بنیاد توسعه صلح و مهربانی های کوچک
457 subscribers
1.83K photos
657 videos
141 files
2.17K links
عزم کرده ایم با موهبت #مهربانی و #صلح بر هژمونیِ ناصلحی در جهانشهر پایان دهیم.

مٲموریت ما:
#نشاء_بذر_مهربانی و #پرورش_جوانه_صلح

#Together_For_Peace
--------
Spread Of Peace & Small Kindness Foundation

لینک ارتباطی:
@Raouf_Azari
Download Telegram
به پا خاستن دوباره و ابرامِ در مسیر عبور از موانع تا رسیدن به هدف

بر اساس تجربه زیسته ی پر رنج یک جانباز شیمیایی حلبچه[ماموستا کامیل عبدالقادر ویس]*
---
‌‌ ارایه شده درمیزگرد چالش ها و چشم اندازهای توسعه سردشت👇
https://t.iss.one/Sopskf/5952

"رژیم صدام در عراق، به درازنای ده ها سال، دژخیمانه با حلبچه و پیرامون آن رفتار کرد و به روش های گونه گون، تلاش کرده ذیل لوای جنگ طلبی و نژادپرستی حزب بعث، زمینگیر و تسلیم مان کند.

حزب بعث عراق، حتی به سلاح کشتارجمعی و شیمیایی پناه برد تا حلبچه و مردمانش را نابود کند!

مشهود است که شهر را ویران و هزاران نفر را شهید و ده ها هزار نفر را مصدوم و آواره ایران کرد اما [خوشبختانه] هیچگاه، نتوانست اراده مان را به اسارت بگیرد و شهید کند!
ما آنهایی که زنده ماندیم و با گاز شیمیایی خفه نشدیم، از همان زمان آوارگی در خاک ایران، اندیشه آبادکردن حلبچه بودیم و در رؤیای مان، در کوچه پس کوچه های حلبچه، قدم می زدیم!

بعد از انتفاضه و فراری دادن رژیم بعث در بهار ۱۹۹۱ میلادی، به حلبچه برگشتیم درحالی که قبل تر، ورود به خاک آن بر ما ممنوع بود!

گرچه از حلبچه ویرانه ای باقی نبود اما از همان اوایل، قدم های آبادانی را آرام آرام، برداشتیم:

مدارس، پروژه خواندن، آموزش و پرورش را شروع کردند، در حالیکه کلاس های درس را در زمین های بایر و خاکی برگزار می کردیم و بچه ها روی بلوک های سیمانی و سنگ ها[به جای نیمکت و صندلی] می نشستند!

در میان اماکن تخریب شده و ساختمان های آوار شده، نقشه دوباره برخاستن را ترسیم کردیم و مسجد، بیمارستان و ده ها ادارات خدمات رسان را دوباره بازسازی کردیم و ادارات خدمات شان را از سر گرفتند!
کشاورزان، دوباره به روستاهای شان برگشتند و آبادی ها ی آوار شده را آباد کردند.

به تدریج، تمام دستگاه های اداری، شروع به فعالیت کردند.

[بعدها]همزمان باشکل گیری دولت فدرال اقلیم کوردستان هم تلاش های مان را برای پاسخ به مطالبات شهر و قربانیان، بیشتر کردیم اما افسوس که جز چند انجمن خیریه خارجی، هیچ کس یاری مان نکرد!

بعدتر [البته]جنگ داخلی کوردستان، مشکلات مان را بیشتر کرد و موانعی جلوی عمران حلبچه و رسیدن به حقوقش ایجاد کرد اما ما همچنان تلاش کردیم و چندین پروژه مهم صلح، انجام دادیم و دیگران ما را دیدند!

جسورانه در به گور سپردن رژیم بعث، نقش ایفا کردیم. بعدها همان نقش را در دادگاهی کردن و محکوم کردن بعضی سران بعث دنبال کردیم.

به کمک رسانه های بین المللی، تا اندازه قابل توجهی، رنج و دشواری زندگی و درد حلبچه را به اطراف و جهان رساندیم!
این همرسانی درد و رنج حلبچه، سبب شد توجه و خدمت به حلبچه، معطوف شود و چند ان جی اوی بین المللی، به حلبچه و چند پروژه مهم، همچون
UNCHR
یونیسف، چیلدرن ریلیف[زندگی دوباره کودکان] آلمان،قندیل سوئد، شنه بای بابانی، شهرداری مرزه بوتوی ایتالیا، خیریه های اسلامی و سازمان عمران کوردستان
KPD

جذب شدند.

همچنین سرمایه داران حلبچه ای، نقش پر رنگی در آبادانی حلبچه داشتند که بیش از همه؛
کاک آسو حاجی محمد باموکی بوده که تا این تاریخ، بیش از بیست میلیون دلار برای خدمت به حلبچه، هزینه کرده است!
همچنین، سرمایه داران دیگر نیز همچون حاج عابد و چند سرمایه دار خوب دیگر، به حلبچه خدمات شایانی داشته اند و همچنان خدمات شان، استمرار دارد.

