کتابِ صلح و سهم کنشگریِ ما
https://t.iss.one/Sopskf/5932
اغراق نیست اگر تاریخ فعالیت چندهم بنیانگذار بنیاد توسعه صلح و مهربانی را با همان سال های اولیه و آموزش در مکتب پرمهرِ وارسته مادری صلح منش مرتبط بدانیم، آن موقع که مادرِ صلحِ ما، سبدهای چندگانه، دست مان می داد و می گفت، اگر گلابی چیدید، این سبد سهم آنها و این یکی اینها و آن دگری آن دورترها و آخری نیز سهم خودمان!
یا آن وقت ها که ابوی و عمو، سر ملک در تملک پدری، دعوای شان شد و کار به دادگاه و سیستم قضا کشید اما مادر قبل از همه، حکم داد که این دعوا، به ما و شما و عموزاده های تان مرتبط نیست و این یک دعوای برادری است ونشاید که شما ورود کنید و الحق هم در طول همه سال های اختلاف نیز که ذیحق بودن پدر، اثبات شد، هیچگاه و هیچ زمانی، مجالی نداد ما تندی در مقابل عمو ابراز داریم یا در مراوده با فرزندانش، تبعیضی با دیگر عموزاده ها، اعمال نماییم!
هر عید هم لاجرم اول منزل هدف تبریک مان در روستا باید همان "عموی پا در لنگه کفشِ حق با من" بود!
بعدها نیز، جنگ تحمیلی و جغرافیای مرزی شهر و بمبارانهای توپخانه ای، کاتیوشایی و شیمیایی سردشت، فرصتی شد برای خدمت بیشتر به دیگری و نقل و انتقال مصدومان و خانواده هاشان به خارج شهر در رکاب دایی جان که صاحب مینی بوسی در مسیر بود!
ایامی بگذشت و سیل آوارگان کورد عراقی در دهه نودمیلادی(هفتاد شمسی) نیز مجالی دگر خلق کرد تا فرشته مادرمان، اینبار تکلیف پذیرایی بیشتر از پنجاه نفر در خانه شخصی و نیز سرکشی به کمپ ها و ارایه خدمات امدادی را بطلبد که شکر یزدان واجب که در آن مٲموریت هم کم نیاوردیم.
و داستان صلح سازی مان چنین جان گرفت و به امروز رسیدیم که هر عنوان صلحی، برای مان جذاب است و خود نیز هر المان، پُل، مسجد و محله و حتی تابلوی ورودی شهر را با هزار توی بروکراسی زنگ زده اش نیز سعی داریم، رنگ صلح و نام صلح و آشتی بپاشیم..
نمایشگاه کتاب امسال نیز، فرصتی شد تا در لابه لای عناوین کتاب ها، مجدد در پی صلح باشیم و باردگر، انتشارات منشور فرهنگ صلح را نشانه گیریم.
ماحصل هفت عنوان واصله از ده عنوان انتخاب شده است که یک ازچندش؛
کتاب
"فرهنگ سازان صلح در ایران و جهان"
با ویراست جدید است که شکر یزدان، صفحات یکصد و پنجاه و چهار تا پنجاه و نه آن، شرح داستانِ کوتاه کنشگری صلح سازی بچه های بنیاد را همرسانی کرده است تا بلکه، تاریخی نگاشته باشد از آنچه در این سال ها، برای صلح و مهربانی و به عشق ترویج آشتی و رهایی از هژمونی جنگ و تهدید و تخریب، در پیش گرفته ایم..
امید که در این وانفسای تاریخیِ سرزمین مان، ادای دَین کرده باشیم 🙏
___
*تصاویر بیشتر در👇
https://www.instagram.com/p/CtG1wQyrvDQ/?igshid=MzRlODBiNWFlZA==
🌹❤️🌹
#بنیاد_توسعە_صلح_و_مهربانی
#مهربانی_های_کوچک
#کنشگری_صلح_ساز
#تاریخ_نگاری
#نمایشگاه_کتاب
#کتاب_آشتی
#فرهنگ_صلح
@sopskf
https://t.iss.one/Sopskf/5932
اغراق نیست اگر تاریخ فعالیت چندهم بنیانگذار بنیاد توسعه صلح و مهربانی را با همان سال های اولیه و آموزش در مکتب پرمهرِ وارسته مادری صلح منش مرتبط بدانیم، آن موقع که مادرِ صلحِ ما، سبدهای چندگانه، دست مان می داد و می گفت، اگر گلابی چیدید، این سبد سهم آنها و این یکی اینها و آن دگری آن دورترها و آخری نیز سهم خودمان!
یا آن وقت ها که ابوی و عمو، سر ملک در تملک پدری، دعوای شان شد و کار به دادگاه و سیستم قضا کشید اما مادر قبل از همه، حکم داد که این دعوا، به ما و شما و عموزاده های تان مرتبط نیست و این یک دعوای برادری است ونشاید که شما ورود کنید و الحق هم در طول همه سال های اختلاف نیز که ذیحق بودن پدر، اثبات شد، هیچگاه و هیچ زمانی، مجالی نداد ما تندی در مقابل عمو ابراز داریم یا در مراوده با فرزندانش، تبعیضی با دیگر عموزاده ها، اعمال نماییم!
هر عید هم لاجرم اول منزل هدف تبریک مان در روستا باید همان "عموی پا در لنگه کفشِ حق با من" بود!
بعدها نیز، جنگ تحمیلی و جغرافیای مرزی شهر و بمبارانهای توپخانه ای، کاتیوشایی و شیمیایی سردشت، فرصتی شد برای خدمت بیشتر به دیگری و نقل و انتقال مصدومان و خانواده هاشان به خارج شهر در رکاب دایی جان که صاحب مینی بوسی در مسیر بود!
ایامی بگذشت و سیل آوارگان کورد عراقی در دهه نودمیلادی(هفتاد شمسی) نیز مجالی دگر خلق کرد تا فرشته مادرمان، اینبار تکلیف پذیرایی بیشتر از پنجاه نفر در خانه شخصی و نیز سرکشی به کمپ ها و ارایه خدمات امدادی را بطلبد که شکر یزدان واجب که در آن مٲموریت هم کم نیاوردیم.
و داستان صلح سازی مان چنین جان گرفت و به امروز رسیدیم که هر عنوان صلحی، برای مان جذاب است و خود نیز هر المان، پُل، مسجد و محله و حتی تابلوی ورودی شهر را با هزار توی بروکراسی زنگ زده اش نیز سعی داریم، رنگ صلح و نام صلح و آشتی بپاشیم..
نمایشگاه کتاب امسال نیز، فرصتی شد تا در لابه لای عناوین کتاب ها، مجدد در پی صلح باشیم و باردگر، انتشارات منشور فرهنگ صلح را نشانه گیریم.
ماحصل هفت عنوان واصله از ده عنوان انتخاب شده است که یک ازچندش؛
کتاب
"فرهنگ سازان صلح در ایران و جهان"
با ویراست جدید است که شکر یزدان، صفحات یکصد و پنجاه و چهار تا پنجاه و نه آن، شرح داستانِ کوتاه کنشگری صلح سازی بچه های بنیاد را همرسانی کرده است تا بلکه، تاریخی نگاشته باشد از آنچه در این سال ها، برای صلح و مهربانی و به عشق ترویج آشتی و رهایی از هژمونی جنگ و تهدید و تخریب، در پیش گرفته ایم..
