دولت هایی که گاز شیمیایی فروختند به صدام، باید بیایتد و پاسخگو باشند.
از مسئولین کشور درخواستم اینست که مسٲله بمباران شیمیایی سردشت، نبایدبه فراموشی سپرده شود.
من در آمریکا می خواهم صدای مردم سردشت باشم، با رسانه گفت و گو می کنم و این مسٲله را به روی صحنه جهان خواهم آوردت تا حمایت گسترده تری به مردم ارایه داد..
"من واقعا" می خواهم صدای شما باشم"
این جملات نقل قولی اند از #هیرش_امینی...
او که در دوره اول کودکی، پدرش را در جریان بمباران شیمیایی از دست داد ولی با عزمی مثال زدنی، پست دکترای پزشکی گرفت ولی، سرطان مجال....
@sopskf
Forwarded from اتچ بات
🔴ای دریغا هێرش ناکام ما
✍ اسماعیل شمس
🔺خبر تلخ است: دکتر هێرش امینی هم از میان ما رفت و چه میتوان گفت جز تکرار این شعر مولوی؛ ایدریغا ایدریغا ایدریغ/ که آنچنان ماهی نهان شد زیر میغ. داستان زندگی هێرش را میتوانید از قول خودش در دو لینک زیر ببینید،
B2n.ir/d38840
https://B2n.ir/x75699
او در شهر سردشت در استان آذربایجان غربی به دنیا آمد. سه ساله بود که در بمباران شیمیایی سردشت پدرش را از دست داد و زیر نظر پدربزرگش پرورش یافت. کارشناسی ارشد را در دانشگاه تهران و دکترای اپیدمیولوژی(همهگیرشناسی) را در سویس دریافت نمود و فوق دکتری را در همین رشته از دانشگاه هاروارد سپری کرد. پس از آن در دانشگاه کپنهاگ دانمارک تدریس کرد و از مدتی پیش برای تدریس به نیویورک برگشت که گرفتار بیماری سرطان گردید و در همین شهر درگذشت. او در سال ۱۳۹۹ به خاطر تحقیقات علمیاش برنده جایزه روزنبلت متعلق به انستیتوی عوامل سلامت (EHI) شد.
🔺از زندگی و دغدغههای دکتر هێرش تنها به دو مورد میپردازم که برای خودم بسیار اهمیت دارند. نخست اینکه او در ویدیوی اعلام ابتلایش به بیماری سرطان گفت که " به سرطان حمله میکنم". این جمله از آن جهت مهم است که تقریباً در نمونههای مشابه، بیماران از تعبیر مبارزه و مقابله با سرطان یا مقاومت در برابر آن و حتی کنارآمدن با آن سخن میگویند. برای کسی که نام خود را از حسن(در شناسنامه) به هێرش(به معنای حمله یا یورش) تغییر داده است،تعبیر هجوم کاملاً هدفمند و آگاهانه انتخاب شده است. این را به این سبب میگویم که انتخاب مفهوم یورش به جای مقاومت یا کنار آمدن توسط فردی که خاستگاهش فرهنگ و جامعه کردی است،امری استثنایی و عجیب است. کردها در طول تاریخ خود هرگز اهل هجوم به آب و خاک دیگران نبوده اند. هیچ کس در تاریخ سراغ ندارد که کردها مانند یونانیان و رومیان یا اعراب و ترکان و مغولان و ... به صورت دستهجمعی و قبیلهای از خاستگاه خود برخاسته و با طیکردن هزاران کیلومتر راه، قلمرو دیگران را اشغال کرده باشند. آنان کمابیش در سرزمین خود مشغول مقاومت در برابر اشغالگران مهاجم شرق و غرب بودند و نماد و شعارشان هم "مقاومت، زندگی است" بود. این شیوه عمل و این شعار هرچند از نظر اخلاقی والاست، اما کیست که نداند، وقتی اخلاق از در وارد می شود، سیاست از پنجره فرار میکند.تاریخ نشان داده است یکی از علل اصلی شکست کردان در برابر اعراب و ترکان و دیگر مهاجمان در طول تاریخ، پیروی از استراتژی دفاعی بوده است. من به عنوان پژوهشگر تاریخ وقتی نخستین بار اصطلاح یورش به جای مقاومت را از زبان هێرش شنیدم، بسیار امیدوار شدم که سرانجام حمله او به سرطان، بیرون راندن این موجود بیگانه و اشغالگر از بدنش است و حتی لحظهای هم که خبر وفات او را شنیدم ،باورم نمیشد که عامل مرگ او سرطانش بوده است. شعار کاک هێرش ابتکاری استثنایی در جامعه ما بود، اما دریغ و درد که دیگر دیر شده بود.