در عراق جدید هم با حضور دربغداد و دیدار با حکومت جدید آن و تقدیم درخواست برای سران عراق جدید و ابلاغ نارضایتی وگله مندی کم توجهی معمول، صورت گرفته وبا راهپیمایی اعتراضی و تجمع، توانسته ایم طرف های قدرت را در عراق و کردستان، ناچار کنیم که خدمات بیشتری به حلبچه، گسیل نمایند و توجه افزونتری معمول دارند.
در خاتمه، آن شهری که صدام می خواست دفنش کند، از طرف حکومت اقلیم کوردستان و نیز دولت مرکزی به عنوان نوزدهمین استان با نام مبارک ئاشتی، معرفی شد.
؛
---
اما تجربه زیسته خودم و کنشگری ام برای حلبچه؛

من همچون یک جانباز شیمیایی حلبچه و یک آسیب دیده از پا افتاده این فاجعه انسانی کم مثال در تاریخ که تمامی اعضای خانواده ام(پدر، مادر، پنج خواهر و برادرم و خواهرزاده ام) با بمباران شیمایی، شهید شده بودند، بلافاصله پس از ترخیص از بیمارستان تهران و بعد از مداوا، به عراق[ اقلیم کوردستان] برگشتم وعلیرغم از دست دادن تمام خانواده ام، رنج جانبازی و دردناشی از آن، فقر مالی و [بسیاری مسایل دیگر]، از پا ننشستم و زانوی غم بغل نگرفتم و تحصیلاتم را از سر گرفتم و همزمان کار را نیز شروع کردم.

حتی به بغداد و شهرهای عمقی عراق هم برای تٲمین معاش رفتم چون کسی برایم باقی نبود تا هزینه زندگی و معیشت ک تحصیلم را تٲمین کند!
[ادامه دارد👇]
قسمت دوم از ترجمه ارایه تجربه زیسته ماموستا کامیل عبدالقادر ویس، در میزگرد چالش ها و چشم اندازهای توسعه سردشت[هفتم تیرماه ۱۴۰۲]
----

...این روند را ادامه دادم تا مدارج تحصیلی را طی کرده، از دانشگاه، فارغ التحصیل شده و به عنوان معلم، استخدام شدم و بعدها نیر در سمت معاون مدرسه، به خدمت ادامه دادم.
پس از مدتی، ازدواج کردم و با همسرم که ایشان نیز معلم بود، فرزندان حلبچه را درس دادیم و تربیت کردیم.

متٲسفانه، به مرور زمان، بیماری ریه ها و چشم هایم که با گاز شیمیایی، آسیب دیده بودند، تحت فشارم قرار دادند و تمام راه ها را به رویم بستند. می خواستند، زمینگیرم کنند و دیگر به پا نخیزم ...

از سال ۲۰۱۴ به بعد، هرگز مثل گذشته، نتوانستم از منزل خارج شوم و بیماری در منزل محبوسم کرد.
تجهیزات پزشکی و کپسول اکسیژن، همراهان همیشگی ام شدند و جز با کمک آنها، امکان تنفس نداشتم!

بیماری ام دست بردار نبود و همچنان پیشرفت می کرد و چنان عرصه را به رویم تنگ کرد که ناچار شدم برای ادامه درمان، سرزمینم را ترک کنم.

به آلمان رفتم تا بلکه دردم را چاره کنند!
در آلمان سختی بسیار متحمل شدم. فقر و نداری و موانع بسیار را تجربه کردم. از نظر جسمی، به شکل غیرقابل تصوری، کم آورده بودم به نحوی که طبق نظر پزشکان، تنها شش ماه با مرگ فاصله داشتم.
اما اراده ام چندان قوی بود که آلمانی ها، وقتی می پرسیدند، حالت چطور است؟ پاسخ می دادم، بسیار خوبم!

آلمانی ها، تعجب می کردند که من، گفته ام، خوبم!
می گفتند:" ما از خوشگذران ترین ملت های جهانیم اما همچنان هم از حال و زندگی خود، ناراضی هستیم اما تو در لبه قبر هم می گویی، حالم بسیار خوبست!"
[مدتی بر این منوال گذشت] و خداوند درهای رحمتش را به رویم گشود و به لطف و مرحمت یزدان، زمینه پیوند ریه هایم مهیا و عمل پیوند با موفقیت انجام شد و تولد دوباره ای راتجربه کردم به ‌نحوی که وضعیت جسمانی ام، بسیار بهتر شده، اما متٲسفانه، چشمهایم هنوز هم کم سو باقی اند.

بعدها، تلاش بسیاری انجام دادم تا خانواده ام، ملحق شدند و اکنون، بعد از چهارسال دوری از خانواده وفرزندانم، دوسال و نیم است که در غربت، مجدد به هم رسیده ایم و من [به لطف یزدان و محبت خانواده و استواری خودم در مسیر]، همچنان فعالیت مدنی ام را ادامه داده و می دهم و در زمینه ژینوساید، بیست و شش سال است که داوطلبانه برای قربانیان حلبچه و استیفای حقوق اساسی شان، فعالیت داوطلبانه دارم و به آن افتخار می کنم.

👄کامیل عبدالقادر ویس
ترجمه و خوانش:
بنیادتوسعه صلح و مهربانی
#sopskf
----
*این متن ترجمه ای است از کلیپ ویدیویی و مشارکت زنده سرمایه نمادین حلبچه، ماموستا کامیل عبدالقادر ویس در میزگرد "چالش ها و چشم اندازهای توسعه سردشت" که با تولیت بنیاد توسعه صلح و مهربانی، انجمن علمی مطالعات صلح و خانه امکان در هفتم تیرماه۱۴۰۲ برگزار گردید.

