یادگاری یادْیاران
https://t.iss.one/Sopskf/5246
سال نو شمسی نیز گرچه همچون سال ماقبلش، ظل سایه شوم کرونا، تلخ شروع شد اما یادْیاری که در جریان زلزله کرمانشاه با اولین دیدارش در دل رفت، دلنوازی دوست ورزانه شان را با نشاء نهالی در دل فروردین به نام رئوف همرسانی کردند که مهرشان، چنان انرژی بخش شد که اینک هم که گزارش آن را محضر هموندانم در شبکه های اجتماعی، همرسانی می کنم، همچنان به لطف آن نیروی بازیافته از لطف شان، از حمله ی وروجک جهان گشای ویروس کرونا، در امان مانده ام و همچنان در واپسین روزهای رسالت کاری ام در عرصه تعلیم وتربیت عمومی، پرشورتر از اولین روزهای استخدامی و شروع را نشان دارم..
مهندس کولیوند عزیز را در نشست هم اندیشی چندنفره ای که چندماه بعد از زلزله در دفترکاری ایشان حول دهکده امید(بازسازی سراب زهاب قادری سرپل زهاب) محضر دکتر زیبا کلام عزیز داشتیم، شناختم اما همان یک جلسه کافی بود تا با ارثیه پدری زودفهمی شخصیت دگری، بر روح پالایش شده و شخصیت دقیق، صریح و سالم ایشان پی ببرم و لطف و عنایتش را فهم کنم و ارتباط را وثیق و وثیق تر کنیم..
با کمال تأسف در یکی از سفرهای نظارتی شان به دهکده، طی تصادفی مدت ها بستر نشین شدند ولی به لطف یزدان، سلامتی شان را بازیافتند و همزمان نیز بنیاد مهرگان شان را نیز همچنان پرشور نگه داشتند و دهکده امید را نیز از نامرادی ها و نامهربانی ها، تصفیه کرده و ایده را در اجرا، تداوم بخشیدند.
ایشان در مؤسسه نیک بنیادان مهرگان کرمانشاه، پروژه های متعددی را تعریف و مدیریت می کنند که یک از بسیارش،
جنگل مهرگان است..
از فروردین سال جاری، نگارنده به لطف مهندس کولیوند و یاران با صفا ومهربانش، قطعه ای ذیل سایه نهالی به نام #رئوف، سرزمینی دارد به وسعت جغرافیای دوستی و صلح مابین قلبی ...🙏
سپاسگزار همه مهرشان ویادگاری ماندگارشان را🙏🌹🙏
🌹❤️🌹
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی_های_کوچک
#مهربانی_های_کوچک
#یادگاری
#یادیاران_ناب
#محمدعلی_کولیوند
#زلزله_کرمانشاه
#دهکده_امید
#یادگاری_ماندگار
#جنگل_مهرگان
#رئوف_آذری
#مهرگان_کرمانشاه
@sopskf
---
https://www.instagram.com/p/CVK4W9boOne/?utm_medium=copy_link
https://t.iss.one/Sopskf/5246
سال نو شمسی نیز گرچه همچون سال ماقبلش، ظل سایه شوم کرونا، تلخ شروع شد اما یادْیاری که در جریان زلزله کرمانشاه با اولین دیدارش در دل رفت، دلنوازی دوست ورزانه شان را با نشاء نهالی در دل فروردین به نام رئوف همرسانی کردند که مهرشان، چنان انرژی بخش شد که اینک هم که گزارش آن را محضر هموندانم در شبکه های اجتماعی، همرسانی می کنم، همچنان به لطف آن نیروی بازیافته از لطف شان، از حمله ی وروجک جهان گشای ویروس کرونا، در امان مانده ام و همچنان در واپسین روزهای رسالت کاری ام در عرصه تعلیم وتربیت عمومی، پرشورتر از اولین روزهای استخدامی و شروع را نشان دارم..
مهندس کولیوند عزیز را در نشست هم اندیشی چندنفره ای که چندماه بعد از زلزله در دفترکاری ایشان حول دهکده امید(بازسازی سراب زهاب قادری سرپل زهاب) محضر دکتر زیبا کلام عزیز داشتیم، شناختم اما همان یک جلسه کافی بود تا با ارثیه پدری زودفهمی شخصیت دگری، بر روح پالایش شده و شخصیت دقیق، صریح و سالم ایشان پی ببرم و لطف و عنایتش را فهم کنم و ارتباط را وثیق و وثیق تر کنیم..
با کمال تأسف در یکی از سفرهای نظارتی شان به دهکده، طی تصادفی مدت ها بستر نشین شدند ولی به لطف یزدان، سلامتی شان را بازیافتند و همزمان نیز بنیاد مهرگان شان را نیز همچنان پرشور نگه داشتند و دهکده امید را نیز از نامرادی ها و نامهربانی ها، تصفیه کرده و ایده را در اجرا، تداوم بخشیدند.
ایشان در مؤسسه نیک بنیادان مهرگان کرمانشاه، پروژه های متعددی را تعریف و مدیریت می کنند که یک از بسیارش،
جنگل مهرگان است..
از فروردین سال جاری، نگارنده به لطف مهندس کولیوند و یاران با صفا ومهربانش، قطعه ای ذیل سایه نهالی به نام #رئوف، سرزمینی دارد به وسعت جغرافیای دوستی و صلح مابین قلبی ...🙏
سپاسگزار همه مهرشان ویادگاری ماندگارشان را🙏🌹🙏
🌹❤️🌹
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی_های_کوچک
#مهربانی_های_کوچک
#یادگاری
#یادیاران_ناب
#محمدعلی_کولیوند
#زلزله_کرمانشاه
#دهکده_امید
#یادگاری_ماندگار
#جنگل_مهرگان
#رئوف_آذری
#مهرگان_کرمانشاه
@sopskf
---
https://www.instagram.com/p/CVK4W9boOne/?utm_medium=copy_link
Telegram
بنیاد توسعه صلح و مهربانی های کوچک
پیامبر رحمت.pdf
199.5 KB
اگر مهرماه، به تعبیر دکتر رنانی عزیز، اول خلقت باشد، ربیع الأول هم، اول بهار مهربانی هاست...
در این ماه، ستاره ای بدرخشید که آفتاب عالمگیر شد و بی هیچ مرزبندی، چتر رحمت ومهربانی اش را بر سر هر ذی وجودی گستراند.
مهم نبود چه اندازه و به چه سبب، حصر و تحریم شد و آزار دید و رنج کشید اما همواره، در عیادت از یهودی بیمار و در نگهداشت حرمت نصارا، پیش قدم شد و اسیر و برده وکنیز را چون شهروند مدنی، قدر نهاد و در کل جان و جام جهان را ارج گذاشت و بر زندگی درود فرستاد و بهشتی شدن در دنیا را به الگو، یادگار گذاشت ...
خوشا آنان که چون سیاست دان شهرمان، #محمدعلی_سوره، قدرت «رحمة للعالمین»ش را فهم کرده و به گاه همرسانی نموده و در پندار، گفتار و کردار، سرمشق زندگی شان نموده اند🙏
ولادت نور، امید،مهر، رحمت و در کل صلح تمام عیار،
#محمد_رسول_الله (ص)،
فرخنده وپیروز و مبارک باد...