🔺نکته دوم، تٲکید دکتر هێرش بر نقش گاز شیمیایی در ابتلای او به سرطان است. او در اینجا هم استثنایی بر قاعده بود. هێرش نگران خودش نبود، بلکه غم بیماران شیمیایی سردشت را داشت که به درمان دسترسی ندارند و از عهده هزینههای آن برنمیآیند. او وعده میدهد که صدای قربانیان بمباران شیمیایی سردشت در جهان خواهد شد و زمینههای پاسخگو کردن حامیان صدام را فراهم خواهد کرد. هێرش رفت و رٶیای انسانیاش را با خود برد، اما مرگ این دانشمند و نخبه برجسته کرد و سنی در روزهایی که برخیها به اسم نخبگان و نمایندگان کرد و سنت در راهروهای قدرت مشغول تلاش برای کسب مقام وزارت، معاونت،استانداری و دیگر صندلیهای رنگین قدرتاند، نشان داد که نخبگان راستین این جامعه چقدر مظلوم و گمنام هستند و درد و دغدغه آنان چقدر با بقیه متفاوت است.
🔺و حرف آخر من خطاب به کسانی است که به عنوان نماینده و نخبه کرد و سنت، واگذاری چند صندلی وزارت و معاونت و ... را که احتمالاً خودشان هم بر آنان تکیه خواهند زد نشانه احقاق حقوق مردم کرد و سنی میدانند. از این عزیزان میخواهم به ندای کاک هێرش پاسخ دهند و اگر دلسوز خاک و خلق خود هستند به رئیس جمهور جدید بگویند که هیچ پست و مقامی نمیخواهند و در قبال آن از او تعهد بگیرند که بیمارستانهای شهرهای مرزی را به تجهیزات مدرن تشخیص بیماری مجهز کند و یک بیمه ویژه کاملاً رایگان برای درمان بیماران شیمیایی سردشت، نودشه، سرپل زهاب و دیگر بیماران نوار مرزی و قربانیان جنگ تعریف کند که دغدغه درمان نداشته باشند. از او بخواهند در نواحی مرزی با ایجاد کارخانجات و تولید مشاغل بومی ضریب اشتغال را چنان بالا ببرد که کسی کولبری و سوختبری نکند.از او بخواهند که جادههای منطقه را به نوعی ایمنسازی کند که هر روز قربانی نگیرند.
@kurdistanname
✍ اسماعیل شمس
🔺خبر تلخ است: دکتر هێرش امینی هم از میان ما رفت و چه میتوان گفت جز تکرار این شعر مولوی؛ ایدریغا ایدریغا ایدریغ/ که آنچنان ماهی نهان شد زیر میغ. داستان زندگی هێرش را میتوانید از قول خودش در دو لینک زیر ببینید،
B2n.ir/d38840
https://B2n.ir/x75699
او در شهر سردشت در استان آذربایجان غربی به دنیا آمد. سه ساله بود که در بمباران شیمیایی سردشت پدرش را از دست داد و زیر نظر پدربزرگش پرورش یافت. کارشناسی ارشد را در دانشگاه تهران و دکترای اپیدمیولوژی(همهگیرشناسی) را در سویس دریافت نمود و فوق دکتری را در همین رشته از دانشگاه هاروارد سپری کرد. پس از آن در دانشگاه کپنهاگ دانمارک تدریس کرد و از مدتی پیش برای تدریس به نیویورک برگشت که گرفتار بیماری سرطان گردید و در همین شهر درگذشت. او در سال ۱۳۹۹ به خاطر تحقیقات علمیاش برنده جایزه روزنبلت متعلق به انستیتوی عوامل سلامت (EHI) شد.