*لازم به ذکر است ماموستا کامیل عبدالقادر ویس، سالهاست در کسوت هیٲت مدیره و سخنگوی انجمن دفاع از حقوق قربانیان حلبچه، فعالیت دارند.
؟

فایل خوانش ترجمه:
https://t.iss.one/Sopskf/6071

فایل اصلی تصویری:
https://t.iss.one/Sopskf/5986
---
🌹🌹
#بنیاد_توسعە_صلح_و_مهربانی
#میزگرد_چالش_ها
#چشم_اندازها
#‌هیمن_تواضع
@sopskf
🔲⭕️نامه را از زیر در بِنداز تو!
مجتبی لشکربلوکی

جوان بودم و در رشته مدیریت صنعتی درس می‌خواندم، اما به مباحث ملی و توسعه کشور علاقه‌مند بودم. پرس و جو کردم، گفتند استادی تازه از آمریکا آمده، جوان است و با سواد و حرف‌های نو دارد؛ برو پیش او. کلاسش را پیدا کردم، بعد از کلاس، پیش او رفتم. به او گفتم که من نیازمند راهنمایی هستم و به این موضوعات علاقه‌مند. به من گفت: «برای آنکه با تو ملاقات کنم برو برنامه‌‌ات برای ۲۵ سال آینده‌ خودت را بنویس و از زیر در نامه را بنداز داخل اتاق. من برنامه ۲۵ ساله‌ات را می‌خوانم و سپس وقت ملاقات می‌دهم.» برایم بسیار تکان‌دهنده بود! ۲۵ ساله آینده!؟ تا حالا اصلا به چنین چیزی فکر نکرده بودم، اما این شرط باعث شد که چنین کنم. نوشتم و زیر در انداختم. خواند و وقت ملاقات داد و راهنمایی‌ام کرد. مسیر تحصیلات من به گونه‌ای پیش رفت که در دوره دکتری، مدیریت توسعه خواندم.
آنچه خواندیم، خاطره‌ای بود از دکتر ابراهیم شیخ، که بعدها شد معاون شهردار تهران و اما آن استاد که بود؟ دکتر محمود سریع القلم.

☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:
این نحوه کُنش دکتر سریع القلم سه درس و پیام برای همه ما دارد:

۱) کسانی که به فکر توسعه ایران هستند، اول باید خودشان توسعه‌ یافته باشند. به تعبیر خود او، برای توسعه ایران نیازمند یک مجموعه قابل‌قبول از الیت (elite: نخبگان فکری و ابزاری) هستیم. کسانی که قدرت محاسباتی و تعاملاتی بالایی دارند، می‌توانند تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری درست انجام دهند، به مناسبات جهانی مسلط هستند و در کل توانمندی‌های شخصی بالایی دارند. او یکی از دلایل توسعه‌نیافتگی ایران را عدم وجود الیت‌های متشکل، منسجم و موثر می‌داند.

۲) کسانی که به صورت بلندمدت به فکر ایران هستند، اول باید خودشان نگاه و افق بلندمدت داشته باشند. نمی‌شود برای ۱۰ تا ۳۰ سال آینده ایران سخن بگویی اما افق فکری خودت از یک هفته تجاوز نکند. او از دیرباز، «شخصیت ایرانی» را یکی از دلایل توسعه‌نیافتگی می‌داند. او در یکی از مقاله‌هایش نوشته است: «توسعه، انسان ویژه می‌خواهد. نمی‌توان هم توسعه را خواست و هم نامنظم بود. توسعه‌یافتگی؛ ذهن علمی، شخصیت کاری و انسان مسئولیت‌پذیر و قاعده‌مند می‌خواهد.»
ایشان نوشته‌ای دارد به نام سی ویژگی ایران مطلوب. او می‌نویسد: «انسان ایرانی مطلوب، کسی است که مسئولیت کوتاهی‌ها و اشتباهات خود را با صراحت می‌پذیرد، آنقدر قابل پیش‌بینی است که دیگران به او اعتماد می‌کنند، آنقدر نیاز‌های خود را معقول کرده‌ که از دروغ گفتن بی‌نیاز شده است، اگر در قراری یک دقیقه دیر کند از میزبان عذرخواهی می‌کند و محال است آشغالی به زمین بریزد یا به بیرون پرت کند.» در همین چند ویژگی تاکید بر نظم، مسئولیت‌پذیری، قاعده‌مندی و انتقادپذیری را می‌توانید ببیند.

۳) و آموزه سوم و البته مهم‌ترین آموزه: برای معلم بودن، نیازی نیست که شما کلاسِ درس داشته باشید. هر رفتار شما می‌تواند یک درس یا یک کلاسِ درس باشد. او با چنین رفتاری نشان داد که می‌توان و باید «معلم بی‌کلاس» بود. معلمی که برای تربیت روح و اندیشه و شخصیت، دیگر معطل کلاس و تدریس رسمی نیست.

من از معلمان بی کلاس بسیار آموخته ام:

از راننده ای که به من انصاف را آموخت. همکاری که به من یاد داد دقیق باشم. مدیری که باعث شد منظم شوم. پاکبانی که وجدان کاری را به من آموزاند. تعمیرکاری که صداقت را برایم برجسته کرد. سیاست‌مداری که معذرت خواهی کرد و مدرسی که به نادانی اش اعتراف می کرد و یاد گرفتم که اشکال ندارد ندانم و خطا کنم، اشکال اینجاست که به خطا و نادانی خود اعتراف نکنم. معلمان بی کلاس تسهیل گر و کنشگر توسعه اند.