امید که در این وانفسای تاریخیِ سرزمین مان، ادای دَین کرده باشیم 🙏
___
*تصاویر بیشتر در👇
https://www.instagram.com/p/CtG1wQyrvDQ/?igshid=MzRlODBiNWFlZA==
🌹❤️🌹
#بنیاد_توسعە_صلح_و_مهربانی
#مهربانی_های_کوچک
#کنشگری_صلح_ساز
#تاریخ_نگاری
#نمایشگاه_کتاب
#کتاب_آشتی
#فرهنگ_صلح
@sopskf
Telegram
بنیاد توسعه صلح و مهربانی های کوچک
Forwarded from محمد درویش
Forwarded from محمد درویش
🟢لطفاً خبر برگزاری این دوره را به اشتراک نهید!🟢
📚 @darvishnameh
1️⃣ هر چه میگذرد، ظاهراً کنشگر ماندن بدون تحمل فشار، غم، درد و خشم دشوارتر میشود! اما تجربه حضور ۳۶سالهام در صحنه محیطزیست ایران به محمد درویش این توان را داده تا همزمان به ژینایی و شادابی و تابآوری خود، سرزمینش و همه زیستمندانی که دوستشان دارد، بیفزاید! چگونه؟
2️⃣ از ساعت ۲۰ روز دوشنبه، ۲۹ خرداد ۱۴۰۲، هر هفته در هشت جلسه مجازی ۹۰ دقیقهای - مجموعاً ۱۲ ساعت - میکوشم تا پاسخ این پرسش مهم را برای آنها که به کیفیت شادی و تابآوری خود و زیستگاهشان اهمیت میدهند، شرح دهم.
3️⃣ لینک مستقیم ثبتنام:
https://amozegara.com/product/tabiat/
#راز_شاد_زیستن
#آموزگارا
#محمد_درویش
📚 @darvishnameh
1️⃣ هر چه میگذرد، ظاهراً کنشگر ماندن بدون تحمل فشار، غم، درد و خشم دشوارتر میشود! اما تجربه حضور ۳۶سالهام در صحنه محیطزیست ایران به محمد درویش این توان را داده تا همزمان به ژینایی و شادابی و تابآوری خود، سرزمینش و همه زیستمندانی که دوستشان دارد، بیفزاید! چگونه؟
2️⃣ از ساعت ۲۰ روز دوشنبه، ۲۹ خرداد ۱۴۰۲، هر هفته در هشت جلسه مجازی ۹۰ دقیقهای - مجموعاً ۱۲ ساعت - میکوشم تا پاسخ این پرسش مهم را برای آنها که به کیفیت شادی و تابآوری خود و زیستگاهشان اهمیت میدهند، شرح دهم.
3️⃣ لینک مستقیم ثبتنام:
https://amozegara.com/product/tabiat/
#راز_شاد_زیستن
#آموزگارا
#محمد_درویش
Forwarded from بلوطبانان پا به ركاب (Raouf Azari)
نهالستان شاهو...
https://t.iss.one/oaktreeloverbikers/948
شاهو، از مهارت آموزان کلاس های مهربانی، ئاشتی:آشتی و گفت و گوست که از کلاس هفتم تا اواخر متوسطه دوم، همراه و همگام پروژه های سبز بوده است.
امسال نیز که پویش نهالپروری به قصد کارآفرینی اجتماعی، اعلام شد، از پیشگامان بود و در حیاط منزل محقر روستایی شان در نقطه صفر مرزی، یکصد و اندی گُلدان نایلونی، کار گذاشت که اینک به لطف همراهی خانواده و مراقبت مستمرش، بیش از یکصد نهال آماده دارد.
دیروز تماس گرفته بود و درخواست تحویل نهال ها را طرح کرد.
گفتم پیشنهادم اینست تا مرحله دوم تحویل صبر کنید،
بلکه بتوان مساعدت بیشتری از آنچه که اکنون میسور است، اعمال کنیم.
پاسخی داد که همه رشته های مان را پنبه کرد:
"آقا، امسال هم مجبوریم کوچ فصلی اختیار کنیم و محتمل، هفته آینده حرکت کنیم!"
با لحنی حق به جانب گفتم، مگر قرار نبود آنان که در این پروژه، وارد می شوند، دیگر سُراغ کار فصلی و کوچ نروند!
گفت:"آقا، به خدا مجبوریم و هزینه درمانم زیاد است و این چندرغاز حاصل، کفاف زندگی ساده روستایی مان هم نمی دهد!"
لالمونی گرفتم و دگر هیچ نگفتم😭
تسلیم...
__
پ.ن:
شاهو، سالهاست به نوعی نارسایی خونی درناحیه سر مواجه است که موجب ریزش موها می شود و هر دوره، مجبور به تکرار معاینه و تٲمین هزینه های پزشکی است.
پدر شاهو، کارگری ساده و گاه کولبری اجباری است که حتی کمک های موردی ما هم امکان مراجعه وپیگیری به موقع درمان پسرش را میسور نمی کند!
از شاهو،طلب عکس کردم تا ضمیمه گزارش کار نهال پروری اش کنم.
گفت:"اگر ضروری نیست، نفرستم!"
گفتم، نه قربانِ پسر گُلم بروم، ضروری نیست ولی گاه گاه، به یادت می افتم و می خواهم جمال رویت را ببینم..
گفت:"آقای آذری، می شناسمت. نفرستم بهتر است، اذیت می شوید"
دیگر، چون اشارتی کافیست، اصرار نکردم ..
نباید مُرد برای این کودکان فهمیده اما در محرومیت گرفتار مرزی ؟!!
ما که سالهاست، صدها بار مُرده ایم و اما ناچاریم زنده بمانیم تا امید شاهوهای وطنم نمیرد..
شما هم بمانید تا جوانه های بلوط و زالزالک و جنگل وطن، نمیرند!
✍️رئوف...
🌳❤🚴
#بلوطبانان_پا_به_رکاب
#مهربانی_های_کوچک
#کارآفرینی_اجتماعی
#پویش_نهالپروری
#روستاهای_صفر_مرزی
#کار_کودک
#کوچ_فصلی
#انقطاع_تحصیلی
#خیرین_سبز
#مهرگان
#خانه_امکان
@oaktree_loverbikers
https://t.iss.one/oaktreeloverbikers/948
شاهو، از مهارت آموزان کلاس های مهربانی، ئاشتی:آشتی و گفت و گوست که از کلاس هفتم تا اواخر متوسطه دوم، همراه و همگام پروژه های سبز بوده است.
امسال نیز که پویش نهالپروری به قصد کارآفرینی اجتماعی، اعلام شد، از پیشگامان بود و در حیاط منزل محقر روستایی شان در نقطه صفر مرزی، یکصد و اندی گُلدان نایلونی، کار گذاشت که اینک به لطف همراهی خانواده و مراقبت مستمرش، بیش از یکصد نهال آماده دارد.
دیروز تماس گرفته بود و درخواست تحویل نهال ها را طرح کرد.
گفتم پیشنهادم اینست تا مرحله دوم تحویل صبر کنید،
بلکه بتوان مساعدت بیشتری از آنچه که اکنون میسور است، اعمال کنیم.
پاسخی داد که همه رشته های مان را پنبه کرد:
"آقا، امسال هم مجبوریم کوچ فصلی اختیار کنیم و محتمل، هفته آینده حرکت کنیم!"
با لحنی حق به جانب گفتم، مگر قرار نبود آنان که در این پروژه، وارد می شوند، دیگر سُراغ کار فصلی و کوچ نروند!
گفت:"آقا، به خدا مجبوریم و هزینه درمانم زیاد است و این چندرغاز حاصل، کفاف زندگی ساده روستایی مان هم نمی دهد!"
لالمونی گرفتم و دگر هیچ نگفتم😭
تسلیم...
__
پ.ن:
شاهو، سالهاست به نوعی نارسایی خونی درناحیه سر مواجه است که موجب ریزش موها می شود و هر دوره، مجبور به تکرار معاینه و تٲمین هزینه های پزشکی است.
پدر شاهو، کارگری ساده و گاه کولبری اجباری است که حتی کمک های موردی ما هم امکان مراجعه وپیگیری به موقع درمان پسرش را میسور نمی کند!