🔺از زندگی و دغدغههای دکتر هێرش تنها به دو مورد میپردازم که برای خودم بسیار اهمیت دارند. نخست اینکه او در ویدیوی اعلام ابتلایش به بیماری سرطان گفت که " به سرطان حمله میکنم". این جمله از آن جهت مهم است که تقریباً در نمونههای مشابه، بیماران از تعبیر مبارزه و مقابله با سرطان یا مقاومت در برابر آن و حتی کنارآمدن با آن سخن میگویند. برای کسی که نام خود را از حسن(در شناسنامه) به هێرش(به معنای حمله یا یورش) تغییر داده است،تعبیر هجوم کاملاً هدفمند و آگاهانه انتخاب شده است. این را به این سبب میگویم که انتخاب مفهوم یورش به جای مقاومت یا کنار آمدن توسط فردی که خاستگاهش فرهنگ و جامعه کردی است،امری استثنایی و عجیب است. کردها در طول تاریخ خود هرگز اهل هجوم به آب و خاک دیگران نبوده اند. هیچ کس در تاریخ سراغ ندارد که کردها مانند یونانیان و رومیان یا اعراب و ترکان و مغولان و ... به صورت دستهجمعی و قبیلهای از خاستگاه خود برخاسته و با طیکردن هزاران کیلومتر راه، قلمرو دیگران را اشغال کرده باشند. آنان کمابیش در سرزمین خود مشغول مقاومت در برابر اشغالگران مهاجم شرق و غرب بودند و نماد و شعارشان هم "مقاومت، زندگی است" بود. این شیوه عمل و این شعار هرچند از نظر اخلاقی والاست، اما کیست که نداند، وقتی اخلاق از در وارد می شود، سیاست از پنجره فرار میکند.تاریخ نشان داده است یکی از علل اصلی شکست کردان در برابر اعراب و ترکان و دیگر مهاجمان در طول تاریخ، پیروی از استراتژی دفاعی بوده است. من به عنوان پژوهشگر تاریخ وقتی نخستین بار اصطلاح یورش به جای مقاومت را از زبان هێرش شنیدم، بسیار امیدوار شدم که سرانجام حمله او به سرطان، بیرون راندن این موجود بیگانه و اشغالگر از بدنش است و حتی لحظهای هم که خبر وفات او را شنیدم ،باورم نمیشد که عامل مرگ او سرطانش بوده است. شعار کاک هێرش ابتکاری استثنایی در جامعه ما بود، اما دریغ و درد که دیگر دیر شده بود.
🔺نکته دوم، تٲکید دکتر هێرش بر نقش گاز شیمیایی در ابتلای او به سرطان است. او در اینجا هم استثنایی بر قاعده بود. هێرش نگران خودش نبود، بلکه غم بیماران شیمیایی سردشت را داشت که به درمان دسترسی ندارند و از عهده هزینههای آن برنمیآیند. او وعده میدهد که صدای قربانیان بمباران شیمیایی سردشت در جهان خواهد شد و زمینههای پاسخگو کردن حامیان صدام را فراهم خواهد کرد. هێرش رفت و رٶیای انسانیاش را با خود برد، اما مرگ این دانشمند و نخبه برجسته کرد و سنی در روزهایی که برخیها به اسم نخبگان و نمایندگان کرد و سنت در راهروهای قدرت مشغول تلاش برای کسب مقام وزارت، معاونت،استانداری و دیگر صندلیهای رنگین قدرتاند، نشان داد که نخبگان راستین این جامعه چقدر مظلوم و گمنام هستند و درد و دغدغه آنان چقدر با بقیه متفاوت است.
🔺و حرف آخر من خطاب به کسانی است که به عنوان نماینده و نخبه کرد و سنت، واگذاری چند صندلی وزارت و معاونت و ... را که احتمالاً خودشان هم بر آنان تکیه خواهند زد نشانه احقاق حقوق مردم کرد و سنی میدانند. از این عزیزان میخواهم به ندای کاک هێرش پاسخ دهند و اگر دلسوز خاک و خلق خود هستند به رئیس جمهور جدید بگویند که هیچ پست و مقامی نمیخواهند و در قبال آن از او تعهد بگیرند که بیمارستانهای شهرهای مرزی را به تجهیزات مدرن تشخیص بیماری مجهز کند و یک بیمه ویژه کاملاً رایگان برای درمان بیماران شیمیایی سردشت، نودشه، سرپل زهاب و دیگر بیماران نوار مرزی و قربانیان جنگ تعریف کند که دغدغه درمان نداشته باشند. از او بخواهند در نواحی مرزی با ایجاد کارخانجات و تولید مشاغل بومی ضریب اشتغال را چنان بالا ببرد که کسی کولبری و سوختبری نکند.از او بخواهند که جادههای منطقه را به نوعی ایمنسازی کند که هر روز قربانی نگیرند.