@Dr_Lashkarbolouki
روز جمعه، سی ام تیرماه در اولین رویداد کار و تٲثیر که به همت خانه امکان و اتاق بازرگانی ایران و سویس در سالن همایش های مجموعه ورزشی انقلاب تهران برگزار شد، از موهبت ویژگی بارز شهروندان شهر صلح و مهربانی پسافاجعه بمباران شیمیایی گفتیم و تٲثیری که در صلح سازی برون و تبدیل غم بزرگ به فرصت شگرف داشته و خواهند داشت...

شنبه سی و یکم تیرماه، خبری در کانال های خبری شهر مخابره شد که حاکی از اهدای عضو یک جوان حادثه دیده در مسیر کولبری به سه نفر دیگر بود.

#حسین_خاله_ای، اهل روستای #خڕێ_ئاغەڵان
#KHREH_AGHALAN
از توابع سردشت، چندی پیش در مسیر کولبری دچار حادثه می شود و به کما می رود.

خانواده، وقتی از بازگشتش به زندگی، قطع امید می کنند، اعضای بدنش را به سه جوان دیگر از این جغرافیا هدیه می کنند تا ثابت کرده باشند که همواره #غم_بزرگ، را می توان به #فرصت_شگرف، تبدیل کرد و اگر اوضاع روز زندگی و دیگری، جان می ستاند آنان هیچگاه، عادت #جان_بخشی را فراموش نمی کنند..
🌹❤️🌹
#بنیاد_توسعە_صلح_و_مهربانی
#مهربانی_های_کوچک
#خانه_امکان
#اتاق_بازرگانی
#ایران_سویس
#رویداد_از_کار_تا_تٲثیر
#روایت_جانبخشی
#سردشت
#شهر_صلح

@sopskf
🟥 (رُخ)

چه زود گذشت!
پس از ۵۵ سال زندگی،
وارد ۵۶ سالگی شدم.

۵۶ سال پیش در چنین روزی
در خانواده‌ای سنتی و روستایی
در شهرستان سردشت
چشم به جهان گشودم.

در این ۵۵ سال تلخی‌ها و مرارت‌ها چشیده و تجربه‌ها اندوخته‌ام.
اما کامیابی‌ها و لذت‌های فراوانی نیز داشته‌ و به‌معنای واقعی کلمه «زندگی»کرده‌ام نه این‌که فقط «زنده» باشم!

در این ۵۵ سال هیچگاه به‌هیچ‌کسی نه ظلم کردم و نه بی‌احترامی؛ که به‌نظرم برای هر انسانی این دو بسیار مهم‌اند.
همچنان‌که نه ظلمی را پذیرفته و نه به‌کسی اجازه بی‌احترامی‌‌ داده‌ام.

خدا را شاکرم که ۹۰ درصد عمرم را با یک شعار دو کلمه‌ای سپری کردم:👇
«رُخ» یعنی «رشد و خدمت»

◽️هیچگاه از تلاش و کوشش
برای رشد و شکوفایی‌ام غفلت نکردم و ثمره و میوه این رشد و شکوفایی را به هم‌نوعان و هموطنان‌ام تقدیم نمو‌دم.

🟩 از خدا می‌خواهم باز هم به من فرصت دهد تا هرچه بیشتر استعدادها و ظرفیت‌هایم را شکوفا و به هم‌نوعانم خدمتی خالصانه و صادقانه ارائه دهم چون معنای زندگی‌ام را در این دو کلمه می‌دانم:
🟥 (رُخ)= رشد + خدمت

نقل از:
https://t.iss.one/zhiyaneve
کانال اختصاصی"ژیانەوە"- جوانه زدن دوباره- از شهروند صلح ساز سردشتی، کاک #جلال_معروفیان، هم بنیانگذار و اولین رییس دانشگاه پیام نور سردشت و از فعالان فرهنگی و اجتماعی شهر صلح و مهربانی..

درودش باد و نیم #رخ
#ROKH
وجود و خدمت شان، پایدار باد.

@sopskf
Forwarded from شرق
گزارش «شرق» از وضعیت قربانیان حملات شیمیایی سردشت پس از 36 سال
🔺جان‌هایی که هنوز می‌سوزند

🔹جنگ برای آنها و نسل‌های بعدشان جز ویرانی و بر‌جای‌گذاشتن تن‌هایی دردکشیده چیزی به ارمغان نداشت. تیرماه سال ۱۳۶۶ چهار نقطه پرازدحام شهر مورد حمله شیمیایی نیروهای هوایی عراق گرفت. حمله‌ای که زندگی تمام آدم‌های غیرنظامی منطقه را برای همیشه ویران کرد و همان روزها ایران این تهاجم را غیرانسانی اعلام کرد و شهر سردشت را نخستین شهر قربانی جنگ‌افزارهای شیمیایی در جهان پس از بمباران هسته‌ای هیروشیما نامید. طبق آنچه دبیر کمیته حقوقی انجمن دفاع از مصدومان شیمیایی سردشت در گفت‌وگو با «شرق» بیان می‌کند، با بررسی و بازدید پزشکان و متخصصان از منطقه حدود هشت هزار قربانی اعلام شد و آیت‌الله رفسنجانی هم در نماز جمعه همان روزها این آمار را هشت‌هزار‌و 24 نفر اعلام کرد. در حالی که اکنون هزارو 600 نفر به عنوان جانباز مورد تأیید بنیاد شهید هستند که از این تعداد فقط 400 نفر جانباز بالای 25 درصد هستند که حقوق و مقرری ماهانه دریافت می‌کنند و شخصی که جانباز زیر 25 درصد باشد جز یک دفترچه درمانی هیچ حقوقی ندارد.