از شاهو،طلب عکس کردم تا ضمیمه گزارش کار نهال پروری اش کنم.
گفت:"اگر ضروری نیست، نفرستم!"
گفتم، نه قربانِ پسر گُلم بروم، ضروری نیست ولی گاه گاه، به یادت می افتم و می خواهم جمال رویت را ببینم..
گفت:"آقای آذری، می شناسمت. نفرستم بهتر است، اذیت می شوید"
دیگر، چون اشارتی کافیست، اصرار نکردم ..
نباید مُرد برای این کودکان فهمیده اما در محرومیت گرفتار مرزی ؟!!
ما که سالهاست، صدها بار مُرده ایم و اما ناچاریم زنده بمانیم تا امید شاهوهای وطنم نمیرد..
شما هم بمانید تا جوانه های بلوط و زالزالک و جنگل وطن، نمیرند!
✍️رئوف...
🌳❤🚴
#بلوطبانان_پا_به_رکاب
#مهربانی_های_کوچک
#کارآفرینی_اجتماعی
#پویش_نهالپروری
#روستاهای_صفر_مرزی
#کار_کودک
#کوچ_فصلی
#انقطاع_تحصیلی
#خیرین_سبز
#مهرگان
#خانه_امکان
@oaktree_loverbikers
Telegram
بلوطبانان پا به ركاب
نهالستان شاهو...
@oaktreeloverbikers
@oaktreeloverbikers
در آستانه یادواره دیگری از سالگشت هفتم تیرماه۱۳۶۶-بمباران شیمیایی شهر سردشت-قرار داریم...
*اگر خاطره ای از آن دوران یا تجربه قابل ذکری از مراسمات سالگرد و یا پیشنهادی برای گرامیداشت ها و سالگردها دارید، ازاشتراک آن در کامنت ها-ذیل همین پُست-دریغ نورزید.🙏
🌹❤🌹
#بنیاد_توسعە_صلح_و_مهربانی
#مهربانی_های_کوچک
#نامهربانیهای_بزرگ
#بمباران_شیمیایی_سردشت
#سالیادها
#مراسمات_سالگرد
#خاطرات
#تلخ_شیرین
#تجربه
#پیشنهاد
@sopskf
*اگر خاطره ای از آن دوران یا تجربه قابل ذکری از مراسمات سالگرد و یا پیشنهادی برای گرامیداشت ها و سالگردها دارید، ازاشتراک آن در کامنت ها-ذیل همین پُست-دریغ نورزید.🙏
🌹❤🌹
#بنیاد_توسعە_صلح_و_مهربانی
#مهربانی_های_کوچک
#نامهربانیهای_بزرگ
#بمباران_شیمیایی_سردشت
#سالیادها
#مراسمات_سالگرد
#خاطرات
#تلخ_شیرین
#تجربه
#پیشنهاد
@sopskf
Forwarded from مجتبی لشکربلوکی
🔲⭕️مدام نگوییم: «ایرانیها فلان هستند!»
مجتبی لشکربلوکی
تا همین چند وقت پیش؛
▫️ملت با چوب و سنگ، سگ و گربهها را میزدند؛ ولی الان انجمن برای نگهداریشان ايجاد شده.
▫️اگر کسی که پشت فرمان کمربند میبست را مسخره میکردیم؛ ولی الان تا ماشین را روشن میکنیم ناخودآگاه اول کمربندمان را میبندیم.
▫️اگر خانمی متارکه میکرد با نگاه سنگینمان اذیتش میکردیم؛ ولی الان به تصمیمش احترام میگذاریم!
▫️اگر کسی نظر مخالفی داشت، غوغا به پا میکردیم؛ ولی الان میگوییم خب نظرش این است؛ هرکسی نظرش برای خودش محترم است! [حتی اگر ناراحت شویم دستکم خوددارتر شدهایم.]
▫️تا چند وقت پیش و در روزهای تعطیل، پارکها و جنگلها تبدیل میشدند به سفرهای از زبالهها؛ اما الان برخی از مردم [نه همه] علاوه بر زبالههای خود زبالههای دیگران را نیز جمع میکنند.
آهسته آهسته داریم تغییر میکنیم! شاید هنوز خیلی راه مانده تا به جامعه ایدهآل برسیم؛ اما همین که آغاز کردیم خیلی خوب است.
مرتب نگوییم ایرانیها فلان هستند! ایران یعنی من، یعنی تو.
تو مطالعه کن، رفتارهای اجتماعی نامناسبت را اصلاح کن و به من هم یاد بده که همین کار را بکنم، اما با مهربانی؛ نه با نگاهِ از بالا به پایین و با لحنی که: «تو بیفرهنگی و من بافرهنگ» (نویسنده: نامعلوم)
☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی
نتوانستم نویسنده اصلی را بیابم، اما میخواهم چند نکتهای به آن بیافزایم.
با نگاه به سالهای دور، متوجه میشوم فرهنگ ما مبتنی بر پدرسالاری، بزرگسالاری و معلمسالاری بود. همه اینها با تمام تفاوتهایشان، در یک چیز مشترک بودند. اینکه یک نفر فکر میکند، یک نفر حکم میراند و بقیه «فقط» اطاعت میکنند. تعریف آدم خوب در گذشته آدم مطیع بود؛ آدمی که در نهایت کارمند میشد.
اصلا قرار نبود ما فکر کنیم! پدر به جای ما تصمیم میگرفت که چه رشتهای بخوانیم، با چه کسی ازدواج کنیم، شیخ و بزرگ قبیله تصمیم میگرفت که چه کسی باید چه کاری کند و حتی چه عقیدهای داشته باشد. معلم بود که ...
ما در طول این سالها بسیاری از عقاید و رفتارهای اشتباه را به مرور کنار گذاشتهایم. فهمیدهایم که قرار نیست همه دکتر و مهندس شوند. بیزنس من یا کارآفرین شدن هم مسیر دیگری است.
در طول این سالها، معلمان محدودتر شدهاند. پدرها منطقیتر و محتوای درسها تعاملیتر شدهاند. نسل جدید جسورتر، خلاقتر، نقادتر و عاقلتر از ماست و به راحتی هر چیزی را نمی پذیرد. این اصلا چیز کمی نیست! این آغاز ماجراست.
این را مدیون چه کسانی هستیم؟
مدیون اولینها!
▫️مدیون اولین کسی که به کارتن خواب هم به دید یک انسان نگاه کرد و او را عوضیِ مفنگیِ معتاد خطاب نکرد.
▫️مدیون اولین کسی که به جای لگد زدن به گربه برایش غذا گذاشت [البته با رعایت ملاحظات بهداشت جمعی].
▫️مدیون اولین نفری که نه تنها زباله خودش که زباله دیگران را جمع کرد.
▫️مدیون اولین مدیر مدرسهای که با معلم زورگوی مدرسه درگیر شد و او را اخراج کرد.
▫️مدیون اولین معلمی که به ما آموخت حرف دیگران را خوب بشنویم، حتی اگر آن را قبول نمیکنیم.
▫️مدیون اولین پدر و مادری که پشت بچهشان ایستادند و گفتند که اگر میخواهی پزشکی انتخاب نکنی، نکن و برو به عشقت عکاسی برس.
▫️مدیون اولین خانوادهای که گفت نظر دخترمان شرط است و به جای او تصمیم نمیگیریم.
این آدمها برای اولین بار کاری کردند متفاوت. پس از آن، کمکم فهمیدیم که اوه! میشود جور دیگری هم فکر کرد، تصمیم گرفت و زندگی کرد. اینها قهرمانهای ناشناخته این سرزمین اند.