@kurdistanname
Telegram
attach 📎
پروژه ضرورت مادرانگی برای ایران...(١)
رکابزنی برای یادآوری صلح باوری رییس جمهور منتخب و مطالبه تسهیلگری صلح سازی از کابینه دولت چهاردهم
اینجا میدان شهدای هفتم تیر سردشت و محل یادمان شهدای شیمیایی سردشت است که #رئوف_آذری دوچرخه اش را از همین نقطه، به سمت تهران به حرکت درآورد تا پیام مطالبه گرانه صلح سازان سردشت و ایران را به گوش شورای راهبری دولت چهاردهم برساند.
مستحضرید که هفتم تیرماه، مصادف است با سالگرد بمباران شیمیایی سردشت و هشتم نیز روز مبارزه با سلاح کشتار جمعی
همچنبن تیرماه ، مصادف شد با انتخابات ریاست جمهوری و یادمان هست که مناظره تلویزیونی کاندیداهای ریاست جمهوری، آنی نبود که کشوری با مدعای تمدنی چند هزار ساله، از سطوح عالی مدیریتی اش، مشاهده کند.
و آن این حقیقت تاریخی را آشکار ساخت تا فهم این نکته که صلح با انقلاب در ذهنِ اولیای خانواده، جهاد با امیال خود مدیران، معلمان و مشاوران مراکز آموزشی(مهدها، مساجد، مدارس، دانشگاه ها..) آغاز و به کف خیابان و میادین شهری منتقل می شود
و آن،مطالبه ای شد که رکاب را به چرخش درآورد.
🌹❤️🌹
#رکابزنی_برای_صلح
#سردشت
#تهران
#مطالبه_از_دولت_چهاردهم
@sopskf
رکابزنی برای یادآوری صلح باوری رییس جمهور منتخب و مطالبه تسهیلگری صلح سازی از کابینه دولت چهاردهم
اینجا میدان شهدای هفتم تیر سردشت و محل یادمان شهدای شیمیایی سردشت است که #رئوف_آذری دوچرخه اش را از همین نقطه، به سمت تهران به حرکت درآورد تا پیام مطالبه گرانه صلح سازان سردشت و ایران را به گوش شورای راهبری دولت چهاردهم برساند.
مستحضرید که هفتم تیرماه، مصادف است با سالگرد بمباران شیمیایی سردشت و هشتم نیز روز مبارزه با سلاح کشتار جمعی
همچنبن تیرماه ، مصادف شد با انتخابات ریاست جمهوری و یادمان هست که مناظره تلویزیونی کاندیداهای ریاست جمهوری، آنی نبود که کشوری با مدعای تمدنی چند هزار ساله، از سطوح عالی مدیریتی اش، مشاهده کند.
و آن این حقیقت تاریخی را آشکار ساخت تا فهم این نکته که صلح با انقلاب در ذهنِ اولیای خانواده، جهاد با امیال خود مدیران، معلمان و مشاوران مراکز آموزشی(مهدها، مساجد، مدارس، دانشگاه ها..) آغاز و به کف خیابان و میادین شهری منتقل می شود
و آن،مطالبه ای شد که رکاب را به چرخش درآورد.
🌹❤️🌹
#رکابزنی_برای_صلح
#سردشت
#تهران
#مطالبه_از_دولت_چهاردهم
@sopskf
Forwarded from بنیاد توسعه صلح و مهربانی های کوچک (Raouf Azari)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پروژه ضرورت مادرانگی برای ایران...(٢)
رکابزنی برای یادآوری صلح باوری رییس جمهور منتخب و مطالبه تسهیلگری صلح سازی توسط کابینه دولت دوازدهم ....
اینجا خیابان هشت بهشت، اطراف میدان گل ها و میدان جهاد تهران است و رکابزنی #رئوف_آذری در پایتخت، از همین نقطه استارت خورد تا یک پیام ضمنی منتقل شده باشد..
