Forwarded from | soran mahmoodpour
سلام و درودى بامدادى بر روح مملو از مهربانى مهربانان
همسايه خوب مطمئن ترين يكى از افضل ترين نعمت هايست كه خداوند به بندگانش ارزانى ميدارد.
همسايه داستان جارى ما، مهربانيست كه امروز عصر با چهره اى بشاش و شاد بعد از كار و فعاليت انبوه شان در ميان مشكلات جامعه، ما را مهمان منوى عصرانه ى خود ( چاى و نسكافه + آب ) ساخت.
چايساز را روشن و آب را بجوش آورد و ما را براى چندمين بار در روزهاى تابستان مهمان "وبِ عصر" دوستانه ى خود نمود. حتى با اينكه سن شان از جمع سه نفرى ما بيشتر بود ولى بى منت اين مهرباني شان را بذل مى نمايد.
اين دوست، چاى و نسكافه را آماده و ما را شرمنده ى خويش و دعوت به ميل نمود.
سپس مهربان استادكار ما، نسكافه اى را آماده و بر دست نهاده بسمت پيرايش همسايه اش قدم نهاد و ضلع مهرش را افزايش داد و استاد سامان پيرايشگر را نيز دعوت به استراحت نمود.
مهربان ""هيرش عطارى"" كه قطار مهربانى شان در ريل مهر و اخوت همچنان در حال حركت است.
درود بر مهربان هيرش نازنين كه قامت جوانيشان و رفتار توأم با متانت شان نشان از شخصيت والاى اين بزرگ مرد دارد.
• چندين گزارش ديگر از رصدهاى اخلاق اين مهربان، پيشتر به خدمت ارسال شده است.
همسايه خوب مطمئن ترين يكى از افضل ترين نعمت هايست كه خداوند به بندگانش ارزانى ميدارد.
همسايه داستان جارى ما، مهربانيست كه امروز عصر با چهره اى بشاش و شاد بعد از كار و فعاليت انبوه شان در ميان مشكلات جامعه، ما را مهمان منوى عصرانه ى خود ( چاى و نسكافه + آب ) ساخت.
چايساز را روشن و آب را بجوش آورد و ما را براى چندمين بار در روزهاى تابستان مهمان "وبِ عصر" دوستانه ى خود نمود. حتى با اينكه سن شان از جمع سه نفرى ما بيشتر بود ولى بى منت اين مهرباني شان را بذل مى نمايد.
اين دوست، چاى و نسكافه را آماده و ما را شرمنده ى خويش و دعوت به ميل نمود.
سپس مهربان استادكار ما، نسكافه اى را آماده و بر دست نهاده بسمت پيرايش همسايه اش قدم نهاد و ضلع مهرش را افزايش داد و استاد سامان پيرايشگر را نيز دعوت به استراحت نمود.
مهربان ""هيرش عطارى"" كه قطار مهربانى شان در ريل مهر و اخوت همچنان در حال حركت است.
درود بر مهربان هيرش نازنين كه قامت جوانيشان و رفتار توأم با متانت شان نشان از شخصيت والاى اين بزرگ مرد دارد.
• چندين گزارش ديگر از رصدهاى اخلاق اين مهربان، پيشتر به خدمت ارسال شده است.
Forwarded from Raouf Azari
🌹🌹🌹🌹🌹
جمع مهربانی تان همواره پررورنق باد
جمع مهربانی تان همواره پررورنق باد
مهربانان عزیزی که تازگی به جمع ما تشریف فرما شدید،قدوم پرمهرتان را ارج می نهیم و امیدواریم حضور سبزتان،گلستان مهربانی های کمپین را معطر گرداند💐💐💐💐💐💐💐
اینجا از کپی پیست خبری نیست... اخبار و گزارش نامهربانانه بارگذاری نمی شود...هیچ درخواست یاری و مساعدت مالی و اداری و... طرح نمی شود... لینک کانال یا گروهی مگر با گزارش مدیران وبه شرط محتوای مهرورزانه پخش نمی شود... بحث و جدلی در کار نیست...از سیاست بازی خبری نیست و در کل نامهربانی ها در این فضا حق ورود ندارند و هرچه هست مهربانی است و لطافت شبنم طراوت دل مهرورزان🌹
امیدواریم در کنار شما فرصت بیشتری برای مبادله ی مهربانی ها داشته باشیم.
رسالت ما فعلا تنها گزارش اقدامات مهربانانه ی خود و دیگران ازفضای پیرامونی خود است...اقدامی که با چشم خود دیده و یا با گوش خود، مستقیم یا دست دوم دریافت کرده ایم.
طرح گزارشی ما نیز چون نمونه های طرح شده،نوشتاری و همراه با تصویر خواهد بود.💐👏
مهربانان عزیز
از اول شهریور کمپین راه اندازی شده است...اینک بیش از 450 عضو مهربان داریم...در واقع 450 گزارشگر مهربانی های کوچک و بزرگ که خود از برترین مهربانان هستند...
دراین کمپین مهربانان،یکدیگر را با لقب "مهربان ...." می خوانند...شما هم بزرگواری کنید و کمک کنید، مهربانی ها را در مهرشهرها،کلانشهرها و جهانشهر پیرامونی مان فراگیر کنیم...
مهربان بودن موردنظر ما فاکتورهای بسیاری دارد که از مهربان بودن با خود و اولیاء ،شروع می شود و تا مهربانی با زیست محیط را دربرمی گیرد.
فعلا زبان اشتراکی کمپین فارسی است و به گاه استفاده از زبان مادری،ترجمه نیز لحاظ می شود.🌹
رئوف آذری،ایده پرداز و مدیر کمپین
@Raoufazari
-------------------
گروه:
https://telegram.me/joinchat/Ahy1TDwcjLFq-xK87MhCOQ
کانال:
https://telegram.me/campinmerbani
اینجا از کپی پیست خبری نیست... اخبار و گزارش نامهربانانه بارگذاری نمی شود...هیچ درخواست یاری و مساعدت مالی و اداری و... طرح نمی شود... لینک کانال یا گروهی مگر با گزارش مدیران وبه شرط محتوای مهرورزانه پخش نمی شود... بحث و جدلی در کار نیست...از سیاست بازی خبری نیست و در کل نامهربانی ها در این فضا حق ورود ندارند و هرچه هست مهربانی است و لطافت شبنم طراوت دل مهرورزان🌹
امیدواریم در کنار شما فرصت بیشتری برای مبادله ی مهربانی ها داشته باشیم.
