Forwarded from Loc0m0 لوکومتیو توییتر
صرف ایرانی بودن اندازه ۱۵۰ صفحه اینسکیوریتی با خودش داره.
از بچگی تو مدرسه بهت یه تفکر جبری و بهزور بهشت رفتن تحمیل شده و برای فرار ازش چه دروغهایی که نباید بگی.
تو نوجوانی و بلوغ باید طبیعیترین چیزهای زندگی رو به سختترین و پیچیدهترین حالت ممکن یواشکی تجربه کنی.
اولین بوسهت پر از ترسه و اضطرابه. اولین شکوفایی جسمیت پره از فشار و سرزنش و محدودیت. بلوغت رو باید با جنگ و و سرکوب و پنهانکاری طی کنی و بقیه عمر سعی کنی یادش نیافتی. و رابطه و برخورد با آدما رو باید با آزمون و خطا، خطاهایی که هزینهشون کم نیست، خودت از تو این جنگل پیدا کنی.
فشار کنکور و رقابت باعث میشه زندگی رو بر خودت حرام کنی و آخرش یه سرزنش و حس کمکفایتی یا بیکفایتی رو بکشی با خودت. یه انگ کم بودن و کافی نبودن. یه حسرت اینکه شاید اگه یه شب کمتر میخوابیدی و یه روز کمتر مغموم میبودی، سرنوشتت خیلی متفاوت میبود. یه حسرت و استرس گذشته در آینده.
تو دانشگاه باید همهی زیباییهای یادگیری رو فدای نمره و جلب رضایت یهسری استاد ایگوتیستیک بکنی اونم با مطالب و فرمت قدیمی و خسته و بهدردنخورشون. و کلی واحد مزخرف که فقط حیف عمرن. و یه جو خفقان که تو رو یک محصول از یک جعبهی بزرگ دربسته میکنه، نه یک انسان فهمیده... و حتی سربازی.
استرس کار و تأمین نیازهای اولیه زندگی مدام بات هست بعدش. که برای سادهترین چیزها هم باید بجنگی و یا به بقیه دروغ بگی یا به خودت، که بتونی زندگی کنی. که فرمول تأمین کف هرم مازلو، تلاش و سختکوشی نیست الزاماً. اینه که کجا بدزدی و یواشکی بخوری، با دست یا بیدست.
یه مینیموم امنیت سادهی اجتماعی هم نیست. ترس مدام که برای سادهترین درخواستهای مدنیت ممکنه بگیرن ببرنت، شل و پلت کنن، و صد تا تروما پیدا کنی تا ته عمر. هر جای دنیا هم بری باز پدر و مادر و چار تا رفیق مثلاً خیرخواه بهت میگن سرتو بنداز پایین و انسانیت رو فراموش کن که زنده بمونی.
مهاجرت اگه بخوای بکنی، کلی بیچارگی داره. کلی گشتن دنبال اسم کشورت توی منوهای دراپدانای که ایران ندارن. کلی خفت که قید کلی از کرامات انسانی رو بزنی. و بعدش هم هرگز مفهوم «خونه» رو نخواهی تونست بهصورت یکتا و باثبات تجربه کنی. خونه، خونه نیست.
بعد مهاجرت دوباره زندگی پره از دلتنگی. پره از جایی که فیزیکی نیست ولی توی دل جا مونده.
حتی اگه خودت مهاجرت نکنی ولی دوستات برن هم دلت پره از دلتنگی و آوارگی و دور شدن از دوستایی که آدم امنت بودهن. پره از ازدستدادن، با لبخندهای تلخ. پره از حسرت یه سمتِ طنابِ پاره جا موندم.
و استرس اخبار ایران، هر جای دنیا هم که باشی، ولت نمیکنه. امروز کی رو اعدام میکنن، فردا کی میمیره. پسفردا کجای خونهای که باید خونه میبود قراره گند بخوره توش. و تو حداکثر توی تخت خودت یا یواشکی سر خیابون میتونی داد بزنی ولی به جایی نمیرسه.
نجاتدهندهای هم در افق نیست. هرازگاهی روزنه امیدی میاد و یه دلبستگی به امنیت و خوشبختیای که چند ماه دیگه قراره حاصل بشه. اما یه کم که میگذره میفهمی یه سنگقلاب بوده و شاید سهم بچههات بشه اون رؤیا. و زندگی هنوز همینه.
