بگذار، که بر شاخه این صبح دلاویز
بنشینم و از عشق سرودی بسرایم
آنگاه ، به صد شوق ، چون مرغان سبکبال،
پرگیرم از این بام و به سوی تو بیایم
خورشید از آن دور، از آن قله پر برف
آغوش کند باز ، همه مهر ، همه ناز
سیمرغ طلایی پرو بالی ست که _ چون من
از لانه برون آمده ، دارد سر پرواز
پرواز به آنجاکه نشاط است و امید است
پرواز به آنجاکه سرود است و سرور است
آنجا که ، سراپای تو ، در روشنی صبح
رویای شرابی است که در جام بلور است
آنجا که سحر ، گونه گلگون تو در خواب
از بوسه خورشید ، چو برگ گل ناز است
آنجا که من از روزن هر اختر شبگرد
چشمم به تماشا و تمنای تو باز است
من نیز چو خورشید ، دلم زنده به عشق است
راه دل خود را ، نتوانم که نپویم
هر صبح ، در آیینه جادوییِ خورشید
چون می نگرم ، اوهمه من ، من همه اویم
او، روشنی و گرمی بازار وجود است
در سینه من نیز ، دلی گرم تر از اوست
اویک سر آسوده به بالین ننهادست
من نیز به سر می دوم اندر طلب دوست
ما هر دو ، در این صبح طربناک بهاری
از خلوت و خاموشی شب ، پا به فراریم
ما هر دو ، در آغوش پر از مهر طبیعت
با دیده جان ، محو تماشای بهاریم
ما ، آتش افتاده به نیزار ملالیم
ما عاشق نوریم و سروریم و صفاییم
بگذار که _ سر مست و غزل خوان _ من و خورشید
بالی بگشاییم و به سوی تو بیاییم
#فریدون_مشیری
#پرواز_با_خورشید
#شعر
@Roshanfkrane
بنشینم و از عشق سرودی بسرایم
آنگاه ، به صد شوق ، چون مرغان سبکبال،
پرگیرم از این بام و به سوی تو بیایم
خورشید از آن دور، از آن قله پر برف
آغوش کند باز ، همه مهر ، همه ناز
سیمرغ طلایی پرو بالی ست که _ چون من
از لانه برون آمده ، دارد سر پرواز
پرواز به آنجاکه نشاط است و امید است
پرواز به آنجاکه سرود است و سرور است
آنجا که ، سراپای تو ، در روشنی صبح
رویای شرابی است که در جام بلور است
آنجا که سحر ، گونه گلگون تو در خواب
از بوسه خورشید ، چو برگ گل ناز است
آنجا که من از روزن هر اختر شبگرد
چشمم به تماشا و تمنای تو باز است
من نیز چو خورشید ، دلم زنده به عشق است
راه دل خود را ، نتوانم که نپویم
هر صبح ، در آیینه جادوییِ خورشید
چون می نگرم ، اوهمه من ، من همه اویم
او، روشنی و گرمی بازار وجود است
در سینه من نیز ، دلی گرم تر از اوست
اویک سر آسوده به بالین ننهادست
من نیز به سر می دوم اندر طلب دوست
ما هر دو ، در این صبح طربناک بهاری
از خلوت و خاموشی شب ، پا به فراریم
ما هر دو ، در آغوش پر از مهر طبیعت
با دیده جان ، محو تماشای بهاریم
ما ، آتش افتاده به نیزار ملالیم
ما عاشق نوریم و سروریم و صفاییم
بگذار که _ سر مست و غزل خوان _ من و خورشید
بالی بگشاییم و به سوی تو بیاییم
#فریدون_مشیری
#پرواز_با_خورشید
#شعر
@Roshanfkrane
#پرواز_با_خورشید *
بگذار که بر شاخهی این صبح دلاویز
بنشینم و از عشق سرودی بسرایم.
آنگاه، به صد شوق، چو مرغان سبکبال،
پرگیرم ازاین بام و به سوی تو بیایم
خورشید از آن دور، از آن قلهی پر برف
آغوش کند باز، همه مهر، همه ناز
سیمرغ طلایی پرو بالی است که _چون من_
از لانه برون آمده، دارد سر پرواز
پرواز به آنجا که نشاط است و امید است
پرواز به آنجا که سرور است و سرود است
آنجا که، سراپای تو در روشنی صبح
رویای شرابی است که در جام بلور است.
آنجا که سحر، گونهی گلگون تو در خواب
از بوسهی خورشید چو برگ گل ناز است
آنجا که من از روزن هر اختر شبگرد،
چشمم به تماشا و تمنای تو باز است!
من نیز چو خورشید دلم زنده به عشق است.
راه دل خود را نتوانم که نپویم
هر صبح در آیینهی جادویی خورشید
چون می نگرم، او همه من، من همه اویم! :
او، روشنی و گرمی بازار وجود است.
در سینهی من نیز، دلی گرمتر از اوست.
او یک سر آسوده به بالین ننهادهست
من نیز به سر میدوم اندر طلب دوست.
ما هردو، در این صبح طربناک بهاری
ازخلوت و خاموشی شب، پا به فراریم
ما هر دو، در آغوش پر از مهر طبیعت
با دیدهی جان، محو تماشای بهاریم.
@Roshanfkrane🌈🌤
بگذار که بر شاخهی این صبح دلاویز
بنشینم و از عشق سرودی بسرایم.
آنگاه، به صد شوق، چو مرغان سبکبال،
پرگیرم ازاین بام و به سوی تو بیایم
خورشید از آن دور، از آن قلهی پر برف
آغوش کند باز، همه مهر، همه ناز
سیمرغ طلایی پرو بالی است که _چون من_
از لانه برون آمده، دارد سر پرواز
پرواز به آنجا که نشاط است و امید است
پرواز به آنجا که سرور است و سرود است
آنجا که، سراپای تو در روشنی صبح
رویای شرابی است که در جام بلور است.
آنجا که سحر، گونهی گلگون تو در خواب
از بوسهی خورشید چو برگ گل ناز است
آنجا که من از روزن هر اختر شبگرد،
چشمم به تماشا و تمنای تو باز است!
من نیز چو خورشید دلم زنده به عشق است.
راه دل خود را نتوانم که نپویم
هر صبح در آیینهی جادویی خورشید
چون می نگرم، او همه من، من همه اویم! :
او، روشنی و گرمی بازار وجود است.
در سینهی من نیز، دلی گرمتر از اوست.
او یک سر آسوده به بالین ننهادهست
من نیز به سر میدوم اندر طلب دوست.
ما هردو، در این صبح طربناک بهاری
ازخلوت و خاموشی شب، پا به فراریم
ما هر دو، در آغوش پر از مهر طبیعت
با دیدهی جان، محو تماشای بهاریم.
@Roshanfkrane🌈🌤