رسالت ما فعلا تنها گزارش اقدامات مهربانانه ی خود و دیگران ازفضای پیرامونی خود است...اقدامی که با چشم خود دیده و یا با گوش خود، مستقیم یا دست دوم دریافت کرده ایم.
طرح گزارشی ما نیز چون نمونه های طرح شده،نوشتاری و همراه با تصویر خواهد بود.💐👏
مهربانان عزیز
از اول شهریور کمپین راه اندازی شده است...اینک بیش از 450 عضو مهربان داریم...در واقع 450 گزارشگر مهربانی های کوچک و بزرگ که خود از برترین مهربانان هستند...
دراین کمپین مهربانان،یکدیگر را با لقب "مهربان ...." می خوانند...شما هم بزرگواری کنید و کمک کنید، مهربانی ها را در مهرشهرها،کلانشهرها و جهانشهر پیرامونی مان فراگیر کنیم...
مهربان بودن موردنظر ما فاکتورهای بسیاری دارد که از مهربان بودن با خود و اولیاء ،شروع می شود و تا مهربانی با زیست محیط را دربرمی گیرد.
فعلا زبان اشتراکی کمپین فارسی است و به گاه استفاده از زبان مادری،ترجمه نیز لحاظ می شود.🌹
رئوف آذری،ایده پرداز و مدیر کمپین
@Raoufazari
-------------------
گروه:
https://telegram.me/joinchat/Ahy1TDwcjLFq-xK87MhCOQ
کانال:
https://telegram.me/campinmerbani
Forwarded from شنەی نەوژین کوردستان
واقعا جای خوشحالیست که خانواده هایمان چنین بچه هایی را تربیت می کنند،که معنی حمایت از محیط زیست را با تمام وجود درک می کنند
بچه های ساکن ساختمان های امانیه،پس از خاموش نمودن آتش کوههای حسن آباد سنندج
بچه های ساکن ساختمان های امانیه،پس از خاموش نمودن آتش کوههای حسن آباد سنندج
Forwarded from Raouf Azari
درود بر شما و جوانان مهربان با طبیعت🌹🌹🌹🌹
Forwarded from Azim_Osmanian
امروز برای تفریح همراه خانواده به منطقه مرگور ارومیه رفته بودیم نزدیکای عصر که داشتیم از آب بیرون می اومدم دیدم برادر نوجونم تو جای عمیقی از رودخونه داره غرق میشه و داشت دست و پا میزد سریع خودمم بهش رسوندم ولی وقتی خودشو به من گرفت و بیرون اومد تا حدی ، متاسفانه با وزنش منو فشار داده بود داخل عمق باتلاقی ، نزدیک به چند لحظه زیر آب موندم و بعدش جریان آب بود که با فشار داشت منو حمل میکرد و نفسی که قطع شده و دهان و شکم و نایی که پر از آب بود بیشتر از یکی دو دقیقه گذشت من تنها فکرم این بود من چندمین نفری ام که دارم غرق میشم و با اب جونم گرفته میشه در این اثنا برادری که تا حدی از خطر نجات پیدا کرده بود نگو دوباره سرش گیج میشه و داخل آب میفته و اونم در حال غرق شدن و خفگی که شخصی و جوونی جسور و قوی بنام نظام اول خودشو به اون رسونده بود و نجاتش میده وبعد چند ده متری با شنا و جریان آب به من رسید متاسفانه وقتی سعی کرد منو بیرون بکشه هردمون دوباره رفتیم زیر و گیر کردیم ولی چون نفسش مونده بود با تمام وجود تلاش کرد و من که دیگه کلا از حال رفته بودم و لحظات اخرم بود رو کشید بیرون و به شکر خدا خودشم سلامت اومد بیرون چند دقیقه ای کشید تا به هوش بیام نظام جوان مرگوری امروز با مهربونیش دو نفر رو از مرگ حتمی نجات داد وقتی ازش بخاطر بخطر انداختن جونش و ایثارش تشکر کردم گفت من فقط انجام وظیفه کردم سپاس برای خدا و ارزوی عزت و سلامتی برای این برادر که زندگی بخش شد. برگشتنی کلی آب آشامیدنی که یخش مهربونی از چند جوون بود به ما رسیده بود رو تقدیم ی خانواده ترک زبان کردیم و بهشون گفتم ما مهربونی از نظام و چند جوون دیگه هدیه گرفتیم تحویل شما دادیم شما زنجیره رو قطع نکنید.
Forwarded from Raouf Azari
درود بر عظیم عزیز و سپاس مهربان نظام مرگوری را که مهربان عظیم ما را برگرداند!
مهربان هنوز بسیاری کارها مانده تا انجام دهیم و بی تو کمپین مهربانی مان بی رونق خواهد شد... هنوز بسیار زود است که از مهرورزی های تان بی بهره شویم...از کجا معلوم که نتیجه ی یکی از همان مهربانی های تان نبوده که طناب نجات تان ساخته است🌹🌹🌹🌹
مهربان هنوز بسیاری کارها مانده تا انجام دهیم و بی تو کمپین مهربانی مان بی رونق خواهد شد... هنوز بسیار زود است که از مهرورزی های تان بی بهره شویم...از کجا معلوم که نتیجه ی یکی از همان مهربانی های تان نبوده که طناب نجات تان ساخته است🌹🌹🌹🌹
Forwarded from امیر ارسلان خضری
امروز 9 آگوست سالمرگ یکی از نامدارترین شاعران مقاومت جهان، شاعر مقاومت فلسطین، محمود درویش است.
اشعار محمود درویش بهسان شاعرانی چون "ناظم حکمت" و "پابلو نرودا" و... آمیختهای است مملو از زندگی، عشق، زیبایی و در عین حال دعوت به ایستادگی در برابر رنجها و امید سیریناپذیر به پایانی نیک.
اما به باور من اهمیت محمود درویش نه در بیان رنجهای ملتی آواره و امیدبخشی به مردمی غمزده، بلکه در ثبت کردن زیباییهایی است که ممکن است نسل آینده به بهانهی مبارزه از حافظهی تاریخی خود، از یاد ببرند. درویش، دغدغهی آیندهای عاری از عشق، زیبایی و مهر دارد؛ او از روزی میترسد که پیروز مبارزه، قسی القلبانی باشند که بویی از زیبایی نبردهاند.