اینا همیشه هست. اینا پکیجیه که با ایرانی بود میاد. شاید بشه دو قلمش رو جاخالی داد، ولی تهش باز هست. تهش گریبان دوستات و خانوادهت رو میگیره. تهش جسمت رو هم نجات بدی، سرت رو هم گرم کنی، باز همچنان روحت با کلی از این اینسکیوریتیها روز رو شب میکنه.
خلاصه اگه دور و ورتون ایرانی میبینین حواستون بهش باشه. همین که سرپاست و نفس میکشه، جای تحسین و دمتگرم داره. همین که تونسته از این همه حلقه آتش تو عمرش عبور کنه و با جرقههای امید و چشمبستن روی همه تلخیهای گذشته و آینده صبحها میتونه از تخت در بیاد، ینی خیلییییی کارش درسته.
اگه اطرافتون ایرانی میبینین، باش مهربون باشین و براش امن بمونین.
شاید شما ندونین چرا، ولی اون تمام عمرش در حسرت همین امنیتهای نصفهنیمهس که بتونه گاهی کمی تکیه بده، بعد آروم چشمای یک عمر خسته و مضطرب و منتظرش رو ببنده و بدونه اگه بخوابه یکی هست که حتی چند صباحی مراقبشه.
[Loc0m0]
از بچگی تو مدرسه بهت یه تفکر جبری و بهزور بهشت رفتن تحمیل شده و برای فرار ازش چه دروغهایی که نباید بگی.
تو نوجوانی و بلوغ باید طبیعیترین چیزهای زندگی رو به سختترین و پیچیدهترین حالت ممکن یواشکی تجربه کنی.
اولین بوسهت پر از ترسه و اضطرابه. اولین شکوفایی جسمیت پره از فشار و سرزنش و محدودیت. بلوغت رو باید با جنگ و و سرکوب و پنهانکاری طی کنی و بقیه عمر سعی کنی یادش نیافتی. و رابطه و برخورد با آدما رو باید با آزمون و خطا، خطاهایی که هزینهشون کم نیست، خودت از تو این جنگل پیدا کنی.
فشار کنکور و رقابت باعث میشه زندگی رو بر خودت حرام کنی و آخرش یه سرزنش و حس کمکفایتی یا بیکفایتی رو بکشی با خودت. یه انگ کم بودن و کافی نبودن. یه حسرت اینکه شاید اگه یه شب کمتر میخوابیدی و یه روز کمتر مغموم میبودی، سرنوشتت خیلی متفاوت میبود. یه حسرت و استرس گذشته در آینده.
تو دانشگاه باید همهی زیباییهای یادگیری رو فدای نمره و جلب رضایت یهسری استاد ایگوتیستیک بکنی اونم با مطالب و فرمت قدیمی و خسته و بهدردنخورشون. و کلی واحد مزخرف که فقط حیف عمرن. و یه جو خفقان که تو رو یک محصول از یک جعبهی بزرگ دربسته میکنه، نه یک انسان فهمیده... و حتی سربازی.
استرس کار و تأمین نیازهای اولیه زندگی مدام بات هست بعدش. که برای سادهترین چیزها هم باید بجنگی و یا به بقیه دروغ بگی یا به خودت، که بتونی زندگی کنی. که فرمول تأمین کف هرم مازلو، تلاش و سختکوشی نیست الزاماً. اینه که کجا بدزدی و یواشکی بخوری، با دست یا بیدست.
یه مینیموم امنیت سادهی اجتماعی هم نیست. ترس مدام که برای سادهترین درخواستهای مدنیت ممکنه بگیرن ببرنت، شل و پلت کنن، و صد تا تروما پیدا کنی تا ته عمر. هر جای دنیا هم بری باز پدر و مادر و چار تا رفیق مثلاً خیرخواه بهت میگن سرتو بنداز پایین و انسانیت رو فراموش کن که زنده بمونی.
مهاجرت اگه بخوای بکنی، کلی بیچارگی داره. کلی گشتن دنبال اسم کشورت توی منوهای دراپدانای که ایران ندارن. کلی خفت که قید کلی از کرامات انسانی رو بزنی. و بعدش هم هرگز مفهوم «خونه» رو نخواهی تونست بهصورت یکتا و باثبات تجربه کنی. خونه، خونه نیست.