ما چه میتوانیم انجام دهیم؟
هر کسی میتواند یک معلم/مبارز/خطشکن باشد. چگونه؟ آنچه خوب است، آنچه منطقی است را به دیگران بیاموزد و خسته نشود. فرهنگ در طول سالها شکل گرفته است و با یک بار گفتن و نشان دادن تغییر نمیکند. مطمئنا فرهنگ پدرسالاری و قبیلهسالاری با سریال «پدرسالار» و فیلم «عروس آتش» تغییر نکرد اما آن کارگردانان در این مبارزه نقش داشتهاند.
اگر اولین نبودیم؛ اولین ها (پیشروها) را حمایت کنیم. ظرفیت رشد یک جامعه مرتبط است با دادن امکان متفاوت بودن.
عجالتا در تنگنای کنونی، ما چهار مسیر در توسعه داریم (لینک) که پیش روی ما باز است. (اول: نیلوفرآبی یعنی خلق توسعههای کوچک، محلی و محدود، دوم: نتوکراسی یعنی حل مسائل ملی از طریق شبکهسازی، سوم: مشق شب یعنی تدوین و تفاهم پیشنویش طرحها، برنامهها و قانونها برای روزی که پنجرهای باز شود و چهارم: تربیت نسل یعنی تربیت نسلی توسعه آفرین، آگاه، توانمند و آینده ساز).
استراتژی چهارم را دست کم نگیریم. برتراند راسل زمانی گفته بود: «از خودتان انسانیت به یادگار بگذارید و نه انسان، تولیدمثل را هر جانوری بلد است!» میخواهم توصیه کنم به تفاوت تولید مثل و تولید نسل (استراتژی چهارم توسعه) بیشتر بیاندیشیم.
@Dr_Lashkarbolouki
مجتبی لشکربلوکی
تا همین چند وقت پیش؛
▫️ملت با چوب و سنگ، سگ و گربهها را میزدند؛ ولی الان انجمن برای نگهداریشان ايجاد شده.
▫️اگر کسی که پشت فرمان کمربند میبست را مسخره میکردیم؛ ولی الان تا ماشین را روشن میکنیم ناخودآگاه اول کمربندمان را میبندیم.
▫️اگر خانمی متارکه میکرد با نگاه سنگینمان اذیتش میکردیم؛ ولی الان به تصمیمش احترام میگذاریم!
▫️اگر کسی نظر مخالفی داشت، غوغا به پا میکردیم؛ ولی الان میگوییم خب نظرش این است؛ هرکسی نظرش برای خودش محترم است! [حتی اگر ناراحت شویم دستکم خوددارتر شدهایم.]
▫️تا چند وقت پیش و در روزهای تعطیل، پارکها و جنگلها تبدیل میشدند به سفرهای از زبالهها؛ اما الان برخی از مردم [نه همه] علاوه بر زبالههای خود زبالههای دیگران را نیز جمع میکنند.
آهسته آهسته داریم تغییر میکنیم! شاید هنوز خیلی راه مانده تا به جامعه ایدهآل برسیم؛ اما همین که آغاز کردیم خیلی خوب است.
مرتب نگوییم ایرانیها فلان هستند! ایران یعنی من، یعنی تو.
تو مطالعه کن، رفتارهای اجتماعی نامناسبت را اصلاح کن و به من هم یاد بده که همین کار را بکنم، اما با مهربانی؛ نه با نگاهِ از بالا به پایین و با لحنی که: «تو بیفرهنگی و من بافرهنگ» (نویسنده: نامعلوم)
☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی
نتوانستم نویسنده اصلی را بیابم، اما میخواهم چند نکتهای به آن بیافزایم.
با نگاه به سالهای دور، متوجه میشوم فرهنگ ما مبتنی بر پدرسالاری، بزرگسالاری و معلمسالاری بود. همه اینها با تمام تفاوتهایشان، در یک چیز مشترک بودند. اینکه یک نفر فکر میکند، یک نفر حکم میراند و بقیه «فقط» اطاعت میکنند. تعریف آدم خوب در گذشته آدم مطیع بود؛ آدمی که در نهایت کارمند میشد.
اصلا قرار نبود ما فکر کنیم! پدر به جای ما تصمیم میگرفت که چه رشتهای بخوانیم، با چه کسی ازدواج کنیم، شیخ و بزرگ قبیله تصمیم میگرفت که چه کسی باید چه کاری کند و حتی چه عقیدهای داشته باشد. معلم بود که ...
ما در طول این سالها بسیاری از عقاید و رفتارهای اشتباه را به مرور کنار گذاشتهایم. فهمیدهایم که قرار نیست همه دکتر و مهندس شوند. بیزنس من یا کارآفرین شدن هم مسیر دیگری است.
در طول این سالها، معلمان محدودتر شدهاند. پدرها منطقیتر و محتوای درسها تعاملیتر شدهاند. نسل جدید جسورتر، خلاقتر، نقادتر و عاقلتر از ماست و به راحتی هر چیزی را نمی پذیرد. این اصلا چیز کمی نیست! این آغاز ماجراست.
این را مدیون چه کسانی هستیم؟
مدیون اولینها!
▫️مدیون اولین کسی که به کارتن خواب هم به دید یک انسان نگاه کرد و او را عوضیِ مفنگیِ معتاد خطاب نکرد.
▫️مدیون اولین کسی که به جای لگد زدن به گربه برایش غذا گذاشت [البته با رعایت ملاحظات بهداشت جمعی].
▫️مدیون اولین نفری که نه تنها زباله خودش که زباله دیگران را جمع کرد.
▫️مدیون اولین مدیر مدرسهای که با معلم زورگوی مدرسه درگیر شد و او را اخراج کرد.
▫️مدیون اولین معلمی که به ما آموخت حرف دیگران را خوب بشنویم، حتی اگر آن را قبول نمیکنیم.
▫️مدیون اولین پدر و مادری که پشت بچهشان ایستادند و گفتند که اگر میخواهی پزشکی انتخاب نکنی، نکن و برو به عشقت عکاسی برس.
▫️مدیون اولین خانوادهای که گفت نظر دخترمان شرط است و به جای او تصمیم نمیگیریم.
این آدمها برای اولین بار کاری کردند متفاوت. پس از آن، کمکم فهمیدیم که اوه! میشود جور دیگری هم فکر کرد، تصمیم گرفت و زندگی کرد. اینها قهرمانهای ناشناخته این سرزمین اند.
ما چه میتوانیم انجام دهیم؟
هر کسی میتواند یک معلم/مبارز/خطشکن باشد. چگونه؟ آنچه خوب است، آنچه منطقی است را به دیگران بیاموزد و خسته نشود. فرهنگ در طول سالها شکل گرفته است و با یک بار گفتن و نشان دادن تغییر نمیکند. مطمئنا فرهنگ پدرسالاری و قبیلهسالاری با سریال «پدرسالار» و فیلم «عروس آتش» تغییر نکرد اما آن کارگردانان در این مبارزه نقش داشتهاند.
اگر اولین نبودیم؛ اولین ها (پیشروها) را حمایت کنیم. ظرفیت رشد یک جامعه مرتبط است با دادن امکان متفاوت بودن.
عجالتا در تنگنای کنونی، ما چهار مسیر در توسعه داریم (لینک) که پیش روی ما باز است. (اول: نیلوفرآبی یعنی خلق توسعههای کوچک، محلی و محدود، دوم: نتوکراسی یعنی حل مسائل ملی از طریق شبکهسازی، سوم: مشق شب یعنی تدوین و تفاهم پیشنویش طرحها، برنامهها و قانونها برای روزی که پنجرهای باز شود و چهارم: تربیت نسل یعنی تربیت نسلی توسعه آفرین، آگاه، توانمند و آینده ساز).
استراتژی چهارم را دست کم نگیریم. برتراند راسل زمانی گفته بود: «از خودتان انسانیت به یادگار بگذارید و نه انسان، تولیدمثل را هر جانوری بلد است!» میخواهم توصیه کنم به تفاوت تولید مثل و تولید نسل (استراتژی چهارم توسعه) بیشتر بیاندیشیم.