بودن یا نبودن
اینجا ایستادهایم
نشستهایم
همیشهایم
بودن
تنها اشتراک ماست.
بر سر هر چیز
اختلاف داریم
بر سر پرچم ملی
(ملت زنده من
ای کاش
بر این پرچم
طرح ساده خر باشد)
بر
سر سرود تازه
(ای کاش ترانه
وصلت کبوتر باشد)
بر سر نقش و مقام زن
(ای کاش رئیس امنیت
یک زن باشد)
بر سر نسبتها و در صدها
بر سر خاص و عام
بر سر هر چیز اختلاف داریم
بودن
تنها اشتراک ماست.
شعر از: عاشقانههای محمود درویش [ریتا... عشق و یاسمن]، ترجمه موسی بیدج
امیر ارسلان خضری – سهشنبه 19 مرداد 1395
اشعار محمود درویش بهسان شاعرانی چون "ناظم حکمت" و "پابلو نرودا" و... آمیختهای است مملو از زندگی، عشق، زیبایی و در عین حال دعوت به ایستادگی در برابر رنجها و امید سیریناپذیر به پایانی نیک.
اما به باور من اهمیت محمود درویش نه در بیان رنجهای ملتی آواره و امیدبخشی به مردمی غمزده، بلکه در ثبت کردن زیباییهایی است که ممکن است نسل آینده به بهانهی مبارزه از حافظهی تاریخی خود، از یاد ببرند. درویش، دغدغهی آیندهای عاری از عشق، زیبایی و مهر دارد؛ او از روزی میترسد که پیروز مبارزه، قسی القلبانی باشند که بویی از زیبایی نبردهاند.
بودن یا نبودن
اینجا ایستادهایم
نشستهایم
همیشهایم
بودن
تنها اشتراک ماست.
بر سر هر چیز
اختلاف داریم
بر سر پرچم ملی
(ملت زنده من
ای کاش
بر این پرچم
طرح ساده خر باشد)
بر
سر سرود تازه
(ای کاش ترانه
وصلت کبوتر باشد)
بر سر نقش و مقام زن
(ای کاش رئیس امنیت
یک زن باشد)
بر سر نسبتها و در صدها
بر سر خاص و عام
بر سر هر چیز اختلاف داریم
بودن
تنها اشتراک ماست.
شعر از: عاشقانههای محمود درویش [ریتا... عشق و یاسمن]، ترجمه موسی بیدج
امیر ارسلان خضری – سهشنبه 19 مرداد 1395
Forwarded from Raouf Azari
در پس حس شاعرانه ی شاعران متعهد، دنیایی پیام نهفته است اگر که قدرشان دانیم🌹🌹🌹
بنیاد توسعه صلح و مهربانی های کوچک
Photo
#کمپین-مهربانی های کوچک
#نمونه ی ۱۳۳
#رئوف-آذری
@Raoufazari
#ایده پرداز-مدیر کمپین
#نوزدهم #مردادماه ۹۵-----🌹🌹🌹
#مهربانی در شکار علایق
چندسالیست به تبع فعالیت زیست محیطی ویژه ام در چالش جهانی بلوط و افزودن بر دانش ارزشمندی بلوط و گونه هایش در سلامت محیطی، علاقه ام نیز نسبت به آن درخت که به زعم اینجانب "نمادخوداعتلایی" و مقاومت در برابر سختی های زندگی و محرومیت های محیطی است، بیشتر شده است و بسیاری از دوستان جدیدم از سر لطف شان مرا با نماد بلوط می شناسانند و معرفی می کنند!😃
عزیز مهربانی از جمع کمپین که شکر یزدان سرذوقی از شعر و موزون نگاری سهم برده اند، وقتی میزان علاقه ی مرا به "بلوط" آن نماد سرسبزی زادگاهم متوجه شده بود، با الهام از آغازین منظومه ی مثنوی- معنوی مولوی، "بلوط" نامه ی شان را در ردای " نی نامه" سرودند و تقدیمم داشتند.🌹
مهربانان که زاویه ی نگاه شان، همواره عادت به کاوش دریچه های مهرورزی است چنان بسترهایی می آفرینند برای مهرورزی که سال ها اثر مهرورزی های شان ماندگار خواهد ماند و این یک نمونه از مهربانی مهربان " عظیم عثمانیان" عزیز در کشف علاقه ی اینجانب را نیز از این دسته مهربانی های ماندگار می بینم که امروز به محض مشاهده گزارش اخیرشان از فاصله کوتاه شان با مرگ و روایت داستان مهربانی بزرگ "نظام مه رگه وه ری" دوباره تصویری شد و تلنگری بر ذهنم تا یادی دوباره داشته باشم از آن بزرگ مهربان "عظیم" عزیز که عظمت مهربانی اش را مدت هاست درس آموزیم...
سپاس مجدد آن مهربان را و شکر یزدان مهربانترین مهربانان را که تولد دوباره عظیم مان را عنایت فرمودند.
🌹🌹🌹
--------------------
https://telegram.me/joinchat/Ahy1TDwcjLFq-xK87MhCOQ
به ما بپیوندید تا با سرسوزن امید،به جراحی جهانشهر بپردازیم وغده ی نامهربانی ها (دروغ،تظاهر،توهم توطئه، خشم، تجاوز،ترور،قتل و کشتار،تخریب زیست محیط،غم و اندوه و...) را بیرون کشیم و بذر مهربانی در دل آن بکاریم.