🔻گزارش نسترن فرخه را اینجا بخوانید
Forwarded from محمد درویش
🟢 دنیای فرزاد صفوی را دوست دارم! شما چطور؟ 🟢

📚
@darvishnameh

1️⃣ فکر نکنم شمار زیادی از آدم‌های اغلب سرشلوغ و گرفتارِ این روزها اصلاً بدانند و اصولاً برایشان مهم باشد که چند روز پیش دومین دوره رقابت‌های پاراکاراته قهرمانی آسیا، به میزبانی مالزی برگزار شد! چه رسد به اینکه در این رقابت‌ها، یک رده در بخش معلولان ذهنی «سندرم داون کلاس K۲۲» هم وجود دارد که حریفان با هم مسابقه می‌دهند! نه؟

2️⃣ با این وجود، به واسطه حضور فرزاد صفوی و رفتار متفاوتش در فینال، حالا نه‌فقط بسیاری از ایرانیان که جهانیان هم از وجود چنین کلاسی در ورزش قهرمانی آگاه شدند و البته برای فرزاد کلاه از سر برداشتند ...

3️⃣ فرزاد مگر چه کرد که پژواکش جهانی شد؟ او به تقسیم یک شادی پرداخت که فقط متعلق به خودش بود! به همین سادگی ...

4️⃣ چقدر دنیا به تقسیم شادی نیاز دارد؛ چقدر ارزشمنده که بدانیم تک‌خوری دیگر خوشمزه نیست و چقدر مهمه که تلاش کنیم تا روزی در موقعیت فرزاد قرار گرفته و از این بخت استثنایی به درستی بهره بریم.

5️⃣ سال‌ها پیش کارل یونگ در توصیف بهشت می‌نویسد: "بهشت جایی است که توان درونی‌ات برای مقابله با مشکلات بیرونی کافی باشد." به نظرم فرزاد دارد در بهشت زندگی می‌کند ... او به ما فرق درک و مدرک را یاد می‌دهد؛ اینکه همه می‌توانند درس بخوانند و باسواد شوند؛ اما فهمیده و باشعور نه! باسوادی یک مهارت است، ولی فهمیدگی و باشعوری یک فضیلت. یادمان باشد از بین آن ۱۵ نفری که در سال ۱۹۴۱ میلادی در ویلای مشهور وانزه دورهم جمع شدند تا دستور برپایی کوره‌های آدم‌سوزی را برای تداوم حکومت فاشیستی رایش سوم صادر کنند، ۸ نفر دارای مدرک دکترا در رشته‌های مختلف بودند.

6️⃣ آدم باشیم ... فرزاد باشیم و پیش‌کش‌کننده شادی ... همین و تمام!

#فرزاد_صفوی
#تقسیم_شادی
#دلیل_حال_خوب_هم_باشیم
#دلنوشته_های_محمد_درویش

https://www.instagram.com/reel/CvOwNlwt97G/?igshid=MzRlODBiNWFlZA==
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
روایتِ کنشگر صلح و محیط زیست،
از روزگاران سخت سردشت و همت جوانه زدن و به پاخاستن برای مسئولیت اجتماعی و خودمرهمی برای زخم های دیرین...

طرح فرصت ها و ظرفیت های سرمایه گذاری در اولین رویداد از کار تا تٲثیر خانه امکان و اتاق مشترک بازرگانی ایران و سویس

تهران، مجموعه فرهنگی ورزشی انقلاب، سالن همایش های راگادید
جمعه، سی ام تیرماه ۱۴۰۲

@sopskf
از کار تا تٲثیر...

https://t.iss.one/Sopskf/6081


رویدادی الگویی از کارآفرینی اجتماعی و الهام بخش در کار تیمی جامعه محور...

قبل تر، در پی همرسانی فایل رهبران غیرمعمول، نوشته بودیم که در خانه امکان، هر امر غیر ممکنی، ممکن است همچنان که باور داریم در ایران نیز هر کار خیر و صلح سازی شدنی است همچنان که در عالم واقع می بینیم که هر کار ناخیر و ناصلحی هم شدنی است!

اینبار نیز با دعوت رسمی خانه امکان، به رویدادی وصل شدیم که اولین های در نوع خود بود..

در این رویداد، بناشد از تجربه زیسته به پاخاستن برای ادای مسئولیت اجتماعی، جوانه زدن و جوانه پروری صلح بگوییم و آنچه منتهی به نوعی کارآفرینی اجتماعی در دل روستاهای نقطه صفرمرزی و معابر پدیده شوم کولبری شده است.

زمان، گرچه محدود اما صدها و اگر اغراق نباشد، هزار چشم و گوش، با ولعی وصف ناپذیر، منت گذاشتند و با روایت تجربه سردشت و کنشگران اجتماعی اش، همراهی همدلانه ای داشتند و بر همت نهالپروری جوانه صلح و مهربانی اش، درودی از سر مهر و لطف، پیشکش کردند.

