Forwarded from Raouf Azari
درود بر بزرگ مهربانان عزیز جوانرود 🌷👏🌷
Forwarded from عکس نگار
#نرگس_کلباسی چندی پیش به همت بی مثال دکتر #محسن_رنانی عزیز و دکتر #ظریف بزرگوار، رسانه ای شد و او که خود ده ها کودک خیابانی را مادر شده بود، پس از تقبل سختی های بسیار در مسیر هدف، مجدد به آغوش گرم مام میهن بازگشت!
چندی پیش احسان علیخانی در برنامه تلویزیونی ماه عسل #نرگس_نوازی کرد و نرگس را بیشتر شناساند!
ماحصل حضور سبز نرگس در ماه عسل، بهانه ای شد تا من نیز در خانه مهربانی #کمپین_مهربانی_های_کوچک، متن نگاشته #نرگس_مهربانی را به رشته تحریر درآورم و ۲۳۰ امین نمونه گزارش مهربانی ام را به وی اختصاص دهم...
و بسیاری دیگر نیز نرگس نوازی شان گل کرد و...
اما بیش از همه این استاد #هادی_ضیاء_الدینی بود که #نرگس_مهربانی را با #تندیس زیبای شان، ماندگار کرد...
صد درود بر این همت و صد آفرین بر دستان هنرورز آن استادهمام سنندجی ...
رئوف آذری، خردادماه ۹۶
#نرگس_کلباسی
#نرگس_مهربانی
#ماه_عسل
#محسن_رنانی
#جواد_ظریف
#احسان_علیخانی
#هادی_ضیاءالدینی
@kindness_challenge
چندی پیش احسان علیخانی در برنامه تلویزیونی ماه عسل #نرگس_نوازی کرد و نرگس را بیشتر شناساند!
ماحصل حضور سبز نرگس در ماه عسل، بهانه ای شد تا من نیز در خانه مهربانی #کمپین_مهربانی_های_کوچک، متن نگاشته #نرگس_مهربانی را به رشته تحریر درآورم و ۲۳۰ امین نمونه گزارش مهربانی ام را به وی اختصاص دهم...
و بسیاری دیگر نیز نرگس نوازی شان گل کرد و...
اما بیش از همه این استاد #هادی_ضیاء_الدینی بود که #نرگس_مهربانی را با #تندیس زیبای شان، ماندگار کرد...
صد درود بر این همت و صد آفرین بر دستان هنرورز آن استادهمام سنندجی ...
رئوف آذری، خردادماه ۹۶
#نرگس_کلباسی
#نرگس_مهربانی
#ماه_عسل
#محسن_رنانی
#جواد_ظریف
#احسان_علیخانی
#هادی_ضیاءالدینی
@kindness_challenge
Forwarded from Raouf Azari
از لطف و عنایت مهربان عبدالله پور عزیز سپاسگزارم اما پیرو خواهش قبلی معروض دارم که نه از جنبه علمی و نه شایستگی، پیشوند مبارک استاد را مناسب خود نمی بینم.
ما هنوز اندر خم منزل اول دانش آموختگی هستیم و محضر مهربان اساتید بزرگ تلمذ می کنیم🌷
اما واقعیت را عرض کنم بابت جمله گرافی های تان بسیار خوشحال و مسرور و سپاسگزارم🌷🌷🌷
ما هنوز اندر خم منزل اول دانش آموختگی هستیم و محضر مهربان اساتید بزرگ تلمذ می کنیم🌷
اما واقعیت را عرض کنم بابت جمله گرافی های تان بسیار خوشحال و مسرور و سپاسگزارم🌷🌷🌷
Forwarded from وند مدیا
🔴دکتر محمد جواد ظریف وزیر امور خارجه کشورمان در پنل اول مجمع اسلو اظهار داشت: هیچ گونه راهی برای حل مشکلات از طریق اعمال فشار و تحریم دیگر کشورها وجود ندارد و تنها راه گفتگو و حل اختلافات به شیوه دوستانه و مسالمت آمیز است و راهکار حاصل جمع صفر جوابگو نیست. وی در بخش دیگری از سخنان خود گفت: از همسایگان خود درخواست می کنیم که مشکلات خود را از طریق گفتگو و در عین حال دوستانه حل کنند. فشار، تحریک کردن دیگران و تهدید هیچگاه منجر به نتیجه نشده و کاری را از پیش نخواهد برد. ایشان همچنین تاکید کرد که تمامی کشورها می بایست در مذاکره و همکاریهای منطقه ای دخیل گردند.
در این نشست جان کری وزیر امور خارجه سابق آمریکا نیز در سخنانی گفت: ما درحال حاضر در دنیای پیچیده ای قرار داریم و همه مسئولیت داریم برای ایجاد صلح در جهان تلاش کنیم. وی افزود: وظیفه مهم ما این است که چگونه کشورها را مجاب به حفظ صلح در جهان کنیم و چنانچه همه کشورها در مسیر صحیح حرکت کنند، می توان به نتیجه رسید.
در ادامه فدریکا موگرینی مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا هم اظهار داشت: راه حل سیاسی نیازمند مصالحه است و راهکار مناقشه، منجر به نتیجه ای مشخص نخواهد شد و باید با هر گونه راه حلهای مناقشه زا در اختلافات سیاسی مقابله کرد. وی در بخش دیگری از سخنان خود نیز گفت: اروپا با آمریکا و یا بدون آن کشور برجام را اجراء خواهد کرد. وی همچنین خواستار استفاده از ظرفیت مسلمانان در آسیا و آفریقا برای ایجاد توازن و پیشبرد صلح در مناطق بحرانی جهان شد.