حقیقت امر آنست که صلح، از انقلاب درون ذهن اولیاء در خانه، مدیران و معلمان و مشاوران مراکز آموزشی(مهدها، مساجد، مدارس، دانشگاه ها و...) آغاز و به کف خیابان و میادین شهری منتقل می شود.
و چە نکوست که دولت مدعی همگرایی ملی، قدم هایش را در راستای تعمیق آموزه های صلح، ترویج و تکریم آن محکم تر از قبل بردارد و در تسهیل اقدامات مرتبط، یار و یاور صلح باشد...
🌹❤️🌹
#رکابزنی_برای_صلح
#سردشت
#تهران
#مطالبه_از_دولت_دوازدهم
@sopskf
رکابزنی برای یادآوری صلح باوری رییس جمهور منتخب و مطالبه تسهیلگری صلح سازی توسط کابینه دولت دوازدهم ....
اینجا خیابان هشت بهشت، اطراف میدان گل ها و میدان جهاد تهران است و رکابزنی #رئوف_آذری در پایتخت، از همین نقطه استارت خورد تا یک پیام ضمنی منتقل شده باشد..
حقیقت امر آنست که صلح، از انقلاب درون ذهن اولیاء در خانه، مدیران و معلمان و مشاوران مراکز آموزشی(مهدها، مساجد، مدارس، دانشگاه ها و...) آغاز و به کف خیابان و میادین شهری منتقل می شود.
و چە نکوست که دولت مدعی همگرایی ملی، قدم هایش را در راستای تعمیق آموزه های صلح، ترویج و تکریم آن محکم تر از قبل بردارد و در تسهیل اقدامات مرتبط، یار و یاور صلح باشد...
🌹❤️🌹
#رکابزنی_برای_صلح
#سردشت
#تهران
#مطالبه_از_دولت_دوازدهم
@sopskf
پروژه ضرورت مادرانگی برای ایران...(۳)
رکابزنی برای یادآوری صلح باوری رییس جمهور منتخب و مطالبه تسهیلگری صلح سازی از کابینه دولت جدید
اینجا تهران است و حدفاصل خیابان فاطمی تا بلوار کشاورز، خیابان ایتالیا به سمت انقلاب...
#رئوف_آذری، کنشگر صلح و محیط زیست و راهبر گروه صلح انجمن ترویج فرهنگ مسئولیت اجتماعی، با رکابزنی در مسیر خیابان هشت بهشت تا میدان آزادی، قصد کرده است منتخب مردم و دولت چهاردهم را به #چالش_صلح_یاری دعوت کند.
تسهیلگر بلوطبانان پا به رکاب،
با تٲکید روی #نام ها و کارکردشان در صلح سازی، پیشنهاد اهتمام به نامگذاری مدارس، مساجد، میادین، پارک ها و دانشگاهها با نام مبارک صلح را طرح و از کابینه جدید، تسهیلگری در این حوزه را طلب می کند..
و چە نکوست که دولت مدعی همگرایی ملی، قدم هایش را در راستای تعمیق آموزه های صلح، ترویج و تکریم آن، محکم بردارد و در تسهیل اقدامات مرتبط، یار و یاور صلح ورزان وپروژه های صلح ساز باشد..
امید که این پیام و این صدا شنیده شود و هر عضو کابینه، خود، سفیری تمام قد برای ترویج گری صلح باشد..
🌹❤️🌹
#رکابزنی_برای_صلح
#سردشت
#تهران
#مطالبه_از_دولت_چهاردهم
@sopskf
رکابزنی برای یادآوری صلح باوری رییس جمهور منتخب و مطالبه تسهیلگری صلح سازی از کابینه دولت جدید
اینجا تهران است و حدفاصل خیابان فاطمی تا بلوار کشاورز، خیابان ایتالیا به سمت انقلاب...
#رئوف_آذری، کنشگر صلح و محیط زیست و راهبر گروه صلح انجمن ترویج فرهنگ مسئولیت اجتماعی، با رکابزنی در مسیر خیابان هشت بهشت تا میدان آزادی، قصد کرده است منتخب مردم و دولت چهاردهم را به #چالش_صلح_یاری دعوت کند.