@Dr_Lashkarbolouki
Forwarded from محمد درویش
🟢آیا رازی وجود دارد؟🟢
📚 @darvishnameh
1️⃣ زندگی یگانه ضیافتی است که همه مهمانانش بدون کارت دعوت و بدون اختیار در آن حضور یافتهاند! چگونه میتوان و باید از چنین ضیافتی لذت برد؟ و آیا اصولاً لذت بردن در شرایطی که تو در آفرینشش، نقشی نداشتهای ممکن و خردمندانه است؟ آنقدر که بخواهی آدمهای جدیدی را به این بازی یا ضیافت وارد کنی؟
2️⃣ میگویند: کسانی که به زندگی دیگران نور میبخشند، دست منبسط نور همواره روی شانه آنهاست و روزی خورشید خواهند شد. حضور بیواسطه در طبیعت با مجال درنگ در جزییاتش و آگاهی از اینکه مقصد چیزی جز توهم مسافری در راه مانده نیست، میتواند به این نورافشانی کمک کند ...
3️⃣ زیستمندانی که میکوشند نور زندگی دیگری شوند، حتی اگر در تاریکترین و دلگیرترین حالِ خود باشند، مصداق بارز رفاقت، خرد و عشقند و در طبیعت این مجال فراهم است تا با چنین موجوداتی از نزدیک دمخور شوی ...
4️⃣ طبیعت مثل یک همسفر خوب میمونه؛ همسفری که اگر بختت آنقدر بلند باشد که او را بیابی، آنگاه دیگر دوست نداری به مقصد برسی! و پیوسته دنبال راهی طولانیتر میگردی تا این همسفری هرگز پایان نگیرد، دنبال طولانیترین راههای عالم که تمامشدن را اصلاً بلد نیستند ...
5️⃣ از ساعت بیست فردا - دوشنبه، بیست و نهم خرداد ۱۴۰۲ - به همت موسسه آموزگارا میکوشم تا در هشت جلسه برخط به مدت ۱۲ ساعت در هشت هفته، حاصل حضور سی و ششسالهام در صحنه طبیعت ایران را با شما هموطنان جانم به اشتراک نهم و البته پذیرای پرسشها و تجربیات شما هم باشم. برای ثبتنام از این لینک میتوانید استفاده کنید و به جمع ۶۲ نفری بپیوندید که تاکنون ثبتنام کردهاند:
https://amozegara.com/product/tabiat
#شادزیستن_با_طبیعت
#دلیل_حال_خوب_هم_باشیم
#بهانه_های_سرکردن_زمستان
#محمد_درویش
📚 @darvishnameh
1️⃣ زندگی یگانه ضیافتی است که همه مهمانانش بدون کارت دعوت و بدون اختیار در آن حضور یافتهاند! چگونه میتوان و باید از چنین ضیافتی لذت برد؟ و آیا اصولاً لذت بردن در شرایطی که تو در آفرینشش، نقشی نداشتهای ممکن و خردمندانه است؟ آنقدر که بخواهی آدمهای جدیدی را به این بازی یا ضیافت وارد کنی؟
2️⃣ میگویند: کسانی که به زندگی دیگران نور میبخشند، دست منبسط نور همواره روی شانه آنهاست و روزی خورشید خواهند شد. حضور بیواسطه در طبیعت با مجال درنگ در جزییاتش و آگاهی از اینکه مقصد چیزی جز توهم مسافری در راه مانده نیست، میتواند به این نورافشانی کمک کند ...
3️⃣ زیستمندانی که میکوشند نور زندگی دیگری شوند، حتی اگر در تاریکترین و دلگیرترین حالِ خود باشند، مصداق بارز رفاقت، خرد و عشقند و در طبیعت این مجال فراهم است تا با چنین موجوداتی از نزدیک دمخور شوی ...
4️⃣ طبیعت مثل یک همسفر خوب میمونه؛ همسفری که اگر بختت آنقدر بلند باشد که او را بیابی، آنگاه دیگر دوست نداری به مقصد برسی! و پیوسته دنبال راهی طولانیتر میگردی تا این همسفری هرگز پایان نگیرد، دنبال طولانیترین راههای عالم که تمامشدن را اصلاً بلد نیستند ...
5️⃣ از ساعت بیست فردا - دوشنبه، بیست و نهم خرداد ۱۴۰۲ - به همت موسسه آموزگارا میکوشم تا در هشت جلسه برخط به مدت ۱۲ ساعت در هشت هفته، حاصل حضور سی و ششسالهام در صحنه طبیعت ایران را با شما هموطنان جانم به اشتراک نهم و البته پذیرای پرسشها و تجربیات شما هم باشم. برای ثبتنام از این لینک میتوانید استفاده کنید و به جمع ۶۲ نفری بپیوندید که تاکنون ثبتنام کردهاند:
https://amozegara.com/product/tabiat
#شادزیستن_با_طبیعت
#دلیل_حال_خوب_هم_باشیم
#بهانه_های_سرکردن_زمستان
#محمد_درویش
آموزگارا
طبیعت و رازهای شادمانه زیستن | محمد درویش
طبیعت و رازهای شادمانه زیستن محمد درویش آموزگارا برگزار میکند. @amozegara.ir مهندس محمد درویش…
بنیاد توسعه صلح و مهربانی های کوچک
🟢آیا رازی وجود دارد؟🟢 📚 @darvishnameh 1️⃣ زندگی یگانه ضیافتی است که همه مهمانانش بدون کارت دعوت و بدون اختیار در آن حضور یافتهاند! چگونه میتوان و باید از چنین ضیافتی لذت برد؟ و آیا اصولاً لذت بردن در شرایطی که تو در آفرینشش، نقشی نداشتهای ممکن و خردمندانه…
به همه آنان که می خواهند زندگی را از دریچه ای بدیع و منور نگاه کنند، پیشنهاد می کنم در این دوره شرکت کنند.
مهندس محمد درویش، از شایستگان پیشگام وطن است که رازهای ناگفته ی بسیاری دارد که با فهم هر رازش، می توان زندگی ای دگری ساخت...
زندگی ای که در هر لحظه اش، بهانه هایی برای سرکردن زمستان یافتنی اند.
@sopskf
مهندس محمد درویش، از شایستگان پیشگام وطن است که رازهای ناگفته ی بسیاری دارد که با فهم هر رازش، می توان زندگی ای دگری ساخت...
زندگی ای که در هر لحظه اش، بهانه هایی برای سرکردن زمستان یافتنی اند.
@sopskf
Forwarded from ایرانِ پایدار
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
رؤیای ملّی
رؤیای ملّی محسن رنانی
✅ «...اتفاقا وقتی تيغ ناکامیها و خنجر واقعيتها به استخوان میساید است كه نياز به اميد به تحقق رويای مشترک، بيشتر موضوعيت پيدا میکند. ما همواره از اميد به چيزی حرف می زنيم كه نيست؛ چيزی كه معلوم است كه نيست اما ما میخواهیم و فكر میکنيم كه میشود و كه میبايد كه باشد.» (عبدالله گیویان)
✅ مجموعهٔ ايران پایدار، روز چهارشنبه ۲۴ خردادماه در یکی دیگر از برنامههای گفتگومحور مِهستان، میزبان «محسن رنانی»، استاد گروه اقتصاد دانشگاه اصفهان و از اقتصاددانان برجستهٔ ایرانی بود.
رنانی در بخش پایانی برنامه، به بیان رؤیای ملّی خود پرداخت؛ که میتوانید آن را در این فایل مشاهده نمایید.
نسخهٔ کامل برنامه به زودی منتشر خواهد شد.