بعد مهاجرت دوباره زندگی پره از دلتنگی. پره از جایی که فیزیکی نیست ولی توی دل جا مونده.
حتی اگه خودت مهاجرت نکنی ولی دوستات برن هم دلت پره از دلتنگی و آوارگی و دور شدن از دوستایی که آدم امنت بودهن. پره از ازدستدادن، با لبخندهای تلخ. پره از حسرت یه سمتِ طنابِ پاره جا موندم.
و استرس اخبار ایران، هر جای دنیا هم که باشی، ولت نمیکنه. امروز کی رو اعدام میکنن، فردا کی میمیره. پسفردا کجای خونهای که باید خونه میبود قراره گند بخوره توش. و تو حداکثر توی تخت خودت یا یواشکی سر خیابون میتونی داد بزنی ولی به جایی نمیرسه.
نجاتدهندهای هم در افق نیست. هرازگاهی روزنه امیدی میاد و یه دلبستگی به امنیت و خوشبختیای که چند ماه دیگه قراره حاصل بشه. اما یه کم که میگذره میفهمی یه سنگقلاب بوده و شاید سهم بچههات بشه اون رؤیا. و زندگی هنوز همینه.
اینا همیشه هست. اینا پکیجیه که با ایرانی بود میاد. شاید بشه دو قلمش رو جاخالی داد، ولی تهش باز هست. تهش گریبان دوستات و خانوادهت رو میگیره. تهش جسمت رو هم نجات بدی، سرت رو هم گرم کنی، باز همچنان روحت با کلی از این اینسکیوریتیها روز رو شب میکنه.
خلاصه اگه دور و ورتون ایرانی میبینین حواستون بهش باشه. همین که سرپاست و نفس میکشه، جای تحسین و دمتگرم داره. همین که تونسته از این همه حلقه آتش تو عمرش عبور کنه و با جرقههای امید و چشمبستن روی همه تلخیهای گذشته و آینده صبحها میتونه از تخت در بیاد، ینی خیلییییی کارش درسته.
اگه اطرافتون ایرانی میبینین، باش مهربون باشین و براش امن بمونین.
شاید شما ندونین چرا، ولی اون تمام عمرش در حسرت همین امنیتهای نصفهنیمهس که بتونه گاهی کمی تکیه بده، بعد آروم چشمای یک عمر خسته و مضطرب و منتظرش رو ببنده و بدونه اگه بخوابه یکی هست که حتی چند صباحی مراقبشه.
[Loc0m0]
❤28💔21👎10👍7🤡2
به شدت توصیه میشود که این بلاگ را بخوانید و از امنیت داخلی تلگرام با خبر شوید.
https://medium.com/@TorGuard/compromised-from-within-the-unauthorized-restoration-of-torguards-telegram-channel-dce4c5836
https://medium.com/@TorGuard/compromised-from-within-the-unauthorized-restoration-of-torguards-telegram-channel-dce4c5836
Medium
Compromised from Within: The Unauthorized Restoration of TorGuard’s Telegram Channel
This is the comprehensive, substantiated account of how TorGuard’s deleted Telegram Channel was improperly resurrected and handed over to a…
👍15🐳3❤2👎2🤡2
Forwarded from جادی | Jadi
اگر دوست دارین #راست یاد بگیرین یا راستتون رو مرور کنین، این دوره خوبیه. دوره سه روزه گوگل برای کارمندانی که قراره به سمت راست برن:
https://google.github.io/comprehensive-rust/
#برنامه_نویسی #معرفی
https://google.github.io/comprehensive-rust/
#برنامه_نویسی #معرفی
👎7👍5❤🔥3❤1🐳1
Memory Allocation
https://samwho.dev/memory-allocation/
یکی از نیاز های مشترک همه برنامه ها نیاز به حافظه است. برنامه ها قبل از اجرا باید از هارد دیسک در حافظه بارگذاری شوند. در حین اجرا، اکثر کارهایی که برنامه ها انجام می دهند این است که مقادیر را از حافظه لود می کنند، مقداری محاسبات روی آنها انجام می دهند و سپس نتیجه را در حافظه ذخیره می کنند.
در این بلاگ با اصول تخصیص حافظه ( Memory Allocation ) آشنا میشوید.
#MemoryAllocation
https://samwho.dev/memory-allocation/
یکی از نیاز های مشترک همه برنامه ها نیاز به حافظه است. برنامه ها قبل از اجرا باید از هارد دیسک در حافظه بارگذاری شوند. در حین اجرا، اکثر کارهایی که برنامه ها انجام می دهند این است که مقادیر را از حافظه لود می کنند، مقداری محاسبات روی آنها انجام می دهند و سپس نتیجه را در حافظه ذخیره می کنند.
در این بلاگ با اصول تخصیص حافظه ( Memory Allocation ) آشنا میشوید.
#MemoryAllocation
👍5❤2🆒2
Forwarded from جادی | Jadi
تقریبا ۱۳ ساعت دیگه از مسابقه انتخابی مسابقه فتح پرچم بزرگترین کنفرانس هکری یعنی #دفکان باقی مونده (: اگر دوست دارین دنبال کنین یا سوالها رو ببینین یا حتی رقابت کنین (:
https://quals.2023.nautilus.institute/scoreboard/complete
https://quals.2023.nautilus.institute/scoreboard/complete
👍7👎1🥱1🍌1
از آنجایی که شروع این کانال مبنی بر مهندسی نرم افزار و برنامه نویسی بوده تصمیم بر تغییر قرار دادن محتوای کلی در این کانال دارم .
از نظر شخصی خودم اگر بخوام یه محتوایی رو نگاه کنم که فقط یک موضوع داشته باشه بعد مدت ها حتی اگر برای خودم خسته کننده نشه برای بقیه میشه. به همین دلیل نیاز بر این دیدم که محتوایی که قرار میدهم نا مرتبط تر ( out of context ) باشه تا اینکه بخواهم چارچوبی برای هرچیزی تعیین کنم.
از این به بعد محتوای کانال عمومی تر خواهد بود . و احتمالا دخیل بودن نظرات شخصی خودم نسبت به مواردی که مطالعه میکنم یا میبینیم بیشتر خواهد شد .
از نظر شخصی خودم اگر بخوام یه محتوایی رو نگاه کنم که فقط یک موضوع داشته باشه بعد مدت ها حتی اگر برای خودم خسته کننده نشه برای بقیه میشه. به همین دلیل نیاز بر این دیدم که محتوایی که قرار میدهم نا مرتبط تر ( out of context ) باشه تا اینکه بخواهم چارچوبی برای هرچیزی تعیین کنم.
از این به بعد محتوای کانال عمومی تر خواهد بود . و احتمالا دخیل بودن نظرات شخصی خودم نسبت به مواردی که مطالعه میکنم یا میبینیم بیشتر خواهد شد .
❤33👍17👎8❤🔥2🎅2
Sonia Software Notes pinned «از آنجایی که شروع این کانال مبنی بر مهندسی نرم افزار و برنامه نویسی بوده تصمیم بر تغییر قرار دادن محتوای کلی در این کانال دارم . از نظر شخصی خودم اگر بخوام یه محتوایی رو نگاه کنم که فقط یک موضوع داشته باشه بعد مدت ها حتی اگر برای خودم خسته کننده نشه برای…»
👍33🌚2👎1
سایت RARBG در 31 می بسته شد .
https://web.archive.org/web/20230531105653/https://rarbg.to/index80.php
سایت rarbg از سال ۲۰۰۸ شروع به فعالیت کرد و جزو بخش بزرگی از اکوسیستم تورنت بود.
در این گیت میتوانید به لینک های magnet که از قبل در سایت rarbg وجود داشته دسترسی داشته باشید :
https://github.com/2004content/rarbg
#torrent
https://web.archive.org/web/20230531105653/https://rarbg.to/index80.php
سایت rarbg از سال ۲۰۰۸ شروع به فعالیت کرد و جزو بخش بزرگی از اکوسیستم تورنت بود.
در این گیت میتوانید به لینک های magnet که از قبل در سایت rarbg وجود داشته دسترسی داشته باشید :
https://github.com/2004content/rarbg
#torrent
😢11👍4👎1
Forwarded from Sadra Codes
🟩 [شاید خوندن این پست، زندگیتون رو عوض کنه..]
چقدر خوندن کامنتهای این پست واسم شیرین و لذتبخش بود..!!
همیشه فکر میکردم با توجه به شرایطی افتضاحی که مسئولین از جون و دل زحمت کشیدن و عرق ریختن واسمون ساختن، متاسفانه جامعه یکرنگ و یکسمتوسویی داریم.. درست مثل دبستانی که تمام کوچولوهاش میخوان دکتر یا پلیس شن. کامنتهای این پست بهم نشون داد چقدر اشتباه فکر میکردم. چقدر علایق و سلیقههای متفاوتی داریم بین همدیگه.. چقدر خوب در شرایط سخت و تلخ، یا شیرین و هیجانی با هم کنار میایم و یکی میشیم. من بیشتر بحثم با اون دسته از دوستانیه که از روی اجبار مجبور شدن وارد فیلد کامپیوتر شن. واسه بعضیامون، این تایملاین زندگی اقتضا کرده که توی این رشته و فیلد خاص، فعالیتمون رو ادامه بدیم ولی هنوز دلمون جای دیگس. دوست نداریم پشت سیستم باشیم.. اصلا اگه میشد، شاید هیچوقت برنامهنویس نمیشدیم و از این داستانا..
بنظرم هرکسی باید یه چرخه تکامل شخصی واسه خودش داشته باشه. من شخصا از فلو و روند زیر استفاده میکنم و فکر میکنم خیلی کمککننده هست. من همیشه سعی میکردم که حداقل..
- یک رشته تخصصی تحصیلی (مهندسی، پزشکی یا...)
- یک (یا چند) زبان خارجه (انگلیسی، آلمانی، فرانسه یا...)
- یک (یا چند) ساز (ترجیحم سنتیه ولی خب هرچی خودت دوست داری)
- چند فن و حرفه (حداقل خودت بتونی یه لامپ عوض کنی دیگه بابا..)
- یک ورزش بصورت حرفهای
رو دنبال کنم و همیشه تلاشم این بود که این روال رو یادم بمونه. بنظرم افراد اینجوری میتونن Efficiency خودشونو افزایش بدن و مفید باشن واسه خودشون، اطرافیانشون و حتی جامعهای که درش زندگی میکنن. اگه از رشته تحصیلیتون راضی نیستین، سعی کنید تغییرش بدید. اگه بنا به دلایلی نمیتونید تغییرش بدید، سعی کنید خودتون رو با باقی فعالیتها یکم آروم کنید. (مثل ورزش کردن، موسیقی، مطالعه یا...)
نسل جدید واقعا نابغه هست. گاها حس میکنم این وسط جهش ژنتیکیای چیزی رخ داده. این مسئله نباید باعث خوشحالی ما شه چراکه مسئولیت ما در قبال اونا خیلی بیشتر شده. باید سعی کنیم بهشون یاد بدیم ثبات شخصیتی داشته باشن. اگه پدر یا مادر هستیم، فرهنگ درست زیستن رو یاد بدیم نه چجوری پول درآوردن. چون نسل امروز خوب بلده چجوری پول دربیاره. خودمون سعی کنیم شخصیت با ثباتی داشته باشیم... ثبات شخصیتی خیلی مهمه. زود گول نخوریم. بادبان چسبیده به کلاهمون رو جدا کنیم. اجازه ندیم نظرات و گفتار بقیه اینقدر زود به ذهنمون رسوخ کنن. اگه دیدیم ممد با برنامهنویسی تونسته یه ویلا توی فلان شهر بگیره و کلا مستقل شه از خانواده، شاید بخاطر علاقهای بوده که نسبت به این رشته داشته. شما اگه وارد برنامهنویسی شی نه بهت خوش بگذره نه به اون ویلائه برسی. شاید اصلا راه تو از بقیه جدا باشه..
چنانچه مجبورید بخاطر شرایطی که درش قرار دارید، در یه رشته خاص ادامه به تحصیل، یادگیری یا حتی کار کنید، شاید تخصیص دادن یکم زمان آزاد به کاری که باهاش حال میکنید، باعث شه یکم انرژی بدست بیارید و حالتون خوب شه. اینکه یه برنامهنویس ناراحت باشید که تایم آزادشو سفالگری میکنه تا یکم Chill کنه اصلا موردی نداره و حتی کمک میکنه ذهنتون موقع کدنویسی آسایش خاطر بیشتری داشته باشه و به بعدش فکر کنه.. درست مثل دانشآموزی که دَم به دَم ساعتو میپرسه بلکه زنگ بخوره و بره خونه.. (چون میدونه توی خونه کنسول بازیای هست که قراره حالشو خوب کنه)
هیچوقت دست از رویاپردازی بر ندارید. انسان روزی فکرشو میکرد پرواز کنه؟ من یه مدت خیلی از وضعیت مملکت مینالیدم. البته هنوزم داد و بیدادم کمتر نشده هیچ.. بیشترم شده ولی به یه سطح که رسیدم دیدم مشکل از منه نه چیز دیگه. نگید اینجا ایرانه و.. بله هست. من اصلا منکر محدودیتها نیستم ولی کاش واسه تلاش نکردنمون دلیل قانعکنندهتری داشتیم تا اینکه توجیه کنیم و بندازیم گردن شخص یا یه سیستم ثالث. مایکل جردن هم توی اون جو نژادپرستانه سنگین آمریکا، جردن شد. شانسی بود. من روی سخنم بیشتر با افرادی مثل خودمه که تلاش نکرده، دنبال موانع میگردن نه کسایی که واقعا خواهان هستن و تلاش میکنن ولی بخاطر وضع مملکت به جایی نمیرسن.. اون دیگه نهایت ظلمه..
من یه تایم کارم شده بود همین.. وقتی حوصله کاری نداشتم یه بهونه میاوردم.. میگفتم VPN ندارم نمیتونم برم یوتیوب پس در نتیجه فعلا قضیه کنسله.. شاید توی همون کیس، یکم سماجت به خرج میدادم یکی دو ساعت بعدش به یوتیوب دسترسی داشتم.
ما توی قرن ۲۱ام زندگی میکنیم. در زمینی که به واسطه (اینترنت) همه کس و همه چیز رو به هم متصل کرده پس دنبال بهونه نباشیم چون صرفا داریم خودمونو گول میزنیم. :)
رویاها و علایقتون رو دنبال کنید. نذارید به فلان سن که رسیدید، پشیمون باشید از کاری که میتونستید انجام بدید اما ندادید. موفق باشید. :)
چقدر خوندن کامنتهای این پست واسم شیرین و لذتبخش بود..!!
همیشه فکر میکردم با توجه به شرایطی افتضاحی که مسئولین از جون و دل زحمت کشیدن و عرق ریختن واسمون ساختن، متاسفانه جامعه یکرنگ و یکسمتوسویی داریم.. درست مثل دبستانی که تمام کوچولوهاش میخوان دکتر یا پلیس شن. کامنتهای این پست بهم نشون داد چقدر اشتباه فکر میکردم. چقدر علایق و سلیقههای متفاوتی داریم بین همدیگه.. چقدر خوب در شرایط سخت و تلخ، یا شیرین و هیجانی با هم کنار میایم و یکی میشیم. من بیشتر بحثم با اون دسته از دوستانیه که از روی اجبار مجبور شدن وارد فیلد کامپیوتر شن. واسه بعضیامون، این تایملاین زندگی اقتضا کرده که توی این رشته و فیلد خاص، فعالیتمون رو ادامه بدیم ولی هنوز دلمون جای دیگس. دوست نداریم پشت سیستم باشیم.. اصلا اگه میشد، شاید هیچوقت برنامهنویس نمیشدیم و از این داستانا..
بنظرم هرکسی باید یه چرخه تکامل شخصی واسه خودش داشته باشه. من شخصا از فلو و روند زیر استفاده میکنم و فکر میکنم خیلی کمککننده هست. من همیشه سعی میکردم که حداقل..
- یک رشته تخصصی تحصیلی (مهندسی، پزشکی یا...)
- یک (یا چند) زبان خارجه (انگلیسی، آلمانی، فرانسه یا...)
- یک (یا چند) ساز (ترجیحم سنتیه ولی خب هرچی خودت دوست داری)
- چند فن و حرفه (حداقل خودت بتونی یه لامپ عوض کنی دیگه بابا..)
- یک ورزش بصورت حرفهای
رو دنبال کنم و همیشه تلاشم این بود که این روال رو یادم بمونه. بنظرم افراد اینجوری میتونن Efficiency خودشونو افزایش بدن و مفید باشن واسه خودشون، اطرافیانشون و حتی جامعهای که درش زندگی میکنن. اگه از رشته تحصیلیتون راضی نیستین، سعی کنید تغییرش بدید. اگه بنا به دلایلی نمیتونید تغییرش بدید، سعی کنید خودتون رو با باقی فعالیتها یکم آروم کنید. (مثل ورزش کردن، موسیقی، مطالعه یا...)