گرچه وصول به نتایج ملموس و ناملموس چنین تاب آوری کنشگرانه ای، کاری سهل نیست ولی از مخاطب چه پنهان که مشوق جمعی و همدلی معنادار، اثر خود را خواهد گذاشت و معترفیم که بیش از آنکه تجربه زیسته ما، اثری بر جمع خوش قلب بخشیده باشد، این ما بودیم که به نام سردشت، اثر پذیرفتیم و از خروار خروار سبد مهربانی معنوی جمع، انرژی پیمودن راه پرسنگلاخ صلح سازی را نصیب بردیم.

سپاسگوی خانه امکان و اتاق مشترک بازرگانی ایران و سوییس و جمع برگزار کنندگان و مشارکت کنندگان اولین رویداد ملی از کار تا تٲثیر هستیم و امیدواریم آنچه رسالت ما در قبال سردشت و زخم تاریخی اش و نیز میزبان و مشارکت کنندگان بود، ادا کرده باشیم.

ما همواره بر این باور بوده و هستیم که خوشبختی و سعادت، یک امر جمعی است و درهم تنیدگی اجتماعی، فرصتی برای کشف شبکه های تٲثیر و فهم ظرفیت های تکریم است..

خوشحالیم بخشی از این رویداد بودیم و تٲثیر گذاردیم و تٲثیر گرفتیم.

تهران، باشگاه فرهنگی ورزشی انقلاب، سالن راگادید، رویداد از کار تا تٲثیر، سی ام تیرماه
🙏🌹

#بنیاد_توسعە_صلح_و_مهربانی
#نامهربانی_های_بزرگ
#زخم_های_تاریخی
#بمباران_شیمیایی_سردشت
#مهربانی_های_کوچک
#به_پا_خاستن
#جوانه_زدن
#امید
#کار
#تٲثیر
@sopskf
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کمپین کمک به ترویج جوانمردی و بخشش...
#حسین_خاله_ای
#کولبر_حادثه_دیده
#اهدای_عضو

اینجا رو ببینید👇
https://t.iss.one/rojnama/26461

بعد این گزارش را از بنفشه سام گیس در اعتماد بخوانید👇
https://www.etemadnewspaper.ir/fa/main/detail/204106/%D9%85%D8%B1%D8%AB%D9%8A%D9%87%E2%80%8C%D8%A7%D9%8A-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%8A-%D9%8A%D9%83-%D9%83%D9%88%D9%84%D8%A8%D8%B1
___
*عهد کردە بودیم از کولبر و کولبری ننویسیم کە شوم ترین پدیدە ای بود کە جانسوز شد و وجاهت ستان!

اما مگر می شود، دید و بە سوگ نشست و نگفت و ننوشت از بدسرنوشت حسین ها، سیروان ها، هاوکارها و مصیبت آوار شده بر کاروها...

@sopskf
Forwarded from ارزیابی شتابزده (Mohammadreza Eslami)
ایلان ماسک دستور داده که لوگوی توئیتر عوض شود. گفته که تابلوی ساختمان توئیتر رو پایین بیاورند و بجای علامت همیشگیِ توئیتر، علامتِ مورد علاقه خودش (یعنی ایکس X) را نصب کنند.
(در ادامۀ همان اخلاق‌های عجیب و غریب و بعضاً زننده اش)

تابلوی ایکس نصب شد ولی در دو-سه روز اخیر همسایه ها و مردم به پلیس زنگ زدند که نور این تابلوی ایکس، چشمهای ما رو اذیت می کنه.
پلیس هم رفته و تابلو رو کنده!

این ویدیوی کوتاه زیر🔻 وضعیت نور ایکس را نشون می دهد که چشم همسایه ها(ی حساس) رو اذیت کرده (!)
https://www.instagram.com/reel/CvXWkDKNywB/?igshid=MzRlODBiNWFlZA==

این ویدئو هم وضعیتِ امروز را نشان می دهد که پلیس رفته و تابلوی ایلان ماسک رو کنده (!)🔻
https://www.instagram.com/reel/CvX5v_uraNV/?igshid=MzRlODBiNWFlZA==

*قبلا درباره این ساختمان در اینجا صحبت شده بود:
https://t.iss.one/solseghalam/2039

▪️▪️▪️
📌پی نوشت: در کشوری که کسی حق خدا شدن ندارد حتی ایلان ماسک!
عملا ساختارها طوری تنظیم شده که حتی کسانی مثل ایلان ماسک یا استیو جابز هم نمی توانند ادعای «فعال مایشاء» بودن کنند. همسایه ها اگر شکایت کنند سریع پلیس تابلو را می کَند.
قبلا در این ویدئو🔻 نشان داده شد که در سلیکن ولی و در دبیرستان سابق استیوجابز (دبیرستان هوم اِستِد) حتی «یک عکس» از استیو جابز بر در و دیوار دبیرستان نصب نشده!
https://t.iss.one/solseghalam/1419

به این مفهوم که «یک نفر» (هرچند هم موثر/هرچند هم منشاء اثر) نباید زیاده از حد تقدیس شود. نباید زیاده از حد بزرگ شود.

امروز ایلان ماسک بدون شک موثرترین کارآفرین در سرتاسر آمریکاست. در فضا "استارلینک" دارد و در زمین تسلا و بر روی گوشیهای موبایل، توئیتر. ولی حقّ ندارد تابلویی را نصب کند که نورش چشم همسایه ها را اذیت کند!