•فایل پیوست: مناسبت نگاشتی از هموند و دوست نازنین بنیاد، #محمدعلی-سوره
🌹❤️🌹
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#مهربانی_های_بزرگ
#محمد_پیامبر_مهربانی
#پیام_آور_آشتی
#ولادت
#بهار_مهربانی
@sopskf
در این ماه، ستاره ای بدرخشید که آفتاب عالمگیر شد و بی هیچ مرزبندی، چتر رحمت ومهربانی اش را بر سر هر ذی وجودی گستراند.
مهم نبود چه اندازه و به چه سبب، حصر و تحریم شد و آزار دید و رنج کشید اما همواره، در عیادت از یهودی بیمار و در نگهداشت حرمت نصارا، پیش قدم شد و اسیر و برده وکنیز را چون شهروند مدنی، قدر نهاد و در کل جان و جام جهان را ارج گذاشت و بر زندگی درود فرستاد و بهشتی شدن در دنیا را به الگو، یادگار گذاشت ...
خوشا آنان که چون سیاست دان شهرمان، #محمدعلی_سوره، قدرت «رحمة للعالمین»ش را فهم کرده و به گاه همرسانی نموده و در پندار، گفتار و کردار، سرمشق زندگی شان نموده اند🙏
ولادت نور، امید،مهر، رحمت و در کل صلح تمام عیار،
#محمد_رسول_الله (ص)،
فرخنده وپیروز و مبارک باد...
•فایل پیوست: مناسبت نگاشتی از هموند و دوست نازنین بنیاد، #محمدعلی-سوره
🌹❤️🌹
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#مهربانی_های_بزرگ
#محمد_پیامبر_مهربانی
#پیام_آور_آشتی
#ولادت
#بهار_مهربانی
@sopskf
بنیاد توسعه صلح و مهربانی های کوچک
Photo from Mojgan Dastoury https://sbu.ac.ir/web/chpd/-/peace.webinars.3.1400 *اطلاعیه برگزاری سومین وبینار از سلسله وبینارهای صلح در دستان ما* مرکز تحقیقات و کرسی حقوق بشر، صلح و دموکراسی یونسکو، روابط عمومی و اطلاع رسانی دانشگاه شهید بهشتی، موزه صلح تهران…
یادآوری👆👆👆
صلح در دستان ما
امروز چهارشنبه ساعت ۱۷ الی ۱۸:۳۰ با
با حضور مهربانو دکتر #طیبه_محمد
https://t.iss.one/Sopskf/5239
صلح در دستان ما
امروز چهارشنبه ساعت ۱۷ الی ۱۸:۳۰ با
با حضور مهربانو دکتر #طیبه_محمد
https://t.iss.one/Sopskf/5239
Telegram
بنیاد توسعه صلح و مهربانی های کوچک
Photo from Mojgan Dastoury
https://sbu.ac.ir/web/chpd/-/peace.webinars.3.1400
*اطلاعیه برگزاری سومین وبینار از سلسله وبینارهای صلح در دستان ما*
مرکز تحقیقات و کرسی حقوق بشر، صلح و دموکراسی یونسکو، روابط عمومی و اطلاع رسانی دانشگاه شهید بهشتی، موزه صلح تهران…
https://sbu.ac.ir/web/chpd/-/peace.webinars.3.1400
*اطلاعیه برگزاری سومین وبینار از سلسله وبینارهای صلح در دستان ما*
مرکز تحقیقات و کرسی حقوق بشر، صلح و دموکراسی یونسکو، روابط عمومی و اطلاع رسانی دانشگاه شهید بهشتی، موزه صلح تهران…
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
اگر در پایتخت کشور و مرکز رستاخیز بزرگ، حماسه سیلی، اسلحه ی قدرت یا ابزار حق خواهی است در صفری ترین نقطه ی مرزی کشور و در اولین شهر قربانی جنگ افزارهای شیمیایی جهان، مشاوری تحصیلی، منطق گفت وگو را برای ترویج فرهنگ مدارا وصلح، تسهیل گری می کند...
#رئوف_آذری، حدود یک دهه است یک تنه به مصاف ساختار زنگ زده ی آموزش عمومی برخاسته، و مسئولیت شناسانه، ایده ی #آموزشگاه_مهربانی، #زنگ_مهربانی، #زنگ_ئاشتی، و #زنگ_گفتگو را سلانه سلانه، پیش می برد...
پ.ن: فیلم دقایقی قبل از رخداد شلیک سیلی بر صورت استاندار آذربایجان شرقی، در کلاس نهم متوسطه اول هجرت شهرستان سردشت توسط مهارت آموزان زنگ گفت وگو، ضبط شده است..
🌹❤️🌹
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#مهربانی_های_کوچک
#مهارت_آموزی
#منطق_گفت_و_گو
#مدارا
#سلاح_حماسی
#سیلی
#سرباز_وظیفه
#استاندار
#تهران
#تبربز
#چرخش_ایجابی
#سردشت
#میلاد_پیامبر_مهربانی
#شهر_ئاشتی
@sopskf
#رئوف_آذری، حدود یک دهه است یک تنه به مصاف ساختار زنگ زده ی آموزش عمومی برخاسته، و مسئولیت شناسانه، ایده ی #آموزشگاه_مهربانی، #زنگ_مهربانی، #زنگ_ئاشتی، و #زنگ_گفتگو را سلانه سلانه، پیش می برد...
پ.ن: فیلم دقایقی قبل از رخداد شلیک سیلی بر صورت استاندار آذربایجان شرقی، در کلاس نهم متوسطه اول هجرت شهرستان سردشت توسط مهارت آموزان زنگ گفت وگو، ضبط شده است..
🌹❤️🌹
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#مهربانی_های_کوچک
#مهارت_آموزی
#منطق_گفت_و_گو
#مدارا
#سلاح_حماسی
#سیلی
#سرباز_وظیفه
#استاندار
#تهران
#تبربز
#چرخش_ایجابی
#سردشت
#میلاد_پیامبر_مهربانی
#شهر_ئاشتی
@sopskf
واکاوی دلایل مرزْ دریِ جوانان وطن
#رئوف_آذری
https://t.iss.one/Sopskf/5250
در سرزمینی که خون مردم را در سانتریفیوژها ریختیم تا قدرت مانورمان در عرصه بین الملل، سخن مان را بر کُرسی نشاندوسپس در داخل،با سیلی خواباندن درگوش همقطاران، مانور قدرت دادیم هر روز، ده ها وصدها و هزاران نوجوان و جوان وطن، که سرمایه های انسانی و شاید نمادین وطن بوده، هستند ومحتمل خواهند بود، خاک پاک گُهرسرزمین مان را ترک و با عبور از مرزها، به نوعی #مرز_دری، را جای پرده دری در پشت تریبون های قدرت، اختیار می کنند تا؛
اول، خود به آفتِ اخلاق دری شبه حافظان حریم، گرفتار نشوند
و
دوم نیز؛
صورت سُرخ خجل شان در برابر آینده ی خود و فرزندان احتمالی شان، قربانیِ سیلیِ قدرتِ اخلاق دریدگان، نشود!
و درحالی که شبکه های اجتماعی، صف چند ده نفری غربی ها را برای نجات یک کودک سرطانی مخابره می کنند(بازنمایی سوگیرانه)، کانال های خبری شهر ووطنم، اخبار مرحله ای کوچ شهروندان و سالگردِ مرگ در غربت کسان ده ها کولبر شهید در راه نان را که در دریاهای غربت
مدفون ومفقود شدند،
را یادآوری می کنند!
امروز، اولین ساعت جمعه هفتم آبان ماه، به جای استراحت و تفریح، به یکی از شبکه های تلویزیونی ماهواره ای دعوت بودم تا از دلایل کوچ تاریخی نوجوانان وجوانان شهرم و وطنم بگویم!
اما چه داشتم تا بازگویم ومتولیان وشهروندان ندانند!
در تضادی درونی، گرفتار بودم که ناچار، برخی دلایل را بر شمردم و در نهایت به راهکاری رسیدم؛
الف) ضعف حکمرانی خوب و سیاست های ایدئولوژی زده وناعادلانه
ب) عدم امکان بهره برداری از منابع زیرزمینی و عدم برخورداری از فرصت های روزمینی کار واشتغال
ج) فقر فرهنگی در نگهداشت وحمایت وپشتیبانی به گاه از جوانان
د)انتظارات بدون سقف جوانان ورؤیاپردازی های بدون پشتوانه نوجوانان
ه) غلبه تفکر مادیگرانه وهم سنگ نیز ضعف اعتماد به نفس و بی برنامگی وناامیدی جمعی
و)سلطه پذیری رسانه و فرهنگ قالبی وکادویی وارداتی آن
ز) فرار از هژمونی سنت به قیمت خزیدن در دام مدرنیت
ح) تأثیر پذیری از همسالان و چشم وهم چشمی های بیمارگون
ط) سودای تغییر و تحصیل علم و معرفت بشری
ی) آینده نگری و تمهید روزهای بهتر برای نسل بعدی
و..
راهکار:
جان ایزو، در کتاب «مسئولیت پذیری و به پا خاستن برای تغییر»، آورده است:«اگر ما دیگر، نگران کارهایی که دیگران انجام می دهند، نباشیم و[تنها] آنچه که، خودمان می توانیم، انجام دهیم، خواه ناخواه، تغییر اتفاق می افتد.اگر چشم امیدمان را بیرون، متوقف کنیم ونگاهی به درون بیندازیم[بی شک،محیط بیرون مان، تغییر می کند،نمی کند؟]
واخیر نگته ی راهکار،این که؛
«لازم است از جایگاه رسمی، فراتر رفت[چرا که] پاداش... به کسانی تعلق می گیرد که مصمم هستند تا کاری را که بزرگ تر از جایگاه و وظیفه شان است، انجام دهند.» جوانان وطن نیز، لازم است فراتر از راهکار کوچ، کاری کنند تا ضمن ماندن در وطن،حال خود و دیگری را بهبود بخشند..
فرصت باشد، در پست های بعدی، رهکارها را با مصادیقی دنبال خواهیم کرد🙏
•به نظر شما، چگونه می توان، این رسالت را انجام داد؟(درج نظر تکمیلی در کامنت)
---
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#مهربانی_های_کوچک
#کوچ_دسته_جمعی
#مصاحبه
#دلایل
#راهکارها
#رسالت_ما
@sopskf
---
برای دریافت بهتر تصاویر، کلیک بفرمایید👇
https://www.instagram.com/p/CVnZHSYMRjJ/?utm_medium=copy_link
#رئوف_آذری
https://t.iss.one/Sopskf/5250
در سرزمینی که خون مردم را در سانتریفیوژها ریختیم تا قدرت مانورمان در عرصه بین الملل، سخن مان را بر کُرسی نشاندوسپس در داخل،با سیلی خواباندن درگوش همقطاران، مانور قدرت دادیم هر روز، ده ها وصدها و هزاران نوجوان و جوان وطن، که سرمایه های انسانی و شاید نمادین وطن بوده، هستند ومحتمل خواهند بود، خاک پاک گُهرسرزمین مان را ترک و با عبور از مرزها، به نوعی #مرز_دری، را جای پرده دری در پشت تریبون های قدرت، اختیار می کنند تا؛
اول، خود به آفتِ اخلاق دری شبه حافظان حریم، گرفتار نشوند
و
دوم نیز؛
صورت سُرخ خجل شان در برابر آینده ی خود و فرزندان احتمالی شان، قربانیِ سیلیِ قدرتِ اخلاق دریدگان، نشود!
و درحالی که شبکه های اجتماعی، صف چند ده نفری غربی ها را برای نجات یک کودک سرطانی مخابره می کنند(بازنمایی سوگیرانه)، کانال های خبری شهر ووطنم، اخبار مرحله ای کوچ شهروندان و سالگردِ مرگ در غربت کسان ده ها کولبر شهید در راه نان را که در دریاهای غربت
مدفون ومفقود شدند،
را یادآوری می کنند!
امروز، اولین ساعت جمعه هفتم آبان ماه، به جای استراحت و تفریح، به یکی از شبکه های تلویزیونی ماهواره ای دعوت بودم تا از دلایل کوچ تاریخی نوجوانان وجوانان شهرم و وطنم بگویم!
اما چه داشتم تا بازگویم ومتولیان وشهروندان ندانند!
در تضادی درونی، گرفتار بودم که ناچار، برخی دلایل را بر شمردم و در نهایت به راهکاری رسیدم؛
الف) ضعف حکمرانی خوب و سیاست های ایدئولوژی زده وناعادلانه
ب) عدم امکان بهره برداری از منابع زیرزمینی و عدم برخورداری از فرصت های روزمینی کار واشتغال
ج) فقر فرهنگی در نگهداشت وحمایت وپشتیبانی به گاه از جوانان
د)انتظارات بدون سقف جوانان ورؤیاپردازی های بدون پشتوانه نوجوانان
ه) غلبه تفکر مادیگرانه وهم سنگ نیز ضعف اعتماد به نفس و بی برنامگی وناامیدی جمعی
و)سلطه پذیری رسانه و فرهنگ قالبی وکادویی وارداتی آن
ز) فرار از هژمونی سنت به قیمت خزیدن در دام مدرنیت
ح) تأثیر پذیری از همسالان و چشم وهم چشمی های بیمارگون
ط) سودای تغییر و تحصیل علم و معرفت بشری
ی) آینده نگری و تمهید روزهای بهتر برای نسل بعدی
و..
راهکار:
جان ایزو، در کتاب «مسئولیت پذیری و به پا خاستن برای تغییر»، آورده است:«اگر ما دیگر، نگران کارهایی که دیگران انجام می دهند، نباشیم و[تنها] آنچه که، خودمان می توانیم، انجام دهیم، خواه ناخواه، تغییر اتفاق می افتد.اگر چشم امیدمان را بیرون، متوقف کنیم ونگاهی به درون بیندازیم[بی شک،محیط بیرون مان، تغییر می کند،نمی کند؟]
واخیر نگته ی راهکار،این که؛
«لازم است از جایگاه رسمی، فراتر رفت[چرا که] پاداش... به کسانی تعلق می گیرد که مصمم هستند تا کاری را که بزرگ تر از جایگاه و وظیفه شان است، انجام دهند.» جوانان وطن نیز، لازم است فراتر از راهکار کوچ، کاری کنند تا ضمن ماندن در وطن،حال خود و دیگری را بهبود بخشند..
فرصت باشد، در پست های بعدی، رهکارها را با مصادیقی دنبال خواهیم کرد🙏
•به نظر شما، چگونه می توان، این رسالت را انجام داد؟(درج نظر تکمیلی در کامنت)
---
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#مهربانی_های_کوچک
#کوچ_دسته_جمعی
#مصاحبه
#دلایل
#راهکارها
#رسالت_ما
@sopskf
---
برای دریافت بهتر تصاویر، کلیک بفرمایید👇
https://www.instagram.com/p/CVnZHSYMRjJ/?utm_medium=copy_link
Telegram
بنیاد توسعه صلح و مهربانی های کوچک
Forwarded from عکس نگار
🏠مرمت خویش
هر خانه پیش از آنکه بمیرد همه را از مرگ خود باخبر می کند:
دیوار پیش از آنکه بمیرد، ترک می خورد، سقف پیش از آنکه بمیرد، چکه می کند. پی پیش از آنکه بمیرد، سست می شود.
آدم پیش از آنکه فرو بریزد، آه می کشد، حسرت می خورد، ناامید می شود.
آدم ها نمی میرند، فرو می ریزند وگرنه مرگ هرگز زورش به هیچ انسان استوارِ شادمانی نمی رسد.
اگر ترَکِ تن را مرمت نکنی، اگر رخنه ی روح را روفو نکنی اگر شکستگی قلب را بند نزنی، ناگهان به خود می آیی که زیر آوار خویش مدفون شده ای.
بیهوده دنبال کسی می گردی تا سقف و ستونت گردد، محتاج معمار نباش؛ کم کم مرمت خویش را شروع کن…
✍️#عرفان_نظرآهاری
#نفسی_خراب_خود_را_به_نظر_عمارتی_کن
#دمیدن_در_کالبد_خویش
#مرمت_خویش
هر خانه پیش از آنکه بمیرد همه را از مرگ خود باخبر می کند:
دیوار پیش از آنکه بمیرد، ترک می خورد، سقف پیش از آنکه بمیرد، چکه می کند. پی پیش از آنکه بمیرد، سست می شود.
آدم پیش از آنکه فرو بریزد، آه می کشد، حسرت می خورد، ناامید می شود.
آدم ها نمی میرند، فرو می ریزند وگرنه مرگ هرگز زورش به هیچ انسان استوارِ شادمانی نمی رسد.
اگر ترَکِ تن را مرمت نکنی، اگر رخنه ی روح را روفو نکنی اگر شکستگی قلب را بند نزنی، ناگهان به خود می آیی که زیر آوار خویش مدفون شده ای.
بیهوده دنبال کسی می گردی تا سقف و ستونت گردد، محتاج معمار نباش؛ کم کم مرمت خویش را شروع کن…
✍️#عرفان_نظرآهاری
#نفسی_خراب_خود_را_به_نظر_عمارتی_کن
#دمیدن_در_کالبد_خویش
#مرمت_خویش
Forwarded from اتچ بات
🌏 هزار اما و اگر مهاجرت
هم مزه غربت را چشیده ام و هم طعم قربت را. ریه هایم هم از هوای آزادی پر است و هم از غبار استبداد.
هم کفش های دست دوز قرون وسطی را می پوشم و هم چراغ عصر روشنگری را می افروزم.
خانه ای روی قله های البرز دارم و کلبه ای در پایین ترین خاک جهان.
در آنجایی که منم هر روز هم برف می آید و هم آفتاب تموز می تابد. هم مدام باران می بارد و هم سال به دوازده ماه خشکسالی است. در دلم هم آسیاب های بادی می چرخند و هم قنات حفر می کنند.
از جنگل تا کوه از کویر تا دریا از آهار تا آمستردام را هر روز با پای پیاده می روم.
هم در شامگاه ۱۷ مرداد به دنیا آمده ام و هم در نیمروز هشت آگوست.
هر روز از این تقویم به آن تقویم از هر روز این قرن به آن قرن ورق می خورم.
در دو جغرافیا زیست نمی کنم، در دو تاریخ زندگی می کنم. در آینده ای زندگی می کنم که قرار است روزی برای دیگران از راه برسد اما به چشم بر هم زدنی به گذشته می روم. گذشته ای نه لابه لای اسناد کتابخانه ها و اشیا موزه ها، گذشته ای که اکنون است.
گذشته سرزمین های دیگر حال سرزمین ماست!
اما
سفر یا حضر؟
رفتن یا نرفتن؟
ترک یا تعلق؟
غربت یا قربت؟
هجرت یا عزیمت؟
تاب آوری یا گریختن؟
رویا یا واقعیت؟
این سوال ها را از من بپرسید اما قول نمی دهم که جواب هایم همان باشد که انتظارش را دارید.
✍️#عرفان_نظرآهاری
🌏@erfannazarahari
«کارگاه انتقال تجربه» امکانی است برای گفتگو با کسانی که در دو راهی رفتن و نرفتن ایستاده اند.
📍زمان: ۲۴ آبان ساعت ۲۰
📍هزینه شرکت در کارگاه: ۵۰ هزار تومان
باشگاه فرهیختگان آموزگارا و پشتیبانی فنی
(تماس از طریق واتساپ)
09108523100 باشگاه فرهیختگان
09369790098 بخش فنی
@amozegara.ir
#آموزش_آنلاین #مهاجرت
#ادبیات #سبک_زندگی #نگاهی_متفاوت
#تجربه_کارآمد
#فلسفه_زیستی
هم مزه غربت را چشیده ام و هم طعم قربت را. ریه هایم هم از هوای آزادی پر است و هم از غبار استبداد.
هم کفش های دست دوز قرون وسطی را می پوشم و هم چراغ عصر روشنگری را می افروزم.
خانه ای روی قله های البرز دارم و کلبه ای در پایین ترین خاک جهان.
در آنجایی که منم هر روز هم برف می آید و هم آفتاب تموز می تابد. هم مدام باران می بارد و هم سال به دوازده ماه خشکسالی است. در دلم هم آسیاب های بادی می چرخند و هم قنات حفر می کنند.
از جنگل تا کوه از کویر تا دریا از آهار تا آمستردام را هر روز با پای پیاده می روم.
هم در شامگاه ۱۷ مرداد به دنیا آمده ام و هم در نیمروز هشت آگوست.
هر روز از این تقویم به آن تقویم از هر روز این قرن به آن قرن ورق می خورم.
در دو جغرافیا زیست نمی کنم، در دو تاریخ زندگی می کنم. در آینده ای زندگی می کنم که قرار است روزی برای دیگران از راه برسد اما به چشم بر هم زدنی به گذشته می روم. گذشته ای نه لابه لای اسناد کتابخانه ها و اشیا موزه ها، گذشته ای که اکنون است.
گذشته سرزمین های دیگر حال سرزمین ماست!
اما
سفر یا حضر؟
رفتن یا نرفتن؟
ترک یا تعلق؟
غربت یا قربت؟
هجرت یا عزیمت؟
تاب آوری یا گریختن؟
رویا یا واقعیت؟
این سوال ها را از من بپرسید اما قول نمی دهم که جواب هایم همان باشد که انتظارش را دارید.
✍️#عرفان_نظرآهاری
🌏@erfannazarahari
«کارگاه انتقال تجربه» امکانی است برای گفتگو با کسانی که در دو راهی رفتن و نرفتن ایستاده اند.
📍زمان: ۲۴ آبان ساعت ۲۰
📍هزینه شرکت در کارگاه: ۵۰ هزار تومان
باشگاه فرهیختگان آموزگارا و پشتیبانی فنی
(تماس از طریق واتساپ)
09108523100 باشگاه فرهیختگان
09369790098 بخش فنی
@amozegara.ir
#آموزش_آنلاین #مهاجرت
#ادبیات #سبک_زندگی #نگاهی_متفاوت
#تجربه_کارآمد
#فلسفه_زیستی
Telegram
attach 📎
درسِ استاد
---
✍ #یلدا_دمیرچی
💎 استاد نازنینی داشتیم در دوران دانشجویی. تلاش میکرد حرفهای درشت اجتماعی را به گونهای با شوخی و خنده بیان کند که آدم لذت ببرد.
روز اول کلاس، آمد روی صندلی نشست و بیمقدمه و بدون حالواحوالپرسی رو به یکی از پسرهای کلاس کرد و گفت:
"اگه امروز که از خونه اومدی بیرون، اولین نفر تو خیابون بهت میگفت زیپت بازه، چی کار میکردی؟"
پسره گفت: "زود چکاش میکردم."
استاد گفت:
"اگر نفر دوم هم میگفت زیپت بازه، چطور؟"
پسره گفت: "با شک، دوباره زیپم رو چک میکردم."
استاد پرسید: "اگر تا نفر دهمی که میدیدی، میگفت زیپت بازه، چطور؟"
پسره گفت: "شاید دیگه محل نمیذاشتم."
استاد ادامه داد: "فرض کن از یه جا به بعد، دیگه هرکی از جلوت رد میشد، یه نگاه به زیپت میانداخت و میخندید. اون موقع چیکار میکردی؟"
پسره هاج و واج گفت:
"شاید لباسم رو میانداختم روی شلوارم."
استاد با پرسش بعدی، تیر خلاص رو زد :
"حالا اگر شب، عروسی دعوت باشی، حاضری بری؟"
پسره گفت: "نه! ترجیح میدم جایی نرم تا بفهمم چه مرگمه."
استاد یهو برگشت با حالتی خندهدار گفت:
"دِ لامصبا! انسان اینجوریه که اگر هی بهش بگن داری گند میزنی، حالا هرچی باشه، باورش میشه داره گند میزنه.
امروز صبح سوار تاکسی شدم، راننده از کنار هر زن راننده ای رد میشد، کلی بوق و چراغ میزد. آخر سر هم با صدای بلند داد میزد که: "بتمرگ تو خونهات با این دست فرمونت."
خب این زن بدبخت روزی ده بار این رو از این و اون بشنوه، دستفرمونش خوب هم که باشه، اعتماد به نفسش به فنا میره!
پسفردا میخواین ازدواج کنین، دوست دارین شریک زندگیتون یه دختر بیاعتمادبهنفس باشه یا یکی که اعتمادبهنفسش به شما انرژی بده؟"
بعد برگشت رو به همه کلاس و گفت:
"حواستون باشه! اگر امنیت هر آدمی رو از میون ببرین، نه تنها خدا طعم شیرین زندگی رو بهتون حروم میکنه، جهانی رو که توش قراره زندگی کنین رو هم خراب میکنید."
دو سال بود دانشجو بودیم، هیچوقت نشده بود اینجوری به قضیه نگاه کنیم.
یادم میاد بهترین تعاملات دانشجویی زندگیمون، بعد از کلاس اون استاد شروع شد؛ تعاملاتی با بیشترین تلاش برای ساختن و نگهداری امنیت آدمای دور و برمون
----
•نقل از واتساپ دوست هموندم مهندس مهرپسند
🌹❤️🌹
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#مهربانی_های_کوچک
#درس_استاد
#مسئولیت_اجتماعی
@sopskf
---
✍ #یلدا_دمیرچی
💎 استاد نازنینی داشتیم در دوران دانشجویی. تلاش میکرد حرفهای درشت اجتماعی را به گونهای با شوخی و خنده بیان کند که آدم لذت ببرد.
روز اول کلاس، آمد روی صندلی نشست و بیمقدمه و بدون حالواحوالپرسی رو به یکی از پسرهای کلاس کرد و گفت:
"اگه امروز که از خونه اومدی بیرون، اولین نفر تو خیابون بهت میگفت زیپت بازه، چی کار میکردی؟"
پسره گفت: "زود چکاش میکردم."
استاد گفت:
"اگر نفر دوم هم میگفت زیپت بازه، چطور؟"
پسره گفت: "با شک، دوباره زیپم رو چک میکردم."
استاد پرسید: "اگر تا نفر دهمی که میدیدی، میگفت زیپت بازه، چطور؟"
پسره گفت: "شاید دیگه محل نمیذاشتم."
استاد ادامه داد: "فرض کن از یه جا به بعد، دیگه هرکی از جلوت رد میشد، یه نگاه به زیپت میانداخت و میخندید. اون موقع چیکار میکردی؟"
پسره هاج و واج گفت:
"شاید لباسم رو میانداختم روی شلوارم."
استاد با پرسش بعدی، تیر خلاص رو زد :
"حالا اگر شب، عروسی دعوت باشی، حاضری بری؟"
پسره گفت: "نه! ترجیح میدم جایی نرم تا بفهمم چه مرگمه."
استاد یهو برگشت با حالتی خندهدار گفت:
"دِ لامصبا! انسان اینجوریه که اگر هی بهش بگن داری گند میزنی، حالا هرچی باشه، باورش میشه داره گند میزنه.
امروز صبح سوار تاکسی شدم، راننده از کنار هر زن راننده ای رد میشد، کلی بوق و چراغ میزد. آخر سر هم با صدای بلند داد میزد که: "بتمرگ تو خونهات با این دست فرمونت."
خب این زن بدبخت روزی ده بار این رو از این و اون بشنوه، دستفرمونش خوب هم که باشه، اعتماد به نفسش به فنا میره!
پسفردا میخواین ازدواج کنین، دوست دارین شریک زندگیتون یه دختر بیاعتمادبهنفس باشه یا یکی که اعتمادبهنفسش به شما انرژی بده؟"
بعد برگشت رو به همه کلاس و گفت:
"حواستون باشه! اگر امنیت هر آدمی رو از میون ببرین، نه تنها خدا طعم شیرین زندگی رو بهتون حروم میکنه، جهانی رو که توش قراره زندگی کنین رو هم خراب میکنید."
دو سال بود دانشجو بودیم، هیچوقت نشده بود اینجوری به قضیه نگاه کنیم.
یادم میاد بهترین تعاملات دانشجویی زندگیمون، بعد از کلاس اون استاد شروع شد؛ تعاملاتی با بیشترین تلاش برای ساختن و نگهداری امنیت آدمای دور و برمون
----
•نقل از واتساپ دوست هموندم مهندس مهرپسند
🌹❤️🌹
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#مهربانی_های_کوچک
#درس_استاد
#مسئولیت_اجتماعی
@sopskf
Forwarded from اصلاحوب | islahweb.org
پایگاه اطلاعرسانی اصلاح برگزار مینماید
همایش آنلاین محمد سفیر آشتی(۴)
سخنرانان:
پیام ویژهی دکتر علی محیالدین قرهداغی
دبیرکل اتحادیه جهانی علمای مسلمان
استاد سید مصطفی محقق داماد
مجتهد، حقوقدان، عصو پیوسته و رئیس گروه مطالعات اسلامی فرهنگستان علوم ایران
صدیق قطبی ادیب، نویسنده و پژوهشگر حوزه دین
پیام دبیر همایش: دکتر لقمان ستوده
با مشارکت هنرمندان: بلال کیوانی و فرهاد قائدی
پنجشنبه شب۱۴۰۰/۸/۱۳
ساعت: ۹شب
▪️محل برگزاری همایش:
https://jwebinar.ir/b/qqw-a12-sul-my6
پوشش برنامه در پیج اینستاگرامی اصلاحوب
https://instagram.com/islahweb
🌐 www.islahweb.org
🆔 @islahweb
همایش آنلاین محمد سفیر آشتی(۴)
سخنرانان:
پیام ویژهی دکتر علی محیالدین قرهداغی
دبیرکل اتحادیه جهانی علمای مسلمان
استاد سید مصطفی محقق داماد
مجتهد، حقوقدان، عصو پیوسته و رئیس گروه مطالعات اسلامی فرهنگستان علوم ایران
صدیق قطبی ادیب، نویسنده و پژوهشگر حوزه دین
پیام دبیر همایش: دکتر لقمان ستوده
با مشارکت هنرمندان: بلال کیوانی و فرهاد قائدی
پنجشنبه شب۱۴۰۰/۸/۱۳
ساعت: ۹شب
▪️محل برگزاری همایش:
https://jwebinar.ir/b/qqw-a12-sul-my6
پوشش برنامه در پیج اینستاگرامی اصلاحوب
https://instagram.com/islahweb
🌐 www.islahweb.org
🆔 @islahweb
Forwarded from مدرسه توسعه پایدار
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥ببینید و بشنوید: حرفهایی برآمده از جان از دغدغهمندان محیط زیست کشور
👈پویشهای اثربخش مردمی حافظ محیط زیست، برای دستیابی به موفقیت در برابر پروژههای عمرانی مخرب به چه نکاتی باید دقت کنند؟
✅دعوتید به یک همایش مجازی
🔸با حضور جمعی از کنشگران و نمایندگان پویشهای محیط زیستی شاخص دو دهه اخیر کشور
📌پنجشنبه و جمعه 13 و 14 آبان-ساعت 17 تا 20
▪️شرکت برای عموم علاقهمندان(با ثبتنام قبلی)، آزاد است.
⬅️توضیحات بیشتر و ثبت نام: sdschool.ir/post/csec
📍مدرسه توسعه پایدار
@sdschool
👈پویشهای اثربخش مردمی حافظ محیط زیست، برای دستیابی به موفقیت در برابر پروژههای عمرانی مخرب به چه نکاتی باید دقت کنند؟
✅دعوتید به یک همایش مجازی
🔸با حضور جمعی از کنشگران و نمایندگان پویشهای محیط زیستی شاخص دو دهه اخیر کشور
📌پنجشنبه و جمعه 13 و 14 آبان-ساعت 17 تا 20
▪️شرکت برای عموم علاقهمندان(با ثبتنام قبلی)، آزاد است.
⬅️توضیحات بیشتر و ثبت نام: sdschool.ir/post/csec
📍مدرسه توسعه پایدار
@sdschool
گفت و گوهای مناسبتی؛
شنبه ها برای صلح
https://t.iss.one/Sopskf/5260
به مناسبت روز #فرهنگ_عمومی در تقویم ملی،
میزبان مهربان دکتر #احسان_محمدی، دکترای فرهنگ و ارتباطات، نویسنده، فعال رسانه ای و کارشناس ورزشی،
با موضوعِ
نقش فرهنگ عمومي در صلح سازي
خواهیم بود...
شنبه مورخ ۱۵ آبان ماه ۱۴۰۰ساعت ۲۰
در پیج های اینستاگرامی؛
@ipcan2021 و
@ehsanmohammadi94
از علاقه مندان به گفت و گوهای صلح ساز، به ویژه علاقه مندان به ارتقاء فرهنگ عمومی گُهرسرزمین مان، دعوت می شود، همراهی بفرمایند.
🙏🌹
#شبکه_فعالان_فرهنگ_صلح_ایران #گفتگو_های_مناسبتی #شنبه_ها_برای_صلح #روز_فرهنگ_عمومی #دکتر_احسان_محمدی
#رئوف_آذری
#صلح_سازی
--
بازنشر:
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
@sopskf
-----
@ipcan2021
https://www.instagram.com/p/CV3YiDoKY0k/?utm_medium=copy_link
شنبه ها برای صلح
https://t.iss.one/Sopskf/5260
به مناسبت روز #فرهنگ_عمومی در تقویم ملی،
میزبان مهربان دکتر #احسان_محمدی، دکترای فرهنگ و ارتباطات، نویسنده، فعال رسانه ای و کارشناس ورزشی،
با موضوعِ
نقش فرهنگ عمومي در صلح سازي
خواهیم بود...
شنبه مورخ ۱۵ آبان ماه ۱۴۰۰ساعت ۲۰
در پیج های اینستاگرامی؛
@ipcan2021 و
@ehsanmohammadi94
از علاقه مندان به گفت و گوهای صلح ساز، به ویژه علاقه مندان به ارتقاء فرهنگ عمومی گُهرسرزمین مان، دعوت می شود، همراهی بفرمایند.
🙏🌹
#شبکه_فعالان_فرهنگ_صلح_ایران #گفتگو_های_مناسبتی #شنبه_ها_برای_صلح #روز_فرهنگ_عمومی #دکتر_احسان_محمدی
#رئوف_آذری
#صلح_سازی
--
بازنشر:
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
@sopskf
-----
@ipcan2021
https://www.instagram.com/p/CV3YiDoKY0k/?utm_medium=copy_link
Telegram
بنیاد توسعه صلح و مهربانی های کوچک
Forwarded from صدای معلم
خوشحالم از گذشتش و ناراحتم از گذشتش اما چرا؟!
وداع پاییزی با سیستم زنگ زده
کمال آذری/ معلم و مشاور بازنشسته
www.sedayemoallem.ir/بازنشستگان/item/21694-/وداع-پاییزی-با-سیستم-زنگ-زده
https://t.iss.one/joinchat/AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
وداع پاییزی با سیستم زنگ زده
کمال آذری/ معلم و مشاور بازنشسته
www.sedayemoallem.ir/بازنشستگان/item/21694-/وداع-پاییزی-با-سیستم-زنگ-زده
https://t.iss.one/joinchat/AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
Forwarded from پویش فکری توسعه
🎬 انجمن دانش آموختگان دانشکده فنی دانشگاه تهران و پویش فکری توسعه برگزار میکنند:
⁉️ چرا مهاجرت نمیکنم؟
🎤جلسه سخنرانی و پرسش و پاسخ با
✅ دکتر محسن رنانی
📅 شنبه ۲۲ آبان ماه، ۱۳ نوامبر
🕘 ساعت ۲۱ تا ۲۴ به وقت ایران
📺 پخش زنده و دریافت سوال و کامنت از طریق آپارات:
aparat.com/pooyeshfekri/live
🔺این پیام را برای کسانی که در فکر مهاجرت هستند بفرستید.
@pooyeshfekri
⁉️ چرا مهاجرت نمیکنم؟
🎤جلسه سخنرانی و پرسش و پاسخ با
✅ دکتر محسن رنانی
📅 شنبه ۲۲ آبان ماه، ۱۳ نوامبر
🕘 ساعت ۲۱ تا ۲۴ به وقت ایران
📺 پخش زنده و دریافت سوال و کامنت از طریق آپارات:
aparat.com/pooyeshfekri/live
🔺این پیام را برای کسانی که در فکر مهاجرت هستند بفرستید.
@pooyeshfekri
Forwarded from کانال انجمن طلایه داران طبیعت زاگرس
مهلقا گریه نکرد، مبارزه کرد !
زینب رحیمی
@iranfardamag
من و مادرم در حال عبور از کوچهای بودیم. عدهای به سمت ما سنگ پرتاب کردند. سنگی به صورت من خورد و من گریه کردم. مادرم به من گفت: مهلقا گریه نکن این یک مبارزه است. گریه نکن.
****
مادر محیط زیست ایران روز گذشته (۱۷ آبان ماه ۱۴۰۰) در سن ۱۰۴ سالگی از دنیا رفت. او را مادر محیط زیست ایران نام نهادهاند به این دلیل که از مروجان آموزشهای محیط زیستی و از پیشگامان مبارزه علیه تخریب و آلودگیهای منابع طبیعی و محیط زیست در ایران است.
مهلقا ملاح در تابستان سال ۱۲۹۶ به دنیا آمد. او نوه بیبیخانم استرآبادی از روزنامهنگاران عصر مشروطه، فرزند افضل وزیری از روزنامهنگاران و فعالان حقوق زنان و خواهرزاده علینقی وزیری از موسیقدانان سنتی ایران است.
ملاح بعد از اتمام دو دوره تحصیلی در دانشگاه تهران در رشته جامعهشناسی به فرانسه رفت و بعد از فارغالتحصیلی در رشته علوم اجتماعی در مقطع دکترا از دانشگاه سوربن فرانسه و گذراندن دورههای کتابداری در همین کشور، به ایران بازگشت و در کتابخانههای دانشگاه تهران مشغول بهکار شد. او در سالهای آغازین دهه ۵۰ رئیس کتابخانه موئسسه تحقیقات روانشناسی بود که به گفته خودش مطالعه کتابی با محوریت محیط زیست و آلودگیها در همان مقطع زمانی، او را به حوزه محیط زیست علاقهمند و البته دغدغهمند کرد.
او بعد از بازنشستگی، در سال ۱۳۷۳ سازمان غیر دولتی «جمعیت زنان مبارزه با آلودگی محیط زیست» را با همکاری همسرش «حسین ابوالحسنی» و چند استاد محیط زیست دیگر بنیاد نهاد و بدینترتیب کنشگری خود را در زمینه محیط زیست جدیت و هدفمندی بیشتری بخشید و در زمینه آموزش و تسهیلگری برای زنان خانهدار و کودکان فعالیت کرد.
مهلقا ملاح که معتقد بود؛ «باید تا آخرین لحظه عمر خدمت کنیم.»، آموزش را راه و روش خود برای خدمت به ایران انتخاب کرد. آن هم آموزش مفاهیم کاربردی محیط زیست. محیط زیستی که به گفته او منشا و مبدا هر انسان و موجودی است. شاید او همچون مادرش افضل وزیری که برای سوادآموزی و حضور دختران در مدارس تلاش و مبارزه بسیاری کرده بود و آموزش زنان را راه مهمی برای نجات ایران دانست برای همین هم تقریبا سه دهه پایانی عمر خود را صرف آموزش محیط زیستی کرد. به پاس همین تلاشها بود که در سال ۱۳۹۰ به عنوان بهترین شخصیت میراث طبیعی ایران برگزیده شد.
فعالیتهای این کنشگر محیط زیست بر آگاهیبخشی گروه و اقشار مختلف جامعه بهویژه زنان و کودکان متمرکز بود. برای همین هم سالها سعی کرد روشهای تفکیک زباله را از طریق آموزش شفاهی و رو در رو به زنان بیاموزد و شاگردانی را هم برای این آموزشها تربیت کرد.همچنین به گفته خودش در یک دوره چهار ساله توانست نسبت به آموزش محیط زیستی ۵۶۰ معلم اقدام کند هر چند سیاستهای آموزش و پرورش در دورههای بعد مانع ادامه فعالیت او در این زمینه شد.
مادر محیط زیست ایران از قطع درختان و بیابانی شدن ایران رنج میکشید و برای همین هم با کمک اعضای جمعیت زنان مبارزه با آلودگی محیط زیست که حالا در ۱۷ استان ایران ریشه دواندهاند، در مناسبتهای مختلف برای برگزاری و ترویج درختکاری اقدام میکرد.
او معتقد بود حالا که درباره محیط زیست و وضع نابسامان مدیریت منابع طبیعی ایران میداند باید صدایش را بلند کند. باید فریاد بیآبی را به گوش دیگران برساند. شاید با همین هدف هم مدتی نشریه «فریاد زمین» را با تمرکز روی موضوعات محیط زیستی راه انداخت.