#ایران_پایدار
#روایت_ایران
#مهستان
#محسن_رنانی
⭕️ ایرانِ پایدار، بستری برای ایرانشناسی و ایرانشناسی، بنیانی برای پایداری ایران.
https://t.iss.one/iranepaydar_official
رؤیای ملّی محسن رنانی
✅ «...اتفاقا وقتی تيغ ناکامیها و خنجر واقعيتها به استخوان میساید است كه نياز به اميد به تحقق رويای مشترک، بيشتر موضوعيت پيدا میکند. ما همواره از اميد به چيزی حرف می زنيم كه نيست؛ چيزی كه معلوم است كه نيست اما ما میخواهیم و فكر میکنيم كه میشود و كه میبايد كه باشد.» (عبدالله گیویان)
✅ مجموعهٔ ايران پایدار، روز چهارشنبه ۲۴ خردادماه در یکی دیگر از برنامههای گفتگومحور مِهستان، میزبان «محسن رنانی»، استاد گروه اقتصاد دانشگاه اصفهان و از اقتصاددانان برجستهٔ ایرانی بود.
رنانی در بخش پایانی برنامه، به بیان رؤیای ملّی خود پرداخت؛ که میتوانید آن را در این فایل مشاهده نمایید.
نسخهٔ کامل برنامه به زودی منتشر خواهد شد.
#ایران_پایدار
#روایت_ایران
#مهستان
#محسن_رنانی
⭕️ ایرانِ پایدار، بستری برای ایرانشناسی و ایرانشناسی، بنیانی برای پایداری ایران.
https://t.iss.one/iranepaydar_official
Forwarded from بنیاد توسعه صلح و مهربانی های کوچک (Raouf Azari)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
فیلم درخت گردو
روایتی از بمباران شیمیایی سردشت(هفتم تیرماه ۱۳۶۶) و روح سرگردان ملی -مام قادر مولانپور[نماد مظلومیت سردشت]- و روزگاران رنجِ تحمیلی...
تاریخ را تورق می کنیم تا راه های عبور از رنچ را نه در پی گنج بیرونی، بلکه به قصد کشف الماس و مروارید درون، بسازیم...
راهی باید ساخت و گنجی باید یافت و چه گنجی، ارزشمندتر از گنج درون...
بباید یافت و نشاید باخت!
❤🌹❤
#بنیاد_توسعە_صلح_و_مهربانی
#نامهربانیهای_بزرگ
#بمباران_شیمیایی_سردشت
#مهربانی_های_کوچک
#دکتر_محسن_رنانی
#روح_سرگردان_ملی
#مام_قادر_مولانپور
#محمدحسین_مهدویان
#فیلم_درخت_گردو
#رنج_تاریخی
#عبور_از_رنج
#قطب_الدین_صادقی
#گنج_درون
#ساختن_راه_بدیع
#صلح_ورزی
#توسعه
@sopskf
روایتی از بمباران شیمیایی سردشت(هفتم تیرماه ۱۳۶۶) و روح سرگردان ملی -مام قادر مولانپور[نماد مظلومیت سردشت]- و روزگاران رنجِ تحمیلی...
تاریخ را تورق می کنیم تا راه های عبور از رنچ را نه در پی گنج بیرونی، بلکه به قصد کشف الماس و مروارید درون، بسازیم...
راهی باید ساخت و گنجی باید یافت و چه گنجی، ارزشمندتر از گنج درون...
بباید یافت و نشاید باخت!
❤🌹❤
#بنیاد_توسعە_صلح_و_مهربانی
#نامهربانیهای_بزرگ
#بمباران_شیمیایی_سردشت
#مهربانی_های_کوچک
#دکتر_محسن_رنانی
#روح_سرگردان_ملی
#مام_قادر_مولانپور
#محمدحسین_مهدویان
#فیلم_درخت_گردو
#رنج_تاریخی
#عبور_از_رنج
#قطب_الدین_صادقی
#گنج_درون
#ساختن_راه_بدیع
#صلح_ورزی
#توسعه
@sopskf
داستان لوگویی که نماد شد
https://t.iss.one/Sopskf/5950
گاهی وقت ها، یک تصویر، کتابی و تاریخی و دنیایی پیام منتقل می کند و در این بین، لوگوها، همواره ترکیبی اند از آنچه برنامه ریزی می شود تا در نگاه اول فهمیده شود.
لوگوی مناسبتی هفتم تیر، یک از این دست تصاویری ترکیبی است که فحوای نهفته در آن، با هنرنمایی ذهنی خلاق، داستانی است پرمغز...
می پرسم چه شد که به این تصویر رسیدید؟
می گوید:"راستش، پیشنهاد اولیه، از طرف هیٲت کوهنوردی و برای همایش مناسبتی هفتم تیر در منطقه سەری گۆمێ(سال نود و سه) طرح شد که ماحصل، تلاشی چندساعته، آنی شد که عبارات کاربستی در متن لوگو، معرف آنست.
بعدها. خبر دادند که لوگوی طراحی شده با کاراکترهای کاربردی اینجانب، مورد تٲیید بزرگان قوم، قرار نگرفته و نیازمند اصلاح است که مجالی نشد و لوگویی به ظاهر لوگو، از طراحی دگر جایگزین شد.
اما همان سال در برنامه های جنبی هفتم تیرماه، شاهد درج لوگویی به ظاهر مشابه اما به غایت دستکاری شده را بر روی تیشرت های برخی شهروندان یافتم که تعجبم برانگیخت ولی دیگر کار از کار گذشته بود.
چند سالی بگذشت و هر سال، لوگویی و هر فصل سالگردی تغییری که نهایت بر این اراده استوارم ساخت تا مجدد دست به کارشوم و لوگویی ویژه، بیافرینم که باز مبنا، همان لوگوی آماده شده برای همایش کوهنوردی با جرح و تعدیل و اصلاحاتی کلی شد ولی الهام بخشی آن لوگو، فراموش نشدنی است.
اینک آن لوگو که با کاراکترهای تاریکی و روشنایی، آشتی، امید و ایمان به تغییر و در کل، گره زمین مزین است، نماد هفتم تیر و سالیاد آن فاجعه تراژدیک اما با طعم امید و برخاستن است...
امید که پشت هر اتفاق نامیمون و نا مبارکی، چنین پیامدی دل انگیز و راهبرانه خلق شود، بلکه روزگاران مان، کمی بهتر از امروز شود.
اما بدانیم که سیروان باباآغایی، همان طراح خلاق و خوش فکری است که اینک تولیت کتابخانه عمومی شهر را در چند مغازه استیجاری بر عهده دارد و پیشا فارغ التحصیلی در ارشد کتابداری دانشگاه علامه نیز دستی بر کاغذ می لغزاند و تصاویر ناب و راهبرانه، طراحی می کرد.
درودش باد که آشتی و امید و روشنایی، خمیرمایه همت و تلاشش است
🌹❤🌹
#بنیاد_توسعە_صلح_و_مهربانی
#نامهربانیهای_بزرگ
#بمباران_شیمیایی_سردشت
#مهربانی_های_کوچک
#تصویرگری
#لوگوی_سالگرد
#پیام_صلح_و_مهربانی
#سیروان_باباآغایی
@sopskf
https://t.iss.one/Sopskf/5950
گاهی وقت ها، یک تصویر، کتابی و تاریخی و دنیایی پیام منتقل می کند و در این بین، لوگوها، همواره ترکیبی اند از آنچه برنامه ریزی می شود تا در نگاه اول فهمیده شود.
لوگوی مناسبتی هفتم تیر، یک از این دست تصاویری ترکیبی است که فحوای نهفته در آن، با هنرنمایی ذهنی خلاق، داستانی است پرمغز...
می پرسم چه شد که به این تصویر رسیدید؟
می گوید:"راستش، پیشنهاد اولیه، از طرف هیٲت کوهنوردی و برای همایش مناسبتی هفتم تیر در منطقه سەری گۆمێ(سال نود و سه) طرح شد که ماحصل، تلاشی چندساعته، آنی شد که عبارات کاربستی در متن لوگو، معرف آنست.