خانم مرسودی، وزیر امور خارجه اندونزی هم گفت: ما در منطقه آسه آن با چالشها و مشکلات مختلفی روبرو هستیم. اندونزی نیز با تهدیدات تروریستی مواجه است. وی افزود: اسلام با دموکراسی می تواند سازگاری داشته باشد و این موضوعی است که ما در اندونزی آن را ایجاد کرده ایم. وی خاطر نشان کرد: هیچگاه نباید از ابرار زور و قدرت در اختلافات سیاسی استفاده کرد و در این بین بایست به قوانین و اصول حقوقی بین الملل احترام گذاشت. علیرغم وجود اختلاف و تنش در بین کشورها ولی با این وجود صلح دست یافتنی است.
@Shahrvand_newspaper
در این نشست جان کری وزیر امور خارجه سابق آمریکا نیز در سخنانی گفت: ما درحال حاضر در دنیای پیچیده ای قرار داریم و همه مسئولیت داریم برای ایجاد صلح در جهان تلاش کنیم. وی افزود: وظیفه مهم ما این است که چگونه کشورها را مجاب به حفظ صلح در جهان کنیم و چنانچه همه کشورها در مسیر صحیح حرکت کنند، می توان به نتیجه رسید.
در ادامه فدریکا موگرینی مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا هم اظهار داشت: راه حل سیاسی نیازمند مصالحه است و راهکار مناقشه، منجر به نتیجه ای مشخص نخواهد شد و باید با هر گونه راه حلهای مناقشه زا در اختلافات سیاسی مقابله کرد. وی در بخش دیگری از سخنان خود نیز گفت: اروپا با آمریکا و یا بدون آن کشور برجام را اجراء خواهد کرد. وی همچنین خواستار استفاده از ظرفیت مسلمانان در آسیا و آفریقا برای ایجاد توازن و پیشبرد صلح در مناطق بحرانی جهان شد.
خانم مرسودی، وزیر امور خارجه اندونزی هم گفت: ما در منطقه آسه آن با چالشها و مشکلات مختلفی روبرو هستیم. اندونزی نیز با تهدیدات تروریستی مواجه است. وی افزود: اسلام با دموکراسی می تواند سازگاری داشته باشد و این موضوعی است که ما در اندونزی آن را ایجاد کرده ایم. وی خاطر نشان کرد: هیچگاه نباید از ابرار زور و قدرت در اختلافات سیاسی استفاده کرد و در این بین بایست به قوانین و اصول حقوقی بین الملل احترام گذاشت. علیرغم وجود اختلاف و تنش در بین کشورها ولی با این وجود صلح دست یافتنی است.
@Shahrvand_newspaper
بنیاد توسعه صلح و مهربانی های کوچک
🔴دکتر محمد جواد ظریف وزیر امور خارجه کشورمان در پنل اول مجمع اسلو اظهار داشت: هیچ گونه راهی برای حل مشکلات از طریق اعمال فشار و تحریم دیگر کشورها وجود ندارد و تنها راه گفتگو و حل اختلافات به شیوه دوستانه و مسالمت آمیز است و راهکار حاصل جمع صفر جوابگو نیست.…
تاکید بزرگان سیاست بر صلح و گفت و گو به عنوان پیش درآمد زندگی مهرورزانه امیدبخش است... این کلام شیرین در رفتار و عملکرد دولت ها تکثیر بادا🌷🌷🌷🌷
Forwarded from اتچ بات
سحرگاه است و لحظاتی روحانی...
این کلیپ از طرف عزیزی واصل شد و حیفم آمد با شما مهربانان سهیم نشوم در تماشای آن و گوش جان سپردن به مناجاتش...
امید که مقبول افتد🌷
سپاس از تهیه کننده، خواننده و منتشرکننده
سپاس ویژه از مهربان ابوبکر محمدامینی بابت ارسال🌷⚘🌷
#کمپین_مهربانی_های_کوچک
@kindness_challenge
این کلیپ از طرف عزیزی واصل شد و حیفم آمد با شما مهربانان سهیم نشوم در تماشای آن و گوش جان سپردن به مناجاتش...
امید که مقبول افتد🌷
سپاس از تهیه کننده، خواننده و منتشرکننده
سپاس ویژه از مهربان ابوبکر محمدامینی بابت ارسال🌷⚘🌷
#کمپین_مهربانی_های_کوچک
@kindness_challenge
Telegram
attach 📎
Forwarded from عکس نگار
🗝کمپین مهربانی های کوچک🔓🔒
🌷نمونه ۲۱۹🔏
🖊رئوف آذری
@Raoufazari
---------نگارش ۲۲# اردیبهشت ۹۶
🌷قهرمان مهربانی🌷
تصور عموم بر اینست که قلب های بزرگ در کالبد انسان های با تجربه وسالخورده جای خوش می کنند و این بزرگی سال است که بزرگی عقل را سبب می شود!
اما گاه تلنگری نیاز است تا برداشت ما و فهم ما اصلاح شود...
تنها ۱۲ سال سن دارد!
بی اسباب بازی پا گرفته و بی الگو، کدبانو شده و بی مادر، مادر شده اما باکره مادر!
هنوز دانش آموز بود که معلم هم شد!
دو برادر بزرگ تر دارد که یکی #کولبر_آرماتور بند است و دیگری #کولبر_فنرساز!
تعجب نکنید شب کولبراند و روز آرماتوربند و فنرساز!
اما زمستان یک پای ثابت کولبری بوده اند اگر رونقی در آن بوده باشد!
او فقط با ۱۲ سال سن، مادر این دو برادر و کدبانوی منزل مجردی شان نیز هست!