#نمونه ی ۱۳۳
#رئوف-آذری
@Raoufazari
#ایده پرداز-مدیر کمپین
#نوزدهم #مردادماه ۹۵-----🌹🌹🌹
#مهربانی در شکار علایق
چندسالیست به تبع فعالیت زیست محیطی ویژه ام در چالش جهانی بلوط و افزودن بر دانش ارزشمندی بلوط و گونه هایش در سلامت محیطی، علاقه ام نیز نسبت به آن درخت که به زعم اینجانب "نمادخوداعتلایی" و مقاومت در برابر سختی های زندگی و محرومیت های محیطی است، بیشتر شده است و بسیاری از دوستان جدیدم از سر لطف شان مرا با نماد بلوط می شناسانند و معرفی می کنند!😃
عزیز مهربانی از جمع کمپین که شکر یزدان سرذوقی از شعر و موزون نگاری سهم برده اند، وقتی میزان علاقه ی مرا به "بلوط" آن نماد سرسبزی زادگاهم متوجه شده بود، با الهام از آغازین منظومه ی مثنوی- معنوی مولوی، "بلوط" نامه ی شان را در ردای " نی نامه" سرودند و تقدیمم داشتند.🌹
مهربانان که زاویه ی نگاه شان، همواره عادت به کاوش دریچه های مهرورزی است چنان بسترهایی می آفرینند برای مهرورزی که سال ها اثر مهرورزی های شان ماندگار خواهد ماند و این یک نمونه از مهربانی مهربان " عظیم عثمانیان" عزیز در کشف علاقه ی اینجانب را نیز از این دسته مهربانی های ماندگار می بینم که امروز به محض مشاهده گزارش اخیرشان از فاصله کوتاه شان با مرگ و روایت داستان مهربانی بزرگ "نظام مه رگه وه ری" دوباره تصویری شد و تلنگری بر ذهنم تا یادی دوباره داشته باشم از آن بزرگ مهربان "عظیم" عزیز که عظمت مهربانی اش را مدت هاست درس آموزیم...
سپاس مجدد آن مهربان را و شکر یزدان مهربانترین مهربانان را که تولد دوباره عظیم مان را عنایت فرمودند.
🌹🌹🌹
--------------------
https://telegram.me/joinchat/Ahy1TDwcjLFq-xK87MhCOQ
به ما بپیوندید تا با سرسوزن امید،به جراحی جهانشهر بپردازیم وغده ی نامهربانی ها (دروغ،تظاهر،توهم توطئه، خشم، تجاوز،ترور،قتل و کشتار،تخریب زیست محیط،غم و اندوه و...) را بیرون کشیم و بذر مهربانی در دل آن بکاریم.
Forwarded from Deleted Account
کارت اشتباه است، اما...
غالباً نیازی نیست که به آدمها تأکید کنیم کارشان بد و اشتباه است. خودِ آدمها غالباً میدانند چه باید کرد و چه نباید کرد. گاهی به خطا گمان میکنیم با تکرار بایدها و نبایدها، کاری از پیش میرَود. مشکل اصلی این است که چرا انسانها بهرغم آگاهی از باید و نباید، از شایست و ناشایست، انتخابهای درست و تصمیمهای قابل دفاع، ندارند؟
نیکخواهی اقتضا میکند در حد وُسع و توان خودمان کوشش کنیم از موانعی که میان معرفت و عمل دیگران فاصله انداخته کم کنیم. با تکرار و تذکر بایدها و درستها، غالباً کاری از پیش نمیبریم.
کاری که آن کشیش نیکنفس با ژانوالژان میکند همین است. هیچ تذکر و القای باید و نبایدی نمیکند. تنها آتشی در جانش میافروزد و قوّتی به روحش میدهد تا ژانوالژان بتواند روحش را به تمامی از شیطان پس بگیرد.(ژان والژان هنگامی که از خانة اسقف بیرون میآمد، از هر آنچه تا آن موقع افکارش به شمار میرفت خارج و دور بود. نمیتوانست حساب کند که در وجودش چه میگذرد. در قبال کردار ملکوتی و در قبال کلمات دلنشین پیرمرد، سرسختی میورزید. «شما به من قول دادهاید که مرد با شرفی باشید. شما از این پس به بدی تعلّق ندارید و متعلّق به خوبی هستید. من جان شما را از شما میخرم، آن را از جوهر فساد میرهانم و به خدای مهربان تسلیمش میکنم.»)(بینوایان، ویکتور هوگو، ترجمه حسینعلی مستعان)
کاری که ما میتوانیم بکنیم تقویت اراده اخلاقی و نیکخواهانهی انسانهاست. اتفاقاً بهرغم تصور رایج، تکرارهای زبانی و تذکرهای کلامی، بر وخامت اوضاع میافزایند. وقتی مستمراً کسی را به باد توصیه و نصیحت و تذکر میگیرید، موجب تقویت نیروی اعتراض و مقاومت او میشوید. از طرفی تذکرهای فراوان، میتواند به نوعی سرخوردگی و ملال بینجامد. فرد احساس میکند چقدر ناتوان و سستاراده است که بهرغم تذکرهای پیاپی، همچنان از جدّیت درست و انتخاب معقول، بازمانده است.
گاه، تکرار کلامی باید و نبایدها، به تضعیف عزت نفس و خودباوری فرد مقابل منجر میشود که به سهم خود اثر منفی در روحیهی اخلاقی دارد. گاهی تکرارها و تأکیدهای توصیهگون، اضطراب فرد مقابل را افزایش میدهند و از انسان مضطرب، انتظار انتخابهای اخلاقی و درست، کمتر است.
هر چه کاری کنیم انسانهایی که در حوالی ما هستند، از آرامش، حمایتشدگی و عزت نفس، سرشارتر باشند، در کاستن فاصلهی میان معرفت اخلاقی و عمل اخلاقی آنان، میتوانیم اثر مثبت داشته باشیم. آدمهای جنایتکار و جامعهستیز، عمدتاً از محبت سرشار، خودباوری و احساس امنیت عاطفی محروم بودهاند.
کاری نکنیم توبیخها و شماتتها و سرزنشهای ما، خودباوری و عزت نفس فرد را تضعیف کنند. بهترین خدمتی که والدین، دوستان و آشنایان کسی در بهبود وضع زندگی و اخلاقی او میتوانند داشته باشند همین است که محبت و احترام خود را به او مشروط نکنند. او را درگیر این تشویش و دلهره نسازند که اگر فوراً خود را بازیابی نکند، از نگاههای قضاوتگر و کلمات شماتتآمیز اطرافیانش آسیب خواهد دید. ریشهی بسیاری کوتاهیها و بدعملیها، بیش از آنکه سوءنیت باشد، اضطراب و حفرههای روانی است.
اگر حقیقتاً نیت خیر داریم و قلباً مایل هستیم که به دیگران کمک کنیم تا انتخابهای درستتر و اخلاقیتری داشته باشند، بهتر است چند نکته را از یاد نبریم:
ادامه 👇
غالباً نیازی نیست که به آدمها تأکید کنیم کارشان بد و اشتباه است. خودِ آدمها غالباً میدانند چه باید کرد و چه نباید کرد. گاهی به خطا گمان میکنیم با تکرار بایدها و نبایدها، کاری از پیش میرَود. مشکل اصلی این است که چرا انسانها بهرغم آگاهی از باید و نباید، از شایست و ناشایست، انتخابهای درست و تصمیمهای قابل دفاع، ندارند؟
نیکخواهی اقتضا میکند در حد وُسع و توان خودمان کوشش کنیم از موانعی که میان معرفت و عمل دیگران فاصله انداخته کم کنیم. با تکرار و تذکر بایدها و درستها، غالباً کاری از پیش نمیبریم.
کاری که آن کشیش نیکنفس با ژانوالژان میکند همین است. هیچ تذکر و القای باید و نبایدی نمیکند. تنها آتشی در جانش میافروزد و قوّتی به روحش میدهد تا ژانوالژان بتواند روحش را به تمامی از شیطان پس بگیرد.(ژان والژان هنگامی که از خانة اسقف بیرون میآمد، از هر آنچه تا آن موقع افکارش به شمار میرفت خارج و دور بود. نمیتوانست حساب کند که در وجودش چه میگذرد. در قبال کردار ملکوتی و در قبال کلمات دلنشین پیرمرد، سرسختی میورزید. «شما به من قول دادهاید که مرد با شرفی باشید. شما از این پس به بدی تعلّق ندارید و متعلّق به خوبی هستید. من جان شما را از شما میخرم، آن را از جوهر فساد میرهانم و به خدای مهربان تسلیمش میکنم.»)(بینوایان، ویکتور هوگو، ترجمه حسینعلی مستعان)
کاری که ما میتوانیم بکنیم تقویت اراده اخلاقی و نیکخواهانهی انسانهاست. اتفاقاً بهرغم تصور رایج، تکرارهای زبانی و تذکرهای کلامی، بر وخامت اوضاع میافزایند. وقتی مستمراً کسی را به باد توصیه و نصیحت و تذکر میگیرید، موجب تقویت نیروی اعتراض و مقاومت او میشوید. از طرفی تذکرهای فراوان، میتواند به نوعی سرخوردگی و ملال بینجامد. فرد احساس میکند چقدر ناتوان و سستاراده است که بهرغم تذکرهای پیاپی، همچنان از جدّیت درست و انتخاب معقول، بازمانده است.
گاه، تکرار کلامی باید و نبایدها، به تضعیف عزت نفس و خودباوری فرد مقابل منجر میشود که به سهم خود اثر منفی در روحیهی اخلاقی دارد. گاهی تکرارها و تأکیدهای توصیهگون، اضطراب فرد مقابل را افزایش میدهند و از انسان مضطرب، انتظار انتخابهای اخلاقی و درست، کمتر است.
هر چه کاری کنیم انسانهایی که در حوالی ما هستند، از آرامش، حمایتشدگی و عزت نفس، سرشارتر باشند، در کاستن فاصلهی میان معرفت اخلاقی و عمل اخلاقی آنان، میتوانیم اثر مثبت داشته باشیم. آدمهای جنایتکار و جامعهستیز، عمدتاً از محبت سرشار، خودباوری و احساس امنیت عاطفی محروم بودهاند.
کاری نکنیم توبیخها و شماتتها و سرزنشهای ما، خودباوری و عزت نفس فرد را تضعیف کنند. بهترین خدمتی که والدین، دوستان و آشنایان کسی در بهبود وضع زندگی و اخلاقی او میتوانند داشته باشند همین است که محبت و احترام خود را به او مشروط نکنند. او را درگیر این تشویش و دلهره نسازند که اگر فوراً خود را بازیابی نکند، از نگاههای قضاوتگر و کلمات شماتتآمیز اطرافیانش آسیب خواهد دید. ریشهی بسیاری کوتاهیها و بدعملیها، بیش از آنکه سوءنیت باشد، اضطراب و حفرههای روانی است.
اگر حقیقتاً نیت خیر داریم و قلباً مایل هستیم که به دیگران کمک کنیم تا انتخابهای درستتر و اخلاقیتری داشته باشند، بهتر است چند نکته را از یاد نبریم:
ادامه 👇
Forwarded from Deleted Account
ادامه 👇
1. انتخابهای آدمها، تنها محصول ارادهی آزاد و خواست مختارانهی آنها نیست. شبکهای از چندین و چند عامل شناخته و ناشناخته(محیطی، وراثتی، تعلیم و تربیتی، سنخ روانی و...) دخالت دارد. میشود باور داشت که سوءنیت یا ضعف صدای وجدان اخلاقی هم یکی از عوامل است، اما عوامل دیگر نظیر وضعیت روانی، اضطرابها و وسواسهای فکری و حفرههای وجودی، تأثیر خود را دارند.
2. غالباً آدمها میدانند چه کاری درست و چه کاری نادرست است. با بازگویی درستها و نادرستها، فقط خسته و دلزده و از خودگریزانشان میکنیم.
3. اضطراب و دلهره، آدم را به انتخابهای بد و غیراخلاقی سوق میدهد. وقتی محبت و احترام خود را مشروط و موقّتی کردید، فرد خطاکار را مضطرب کردهاید و در واقع خدمتی به او نکردهاید. نباید این تصور و احساس را به فرد بدهیم که اگر از پس اصلاح خود بر نیاید، پاداشهای منفی عاطفی دریافت خواهد کرد. همین نگرانی، بازدارنده و مانعشونده است.
4. قضاوت کردن و متعاقباً سرزنش و شماتت، گرهگشا که نیست، گرهافکن هم هست. گره دیگری بر گرهها میزند. عالَم حقوق، اقتضائات خودش را دارد و برای برقراری نظم و امنیت، به نزاعها و مرافعات فیصله میبخشد، اما من به عنوان فردِ انسانی، نیازی نیست خودم را در موقعیت نمرهدهی اخلاقی و ارزشداوری قرار دهم. من فقط باید تمام تلاشم را بکنم که به دیگران مهر بورزم و عزّت و حرمت نفس آنها را خدشهدار نکنم. همین برای بهبود وضع اخلاقی آنها کافی است.
5. دشمنخویی، کینتوزی و عداوت یک رذیلت اخلاقی است. اما قرآن به ما تعلیم میدهد که برای از میان بُردن آن، رفتار متقابل و تلافیجویانه کارساز نیست. تنها وقتی محبتآمیز و به روش احسن و در نهایت ظرافت و مراقبت، رفتار کنیم میتوانیم عداوت و کینهتوزی را به محبت و دوستی بَدل کنیم. چرا این قاعده را از یاد میبرَیم:
«ادْفَعْ بِالَّتي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذي بَيْنَکَ وَ بَيْنَهُ عَداوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَميمٌ(فصلت:34). چرا از کیمیاگری محبت غفلت میکنیم؟ چرا گمان میکنیم با محروم کردن فرد خطاکار از محبت و مراقبت و احترام، به بازسازی او کمک کردهایم؟
6. آدمها که احساس ارزشمندی کنند، بهتر و سنجیدهتر عمل میکنند. کاری کنیم که هیچ خطاکاری، احساس نکند ارزشمندی خود را از دست داده است. عمل بد را تقبیح کنیم. شفافیت موضع خیلی خوب است. من این کردار یا گفتار تو را تقبیح و انکار میکنم، اما تو برایم ارزشمند هستی. خاطرت را میخواهم و در حد توان خودم میکوشم به بهبود اوضاع و شرایط تو کمک کنم.
من قاضی نیستم، مددکارم. من یار شاطر توام، بار خاطرت نیستم. سعی میکنم با کلماتی که انتخاب میکنم، با نگاههایم و با مجموع حرکات و سکناتم، در تو آرامش و احساس ارزشمندی تزریق کنم، و بر دلهرهها، تشویشها، اضطرابها و بیقراریهایت که بیشک از عوامل مهم برخی مواضع و رفتارهای نادرست تو هستند، اضافه نکنم. من دوستت دارم، دوستت داشتهام و دوستت خواهم داشت. من برای بهتر شدن خودم و خودت، کنارت خواهم ماند. ما با یاری هم، برای بهسازی هم، تلاش خواهیم کرد.
فرزندم، خواهرم، برادرم، دوستم...
کارت اشتباه است، اما،
خاطرت برایم عزیز است.
صدیق قطبی
1. انتخابهای آدمها، تنها محصول ارادهی آزاد و خواست مختارانهی آنها نیست. شبکهای از چندین و چند عامل شناخته و ناشناخته(محیطی، وراثتی، تعلیم و تربیتی، سنخ روانی و...) دخالت دارد. میشود باور داشت که سوءنیت یا ضعف صدای وجدان اخلاقی هم یکی از عوامل است، اما عوامل دیگر نظیر وضعیت روانی، اضطرابها و وسواسهای فکری و حفرههای وجودی، تأثیر خود را دارند.
2. غالباً آدمها میدانند چه کاری درست و چه کاری نادرست است. با بازگویی درستها و نادرستها، فقط خسته و دلزده و از خودگریزانشان میکنیم.
3. اضطراب و دلهره، آدم را به انتخابهای بد و غیراخلاقی سوق میدهد. وقتی محبت و احترام خود را مشروط و موقّتی کردید، فرد خطاکار را مضطرب کردهاید و در واقع خدمتی به او نکردهاید. نباید این تصور و احساس را به فرد بدهیم که اگر از پس اصلاح خود بر نیاید، پاداشهای منفی عاطفی دریافت خواهد کرد. همین نگرانی، بازدارنده و مانعشونده است.
4. قضاوت کردن و متعاقباً سرزنش و شماتت، گرهگشا که نیست، گرهافکن هم هست. گره دیگری بر گرهها میزند. عالَم حقوق، اقتضائات خودش را دارد و برای برقراری نظم و امنیت، به نزاعها و مرافعات فیصله میبخشد، اما من به عنوان فردِ انسانی، نیازی نیست خودم را در موقعیت نمرهدهی اخلاقی و ارزشداوری قرار دهم. من فقط باید تمام تلاشم را بکنم که به دیگران مهر بورزم و عزّت و حرمت نفس آنها را خدشهدار نکنم. همین برای بهبود وضع اخلاقی آنها کافی است.
5. دشمنخویی، کینتوزی و عداوت یک رذیلت اخلاقی است. اما قرآن به ما تعلیم میدهد که برای از میان بُردن آن، رفتار متقابل و تلافیجویانه کارساز نیست. تنها وقتی محبتآمیز و به روش احسن و در نهایت ظرافت و مراقبت، رفتار کنیم میتوانیم عداوت و کینهتوزی را به محبت و دوستی بَدل کنیم. چرا این قاعده را از یاد میبرَیم:
«ادْفَعْ بِالَّتي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذي بَيْنَکَ وَ بَيْنَهُ عَداوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَميمٌ(فصلت:34). چرا از کیمیاگری محبت غفلت میکنیم؟ چرا گمان میکنیم با محروم کردن فرد خطاکار از محبت و مراقبت و احترام، به بازسازی او کمک کردهایم؟
6. آدمها که احساس ارزشمندی کنند، بهتر و سنجیدهتر عمل میکنند. کاری کنیم که هیچ خطاکاری، احساس نکند ارزشمندی خود را از دست داده است. عمل بد را تقبیح کنیم. شفافیت موضع خیلی خوب است. من این کردار یا گفتار تو را تقبیح و انکار میکنم، اما تو برایم ارزشمند هستی. خاطرت را میخواهم و در حد توان خودم میکوشم به بهبود اوضاع و شرایط تو کمک کنم.
من قاضی نیستم، مددکارم. من یار شاطر توام، بار خاطرت نیستم. سعی میکنم با کلماتی که انتخاب میکنم، با نگاههایم و با مجموع حرکات و سکناتم، در تو آرامش و احساس ارزشمندی تزریق کنم، و بر دلهرهها، تشویشها، اضطرابها و بیقراریهایت که بیشک از عوامل مهم برخی مواضع و رفتارهای نادرست تو هستند، اضافه نکنم. من دوستت دارم، دوستت داشتهام و دوستت خواهم داشت. من برای بهتر شدن خودم و خودت، کنارت خواهم ماند. ما با یاری هم، برای بهسازی هم، تلاش خواهیم کرد.
فرزندم، خواهرم، برادرم، دوستم...
کارت اشتباه است، اما،
خاطرت برایم عزیز است.
صدیق قطبی
Forwarded from Raouf Azari
چه زیبا و مهربانانه🌹🌹🌹
تراوش این جملات جز از ذهنی پویا و قلبی مالامال از عشق بعید است... پویایی ات پایدار و عشقت مستدام باد🌹
تراوش این جملات جز از ذهنی پویا و قلبی مالامال از عشق بعید است... پویایی ات پایدار و عشقت مستدام باد🌹
Forwarded from Deleted Account
انتخاب رشته کنکور.docx
15.5 KB
Forwarded from Raouf Azari
درود برکاک کمال بزرگوارم
این رهنمودهای تان برای انتخاب رشته، از مهربانی های بزرگ است🌹🌹🌹
این رهنمودهای تان برای انتخاب رشته، از مهربانی های بزرگ است🌹🌹🌹
Forwarded from Deleted Account
گرمای طاقت فرسای نزدیک به ۵۰ درجه و شلوغی بازار و حمل وسایل خریداری شده ، عطش رو میبره بالا،
اما از تعداد آبسردکن هایی که تو خیابان های شهر سرپل زهاب میبینم این مشکل خیلی زود حل میشه،
بعضی جاها فاصله آبسردکن تا بعدی ۱۵ قدمه و این یعنی مهربانی توی این شهر موج میزنه .
تو شهر شما چی ؟؟!!
اما از تعداد آبسردکن هایی که تو خیابان های شهر سرپل زهاب میبینم این مشکل خیلی زود حل میشه،
بعضی جاها فاصله آبسردکن تا بعدی ۱۵ قدمه و این یعنی مهربانی توی این شهر موج میزنه .
تو شهر شما چی ؟؟!!
Forwarded from Raouf Azari
این شد مهربانی🌹
درود بر مهربانان سه رپیلی🌹🌹🌹
درود بر مهربانان سه رپیلی🌹🌹🌹
Forwarded from Deleted Account
یک لیوان آب خنک 🚰
دیروز عصر من و پسر دوساله ام ماردین برای فرار از گرمای این روزها سوار ماشین شده و به پارک تخم مرغی (ارومیه ) رفتیم . بعد از کلی تعقیب و گریز همدیگر روی چمنهای پارک و استراحت های مکرر زیر سایه درختان با دادن قول مساعد به پسرم مبنی بر اینکه برایش بچنی (بستنی ) می خرم ،رضایتش را برای بازگشت به خانه گرفتم و راه افتادیم .مسیر برگشتمان را از خیابان 8 شهریور انتخاب کردم . پس از گذر از هیایوی میوه فروشان روبروی دانشگاه پیام نور به شیرینی سرای ... رسیدیم که جلو درش چند میز و صندلی گذاشته و سایه عصرگاهی خوبی دارد . از ماشین پیاده شده و دو تا بستنی خریدیم و روی میز و صندلی جلو در شیرینی سرا دلی از عزا در آوردیم (البته جای همگی شما خالی ) . نشسته بودیم که خانم مسنی بهمراه یک دختر خانم جوان پس از کمی پچ پچ کردن وارد مغازه شده و یک بستنی قیفی خریدند و یک نان بستنی قیفی اضافه از فروشنده گرفتند و کنار ما روی یکی از میزها نشستند . بستنی قیفی را با نان اضافه ای که گرفته بودند نصف کرده و تقسیم به دو بستنی قیفی نموده و هر کدام نصف بستنی را شروع به خوردن کردند . من و ماردین هم مشغول خوردن بودیم ولی برایم سوال پیش آمد که چرا دو تا بستنی نخریدند . ماردین کوچولوی ما تازه زبان باز کرده و کلمات را خیلی بامزه ادا می کند . با هم مشغول صحبت با همان بیان کودکانه بودیم و بستنی می خوردیم . که خانم مسن ماجرای ما سراغ آب را گرفت و از کیفش یک لیوان پلاستیکی خوش دست و کوچک در آورد و به فروشنده مغازه گفت آغا (سارند سویز وار) یعنی آب خنک دارید . فروشنده رو به صاحب مغازه که عینکهایش را کمی پایین کشیده و از بالا عینک نگاه می کرد ،گفت :خانم سارند سو ایستیر یعنی این خانم آب خنک می خواهد . صاحب مغازه با قیافه ای ... گفت یوخمز دی ،دیگنان آب معدنی وار _یعنی نداریم بگو آب معدنی داریم . خانم گفت : یوخ ایستامرم -یعنی نه نمیخوام . من هم داشتم این صحنه ها را با دقت نگاه می کردم . خلاصه خانم پیش دخترش برگشت و آرام چیزهایی گفت . ما هم داشت بستنی مان تمام می شد . بلند شدم و به داخل مغازه رفتم و گفتم لطفا به من یک بطری آب معدنی بدهید . آب معدنی را گرفتم و برگشتم . از خانم خواستم که اجازه بدهد لیوانش را براش پر کنم ،ایشان هم با اکراه پذیرفت و تشکر کرد . سوار ماشین شدیم و به سمت خانه به راه افتادم . در راه همه اش به این فکر می کردم که جامعه ما چرا اینجوری شده است . شیرینی سرایی به این عظمت .درآمدی بسیار مناسب و .. چرا حاظر نیستیم یک لیوان آب را رایگان به همنوع خود بدهیم . یعنی چقدر از فروشمان کم می شود . هدفم از تعریف این ماجرا این نبود که بگویم مهربانی کرده ام و لیوانی آب به کسی داده ام بلکه هدفم این است که چرا اینقدر با هم نامهربان شده ایم . چرا فقط به پول فکر می کنیم . آیا روزی این پولها خدج دارو و درمان حرصهایی که امروز می خوریم نخواهد شد .
امیدوارم که مهربانی با ما مهربانتر گردد .
مهربانان ببخشید که گزارش من بوی نامهرانی را منتشر می کند ولی شاید تلنگری باشد به خودمان برای مهربانی بیشتر با خودمان .
@faroughrasooly
دیروز عصر من و پسر دوساله ام ماردین برای فرار از گرمای این روزها سوار ماشین شده و به پارک تخم مرغی (ارومیه ) رفتیم . بعد از کلی تعقیب و گریز همدیگر روی چمنهای پارک و استراحت های مکرر زیر سایه درختان با دادن قول مساعد به پسرم مبنی بر اینکه برایش بچنی (بستنی ) می خرم ،رضایتش را برای بازگشت به خانه گرفتم و راه افتادیم .مسیر برگشتمان را از خیابان 8 شهریور انتخاب کردم . پس از گذر از هیایوی میوه فروشان روبروی دانشگاه پیام نور به شیرینی سرای ... رسیدیم که جلو درش چند میز و صندلی گذاشته و سایه عصرگاهی خوبی دارد . از ماشین پیاده شده و دو تا بستنی خریدیم و روی میز و صندلی جلو در شیرینی سرا دلی از عزا در آوردیم (البته جای همگی شما خالی ) . نشسته بودیم که خانم مسنی بهمراه یک دختر خانم جوان پس از کمی پچ پچ کردن وارد مغازه شده و یک بستنی قیفی خریدند و یک نان بستنی قیفی اضافه از فروشنده گرفتند و کنار ما روی یکی از میزها نشستند . بستنی قیفی را با نان اضافه ای که گرفته بودند نصف کرده و تقسیم به دو بستنی قیفی نموده و هر کدام نصف بستنی را شروع به خوردن کردند . من و ماردین هم مشغول خوردن بودیم ولی برایم سوال پیش آمد که چرا دو تا بستنی نخریدند . ماردین کوچولوی ما تازه زبان باز کرده و کلمات را خیلی بامزه ادا می کند . با هم مشغول صحبت با همان بیان کودکانه بودیم و بستنی می خوردیم . که خانم مسن ماجرای ما سراغ آب را گرفت و از کیفش یک لیوان پلاستیکی خوش دست و کوچک در آورد و به فروشنده مغازه گفت آغا (سارند سویز وار) یعنی آب خنک دارید . فروشنده رو به صاحب مغازه که عینکهایش را کمی پایین کشیده و از بالا عینک نگاه می کرد ،گفت :خانم سارند سو ایستیر یعنی این خانم آب خنک می خواهد . صاحب مغازه با قیافه ای ... گفت یوخمز دی ،دیگنان آب معدنی وار _یعنی نداریم بگو آب معدنی داریم . خانم گفت : یوخ ایستامرم -یعنی نه نمیخوام . من هم داشتم این صحنه ها را با دقت نگاه می کردم . خلاصه خانم پیش دخترش برگشت و آرام چیزهایی گفت . ما هم داشت بستنی مان تمام می شد . بلند شدم و به داخل مغازه رفتم و گفتم لطفا به من یک بطری آب معدنی بدهید . آب معدنی را گرفتم و برگشتم . از خانم خواستم که اجازه بدهد لیوانش را براش پر کنم ،ایشان هم با اکراه پذیرفت و تشکر کرد . سوار ماشین شدیم و به سمت خانه به راه افتادم . در راه همه اش به این فکر می کردم که جامعه ما چرا اینجوری شده است . شیرینی سرایی به این عظمت .درآمدی بسیار مناسب و .. چرا حاظر نیستیم یک لیوان آب را رایگان به همنوع خود بدهیم . یعنی چقدر از فروشمان کم می شود . هدفم از تعریف این ماجرا این نبود که بگویم مهربانی کرده ام و لیوانی آب به کسی داده ام بلکه هدفم این است که چرا اینقدر با هم نامهربان شده ایم . چرا فقط به پول فکر می کنیم . آیا روزی این پولها خدج دارو و درمان حرصهایی که امروز می خوریم نخواهد شد .
امیدوارم که مهربانی با ما مهربانتر گردد .
مهربانان ببخشید که گزارش من بوی نامهرانی را منتشر می کند ولی شاید تلنگری باشد به خودمان برای مهربانی بیشتر با خودمان .
@faroughrasooly
Forwarded from Raouf Azari
مهربان مهندس فاروق عزیز
همین یک لیوان آب تان را به بال نیک می گیریم و گزارش را در دایره مهربانی ثبت می کنیم.
شاید که نکات طرح شده،تلنگری شد برای ایستگاه های صلواتی آب شرب خنک و گوارا🌹🌹🌹
همین یک لیوان آب تان را به بال نیک می گیریم و گزارش را در دایره مهربانی ثبت می کنیم.
شاید که نکات طرح شده،تلنگری شد برای ایستگاه های صلواتی آب شرب خنک و گوارا🌹🌹🌹
Forwarded from فاطمه کمشکی
پریشب با مادرم رفته بودیم بیرون برای خرید . کنار میوه فروشی کله پاچه می فروختن. ما هم کمی خریدیم .
از کنار ماشینی که توش کله پاچه می فروختن به آقای که یه پا هم نداشت و با عصا راه می رفت دوبار رد شد.
مادرم گفت شاید دلش خواسته برای همین مادرم منو فرستاد تا برم تو سوپر مارکت کاسه و قاشق یه بار مصرف و نون بگیرم .
منم رفتم اینا رو گرفتم و اومدم .
البته قبلش به اون آقا گفتم اینجا منتظر بمونین که کارتون دارم .
بعد مادرم کمی از کله پاچه رو تو کاسه ریخت و کمی هم نون به من داد و من هم رفتم بهش دادم .
من و مادرم کلی از کار خیر مادرم خوشحال بودیم.
به نکته ای هم که باید بگم اینه که من وقتی به کسی صدقه یا چیزی میدم سعی میکنم به صورت طرف نگاه نکنم تا طرف مقابلم شرمنده نشه و اینکه باز سعی می کنم که با احترام این کار رو بکنم و این دفعه هم با احترام و بدون نگاه به صورت اون آقا اینکار رو کردم.
از کنار ماشینی که توش کله پاچه می فروختن به آقای که یه پا هم نداشت و با عصا راه می رفت دوبار رد شد.
مادرم گفت شاید دلش خواسته برای همین مادرم منو فرستاد تا برم تو سوپر مارکت کاسه و قاشق یه بار مصرف و نون بگیرم .
منم رفتم اینا رو گرفتم و اومدم .
البته قبلش به اون آقا گفتم اینجا منتظر بمونین که کارتون دارم .
بعد مادرم کمی از کله پاچه رو تو کاسه ریخت و کمی هم نون به من داد و من هم رفتم بهش دادم .
من و مادرم کلی از کار خیر مادرم خوشحال بودیم.
به نکته ای هم که باید بگم اینه که من وقتی به کسی صدقه یا چیزی میدم سعی میکنم به صورت طرف نگاه نکنم تا طرف مقابلم شرمنده نشه و اینکه باز سعی می کنم که با احترام این کار رو بکنم و این دفعه هم با احترام و بدون نگاه به صورت اون آقا اینکار رو کردم.