تسهیلگر بلوطبانان پا به رکاب،
با تٲکید روی #نام ها و کارکردشان در صلح سازی، پیشنهاد اهتمام به نامگذاری مدارس، مساجد، میادین، پارک ها و دانشگاهها با نام مبارک صلح را طرح و از کابینه جدید، تسهیلگری در این حوزه را طلب می کند..
و چە نکوست که دولت مدعی همگرایی ملی، قدم هایش را در راستای تعمیق آموزه های صلح، ترویج و تکریم آن، محکم بردارد و در تسهیل اقدامات مرتبط، یار و یاور صلح ورزان وپروژه های صلح ساز باشد..
امید که این پیام و این صدا شنیده شود و هر عضو کابینه، خود، سفیری تمام قد برای ترویج گری صلح باشد..
🌹❤️🌹
#رکابزنی_برای_صلح
#سردشت
#تهران
#مطالبه_از_دولت_چهاردهم
@sopskf
سواد_رسانه_ای_و_مدیریت_بحران_های_اقتصادی_.pdf
265.9 KB
سواد رسانه ای و مدیریت بحران های اقتصادی
سال ۱۳۹۷، مسئولیت دبیری کارگروه سواد رسانه ای و مسئولیت اجتماعی انجمن سواد رسانه ای را برعهده داشتم وماهنامه ارتباطات هم بابزرگ منشی مدیران وقت، حامی انجمن در انتشار تولیدات فکری...
آن موقع، بحث برجام و بحران پیش رو، سوژه داغ رسانه های داخلی بود و نگارنده به تبع تجربه امداد و مسئولیت بخشی از مدیریت امداد مردمی، تجاربی از زلزله سال قبل کرمانشاه اندوخته بودم که به سفارش مدیرعامل وقت انجمن، این یادداشت را تحریر و در ماهنامه ارتباطات،مهر ۹۷ شماره ١+١٠٠ صفحات ۶۴و۶۵ چاپ و منتشر شد.
این روزها که در پساانتخابات ریاست جمهوری، این یادداشت را مرور کردم، نکات قابل درنگی برای الهام بخشی اصحاب رسانه و رسانه ای ها در جهت ایفاگری نقش راهبرانه در پیشبرد پروژه های صلح و رهانیدن مردم و مسئولان از چالش تحمیلی درازدامن خلیدن به دور بحران، یافتم که امیدوارم مورد توجه و امعان نظر قرار گرفته و در بینش و منش و کنش اثربخش واقع گردد و بر دامنه مسئولیت پذیری اجتماعی بیفزاید🙏
✍️رئوف آذری*
---
*کنشگر صلح و محیط زیست،
نایب رییس انجمن ترویج فرهنگ مسئولیت اجتماعی
@sopskf
سال ۱۳۹۷، مسئولیت دبیری کارگروه سواد رسانه ای و مسئولیت اجتماعی انجمن سواد رسانه ای را برعهده داشتم وماهنامه ارتباطات هم بابزرگ منشی مدیران وقت، حامی انجمن در انتشار تولیدات فکری...
آن موقع، بحث برجام و بحران پیش رو، سوژه داغ رسانه های داخلی بود و نگارنده به تبع تجربه امداد و مسئولیت بخشی از مدیریت امداد مردمی، تجاربی از زلزله سال قبل کرمانشاه اندوخته بودم که به سفارش مدیرعامل وقت انجمن، این یادداشت را تحریر و در ماهنامه ارتباطات،مهر ۹۷ شماره ١+١٠٠ صفحات ۶۴و۶۵ چاپ و منتشر شد.
این روزها که در پساانتخابات ریاست جمهوری، این یادداشت را مرور کردم، نکات قابل درنگی برای الهام بخشی اصحاب رسانه و رسانه ای ها در جهت ایفاگری نقش راهبرانه در پیشبرد پروژه های صلح و رهانیدن مردم و مسئولان از چالش تحمیلی درازدامن خلیدن به دور بحران، یافتم که امیدوارم مورد توجه و امعان نظر قرار گرفته و در بینش و منش و کنش اثربخش واقع گردد و بر دامنه مسئولیت پذیری اجتماعی بیفزاید🙏
✍️رئوف آذری*
---
*کنشگر صلح و محیط زیست،
نایب رییس انجمن ترویج فرهنگ مسئولیت اجتماعی
@sopskf
Forwarded from بلوطبانان پا به ركاب (Raouf Azari)