او همچنین کلاس ششم است و خانم معلم و مدیر مدرسه مریم هر روز درسی، او را بر نیمکت ها می بینند و #ته_نها خواهر ۵ ساله اش را نیز!
مجبور است #ته_نها را با خودش ببرد، چون تنها گذاشتن #ته_نها در خانه، برایش عذاب آور است!
او #مادر_ته_نها هم هست به اضافه دو برادرش نیز...
مدرسه که تعطیل می شود، کتاب و قلمش را در کیف می نهد و دست ته نها را می گیرد و سریع خود را به آشپزخانه که چه عرض کنم، تاریکخانه می رساند تا دوبرادرش را قوت نیمروزی دهد!
سخت تر اما شب هایی است که دو برادر به کولبری می روند!
تک و تنها با #ته_نها، خواهرش می ماند و در این برهوت تنهایی، در حاشیه روستابزرگ شهرستان، مجبور است لالایی ترس و اضظراب بخواند!
او و ته نها آرزویی ندارند و برادرکوچک نیز!
اما آن برادر بزرگ خانواده ۴ نفری بدون پدر و مادر، آرزویی بزرگ دارد😭
می پرسم، آرزوی بزرگت چیست؟!
گفت:" کولبری!"
گفتم چطور مگر؟!
گفت:" بعد از ریزش بهمن منطقه بیوران و فوت چند کولبر، عمویم که البته دور از ما نیز زندگی می کند، اجازه کولبری نداده و نمی دهد!
اما واقعا" تامین هزینه های منزل استیجاری برای مان دشوار است و آرزو دارم عموجان دیگر مزاحم مان نشود و بتوانیم شب ها، کولبری کنیم!
بغضم می ترکد و هق هق می گریم که منصور و آریا دلداری ام می دهند!
آخه مگر این هم آرزو می خواهد؟!!!
ما کجای دنیا واقع شده ایم و #سردشت، اولین شهر مسکونی قربانی شیمیایی جهان کجا؟!
اما بیشتر گریه ام برای اوست که می دانم در غیاب برادربزرگ مجبور می شود، شب ها را تنهای تنها، برای #ته_نها مادری کند!
از او می پرسم، سختت نیست وقتی دو برادر شب ها، تنهای تان می گذارند و می روند!
می گفت: "اوایل که این خانه استیجاری آمدیم بسیار می ترسیدم، اما الان دیگر به این تاریکخانه عادت کرده ام!"
می گویم با این زندگی، می خواهی به کجا برسی؟!
سرش را پایین می گیرد و می گوید: "به سلامتی و شعف برادران و خواهرم....."
اینجاست که ایده پرداز و مدیر کمپین مهربانی های کوچک، در خود فرو می ریزد و از شرم حضور در محضر آن مهربانوی کدبانو، عرق شرم جاری می سازد...
چندتا از بر و بچه های شبکه فعالان مدنی ونیز کمپین مهربانی های کوچک و جمعیت امام علی(ع) نیز همراهند و می دانم آنان نیز حال و روز خوشی ندارند در مقابل #قهرمان_بزرگ_مهربانی، #مهربان_طوبی عزیز🌷⚘🌺
تندیس باید ساخت از این همه بزرگی همت و روح بزرگ #طوبی!
آن #مادر_کوچولویِ #مهربان_بزرگِ سردشتی...
🌷🌷🌷
#قهرمان_بزرگ
#مادر_کوچولو
#طوبی_تنها
#کولبر
#جمعیت_امام_علی
#کمپین_مهربانی_های_کوچک
#رئوف_آذری
گروه کمپین👇👇👇
https://t.iss.one/joinchat/AAAAADwcjLHIA5Qmdu33Yw
کانال چالش مهربانی
(گزیده گزارش مهربانی مهربانان)
@kindness_challenge
🌷نمونه ۲۱۹🔏
🖊رئوف آذری
@Raoufazari
---------نگارش ۲۲# اردیبهشت ۹۶
🌷قهرمان مهربانی🌷
تصور عموم بر اینست که قلب های بزرگ در کالبد انسان های با تجربه وسالخورده جای خوش می کنند و این بزرگی سال است که بزرگی عقل را سبب می شود!
اما گاه تلنگری نیاز است تا برداشت ما و فهم ما اصلاح شود...
تنها ۱۲ سال سن دارد!
بی اسباب بازی پا گرفته و بی الگو، کدبانو شده و بی مادر، مادر شده اما باکره مادر!
هنوز دانش آموز بود که معلم هم شد!
دو برادر بزرگ تر دارد که یکی #کولبر_آرماتور بند است و دیگری #کولبر_فنرساز!
تعجب نکنید شب کولبراند و روز آرماتوربند و فنرساز!
اما زمستان یک پای ثابت کولبری بوده اند اگر رونقی در آن بوده باشد!
او فقط با ۱۲ سال سن، مادر این دو برادر و کدبانوی منزل مجردی شان نیز هست!
او همچنین کلاس ششم است و خانم معلم و مدیر مدرسه مریم هر روز درسی، او را بر نیمکت ها می بینند و #ته_نها خواهر ۵ ساله اش را نیز!
مجبور است #ته_نها را با خودش ببرد، چون تنها گذاشتن #ته_نها در خانه، برایش عذاب آور است!
او #مادر_ته_نها هم هست به اضافه دو برادرش نیز...
مدرسه که تعطیل می شود، کتاب و قلمش را در کیف می نهد و دست ته نها را می گیرد و سریع خود را به آشپزخانه که چه عرض کنم، تاریکخانه می رساند تا دوبرادرش را قوت نیمروزی دهد!