بعدها. خبر دادند که لوگوی طراحی شده با کاراکترهای کاربردی اینجانب، مورد تٲیید بزرگان قوم، قرار نگرفته و نیازمند اصلاح است که مجالی نشد و لوگویی به ظاهر لوگو، از طراحی دگر جایگزین شد.
اما همان سال در برنامه های جنبی هفتم تیرماه، شاهد درج لوگویی به ظاهر مشابه اما به غایت دستکاری شده را بر روی تیشرت های برخی شهروندان یافتم که تعجبم برانگیخت ولی دیگر کار از کار گذشته بود.
چند سالی بگذشت و هر سال، لوگویی و هر فصل سالگردی تغییری که نهایت بر این اراده استوارم ساخت تا مجدد دست به کارشوم و لوگویی ویژه، بیافرینم که باز مبنا، همان لوگوی آماده شده برای همایش کوهنوردی با جرح و تعدیل و اصلاحاتی کلی شد ولی الهام بخشی آن لوگو، فراموش نشدنی است.
اینک آن لوگو که با کاراکترهای تاریکی و روشنایی، آشتی، امید و ایمان به تغییر و در کل، گره زمین مزین است، نماد هفتم تیر و سالیاد آن فاجعه تراژدیک اما با طعم امید و برخاستن است...
امید که پشت هر اتفاق نامیمون و نا مبارکی، چنین پیامدی دل انگیز و راهبرانه خلق شود، بلکه روزگاران مان، کمی بهتر از امروز شود.
اما بدانیم که سیروان باباآغایی، همان طراح خلاق و خوش فکری است که اینک تولیت کتابخانه عمومی شهر را در چند مغازه استیجاری بر عهده دارد و پیشا فارغ التحصیلی در ارشد کتابداری دانشگاه علامه نیز دستی بر کاغذ می لغزاند و تصاویر ناب و راهبرانه، طراحی می کرد.
درودش باد که آشتی و امید و روشنایی، خمیرمایه همت و تلاشش است
🌹❤🌹
#بنیاد_توسعە_صلح_و_مهربانی
#نامهربانیهای_بزرگ
#بمباران_شیمیایی_سردشت
#مهربانی_های_کوچک
#تصویرگری
#لوگوی_سالگرد
#پیام_صلح_و_مهربانی
#سیروان_باباآغایی
@sopskf
Telegram
بنیاد توسعه صلح و مهربانی های کوچک
میزگرد چالش ها و چشم اندازهای توسعه سردشت
(به مناسبت سالگرد بمباران شیمیایی هفتم تیرماه ۱۳۶۶)
----
https://t.iss.one/Sopskf/5952
سردشت، عنوان محدوده جغرافیایی
است در شمال غرب کشور و جنوبی ترین نقطه آذربایجان غربی که از شمال به پیرانشهر و شمال شرق به مهاباد و بوکان و از شرق نیز هم مرز با بانه و از غرب و جنوب غرب نیز، ۱۱۴ کیلومتر مرز مشترک با اقلیم کوردستان عراق دارد.
درسده سیزدهم قمری، خورشیدپاشا
نماینده دولت عثمانی که مٲمور تعیین سرحدات عثمانی و ایران بوده، مردم سردشت را در مسجد جامع جمع کرده و از آنان می طلبد تا تابعیت دولت عثمانی را بپذیرند و سردشت، جزو سرحدات آن دولت بشود ولی طبق مستندات موجود، مردم سردشت نمی پذیرند و معتمدان سردشت، طی نامه مورخ
چهاردهم رمضان ۱۲۶٨
از وزارت خارجه وقت درخواست ورود به موضوع و دفاع از کیان ملی و وطنی ایران می کنند.(سردشت در آیینه اسناد تاریخی، ص ۴۳)
این موضع گیری شهروندان سردشت در کنار همه سال های مرزداری برای ایران، ویژه در سال های بی ثباتی حکومت مرکزی در دوره های گذشته و نیز جنگ تحمیلی هشت ساله و تجربه ده ها و صدها بار حملات زمینی، هوایی، توپخانه ای، خمپاره ای، کاتیوشایی و... نشان از پایداری و استقامت مردمان این شهر و عِرق و علاقه شان به وطن و پاسداری از حریم میهن دارد.
هفتم تیرماه ۱۳۶۶ و بمباران شیمیایی رژیم بعث، قطع یقین تاوان مقاومت و سرسختی ای این مردمان در حراست از مرزهای این جغرافیا بود که متٲسفانه درهمه آن سال های پسافاجعه، هنوز که هنوز است، پس از حدود چهاردهه، سردشت، هیچگاه به قَدر قیمت پرداختی، توجه ندید و اقبال نیافت و دلگزا که؛
سه سرمایه عظیم آن، یعنی؛
جوانان،
آب
و
جنگل بلوطش نیز، قربانی کم توجهی(کولبری و مهاجرت)، طمع انتقال و حِقد انتفاع شد!
شکی نیست اگر شایستگان این خاکِ پاک و متولیان آن، قصدپایداری این سرزمین و حفظ کیان آن و عزت شهروندانش دارند، لاجرم باید که به قدر وسع و امکان، در برنامه ریزی کلان و بودجه های ملی و سیاستگزاری های راهبردی، این نقاط استراتژیک وطن را ببینند و به تناسب جانفشانی و هزینه ای که تقبل کرده اند، آسیب ها بکاوند و راهکارها پیشنهاد و خدمات گسیل دارند.
می دانیم که پایداری یک سرزمین، درگروِ استواری شهروندان آن در مسیر پایداری و نیز اهتمام متولیان به حقوق رادمردان در طریق مسئولیت پذیری است و می طلبد که در سیاستگزاری ها و استراتژی گزینی های کلان ملی، پنجره ای و فایلی ویژه برای پرداخت به موضوع گشوده شود.
انجمن علمی مطالعات صلح ایران و بنیاد[م]توسعه صلح و مهربانی با همکاری خانه امکان، با اشراف بر فراموش شدگی جان نثاری های چند ده هزار نفری آن سامان
و
همت شهروندان و کنشگران سبزاندیش و صلح ورز سردشت در صلح سازی، برآنند تا "چالش ها و چشم اندازهای توسعه سردشت" را
با تٲکید بر سالگردبمباران شیمیایی آن شهر و فرصت های نهفته در آن را با حضور اساتیدی ناب و صاحب تجربه و تخصص، واکاوی وضمن آن، راه های برون رفت از ایستایی و حرکت در مسیر پویایی را جست و جو نمایند، بلکه خردلی از ایثار مردمان آن دیار را پاسخگو و زخمی از جغرافیای وطن در راستای پایداری را مرهم بوده و در ترویج گفتمان صلح، توسعه و ترویج مؤثرتر آن،
راهکارهای بدیع بگشایند.