۹ مرداد ۱۴۰۲
🌐t.iss.one/solseghalam
Forwarded from عکس نگار
امپراتور شعر جهان🌹

ماموستا "شێرکۆ بێکەس" برای من از چند جنبه الهام بخش بوده اند!

۱• درک عمیق درد و رنج ملتی که کم تر سیاست مدار،دنیادار و پرچم دار مدعی تجربه بشری درکش کرده است!🌹

۲• فریاد و اطلاع رسانی آن درد با زبان فن مدار و حس مدار🌹

۳• رک گویی،حق گویی و صراحت لهجه اش در باب اگاهی بخشی اشتباهات سیاسی رهبران سیاسی ملتش و نیز آسیب شناسی های تیزبینانه و موشکافانه ی اجتماعی،فرهنگی و... جامعه ی پیرامونی اش🌹

۴• دوانیدن ریشه ی هنر و ذوق شعری اش تا اعماق دل و جان و سراسر حس و عشق شدن به وقت قرائت اشعارش🌹

۵• فارغ شدن از رنگ،جاه و شهرت و دریک کلام اثبات "بودن" و تلاشش در راستای "شدن" از بهر دل🌹

* نوروز ۲۰۱۲ از نویسنده شهیر حلبچه ای سلیمانیه نشین "ماموستا حسن محمود حمه کریم" خواستم عیادتی از آن امپراتور شعر جهان داشته باشیم که بعد از ساعتی خود را در دفترش یافتم!
بعد از گفت و گویی چند،تقاضا کردم یکی از بهترین آثارش را معرفی کنند ولی چهره در هم کشید و گفت:
" مگر می شود چنین کرد!"

آنجا بود که بر عجین شدن حس و حال بیرونی و درونی اش در خلق آثارش پی بردم و به شعرای بزرگ هم عصرش حق دادم که "امپراتور شعر" بخوانندش...

و اکنون فهمیده ام که آن عنوان نیز در برابر وسعت فهم درد،حس و ذوق هنری و نیز عمق معنای اشعارش کافی نبوده و نیست!

مردادماه هرسال،فرصتی است برای ورق زدن بخشی از کتاب زندگی آن امپراتور عشق و حس و معنا ...

رئوف آذری،سردشت مرداماه ۱۳۹۵
🗞 نگاه

#دکتر_افشین_احمدوند. روان‌‌پزشک

«توجه!» «توجه!» « توجه!» 

اگر به من بگویند در بین همه عوامل زمینه‌ساز سلامت روان یک انسان  تنها یکی را انتخاب کن، «توجه» را انتخاب می‌کنم!
« توجه » یک اقتصادی دارد که باید همانند پول  درست، بجا، به‌اندازه، به موقع و به عدالت مصرف شود چه در یک خانواده باشد یا یک کلاس درس یا در یک میهمانی و یا در یک کشور و حتی در کل جامعه جهانی!
به‌عنوان مثال وقتی « توجه » پدر و مادر در یک خانواده درست خرج نشود و همه آن یا بیشتر آن به یک فرزند اختصاص یابد ( به دلیل بیماری، باهوشی، حرف‌شنوی یا …) باید منتظر پیامدهای ناگوار آن بر سلامت روان سایر اعضای خانواده باشید.
 حتی در یک موقعیت موقت مانند یک میهمانی،  اگر میزبان تنها به بخشی از میهمانان توجه کند نیز باید منتظر عواقب ناخوشایند آن بود.
همین موضوع در سطح یک کشور هم رخ می‌دهد مدیریت کلان جامعه نباید تنها به بخشی از باشندگان آن سرزمین توجه کند و بقیه را نادیده بگیرد و باز در سطح جهانی نیز همه باید دیده شوند و همه توجهات به چند کشور و مردمانش نباشد.
سخن پایانی آنکه اگر به سلامت روان انسان‌ها اهمیت می‌دهید باید علم و هنر «اقتصاد و مدیریت توجه»  را داشته باشید.
همه انسان‌ها باید دیده شوند و به عدالت و به موقع پیش از آنکه دیر شود، مورد توجه قرار گیرند.

#تجربه‌های_روان‌پزشکانه
Forwarded from ولگشت آزاد
#۳۲
بله...
یکسال دیگر را گذراندم، و حالا فکر می‌کنم که سرسخت تر و امیدوارترم. این شاید از موهبت‌های رنج باشد. امسال چند بار درباره این واژه نوشتم و به آن فکر کردم. یکبار نوشتم فکر می‌کنم بی رنج زیستن هرگز انتخابم نباشد، اما رنج انتخابی و نه رنج تحمیلی. اما ما در جایی از کره خاکی زندگی می‌کنیم که رنج‌ها خودشان، هر طور شده خود را به ما می‌رسانند.
حالا موهبتش برایم چه بوده؟ این رنج و سختی های امسال بود که به من فرصت نگاه جدید داد. به من فرصت داد درباره گفتگو کردن بخوانم، شنونده بودن و کمی همدلی را یاد بگیرم، حق مطلق نباشم. به من فرصت داد پای صحبت فروسی بزرگ از زبان عرفان نظرآهاری عزیز بنشینم و دریچه‌های جدیدی نه فقط از شعر که از خرد بزرگان این سرزمین به رویم باز شود و در روزهای اوج ناامیدی از زبان بزرگان دعوت بشوم به دیدن تاریخ.
کتابی با ترجمه فرهاد میثمی بخوانم و من را زیر و رو کند.
درباره امید و جسارت فکر کنم و بروم راز شادمانه زیستن در طبیعت را از محمد درویش عزیز بشنوم و از قول او به خودم یادآوری کنم که “ما خیلی چیزها نمی‌دانیم” و از او کنش خردمندانه و بدون در نظر گرفتن اینکه نتیجه چه خواهد شد را یاد بگیرم و یادآوری کنم که من باید در پیشگاه وجدانم آسوده باشم.
ایمان آورده‌ام به آهستگی و به تداوم و سعی دارم بیشتر آن را زندگی کنم. این بر خلاف جریان چند سال اخیر زندگی‌م بوده است. عادت کرده بودم به سرک کشیدن در چند چیز و حریصِ بودن در چند جا شده بودم و این همه عجولانه زیستن فرصت ماندگاری و لذت بردن از عمقی که فقط و فقط حاصل تداوم و ماندگاریست را از من گرفته بود.