سخت تر اما شب هایی است که دو برادر به کولبری می روند!
تک و تنها با #ته_نها، خواهرش می ماند و در این برهوت تنهایی، در حاشیه روستابزرگ شهرستان، مجبور است لالایی ترس و اضظراب بخواند!
او و ته نها آرزویی ندارند و برادرکوچک نیز!
اما آن برادر بزرگ خانواده ۴ نفری بدون پدر و مادر، آرزویی بزرگ دارد😭
می پرسم، آرزوی بزرگت چیست؟!
گفت:" کولبری!"
گفتم چطور مگر؟!
گفت:" بعد از ریزش بهمن منطقه بیوران و فوت چند کولبر، عمویم که البته دور از ما نیز زندگی می کند، اجازه کولبری نداده و نمی دهد!
اما واقعا" تامین هزینه های منزل استیجاری برای مان دشوار است و آرزو دارم عموجان دیگر مزاحم مان نشود و بتوانیم شب ها، کولبری کنیم!
بغضم می ترکد و هق هق می گریم که منصور و آریا دلداری ام می دهند!
آخه مگر این هم آرزو می خواهد؟!!!
ما کجای دنیا واقع شده ایم و #سردشت، اولین شهر مسکونی قربانی شیمیایی جهان کجا؟!
اما بیشتر گریه ام برای اوست که می دانم در غیاب برادربزرگ مجبور می شود، شب ها را تنهای تنها، برای #ته_نها مادری کند!
از او می پرسم، سختت نیست وقتی دو برادر شب ها، تنهای تان می گذارند و می روند!
می گفت: "اوایل که این خانه استیجاری آمدیم بسیار می ترسیدم، اما الان دیگر به این تاریکخانه عادت کرده ام!"
می گویم با این زندگی، می خواهی به کجا برسی؟!
سرش را پایین می گیرد و می گوید: "به سلامتی و شعف برادران و خواهرم....."
اینجاست که ایده پرداز و مدیر کمپین مهربانی های کوچک، در خود فرو می ریزد و از شرم حضور در محضر آن مهربانوی کدبانو، عرق شرم جاری می سازد...
چندتا از بر و بچه های شبکه فعالان مدنی ونیز کمپین مهربانی های کوچک و جمعیت امام علی(ع) نیز همراهند و می دانم آنان نیز حال و روز خوشی ندارند در مقابل #قهرمان_بزرگ_مهربانی، #مهربان_طوبی عزیز🌷⚘🌺
تندیس باید ساخت از این همه بزرگی همت و روح بزرگ #طوبی!
آن #مادر_کوچولویِ #مهربان_بزرگِ سردشتی...
🌷🌷🌷
#قهرمان_بزرگ
#مادر_کوچولو
#طوبی_تنها
#کولبر
#جمعیت_امام_علی
#کمپین_مهربانی_های_کوچک
#رئوف_آذری
گروه کمپین👇👇👇
https://t.iss.one/joinchat/AAAAADwcjLHIA5Qmdu33Yw
کانال چالش مهربانی
(گزیده گزارش مهربانی مهربانان)
@kindness_challenge
Forwarded from Taymor Moradi
"مردان خدا پرده پندار دریدند"
"یعنی همه جا غیر خدا یار ندیدند"
....آنگاه که در کتاب ها و تذکره ها،اوصاف علمای عامل و اولیای کامل را می خواندم و آنگاه به تواضع و خشوع و ورع و سخا و جود و کرم آنان می اندیشیدم،با خود می گفتم؛آیا ممکن است انسان به این مدارج عالی برسد؟؟
و آیا در عصر ما چنین بزرگانی وجود دارند!!!
دیری نپاید که خداوند ما را بااولیای خویش آشنا ساخت،با عارفی کامل و عالمی واصل،با کسی که وجودش،حرکاتش و سکناتش آینه تمام نمای بزرگان پیشین است،کسی که مصداق حقیقی مرد حق است،مردی که به دور از غوغا و جنجال و خود نمایی و خود ستایی سالهاست خورشید سان،جهان پیرامونش را روشنی و گرمی می بخشد،و از حیله و بی شرمی دو نان نمی هراسد......
فقیهی که تدریس اورا از تزکیه باز نداشته و علم ظاهر،او را از پرداختن به باطن،غافل نساخته است.بزرگی که با تعبیر مولانا ، صورت و معنا را باهم جمع کرده و روشن است که؛
جمع صورت با چنان معنا ژرف
نیست ممکن جز ز سلطانی شگرف
آری خداوند متعال««عارف و استاد ماموستا شیخ محمد سعید نقشبندی»»را به ماارزانی نمود.هر چند سعادت شاگردی چنین مرد بزرگ میسر نشده ان شاءالله رفتار و اخلاق و اخلاص این بزرگ مرد خدا سرمشق زندگی خویش قرار دهیم.
👈 از اینکه پروردگار سبحان فرصتی عطا نمود در ماه مهمانی خدا به همراه دوستان کمپین مهربانی های کوچک جوانرود جهت عیادت استاد و عارف بزرگوار ماموستا شیخ محمد سعید نقشبندی در روانسر به حضورش شرفیاب شویم و در محفلی پر از انس با قرآن و عرفان ساعتی مهمان این بزرگ مرد دین و دیانت باشیم و در این ماه پر خیر و برکت از خدای متعال سلامتی عاجل برایشان طلب نمائیم👉
"یعنی همه جا غیر خدا یار ندیدند"
....آنگاه که در کتاب ها و تذکره ها،اوصاف علمای عامل و اولیای کامل را می خواندم و آنگاه به تواضع و خشوع و ورع و سخا و جود و کرم آنان می اندیشیدم،با خود می گفتم؛آیا ممکن است انسان به این مدارج عالی برسد؟؟
و آیا در عصر ما چنین بزرگانی وجود دارند!!!