محورها و راهبرها:
۱-دکتر محسن رنانی
(سردشت، روح سرگردان ملی و ظرفیت توسعه ای آن)
۲-دکتر قطب الدین صادقی
(هنر گذر از رنج ها، شاه کلید توسعه)
۳-دکتر نعمت ا... فاضلی
(انسان، زبان و گفتمان توسعه)
۴-دکتر علی صاحبی
(سردشت، روان، جهان و گفتمان صلح و توسعه)
۵-مهندس محمد درویش
(محیط زیست، فرصت ها و توسعه)
۶.مهندس ابوالفضل میرقاسمی
(روستا، گردشگری و توسعه)
۷-دکتر آمال موسوی
(کارآفرینی اجتماعی و توسعه پایدار)
همچنین با تجربه کاوی ویژه ی
توسعه هیروشیما[ژاپن] توسط دکتر محمد رضا اسلامی
و
حلبچه توسط مامۆستا کامیل عبدالقادر
و حضور رؤسای انجمن هایِ
+ دفاع از حقوق مصدومین شیمیایی سردشت،
+قربانیان حلبچه،
+انجمن علمی مطالعات صلح ایران
+ انجمن ترویج فرهنگ مسئولیت اجتماعی،
+کانون تکرا
+شبكه فعالان فرهنگ صلح
و نیز جمعی از کنشگران مدنی، صلح و محیط زیست
تسهیلگر:
رئوف آذری
(تجربه کاوی صلح و توسعه)
چهارشنبه هفتم تیرماه ۱۴۰۲
ساعت ۱۰ الی ۱۲ شب
لینک ورود به نشست:
https://b2n.ir/peace
لینک پشتیبان در پلتفرم teams
(نیازمند نصب اپلیکشن روی گوشی+فیلتر شکن خاموش )👇
https://teams.microsoft.com/l/meetup-join/19%3a8ATLcdWwM-_oXU20acB8Pjz9cppI8bhRVB1TOuaPbAY1%40thread.tacv2/1687578478591?context=%7b%22Tid%22%3a%226c1d4152-39d0-44ca-88d9-b8d6ddca0708%22%2c%22Oid%22%3a%22bb1a9511-cf35-4fb0-ab60-00928e18ff22%22%7d
(به مناسبت سالگرد بمباران شیمیایی هفتم تیرماه ۱۳۶۶)
----
https://t.iss.one/Sopskf/5952
سردشت، عنوان محدوده جغرافیایی
است در شمال غرب کشور و جنوبی ترین نقطه آذربایجان غربی که از شمال به پیرانشهر و شمال شرق به مهاباد و بوکان و از شرق نیز هم مرز با بانه و از غرب و جنوب غرب نیز، ۱۱۴ کیلومتر مرز مشترک با اقلیم کوردستان عراق دارد.
درسده سیزدهم قمری، خورشیدپاشا
نماینده دولت عثمانی که مٲمور تعیین سرحدات عثمانی و ایران بوده، مردم سردشت را در مسجد جامع جمع کرده و از آنان می طلبد تا تابعیت دولت عثمانی را بپذیرند و سردشت، جزو سرحدات آن دولت بشود ولی طبق مستندات موجود، مردم سردشت نمی پذیرند و معتمدان سردشت، طی نامه مورخ
چهاردهم رمضان ۱۲۶٨
از وزارت خارجه وقت درخواست ورود به موضوع و دفاع از کیان ملی و وطنی ایران می کنند.(سردشت در آیینه اسناد تاریخی، ص ۴۳)
این موضع گیری شهروندان سردشت در کنار همه سال های مرزداری برای ایران، ویژه در سال های بی ثباتی حکومت مرکزی در دوره های گذشته و نیز جنگ تحمیلی هشت ساله و تجربه ده ها و صدها بار حملات زمینی، هوایی، توپخانه ای، خمپاره ای، کاتیوشایی و... نشان از پایداری و استقامت مردمان این شهر و عِرق و علاقه شان به وطن و پاسداری از حریم میهن دارد.
هفتم تیرماه ۱۳۶۶ و بمباران شیمیایی رژیم بعث، قطع یقین تاوان مقاومت و سرسختی ای این مردمان در حراست از مرزهای این جغرافیا بود که متٲسفانه درهمه آن سال های پسافاجعه، هنوز که هنوز است، پس از حدود چهاردهه، سردشت، هیچگاه به قَدر قیمت پرداختی، توجه ندید و اقبال نیافت و دلگزا که؛
سه سرمایه عظیم آن، یعنی؛
جوانان،
آب
و
جنگل بلوطش نیز، قربانی کم توجهی(کولبری و مهاجرت)، طمع انتقال و حِقد انتفاع شد!
شکی نیست اگر شایستگان این خاکِ پاک و متولیان آن، قصدپایداری این سرزمین و حفظ کیان آن و عزت شهروندانش دارند، لاجرم باید که به قدر وسع و امکان، در برنامه ریزی کلان و بودجه های ملی و سیاستگزاری های راهبردی، این نقاط استراتژیک وطن را ببینند و به تناسب جانفشانی و هزینه ای که تقبل کرده اند، آسیب ها بکاوند و راهکارها پیشنهاد و خدمات گسیل دارند.
می دانیم که پایداری یک سرزمین، درگروِ استواری شهروندان آن در مسیر پایداری و نیز اهتمام متولیان به حقوق رادمردان در طریق مسئولیت پذیری است و می طلبد که در سیاستگزاری ها و استراتژی گزینی های کلان ملی، پنجره ای و فایلی ویژه برای پرداخت به موضوع گشوده شود.
انجمن علمی مطالعات صلح ایران و بنیاد[م]توسعه صلح و مهربانی با همکاری خانه امکان، با اشراف بر فراموش شدگی جان نثاری های چند ده هزار نفری آن سامان
و
همت شهروندان و کنشگران سبزاندیش و صلح ورز سردشت در صلح سازی، برآنند تا "چالش ها و چشم اندازهای توسعه سردشت" را
با تٲکید بر سالگردبمباران شیمیایی آن شهر و فرصت های نهفته در آن را با حضور اساتیدی ناب و صاحب تجربه و تخصص، واکاوی وضمن آن، راه های برون رفت از ایستایی و حرکت در مسیر پویایی را جست و جو نمایند، بلکه خردلی از ایثار مردمان آن دیار را پاسخگو و زخمی از جغرافیای وطن در راستای پایداری را مرهم بوده و در ترویج گفتمان صلح، توسعه و ترویج مؤثرتر آن،
راهکارهای بدیع بگشایند.
محورها و راهبرها:
۱-دکتر محسن رنانی
(سردشت، روح سرگردان ملی و ظرفیت توسعه ای آن)
۲-دکتر قطب الدین صادقی
(هنر گذر از رنج ها، شاه کلید توسعه)
۳-دکتر نعمت ا... فاضلی
(انسان، زبان و گفتمان توسعه)
۴-دکتر علی صاحبی
(سردشت، روان، جهان و گفتمان صلح و توسعه)
۵-مهندس محمد درویش
(محیط زیست، فرصت ها و توسعه)
۶.مهندس ابوالفضل میرقاسمی
(روستا، گردشگری و توسعه)
۷-دکتر آمال موسوی
(کارآفرینی اجتماعی و توسعه پایدار)
همچنین با تجربه کاوی ویژه ی
توسعه هیروشیما[ژاپن] توسط دکتر محمد رضا اسلامی
و
حلبچه توسط مامۆستا کامیل عبدالقادر
و حضور رؤسای انجمن هایِ
+ دفاع از حقوق مصدومین شیمیایی سردشت،
+قربانیان حلبچه،
+انجمن علمی مطالعات صلح ایران
+ انجمن ترویج فرهنگ مسئولیت اجتماعی،
+کانون تکرا
+شبكه فعالان فرهنگ صلح
و نیز جمعی از کنشگران مدنی، صلح و محیط زیست
تسهیلگر:
رئوف آذری
(تجربه کاوی صلح و توسعه)
چهارشنبه هفتم تیرماه ۱۴۰۲
ساعت ۱۰ الی ۱۲ شب
لینک ورود به نشست:
https://b2n.ir/peace
لینک پشتیبان در پلتفرم teams
(نیازمند نصب اپلیکشن روی گوشی+فیلتر شکن خاموش )👇
https://teams.microsoft.com/l/meetup-join/19%3a8ATLcdWwM-_oXU20acB8Pjz9cppI8bhRVB1TOuaPbAY1%40thread.tacv2/1687578478591?context=%7b%22Tid%22%3a%226c1d4152-39d0-44ca-88d9-b8d6ddca0708%22%2c%22Oid%22%3a%22bb1a9511-cf35-4fb0-ab60-00928e18ff22%22%7d
Telegram
بنیاد توسعه صلح و مهربانی های کوچک
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM