Forwarded from Mahdi⁶⁹
رخت سیاه داغ پدر کرده ای تنت ؟؟
قربان ریشه های نخ شال گردنت
آماده می کنی کفن و تربت و لحد
مرد سیاهپوش ، خدا صبرتان دهد
#آجرکالله_یاصاحبالزمان_عج 🏴
#شهادت_امامحسنعسکری_علیهالسلام🖤
قربان ریشه های نخ شال گردنت
آماده می کنی کفن و تربت و لحد
مرد سیاهپوش ، خدا صبرتان دهد
#آجرکالله_یاصاحبالزمان_عج 🏴
#شهادت_امامحسنعسکری_علیهالسلام🖤
❤2
❤4
🍃💚🍃
برسد به گوش جهانیان دو جهان به نام محمد است
به مقام شاهی اگر کسی برسد غلام محمد است
سر و سرّ خلقت عالمی شده جا میان دو ابرویش
سر سوزنی نکند خطا کفه ی تراز ترازویش
قد و قامتش چه قیامتی نظرش چه حُسن و ملاحتی
من و ذکر او چه عبادتی چه عنایتی چه سعادتی
شده ذکر هر شب انبیا همه ی ملائک و انس و جن
بمحمّدٍ بمحمّدٍ بمحمّدٍ بمحمّدٍ
به خدا قسم اگر عاشقش نشود کسی به خطا رود
به گداییِ در خانه اش نرود گدا به کجا رود ؟
دل حیدر و دل فاطمه گره خورده بر سر گیسویش
حسنین و عرش دو شانه اش ؛ حسنین و منبر زانویش
نرسد خیال کسی به پلّه ی اول درجات او
به خدا در آل محمد است همه حکمت صلوات او
محمدحسین ملکیان
برسد به گوش جهانیان دو جهان به نام محمد است
به مقام شاهی اگر کسی برسد غلام محمد است
سر و سرّ خلقت عالمی شده جا میان دو ابرویش
سر سوزنی نکند خطا کفه ی تراز ترازویش
قد و قامتش چه قیامتی نظرش چه حُسن و ملاحتی
من و ذکر او چه عبادتی چه عنایتی چه سعادتی
شده ذکر هر شب انبیا همه ی ملائک و انس و جن
بمحمّدٍ بمحمّدٍ بمحمّدٍ بمحمّدٍ
به خدا قسم اگر عاشقش نشود کسی به خطا رود
به گداییِ در خانه اش نرود گدا به کجا رود ؟
دل حیدر و دل فاطمه گره خورده بر سر گیسویش
حسنین و عرش دو شانه اش ؛ حسنین و منبر زانویش
نرسد خیال کسی به پلّه ی اول درجات او
به خدا در آل محمد است همه حکمت صلوات او
محمدحسین ملکیان
❤2
💔4
😭3
❤1
عجبی نیست اگر زینِ اَبَت نام دهند
که گرامی ثمر اُمّ ابیهایی تو
#حمید_سبزواری
✨میلاد حضرت زینب مبارک باد
که گرامی ثمر اُمّ ابیهایی تو
#حمید_سبزواری
✨میلاد حضرت زینب مبارک باد
فقـط یـک بـار در دنیای ما لبخند زد زینب
که آن هم روز میلادش در آغوش برادر بود
#سیدتی_زینب♥️
#سیدمیلادحسنی
که آن هم روز میلادش در آغوش برادر بود
#سیدتی_زینب♥️
#سیدمیلادحسنی
💔3
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
نشستم شعر بنویسم، سحر شد، ظهر شد، شب شد
نشستم از نگاه او ببینم، پیکرم تب شد
گمان کردم که او در قالب یک شعر، میگنجد
مضامین را به دریا ریختم، دریا لبالب شد
نشستم هرچه کردم باز دیدم دست من خالیست
نشستم گریه کردم، حاصلش یک عمر مطلب شد
گمان کردم کسی از غربتش چیزی نمیفهمد
به توصیفش زبان وا کردم و دنیا مخاطب شد
مفسرها به شرح خطبهاش دفتر کم آوردند
همین که خطبه خواند اشک مورخها مُرکب شد
نبردند آن هزاران تیغ برّان سهمی از تاریخ
فقط یک خطبه زینب خواند و آن یک خطبه مکتب شد
دری را جز در بیت علی هرگز مکوب ای دل!
که جبراییل هم تا رد شد از این در، مقرّب شد
::
و زهرا هستی خود را به نام مرتضی میکرد
گواهم این که نام دختر او نیز "زینب" شد
#محمدحسین_ملکیان
نشستم شعر بنویسم، سحر شد، ظهر شد، شب شد
نشستم از نگاه او ببینم، پیکرم تب شد
گمان کردم که او در قالب یک شعر، میگنجد
مضامین را به دریا ریختم، دریا لبالب شد
نشستم هرچه کردم باز دیدم دست من خالیست
نشستم گریه کردم، حاصلش یک عمر مطلب شد
گمان کردم کسی از غربتش چیزی نمیفهمد
به توصیفش زبان وا کردم و دنیا مخاطب شد
مفسرها به شرح خطبهاش دفتر کم آوردند
همین که خطبه خواند اشک مورخها مُرکب شد
نبردند آن هزاران تیغ برّان سهمی از تاریخ
فقط یک خطبه زینب خواند و آن یک خطبه مکتب شد
دری را جز در بیت علی هرگز مکوب ای دل!
که جبراییل هم تا رد شد از این در، مقرّب شد
::
و زهرا هستی خود را به نام مرتضی میکرد
گواهم این که نام دختر او نیز "زینب" شد
#محمدحسین_ملکیان
😭1