دیری نپاید که خداوند ما را بااولیای خویش آشنا ساخت،با عارفی کامل و عالمی واصل،با کسی که وجودش،حرکاتش و سکناتش آینه تمام نمای بزرگان پیشین است،کسی که مصداق حقیقی مرد حق است،مردی که به دور از غوغا و جنجال و خود نمایی و خود ستایی سالهاست خورشید سان،جهان پیرامونش را روشنی و گرمی می بخشد،و از حیله و بی شرمی دو نان نمی هراسد......
فقیهی که تدریس اورا از تزکیه باز نداشته و علم ظاهر،او را از پرداختن به باطن،غافل نساخته است.بزرگی که با تعبیر مولانا ، صورت و معنا را باهم جمع کرده و روشن است که؛
جمع صورت با چنان معنا ژرف
نیست ممکن جز ز سلطانی شگرف
آری خداوند متعال««عارف و استاد ماموستا شیخ محمد سعید نقشبندی»»را به ماارزانی نمود.هر چند سعادت شاگردی چنین مرد بزرگ میسر نشده ان شاءالله رفتار و اخلاق و اخلاص این بزرگ مرد خدا سرمشق زندگی خویش قرار دهیم.
👈 از اینکه پروردگار سبحان فرصتی عطا نمود در ماه مهمانی خدا به همراه دوستان کمپین مهربانی های کوچک جوانرود جهت عیادت استاد و عارف بزرگوار ماموستا شیخ محمد سعید نقشبندی در روانسر به حضورش شرفیاب شویم و در محفلی پر از انس با قرآن و عرفان ساعتی مهمان این بزرگ مرد دین و دیانت باشیم و در این ماه پر خیر و برکت از خدای متعال سلامتی عاجل برایشان طلب نمائیم👉
Forwarded from Raouf Azari
درود بر این نمایندگان فرهیخته کمپین مهربانی های کوچک و اصلا" صاحبان اصلی کمپین در جوانرود که همچنان پرشور و نشاط مهربانی می پراکنند و درس مهربانی می دهند🌹💐👏👏👏
Forwarded from عکس نگار
علی؛ فرزند فداکار مانشت
چند سالی ست که آتش بلای جان جنگل های زاگرس شده! و آتش تر و خشک و چرنده و پرنده و خزنده نمی شناسد!
کما اینکه ریزگرد نیز!
علی در یک روز گرم پایانی خرداد در معیت خانواده و در دامنه ی مانشت گرم امور روز مره ی کشاورزی بود.
مانشت برای ایلامیان نماد سر به ماه ساییدن و بلند طبعی و سخاوت و پایداری و صد البته مهربانی هایی است که بی منت بر سیاحان و کوه پیمایان و علاقه مندان به طبیعت ارزانی می دارد!
و علی فرزندی ست که در دامن این مادر زاده شده است!
در نگاه اتفاقی علی، او متوجه شد که در فرازمندترین و نقاط متعدد مانشت قله های آتش و دود به آسمان می رود. گویی در جسم و جان علی آتش افکنده بودند. او ظرف آبی بر می دارد و به سینه ی قله می زند و نخستین کسی است که کشان کشان خود را به محل حریق می رساند. ضربان قلب علی چنان شدت دارد کانه قلبش می خواهد از حلقومش بیرون بزند! اما او مانشت را در شعله دیده و مهار آتش را بر جان خود ترجیح می دهد و دست به کار فرونشاندن بخشی از آتشی می گردد که همه چیز را در کام خود می کشد.
اندکی آن سوتر، صدایی توجه علی را به خود جلب می کند، ناسزاهای پیاپی از ناحیه ی کسی که به عمد آتش در جنگل افکنده و بر حذر داشتن علی از اطفای حریق و هجوم آوردن و گلاویز شدن او با علی و فرو آوردن ضربات متعدد چاقو بر پیکرعلی، مزد جوانی است که خود را به دل شعله های آتش زده تا نگذارد مانشت، مادر مهربانی و سخاوت و نماد سربلندی ایلامیان در حریق حقارت سود جویان بی جود و وجود بسوزد!
افراد خانواده و دیگرانی فرا می رسند و عامل آتش سوزی را دستگیر و علی غرق خون را راهی بیمارستان امام خمینی ایلام می کنند.
علی سهرابی فرزند دلیر مانشت و ایلام شایسته ی آن است که به عنوان " فرزند فداکار مانشت" ملقب گردد و روز وقوع حادثه (۲۲ خرداد) نیز به نام "روز مانشت" نامگذاری شود.
کمترین استحقاق جوان فداکار ایلامی آن است که به عنوان الگوی حافظ فداکار محیط زیست، در دستگاه متولی امر حفاظت از محیط زیست یا سازمان های مرتبط به استخدام در آید تا علی های جامعه بدانند که جامعه و متولیانش قدرشان می دانند.
حضور جامعه ی دانشگاهی بر بالین علی در بیمارستان و بوسه ی اندیشمند فاضل و فروتن حوزه ی علوم اجتماعی، "دکتر علی موسی نژاد" بر دستان فرزند فداکار مانشت، جلوه ای از این سپاسگزاری و قدر دانی است.
امید که مسئولین استانی نیز به شایستگی تکالیف قانونی خود را در برابر این فداکاری بگزارند و نگذارند روح فداکاری در میان نسل جوان بمیرد.
عبدالصاحب ناصری
@ilamepak
چند سالی ست که آتش بلای جان جنگل های زاگرس شده! و آتش تر و خشک و چرنده و پرنده و خزنده نمی شناسد!
کما اینکه ریزگرد نیز!
علی در یک روز گرم پایانی خرداد در معیت خانواده و در دامنه ی مانشت گرم امور روز مره ی کشاورزی بود.
مانشت برای ایلامیان نماد سر به ماه ساییدن و بلند طبعی و سخاوت و پایداری و صد البته مهربانی هایی است که بی منت بر سیاحان و کوه پیمایان و علاقه مندان به طبیعت ارزانی می دارد!
و علی فرزندی ست که در دامن این مادر زاده شده است!
در نگاه اتفاقی علی، او متوجه شد که در فرازمندترین و نقاط متعدد مانشت قله های آتش و دود به آسمان می رود. گویی در جسم و جان علی آتش افکنده بودند. او ظرف آبی بر می دارد و به سینه ی قله می زند و نخستین کسی است که کشان کشان خود را به محل حریق می رساند. ضربان قلب علی چنان شدت دارد کانه قلبش می خواهد از حلقومش بیرون بزند! اما او مانشت را در شعله دیده و مهار آتش را بر جان خود ترجیح می دهد و دست به کار فرونشاندن بخشی از آتشی می گردد که همه چیز را در کام خود می کشد.
اندکی آن سوتر، صدایی توجه علی را به خود جلب می کند، ناسزاهای پیاپی از ناحیه ی کسی که به عمد آتش در جنگل افکنده و بر حذر داشتن علی از اطفای حریق و هجوم آوردن و گلاویز شدن او با علی و فرو آوردن ضربات متعدد چاقو بر پیکرعلی، مزد جوانی است که خود را به دل شعله های آتش زده تا نگذارد مانشت، مادر مهربانی و سخاوت و نماد سربلندی ایلامیان در حریق حقارت سود جویان بی جود و وجود بسوزد!
افراد خانواده و دیگرانی فرا می رسند و عامل آتش سوزی را دستگیر و علی غرق خون را راهی بیمارستان امام خمینی ایلام می کنند.
علی سهرابی فرزند دلیر مانشت و ایلام شایسته ی آن است که به عنوان " فرزند فداکار مانشت" ملقب گردد و روز وقوع حادثه (۲۲ خرداد) نیز به نام "روز مانشت" نامگذاری شود.
کمترین استحقاق جوان فداکار ایلامی آن است که به عنوان الگوی حافظ فداکار محیط زیست، در دستگاه متولی امر حفاظت از محیط زیست یا سازمان های مرتبط به استخدام در آید تا علی های جامعه بدانند که جامعه و متولیانش قدرشان می دانند.
حضور جامعه ی دانشگاهی بر بالین علی در بیمارستان و بوسه ی اندیشمند فاضل و فروتن حوزه ی علوم اجتماعی، "دکتر علی موسی نژاد" بر دستان فرزند فداکار مانشت، جلوه ای از این سپاسگزاری و قدر دانی است.
امید که مسئولین استانی نیز به شایستگی تکالیف قانونی خود را در برابر این فداکاری بگزارند و نگذارند روح فداکاری در میان نسل جوان بمیرد.
عبدالصاحب ناصری
@ilamepak
Forwarded from Raouf Azari
از این فرزند برومند مانشت ایلام باید تندیسی ساخت و ژن مهربانی اش به نسبت زیست محیط راتکثیر کرد... سپاس گزارش کننده و سپاس مهندس درویش عزیزرا🌹🌹🌹🌹
Forwarded from Raouf Azari
درود بر این مهربان پدر و پسر🌹🌹
Forwarded from عکس نگار
🌷باران مهربانی🌷
بابا در پی نان زیر برف جان داده بود و باران نیز از بس که از چشمان جانبازان شیمیایی سردشت جاری شده بود، دیگر رمقی برایش نمانده بود!
چندی بعد اما باران گهواره اش چرخی خورد و چشمش در چشم ستارگانی از جنس نور گره خورد!
تشعشع مهر یکی آشنا می نمود ولی آن سه دیگر نامأنوس اما آرام بخش و جان بخش نشان می دادند!
لختی زل زد به مهرشان و قلبش تکانی خورد و چشمانش نیز به مهر آمیخته شدند!
دستی بر سر احساس کرد و چتری بر مادر و آسمانی بر سر آرامگاه پدری، وقتی فهمید شبکه فعالان مدنی سردشت، کمپین مهربانی های کوچک و جمعیت امام علی(ع)، زنجیر عشق شان را درهم حلقه زده اند و به آینده او چشم دوخته اند!
اینک باران با ترکیب مولکولی ناموزون ژنتیکی اش، در غیاب ابوی کولبرش، منتظر افطار رمضان یار است تا خود را بر تخت سلامتی بیند و مهربان مادرش را بر سفره رؤیای زندگی...
چه بسیارند باران های نوعی در سرزمین مهربانی و آن آخر دنیا...
دستی باید گشود و قلبی باید ربود تا بفهمی معنای انسان بودن را...
رئوف آذری
ایده پرداز و مدیر کمپین مهربانی های کوچک
@kindness_challenge
بابا در پی نان زیر برف جان داده بود و باران نیز از بس که از چشمان جانبازان شیمیایی سردشت جاری شده بود، دیگر رمقی برایش نمانده بود!
چندی بعد اما باران گهواره اش چرخی خورد و چشمش در چشم ستارگانی از جنس نور گره خورد!
تشعشع مهر یکی آشنا می نمود ولی آن سه دیگر نامأنوس اما آرام بخش و جان بخش نشان می دادند!
لختی زل زد به مهرشان و قلبش تکانی خورد و چشمانش نیز به مهر آمیخته شدند!
دستی بر سر احساس کرد و چتری بر مادر و آسمانی بر سر آرامگاه پدری، وقتی فهمید شبکه فعالان مدنی سردشت، کمپین مهربانی های کوچک و جمعیت امام علی(ع)، زنجیر عشق شان را درهم حلقه زده اند و به آینده او چشم دوخته اند!
اینک باران با ترکیب مولکولی ناموزون ژنتیکی اش، در غیاب ابوی کولبرش، منتظر افطار رمضان یار است تا خود را بر تخت سلامتی بیند و مهربان مادرش را بر سفره رؤیای زندگی...
چه بسیارند باران های نوعی در سرزمین مهربانی و آن آخر دنیا...
دستی باید گشود و قلبی باید ربود تا بفهمی معنای انسان بودن را...
رئوف آذری
ایده پرداز و مدیر کمپین مهربانی های کوچک
@kindness_challenge
🔑🔓کمپین مهربانی های کوچک🔐
🌷نمونه 230🔏
✍رئوف آذری🌹
@Raoufazari
---------نگارش 27 #خرداد۹۶
🌷 ستون مهربانی
اذان عصر از گلدسته های مسجد طنین انداز شد و عزم مسجد کردم. وارد مسجد شدم و کنار ستونی به نماز سنت ایستادم. سلام که دادم بزرگی دوپا به احترام ایستاد و دستی گشود و سرصحبت باز کرد!
"از فطریه خبری نشده؟!"
گفتم، چطور مگر؟!
گفت:" آخه خبری نشده!"
گفتم، نماز جمعه از امام شنیدم که 5 هزار را حداقل تعیین کرده اند!
ادامه دادم: شما نیزمی توانید یا از طریق ماموستا اقدام کنید یا از اقوام و خویشان نیازمندی را شناسایی و ادای واجب نمایید!
مردمک چشمانش منقبض شد و سرش را پایین انداخت و گفت:" آخه..."
اشاره کردم در خدمتم، راحت باشید. و همین بهانه ای شد تا سفره دل گشاید.
"خدا را شکر سرپناهی در ایامی که سر و سامانی داشتم، فراهم آورده ام اما جز حقوق مددجوی کمیته امداد و یارانه چیزی دیگر نداریم. خانم هر چند مدت، فشارش بالا می زند و چون کسی از نزدیکان پیرامون مان نیست، مجبور می شوم 115 را خبر کنیم که آنها می آیند و در حدرفع خطر،یار می شوند!
راستش هزینه های تامین مایحتاج ضروری بالاست و بیماری خانم قوز بالاقوز و کهولت سن و از پاافتادگی من نیز داستان هفتاد من مثنوی!
فرزندانم نیز جدا و کمرشان زیربار سنگین مایحتاج خانواده شان خمیده و جز کارگری و کولبری، راهی برای ماندگاری نیافته اند..."
می شناختمش و همین بر سوهان کشی روحم فزود!
می دانستم ایامی خود، با فطریه هایش بسیاری را مورد تفقد قرار داده و بسیار رمضان را با سفره های رنگین پشت سرگذاشته و در ایوان خانه روستاییش افطاری ها، مردمان را در حلقه مهرش گرفته است و اما امروز در محله ای از شهر، بینوایی را منزل گزیده است و همین بسیار دردآور می نمود!
تلنگری جدی خوردم و اما خود را فقط در رمضان منفی 3 م یافتم ولی نمی شد، راحت از کنار موضوع گذشت!
کلاس مثنوی،معنوی مان در عصرگاه آن روز گذشت ولی فقط یاد داشتم دفتر 3 بودیم و دگرهیچ!
استاد پرسید امروز عجب پروازی داشتید!
گفتم: پرواز به هبوط بود!
گفتند:"باز چه کسی سراغت آمد!"
بی نشان که تعریف کردم،سبک تر شدم و آن گاه که دست به جیب شد، سبک تر و بال صعود قلقلکم داد!
همان روز، افطاری ام، گل مهر در کف دست آن خان دیروزی کاشتن شد و شیرین افطاری شد!
اما داستان هبوط انگار پایانی نداشت و همان ستون باز بعد از نماز تراویح، داستانی دیگر داشت...
زکریای پشت کنکوری آمد و کف دستم را قلقلکی داد و گفت:" استاد می دانم ملجأ بی پناهانی! من و دوستم هزینه چند کلاس کنکور کنار گذاشتیم و اینک زحمت رساندن آن با شماست!"
اینجا بود که تفاوت زمان را از مکان بازشناختم و سوگندی که خداوند به عصر می خورد... والعصر...
عمل صالح، با صبر و توصیه به حق زیبنده تر می شود اگر که تفاوت ها را باور کنیم و در هبوط مان، امید به صعود از کف ندهیم...
آن خان دیروزی و این زکریای پشت کنکوری هر دو معنویتی در لباس مثنوی درس دادند که گرانبهاتر از درس تمام سه دفتر تلمذ شده بود...
صد شکر خدای ناظر هبوط و صعود انسان و صد سپاس آن استاد همام و آن زکریای پشت کنکوری و دوستش را که همه، چند استاد یک نیمروز و شبم شدند...
🌷🌷
#ستون_مهربانی
#خان_دیروزی
#فطریه_امروزی
#هبوط_من
#صعود_استاد_و_زکریا
#کمپین_مهربانی_های_کوچک
#رئوف_آذری
گروه کمپین👇👇👇
https://t.iss.one/joinchat/AAAAADwcjLHIA5Qmdu33Yw
کانال چالش مهربانی
(گزیده گزارش مهربانی مهربانان)
@kindness_challenge
🌷نمونه 230🔏
✍رئوف آذری🌹
@Raoufazari
---------نگارش 27 #خرداد۹۶
🌷 ستون مهربانی
اذان عصر از گلدسته های مسجد طنین انداز شد و عزم مسجد کردم. وارد مسجد شدم و کنار ستونی به نماز سنت ایستادم. سلام که دادم بزرگی دوپا به احترام ایستاد و دستی گشود و سرصحبت باز کرد!
"از فطریه خبری نشده؟!"
گفتم، چطور مگر؟!
گفت:" آخه خبری نشده!"
گفتم، نماز جمعه از امام شنیدم که 5 هزار را حداقل تعیین کرده اند!
ادامه دادم: شما نیزمی توانید یا از طریق ماموستا اقدام کنید یا از اقوام و خویشان نیازمندی را شناسایی و ادای واجب نمایید!
مردمک چشمانش منقبض شد و سرش را پایین انداخت و گفت:" آخه..."
اشاره کردم در خدمتم، راحت باشید. و همین بهانه ای شد تا سفره دل گشاید.
"خدا را شکر سرپناهی در ایامی که سر و سامانی داشتم، فراهم آورده ام اما جز حقوق مددجوی کمیته امداد و یارانه چیزی دیگر نداریم. خانم هر چند مدت، فشارش بالا می زند و چون کسی از نزدیکان پیرامون مان نیست، مجبور می شوم 115 را خبر کنیم که آنها می آیند و در حدرفع خطر،یار می شوند!
راستش هزینه های تامین مایحتاج ضروری بالاست و بیماری خانم قوز بالاقوز و کهولت سن و از پاافتادگی من نیز داستان هفتاد من مثنوی!
فرزندانم نیز جدا و کمرشان زیربار سنگین مایحتاج خانواده شان خمیده و جز کارگری و کولبری، راهی برای ماندگاری نیافته اند..."
می شناختمش و همین بر سوهان کشی روحم فزود!
می دانستم ایامی خود، با فطریه هایش بسیاری را مورد تفقد قرار داده و بسیار رمضان را با سفره های رنگین پشت سرگذاشته و در ایوان خانه روستاییش افطاری ها، مردمان را در حلقه مهرش گرفته است و اما امروز در محله ای از شهر، بینوایی را منزل گزیده است و همین بسیار دردآور می نمود!
تلنگری جدی خوردم و اما خود را فقط در رمضان منفی 3 م یافتم ولی نمی شد، راحت از کنار موضوع گذشت!
کلاس مثنوی،معنوی مان در عصرگاه آن روز گذشت ولی فقط یاد داشتم دفتر 3 بودیم و دگرهیچ!
استاد پرسید امروز عجب پروازی داشتید!
گفتم: پرواز به هبوط بود!
گفتند:"باز چه کسی سراغت آمد!"
بی نشان که تعریف کردم،سبک تر شدم و آن گاه که دست به جیب شد، سبک تر و بال صعود قلقلکم داد!
همان روز، افطاری ام، گل مهر در کف دست آن خان دیروزی کاشتن شد و شیرین افطاری شد!
اما داستان هبوط انگار پایانی نداشت و همان ستون باز بعد از نماز تراویح، داستانی دیگر داشت...
زکریای پشت کنکوری آمد و کف دستم را قلقلکی داد و گفت:" استاد می دانم ملجأ بی پناهانی! من و دوستم هزینه چند کلاس کنکور کنار گذاشتیم و اینک زحمت رساندن آن با شماست!"
اینجا بود که تفاوت زمان را از مکان بازشناختم و سوگندی که خداوند به عصر می خورد... والعصر...
عمل صالح، با صبر و توصیه به حق زیبنده تر می شود اگر که تفاوت ها را باور کنیم و در هبوط مان، امید به صعود از کف ندهیم...
آن خان دیروزی و این زکریای پشت کنکوری هر دو معنویتی در لباس مثنوی درس دادند که گرانبهاتر از درس تمام سه دفتر تلمذ شده بود...
صد شکر خدای ناظر هبوط و صعود انسان و صد سپاس آن استاد همام و آن زکریای پشت کنکوری و دوستش را که همه، چند استاد یک نیمروز و شبم شدند...
🌷🌷
#ستون_مهربانی
#خان_دیروزی
#فطریه_امروزی
#هبوط_من
#صعود_استاد_و_زکریا
#کمپین_مهربانی_های_کوچک
#رئوف_آذری
گروه کمپین👇👇👇
https://t.iss.one/joinchat/AAAAADwcjLHIA5Qmdu33Yw
کانال چالش مهربانی
(گزیده گزارش مهربانی مهربانان)
@kindness_challenge
Forwarded from اتچ بات
در آستانه سی امین سالیاد بمباران شیمیایی سردشت، کودکان سردشتی،ضمن اشاره به زخم خردل و سایر آسیب های متعاقب آن، با الهام از شعار نه به سلاح های کشتار جمعی و آری به صلح، پیام امید به صلح و مهربانی به جهان مخابره می کنند.
#پیام_امید_به_صلح و #مهربانی #کودکان_سردشتی
#آروین_آذری 10 ساله
کانال تلگرامی #الفبای_صلح
@havalani_ashti
#پیام_امید_به_صلح و #مهربانی #کودکان_سردشتی
#آروین_آذری 10 ساله
کانال تلگرامی #الفبای_صلح
@havalani_ashti
Telegram
attach 📎