آری، شاید زیستن در این دنیا همانقدر تلخ و ناامید کننده باشد که بعضی می‌گویند اما من میل دارم دست‌کم برای مدتی به جهان و به زندگی و به تلخی‌هایش جوری نگاه کنم که هنوز تمام نشده و این قصه پایانش تلخ نیست و میل دارم که ایمان داشته باشم به اینکه:

همیشه خردمند و امیدوار
نبیند جز از شادی روزگار

( و شادی هرکس توسط خودش اندازه‌گیری می‌شود)

#ایستگاه_سی_و_دوم
#از_زندگی
Forwarded from شبکه کمک
شبکه کمک از مدیران و فعالان سازمان‌های مردم نهاد و دیگر سازمان‌های جامعه مدنی، مسوُولین دولتی تصمیم‌گیر در حوزه بحران، کارشناسان مراکز پژوهشی ودانشگاهی در حوزه بلایا و بحران‌های اجتماعی و رسانه‌های گروهی برای شرکت در این برنامه که به مناسبت روز ملی تشکل‌های اجتماعی و مشارکت اجتماعی برگزار می‌شود دعوت می‌نماید.‌
📍زمان: یکشنبه ۲۲ مرداد - ساعت ۱۶
📍مکان: شهرک غرب، فاز ۲، خیابان هرمزان خیابان پیروزان جنوبی کوچه پنجم، سالن همایش مجتمع رعد
در مسیر مشارکت و کمک در پیشگیری و ارتقای تاب‌آوری اجتماعی در مخاطرات و مسائل اجتماعی از طریق هم افزایی تشکل‌های اجتماعی ایفای نقش کنیم.
❇️ شبکه کمک
🆔 https://t.iss.one/KomakNetwork
📕وَأَحْسِنُوا ۛ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ
و نیکی کنید همانا خداوند نیکوکاران را دوست می‌دارد
💡البقره / ۱۹۵


شیخ ابوسعید ابوالخیر در راه بود، گفت:  هرجا كه نظر می‌كنم بر زمین همه گوهر ریخته و بر در و دیوار همه زر آویخته! كسی نمی‌بیند و كسی نمی‌چیند ....
گفتند : كو؟ كجاست؟ گفت : همه جاست!!
هرجا كه می‌توان خدمتی كرد، یا هرجا كه می‌توان آرامشی به‌دلی آورد آنجا كه غمگینی هست و آنجا كه مسكینی هست. آنجا كه دوستی طالب محبت است
و آنجا كه رفیقی محتاج مُرُوَت ...
@sayeh_quran
@zhiyaneve
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دکتر محمد فاضلی:
"حکمران، حواست باشد..."
--
بنیادتوسعه صلح و مهربانی:
"اگر جامعه شناسان با تخصص و ابزار کارشان، متوجه فاجعه ای که مهاجرت می آفریند، می شوند ما که در جُرگه ی میدان کنشگری هستیم، با مشاهده گری و حس دردِ غیبت شان در خانواده، متوجه هستیم که پاندمی مهاجرت، بسیار بیش از کرونا، بمباران شیمیایی و جنگ تحمیلی،
آسیب وارد می کند، نمی کند؟!

فرار مغزها، فدای سرتان،
از خروج مرزداران و نیروهای یدی، فیزیکی و کارگری جلوگیری کنید که مرزها، مرزدار مرزبان، باغات و مزارع، باغبان و پدربزرگان و مادربزرگان، پرستار، همزبان و همدل و همراه شان را از دست دادند و می دهند!

متوجه باشیم که صلح پایدار در یک جغرافیا، به نقش آفرینی همه عوامل درون یک جغرافیا، برخورداری همسنگ و سلامت روان متقارن وابسته است و حذف هر یک از این عوامل، تعادل اکوسیستم زیست مشترک را بر هم می زند، نمی زند؟!"
----

اینجا را کلیک کنید و پیام را بشنوید👇

https://www.instagram.com/reel/CvoWJM2KKGl/?igshid=MzRlODBiNWFlZA==
🌹❤️🌹
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#نامهربانی_های_بزرگ
#فرار_مغزها
#کوچ_تحمیلی
#مهاجرت
#هشدار
#حواستان_باشد
#حواسمان_هست!


@sopskf
خُنَکای شعلە های حریق خشم باشیم...



@sopskf