ملاح فعالیت در حوزه محیط زیست را نه یک امر سرگرمکننده و مفرح بلکه یک مبارزه میدانست. او این را از مادرش آموخته بود. او در مستندی که درباره زندگی او توسط رخشان بنیاعتماد در سال ۱۳۹۲ ساخته شده خاطرهای از مادرش تعریف میکند که بسیار شنیدنی و قابل تامل است. این خاطره مربوط به دوران کودکی مهلقا ملاح و زمانهای است که زنان برای فعالیت اجتماعی و حتی پوشش با محدودیت بیشتر از دوره حاضر مواجه بودند. مادرش زنان را به پوشیدن روپوش توصیه میکرد تا در انجام فعالیتها آزادی عمل بیشتری داشته باشند. او تعریف میکند: «روزی من و مادرم در حال عبور از کوچهای بودیم. عدهای به سمت ما سنگ پرتاب کردند. سنگی به صورت من خورد و من گریه کردم. مادرم به من گفت: گریه نکن این یک مبارزه است. گریه نکن.»
متن کامل در instant view :
https://bit.ly/3mTPo7B
#مهلقا_ملاح
#بیبی_استرآبادی
#کنشگر_محیط_زیست
#مادر_محیط_زیست_ایران
https://t.iss.one/iranfardamag
زینب رحیمی
@iranfardamag
من و مادرم در حال عبور از کوچهای بودیم. عدهای به سمت ما سنگ پرتاب کردند. سنگی به صورت من خورد و من گریه کردم. مادرم به من گفت: مهلقا گریه نکن این یک مبارزه است. گریه نکن.
****
مادر محیط زیست ایران روز گذشته (۱۷ آبان ماه ۱۴۰۰) در سن ۱۰۴ سالگی از دنیا رفت. او را مادر محیط زیست ایران نام نهادهاند به این دلیل که از مروجان آموزشهای محیط زیستی و از پیشگامان مبارزه علیه تخریب و آلودگیهای منابع طبیعی و محیط زیست در ایران است.
مهلقا ملاح در تابستان سال ۱۲۹۶ به دنیا آمد. او نوه بیبیخانم استرآبادی از روزنامهنگاران عصر مشروطه، فرزند افضل وزیری از روزنامهنگاران و فعالان حقوق زنان و خواهرزاده علینقی وزیری از موسیقدانان سنتی ایران است.
ملاح بعد از اتمام دو دوره تحصیلی در دانشگاه تهران در رشته جامعهشناسی به فرانسه رفت و بعد از فارغالتحصیلی در رشته علوم اجتماعی در مقطع دکترا از دانشگاه سوربن فرانسه و گذراندن دورههای کتابداری در همین کشور، به ایران بازگشت و در کتابخانههای دانشگاه تهران مشغول بهکار شد. او در سالهای آغازین دهه ۵۰ رئیس کتابخانه موئسسه تحقیقات روانشناسی بود که به گفته خودش مطالعه کتابی با محوریت محیط زیست و آلودگیها در همان مقطع زمانی، او را به حوزه محیط زیست علاقهمند و البته دغدغهمند کرد.
او بعد از بازنشستگی، در سال ۱۳۷۳ سازمان غیر دولتی «جمعیت زنان مبارزه با آلودگی محیط زیست» را با همکاری همسرش «حسین ابوالحسنی» و چند استاد محیط زیست دیگر بنیاد نهاد و بدینترتیب کنشگری خود را در زمینه محیط زیست جدیت و هدفمندی بیشتری بخشید و در زمینه آموزش و تسهیلگری برای زنان خانهدار و کودکان فعالیت کرد.
مهلقا ملاح که معتقد بود؛ «باید تا آخرین لحظه عمر خدمت کنیم.»، آموزش را راه و روش خود برای خدمت به ایران انتخاب کرد. آن هم آموزش مفاهیم کاربردی محیط زیست. محیط زیستی که به گفته او منشا و مبدا هر انسان و موجودی است. شاید او همچون مادرش افضل وزیری که برای سوادآموزی و حضور دختران در مدارس تلاش و مبارزه بسیاری کرده بود و آموزش زنان را راه مهمی برای نجات ایران دانست برای همین هم تقریبا سه دهه پایانی عمر خود را صرف آموزش محیط زیستی کرد. به پاس همین تلاشها بود که در سال ۱۳۹۰ به عنوان بهترین شخصیت میراث طبیعی ایران برگزیده شد.
فعالیتهای این کنشگر محیط زیست بر آگاهیبخشی گروه و اقشار مختلف جامعه بهویژه زنان و کودکان متمرکز بود. برای همین هم سالها سعی کرد روشهای تفکیک زباله را از طریق آموزش شفاهی و رو در رو به زنان بیاموزد و شاگردانی را هم برای این آموزشها تربیت کرد.همچنین به گفته خودش در یک دوره چهار ساله توانست نسبت به آموزش محیط زیستی ۵۶۰ معلم اقدام کند هر چند سیاستهای آموزش و پرورش در دورههای بعد مانع ادامه فعالیت او در این زمینه شد.
مادر محیط زیست ایران از قطع درختان و بیابانی شدن ایران رنج میکشید و برای همین هم با کمک اعضای جمعیت زنان مبارزه با آلودگی محیط زیست که حالا در ۱۷ استان ایران ریشه دواندهاند، در مناسبتهای مختلف برای برگزاری و ترویج درختکاری اقدام میکرد.
او معتقد بود حالا که درباره محیط زیست و وضع نابسامان مدیریت منابع طبیعی ایران میداند باید صدایش را بلند کند. باید فریاد بیآبی را به گوش دیگران برساند. شاید با همین هدف هم مدتی نشریه «فریاد زمین» را با تمرکز روی موضوعات محیط زیستی راه انداخت.
ملاح فعالیت در حوزه محیط زیست را نه یک امر سرگرمکننده و مفرح بلکه یک مبارزه میدانست. او این را از مادرش آموخته بود. او در مستندی که درباره زندگی او توسط رخشان بنیاعتماد در سال ۱۳۹۲ ساخته شده خاطرهای از مادرش تعریف میکند که بسیار شنیدنی و قابل تامل است. این خاطره مربوط به دوران کودکی مهلقا ملاح و زمانهای است که زنان برای فعالیت اجتماعی و حتی پوشش با محدودیت بیشتر از دوره حاضر مواجه بودند. مادرش زنان را به پوشیدن روپوش توصیه میکرد تا در انجام فعالیتها آزادی عمل بیشتری داشته باشند. او تعریف میکند: «روزی من و مادرم در حال عبور از کوچهای بودیم. عدهای به سمت ما سنگ پرتاب کردند. سنگی به صورت من خورد و من گریه کردم. مادرم به من گفت: گریه نکن این یک مبارزه است. گریه نکن.»
متن کامل در instant view :
https://bit.ly/3mTPo7B
#مهلقا_ملاح
#بیبی_استرآبادی
#کنشگر_محیط_زیست
#مادر_محیط_زیست_ایران
https://t.iss.one/iranfardamag
Telegraph
مهلقا گریه نکرد، مبارزه کرد !
زینب رحیمی @iranfardamag من و مادرم در حال عبور از کوچهای بودیم. عدهای به سمت ما سنگ پرتاب کردند. سنگی به صورت من خورد و من گریه کردم. مادرم به من گفت: مهلقا گریه نگن این یک مبارزه است. گریه نکن. مادر محیط زیست ایران روز گذشته (۱۷ آبان ماه ۱۴۰۰) در…