نسل جدید واقعا نابغه هست. گاها حس میکنم این وسط جهش ژنتیکیای چیزی رخ داده. این مسئله نباید باعث خوشحالی ما شه چراکه مسئولیت ما در قبال اونا خیلی بیشتر شده. باید سعی کنیم بهشون یاد بدیم ثبات شخصیتی داشته باشن. اگه پدر یا مادر هستیم، فرهنگ درست زیستن رو یاد بدیم نه چجوری پول درآوردن. چون نسل امروز خوب بلده چجوری پول دربیاره. خودمون سعی کنیم شخصیت با ثباتی داشته باشیم... ثبات شخصیتی خیلی مهمه. زود گول نخوریم. بادبان چسبیده به کلاهمون رو جدا کنیم. اجازه ندیم نظرات و گفتار بقیه اینقدر زود به ذهنمون رسوخ کنن. اگه دیدیم ممد با برنامهنویسی تونسته یه ویلا توی فلان شهر بگیره و کلا مستقل شه از خانواده، شاید بخاطر علاقهای بوده که نسبت به این رشته داشته. شما اگه وارد برنامهنویسی شی نه بهت خوش بگذره نه به اون ویلائه برسی. شاید اصلا راه تو از بقیه جدا باشه..
چنانچه مجبورید بخاطر شرایطی که درش قرار دارید، در یه رشته خاص ادامه به تحصیل، یادگیری یا حتی کار کنید، شاید تخصیص دادن یکم زمان آزاد به کاری که باهاش حال میکنید، باعث شه یکم انرژی بدست بیارید و حالتون خوب شه. اینکه یه برنامهنویس ناراحت باشید که تایم آزادشو سفالگری میکنه تا یکم Chill کنه اصلا موردی نداره و حتی کمک میکنه ذهنتون موقع کدنویسی آسایش خاطر بیشتری داشته باشه و به بعدش فکر کنه.. درست مثل دانشآموزی که دَم به دَم ساعتو میپرسه بلکه زنگ بخوره و بره خونه.. (چون میدونه توی خونه کنسول بازیای هست که قراره حالشو خوب کنه)
هیچوقت دست از رویاپردازی بر ندارید. انسان روزی فکرشو میکرد پرواز کنه؟ من یه مدت خیلی از وضعیت مملکت مینالیدم. البته هنوزم داد و بیدادم کمتر نشده هیچ.. بیشترم شده ولی به یه سطح که رسیدم دیدم مشکل از منه نه چیز دیگه. نگید اینجا ایرانه و.. بله هست. من اصلا منکر محدودیتها نیستم ولی کاش واسه تلاش نکردنمون دلیل قانعکنندهتری داشتیم تا اینکه توجیه کنیم و بندازیم گردن شخص یا یه سیستم ثالث. مایکل جردن هم توی اون جو نژادپرستانه سنگین آمریکا، جردن شد. شانسی بود. من روی سخنم بیشتر با افرادی مثل خودمه که تلاش نکرده، دنبال موانع میگردن نه کسایی که واقعا خواهان هستن و تلاش میکنن ولی بخاطر وضع مملکت به جایی نمیرسن.. اون دیگه نهایت ظلمه..
من یه تایم کارم شده بود همین.. وقتی حوصله کاری نداشتم یه بهونه میاوردم.. میگفتم VPN ندارم نمیتونم برم یوتیوب پس در نتیجه فعلا قضیه کنسله.. شاید توی همون کیس، یکم سماجت به خرج میدادم یکی دو ساعت بعدش به یوتیوب دسترسی داشتم.
ما توی قرن ۲۱ام زندگی میکنیم. در زمینی که به واسطه (اینترنت) همه کس و همه چیز رو به هم متصل کرده پس دنبال بهونه نباشیم چون صرفا داریم خودمونو گول میزنیم. :)
رویاها و علایقتون رو دنبال کنید. نذارید به فلان سن که رسیدید، پشیمون باشید از کاری که میتونستید انجام بدید اما ندادید. موفق باشید. :)
👍22❤8👎1🤝1